فی بوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی بوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود مقاله انقلاب اسلامی ایران

اختصاصی از فی بوو دانلود مقاله انقلاب اسلامی ایران دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

انقلاب سال ۱۳۵۷ هجری خورشیدی در ایران ، (مشهور به انقلاب اسلامی) که با مشارکت اکثریت مردم ، احزاب، روشنفکران و دانشجویان ایران انجام پذیرفت، نظام پادشاهی ایران را سرنگون، و زمینهٔ روی کار آمدن نظام جمهوری اسلامی، به رهبری آیت‌الله روح‌الله خمینی، یک روحانی شیعه، در ایران را فراهم کرد. تفکرات و شخصیتهای اسلامی، در این انقلاب حضور برجسته‌ای داشتند و خمینی آن را انقلاب اسلامی خواند.[۱] این انقلاب، با نام انقلاب بهمن ۵۷ نیز شناخته می‌شود.
رویدادهای مهمی، به عنوان نقطه عطف یا سرآغاز اعتراضات همه‌گیر در سالهای ۱۳۵۶ و ۱۳۵۷ محسوب می‌شوند از جمله برهم‌زدن جلسات شعرخوانی آرام با مضمون سیاسی به سازماندهی کانون نویسندگان در انجمن فرهنگی ایران و آلمان و در دانشگاه آریامهر در آبان ماه سال ۱۳۵۶ توسط پلیس حکومتی که بروز تظاهرات و خشونت‌های بسیار در دانشگاه‌های تهران را به همراه داشت.[۲] و همچنین چاپ مقاله‌ای در روزنامه اطلاعات در دی ماه همان سال که در نظر قشر مذهبی مقاله‌ای توهین‌آمیز به خمینی و روحانیون منتقد حکومت محسوب می‌شد و موجب ناآرامیهای خشونت آمیزی در شهر قم گشت .[۳][۴][۵] رکود اقتصادی، وقوع اعتصابات گسترده‌ای را از خرداد ماه سال ۱۳۵۷ به بعد در سطح کشور به دنبال داشت که موجب پیوستن طبقه کارگر به تظاهرات‌ شد و دامنه اعتراض‌ها را از ده‌ها هزار نفر به صدها هزار و حتی میلیونها تن افزایش داد.[۶] کشته‌شدن تعداد بسیاری از معترضان (از جمله در واقعه جمعه سیاه در شهریورماه) توسط نیروهای حکومتی تنها بر دامنه اعتراضات و ناآرامیها افزود[۷] و با خروج شاه از کشور و عدم موفقیت دولت شاپور بختیار، سرانجام با اعلام بیطرفی ارتش در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ انقلاب به پیروزی رسید.
در رفراندوم فروردین ماه ۱۳۵۸، زمانی که ایرانیان با اکثریتی قاطع (٪۹۸٫۲) در قالب یک همه‌پرسی ملی ، نظام مشروطه سلطنتی را نفی و با نوع حکومت جمهوری اسلامی (به عنوان نظام حکومتی آینده) موافقت کردند، پادشاهی ایران ، رسماً به جمهوری اسلامی ایران تبدیل شد و سپس حکومتی دینی برپایهٔ تفسیر خاصی از شیعه به نام ولی فقیه جایگزین نظام پیشین گردید.

 

انقلاب ۱۳۵۷ ایران بعد از تجربه نهضت مشروطه و کودتای ۲۸ مرداد و به دنبال حوادث ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ به وقوع پیوست.


کودتای ۲۸ مرداد و تانک سواری مخالفان محمد مصدق
بریتانیا پس از کوتاه شدن دست خود از صنعت نفت ایران، منابع بسیاری را در منطقه و خصوصاً ایران از دست داده بود، با قطع امید از رسیدن به توافق، وارد مطالعه طرح یک کودتای نظامی شد.
از مهم‌ترین حرکت‌های سیاسی و دانشجویی در تاریخ ایران، اعتراض دانشجویان در ۱۶ آذر ۱۳۳۲ به ورود معاون رئیس جمهور آمریکا، ریچارد نیکسون، به خاک ایران پس از کودتای ۲۸ مرداد بود. دانشجویان دانشکده‌های فنی، حقوق و علوم سیاسی، علوم‌، دندانپزشکی، پزشکی و داروسازی در دانشکده‌های خود تظاهراتی علیه رژیم کودتا برپا کردند. روز ۱۵ آذر تظاهرات به خارج از دانشگاه کشیده شد و مأموران در زد و خورد با دانشجویان، شماری را مجروح و گروهی را دستگیر و زندانی کردند. این درگیری‌ها منجر به مرگ سه تن از دانشجویان به دست مأموران حکومت پهلوی شد.
حمله به مدرسه فیضیه قم در روز ۲ فروردین ۱۳۴۲ شمسی مطابق با روز درگذشت جعفر صادق (از امامان شیعه) روی داد. پس از این که نظام سلطنتی پهلوی لایحهٔ انجمن‌های ایالتی و ولایتی و نیز لوایح شش‌گانه و انقلاب سفید (شاه و ملت) را مطرح کرد، برخی روحانیون و در رأس آن‌ها آیت‌الله خمینی نسبت به برخی موارد آن هم‌چون حقّ رای دادن زنان که شاه به زنان ایرانی اعطا کرده بود، اعتراض کردند. سید روح‌الله خمینی نوروز سال ۴۲ را عزای عمومی اعلام کرد.
در سحرگاه ۱۵ خرداد ۱۳۴۲، ماموران امنیتی به خانه آیت‌الله خمینی در قم حمله کردند و او را که روز پیش از آن در روز عاشورا در مدرسه فیضیه قم، سخنانی بر ضد حکومت گفته‌بود، دستگیر و به زندانی در تهران منتقل کردند. چند ساعت بعد از حادثه گروهی از طرفداران وی در قم به خیابان‌های تهران و قم ریختند و دست به تظاهرات زدند. در این روز تعدادی از تظاهرکنندگان کشته شدند. در تاریخ ۴ آبان ۱۳۴۳ خمینی بر ضد تصویب لایحه کاپیتولاسیون در مجلس شورای ملی در شهر قم به سخنرانی پرداخت، وی در این سخنرانی سعی کرد ضمن تبیین نظرات خود در مورد لایحه مذبور خطر آن برای مردم و استقلال و تمامیت ارضی کشور را گوشزد کند. در طی این سخنرانی وی بارها به آمریکا و شخص شاه حمله لفظی کرد. در پی سخنرانی آیت‌الله خمینی در روز ۴ آبان بر ضدّ تصویب لایحه کاپیتولاسیون، حکومت وقت تصمیم به تبعید وی به ترکیه گرفت، در روز ۱۳ آبان همان سال ماموران ساواک (سازمان امنیت و اطلاعات کشور) آیت‌الله خمینی را در قم دستگیر و با هواپیمای نظامی به ترکیه تبعید کردند.
جشن‌های ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی ایران در تخت جمشید و با حضور سران و سفرای بسیار از کشورها در ۲۰ مهر ۱۳۵۰ آغاز شد.
در ۱۱ اسفند ۱۳۵۳ محمدرضا پهلوی دستور تشکیل حزب سراسری و واحد رستاخیز را اعلام کرد، این نخستین بار در تاریخ نوین سیاسی ایران بود که این کشور به روش تک‌حزبی اداره می‌شد. در آخرین روزهای سال ۱۳۵۴ دو مجلس سنا و ملّی طرح تغییر تاریخ هجری به شاهنشاهی را مطرح و تصویب کردند، این امر ظاهراً در راستای سکولاریزه‌کردن حکومت برداشته می‌شد؛ ولی عملاً آتش خشم مخالفین را برافروخت و مخالفت‌هایی را نیز برانگیخت.

 

وقایع سال ۱۳۵۶ خورشیدی
در اول آبان سال ۱۳۵۶ فرزند خمینی (مصطفی خمینی) به شکل مشکوک و غیر منتظره‌ای درگذشت که منجر به برگزاری جلسات سوگواری معترضانه در قم، تهران، یزد، مشهد، شیراز و تبریز شد و مرگ او به‌طور گسترده‌ای به ساواک نسبت داده شد.
تا اواخر آبان ۱۳۵۶ مخالفان حکومت، به فعالیتهای محصور به پشت درهای بسته، نوشتن بیانیه، تشکیل گروهای جدید، احیای گروه‌های قدیم، صدور نامه و انتشار نشریات اقدام می‌کردند، اما پس از آن تاریخ، مرحله جدیدی در روند انقلاب رخ داد و فعالیت مخالفان به صورت تظاهرات خیابانی خود را نشان داد. نقطه عطف در ۲۵ آبان رخ داد که پس از نه شب جلسات شعرخوانی آرام با مضمون سیاسی که توسط کانون نویسندگان در انجمن فرهنگی ایران و آلمان و در دانشگاه آریامهر در آبان ماه سال ۱۳۵۶ تشکیل شده بود، پلیس برای برهم زدن جلسه دهم و متفرق کردن حدود ده هزار دانشجوی شنونده در آن، اقدام کرد که تظاهرات خشمگینانه دانشجویان و سرازیر شدن آنان در خیابانها با دادن شعارهای ضد حکومتی را به دنبال داشت. در این درگیری یک دانشجو کشته، هفتاد تن مجروح و یکصد تن بازداشت شدند. در ده روز پس از آن تظاهرات‌های دانشجویی افزایش یافت و دانشگاه‌های اصلی تهران در اعتراض به درگیری ۲۵ آبان تعطیل شدند. در طول یک هفته بعد، دانشگاههای بزرگ کشور به یادبود ۱۶ آذر (روز غیر رسمی دانشجو) دست به اعتصاب زدند. تظاهر کنندگان دستگیر شده در ناآرامیهای پیشین، پس از محاکمه‌های کوتاهی در دادگاه‌های مدنی تبرئه شدند و اینگونه محاکمات به روشنی نشان داد که ساواک دیگر توان استفاده از دادگاه‌های نظامی را برای سرکوب مخالفان ندارد.
در دی ماه همان سال اتفاق دیگری به تظاهرات خیابانی شدت بخشید. در تاریخ ۱۷ دی، روزنامه اطلاعات به قلم فردی با اسم مستعار احمدی رشیدی مطلق مقاله نیشداری برضد روحانیت مخالف نوشت و ضمن نامیدن آنان با عنوان «ارتجاع سیاه»، آنان را به همکاری پنهان با کمونیسم بین‌الملل برای محو دستاوردهای انقلاب سفید متهم ساخت. این مقاله همچنین خمینی را به بیگانه بودن و جاسوسی برای بریتانیا در دوران جوانی متهم کرد و همچنین او را بی بندوبار و نویسنده اشعار شهوت‌انگیز صوفیانه نامید. این مقاله شهر قم را به خشم آورد. حوزه‌های علمیه و بازار تعطیل و خواستار عذرخواهی علنی حکومت شدند. حدود ۴۰۰۰ نفر از طلاب و هواداران آنان در روز ۱۹ ماه دی در تظاهرات به دادن شعار پرداخته و با پلیس درگیر شدند. در این درگیریها بنا به اعلام حکومت دوتن و به گفته مخالفان هفتاد تن کشته و بیش از پانصد نفر زخمی شدند. روز بعد خمینی خواستار تظاهرات بیشتر شد و به شهر قم و آنچه «روحانیت مترقی» نامید، به خاطر ایستادگی در برابر حکومت تبریک گفت و شاه را به همکاری با آمریکا برای نابودی ایران متهم کرد. شریعتمداری نیز در مصاحبه‌ای نادر با خبرنگاران خارجی، از حکومت گلایه کرد و رفتار پلیس و حکومت با روحانیون را توهین‌آمیز خواند. شریعتمداری همچنین به همراه ۸۸ تن از روحانیون، بازاریان و دیگر مخالفان از ملت خواست که چهلم کشتار قم را با دست کشیدن از کار و حضور آرام در مساجد برگزار کنند. بعدها در جستجوی جرقه یا سرآغاز انقلاب ایران، روزنامه‌نگاران، چاپ مقاله اطلاعات و پیامدهای آن در قم را عنوان کردند. و برخی چون حامد الگار و هنری مانسون کشته شدن مصطفی خمینی را شروع زنجیره اتفاقاتی می‌دانند که منجر به انقلاب ایران شداما ارواند آبراهامیان تاریخ‌نگار معاصر بر این باور است که درواقع نقطه آغازین انقلاب پیچیده تر از این بوده و نخستین جرقه را می‌توان به پیشتر از چاپ مقاله و وقایع پیامد آن و به جلسات شعرخوانی و ناآرامیهای دانشگاه آریامهر نسبت داد. در مجموع این دو حادثه، تجلی دو نیروی حاضر در جنبش انقلابی محسوب می‌شود که یکی طبقه متوسط حقوق بگیر و جایگاه اعتراض سیاسی آن یعنی دانشگاه‌های مدرن و دیگری طبقه متوسط متمول و مراکز سازمانهای اجتماعی-سیاسی آن یعنی مدارس علوم دینی سنتی (حوزه‌های علمیه) و بازارهای سنتی بود.

وقایع سال ۱۳۵۷ خورشیدی
در روزهای نهم و دهم فروردین مردم یزد طی اعتراضاتی که به خشونت کشیده شد خواستار آزادی زندانیان سیاسی و بازگشت رهبران انقلاب (در راس آن‌ها سید روح‌الله خمینی) شدند. در پی اوج‌گیری تظاهرات و درگیریهای مردم با عوامل رژیم پهلوی ‎‎، در تاریخ ۲۵ اردیبهشت دولت جمشید آموزگار به مأمورین نظامی و انتظامی در برابر آشوبها دستور شدت عمل داد.
به مناسبت سالگرد ۱۵ خرداد در تهران و شهرستانها تعطیل و اعتصاب سراسری اعلام گردید. و در ۲۱ مرداد همان سال درگیری خونین در اصفهان و اعلام حکومت نظامی در این شهر که توسط فرماندار نظامی شهر به اجرا درآمد. در بیست و پنجم مرداد ماه توسط دولت جمشید آموزگار، حکومت نظامی اعلام شد و در ۲۸ مرداد آتش سوزی در سینما رکس آبادان رخ داد.
در ۵ شهریور ماه دولت جمشید آموزگار سقوط کرده و دولت شریف امامی تشکیل شد.سرانجام در تاریخ ۱۷ شهریور ۱۳۵۷ که بعدها به جمعه سیاه مشهور شد، راهپیمایی و اعتراضات مردم در میدان ژاله (شهدای فعلی) تهران به خشونت کشیده شد و عده زیادی کشته و مجروح شدند.
در ۲ مهر منزل خمینی در عراق توسط پلیس این کشور محاصره گردید و یک روز پس از آن حزب رستاخیز که توسط حکومت پهلوی تأسیس شده بود منحل گردید. به دلیل افزایش فشارها در عراق خمینی در دهم مهر تصمیم به ترک این کشور و ورود به کویت گرفت، اما دولت کویت به وی مجوز ورود نداد. و در روز سیزدهم همان ماه در پی جلوگیری از ورود سید روح‌الله خمینی به کویت و جلوگیری دولت عراق از بازگشت وی به نجف، با تقاضای دولت وقت شاهنشاهی، خمینی به فرانسه تبعید شد. روح‌الله خمینی از پاریس به دهکده نوفل لوشاتو تغییر مکان داد.

خمینی در احاطهٔ خبرنگاران

 

در روز ۱۹ مهر اعتصاب کارکنان مطبوعات در سراسر کشور آ‎غاز گردید و ده روز پس از آن کارکنان صنعت نفت اعتصاب نمودند.
آیت‌الله طالقانی در ۸ آبان (یکی از رهبران انقلاب) از زندان آزاد شد و دو روز بعد ارتش کنترل تأسیسات نفتی کشور را در دست گرفت. در ۱۳ آبان تظاهرات دانش‌آموزان و دانشجویان در مقابل دانشگاه تهران به خشونت کشیده شد.


روح‌الله خمینی رهبر انقلاب ایران در سال ۱۳۵۷
در ۲۳ دی به دستور آیت‌الله خمینی شورای انقلاب تشکیل گردید و در ۲۶ دی محمدرضا شاه پهلوی ظاهراً به منظور معالجات پزشکی کشور را ترک کرد و دیگر به ایران بازنگشت. بعدها این روز را در تقویم ایران به‌عنوان روز فرار شاه نامیدند. وی در آخرین مصاحبه خود در خاک ایران (در فرودگاه مهرآباد) چنین گفت:
• محمد رضا پهلوی: یک مدتی است که احساس خستگی می‌کنم و احتیاج به استراحت، ضمنا هم گفته بودم تا خیالم راحت بشود و دولت مستقر بشود بعد مسافرت خواهم کرد.
• خبرنگار:اعلی حضرت چه مدت در مسافرت خواهند بود؟
• محمد رضا پهلوی: بستگی به حالت مزاجی من می‌توانم بگویم دارد.
• خبرنگار:نخستین نقطه‌ای که اعلی حضرت تشریف فرما می‌شوند کجا خواهد بود؟
• محمد رضا پهلوی: فکر می‌کنم به آسوان (مصر) برای استراحت برویم و اولین نقطه اقامت ما در آسوان خواهد بود.

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   16 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله انقلاب اسلامی ایران

دانلود مقاله مهندسی ارزش

اختصاصی از فی بوو دانلود مقاله مهندسی ارزش دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

معرفی مهندسی ارزش

 

در دنیای تبلیغ زده امروزی که برند ها جای کارکردها را گرفته اند و کارتل های بزرگ اقتصادی به منظور افزایش تاثیر گزاری خود بر سبد خرید مردم جهان، سعی بر آن دارند که با تبلیغات، نیازهای طبیعی را افزایش دهند و یا با تولیدات خود هماهنگ سازد. همانطور که در گذشته به آب گرم کن، دئوترم (که یک برند تجاری است) اطلاق می‌شد، امروزه نیز برند های زیادی هستند که حتی نام یک محصول را تحت شعاع قرار داده اند، چه رسد به کارکرد های آن. به عنوان مثال می توان به Ipod اشاره کرد که امروزه به دستگاه‌های پخش موسیقی دیجیتالی با توانایی انبار حجم بالایی از اطلاعات اطلاق می‌شود.
مهندسی ارزش(Value Engineering)، تلاشی است سازمان یافته که با هدف بررسی و تحلیل تمام فعالیتهای یک طرح، )از زمان شکل‌گیری تفکر اولیه تا مرحله طراحی و اجرا و سپس راه اندازی و بهره برداری( انجام می شود و به عنوان یکی از کارآمدترین و مهم ترین روشهای اقتصادی در عرصه فعالیتهای مهندسی، شناخته شده است.
مهندسی ارزش در چهارچوب مدیریت پروژه، ضمن اینکه به تمام اجزای طرح توجه می کند، هیچ بخشی از کار را قطعی و مسلم نمی داند. هدف مهندسی ارزش، زمان کمتر برای رسیدن به مرحله بهره برداری بدون افزودن بر هزینه ها یا کاستن از کیفیت کار است. افزایش پیوسته هزینه های اجرایی و توسعه روز افزون فن آوری، حذف آن بخش از هزینه ها را که نقشی در ارتقای کیفیت ندارند و از لحاظ اجرایی نیز غیر ضروری می باشند، الزامی ساخته است. به کارگیری مهندسی ارزش در پروژه های اجرایی با توجه به پیچیدگی کارها به ویژه در طرحهای بزرگ اجرایی، می تواند به ابزار بی چون و چرای مدیریت در کنترل هزینه ها تبدیل شود. هدف این روش، از میان برداشتن یا اصلاح هر چیزی است که موجب تحمیل هزینه های غیر ضروری می شود، بدون آنکه آسیبی به کارکردهای اصلی و اساسی طرح وارد آید. مهندسی ارزش ، مجموعه ای متشکل از چندین روش فنی است که با بازنگری و تحلیل اجزای کار، قادر خواهد بود، اجرای کامل طرح را با کمترین هزینه و زمان تحقق بخشد. هزینه طرح در این مقوله نه فقط هزینه های طراحی و اجرا، بلکه هزینه های مالکیت شامل بهره برداری، تعمیر و نگهداری و هزینه های مصرف در سراسر دوره عمر مفید طرح را نیز شامل می شود. روشهای مهندسی ارزش می تواند موجب اصلاح و ارتقای کیفیت فرایندهای تولید صنعتی و انجام طراحی های جدید در هر مرحله از یک پروژه اجرایی گردد. برخلاف آنچه که در صنایع تولیدی مرسوم است و می توان یک روش اصلاحی را همواره در مراحل بعدی تولید یک محصول خاص نیز اجرا کرد، در پروژه های ساختمانی که هر سازه دارای شرایط ویژه ای است، حدود به کارگیری یک روش اصلاحی مهندسی ارزش، محدود به همان پروژه است گذشته از این، امکانات صرفه جویی در هزینه های یک پروژه اجرایی نیز در مراحل مختلف آن تفاوتهای بسیار پیدا می کند. با آنکه روش مهندسی ارزش را می توان در تمام مراحل یک پروژه اجرایی به کارگرفت، بیشترین مزایای آن زمانی حاصل می شود که در نخستین مراحل برنامه ریزی و طراحی به کار گرفته شود. نوآوری و جنبه های کاربردی مهندسی ارزش، این روش را از روشهای سنتی و متعارف کاهش هزینه ها، متمایز می گرداند . روشهای سنتی کاهش هزینه ها ، عموماً از تجربیات گذشته ، نگرشها و عاداتی که جنبه تکرار به خود گرفته است، تبعیت می کند و اثری از خلاقیت در آنها دیده نمی شود. مهندسی ارزش برعکس ، اطلاعات ، شناسایی عرصه های مشکل دار، پیشنهاد و تدوین روشها و طرحهای ابتکاری ، پرورش اندیشه های نو و تلفیق همه جانبه دیدگاههایی را که قرار است توصیه شود، مطرح می سازد.
از سال 1961 که لارنس مایلز در کتاب « روش های فنی تحلیل و مهندسی ارزش» ،تحلیل ارزش را همچون دیدگاهی خلاق و سازمان یافته در جهت شناسایی و حذف هزینه های غیر ضروری ، تعریف کرد تا سال 1995 که ساکسنا و کریشنان کتاب «مهندسی ارز ش در مدیریت پروژه» را منتشر نمودند، مهندسی ارزش به صورت یک روش فنی پذیرفته شده در فعالیتهای طراحی و اجرایی در بیشتر کشورها تثبیت گردید و رسمیت یافت، به طوری که بسیاری از دست اندر‌کاران عرصه های اجرایی به ویژه طراحان، پیما نکاران و کارفرمایان با مفا هیم و روش های فنی مهندسی ارزش آشنا شدند .
پیدایش مهندسی ارزش

 

«تحلیل ارزش» به صورت یک روش فنی ویژه، در سال های پس از جنگ جهانی دوم صورت گرفت . کار طراحی و تدوین این روش به دستور هنری ارلیچر معاون فنی بخش خرید های شرکت جنرال الکتریک آغاز شد. وی معتقد بود که برخی از مواد ومصالح وطرحهای جایگزین، که به طور ضروری و به علت کمبود های زمان جنگ به کار گرفته می شدند دارای عملکرد بهتر با هزینه کمتر هستند. به دستور او در داخل شرکت و به منظور ارتقای کارایی تولید از طریق تامین مواد، مصالح وروشهای جایگزین برای مواد و مصالح پرهزینه، کوشش همه‌جانبه ای به عمل آمد. در سال 1947 این وظیفه برعهده لارنس مایلز مهندس ارشد شرکت جنرال‌الکتریک نهاده شد. مایلز در مورد روش ها و فنون موجود به پژوهش پرداخت و از برخی روشهای مرسوم به صورت تلفیقی با روش مرحله به مرحله خویش برای تحلیل ارزش بهره گرفت. مایلز که مبتکر و بنیانگذار مهندسی ارزش به‌شمار می رود، یک روش رسمی را به اجرا درآورد که در جریان آن چندین گروه از کارکنان شرکت، عملکرد محصولات تولیدی شرکت جنرال الکتریک را بررسی میکردند. آنان به اتکای روشهای خلاق گروهی و بدون افت کارآیی محصول، تغییراتی در محصولات شرکت بوجود آوردند و هزینه های تولید را کاهش دادند. روش« تحلیل ارزش» به عنوان یک استاندارد در شرکت جنرال الکتریک پذیرفته شد و به تدریج شرکت‌های دیگر و برخی سازمان های دولتی نیز این رو ش جدید را به عنوان ابزاری برای کاستن از هزینه‌های خود به کار بستند. نتیجه این شد که روش و تکنیک « مهندس ارزش» به وجود آمد.

 

بکارگیری عملی مهندسی ارزش:

 

سال 1947 به طور رسمی برنامه تحلیل ارزش در شرکت جنرال موتور آمریکا به وجود آمد. مطالعه در ابتدا یک برنامه یک نفره بود. سال 1952 آقای میلز اولین سمینارتحلیل ارزش را برگزار نمود. در آن زمان نتایج کار یک موضوع سری برای شرکت بود. سال 1954 نیروی هوایی آمریکا این مفهوم رابرای بهبود هزینه طراحی در سازمان خود با نام مهندسی ارزش به کار گرفت. سال 1956 واترویلت آرسینال تحت نظارت نیروی نظامی آمریکا برنامه مهندسی ارزش را در کار خود شروع کرد.
سال 1958 آقای میلز به دریافت بزرگترین نشان افتخارنیروی دریایی(هدیه ای که نیروی دریایی به افرادخدمتگذارمی دهد) نایل آمد. سال 1959 گزارش مخصوص شماره 475 در تاریخ سیزدهم جولای که به داستان موفقیت شرکت جنرال موتور می پردازد، منتشر شد. جامعه مهندسین ارزش آمریکا SAVE در واشنگتن تاسیس شد. این سازمان برای اتحاد مهندسین و رشد این حرفه تاسیس گردید. سال 1961 بندهای آیین نامه قرارداد مهندسی ارزش درارتش آمریکا تصویب شد. این آیین نامه در مورد ایجاد انگیزه های مشترک درقراردادهای مهندسی ارزش برای کاهش هزینه می باشد. سال 1962 وزارت دفاع آمریکا به کارگیری مهندسی ارزش را در قراردادهای بیش از صد هزار دلار اجباری کرد. شرکت مهندسی ارزش با مسوولیت محدود در لندن تاسیس شد. سال 1663 شرکت کشتیرانی آمریکا استفاده ازمهندسی ارزش را در قراردادهای خود مورد توجه قرارداد. سال 1964 نیروی زمینی ارتش آمریکا برنامه مهندسی ارزش رادرکارخودشروع کرد. سال 1965 جامعه مهندسین ژاپن SJVE یک کمیته داوطلبانه تشکیل داد. شرکت مهندسی با مسئولیت محدود در استرالیا تاسیس شد. سال 1966 پنجمین نشست سالانه SJVE وابسته به جوامع خارج آمریکا و همچنین انجمن بین المللی SJVE تشکیل شد. وزیر دفاع وقت آمریکا آقای Rudy Kemper اولین مهندس ارزش با تجربه را به رهبری یک گروه منصوب می کند. سال 1967 کمیته های کاری شروع به کارکردند.
در کانادا- جامعه مهندسین ارزش در اسکاتلند - انجمن مهندسین ارزش انجمن مهندسین ارزش کشورهای اسکاندیناوی شامل نروژ، دانمارک و سوئد تشکیل شد. در جامعه اروپا و آمریکای جنوبی فعالیت های مدیریت مهندسی ارزش اغاز گردید. دوازدهمین گردهمایی بین المللی وهفتمین کنفرانس سالانه SJVE در شیکاگو آمریکا برگزارشد.
سال 1969 اداره تسهیلات هوایی آمریکا NASA برنامه آموزش مهندسین ارزش راشروع کرد.
سال 1970 اداره خدمات عمومی آمریکا GSA برنامه مهندسی ارزش راشروع کرد.
سال 1973، SAVE برنامه ای برای تشخیص حقوق متخصصین ارزش یعنی آنهایی که دارای درجه خاصی ازتخصص درزمینه مهندسی ارزش شده اند ارایه کرد. حکومت مرکزی آمریکا فوراً این موضوع راشناسایی و آن را به عنوان معیارجدی برای خدمات مهندسی ارزش در آمریکا قانونی کرد.
سال 1977 جامعه مهندسی ارزش هندINVEST در اکتبر همین سال تا سیس شد و اولین کنفرانس ملی در دهلی برگزارشد.
سال 1980 حکومت ژاپن Miti جامعه SJVE رابه عنوان یک جامعه (انجمن)مستقل مورد شنا سایی قرارداد.
اولین سمینار مهندسی ارزش برای کشورهای رو به توسعه ازتاریخ دوم تا چهارم ژوئن 1980 درشهر Jamshedpur هند برگزارشد. این سمینارتحت نظارت شورای بهره وری Jamshedpur برگزارشد.
سال 1981 دومین کنفرانس ملی INVEST در دهلی نو برگزارشد.
سال 1982 سومین کنفرانس ملی INVEST درBangalore برگزارشد.
سال 1983 ا نجمن مهند سین ارزش ژاپن آقای میلزرامفتخر به دوجایزه می کند (برای انجام کار بسیار شایسته درمهندسی ارزش) چهارمین کنفرانس ملیINVEST در دهلی نو برگزارشد.
سال 1984 بیست وپنجمین سالگرد SAVE برگزارشد.
پنجمین کنفرانس ملی INVEST دردهلی نو برگزارشد.
سال 1985 ششمین کنفرانس ملی INVEST دردهلی نوبرگزارشد.
سال 1986 مدیریت بخش نظامی در عربستان سعودی، برنامه مهندسی ارزش را در کار خود مورد توجه قرارداد .
انجمن مهندسین ارزش در فرانسه چهارمین گردهمایی بین المللی خود را درپاریس برگزار کرد.
انجمن مدیریت ارزش درهندوستان در بنگلورتا سیس شد.
سال 1987 جامعه مهندسین ارزش کره تاسیس شد.
اولین کنگره تحلیل ارزش درمیلان ایتالیا برگزارشد.
سال 1988 کنفراس مهندسی ارزش درایالت هاوایی آمریکا برگزارشد.
سال 1989 هفتمین کنفرا نس ملیINVEST در دهلی نو برگزارشد.
سال 1990 ایالت ویرجینیا درآمریکا اولین ایالت آمریکا بودکه درطول طراحی و ساخت بزرگراه ها وپروژه های بیش ازدوملیون دلار ا ستفاده مهندسی ارزش را اجباری کرد.
اولین کنفرانس اروپایی در مدیریت ارزش درپاریس برگزارشد. دراین کنفرانس نمایندگانی ازAIVA ایتالیا، AFAV فرانسه، APAP پرتغال، AVD بلژیک، ZWAاطریش، ZWA آلمان حضور داشتند.
سال 1991 هشتمین کنفرا نس ملی INVEST در بمبئی برگزار شد.
سال 1992 فدراسیون جهانی مهندسی ارزش تشکیل شد.
سال 1996 با تغییر نام به SAVE بین المللی جامعه مهندسین ارزش با تحول جدیدی روبرو شد.
 در ایران از سال 1378 موضوع مهندسی ارزش در برخی دانشگاه ‌ها ، وزارت نفت و سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی کشور مطرح گردید و سمینارهایی در این زمینه برگزار شد. تدوین دستورالعمل ارجاع کار و انعقاد قرارداد با واحدهای خدمات مهندسی ارزش توسط سازمان مدیریت و برنامه کشور درسال 1379 دورنمای روشن و امیدوارکننده ای را برای توسعه فرهنگ و به کارگیری مهندسی ارزش وتدوین الزاما ت قانونی و رفع موانع دراین زمینه ترسیم نموده است .در وزارت راه وترابری و وزارت نیرو،پروژه های بسیاری مورد بررسی مهندسی ارزش قرارگرفته و نتایج مفید و موثری داشته است.
 تفکر تشکیل انجمن مهندسی ارزش ایران از سال 1378 در ایران با انتخاب هیات موسس شکل گرفت. در این زمان به موازات ترجمه مقالات و کتابهای مهندسی ارزش به زبان فارسی، برگزاری سمینارها و جلسات متعدد آموزشی نیز با حضور متخصصان بین المللی و خبرگان داخل در این فن به انجام رسید. سرانجام انجمن مهندسی ارزش ایران در سال 1381 تشکیل و در کمیسیون انجمن های علمی وزارت علوم، تحقیقات و فن‌آوری مورد تأیید قرار گرفت.

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   9 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله مهندسی ارزش

دانلود مقاله بیهوشی و کما

اختصاصی از فی بوو دانلود مقاله بیهوشی و کما دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

 

بیهوشی و کما

 

 

 


با تمام پیشرفت‌هایی که در حوزه شناخت انسان و علوم‌انسانی در این سال‌ها پدید آمده، ناشناخته‌هایی که به انسان ربط پیدا می‌کند، هنوز بسیار زیاد است و دنیای آدم‌ها- چه از لحاظ جسمی و چه از جنبه روانی- هنوز شگفتی‌های بسیار زیادی برای محققان حوزه‌های مختلف و مردم عادی دارد...
یکی از این شگفتی‌ها که دستمایه تحقیقات بسیار زیاد و فیلم‌های بسیاری شده «تجربه نزدیک به مرگ» است و مشاهده‌های کسانی که در حالت کما فرو می‌روند و پس از بازگشت از این حالت، از دنیای شگفت‌آور، تصاویر و تجربه‌های غیرقابل‌باوری می‌گویند که با تمام وجود لمس کر‌ده‌اند. واقعا در زمان کما برای این افراد چه اتفاقی می‌افتد؟ تصاویری که آنها می‌بینند و این تونل نور و نورهای نقره‌ای که از آن حرف می‌زنند، توجیه علمی دارد یا نه؟ دانشمندان چه جوابی به این سوال‌ها‌ می‌دهند؟ در «موضوع ویژه» این هفته به این سوژه پرداخته‌ایم و ندا احمدلو، سارا بهره‌مند، حمید دهقان و بهروز میرزایی در تهیه آن همکاری داشته‌اند.
شاید این سوال، سوال شما هم باشد
آنها که به زندگی برگشته‌اند، از کما چه می‌گویند؟
وب‌سایتی با نام «تجربه نزدیک به مرگ» وجود دارد که سال‌هاست به جمع‌آوری حرف‌های افراد مختلف درباره تجربه‌های نزدیک به مرگشان می‌پردازد. آنچه در ادامه می‌آید گوشه‌ای از این تجربه‌های خواندنی و جالب است که در این سایت تحت‌عنوان «داستان تجربه‌های نزدیک به مرگ» منتشر شده است. همچنین پایگاه اطلاع‌رسانی در ایران با نام «تحقیقات در حوزه مرگ و تجربه‌های نزدیک به مرگ» در همین حوزه فعالیت می‌کند و برخی تجربه‌های افراد ایرانی از همین سایت (irande.org) نقل شده است.

 

اولیویا و زنده‌شدن در قسمت عمیق استخر
من در یک خانواده بسیارسخت‌گیر بزرگ‌ شدم و زمان‌هایی که برای خودم داشتم، بسیارکم بود. یک روز در ماه جولای که اتفاقا نزدیک به روزهای تولد 10سالگی‌ام بود، شانس این را پیدا کردم که یک بعد از ظهر تعطیل داشته باشم و به استخر بروم و کمی خودم را خنک کنم. من فقط اجازه داشتم در قسمت‌های کم‌عمق شنا کنم و دختری هم که مسوول نظارت بر استخر بود، در حال کنترل اوضاع بود. در همین حول و حوش پسربچه‌ای می‌خواست از خیابان رد شود و دختر مجبور شد با او تا آن طرف خیابان برود. همین لحظه بود که با خودم فکر کردم اگر دستم را لبه استخر بگیرم و آرام‌آرام به قسمت عمیق بروم، خیلی خوب می‌شود و همین کار را کردم و تا عمق 3متری استخر رفتم که ناگهان دستم لیز خورد. لحظه سرخوردن توی آب را به یاد ندارم ولی هنوز لحظه‌ای که پایم کف استخر را حس کرد، به یاد می‌آورم. یادم می‌آید که بالا را نگاه می‌کردم، انگار همه‌چیز با حرکت آهسته‌ اتفاق می‌افتاد و حرکتی بسیار کند و آرام داشت. احساس مبهم و گنگی داشتم اما این احساس خالی از هر ترسی بود. روی پاهای خودم کف استخر ایستاده بودم و همه‌چیز را با تعجب نگاه می‌کردم. تصاویر آن لحظه به شدت زنده و حقیقی جلوی چشم من است. لحظه‌هایی تکان‌دهنده و زیبا و بدون هیچ ترس و نگرانی.
موهایم را می‌بینم که در آب غوطه‌ور شده بود، رنگ آبی لغزان استخر را می‌بینم و لبه‌های استخر را که چگونه آفتاب روی کاشی‌‌هایش می‌خندید.
بعد به آسمان نگاه کردم و حرکت‌های آب انگار از جلوی چشم‌هایم محو شد و کم‌کم دنیای اطرافم کش آمد و حالت افقی پیدا کردم. به هیچ‌وجه برنگشتم تا ببینم چه اتفاقی برای جسمم افتاده است. حتی لحظه‌‌ای مکث نکردم تا به این سبکی خارج از جسمی که داشتم فکر کنم. من فقط به آسمان آبی خیره شده بودم و حس بی‌نهایت عجیبی از آرامش داشتم؛ احساس یک عشق عمیق، حمایت و صلح و سلامت!
در آن لحظه از زندگی فکر کردم چرا تا آن زمان احساس ترس و ناراحتی می‌کردم. گذشته‌ام در برابر لحظه‌ای که در آن قرار گرفته بودم، بسیار کوچک و بی‌ارزش بود. چیز بعدی که به یاد می‌آورم، مشت‌های دختر نگهبان بود که بر پشت من کوبیده می‌شد و سرفه‌های خودم و بیرون آمدن آب از گلویم... من هیچ‌وقت دیگر چنین حسی را در زندگی‌ام تجربه نکردم؛ حسی عمیق‌ از صلح و امنیت و بعد از آن هیچ‌وقت از مرگ نترسیدم!

 

گری و مرگ در مهمانی
در خانه یکی از دوستانم مهمان و روی مبلی نشسته بودم که معده‌ام درد شدیدی گرفت. از روی مبل بلند شدم تا چیزی بخورم اما همین که ایستادم، تصویر مقابلم مثل تصویرهای تلویزیون شد و احساس کردم به پشت روی زمین افتادم و همه‌چیز سیاه شد اما من کاملا هوشیار بودم و به تنها چیزی که فکر می‌کردم، این بود که مرده‌ام. به شدت‌ ترسیده بودم، طوری که شروع کردم به دعا کردن و از خدا و عیسی مسیح(ع) خواستم مرا نجات دهند. کم‌کم اطرافم روشن شد و فکر کردم در حال برگشت به زندگی هستم در حالی که داشتم از بدنم بیرون و به سرعت به سمت سقف می‌رفتم و آسمان را می‌دیدم... هر لحظه سرعت حرکتم بیشتر و بیشتر می‌شد و نور در حال احاطه‌کردن من بود تا جایی که احساس کردم همان نور است که من را حرکت می‌دهد. بعد حرکت آرام شد تا جایی که مثل گردش در یک دایره شد و توانستم اشکال هندسی را ببینم که همه در حال حرکت و چرخش به نقاط مختلف بودند. فکر کردم چیزی که می‌بینم، شبیه «دروازه ستاره‌ها»یی هست که همیشه درباره‌اش حرف می‌زدم و شوخی می‌کردم اما حالا واقعا در حال گذشتن از آن بودم. در این زمان هیچ نگرانی‌ای نداشتم و واقعا خوشحال بودم و اصلا به این فکر نمی‌کردم که چه باید بکنم یا نکنم.
وقتی از دروازه رد شدم و از تونلی هم گذشتم، وارد فضایی شدم که پر از نور و ستاره بود. هیچ کنترلی روی خودم نداشتم. در مسیر روح‌هایی به سمتم می‌آمدند که انگار از وجود من آگاه بودند. خودم را می‌دیدم که کاملا برهنه هستم و انگار بدنم از نور بود. در جایی قرار گرفته بودم که احساس آشنایی برایم داشت. آن روح‌ها مرا به اتاقی بردند که از نور ساخته شده بود یا چیزی شبیه شیشه! بعد یک شاخه نورانی به سمتم آمد که احساس گرمی به من می‌داد. انگار آن نور در ذهنم بود. از احساسات و فکرهایم با من حرف می‌زد. ناگهان احساس شدید غم به من دست داد. انگار تازه فهمیدم خانواده و دوستانم را ترک کرده‌ام. احساسی شبیه این بود که انگار همه هویتم را گم کرده‌ام. می‌خواستم آنجا را ترک کنم که یک زن به سمتم آمد. انگار زنی بود که دوستش داشتم، شبیه عشق من بود اما او نبود. او من را به بدنم بازگرداند، اما عجیب بود در حالی که به بدنم بازمی‌گشتم، ناراضی بودم و ناراحت و می‌خواستم بالا بمانم. دیدم به حالت عادی برگشته بود، دوستانم را دیدم که اطرافم ایستاده‌اند و دستانشان را جلوی چشمم‌ حرکت می‌دهند... آنها گفتند تمام این اتفاق‌ها در یک ثانیه افتاده اما برای من مدت‌ها طول کشیده بود.

 

جیل و مرگ روی موتور
جشن هالووین سال 1971 بود. سوار موتور و در راه رفتن به رستورانی بودم. تجربه موتورسواری هم نداشتم و کاملا تازه‌کار بودم. در مسیر با یک بشکه برخورد کردم که البته این را بعدا فهمیدم چون آن زمان فقط خودم را دیدم که در هوا پرتاب شدم و گاردریل هم با سرعت خیلی زیادی به سمت من می‌آید. بعد از این تصویر، همه‌چیز سیاه شد و فقط صدایی شبیه یک جیغ بلند شنیدم.
هیچ نوری در جایی که من بودم وجود نداشت و فقط هلال‌های نازک و بزرگی، دایره دیدم را پر می‌کرد. هلال‌هایی که شروع کردند به کوچک شدن و آن‌وقت بود که فهمیدم انگار داخل لایه‌های زمین را می‌بینم. این صحنه‌ها طول کشید تا زمانی که انگار چرخیدم و رو به آسمان افتادم. انگار داشتم بهشت و ستاره‌ها را می‌دیدم. کهکشان و زمین را می‌دیدم و همه اینها یک تصویر ثابت نبودند بلکه در حال حرکت و چرخش بودند. منظره‌ای فوق‌العاده زیبا بود. با سرعت بسیار زیادی می‌چرخیدم و بالا می‌رفتم. ستاره‌ها انگار دنبال من می‌آمدند تا جایی که به نوارهای باریک نورانی تبدیل و یکی‌یکی خاموش شدند و تاریکی شدیدی اطرافم را گرفت اما اصلا نترسیدم، خیلی احساس خوبی داشتم و احساس امنیت می‌کردم تا اینکه یک نور کوچک، مثل نور کوچک فانوس، در دور دست‌ها دیدم. نوری که نزدیک‌تر و نزدیک‌تر شد و انگار یک گوی طلایی مثل خورشید بود. تصویر دیگری که به یاد می‌آورم، این بود که میان ابرها معلق بودم؛ آدم‌های دیگری هم آنجا بودند اما هیچ‌کس را نمی‌شناختم. مردی هم در میان آنها بود که از او پرسیدم کجا هستم و او جواب داد فقط به راهت ادامه بده، برو جلو.... من هم جلو رفتم و باز به پسری رسیدم که مثل مسؤولان پذیرش هتل بود. از من پرسید اینجا چه کار می‌کنی و من گفتم نمی‌دانم. او شروع کرد به بررسی کردن چیزی. اینجا بود که احساس کردم داخل تونلی قرار گرفته‌ام. پشت‌سر او یک منظره بسیار زیبا بود؛ یک تپه با درخت‌ها و گل‌های زیاد و... زیباترین جایی که تا آن لحظه دیده بودم. آدم‌هایی هم آنجا روبروی هم نشسته بودند اما پشتشان به من بود و نوری آنها را احاطه کرده بود.
آن پسر حواسش نبود، بنابراین نزدیک‌‌تر رفتم تا آنها را ببینم. نهایت زیبایی و آرامش بود اما پسر برگشت و من را سر جایم برگرداند و گفت: «تو باید برگردی!» ‌گفتم: «نه!» اما او باز می‌گفت باید برگردی و دیگر چیزی یادم نمی‌آید. از آن روز خیلی دلم می‌خواهد با مردم درباره این تجربه‌ام حرف‌ بزنم اما باورش برای خیلی‌ها سخت است اما می‌دانم که آن پسر آنجا منتظر من است تا روزی برگردم و اجازه بدهد داخل آن باغ بروم.

 

آقای سعید و ‌دیدن و ‌شنیدن
در پی یک حادثه که عوارض روانی مخربی هم داشت، در بیمارستان روزبه بستری شدم. تقریبا یک ماه آنجا بستری بودم. قرصی که برایم تجویز شده بود، عوارض شدیدی داشت و روز به روز بدتر می‌شدم. تبم به اوج رسید و پزشک به والدینم گفته بود شما به بیمارستان نیایید. روی تخت خوابیده بودم و نمی‌دانستم تب دارم، فقط دیدم تمام بدنم عرق کرده است. پزشکان گفتند: «باید ببریمش حمام.» پس از آنکه مرا از حمام آوردند، از هوش رفتم اما چیزهایی در بیهوشی می‌دیدم. اگرچه فکر می‌کردم به هوش هستم. گفتند زنگ بزنید به پدرش بیاید و ببرندش یک بیمارستان دیگر. پدرم بعد از ظهر حرکت کرده بود و تا به بیمارستان رسید، ساعت 5 بود. می‌دیدم که پدرم از در بیمارستان وارد می‌شود. پدرم مقداری سوپ برایم آورده بود که بخورم اما می‌دید دندان‌هایم از هم باز نمی‌شود، دست‌هایم خشک شده و خون از جریان افتاده و هیچ تحرکی ندارم. وقتی دکترها دیدند دیگر کاری از دستشان بر‌نمی‌آید، مرا با آمبولانس به بیمارستان سینا منتقل کردند. می‌دیدم پدرم با دکترها صحبت می‌کرد و پرستارها این طرف و آن طرف می‌دوند تا مرا از کُما بیرون بیاورند. حرکت نمی‌کردم اما از طریق صدا و تصویر، رویدادها را درک می‌کردم. مثلا می‌دیدم پدرم می‌رفت در آن اتاق با دکتر صحبت کند، خودم را نمی‌دیدم، وقتی صحبت می‌کردند، در کنارشان بودم. بعد دیدم پرستارها و دکترها هماهنگ کردند و آمبولانس آمد. پدرم هم آمد و مرا داخل ماشین گذاشتند. در طول حرکت هم وقتی با هم صحبت می‌کردند، به وضوح می‌شنیدم. در بیمارستان سینا می‌دیدم که 7 دکتر بالای سرم آمده‌اند و جسم خودم را می‌دیدم. در این لحظات کارهای خوب و بدی که در طول زندگی انجام داده بودم، مرور می‌شد. مثلا به من گفته می‌شد: «به فلانی 5 تومان بدهکاری. حتما برو آن فرد را راضی کن و حلالیت بطلب.» دکترها خیلی تلاش می‌کردند تا بتوانند مرا به زندگی برگردانند. آنها می‌گفتند: «ما فورا آزمایش می‌گیریم و باید در یکی دو بیمارستان دیگر هم آزمایش بگیرند تا ببینیم جواب آزمایش‌های آنها با ما یکسان است یا نه.» می‌دیدم که پدرم، مادرم و یکی از اقواممان آمدند بالای سرم. مادرم همراه با یکی از اقواممان از ساعت 5 عصر تا ساعت 11 شب که آزمایش‌ها انجام شد، در بیمارستان بودند. جایی که برای آزمایش رفته بودم، به خاطر دارم. آنها داشتند با عجله کار می‌کردند. دکترهایی که بالای سرم بودند، یادم هست. پدرم پول کافی همراهش نبود و شناسنامه‌اش را گرو گذاشت. به او گفتند: «سریع برو و پول را واریز کن! اما اگر صبح هم پول را بیاوری، مساله‌ای نیست. شناسنامه‌ات را هم در حسابداری گرو بگذار.» بعد مادرم به همراه دایی پدرم رفتند و آزمایش‌هایی را که تا ساعت 11 شب یا بیشتر طول کشید، انجام دادند و می‌دیدم که به کدام بیمارستان رفتند. من هم با آنها می‌رفتم. آنها به دو بیمارستان رفتند. به آنها گفتند: «نمی‌توانیم اینقدر سریع جواب آزمایش را بدهیم» و البته غیر از آن دو بیمارستان، سایر بیمارستان‌ها دستگاه‌های لازم را نداشتند. هنگامی که مادرم بعدها ماجرا را تعریف کرد، دیدم دقیقا همان بود که من تجربه کرده بودم و یک سر سوزن کم و زیاد نبود. دقیقا همان چیزهایی را می‌گفت که من دیده بودم.

 


خانم بتول و سفر بعد از زایمان
این ماجرا مربوط به حدود 4 سال پیش است. بعد از زایمان، وقتی پرستار من را وارد بخش مراقبت کرد، خواستم به کمک خواهرم به دستشویی بروم و پرستار تاکید کرد حتما از توالت‌های فرنگی استفاده کنم اما این کار را نکردم. وقتی خواستم بلند شوم، همین که پایم را از در دستشویی بیرون گذاشتم، این اتفاق شروع شد. ناگهان حس کردم همه چیز مقابل من به رنگ خاکستری درآمد و با سرعت عجیبی به طرف پایین کشیده شدم.
همان‌طور که به طرف پایین می‌رفتم، دیوارهای خاکستری که آجرهای آن دیده می‌شد، جلوی چشمان من به سرعت ظاهر می‌شدند و همان‌طور که آنها را می‌دیدم، به طرف پایین کشیده می‌شدم. مردها و آدم‌هایی را می‌دیدم که به شدت درحال کارکردن پای این دیوارها بودند و دستشان بیل و کلنگ بود و من همچنان پایین می‌‌رفتم. ناگهان با سرعت خیلی بیشتری به طرف بالا جایی که نوری از دریچه‌ای دیده می‌شد، شتاب گرفتم.
هرچه به طرف بالامی رفتم، رنگ‌های نور بسیار براق‌تر و زیبا‌تر و درخشان‌تر می‌شدند. حتی ذرات رنگین و بسیار زیبای نور را می‌دیدم. در این بین، همان‌طور که می‌رفتم، نسیم بسیار روح‌نوازی به صورتم برخورد می‌کرد. باتمام وجودم این نسیم خنک را در وجودم می‌کشیدم. سرم را بالا گرفتم و با تمام حس این نسیم را از راه بینی فرو ‌بردم. حتی تارهای موی ریز صورتم نیز انگار تکان می‌خورد. چنان لذت و سرخوشی‌ای به من دست داده بود که تاکنون این حس زیبا را تجربه نکرده بودم. همان‌طور که این احساس خوب به من دست داده بود و لحظه به لحظه به آن منبع نور نزدیک می‌شدم، ناگهان با تکان‌های شدیدی بیدارشدم. خیلی راحت، چشمم را باز کردم و از پشت پرده نازکی، صورت نگران خواهرم را دیدم و پرستاری که مرتب به صورتم می‌زد. چشم‌هایم را بازکردم و جالب اینجاست که هنوز آن کرختی و آن حس خوب در من بود. با لبخند به آدم‌های روبرویم نگاه می‌کردم. وقتی من را به تخت برگرداندند، باز هم انگار در آن حالت سرخوشی بودم. هرچند بعد از بیدارشدن، کمترشده بود اما حس زیبایش با من بود. بعدا خواهرم به من گفت رنگ صورتت سفید سفید شده بود و پرستار می‌گفت فشار خونت به 5 رسیده...
حرف اول
وقتی به کما می‌رویم
به کجا می‌رویم؟
دکتر
مهدی مقدسی
متخصص مغز و اعصاب، دانشیار دانشگاه علوم پزشکی ایران
خیلی از افراد دوست دارند بدانند زمانی که یک نفر به هر دلیلی به کما می‌رود، چه اتفاقی از نظر مغزی برای او می‌افتد و سیستم مغز و اعصاب او دچار چه مشکلاتی می‌شود. از نظر پزشکی و فیزیولوژی، دو اتفاق مهم در طول زمانی که فرد به کما می‌رود، برای سیستم عصبی او می‌افتد؛ اول اینکه کارکرد سلول‌های مغزش متوقف می‌شود. دوم اینکه ساختمان فیزیکی مغز او دچار آسیب می‌شود. مشکل اول که همان توقف فعالیت و کارکرد سلول‌های مغز است، ممکن است در مواردی، برگشت‌پذیر و در مواردی هم برگشت‌ناپذیر باشد. با این حال، به دلیل اختلالی که در سطح سلول‌های مغز به‌وجود می‌آید، قدرت عملکرد آن از دست می‌رود. این از دست رفتن قدرت عملکرد مغز باعث ایجاد برخی اتفاق‌های متافیزیکی می‌شود. یعنی معمولا افرادی که از کما به حالت عادی برمی‌گردند، ادعا می‌کنند در آن حالت، توانسته‌اند شرایط یا مکان‌هایی ماورایی مانند دالان مرگ یا عالم برزخ را ببینند که ما نمی‌توانیم توضیح قانع‌کننده‌ای از نظر علمی و فیزیکی برای چنین حالت‌هایی بیان کنیم. یعنی به‌عنوان یک پزشک، قادر به توصیف علمی روح و حالت‌های روحانی نیستیم و نمی‌توانیم بگوییم روح انسان چه نسبتی با مغز او دارد یا روح چگونه با مغز ارتباط برقرار می‌کند. به همین دلیل صحبت از شرایط و حالت‌های روح در زمانی که فرد در کما به سر می‌برد، کار چندان ساده‌ای نیست. این مساله،‌ بخشی از متافیزیک است و نمی‌توان از نظر پزشکی، توجیهی برای آن بیان کرد. از بحث متافیزیک و روح که بگذریم، باید بدانیم که اگر علت به کما رفتن فرد، اختلال دارویی یا اختلال‌‌های متابولیک به‌گونه‌ای باشد که ما آن را برگشت‌پذیر بدانیم و مطمئن باشیم که مغز دوباره می‌تواند عملکرد خود را از سر بگیرد، می‌توانیم مطمئن بشویم که بیمار می‌تواند کم‌کم و در روزهای آینده، از حالت کما خارج شود و به زندگی‌اش ادامه بدهد.
گاهی علت به کما رفتن، باعث می‌شود مغز از نظر ساختمانی و فیزیکی دچار اشکال بشود. در این صورت، با تشخیص تیم پزشکی معلوم می‌شود که مغز چنین بیماری قابلیت برگشت و کارکرد دوباره را دارد یا نه. اگر تیم پزشکی تشخیص بدهند آسیب به ساختمان فیزیکی مغز در حدی بوده که امکان برگشت برای بیمار وجود ندارد، مرگ مغزی را اعلام می‌کنند. بیماری که مرگ مغزی می‌شود،‌ دیگر امکان ادامه حیات ندارد اما بیماری که به دلایل برگشت‌پذیر به کما می‌رود، پس از طی دورانی کوتاه یا طولانی‌،‌ دوباره به زندگی باز خواهد گشت. زمانی که فرد به کما می‌رود، بدن او به دلیل توقف عملکرد سلول‌های مغزی‌، قادر به انجام فعالیت‌های طبیعی و درونی خود نخواهد بود. به همین دلیل هم براساس دلیلی که او به کما رفته و شدت و ضعف مشکل ایجاد شده، باید دستگاه‌هایی برای ادامه فعالیت‌های حیاتی به او وصل باشند. مهم‌ترین این دستگاه‌ها که تقریبا به تمام بیماران در حال کما وصل می‌شود، دستگاه تنفسی است. توقف مرکز تنفس موجود در مغز در اثر رفتن به کما، دلیل وصل کردن دستگاه تنفس مصنوعی به این افراد است. استفاده از دستگاه برای دادن تنفس مصنوعی به فرد، تا زمانی است که علت فرورفتن به کما مشخص شود. اگر این مشکل، قابل حل باشد، پزشکان آن را برطرف می‌کنند تا مغز بتواند کم‌کم عملکرد خود را به‌دست بیاورد و به تبع آن، مرکز تنفس و سایر ارگان‌های بدن هم بتوانند عملکرد طبیعی و عادی خود را از سر بگیرند. در این حالت، می‌توان فرد را از دستگاه جدا کرد.
پاسخ محققان به یک پرسش عامیانه
تجربه مرگ چیست؟
دکتر سامرند سلیمی
روان‌پزشک، عضو کمیته رسانه و آموزش انجمن روانپزشکان ایران
«تجربه لحظه‌های نزدیک به مرگ»، ذهن‌ خیلی ها را به خود مشغول کرده ولی هنوز هم زوایای علمی این پدیده کامل روشن نشده است. درواقع، تجربه لحظه‌های نزدیک به مرگ، مجموعه تجربه‌هایی است که افراد در لحظه‌های نزدیک به مرگ مثلا در فاصله بین ایست قلبی و احیای قلبی–عروقی تجربه و گزارش می‌کنند. گزارش این تجربه‌ها در سال‌های اخیر با پیشرفت روش‌های احیای قلبی افزایش پیدا کرده است؛ چون افراد زیادی که بعد از ایست قلبی احیا شده‌اند و زنده مانده‌اند، گزارش‌هایی از آنچه در طول این دوره دیده‌اند و درک کرده‌اند، ابراز می‌کنند.

 

تجربه مرگ با وحشت
این تجربه را بیشتر افرادی گزارش می‌کنند که مثلا در اثر ایست قلبی از لحاظ بالینی دچار مرگ شده‌اند یا وضعیت جسمی‌شان به گونه‌ای بوده که به مرگ بسیار نزدیک بوده‌اند اما نکته مهم این است که این تجربه در افرادی که در معرض یک موقعیت بسیار خطرناک آسیب‌زای فیزیکی یا عاطفی قرار گرفته‌اند هم دیده شده. یعنی اگر فردی مثلا ببیند یک تریلی با آخرین سرعت در حال نزدیک شدن به او یا اتومبیلش است و شانس زنده ماندنش خیلی کم است هم ممکن است این تجربه را داشته باشد.

 

تجربه مرگ با تشنج
گاهی افرادی که به‌طور ذهنی فکر کرده‌اند در معرض مرگ هستند؛ یعنی خطری تهدیدشان نکرده اما فکر کرده‌اند الان ممکن است مرگ برایشان اتفاق بیفتد، این پدیده را تجربه کرده‌اند. نوعی از این پدیده هم در مبتلایان به بعضی از انواع خاصی از صرع‌ها هم تجربه می‌شود، به‌خصوص در مبتلایان به صرع لوب گیجگاهی مغز.

 

 

 

تجربه مرگ در تونل تاریک یا روشن
این تجربه‌ها، مجموعه‌ای از احساسات مختلف هستند که مهم‌ترین و شایع‌ترین آنها دیدن نور در انتهای یک تونل، عبور از یک تونل خاص -چیزی که برخی نام آن را دالان مرگ گذاشته‌اند- و احساس جدا شدن از بدن است، به نحوی که فرد در حالی که دراز کشیده، خود را می‌بیند که از بدنش جدا شده و انگار از بالا به جسم خودش نگاه می‌کند.
حالت‌های دیگر،‌ احساس بلند شدن و در فضا معلق ماندن خود فرد است؛ نه اینکه از روبرو خودش را ببیند بلکه فکر می‌کند در هوا معلق است و از جایش بلند شده. دیدن موجودات ماورایی یا منتسب به ماورایی هم شایع است. یکی از پدیده‌های جالب دیگر که گاهی اتفاق می‌افتد، مرور پانورامیک کل زندگی است؛ یعنی طی چند ثانیه، تمام زندگی و لحظه‌های مهم آن مثل یک فیلم بسیار سریع جلوی چشم می‌آید. در ادبیات ما هم این موضوع وجود دارد و خیلی مواقع وقتی آدمی بسیار می‌ترسد یا خیلی ناراحت است، به زبان محاوره می‌گوید یک لحظه احساس کردم تمام زندگی‌ام از جلوی چشمم گذشت یا کسانی که تصادف سختی داشته‌اند، این حس را تجربه کرده‌اند و آن را گزارش می‌دهند. احساس‌های دیگر، احساس امنیت مطلق، گرم شدن بدن و آرامش بسیار عمیق است. علاوه بر اینها، بخشی از این تجربه به‌صورت تجربه حضور در موقعیت‌ها یا حوادثی است که یا واقعا در گذشته برای فرد اتفاق افتاده یا اصلا اتفاق نیفتاده و آنها را تصور می‌کند.
مجموعه گزارش‌های متعددی از این پدیده‌ها در قالب کتاب‌ها، مقاله‌ها و مجله‌هایی منتشر شده است که به علت اینکه موضوع بسیار پررمز و رازی است، خواننده‌های زیادی دارند. با جستجو در اینترنت هم می‌توانید ده‌ها گزارش در این زمینه در سایت‌های مختلف مطالعه کنید. البته اینکه چقدر این گزارش‌ها دقیق و قابل‌اعتماد باشند، معلوم نیست ولی سایت‌های معتبری هم وجود دارند که چنین گزارش‌هایی را اززبان افراد مختلف، نقل کرده‌اند.
روی پدیده تجربه لحظه‌های نزدیک به مرگ، مطالعه‌های مختلفی انجام و از چند منظر هم به آن نگاه شده است؛ از منظر زیستی، زیست‌شناسی‌ مغز، روانی و معنوی. تئوری‌های معنوی، این پدیده را بیشتر منتسب به لحظه‌ جدا شدن هوشیاری از مغز و بدن آدمی و ورود موقت به دنیای پس از زندگی می‌دانند اما به هر حال منشاء بسیاری از پدیده‌های تجربه لحظه‌های نزدیک به مرگ،‌ امروزه از نظر علوم اعصاب معلوم شده است.یکی از مهم‌ترین یافته‌ها در مورد تجربه لحظه‌های نزدیک به مرگ، تجربه جدا شدن از بدن است به طوری که فرد احساس می‌کند از بدنش جدا شده و از بالا نظاره‌گر خود است.

 

تجربه مرگ و حس‌آمیزی
مطالعه بسیار مهمی در این زمینه در سال 2009 به‌وسیله «سباستین دیگوئز» و «اولاف بلانک» انجام گرفت. نتایج این مطالعه که در مجله معتبر
neurology of consciousness منتشر شد، نشان داد هرگاه فرد در موقعیت نزدیک به مرگ مثل ایست قلبی قرار گیرد یا حتی موقعیت‌هایی را تجربه کند که -چه به‌طور واقعی و چه به‌طور ذهنی- احساس خطر مرگ کند، اختلال شدیدی در جمع‌بندی و منسجم کردن پیغام‌هایی که از تمام حس‌های بدن به مغز می‌رسد، رخ می‌دهد. یعنی مجموعه‌ای از پیغام‌ها در آن واحد از تمام حس‌ها (حس ارتعاش، گرما، سرما، مزه‌ها، بینایی، بویایی و...) در نقطه‌ای از مغز جمع‌بندی می‌شوند و مجموعه‌ای از اطلاعات واحد را شکل می‌دهند. وقتی بشر در چنین موقعیت‌هایی قرار می‌گیرد، بیشتر به دلیل اختلال شدید مرکز قشر گیجگاهی-آهیانه‌ای مغز، این تجربه‌‌ها رخ می‌دهد.

 

تجربه مرگ و اختلال گیجگاهی
مطالعه مهم دیگری که در لندن در سال 2005 به‌وسیله «کریستوفر سی فرنچ» انجام شد، ثابت کرد وقتی در اثر ایست قلبی، اکسیژنی که به مغز می‌رسد کم می‌شود و دی‌اکسید‌کربن افزایش می‌یابد، فعالیت طبیعی لوب گیجگاهی مغز مختل می‌شود که باعث بروز تجربه‌های بینایی، به‌خصوص دیدن تونل نور یا دیدن نور انتهای تونل و گذر از تونل و مشاهده تصاویر پانورامیک از تمام زندگی به شکل فیلمی که روی دور تند قرار دارد، می‌شود.

 

تجربه مرگ و ترشح اندورفین
از سوی دیگر، مشاهده شده که پدیده تجربه لحظه‌های نزدیک به مرگ با آزاد شدن شدید اندورفین در مغز همراه است. اندورفین‌ها درواقع مواد شبه‌مورفینی هستند که مغز آنها را تولید می‌کند و این پدیده باعث احساس شدید لذت و آرامش می‌شود.

 

تجربه مرگ و تفاوت آدم‌ها
اما این همه داستان نیست؛ نظریه دکتر سوزان بلک‌مور، انقلاب بزرگی در شناخت بیشتر این پدیده ایجاد کرد. او در مقاله معروف خود به اسم «از مردن تا زیستن دوباره» اشاره کرد پدیده تجربه لحظه‌های نزدیک به مرگ، اگرچه منشاء بیولوژیک و زیستی دارد اما شکل آن در همه آدم‌ها یکسان نیست و تجربه این پدیده به‌شدت تحت‌تاثیر فضای روانی و اعتقادی آدم‌ها قرار دارد. به عبارت دیگر، دانسته‌های قلبی و اعتقادها و باورها در آنچه فرد در این حالت می‌بیند، تاثیر می‌گذارد و هرکس می‌تواند حس‌های متفاوتی را تجربه کند. بعضی از پدیده‌ها و وقایعی که رخ می‌دهد، بیشتر تصورات خود مغز است اما اینکه مغز در آن لحظه چه تصورهایی ایجاد کند، ریشه در دانسته‌های قبلی و اعتقاد‌ها دارد. درنهایت اینکه، پدیده تجربه لحظه‌های نزدیک به مرگ، هنوز از خیلی از جهات ناشناخته است و کار زیادی لازم دارد ولی شاید با بررسی دقیق‌تر آن بتوان به اطلاعات علمی زیادی در مورد مراکزی از مغز که به باورها و اعتقادها و معنویت اختصاص دارند و به مفهوم و فلسفه زندگی هر فردی می‌پردازند، دست یافت.
بازخوانی اظهارات متناقض بعد از کما
بازآمده‌ای کو که به ما گوید راز؟*
دکتر حامد محمدی‌ کنگرانی
روان‌پزشک، عضو کمیته روان‌درمانی و رسانه انجمن روان‌پزشکان ایران
به‌نظر می‌رسد تجربه لحظه‌های نزدیک به مرگ، به شدت با مسائل فرهنگی، معنوی و عرفانی آمیخته شده است اما اغراق‌‌هایی هم در مورد آن وجود دارد و افرادی ممکن است به دلایل مختلف به آن دامن بزنند. این موضوع، برای خیلی‌ها جذابیت دارد کمااینکه می‌بینیم کتاب‌ها و فیلم‌های مستند متعددی در مورد آن وجود دارد و در مجله‌ها و مقاله‌های مختلفی به این موضوع پرداخته شده است. این تجربه، حتی دستمایه فیلم‌های سینمایی هم قرار گرفته است؛ معروف‌ترین نمونه آن فیلم Flat liner است که از تلویزیون خودمان هم پخش شد. موضوع این فیلم در مورد چند دانشجوی پزشکی است که با تزریق دارو به خود در حالت مرگ قرار می‌گیرند و در این حالت به گذشته می‌روند و چیزهایی را تجربه می‌کنند. سرانجام دوستانشان که بالای سرشان زنده هستند، آنها را با شوک به این دنیا برمی‌گردانند. کارگردان این فیلم توانسته با توجه به موضوع تجربه لحظه‌های نزدیک به مرگ، فیلم جذاب، اکشن و هیجان‌انگیزی بسازد. البته در دنیای واقعی هم گاهی افراد از زبان کسانی که پس از کما هوشیاری خود را به دست می‌آورند، خاطراتی را می‌شنوند اما کما یک مبحث کاملا علمی است و وقتی سطح هوشیاری از حدی پایین‌تر باشد، فرد به کما می‌رود.

 

علم این تصاویر را نمی‌بیند
از نظر علمی هم دیدن تصاویری نظیر تونل نور و تجربه لحظه‌هایی که برخی افراد پس از کما در مورد آن می‌گویند، قابل لمس نیست زیرا در زمان کما فعالیت مغز آنقدر کاهش می‌یابد که دریافتی از محیط بیرون ندارد پس فرد قاعدتا از نظر علمی نمی‌تواند چیزی را ببیند یا بشنود. البته من شخصا در مدتی که در بیمارستان با بیمارانی سروکار داشته‌ام که با مصرف دارو به قصد خودکشی به کما رفته‌اند و بعد از یکی، دو روز هوشیاری خود را به دست آورده‌اند، هرگز از زبان هیچ‌کدام از آنها چیزی درباره تجربه دیدن تونل نور و مانند آن نشنیده‌ام.

 

احساسی متفاوت پس از کما
کسانی که از کما خارج می‌شوند، احساس‌های متفاوتی دارند. این احساس‌ها به اینکه فرد به چه دلیل به کما رفته و وضعیت او پس از به هوش آمدن، بستگی دارد؛ مثلا خیلی از کسانی که به علت خودکشی به کما رفته‌اند، پس از به دست آوردن هوشیاری، از زنده ماندن بسیار ناراحت می‌شوند ولی برخی دیگر بسیار خوشحال هستند که فرصت زندگی دوباره پیدا کرده‌اند.
اما همیشه دلیل به کما رفتن خودکشی نیست و ممکن است علت آن غرق شدن، تصادف و... باشد. معمولا وقتی افراد دچار این حوادث از کما خارج می‌شوند، احساس خوبی دارند. البته باز هم این حس به وضعیت آنها بستگی دارد مثلا اگر بعد از هوشیاری متوجه شوند از کمر به پایین فلج شده‌اند، ممکن است احساس یأس و ناامیدی شدیدی داشته باشند و حتی فکر کنند اگر به هوش نمی‌آمدند و می‌مردند، بهتر بود اما در این زمینه حمایت اطرافیان تاثیر زیادی در بهبود شرایط بیمار دارد.

 

تغییرات شخصیتی پس از کما
البته همیشه تغییرات شخصیتی پس از کما مثبت نیست و چیزی به‌عنوان «تغییرات شخصیتی ناشی از بیماری‌های طبی عمومی» هم در علم روان‌پزشکی وجود دارد که شخصیت افراد مبتلا به آن (نه فقط یک رفتار خاص) به علت بیماری‌هایی مثل تومور مغزی، سرطان و... عوض می‌شود. رفتار کسی که از کما برگشته، گاهی به علت تغییراتی که کما در او ایجاد کرده و گاهی هم به دلیل تغییرات سلول‌های مغزی و... تغییراتی پیدا می‌کند که نمی‌توانیم آن را توجیه کنیم ولی احتمالا به علت اینکه مغز آسیب‌ دیده، فرد دچار این تغییر خصوصیات شخصیتی می‌شود.برخی از بیمارانی که از کما برمی‌گردند، دچار افسردگی، پرخاشگری و بدبینی می‌شوند و این اصلا ربطی به تجربه لحظه‌های نزدیک به مرگ ندارد و علتش بیشتر ضربه به مغز، خونریزی و آسیب مغزی است. یعنی باید آسیب جسمی ناشی از کما را هم در نظر گرفت.
گاهی وقتی بیمار هوشیاری‌اش را بازمی‌یابد، خاطره‌هایی از آنچه در دوره کما تجربه کرده، تعریف می‌کند و گاهی اغراق زیادی در این گفته‌ها مشاهده می‌شود. حتی برخی افراد برای تحت‌تاثیر قرار دادن دیگران و اطرافیانی که خصوصیت‌ تلقین‌پذیری بیشتری دارند، داستانی در این باره می‌سازند.

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله 9   صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله بیهوشی و کما

دانلود مقاله سکته مغزی (CVA)

اختصاصی از فی بوو دانلود مقاله سکته مغزی (CVA) دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

سکته مغزی (CVA)

 

 

 


این کلمه مخفف cerebral vascular accident به معنای حوادث عروقی مغزی یا همان سکته مغزی می باشد و علت آن اختلال در خونرسانی به مغز و مشکلات عروقی مثل ترومبوز، آمبولی مغزی، ایسکمی و خونریزی بوده که موجب از دست رفتن دائم یا موقت عملکردهایی مثل قدرت حرکت، تفکر، حافظه و ... می شود. عوامل خطر سازی در بروز حوادث مغزی دخیل می باشند مثل بیماریهای قلب وعروق، فشار خون، دیابت، مصرف الکل، سیگار، داروهای ضد بارداری، محرکها و چاقی . این بیماری در 48 الی 72 ساعت اول حاد قلمداد شده واقدامات و کنترلهای خاصی می طلبد .
سکته ‌مغزی با عنوان حوادث عروقی مغزی (CVA ) نیز شناخته می شوند.
یک حمله مغزی زمانی اتفاق میافتد که یک رگ خونی که غذا و اکسیژن را به مغز می برد, پاره شده یا اینکه بوسیله یک لخته خون بسته شود و قسمتی از مغز که از آن مشروب می شود، از دریافت جریان خون محروم گردد.
حمله مغزی سومین علت عمده مرگ در دنیاست و همچنین علت اصلی ناتوانی و معلولیت به حساب می آید.
بر این اساس دو نوع سکته مغزی وجود دارد:
۱- سکته مغزی ایسکمیک
این نوع سکته مغزی، زمانی اتفاق می افتد که یک لخته خون یا چربی، موجب انسداد رگ و قطع جریان خون در مغز شود. انسداد شریان می تواند داخل یا اطراف مغز رخ دهد، همچنین لخته های خونی می توانند توسط جریان خون از دیگر نقاط بدن به مغز آورده شوند. علل این نوع سکته عبارت اند از:
رسوب چربی و ایجاد پلاک در شریان های گردنی و اختلالات قلبی که منجر به تشکیل لخته های خونی می گردد.
این علائم سکته گذرا یا خفیف، حدود چند دقیقه تا چند ساعت طول کشیده و سپس به کلی از بین می رود.
ولی به خاطر داشته باشید که هرگز سکته گذرا را نادیده نگیرید چرا که این سکته، نشانگر در راه بودن یک سکته مغزی شدیدتر است. پس سعی کنید دوره ی درمان سکته گذرا را کامل کنید، حتی اگر نشانه های آن از بین رفته باشند.
۲- سکته مغزی خونریزی دهنده
این نوع از سکته های مغزی، ناشی از پاره شدن یک رگ خونی در داخل یا سطح مغز می باشد. وقتی که یک رگ خونی پاره می شود، دیگر حس به سلول های مغزی نمی رسد، به علاوه نشت خون از رگ پاره شده، می تواند به بافت مغزی آسیب جدی وارد نماید.
علل این نوع سکته عبارت اند از:
– فشاربالا که موجب تضعیف عروق خونی می گردد.
- سخت شدن رگ ها که عروق مغزی را شکننده می کنند.
- آنوریسم- یعنی ضعیف شدن یک نقطه در دیواره عروق که می تواند پاره شود.
- ضربه مغزی.
- مصرف مشروبات الکلی.
علائم و نشانه ها
علائم و نشانه های یک حمله مغزی به منطقه ای از مغزکه آسیب می بیند, بستگی دارد ولی علائم و نشانه های کلی آن عبارتند از:
ضعف یا کرختی ناگهانی صورت یا دست وپای یک طرف بدن
از دست دادن توانائی سخن گفتن یا صحبت کردن نامفهوم یامشکل
تاری دید یا از دست رفتن بینایی به ویژه در یک چشم, ‌مردمکهای غیر قرینه
سرگیجه غیرقابل توجیه, سست و بی ثبات شدن یا سقوط ناگهانی
سردرد ناگهانی شدید
بی اختیاری ادرار یا مدفوع
حدود ۱۰ درصد از حمله های مغزی بصورت حمله های کوتاه مدت و گذرا دیده میشوند ( حملات گذرای ناشی از نرسیدن خون به مغز یا TIA ).(در مورد TIA بخوانید.کلیک کنید)
TIA ها علائم بسیار مهم خطر برای حمله های مغزی محسوب می شوند.
نشانه های TIA شباهت بسیاری به حمله یا سکته مغزی دارند لذا TIA را همیشه مد نظر داشته باشید و فوراً مریض را به مراکز درمانی برسانید .
اقدامات و کمکهای اولیه
تنفس و نبض بیمار را بررسی کنید. در صورت لزوم , تنفسی کمکی و یا احیای قلبی- تنفسی انجام دهید .
اگر بیمار نیمه هوشیار یا بیهوش بود, ‌او را رو به یک طرف بدنش و ترجیحاً به سمتی که قسمت فلج شده در پائین باشد, قرار دهید .
این وضعیت اندامهای سالم وکارآمد مصدوم را آزاد میگذارد. سمت فلج شده را روی بالش یا جای نرمی قرار دهید, قرار دادن مصدوم روی یک طرف بدنش اجازه می دهد که محتویات استفراغ به جای ورود به گلو به خارج راه یابد.
دندانهای مصنوعی شکسته و هر نوع غذا و یا ترشحات مخاطی را به کمک تکه ای پارچه که دور انگشت پیچیده شده , از دهان خارج نمائید.
هیچ نوع مایعی به وی ندهید زیرا عضلات حلق نیز ممکن است فلج شده باشند و به همین دلیل عمل بلع با اشکال روبرو خواهد بود.
اگر یک چشم دچار مشکل شد, ‌آنرا با بستن پلک و بهم رساندن مژه ها محافظت کنید تا از خشک شدن قرنیه جلوگیری شود, زیرا خشکی قرنیه‌ میتواند باعث نابینائی گردد.
آرام باشید و به مصدوم اطمینان و آرامش دهید .
عوامل خطر ساز سکته های مغزی همان عوامل خطر ساز بیماریهای ایسکمیک قلبی می باشند .
درمان
کنترل شدید وتهاجمی راه هوایی در مراقبت از این بیماران،از اولویت برخوردار است.
درمان بیمار دچار سکته مغزی در صحنه حادثه، به طور کلی شامل مراحل زیر است:
1. ازایمنی صحنه صحنه مطمئن شوید.
2. راه هوایی کافی ایجاد واز آن حفظ ونگهداری کنید.وسیله ساکشن باید سریعا در دسترس باشد.(آسیب مغزی می تواند توانایی بلعیدن و حفاظت از راه هوایی را مختل کند)
3. اگر بیمار دچار آپنه است یا تنفس او کافی نیست،تهویه با فشار مثبت رابا سرعت ۲۰ تا در دقیقه برقرار کنید.(نکته مهم:از هیپرونتیله کردن بیمار بپرهیزید زیرا ممکن است مقادیر CO2 رابه شدت پایین بیاورد وباعث انقباض شدید عروق مغزی شود)
4. اگر تنفس بیمار کافی است با ماسک یکطرفه،۱۵lit/min اکسیژن دهید.
5. بیمار را در وضعیت خوابیده به پشت یا ریکاوری قرار دهید.
6. میزان گلوکوز خون را اندازه بگیرید.
7. از سرم های نرمال سالین یا رینگر لاکتات جعت مایع درمانی وریدی به صورت KVO استفاده کنید(نکته بسیار مهم: از سرم دکستروز جهت مایع درماتی پرهیز کنید زیرا ممکن است به دلیل افزایش اثرات اسمزی،فشار داخل جمجمه بالا رود) درصورت هایپوگلایسمی،دکستروز۵۰٪ را به صورت وریدی صریع تجویز کنید.
8. مانیتورینگ قلبی
9. از اندام فلج شده محافظت کنید.
10. به بیماراطمینان خاطر دهید.
دیگراقدامات:
1. درصورتی که شک به ادم مغزی است،بیماررا پوزیشن SIME FOWLER دهید درغیر این صورت LATERAL.
2. درصورتی که فشار خون بیمار ۲۰۰/۱۲۰ میلیمتر جیوه باشد,اقدام به کاهش فشارخون میکنیم اما فشارخون سیستولیک نبایداز۱۶۰ میلیمتر جیوه پایین تر رود.
3. بیمار NPO باشد واکسیژن درمانی صورت گیرد.
4. مصرف استامینوفن در صورت سردرد خفیف
5. مصرف هیدروکسی زین وکلرپرومازین درصورت تهوع واستفراغ

 


عوامل تشدید کننده بیماری
• سیگار کشیدن‌
• چاقی‌
• رژیم‌ غذایی‌ پرچربی‌ یا پر نمک‌
• سن‌ بیش‌ از 60 سال‌
• فشار خون‌ بالا
• دیابت شیرین
• بیماری‌ شریان‌ کرونر

 

پیشگیری‌
• به‌ طور منظم‌ ورزش‌ کنید.
• از رژیم‌ غذایی‌ کم‌چربی‌ استفاده‌ کنید.
• سیگار نکشید.
• کنترل‌ طبی‌ هرگونه‌ اختلال‌ مزمن‌ (مثل‌ دیابت‌ شیرین‌)
• فشار خون‌ خود را مرتب‌ کنترل‌ کنید. اگر بالا باشد، به‌ پزشک‌ خود مراجعه‌ کنید.
• در مورد مصرف‌ روزانه‌ آسپیرین‌، از توصیه‌های‌ پزشکی‌ بهره‌مند شوید. مطالعات‌ حاکی‌ از آن‌ هستند که‌ این‌ امر ممکن‌ است‌ چنان‌ بر لخته‌ شدن‌ تأثیر کند که‌ احتمال‌ ترومبوز یا آمبولی‌ مغزی‌ را کاهش‌ دهد (در سکته‌ خونریزی‌ دهنده‌ مؤثر نیست‌ و ممکن‌ است‌ خطرناک‌ باشد).

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  59  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله سکته مغزی (CVA)

دانلود مقاله پزشکی و مهندسی پزشکی

اختصاصی از فی بوو دانلود مقاله پزشکی و مهندسی پزشکی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

 

پزشکی و مهندسی پزشکی

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

فهرست مطالب

 

عنوان صفحه

 

شرح وظایف و مسئولیت های اصلی شغل 3
مدارک تحصیلی لازم برای احراز شغل 3
مهارتها و دوره های آموزشی برای احراز شغل 3
تواناییهای فارغ‌التحصیلان 4
کارآموزی و کارورزی 5
آینده شغلی ، بازار کار ، درآمد 6
توانایی‌های مورد نیاز و قابل توصیه 6
وضعیت ادامه تحصیل در مقاطع بالاتر 6
دوره علوم پایه 7
دوره فیزیوپاتولوژی (نشانه شناسی( 8
دوره کارآموزی (استاژری( 9
دوره کارورزی (انترنی( 10
اخلاق پزشکی 11
جلوه‌گاه اخلاق در منظر پزشکی 12
عواقب عدم مراعات جنبه‌های اخلاقی 12
اخلاق پزشکی در ایران 12
کمیته اخلاق پزشکی 18
مهندسی پزشکی 23
گرایشها 25
گرایش مدل‌سازی سیستم‌های فیزیولوژیکی 28
گرایش طراحی اندام‌های مصنوعی و دستگاه‌ها 28
درسهای رشته 30

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


مقدمه
پزشکی یک دانش کاربردی است، هدف آن حفظ و ارتقاء تندرستی، درمان بیماری‌ها و بازتوانی آسیب‌دیدگان است. این منظور با شناخت بیماریها، تشخیص، درمان و جلوگیری از بروز آنها به انجام می‌رسد. دانش پزشکی بر روی طیف وسیعی از رشته‌ها شامل از فیزیک و زیست‌شناسی تا علوم اجتماعی، مهندسی و علوم انسانی بنا شده است.[ف ۱] امروزه هدف دانش پزشکی استفاده از فن‌آوری‌های دانش‌مبنا و استدلال قیاسی برای رسیدن به راه‌حل مشکلات بالینی است. اکتشافات در باب ماهیت ژن‌ها و سلول‌ها دریچه‌ای برای تعریف فیزیولوژی بر مبنای سیستم‌های مولکولی فراهم کرده است. این بصیرت فیزیولوزیکی راه را برای درک بهتر فرآیندهای پیچیده بیماری‌ها و رویکردهای نو درمانی فراهم کرده است.
تلاش بشر برای درمان بیماری‌ها و آسیب‌ها از دوران پیش از باستان وجود داشته است و در دوران باستان نیز در کنار مذهب و گاه به عنوان بخشی از آن وجود داشته است. در یونان باستان پزشکانی چون بقراط پزشکی را به عنوان دانش و فنی مجزا مطرح کردند و بنیانگذاران راهی بودند که بعدها توسط پزشکان مسلمانی همچون ابن‌سینا و رازی طی شد. در رنسانس با بهره گیری از روش علمی پزشکی پیشرفت‌های قابل توجهی کرد. از قرن ۱۹ آنچه به عنوان پزشکی مدرن شناخته می‌شود بنیان گذاشته شد. در اواخر قرن بیستم و دوران معاصر دانش ژنتیک رویکرد نسبت به درمان و بیماری‌ها را دچار تحولی جدی کرد به طوری که ژنتیک پزشکی را دارای نقشی متحول کننده برای پزشکی از درمان محور بودن به حفظ سلامتی دانسته‌اند. اهمیت سلامتی در بهره‌وری اجتماع و کیفیت زندگی منجر به تاسیس موسسات و قوانین شده است تا مسایلی همچون تحصیل و مجوزدهی به پزشکان تا نحوه استفاده از بودجه‌های درمانی در کشورها قانون‌مند و تنظیم شوند. لذا سازمان‌های پزشکی در کشورهای مختلف برای سازمان دهی و قانون‌مند سازی فعالیت‌های پزشکی تاسیس شده‌اند.
پزشکی مدرن با انتقاداتی هم مواجه است از جمله عدم دسترسی مناطق محروم و طبقه کم درآمد بعضی جوامع به خدمات پزشکی گران قیمت که در این راه سازمان‌هایی همچون سازمان جهانی بهداشت با تعیین سیاست‌های جهانی و ایجاد مسئولیت در کشورها و سیاستمداران نسبت به سلامت سعی در رفع این نقیصه را دارند.

 

 

 

 

 

مهندسی پزشکی یا مهندسی زیست پزشکی (به انگلیسی: Biomedical engineering) به دنبال ایجاد ارتباط منطقی بین علوم مهندسی و دانش پزشکی می‌باشد.
تا قبل از قرن بیستم میلادی تشخیص و درمان بیماری بر اساس بررسی حالات بیمار، مطالعه سندرمها و عارضه‌های مربوط و ارائه مجموع‌های از روش‌های شناخته شده مبتنی بر تجویز دارو یا اعمال برخی عمل‌های جراحی صورت می‌گرفت. اما در اوایل قرن بیستم و در اوج آن در دهه‌های ۳۰ و ۴۰ مفهوم جدیدی در پزشکی مطرح گردید. بر این اساس، ساختار بدن انسان به مثابه یک نظام بسیار هماهنگ مهندسی فرض و بیماری به عنوان عامل بی‌نظمی در این ساختار مطرح گردید. به این ترتیب دانشی به عنوان مهندسی پزشکی بنیان‌گذاری شد که حوزه فعالیت آن مطالعه ساختار بدن انسان به صورت سیستمیک، کشف قوانین فیزیکی و معادلات ریاضی حاکم بر اجزاء سیستم، فهم اندرکنش بین آنها، مدلسازی این فرآیندها و بررسی تاثیر بیماری بر روی این ساختار منظم و به تبع آن ارائه روشهای تشخیصی و درمانی مفیدتر‎ ‎برای بهبود بیماریها بود.
در مهندسی پزشکی با تلفیقی از علوم مهندسی برطرف کردن نیازهای پزشکی در زمینه ساخت و نگهداری تجهیزات و نیز ساخت ابزارهای پزشکی برای کاربردهای پیشگیری، تشخیص و درمان بیماریها مد نظر می‌باشد. این رشته کاربرد علوم فنی و مهندسی است در یاری‌رساندن به پزشکان در تشخیص و درمان بیماری‌ها.
مهندسی پزشکی یکی از تازه‌ترین رشته‌هایی است که قدم به عرصه دنیای تکنولوژی جهانی نهاده و این رشته بدین منظور شکل یافته تا پزشکان را در تشخیص و درمان یاری دهد. مهندسی پزشکی دقت و تنوع در تشخیص را گسترش داده‌است بطوری که تشخیص بدون دستگاه‌ها امکان‌پذیر نیست. تاکنون دستگاه‌هایی از جمله EEG ,ECG ,MRI ,CT-Scan کمک بسیار بزرگی به پزشکی نموده‌اند و هم راستای وسایل تشخیصی وسایل و ملزومات درمانی گسترش یافته تا بیماران را به گونه‌ای تحت درمان قرار گیرند که می‌توان سمعک، ونتیلاتور، دیالیز(تراکافت)، اولتراسوند و کاربردهای متعدد لیزر را نام برد. مهندس پزشکی در گام‌های اولیه بهره‌برداری، تعمیر، پشتیبانی و نگهداری و تنظیم و استانداردسازی دستگاه‌ها را انجام می‌دهد و در مراحل بالاتر توسعه، ارتقا و بهبود دستگاه‌های پزشکی و یا حتی می‌تواند به طراحی و ساخت یک دستگاه اقدام کند. در این رشته به علت ابداعات و نوآوری وسیعی که صورت می‌گیرد شاخه‌های جدیدی از مهندسی پزشکی سازمان می‌گیرند که شرح مختصری از زیرشاخه‌های این رشته ذکر شده‌است.

 

 

 

 

 


شرح وظایف و مسئولیت های اصلی شغل:
شرح وظایف و مسئولیت های اصلی شغل با خصوصیات زیر است:
1) در راه آشنایی بیشتر با مکتب و تزکیه و تعالی روح کوشا باشد. کمک به تامین بهداشت و درمان دردهای مردم را وسیله‌ای برای رضای خدا و تقرب به او بداند.
2) با فرهنگ اسلامی و نظام جمهوری اسلامی آشنا باشد و خود را ملزم به رعایت قوانین و مقررات حاکم به جامعه اسلامی بداند.
3) از شناخت مسائل عمده بهداشت و درمان و نظام ارائه خدمات بهداشتی و درمانی کشور به قدر کافی برخوردار و از مسئولیت‌ها و وظایف خود در این نظام آگاه باشد.
4) قابلیت علمی و عملی کافی در تشخیص بیماری‌ها و ارجاع بیماران به سطوح بالاتر بهداشتی و درمانی کشور و شرکت در برنامه‌های پیشگیری و بهداشت عمومی را دار باشد.
5) قادر به استفاده از آخرین منابع علمی و بهره‌گیری از اطلاعات جدید کار خود باشد.

 

مدارک تحصیلی لازم برای احراز شغل
علوم پایه: طول این دوره 2 سال است که در پایان این دوره دانشجو در آزمونی شامل کلیه دروس این دوره شرکت می‌کند و در صورت موفقیت به دوره بعدی راه می‌یابد. هر دانشجو حداکثر دوبار می‌تواند در این آزمون شرکت کند.

 

مهارتها و دوره های آموزشی برای احراز شغل
فیزیوپاتولوژی : طول این دوره 6 ماه است و طی آن دانشجو ضمن آگاهی از مبانی فیزیولوژیک ، با مکانیزم بیماریها و عوامل موثر در آنها به طریق تحلیل گرانه آشنا می‌شود و نشانه‌های بیماریها و تشخیص و درمان آنها را یاد می‌گیرد.

 

کارآموزی بالینی : طول این دوره 20 ماه است و هدف شناخت آثار و علائم بیماریها از دیدگاه بالینی و آزمایشگاهی به دست آوردن توانایی‌های لازم در به کاربردن اندیشه ، استدلال و نتیجه‌گیری سریع، به منظور برخورد منطقی و صحیح با بیمار و طراحی عملیات پیشگیری درمانی است.

 

کارورزی بالینی: طول دوره 18 ماه است و هدف پرورش مهارتها، تقویت قدرت تصمیم‌گیری ، افزایش اتکاء به نفس و تکمیل پرورش اندیشه از طریق رویارویی مستقیم کارورز با مسائل بهداشتی ، درمانی و تقبل مسوولیت مستقیم امور بهداشتی، درمانی به عهده همه است.

 

کارورزی: دانشجویان قبل از شروع مرحله کارورزی ، در کنکور کارورزی که شامل کلیاتی از دروس پایه و اصلی و عمومی فیزیولوژی علوم بالینی است و به طور سراسری برگزار می‌شود شرکت می‌کنند چون گذراندن موفقیت‌آمیز این آزمون برای راه‌یابی به دوره کارورزی ضروری است. فارغ‌التحصیلان ملزم به خدمت در مناطق محروم کشور هستند.

 

تواناییهای فارغ‌التحصیلان
فارغ‌التحصیلان این رشته می‌توانند بعد از پایان تحصیلات، مسوولیتهای متفاوتی را عهده‌دار شوند، از آن جمله می‌توان به موارد زیر اشاره نمود:
تشخیص – درمان و پیگیری بیماران در مطبهای شخصی، درمانگاهها و بیمارستانها.
مدیریت و سرپرستی مراکز ارائه خدمات بهداشتی و درمانی.
مشارکت در امر تحصیلی و پژوهشی در ارتباط با بیماریهای مختلف.
دوره پزشکی شامل 4 مرحله می‌باشد : علوم پایه ، فیزیوپاتولوژی (نشانه‌شناسی) ،

 

کارآموزی و کارورزی
مرحله علوم پایه درواقع عامل ارتباطی‌ای بین درسهای دبیرستان و پایه با درسهای تخصصی پزشکی است، بدین ترتیب که شامل آن قسمت از درسهای پایه است که به بدن انسان مربوط می‌شود؛ برای مثال، بیوشیمی قسمتی از علم شیمی است که در مورد شیمی بدن موجود زنده (در این‌جا انسان)‌ صحبت می‌کند و همین‌طور سایر درسهای این مرحله که در بخش درسها شرح داده می‌شوند.
مرحله شناخت نشانه و علایم بیماری و چگونگی پیدایش علایم بیماری، در ارتباط با عامل بیماری‌زا و چگونگی پیدا کردن آن در معاینه‌ها و آموزش نظری دستگاههای تشخیص ، بدون توجه به درمان است. در این دوره ، دانشجو مفهوم بیماری و علایم آن و نحوه تشخیص آن را به صورت نظری مطالعه نموده،‌ چگونگی آن را با توجه به درسهای علوم پایه فرا می‌گیرد.
مرحله بعدی شامل دوره کارآموزی (استاژری) است که دانشجو در این مرحله ، به بیمارستان و بالین بیماران می‌رود و در کنار درسهای نظری، روشهای تشخیص و درمانی را در بالین بیمار می‌آموزد. در این قسمت، استادان در مورد هر بیمار، توضیحات لازم را به دانشجویان ارائه می‌دهند و دانشجو نیز زیرنظر استاد، فرآیندهای معاینه بالینی و فنون تشخیص را به کار می‌برد و شیوه درمان و تجویز دارو را نیز در هر مورد می‌آموزد. در این مرحله درسهای نظری نیز ارائه می‌شود که مکمل کار بالینی در بخش خواهد بود.

 

مرحله بعد دوره کارورزی (انترنی) است ، دانشجو پس از فراگیری راههای تشخیص و درمان به صورت مستقل و با نظارت کلی روزانه استادان ، اقدام به بیماریابی، تشخیص و درمان نموده، مواد آموخته شده در مرحله کارآموزی (استاژری) را در عمل به کار می‌برد و تجربه می‌اندوزد.

 

در کل دوره پزشکی عمومی دو امتحان اصلی (حیاتی) وجود دارد که شامل امتحان جامع علوم پایه و دیگری امتحان جامع پرانترنی می‌باشد. قبولی در این دو امتحان، لازمه ورود به مرحله بعدی است.
آینده شغلی ، بازار کار ، درآمد:
عمده‌ترین موقعیتهای شغلی که بیشتر پزشکان می‌توانند جذب آنها شوند، عبارتنداز:
مطبهای شخصی که بر حسب تمایل پزشک و نیاز منطقه در شهرها و روستاها دایر می‌گردد و پزشکان ویزیت مراجعان را در مطبها انجام می‌دهند.
بیمارستانها و درمانگاههای خصوصی و دولتی که در آنها پزشکان به تشخیص و درمان بیماریهای مراجعان خود می‌پردازند.
مراکز بهداشتی درمانی شهری یا روستایی که اغلب مدیریت و سرپرستی این مراکز به عهده پزشکان عمومی می‌باشد و همچنین این مراکز از پزشکان عمومی برای تشخیص، درمان و پیگیری بیماریها نیز استفاده می‌نمایند.

 

توانایی‌های مورد نیاز و قابل توصیه :
سلامت تن و روان برابر ضوابط مربوط به تشخیص کمیسیون پزشکی متعهد وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی برای داوطلبان رشته پزشکی امری ضروری است.
علاوه بر آن داوطلبان ورود به رشته پزشکی باید از دانش و علاقه بالایی در زمینه درسهای زیست‌شناسی و علوم پایه نیز برخوردار بوده، دقت کافی و حوصله زیاد در زمینه فراگیری جزئیایت مربوط به بیماری‌های مختلف را داشته باشند.

 

وضعیت ادامه تحصیل در مقاطع بالاتر :
ادامه تحصیل دانشجویان رشته پزشکی بعد از اتمام دوره پزشکی عمومی در دو مرحله امکان‌پذیر است:
الف ) ادامه تحصیل در رشته‌های تخصصی بالینی که داوطلب بعد از قبولی در امتحان پذیرش دستیاری سراسری کشور می‌تواند در رشته‌های تخصصی که در حال حاضر در داخل کشور ارائه می‌شوند ادامه تحصیل دهد.
رشته‌های تخصصی بالینی در حال حاضر شامل 23 رشته می‌باشد که عبارتند از : جراحی عمومی ،‌ جراحی مغز و اعصاب، جراحی استخوان و مفاصل (ارتوپدی) ، جراحی کلیه و مجاری ادراری تناسلی (ارولوژی) ، بیماریهای اعصاب، بیماریهای داخلی ، بیماریهای عفونی و گرمسیری ، بیماریهای قلب و عروق ، بیماریهای کودکان، بی‌هوش ، پزشکی اجتماعی، پزشکی هسته‌ای ، آسیب‌شناسی (پاتولوژی) ، پوست ، پزشکی فیزیکی و توان‌بخشی، چشم‌پزشکی ، پرتودرمانی (رادیوتراپی) ، پرتوشناسی تشخیصی (رادیولوژی) ، زنان و زایمان ، روان‌پزشکی، گوش و حلق و بینی ، پزشکی قانونی و طب کار می‌باشد.

 

ب) ادامه تحصیل در رشته‌های علوم پایه ، فارغ‌التحصیلان رشته پزشکی می‌توانند در تخصصهای علوم پایه پزشکی نظیر فیزیولوژی ، ایمونولوژی، ژنتیک، ویروس‌شناسی پزشکی، میکروب‌شناسی پزشکی ، انگل‌شناسی پزشکی، بیوشیمی ، آمار حیاتی و تغذیه نیز شرکت نمایند.

 

دوره علوم پایه
مرحله علوم پایه، اولین مرحله آموزش پزشکی بوده، مدت این مرحله دو سال است. در این مرحله ، دانشجویان بخش اول درسهای عمومی و درسهای پایه و اصلی را می‌گذرانند. هدف از این مرحله، آموزش ساختمان بدن انسان و اعمال فیزیولوژیک و نقش آن در سلامت انسان و همچنین شناخت عوامل بیولوژیک بیماری‌زا و شیوه‌های دفاعی بدن در برابر آنها و اصول آسیبهای بدن انسان و آشنا ساختن دانشجو با اصول مسائل بهداشتی است. دانشجویان باید در هر نیمسال تحصیلی 20 واحد درسی ارائه شده از طرف دانشکده را به طور اجباری بگذرانند. حداکثر زمان مجاز برای گذراندن این مرحله 3 سال است .

 

در ذیل به شرح برخی از این درسها می‌پردازیم :
بیوشیمی: مربوط به بدن موجودات زنده و انسان است. در این درس، با شیمی آلی مولکولها و اتمها و واکنشهای آنها در بدن آشنا می‌شویم.
آناتومی: در آناتومی، دانشجو با کلیه ساختهای بدن شامل انواع ماهیچه‌ها ، استخوانها، اعصاب و احشا و با محل آنها و اعضای مجاور آنها به طور دقیق و در حالت طبیعی بدن، آشنا می‌شود، به طوری که بتواند اجزای هر ناحیه را به صورت سه بعدی شناسایی کند.
فیزیولوژی : در این درس چگونگی عملکرد اندامها و بافتها مورد مطالعه قرار می‌گیرد؛ به این ترتیب که دانشجو بعد از آشنایی با آناتومی و بافت‌شناسی اندامها با شیوه عمل آنها در شرایط مختلف و در وضعیتهای ویژه آشنا می‌شود.
ایمونولوژی: این درس به بررسی سازمان دفاعی بدن ، سلولهای دفاعی و واکنشهای موثر در این شبکه می‌پردازد.
انگل‌شناسی: این درس به انگلهای موثر در ایجاد بیماریهای انسانی اعم از حشرات ، کرمها ، قارچهار و غیره می‌پردازد. در این درس‌، این انگلها به طور دقیق شناسایی شده، در درس عملی نیز مورد بررسی قرار خواهد گرفت و به این وسیله چشم دانشجو با انواع انگلها آشنا می‌گردد.
پاتولوژی عمومی : در این درس انواع آسیبهای بافتی و تغییرهای بافتهای بدن در هنگام بروز یک ناهنجاری ، تحریک و یا آزار مورد بررسی قرار می‌گیرد.

 

دوره فیزیوپاتولوژی (نشانه شناسی(
مدت مرحله دوم شش ماه است. در این مرحله دانشجو پس از این که با آموختن درسهای فیزیولوژی به چگونگی عملکرد طبیعی سازمان بدن پی‌ برد و در درس پاتولوژی وضعیت واکنشهای بدن در بیماری و تغییرهای بافتها را در هنگام ورود عوامل مضر به خوبی فراگرفت، به مرحله‌ای می‌رسد که اکنون باید بتواند با تلفیق این دو ، واکنشهای بدن را در هنگام یک بیماری از زمان شروع تا انتهای آن دنبال کرده، سلسله توالی نشانه‌های آشکار و ماهیت یکایک آنها را شناسایی کند.
در این قسمت دانشجو در مقطعهایی که با عنوان کورس (دوره)‌از آن یاد می‌شود، یک سرفصل از بیماریهای داخلی مثل بیماریهای خون را به طور مشروح مطالعه می‌کند و در هر قسمت، عوامل شروع کننده، شیوه عمل، واکنش بدن ، سیر بیماری و نشانه‌های اختصاصی مربوط را بررسی می‌نماید. این مطالعه صرفا شامل نشانه‌شناسی بیماریهاست و شامل مباحث درمان و تشخیص در بالین بیمار و معاینه‌های فیزیکی نمی‌شود. در این دوره دانشجو، فارماکولوژی را به صورت مروری کلی بر دسته‌های دارویی و چگونگی اثر داروها، می‌گذراند. این آشنایی با فارماکولوژی به صورت کلی بوده، دسته‌های اختصاصی داروها و راههای تجویز آنها رد هر بیماری ، در فارماکولوژی اختصاصی به طور مشروح مورد مطالعه قرار خواهد گرفت.

 

دوره کارآموزی (استاژری(
دوره سوم که از آن به عنوان دوره کارآموزی یاد می‌شود، شامل دو مجموعه درسهای نظری و کار عملی است. اساس تدریس درسهای نظری مانند سایر درسهای علوم پایه و فیزیوپاتولوژی است ولی در برنامه عملی، دانشجو در بالین بیمار با مجموعه‌ای از دانسته‌های نظری خود با نشانه‌های بیمای به صورت مستقیم مواجه می‌شود و با صحبت با بیمار و به دست آوردن تاریخچه بیماری، نوع آن را تشخیص داده، اقدامهای درمانی لازم را فراخواهد گرفت. برنامه کار در دوره کارآموزی به طور خلاصه شامل کنفرانسهای صبحگاهی در مورد بیماران بستری در بخش، صحبت در بالین توسط استاد مربوط و یادگیری معاینه‌ها و گرفتن شرح حال، انجام کارهای تشخیصی و تا حدودی نسخه‌نویسی است. عموما درسهای نظری بعد از ظهرها تدریس می‌شود و صبحها به کار در بیمارستان و برنامه‌های آن اختصاص دارد. زمان گذراندن کارآموزی بالینی به طور مطلوب 20 ماه و حداکثر 27 ماه است که طی آن ، دوره‌های داخلی ، جراحی ،‌ کودکان ، زنان و زایمان ، چشم ، گوش و حلق و بینی ، روان‌پزشکی ، رادیولوژی و پوست و واحدهای باقی مانده درسهای عمومی گذرانده می‌شود. محل گذراندن کارآموزیها بیمارستانهای آموزشی است.

 

دوره کارورزی (انترنی(
دوره انترنی یا کارورزی در واقع نقطه عطف آموزش بالینی دانشجویان رشته پزشکی است. کارورز پس از آموختن علوم پزشکی و گذراندن یک دوره کارآموزی بالینی در تمام بخشهای بیمارستانی، اینک بدان حد از اطلاعات پزشکی و قضاوت بالینی رسیده است که به طور مستقل در مواجهه با بیماران قرار بگیرد و با به کار بستن عملی تمام آموخته‌ها ، به طور مستقیم با بیماران در تماس باشد و با انجام معاینه‌های بالینی و دستور آزمایشهای پاراکلینیک، به تشخ یص رسیده، به درمان بیمار بپردازد. این فعالیتها همگی زیر نظر استادان و دستیاران مربوط صورت می‌گیرد.
تواناییهای فارغ‌التحصیلان دوره دکترای تخصصی پزشکی و فرصتهای شغلی آنان
این فارغ‌التحصیلان می‌توانند در بیمارستانهای آموزشی یا غیرآموزشی کشور استخدام و کار درمان بیماران و آموزش دانشجویان رشته پزشکی و پیراپزشکی مشغول شوند. همچنین می‌توانند به کار درمان بیماران در درمانگاههای تخصصی یا مطبهای خصوصی مبادرت ورزند.
ریاست بیمارستانهای دولتی یا خصوصی معمولا به عهده پزشکان متخصص است. همچنین ریاست و معاونت دانشکده و دانشگاهها علوم پزشکی کشور نیز به عهده پزشکان متخصص می‌باشد.

 

اخلاق پزشکی
مکارم اخلاقی وجه امتیاز و شرافت انسان است. ارزش هر انسان بستگی به انصاف و آراستگی او به سجایا و اخلاق حسنه دارد. هدف و فلسفه بعثت پیامبران الهی نیز تکامل اخلاقی بشری بوده است. حاکمیت اخلاق کریمه در جوامع انسانی نیز نشانه تعالی و تمدن واقعی آن جامعه تلقی می‌شود.
پیشرفتهای علمی بشری زمانی برای نوع بشر مفید و ثمربخش است که از پشتوانه اخلاقی برخوردار باشد. علم و تخصص بدون بهره‌مندی از اخلاقیات پاسخگوی نیازهای فطری بشر نبوده و گاهی نقض غرض است، زیرا هر نوع پیشرفت باید دارای جهت و هدف باشد و اخلاق به پیشرفت علمی جهت و هدف می‌بخشد. پیشرفت علمی عاری از مکارم و سجایای اخلاقی حرکت در تاریکی است. اخلاق چراغ هدایت هر حرکت محسوب می‌شود.
اخلاق در پزشکی
در عرصه پزشکی نیز این حکم صادق است و اساسا حرکت طب بر محور اخلاق بوده و پایه‌های آن بر مبانی اخلاقی استوار است. کوشش برای نجات جان انسانها و اعاده حیات و سلامت به آنان و درمان بیماریها و تشقی و تسکین آلام دردمندان و تلاش در بقای نسل و سالم سازی محیط انسانی خود از ارزشهای اخلاقی است.

 

اگر تکاپو و مساعی متصدیان امور پزشکی برای دستیابی و نیل به اهداف مقدس فوق باشد، خدمات ارزنده آنان جنبه عبادی به خود می‌گیرد و زیباترین کمالات اخلاقی به منصه ظهور می‌رسد، زیرا عالی‌ترین تظاهر عواطف بشری ، چون تعهد ، علم و تخصص ، فداکاری و ایثار ، نجات ، التیام و آرام بخشی و عشق و دلسوزی در این نوع خدمات پزشکی متبلور است.

 

جلوه‌گاه اخلاق در منظر پزشکی
جلوه‌گاه این کرامت اخلاقی در دنیای پزشکی در مرحله حساس و سرنوشت‌ساز برخورد پزشک با بیمار است. هر قدر این برخورد انسانی ، اخلاقی ، عاطفی و صمیمانه ، شکوهمند و شرافتمندانه و احترام آمیز باشد، حصول آرمانهای مقدس پزشکی و امنیت روانی و جسمی بیمار و رضایت خاطر او و اطرافیانش قطعی‌تر خواهد بود.

 

عواقب عدم مراعات جنبه‌های اخلاقی
ممکن است پزشک از دیدگاه علمی و فنی به وظیفه خود عمل و حتی بیمار را معالجه نماید. لیکن عدم مراعات جنبه‌های اخلاقی و انسانی در برخورد با بیمار او را از هدف عالی پزشکی دور کند و کوچکترین غفلت ، مسامحه و لغزش از موازین اخلاقی و وجدانی و بی‌حرمتی نسبت به شخصیت بیمار و اطرافیان او سبب عدم امنیت خاطر ، دل‌شکستگی ، آشفتگی و تکدر روحی بیمار و سلب اعتماد او از پزشک معالج گردد.
به نظر می‌رسد این مهم ، یعنی نحوه برخورد پزشکان با بیماران ، می‌بایست سرلوحه خدمات پزشکی قرار گیرد تا از رهگذر این اصول به اهداف متعالی پزشکی که نجات جان و مداوا و حفظ حیات و سلامت آنان و ایجاد امنیت جسمی و روانی افراد جامعه و جلب رضایت مردم و لازمه رضایت خالق است، محقق گردد.

 

اخلاق پزشکی در ایران
این مقدمه بر شما روشن می شود که من طرفدار اخلاق نوع سوم هستم. به نظر می آید خدمتی که فلاسفه اخلاق می توانند به پزشکی بکنند کمتر است تا خدمتی که پزشکان و البته بیماران می توانند به فلسفه اخلاق بکنند.
یکی از جنبه های اصلی اخلاق پزشکی این است که ما عاقبت می توانیم بر مسأله حساسی انگشت بگذاریم که به زندگی کردن و زیستن در این جهان مربوط می شود. بنا به اخلاق من که چنین زندگی می کنم و در این شرایط تاریخی زندگی می کنم، آگاهی از مرگ، امر حیاتی است.
من نمی توانم به زندگی ام معنی بدهم مگر آنکه مرگ آگاه باشم، مگر اینکه بدانم خواهم مرد، مگر اینکه تا حدودی نوعش را هم انتخاب کنم. در نتیجه برای یک آدم حتی خودکشی می تواند موجه باشد. از نظر یک آدم، اگر پزشک به او دروغ بگوید، یا بیمار را آگاه نکند که در معرض مرگ فوری است، عمل غیر اخلاقی انجام داده است، ولی از نظر یک آدم دیگر شاید چنین نباشد.
او ممکن است از پزشکش حتی انتظار شنیدن حقیقت را نداشته باشد. پزشک نمی تواند از یک اصل همگانی حقیقت گویی تبعیت کند و نمی کند. پزشک نمی داند که به بیمارش می تواند راست بگوید یا نه.
بسیاری از آدم ها مثل من ادعا می کنند که از مرگ نمی ترسند و دلشان می خواهد بدانند که کی می میرند، اما وقتی به آنها می گویی که سرطان داری و بزودی خواهی مرد، از هم می پاشند. این باعث می شود که پزشکان خود به خود جنبه های خاص را در نظر بگیرند و عام بودن فلسفه اخلاق نزد آنها کم رنگ شود.
در عرض چهار پنج سال گذشته دعوایی بین نویسندگان فلسفه اخلاق و کسانی که در پزشکی کار می کنند درگیر شده که کدام اینها بر دیگری حاکم است؛ زیست اخلاق یعنی بایوایتک ( Bioethics ) یا اخلاق پزشکی؟
اصل داستان این است که ما با هر دو رو بروییم و باید بتوانیم هم اینها را از هم متمایز کنیم و هم حلقه های ارتباطی شان را پیدا کنیم. در دو سه دهه اخیر مسائل عظیمی در زمینه زیست اخلاق یا اخلاق علوم زیستی، اخلاقی که به خاطر پیشرفت علوم زیستی پدید آمده، پیش روی ما قرار گرفته است.
به نظر می آید ما دو انقلاب بزرگ زیست شناسی را در قرن بیستم از سر گذرانده ایم. یکی در دهه ۳۰ که به کشف پنی سیلین منجر شد که انبوهی از بیماری های عفونی را درمان کرد.
انقلاب دوم که خیلی وسیع تر است در دهه ۸۰ و ۹۰ اتفاق افتاد و آن پیشرفت عظیم ژنتیک بود. پیشرفتی که تأثیر آن بر زندگی تک تک آدم ها محسوس است. از ساده ترین امور مثل یک عمل جراحی زیبایی، تا پیچیده ترین امور مثل انتخاب جنسیت جنینی که قرار است متولد شود؛ و دست بردن در ژن ها، که به نظر می آید در یکی دو دهه بعد انجام خواهد شد.
انقلاب بیولوژیک در واقع با ژن درمانی مشکلات عظیم اخلاقی می سازد. یکی این است که وقتی ما جنینی را در رحم مادر ژن درمانی می کنیم، نمی دانیم چه عواملی دیگر را بر می انگیزیم. در شش ماه گذشته این بحث میان بسیاری از کسانی که در ژن درمانی درگیرند پدید آمد که امکان دارد با این کار بیماری های دیگری برای جنین ایجاد کنیم.
این باعث شده که در مورد چند کاری که تا حالا انجام داده اند، سردرگم بشوند. من تا اینجا به جنبه های اجتماعی آن کاری ندارم، فقط به خود پژوهش پزشکی – علمی آن کار دارم و سوال من این است که ما تا کجا حق داریم پیش برویم؟
اما اشکال جنبه های اجتماعی آن خیلی آشکار است. اگر ما بتوانیم جنسیت جنین را تعیین بکنیم با مشکل اجتماعی بزرگی رو به رو می شویم و آن این است که در کشورهای عقب افتاده، حتی در بعضی کشورهای در حال پیشرفت مثل چین هنوز فرهنگ اجتماع چنان است که پسر می خواهند. در نتیجه انتخابشان پسر خواهد بود. این امر مسائل اجتماعی عظیم ساخته است. می روند دخترهاشان را می اندازند.
می توانید تصور کنید آن اصل آماری که بطور طبیعی نسبت بیش و کم نزدیک بین دو جنس را نگه می دارد به هم خواهد خورد و زندگی اجتماعی بخصوص در جوامع بسته نسل بعد دشوار خواهد شد و هزار مشکل دیگر پدید خواهد آورد. همین مسائل در مورد شبیه سازی اتفاق می افتد.
از آن بدتر کشف نورونهای آینه ای در علوم ژنتیک مسائل عظیمی را باعث شده است. چون کم و بیش می توان در میزان یادگیری آدم ها دخالت کرد. می توان کاری کرد که جنین بیشتر یا کمتر یاد بگیرد. بیشتر یاد گرفتن را کسی مانع نمی شود، اما کمتر را خیلی ها می خواهند برای اینکه قرن هاست که سعی دارند آدم ها چیزی نفهمند. و من نمی دانم واقعا چه نتایج اجتماعی از آن پدید خواهد آمد.
به هر حال بحث من امروز مربوط به مسائلی است که در اخلاق پزشکی مطرح می شود. برخی از مسائل بیش و کم حل شده مثل مرگ مغزی و دیگر مشکل زیادی از نظر اجتماعی با آن نداریم.
از قانون گذارها گرفته تا هیات حاکمه همه پذیرفته اند که مرگ مغزی به معنی مرگ است. ولی دو مسأله هست که برای ما ایرانی ها مهم است. یکی مسأله اتانازی است و دیگر سقط جنین. این دو تا برای ما الان مهم است و باید روی آنها بیشتر بحث بکنیم.

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  35  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله پزشکی و مهندسی پزشکی