فی بوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی بوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلودمقاله تاریخ جمع مصحف در زمان عثمان

اختصاصی از فی بوو دانلودمقاله تاریخ جمع مصحف در زمان عثمان دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

 

ابن جعفر عسقلانی تاریخ جمع مصحف عثمانی راتفه 25 هجری ضبط کرده و قول کسانی را که در تاریخ جمع مصحف را در حدود سال سی هجری ذکر کرده اند بر مبنای بی خبری و غفلت دانسته است بی آنکه در صف قول خود مستندی را ارائه دهد.
ابن جزری در کتاب « النشر فی القرآن العشر» راجع به تاریخ جمع قرآن می نویسد : در حدود سال سی هجری ـ در زمان خلافت عثمان ـ حزیفه بن الیمان که در جنگ ارمنستان و آذربایجان اختلاف مردم را در امر قرائت دیده بود ( از عراق به مدینه ) نزد عثمان آمد و به او گفت : دریاب این امت را پیش از آنکه در قرآن همان اختلافی رخ دهد که در میان یهود و انصاری روی داد. پس عثمان برای حفصه پیام پرستاد که صحف را نزد ما بفرست تا نسخه چند از آ“ برداریم و آن گاه به تو آن را باز پس دهیم .
حفصه آنرا نزد عثمان فرستاد و عثمان فرمان داد تا زید بن ثابت و عبدالله بین زبیر و سعید بن عاص و عبدالرحمن بن حارث بن هشام از آن نسخه بردارند و هر گاه اختلافی در قرائت بازدید پیش آید . به سان قریش بنویسند زیرا قرآن به زبان قریش نازل شد.
ابن فرری می نویسد : مصحف هایی که از روی صفحه بوبکری استنساخ شد همه مجرد از نقطه و شکل بودند و با همان حروف و نقطی به کتابت در آمد که پیامبر در حدیق (انزل القرآن علی سبعه (حرف ) اشاره فرموده بود و در آخرین عرضه بر رسول الله مورد قبول قرار گرفت .
اختلاف نظر ابن مسعود با عثمان در مورد جمع قرآن
و نیز ابن واضح یعقوبی در تاریخ خود درباره جمع قرآن در زمان خلافت عثمان چنین می نویسد :
« عثمان قرآن را جمع آوری کرد دویت نمود و سوره های دراز را با سوره های طویل و سوره های کوتاه را با سوره های قصار پهلوی هم قرار داد. و به اطراف و اکناف نوشت که قرآن را جمع آوری کنید تا همه جمع آوری شد. پس آن ها را با آب گرم و سرکه جوشانید و بقولی آنها را سوزانید و جز مصحف عبدالله بن مسعود با همه مصحف ها چنین کرد ابن مسعود در کوفه بود و زیر بار نرفت که محصف خود را به عبدالله بن عامر بدهدو عثمان بدو نوشت که عبدالله بن مسعود را نزد من فرست چه تباهی به این دین و فساد به این امت راه ندارد. پس در حالی که عثمان خطبه می خواند عبدالله به مسجد در آمد و عثمان گفت : اکنون جانوری سیاه بر شما در آمد . پس ابن مسعود سخنی درشت گفت و عثمان فرمود تا او را با پایش کشیدند و دو دنده او شکسته شد پس عایشه به حرف آمد و بسیار سخن گفت .
و به قولی ابن مسعود این پیشنهاد را به او نوشت ولی چون خبر یافت که عمثان قرآن ها را می سوزاند گفت این را نخواستم و به قولی حذیفه بن الیمان این پیشنهاد را به عثمان نوشت و ابن مسعود رنجور شد پس عثمان به عیادت وی آمد و به او گفت : چه سخنی است که از تو به گوشم رسیده است ؟ گفت : همان چه را با من کردی گفته ام تو فرمودی که تن مرا لگدکوب کردند و نماز ظهر و عصر را بیهوش بودم و مقرری مرا باز گرفتن .
گفت : اکنون برای قصاص آمده ام پس همان کاری که با تو انجام شده است با من انجام ده
گفت : من آن کس نیستم که به قصاص را بر خلفا بگشایم گفت این مقرری تو است آن را بگیر
گفت : آنگاه که بدان نیاز داشتم آنرا از من دریغ داشتی و اکنون که از آن بی نیازم آن را به من می بخشی نیازی بدان ندارم
پس عثمان باز گشت و ابن مسعود بر عثمان خشمناک بود تا وفات کرد و عمار یاسر بر او نماز خواند.
و عثمان نسخه های قرآن را به شهرها فرستاد ، نسخه ای بر کوفه و نسخه ای بر بصره و مصحفی به شام و مصحفی به بحرین و مصحفی به یمن و مصحفی بر جزیره
و مردم را فرمود که از یک نسخه قرائت کنند و سبب آن بود که خبر یافت که مردم می گویند : قرآن آل فلان . پس خواست که یک نسخه باشد گزارش ابن واضح در مورد این که عمثان همه مصحف ها را جز مصحف ابن مسعود از بین برد البته استثناء های دیگر هم داشته است چنانچه ابن ندیم در الفهرست از قول ابن منادی می نویسد که گفت : « من نزد ابویعلی حمزه حسنی قرآن به خط علی بن ابیطالب دیدم که چند ورقی افتاده داشت و آن قرآن در خاندان حسن به توارث مانده بود .. ) مضافا به اینکه ابن واضح خود نیز ترتیب سوره های قرآن را در مصحف امام علی قید و ثبت کرده است . ابن اشته نیز از قول ابن سیرین می گوید که امیرالمومنین علی در مصحف خود ناسخ و منسوخ را نوشته بود و من آن مصحف را خواستم و به مدینه نوشتم ولی به دستم نرسید.
عبدالله را به عنوان جانشین خود کند . عمر گفت : « نه به خدا سوگند ، دو مرد از پسران خطاب ، متصدی امر خلافت نشود . آنچه که عمر به دوش کشید بس است . » آنگاه گفت : « رسول خدا (ص ) هنگام وفات ، از شش تن از افراد قریش راضی و خشنود بود : علی ، عثمان ، طلحه ، ذبیر ، سعد بن ابی وقاص و عبدالرحمن بن عوف و نظر من این است که خلافت را بین این شش نفر به شورا بگذاریم تا این که خود یک نفر را انتخاب کنند .» سپس گفت : « اگر جانشین تعیین کنم ، کسی که از من بهتر بود ( ابوبکر ) چنین کرد ، و اگر تعیین نکنم آن کسی که از من بهتر بود ( رسول خدا (ص) نیز چنین کرد . » سپس گفت : « این چند نفر را نزد من آورید .» پس آن شش نفر هنگامی که او در حال احتضار بود ، حاضر شدند . عمر نظری بر آنها افکند و گفت : « آیا همه شما بعد از من به خلافت طمع بسته اید ؟ » آنها ناراحت شدند و سکوت کردند . عمر سخن خود را دوباره تکرار کرد ، زبیر گفت : « چرا ما شایستگی آن را نداشته باشیم . تو متصدی خلافت شدی در صورتی که سابقه و قرابت ما از تو نزدیکتر و بیشتر است .»
بعد عمر درباره سابقه هر کدام مطالبی را بیان داشت ، آنگاه گفت « ابوطلحه انصاری را نزد من آرید .» و چون او را نزد عمر آوردند ، به او گفت: « این اباطلحه ، بنگر هنگامی که از دفن من بازگشتید با پنجاه نفر از انصار که همگی مسلح به شمشیر باشند ، این شش نفر را خبر کن و در خانه ای گردآور که تحت نظر آن پنجاه نفر باشند و آنها بر در آن خانه باشند ، تا این شش نفر با یکدیگر مشورت کنند و از بین خود یکی را انتخاب کنند . پس اگر دیدی پنج نفر با هم اتفاق کردند و یکی مخالفت کرد. او را گردن بزن، و اگر دو گروه سه نفری شدند ، بنگر که عبدالرحمن بن عوف در کدام طرف است ، پس تو آن طرف را بگیر ، و اگر آن سه نفر دیگر بر مخالفت خود اصرار کردند ، گردن آنها را بزن ، و اگر بعد از سه روز آن شش نفر به نتیجه ای نرسیدند ، همگی را گردن بزن و مسلمانان را به حال خود واگذار تا یک نفر را برگزینند.»
طبق دستور عمر ، ابوطلحه بعد از دفن عمر آن شش نفر را جمع کرد و خود با پنجاه نفر شمشیر به دست پشت در خانه منتظر ماندند تا آن شش نفر به گفتگو بپردازند .
نخستین کسی که به سخن آمد طلحه بود. او حاضران را به گواهی طلبید ، و اعلام کرد که وی به نفع عثمان کنار خواهد رفت و حق خود را به او خواهد بخشید . چون می دانست تا وقتی که علی (ع) و عثمان هستند مردم زیر بار اطاعت او نخواهند رفت و با این عمل خود موضع عثمان را تقویت کرد.
علت کنار رفتن طللحه به نفع عثمان نیز به خاطر این بودکه طلحه از قبیله تیم و عموزاده ابوبکر بود و بین دوقبیله بنی هاشم و تیم به خاطر مسئله خلافت ، کدورت پیدا شده بود.
زبیر نیز به نفع علی (ع) کنار رفت و گفت : « گواه باشید که من نیز حق خود را به علی (ع) بخشیدم . » اگر زبیر همان خویشاوندی و حمیت نسبی بود، چون او پسر عمه علی (ع) بود.
بدین ترتیب از شش نفر چهار نفر باقی ماندند.
سعد بن ابی وقاص نیز به نفع عبدالرحمن کنار رفت و گفت : « من حق خود را به عموزاده ام عبدالرحمن بخشیدم . » این همه به جهت این بود که هر دو نفر از قبیله بنی زهره بودند و سعد می دانست که با خلافت وی موافقت نمی کنند.
در نتیجه سه نفر باقی ماندند . در این وقت عبدالرحمن به علی (ع) و عثمان گفت : « از شما دو نفر ، کدامیک خاضر است به نفع دیگری کنار رود ؟ » چون پاسخی از هیچ کدام نشنید، خود به سخن آمد و گفت : « من شما را گواه می گیرم که من از خلافت کنار می روم تا یکی از شما دو نفر را انتخاب کنم .» سپس رو به علی (ع) کرد و گفت : « من با تو بر کتاب خدا و سنت رسول خدا و سیره شیخین ابوبکر و عمر بیعت می کنم .»
علی (ع) فرمود : « من می پذیرم به شرط ان که بر کتاب خدا و سنت رسول و طبق نظر خودم عمل نمایم.» عبدالرحمن رو به عثمان کرد و همان سخنان را تکرار کرد و عثمان پذیرفت . عبدالرحمن برای بار دوم و سوم کلمات خود را با علی (ع) تکرار کرد و آن حضرت نیز همان پاسخ را داد و برای عثمان نیز تکرار کرد و او همه شرایط عبدالرحمن را پذیرفت .
در این وقت عبدالرحمن دست خود را به دست عثمان زد و گفت :
«السلام علیک یا امیرالمومنین »
بدین ترتیب عبدالرحمن ، عثمان را به خلافت منصوب کرد.

 

اظهارات عقیده یکی از نویسندگان مصری درباره ترکیب شورا
در اینجا نظر یکی از نویسندگان اهل سنت نقل می گردد ، تا به ماهیت این شورا بهتر پی برده شود.
عبدالفتاح عبدالمقصود در این باره چنین می نویسد :
آن علم هوشیاری در میان رویای بیهوشی به هم پیچیده شد و از میان رفت .. عمر بر طبق خواست خواب ( نه تجربه و معرفت ) وصیت کرد و انچه از نزدیک در شخصیت پسر ابی طالب دیده و سنجیده بود ، نادیده گرفت . گرچه در این وصیت شخص معینی را بر نگزید ، ولی با نقشه ای که رسم کرد خلافت را انچنان در میان شش نفر محدود ساخت ، که از آنها تجاوز نکند و به یکتن از آن جمع تعلق گیرد . با این نقشه آیا می توان گفت که علی (ع) را محدود نساخته بود ؟ اگر صریحا دستور نداد، ولی به طر غیر مستقیم راه او را برای زمامداری بست ، و با دیگران ، برای از بین بردن حق این مرد هاشمی که مورد حسد بود ، همسدت شد . او اعلان نکرد که باید علی (ع) از خلافت بر کنار باشد ، ولی با قرین ساختن او با آن اشخاص نشان داد که از نظر او علی (ع) با آنها یکسان است و از نظر مقاو شان بر آنها برتری ندارد. با این انتخاب و اعلام بسی واضح بود که باز دست علی (ع) از خلافت کوتاه می ماند.
اکنون بگذریم نام این چند تنی که قرین هم قرار داد ، به زبان آریم و ضع آنها را در صف کینه توزان بشناسیم .. تردیدی نیست که این چند تن ، یا از شاخه ای درخت کینه و حسد بودند ، یا در سایه این درخت شوم پرورش یافته بودند. بهترین این شش نفر ـ بر حسب خویشاوندی ـ زبیر پسر عمه آن حضرت بود. با این نسبت نزدیک ، خوش قلبی او با علی (ع) پیوسته آلوده به حسد و بد دلی بود. گفتار و رفتار گذشته اش با آن حضرت معروف ، و آینده اش با معرکه خون و کشتار دیده می شود.

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله 19   صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله تاریخ جمع مصحف در زمان عثمان

دانلود مقاله حمله مغول ها

اختصاصی از فی بوو دانلود مقاله حمله مغول ها دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

 

مقدمه
یکی از مدارس قدیم ایران که در تبریز در نیمه اول قرن هشتم هجری دایر بوده مجتمع « ربع رشیدی » می باشد ، که این مجتمع از نظر اصول کلی مدیریت و آموزش و شیوه ی اداری با تمام مدارس قبل و معاصر بعد از خود تفاوت کلی داشته است .
یکی از علل انتخاب این موضوع نیز همین دلیل می باشد . پس از مشورت با استاد گرامی جناب آقای دکتر قرچانلو به بررسی و مطالعه ی منابع و ماخذ موجود پرداختم . منابع و ماخذ بررسی شده همه مربوط به زمان ایلخانان مغول می باشد ، که مهم ترین آنها در مورد این موضوع وقف نامه ربع رشیدی ، مکاتبات رشیدی و جامع التواریخ می باشد . ( قابل ذکر است که هر سه این منابع اثر خواجه رشید الدین فضل الله همدانی می باشد ) از منابع دیگری که مورد استفاده قرار گرفته است ، تاریخ اولجایتو ابوالقاسم عبدالله بن محمد کاشانی و حیب السیر خواند میرمی باشد .
از ماخذ معاصر دیگری که استفاده شده است می توان به تاریخ مغول عباسی اقبال آشتیانی و امپراطوری صحرا نوردان رنه کروسه و تاریخ مغول اشیولر بر تولد اشاره کرد .
با توجه به محل سکونت خود در شهر مقدس مشهد ، به کتابخانه های آستانه قدس رضوی که مجهز ترین و بزرگترین کتابخانه ی این شهر می باشد مراجعه نمودم ؛ به غیر از کتاب جامع التواریخ هیچ کدام از کتابهای دیگر خواجه رشید الدین فضل الله همدانی در این کتابخانه موجود نبود .
بنابر این به کتابخانه ملی در تهران مراجعه نمودم و بخش هایی از این کتابها راکپی گرفته و مورد استفاده قرار دادم .
در این رساله ابتدا به بررسی بسیار مختصر و فشرده ی اوضاع سیاسی و اجتماعی قرن هفتم و اوایل قرن هشتم هجری قمری ، دوران خواجه رشید الدین فضل الله همدانی بنیان گذار ربع رشیدی زندگی می کرده است ، می پردازیم .
بهترین منبع برای بررسی این دوره کتاب جامع التواریخ خواجه رشید الدین فضل الله همدانی و از ماخذ تاریخ مغول اقبال آشتیانی می باشد .
سپس به تحقیق در مدارس هم عصر و مشابه ربع رشیدی در آن دوره پرداخته و با مقایسه ی این موسسات بتوانیم این مجتمع علمی و آموزشی را به خوبی بشناسیم و ویژگی های سیاسی و اجتماعی و فرهنگی اواخر قرن و اوایل قرن هشتم هجری قمری را به خوبی معرفی کنیم و مقام و موقعیت علم و علما را معرفی می نماییم ، زیرا استیلای مغول در ایران جز خرابی و هرج و مرج و کشتار اثر دیگری در اذهان مردم باقی نگذاشته است .
بنابر این وقتی از چنین مجتمع علمی و آموزشی در آن برهه تاریخی نام برده می شود می توان نتیجه گرفت که فرهنگ و تمدن و تفکر ایرانیان مسلمان حتی در چنان دوره هایی هم از درخشش و پیشرفت باز نمانده است و حتی با توجه به آزادی مذهبی که در این دوران به وجود آمده فرقه های مختلف اسلامی از جمله شیعیان فشارهای دوره های قبل را از یاد برده و توانسته اند در این مقطع به تجدید قوا و گسترش مذهب شیعه به خصوص در دوران اولجایتو بپردازند که بازتاب آن در دوره های بعدی کاملا مشهود بوده است .

فصل اول
نگاهی کوتاه به حمله مغول و حکومت ایلخانان
ایجاد امپراطوری مغول در قرن هفتم و هشتم هجری قمری ، اهمیت تاریخی جهانی دارد . این امپراطوری شامل سرزمینهای بسیار وسیعی بود که از اقیانوس آرام و آسیای شرقی و مرکزی یعنی چین و تبّت و ترکستان شرقی و تا دریای مدیترانه وخاورمیانه ، یعنی کشورهای ایران ، عراق ، ترکیه ، سوریه ، اردن و صحاری و سرزمینهای مجاور دریای سیاه و قسمت سفلای رودخانه های دن و ولگا و قزاقستان و کشورهایی از اروپای شرقی ، ادامه داشت . فتوحات مغولان برای ایران و تمام سرزمینهای یاد شده ، بلا و بختی عظیمی به همراه آورد . ابن اثیر مورخ مسلمان ( 556 ـ 632 هـ ) که معاصر مغولان و شاهد وقایع بوده چنین می نویسد : « اگر می گفتند که از زمان خلقت آدم ابوالبشر تا کنون جهان چنین مصیبتی را به خود ندیده ، درست گفته بودند . زیرا تاریخ چیزی که شبیه به این و یا نزدیک بدین باشد ، نشان نمی دهد . بزرگترین بلا و مصیبتی که تاریخ نقل می کند ، همانا رفتار بخت النّصر با اسرائیلیان است که چگونه آنان را مصدوم و اورشلیم را ویران ساخت ولی اورشلیم در برابر کشورهائی که این ملاعین غارت و اقبال آشتیانی ، تاریخ مغول ، ص 318 ویران کردند و فرزندان اسرائیل در مقام قیاس با کسانیکه اینان نابود ساختند ، که بودند ؟ زیرا عده ساکنان تنها یکی از شهرهائیکه به دست اینان ویران شد ، بیشتر از تمام افراد بنی اسرائیل بوده و شاید تا آخر الزمان مردم چنین وقایعی را ، مگر هجوم یأجوج و مأجوج ، دیگر نبینند . حتی دجّال کسانی را که مطیع وی گردند ، امان می دهد ، و فقط کسانی را که در برابر او پایداری کنند ، نابود می سازد . ولی اینان به هیچ کس رحم نکردند و زنان و مردان و کودکان را کشتند ، شکم زنان باردار را دریدند و جنین را کشتند . » شاید همین گفته ابن اثیر کافی باشد که ما ابعاد این فاجعه و مصیبت بزرگ را درک کنیم و نیازی به توضیح بیشتر نداشته باشیم . این قوم ، قبایل چادرنشینی بودند که در اعماق آسیای مرکزی زندگی می کردند و بزرگترین این قبیله ها یا اولوسها عبارت بودند از « نایمانها ، کرائیتها ، مرکیتها ، تایچیوتها ، کرولنها ، تاتارها و اونگوتها » که در سرزمینی که از غرب تا بخش علیای زود ایرتیش ورود جیحون ، از شرق تا کوههای خینگان و اطراف دریاچه بایکال ادامه داشت ، سکونت داشتند . شغل اصلی آنها پرورش دامهای گوناگون بود .
« دین اصلی مغولان شمنی و رب النوع اصلی ایشان « آسمان آبی ابدی » بود . به رب النوعهای زمین و ارواح گوناگون نیز تعظیم می نمودند . مغولان معتقد بودند که دشمنان جادوگر ، قادرند با ارواح مربوط گشته آنها را محسور سازند و ارواح هنگام خطر به یاری آنان بیایند وبه دفاع از خویش برخیزند . ولی بخشی از نایمانها دین بودا و مذهب نستوری مسیحی را از اویغورها پذیرفته بودند . »
بنیانگذار امپراطوری مغول ، تموچین فرزند یوکاوی بهادر از خاندان اعیان بورجگین از قبیله تایچیوت بود . او پس از به زیر فرمان در آوردن کلیه قبایل آسیایی مرکزی ، در سال 603 هـ / 1206 م در کنگره یا قوریلتای قبایل چادر نشین مغول در سن پنجاه سالگی به سمت خان بزرگ سراسر مغولستان ، انتخاب و نام چنگیز خان را پذیرفت و به این ترتیب دولت مغول پدید آمد و سازمان یافت و « یاسای بزرگ » که شامل نظامات و مقررات خشن نظامی بود ، شکل گرفت و به عنوان قانون اساسی دولتهای مغول ، شمرده شد . این اتحاد بزرگ مغولستان ، موجب ایجاد قدرت نظامی نیرومندی گشت که چنگیز خان از آن برای فتوحات و جهانگشایی خود استفاد
کرد .
چنگیز پس از فتح شمال چین ، متوجه مغرب یعنی ترکستان شرقی وسپس کشور خوارزمشاهیان ایران شد . در پاییز سال 1219 میلادی / 616 هجری به ایران حمله کرد ، با وجود مقاومتهای شدید که از طرف ایرانیان بخصوص جلال الدین خوارزمشاه ، انجام گرفت ولی به علت فساد دربار خوارزمشاه و عواملی دیگر جلال الدین شکست خورد و چنگیز چون بلایی خانمان سوز و سیلی بنیان کن ، می جوشید و می خروشید و روزبروز بر دامنه وحشیگریهای خود می افزود و به طوری که نوشته اند بعضی شهرهای خراسان که بر سر راه مغولان قرار داشت به طور وحشت انگیزی ویران و خالی از سکنه گشت که شرح وقایع آن در تاریخ این دوره ، هر انسانی را متاثر می سازد و به لرزه می اندازد .
بعد از مرگ چنگیز ( 649 هجری / 1215 م ) در قوریلتایی ( شورای سران مغول ) که در مغولستان بر پا گشت و منکوقا آن بر سریر سلطنت خان بزرگ جلوس کرد ، تصمیمات مهمی گرفته شد از جمله فتح نواحی مغرب ، و تصرف کامل ایران به عهده هلاکوخان واگذار شد . وی با سپاهی مجهز وبا پیش بینیهای بسیار دقیق ، در سال 651 هجری رو به سوی مغرب و ایران نهاد . او مامور بود قلعه الموت را فتح کند و خلیفه بغداد را مطیع و خلفای بنی عباس را نابود سازد . هلاکوخان این دو ماموریت مهم را انجام داد . در سال 654 هـ قلعه الموت سقوط کرد و « ببر کوهستان » الموت کشته شد و قلعه و کلیه ذخائر و کتابخانه های آن به کلی نابود و به آتش کشیده شد .
سال بعد هلاکو متوجه بغداد شد و در سال 656 هجری لشکریان او وارد بغداد شدند و در مدت بیست روز غارت و انهدام و کشتار بیرحمانه مرد و زن و کودک بغداد ، ادامه داشت و جز به یهودیان و مسیحیان ، به هیچ کسی رحم نمی شد ! و سرانجام المستعصم بالله خلیفه بغداد تسلیم شد و کلیه جواهر و اندوخته های چند صد ساله عباسیان به تصرف هلاکو در آمد و المستعصم را در نمدی پیچیدند انقدر مالیدند تا نابود و قطعه قطعه شد و خانواده او یک سره قتل عام شدند .
سرزمین ایران که تا قبل از حمله هلاکو ( بین سالهای 616 ـ 651 ) به دست خانهای مغول و یا دست نشاندگان آنها ، به صورت ملوک الطوایفی اداره می شد ، بعد از این تاریخ به صورت یک امپراطوری بزرگ در خاورمیانه درآمد و دامنه آن از ماوراء النهر و افغانستان کنونی در شرق تا سوریه و آسیای صغیر در غرب ، گسترش یافت . هلاکو برای اداره این سرزمین پهناور ، از تمام افراد بدون در نظر گرفتن کیش و ملیّت آنها ، استفاده می کرد و بخصوص عناصر ایرانی و مسلمان در این زمینه نقش بسیار مهمی داشتند . مثلا مقام وزارت او را شمس الدین محمد جوینی به عهده داشت و پزشک دربار او یک نفر چینی بود و خواجه نصیر الدین طوسی دانشمند و منجّم ایرانی به دستور هلاکو رصد خانه ای در مراغه ساخت و در کنار اینان گروهی فالگیر و رمّال نیز در دربار زندگی می کردند .
بعد از مرگ هلاکو ( 664 هجری ) . قوریلتای تشکیل شد و آباقاخان پسر او را به جانشینی انتخاب کردند ( 664 ـ 681 هـ ) آباقاخان همان روش پدر را ادامه داد و با مملوکان مصر بر سر تصرف سوریه و فلسطین جنگهایی کرد و سرزمین ارمنی نشین کیلیکیه را به تصرف در آورد و روابط سیاسی با امپراطوران اروپا برقرار کرد .بعداز آباقاخان ، برادرش تکودار ( 681 ـ 683 هـ ) قدرت را به دست گرفت . وی اولین خان مغول بود که مسلمان شد و نام « احمد » را بر خود گذاشت و به مسلمانان نوید حمایت داد و همین امر خانان مغول را علیه او شورانید ، اینان به طرفداری ارغون پسر آباقاخان ( برادرزاده تکودار ) شتافتند و تکودار را پس از شکست و فرار، دستگیر و به اعدام محکوم کردند . ، سپس ارغون را به خانی برگزیدند .
در عهد هلاکوخان و آباقاخان ، خانواده جوینی به قدرت و مکنت عظیمی دست یافتند ، جوینیان در باطن با مغولان سخت مخالف بودند و خواهان جایگزینی مسلمانان و بخصوص ایرانیان در دستگاه سیاسی بودند . اینان که به سختی توانسته بودند خود را از غضب آباقاخان نجات دهند ، ولی هنگامی که تکودار روی کار آمد و مسلمان شد ، مجددا قدرت خویش را استحکام بخشیدند ، اما با روی کار آمدن ارغون خان بت پرست ، خاندان جوینی معزول و معدوم گردیدند .
ارغون خان ( 683 ـ 691 هـ) برای اداره امور سیاسی ، بیشتر ازیهودیان و مسیحیان کمک گرفت و سعدالدوله یهودی را مقام وزارت داد و او ماموران یهودی رادر امور کشور به کار گماشت ، ولی مخالفت مسلمانان و خانان مسلمان شده مغول ، از جمله امیر نوروز ، سعدالدوله و خاندان او را هم به سرنوشت خاندان جوینی دچار ساخت ( 691 ) و این امر باعث خشنودی مسلمانان گردید . در زمان ارغون مسلمانان در گوشه و کنار ایران علیه ظلم و کفر او سر به طغیان برداشتند . از جمله در لرستان مردم علیه سلطه مغولان قیام کردند و در اصفهان مسلمانان ماموران ایلخان و لشگریان پادگان آن جا را کشتند و پادگان را به تصرف در آوردند ( 691 هـ ) بعد از مرگ ارغون بر اثر بیماری ، مبارزات طولانی بین اعیان مغول بروز کرد و سرانجام گیخاتو پسر ارغون به سلطنت جلوس کرد و قدرت را در دست گرفت .
گیخاتو ( 691 ـ 695 هـ ) بر خلاف پدر در اتحاد بین گروههای مختلف مذهبی و سیاسی سعی نمود او صدر الدین احم د خالدی را که مسلمان بود سمت وزارت داد . در زمان همین وزیر بود که برای اولین بار پول کاغذی یعنی چاو ( اسکناس ) ، به تقلید از امپراتوران چین ، در ایران رایج گشت ولی با مخالفت بازاریان و مردم تبریز و سایر نقاط کشور مواجه شد وبه شکست انجامید و رشید الدین در جامع التواریخ به طور مشروح آن را بیان داشته است . در تاریخ این دوره ، صدر الدین احمد را صدر الدین چاوی ( مخفف کلمه چاپ ) نوشته اند . البته گیخاتو به اولقب « صدر جهان » داده بود ولی مردم تبریز به طنز او را « صدر کاغذی »
می گفتند . گیخاتو به دست پسر عمویش بایدو خان شکست خورد و مصدوم گردید و بایدو خان نیز بعد از شش ماه حکومت (695 هـ ) در همین سال به دست غازان پسر ارغون شکست خورده نابود شد و قدرت به دست غازان خان افتاد .2
در این دست به دست شدنهای قدرت سیاسی ، اوضاع اجتماعی و اقتصادی طبقات مستضعف مردم مسلمان ایران بسیار رقت بار و اسف انگیز بود . 3 ماموران دولتی برای تامین مخارج لشکرکشیها و عیّاشیهای فوق العاده ایلخان ، به جان مردم بی دفاع و بدبخت می افتادند ، خانم لمبتون در کتاب مالک و زارع در ایران ( صفحه 207 ) از سی نوع مالیات نام می برد از جمله نه تنها مالیاتی به نام سرانه ( جزیه ) از غیر مسلمانان اخذ می شد ، بلکه از مسلمانان نیز به این عنوان مالیات می گرفتند . مردم گاهی برای ادای دیون مالیاتی ، فرزندان خویش را به بردگی می فروختند . رشید الدین در مبارک غازانی اوضاع اجتماعی و سیاسی آن زمان را به طور کامل شرح داده است . 4
در چنین اوضاع وخیم اقتصادی ، اجتماعی ، سیاسی ، غازان خان قدرت را به دست گرفت . ( 694 ـ 703 هـ ) و با همراهی و ارشاد وزیر دانشمندی چون رشید الدین فضل الله همدانی اصلاحات فراوانی انجام داد و تا حد زیادی مرهمی بر دلهای ریش مردم مسلمان گذاشت . مورّخان درباره شخصیت سیاسی و اجتماعی و خلق و خوی غازان بسیار نوشته اند از جمله برای نمونه زنه گروه سه می نویسد : « غازان مردی با اراده ، بسیار مکّار و محیل و صبور و خویشتن دار و رازدار بود نسبت به دشمنان بی اندازه شقی و بیرحم بود و برای انجام مقصود خود بر جان هیچ جنبنده ای رحمت نمی آورد، ولی مدبّری بود با عقل سلیم و از این حیث او را می توان آراسته به صفات انسانی دانست ، سرداری بود لایق و با تدبیر و سربازی بی باک و متهوّر » 1
یکی از مهمترین اقدامات غازان که نشان دهنده آگاهی سیاست اوست ، قبول اسلام و حمایت بی چون و چرا از مسلمانان و قلع و قمع غیر مسلمانان بود . او بدین وسیله توانست حمایت مسلمانان را جلب کند و باعث تقویت بنیان حکومت خود شود . یکی از این افراد که حامی غازان در به دست گرفتن قدرت بود ، امیر نوروز ( حاکم خراسان آن روز ) که خانی مغولی ولی مسلمان بود ، و شرایط حمایت خویش را از غازان ، اسلام آوردن او دانست ، غازان این پیشنهاد را فوری پذیرفت که شرح آن در « جامع التواریخ » و سایر کتابهای تاریخی ، بسیار خواندنی و با اهمیت است . ولی همین امیر نوروز که از حامیان بزرگ غازان بود ، بعدها به وضع فجیعی به دست غازان و به فرمان او معدوم شد . 2
رشید الدین در جامع التواریخ طی چهل حکایت ، شرح کامل شخصیت سیاسی ، اخلاقی و اقدامات اصلاحی غازان را بیان کرده است . او در آغاز هر حکایت ابتدا به شرح اوضاع و خیم و مفاسد و مشکلات پرداخته ، و سپس اقدامات و دستورهای غازان را که به عقیده اکثر مورخان دستورها و اقدامات خود رشیدالدین به عنوان وزیر غازان است بیان کرده است که برای شناخت موقعیت اجتماعی و سیاسی واقتصادی و فرهنگی این دوره بسیار ارزشمند بوده و همین قسمت است که مورد استفاده بسیاری ازمورخان و جامعه شناسان تاریخی قرار گرفته است .1
غازان خان در سال 703 هجری ( یک شنبه یازدهم شوال ) بر اثر بیماری درگذشت و طبق وصیت او برادرش الجایتو ( 704 ـ 716 هـ / 1304 ـ 1316 م ) به جای او به قدرت رسید . این مساًله قابل اهمیت است که بعد از هلاکو تنها موردی که دست به دست شدن قدرت تقریباً بدون هیچ گونه خونریزی و مبارزات سیاسی انجام گرفت ، همین مورد بود و این قدرت سیاسی غازان و به خصوص وجود وزیر اندیشه مانند ، چون خواجه رشید الدین ، بوده است . غازان دو وزیر داشت یکی رشید الدین فضل الله همدانی و دیگر سعدالدین ساوجی ، که عملاً قدرت در دست رشید الدین بود . بعد از غازان این دو وزیر همچنان بر مسند وزارت باقی ماندند . ولی مخالفتها وندانم کاریهای سعد الدین ساوجی ، باعث شد که جانش را بر سر مبارزات با رشید الدین بگذارد و به دستور الجایتو معدوم گردد که شرح وقایع این مبارزات در تاریخ این دوره خواندنی است .
الجایتو همان سیاست غازان را در مورد کشور داری ادامه داد و او نیز مسلمان شد . ابتدا مذهب تسنن ( شافعی ) را پذیرفت و سرانجام رسماً « به مذهب تشیع گرایید و از حامیان این مکتب والا ، شد . نام خود رابه « سلطان محمد خدابنده » برگردانید و دستور داد روی مسکوکات نام دوازده امام را بنویسند .

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله 127   صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله حمله مغول ها

دانلودمقاله تاسیسات حوزه علمیه

اختصاصی از فی بوو دانلودمقاله تاسیسات حوزه علمیه دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 
به دلیل گستردگی مطالب از تشریح متن خودداری نموده و تنها اعم و خلاصه ای از موضوعات قابل ومهم مکتوب می گردد. (Boiler Room) موتورخانه حوزه علمیه
موتورخانه مذکور در ضلع شمالی ساختمان حوزه واقع گردیده که شامل تعداد چهار عدد بولیو آبگرم ـ دستگاه انبساط بسته سه عدد ـ مبدل آب گرم جهت مصرف آب گرم بهداشتی دو دستگاه منبع آب نمک و سختی گیر ـ دو دستگاه ـ تعداد چهار دستگاه چیلر تراکمی ـ پمپ فونداسیونی ـ پمپ مداری ـ برج خنک کن می باشد . تعداد پنج پمپ سیرکولاسیون ـ جهت سیر کوله کردن آب هوا سازها ـ تعداد سه پمپ سیر کولاسیون جهت سیر کوله کردن آب فن کویل ها ـ تعداد سه پمپ جهت سیر کوله کردن آب گرم مبدل ـ تعداد چهار پمپ جهت سیر کوله کردن آب کندانسور به برج .
خلاصه ای از شرح و چگونگی کار دستگاهها :
سیستمی تراکمی (چیلر ):CHILLER
در ماشینهای مبرد تراکمی ،مقداری کاردر Com Perssor به سیستمی داده می شود ،کمپرسور سیال مبرد را متراکمی نموده وسیال که به گاز تبدیل شده در Cond an sor حرارت دریافت کرده را به محیط پس می دهد و بعد از عبور از شیر انبساط Expotione Valve وارد Evaporator شده ودراثر ازدیاد حجم ،حرارت محیط اطراف را کسب می کند و در نتیجه هوای اطراف او اپراتور خنک می شود . چهار عدد چیلر ازنوع ـ متناوب پیستونی ـ رفت و آمدی Reciprocating موجود می باشد ظرفیت این نوع چیلرها از یک تن الی 40تن می باشد ودر J مدل برای ظرفیتهای مختلف ساخته می شود . نوع بسته (Hermrtic) ـ نوع نیمه بسته (Semi Hermetic) ـ نوع باز (open Hermetic) که چیلر های مذکور از نوع ( Hermetic) می باشند یعنی کمپرسور و موتور دریک پوسته قرار داشته و کاملاً غیر قابل نفوذ بوده است . چیلرهای مذکور از شرکت ساروال واز مبرد فریون 22 استفاده نموده وروغن آن از نوع For-G-S می باشد . هر چیلر دارای 4 کمپرسور و2 کندانسور می باشد وهر کمپرسور دارای قدرت 40 تن است و هر چیلر دارای قدرت 160 تن اسمی و 140 تن عملی می باشد .
در جه فشار بالای چیلر (HP) بایستی بین 260-200 باشد و درجه فشار پایین )LP( بایستی بین 75-45 باشد درجه فشار روغن باید حداقل 20 درجه بیشتر از درجه فشار کمی باشد . سطح نمای روغن بایستی همیشه تا نصف شیشه روغن داشته باشد سطح نمای گاز باید صاف و بدون حالت کف زدگی باشد .
وسائل تولید حرارت – دیگ (Boiler)
از معمول ترین مولد های گرمائی ،دیگ های حرارت مرکزی می باشند . دردیگ ها انرژی حرارتی از سوخت (که توسط مشعل تولید حرارت می نماید ) گرفته شده وبه آن داده می شود . بسته به نوع مصرف ،آب می تواند دردیگ ها به آب داغ و یا بخار تبدیل شود لذا دیگ ها به دو نوع دیگ آبگرم و دیگ بخار تقسیم می شوند .در دیگهای آب گرم انرژی حرارتی تولید شده توسط مشعل ،آب داغ را تولید می نماید وسعی می شود که از تولید بخار جلوگیری به عمل آید زیرا در این دیگ ها کنترل و سوپاپی جهت بخار ایجاد شده وجود ندارد و در صورت تولید بخار به دیگ آسیب می رسد . دیگ ها آب گرم از نظر جنس و ساخت به دو نوع : چدنی و فولادی تقسیم می شوند دیگهای موجود با ظرفیت 150000k col با سوخت گاز شهری مشغول به کار می باشد ودر اینجا دمای مورد نظر روی 80set می شود .
برج خنک کن (Coo Ling tower)
گرمایی که در سیکل کار چیلر تولید شده در کندانسور چیلر به آب داده می شود آبی که به اینصورت گرم شده به برج خنک کن منتقل می گردد تا گرمای خود را درآنجا به محیط اطراف بدهد. نحوه عمل در برج بدین صورت است که آب از بالا به پایین پاشیده می شود ودر حین عبور از قسمت های داخلی برج ،با وزش هوا ، قسمتی از گرمای آب به محیط داده می شود و مقداری از حرارت باقیمانده نیز ضمن تبخیر ذرات آب(که با گرفتن گرما همراه است ) خنثی می شود ، پس از این مراحل آب در تشتک زیربرج جمع شده و جهت برقراری مجدد سیستم به چیلر می رود . وزش هوا در داخل برج معمولاً به وسیله هوا ده یا بادرسان صورت می گیرد . بادرسان ها از نوع پروانه ای و یا سانتریفوژ هستند که در برج موتورخانه از نوع سانتریفوژ استفاده شده است .
مشعل (Burner)
تولید گرما در دیگ ها به وسیله مشعل صورت می پذیرد . مشعل ها معمولاً با سوخت های مایع (oil Burner) کار می کنند. در مناطقی که دسترسی به گاز آسان باشد از مشعل های گازی (Gas Burner) استفاده میشود.
مشعل مورد نظر در موتورخانه از نوع گازی می باشد. در مشعل های گازی عمل احتراق به وسیله گاز صورت می پذیرد . به علت خطرات بیشتری که گاز نسبت به گازوئیل دارد کنترل آن از حساسیت زیادی برخودار است . معمولاً دارای یک ترموکوپل برای کنترل شعله می باشد ودر صورتیکه شعله از میان برود فرمان قطع جریان گاز را می دهد .
خطوط و وسایل انتقال انرژی :
انتقال گرما و سرما توسط دو عامل آب یا بخار ( لوله کشی )
و هوا (کانال کشی ) صورت می گیرد . وسیله ایجاد فشار در لوله کشی پمپ ودر کانال کشی ،بادرسان می باشد . آب به وسیله دیگ گرما و یا به واسطه چیلر سرما گرفته و توسط خطوط لوله کشی به قسمت های مورد نیاز منتقل می شود . ایجاد فشار به وسیله Pump صورت می گیرد معمولاً در ظرفیت های کم (تا حدود 100FTJ5,GPM) از پمپ خطی (In line3 pump) که در فضای آزاد روی مسیر خط لوله نصب می شود استفاده شده ودر ظرفیت های بزرگتر پمپ زمینی (Base Mounted pump) به کار می رود . پمپ زمینی روی فونداسیون نصب شده و قبل از اتصال به سیستم لوله کشی معمولاً لرزه گیر به کار می برند تا ارزش پمپ که باعث ایجاد فتیگ یا خستگی و شکستن لوله ها می شود به شبکه لوله کشی منتقل نگردد. در مواقعی که احتیاج به فشار زیاد باشد از پمپ های چند مرحله ای (Multi stage pump) استفاده می شود . عموماً پمپ های موتور خانه طبق برنامه زمانبدی شده به نوبت در مدار قرار گرفته و Enry aiz می شدند . این گونه پمپها در مکش دارای گیج فشار (مانومتر ) ـ شیرفلکه ـ صافی (Strainer) ولرزه گیر میباشند ودررانش نیز دارای لرزه گیر شیر یکطرفه ـ شیر فلکه و مانومتر می باشد Cheak valae یا شیر یکطرفه برای جلوگیری از ضربه قوچ یا پدیده و تر هم یا چکش آبی می باشد ـ مانومتر فشار را مشخص می کند ـ شیر کشویی برای قطع یا وصل آب وشیر فلکه سوزنی برای تنظیمی و بی آب استفاده می شود ـ صافی یا استریز برای جلوگیری از ناخالصی آب به داخل پمپ نصب می شود.
وسائل تبادل و توزیع گرما و سرما :
آب ،بخار و یا هوا . بعد از عبور از شبکه های انتقال به وسائل توزیع گرما و سرما رسیده مطبوع محیط را فراهم می آوردند وسائل توزیع سرما و گرما در اینجا فن کویل و هوا ساز می باشد. از فن کویل برای گرمایش در زمستان و هم برای سرمایش در تابستان مورد استفاده قرار می گیرد. آب سردوگرمی که در دستگاههای مولد انرژی (دیگ ـ چلیر ) تولید می شود توسط پمپ و شبکه لوله کشی به فن کویل رسیده و پس از عبور از کویل های پره دار به وسیله وزش اجباری هوا روی کویل ها ، سرما و گرما را به محیط می دهد .
فن کویل را معمولاًزیر پنجره قرار داده و پشت آن دریچه هوای تازه نصب می نمایندـ عیب سیستم فن کویل نسبت به تهویه مطبوع (دستگاه هواساز ) این است که در فن کویل نمی توان روی رطوبت هوا کنترل داشت . این دستگاه در ساختمانهایی مورد استفاده قرار گیرد که درجه حرارت هر یک از اتاق ها را مستقلاً بخواهند کنترل نمایند. کنترل درجه حرارت در سیستم فن کویل به دو صورت انجام می گیرد ،یکی نصب شیربرقی روی لوله رفت و برگشت که به علت هزینه زیاد معمولاً اجرا نمی گردد و دیگری نصب ترموستات اتاقی در داخل است که به بادرسان فن کویل دستور قطع ووصل می دهد ولی آب سرد وگرم کماکان در داخل آن جریان دارد .

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  18  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله تاسیسات حوزه علمیه

دانلودمقاله نقش روحانیت در جامعه امروز

اختصاصی از فی بوو دانلودمقاله نقش روحانیت در جامعه امروز دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم
با اینکه در این روزها، حوادث و رویدادهای تازه ایجاب می‌کند، بحث درباره این رویدادها باشد، وظیفه این است که مطلبی را عنوان کنم که بیشتر با نقش و مکان و منزلت روحانی، در جامعه ارتباط پیدا کند. در یاد بود یک روحانی جلیل، سخن از نقش روحانیت، اولی است. به علاوه، در بحثی که چند هفته قبل اینجا داشتم، قول دادم یک بار دیگر در جمع دوستان بیایم و در این‌باره آنچه می‌دانم عرض کنم. یکی از برادران روحانی ضمن سئوالهای کتبی‌، سئوالی در این‌باره فرستاده بودند و در پاسخ ایشان گفتم که این سئوال، سئوالی نیست که با چند جمله در پایان سخنرانی پاسخ داشته باشد و نیازمند یک بحث مستقل است.
موضوع عرایض من نقش روحانیت در جامعه امروز ما است و روی سخن، نه فقط روحانیانی که اینجا تشریف دارند و عده‌شان هم بحمدالله زیاد است، بلکه با همه برادران و خواهرانی است که در این مراسم پرشکوه نمازجمعه، به نیایش خداوند حاضر شده‌اند.
مسئله مسئله صنفی نیست، مسئله، مسئله بنیادی، در رابطه با جامعه اسلامی ماست. در رابطه با نظام اسلامی ماست. در رابطه با جمهوری اسلامی ماست. در عین آنکه درباره نقش یک گروه و صنف است، درباره کل جامعه هم هست. برای اینکه نقش روحانیت را در امروز و فردای جامعه بهتر بشناسیم، ناچار هستیم نقش همین روحانیت را در این دو سال اخیر قبل از پیروزی انقلاب مورد بررسی قرار بدهیم .
برادران روحانی! روحانیت یک سلسله نقشهای دیرینه داشت از سالها و دهها سال و قرنها پیش. این نقشها را یکی یکی برمی‌شماریم
روحانیت، نقش بیان اسلام اصیل را برای جامعه بر عهده داشت. اگر مردم می‌خواستند بفهمند دینشان، اسلامشان، قرآنشان، کتابشان، سنتشان، عقاید اسلامی و احکام اسلامی و اخلاق اسلامی چه گفته است، به روحانی مراجعه می‌کردند. روحانیان کم حرکت‌تر، آنهایی بودند که در ایفای این وظیفه می‌نشستند، تا مردم به آنها مراجعه کنند. روحانیان پر حرکت‌تر و مسئولیت شناس‌تر، آنهایی بودند که نزد مردم می‌رفتند تا رسالت خداوند را تبلیغ کنند. ولی به هر حال وظیفه بیان اسلام، در درجه اول برعهده روحانیت بود. وظیفه تحقیق درباره اسلام، اسلام شناس، مجتهد، صاحب نظر، مرجع، کسانی که صلاحیت مرجعیت در زمینه مسائل اسلامی داشته باشند، اینها در درجه اول باید از حوزه‌های علوم اسلامی و از حوزه‌های روحانیت بیرون بیایند. آنجا باید نشو و نما کنند، ساخته شوند، بزرگ شوند، شناخته شوند شناختنی که در آن مدرک نبود و مدرک بود. آنچه نبود، مدرک کتبی کاغذی بود و آنچه بود، مدرک عینی اجتماعی بود.
چهره‌های محقق مجتهد به حد بلوغ رسیده، در این نظام بی تکلف به مرور زمان، بوسیله شاگردان برجسته یا همطرازان با انصافشان معرفی می‌شدند. هم شناخته می‌شدند، هم شناسانده می‌شدند و در این شناختن و شناساندن کندی بود، سرعت لازم نبود، اما اطمینان فراوان وجود داشت. چهره‌ای که در یک حوزه علمیه بزرگ شکوفا می‌شد، گل می‌کرد، شناخته می‌شد، تقریباً عموم مردم می‌توانستند به صلاحیت علمی و حتی به صلاحیت فضیلتی و معنوی و تقوائیش، اعتماد و اطمینان پیدا کنند. بنابراین وظیفه تحقیق درباره اسلام، بر عهده روحانیت بود و روحانیت این وظیفه را خود، عهده‌دار شده بود.
سوم: وظیفه تهذیب اخلاق. روحانیت نقش عمده خود را در این می‌دید که باید با سخنش، با بیانش، با عملش و با رفتارش، با معاشرتش، با هدایتش، با تذکرش، مردم را به اخلاق پاک دعوت کند. اخلاق جامعه را مهذب کند، جامعه را از آلودگیها دور کند و به کمالات اخلاقی بیاراید. این نقش سوم نقش بسیار مهم روحانیت بود.
در حدود نوزده سال قبل، پس از رحلت مرحوم آیت الله العظمی بروجردی این استاد بزرگواری که به خصوص در شناساندن روش تحقیقی فقه، حق بزرگی بر همه ما دارد، برای ایجاد حرکتی سازنده‌تر درحوزه، دوستانمان، مدرسین گردهمائیها بحثها و برنامه ریزیهائی داشتند. برنامه‌هائی به ثمر رسیده بود وبرای شروعش با چهره‌هائی که در معرض مرجعیت بودند و یک مرجع بودند، تبادل نظر داشتیم. از جمله شبی همراه با برادران عزیز و مجاهد، آیت الله مشکینی و آیت الله ربانی شیرازی، خدمت حضرت آیت الله العظمی آقای گلپایگانی بودیم. بحث بود درباره اینکه: چه باید کرد که مسئله تربیت اخلاق و تهذیب اخلاق در حوزه علمیه قم، نقش بالاتر و سازنده‌تری بخود بگیرد؟ بحث بود، صحبت بود. یاد می‌کردیم از درس سازنده اخلاق مرجع عالیقدر، امام خمینی در قم. و تأثیری که درس ایشان در آن سالها در ساختن و تربیت کردن فضلائی که به آن درس حاضر می‌شدند، داشت و تأسف از اینکه سالهاست این درس تعطیل است و ادامه ندارد. البته در آن موقع امام در قم بودند اما درسهای دیگری را داشتند. به این مناسبت من پرسیدم که در آن موقع که شما طلبه‌ای جوان بودید، در این حوزه قم سازندگی اخلاق در حوزه قم بر عهده چه کسی بود؟ چه کسی درس اخلاق داشت ؟
ایشان پاسخی دادند که به یاد من همچنان مانده و می‌ماند. گفتند در آن موقع ما درسی به نام درس اخلاق نداشتیم، اما الگوهائی به عنوان الگوهای عملی اخلاق داشتیم و در میان این الگوها از چند نفر به عنوان الگوی برجسته نام بردند؛ از جمله از مرحوم آیت الله و استاد و عالم ربانی فقیه مرحوم حاج شیخ ابوالقاسم قمی رحمه الله علیه. گفتند رفتار این عالم جلیل در محیط جامعه، در شهر و در حوزه برای همه ما طلاب آن موقع، آموزنده و سازنده بود.
از هر سخنش، از هر قدمی و از هر برخوردی و از هر رفتاری ما چیزها می‌آموختیم .
داستانها نقل کردند که از آن می‌گذرم. این را بدین مناسبت نقل کردم که توجه به تهذیب اخلاق چه برای خود طلاب و روحانیون و چه نقشی که اینها باید در جامعه از این نظر داشته باشند.
چهارم: نقش روحانیت در خدمت به مردم و گره گشائی از مردم
مردم ببینند که روحانی مرد دنیا و آخرت، هر دو است. برای اینکه اسلام دین دنیا و آخرت، هر دو است. در اسلام دنیا و آخرت جدا نیست و آخرت هم از دنیا جدا نیست. اینجا دار عمل است و آنجا دار جزا. اینجا جای ساختنی است و آنجا جای بهره و رشدن. و ساختنی که اینجا داریم فقط نماز و عبادت نیست که البته نماز و عبادت، ستون دین است ولی فقط آن نیست، خدمت به خلق هم هست. روحانیون هر قدر در مناطقشان به مردم بیشتر خدمت کنند، خدمت روحانیت‌شان را، بهتر انجام داده‌اند، خوب یادم می‌آید عده‌ای از طلاب پر تلاش عزیز ما به روستاها می‌رفتند. و همان کاری را می‌کردند که امروز جهاد سازندگی می‌کند. پیشگام و پیشتاز جهاد سازندگی، طلاب متعهد و متحرک و با ایمان و خداپرست و خلق دوست و مردم دوست حوزه‌ها بودند. مسئله، مسئله افتخار کردن نیست. در جامعه کسی قصد تقسیم افتخارات ندارد. مسئله، مسئله به یاد آوردن و بیاد آمدن است . روحانیون در نقش خدمت به مردم، بهتر می‌توانند پیام اسلام را تبلیغ کنند. حمام می‌ساختند، راه می‌ساختند، به بینوایان کمک می‌کردند، درمانگاه می‌ساختند، غسالخانه می‌ساختند، مدرسه می‌ساختند، حتی در آن اواخر شاید درحدود هفت‌، هشت‌، ده سال قبل رفته بودند سراغ اینکه با خودیاری مردم‌، برق و روشنائی برای مردم درست کنند و امثال اینها. یک خدمت دیگر روحانیت که در این خدمت بسیار هم حساس عمل می‌کند و باید هم حساس عمل بکند، روشنگری برای مردم بود، در جهت شناساندن انحرافات فکری که به نام اسلام تحویل مردم داده می‌شود. روحانیون در بیدار کردن مردم نسبت به افکار انحرافی، نقش بسیارمؤثری داشته‌اند. برای اینکه می‌دانستند که «اذا ظهرت البدء فلیظهر عالم علمه» وقتی نوآوریهای انحرافی و التقاطی را می‌دیدند، در گوشه و کنار جامعه، با آنها به مبارزه بر می‌خواستند، مردم را روشن می‌کردند، به مردم می‌گفتند که آنچه مایه نجات است‌، اسلام اصیل است نه اسلام آمیخته به غیر اسلام.
یک روشی هم روحانیون ساخته شده و تربیت شده در این‌باره داشتند که من، این را اینجا می‌گویم و آن روش این بود: روحانیون زبده در برخورد با کسانی که دچار انحراف شناختی درباره اسلام بودند، می‌کوشیدند اینها را در درجه اول جذب کنند، بعضی‌ها بودند خیلی خوش سلیقه نبودند، از همان اول دعوا می‌کردند. بنابراین بیشتر دفع می‌کردند و سخن ما همواره با این دوستان این بود، که برای یک عالم دینی، برای یک مسلمان متعهد به خصوص یک عالم و روحانی قدم اول، جاذبه است.
تلاش در راه جذب کردن، از راه روشن کردن با سخن و با اندیشه روشنگر و از راه ایجاد جاذبه اخلاقی و عملی است تا دافعه . بنابراین اگر همه شما روحانیون عزیز، امروز هم این قانون و این اصل رامی پسندید، این فرمول رامی پذیرید بکوشیم همه با هم روحانیتی باشیم در درجه اول پرجاذبه، ولی جاذبه بدون دافعه به درد نمی خورد. هر انسان مکتبی ، خود بخود دافعه هم دارد. آنهائی که می خواهندسراپا جاذبه باشند بدون دافعه، اینها از آن صلح کلی‌هائی هستند که خود دچار نوعی التقاط وانحراف‌اند، صوفی مابانه هستند.
اهل حقی که حقش مشخص نیست، همه چیز برایش حق است. اصلا باطلی برایش وجود ندارد. نه ،این طور هم نمی‌شود. اسلام خود یک مکتبی است که جاذبه دارد و دافعه دارد. تبشیر دارد و تنذیر دارد انذار و تبشیر هر دو در اسلام هست. این هم نقش پنجم.
نقش ششم: مبارزه با ظلم و ظالم؛ تا وقتی که اصل رژیم، رژیم ظلم و ضد اسلام و ضد عدل بود با کل رژیم یا با نوچه‌ها و ایادی رژیم در مناطق خودش‌، روحانیت می‌جنگید و مبارزه می‌کرد. حالا هم که اصل نظام‌، نظام اسلامی است اما هنوز ایادیش، ابزارش‌، کارکنانش‌، همه متناسب با نظام اسلامی نیستند، روحانیت هر جا ظلم و ستمی از این بازمانده‌های طاغوت‌، در اداره ها و مؤسسات و در جامعه ببیند همچنان با او می‌جنگد و می‌رزمد و روحانیت در ایفای این نقش‌ها مدتها از زبان و بیان استفاده می‌کرد. حق هم داشت‌، برای اینکه فرهنگ جامعه ما بیشتر فرهنگ گوش بود تا فرهنگ خواندن‌، فرهنگ شنیدن بود تا فرهنگ خواندن. مردمی که بتوانند بخوانند، عده‌شان زیاد نبود. از وقتی که در جامعه ما فرهنگ خواندن به صورت یک فرهنگ دلنشین ، جوان‌ساز، عمیق و شخصیت ساز در آمد، روحانیت متوجه شد که باید اهل قلم نیز باشد. نهضت قلم و نوشتن‌، درست در زمانی که ما اینجا به صورت طلاب جوان در حوزه درس می‌خواندیم، آغاز شد و رو به اوج رفت. فضلای حوزه دیدند باید توانائی نوشتن داشته باشند، بنویسند آن هم با عبارات و الفاظی که متناسب با زمان باشد و درس خوانده‌ها از خواندن نوشته‌هایشان استقبال کنند.
قلم، بیان، تحقیق، تجزیه و تحلیل پیرامون مسائل اسلامی و مسائل اجتماعی، نوشته‌ها وسخنرانیهای تحقیقی و تحلیلی و نوشته‌ها و سخنرانی‌هائی که آهنگ موعظه یا خطابه‌های مؤثر داشت. روحانی از این راههائی که عرض کردم توی متن جامعه جا داشت روحانی و روحانیت از هر قشر دیگر پایگاه مردمیش اصیل‌تر و مؤثرتر بود. چون روحانی با مردم زندگی می‌کرد. خدا مرحوم آقای حاج شیخ ابراهیم نجف آبادی را رحمت کند، ایشان از فضلای برخاسته از قم بود. عالمی ارزنده و خدوم و مردمی که این مدرسه علمیه فعلی نجف آباد را ایشان ساخته و برای اینکه با هزینه کمتر اقتصادی ساخته بشود سنگها و آجرها را می‌آمدند دم خیابان می‌ریختند و قبل از نماز و بعد از نماز خود ایشان با مردم اینها را پای کار می‌آوردند. از ویژگی‌های ایشان‌، مردمی بودنش بود. چه جور مردمی؟ دوستان نجف آباد برای من نقل می‌کردند که حاج شیخ ابراهیم همیشه برای خدمت به مردم آماده است گاهی می‌شود زن و شوهری توی خانه نصف شب، دعوایشان می‌شد، همه آنها که در خانه بودند حریف نمی‌شدند که دعوا را بخوابانند. بالاخره یک نفر دو بعد از نیمه شب می‌آمد درب منزل حاج شیخ را می‌زند: آهای حاج شیخ؟ حاج شیخ خوابند. بیدار شود. بیدار می‌شود می‌آیم. خانه کربلائی علی، دعوا هست بین زن وشوهر. بریم اینها را با هم آشتی بدهیم. ایشان نمی‌گفت صبح. می‌گفت: برویم. لباسش را می‌پوشید، می‌آمد وارد خانه می‌شد، با روئی گشاده و خندان می‌گفت: جائی را درست کنید ببینیم فعلا. می‌نشست پای سماور، یک چای خودش می‌خورد، یک چای به آنها می‌داد، زن و شوهر را با هم آشتی می‌داد، قال را می‌خواباند، پا می‌شد می‌رفت خانه .
اگر روحانی در متن جامعه زندگی می‌کند و با وجدان جامعه رابطه برقرار می‌کند برای این است که به راستی با مردم زیست می‌کند. در یک گفتگوئی که به همین مناسب دو سه روز قبل با امام داشتیم‌، ایشان با همان دقت نظر، روی این نکته تکیه داشتند. مسئله این بود، مشکلی بود درباره روحانیت، مطرح شد.

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  13  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله نقش روحانیت در جامعه امروز

دانلود مقاله تبلیغ و تبلیغات

اختصاصی از فی بوو دانلود مقاله تبلیغ و تبلیغات دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 


بدون شک تبلیغ پدیده ای نیست که در یک لحظه بوجود آمده باشد بلکه کاری است که قدمت آن به قدمت خود انسان است . کسی که تاریخ انسان و تمدن او را مطالعه می کند این نکته را به روشنی در می یابد که از وقتی انسان در جایی استقرار یافت و به دنبال آن خانواده و قبیله و سپس دولت بوجود آمد بدلیل پیوندهایی که با دیگران در داخل و خارج داشت نیازمند وسایل تبلیغاتی شد ، تا او را به دیگران شناسانده و مرتبط سازد . آما آنچه قابل ملاحظه است آن است که تبلیغ و وسائل آن از سه مرحله تکاملی گذشته است : در دورانهای قدیم تبلیغ وسیله ای برای بیان نظریات محدود فردی بود . اما دوره های بعد و مخصوصاً بعد از ظهور صنعت محله پیشرفته دیگری ظهور کرد که می توان آنرا مرحله « اهتمام و توجه به روشنفکران و با سوادان » دانست . ولی آنچه امروزه می بینیم ( مرحله سوم ) آن است که تبلیغ و وسایل آن به شکل عظیمی این طبقه با سواد را نیز درنوردیده و به صورت تبلیغ توده ای و مردمی تبدیل شده و با تمامی وسایلش به تسخیر مردم درآمده است . این پیشرفت که پا به پای مفهوم تبلیغ در جریان بود ، افزایش نیاز مردم به تبلیغ را از یک سو و فزونی فعالیتهای حکومت را در زمینه های مختلف از سوی دیگر در پشت خود داشت . لذا شهروند با سواد دیگر هر اطلاعی رانمی پذیرفت و به حکم آگاهیش اطلاعات بیشتری را می طلبید چون در زندگی روزمره خود بدان نیاز مبرم داشت . از آن گذشته پیشرفت چشمگیری که امروزه در وسایل ارتباط بین المللی رخ داده است مانند : ساخت قمرهای مصنوعی که جهان را بهم مرتبط می کند و ایستگاههای تلویزیونی و ابزارآلات نوین و پیشرفته در صنعت چاپ ، همگی تبلیغ را به صورت وسیله ای درآورده اند که هیچ جامعه جدیدی از آن بی نیاز نمی باشد .
مقصود از تبلیغ چیست ؟
تعاریف فراوانی در اطراف معنا وماهیت تبلیغ وجود دارد . از جمله میتوان به تعاریف زیر اشاره کرد :
- تبلیغ عبارت است از آنچه که به عنصر خاصی در جهخت دانش و معرفت مربوط می شود .
- تبلیغ یک نیاز اجتماعی است . این نیاز ، همان ضرورت ارتباط بین افراد یک گروه یا اجزا مختلف یک جامعه است .
- تبلیغ عبارت است از مجموعه ای از وسایل که در هر جامعه ارتباط بین مردم را تامین می کند .
- تبلیغ عبارت است از انتشار حقایق و اخبار و افکار و آرایی با وسایل تبلیغاتی مختلف ( مانند مطبوعات و رادیو و ... )
غرض از این انتشار نیز ، ایجاد تفاهم و اقناع مردم و بدست آوردن موافقت آنهامی باشد . امروزه تبلیغ عبارت است از : انتشار حقایق و اخبار و آراء از طریق وسایل تبلیغی به منظور ارائه اطلاعات درست به مردم . غرض از این عمل نیز آن است که مردم رایاری دهند تا نظر درستی در قبال یک مشکل یا یک مسئله عمومی پیدا کنند . هدف تبلیغ در واقع عبارت است از : « انتقال یک تصویر با رعایت امانت نه ایجاد آن » کار ایجاد آن تصویر به عهده خود شهروند است .
در پایان لازم است به تفاوت و تباین موجود بین تبلیغ و آگهی و نیز تبلیغ و روابط عمومی اشاره کنیم :
آگهی یکی از وسایلی تبلیغی تجارتی است که هدفش کسی درآمد می باشد بدین شکل که کالا و تولید آنرا از راه ترغیب و تشویق با وسایل مختلف در نزد مصرف کننده جایگاه خاصی می بخشد. آگهی عموماً متوجه غرایز و عواطف مردم است . مانند آگهی هایی که کالایی را با زن زیبایی مرتبط می سازد . اما تبلیغ متوجه عقل است . زیرا هدفش آن است که اطلاعات درستی را به شهروند بدهد تا به او در داشتن یک نظر درست یاری رساند. البته این تفاوت و تباین بین آگهی و تبلیغ مانع از آن نمی شود که رابطه ای نیز بین آنها باشد ، اما آن رابطه چگونه است ؟
فرض کنید یک مزرعه برنج وجود دارد که در نزدیکی آن نیز یک کارخانه بسته بندی برنج در کارتنهای تزیینی قرار گرفته باشد . در اینجا اگر ما از یکی از وسایل تبلیغی خبری در مورد مکان کشت برنج و اهمیت آن میزان هکتارهایی که برنج در آن کاشته می شود دریافت کنیم ، در این صورت ما در مقابل یک خبرتبلیغی هستیم . زیرا آنچه دریافت شده تنها انتقال اخبار و اطلاعاتی است در مورد مکان کشت برنج و تعداد هکتارهای کشت آن و ... اما اگر فرض کنیم در کنار کار تبلیغی کارهای دیگری نیز ضمیمه شود مثل اینکه قیمت بسته های برنج و ویژگی ها و وزن و فواید آن پخش گردد در این صورت می توانیم بگوییم که در لابه لای تبلیغ عناصر مربوط به آگهی ( وزن ، قیمت و مواد و ... ) وارد شده است .
فرق بین تبلیغ و روابط عمومی در واقع به اینجا باز می گردد که روابط عمومی وسیله ای برای ارتباط بین فرد ، با گروه یا بین موسسه و توده های مردم است. روابط عمومی وسیله ای است که پیوند بین مسئولین از یک سو و افکار عمومی را از طرف دیگر تنظیم می کند و بدین سان می کوشد تا هر آنچه شفافیت را در تفاهم بین آن موسسه و مردم کدر می کند زایل گرداند. لذا ، روابط عمومی از وسایل بسیاری کمک می گیرد مثل: انتشارات ، آگهی ، پخش فیلم و... اندیشه روابط عمومی به معنای جدیدش « les relations puliques » از نتایج دوران بعد از جنگ جهانی دوم است . این معنای جدید عبارت است از : برنامه ای ، منظم و مرتب یا « متمرکز » که اثرش ایجاد تفاهم بین افراد و صنایع و جوامع بلکه ایجاد تفاهم بین افکار و کشورهاست . با این چهاچوب به نظر می رسد که روابط عمومی فن همدوشی و همراهی با مردم است و تنها در یک کار تجارتی منحصر نگشته بلکه روابط اتحادیه های اصناف و شغلها و پیشه های مختلف را نیز در بر می گیرد .
وسایل تبلیغی و نقش آنها
می توان وسایل تبلیغی را به شرح زیر تقسیم کرد :
- وسایل نوشتاری و خواندنی مانند : روزنامه ها ، خبرگزاریها
- مطبوعات مانند : کتابها و نشریات و پوسترها
- وسایل سمعی مانند : رادیو ، سخنرانی و خطابه و سمینار
- وسایل بصری مانند : عکسها ، تابلوی اشیامختلف ، مجسمه سازی و نقاشیهای کاریکاتوری
- وسایل سمعی بصری مانند : تلویزیون ، تئاتر و سینما
- و وسایل شخصی مانند : مصاحبه و گفتگو .
شکی نیست که اهمیت وسایل تبلیغی یاد شده و شرایط همگی مساوی نمی باشد . لذا مثلاً نقش تلویزیون را به عنوان یکی از وسایل سمعی ، بصری نمی توان با وسیله دیگری مقایسه کرد حتی با تئاتر یا تابلوی اشیاء همچنین نقش مطبوعات و روزنامه در کشورهای روبه رشد و کشورهای پیشرفته از اهمیتی یکسان برخوردار نیست . علت آن هم ساده است زیرا نسبت بیسوادی در کشورهای رو به رشد گاهی تا 90% بالغ می شود .
ما در آینده پیرامون این بخش مهم از وسایل تبلیغی مثل مطبوعات و رادیو و تلویزیون بیشتر بحث خواهیم کرد تا به اهمیت و نقش آنها بیش از پیش پی ببریم .
روزنامه یکی از وسایل اساسی تبلیغ محسوب می شود زیرا نقش مهمی در تبلور و ایجاد افکار عمومی بازی می کند . این نقش هرگز به نقل اخبار و ارائه و تحلیل آنها محدود نمی شود بلکه از آنها فراتر می رود . به علاوه روزنامه یک رسالت سیاسی ، اجتماعی و فرهنگی نسبت به شهروندان داراست که بسیاری از رهبران و نویسندگان را وادار کرده تا به اهمیت و نقش آن اشاره کنند .
« ناپلئون » در مورد مطبوعات می گفت : من از صدای قلمها بیش از غرش توپها هراس دارم . » و هیتلر در این زمینه گفت : « روزنامه مدرسه ای است که توده مردم اطلاعات روزنامه خود را از آن می گیرند . »
« خروشچف » درباره روزنامه می گوید : روزنامه اسلحه اصلی فکری ، ایدئولوژیکی ماست » و بعضی نویسندگان مطبوعات را نیرو یا رکن چهارم جامعه وصف کرده اند . امروزه نمی توان نقش مطبوعات را نادیده گرفت زیرا از یک سو نقش هدایت و ارشاد افکار عمومی را به عهده دارد چون وسیله موثری برای تغییر دادن جهت گیریهای جامعه است و از طرف دیگر ناظر و مراقب اشتباهات حکومت می باشد . رادیو نیز یکی از وسایل اساسی در تشکیل و ایجاد افکار عمومی است . اهمیت این وسیله در آن است که مانند مطبوعات نیازی به سطح معینی از آموزش و فرهنگ ندارد . امتیازات بسیار رادیو ، مثل قیمت کم ، شیوه استفاده آسان ، کوچکی حجم و ... باعث شده که امروزه نتوان از رادیو بی نیاز بود . در واقع رادیو یکی از وسایل آموزشی و تفریحی برای بخش های وسیعی از مردم است .
در پایان باید افزود که : تلویزیون نیز نقش مهمی را در ایجاد افکار عمومی بازی می کند ، زیرا تلویزیون هر دو عامل صوت و تصویر را داراست . انسانی که در آن واحد هم می بیند و هم می شنود بیشتر است . اما هنوز ، تلویزیون و نقش آن قلمرو محدودی دارد زیرا قیمت آن بالاست و پخش آن نیز تنها درمناطق جغرافیایی معینی ممکن است . با توجه به این نکته رادیو ، بعنوان یکی از وسائل تبلیغی ، هنوز یکی از عناصر اساسی ایجاد افکار عمومی است . زیرا صفاتی که برشمردیم : مثل کمی قیمت و ... باعث شده تا این وسیله از تاثیر بیشتری برخوردار باشد . امروزه رادیو در صدر وسایل تبلیغی قرار دارد اگر چه بصورت های مختلف با تلویزیون در رقابت است .
رفیق سکری – ترجمه حسین کرمی -افکار عمومی تبلیغ و آوازه گری چاپ و صحافی : اتاق چاپ – نشر همراه - چاپ اول : پاییز 1370
تبلیغ از عناصری تشکیل می شود که مفهوم آنرا عینیت می بخشد . این عناصر عبارتند از : « پیام دهنده ، پیام گیرنده و پیام » که بدون اینها پیام رسانی تحقق نمی پذیرد .

 


پیام دهنده = مبلّغ
پیام دهنده یکی از عناصر تبلیغ و پیام رسانی است . پیام دهنده نخست پیامی را منظور داشته و با ارزشی که بر اساس فرهنگ و تفکر خویش برای پیام خود قائل است سعی دارد آن را به دیگران منتقل کرده و گسترش دهد . پیام دهنده با ابزار تبلیغ فرق دارد . ابزاها مانند روزنامه ، رادیو ، تلویزیون ، فیلم و کتاب و حتی ابزارهای انسانی وسیله ای هستند در دست پیام دهنده و از خود انگیزه ای ندارند در حالیکه فرد یا گروه یا نهاد تبلیغاتی با انگیزه و هدفی که در درون دارد به کار تبلیغی دست می زند و در این جهت میان مبلغان تفاوتی نیست . تبلیغ اعم از دینی ، فرهنگی ، سیاسی ، اقتصادی ، فکری ، اخلاقی و غیره بالاخره آرمانی را تعقیب می کند که پیام رسان حامل آنست .
این آرمان مکن است مشخص و آشکار باشد و ممکن است پنهان و نامشخص باشد . قداست عمل مبلغ را نیز همان ایده و آرمان معین میکند و بهایی در خور برای آن درکفه سنجش می نهد .
در بحث از پیام دهنده می توان موضوعات متعددی را محور سخن قرار داد که مهمترین آنها عبارتند از :
- تعریف پیام دهنده
- جایگاه پیام دهنده در مقایسه ارزشهای واقعی و اجتماعی
- اهداف و انگیزه های مبلغ
- مبدا پیام مبلغ
- سیاست و شیوه های مبلغ در تبلیغات
- ویژگی های نبلغ
- نیازهای مبلغ
پیام گیرنده
دومین عنصر تبلیغ مخاطب و پیام گیرنده است . زیرا اگزر مخاطبی نباشد که پیام را دریافت کند ، تبلیغ و پیام رسانی معنی پیدا نخواهد کرد . از آن نظر مبلغ به کار تبلیغاتی دست می زند که می خواهد دیگران را شریک افکار و معتقدات خود سازد و گرنه ، هیچ انگیزه و عاملی برای اظهار عقیده یا دعوت به مطلب مورد نظر وجود نخواهد داشت . بنابراین بحث از مخاطب و شناخت وی از مسائل مهم باب تبلیغ به شمار می آید .
مخاطب کیست ؟ فرد است یا گروه ؟ در چه شرایط جغرافیایی زندگی می کند ؟ در چه محیطی تربیت شده ؟ خاستگاه خانوادگی اش چیست ؟ در چه مرحله ای از رشد فرهنگی و فکری است ؟ چه اندازه ظرفیت و زمینه دارد ؟ شرایط اجتماعی و افکار عمومی محیط وی چگونه است ؟ از نظر روانی به چه چیز گرایش و دلبستگی دارد ؟ چگونه می توان وی را به پیام توجه داد یا علاقه مند ساخت؟
و دهها نکته دیگری از این قبیل در رابطه با پیام گیرنده قابل طرح است :
- گروههای سنی مخاطبین ، کودکان ، نوجوانان ، جوانان و بزرگسالان .
- گروههای جنسی : زن یا مرد بودن
- گروههای اعتقادی : مومن ، جاهل ، معاند یا بی تعهد بودن
- سطح فرهنگی : بی سواد ، با سواد ، پایین ، متوسط ، عالی
- وضع اقتصادی : مرفه ، متوسط ، یا فقیر بودن
- پایگاه اجتماعی : بالا ، متوسط ، پایین
- مشخص بودن مخاطب یا نامشخص بودن آن .

 

 

 

 

 

 

 

پیام و محتوای پیام
سومین عنصر تبلیغ ((پیام)) است. پیام عبارتست از اعتقاد ، اندیشه یا گرایشی که پیام دهنده قصد انتقال آن را به پیام گیرنده دارد. پیام در تعبیر اسلامی همان ((رسالت)) است که پیام آوران الهی آنرا ابلاغ نموده و مردم را به پذیرش آن فرا می خوانند. بی شک هر مکتب یا جریان اجتماعی نیزپیامی دارد و هر نوع تبلیغی خواه ، بازبان ، نگارش ، فیلم ، سرود ، نمایش ، خطابه ، نقاشی ، هنر وهر ابزار و وسیله دیگری صورت پذیرد ، بدون پیام نیست . پیام (( روح تبلیغ)) است و اگر این روح نباشد تبلیغ مفهوم ندارد و پیام بار تبلیغ است که هرجا بگونه ای بنمایش گذاشته می شود

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله 16   صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله تبلیغ و تبلیغات