فی بوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی بوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود مقاله آب موجود در جو

اختصاصی از فی بوو دانلود مقاله آب موجود در جو دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

آب در سه حالت بخار ، ( بخار آب ) مایع ( قطرات آب ) وجامد ( بلورهی یخ ) در جو وجود دارد از این سه حالت ، تنها حالت بخار آن نامرئی است آب تحت شرایط خاصی از یک حالت به حالت دیگر تغییر پیدا می کند که برای هر کدام نام ویژه ای به کار گرفته می شود .
این تغییر حالتها ونامهای مربوط ، به شرح زیرند :
تبخیر : تغییر حالت از مایع به بخار
انجماد : تغییر حالت از مایع به جامد
تصعید : تغییر حالت از جامد به بخار
ذوب : تغییر حالت از جامد به مایع
میعان : تغییر حالت از بخار به مایع
نهشت : تغییر حالت از بخار به جامد
تغییر از حالت به مایع به بخار نیازمند نهان تبخیر است و برای تغییر از ح الت جامد به منایع به گرمای نهان ذوب نیاز داریم .هنگامی که تغییر حالت در جهت عکس صورت
گیرد ، گرمای نهان و ذوب آزاد می شوند وهمچنین برای تغییر حالت از جامد به بخار به گرمای نهان تصعی نیاز داریم که این گ رما در موقع نهشت آزاد می شود .
4-1 بخار آب
مقدار بخار آب موجود درجو بر حسب زمان و مکان متغیر است . مقدار واقعی بخار آب موجود دریک نمونه هوا ممکن است با عبارت مختلفی تعریف شود که از این قرارند .
4-1-1 نسبت آمیزه رطوبت
به نسبت جرم بخار به جرم هوای خشک ( هوای بدون بخار آب ) اطلاق می شود وواحد آن گرم بر کیلوگرم است
4-1-2 رطوبت مطلق
عبارت است از : نسبت جرم بخار آب به حجمی که توسط مخلوط بخار آب و هوا اشغال شده است واحد رطوبت مطلق گرم بر متر مکعب است .
4-1-3 فشار بخار آب
عبارت است از فشار جزئی بخار آب موجود در جو این قسمتی از فشار کلی جو است و با واحد هکتو پاسکال اندازه گیری میشود .
ظرفیت پذیرش بخار آب در هوا ، با ازدیاد دما افزایش می یابد . در شکل 4-1 منحنی بیشترین اشباع ، پذیرش بخار آب در یک نمونه هوا را بر حسب دما نشان می دهد در این شکل فرض بر این است که نمونه اشباع شده در مجاورت سطح مسطحی از آب در تعادل قرار دارد . در شکل 4-1 محور قائم را می توان بر حسب آمیزه رطوبت رطوبت مطلق و یا فشار بخار آب مدرج کرد .
عبارت اشباع را هنگامی برای نمونه ای از هوا به کار می بریم که آن نمونه بیشترین مقدار بخار آب را در یک دمای خاصی در خود جای داده باشد ./ در شکل 4-1 توده هوای a با دمای 25 و نسبت آمیزه رطوبت 25/21 اشباع است در این حالت نسبت آمیزه رطوبت را نسبت آمیزه رطوبت اشباع می نامند .
در هوای غیر اشباع C, b میزان کمتری بخار آب در مقایسه با حالت اشباع ان در یک دمای خاص وجود دارد . هر گا ه مقداربخار اب در نمونه هوا از حد اشباع آن در دمای مورد نظر بیشتر شده باشد و هوا را ابر اشباع d می نامند .
4-1-4 رطوبت نسبی
چهارمین عبارتی که غالبا برای توضیح بخار آب موجود در هوا به کار گر فته می شود ، رطوبت نسبی RH است این کمیت عبارت است از : نسبت جرم بخار آب موجود در نمونه هوا در یک دمای خاص به مقدار بخار آب موجود در همین دما و درحالت اشباع این نسبت بر حسب درصد بیان می شود .
اندازه RH برای یک نمونه غیر اشباع همواره کمتر از 100% است برای نمونه B در دمای 20 نسبت 10 به 15 می باشد که RH آن 7/66% است برای نمونه c با نسبت 57/1 به 2 RH مساوی با 5/87 % می شود . دراین جا باید یاد آوری شد که : اگر چه نمونه B دارای بخار آب بیشتری در مقایسه با نمونه C است ولی رطوبت نسبی آن کمتر از رطوبت نسبی نمونه C است .این نشان دهنده این مطلب است که رطوبت نسبی توسط دمای نمونه هوای کنترل می شود میزان بخار آب موجود در آن پارامتر کنترل کننده عمده نمی باشد .
با تغییر دمای نمونه هوا انازه RH تغییر می کند .اگر میزان بخار آب موجود در نمونه همچنین فشار ثابت نگه داشته شوند ودمای نمونه B به 30 B2 افزایش داده شود آن گاه PH به 37% کاهش می یابد بر عکس اگر دما به 170 کاهش یابد RH (B3) به 90 % افزایش می یابد
اندازه RH برای هوای اشباع A همواره 100% است و برای هوای ابر اشباع D که ممکن است تحت شرایط خاصی در جو و جود داشته باشد همواره بیشتر از 100% خواهد بود
تغییردر رطوبت نسبی تنها با تغییر دمای هوا صورت نمی پذیرد . می توان با افزایش موجودی بخار آب و کاهش دما به طور همزمان B- K به حالت اشباع دست یافت .

 

4-2 دمای نقطه شبنم
دمای نقطه شبنم دمایی است که اگر نمونه ای از هوا را 0 با ثابت نگه داشتن موجودی بخار آب و فشار ) تا آن دما را پایین آوریم به حالت اشباع برسد .البته این مساله که درمجاورت سطح همواری از آب ( در حالت مایع آن ) صحت دارد بنابراین با توجه به شکل 4-1 نقطه شبنم نمونه B برابر با 14 (B4) است . برای دماهای زیر صفر درجه سانتی گراد حالت اشباع نسبت به سطح همواری از یخ بیان می شود دمایی را که این شرایط برای نمونه ای از هوا با موجودی بخار آب معینی در آن وجود داشته باشد نقطه یخبندان می نامند . شکل 4-2 برای نمونه غیر اشباع ( E ) اندازه دمای نقطه یخبندان ( E1 ) اندازه دمای نقطه یخبندان E1 بزرگتر از دمای نقطه شبنم E2 است

 

4-3 تراکم
تراکم بخار آب در جو اغلب درنتیجه کاهش دمای هوا به زیر نقطه شبنم اتفاق می افتد در شکل 4-1 دمای B4 با نقطه شبنم 14 تا 10 B5 کاهش یافته و ابر اشباع می شود .
این وضعیت به ندرت پایدار می ماند زیرا مقداری از بخار آب در ابتدا متراکم شده ( B6 – B7 ) و باعث ادامه تراکم می شود ( B7 – B8 )
عمل تراکم در جو نیاز به حضور هسته تراکم دارد که ذرات بسیار ریز موجود در ( هواویزها ) این نقش را ایفا می کند .این ذرات د رغلظتهای مختلف بر اثر جریانهای طبیعی جو از قبلی فعالیت آتش فشانها ف جبابهای کوچک جدا شده از سطح دریا و ناشی از فرایندهای شیمیایی انجام شده در جو از زمین به هوا وارد می شوند کلروسدیم ( نمک طعام ) و ذرات اسید سولفوریک نمونه هایی از هسته های تراکم بوده که جاذب رطوبت می باشد . این هسته ها قسمتی از قطره های آب را تشکیل داده و باعث ادامه حضور این قطره ها در هوای اشباع می شوند . قطره های آب شکلهای مختلفی رادر جود دارند که این امر بستگی به جریانی داردکه طی آن دما کاهش یافته است ( فصل پنجم ) به طور نظری وجود یک توده هوا در دمایی پایین تر از نقطه شبنم و به صورت ابر اشباع امکان پذیر است مشروط به این که هسته تراکم در هوا وجود نداشته باشد
از آمیزش دو نمونه هوا با دما و رطوبت نسبی متفاوت شاید بتوان تراکم ایجاد کرد در شکل 4-3 از مخلوط کردن نمونه Q با رطوبت نسبی 100% و نمونه P با رطوبت نسبی کنتر از 100% نمونه M موجود بخار آب و دمای آن بین نمونه های Q,P قرار دارد به دست می آید همان گونه که ملاحظه می شود نمونه M در حالت ابر اشباع قرار داشته و درصورت وجود هسته تراکم صورت خواهد گرفت .

 

4-4 تبخیر
موجودی بخار آب جو از طریق تبخیر از سطح زمین و یا تصعید از سطوح یخی تامین می شود منابع آبی که تبخیر در آنها صورت می گیرد نه تنها شامل سطوح ازاد آبها مانند اقیانوسها ، دریاچه ها و رودخانه ها ، بلکه شامل : سطوح خاکی و پوششهای گیاهی نیز می شوند .
تبخیر به صورت آهنگی که ضخامتی از آب در مدتی معینی به بخار تبدیل می شود ، بیان می شود ( برای مثال میلی متر بر روز ) عمل تبخیر بر روی خشکی را تبخیر وتعرق می نامند زیرا تبخیر از روی خاک و تعرق گیاهان را شامل می شود آهنگ تبخیر به عوامل زیر بستگی دارد :

 

الف ) انرژی گرمای نهان وتبخیر مودر نیاز در اصل از محل انرژی خورشیدی جذب شده توسط سطح تامین می شود .
ب ) رطوبت نسبی درشکل 4-1 هنگامی که لایه هوا در تماس با سطح اشباع می شود A آهنگ تبخیر به صفر کاهش می یابد زیرا لایه هوای مذکور قدرت جذب رطوبت بیشتری را ندارد .
ج ) باد :هنگامی که هوای اشباع شده A توسط جریان هوا باد با هوای غیر اشباع B جایگزین می شود آهنگ تبخیر افزایش می یابد .همچنین هر گاه هوا در سطحی پس از رسیدن به حالت اشباع با هوای بالای آن بر اثر تلاطم جایگزین می شود عمل تبخیر ادامه می یابد .
د ) آب : ممکن است تمامی شرایط برای تبخیر مناسب باشد و به جز آب کافی در این صورت رسیدن به آهنگ تبخیر مورد نظر امکان پذیر نخواهد بود این گونه شرایط در بیابانها و یا در فصلهای خشک سال اتفاق می افتد .
در شکل 4-4 چگونگی توزیع میزان سالانه تبخیر در نواحی اقیانوسی نشان داده شده است . مناسب ترین شرایط برای تبخیر از نظر اب ، وجود انرژی و شرایط جوی در عرض این فرایند 15 تا 30 درجه ونامناسب ترین شرایط در نواحی قطبی یافت می شود نتیجه این فرایند انتقال انرژی از سطح زمین به جو می باشد .
4-5 تغییرات روزانه رطوبت نسبی
اندازه گیری ها نشان می دهد که رطوبت نسبی تغییراتی روزانه دارد به طوری که کمترین مقدار آن در بعد ازظهر و بیشترین در سپیده دم صبح اتفاق می افتد ( شکل 4- 5 ) این تغیرات روزانه به : طبیعت سطح ، فصل سال ، دمای هوا وموجودی بخار آب بستگی دارد .
اندازه این تغییرات عموما بر روی خشکی بزرگتر از اندازه آن بر روی دریاست .
اگر موجودی بخار آب در یک نمونه هوا ثابت بمانند ، رطوبت نسبی در طول روز با افزایش دما کاهش می یابد ( شکل 4-1 B – B2 ) در نتیجه رطوبت نسبی به کمترین حد می رسد که دمای هوا به بیشترین مقدار خود رسیده باشد 0 فصل سوم در مقابل با کاهش دمای هوا رطوبت نسبی افزایش می یابد وممکن است تا میزان 100% بالا رود و این صنعت تا یک ساعت بعد ازطلوع آفتاب باقی بماند .
با افزایش دمای هوا در طول روز هوا قادر به نگهداری بخار آب فزاینده خواهد بود در نتیجه در صورت وجود شرایط مساعد تبخیر صورت می گیرد به هر حال افزایش دمای هوا اثر بیشتری بر روی رطوبت نسبی دارد تا افزایش موجودی بخار آب هوا ، بنابراین در مجموع کاهش در میزان رطوبت نسبی در طول روز مشاهده خواهد شد .
اگر در طول دوره بعدی که کاهش دردمای هوا داریم به زیرنقطه شبنم برسیم ، رطوبت نسبی به مقدار 100% باقی مانده وتراکم اتفاق می افتد ( شکل 4-1 موارد B5 B6 B7 B8 مثالهای بیان شده فقط در مورد سطوح وهوای بلافاصله بالای آن صدق می کنند . دراینجا یاد آور شد که برخی اوقات هوای منتقل شده از سایر نقاط به محل مورد نظر بی نظمیهایی را در تغییرات روزانه رطوبت نسبی ایجاد می کند شکل 4-6 تغییرات دما و رطوبت نسبی را برای یک روز بهاری نشان می دهد .

 

4-6 رطوبت سنجی
اندازه گیری رطوبت مطلق و نسبت آمیزه رطوبت به طور مستقیم بسیار مشکل و حتی در اغلب موارد غیر ممکن است ، اما با داشتن رطوبت نسبی می توان با استفاده از جدولها ومنحنیهای موجود آنها را محاسبه کرد .
وسایل گوناگونی جهت اندازه گیری رطوبت نسبی وجود دارد که از بین آنها به شرح رطوبت سنج سایکرومتر که اغلب از آن با نام دماسنج تر وخشک و یا رطوبت سنج میسن یاد می شود می پردازیم .
این دستگاه تشکیل شده است از دو دماسنج توسط یک غلاف پارچه ای از جنس نخ نازک همواره خیس نگه داشته می شود ( شکل 7-4 ) در نتیجه بر اثر عبور جریان هوا از روی مخزنهای این دو در صورتی که از بخار آب اشباع نشده باشد دماسنج تر دمای پایین تری را نسبت به دماسنج خشک نشان میدهد . یا به دست آوردن اختلاف این دو دما TD- TW که آن را تنزل دما می نامند و دمای محیط TD با استفاده از جدول 4-1 رطوبت نسبی را می تو.ان محاسبه نمود .
این رطوبت سنج با مشخصات ذکر شده دارای نوع دیگری نیز می باشد که رطوبت سنج چرخان موسوم است در این رطوبت سنج دماسنجهای تر وخشک درقابی جا سازی شده اند که می تواند حول یک محور گردش کند شکل 4-8 مخزن دماسنج در یک غلاف پارچه ای از جنس نخ نازک که توسط لوله ای به مزخنی از اب مقطر راه دارد قرار داده شده است .
اساس کار این دورطوبت سنج بدین شکل است که با عبور هوای اشباع شده از روی مخزن دماسنج تر آب از روی پارچه نخی تبخیر می شود به طوی که انرژی مورد نیاز خود ( گرمای نهان تبخیر ) را از هوای اطراف دریافت می کند با از دست دادن این انرژی دمای هوای اطراف کاهش یافته دما سنج تر دمای این هوا را نشان میدهد .
هر چه رطوبت نسب پایین تر باششد اختلاف دما زیادتر خواهد بود . برای حالتی که رطوبت نسبی 100% است اختلاف دما صفر بوده و دو دماسنج تر وخشک عددی واحدی را می خوانند .
لازم به یاد آوری است که آهنگ تبخیر آب از دماسنج تر به سرعت جریان هوا بستگی دارد که حدود 2 تا 4 گروه ( حدود 5/0 متر بر ثانیه ) برای رطوبت سنج میسن و حداقل 7 گروه برای رطوبت سنج چرخان می باشد بنابراین هر یک از این دو رطوبت سنج جدول جداگانه ای را لازم دارند .
باید یاد آور شد که اگر دماسنج تر عددی زیرصفر درجه سانتی گراد را بخواند باید پارچه دور مخزن آن را از یخ پوشیده شده باشد . در صورتیکه آب این پارچ ابر سرد یعنی به صورت مایع در دمای زیر صفر باشد لازم است که نخست آن را به یخ تبدیل کرد سپس جریان هوا روی آن عبور دارد .
اغلب برای محاسبه رطوبت نسبی نیاز به تعیین فشار جزئی بخار آب اشباع در محل می رود رابطه این فشار با افت دمای تر در فشار 1000 میلی بار در جدول 4- 2 داده شده است .

فصل ششم
بارندگی و مه
6-1 بارندگی
بارندگی عبارت است از نزول آب به صورت مایع یا جامد و یا ترکیبی از این دو بر روی زمین شکلهای اصلی بارندگی بدین شرح است :
الف ) نرمه باران : به دو قطرات آبی که قطره آنها بین تا 500 باشد گفته می شود
ب ) باران : به قطرات آبی گفته می شود که قطر آنها از 500 بیشتر باشد
ج ) برف : به بلور کوچک یخی و یا مجموعه بلورهای یخ گفته می شود
د ) برفابه : به مخلوطی از برف و باران گفته می شود
ه ) تگرگ : گلولهخ های یخی با اندازه های متفاوت است

 

6-2 تشکیل باران برف و تگرگ
قطره های آب تشکیل دهنده ابر دارای قطری در حدود20 می باشد که در مقایسه با قطر قطره های نرمه باران ، بسیار کوچکترند تحقیقات نشان می دهد که افزایش در اندازه قطره ها توسط تراکم در داخل ابر صورت نمی پذیرد .درداخل ابری مملو از قطره های آب و دمایی بیشتر از صفر درجه سانتی گراد فرایند همامیزی رخ می دهد بزرگی یک قطره در ابر به طور مستقیم به بزرگی هسته تراکمی که میعان بر روی آن صورت می گیرد بستگی دارد .
یک قطه بزرگ در مقایسه با یک قطره کوچک سرعت سقوط بیشتری را داراست و در نتیجه امکان برخورد بیشتری با قطره های کوچکتر در مسیرش را داشته باعث به هم پیوستن این قطره ها و رشد آنها می شود 0 فرایند همامیزی )
با رشد اندازه قطره ها ، سرعت حرکت آنها بیشتر شده و برخورد همامیزی بیشتر رخ می دهد و د ر نهایت زمانی که اندازه قطره به حدی برسد که سرعت سقوط آن از سرعت رو به بالای جریان هوا در ابر بیشترمی شود از ابر خارج شده به طرف زمین حرکت می کند بسته به میزان رطوبت نسبی هوا در زیر ابرها ممکن است قبل از رسیدن قطره به زمین اندازه قطره در اثر تبخیر کوچکتر و یا به کلی تبخیر شو .
ابرهایی که در آنها مراحل فوق جهت تشکیل باران رخ می دهد ابرهای گرم می نامند نوع ابر تعیین کننده نوع بارندگی است .برای مثال ، ابر پوشن نرمه باران تولید می کند در حالی که باراپوشن وکومه ای سان باران زا هستند ( شکل 6- 1 ) قطره های بارانی که از ابرهای کومه ای بارا تشکیل می شوند به علت بالا بودن غلظت قطره های آب در این ابرها و افزایش تعداد دفعات برخورد بسیار بزرگند این بدان علت است که قطره های کوچتکر با نیروی بالا بر به سمت بالا حرکت می کنند.
در یک ابر سرد قطره های آب ابر سردند . تشکیل بلورهای یخ از این قطره ها بستگی به حضور هسته انجماد دارد این هسته خود دارای ساختمانی بلوری مشابه بلور یخ است تعداد زیادی از این هسته ها از سطح زمین به جو فرستاده می شوندو هر نوع از آنها دارای دمای استانه ویژه ای است که زیر آن دما قطره های آب ابر سرد با تماس با این هسته ها منجمد خواهد شد .
یکی از هسته های مهم گلهای معدنی کائولینیت است که دمای آستانه آن است بعضی هسته ها از جنس ذرات سلولوز گیاهی دمای آستانه بیشتری دارد با کاهش دمای هوا انواع مختلف هسته ها فعال می شوند به طور ی که درد مای 22 درجه سانتی گراد و زیر آن یک ابر به طور کامل از بلورهای یخ تشکیل می شود یک بلور یخ تازه توسط هوایی محاصره شده است ( شکل 6-2-1 ) که نسبت به سطح آب اشباع شده و نسبت به سطح یخ به صورت ابر اشباع در آمده است . در نتیجه بخا ر آب به طور مستقیم جامد گشته ( نهشت )بر بزرگی یخ می افزاید به دنبال این اتفاق هوا نسبت به سطح افقی آب غیر اشباع شده ( شکل 6-2-2 واندازه قطره های ابر سرد موجود به علت تبخیر کوچکتر می شود با تکرار این فرایند بلورها رشد می کنند
جریان هوای موجود در ابر ممکن است باعث شکستن بلورها شود که در نتیجه هر تکه آن تشکیل یک هسته جدید را داده و این امر باعث افزایش تعداد بلورها در داخل ابر می شود برخورد و چسبیدن بلورها به یک دیگر به خصوص در فاصله دمایی صفر تا پنج درجه زیر صفر باعث تشکیل پولکهای برف می شوند
وقتی که پولکهای برف آن قدر بزرگ شوند که سرعت سقوط آن بتواند بر نیروی بالابر حرکت هوا غلبه کند از سطح زیرین ابر خارج می شوند بارش برف زمانی رخ می دهد که دمای اطراف سطح بلورها زیر صفر باشد اگر این دما بین صفر و 3 درجه باشد قسمتی از پولکهای برف ذوب شده بر فابه تولید می شود شکل 6-1
هرگاه بلور یخ به قسمت تحتانی ابر که دمای آن بیشتر از صفر درجه است سقوط کنت ذوب شده و قطره های آب را تشکیل می د هد که این به نوبه خود پس از برخورد و همامیزی با قطره های دیگر به صورت باران به زمین می رسد .این فرایند در ابرهای کومه ای و کومه ای بار اتفاق می افتد ( شکل 6-1 )

6-2-1 تگرگ
بارش تگرگ همواره با ابر کومه ای بارا همواره بوده غالبا به شکل کروی با قطری بین 5 تا 50 میلی مرت و یا بیشتر می شود ساختار هر ذره از یک تعداد پوسته های همرکز که به صورت یک در میان شفاف و کدر میباشندتشکیل شده ( شکل 6-3 ) که این امر به دلیل غلظت هواتی به ترتیب کم و زیاد است
در یک ابر کومه ای بارا نیروی بالا بر قوی قطره های آب را تا قسمت بالای ابر که در آن این قطره ها منجمد می شود بالا می برد این ذرات هسته های تگرگ را تشکیل می دهند
هر یک از این ذرات در اثر برخورد و همامیزی با قطره های آب رشد می کند و بزرگ یم شوند .سپس این تگرگ رشد کرده سقوط می کند و اگر از ابر خارج نشود دوباره با نیروی بالا بر صعود می کند این رایند ممکن است برای چندین مرتبه تکرار شود تا زمانی که سرعت سقوط آن بتواند بر نیروی بالا بر غالب و از ابر خارج شود .

 

6-3 مشاهدات
عبارتی برای توضیح مشاهدات در رابطه با بارندگیها مورد استفاده قرار می گیرند که عبارتند از :
الف ) رگبار
این نوع بارش از ابرهای جابجا شونده و در مدت زمانی کوتاه صورت می
گیرد و به یکی از شکلهای باران ، برف – تگرگ – و یا برفا با شدتهای متفاوت دیده می وشد
ب ) بارش ناپیوسته : در ابرهای پوشن سان و در آخرین ساعت بارندگی به صورت ناپیوسته افتاق می افتد
ج ) بارش پیوسته : درابرهای پوشن سان برای حداقل یک ساعت و بصورت پیوسته رخ می دهد بارندگی خواه از ابر کومه ای سان وخواه از ابر پوشن سازن به سه دسته سبک ، متوسط ، و سنگین تقسیم بندی می شود هر یک از این سه نو ع در میزان بارندگی ای که در مدت یک ساعت اتفاق می افتد با یکدیگر تفاوت دارند میزان بارندگی بر حسب ضخامت ( میلی متر ) بیان می شود .
د ( رعد و برق : که نتیجه تخلیه الکتریکی بین دتو ابر و یا اب رو زمین می باشد و با نور صدای شدید همرا ه است /.همواره رگبار سنگین تگرگ و یا باران از ابر کومه ای بارا را پس از رعد و برق می توان دید هم زمان با این رخداد ، افزایش سرعت باد در سطح زمین افزایش فشار و کاهش دمای هوا را می توان انتظار داشت که این خود در اثر ایجاد یک نیروی پایین تر در نتیجه بارندگی است .

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  56  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله آب موجود در جو

دانلود مقاله خاک و ما

اختصاصی از فی بوو دانلود مقاله خاک و ما دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

یشگفتار
به حکم وظیفه جهت ارائه تحقیق به موضوعات مخلتفی فکر کردم ولی خوشبختانه در نهایت حکم وظیفه جای خود را به حکم علاقه داد و بیش از همه سه موضوع نظرم را به خود جلب کرد – جمع آوری اطلاعات در مورد پرورش و نگداری گلهایی که قدمت داشته و از کودکی علاقه زیادی به آنها داشتم.
- مبارزه بیولوژیکی با آفات کشاورزی
- احیای کویر
- در رابطه با موضوع اول جز در چند مورد مطالب زیادی نیافتم.
- در مورد موضوع دوم هیچ چیز نیافتم
در رابطه با موضوع آخر موفق به یافتن مطالبی در سایت های اینترنتی و چند کتاب البته نه چندان جدید شدم که خوشبختانه از نظر نحوه نگارش و ارائه مطالب بسیار خوب و حتی به کتب جدید نیز ارجحیت داشتند. بنابراین حین موضوع را اصل قرار داده و به جمع آوری اطلاعات در این زمینه پرداختم. البته چون به مطالب جامعتری دست یافتم احیا( عمران) کویر را بخشی از تحقیق قرار داده و« خاک و ما» را جهت عنوان کلی درنظر گرفتن که شامل دو بخش« خاک را دریابیم» و« عمران کویر، شور شیرین» می باشد. امیدوارم که مورد تأئید استاد گرامی نیز قرار گیرد.



بخش اول

 

خاک
را
دریابیم


آغازه
زمین که خود به ظاهر جماد و بی جان می نماید پناهگاه موجودات زنده و منشأ رویش و بالندکی و بستر و زیست گاه امن گیاهان و جانوران و انسان بوده و از آنچه را که در اختیار داشته و دارد به موقع و به اندازه و با کمال سخاوت به هر خواهنده ای هدیه کرده و می کند.
و اما انسان!
با کمال تأسف باید گفت که انسان امروزی در مقابل دریافت تمامی هدایای بی دریغ زمین که خود شعاعی از لطف و رحمت پروردگارند، جز فقر و نابودی ارمغانی برای آن نداشته و باخودخواهی، کوته نظری، لحظه نگری و بی توجهی به چشم انداز دور عملکرد غیر عادلانه و غیرمنطقی خود نه تنها داشته های زمین را به نابودی کشانده بلکه عدم سلامت جهانی را نیز در ابعاد مختلف اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و بهداشتی عاید بشر کرده است. والحق نیز اندیشیدن به منافع آنی و نادیده گرفتن عواقب آن در ر درازمدت نتیجه ای جز این نباید داشته باشد. پس بیائیم همه با هم دست به سوی آن یکتای لطیف بلندکرده و از او بخواهیم که انسان را از این همه خودخواهی و لحظه اندیشی نجات داده و او را بیش از پیش متوجه روح لطیف ولی خفته و غبارگرفته خویش گرداند تا شاید با خود و سرشت خود و با طبیعت پیرامون جز این باشد که هست.
به امید آن روز

(1)
شناخت خاک
خاک این گنجینه حیات؛ نزد انسان به ودیعه گذاشته شده است. البته ودیعه ای با حق استفاده از طرف خاک مالک حقیقی. پس انسان نه تنها به عنوان یک امانتدار موظف به حفظ آن است بلکه باید تلاش کند تا بهتر از آنچه که پیشنیان تحویل گرفته، به آیندگان تحویل دهد.
لازمه حفظ و حفاظت از خاک شناخت آن در جنبه های مختلف تشکیل، حاصلخیزی، کاهش حاصلخیزی، آلودگی ها و عوامل مثبت و منفی مؤثر در آن می باشد و این شناخت در نهایت باید منجر به ارائه راهکار هائی مناسب جهت تقویت عوامل مثبت و سازنده و تضعیف و دفع عوامل منفی و مخرب گردد.
شناخت خاک
خاک سطحی ترین قسمت پوستة جامد زمین است که به صورت لایه نازکی سنگهای زیرین را پوشانده است.
ضخامت این لایه در شرایط مختلف معمولاً از(2-5/0) متر متغیر بود و در مواردی به کمتر از 5/0 متر هم می رسد.
قشر خاک بین آتمسفر یعنی پوشش هوایی زمین و بخش سخت و تخریب نشده زمین یعنی لیتوسفر قرار دارد. این لایه علیرغم ضخامت بسیار ناچیز خود در مقایسه با سایر لایه ها، منبع تولید و درآمد و محل زندگی موجودات زنده بوده و اساس تمدن مادی است.
خاک حاوی مواد معدنی( ریگ، شن، ماسه و رس) و مواد آلی( بقایای گیاهی و جانوری) و آب وهوا می باشد.
حال ببینیم که خاک چگونه تشکیل شده و در تعامل با عوامل گوناگون چه وضعیتی پیدا می کند.
لایه ها و محیط های تشکیل دهنده خاک و یا مرتبط با آن عبارتند از:
- آتمسفر : (هوا و آب نزولات جوی)
- لیتوسفر: سنگهای تحخریب نشده
- بیوسفر: گیاهان و جانوران و موجودات ذره بینی
- مجموع محیط ها یا لایه های فوق پدوسفر یعنی محیط واقعی خاک را تشکیل می دهند.
- خلاصه اینکه خاک از مواد و قسمت های مختلفی تشکیل شده و تحت تأثیر عناصر آنها در حال تغییر و تکامل دائمی است. البته تغییرات با هدف رسیدن به نقطه و یا شکل خاصی صورت نمی گیرد، بلکه مداوم بوده و به منظور برقراری توازن و تعادل بین تخریب و تشکیل صورت گرفته و پیوسته تکرار می شود.
- بعنوان مثال در اثر عواملی موادی مانند آهن، آلومینیوم، رس و ماده هوموسی که از اجزاء خاک هستند پدید می آیند. ولی این مواد به همین شکل و صورت ثابت در زمین باقی نمی مانند بلکه آنها نیز علاوه بر کاربردهای اولیه تغییر وتحول یافته یا روی خاک انباشته شده یا به زیر خاک انتقال می یابند و با تخریب و تجزیه مود جدیدی را بوجود می آورند.
بنابراین خاک برخلاف سنگ یک ماده کامل و تمام شده نیست بلکه پیوسته تغییر وتکامل یافته وطبق اصول و قواعد صحیح خود را با تغییرات داخلی و خارجی تطبیق داده وهرگز به سکون نمی رسد.


عوامل گوناگون محیطی و تأثیر آنها در تحول و تشکیل خاک
محیط و خاک دو جزء لاینفک بوده و پیوسته در حال تأثیر و تأثرند. هر یک از لایه های متشکله خاک با عوامل خاص خود خاک را تحت تأثیر قرار داده و موجب تغییراتی در آن می گردند. این عوامل عبارتند از:
الف: عناصر آب وهوایی
ب: موجودات زده
ج: نوع سنگها
د: آب اضافی
ه: ناهمواریها
و: انسان
ز: زمان
عوامل فوق ضمن تأثیرگذاری بر خاک بر یکدیگر نیز مؤثر واقع می شوند. مانند تأثیر نوع سنگها و لایه ها در میزان نفوذ آب و یا تجمع آب اضافی در زمین و یا تأثیر آب وهوا در پیدایش نوع خاصی از موجودات زنده و .....

الف:عناصر آب وهوایی
عناصر آب وهوایی عبارتند از:
1- رطوبت:
تغییرات فیزیکی وشیمیایی خاک پیوسته تابع رطوبت و آب ناشی از نزولات جوی است. بگونه ای که افزایش نزولات سبب تسریع در تغییر شکل مواد آلی و معدنی شده و کاهش شدید آن سبب کندی یا عدم تشکیل خاک می گردد، و همچنین افزایش و کاهش شدید دما. مثلاً در بیابانهای خیلی خشک و در قطبها خاک تشکیل نمی شود. زیرا در بیابانها به عللی از جمله خشکی فوق العاده و در قطب ها به دلیل سرمای شدید گیاه نمی روید و در نتیجه هوموس تشکیل نشده و تخریب شیمیایی نیز صورت نمی گیرد.
افزایش و کاهش رطوبت تنها تابع میزان بارندگی نبوده و به نوع و پراکندگی و فصل ریزش آنها نیز بستگی دارد. ضمن اینکه سایر عوامل نیز به نوبه خود تأثیرگذار هستند.
2- دما
دما نیز از عوامل مؤثر در خاک می باشد. این عامل در شرایط مختلف زمانی و مکانی تأثیرات متفاوتی از خود بجا می گذارد. بعنوان مثال در آب وهوای اقیانوسی خاک یخ نمی زند و امکان شستشوی خاک در تمام سال وجود دارد ولی در آب وهوای خشک با زمستان سخت خاک معمولاً تا عمق زیادی یخ زده و در طول این مدت شستشو و تجمع مواد در خاک اتفاق نمی افتد. یعنی با یک عامل واحد الزاماً، تغییر یکسان و مشابهی را بدنبال نخواهد داشت بلکه نوع این تأثیر و تغییر بسته به شرایط و موقعیت متفاوت خواهد بود.
3- باد
باد سبب خشکی و خشکی سبب عدم تشکیل خاک می گردد. زیرا در این شرایط پوشش گیاهی تنگ و ضعیف شده و نیروی مقاومت خاک در مقابل باد کاهش می یابد در نتیجه موجبات کنده شدن خاک توسط باد و تشکیل ماسه بادی فراهم گشته و فرآیند تشکیل خاک ضعیف می گردد.
ب: موجودات زنده
1- گیاهان
گیاهان خاک را در مقابل فرسایش ناشی از تأثیرات باد، باران و تابش شدید خورشید محافظت می کنند.
ریشه های عمیق گیاهان، مخصوصاً درختان جنگلی اب را به اعماق هدایت کرده و در شرایطی با ترشحات اسیدی خود گیاهان در مناطق شور به حل شدن آهن و سایر اجزاء حل شدنی خاک کمک می کنند مقدار زیادی از کلرورسدیم و سولفات سدیم ر جذب کرده و مانع تأثیرات بد آنها در خاک می گردند.
گیاهان از طریق ایجاد هوموس در تشکیل خاک و نوع آن مؤثر واقع شده و به حفظ حاصلخیزی آن کمک می کند که نتیجه آن افزایش محصول خواهد بود.
هوموس چیست؟
هوموسها بقایای گیاهی هستند که با گذشت زمان و تحت شرایط خاص تشکیل شده و با توجه به شرایط آب و هوایی و نوع و تیپ خاک منطقه انواع متفاوت و تأثیرات متفاوتی دارند. مانند:
هوموس های اسیدی یا نارس( خام) ، قهوه ای، و خاکستری
هوموس های اسیدی: معمولاً در خاک های فقیر نواحی مرطوب تشکیل شده و بنا به عللی مانند فقر مواد آلی،ا سیدی بودن محیط و عدم فعالیت موجودات مفید خاکزی، باکتریها و کرمها، با خاک مخلوط نشده وقادر به محافظت آن در مقابل عوامل فرسایش نیستند.
هوموس های قهوه ای: در دو نوع اسیدی و کمی قلیایی دیده می شوند و در مقایسه با هومس های اسیدی دارای مواد آلی بیشتری هستند، بیشتر تجزیه می شوند و تا حدی با ذرات معدنی خاک مخلوط می شوند در نتیجه بهتر از هوموس های اسیدی قادر به محافظت از خاک هستند.
هوموس های خاکستری: این نوع هوموس ها از لحاظ مواد غذایی نسبتاً غنی بوده وبیشتر زیر گیاهان استپی و در جنگلهای درختان پهن برگ تشکیل می شوند.
هوموس خاکستری بهترین نوع هوموس محسوب می شود و به دلیل مخلوط شدن با مواد معدنی خواص فیزیکی و شیمیایی خاک را بهبود بخشیده و در مقابل عوامل فرسایش از خاک محافظت می کند.
2- جانوران
موجودات ذره بینی و حیوانات کوچک خاکزی
قبلاً گفته شدکه بیوسفر زمین زیست گاه موجودات زنده از جمله موجودات ذره بینی و حیوانات خاکزی است. این موجودات دو دسته هستند که هر یک نقش و تأثیری متفاوت با دیگری داشته و در تشکیل و تکامل خاک دخالت دارند. این دو دسته عبارتند از:
1- فلورا = باکتری ها و قارچها
این دسته در تجزیه مواد آلی و تبدیل آنها به مواد معدی، ایجاد هوسوس و قابل جذب شدن مواد برای گیاهان مؤثرند.( تأثیرشیمیایی)
2- فونا- کرم، هزارپا، موش، خرگوش و ....
این دسته بیشتر در کندن خاک و مخلوط کردن آن با مواد آلی و ایجاد مجاری و منافذ برای نفوذ آب، هوا وریشه گیاهان مؤثرند( تأثیر فیزیکی)
ج: نوع سنگها
سنگ ها به دلیل تفاوت در بافت و ترکیب تأثیرات متفاوتی در تشکیل خاک دارند،علاوه بر این میزان این تأثیر بسته به مراحل تکامل و منطقه آب و هوایی نیز متفاوت است. مثلاً تأثیر آنها در خصوصیات خاک در مراحل اولیه تکامل بیشتر از سایر عوامل بوده و بتدریج این تأثیر ضعیف می گردد و یا اینکه در مناطق حاره تأثیرگذاری آن در خاک کمتر از مناطق معتدل و مرطوب است.
د: آبهای زیرزمینی
آبهای زیرزمینی که به آنها بیگانه یا اضافی( زائد) نیز می گویند بطور مستقیم تابع نزولات جوی نبوده بلکه بصورت آب اضافی ضمن نزولات جوی در اختیار خاک قرار می گیرند این آبها اغلب در کف درّه ها و چاله ها و امثال آن وجود دارند، و تأثیر آنها در تشکیل خاک و روئیدنی ها در مناطق خشک که باران خیلی کم می بارد بیش از سایر مناطق است. در این مناطق بر اثر تبخیر و بالا آمدن آب شورف خاکهای شور تشکیل می شوند. تأثیر این آبها در مناطق مرطوب به نوع دیگری بوده و سبب تشکیل خاکهای مرطوبی مانند خاکهای چمنی با یاگلای یا خاکهای مردابی و امثال آن می گردند.
در مناطق مرطوب گاهگاهی نیز آبهایی که به آنها آبهای مسدود می گویند وجود دارند این آبها براثر بارندگی زیاد بوجود آمده وروی لایه های نفوذناپذیر به صورت موقتی جمع می شوند. این آبها نیز سبب پیدایش خاکهای مرطوبی از نوع دیگر می شوند.( پسیدوگلای)
آبهای مسدود را می توان در مناطق کاملاً هموار در جایی که آب راهی به خارج ندارد پیدا کرد آبهای فوق چون از نظر اکسیژن ضعیف بوده و از نظر حیاتی شرایط نامساعدی دارند سبب پدیده احیاء در خاک می گردند. بر اثر این پدیده رنگ خاک خاکستری می شود. و در لایه هایی که هوا به آن نمی رسد، بر اثر اکسیداسیون مجدد ترکیبات آهنی، لکه ها وخطوطی به رنگ قهوه ای و سرخ بوجود می آید.

ه: ناهمواریها
ناهمواریها بصورت غیرمستقیم از جمله از طریق پوشش های گیاهی بر خاک مؤثر واقع می شوند. مثلاً میزان رطوبت در تمام نقاط در ناهمواریها یکسان نیست. دریای دامنه ها، در درّه ها و چاله ها میزان رطوبت بیش از نقاط مرتفع بوده و در جهات مختلف نیز میزان آن متفاوت است. این تفاوت موجب پیدایش پوشش های گیاهی متفاوت، هم از نظر نوع و هم از نظر تراکم و پرپشتی می گردد. در نتیجه هرجا که پوشش گیاهی قویتر باشد میزان محافظت از خاک نیز قوی تر خواهد بود. علاوه بر آن نوع پوشش ها نیز در درازمدت در نوع خاکهای تشکیل شده مؤثر خواهند بود.
و: انسان
نقش انسان در تغییرات خاک چه در بعد منفی و چه در بعد مثبت می تواند نقشی بسیار مهم وتأثیرگذار باشد، که متأسفانه! درحال حاضر در جنبه های منفی قوی تر عملکرده است. از جمله اینکه انسان با تبدیل و تغییر کاربریهای اراضی، کشت و کار غیراصولی، آبیاری بی رویه و نادرست و ..... سبب تغییرات منفی در خاک شده و در صورت عملکردی در خلاف جهت اعمال مخرب می تواند بسیار مثبت وسازنده، برخاک مؤثر واقع گردد.
که در رابطه با این عامل درجای خود به آن پرداخته خواهد شد.
ز: زمان
زمان بطور غیرمستقیم و از طریق عوامل گفته شده در تشکیل و تکامل و تحول خاک مؤثر واقع می گردد. یعنی هرقدر این عوامل زمان بیشتری برای تأثیرگذاری داشته باشند به همان نسبت تغییرات حاصله بیشتر و شاید متفاوت خواهند بود یعنی هرقدر این عوامل زمان بیشتری برای تأثیرگذاری داشته باشند به همان نسبت تغییرات حاصله بیشتر و شاید متفاوت خواهند بود.
خلاصه اینکه هریک از عوامل بسته به نوع و شرایط و نحوة تأثیر می تواند موجب تغییرات منفی و یا مثبت در خاک گردند.

( 2)
تغییرات منفی خاک

خاک به عنوان یک عامل مهم اقتصادی که می تواند حیات بخش بوده و سبب ترقی و تعالی مادی و فرهنگی و اجتماعی می گردد، بر اثر استفاده بی رویه و بی توجهی و عدم اطلاع انسان از اصول صحیح کشاورزی بتدریج کم قوه و حتی غیرقابل استفاده می گردد. در این تغییرات برخلاف تصوّّر عده ای، فرسایش هیچ نقشی نداشته بلکه عوامل دیگری هستند که موجبات کاهش درجه حاصخلیزی کاهش محصول و در نهایت از بین رفتن آن می گردد، بدون اینکه خاک فرسایش یابد.
این تغییرات عبارتند از:
1- کم شدن ذخیره بازی و موادغذایی گیاه در خاک
2- سخت شدن زمین
3- کاهش یا نابودی هوموس
4- رویش و رشد شدید علفهای هرز
5- آلودگی های خاک
1- کم شدن ذخیره بازی و موادغذایی درخاک
کم شدن ذخیره بازی در خاک، سبب اسیدی شدن آن و کاهش میزان محصول می گردد عواملی که منجر به چنین مشکلی می گردند بسیارند از جمله:
الف: بارندگی و آبیاری زیاد
نتیجه بارندگی یا آبیاری زیاد شسته شدن بازاء و موادغذایی و دورشدن آنها از دسترس گیاه می باشد، که ممکن است به دو صورت عمودی و افقی روی دهد.
عمودی: براثر نفوذ آب زیاد در زمین بازها و موادغذایی از لایه های سطحی به عمق منتقل می شوند.
افقی: در نتیجه سرعت و فشار آب خواه آب باران و یا آبیاری موادغذایی به صورت افقی از دسترس گیاه خارج می شوند.
تحت تأثیر عامل فوق ضمن اینکه مقداری از مواد به داخل زمین و به اعماق می روند، در اثر اشباع خاک، مواد مخلوط و یا محلول همراه با آب از پایین زمین مورد کشت خارج می شوند( بن آب). بن آب ممکن است به زمینی ریخته شود که مورد کشت قرارنگرفته و به این ترتیب از طرفی زمین موردکشت دچار فقر غذایی می شود و از طرف دیگر موادغذایی در زمین کشت نشده انباشته شده و بلااستفاده می ماند.
دراین تغییر نه تنها آب و موادغذایی هدر می رود بلکه دیگر خواص خاک نیز دستخوش تغییر می گردد مانند نامرغوب شدن بافت خاک، نامنظم شدن جریان آب وهوا، اسیدی شدن خاک و غلبه علفهای هرز برگیاهان زراعی و......
ب: مصرف موادغذایی و بارها توسط گیاه بدون اینکه جبران گردند.

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  114  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله خاک و ما

دانلود مقاله حقوق

اختصاصی از فی بوو دانلود مقاله حقوق دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

تعارض دیدگاهها از منظر قانون و عدالت
در روز شنبه 31/6/80 در نمازخانه دادگستری کل خراسان که بعنوان سالن اجتماعات مورد استفاده قرار می گیرد اولین جلسه محاکمه مردی که 16 زن را طی حدود یکسال بقتل رسانده بود برگزار می شد برای دقایقی حدود یک ربع ساعت در جلسه مذکور شرکت کردم بعلت انبوه جمعیت اعم از اولیاء دم و مردم عادی و قلت جا از ورود مردم جلوگیری می شد زیرا صندلی خالی برای نشستن وجودنداشت-
معذالک یکی از دست اندرکاران وقتی دید من می خواهم به جلسه بروم به مامورین جلو سالن مطلب را گرفت و آنها نیز راه را برای ورود من به سالن گشودند اگرچه حدود ظهر بود و عده ای نیز محل را ترک کرده بودند اگرچه صندلی خالی بندرت یافت می شد ولی جمعیتی هم در بیرون برای ورود انتظار نمی کشیدند ولی اگر اعلام میشد صندلی خالی وجود دارد به تعداد صندلی های خالی به افراد اجازه ورود می دادند بهرحال من رفتم و یک صندلی خالی بود و نشسام، جمعیت به تقریب حدود دویست نفر تا دویست و پنجاه نفر بودند و وسایل عکسبرداری از رادیو و تلویزیون و روزنامه در سالن وجود داشت و خبرنگاران نیز مشغول نوشتن و عکاسان نیز عکس می گرفتند و در صفحه تلویزیون در را بسته مانند نیز سالن و متهم و حاضرین نشان داده می شدند.
متهم در کمال خونسردی اقرار میکرد که قتلها را مرتکب شده است تعدادی از آنها را با موتورسیکلت حمل کرده است اعم از وقتی که زنده بوده اند که بر ترک موتور سوار میکرده و هنگامی که آنها را به قتل نیز می رسانده است با چادری که داشته مثل ساک آن را محکم می بسته و در بغل از طبقه فوقانی به طبقه تحتانی منتقل می نموده است و آنها را با طنابی که مخصوص ترک بند بوده است محکم می کرده و به محلی خلوت برده و در آنجا رها میکرده است بدین ترتیب که طنابها را باز و پس از آزاد شدن جسد آنرا برداشته و روی زمین قرار می داده است و محل ها نیز نسبتاً مشخص بوده اند حاشیه صدمتری کمربندی بلوار قائم یا خیام شمالی که نقاط خلوت و در دست ساخت می باشند و وقتی که ماشین داشته پس از قتل آنها را در صندوق عقب قرار می داده است و به نقاط مذکور منتقل می کرده است و این محل جنازه ها پس از تاریکی شب انجام می گردیده است و فقط یکی در روز انجام شده است که جنازه مذکور را به جاده سنتو برده و مابین جاده قوچان و سنتو در بیابانها انداخته است بر ترتیب متهم می گفت ما جمهوری اسلامی برقرار کردیم که فساد نباشد بیشتر شد بعد گفتیم اسلامی محمدی داریم فساد باز هم افزایش یافت و امسال را سال علوی نامیده ایم ولی سیر سعودی فساد ادامه دارد و من برای مبارزه با فساد اینکار را می کرده ایم و می دانستم که این عمل نیز پایانی دارد اکنون نمی دانم کارهای من افتخار است یا ننگ آور می باشند و به هر حال نگرانی از دستگیری نیز نداشتم.
مبارزه بین خوبی و بدی، زشتی و زیبایی، ظلمت و تاریکی، خیر و شر می باشد که متهم مدعی است برای کمک بخوبی و گسترش خیر و جلوگیری از فساد و شر اقدام نموده است ولی از طرف دیگر بزرگترین گناه را که قتل نفس است صورت میداده و چون این قتل را به اعتقاد خویش در راه گسترش عدل و داد می شمرده است از آن استقبال میکرده و ندامت و پشیمانی نیز ندارد قضیه را عکس می کنیم اگر فرض کنیم که این زنها به فحشاء کمک می کرده اند و موجب سقوط جوانها را از پیمودن راه درست می شده و به بیراه کشانده می شدند و درست باشد و آنها مصمم شوند برای گسترش اعمال زشت و غیرانسانی با یکدیگر متحد شوند و مردان و زنانی را که دارای طرز تفکر مخالف آنها هستند بکشند آیا باز هم متهم جرات انجام این قتل ها را پیدا می کرد یا دست از این کار می کشید یا آنکه بکار خود سرعت شتاب بیشتری می بخشید به عبارت دیگر آیا در شرایطی که این طرز فکر نیز معتقداتی داشت وضع به گونه ای دیگر و از زاویه ای متفاوت قابل ارزیابی بود اینها همه مسائل اعتقادی است و نظری و تئوری می باشد ولیکن در عمل باید به قانون بسنده کرد زیرا اگر عمل به معتقدات گسترش یابد باید شاهد مرگهای زیادی باشیم که این اعتقادات برای دارنده آن ارزش و اعتبار دارد و قتلی که می کند از دیدگاه خودش قابل توجیه است فردی که با اعتقاد فاسد بودن دیگری را می کشد و فرد فاسد مورد نظر او نیز ممکن است همین اعتقاد را در مورد شخص مقابل داشته باشد و بخود حق بدهد که طرف مقابل را از پا درآورد و اگر چنین فرضیه و اعتقادی در اجتماع جان بگیرد دیگر از اجتماع اندی باقی نخواهد ماند طرفدار هر اعتقادی بخود اجازه می دهد که دارنده اعتقاد دیگر را از پا درآورد و با توجه به تفاوت و تغایر اعتقادات هر روز باید بیشتر از روز قبل شاهد قتل باشید بدین سبب قانون گزار برای جلوگیری از هرج و مرج و خونریزی مقرراتی را با عنوان قانون وضع کرده و همگان را تکلیف به رعایت آن نموده است که عملی را انجام دهند یا آنکه از انجام عملی خودداری نماید و بدین وسیله افراد را بطور خصوصی منع کرده اند که خودشان قانونگذار کنند فساد را تشخیص دهند و حکم قضیه را نیز صادر کنند و خودشان آنرا به مرحله اجراء بگذارند در این صورت شرع و قانون به هیچ گرفته و نظام حکومتی به مسخره گرفته شده دولت و قوه مقننه و قوه مجریه همه به بازی گرفته شده اند و اعتقادی برای آن از جهت عامل ملفوظ نمی شود یعنی این فرد در این نظام و مملکت زندگی بکند ولی خود را مکلف به مراعات قوانین و نظامات این مملکت نمی داند و از امنیت آن استفاده می کند و به امنیت آن خیانت می کند و همه آنها را قربانی می نماید تا به مقصود خود دست پیدا کند زیرا احترام به امنیت وقتی حاصل می شود که مقررات و نظامات آن کشور محترم شمرده شود فرق نمی کند این اقدامات که هر فردی انجام دهد که خود را منشرع و مذهبی معرفی می کند یا دچار شهوت گردیده یا به قصد اخاذی این کار را می نماید یا در سایه فریب به کمک رسانب این عمل را انجام می دهد دواعی و انگیزه های متفاوتی ممکن است در اینکار موثر باشد ولیکن آنها از حیث قانون هیچ تاثیری در عملیات مجرمانه ارتکابی ندارند زیرا عمل مجرمانه را قانون تعیین می کند و خارج از استثنائاتی که قانون عمل مجرمانه را مجازات نمی کند بقیه عملیات مجرمانه مشمول مقررات قانونی می باشد که مجازات برای آن تعیین نموده است زیرا با حفظ این قوانین است که مردم اعتماد می کنند در اجتماع زندگی کنند و در سایه قانون به سر برند ما نباید این امنیت را از مردم سلب نماییم و بالعکس باید هر چه بیشتر سعی کنیم که استحکام اعتقاد به قانون و قانون مندی بیشتر گردد.
امر به معروف و نهی از منکر نیز درجات دارد باید ابتدای با بایکوت و ردگردانی و سپس با زبان امر به معروف و نهی از منکر را انجام داد و عقل را به قانون واگذار نمود از دیگر سو روایات متعددی در خصوص فساد می باشد که در صدد اسلام اتفاق افتاد و توسط پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد (ص) و حضرت علی (ع) مورد حکم یا فتوا قرار گرفته شده است اگر ما معتقد به این هستیم که مسلمان می باشیم از آنها که نمی توانیم سبقت بگیریم آنطور که روایت شده مردی در زمان پیامبر گرامی اسلام نزد آن حضرت آمده و اقرار به زنا می نمایند که آن حضرت از وی روی می گرداند و مقصود آن بوده است که وی را از اقرار منع کند و باز دارند تا آنکه بالاخره وی 4 بار اقرار می کند و پس از آنکه دلائل ثبوت جرم تمام و کمال اداء می شود دستور رجم صادر می فرمایند و تا قبل از ثبوت و حتی با سه بار اقرار نیز حکم صادر نمی شود و موضوع دیگری سعد بن زیاد در حال چرخش می باشد که حضرت رسول از در مسجد وارد می شوند و به او می گویند ای سعد چکار میکنی و او می گوید که دوستان فکر می کردند که اگر به خانه بروی و زن خود را در حال زنا با مرد بیگانه پیدا میکنی چکار خواهی کرد و من گفتم با همین شمشیر آنها را به دو نیم خواهم کرد پیامبر فرمودند در آن صورت حد خدا را چه خواهی کرد منظور آنستکه جرمی را که هنوز ثابت نکرده ای چگونه به مجازات آن اقدام میکنی آن مرد گفت وقتی خدا شاهد است من دیده ام مگر نیازی به اینکه شهود شهادت بدهند با اینکه مرتکب اقرار کند وجود ندارد و آن حضرت فرمودند برای آنها حدی است که باید همانطور که خداوند فرموده معلوم و ثابت شود و برای تو که مرتکب فسق می شود حد قتل جاری می شود نزد خداوند ممکن است تو پاک باشی ولی از حیث مقررات قضایی که برای نظم اجتماع است محکوم می شود زیرا مصلحت اجتماع بر مصلحت فرد ترجیح دارد و حکم قتل در مورد تو اجرا می شود در قضیه دیگری که در زمان حضرت علی (ع) اتفاق افتاد زن زانیه ای نزد آن حضرت می رود و اقرار به زنا می کند و می گوید می خواهد از زنایی که مرتکب شده تطهیر شود و فقط این امر با اجرای مجازات در مورد او صورت می گیرد آن حضرت زن را می فرستند و می گویند برو و روز دیگر بیا و مقصود آن بوده که زن دست از اقرار بردارد و در همان حال رو به آسمان می کند و می گویند خداوندا او یکبار اقرار کرد و روز بعد و دو روز بعد نیز این ماجرا تکرار می شود تا چهار بار اقرار تمام می شود و آنوقت به زن می گویند تو بچه اینداری که خرد سال باشد و به سرپرستی و شوهر تو نیازمند باشد و آن زن می گوید چرا و حضرت به او می گویند تو کفیل بچه ات می باشی تا شیرخوارگی او تمام شود زن مایوس و ناامید از آنکه نتوانسته خود را پاک کند بر می گردد در همان راه به یک مرد یهودی می رسد و آن مرد ماوقع را از آن زن سوال می کند و زن قصه خود را به آن مرد می گوید و مرد در پاسخ برای رفع مشکل زن می گوید که من سرپرستی فرزند ترا عهده دار می شوم و او را به ادامه می سپارم که شیر به او بدهد زن با مرد مذکور نزد حضرت برمیگردند و زن می گوید این مرد قرار شد سرپرستی فرزندم را قبول کند و دایه برای شیر خوارگی بچه ام بگیرد و آن مرد که حضور دارد تایید می کند حضرت نگاه ناراحتی خود را بر روی مرد می پراکند و میگوید که زن فردا در اجتماع برای رجم حاضر شود و زن رجم می شود بعداً نارضایتی حضرت را از کفالت خود جستجو و پرسش می کند و آن حضرت در پاسخ می فرمایند اگر آن زن نزد خدا توبه میکرد به مراتب بهتر از اجرای حد در مورد او بود و اسلام می خواهد که به او فرصتی برای توبه بدهد و تو مانع اینکار شدی بنابراین ذهنیت ها امری است که در خلاء وجود دارد تا با واقعیت بیرونی تصدیق شود که در این صورت تحقق می یابد و اگر با واقعیات خارجی منطبق نباشد از مرحله ذهنی بیرون نمی آید و خارج نمی شود آدمی از حیث ذهنی می تواند بهترین و پاکترین افراد باشد و تا حدی که مربوط به زندگی شخصی خودش می باشد به آنها عمل کند ولی حق ندارد به مرحله اجرا درآورد زیرا قانون همانطوریکه حمایت هایی را از افراد اجتماع به عمل می آورد به همان اندازه نیز آزادیهای آن را سلب می نماید و بنابراین به فرد اجازه نمی دهد که ذهنیت خلاف قانون خود را در مورد دیگری به اجراء درآورد ما وقتی به زندگی اجتماعی تن می دهیم خواه و ناخواه قواعد حاکم بر آن را نیز پذیرا می شویم و از این جهت اگر خلاف عهد بکنیم و قوانین را زیر پا بگذاریم خود را مستحق مجازات نموده ایم در وجود آدمی بعضی اوقات خواسته هایی فدای خواسته های دیگر می شود که ممکن است غلط یا درست باشد وقتی آدم در دو راهی تصمیم گیری قرار گرفته است مبنی بر اینکه به عملی اقدام نماید یا از عملی خودداری کند یا اینکه اینکار یا آن کار را بکند هر یک از آنها را که انتخاب کند و انجام دهد دیگری را در پای آن قربانی کرده است که ممکن است منطق و عقلاً درست باشد یا غلط باشد ولی به هر حال انجام این امر از حقوق مشخص می باشد وقتی مربوط به امور نفی باشد و از همین جهت وقتی در اجتماعی زندگی می کند خواسته ها، تمایلات و مطالبات خود را قربانی کرده است مگر آنچه را که قانون مجاز می داند یا نهی کرده است بنابراین او نمی تواند امری را که قربانی کرده احیا کند زیرا حضور او در اجتماع اجازه این امر را به او نمی دهد و اگر چنین راه عقب گرد و قهقران را طی نماید به قانون نیز اجازه می دهد که به مجازات او اقدام و عمل کند.

 

تفاوتهای قدرت مادی و معنوی
قدرت مادی بانگیزه توسعه دایره قدرت از صفات و آز و تکاثر طلبی و زیاده طلبی بعنوان وسیله استفاده مینماید تا قوی تر شود البته این وضعیت نگاه ماده را مانع میسازد ولی از دیدگاه دیگر می توان گفت که آدمی اسیر و بازیچه صفات مذکور گردیده است و آدمی انسانیت خود را در چنگال آنها اسیر نموده است وسایلی که می بایست در اختیار و سیتره انسانیت آدمی باشند امروز او را مقهور کرد و به بند کشیده اند اینها وسیله بوده اند اما امروز به حکومیت رسیده اند و چنگال خود را تا عرفق در جان انسان فرو کرده اند و از او یک وسیله ساخته اند و او را بنده خود کرده اند و هر چه بیشتر در این راه پیش رود بیشتر در غرقاب فرو خواهد رفت و مغروق این امیال مهار گسیخته خواهد شد و در زیر سم آنها لگدمال و پایکوب خواهد گردید.
قدرت مادی به نکات ضعف آدمی در چشم ظاهربین پوشش میدهد این خاصیت قدرت مادی است که آدم ناتوان را در پشت سیر قدرت مادی توانا و برومند نشان میدهد اگر این قدرت مادی از او سلب می شود حشمت و اعتبار و بزرگی او سقوط خواهد کرد و فرو خواهد ریخت در اینجا نکته اساسی که نادیده گرفته شده است که همانا گوهر آفرینش و خلقت اوست آدمی بمدد این آفرینش این توانائی راپیدا کرده است که در صدد جلب منافع مالی قدرت مادی برآید ولی امروز که آنها را یافته است از اساس آفرینش و گوهر خلقت خود فراموش کرده و آن را به نسیان سپرده است بدلی را بجای اصل پذیرفته است امر قلابی را بجای امر واقعی کرده است و متاسفانه امر چنان بر او مشتبه شده که در شناخت واقعیت دچار انحراف گردیده است و واقعیت را نمی بیند و چشم خود را بروی واقعیت بسته است گویا که چنین واقعیت و حقیقتی وجود خارجی نداشته و ندارد معیار و میزان او همان ظاهر است که اکنون ملموس میباشد فریفته و اسیر بازیچه های شده است که خود یدست خود آنها را ایجاد کرده است و خوشحال و شادمان و مغرور از این وضعیت نیز میباشد گوهر ناب وجود خویش و هویت خود را از دست داده است ولی هیچگاه هراسان و نگران آن نمیباشد بلکه بداشته های تصنعی و ظاهری دلخوش و خرسند است زیرا این وضعیت برایش ارزش تلقی میشود زر و زور آنچنان قدرت پوشالی باو بخشیده اند که مانع از واقعیات را بچشم خویش ببینید حجابی سخت سنگین در برابر دیدگان او کشیده شده که واقعیت را درک و لمس نمیکند گویی خودش دست افشان و پایکوبان باین وضعیت تسلیم کرده و رضا داده است و حاضر نیست به واقعیتی در وراء این امور بنگرد ماهیت و هویت خود را باخته است و به ظاهر فراهم آمده پوشالی ساخته است زمان غفلت او هر چه بیشتر شود حجابها ضخیم تر و کلفت تر و افزون تر میشود و باز شدن چشم وی به حقیقت سخت تر و سنگین تر میشود باید هشدار به او داد که زندگی مادی همه چیز نمیباشد زندگی مادی وسیله ای که باید از آن در راه رسیدن به مقصود استفاده کرد باید این تذکر و پند را برای او تکرار کرد تا چشم دل او باز شود تا گوش هوش شنوا گردد حیف است که گوهر وجودی خویش را گم کرده باشد و به سراب و بازیچه ها پناه برده باشد که فردا وقتی خود را یافت دچار حسرت و اندوه بی پایان برگذشته نابسامان خود نشود باید او را بیدار کرد باید او را بیدار کرد.
گروه دیگری که دنبال قدرت معنوی هستند از این مزیت برخوردارند که ضد قدرت با قدرت آمیخته شده است یعنی آنکه قدرت معنوی اجازه افسار گسیختگی به فرد را نمیدهد و تمرکز قدرت را در وجود او نمی پذیرد به قدرتی با شک و تردید مینگرد که این قدرت ماندگاری و دوام ندارد و فانی است باین امر میرسد که آگاهی بر سرشت و سرنوشت خویش پیشتر پیدا کند و دنیا و کائنات آنچنان نامنتها و بیکرانه است که هر چه بزرگ شود و پیش رود باز هم کوچک است و در مقابل عظمت خلقت ذره ای و قطره ای و کمتر از ذره ای و قطره ای میباشد این شناخت باعث میشود که نقطه گریز از مرز قدرت شخصی در وجود او قوی شود که قدرت را بعنوان یک حربه و یک سلاح مطمئن پندارد و قبول نداشته باشد بلکه قدرت را شعبه ای از قدرت اصلی بشمارد که وجود مستقلی برای آن قدرت نیست شناخت قدرت در این وضعیت به شکر و تسلیم می انجامد که نسبت به هر امر که باعث اعتبار و آبروی او میشود شکر گزار شود و بر ناملایمات صبر پیشه کند بدین ترتیب شیوه زندگی هر کس ثمره و نتیجه ای خاص ببار می آورد که بین شیوه و ثمره تلازم قطعی و انکار ناپذیر وجود دارد و کسی نمیتواند به شیوه ای خاص رفتار کند و نتیجه ای مغایر رفتار خود را طلب کند که چنین پندار و گمانی موید خامی و ناپختگی میشود و معمولا و قاعدتا نیز کسانی که به شیوه و روش خاصی گرایش پیدا میکنند انتظار نتیجه آن روشن و شیوه را دارند یعنی به همان نحوکه عمل میکنند و انتظار دارند بهره میبرند و تناسب بین این دو موجب ایجاد قاعده و نظم و ترتیب و قانون میشود فی المثل کسیکه گام بر میدارد و راه میرود انتظار آن است که پیش روی کند و جای او تغییر کند وچنین نیز میشود و کسیکه ایستاده است و متوقف میباشد ساکن است و دچار تغییر نمیشود و با این انتظار نیز دست پیدا میکند عجب در جائی است که کسیکه از این دور انجام میدهد و انتظار دارد نتیجه دیگری عاید او شود و غالبا این امر در جائی مصداق پیدا میکند که فرد متوقف و ایستاده انتظار آن را دارد که به جلو نیز برود یعنی بر خلاف قاعده و نظم یک انتظار نامعقول و غیر ممکن را مطالبه میکند آدمهای مادی و جسمانی در طریقی که حرکت میکنند به مقصود میرسند اگر چه مقصود آنان خاکی و پشت ونازل است و گوهر حیات خود را با بدل معاد ضد میکنند ولی آدمهای روحانی و معنوی به گوهر انسانی خود دست پیدا میکنند و سعی میکنند آن را ارتفاء دهند و آن را به رشد و تکامل برسانند بنابراین به قدرتی نیاز ندارند که ضعف های مالی آنها را پمشش بدهد تا جلوه ای از قدرت مادی پیدا نمایند در حالیکه این وضعیت در آدمهای مادی و جسمانی بشدت متجلی است و آنها سعی میکنند که ضعف های خود را با توانائی های ظاهری پوشش دهند.
و بعلت همین خواسته مداوم برای افزایش قدرت پوشالی دائما فقیر و خواهان هستند زیرا آدم فقیر و مسکین دائما مطالبه میکند و آنها نیز چون دائما خواهان مال هستند گدایان و مسکینان که در کسوت توانایان جلوه مینمایند بنابراین آنها نمیدانند که این قدرت پوشالی جسمی مالی آنها بر توده ای انبوه و کوهی از فقیر بینان گذاشته شده است درون این قدرت توده متراکم فقر معنوی و روحانی وجود دارد و این قدرت پوشالی نشانه ای از عظمت آن فقر و تهیدستی معنوی است که به وسیله و اسباب مطالبه و خواست جسمانی و مالی صاحب آن است که ایجاد شده یعنی خواسته مالی او گوهر و ارزش انسانی او را تاوان و هدیه کرده است و معنویت او را ذره ذره و با هر دفعه خواسته کاهش و تقلیل داده است تا صاحب آن به قدرت جسمی و مادی دست پیدا کند بنابراین ثابت می گردد اجلال و جاهی که از حیث جسمانی و مالی رخ مینماید و تجلی میکند باطنی تهی و خالی از معنویت داردو از به هم پیوستگی این خلاء معنوی این قدرت مادی و معنوی متجسم گردیده است البته این امر وقتی مصداق کامل و تمام دارد که فرد کلیه خصایص انسانی خود یا حداکثر و قریب به تمام آن را دارد زیر این خواسته های جسمانی و مادی له کرده باشد و اگر قسمتی از آن بیدار یا هوشیار مانده باشد در اینصورت امیدواری زیادی باو میباشد که اصلاح شود گوهره انسانی خود را باز شناسد و به مسیر باز آید و درک کند که این مال و جسم وسیله ای است که در اختیار او قرار گرفته است هر چه بهتر بتواند در مسیر خویشتن شناسی و تشخیص هویت از آن بهتر بهره برداری کند زودتر به مقامات کمال نزدیک می شود و در این صورت خود را بنده و اسیر آنها نکرده است بلکه بالعکس آنها را به خدمت خود در آورده تا خویشتن شناسی کند و لحظه ای به ذهنم خطور کرد که اینان مقصد حیات را یافته اند مال و قدرت را کسب کرده اند و از آن استفاده کرده اند ولی خود را واگذار به آن نکرده اند و خود را به آن نباخته اند زندگی را درک کرده اند یعنی تلاش و حرکت و گام برداشتن بجلو ولی در زیر نور انسانیت و با راهنمای انسانیت این فعالیت انجام میگردد مقصود و مقصد معلوم است و جهت حرکت روشن میباشد ولی اگر این نور وجود نداشته باشد حرکت در کوری و تاریکی صورت می پذیرد همه آن پیشرفت ها نصیب می شود و گام های رو به جلو برداشته میشود و بحد بدست می آید و وسائلی ابزار نو و جدید در جهت رفاه و اقتصاد ساخته میشود ولی تمدن بدست نمی آید دنیای مرده بی روح است که در انبوه از وسائل نو و جدید غرق شده است ولی روح انسانی بر آن حاکم نیست و این امر باعث میگردد که شکاف فقر وغنا و تبعیض وسیعتر و عمق تر گردد روح ها مرده اند و با هم قهر میباشند . وسائل ارتباطی در حد اعلا و نهایت وجود دارد ولی روح ها پیوند ندارند روح ها پژمرده از روح وقتی از جامعه انسانی رخت بربندد دنیای بزرگی از اجسام و وسائل خود نمائی میکند و چشم ظاهر بین قضاوت در بزرگی و کوچکی امور مینماید و به عظمت ظاهری دلبسته میشود و متاثر از قدرت این عظمت ظاهری میشود. چشم او بر روی حقیقت بسته است و آن را نمی بیند از اصل غافل شده است و به این فرع حقیر دل خوش کرده و اسارت آن را پذیرفته و به بندگی آن مشغول گشته است و آنچنان میشود که بین این افراد ظاهر بین پیوند مصنوعی ایجاد میشود زیرا آن چیزی که باعث این ارتباط گردیده مصنوعی و بی روح است و از امر مصنوعی و بی روح نمی توان انتظار زایش روح پر طراوت و با نشاط را داشت بنابراین دنیای مرده ای را تشکیل میدهند که از روح انسانی اثری در آن نیست.
آدمی را چه میشود که چشم بر خود بسته است و به ارزش های خود بی اعتنا شده و از آنها غافل گردیده است و در عوض به امور بی ارزش و کم اهمیت دلبسته است دچار خسارت و ضایعه جبران ناپذیری گردیده است و از آن غافل مانده است باید او را بیدار کرد و هشیار نمود که فردا دیر است در پرتو و اشعه نور انسانی باید بجلو حرکت نمود و اصولا تلازم جسم و روح آدمی نیز موید این امر است که آنها باید با هم حرکت کنند و گام بردارند در این صورت جسم و مادیت نیز به کمال می رسد و روح نیز با حاکمیت خود بر جسم و جان و قدرت آن را در مسیر انسانی بجلو میبرد و خیلی بیشتر از آنچه بشریت پیشرفت کرده امکان پیشرفت وجود داشته و دارد منتها این بار روح انسانی نیز ضمیمه این ترقی میشود و بهتر از گذشته آدمی را به کمال میرساند در اینجا قدرت به معنای قدرت تجلی نمی نماید بلکه بعنوان یک روح همبستگی و تعاون کار و عمل میکند و در اینصورت از دیگران خود را جدا نمی کند سیطره و حاکمیت نمی خواهد و برای آن ارزشی قائل نیست و بطور انحصاری دره تقویت خود در قبال دیگران نمی باشد و قدرت را بعنوان یک امر دلپذیر و دلپسند قبول ندارد بلکه در اوج قدرت همگانی با دیگران زندگی میکند بدون اینکه تعبیر قدرت از آن داشته باشد بلکه آن باسم سعادت جمعی یا اسامی دیگری از این قبیل میشناسد و اگر چنین امری محقق شود بزودی شاهد کمال جامعه انسانی خواهیم شد که در آن زندگی با رفاه و سعادت و تمدنی تؤام با روح پر نشاط انسانی جریان دارد، قدرت علی الاول با توجه به غریزه نفع طلبی عبارت از عقده های خود کم بینی و تراکم کمبودها ناتوانی هایست که بصورت قدرت تجلی میکند تا سرپوش و پوششی باشد بر آن نقاط ضعف که صاحب آن نمیخواهد آنها دیده و رویت شوند نتیجه چنین قدرتی فساد و ظلم و بیداد خواهد بود بنابراین هر صاحب قدرتی دچار این فساد و تباهی خواهد شد زیرا با وجود احساس قدرت است که آدمی برای تخلیه آن بدنبال فرد یا افرادی میگردد تا قدرت را به آنها نشان بدهد و تا اثر قدرت به آنها بنمایاند و نتیجه لزوما به ظلم و منفعت و منفعت و تحقیر و ستم به دیگران می انجامد زیرا نیروئی که در وجودی جمع و ذخیره گردید باید هزینه شود و اصولا جمع آن قدرت برای هزینه کردن و خرج نمودن میباشد و خرج و هزینه آن نیز به ستم وجود به دیگران بطور عملی و زبانی اقتصادی و اجتماعی و روحی و فردی بطور جمعی و یا انفرادی تجلی می کند و بستگی به نوع صاحب قدرتی دارد که در چه زمینه ای واجد قدرت باشد. یک مرد یا یک زن یا فرزند در داخل خانواده که محل مهربانی ها کانون گرم زندگی ها میباشد ممکن است این قدرت نمائی را بخرج دهد و همین طور این قضیه را بداخل اجتماع بکشانیم یک صاحب منصب اداری در پست و مقام خود و یک فرد تاجر و کاسب در بازار اقتصادی به این کار دست میزند و وقتی این خصوصیت بصورت یک فرهنگ متبلور شود مثل سلطه زنجیر همه ستمگر و ستمدیده میشوند از بالا دست ستم را می پذیرند و به زیر دست، ستمم را تحمیل میکند بقول عرب الخق لمن غلب حق یا کسی کم غلبه دارد معیار غلبه در هر وضعیتی تائید کننده حق بودن غالب تشخیص میشود و بدین ترتیب قدرت برای غلبه لازم است و آدمی برای غالب باشد و مغلوب نباشد در صدد کسب قدرت میباشد بنابراین نیاز به پوشش و جبران ناتوانی هاست که وی را به طرف کسب قدرت شتابان روان مینماید و بدیهی است قدرتمداران اجازه کسب قدرت به ضعفاء را نمیدهند زیرا هر چه صاحبان قدرت بیشتر شوند لزوما از سرمایه قدرت آنها کم میگردد و بدین جهت مخالف کسب قدرت دیگران هستند و میخواهند ذخیره قدرت را برای خود حفظ کنند و تا منافعشان بهتر تامین شود و به آن خلل و کاستی وارد نشود و از این رو در قدیم برای حفظ آن از زور علنی وشمشیر آخته بون کشیده و جنگ ظاهر استفاده میکردند و امروز در ورای قانون با جنگ پنهانی با کسانی که بخواهند قدرتمند گردند مبارزه میشود هدف واحد است وسیله فرق کرده است دیروز شمشیر و امروز قانون حاکم بر این قاعده است قضیه شاید زیاد نیاز به توضیح نداشته باشد که امروز دیگر امکان تجلی استبداد ظاهر نمیباشد بنابراین در سنگر قانون پنهان شده است همانطور فرهنگ دیروز در روستا اقتضاء میکرد که منازعه علنی و دسته جمعی برای یک مساله کوچک و نفع جزئی سر میگرفت همان نزاع امروز در بازار و در اجتماع شهری جریان دارد که منافع شخصی را تامین کنند ولیکن بی صدا و در خفا و فقط نتیجه آن روشن میشود و آشکار میگردد بنابراین جریان جنگ خاتمه نیافته و وجود دارد فقط از ظاهر به پنهان کشیده شده است و دیروز شمشیر آنها را آرام میکند و امروز این امر به قانون سپرده شده است قدرتمندان در دیروز با وسیله شمشیر مانع از قدرتمند شدن دیگران می شدند و آنها در جای خود میخکوب و زمین گیر میکردند و امروز این وظیفه به قانون داده شده تا از قدرتمند شدن دیگران جلوگیری کند وسیله فرق کرده است آدم عوض نشده و او نیز تغییر نکرده تا ابد نیز تغییر نخواهد کرد بنابراین باید اگر می توانیم و میخواهیم که به کمال دست پیدا کنیم این غریزه و فطرت را تربیت کنیم بدون اینکه آن را لگد مالی کنیم و سرکوب اش نمائیم که نشاط و جراعت و جسارت حرکت خود را از دست بدهد که برای ترقی و رشد خواهان قدرت باشد و با نشاط حرکت کند آن را تربیت کنیم که برای جمع و اجتماع خوب است و قدرت فرد ارزش چندانی ندارد در دنیای جانوران و حیوانات نیز ضعیف پایمال قویتر از خود میباشد ما باید مرزی برای دنیای خود و حیوانات قائل شویم و ترسیم نمائیم تا فرق ما با آنها روشن شود که ما نام انسان را با خود حمل می کنیم و بنابراین قدرت باید جمعی و همگانی باشد و باید آدم را بگونه ای تربیت کرد که خودش را در جمع مسحیل بیند و منفعت جمع را طلب کند و وجود اجتماع خوشبخت و سعادتمند و قدرتمند را بر وجود فرد قدرتمند ترجیح دهد در اینصورت قدرت او ناشی از قدرت اجتماع میباشد آنچه همنوعان او را خوشبخت کند او را نیز خوشبخت و سعادتمند میکند زیرا بنای وجودی آنها واحد است امت و ملت قدرتمند و سعادتمند از آحاد و افراد خوشبخت و سعادتمند تشکیل یافته است اگر چنین روزی بیاید که آدمی خوشبختی خود را در خوشبختی و سعادت جمع بیابد نیاز به قدرت نخواهد بود نیاز به قدرت وقتی وجود دارد که تبعیض و تفاوت و شکاف بین مردم وجود دارد هنگامیکه این خلاء پر شد و این فاصله از بین رفت نیاز به قدرت و قدرتمندی و زور مداری نیست زیرا احساس ضعف و ناتوانی وجود ندارد که برای جبران آن به کسب قدرت نیاز باشد نیاز و خواسته های آدمی برای جامعه ای میباشد که از آن کسب نیرو و قدرت میکند و از این تلاش و سعی خود را اعمال خواهد کرد که حقوق جامعه نیز تامین شود و برای وصول به این مقصود باید مقدمتا آدمی تربیت شود وجود آدمی گلستانی است که اگر آن را بخود واگذارند و باغبانی و تربیتش بکند به طرفه العینی و در یک چشم بهم زدن علف های هرز سراسر این باغ را خواهند پوشاند و اثری از آدمیت او باقی نخواهد گذاشت برای اینکه آدمی دچار این سرنوشت شوم نشود نیاز دارد که مرتبا علفهای هرز گلستان وجود خویش را هرس کند و وجود خود را پراسته سازد و نیاز این امر آنستکه آدمی مرتبا به تربیت خود اقدام کند تا روشنائی مسیر خود را از سیاهی ها جدا کنند و در مسیری گام گذارند که آینده بشریت به خوبی و نیکی تامین شود و اگر این امر محقق شود دیگر مجالی برای خود نمائی های صفات حیوانی آدمی وجود ندارد تا بخواهد با اتکاء بر قدرت کمبودها و ضعف های خود را جبران کند تا با غلبه بر دیگران بنای قدرت خود را وضع تر از بقای قدرت دیگر متجلی کند، اشاعه این فرهنگ سبب میشود نیروی آدمی در جهت متعادل حرکت کنند و از قدرتگرائی که نوعی اسراف در ذخیره سازی و صرف آن در وجود آدمی است خود داری شود در این روش افراد اجتماع با تعاون با یکدیگر و همدلی و همکاری کارهای خود را به سامان میرسانند و از نتیجه آن همگان برخوردار میشوند در این وضعیت نیروهای اجتماع متحد میشوند و در قبال یکدیگر نمی ایستند، یکدیگر را تخریب نمی کنند بلکه به معاونت یکدیگر نیز می خیزند و در این شکل نیروی عظیمی چون سیلی خروشان بپا خواهد خواست که مهار آن در دست همه مردم است و همگان از آن سود می جویند بنابراین لازم است برای آنکه ما باین سطح برسیم وجدان جمعی انسانها را بیدار کنیم آنها صرف نظر از آنکه ذهنی و فکری برای خود دارند وجدانی دارند که متاثر از اجتماعی و متصل و وابسته به آن میباشد، کمک کار و یاور آن است و این وجدان را باید هشیار و آگاه و آماده کرد تا فعالیت خودش را آغاز کند. در اینصورت جمعیت مردم که از آحاد آنها تشکیل شده است برای اجتماع فکر خواهد کرد و اندیشید برای اجتماع دل خواهد سوزاند و برای سرنوشت بشریت مثل سرنوشت خود خواهد اندیشید از گرفتاری و ناراحتی و معضلات اجتماعی همانطور ناراحت خواهد شد که از معضلات و گرفتاری خود ناراحت خواهد شد اصلا بین آن دو فرقی نمی بیند سرنوشت خود را گره خورده درسرنوشت اجتماع می بیند و بدین ترتیب دلش برای آن نگران خواهد شد و دلش برای آن خواهد تپید و بنابراین خود را مکلف و مقید میکند که در امور اجتماعی شرکت کند و امور را زیر نظر بگیرد و در چنین وضعیتی صاحبان قدرت عرصه را بر خود تنگ خواهند یافت زیرا چشمان ناظر و تیز بین فراوانی ناظر آنهاست و مراقبشان می باشد و از این رو آرام آرام مجبور به ترک صحنه خواهند شد و اینکه تمکین به وضعیت پیش آمده کنند و امید میرود که تغییر روش بدهند و اگر چنین نکند به نظر خواهند شد در این وضعیت اراده های مردم در سرنوشت آنها تاثیر خواهد گذاشت در اینجا اقتدار پیش آمده جمعی خواهد بود از ذره ذره خواستهای مردم این قدرت گردآوری شده است روحهای تربیت شده ای اظهار نظر و بیان مطلب میکنند که برای خود و نفس شخصی اداری مطلب نمی نمایند بلکه برای جمع و همه اظهار خواسته و مطالبه میکنند بنابراین هم اقتدار زیاد و هم آگاهانه و هم جمعی است که آن فرد نیز بعنوان جزئی از جمع میتواند از آن بهره مند شود این خواسته هم متضمن خیر و صلاح او میباشد و هم برای همه خیر وصالح را به ارمغان می آورد.
بنابراین اگر این جمعیت تربیت شده خواهان قانون قاعده ای بشود و آن را وضع کند این قانون بنفع همه میباشد چون با خصوصیات تربیت شده و به کمال رسیده آدمی تقارن و هماهنگی دارد و بدیهی است این صورت با وضعیت و شکل سابق فرق میکرد که اجتماع تشکیل شده است ولی روحها تربیت نشده است بنابراین زور و قدرت به خصوصیت ذاتی خود میخواهد تجلی کند اگر از راه شمیر نتوانست به چهره قانونی تجلی میکند و خود را نشان می دهد ولی اکنون فقط چهره شکلی آن تغییر نمیکند بلکه ماهیتا نیز تغییر میکند در آنجا سرمنشاء روح تربیت نشده حکومیت میکرد در اینجا روح تربیت شده حاکمیت میکند بین روح تربیت شده با روح تربیت نشده فقط فاصله شکلی وجود فاصله ماهیتی و اساس وجود دارد و اصولا دو مقوله جداگانه از یکدیگر هستند که مسیر بشریت را تغییر میدهند روح تربیت یافته بشر میخواهد قاعده و قانون و نظم برقرار باشد زیرا تا آنرا با ذات وجود خویش هماهنگ پیدا میکند ، زیرا آن روح نیز خودش تربیت شده و نظم پیدا کرده است و از این رو به نظم و تربیت دلبسته است آنچنان که طفل به پستان مادر وابسته است و بنابراین میخواهد این قاعده قبل از هر کس و هر چیزی در مورد خود او اجراء شود ولیکن روحی که تربیت نشده از قاعده و نظم گریزان است و با آن آشنائی ندارد بدین ترتیب اگر اگر قانونی وضع میشود میخواهد از آن بگریزد و صاحب قدرت نخستین و اولین کسی است که میخواهد از عمق آن سرپیچی کند و با توسل، حربه ای که در اختیار او میباشد اینکار را نیز میکند و اجازه نمیدهد قانون در مورد او اجراء شود زیرا باین قانون اعتقادی نیز ندارد و میداند که افرادی چون خودش به وضع آن قانون اقدام و قیام کرده اند تا منافع خودشان را تامین و تضمین کنند و آن قانون به زیان کسی است که علیه او اجراء میشود و از این رو چون صاحب توان آن را دارد که از اجرای آن در مورد خودش جلوگیری کند لحظه ای درنگ را روانمیدارد و جلو اجرای آن را می گیرد زیرا میداند این همان شمشیر ظلم قدرت است که امروز شده و به صورت قانونی در آمده است ملیکن اگر قانون ناشی از خواسته های و صفات تربیت شده غریزی باشند در اینصورت این قانون رو به کمال و رشد دارد و همگان از این قانون استقبال میکنند و حتی واضح و مجری این قانون خواهان و متقاضی میباشد که این قانون در مورد آنها بمرحله اجراء درآید اگر استحقاق آن را پیدا کرده اند زیرا مثل شاگردی می متند که در درس نمره بدی گرفته اند و امروز قانون برای آنکه نمره او خوب شود تکالیفی را بر عهده او می گذارد بدیهی است فرد تنبیه شده چون رو به کمال و رشد دارد از این امر استقبال میکند زیرا میداند که این قانون در صدد است نقص او را بکمال برساند از این رو باجرای قانون در مورد خود چنانچه استحقاق آن را پیدا کند شایق و علاقمند است در اینصورت قانون گریزی وجود ندارد قانون معیار رشد و کمال تلقی میشود و همه سعی میکنند در پشت سر قانون گام بردارند از این رو قوانین نیز باید هر چه بیشتر با خصوصیات تربیت شده آدمی هماهنگی و همراهی داشته باشد که میتوان آنها را اصول انسانیت نامید از جمله نوعدوستی، احترام به عمل نیک و خیر بد شمردن عمل بدوش صیانت نفس، بدی خیانت، خوبی امانت، جلوگیری از ضرر بدیگری، احترام به مالکیت و کار، دوری از غیبت، حفظ جان و مال، بدی سرقت، بنابراین همه اصول دیگری را میتوان به آنها اضافه کرد بعنوان اصول اساس و پایه ای باید مد نظر گرفت و سپس تمام قوانین فرعی و جزئی دیگری که وضع و تصویب میشود به محوریت آن اصول باشد یعنی بدانیم که این قانون باید در مورد انسان مورد محل قرار گیرد بدین ترتیب باید مطلوب او باشد و مطلوبترین قانون ها برای انسان قوانینی است که با فطرت تربیت شده آدمی انطباق داشته باشد و چون آن فطرت تربیت شده به رعایت قانون و ضابطه علاقمند است و دراین صورت در این قانون خلل و فرجی پیدا نمیشود و مردم مرتبا در صدد گریز از آن نخواهند بود بلکه با اجرای آن موافق میباشد زیرا اجرای آن را موجب تکامل و پیشرفت پیدا میکنند و آن وقت این قانون مثل قانونی نخواهد بود که واضعین و مجریان از اجرای آن نسبت به خود می گریزند و آن را فقط برای دیگران قابل اجراء میدانند که از طبقه قدرتمند و قدرت دار نباشد و از اجرای آن نسبت به خود ننگ دارند.
در حالیکه قانون بینی بر فطرت آدمی که تربیت شده باشد اگر کسی بخواهد از آن بگریزد در حقیقت از خود می گریزد که هنوز تربیت نشده و هیچگاه برای فرد مقدور و ممکن نیست که از خود بگریزد مگر آنکه فرق بین جسم و فطرت تربیت نشده با فطرت تربیت شده قائل شویم و بگوئیم که این شخص هنوز فطرتش تربیت نشده باشد چون نخواسته آن را تربیت کند سخت ترین مجازات را تحمل مینماید%

 

تحلیلی بر استیضاح
سرانجام جلسه مجلس شورای اسلامی در خصوص استیضاح وزیر محترم ارشاد پایان پذیرفت و استیضاح رد شد و خلعت وزارت برای جناب آقای مهاجرانی باقی ماند، کسوتی که شایسته ایشان بود مردی دانشمند و ادیب و جامع نگر و آزاداندیش برای ادامه تصدی این وزارتخانه رای گرفت و مجلس نشان داد که یکسو نگریست حرفها را میشنود و از بین آنها بهترین استدلال را می پذیرد مجلس جامعه کوچکی است که نماینده جامعه بزرگ ایران میباشد در این جامعه بزرگ هر فکری امکان بیان و تجلی باید پیدا کند و متقدین و معترضین به آن نیز باید مستدلا و موجها نظریه خود را اعلام کنند مردم با فهم و درک خود خوب را از بد و سره را از ناسره تشخیص میدهند و انتخاب میکنند مطلب مهم آنستکه اندیشه عرصه و میدان خود را برای عرض اندام پیدا کند و از نهفته و پنهانی ها وجود آدمی و عمق جان او خارج شود تا برترین برگزیده گردد زیرا اگر فکر در اعماق ذهن بصورت محبوس باقی بماند خوب و بد آن روشن نمیشود اگر خوب باشد که باید همه مردم از آن منتفع شوند و بهره ببرند و اگر بد باشد که صاحب آن فکر به بد بودن راه خود پی میبرد و راه صحیح و درست را انتخاب میکند و اگر هم مفرض باشد در این صورت جامعه تحت تاثیر این فکر و اندیشه مغرض انه قرار نخواهد گرفت و فکر سالم و خوب در جامعه تقویت خواهد گردید و در قبال این اندیشه های بدسگان و مغرضانه واکسینه خواهد شد ولی این امر وقتی ممکن است که خوب و بد باو شناسانده شود و این امر نیز با اتکاء به عقل و استدلال ممکن و مقدور میباشد روش خشن و غیر منطقی کوبیدن و حذف فکر مخالف فقط سبب آن میشود که تراکم گردد و فرصتی برای انفجار بجوید و این اثر و نتیجه ناشی از فعل عامل یا عاملین سرکوب است حکایت ملانصرالدین را زنده میکند که بر سر شاخ درخت نشسته و بن شاخ را اره میکرد اداره یک محیط با مقررات خشک نظامی بسیار ساده تر از اداره یک جامعه بدون این مقررات نظامی است ولیکن تبعات و آثار آن نیز بسیار با هم متفاوت هستند از محیطی که با مقررات نظامی و خشک اداره میشود انتظار خلاقیت و نوآوری و ابتکار و پیشرفت نمیرود چون راه و هدف آن مشخص و معلوم است که باید نعل به نعل از همان نظم خشک که بیشتر جنبه تشریفاتی دارد و فقط فرمانبری مادون از ما فوق را حکم میکند اطاعت شود مادون و ما فوقی که بر اساس درجات نظامی از یکدیگر متمایز شده اند ولی در یک اجتماع غیر نظامی نیز اگر چه قوانین حکومت میکند ولی مثل مقررات و قوانین نظامی خشک و بیروح نیستند بلکه به افراد فرصت داده میشود که شیوه ها و روشهای متعدد و مختلفی را تجربه و امتحان کنند و در نتیجه این فعالیت هاست که شیوه ها و روشهای متعدد و مختلفی را تجربه و امتحان کنند و در نتیجه این فعالیت هاست که نوآوری و ابتکار و خلاقیت نیز بروز و ظهور میکند از همه نعمتی که به انسان ارزانی شده است استفاده شود که فکر و اندیشه او میباشد بدیهی است در چنین صورتی خط مشی ها و افکار با یکدیگر متفاوت هستند و با هم تلاقی میکنند و بنابراین مقررات و قوانین بیشتری برای اداره جامعه لازم است ولی تلاقی افکار موجب رشد و نمو و بالندگی آنها را فراهم میکند و اسباب رشد و تعالی نوع بشر را تدارک میبیند و مهیا میکند پر واضح است که اداره چنین اجتماعی بمراتب سخت تر و مشگل تر از یک جامعه نظامی است زیرا باید بقدر وسعت فکری که در اجتماع وجود دارد آزادی برای آنها قائل شد و برای آنکه این امر به هرج و مرج و بی نظمی نیانجامد باید آنرا اداره کرد و هنر سیاست برنظام و ارتش نیز از همین جا روشن میشود ای بسا با جنگهای طولانی و سخت به مقصودی که مورد نظر است کسب نشود ولی با سیاست این مقصود بدون کمترین رنج والی بدست آید بعلت آنکه سیاست در طریق خود با اتکاء به آزادی اجتماع بداندوخته های نظری و علمی فراوانی دست یافته است و امروز در این میدان از بهترین آنها به بهترین وجه استفاده میکند در حالیکه دست نظامیان بعلت خشک بودن مقررات حاکم بر آنها از وصول باین مقصود کوتاه مانده است و به همین علت هست که سیاست تکلیف ارتش و نظامیان را معین میکند و حکومت فکری بر حکومت یدی و نظامی بدین وسیله روشن میشود.
بناراین در اجتماع باید افکار مختلف به بهترین نحو با یکدیگر مجادله کنند تا بهترین فکر و اندیشه انتخاب گردد زیرا با این که تمام انسانها در طریق تکامل و رشد گام بر میدارند و هدف و مقصود آنها کسب تعالی است بنابراین بهترین اندوخته فکری خود را بروز میدهند که ممکن است با افکار دیگری در این خصوص اصطکاک و تلاقی پیدا نماید ولی چون هدف آن رو به نور و رشد دارد و در این هدف با یکدیگر مشترک هستند سرانجام برترین و بهترین فکر گزینش و انتخاب میگردد و این امر ثابت میکنند که حذف و طرد فکر مخالف بنفع هیچکس نیست و حتی طرد کننده نیز از آن آسیب می بیند یک کلاس درس را در نظر بگیرید که منحصرا یک شاگرد داشته باشد و هر سال با بهترین نمره به کلاس بالاتر صعود کند هیچکس نمیتواند ادعا کند که او بهترین شاگرد میباشد زیرا معلومات او در رقابت با دیگران امتحان و سنجیده نشده روزی میتوان گفت او بهترین شاگرد این کلاس است که از رقبای خود در معلومات و نمره پیشی گیرد بنابراین تا محک نقد و تجربه او را یازموده نمیتوان گفت بهترین شاگرد است اگر چه ممکن است واقعا چنین باشد و این امر برای خود او نیز آسیب زننده است زیرا با رقباء مواجهه نشده تا ضعفهای احتمالی خود را جبران کند و چنانچه در آینده میدان امتحان و سنجش پیش آید ممکن است از ناحیه همین ضعفها دچار رکود و عدم توفیق گردد در حالیکه تمرین و ممارست با دیگر رقبا قادر میباشد این ضعفهای او را جبران نماید وجود یک خط فکری در اجتماع و عدم صدور مجوز برای بقیه افکار نیز همین حالت را دارد افکار دیگر رقبائی هستند که میتوانند نقاط ضعفها را جبران کنند و ما با تقویت بنیه فکری خویش آن نکات ضعف را به قوت مبدل کنیم بنابراین رواست نگرانی و هراس از دگر اندیشی نداشته باشیم بلکه آنها را دعوت کنیم آنچه دارند بیان کنند و بروز دهند تا فکر و اندیشه ما در رقابت و هماوردی با آنها رشد پیدا کند و جای مسلم و واقعی خود را در اجتماع بگیرد پرهیز از این رقابت باعث میشود که نه تنها رقبا ما را قبول نداشته باشند بلکه رفقا نیز به برتری عقیده و فکر ما شک کنند شما که عدم قبول رقیب را تاب نمی آورید شک رفیق را چگونه تحمل خواهی کرد.
استیضاح یا استجواب کلمه قشنگی است که کاربردی زیباتر دارد آدمی وقتی خود را آماده پاسخگووی به امتحان میکند و حاضر میشود جواب بدهد لذتی توام با ترس بر وجود او مستولی میشود از عمق وجود بهترین و ارزشمندترین پاسخی را در خود دارد برای ارائه گلچین میکند چگونه بهترین سوغات رارای عزیزترین افراد خود با توجه با به امکانات انتخاب و گزینش می کنید تا از هر حیث رضایت خاطر او را فراهم کرده باشید پاسخ به سؤال در شرایط امتحان چنین وضعیتی دارند و آدمی میخواهد به مخبر و ممتحن بگوید به بهترین نحو از عهده امتحان برخواهد آمد و بنابراین بیشترین سعی و تلاش خود را خواهد کرد که بهترین پاسخ را ارائه کند پاسخ همان سوغات و تحفه و هدیه است که آدمی میخواهد ثابت کند آدم قابلی بوده برای تصدی که به او سپرده شده است و نتیجه امتحان میگوید او دارای این قابلیتهائی هست یا خیر، قبولی در رد استیضاح و استجواب باعث میشود شخص پاسخ دهنده ارزشهای خود را بروز داده و سوغات و تحفه و هدیه خوب خود را ارائه کند ولیکن کار به اینجا ختم نمیشود و انتظار استیضاح یا استیضاحات دیگر بسیار خوب و لذتبخش است با این تفاوت که از دیدگاه و منظری دیگر به استیضاح بنگریم و آن را موجب رشد وتعالی بشماریم و اطمینان داشته باشیم که استیضاح کنندگان منظورشان از استیضاح فقط روشن شدن مطالب یا پاسخ به موارد مطروحه است آنها را رقبای خود بدانیم که موجب رشد هستند آنان را منتقم نشماریم که به قصد انتقامجوئی ولی بنام استیضاح عمل میکنند ا

دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله حقوق

دانلود مقاله سامانیان

اختصاصی از فی بوو دانلود مقاله سامانیان دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

سامانیان (۲۶۱ - ۳۹۵ ق / ۸۷۴ - ۱۰۰۴ م) یکی از دودمان‌های ایرانی بودند که تقریبا بر تمامی سرزمین‌های خراسان، هیرکان، مکران، سیستان، خوارزم و کرمان حکومت کردند و باعث رشد و شکوفائی زبان فارسی دری شدند.
گسترهٔ فرمانروایی سامانیان
پایتخت بلخ
بخارا
زبان‌(ها) فارسی
مذهب تسنن، اسلام
دولت امپراتوری
امیر
یحیی بن اسد (اولین)
عبدالملک بن نوح (آخرین)
دوره تاریخی خاورمیانه
- تأسیس ۸۷۴
- انقراض
۱۰۰۴
مساحت
- ۹۲۸ ۲٬۸۵۰٬۰۰۰کیلومترمربع (۱٬۱۰۰٬۳۹۱مایل‌مربع)

 

نابودی حکومت طاهریان
از بین رفتن حکومت طاهریان و ضعف و ناتوانی تدریجی که از غلبه ترکان در دستگاه خلافت پدید آمد، سرزمینهای خاوری خلافت را از نفوذ خلیفه و از امکان به کار بستن قدرت عملی او آزاد کرد. در چنین ایمنی و آسودگی که به ویژه دوری از بغداد آن را بی دغدغه می‌ساخت، سرزمین فرارود که از عهد طاهریان یا پیش از آن به آل سامان واگذار شده بود، به رهبری فرماندهان این خاندان، مرکز یک دولت قدرتمند شد و خراسان و ری، و مدتی هم، جرجان، طبرستان، و سیستان، از سوی خلیفه یا به حکم پیروزی و غلبه، به قلمرو آنها پیوست. با آن که پیروزی این خاندان بر جرجان، طبرستان و سیستان همیشگی نبود و چندان دوام نداشت، ولی خراسان و فرارود در بخش عمده دوره فرمانروایی آنها، از مداخله مستقیم کارگزاران خلیفه آزاد ماند و باقی مانده دنیای باستانی ایران، در شکل اسلامی خود، در همه این سرزمینها، زندگی تازه ای یافت.
سامانیان
خاندان سامانی از مردم بلخ و از نوادگان بهرام چوبین ساسانی بوده و آیین زردشتی داشتند، سامان خدا بنیان گذار اعلی خانواده از روشناسان محل و فرمانروای بلخ بود . اسد والی عربی خراسان در نیمه قرن هشتم با سامان دوست شد . سامان دین اسلام را برگزید و نام پسر خود را اسد گذاشت . پسران اسد اشخاص با کفایتی بودند و در قرن نهم عهد مامون عباسی به حکمرانی محلی فرارود و هرات برگزیده شدند. مانند: علی در سمرقند، احمد در فرغانه و الیاس در هرات . ابراهیم پسر الیاس بود که بعدها به سپهسالاری دولت طاهری ایران رسید . احمد حاکم فرغانه در ۸۷۴ فوت، و نصر پسرش در سمرقند جانشین او گردید. اسمعیل برادر نصر حاکم بخارا شد و همین شخص است که بعدها دولت حسابی سامانی را در سال ۸۹۲ بعد از مرګ نصر ګرفت و درسمرقند پایه ګذاشت .
نصر یکم بنیانگذار سلسله سامانی
بنیانگذار این سلسله، نصر اول و گروهی از فرمانروایان برجسته آن، توانسته بودند دورانی از آرامش نسبی را برای ایرانیان فراهم آورند، ولی البته همه آنان چنین نبودند و همیشه نیز چنین نبود. ثبات این سرزمین با کوششهایی که توسط مرداویج زیاری برای بازگرداندن طرز حکومت پیش از اسلامی صورت گرفت و همچنین با افراط کاریهای دینی پادشاه با شکوه سامانی، نصر دوم در اواخر زندگی خود به مذهب اسماعیلی گروید و از این راه خود را با دستگاه خلافت درگیر کرد، در صورتی که این دستگاه در حقیقت تکیه گاه عمده این سلسله به شمار می‌رفت. با وجود این، حتی پیش از آن که نشانه سقوط سامانیان در نتیجه کشمکشهای ایشان با خاندانهای زمیندار با نفوذ یعنی «دهقانان» و خاندانهای مأموران رسمی پدیدار شود و نیز در نتیجه جنگهای درون خاندان خود ایشان و بالاخره با گسترش قدرت آل بویه در باختر و جنوب باختری ایران آشکار شود، تحولی در نوار باختری منطقه نفوذ ایشان به دست آمد که چهره جهان اسلامی را از سده پنجم هجری / یازدهم میلادی به بعد کاملاً تغییر داد. مدت درازی مجاهدان در راه ایمان، بار جنگهای دفاعی را در مرزهای امپراتوری بیزانیس بر دوش داشتند و تقریباً همه ساله با هجومهایی که به «حمله‌های تابستانی» معروف شده بود، در سرزمینهای آل بویه پیشروی می‌کردند، ولی هیچ پیشرفت بزرگی برای مردم ارتدوکس و آیین آناتولی به دست نمی آمد. در فرارود و کناره دره فرغانه نیز با همسایگان غیر مسلمان زد و خوردی صورت می‌گرفت. که از این میان تنها بهره عمده‌ای که در نبرد سامانیان با همسایگانشان نصیب ایشان شد، گرفتن طراز «تلاس» در ۲۸۰ ق / ۸۹۳ م بود. همسایگان نامبرده شده؛ قَرَه خانیان یا ایلخانان «هر دو نام عنوانهایی است که داشتند» بودند؛ که بر ترکان قَرلُق فرمانروایی داشتند. کشور ایشان پس از انقراض دومین فرمانروایی گؤک تؤرکها (=کوک تؤرک‌ها، ترکان آسمانی ) به وجود آمده بود، که خیلی زود پاره پاره شد، به صورت دولتهای کوچکی درآمد که روابط آنان با یکدیگر خیلی هم دوستانه نبود.
زبان فارسی در دوره سامانیان
سامانیان ایجادگر دومین نو ایرانگرائی تاریخ تمدن ایران بودند و در شکل‌گیری فرهنگ، تمدن و دانش در ایران پس از اسلام نقش بسزائی دارند.
در دوره سامانیان، زبان فارسی از پیشرفت و شکوفایی زیادی برخوردار شد. با آن که سامانیان در کارهای اداری زبان عربی را به کار می‌بردند و آن را شعار وحدت خلافت می‌شمردند، امکان آن را فراهم آوردند تا شاعران فارسی دری همچون رودکی «وفات در ۳۲۹ ق / ۹۴۰ - ۱ م» و دقیقی «حدود ۳۲۵ - ۷۰ ق / ۹۳۵ - ۸۰ م» از نخستین کسانی باشند که با گونه‌ای از زبان ملی خود که از تکمیل و آمیختن لهجه ‏های محلی گوناگون فراهم آمده بود مطلب بنویسند. این زبان در دربار سامانیان پذیرفته شد و سرانجام به عنوان زبان فارسی نوین گسترش پیدا کرد که با اندکی تغییرات آوایی تا زمان حاضر بر جای مانده‌است. فارسی نوین به خط عربی نوشته شد و رفته رفته هر چه بیشتر واژه‌های عربی به آن راه یافت که این امر تا اندازه ای نتیجه پیشرفت جهانی تمدن اسلام بوده‌است.
پادشاهان سلسله سامانی
نام و لقب نه تن از پادشاهان این سلسله با توالی و مدت حکومتشان، از این قرار است:
1. سامان خدا
2. اسد بن سامان
3. یحیی بن اسد
4. نصر اول
5. اسماعیل بن احمد، معروف به امیر ماضی (۲۹۵ – ۲۷۹ ه‍.ق.)
6. احمد بن اسماعیل، معروف به امیر شهید (۳۰۱ – ۲۵۹ ه‍.ق.)
7. نصر بن احمد، معروف به امیر سعید (۳۳۱ – ۳۰۱ ه‍.ق.)
8. نوح بن نصر، معروف به امیر حمید (۳۴۳ – ۳۳۱ ه‍.ق.)
9. عبدالملک بن نوح، معروف به امیر رشید (۳۵۰ – ۳۴۳ ه‍.ق.)
10. منصوربن نوح، معروف به امیر سدید (۳۶۵ – ۳۵۰ ه‍.ق.)
11. نوح بن منصور، معروف به امیر رضی (۳۸۷ – ۳۶۵ ه‍.ق.)
12. منصور بن نوح (۳۸۹ – ۳۸۷ ه‍.ق.)
13. عبدالملک بن نوح (۳۸۹ – ۳۸۹ ه‍.ق.)
14. ابراهیم بن منصور (۳۸۹ – ۳۹۰ ه‍.ق.)

 



سامانیان
«261 - 395 ق / 874 - 1004 م»
پیشینه ی مختصری از سامانیان
سامانیان که منسوب به سامان خداة، دهقانی زرتشتی از نواحی بلخ و به قولی سمرقند و مالک قریه سامان در آن نواحی بودند، از زمان خلافت مأمون در خراسان، یعنی اندک مدتی پیش از روی کار آمدن طاهریان، در قسمتی از ماوراء النهر حکومتهای مستقل کوچکی را که به حکم خلیفه به آنها واگذار شده بود، به عهده داشتند.
آنها نسب خود را - به دنبال به دست گرفتن قدرت - به بهرام چوبینه، سردار معروف عهد ساسانیان می‏رساندند.
روی کار آمدن سامانیان
انقراض حکومت طاهریان و ضعف و فترت تدریجی که از غلبه ترکان در دستگاه خلافت پدید آمد، سرزمینهای شرقی خلافت را از نفوذ خلیفه و از امکان اعمال قدرت عملی او آزاد کرد.
در چنین ایمنی و فراغی که به ویژه دوری از بغداد آن را بی دغدغه می‏ساخت، ولایت ماوراءالنهر که از عهد طاهریان یا پیش از آن به سامانیان واگذار شده بود، تحت رهبری امیران این خاندان، مرکز یک دولت قدرتمند شد و خراسان و ری، و مدتی هم، جرجان، طبرستان، و سیستان، از جانب خلیفه یا به حکم استیلاء و غلبه، ضمیمه قلمرو آنها شد. با آن که استیلای این خاندان بر جرجان، طبرستان و سیستان مستمر نبود و چندان دوام نداشت، ولی خراسان و ماوراء النهر در بخش عمده دوره امارت سامانیان، از مداخله مستقیم عمال خلیفه آزاد ماند و باقی مانده دنیای باستانی ایران، در شکل اسلامی خود، در تمام این نواحی، حیاتی تازه یافت.
اوضاع قلمرو خلافت در دوره ی سامانیان
مؤسس این سلسله، نصر اول و عده‏ای از فرمانروایان برجسته آن، توانسته بودند دورانی از آرامش نسبی را برای ایرانیان فراهم آورند، ولی البته همه آنان چنان نبودند و همیشه نیز چنان نگذشت.
ثبات این سرزمین با کوششهایی که توسط مرداویج زیاری برای بازگرداندن شیوه ی حکومت ایران پیش از اسلام صورت گرفت و همچنین با افراط کاریهای دینی پادشاه با شکوه سامانی، نصر دوم ، که در اواخر زندگی خود به مذهب اسماعیلی گرویده بود و از این راه خود را با دستگاه خلافت درگیر کرده بود، در صورتی که این دستگاه در حقیقت تکیه گاه عمده این سلسله به شمار می‏رفت.
با وجود این، حتی پیش از آن که نشانه های سقوط سامانیان در نتیجه کشمکشهای ایشان با خاندانهای زمیندار و با نفوذ یعنی «دهقانان» و خاندانهای مأموران رسمی و نیز در نتیجه نزاعهای داخلی و بالاخره توسعه قدرت آل بویه در باختر و جنوب باختری ایران ، آشکار شود، تحولی در نوار غربی منطقه نفوذ سامانیان حاصل شد که چهره جهان اسلامی را از سده پنجم هجری / یازدهم میلادی به بعد کاملاً تغییر داد.
مدت درازی مجاهدان در راه ایمان، بار جنگهای دفاعی را در مرزهای امپراتوری بیزانیس بر دوش داشتند و تقریباً همه ساله با هجومهایی که به «حمله‏های تابستانی» معروف شده بود، در سرزمینهای آل بویه پیشروی می‏کردند، ولی هیچ پیشرفت بزرگی عاید مردم ارتدوکس مذهب آناتولی، نمی‏شد.
در ماوراءالنهر و کناره دره فرغانه نیز با همسایگان غیر مسلمان زد و خوردی صورت می‏گرفت. که از این میان تنها بهره عمده‏ای که در مبارزه سامانیان با همسایگانشان ، قَرَه خانیان یا ایلکخانان ، نصیب ایشان شد، تسخیر طراز «تلاس» در 280 ق / 893 م بود.
اسلام در زمان سامانیان
وضع عمومی پایدار در مرز شمالی سامانیان که جنگهای خونین در آنجا بسیار کمتر از آناتولی اتفاق می‏افتاد، سبب آن شد که مجاهدان مرز نشین به وظایف تبلیغ دینی بپردازد که سخت تحت نفوذ اهل تصوف و تشیع بود.
در حالی که یونانیان - حتی تا زمان حاضر - خود را تقریباً به صورت کامل مصون از پذیرفتن تبلیغات اسلامی نشان داده‏اند، ترکانی که در مرزهای سامانیان ساکن بودند - اغلب شمن پرست و گروه اندکی مسیحی و بنابراین غیر وابسته به یک دین جهانی - به دور از هر گونه مشکلی با وسایل مسالمت آمیز؛ دین اسلام درآمدند. شک نیست که پشتیبانی سامانیان از مبلغان و رباط نشینان، عامل عمده‏ای در این پیشرفت دین اسلام بوده است که بدون این پشتیبانی هرگز ممکن نبود چنین پیشرفتی حاصل شود.
سامانیان، از این لحاظ و همچنین از لحاظ ترویج و تشویقی که از ادبیات فارسی می‏کردند که صلح را در قسمت عمده‏ای از ایران برقرار سازند، نقش عمده‏ای در تاریخ جهان داشته‏اند.
جهان اسلامی گرویدن ترکان را به دین اسلام که بعدها عملاً دین همه اقوام ترک شد؛ به ایشان مدیون است. در عین حال، به علت علاقه فراوان سامانیان به مذهب تسنن، همین مذهب میان ترکان رواج یافت و بعدها سبب شد که در جهان اسلام به صورت روز افزون این مذهب غالب باشد.
البته عده ای هم بر این عقیده هستند که از آنجایی که سامانیان که در مسلمان کردن اقوام ترک در شرق قلمرو خلافت فعلیت می کردند ، خود اهل تسنن بودند لذا ترکها را هم به همین مذهب در می آوردند.
با همه این احوال، باید گفت که سامانیان با مسلمان کردن ترکان، زمینه را برای سقوط خود فراهم کردند و قرلقها به زودی ماوراءالنهر سامانیان را زیر فشار قرار دادند. علمای دینی که فرمانروایان سامانی برای رو به رو شدن و جنگ با ترکان، تأیید آنان را خواستار شده بودند، چنان فتوا دادند که ترکان مهاجم نیز مسمانانی درستند و برای جنگیدن با ایشان نمی‏توانند به جهاد فتوا دهند.
بدین ترتیب دولت سامانی که نمی‏توانست در برابر ترکان مهاجم مقاومت ورزد، در سالهای 389 - 94 ق / 999 - 1004 م، رو به زوال رفت و سرانجام منقرض شد و سرزمینهای شمال جیحون به تصرف قره خانیان درآمد.
وارث سامانیان در جنوب جیحون غزنویان بودند که نسبتشان به سرباز مزدور ترکی می‏رسید. نام آنها مأخوذ از نام پایتخت ایشان، غزنه، واقع در سرزمینی است که اکنون افغانستان نام دارد.
پیشینه ی حکمرانی سامانیان در ماوراء النهر
سامان خدای، نیای بزرگ آل سامان، فرزندی به نام اسد داشت.
خود اسد چهار پسر به نامهای:
نوح، احمد، یحیی و الیاس داشت.
در زمان خلافت مأمون، غسان بن عباد، حاکم خراسان، دستور داشت تا پسران اسد را به فرمانروایی شهرهای خراسان برگمارد.
بنابراین وی هر یک از آنان را والی شهری از شهرهای خراسان نمود؛ سمرقند را به نوح و فرغانه را به احمد، چاچ را به یحیی و هرات را به الیاس سپرد.
پس از برکناری غسان بن عباد، در زمان حکومت طاهر ذوالیمینین در خراسان، بنا به سفارش خلیفه، علاوه بر این که جایگاه پسران اسد همچنان محفوظ ماند، کارهای بزرگ دیگری نیز به آنان سپرده شد.
چنان که الیاس به فرمان طلحة بن طاهر، علاوه بر حکومت هرات، والیگری کرانه سیستان را نیز به دست گرفت و ابراهیم بن الیاس، به سپهسالاری اردوی طاهریان رسید.
در بین فرزندان اسد، احمد به نیک سرشتی، آزمودگی و خرد شهرت داشت.
احمد هفت پسر به نامهای:
نصر، یعقوب، یحیی، اسماعیل، اسد و حمید داشت ، که بزرگترین آنها نصر و مشهورترینشان، اسماعیل بود.
فرمانروایان سامانی
نصر بن احمد سامانی
نصر بن احمد سامانی «250 - 279 ق / 864 - 892 م»
روی کار آمدن نصر بن احمد
در سال 250 ق / 864 م، نصر بن احمد، فرزند ارشد اسد، از سوی معتمد خیلفه عباسی، فرمان حکومت سمرقند و در 261 ق / 874 م، فرمانروایی تمام کرانه‏های ماوراء النهر را به دست گرفت.
صدور این فرمان از طرف خلیفه برای نصر، مصادف با فروپاشی خاندان طاهریان در خراسان بود.
از طرفی دیگر خلیفه عباسی امید داشت که با صدور چنین فرمانی، جلوی پیشرفت یعقوب لیث صفاری را در خراسان بگیرد.
نصر ، سمرقند را تختگاه خویش ساخت و برادرش اسماعیل را به جانشینی خود به بخارا فرستاد و به این ترتیب هر کدام از برادران را کارگزار شهری نمود.
رویارویی نصر و اسماعیل سامانی
خروج رافع بن هرثمه که روزگاری بر نواحی شمال خراسان چیره بود، طرح دوستی‏اش با اسماعیل سامانی و همچنین بدگویی سخن چینان نزد احمد، موجب بروز کدورت بین این دو برادر شد.
نصر با لشکری از سمرقند به قصد تنبیه اسماعیل عازم بخارا شد و از سوی دیگر اسماعیل هم برای مقابله با او از رافع بن هرثمه یاری خواست. لیکن کار به جنگ نکشید و با وساطت رافع اختلاف رفع شد.
با این همه، چندی بعد اسماعیل از ارسال مال خراج به سمرقند خودداری کرد و نصر بار دیگر برای تنبیه برادر لشکرکشی کرد.
در بین اختلاف دو برادر، حمایت و علاقه عامه، بیشتر متوجه نصر بود که از طرف خلیفه فرمان امارت داشت و گویی مردم اسماعیل را به چشم شورشگری یاغی تلقی می‏کردند، چنان که در شهر «پیکند» مردم از دادن آذوقه و علوقه به لشکر او اِبا کردند.
در جنگی که بین دو برادر روی داد (275 ق / 888 م) نصر مغلوب و اسیر شد. با این همه، اسماعیل، در معامله با برادر، متانت و نجابت فوق العاده‏ای نشان داد.
چنان که در پیش او با ادب و تواضع از اسب فرود آمد، دست برادر را بوسید و با احترام بسیار او را به سمرقند باز گردانید.
نصر هم که تا چهار سال پس از این واقعه در قید حیات بود، بی آن که به او متعرض شود، همچنان امارت اسمی تمام ماوراء النهر را برای خود حفظ کرد. رفتار نجیبانه اسماعیل با نصر، به حیثیت و اعتبار خاندان سامان افزود.
بخارا به ویژه بعد از وفات نصر «279 ق / 892 م» ، مرکز قدرت قابل ملاحظه‏ای شده بود چنانکه چندی بعد نیز فرمان خلیفه برای اسماعیل صادر شد و او به جای برادر بر تمام ماوراء النهر امارت یافت.

 

اسماعیل بن احمد سامانی
اسماعیل بن احمد سامانی «امیر دادگر - امیر ماضی» « 295- 279 ق / 907-892 م»
بسیاری از تاریخ نگاران، سال 279 ق / 892 م، یعنی سال برپایی حکومت امیر اسماعیل را، تاریخ واقعی سلسله سامانیان دانسته‏اند، در حالی که گروهی دیگر، نصر بن احمد را یکی از امیران این سلسله به حساب آورده و به این ترتیب خاندان سامانیان را ده تن نگاشته‏اند.
موقعیت بخارا پیش از به حکومت رسیدن اسماعیل سامانی
اسماعیل بن احمد در فرغانه به دنیا آمد و در آغاز کار، از جانب برادرش، نصر، حکومت بخارا را به دست گرفت و این امر به درخواست اهالی بخارا بود که از هرج و مرج حاکم بر شهر خویش به نصر بن احمد، شکایت کرده بودند؛ در واقع مقارن با درگیریهای یعقوب لیث صفاری با خلیفه، امیر سمرقند که با انقراض طاهریان، حفظ ماوراء النهر را پس از تهدید صفاریان بر عهده خویش می‏دانست، عده‏ای از لشکریان خود را از بخارا به سرحد خراسان گسیل کرد تا در کرانه جیحون از تجاوز احتمالی صفاریان سیستان جلوگیری کنند. در نزاعی داخلی که بین سپاه ارسالی در گرفت، فرمانده لشکر به قتل رسید و به ناچار لشکر بدون هیچ نتیجه‏ای به بخارا بازگشت.
حاکم بخارا، احمد بن عمر، که از سوی نصر بن احمد در آن جا ولایت داشت، از بیم مؤاخذه امیر سامانی، بخارا را ترک گفت و شهر در دست سپاهیان خوارزم و خوارج محلی دچار هرج و مرج شد.
برای مدتی، شهر به دست حسین بن طاهر طائی غارت شد و چندی بعد نیز خوارج محل به بهانه هوا خواهی یعقوب لیث صفاری بر آن جا مسلط شدند.
بالاخره یکی از فقهای معتبر آن دیار به نام؛ ابو عبدالله بن ابی حفص، که ریاست عامه بخارا با او بود،
از نصر بن احمد درخواست کرد تا والی با کفایتی به آنجا گسیل دارد تا آن ولایت را از هرج و مرج برهاند. نصر نیز برادر خود اسماعیل را که در دستگاه او در اداره امور قدرت و کفایت لازم را از خود نشان داده بود به آنجا فرستاد «رمضان 260 ق / جولای 874 م».
حکمرانی اسماعیل سامانی در بخارا
به هر حال در اوایل کار، مشکل عمده اسماعیل، تحریکات ماجراجویانی محلی و مسأله راهزنان بود. اشخاص ناراضی در بخارا، دزدان را تحریک و تقویت می‏کردند و آنان نیز در اطراف بخارا به طور مستمر به دستبرد و غارت اموال مشغول می‏شدند.
امیر سامانی برای دفع اشرار، از محتشمان و دهقانان ولایت که نا امنی محل، بیشترین زیان را بدانان می‏رساند، یاری جست.
زمانی هم که به کمک آنها به غائله دزدان خاتمه داد، برای آن که این دهقانان «ملاکین محلی» را معارض قدرت خود نیابد، برخی از سرکردگانشان را به سمرقند نزد برادر فرستاد.
در هر حال از آن پس اسماعیل در بخارا به بسط قدرت پرداخت و در معامله با دربار سمرقند، چنان که باید اظهار اطاعت و انقیاد نمی‏کرد.
به طوری که رافع بن هرثمه، سر کرده صعلوکان عرب که هم عنوان امارت داشت و هم مقارن آن ایام از جانب طاهریان بغداد بر ضد صفاریان در خراسان علم شده بود، بنای دوستی نهاد و خوارزم را نیز ضمیمه قلمرو خویش ساخت.
پیشرفتهای اسماعیل بر نصر که از سوی خلیفه امارت ماوراء النهر را داشت ، گران تمام شد تا آن که در جنگی که در 275 ق / 888 م بین دو بردار رخ داد، نصر مغلوب اسماعیل شد و از آن پس معترض اسماعیل نگشت.
فرمان حکمرانی ماوراء النهر برای اسماعیل از سوی خلیفه با وفات نصر در 279 ق / 892 م و با توجه به رفتار نجیبانه اسماعیل با برادرش و همچنین اعتبار و حیثیتی که آل سامان به دست آورده بود، خلیفه فرمان حکمرانی بر ماوراء النهر را برای اسماعیل فرستاد «محرم 280 ق / آوریل 893 م».
این امارت ، به امارت استیلا معروف گشت و از آن پس نیز با اظهار مجدد اطاعت و انقیاد در حق خلیفه، امارت ماوراءالنهر در خاندان سامانیان موروثی شد. این که بعد از امارت نصر، بخارا به جای سمرقند، تختگاه سامانیان شد، ظاهراً تا حدی بدان سبب بود که بخارا نزدیکترین شهر به سرحد خراسان و ماوراء النهر بود و به قول اصطخری، «هر کس آن جا می‏بود، خراسان را روبه روی خویش داشت و ماوراء النهر را پشت سر خود».
دو فرمان حکمرانی برای ماوراء النهر
با وجود، استقلال امارت ماوراء النهر برای اسماعیل، از همان اوایل با ماجرای عمرو لیث صفاری مواجه شد که طمع به فرمانروایی ماوراء النهر داشت.
در واقع عمرو، واقع بین تر از برادر و همچنین طالب صلح با خلیفه بود. وی به دنبال جنگهایی که در «ثغر» هند کرد و هدایایی که برای معتضد خلیفه فرستاد، بدین ترتیب با وعده و وعید خلیفه فرمان ولایت ماوراء النهر به نام عمرو لیث صفاری صادر کردکه متضمن عزل ضمنی امیر سامانی بود، دریافت کند و به این ترتیب خلیفه با این فرمان که موجب خرسندی فوق العاده عمرو لیث ‏شد،
در واقع قلمرو سابق طاهریان را که ماوراء النهر هم جزو آن محسوب می‏شد، به صفاریان سیستان می‏داد و در عوض او می‏بایست با اتکاء به این فرمان، و با خدعه یا شمشیر، به هر نحوی که بود، آن خطه را از تصرف امیر سامانی خارج کند.
اجراء فرمان که البته بدون برخورد و جنگ با امیر سامانی غیر ممکن به نظر می‏رسید و باطناً خلیفه هم از صدور آن راضی و خشنود نبود. ناگزیر جنگ بین عمرو لیث صفاری و امیر اسماعیل سامانی در گرفت که در این بین عمرو که مغلوب و اسیر شد.
واقع آن بود که بر حسب روایت طبری، در تمام ماوراء النهر، مردم و به ویژه طبقات نجبا و دهقانان،
طالب آرامش و صلح بودند و به همین سبب به حکومت خاندان سامانیان بیشتر از ماجراجویان صفاری، که دوام دولت خود را به جنگ و شمشیر وابسته می‏دانستند رغبت نشان می‏دادند.
به خصوص که مردم در ماوراء النهر، مطمئن بودند که به رغم فرمانی که خلیفه برای عمرو لیث فرستاد، میل باطنی و قلبی او با اسماعیل بوده و البته نظم و امنیت مملکت بر دست سامانیان که عمال رسمی خلیفه و جانشینان رسمی آل طاهر بودند، بیشتر تأمین می‏شد تا به وسیله صفاریان که تا اندازه‏ای مخل امنیت آنان محسوب می‏شدند و در عین حال از نظر خلیفه هم تا حدودی یاغی شناخته می‏شدند.
در حقیقت در ماوراء النهر، عام و خاص سامانیان را می‏خواستند. به خصوص که شهرت عدالت، نرمخویی و جوانمردی اسماعیل هم باعث شد تا عده زیادی از لشکریان صفار نیز به امیر سامانی علاقه مند شوند.
جنگهای امیر اسماعیل سامانی
• جنگهای امیر اسماعیل در داخل قلمرو سامانی
رویارویی عمرو لیث صفاری با امیر اسماعیل سامانی
در یک تلاقی که بین اسماعیل با بخشی از سپاه عمرو لیث در حدود جنوب رود آموی رخ داد «286 ق / 899 م»، سردار لشکر عمرو، به نام محمد بن بشیر و به قولی محمد بن لیث، مغلوب و کشته شد و لشکرش نیز به اسارت درآمد. اما امیر بخارا که در این موارد همیشه نجابت انسانی و عدالت جوانمردانه از خود نشان می‏داد، اسیران را بدون «فدیه» آزاد کرد و بدین گونه برتری اخلاقی خود را نیز بر عمرو ثابت کرد.
این اقدام میل و علاقه عده زیادی از نام آوران سپاه عمرو را نیز به جانب اسماعیل کشانید و چون امیر صفاری حاضر نشد از نصیحت آنان پیروی کند و از عزیمت جنگ باز ایستد، عده زیادی از آنان، پیش از شروع جنگ بیعت خود را با عمرو نقض کردند و جمعی هم در طی نبرد که نزدیک بلخ روی داد «287 ق / 900 م» به اردوی اسماعیل ملحق شدند. همین قضیه شکست عمرو و پس از آن اسارت او را باعث شد و خلیفه که باطناً از این شکست راضی بود، مسرت خود را اعلام و طی فرمانی، قلمرو ماوراء النهر را به اسماعیل واگذار نمود. بدین گونه غلبه اسماعیل بر عمرو لیث که خطر صفاریان را از سر خلافت دور کرد، امیر سامانی را نزد خلیفه محبوب نمود و از این رو خراسان هم به قلمرو او افزوده شد.
چنان که سیستان نیز هر چند در دست اخلاف عمرو باقی ماند، ولی از سوی خلیفه ضمیمه قلمرو سامانی شد.
رویارویی داعی علوی با امیر اسماعیل سامانی
اما در جرجان، سید محمد بن زید داعی علوی، که صاحب طبرستان و دیلم بود با امیر سامانی به منازعه برخاست و پنداشت که بعد از عمرو لیث، می‏تواند خراسان را به حوزه طبرستان ملحق کند.
از این رو از طبرستان به جرجان لشکر آورد تا کارگزاران اسماعیل را از خراسان بیرون کند.
امیر بخارا نیز لشکری بسیار، به همراه یک تن از سرداران خویش به نام؛ محمد بن هارون، که از طبقات عامه بیرون آمده بود، به دفع وی گسیل داشت.
در جنگی که در نزدیکی جرجان بین دو سپاه روی داد، نخست محمد بن هارون شکست خورد، اما چون لشکر طبرستان در تعقیب او پراکنده شدند، وی بازگشت و این بار در نبردی خونین، شکست سختی بر سپاه علوی داد، چنان که محمد بن زید داعی به سختی مجروح شد، پسرش زید هم به اسارت درآمد «287 ق / 900 م» پس از آن ، خلیفه امارت این ولایات را به سامانیان سپرد.
جدایی ری از قلمرو سامانی
محمد بن هارون که از سوی امیر سامانی، امارت جرجان و طبرستان یافت، چندی بعد در صدد کسب استقلال برآمد و بر بخارا یاغی شد.
همچنین ری را به دعوت و تشویق ناراضیان آن دیار از دست عمال سامانیان گرفت. «289 ق / 902 م»

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   24 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله سامانیان

دانلود مقاله قارچ

اختصاصی از فی بوو دانلود مقاله قارچ دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

تاریخچه کشت و استفاده از قارچهای خوراکی در ایران و جهان
تاریخ مصرف قارچهای خوراکی به عنوان غذا و دارو به زمانی بسیار دور برقی گردد بطوری که استان های نخستین از خواصی ویژه قارچها اطلاع داشتند و گاهی به عنوان یک ماده توهم زا در فالگیری ها از آن استفاده می نمودند . مردم کشور های شرقی اولین کسانی بودند که به استفاده از قارچ دست زده بودند بطوری که نوعی قارچ به نام « اوریکولاریا» برای اولین حدود 600 سال قبل از میلاد و نوعی دیگر بنام « فلامولینا و لوتیپس » در چین کشت می شده اند و همچنین نوعی دیگر از قارچهای آسیای شرقی بنام های « vokvariella و lentinu edodes » در حدود 2000 سال قبل در چین و ژاپن مورد استفاده قرار می گرفتند و تکنولوژی کشت این قارچها جزء هنرهای خیلی قدیمی این سرزمین ها بوده است .
همچنین ذکر شده که دو قرن قبل از میلاد یک پزشک یونانی به نام نیکاندر «Nicander » قارچ را در بستری از کود حیوانی و خاکستر که شاخه و برگ درخت انجیر روی آن را پوشانده بود پرورش داد .
در اوایل قرن 16 یکی از پزشکان گیاه داروئی در کشور اتریش برای اولین بار مبادرت به شناسائی قارچهای اطراف شهر وین نمود در همان قرن پرورش و استفاده از قارچ در کشور ایتالیا آغاز و با اختراع میکروسکوپ در قرن 17 فعالیت شناسائی قارچها بیشتر و بیشتر شد و پرورش قارچ در گلخانه و سالنهای پرورش قارچ در انگلستان آغاز و به برخی دیگر از کشورهای اروپایی توسعه یافت و در سال 1809 شخصی بنام « لینک » ساختمان بازیدیوسپور را در بازدیدیومیستها مشاهده نمود و اصطلاح بازیدیوم و سیستیدیوم را شخصی به نام لویل در سال 1837 اشائه داد و در سال 1884 دو نفر فرانسوی بنامهای آقایان کنستانتین و ماترشو که عضو انیستیتو پاستور بودند برای اولین بار از روش پاستوریزاسیون ،اسپور قارچ را وادار به جوانه زدن کرده وبذر قارچ را در شرایط استریل ابداع نمودند ودر اوائل قرن 19 کشت سنتی قارچ در غارهای طبیعی در کشور فرانسه آغاز شد ودر اوائل نیمه دوم قرن نوزده از اروپا به آمریکا انتقال ودر سال 1890 مزرعه داران در پنسیلوانیای آمریکا مبادرت به پرورش قارچ نمودند ودر سال 1921 در کشور هندوستان برای اولین بار فردی بنام بوس موفق به کشت دو نوع قارچ از جنس آگاریکوس (دکمه‌ای) بر روی کود حیوانی شد. سیندن Sinden در سال 1932 تهیه بذر قارچ بر روی غلات را ابداع و لامبرت Lambert از آمریکا اساس تکنولوژی مدرن پرورش قارچ را بنیان نهاد و از سال 1970 در کشور مجارستان پرورش نوعی قارچ بنام پلوروت بر روی کنده درختان انجام می‏گرفته است. در ایران برای اولین بار در سال 1335 کشت قارچ دکمه‏ای توسط فردی بنام احیایی در قسمت شمال تهران شروع شد و پس از مدتی در سالهای 1348 الی 1357 واحدهای کشت و تولید قارچ در تهران - کرج و شهر ری افتتاح و فعالیت خود را آغاز نمودند و در اواخر سالهای 1356 تولید بذر قارچ دکمه‏ای توسط آقای پیرایش شروع شد و کشت قارچ صدفی نیز برای اولین بار در سال 1365 توسط آقای مصطفوی کارشناس سازمان کشاورزی در منطقه اوین تهران شروع شد و در سال 1376 ناصر وکیلی بعد از شش سال تلاش علمی وعملی اولین محصول بذر قارچ تولیدی خودکه شامل بذر قارچهای صدفی و دکمه‏ای بود را به همراه دستورالعمل پرورش ‏آن در منزل، در اختیار دانشجویان و پرسنل کادر دانشگاه ارومیه که در کلاسهای آموزشی‏ پرورش قارچ شرکت کرده بودند قرار داده وفعالیت تولیدی خود را در سطح استان آذربایجان غربی آغاز نمود. در حال حاضر در سطح استان آذربایجان غربی دو شرکت عمده تولید قارچ صدفی ودکمه‏ای بنام قارچ شیوا که در محور ارومیه به سلماس و شرکت « کوهستان » در 85 کشور تولید قارچ از مرز 4000000 تن در سال فراتر رفته است و ایران یکی از این 85 کشور تولید کننده قارچ خوراکی در ... است که با تولید 7500 تن در سال در جایگاه 24 قرار دارد که با افزایش اطلاعات علمی و استفاده از بذور مرغوب و استفاده از افراد متخصص و اهل فن می توان راندمان تولید را با همین امکانات موجود بالا برد . طبق آمار ارائه شده از طرف سازمان خوار و بار جهانی FAO حاکی از آن است که با توسعه اقتصادی رژیم غذایی تغییر کرده و مصرف روز افزون قارچ افزایش یافته بطوری که مصرف سرانه میزان تولید و خوراکی آن در چند کشور به شرح ذیل می باشد .
میزان تولید کشور ها بر حسب تن می باشد .

 


ردیف نام کشور تولید کننده میزان تولید قارچ در سال برحسب تن میزان مصرف سرانه برحسب gr
1 چین 1250000
2 ژاپن 67000
3 انکلستان 67000
4 امریکا 390000 1470
5 هلند 280000 2000
6 اسپانیا 80000
7 کانادا 77000
8 فرانسه 150000 2830
9 لهستان 90000
10 ایتالیا 70000
11 آلمان 60000 2980
12 ایران 7500 130

 

آشنایی با تقسیم بندی قارچ
قارچها به سه گروه تقسیم می شوند :
1- قارچهای خوراکی 2- قارچهای دارویی 3- قارچهای سمی

 

قارچهای خوراکی

در اکثر کشورهای جهان خوردن قارچ متداول است . کشورهای آلمان ، سوئیس ، فرانسه در صدر مصرف کنندگان قرار دارند . از مهمترین قارچهای خوراکی می توان قارچ دکمه ای ، انواع قارچهای صدفی ، قارچ والواریا ( چینی ) ، مورالها ، قارچ مرغوب چوب یا رقص پروانه ای ، قارچ کوپرینوس یا مرد پشمالو ، قارچ گوش چوب و قارچ خوراکی شی تا که یا قارچ جنگل ، .... اشاره کرد .
این قارچها را می توان در محیط مصنوعی پرورش داد و جزء قارچهای زراعی می باشند . تعدادی از قارچها غیر زراعی بوده که به صورت وحشی در مراتع و مزارع دیده می شوند.
علاوه بر این قارچهای خوراکی دارای ویتامینهای محلول در آب B.K.C و ویتامینهای محلول در چربی A.D.E را دارا می باشد .

 

2.قارچ سمی

در طی قرون متمادی قارچها به خصوص انواع وحشی و سمی آن موجب ترس و وحشت مردم می شدند و راجع به سمی بودن قارچها بین مردم افسانه ها و داستانهای زیادی نقل گردیده است .
برخی از قارچها وجود دارند کممه اگر همراه با الکل مصرف شوند سمی و کشنده بوده ولی مصرف آنها به تنهایی اثر سوئی ندارد . از این قارچها می توان به قارچ های مرکب ( coprinus ) و مورالها (Morchella ) اشاره کرد.
مسمومیتهای ناشی از قارچهای سمی را در سه گروه زیر مورد بررسی قرار می دهند :
الف ) قارچهایی که بر روی سیستم عصبی اثر می گذارند . قارچهایی که حساسیت به الکل ایجاد می کنند .
آمانیت قرمز یا زرد ( A manita muscarica ) عامل بسیاری از مسمومیت های قارچی می باشد .
قارچهای مخدر نیز از جمله قارچهایی می باشند که بر سیستم عصبی تاثیر می گذارند . مصرف این قارچها باعث می شوند که شخص صداها و مناظری را که وجود ندارد ، حس کند و دچار اوهام می گردد . آمانیت قرمز یا زرد یکی از قارچهای مخدر می باشد .
ب ) قارچهایی که بر روی دستگاه گوارش اثر دارند .
ج) قارچهایی که مصرف آنها موجب از بین رفتن سلولها می شوند مانند آمانیتا فالوئید .

 

3.قارچهای دارویی
استفاده از قارچها به عنوان دارو از زمانهای دور مرسوم بوده به طوری که آزتکها از قارچ به عنوان مواد توهم زا در فالگیری استفاده می کردند .
یکی از مهمترین آنتی بیوتیکها که امروزه در مبارزه با بیماریهای عفونی کاربرد دارد ، پنی سیلین می باشد که ارزش حاصل از آن از قارچها می باشد .
رتین ( Retine) یکی از ترکیبات ضد سرطانی است که وجود آن در قارچ خوراکی (a.campestris) گزارش شده است .

 

آشنایی با قارچ صدفی

قارچ صدفی قارچی مقاوم است. کشت وپرورش قارچ صدفی در مقایسه با سایر قارچ ها کم هزینه و ارزان است و می توان آن را در مقیاس کوچک و کارگاهی کشت کرد.قارچ صدفی از جمله قارچ های خوراکی است که در آب و هوای گرمسیری و نیمه گرمسیری رشد مطلوبی دارد. راندمان بیولوژیکی این قارچ صد در صد می باشد که از نظر میزان تولید حداکثر میزان تولید محصول به این گونه قارچ می باشد.15 تا 35 درصد وزن خشک قارچ صدفی را پروتئین های اصلی و ضروری تشکیل می دهد علاوه بر پروتئین این قارچ دارای مقادیر قابل توجهی اسید آمینه آزاد می باشد.کربن و نیتروزن دو عنصر حیاتی برای قارچ می باشد قارچ ها کربن مورد نیاز خود را از مواد تشکیل دهنده سبز و نیتروژن را از مواد به دست می آورند.قارچ صدفی جزء توانایی تجزیه کردن مواد را دارد و می تواند از طریق تجزیه کردن مواد بستره ای مواد غذایی خود را به دست آورد که به این گروه از قارچ پروتروف یا تجزیه کننده اولیه می گویند.
قارچ صدفی یه رنگ های سفید،خاکستری ، آبی، طلایی،صورتی و ... وجود دارد.یکی از ویژگیهای این نوع قارچ این است که توانایی تولید مواد ضدنماند را دارد.
مشکلاتی که در پرورش قارچ صدفی وجود دارد:
1-این قارچ زود فاسد می شود و نمی توان آن را پیش از چند روز نگهداری کرد.
2-به علت پخش گسترده اسپورهای قارچ در فضای سالن کشت و پرورش سلامت کارگرانی را که به اسپورها حساسیت دارند به خطر می افتد.
3-حشرات زیادی به سالن پرورش قارچ صدفی جذب می شوند.
« انواع قارچ های صدفی»
1-قارچ صدفی طلایی:

این قارچ به رنگ زرد و لیمویی است در حالت خام طعم تلخ و تند دارد پس از بخت بوی گردو می دهد .بسیار ترد و شکننده است و حمل و نقل آن بسیار مشکل می باشد این قارچ می تواند دمای بالا را تحمل کند اگر دما از 18 کمتر باشد اندام باردهی قارچ ظاهر نخواهد شد. این قارچ برای درمان تورم ریه مفید می باشد.
2-پلوروتوس استراتوس (صدف درخت):
این گونه از قارچ صدفی نسبت سایر گونه ها در برابر سرما مقاوم تر است و یکی از بهترین گونه های صدفی می باشد و به نام های قارچ صوفی،تپه صدفی،صدف درخت و حصیری شناخته شده است.کلاهک آن ابتدا محدود بوده به تدریج که قارچ رشد می کند از میزان تحدب آن کاسته می شود و در نهایت پهن می گردد.پلوروتوس استراتوس ماده ای به نام لواستانین تولید می کند از این ماده برای کنترل کلسترول خون استفاده می شود.

 

3-پلوروتوس فلوریدا:
یکی از قارچ های پر محصول می باشد که ساقه ی آن چون نرم است قابل استفاده می باشد اندازه کلاهک آن کوچک است بین 3 تا 5 سانتی متر شکل ظاهری آن شبیه پلوروتوس استراتوس است و مهمترین اختلاف این دو گونه نیاز حرارتی یک فلوریدا برای اندام زایی است.
4-قارچ صدفی خرمایی:
به نام های هندی و خرما نیز معروف است، کلاهک آن ابتدا محدب و یا رشد قارچ پهن می شود رنگ آن سفید مایل به خاکستری است این قارچ دارای 14 تا 27 درصد پروتئین،2درصد چربی،51درصد وزن خشک آن کربوهیدرات دارد.
5-قارچ صدفی پلوروتوس ساجر کاجو (هندی):
این قارچ دارای مزه خوب و باردهی بسیار عالی و رشد و پرورش آسان می باشد.محصول آن نسبت به سایر گونه ها زودتر به دست می آید رنگ آن در هوای گرم سفید و در هوای سرد و خاکستری می شود. برای پرورش به دمای 27 تا 29 درجه سانتی گراد مناسب می باشد.
6-قارچ صدفی سالمون:
این گونه به نام های صورتی ،ژاپنی،توت فرنگی و فلامینگو نیز نامیده می شود و رنگ آن صورتی است و دارای طعم خوبی می باشد و دمای 27 تا 29 درجه سانتی گراد برای پرورش آن مناسب می باشد و به شکل قیف باز است.
7-قارچ صدفی پلوروتوس ارینجی (شاه صدف):
این قارچ به علت داشتن بوی دلپذیر و کیفیت پخت مناسب جزء مرغوبترین گونه های پلوروتوس به حساب می آید.قارچی مقاوم و خوش طعم است و دمای مناسب برای پرورش آن 18 تا 24 درجه سانتی گراد می باشد کلاهک آن ابتدا محدب می باشد و با رشد قارچ قیفی شکل و در نهایت مسطح می شود.
«اصول و تهیه بستر قارچ صدفی»
آماده سازی مواد اولیه تهیه بستر کشت قارچ صدفی شامل مراحل ذیل می باشد:
1-انتخاب کلش مورد استفاده:
برای تهیه بستر می توان از ساقه خشک شده غلات مانند:کلش گندم ،جو،برنج و یا خاک اره استفاده کرده:کلش گندم چون بلندتر است دارای نشاسته بیشتری است به همین دلیل نسبت به سایر کلش ها مناسب تر می باشد. خاک اره چون از قسمت درونی چوب تهیه می شود نسبت به پوشال از نظر داشتن موادغذایی غنی تر است بنابر این در مقایسه خاک اره و پوشال بهتر است از خاک اره استفاده شود .در تهیه کلش باید دقت شود ه کلش های سبز وجود نداشته باشد. در انتخاب مواد دو عاما را باید در نظر داشت اول در دسترس بودن دوم اقتصادی بودن.با توجه به این دو عامل و امتیازات هر کدام یک کلش را انتخاب و تهیه می کنیم.

 

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   57 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله قارچ