فی بوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی بوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق ارتباط، علل، دلایل و راهکارها

اختصاصی از فی بوو تحقیق ارتباط، علل، دلایل و راهکارها دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق ارتباط، علل، دلایل و راهکارها


تحقیق ارتباط، علل، دلایل و راهکارها

شلینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

 

تعداد صفحه:9

فهرست و توضیحات:

چکیده
مقدمه
پیشگفتار
ب

ارتباط، علل، دلایل و راهکارها

از دلایل انحراف در ارتباطات اجتماعی، فقدان مباحث تئوریک و عدم معرفی الگوهای مناسب و قابل تقلید از سوی نخبگان فکری، فرهنگی، حوزوی و دانشگاهی است. این مقاله در یک نگاه عقلی به تعلیل ارتباطات بین دو جنس مخالف پرداخته و با تقسیم مجموعه عوامل به دو دسته «علت» و «دلیل» نکاتی را در رابطه با هر یک به بحث گذاشته است. در انتها نیز برای پیشگیری از خطرات فراراه و چاره جویی مشکلات و دردهای موجود، نکاتی مطرح گردیده است.
2) مجموعه ارتباطات دختران و پسران را می توان در یک دسته بندی دقیق و منطقی، به دو قسم هویت نوعی و صنفی تقسیم نمود:


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق ارتباط، علل، دلایل و راهکارها

دانلودمقاله علل ماندگاری امیرکبیر در تاریخ

اختصاصی از فی بوو دانلودمقاله علل ماندگاری امیرکبیر در تاریخ دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

 

 

پس از قتل قائم مقام فراهانی حاج میرزا آقاسی که خود با دسیسه چند نفر دیگر جزء عاملین قتل آن سید بزرگوار بودند به جانشینی قائم مقام برگزیده شد. میرزا آقاسی در مقابل سیاستهای روسی و انگلیس کاملا تسلیم بود ولی مردی درویش سبک، خرافاتی و بسیار موذی و مکار بود و در ایام نخست وزیری نامبرده از ایران هیچ چیز باقی نماند و تمام زحمات قائم مقام فراهانی را نیز بباد داد. وی از سال 1835 تا 1848 میلادی یعنی سال مرگ محمدشاه قاجار بمدت سیزده سال بر ایران صدرات کرد و در این مدت کشور از نظر داخلی بجائی رسید که مردم به خوردن علف و دانه های نباتات و خوراک دام و طیور افتادند و از نظر خارجی هم مبادرت به امضاء قراردادهائی مانند قرارداد ننگین ترکمانچای با انگلیسی ها نمود که عاقد قرارداد جوانک بی هویتی بنام میرزا ابوالحسن خان شیرازی وزیر امور خارجه ایران بود که جز حقوق بگیران دولت انگلیس در ایران بشمار می رفت. پس از درگذشت محمدشاه جمله رجال دولتی ایران بدستور میرزا آقاسی و از جمله مستوفی الممالک که سالها وزیر نخست وزیر بود جملگی به سفارت انگلیس در رفتند و از سفیر اجازه خواستند تا آمدن ولیعهد ناصرالدین میرزا زمام امور کشور را مهدعلیا و میرزاآقاخان نوری بدست داشته باشند.
پس از ورود ولیعهد از تبریز به پایتخت و تاجگذاری در تهران میرزاتقی خان امیرکبیر یا اتابک اعظم به صدرات اعظمی برگزیده شد و بدنی ترتیب برای مدتی کوتاه (سه سال و یکماه و بیست و هفت روز) دومین ستاره شبهای طولانی حکومت قاجار شروع به درخشش نمود. در این زمان ناصرالدین شاه فقط هفده سال داشت و اوضاع اجتماعی اقتصادی کشور وضع بغرنجی داشت اکثر تجار تحت الحمایه روسی یا انگلیس بودند و تعداد وابستگان سفارتخانه های مذکور بیشمار . از مردم هم گذشت مانده بود نه ، شعرا و ادبا در فقط و مسکنت و دریوزگی و گدایی بودند و علوم روز عبارت بود از جن گیری، دعانویسی، آداب طهارت و حال امیرکبیر با دست و اطرافیان خائن خود چگونه می توانست با دو دشمن دندان مسلح که ایران را از آن خود می دانستد بستیزد یا دست کم با حفظ منافع عامه با آنها کنار بیاید که کاری بس دشوار و شاید غیر ممکن بود. اما با توجه به شخصیت قوی و سایر خصوصیات اخلاقی ایشان که بهتر است بذکر چند نمونه آنهم از زمان خارجی ها بازگو کنیم. امیر سعی و تلاش نمود کاری کند کارشان داتسون نویسنده انگلیسی در مورد او می گوید در میان همه رجال مشرق زمین و زمامداران ایران امیر بی همتاست و بحقیقت سزاوار است که بعنوان اشرف مخلوقات بشمار آید.
امیر از بچگی صاحب اصالت رای و استواری شخصیت بود او جثه ای تنومند، درشت، خوش قیافه با سیمایی گشاده و هوشمند بود. اهل ورزش و کشتی گیر بود. همه کسانی اعم از داخلی و خارجی که در مورد او چیز نوشته اند جملگی به هوش فوق العاده و نیز فکر پرکاریش صحه گذاشته اند او بسیار پرکار و از طلیعه صبح تا آخر شب بکار مشغول بود.
در راستی و درستی و فسادناپذیری و صداقت و صمیمیت هیچ کس تردید ندارد، کلنل شیل وزیر مختار انگلیس و دشمن خونی امیر درباره او می نویسد: دوستی که خوبی ایرانیان است در وجود امیر بی اثر است به رشوء و کسی فریب نمی خورد او جسور و بی باک بود. رفتاری متین و سنگین داشت خنده کمتر از او دیده می شد، اتکاء به نفس داشت و هنگام خطر بر اعصاب خود مسلط بود حق شناس و نمک شناس بود. دکتر اطریشی در حق او گفت: میرزا تقی خان مظهر وطن پرستی است که در ایران اصل مجهولی است و شیل می گفت امیر جز نیکبختی وطن چیزی نمی خواهد.
واتسون در مورد او گفت اگر میرزا تقی خان می ماند و اندیشه هایش را بانجام می رساند بدون تردید در زمره آن کسانی شمرده می شد که بعقیده بعضی ها از سوی خدا به رسالت تاریخی برگزیده شده اند، میرزا تقی خان امیرکبیر همزمان با ایام اسپنسر مارکس، آگوست کنت – نیچه، ادیسون میشلن، ولتر، روسر هگل وکالت می زیست در اروپای آنروزگار علوم و فنون شکوفا شده و دولتمردانشان در حال رقابت بی امان برای توسعه علوم و فنون و قدرت نظامی و صنعتی کشورشان بودند و امیر ما بخوبی از اوضاع سیاسی اجتماعی و اقتصادی غرب مطلع بود.
او بخوبی از جریانان علمی، اجتماعی و سیاسی. اقتصادی غرب عمیقاً با خبر بود و می دانست که چگونه بایستی از این ره آورد بشری بنع ملتش بهره مند شود، و بی صبر و حوصله قهرمانانه ای داشت رفتارش دراز روم گواه آنست (بعنوان وزیر مختار دولت ایران مدتی دراز روم عثمانی زندگی می کرد) و زمانی که دور در مذاکرات مربوط به منافع ملی شرکت داشت ذره ای از منافع مردم به دول غربی یا عثمانی باج نداد. (حل مسائل مرزی خرمشهر (محمره)، ذهاب، کردند عرب در ونداود (شط العرب) یادگار زمان اوست آدمیت که ارزنده ترین کار تاریخی موجود را در مورد امیرکبیر نوشته می گوید «اهمیت مقام تاریخی امیر به سه چیز است.
1- نوآوری در راه نشر فرهنگ و صنعت جدید.
2- پاسداری هویت ملی و استقلال سیاسی ایران در برابر تعرض غربی ها.
3- اصلاحات سیاسی مملکتی و مبارزه با فساد موجود در جامعه.
او در پی آن بود که بنحوی دست آوردهای جدید را با فرهنگ سنتی تلفیق کند. امیر که جوهر غربزدگی را شناخته بود اقدامات خود را برای استقلال کشور در زمینه های مختلف شروع کرد ولی همچون قائم مقام و دکتر مصدق به عمیق فرمول های تجاری مالی و صنعتی استعماری پی برده بود و علل عقب ماندگی ایران را بخوبی می شناخت بنابراین سعی نمود برای رسیدن به اهداف عالی که در سر داشت که مهمترین آن نجات ایران از دست استعمارگران بود تلاش مضاعف و همه جانبه نماید. امیرکبیر از معدود نخست وزیریان ایران است که وطن پرستی، دلیری و گستاخی و شعور سیاسی بالا صلابت رأی و اندیشه، ملت دوستی و ... بانضمام معلومات آکادمیک مورد نیاز کارش را آموخته بود لذا بدستور وی در زمان سفر مختار از دوم عثمانی کتابی را تدوین نمود بنام «کتاب جهان نمای جدید» او تربیت شد، نخست وزیر توانمند و عالیقدری همچون قائم مقام فراهانی بود و سفر به سن پطرزبورگ چیزهائی بوی آموخت که شدیداً با آن نیاز داشت.
کتاب مذکور دائره المعارفی بود از اوضاع جغرافیا تاریخ، اقتصاد و فرهنگ سیاسی جدید امیر با استفاده از همین اطلاعات بود که توانست هکنل شیل سفیر انگلیس و دالگورگی سفیر روس را در مذاکرات قانع کند یا بهتر است بگیریم عقاید و منافع ملی کشور را بآنان تحمیل نماید.
امیر می دانست که در سایه شناخت دقیق دست آوردهای غرب و تلفیق این دستاوردها با ایران سنتی می توان بجائی رسید بهمین جهت در یادداشتی که برای ناصرالدین شاه می فرستد از وی درخواست می کند برای مدیریت مدرسه دارالفنون شخصی انتخاب شود که بسیار معقول و متشخص بوده که سر رشته از هر چیز ایرانی و فرنگی را داشته باشد. این در حالیست که خود امیر از فرنگی مآبی بدنش می آمد و اصالت آداب ایرانی را محفوظ می داشت با این ویژگیها که برشمرده شد امیرکبیر کار را در چندین جبهه شروع کرد که بدلیل جلوگیری از تطویل مطلب بصورت فهرست قرار شاخص ترین دستورات و امور مربوط به دولت دستی را بر می شمریم.

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  13  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله علل ماندگاری امیرکبیر در تاریخ

دانلود مقاله کم‏رویى- علل پیدایش و راههاى درمان آن

اختصاصی از فی بوو دانلود مقاله کم‏رویى- علل پیدایش و راههاى درمان آن دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

مقدمه:
انسان‏اصالتاموجودى‏است اجتماعى و نیازمند برقرارى ارتباط با دیگران. بسیارى از نیازهاى عالیه انسان و شکوفا شدن استعدادها و خلاقیت‏هایش فقط از طریق تعامل‏بین فردى و ارتباطات اجتماعى ارضا مى‏گردد. در واقع،خودشناسى، برقرارى ارتباط مؤثر و متقابل با دیگران‏و پذیرش مسؤولیت اجتماعى از اهداف اساسى همه نظام‏هاى تربیتى است. در دنیاى پیچیده امروز، یعنى در عصر ارتباطات حضور فعال فرهنگى و احاطه بر زنجیره علوم، فنون و تکنولوژى برتر انکارناپذیر است.
در هر جامعه‏اى درصد قابل توجهى از کودکان، نوجوانان و بزرگ‏سالان بدون آن‏که تمایلى داشته باشند، ناخواسته خود را در حصارى از کم‏رویى محبوس و زندانى مى‏کنند و شخصیت واقعى و قابلیت‏هاى ارزشمند ایشان در پس توده‏اى از ابرهاى تیره کم‏رویى ناشناخته مى‏ماند.
چه بسیار دانش‏آموزان، دانشجویان، کارمندان، کارگران و... هوشمند و خلاقى که در مدارس، دانشگاه‏ها، ادارات، کارخانجات و... فقط به دلیل کم‏رویى و ناتوانى اجتماعى، همواره از نظر پیشرفت تحصیلى و شغلى و قدرت خلاقیت و نوآورى نمره کم‏ترى عایدشان مى‏شود; چرا که کم‏رویى یک مانع جدى براى رشد قابلیت‏ها و خلاقیت‏هاى فردى است.
پدیده کم‏رویى در بین بزرگ‏سالان و افراد مسن بسیار پیچیده‏تر از جوانان است و چنین پیچیدگى روانى ممکن است در اغلب موارد نیازهاى درونى، تمایلات، انگیزه‏ها، قابلیت‏ها، فرصت‏ها، هدف‏ها و برنامه شغلى، حرفه‏اى و اجتماعى جوانان ایشان را به طور جدى متاثر و دگرگون کند.
پرداختن به پدیده کم‏رویى و بررسى مبانى روان‏شناختى آن از این‏رو حائز اهمیت است که تقریبا همه ما به‏گونه‏اى تجاربى از کم‏رویى را در موقعیت‏هاى مختلف داشته‏ایم. اما نکته مهم‏تراین است که بعضى‏ها درهمه‏شرایطوموقعیت‏هاى اجتماعى به کم‏رویى قابل توجهى دچار مى‏شوند. بنابراین مى‏توان گفت که اکثر قریب به اتفاق مردم در مواردى از زندگى اجتماعى خود به گونه‏اى دچار کم‏رویى شده‏اند. اما پدیده کم‏رویى داراى درجات مختلفى است:
- بعضى‏ها صرفا در مواقع و موقعیت‏هاى خاص دچار کم‏رویى مى‏شوند;
- بعضى‏ها در برخى از مواقع و موقعیت‏ها دچار کم‏رویى مى‏شوند;
- بعضى‏ها در غالب مواقع و موقعیت‏ها دچار کم رویى مى‏شوند;
- بعضى از کودکان، نوجوانان و بزرگ‏سالان که شمارشان نیز قابل ملاحظه است، تقریبا در همه موقعیت‏هاى اجتماعى دچار کم‏رویى مى‏شوند.
روندتحولات اجتماعى گویاى این حقیقت است که مساله کم‏رویى غالبا با گذشت زمان، فشردگى و پیچیدگى روابط بین فردى وتشدیدفشارهاى‏اجتماعى، رقابت‏ها، گوشه‏گیرى‏ها، تکروى‏ها، عزلت گزینى‏ها و تنهایى‏ها گسترده‏تر و شدیدتر مى‏شود و درصد بیش‏ترى از جوانان و بزرگ‏سالان را فرا مى‏گیرد که مى‏تواند به تدریج‏به صورت نوعى بیمارى روانى درآید. مگر این‏که بتوانیم با تشخیص سریع و استفاده از روش‏هاى تربیتى و درمانى مناسب و مؤثر از گسترش و تشدید آن جلوگیرى کنیم.
کم‏رویى چیست؟
یکی از تعاریف کمرویی ـمشکل پیدا کردن در برقراری یک ارتباط خوب با اطرافیان است.
برای برخی از افراد مشکلاتی که کم رویی پدید میاوردممکن است باعث ایجاد ناراحتی های جسمی ـنگرانی و اضطراب باشد.در هر موقعیتی ـخجالتی بودن میتواند اثرات سویی بر روابط فرد بگذارد.یکی دیگر از مشکلات افراد خجالتی این است که در شرایط خاص نمی توانند به راحتی تصمیم بگیرند.دکتر فیلیپ زیمباردو یکی از پیشگامان مطالعه در مورد کمرویی می گوید :برخی افراد مهارتهای اجتماعی لازم را برای برقرارسازی ارتباطات انسانی ندارند.این افراد نمیدانند که چگونه باید یک مکالمه را اغاز نمایند و یا چگونه سوالی را در کلاس مطرح کنند.

 

کم‏رویى یک توجه غیر عادى همراه با ترس به خویشتن است که در یک موقعیت اجتماعى ظاهر مى‏شود و در نتیجه آن، فرد دچارنوعى اختلال در رفتار و عضلات بدنى شده و شرایط عاطفى و شناختى‏اش متاثر مى‏گردد. یعنى زمینه بروز رفتارهاى خام و ناسنجیده و عکس‏العمل‏هاى نامناسب در وى فراهم مى‏شود. به دیگر سخن پدیده کم‏رویى به وجود مشکل در برخوردهاى اجتماعى و رفتارها و احساس‏هاى آزار دهنده شخصى مربوط مى‏شود که همواره به صورت یک ناتوانى یا معلولیت اجتماعى ظاهر مى‏گردد. به کلام ساده کم‏رویى یعنى: «خود توجهى‏» فوق‏العاده و ترس از مواجه شدن با دیگران. زیرا کم‏رویى نوعى ترس یا اضطراب اجتماعى است که در آن فرد از مواجه شدن با افراد ناآشنا و ارتباطات اجتماعى گریز دارد.
بنابراین فرد کم‏رو، از یک طرف نگران رو به رو شدن با افراد جدید است و از سوى دیگر از وارد شدن به اماکن جدید و کسب کار و تجارت تازه هراس دارد که مجموعه این حالات احساس عجز در عین توانمندى را در وى به دنبال خواهد داشت. البته باید توجه داشت که احساس کم‏رویى افراد، همیشه در برابر انسان‏ها متبلور مى‏شود و نه حیوانات، اشیا و موقعیت‏هاى طبیعى و جغرافیایى.
نگاه اجمالی
کمرویی مشکل پیچیده‌ای است که برای غلبه برآن باید از روشهای مختلف استفاده کرد. توصیه‌ها و تمریناتی که ارائه می‌شود، تنها زمانی می‌توانند ارزشمند باشند که تصمیم خود را نسبت به تغییر روش زندگی خود اتخاذ کرده باشید و در کنار آن به این اعتقاد داشته باشید که امکان تغییر وجود دارد. درواقع تا زمانی که اعتقادی به تغییرپذیری نداشته باشیم، تصور تغییر یافتن محال است. عنصر لازم دیگر شجاعت در عملکرد است. این یعنی از تغییر نترسیدن و به پیشواز تغییرات رفتن در جهت بهبود روش زندگی و داشتن زندگی بدون کمرویی
کم‏رویى از دیدگاه بین فرهنگى
کم‏رویى یک پدیده گسترده و متنوعى است که در نزد افراد، خانواده‏ها، جوامع و فرهنگ‏هاى مختلف معانى متفاوتى دارد. یک کودک یا نوجوان ممکن است از نظر روان‏شناسى‏اجتماعى فردى کم‏رو باشد، اما از نظر خانواده یا مدرسه به عنوان یک کودک یا نوجوان مؤدب و متین تلقى گردد. به عبارت دیگر بعضى‏ها افراد کم‏رو را انسان‏هایى ساکت، مؤدب و محترم مى‏دانند و تصور مى‏کنند که این افراد، شهروندان سالم و بى‏آزارى هستند و برخى نیز افراد کم‏رو را انسان‏هاى مطیع، حرف گوش‏کن، مستعد و مقبول اجتماع مى‏دانند.
بعضى نیز کم‏رویى را براى دختران امرى عادى و صفتى مثبت تلقى مى‏کنند و آن را براى پسران یک ویژگى یا منش ناپسند مى‏دانند. در حالى‏که کم‏رویى همان‏گونه که پیش‏تر اشاره شد یک معلولیت اجتماعى و مانع رشد مطلوب شخصیت است و براى هر دو جنس امرى نامطلوب است.
برخى دیگر کم‏رویى را در افراد، به خصوص در دختران مترادف با حیا و عفت مى‏دانند و آن را تایید و تمجید و تشویق مى‏کنند،
در حالى‏که «حیا» یکى از برجسته‏ترین صفات انسان‏هاى متعالى بوده، شاخص ایمان و بیانگر رشد مطلوب شخصیت است. به بیان دیگر قدرت خویشتن‏دارى امرى ارادى وارزشمند است و برعکس، کم‏رویى پدیده‏اى کاملا غیر ارادى، ناخوشایند و حکایتگر ناتوانى و معلولیت اجتماعى است.
انتظار این است که در جوامع اسلامى به ویژه در کشور ما با توجه به ارزش‏هاى والاى قرآنى و وظایف و تکالیف شرعى فردى و گروهى، پذیرش مسؤولیت‏هاى اجتماعى و اتصاف به فضیلت‏هاى اخلاقى، رشدى متعادل و متوازن داشته باشد. بدون تردید مسلمانان کم‏رو نمى‏توانند در انجام بعضى از وظایف و مسؤولیت‏هاى اجتماعى خود موفق باشند. فى‏المثل خمیر مایه ایفاى وظیفه مهم امر به معروف و نهى از منکر، برخوردارى از شجاعت اخلاقى و مهارت در برقرارى ارتباط اجتماعى متقابل، مؤثر و مفید است.
تغییر زندگی
اگر دیگر نمی‌خواهید تحت عنوان وامانده اجتماعی به حیات خود ادامه دهید یا از دیدن اینکه ، کمرویی شدید مانع استفاده از فرصتهای خوب زندگی می‌شود، احساس ناراحتی می‌کنید، وقت آن است که همه چیز را تغییر دهید. چهارنوع تغییرات اساسی می‌باید انجام شود که عبارتند از:
تغییر شیوه‌های فکری درباره خود و کمرویی
تغییر نوع رفتارها
تغییر درنحوه نگرش به عملکردها و شیوه‌های فکری افراد دیگر
تغییر ارزشهای اجتماعی مربوط به کمرویی
کم‏رویى‏واحساس تنهایى
فردى که قادر به برقرارى ارتباط با دیگران نیست، به طور قابل ملاحظه‏اى کم‏تر از دیگران از روابط اجتماعى بهره مى‏برد. چنین فردى نمى‏تواند احساسات خوشایند یا ناخوشایند، ترس‏ها یا نگرانى‏ها و آرزوها یا امیدهایش را با نزدیکان و دوستانش در میان بگذارد و پاسخ‏ها و عکس‏العمل‏هاى ایشان را دریافت کند. احساس تنهایى نیز همانند کم‏رویى، نوعى ناتوانى اجتماعى است و هر کدام از ما ممکن است در یک موقعیت‏یا شرایط خاص چنین احساسى داشته باشیم. افرادى که دچار احساس تنهایى مى‏شوند و این احساس با شدت و مداومت، افکار و رفتار آن‏ها را فرا مى‏گیرد، به تدریج از تمایلات اجتماعى و ارتباطات فردى‏شان کاسته مى‏شود و از این نظر بعضى از ویژگى‏هاى افراد کم‏رو را پیدا مى‏کنند. کم‏رویى ناتوانى و معلولیت فرد در برقرارى ارتباط است و تنهایى مشکل انسان در اثر فقر ارتباطى است و در بسیارى موارد احساس تنهایى به کم‏رویى تبدیل مى‏شود.
شایان ذکر است که به دلیل ویژگى‏ها و نیازهاى خاص روحى - اجتماعى نوجوانان، ظهور پدیده تنهایى (احساس تنهایى) در بین ایشان به طور فوق‏العاده‏اى بیش‏تر از شیوع این احساس در میان بزرگ‏سالان است. و هم‏چنین این احساس در میان کهن‏سالان به خاطر شرایط خاص اجتماعى و بدنى آن‏ها، فراوان است. به همین خاطر در طول یک هفته لحظاتى که نوجوانان وکهن‏سالان‏احساس تنهایى مى‏کنند بیش‏تر از کودکان و بزرگ‏سالان (میان سال‏ها) است. هرگاه چنین احساسى به علل گوناگون، از جمله ناکامى‏هاى مکرر، نگرانى و اضطراب شدید، رفتار تبعیض‏آمیز والدین یا بى‏مهرى‏هاى فرزندان در برابر والدین مسن و از کارافتاده، واکنش‏هاى منفى اطرافیان و قطع امید از پیوندهاى عاطفى عزیزان، تقویت گردد و فرد عمیقا احساس تنهایى کند، نه تنها همانند افراد کم‏رو دچار ناتوانى یا معلولیت اجتماعى مى‏شود، بلکه زمینه افسردگى جدى در وى به وجود مى‏آید و ممکن است دست‏به اقدامات غیر عادى و کژروى‏هاى اجتماعى نظیر گریز از خانه و محل کار، اعتیاد و خودکشى بزند. درصد قابل توجهى از کسانى که خودکشى کرده‏اند یا اقدام به خودکشى مى‏کنند، تجارب فراوانى از احساس تنهایى و رها شدگى از طرف صمیمى‏ترین نزدیکان و دوستان خود را داشته‏اند.
بنابراین به طور خیلى جدى مى‏بایست افراد مبتلا به این پدیده را اعم از نوجوان و بزرگ‏سال مورد توجه قرار داد و با اتخاذ روش‏هاى اصلاحى و درمانى مناسب و یا مراجعه به متخصصین مربوطه، مورد درمان و توانبخشى اجتماعى قرار داد.
بدون تردید در دنیاى پیچیده امروز، فراوانى ناراحتى‏ها و رنج‏هاى ناشى از مشکلات ارتباطى و سازگارى اجتماعى مانند اضطراب، افسردگى، کم‏رویى، احساس تنهایى و.. به مراتب بیش از بیمارى‏هاى قلبى است! براساس تحقیقات انجام شده‏بسیارى از ناراحتى‏هاى قلبى نتیجه فشارهاى عاطفى و روانى و روابط ناسالم یا ناموفق بین فردى است و هیچ منشا فیزیکى و بدنى نداشته است.
ویژگى‏هاى رفتارى افراد کم‏رو
برخى از ویژگى‏هاى رفتارى کودکان، نوجوانان و بزرگ‏سالان کم‏رو به طور قابل ملاحظه‏اى متفاوت از دیگران بوده و به سادگى قابل تشخیص است.
از نظر زیستى و فیزیولوژیکى نشانه‏ها یا علایم مشترکى در میان غالب افرادى که به طور جدى دچار کم‏رویى هستند مشاهده مى‏شود. در این ارتباط مى‏توان به علایم فیزیولوژیکى نظیر تشدید ضربان قلب، سرخ شدن چهره، اختلال در ریتم تنفسى، تغییر در تن صدا و... اشاره کرد.
هم‏چنین‏برخى‏رفتارهاى اضطرابى و یا رفتارهاى روانى - حرکتى (1) در بین کودکان، نوجوانان و بزرگ‏سالان کم‏رو دیده مى‏شود. برخى از این ویژگى‏ها مانند گریه کردن، روبرگرداندن از غریبه‏ها و چسبیدن به فرد آشنا بیش‏تر در کودکان کم‏رو مشاهده مى‏شود. از دیگر ویژگى‏هاى افراد کم‏رو مى‏توان به موارد ذیل اشاره کرد:
فرار کردن از جمع غریبه‏ها، مخفى کردن خود از انظار اطرافیان غریبه و ناآشنا، خجالت کشیدن و به لکنت افتادن، با حداقل کلمات سخن گفتن، بریده و کم حرف زدن، بیش‏تر عبوس بودن و کم‏تر لبخند زدن، دستپاچه شدن، گوش خود را کشیدن، با انگشتان خود بازى کردن، با لباس خود ور رفتن، از این پا به آن پا شدن، سر را خم کردن و زیر چشمى به غریبه‏ها نگاه کردن، عدم بر قرارى ارتباط چشمى مستمر و طبیعى با دیگران، غرق در افکار خود شدن، تمایل به سر و کار داشتن بیش‏تربا کتاب و اشیاء و لوازم مختلف به جاى آدم‏ها، علاقه به بازى با کودکان آشنا و کوچک‏تر از خود، عدم برخوردارى از یک رابطه دوستانه با آشنایان، با صداى آهسته و غیر طبیعى سخن گفتن، گرفته و نگران بودن، بیزارى از دعوت کردن و دعوت شدن، تمایل به تنها بودن، بیزارى شدید از نگاه‏هاى نقادانه دیگران، فقر شدید در انگیزه فعالیت‏هاى اجتماعى، ضعف اعتماد به نفس، عدم برخوردارى از ابتکار عمل و ارائه خلاقیت‏هاى ذهنى، بى‏جرات و بى‏شهامت‏بودن در عین توانایى و قدرت و... .
تاثیر کم‏رویى بر رشد شناختى، عاطفى، روانى، سازش یافتگى اجتماعى و شخصیت
پدیده کم‏رویى به عنوان یک معلولیت اجتماعى، چنانچه به موقع تشخیص داده نشود و درمان نگردد ممکن است آثار نامطلوبى به همراه داشته باشد و رشد شناختى، عاطفى و روانى و اجتماعى فرد را به طور جدى‏متاثر کند. در این‏جا به صورت‏مختصروفهرست‏وار به بعضى از تاثیرات سوء کم‏رویى بر روند رشد شناختى،قدرت هوشمندى، رشدشخصیت‏و ویژگى‏هاى عاطفى و روانى افراد کم‏رو اشاره مى‏کنیم:
بعد شناختى: در بسیارى از مواقع هوش و استعداد سرشار در پس ابرهاى تیره کم‏رویى پنهان مى‏ماند. به عبارت دیگر بعضى از کودکان و نوجوانان کم‏رو به رغم آن‏که‏ممکن است فوق‏العاده تیزهوش و سرآمد باشند، اما قدرت هوشمندى ایشان توسط دیگران، به خصوص معلمان به طور واقع‏بینانه مورد ارزیابى‏قرار نمى‏گیرد. کم‏رویى پایدار مى‏تواند منجر به یک ترس و تنش عمومى شود و کودک یا نوجوان کم‏رو، اعتماد به نفس و جرات تجربه هیچ کار تازه‏اى را پیدا نکند و در نتیجه عملکردو پیشرفت اوبه‏طور جدى و معنى‏دارى پایین‏تر از سطح توانایى‏اش ظاهر گردد. به کلام دیگر همیشه فاصله‏اى قابل توجه بین‏توان‏بالقوه‏و توان بالفعل افراد کم‏رو وجود دارد.
کم‏رویى‏موجب افزایش فوق‏العاده خودتوجهى و اشتغال ذهنى فرد کم‏رو نسبت‏به واکنش‏هاى خویش مى‏شود، به گونه‏اى که شخص از هرگونه تفکر مولد و خلاق و ارتباط برتر باز مى‏ماند، چرا که خلاقیت متضمن برخوردارى از شخصیتى سالم، پویا و فعال است و کودکان و نوجوانان خلاق عموما افرادى کنجکاو، جست‏وجوگر، انعطاف‏پذیر، صریح الکلام، شجاع، راحت و بى‏تکلف، گشاده رو و متبسم هستند. بنابراین کم‏رویى قدرت تفکر خلاق و خلاقیت فرد را محدود مى‏کند. این‏جاست که سنگینى بار تربیت صحیح بیش‏تر مى‏شود و وظیفه پدرى یا مادرى ایجاب مى‏کند که موانع رشد همه جانبه فرزندان را رفع کرده و زمینه رشد بیش‏تر و فرداى بهتر آن‏ها را فراهم سازند.
بعد عاطفى، روانى و اجتماعى: افراد کم‏رو غالبا دچار اضطراب، افسردگى و احساس تنهایى بوده، در برقرارى و حفظ پیوندهاى عاطفى با مشکل جدى مواجه هستند. کم‏رویى مانع اصلى رشد مطلوب عاطفى و روانى فرد است.
در افراد کم‏رو ترس از غریبه‏ها ممکن است‏به تدریج تعمیم یابد و باعث‏شود که آنان از هر چیز تازه و متفاوتى بترسند. این امر مى‏تواند محصور کننده فرد در میان دیواره‏هاى احساسات بازدارنده باشد و زمینه رشد نابهنجار روانى - اجتماعى وى را فراهم کند. چنین فردى نمى‏تواند همسرى خوب و سازگار، پدرى مهربان و مربى و شهروندى سازگار باشد و در نتیجه از زندگى لذتى نخواهد برد.
افرادکم‏رو سهم چندانى در گروه‏هاى همگن ندارند و یا در صورت عضویت در گروه‏هاى اجتماعى، حضورى انفعالى و غیر فعال خواهند داشت. گرچه معمولاافرادکم‏روبه‏خصوص به خاطر تبعیت پذیرى و فرمانبرى بى کم و کاست، از سوى اعضاى گروه طرد نمى‏شوند، اما باید اذعان داشت‏که‏غالباموردکم‏توجهى واقع مى‏شوند و در نتیجه چنین‏نقش غیر فعال گروهى و سازش یافتگى ضعیف، از کسب یادگیرى‏ها، مهارت‏ها و تجارب مؤثر فعالیت‏هاى اجتماعى محروم مى‏مانند.
کم‏رویى باعث مى‏شود که فرد در عین این‏که بعضا از نظر صلاحیت‏هاى علمى، فکرى و اخلاقى، قابلیت‏هاوکفایت‏هاى،فردى برتر از هم‏سالان، دوستان، هم‏گروه‏ها و هم‏کلاسى‏هاى خود است، اما نتواند رهبرى گروه را عهده‏دار شود، در حالى‏که فرصت رهبرى گروه،ازتجارب ارزشمند رشداجتماعى و از عوامل مؤثر افزایش اعتماد به نفس است.
از آن‏جا که فرد کم‏رو غالبا مى‏ترسد که با دیگران به ویژه مخاطب‏هاى ناآشنا، تازه واردها و غریبه‏ها صحبت کند، بالطبع دیگران نیز با او کم‏تر سخن مى‏گویند، به قول معروف:
تا که از جانب معشوق نباشد کششى
کوشش عاشق بیچاره به جایى نرسد.
بنابراین قلت ارتباطات کلامى و روابط اجتماعى، موجب مى‏شود که کودک، نوجوان یا فرد بزرگ‏سال کم‏رو دچار نوعى خود محصورى (زندگى در یک چارچوب بسته) شود و از زندگى فعال و خوشایند اجتماعى محروم بماند.
معمولا افراد کم‏رو نسبت‏به خود همان قضاوتى را ندارند که دیگران نسبت‏به ایشان دارند (افراد کم‏رو خود را بسیار کم‏تر از آنچه هستند، مى‏بینند.) چون ارزشیابى صحیح از خود نشانى از سازگارى اجتماعى است، بنابراین خود پندارى ضعیف، بینانگر رشد معیوب شخصیت و وجود عقده خطرناک حقارت است و همین عقده حقارت است که ریشه بسیارى از حسادت‏ها و اختلافات خانوادگى به شمار مى‏آید.
باب دیلن یکی از چهره های برجسته موسیقی هم بارها در مصاحبه هایش
گفته از دوران کودکی فقط کم رویی و خجالتی بودنش را به خاطر می آورد
محمدکیاسالار
میگویند توماس ادیسون عاشق نمایش بود و عاشق نمایش نامه های شکسپیر. او از وقتی 8 ساله بود، دلش می خواست بازیگر تئاتر بشود و حتی در دوران نوجوانی اش هم برای رسیدن به این آرزو تلاش کرد، اما موفق نشد. می دانید چرا؟ چون خجالتی بود! در زندگی نامه اش نوشته اند که او سال ها به خاطر صدای زنانه اش خجالت می کشید در میان جمع، صحبت کند. آن نوجوان خجالتی، خوش بختانه بازیگر تئاتر نشد و شد: توماس ادیسون! همان ادیسونی که زندگی امروز را بدون اختراعات او حتی نمی شود تصور کرد. . . کودکان، نوجوانان و جوانانی که امروز خجالتی هستند، در هیچ محضری امضا نکرده اند و به هیچ کسی تعهد نداده اند که فردا و پس فردای روزگار هم خجالتی و کم رو باشند.

 

پرده اول: از خجالت تا موفقیت
سرشناسان خجالتی یکی دو تا نیستند. خیلی زیادند: آلبرت اینشتین، آبراهام لینکلن، آگاتا کریستی، رابرت دنیرو، تام هنکس، باب دیلن و . . . و خیلی های دیگر بنا به حرف های خودشان، لااقل در مقاطعی از زندگی بسیار کم رو و خجالتی بوده اند. مثلا تام هنکس می گوید: وقتی بچه بودم، خانواده ام مُدام در حال جابه جا شدن بودند و همه اش نقل مکان می کردند. همین مساله بود که اصلا به من اجازه نمی داد با بچه های هم سن و سال خودم دوست بشوم و یک رفاقت ثابت و بلندمدت را تجربه کنم. شاید خجالتی بودنم در آن دوران هم محصول همین مساله بود.
رابرت دنیرو هم خودش در مصاحبه ای گفته است که: تا ده سالگی کاملا خجالتی بودم. اصلا جرات نمی کردم در جمع حرف بزنم، اما وقتی در همان سن و سال برای اولین بار روی صحنه رفتم و مردم تشویقم کردند، انگار ترسم ریخت و جرات پیدا کردم. من با دوران کم رویی ام همان موقع خداحافظی کردم.
آگاتا کریستی، نویسنده ای که شخصیت های فراموش نشدنی و جذابی نظیر آقای پوآرو و خانم مارپل را خلق کرده است، علی رغم توانایی اش در نواختن پیانو هیچ وقت روی صحنه نرفت چرا که: خیلی خجالتی بودم. همیشه از این که کاری را در مقابل مردم و مثلا روی صحنه انجام بدهم، وحشت داشتم، اما این وحشت را به مرور در خودم کشتم.
باب دیلن هم در مصاحبه هایش بارها گفته که از دوران کودکی فقط کم رویی و خجالتی بودنش را به خاطر می آورد، اما همین کودک خجالتی وقتی بزرگ تر شد، همان باب دیلن ی شد که کارشناسان موسیقی در توصیفش گفتند: اگر باب دیلن نبود، موسیقی راک به جایی که اکنون رسیده است، هرگز نرسیده بود!
ممکن است بپرسید اصلا چرا باید از سرشناسان خجالتی اسم ببریم؟ چه فایده ای دارد؟ به چه درد می خورد؟ در واقع، حداقل فایده این کار همین است که مطمئن شویم غلبه کردن بر این عادت رفتاری، امکان پذیر است و اصلا هم چیز عجیب و غریبی نیست. کما این که همان بزرگانی که ازشان اسم بردیم، اغلب در مقطعی از زندگی شان با این مشکل مواجه بوده اند و بالاخره توانسته اند بر این مشکل غلبه کنند.
ولی نکته مهم تر این است که برخی از همین چهره ها تا اواخر عمرشان هم نتوانسته اند به طور کامل بر این عادت رفتاری غلبه کنند، اما توانسته اند در حرفه خودشان به موفقیت های خارق العاده ای دست پیدا کنند. خلاصه این که، خجالت آن قدرها زور ندارد که بتواند جلوی موفق شدن مان را بگیرد. شاید فقط کارمان را سخت تر کند. همین! ـ این موضوع را همان آدم هایی که ازشان اسم بردیم، با زندگی شان به ما نشان داده اند.
تازه، کم رویی مساله ای نیست که فقط گریبان من و شما را بگیرد. خیلی شایع تر از این حرف هاست. محققان علوم رفتاری می گویند حدود 50 درصد جامعه انسانی، با درجاتی، از خجالتی بودن رنج می برند و حدود 40 درصد دیگر هم، لااقل در مقطع یا مقاطعی از زندگی شان، خجالتی بودن را تجربه کرده اند. می ماند فقط 10 درصد که اصلا هیچ وقت در طول زندگی شان با این مشکل، دست و پنجه نرم نکرده و نمی کنند. با آن 10 درصد اصلا کاری نداریم، ولی خواندن این مطلب و مطلب هفته آینده برای آن 90 درصد دیگر، خالی از فایده نیست.

 

قرار نیست که شما یک شبه متحول شوید و تبدیل بشوید به آدمی که مجلس آرایی می کند به مهارت های ضد خجالت باید یکی یکی تسلط پیدا کنید
پرده دوم: من خجالتی ام، خلاص!
خجالتی ها دو جورند: آشکار و پنهان. خجالتی های آشکار، آن هایی هستند که در هر محفلی، خیلی زود خجالتی بودن شان را بروز می دهند: سرخ می شوند، می لرزند، نمی توانند حرف بزنند و . . .
اما خجالتی های پنهان، به این سادگی ها کشف نمی شوند. این دسته دوم، آن هایی هستند که در محافل حاضر می شوند، اما خیلی کم حرف می زنند، توی چشم آدم ها نگاه نمی کنند، همیشه ساکت اند و سرشان پایین است و پیشنهادهای این و آن را هم حتی اگر دل شان بخواهد که بپذیرند، نمی پذیرند چون قبول آن پیشنهادها به دلیل خجالتی بودن، برایشان خیلی سخت است.
اتفاقا این دسته دوم، بدشانس ترند چون بیشتر آدم ها این رفتارها را به حساب خجالتی بودن شان نمی گذارند و به اشتباه فکر می کنند که آن ها متکبر و پرافاده اند، یا این که فکر می کنند آن ها گوشه گیر و منزوی اند. این دسته دوم، درست در همان لحظاتی که از ترس کم رویی، دارند در درون خود شان می لرزند، در بیرون به گونه دیگری تفسیر و تعبیر می شوند! مساله فقط این است که آن ها آن چه در درون شان دارند، از بقیه مخفی می کنند و به همین خاطر، شخصیت شان با شخصیت دیگری اشتباه گرفته می شود.
شما چه از دسته اول باشید چه از دسته دوم، اصلا نیازی به پنهان کردن موضوع ندارید. به دوستان و نزدیکان تان بگویید که شما با این مشکل مواجه اید و دارید برای رفع آن تلاش می کنید. مخفی کردن این موضوع فقط خودتان را بیشتر معذب می کند و اطرافیان تان را بیشتر به زحمت می اندازد.
وقتی موضوع را با دور و بری هاتان در میان بگذارید، آن ها هم خیلی راحت تر با موضوع کنار می آیند و حتی می توانند کمک تان بکنند. اطرافیان تان پس از اعتراف شما دیگر مجبور نیستند وانمود کنند آن چه اتفاق می افتد را نمی بینند، مثلا نمی بینند که دست شما دارد می لرزد و نمی بینند که شما سرخ شده اید و زبان تان بند آمده است. دیگر مجبور نیستند از زل زدن به چشمان شما دست بکشند، چرا که شما خودتان گفته اید و آن ها هم شنیده اند که شما این طوری هستید. دیگر مجبور نیستند شما را از بحث کنار بگذارند، چرا که فهمیده اند شما دل تان می خواهد با بحث همراه شوید، اما خجالتی بودن تان به شما اجازه نمی دهد. شما با همین اعتراف ساده، می توانید خودتان را به دیگران نزدیک تر کنید و اجازه ندهید فاصله ای که به دلایل هیچ و پوچ ایجاد شده است، هر روز بیشتر و بیشتر شود. البته همه آدم ها مثل هم نیستند و طبیعی است که شما هم نباید انتظار داشته باشید که همه در مقابل این اعتراف تان به طرز یکسانی واکنش نشان بدهند، اما این اعتراف شما لااقل به خیلی ها می فهماند که شما با آن ها خصومتی نداشته اید، از آن ها بدتان نمی آمده و اصلا آدم متکبری نبوده و نیستید.
ضمن این که اغلب آدم ها ـ خوش بختانه ـ از آن دسته ای هستند که اگر این موضوع را صادقانه از زبان خودتان بشنوند، هم برای رفع این مشکل به شما کمک می کنند و هم این که احترام و عزت شما در چشم شان بیشتر می شود. هدف از این اعتراف هم به هیچ وجه این نیست که حس همدردی این و آن را جلب کنید. شما با این حرف، فقط به آن ها توضیح می دهید که اگر رفتارتان این طوری است به چه علت است. فقط همین!
اما این کافی نیست. باید قدمی هم برای حل مشکل اصلی برداشت. شروع کار باید آهسته باشد. به مرور شروع کنید. از تمرین غافل نشوید. وقتی با دیگران صحبت می کنید یا وقتی دارند با شما صحبت می کنند، تمرین کنید که به چشمان طرف مقابل تان نگاه کنید. لبخند زدن را تمرین کنید. شروع به صحبت توام با لبخند را تمرین کنید.
مثلا می توانید جلوی آینه بایستید و یک گفت وگوی ساده را از سیر تا پیاز با خودتان طراحی کنید: ارتباط چشمی، لبخند، شروع به صحبت با یک موضوع ساده، ادامه ارتباط چشمی و . . . قدم به قدم جلو بروید.
قرار نیست که شما یک شبه متحول شوید و تبدیل بشوید به آدمی که مجلس آرایی می کند و . . . این حتی با تلاش شما هم به سرعت به دست نمی آید. به مهارت های ضد خجالت باید یکی یکی تسلط پیدا کنید. وقتی انرژی تان را در هر مقطع زمانی روی یک یا دو مهارت بخصوص می گذارید خیلی زودتر می توانید به نتیجه برسید. مثلا پیش دستی در سلام گفتن را باید تمرین کرد. وقتی به آن تسلط پیدا کردید، شروع به صحبت با لبخند را تمرین کنید. ارتباط چشمی هم همین طور. به دست آوردن یک مهارت ممکن است یک سال طول بکشد، در حالی که به دست آوردن یک مهارت دیگر، ممکن است فقط دو روز وقت تان را بگیرد.
نقل10 روش برای غلبه بر کم رویی
کمرویی شرایط ناتـوان کنـنده ای برای اغلب افراد پـدیـد می آورد و مانع از ایفای نقش در موقعیتهای اجتماعـیو بیان دلمشغولیها و درخواست ازدواج از شخص مــورد علاقه خود میگردد.
واقعیت این است که اغـلب انـسـانـهـا دقـیـقـا" از هـمـانشخصیت دلخواه طـرف مقابلشان برخوردارند ولی بدلیل کمرویی و ترس، از بـیـان درخـواسـت ازدواج طفره میروند و اغلب توسط معشوقه اشان مورد شکوه و شکایت قرار میگیرند.اینگونه افراد فقط به ملاقات و قرارهای عاشقانه اکتفا کرده و گام بلندتری بر نمیدارند . اگـر کمرویی شما را از رسیدن بفرد مـورد علاقه تان بازمیدارد بهمـطـالـعـهئخود ادامه داده تا بیاموزید چگونه میتوانید بر آن چیره شوید.
شماره 10
با دوستان خود تمرین کنید
عامل اصلی در کمرویی، ترس از عدم پذیرش (طرد شدن) اسـت. ایـن عـامـل را تـوسط نزدیک شدن و برگزیدن فردی بـرای دوسـت و یـا بـرادر خـود از میان بردارید. از آنجایی که غرور خودتان در معرض خطر نمی بـاشـد کـمتـر از نـزدیک شـدن حـذر خواهید کرد. شما خـواهید دید که مسئله شاقی نیست و خواهید خواست در فرصـت بـعد بـرای خـودتـان نامزدی را انتخاب کنید.
شماره 9
مراحل را آهسته طی کنید
انتخاب همسر را همچون برنامه ای 12مـرحله ای در نظر بگیرید. بـا یـک لـبـخـنـد شـروع کنید، به تمام افراد نشان دهید (نه تنها به دختران جذاب و زیـبا) که شـمـا صـمیـمـی و قابل نزدیک شدن می باشید. در روزهای بعد با گفتن سلام جلو بروید. چـنـد روز بـعـد از آن در گـفـتـگویی کوتاه شرکت کنید. به کار خود ادامه دهید تا بتدریج با دیگران صمیمی گردید و خواهـیـد دیـد که بـه آن دشـواری کـه میـاندیـشـید نیست. هرگاه اشتباه بزرگی مرتکب شدید آن را فراموش کنید. اغـلب افـراد بخشنده تر از آن چه شما تصور میـکنـیـد هستند.
اگر شخص موردعلاقه شما زیبا است و این باعث وحشت و دست پاچگی شما میشود مراحل "میزان زیبایی" را بتدریج طی کنید: با نزدیک شدن به فردی با زیبایی معمولی و متوسط که نسبت به آنها اعتماد بنـفس دارید شروع کنید. هنگامی که با آنها احساس راحتی کردید بسراغ فرد زیبا تری بروید و به همین منوال ادامه دهید.توجه داشته باشید که نزدیک شدن بفردی لزوما" نباید جنبه عاطفی داشته باشد مثلا"میتوانید در مباحثات علمی و یا موضوعات کاری با او شریک شوید.
شماره 8
به افراد به دید ابزارهای جنسی ننگرید
هنگامی که با یک فرد صحبت میکنید به وی به چشم یک نشـان پـیـروزی جـنـسی نگاه نکنید بلکه به عنوان یک انسان همانند خودتان وی را تصور کنید. در نـظـر گرفتن مـحـض مسائل جنسی در نزدیک شدنتان نمایان خواهد گشت و خانم ها قادر هستند آقـایانی را که تنها با انگیزه جنسی قدم برمیدارند را تشخصی دهند.
شماره 7
اشخاص را زیاد بزرگ نکنید
همانند نکته فوق، اهمیت ویژه ای را بفردی که با وی صحبت میکنید قائل نشوید. هرگاه اینگونه جلوه دهید که او برای شما بی اندازه ممتاز میباشد، او نیز شروع خواهد کرد به همین منوال فکر کردن. به وی بعنوان یک انسان با تـمـام مـعایـب و خـصـوصـیـات یک فـرد عادی نـگاه کنید. گفتگو کردن در حالت برابر، بسیار دلپذیرتر از صـحبت کردن با تـکبر و یا با چشم حقارت خواهد بود.
شماره 6
توقعات خود را کاهش دهید هنگامیکه با فردی صحبت میکنید انتظار هدف غـایی خود را در سر نداشته باشید. تنها با جریان کار همسو گردید. شـگفت زده خواهید شد که به چه سادگی همه چیز هموار می شود. اگر شما در این اندیشه نباشید که حتما" باید در انتها به چـیـزی دسـت پیدا کنید و خونسردی خود را حفظ کنیـد، در پـایـان به نـتـیجه دلخواهتان خواهید رسید.
شماره 5
همه چیز را بخود نگیرید
اگر می خواهید در گزینش همسر کامیاب شوید، لزومی ندارد شما هر اظهار عقیده ای مانند شوخی و طعنه هایی که طرف مقابل احتمال دارد بسوی شما روانه کند را بعنوان یک توهین بخود تلقی کنید. مردم اغلب چیزهایی را میگویند که هیچ مقصود و منظوری از آن ندارند. وقـتـی کـه آنها آزاری به شما نمی رسانند، برخـوردن لـزومی ندارد. هرچند گاهی اوقات مردم نـظـرات نـابـجا و بی موردی می دهند که در این حالت شما می باید قاطعانه از خودتان دفاع کنید.
شماره 4
گوش دادن را بیاموزید همواره شما صحبت نکنید اجازه دهید دیگران هم در مـورد خـودشـان مـدتـی پـرحــرفی کنند. چیزی بخصوص خانم ها بسیار دوست دارند. سـوالات سـرگشـاده ای بـپرسید که احتیاج به پاسخ طولانی دارند و خودتان بنشینید و تنها گوش دهید. هـرگـاه گـفـتـگو در حال از آب و تاب افتادن بود موضوع جدیدی را آماده داشته باشید.و برای کاهش سختی باز کردن سرصحبت همواره موضوعات آغاز گر در اختـیـار داشـتـه باشـیـد تا گفتگو از آب تاب نیافتد.
شماره 3
با افراد بسیاری صحبت کنید از گپ زدن با هرشخصی که ملاقات می کنید ابا نداشته باشید. از پیر زن سالخورده ای که برای خرید به بقالی آمده تا تحویلدار بانک. بقول معروف کار نیکوکردن ازپرکردن است. اغلب مردم از عدم وجود ارتباط بین افراد ابراز تاسف میکنند. بـنـابراین صمیمیت شما با اسقبال مواجه خواهد شد و اگر هـم چنـین نشد به آن اعتنا نکنید. افرادی که با شما با تکبر رفتار می کـنـند احـتـمالا انـسـانـهای کـمـرویـی هسـتـند که هیچگاه جسارت غلبه بر کمروییشان را نداشته اند.
شماره 2
از طرد شدن نهراسید قهرمانان برجسته مشت زنی درحالی پا بمیدان میگذارند که احتمال شکست برایشان وجود دارد. به همین ترتیب شما نباید انتظار داشته باشید همیشه موفق باشیـد. هیچ چیز 100% نیست. بنابراین رویـارویی با یک فرد را بعنوان یک تجربه آموزنده درنظر بگیرید. ترفند کار در این است که خودآگاه (تمرکز حواس بخود) نباشید. کمرویی، تـردید و دودلی هنگامی رخ میدهد که شما به عیوب و نقایص خود فکر می کنید. در عوض افـکـارتـان را سراسر به شخصی که در حال گفتگو هستید متمرکز گردانید. هم شما اضطراب خود را از خاطر خواهیدبرد و هم اینکه طرف مقابل از توجه شما خرسند و مشعوف خواهد شد.
شماره 1
از خانه خارج شده و معاشرت کنید به فعالیتهایی ملحق گردید کـه هـمواره در ارتـبـاط بـا دیـگـران بـاشـیـد. مانـنـد بـاشگاه، کلاسهای ورزشی، کلیسا، انجمنهای دانشجویی و کلوب های تفریحی. دراین محیطها همواره باید اجتماعی بـوده و با مردم معاشرت کنید. پس از مـدتی خـواهـید دید برایتان عادی و راحت می گردد. از آن گذشته مـلاقات شما با افراد دلخواه و جذاب عملا تضمین خواهد شد. و میتوانید مطمئن باشید با همسر مورد علاقه خود دیدار خواهید کرد.
چند روش غلبه بر کمرویی
پى‏نوشت:
1) رفتارهایى که در اثر اختلال در روان فرد به وجود مى‏آید و قابل مشاهده است و ریشه فیزیکى ندارند.
کم‏رویى‏یک پدیده پیچیده روانى - اجتماعى است. کم‏رویى یک صفت‏یا ویژگى ارثى (ژنتیکى) نیست، بلکه اساسا در نتیجه روابطنادرست‏بین‏فردى‏وسازش‏نایافتگى‏هاى اجتماعى در مراحل اولیه رشد (در خانه و مدرسه) پدیدار مى‏گردد. با این‏که برخى از روان‏شناسان نظیر کتل (cattel) [1983 ]بر این عقیده‏اند که بعضى افراد با زمینه کم‏رویى متولد مى‏شوند، اما باید توجه داشت که بحث درباره زمینه کم‏رویى و استعداد بیش‏تر بعضى از کودکان در ابتلا به کم‏رویى، به معناى ارثى بودن آن، مثل رنگ چشم و پوست نیست. بدیهى است کودکان کم‏رو عموما متعلق به والدینى هستند که خودشان کم‏رویى دارند. لیکن این بدان معنى نیست که این قبیل کودکان کم‏رویى را از طریق ژن‏هاى ناقل از والدین خود به ارث برده‏اند، بلکه اساسا بدین معناست که کم‏رویى را از آن‏ها یاد گرفته‏اند. (1)
در این‏جا به طور خلاصه به اصلى‏ترین زمینه‏هاى کم‏رویى اشاره مى‏شود:
کم‏رویى ناشى از ترس
کم‏رویى ناشى از ترس عموما از سال اول زندگى نوزاد مشاهده مى‏شود. مطالعات انجام شده روى نوزادان، حاکى از این است که در اواسط سال اول زندگى (غالبا در 6 ماهه دوم از اولین سال زندگى کودک) کم‏رویى به عنوان یک پدیده همگانى در همه نوزادان و نسبت‏به غریبه‏ها و افراد آشنایى که به خاطر تغییر لباس و آرایش ظاهر متفاوت به نظر آیند، دیده مى‏شود. به عبارت دیگر، در این شرایط اضطراب برخورد با بیگانه‏ها و ناآشناها وجود کودک را فرا مى‏گیرد. در حقیقت، کودک خردسال از این‏رو کم‏رو است که مردم برایش ناآشنا بوده، از او بزرگتر، قوى‏تر، قدرتمندتر و مقتدرترند و او نمى‏داند که در شرایط گوناگون چگونه با وى برخورد خواهند کرد.
کودکان خردسال، پس از شش ماهگى، به تدریج‏به لحاظ رشد ذهنى و عاطفى مى‏توانند افراد آشنا را از غریبه‏ها تشخیص دهند. همراه با افزایش دامنه ارتباطات کودک با دیگران، کم‏کم بر تجارب خوشایند و دوست‏داشتنى وى افزوده مى‏شود و کودک از ارتباط و هم‏نشینى با دیگران، به خصوص آشنایان لذت برده و ترسش فرو مى‏ریزد. این حالت مقدمه لازم و مطلوبى براى اجتماعى‏تر شدن کودک است.
اما اگر برخوردهاى اطرفیان و محیط هم‏چنان‏که پیش‏تر اشاره کردیم غلط باشد، کم‏رویى طبیعى کودک خردسال به کم‏رویى پایدار و غیر طبیعى تبدیل مى‏شود.
کم‏رویى ناشى از اضطراب اجتماعى
بسیارى از محققان و متخصصان، ریشه اصلى کم‏رویى را در ترس یا اضطراب اجتماعى مى‏دانند و بس. بنابراین، لازم است اشاره مختصرى به اضطراب اجتماعى داشته باشیم.
اضطراب اجتماعى نتیجه‏اى است از احتمال یا وقوع نوعى ارزیابى شخصى در موقعیت‏هاى مختلف اجتماعى. به دیگر سخن، فردى که دچار اضطراب اجتماعى است، هیچ‏گونه تمایلى به آغاز ارتباط با دیگران ندارد و با احساسى از ترس و پایدارى غیر معقول، از هر موقعیتى که ممکن است در معرض داورى دیگران قرار گیرد، اجتناب مى‏ورزد. برداشت‏یا تصور شخص از موقعیت‏هاى اجتماعى که احتمال دارد شخصیت او مورد سنجش و ارزیابى قرار گیرد، مى‏تواند واقعى یا خیالى باشد. در واقع، شخصى که به شدت دچار اضطراب اجتماعى است، تصور مى‏کند که در هر موقعیت‏یا شرایط اجتماعى، فرد یا افرادى به محض مواجه شدن با او رفتار و شخصیتش را مورد نقادى و ارزیابى قرار خواهند داد.
کسانى که همه موقعیت‏هاى اجتماعى و تعامل بین فردى را صحنه‏هاى ارزیابى و انتقاد تلقى مى‏کنند، رفتارى نامناسب دارند. البته، حضور در جلسات مصاحبه و گزینش تحصیلى و شغلى، دیدار با فردى مسؤول یا مقتدر براى اولین بار، صحبت، سخنرانى و ارائه گزارش در حضور مخاطبان برجسته، مصاحبه در برنامه پخش مستقیم رادیو یا تلویزیون، ورود به اطاقى مملو از آدم‏هاى غریبه و موقعیت‏هایى از این قبیل، تقریبا همه افراد را تا حدودى مضطرب مى‏کند، لیکن بعضى از کودکان، جوانان و بزرگ‏سالان این‏گونه رفتار را براى همیشه حفظ مى‏کنند و تکرار مواجهه، در رفتار آن‏ها تغییرى ایجاد نمى‏کند و در بعضى اوقات از طرف اطرافیان هم تقویت مى‏شود; این همان ایجاد کم‏رویى است که باید با آن مقابله کرد.به عبارت دیگر، در این افراد، اضطراب یک ویژگى شخصیتى محسوب مى‏شود که کم‏رویى را هم به دنبال دارد. اما، این موقعیت‏ها و رفتارها براى افرادى که رشد اجتماعى خود را به طور صحیح پشت‏سر گذاشته‏اند، یک وضعیت موقت و گذرا خواهد بود و با تکرار و تمرین و چندبار مواجهه، رفع خواهد شد و هرگز پدیده نامطلوب کم‏رویى شکل نخواهد گرفت.
به طور خلاصه مى‏توان گفت، اضطراب اجتماعى و به تبع آن کم‏رویى، در شرایط زیر بیش‏تر مشاهده مى‏شود:
1- ترس از عدم تایید یا انتقاد توسط دیگران;
2- ترس از قرار گرفتن در موقعیتى که مى‏بایست مصمم و قاطع جواب داد یا اظهار نظر کرد;
3- ترس از مقابله کردن با شرایط خاص اجتماعى، عصبانیت‏ها و پرخاشگرى‏ها;
4- ترس از مواجهه شدن و هم کلامى با جنس مخالف;
5- ترس از ناتوانى در برقرارى و حفظ روابط بسیار صمیمى بین فردى;
6- ترس از بروز جدى تعارض در خانواده و طرد شدن توسط والدین.
خانواده و فرزندان کم‏رو
محیط خانواده و تجارب اولیه کودک به خصوص در سنین پیش دبستانى و سال‏هاى آغازین مدرسه، اصلى‏ترین نقش را در شکل‏گیرى شخصیت کودک دارد. در این دوران الگوهاى رفتارى بزرگ‏سال، برنامه‏هاى تلویزیونى، نحوه و میزان ارتباطات عاطفى، کلامى و اجتماعى خردسالان با والدین و بزرگ‏سالان خانواده، بیش‏ترین تاثیر را در رشد مطلوب اجتماعى و یا پدیدایى اضطراب و کم‏رویى کودکان مى‏تواند داشته باشد.
زمانى‏که الگوهاى بزرگ‏سال (مثل والدین) خودشان عموما مضطرب بوده و از مهارت برقرارى روابط عاطفى - اجتماعى مطلوب و خوشایند با دیگران، به ویژه با فرزندان خود بى‏بهره‏اند، طبیعى است که فرزندان این خانواده نیز بیاموزند که کم‏رو باشند. به همین دلیل بعضى از روان‏شناسان مثل واتسون (پرخذ.جچژژرذ) کم‏رویى کودکان را در نتیجه یادگیرى و تقویت آن در خانه و مدرسه مى‏دانند.
کمال‏جویى و آرمان‏گرایى فوق‏العاده والدین و انتظارات نامعقول آنان از فرزندان در شرایط گوناگون و وادار کردن آن‏ها به رفتارهاى کلیشه‏اى و عکس‏العمل‏هاى تصنعى در موقعیت‏هاى مختلف اجتماعى، سخت‏گیرى بیش از حد بر کودکان و نوجوانان و داشتن توقعات زیاد، رفتار خصمانه و عصبى با ایشان، تهدیدها و تنبیه‏ها، تحقیرها و تحدیدهاى ناروا و حمایت‏هاى افراطى و غیر ضرورى از فرزندان، از اصلى‏ترین زمینه‏هاى رشد عیوب اجتماعى کودک و بروز کم‏رویى به شمار مى‏آیند.
براى مثال، اگر والدین با حمایت افراطى از کودک خود در سنین قبل از دبستان، مانع مواجه شدن او با سختى‏ها و ناخوشى‏ها شوند، طبیعى است وقتى این کودک وارد مدرسه مى‏شود و مشاهده مى‏کند که دیگر از حمایت‏هاى افراطى والدین خبرى نیست و رفتار بچه‏ها و هم‏سالان او با رفتار والدین متفاوت است، دچار نگرانى شده و به خاطر نداشتن قدرت سازگارى، از آن‏ها کناره‏گرفته و گریزان مى‏شود. بنابراین، باید دانست که حمایت افراطى از کودکان، زمینه ساز بسیارى از ناهنجارى‏هاى رفتارى و اجتماعى است و باید تعدیل شود.
کم‏رویى در تک فرزندها و فرزندان اول خانواده
کم‏رویى در میان فرزندان اول خانواده و تک فرزندها بیش از سایر فرزندان خانواده دیده مى‏شود، به خصوص زمانى که والدین قادر نباشند زمینه تربیت و رشد اجتماعى مطلوب و هماهنگ ایشان را مطابق با نیازهاى عاطفى و اجتماعى آنان فراهم آورند. به طور کلى در غالب موارد، فرزندان اول خانواده و تک فرزندها با بزرگ‏ترها بیش‏تر همانندسازى مى‏کنند و تمایل ایشان در برقرارى ارتباط با بزرگ سالان، بیش از هم‏سالانشان است. به دیگر سخن، فرزندان اول خانواده و تک فرزندها در برقرارى ارتباط با هم‏سالان و هم‏کلاسى‏هاى خود بیش‏تر با مشکل مواجه مى‏شوند تا با افراد بزرگ‏سال (2) چرا که عموما والدین انتظارات و توقعات متنوعى از تنها فرزند و یا فرزند اول خود دارند; اعمال فشارهاى روانى از طرف والدین و آرمان خواهى‏هاى فراوان ایشان و نیز ناتوانى این قبیل فرزندان در تحقق بخشیدن به خواسته‏هاى والدین، به تدریج‏باعث ایجاد احساس بى‏کفایتى و خودپندارى بسیار ضعیف در آن‏ها شده و از این‏رو، زمینه اضطراب فراگیر و کم‏رویى در شخصیت ایشان به وجود مى‏آید. به خاطر چنین وضعیت عاطفى - روانى است که فرزندان اول در مقایسه با سایر فرزندان خانواده به توفیقات کم‏ترى در پیشرفت تحصیلى دست مى‏یابند.
مدرسه; تقویت کم‏رویى یا رشد اجتماعى
مدرسه به عنوان اولین جایگاه رسمى تجربه کودکان مى‏تواند نقش تعیین کننده‏اى در تقویت کم‏رویى یا مهارت‏هاى اجتماعى آنان ایفا کند. متاسفانه در بعضى مدارس، رفتار انفعالى و آرام و سکوت مضطربانه کودک یا کودکان کم‏رو و ناتوان به عنوان یک صفت پسندیده و ویژگى رفتارى مطلوب تلقى شده و حتى با تایید و تشویق‏هاى بى‏مورد، تقویت نیز مى‏گردد. جاى بسى تعجب و تاسف است که در بسیارى از مدارس، گاهى بالاترین نمره انضباط از آن معلولین اجتماعى، یعنى دانش‏آموزان کم‏رو است! این مساله زمانى بیش‏تر مشاهده مى‏شود که کودک نیز به دلایل عدیده از جمله کمبودهاى عاطفى و تعارضات خانوادگى، شدیدا تمایل دارد رفتارش مورد توجه و تایید معلم واقع شود و به‏طورپى‏درپى ازطرف وى‏مورد تشویق قرار گیرد.
روش‏هاى درمان کم‏رویى
پیش از این اشاره شد که کم‏رویى یک پدیده پیچیده و مرکب ذهنى - روانى، اجتماعى است که به دلایل مختلف در طول دوران رشد به تدریج پدیدار مى‏شود. بنابراین، در بحث درمان نیز باید اذعان داشت که براى کم‏رویى، یک درمان فورى وجود ندارد.
کم‏رویى با دارو برطرف نمى‏شود و اقدامات پزشکى و استفاده از داروهاى آرام‏بخش و تقویت‏کننده (مولتى ویتامین‏ها) تاثیر مستقیمى بر درمان کم‏رویى فرد ندارد. کم‏رو

دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله کم‏رویى- علل پیدایش و راههاى درمان آن

تحقیق در مورد علل عدم اجرای قانون مالیات بر ارزش افزوده و بیان علل تعلیق این قانون

اختصاصی از فی بوو تحقیق در مورد علل عدم اجرای قانون مالیات بر ارزش افزوده و بیان علل تعلیق این قانون دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد علل عدم اجرای قانون مالیات بر ارزش افزوده و بیان علل تعلیق این قانون


تحقیق در مورد علل عدم اجرای قانون مالیات بر ارزش افزوده و بیان علل تعلیق این قانون

ینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه13

 

فهرست مطالب

علل عدم اجرای قانون مالیات بر ارزش افزوده و بیان علل تعلیق این قانون

  • بیان و علل وجود مسأله:

1-1 بیان مساله:

1-2دلایل وجود مساله:

2- تببین و علل بروز مساله:

2-1 تببین مساله:

2-2علل بروز مساله:

یکی از مهم ترین مشکلات ساختاری اقتصاد کشور، ضعف نظام مالیاتی است. شرایط این نظام به گونه ای است که کمتر می توان نشانه هایی از یک نظام مالیاتی کارآمد در آن پیدا کرد. چرا که اگر کارآیی را انجام درست کار بدانیم، نظام مالیاتی ایران کار خود را درست انجام نمی دهد. به عبارت دیگر این نظام فاقد شاخص های اثبات کننده انجام درست کار یعنی دقت، سرعت و حداقل هزینه است.

 در حالیکه در اکثر کشورها یکی از منابع اصلی درآمد دولت مالیات است که تحت عناوین مختلف وصول می شود و درآمد حاصل از مالیات بخش قابل ملاحظه ای از بودجه دولت ها را تشکیل می دهد و در کشورهایی که مالیات از نظام قانونی و مردمی برخوردار است بیش از 60 درصد بودجه عمومی را تشکیل می دهد.

 در اقتصاد ایران متناسب با رهنمودهای کلی برنامه سوم توسعه، به منظور کاهش اتکای بودجه دولت به درآمد نفت، مقرر شد تا سهم درآمدهای مالیاتی در ترکیب منابع درآمدی دولت با گسترش پایه های مالیاتی از طریق وضع مالیات بر ارزش افزوده افزایش یابد.

 از این رو متناسب با مفاد ماده 59 قانون برنامه سوم توسعه، سازمان امور مالیاتی کشور زیر نظر وزارت امور اقتصادی و دارایی تأسیس شد که از جمله وظایف این سازمان در راستای اصلاح و تحول نظام مالیاتی، وضع مالیات بر ارزش افزوده است.

 


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد علل عدم اجرای قانون مالیات بر ارزش افزوده و بیان علل تعلیق این قانون

دانلودمقاله بررسی علل اجتماعی درخواست طلاق دربین زنان مراجعه کننده

اختصاصی از فی بوو دانلودمقاله بررسی علل اجتماعی درخواست طلاق دربین زنان مراجعه کننده دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

بررسی علل اجتماعی درخواست طلاق دربین زنان مراجعه کننده به دادگاه خانواده شماره 1 ( شهید محلاتبررسی پدیده ها و مسائل اجتماعی از دغدغه های اساسی متخصصین علوم اجتماعی است. در این راستا پژوهشی انجام شده تا به بررسی یکی ازآسیب های اجتماعی به نام طلاق بپردازد. در تحقیقاتی که درگذشته توسط محققین دیگرانجام شده ثابت شده است که وقتی طلاق،به یک آسیب اجتماعی تبدیل شود باعث ایجاد آسیب های اجتماعی دیگردر جامعه چه به صورت مستقیم وچه به صورت غیرمستقیم می شود مثل اعتیاد ،بزهکاری،خودکشی،اختلالات رفتاری وشخصیتی و…… در این پژوهش سعی شده تا از جنبه دیگری به این مسئله بپردازدو جوابی برای این سؤال که چه علل اجتماعی دخیل دردرخوا ست طلاق می با شد پرداخته شود.
چه ساختارهای اجتماعی،فرهنگی دراین امردخالت دارند وسرنوشتی این چنین را برای برخی ازدواج هاوزندگی های زنا شوئی رقم می زنند.این پژوهش براساس نظریه مبادله به بررسی این آسیب پرداخته تا از این منظر،متغیرهایی رادر نظربگیرد واثر آنها را بر طلاق و افزایش آن مطالعه کند وبا درنظرگرفتن وتوجه به این متغیرها گا هی درجهت حذف،کا هش و یا تغیراین متغیرها برداشته شود تا هدف اصلی که مهار طلاق در سطح جامعه می باشد با انجام این گونه پژوهشها محقق شود .

فصل اول
بیان مسئله
طلاق مهمترین عامل ازهم گسیختگی بنیادی ترین بخش جامعه یعنی خانواده است.شیوه نهادی شده پایان یک ازدواج واین پایان یافتن تحت هرشرایطی دارای پیامدهای منفی بسیاری است.طلاق به عنوان یک پدیده اجتماعی به طورمستقیم و غیر مستقیم برافرادآن خانواده درنقش های پدر،مادروفرزندتاثیر می گذارد.طلاق روانی هرچند در جامعه آمارقابل توجهی ا ست واثرات خاصی را برخانواده می گذارد اما چون به صورت رسمی موردبررسی قرارنگرفته آماری ازآن دردست نیست اما نوع دیگرطلاق(طلاق قانونی یا رسمی) به دلیل گستردگی وافزایش آن درجامعه به یک آسیب اجتماعی تبدیل شده و پژوهشگران زیادی را به بررسی این مسئله سوق داده است.
طلاق وقتی به یک آسیب اجتماعی تبدیل می شود،اولین واساسی ترین ضربه را به نهاد خانواده داردآورده وزمینه را برای آسیب های اجتماعی دیگر ازقبیل اعتیاد،خودکشی، بیماری های روحی وروانی و……فراهم می کند . لازم است به این مسئله نیزدقت کنیم که این رابطه به صورت متقابل و تعامل بین انواع آسیب های اجتماعی وجود دارد که افزایش یک آسیب زمینه افزایش آسیب های دیگر را فراهم می کند . در این پژوهش،پژوهشگر به بررسی عوامل اجتماعی مؤثر بر در خواست طلاق می پردازد وبه این منظور متغیرهایی همچون تفاوت سنی زوجین،تفاوت عقاید زوجین،تفاوت تحصیلی،اعتیاد،نا باروری،نگاه خانواده فرد نسبت به طلاق،براورده نشدن انتظارات نقش همسری دخالت دیگران درزندگی زوجین،عدم صداقت و میزان شناخت پیش از ازدواج را در رابطه با در خواست طلاق مورد بررسی قرار می دهد تا میزان تاثیر این متغیرها در درخواست طلاق ارزیابی شود. امید به این که با انجام چنین پژوهشهایی زمینه برای برنامه ریزی و آموزشهای مختلف به افرادی که قصدازدواج دارندو افرادی که متاهل هستند فراهم گردد.

فصل دوم
اهمیت و ضرورت پژوهش
دلایل گوناگون را می توان بیان کرد که دال بر اهمیت بررسی مسئله طلاق در جامعه ایران به خصوص در شهرتهران می با شد این دلایل را با توجه به ابعادمتفاوت آثار و پیامدهای طلاق درسطح فرد،خانواده،روابط اجتماعی،وبه طور کلی ساختارهای جامعه می توان عنوان کرد.طلاق به عنوان یک پدیده اجتماعی اثرات مستقیم و غیر مستقیم بر تعادل روانی فرد در نقش های مختلف همسری،بستگان،فرزند و دوستان داردکه اثرات آن غیرقابل چشم پوش است.به علت آثارعاطفی ناشی از طلاق برفرد است که امکان وجودمشکلاتی را در فرد می توان پس از طلاق مشاهده نمود.همسری که بعداز طلاق باید به تنهایی اوقات خویش را بگذراند و یا فرزندی که ناچارست بدون هر دو ویا یکی از والدین خودبه سربرد و بستگان و دوستانی که در ارتباطات خویش با اینگونه افراد دچار اختلالاتی می گردند .همگی ازپیامدهای طلاق میباشد. ازپیامدهای طلاق می توان ازمشکلات اقتصادی که به خصوص برای زنان در جامعه به وجود می آید صحبت کرد،که می تواند در آسیب های اجتماعی نقش مهمی داشته باشد.
به هم خوردن تعادل در یک نهاد اساسی جامعه یعنی خانواده باعث به هم خوردن تعادلات در نهادهای دیگر جامعه می شود وبه اساس واستواری آن جامعه لطمه وارد می کند.
البته دراینجا رشد طلاق حائز اهمیت است که اگر بیش از حد قابل قبول در جامعه باشد حالتی آسیبی را ایجاد می کند واین مسئله در جوامع شهری ایران به خصوص در تهران بسیارصادق است. در مورد ضرورت انتخاب این موضوع باید به نقش طلاق در سایرآسیب های اجتماعی اشاره کرد که خود مبین اهمیت انتخاب موضوع می باشد:
((طلاق ازجمله مباحث اجتماعی است که در سایر پدیده های آسیب شناسی انعکاسی بارز دارد. اکثر بررسی های انجام شده از رابطه بین طلاق و اعتیاد،جرم،بزهکاری،روان پریشی،عدم تعادل شخصیتی،مسائل آموزشی تربیتی،خود کشی ویا جامعه ستیزی ونظایر آن حکایت دارد.و طلاق را علت آن می داند.جالب اینکه رابطه طلاق با آسیب های اجتماعی گاه رابطه ای دوسویه است یعنی برخی از این معلول ها خود می توا ند علت گرایش به طلاق باشند. مثلا اعتیاد می تواند عامل طلاق باشدولی خود طلاق تحت شرایطی متفاوت می تواند عامل گرایش به اعتیاد باشد.
این مسئله در مورد جرم وجنایت،عدم تعادل شخصیتی و نظایر آن هم می تواند صدق کند. لذا در این پژوهش سعی شده است تابا بررسی علل طلاق راه را برای بحث جدی تر در باب اعتیاد،جرم و جنایت،بزهکاری،روان پریشی ناثباتی روانی و شخصیتی،بحران های اجتماعی و خانوادگی فراهم سازد وازطرفی شناخت طلاق مقدم بر هر اقدام عملی برای کا هش آن و حفظ خانواده هاست و بالاخره کاوش و پژوهش درباره طلاق به طور غیرمستقیم شناخت ازدواج و شیوه های همسرگزینی وتشخیص خصایص کلی حاکم برآن به حساب می آید و می توا ند درجهت غنا بخشیدن به فرهنگ زناشویی وزدودن فقر حاکم برآن مفیدافتد.(پیران 1369 )
هم چنین با نگاهی به آمار طلاق در ایران به خصوص در مناطق شهرها به خصوص در تهران شاهد رشد صعودی طلاق هستیم که می توان آن را به عنوان یک پدیده آسیبی مطرح نمود وخود حاکی ازاهمیت موضوع و ضرورت تحقیق می باشد شهری مانند تهران با چنین جمعیتی در سالهای آتی با مشکلاتی چون فرزندان بی سرپرست و مشکل حضانت آنها،همچنین تعداد زنان مطلقه و مشکل اعاشه آنها مواجه خواهد بود.(ساروخانی 1376 ).
هم چنین باید گفت: (هیچگاه مطالعه آسیب شناسی اجتماعی، انحرافات اجتماعی و بزهکاری اجتماعی بدون شناسایی طلاق صورت پذیر نیست به تعبیر دیگر هر جامعه که در جستجوی سلامت است باید این پدیده را مهار کند).(همان منبع صفحه 17 )

فصل سوم
اهداف پژوهش : اهداف کلی
اهداف پژوهش به دو قسمت کلی و جزئی تقسیم می شود.اهداف کلی تحقیق در ابتدا بیان می شود هدف کلی از پژوهش حاضر بررسی عواملی است که در طی زندگی زناشویی برآن تاثیرداشته و منجربه برگزیدن راه حلی به نام طلاق از طرف زوجین ویا یکی از آن دو برای پایان بخشیدن به زندگی زناشویی می گردد.(علل اجتماعی) از سوی دیگر شناخت عوامل اجتماعی موثربر طلاق به عنوان گامی در جهت کنترل آن درجامعه کمک خواهدکرد(مشروط به ادامه تحقیقات دراین زمینه توسط محققین مطرح وبا تجربه ) پیامدهای آن را به حداقل می رساندو به سا لم سازی محیط اجتماعی کمک کرده وزمینه را برای رشد روحی و جسمی فرزندانی سا لم در محیط خانواده ای سا لم فراهم می کند به طورکلی هدف اصلی ازاین تحقیق مهار موضوعی به نام طلاق در جامعه است.
اهداف جزئی شامل:
1.بررسی این مسئله که چه ارتباطی بین طلاق وتفاوت سنی زوجین وجوددارد؟
2. بررسی این مسئله که چه ارتباطی بین طلاق و تفاوت عقاید زوجین وجوددارد؟
3. بررسی این مسئله که چه ارتباطی بین طلاق و تفاوت تحصیلات زوجین وجوددارد؟
4.بررسی این مسئله که چه ارتباطی بین طلاق و اعتیاد وجوددارد؟
5. بررسی این مسئله که چه ارتباطی بین طلاق و ناباروری وجوددارد؟
6. بررسی این مسئله که چه ارتباطی بین طلاق و نظرخانواده فرد نسبت به طلاق وجوددارد؟
7. بررسی این مسئله که چه ارتباطی بین طلاق و برآورده نشدن انتظارات از نقش همسری وجود دارد؟
8. بررسی این مسئله که چه ارتباطی بین طلاق و میزان دخالت دیگران در زندگی زناشویی وجود دارد؟
9. بررسی این مسئله که چه ارتباطی بین طلاق و میزان شناخت پیش از ازدواج وجود دارد؟
10. بررسی این مسئله که چه ارتباطی بین طلاق و عدم صداقت همسر وجوددارد؟

فصل چهارم
فرضیه های پژوهش:
1. به نظر می رسد بین طلاق با تفاوت سنی زوجین رابطه وجود دارد.
2. به نظر می رسد بین طلاق با تفاوت عقاید زوجین رابطه وجود دارد.
3. به نظر می رسد بین طلاق با تفاوت تحصیلات زوجین رابطه وجوددارد.
4. به نظر می رسد بین طلاق با اعتیاد یا مصرف مشروبات الکلی رابطه وجود دارد.
5. به نظر می رسد بین طلاق با ناباروری رابطه وجود دارد.
6. به نظر می رسد بین طلاق با نظرخانواده فرد نسبت به طلاق رابطه وجود دارد.
7. به نظر می رسد بین طلاق با برآورده نشدن انتظارات از نقش همسری رابطه وجود دارد.
8. به نظرمی رسدبین طلاق با دخالت دیگران در زندگی زوجین رابطه وجود دارد.
9. به نظر می رسد بین طلاق با میزان شناخت پیش ازازدواج رابطه وجود دارد.
10.به نظر می رسد بین طلاق با عدم صداقت همسر رابطه وجود دارد.

فصل پنجم
پیشینه پژوهش
در این قسمت از پژوهش به پژوهشهایی پرداخته می شود که قبلا در این زمینه صورت گرفته است به طور کلی دو گروه ازپژوهشهای مورد نظر می باشد الف)پژوهشهای خاص:که به موضوع طلاق پرداخته است واز جوانب مختلف به این پدیده توجه کرده است.ب)پژوهشهای عام:که پدیده طلاق را به صورت عام دربرمی گیرد.
الف)پژوهشهای خاص:
درتمام منابع به دست آمده در مورد طلاق به چند وجهی بودن این پدیده توجه شده است و اینکه تنها از یک سو نگریستن به مسئله راه به جایی نمی برد در این رابطه دکترساروخانی در اثرش طلاق پژوهشی در شناخت واقعیت وعوامل آن 1376 این چنین مینویسد:
همه پدیده های اجتماعی چندیاچندین عامل دارندطلاق نیز در این مجموعه مستثنی نیست. همه پدیده های اجتماعی دارای علل و عوامل عینی و ملموس وکمی هستند در عین حال ازعوامل ذهنی و کیفی نیز برخوردارند
طلاق نیز چنین ا ست .شناخت انتزاعی هر یک از عوامل یک واقعیت اجتماعی درست نیست عوامل به تنهایی معنایی ندارند آنان در مجموع یا شبکه عوامل معنا می یابند بنابرین به جای شناخت انتزاعی یا جدا سازی عوامل باید هر عامل را در متن و مجموعه شناخت. بدینسان عوامل یک پدیده اجتماعی با یکدیگر درمی آمیزندوترکیب می شوند واز آن آمیزه ای خاص و منحصر به فرد پدید می آید.باید محقق درعین حال هم عوامل روانی،اقتصادی،سیاسی وهم اجتماعی،حقوقی و… را با هم مطرح کرده مورد شناخت قراردهد تا واقعیت درهمه ابعادش شناخته شود به عنوان مثال به درستی می توان گفت طلاق سلسله عوامل اجتماعی دارد (نظیرمادی شدن جامعه،کمرنگ شدن ارزشهای معنوی و……)لیکن همه انسانها در همین جوامع دست به طلاق نمی زنند.بنابرین سلسله عوامل روانی نیز در کار طلاق تاثیر گذارند.از جانب دیگر هرگز نمی توان تصور کرد که شرایط اقتصادی جامعه بی تاثیر بر جریان طلاق باشد.(ساروخانی 1376)در اثر دکتر ساروخانی (طلاق پژوهشی در شناخت واقعیتو عوامل آن )ابتدا به دلایل عنوان شده و بهانه های طلاق از جانب افرادی که دست به طلاق زده اند برخورد می کنیم که بالاترین تعداد و درصد ذکر شده برای درخواست طلاق ازجانب فرد طی سالهای 52تا60 نداشتن توا فق اخلاقی بوده است. که البته روند رو به کا هش را طی این سالها نشان می دهد.از دیگر فراوانی بهانه های طلاق تنفر و کراهتی است که زوجین نسبت به یکدیگرداشته اند وبعد عاطفی طلاق را به خود اختصاص می دهد. ابعاد انحرافی در طلاق نیز نقش سوم را دارد دلایلی چون اعتیاد،انحراف زوجه و عدم تمکین که از سال 58 به بعد حدود 2 درصد بهانه های طلاق را تشکیل می دهد.
در ضمن ایشان این تذکر را نیز داده اند که مسائل موجود در این داده ها که توسط آمار مرکزی جمع آوری شده است تا اندازه ای از دقت و صحت این داده ها می کاهد. در برابر این بهانه ها ایشان به دو گروه از علل و عوامل اشاره دارند که در امر طلاق دخیل بوده و این پدیده را تحت تاثیر قرار می دهند.(همان منبع 51 ـ46)درمورد علل طلاق به مسائل زیر اشاره می کنند:
سستی روابط اجتماعی که در جوامع صنعتی به علت های مختلف از قبیل تحرک جغرافیایی،بسط تکنولوژی،کاهش اهمیت خانواده و روابط انسانی وجود دارد.قشربندی اجتماعی که هر یک از قشرهای اجتماعی با توجه به فرهنگ خاص آن فضائی خاص را تشکیل می دهد و درون آن رفتار انسانها وضع یا شکل خاصی می یابد برای مثال وضع شغلی یا درآمد که عوامل مهم درقشربندی اجتماعی هستند. هر یک با ویژگی های خاص خویش بررفتار خانوادگی انسانها تاثیر خاصی بر جای می گذارد. از نظر وضع شغل شیوع طلاق در بین بازیگران نمایش یا هنر پیشه ها در سراسر جهان امری قطعی است و یا اینکه بحران در وضع درآمد و سیر نزولی آن که همراه با ترک عادات رفاهی افراد خانواده همراه می گردد بر میزان طلاق موثر خواهد بود.قشرهای پایین جامعه در صورت نبودن مقررات سخت و هزینه ها و بار مالی طلاق بیشترین روی آوران به طلاق می باشند.
میزان تحصیلات زن و مرد در طلاق تاثیرات مهمی را نشان می دهد ولیکن در ایران بر خلاف دیگرنقاط جهان که طلاق به روشنی با افزایش تحصیلات رو به کاهش می نهد در تهران به نوعی فقدان هنجار مشخص برمی خوریم و علی رغم این واقعیت روندهایی چند دیده می شود.بی سوادی و مرزهای نزدیک به آن بالاترین نسبت طلاق را فراهم می سازد سطح تحصیلات تا ورود به آموزش عالی از این روند می کاهد . با افزایش سطح تحصیلات دانشگاهی مجددا آمار طلاق افزایش می یابد.ازعوامل مهم دیگر تعداد فرزندان است که بی فرزندی در خانواده مشکلات را افزایش داده وبی ثباتی ازدواج کمک می کند ولی از سوی دیگر وجود فرزند و مخصوصا افزایش فرزندان همواره عاملی مثبت و در اصطلاح مرکز گرا و تحکیم بخش درخانواده نخواهد بود سن ازدواج و سن زوجین و تفاوت سنی آنها نیزازعوامل دیگر به طلاق عنوان شده است زودرسی سن ازدواج بر میزان آسیب آن تاثیر گذارده است و هم چنین شکاف سنی برطلاق تاثیر دارد ولی به طور کلی این علل همراه با عوامل دیگر به طلاق دامن می زنند ولی هرخانواده ای با چنین ویژگی محتوم به گسست پیوند نیست.(همان منبع ص 82 –52 )
نویسنده عوامل طلاق را دردو حوزه جامعه شناسی و روان شناسی اجتماعی مورد بحث قرار می دهد. به این ترتیب که در حوزه جامعه شناسی عوامل ساختی با آسیب ها رابطه جدی دارند. عوامل ساختی در حوزه جامعه شناسی شامل عواملی ا ست تام،چند ساختی،وسیع وکلی. این عوامل با تمامی حیات اجتماعی سروکار دارند به تعبیر جامعه شناسان آسیب زا یا آسیب برانگیزندو در اعماق جامعه عمل می کنند. از این رو در محدوده جامعه شناسی عمقی جای دارند خوشه یا مجموعه وسیع از پدیده های اجتماعی را بیمار می سازند بنابراین با تمام زمینه های آسیبی در ارتباطند.برخی از این عوامل ساختی چنین اند: پیتریم سوروکین واضع مفهوم جامعه حسی است به زعم او آنگاه که انسانها همه ارزشها را در مسلخ ماده گرایی و ابزار گرایی قربانی می سازند جامعه ای تکوین می پزیرد که باید جامعه حسی خوانده شود. اهم مشخصات چنین جامعه ای به این قرار است: سلطه کششهای طبیعی،التذاذ آنی شئی سروری وقلب رابطه انسان و طبیعت.(همان منبع ص 122 )
درهریک ازاین جوامع روابط انسانی سست و سرد آسیب پذیرمی گردد عواطف انسانی ناپدید می شوند،انسانها به سودهای مادی یا جسمانی توجه دارندو ا شیاء ارزش انسانها راتعیین می کنندانسانها قربانی نظامی میشوندکه در آن جز ماده،شیء،کالا وسود آنی پرستی ارزشی ندارند ومعنای متعالی زیستن در کنار یکدیگر برای همیشه ازمیان می رود و روابط خانوادگی نیز از این امر مستثنی نیست همچنین از عوامل ساختاری درحوزه جامعه شناسی بی هنجاری ودو ساختی شدن جامعه را مطرح می کند که به مفهوم آنومی از نظردورکیم و مرتون نزدیک است.درحال دگرگونی سریع جوامع قواعدو هنجارهای سنتی کم ارزش تر به نظرمی رسند وارزشها ی جدید و منطبق با واقعیت نیز جا نیفتاده اند در چنین حالتی که جامعه در حال گذر است دو ساخت کهن و جدید هر دو وجوددارند و تبعیت افراد را با هنجار دچار مشکل می سازندوتناقض آمیزی این دو ساخت در تمام روابط خانوادگی دیده می شود که برای مثال در ازدواج به هنگام گزینش همسر سنت های قدیمی به کار می آیند(تبعیت از بزرگتران،ریش سفیدان خانواده)که درزمان خودکارایی داشته است یعنی هنگامی که عروس با پیراهن سفید عروسی به خانه بخت می رفت و با پیراهن سفید (کفن)ازآن بیرون می آمد ودر زمان کنونی که همه چیزدر حال دگرگونی است برای مثال نقش زن در جامعه تنها به عنوان همسرمنحصرنمی گردد.و اشتغال ووضع سواد در بین این قشر تغییرکرده و ارزشهای جدیدی مطابق بااین تغییرات به وجود آمده است. دیگراین روش کارایی خود رااز دست میدهد بنابراین دو ساختی شدن جامعه منجربه عدم تعادل درساختارهای جامعه و حالت آسیب زایی پیدا می کند. ازدیگر عوامل دراین حوزه کرختی وجدان جمع و تصری طلاق می باشد. دردوبعدنفی مفرط یا پذیرش افراطی باعث آسیب زائی در رابطه با طلاق می باشد از دیگر عوامل ناهمسان همسری و یگانگی زوجهاست که باعث می شود تا دو انسان با دو مجموعه ارزشها و عادتها وجهان بینی ها ی متفاوت از یکدیگر هر چنددرابتدا با لعابی عاطفی به زندگی مشترک روی می آورند ولیکن شکافها به زودی خود را نشان می دهد و منجر به گسست زندگی مشترک می گردد وهرقدر فاصله اجتماعی،جغرافیایی،فرهنگی و شغلی حتی زبانی و دینی زوجین بیشتر باشد احتمالا بیشتر درمعرض تهدید به طلاق قرار می گیرند(همان منبع ص 130 –120 )
در میان عوامل ساختی در حوزه روان شناسی اجتماعی نیزعواملی چند مطرح می شود از جمله خود میان بینی و دوری از همدلی در بین افراد است به همان اندازه که فرآیند همدلی یا توان خود را به جای دیگری نهادن موجبات بسط و تقویت مشارکت اجتماعی و به تبع آن گسترش و شکوفایی روابط انسانی را فراهم می سازد دوری از همدلی زوجین را از یکدیگر دور ساخته وعدم سازش ایشان را فراهم می کند. از دیگر عوامل در این حوزه بلوغ روا نی- اجتماعی و زدایش رمانتیسیم ازدواج می باشد به این معنا که جوان یا هر انسانی که دست به ازدواج می زند باید بداند که زناشویی نیز هماننددیگرامور و پدیده های اجتماعی دارای جهات مثبت و منفی است وتنها درخواست و جلب نکات مثبت ازازدواج امریست بسیار دورازواقعیت. با توجه دادن به این مسائل بسیاری از مشکلات زوجین حل خواهد گردید و آخرین مبحث دراین حوزه آگاهی از فضای خاص ارتباطی است به این معنی که حرمت ارتباطات در یک خانواده نوپا باید مورد توجه اطرافیان قرا ر بگیرد واز دخالت در ارتباطات زوجین باید جلوگیری شود.(همان منبع ص 136-130 )نویسنده مدل زیر رابه عنوان مدل علی طلاق مطرح می کند:

 

 

 

 

 

در این رابطه رفتار و عقاید خانواده منشاءارزشهای اساسی فرد دررابطه با ازدواج،اصول اخلاقی توجه نداشتن به سود ولذت گرایی فرد درارتباطات خویش، وضع مادی ازنظر وضع درآمد ورفاه، شبکه روابط اجتماعی و وجود افرادی سا لم یا نا سالم در این شبکه و چگونگی گزینش همسر در موارد ذکر شده در مدل برطرق مؤثر پنداشته شده ا ند.مقاله ای که توسط دکترپرویز پیران تحت عنوان ((در پی تبیین جامعه شناختی طلاق)) نوشته شده است ایشان به نکاتی چنددر مورد این پدیده پرداخته اند درمورد چهار چوب تئوریکی پژوهش خویش ایشان معتقدند که ((چهار چوب تئوریک مناسب پژوهش در باب طلاق منطقا باید چنان چهار چوبی باشد که دائما بین فرد و جامعه از طریق شناخت نهادها و سازمان اجتماعی نوسان کند.))
در ارتباطی هماهنگ این سطوح را نگریسته برهر یک درنگ کند. و ضمن عدم غفلت از هویت و خصایص فردی واراده آگاه انسان جبر اجتماعی را نیز به فراموشی نسپرد. درمورد طلاق باید آگاه بود که ساختارجامعه ایران در طی
تاریخ خود مکانیسم هایی را برزندگی زناشویی مسلط ساخته است این مکانیسم هادر شیوه همسر گزینی منعکس است اما باید اذعان داشت برخی ازاین مکانیسم ها احتمال انحلال خانواده را دربطن خود به همراه دارداز سوی دیگر مکانیسم های سنتی در150 سال گذشته دستخوش آشوب شده اندو حداقل برای اقشاری برندگی خود را از دست داده اند و جایگزین مناسبی نیز یافته ا ند.پس از یک سو امکان وقوع طلاق دربرخی از مکانیسم های اجتماعی کهنسال ریشه دارد و از سوی دیگر به تهاجم گریزناپزیر فرهنگ غرب ونحوه دفور مه شدن ساختار و روابط اجتماعی درشرایط وابستگی مربوط است اما انعکاس شرایط اجتماعی نیز یکدست نیست و خصایص ساختار وبه اشکال گوناگون درزندگی افراد و گروهها منعکس می شود .
برخی از این شیوه های ا نعکاس با طلاق قرابت بیشتری دارند که تحلیل آندرسطح عامیانه صورت می گیرد بالاخره ساختار جامعه و رشد و تربیت افراد خصایص متنوعی را پدیدمی آورد که برخی ازاین خصایص چنانچه در فردی جمع شوند احتمال وقوع طلاق را برای او فزونتر می سازندکه موضوع سطح فرد است((پیران 1369 ))
ایشان با مرور منابع در مورد طلاق چهار مقوله کلی: اشکال روابط اجتماعی،معیشت و گذران زندگی،ارزشهای اجتماعی وفرهنگی،نارسایی های جسمی و روحی را با طلاق مرتبط فرض کرده اندوهر یک ازاین مقولات را به فرضیه های متعدد تقسیم کرده تابتوان به صورت تجربی آنها را مورد آزمون قرار داد این فرضیه ها عبارتند از:
1. نا آشنایی با همسر ویا کوتاه بودن آشنایی احتمال وقوع طلاق را افزایش می دهد.
2. اجبار به ازدواج احتمال وقوع طلاق را افزایش می دهد.
3. ازدواج در سنین کم خاصه در مورد زنان احتمال وقوع طلاق را افزایش می دهد.
4. طولانی ترشدن زندگی زنا شویی از احتمال وقوع طلاق می کاهد.
5. داشتن رابطه نامشروع احتمال وقوع طلاق را افزایش می دهد.
6. ازدواج مجدد درصورت عدم پذیرش همسر نخست احتمال وقوع طلاق را افزایش می دهد.
7. دخالت مدام شخص یا اشخاص ثالث در زندگی زناشویی احتمال وقوع طلاق را افزایش می دهد.
8. کم بودن ساعات گذراندن باخانواده احتمال وقوع طلاق را افزایش می دهد.
9. تنگدستی و عدم توانائی درتامین مخارج زندگی احتمال وقوع طلاق را افزایش می دهد.
.10تحرک شدید طبقاتی احتمال وقوع طلاق را افزایش می دهد.
.11تفاوت شدید طبقاتی احتمال وقوع طلاق راافزایش می دهد.
12.حضت شوهرخاصه در صورت اتکاءمالی زن و شوهراحتمال وقوع طلاق را افزایش می دهد.
13.نازایی احتمال وقوع طلاق را افزایش می دهد ولی تعدادفرزند با احتمال وقوع طلاق رابطه معکوس دارد.
14. بیماری چه روحی وچه جسمی درصورت تداوم احتمال وقوع طلاق را افزایش می دهد.
15.مسائل و مشکلات جنسی مربوط به زندگی زناشویی احتمال وقوع طلاق را افزایش می دهد.
16. اعتیاد احتمال وقوع طلاق را افزایش می دهد.
17. تضادارزشهای فرهنگی و باورهاو چشمداشت ها احتمال وقوع طلاق را افزایش می دهد.
18.مرد سالاری وتمایل به سلطه بر همسرو فرزندان وسلطه ناپذیری همسراحتمال وقوع طلاق را افزایش می دهد.

 

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  97  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید

 


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله بررسی علل اجتماعی درخواست طلاق دربین زنان مراجعه کننده