فی بوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی بوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلودمقاله ارشمیدس

اختصاصی از فی بوو دانلودمقاله ارشمیدس دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 



ارشمیدس یکی از بزرگترین دانشمندان ریاضی و مکانیک در عصر خودش بود. پدرش فیدیاس که منجم بود او را برای آموزش از سیراکوز به مدرسه ریاضیات اسکندریه فرستاد. شهر اسکندریه را اسکندر مقدونی در سال 323 ق.م در زمان حمله و حرکت به سوی شرق بر کرانه مدیترانه در خاک مصرساخت. این شهر پس از رکود آتن - پایتخت یونان - مرکز علم و تجارت شد و بزرگانی چوت اقلیدس و بطلمیوس و ارشمیدس را تربیت کرد. این شهر حتی موقعی که به دست مسلمانان فتح شد از مراکز مهم علوم یونانی بود و در انتقال علم و اندیشه یونانی به فرهنگ و تمدن اسلامی نقش مهمی داشت. درباره خصوصیات زندگی ارشمیدس اطلاعات زیادی در دست نیست. اما علاقه اش به ریاضیات و مسائل علمی مکانیک سبب شده است که کارهای با ارزشی از او باقی بماند. گفته می شود که وقتی به مساله ای علاقمند می شد از خوردن و خفتن غافل می شد و چنان خود را سرگرم کار و حل مشکل می کرد که هر مساله دیگری او را از کار باز نمی داشت. وقتی که ارشمیدس روی شن های ساحل دریا اشکال هندسی خود را رسم کرده بود سربازی بدون توجه با راه رفتن روی شن ها اشکال او را لگد کرد و ارشمیدس چنان اعتراض کرد که موجب خشم سرباز شد و سرباز با شمشیرش به ارشمیدس حمله کرد و او را کشت. از آثار علمی او می توان کشف قانون مایع ها و گازها ( معروف به قانون ارشمیدس در شاره ها). تعیین جرم حجمی طلا و تقره و بعضی فلزات دیگر و اختراع پیچ مخصوص حلزونی شکل به نام پیچ ارشمیدس برای بالا بردن آب اشاره کرد.
همچنین تالیف کتابهایی از جمله اصول مکانیک - درباره اجسام شناور - درباره کره و استوانه - اندازه گیری دایره و پیچ ها از دیگر کارهای برجسته این دانشمند دوران باستان است.
منبع :www.physicsir.com
زندگینامه دانشمندان - دانشمند : افلاطون
افلاطون که یکی از بزرگترین فلاسفه جهان به شمار می رود، در آتن در سال 428 ق. م، در یک خانواده متشخص آتنی متولد شد. نام اصلی او« آریستو کلس» بود و نام افلاطون، بعد ها به مناسبت پیکر تنومندش به او داده شد.
او در یک خانواده اشرافی بزرگ شد. دوره جوانی او همراه بود با دوره درخشندگی فرهنگ آتنی و در همان دوران، در سن بیست سالگی با سقراط ملاقات کرد و شاگرد او شد. بستگانش اصرار داشتند که او به حرفه خانوادگی خود یعنی سیاست بپردازد، اما وقتی محاکمه و مرگ استادش را به دست سیاستمداران مشاهده کرد، سیاست را رها کرد. او در محاکمه سقراط حاضر بود و اتفاقات آن را در آثار خود ثبت کرده است.پس از مرگ استاد، افلاطون آتن را ترک و به مناطق مختلفی نظیر مگارا و سیسیل سفر کرد که خطرات بزرگی هم برایش در بر داشت؛ تا جایی که اسیر شد و حتی در معرض مرگ قرار گرفت؛ اما سرانجام آزاد شد و به آتن باز گشت.

 

وی در بازگشت به آتن در سال 388 ق.م، « آکاد می» خود را با هدف ترویج و تشویق بی طرفانه علم، در این شهر بنا کرد. آکادمی افلاطون را به حق می توان نخستین دانشگاه اروپایی نامید، زیرا در آنجا مطالعات و تحقیقات محدود به فلسفه محض نبود، بلکه رشته های وسیعی از علوم دیگر مانند ریاضیات، نجوم و علوم طبیعی را نیز در بر می گرفت. جوانان از شهر های دور و نزدیک به آن جا می آمدند و علوم مختلف را فرا می گرفتند. یکی از همین جوانان، ارسطو بود که بعدها در زمره بزرگ ترین فلاسفه جهان قرار گرفت. افلاطون علاوه بر سرپرستی آکادمی و رهبری مطالعات، خود به تدریس نیز می پرداخت و شاگردانش از درس های او یادداشت بر می داشتند.
بسیاری از آثاری که از او باقی مانده، حاصل این درسهاست. شهرت و اعتبار افلاطون به عنوان یک فیلسوف بزرگ و آگاه، سبب شد تا حاکم سیراکوز از او دعوت کند تا برای تربیت جانشینش به آن جا برود. این سفر به علت حوادثی که پیش آمد، برای افلاطون جز رنج و دشواری در پی نداشت و او به آتن بازگشت. وی بعدها سفر دیگری هم به سیراکوز داشت که آن هم بی نتیجه بود. او از سال 360 ق.م که پایان سفر سومش بود، تا آخر عمر به فعالیت های علمی و فلسفی خود ادامه داد و در سال 348 ق.م درگذشت. افلاطون پایه گذار و در واقع طلایه دار بسیاری از مباحث عمیق فلسفی است. یکی از متفکران قرن بیستم می گوید: تمام تاریخ فلسفه تا به امروز، چیزی جز حاشیه نویسی بر آثار افلاطون نیست. او در فلسفه که تا آن زمان حول حقیقت واقعی اشیاء می گشت افق های تازه ای گشود و برای اولین بار مباحث گسترده معرفت شناسی را مطرح کرد. او حکیمی الهی بود و حقیقت چیز ها را ورای ماده و محسوسات و جزئیات می جست و بر همین اساس بود که نظریه خاص خود موسوم به نظریه مثل را طرح نمود. تفکرات وی، مسیر فلسفه را تعیین کرد و شاگرد بزرگش ارسطو در بستر نظریات او بود که حرکت فلسفی اش را آغاز نمود. از افلاطون آثار بسیار بر جای مانده است که شامل همه موضوعات مهم فلسفه و علوم انسانی می شود؛ مانند فیزیک، سیاست، اخلاق، منطق، زیبایی شناسی و غیره… .
آثار افلاطون همه در شمار بهترین آثار فلسفی تاریخ هستند. از آن ها می توان به رساله های: تیمائوس، تئتتوس، مهمانی، فیدون و پارمنید س اشاره کرد. مهم ترین ومشهور ترین اثر او جمهوری نام دارد که جزو ده کتاب برتر تاریخ محسوب می شود. مسئله عمده ای که افلاطون با آن روبرو بود، این بود که آیا جهانی که انسان در پیرامون خود درک می کند، واقعیت دارد یا ندارد؟ اگر واقعیت دارد، چرا متغییر است و ثابت نیست؟ و اگر واقعیت ندارد، پس آنچه هست، چیست؟ او می دید که همه چیز در حال تغییر و تحول است و حقیقت، چیزی است که همواره ثابت است و اصولا ما به چیزی که مدام در حال دگرگونی باشد، واقعیت نمی گوییم. در واقع او در پی کشف رابطه میان دو امر در اشیا و موجودات بود:میان ثبات موجودات و میان دگرگونی موجودات و جهان. مانند فلاسفه پیش از سقراط، افلاطون عقیده داشت که تمام طبیعت در حال حرکت و تغییر است. تمام چیزها از ماده ساخته شده اند و در اثر زمان دچار فرسایش می شوند.اما چیزهایی هم هستند که جاودانه و تغییر ناپذیرند. آنها قالب ها یا صورت های موجوداتند.مثلا تمام انسان ها به وجود می آیند و می میرند، اما یک چیزی هست که همه انسان ها به طور مشترک دارند، چیزی که سبب می شود آنها را انسان بدانیم. آن چیز، الگو، قالب و یا همان صورت انسان است.
این صورتها، جاودانه و تغییر ناپذیرند و در واقع الگوهایی غیر مادی هستند که تمام چیزها از روی آنها ساخته شده است. تمام انسان ها صورت انسان و تمام فیل ها صورت، یعنی قالب و ساختار فیل را دارند. افلاطون به این نتیجه رسید که در ورای جهان مادی، باید حقیقتی نهان باشد. وی این حقیقت را عالم مثال( عالم این صورت ها ) خواند.در این عالم، صورت های جاودان و تغییر ناپذیر موجودات طبیعت وجود دارند. حقائق و واقعیات عالم که جاودان و دگرگونی ناپذیرند، تنها این صورتها هستند و آنچه ما با حواس خود درک می کنیم(یعنی پدیده های طبیعی و محسوسات)، چیزی جز سایه های این حقائق نیست. وجود حقیقی متعلق به مثال ها است و عالم طبیعت فقط نمود آنها است. تمام امور عالم چه مادی مانند حیوانات و جمادات و نباتات و چه غیر مادی مانند شجاعت، عدالت و تمام فضایل اخلاقی، صور و حقایقی دارند که نمونه کامل این امور بوده و در عالم مثال قرار دارند. در نظر افلاطون، ما قادر نیستیم از چیزی که پیوسته در حال تغییر است، شناخت حقیقی پیدا کنیم.
جهان طبیعت پیوسته در حال تغییر است و شناخت حقیقی نمی تواند به آن تعلق بگیرد. در مورد عالم ظاهر، یعنی عالم محسوسات، فقط می توان با حدس و گمان حرف زد. بلکه شناخت حقیقی فقط به صورت ها یا مثال های عالم تعلق می گیرد؛ زیرا شناخت حقیقی شناختی است که عقل به دست دهد و عقل نیز فقط با امور جاودان و تغییر ناپذیر عالم، یعنی با مثال ها سروکار دارد. بدین ترتیب در نظر افلاطون، حقیقت به دو بخش تقسیم می گردد:جهان محسوسات که شناخت ما از آن از راه کابرد حواس و بنابراین ناقص است. در این جهان همه چیز در حال تغییر است و هیچ چیز ثابت و دائمی نیست. در حقیقت در این جهان، هیچ چیز هستی و بود ندارد؛ بلکه این جهان، جهان نمودها و شدن هااست. چیزها می آیند و می روند و هیچ چیزی پایدار نیست و واقعیت ندارد.
بخش دیگر، عالم مثال است که فقط با عقل می توان از آن شناخت کامل و حقیقی به دست آورد و این عالم را نمی توان با حواس ادراک نمود. به گفته وی و بر همین اساس، انسان نیز موجودی دوگانه است. مابد نی داریم که به جهان محسوسات پیوند خورده و متغیر است، ولی ما روح فنا ناپذیری نیز داریم که چون مادی نیست، می تواند به عالم مثال وارد شود. افلاطون معتقد بود روح پیش از آنکه در جسم حلول کند، در عالم مثال وجود داشته و مثل یعنی حقایق را درک کرده است. اما همین که به این دنیا آمد و در بدن انسان حلول کرد، همه مثالها را از یاد می برد.
با این حال، خاطره ای مبهم از آن ها را داراست، طوری که وقتی در جهان طبیعت با موجودات مختلف و شکل ها و صورتهای آنها روبرو می شود، به یاد عالم مثال و صورتهای آن می افتد و همین امر در روح، حسرت بازگشت به جهان اصلی را بر می انگیزد. بدین معنا علم و شناخت حقیقی انسان، چیزی جز یاد آوری نیست؛ یادآوری صورتهای جاودانه و حقائق اصلی عالم. افلاطون در عین حال می گوید که انسانها نمی خواهند روح خود را آزاد کنند تا به عالم مثال باز گردد. اکثر مردم به محسوسات یعنی سایه های حقایق چسبیده اند و به دنبال خود حقایق نیستند.وی این وضعیت را در مثال و داستان مشهور خویش، معروف به تمثیل غار نشان داده است. فلسفه افلاطون یک فلسفه منجم است که در اخلاق و هنر و سیاست و دیگر حیطه های فلسفه به طور گسترده ای وارد می شود.آراء او در زمینه های مختلف فلسفی، تاثیرات شگرفی بر فلسفه و فرهنگ بشری تا به امروز گذاشته است.

 

منبع :www.ariaye.com
دکارت
می اندیشم پس هستم - مروری بر دکارت و فلسفه او
رنه دکارت علاوه بر فیلسوف از ریاضیدانان و فیزیکدانان بزرگ عصر رنسانس نیز بوده است، طوریکه او را پدر هندسه تحلیلی نیز نامیده اند. او در 31 مارس 1596 در فرانسه به دنیا آمد و پس از طی دوره تحصیلی هشت ساله در بیست سالگی به جهان گردی پرداخت و از آن پس به قول خودش کوشید در پی خرد برود. از این رو به ارتش هلند پیوست و به جنگ رفت و بدین ترتیب اوقاتی از عمر را در قسمتهای گوناگون اروپا گذراند در 1629 باز هم روانه هلند شد و نزدیک بیست سال در آنجا و در آرامش به تحقیقات خود پرداخت. تحقیقات دکارت بیشتر تجربه و تفکر شخصی بود، او کمتر از کتاب و نوشته استفاده می کرد و این ما را یاد سقراط می اندازد که در کوچه های آتن قدم می زد و با هر کس به بحث و فلسفه می پرداخت و هیچ گاه چیزی از خود ننوشت!

 

دکارت در سپتامبر 1649 به دعوت ملکه سوئد برای تعلیم فلسفه خویش به دربار وی در استکهلم رفت اما شرایط آب و هوا و همینطور نوع زندگی که دکارت به آن عادت نداشت او را به بیماری ذات الریه مبتلا ساخت و در 11 فوریه 1650 در همان جا در گذشت.عصری که دکارت در آن می زیست به عصر شکاکیت نیز معروف می باشد و نمایان است که "شک" نه تنها اعتقادات دینی را متزلزل می کند بلکه آسایش و آرامش زندگی را نیز مختل می کند. دکارت نیز که به دیانت مسیحی معتقد و به گفته خودش وجود خداوند را همچون قضایای ریاضی بدیهی می دانست برای بر انداختن شکاکیت و رهانیدن اعتقادات و علوم از چنگال شک به تاسیس فلسفه جدیدی پرداخت، بمین خاطر او را پدر فلسفه نو نیز نامیده اند.
او همانند ارشمیدس که معتقد بود: "برای اینکه بتواند کره خاکی را از جا بر کند و به مکان دیگر منتقل کند تنها نیازمند یک نقطه ثابت و ساکن بود"، به دنبال نقطه ای ثابت می گشت تا بر آن تکیه کند. از اینرو دکارت می گوید: "در ابتدا باید به همه چیز شک کرد" او نمی خواست قدم اول و پایه بنا را بر جای سست قرار دهد. و در ادامه این شک او از این هم فراتر می رود و می گوید: "حتی به حواسمان نیز نمی توانیم اعتماد کنیم، حواسمان ممکن است ما را بفریبند." اما در این میان تنها چیزی که برای او مسلم بود همین شک کردن او بود. این شک تنها چیزی بود که او یقین داشت و وقتی شک می کند، حتما می اندیشد و چون می اندیشد حتما موجودی اندیشنده است! و یا به گفته خود او: "می اندیشم، پس هستم". او می گوید: وقتی من حکم می کنم که شیئی هست یا موجود است چرا که آنها را می بینم، قطعا با بداهت بیشتری لازم می آید که خود من که شی را میبینم، وجود داشته باشم چون ممکن است آنچه من می بینم در واقع آن شی نباشد، همچنان که ممکن است من حتی چشمی نداشته باشم که چیزی را ببیند ولی محال است وقتی می بینم یا فکر می کنم که می بینم (فرقی نمی کند) خود من که فکر می کنم معدوم باشم."
او این نقطه ثابت را بدست آورده بود و در ادامه از این نقطه پیش تر می رود و به اثبات و جود خداوند، تجرد نفس، بیان ماهیت خطا، بیان ماهیت ماده و به اثبات عالم خارج می پردازد، که اینها همه در رساله تاملات او جمع آوری شده است.
تاملات نه تنها بهترین اثر دکارت بلکه بهترین و مهمترین اثر قرن هفدهم به شمار آورد.
وجود خدا در نظر دکارت همانند " هر که اندیشید پس هست" خود - بدیهی بود. او می گفت: تصور وجود کامل را همه ما داریم و لازمه چنین تصوری آن است که باید وجود کاملی وجود داشته باشد چون وجود کامل اگر وجود نمی داشت کامل نمی بود، در ضمن اگر وجود کاملی در میان نبود تصور آن نیز به ذهنمان راه نمی یافت! به گفته دکارت تصور خدا در ذات ماست. این تصور از وقتی که بدنیا می آییم و مثل علامتی که سازنده روی فرآورده خود می گذارد بر ما نقش شده است. چرا که تصور کمال از انسان بی کمال ممکن نیست
فیثاغورس
افکار فیثاغورث ریاضیدان و فیلسوف یونانی به شکل گیری ریاضیات نوین و فلسفه غرب کمک کرده است . هدف او توضیح همه پدیده های طبیعی بر اساس ریاضیات بود . فیثاغورث بیش از هر چیز برای فرمولی که در مورد نسبتهای اضلاع مثلث راست گوشه ارائه کرده است معروف است. مفاهیم متعدد دیگری (مانند تصاعدهای حسابی و هندسی و عددهای مربع کامل ) که برای ریاضیات نوین نقش زیر بنایی دارند بر افکار فیثاغورث مبتنی هستند . فیثاغورث و پیروان او ریاضیات هماهنگ ها را که مبنای موسیقی امروز غرب را تشکیل می دهد ابداع کردند.
حدود 580ق.م فیثاغورث در ساموس یونان به دنیا می آید.

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   20 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله ارشمیدس

دانلودمقاله معیارها و موانع وحدت اسلامی اتحاد اسلامی

اختصاصی از فی بوو دانلودمقاله معیارها و موانع وحدت اسلامی اتحاد اسلامی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

معیارها و موانع وحدت اسلامی اتحاد اسلامی در آثار شهید آیت الله مطهری
یکی از نیرنگهای غرب این بود که در پوست ملل مسلمان رفت (و میان آنها در باب تمدن اسلامی تفرقه ایجاد کرد.) چون نمی شد این تمدن گذشته را انکار کرد در پوست عربها رفت و گفت تمدن عرب .
کتاب « اتحاد اسلامی در آثار شهید آیت الله مطهری » به کوشش سیدحمید جاوید موسوی تدوین شده و انتشارات صدرا آن را در ۱۶۰ صفحه منتشر کرده است . این کتاب هشت فصل دارد وعناوین موجود در فهرست مطالب آن به شرح زیر می باشد :
شبنم یک صبح خندان وحدت کلمه درکلام قدسی علی (ع ) و اتحاد اسلامی علی (ع ) فدایی وحدت اسلامی پیشگامان وحدت اسلامی اسلام فرامرزی و وحدت اسلامی حج همایش اتحاد حج و وحدت اجتماعی حج و اتحاد دل ها تقویت پیوند مسلمانان جلوه های اتحاد غوغای تفرقه و عناوین متعدد دیگر. به دلیل اهمیت مطالبی که شهید مطهری پیرامون وحدت اسلامی نوشته و یا بیان کرده اند گزیده هایی از کتاب مذکور را برای استفاده خوانندگان درج می کنیم .
● علی علیه السلام فدایی وحدت
الان کار تبلیغات استعماری به آنجا رسیده که اگر کسی سخن از وحدت اسلامی بگوید عده ای از نظر مذهبی او را تکفیر می کنند که تو می گویی وحدت اسلامی ! وحدت اسلامی بر خلاف مذهب تشیع است !
علی فدای وحدت اسلامی شد. چه کسی به اندازه علی برای وحدت اسلامی احترام قائل بود این دیگران بودند که می بریدند و این علی بود که وصل می کرد. یک آقایی روی منبر می گفت : الحمدلله یادم هست که از اول عمرم با وحدت اسلامی مخالف بودم !(خدا مثل تو را زیاد نکند در این جامعه !) قرآن می فرماید : واعتصموابحبل الله جمیعا و لاتفرقوا و اذکروانعمه الله علیکم اذکنتم اعدا فالف بین قلوبکم آیه دیگر : و لاتکونوا کالذین تفرقو واختلفوا من بعد ما جا هم البینات . آیه دیگر : ولاتنازعوا فتفشلوا وتذهب ریحکم . مسلمین ! با یکدیگر تنازع و اختلاف نداشته باشید که فشل و سست می شوید نیروی شما گرفته می شود بعد بو و خاصیت از شما گرفته می شود یک جمعیتی که وحدت نداشته باشد و اختلاف داشته باشدسست است دیگر آن بو و رایحه خوشی که از یک جامعه واقعی اسلامی بلند می شود از آن جامعه بلند نمی شود. علی علیه السلام در آن لحظات آخر عمرشان وصیتی کرده اند که مجموعا بیست ماده است یکی از آنها در باره وحدت و اتفاق است . حال این که در این زمینه هم دشمنان چه کرده اند از ده دوازده قرن پیش تا قرن خودمان چه شده است . خود مسلمین چقدر مسئول این کارند(که واقعا هم مسئول اند) و عوامل خارجی بالاخص یهودی ها چقدر نقش موثر داشته اند این هم داستان مفصلی است .
● تمدن اسلامی و نیرنگ غرب
یکی از نیرنگهای غرب این بود که در پوست ملل مسلمان رفت (و میان آنها در باب تمدن اسلامی تفرقه ایجاد کرد.) چون نمی شد این تمدن گذشته را انکار کرد در پوست عربها رفت و گفت تمدن عرب . حتی گوستاولویون وقتی کتاب می نویسد می گوید تمدن عرب گو این که مترجم فارسی اش گفته تمدن اسلام و عرب ولی او می گوید تمدن عرب برای این که عرب بگوید این تمدن مال من بود. ولی وقتی که به ایران می آمدند نقیض و ضد آن را به ایران تلقین می کردند که این تمدنی که در گذشته بوده تمدن ایرانی بوده بوعلی سینا وابسته به تمدن ایرانی است و از بقایای تمدن ۲۵۰۰ ساله پیش تر است ! در جشن ۲۵۰۰ ساله چقدر کوشش می کردند روی مسئله استمرار فرهنگی تکیه کنند که ما در ۲۵۰۰ سال پیش یک فرهنگ را آغاز کردیم و آن فرهنگ با روح خاصی که داشته است ادامه داشته تا به زمان ما رسیده است . بوعلی سینا ابوریحان بیرونی حافظ مولوی و خواجه نصیرالدین طوسی زاده آن فرهنگ اند همان روح است که تا زمان ما استمرار پیدا کرده در صورتی که این یک دروغ محض است . تمدنی که در دوره اسلام شروع شد با یک روح مخصوص شروع شد. این تمدن مثل هر تمدن دیگری از تمدنهای دیگر جهان استفاده کرد اما به صورت تغذیه نه به صورت التقاط مثل هر جاندار جوانی که پیدا می شود و از محیط خودش تغذیه می کند ولی معنی تغذیه این است که او را هضم می برد و به شکل خودش در می آورد و روح خودش را به او می دهد. اما کاری کردند که ملت ما از تاریخ خودش بی خبر و به آن بی اعتقاد وبی اعتماد باشد.
جزوه کوچکی اخیرا نوشتم به نام کتابسوزی ایران و مصر. من در موضوع کتابسوزی ایران و مصر سالهاست که مطالعه کرده ام .
در سالهایی که در حسینیه ارشاد سخنرانی می کردم در میان همه سخنرانی هایی که چه من غیر من در حسینیه ارشاد کردیم هیچ وقت اتفاق نیفتاد که ما اعلان به روزنامه ها بدهیم و روزنامه ها حاضر به چاپ کردن آن نشوند و بااین که سخنرانی بود جلو اعلان را بگیرند جز دو هفته ای که من در باره کتابسوزی مصر و ایران می خواستم سخنرانی کنم و بگویم داستان کتابسوزی مصر و داستان کتابسوزی ایران مجعول است . دیدم نه اطلاعات چاپ کرده نه کیهان هفته بعدش هم نه اطلاعات چاپ کرد نه کیهان رفتیم سراغشان گفتند از بالا دستور دادند این اعلان را نباید چاپ کنید. درآن زمان من صلاح ندیدم مطالب کتابسوزی را درکتاب خدمات متقابل اسلام و ایران قرار دهم چون می دانستم اگراین مطالب باشد اجازه نشرنمی دهند. یادداشتهایش را کنار گذاشتم یکی دوماه پیش هم در چاپ هشتم آن کتاب گنجاندم و هم به طور مستقل آن را چاپ کردم .
سالهاست که در میان ما تبلیغ می کنند. یک تبلیغ دروغ که اسلام نه تنها تمدنی را پایه گذاری نکرد تمدنهای گذشته راهم نابود کرد تمدن مصر و تمدن ایران رااز بین برد.اینها کارهای حساب شده است می خواهند ملت مسلمان به تاریخ اسلامی خودش بدبین شود.
● تفرقه بینداز و حکومت کن
در جنگهای صلیبی دویست سال مسلمین با مسیحی ها جنگیدند و آخرش مسیحی ها شکست خوردندو بعد شروع کردند به نیرنگ زدن از داخل تفرقه ایجاد کردن که محققین امروز به این مطلب پی برده اند که بسیاری از حوادثی که در دنیای اسلام بعداز جنگهای صلیبی رخ داده به تحریک همان صلیبی ها بوده که وقتی از مواجهه رو در رو مایوس شدند بااختلاف ایجاد کردن ها و با شعارهای (محرک نژادی در پی اهداف خود بودند.)
از همه روشنتر جریانی است که در حدود پنجاه سال پیش رخ داد قصه دولت عثمانی و جنگی که عثمانی ها با اروپایی ها داشتند. دولت عثمانی خودش یک نیرویی بود. درست است که این دولت از درون خودش فاسد بود ولی بالاخره یک مرکزی بود. دشمن چه کرد بر اساس فرق تسد(تفرقه بینداز و حکومت کن ) بعضی از عربها را تحریک کردند که شما ملت عرب هستید سیادت مال شماست چرا باید ترکها بر شما سیادت کنند چرا باید منطقه های عربی زیر حکم و نفوذ ترکها باشد بیایید امپراطوری عربی بسازید. به طمع امپراطوری عربی اینها را تحریک کردند. در حالی که عثمانی ها به هر حال داشتند با دشمن اسلام و مسلمین می جنگیدند و احتیاج به تقویت داشتند در چنین شرایطی از پشت خنجر زدندیعنی دنیای اسلام را دچار یک فاجعه کردند. همین که عثمانی ها از بین رفتند و شکست خوردند و دنیای اروپا موفق و پیروز شد در جواب درخواست امپراطوری عربی گفتند امپراطوری عربی یعنی چه ! آمدند(سرزمینهای عربی را) قسمت قسمت و تکه تکه کردند هر قسمتش را به یک نفر دادند همه را هم به جنگ همدیگر وادار کردند. بعد همین قضیه سبب شد که ترکهای عثمانی کینه ای نسبت به عرب پیدا کردند و از عرب تجاوز کرد و به اسلام رسید. این موضوع سبب شد که نه تنها از عرب روبرگردانند از اسلام روبرگرداندند گفتند اساسا ما اسلام نمی خواهیم کشور ما یک کشور لائیک و بی دین است اصلا کشوری است که دین را به رسمیت نمی شناسد. حتی خطشان را هم تغییر دادند. آنها هم با این اشتباهشان دیگر قدراست نکردند.
● تفرق مایه فنای اقوام
یکی از عواملی که مایه فنای اقوام است تفرق و تشتت است دسته دسته شدن فرقه فرقه شدن دو قبیله شدن هر دسته ای یک فکری عقیده ای مسلکی داشتن هر دسته ای در گوشه ای یک کشور تشکیل دادن . اسلام دین وحدت و اتفاق است و روی وحدت و اتحاد و در نقطه مقابلش بر روی پرهیز از تفرق و تشتت خیلی تکیه می کند.
● برنامه های استعمار برای تفرقه
در حال حاضر استعمار دو کار اساسی کرده است برای اینکه احساس وحدت زنده نشود یکی تجزیه و قطعه قطعه کردن فرهنگ و تمدن اسلامی از راه تقویت ناسیونالیسم و نژادپرستی و قومیتها آنچنان که می بینیم سخن از فرهنگ عرب و ایران و ترک و هند و غیره است و حال آنکه آنچه در طول هزار و سیصد سال وجود داشته یک فرهنگ بیشتر نیست و آن فرهنگ اسلامی است . دیگر استخوان لای زخمهایی است که اغلب در مرز کشورهای اسلامی گذاشته اند از قبیل شط العرب و جزیره تبت و پشتونستان و غیره سومی هم وجود دارد و آن استخدام عامل برای تالیف و نشر کتب در ایجاد اختلاف مثل الخطوط العریضه و کتاب سیدروضاتی .
● ملاکها و معیارهای وحدت اسلامی
الف) اعتقاد به خدا که البته مشترک است با سایر ادیان
ب) قرآن به عنوان کتاب آسمانی و عزیزترین کتابها
ج) سیره و سنت رسول اکرم و احادیث نبوی
د) حج کعبه مراسم حج که این فلسفه در آن منظور است .
هـ) تاریخ مشترک و به هم آمیخته که فی المثل بخاری و ابوحنیفه و غزالی و جوهری ایرانی مورد احترام مذهبی مردم شمال آفریقا هستند.
و) به طور کلی یک فرهنگ هزار ساله مشترک و روحیه مشترک و تربیت مشترک (۱۳۷ ) .
● ازاله موانع وحدت
تفاوت گذاشتن ها مطلقا به منزله ایجاد ناهمواری و دست انداز و پست و بلندی در اجتماع است . تفاوت و تبعیض یک طبقه را مغرور و طبقه دیگر را ناراضی و در نتیجه ایجاد اختلاف می کند.
ما می گوییم پیغمبر وحدت بی نظیری ایجاد کرد و خیال می کنیم تنها چیزی که موثر بود این بود که رسول اکرم ایمان به خدا به آنها داد و بعد هم فرمان داد متحد باشید و آنها متحد شدند. فکر نمی کنیم که موانع و عوایق اتحاد را که همان ناهماهنگیها و ناهمواریها و پست و بلندیها و دست اندازها از ناحیه مواهب اجتماعی (هر نوع موهبتی : مالی احترامی منصبی ) (است ) از بین برد; هم مقتضی را ایجاد کرد و هم مانع را مفقود کرد.

 

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  12  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله معیارها و موانع وحدت اسلامی اتحاد اسلامی

دانلودمقاله ابوسعید محمد بن سرخ نیشابوری

اختصاصی از فی بوو دانلودمقاله ابوسعید محمد بن سرخ نیشابوری دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 
نام وی به عنوان استاد نظامی عروضی در تاریخ آمده است و از وی با عناوین فاضل و دانشمند یاد کرده اند که شاگرد و مرید ابوالهیثم (احمد بن حسن جرجانی) بود. در سیاق التاریخ آمده که او شعر نیز می گفته و در اواخر قرن پنجم در نیشابور وفات یافته است.
حسن بن علی بن قاسم بن عبدشادیاخی
تنها دانشمندی که به شادیاخی ذکر شده است او مکنی به ابوبکر بوده و در کتاب انساب سمعانی آمده است که وی به حضور ابوالقاسم قشیری رسیده و از فضلا و علمای قرن پنجم بوده است.
(سیاق التاریخ ـ ص 25)
ابوالحسن علی بن حسن بن علی صندلی
یکی از مشاهیر فقهای حنفی در قرن پنجم و صاحب نفوذ و شهرت و اعتبار بیش از حد بود. وی حنفی معتزلی و واعظی خوش سخن بود. با طغرل به بغداد رفت و در بازگشت به نیشابور عزلت و انزوا گزید و چون ملکشاه از وی در این باب جویا شد بر او عتاب کرد و پاسخ داد: من می خواستم که تو بهترین پادشاه باشی که به زیارت علما می آیی و من بدترین علما نباشم که به دیدار شاهان می روند. (حدیث از رسول اکرم (ص))
وی به اعتبار مذهب فقهی (صنفی) و هم به اعتبار مذهب کلامی (معتزلی) با شافعیه و اشاعره نیشابور از قبیل ابومحمد جوینی و ابوالمعالی جوینی مخالفتها و جنگها داشته است صندلی منسوب به شغل کفش فروشی است. از این خاندان مردان بزرگی برخاسته اند وی در 17 ربیع الاخر سال 484 به روایتی سال 480 فوت کرده در مدرسه خود در نیشابور مدفون شد.
(تعلیقات اسرارالتوحید بخش دوم دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی)
محمد بن فضل فراوی
محمد بن فضل بن احمد ملقب به ابوعبدالله را به عنوان امام متقین و اهل مناظره و محدث و واعظ نوشته اند که در میان مردم و اهل علم مورد محبت و وثوق بوده است و در سال 503 در نیشابور فوت کرد.
(یاقوت در کتاب معجم البلدان)
عبدالله ابوسعد قشیری (414 ـ 477 هـ . ق.)
بزرگترین پسر ابوالقاسم قشیری و فاطمه دقاق بود که در سال 414 در نشابور متولد شد و مبانی فقه و حدیث و روایت را از پدر و مادر آموخت و محدثی چیره دست و مصنری معروف و استاد در زبان عربی شد. وی عمر بسیار کوتاهی نمود و در سال 477 از دنیا رفت از مخول فضلا و سرآمد علماء عصر خود بود. علم اصول و تفسیر را درس می گفت و شیخ مشایخ خراسان شد او دارای اشعار و قصاید نیک بود.
(تاریخ نیشابور ـ سید علی مؤید ثابتی)
عبدالله ابوسعید قشیری
دومین پسر ابوالقاسم قشیری که مادرش ام البنین فاطمه دقاق بود که فرزند چنین پدر و مادری باید به مقامات عالی علمی برسد. وی مدت 15 سال خطیب مسجد منیعی نیشابور بود و هر جمعه از نو خطبه ای می خواند و نوشته اند که هیچ گاه خطبة او تکرار نشد و در زمان زندگی پدرش در مدرسة نظامیه نیشابور عصرهای جمعه مجلس املاء داشت. در سال 494 هـ . ق. فوت کرد و در مدرسه دقاق نزدیک پدرش دفن شد.
(مشاهیر نیشابور ـ ص 479)
ابوالمظفر عبدالمنعم قشیری
کوچکترین پسر ابوالقاسم قشیری در صفر 455 هـ . ق. متولد شد و از نَسَوی و حسان منیعی (سازنده مسجد منیعی در نیشابور) حدیث آموخت که بالطبع پدر و مادرش نیز معلمین او بوده اند. وی به مدت بیست سال در نیشابور به روایت حدیث پرداخت و بعد از 77 سالگی در سال 532 در نیشابور درگذشت. و در مقبره خانوادگی دفن شد.
(مشاهیر نیشابور ـ ص 499)
سید ابوعبدالله الحسین بن علی بن الداعی بن یحیی العلوی
معروف به نسابه در سال 440 متولد و در سال 513 در نیشابور وفات یافت. (شاید کتاب لباب الانساب را ابوجعفر بن محمد بن هرون برای او یا یکی از اعقاب او نوشته است.)
(تاریخ نیشابور ـ سید علی مؤید ثابتی ـ ص 269)
ابن عبدالله عتیق ابن محمد الشوریانی
ابوبکر شیخ الکاشف وی صوام بالنهار (روز ، روزه) قرام با اللیل (شب زنده دار) بود در سال 494 وفات یافت. وی ظاهراً همان ابوبکر سورآبادی صاحب تفسیر مشهور است که در زمان الب ارسلان تألیف شده است، نسخه ای از این قرآن که وقف بر مزار شیخ احمد جام و در گنجینه آن مزار محفوظ بود در سالهای اخیر قسمتهائی از تفسیر آن منتشر شد و قصص قرآن مجید مستخرج از این تفسیر را دانشمند محترم آقای دکتر یحیی مهدوی در سال 1345 به چاپ رسانید.
(تاریخ نیشابور ـ سید علی مؤید ثابتی ـ ص 284)
یعقوب ابن احمد بن مجمد بن محمد بن احمد القاری
استاد ادیب عالم معروف کثیرالتألیف اصول را نزد ابی سعد دوست آموخت. و مصاحبت کرد با امر ابوالفضل میکال و ابی العمید ابابکر مهستانی وی تألیفات و مکاتبات و اخوانیات بسیار بنظم و نثر داشت و در سال 474 وفات یافت.
(لغت نامه دهخدا ـ ج )
طاهر بن محمد بن احمد بن محمد بن یوسف الثعامی
ابوعبدالرحمن ادیب فقیه فاضل از خانوادة علم و فضل که از اصحاب اصم استماع حدیث کرده بود و همینطور از اصحاب ابی علی الرفا و در مجالس اصلاً در نیشابور حدیث می گفت. بزرگان و ائمه و همچنین خواجه نظام الملک در مجالس او حضور میافتند وی کتابی به فارسی در شرایع و احکام تألیف کرد در سال 399 متولد شد و در سال 479 وفات یافت.
(سیاق التواریخ ـ عبدالفاخر ………)
عبدالرحیم بن عبدالکریم هوازن قشیری
ابونصر امام الائمه وی در انواع علوم تبحر بود و برای تحصیل علم شب زنده داری می کرد و چون به مکه عزیمت نمود جمعیت بسیاری با او همراه شدند موقعیکه به بغداد رسید چیزی در آن شهر اقامت ساخت و مجلس درس برقرار کرد بسیاری از خواص و عوام از جمله ابی اسحق شیرازی و ائمه دیگر در مجلس درس او حضور می یافتند وی شعر نیکو می گفت عاقبت در روز جمعه 28 جمادی الاخر سال 514 در نیشابور وفات یافت و در مقبره باب عروه دفن شد.
ابن خلکان می گوید او امامی بزرگ بود و علماء بغداد می گفتند مانند او ندیده اند و بسبب اعتقاد و تعصبی که او در مذهب اشاعره داشت حنابله را با وی حضومت و دشمنی بود و کار به فتنه می کشید و جماعتی از دو طرف کشته شدند تا اینکه نظام الملک او را به نیشابور فرستاد.
(تاریخ نیشابور ـ سید علی مؤید ثابتی ـ انجمن آثار ملی ـ 1335 هـ . ش.)
ناصرخسرو علوی قبادیانی
(در نیشابور مذهب حاکم بر جامعه روح ناصر خسرو را سیراب نمی کرد.)
ناصرخسرو بعد از اینکه سفرها کرد و مباحثات فراوانی نمود. سفرهایش در ایران، ارمنیه، آسیای صغیر، شام، فلسطین، حجاز، سودان، قیروان و مصر بود. سه سال در مصر اقامت گزید و چهاربار حج بجا آورد. در مصر به مذهب اسماعیلی و باطنیان گرایید و پیش از آنکه در این آیین مراحل مستجیب و مأذون را پشت سر گذاشت و شایستگی دعوت و سمت داعی را احراز نمود به دستور خلیفه فاطمی به عنوان «حجت جزیره خراسان» به بلخ بازگشت. در این سال 50 سال از عمر می گذشت و با شور و اعتقادی استوار و تعصب سخت به نشر دعوت باطنیان پرداخت. دستگاه خلافت و اهل سنت و جماعت دعوتگری او را برنیافت و با وی از در دشمنی درآمدند.
(چشمه روشن ـ دکتر غلامحسین یوسفی ـ انتشارات علمی تهران ـ 1369)
حکیم ناصرخسرو دوبار به نیشابور آمد. در بار دوم ظاهراً علما و روحانیون با او نظر خوبی نداشتند و شاید در این سفر متنکراً به نیشابور وارد شده است و برای اطمینان بیشتر در خانه قاضی القضات امام ابوسهل صعلوکی که امام و بزرگ خراسان بود منزل گزیده اما اقامت وی در نیشابور با وجود حمایت صعلوکی شاید خالی از مخاطره نبوده است بهمین جهت بگفته سیاق التواریخ روزی صعلوکی به وی گفت که تو مرد بزرگی هستی و چنین می بینم که علماء خراسان قصد تو می کنند. صلاح در آن است که از این دیار سفر اختیار کنی.
ناصرخسرو از شهر نیشابور بجانب بلخ متواری و عزیمت نموده و از آنجا بکوهستان بدخشان رفت و در دره یمگان اقامت گزید و در همانجا وفات یافت. اهالی دیزباد بالا (علیا) که در کوههای نیشابور واقع است و نیز بعضی از مردم شش طراز سبزوار اسماعیلی هستند شاید اقامت ناصرخسرو در نیشابور و تبلیغات پنهانی او در گرایش بعضی از مردم آن حدود باین آیین مؤثر بوده است.
(تاریخ نیشابور ـ ثابتی ص 352 و 353)
ابوبکر پوشنگی
سال 473 در هرات متولد شد و علم فقه را آموخت. وی را امامی فاضل و پرهیزکار نوشته اند که به نیشابور آمد و مدتی تدریس کرد. تا سال 543 هـ . ق. در همین شهر درگذشت.
(مشاهیر نیشابور ـ ص 580)
ابوالحسن واحدی
علی پسر احمد ناصر نامبردار به واحدی نیشابوری از دانشمندان بزرگ نحو و حدیث و از مردم نیشابوری. وی به بسیاری از شهرها سفر کرده است و در نزد خواه نظام الملک احترامی بسیار داشته وی در سال 468 هجری در نیشابور چشم از جهان فرو بست. از نوشته های او می توان کتاب البسیط در تفسیر قرآن و کتاب الوسیط و کتاب الوجیز را نام برد.
(فرهنگ 3000 تن از بزرگان و ناموران ایران ـ دکتر عبدالعظیم رضایی ـ انتشارات اقبال 1383)
ابوالمعالی
عبدالملک پسر عبدالله از فقیهان نامدار و از بزرگان مذهب شافعی در سال 419 هجری در نیشابور زاده شد و در همان شهر نزد پدر خود دانش های آن روز را آموخت. سفری هم به حجاز و بغداد کرد. خواجه نظام الملک اوقاف دانشگاه نظامیه نیشابور را به او واگذاشت و او مدت 30 سال در آنجا سرگرم تدریس بود. در سال 478 در نیشابور درگذشت.
(فرهنگ 3000 تن از بزرگان ـ ص 152)
احمد بن حسین بن احمد خزاعی
رازی الاقامه، نیشابوری الاصل ، خزاعی القبیله، جد عالی شیخ ابوالفتوح مفسر مشهور از اکابر علمای قرن پنجم هجرت می باشد که سید رضی و سید مرتضی و شیخ طوسی (متوفی سال 490 هـ . ق.) درس گرفته و از تألیفات اوست:
1ـ امالی الحدیث در چهار جلد
2ـ الروضه در فقه و سنن
3ـ عیون الاحادیث الروضه در فقه
4ـ المفتاح در اصول و غیر اینها و سال (480 هـ . ق.)
(ریحانه الادب ج 2 ص 134 در دایره المعارف تشیه ص 147 از اکابر علمای امامیه بوده است.)
محمد بن احمد بن حسین خزاعی
جد شیخ ابوالفتوح رازی مفسر مشهور، کنیه اش ابوسعید، لقبش شیخ مفید از ثقات و اعیان علمای امامیه می باشد که بسیار جلیل القدر بود و تألیفاتش بدین شرح است:
1ـ الیفهیم فی بیان التقسیم
2ـ الرساله الواضحه فی بطلان دعوی الناصبه
3ـ الروضه الزهرا فی مناقب الزهرا یا فی تفسیر فاطمه الزهرا (ع)
4ـ الفرق بین المقامنی و تشبیه علی (ع) بذی القرنین
5ـ کتاب الاربعین فی فضایل امیرالمؤمنین
6ـ منی الطالب فی ایمان ابی طالب
7ـ المولی که همة آنها را شیخ ابوالفتوح رازی نوة مؤلف بواسطه پدرش از خود مؤلف روایت
می نماید.
(ریحانه الادب ج 2 ص 134)
ابوعبدالله الخبازی
محمد بن علی بن محمد بن الحسن المقری الامام ابوعبدالله الخبازی از بزرگان مشهور نیشابور بزرگ محافل و مجالس بود. استاد در قرائت قرآن که در مجلس او بزرگان و فرزندان ائمه حاضر می شدند و بوسیله او تبرک می جستند. مؤلف کتاب الأبصار محتوی اصول روایات و عزائبش می باشد که در سال 449 در ماه رمضان فوت نمود.
شبها بیدار می ماند و قرآن می خواند و دعا می کرد و گریه می نمود. و درباره او گفته اند که مستجاب الدعوه بوده که بعد از او مثلش دیده نشده است.
(سیاق التاریخ ج 1 ص 66)
ابوبکر الشحام
محمد بن محمد بن احمد بن ابی عبدالرحمان محمد بن یوسف ابوبکر ابن ابی نصر الشحام الشروطی امقری از فضلای مشهرو و ثقه و از زهاد و عباد بود. قرآن زیاد قرائت می کرد. نماز زیاد می خواند و در یک رکعت یا دو رکعت نماز ختم قرآن می کرد و بر این کار مداومت می کرد. در سال 442 فوت کرد و در مقبره الحسین نزدیک یحیی بن یحیی دفن شد.
(السیاق ج 1 ص 44)
الفامی الفارسی
محمد بن عبیدالله بن محمد بن محمد بن عبدالله الفامی الفارسی ابوبکر فاضل و حدیث فراوان شنید و در راه کسب حدیث تمام مالش را هزینه کرد و در نزد الحاکم ابی عبدالله تلمذ نموده و در سال 420 فوت نمود.
(السیاق ج 1 ص 46)
صاعدی فراوی
محمد بن فضل بن احمد بن محمد بن احمد بن ابوالعباس صاعدی فراوی نیشابوری ملقب به ابوعبدالله کمال الدین، از محدثین و فقهای قرنهای پنجم و ششم نیشابور بود که محضر درس امام الحرمین را درک کرده و پس از مسافرتهایی به حجاز و عراق به نیشابور بازگشت و در مدرسة ناصحیه و امامت مسجد مطرز مشغول شد.
فراوی از بسیاری از دانشمندان حدیث شنید. او در سال 441 متولد شد و در سال 551 در همین شهر فوت کرد.
(مشاهیر نیشابور ـ ص 408)
ابوعلی حسن بن مظفر
از بزرگان نیشابور و از مشایخ // بوده در سده پنجم می زیسته و در سال 442 یا 443 هجری بدرود زندگی گفته است. کتابهایی نوشته از آن جمله تهذیب اصلاح المنطق ابن سکیت ـ تهذیب دیوان الادب اسحق بن ابراهیم فارابی ـ ذیل یتمه الیتمه عبدالملک ثعالبی و دیوان شعر.
(فرهنگ 3000 تن از دانشمندان … ص 1107)
ابریشمی نیشابوری
ابوالحسن ابریشمی نیشابوری از حافظان قرآن و امام جامع نیشابور بوده است وی را حریص در تحصیل نوشته اند که در اکتساب فضایل و تحصیل علوم حکمی بذل و همتی آزمندانه داشت. او همراه پسرش محمود به غزنه رفت و مورد حسادت حکمای آن جا قرار گرفت و آزار زیاد دید. وی را مجبور کردند در سلک قاریان قرآن دربار درآید که نوشته اند هر روز به دارالسلطنه غزنه می رفت و وظیفه قرائت را بجا می آورد یا وفات یافت. پسرش محمود در طب و هندسه دستی داشت و مورد توجه سلطان بود.
(مشاهیر نیشابور ص 367)
العلوی الحسینی (405 ـ 480)
محمد بن محمد بن زید العلوی السید الامام ابوالحسن و ابوالمعالی دارای دو کنیه بود و فاضل در دین و ثقه در عصر خودش. ابوسعد المسعانی گوید: افضل علویین زمانش بود و او معرفت کامل به حدیث داشت. یوسف بن ایوب الزاهد درباره او گفته: علویی فاضل تر از او ندیدم.
الامام ابوالحسن دارای اشعاری به عربی است. و احادیث فراوانی از ابی علی بن شاذان و ابی علی الواسطی و غیرهم نقل کرده است. به سمرقند برگشت و در سال 480 در آنجا کشته شد.
(تاریخ نیشابور ـ المنتخب من السیاق ـ الحافظ ابوالحسن عبدالفاخر بن اسماعیل الفارسی ناشر جماعه المدرسین فی الحوزه العلمیه فی قم المقدسه سال 1403 هـ . ق 1362 هـ . ش ص 62)
ابوالقاسم العلوی
محمد بن احمد بن مهدی العلوی ابوالقاسم فاضل و از مروجین مذهب شیعه بود که جامع علوم بود و عارف به مذهب تشیه در سال 465 هـ . ق. فوت کرد. و در مقبره الحیره دفن گردید.
(المنتخب السیاق ـ ص 68)

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله 96   صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله ابوسعید محمد بن سرخ نیشابوری

دانلودمقاله داستان کوتاه

اختصاصی از فی بوو دانلودمقاله داستان کوتاه دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 


ادب عامه آن را تاریخ رسمی به عمد یا سر خطا ضبط کرده در میان غصه‌ها- ترانه ها- لالایی ها- ضرب المثل و ... می آورد. پس زبان مردم است و از این رو در مردم شناسی جایگاهی ویژه دارد. بخشی از میراث فرهنگ معنوی سرزمین مان است. امروز اگر نپردازیم فردا خیلی دیر است.
به نظر من، ادب عامه خرافات را هم در بر می گیرد. ایرانیان به خرافات توجهی خاص قائل هستند و همین باعث عقب ماندگی شان شده است در صورتی کشورهای پیشرفته در سطح علمی رو به ترقی هستند. اگر سعی کنیم این باورهای غلط را دور بریزیم شاید راهی پیدا شود که دوران طلایی که زمانهای پیش داشتیم تکرار شود.
حتی صادق هدایت هم در مقدمه کتاب خود این خرافات را ذکر کرده
جادوگری- افسون- زهرها- نوش دارو- تسخیر جانوران- ارواح- پیشگویی- جن گیری- بد قدم و خوش قدم- خیمازه- عطسه- خیر و شر- آمد و نیامد- چشم زخم- چشم شور- فال قهوه- تخم مرغ- و از همه واضح تر در دنیای امروز ما فال حافظ است.
بدترین خرافات، خرافاتی هتسند که جایگزین اعتقادات دینی می شود و مبارزه با این ها خیلی سخت است کسی که با این نوع خرافات مبارزه می کند به او می گویند ضد مذهب.
کارلا سرنا:
ایرانیها مانند بیشتر شرقیان، رشته ای از رویداد را صدها بار بی هدف از بین انگشتان خود عبور می دهند من هم با نظر او موافقم. چون ایرانیان افراط و تفریط زیاد می کنند. واقعاً بعضی افراد بی هدف از تسیبح استفاده می کنند.
من استخاره را قبول دارم ولی بارها دیده ایم که این استخاره وسیله بازی ای برای این افراد عامه و حتی برخی ملاها شده است و این باعث تاسف است.
فرد به دکتر می رود و دکتر برایش نسخه می پیچید تازه می آید به خانه و استخاره می کند که این دارو را بخورم یا نخورم و قرآن اگر بگوید نخورد نمی خورد.
گاه تاثیرات این خرافات به حدی می رسد که فرد برای آموختن خرافات طبعه خود به مدرسه می رود.
عامه مردم ساده و زودباور و بخت و سرنوشتشان را در این خرافات می دادند. ما که مثلاً تحصیل کرده ایم چرا به جای تلاش و کوشش و دعا و توسل به خدا به خاطر نادانی در این خرافات غرق شویم.
به جای اینکه این باورهای غلط را در ذهنمان پرورش دهیم مهمتر به باورهای خوبی که میراث فرهنگی مان است بپردازیم. چه عیبی دارد که در بین صحبت هایمان یک یا چند بیت شعر یا ضرب المثل بیاوریم و یا حکایاتی تعریف کنیم.
این شعرها یا ضرب المثل ها یا حکایت ها گر چه ساده و بی پیرایه اند ولی در آنها دنیای معنا و مفهوم نهفته است. آینه تمام رفتارهای اجتماعی هستند- هر کدام مصداقی خاص در جامعه دارند.
از همه مهمتر به صحبت های ما جاذبه می دهند- بیشتر در یادها می مانند- چاشنی سخن هستند. هما نسبی را که نمک برای طعام دارند، این ها برای کلام ما دارند.
من بیشتر صحبتم در مورد ضرب المثل ها است، از جمله فرهنگهای معنوی ملت ایران (امثال و حکم) است که سینه به سینه از نسلی به نسل دیگر رسیده و امروزه (امثال و حکم) در نزد اقوام ایرانی همچنان باقی است. که بسیاری از آنها از همان تاریخ سرچشمه گرفته است.
این ملت صاحب فرهنگ، حتی در سخترین شرایط مثل فاجعه دردناک حمله مغولها با همه پرداخت سنگین قتل و عام ما فرهنگ ملی خود را پاسداری کرده و نه تنها آن را از دست نداده، امثالی چون کار، کار خداست را بر این گنجینه دیرپا افزوده است.
من نمی دانم در این گسترة جغرافیایی کره زمین چند میلیون مسلمان زندگی می کند ولی زبان اکثریت آنها عربی، فارسی، ترکی است و فرهنگ زبان آنها به قدری به هم نزدیک تاست که نمی توان براحتی تشخیص داد که فلان اندیشه و حکمت و مثل برای نخستین بار از کدام زبان سرچشمه گرفته است.
به قول حافظ:
یکی است ترکی و تازی در این معامله حافظ
حدیث عشق بیان کن بدان زبان که تو دانی
اگر چه مثلهای هر کشوری در نوع بیان و ساختار متفاومت است ولی مضمون اصلی در بسیاری اوقات یکی است. اگر اندک تغییری در شکل و ساختار در میان ملل مختلف هم باشد به خاطر تفاوت در آداب و سنن مذهب- و وضعیت اقتصادی- سیاسی- جغرافیایی و فرهنگی و ...
البته بعضی از ضرب المثل ها در شرایط برابر و معنی یکسان در فرهنگهای متفاومت با زبان های مختلف بکار می روند و حتی در حالت های خاص، الگو و ساختار جمله نیز یکسان می باشد.
آفریدگان و خالقان ضرب المثل ها در میان هیچ ملتی شناخته شده نیستند و می توان گفت این مردم عادی کوچه و بازار بودند که به رسم ضرورت ها و نیازها آنها را آفریده اند و از دورانهای قدیم سینه به سینه و نسل به نسل با ما رسیده است.
انجیل- تورات قرآن پیشوایان مذهبی- رهبران سیاسی در آفریدگان ضرب المثل ها نقش اساسی داشتند ولی بشر مردم عادی کوچه و بازار بودند که آنها را آفریده اند ضرب المثل ها نقش اساسی داشتند ولی بیشتر مردم عادی کوچه و بازار بودند که آنها را خلق و یا شعر و سخنان بزرگان را گرفته و مورد استفاده قرار می داند.
نه تنها افراد عادی بلکه بزرگان و اندیشمندان هم برای تقویت استدلال و تاثیر گذاری بشتر از ضرب المثل ها استفاده می کنند. به قول مرحوم دهخدا (مثل، حکمت توده است و ... نشانه صعه فکر آن ملت)

 

علی اکبر دهخدا در سال 1297 هجری قمری در تهران متولد شد.
پرورش از ملاکان متوسط قزوین بود.
10 ساله بود پدرش وفات یافت و با توجه مادر خود به تحصیل ادامه داد.
در محضر درس فضلای عصر از جمله شیخ غلامحسین بروجردی و آیه ا... حاج شیخ هادی نجم آبادی زبان عربی و علوم اسلامی را فرا گرفت و آنگاه که مدرسه سیاسی در تهران افتتاح شد دهخدا در آن مدرسه که معلم ادبیات فارسی آن محمد حسین فروغی موسس روزنامه تربیت و پدر ذکاء الملک فروغی بود به تحصیل مشغول گردید. در دوران به تحصیل زبان فرانسه پرداخت سپس به همراهی معاون الدوله غفاری سفیر ایران در باسکان رهسپار اروپا شد و 2 سال در اروپا و بیش تر در اتریش و در آنجا زبان فراسنه و معلومات جدید را تکمیل کرد.
مراجعت دهخدا به ایران مقارن، با آغاز مشروطیت بود و از آن موقع به همکاری میرزا جهانگیر خان و میرزا قاسمخان به سال 1325 قمری روزنامه صورا اسرافیل را منتشر کرد که از جرائد معروف و هم صدر مشروطیت و درمبارزات آزادی خواهان تاثیر آن از یک سپاه رزمنده بیشتر بود. و جذابترین قسمت آن روزنامه ستون فکاهی بود که به عنوان (چرخه و پرفه) به حکم استاد دهخدا و با امضای دخو نوشته می شد و چون سبک نگارش این مقولات در ادبیات فارسی بی سابقه بود مکتب جدیدی در عالم روزنامه نگاری و نشر معاصر پدید آورد.
و اگر چه پس از آن روزنامه های فکاهی فراوانی شد و مقالات اقتصادی بسیاری نوشتند اما هیچیک اهمیت و شهرت مقالات او را نیافت.
دهخدا در این مقالات پردازش و کنایه با طغیانی زیرکانه با طبقات مختلف زمان را که سه راه پیشرفت جامعه بودند به باد مسخره گرفت. این روزنامه سخت مبغوض مرتجعین زمان بود. چنانکه پس از تحصیل مجلس شورای ملی در دورة محمد علیشاه میرزا جهانگیرخان به فرمان محمد علی شاه به قتل رسید و دهخدا را با جمعی از آزادی خواهان به اروپا تبعید کردند.
ولی در پاریش به علامه محمد قزوینی معاشر بود، سپس به سویش رفت و در آنجا نیز به سال 1327 قمری سه شماره صوراسرافیل منتشر کرد. آنگاه به استانبول رفت و با همکاری جمعی از ایرانیان مقیم ترکیه روزنامه سروش را به زبان فارسی و پس از اینکه مجاهدین تهران را فتح کردند و محمد علی شاره از سلطنت خلع گردید دهخدا از تهران و کرمان به نمایندگی مجلس شوراری ملی انتخاب شد و با استدعای آزادی خواهان و سران مشروطیت از ترکیه به ایران آمد و به مجلس رفت.
دهخدا در دوران جنگ بین المللی اول در یکی از قرای چهارمهال و بختیاری منزوی بود و پس از جنگ به تهران بازگشت از کارهای سیاسی کناره گرفت و به خدمات فرهنگی و علمی مشغول شد و پس از اینکه مدتی در وزارت فرهنگ و وزرات عدیه و ریاست مدرسه عالی حقوق و علوم سیاسی اشتغال شدات یکباره اوقات خود را به کارهای علمی اختصاص داد و تا پایان خدمت به مطالعه و تحقیق و تحریر مصنفاتت گرانبهای خویش مشغول شد.
از آثار دهخدا بر مقالات منتشر در جراید کتاب امثال و حکم (4 جلد)
دیوان اشعار به اهتمام دکتر معین مرشدح حال ابورحیان بیرونی- چاپ وزارت فرهنگ لغت نامه کبیر (52 جلد)- از سایر کتاب های او ترجمه عظمت و انحطاط و بیان تجرجمه روح القوانین از تالیفات مت کیو و فرهنگ فرانسه به فارسی هنوز به طبع نرسیده و از تعلیمات و یادداشتهای تحقیقی انتقادی استاد در تصحیح دو اوین منوچهری فرخی- سید حسن غزنوی- سوزقی- ناصر خسرو- مسعود سعد سلمان- ابن یمین- حافظ و در تصحیح لغت خرس اسدی- صحاح الفرس و یوسف و زلخیا، قسمتی از آنها در مجلات ادبی یا خیمه کتاب چاپ شده. ولی بیشتر این آثار و همچین مجموعه کامل مقالات و مجموعة پندها و کلمات قصار از آثار استاد هنوز به طبع نرسیده.
و دهخدا در روز شنبه هفتم اسفند ما 1334 (1380 قمری) شمسی در سن 84 سالگی در تهران به رحمت ایزدی پیوست. دورنمای زندگی سیاسی استاد دهخدا دورنمای زندگی احرار و آزادگان و رادمردان روزگار است و خدمات علمی و فرهنگی وی از این مرتبه ارجمند تر است. هر گاه از وطن پرستی و فداکاری در راه استقرار حکومت مشروط گفتگو می شود، نام دهخدا در همان سطرهای نخستین به میان می آید و آنجا که سخن از تحول و پدید آمدن شیوه ها و اسلوبهای تازه در ادبیات فارسی است از دهخدا نیز با نام مستعار او یعنی (دخو) به عنوان مبتکر و پیشوا یاد می شود. فصل شعر جدید فارسی نیز با نام دهخدا آغاز می شود اما این همه حاصل کارهای دوره جوانی وی تا حدود 33 سالگی است و نزدیک به 50 سال دیگر از عمر بزرگوار به تحقیق و تتبع در ادبیات زبان فارسی صرف شد که عظمت مقام او را در این زمینة علمی و در اثر بزرگ و جاویدان و امثال و حکم و لغت نامه که بزرگترین معرف فرهنگ ایرانی و اسلامی و خلاصه تمدن و معارف بشری است آشکار می سازد.
تالیف امثال و حکم در واقع نمونه ای و فرعی بود از تالیف اصلی لغت نامه کبیر که 50 سال از عمر دهخدا در تدوین آن معروف گردیده است. لغت نامه دهخدا بر روی یادداشت هایی فراهم آمده بود که شمار آنها به چهارمیلیون میرسد و از سالها پیش از وفات مولف بزگوار کار اساسی آن به سر حد کمال رسیده بود اما تنظیم و چاپ آن خود مستلزم صرف وقت و مال و وقت بسیار بود. این است که چاپ آن فرصتی لایق می بود و سرانجام از مجموع مجلات لغت نامه که به یکصد و بیشتر خواهد رسید در حیات استاد 22 جلد تا پایان سال 1334 شمسی به طبع رسید و چاپ مجلات باقی بر حسب وصیت مولف زیر نظر آقای دکتر معین قرار گرفت و تا کنون شماره مجلات منتشره به 52 رسیده است. اما امثال و حکم سال 1308 کتاب شد.
از زمانی که دهخدا به تدوین لغت نامه خود پرداخت یادداشتهای امثال و حکم را مانند لاروس بزرگ فرانسوی (6 و 8 جلدی) داخل لغات کرده بود و ... مرحوم اعتماد الدوله قراگز بودند زیر معارف وقت بدان سبک که طبع لغت نامه با وسائل آن عهد مسیر نبود. از ایشان درخواست کرد امثال و حکم را از یادداشتهای خود آنچه مثل حکمت و اصطلاح و حتی اخبار و احادیث بود بیرون کشید و مجموع را به نام امثال و حکم در 4 جلد به سالهای 1308 و 1311 در تهران به همت مرحوم تراگزلو به طبع رسانید و در پایا فهرست اعلامی بر آن می افزود.
بعد از آنکه امثال و حکم تالیف مستقل و جدا گردید و طبع شد دهخدا در یادداشتهائی که برای مقدمه لغت نامه یادداشت کرده بود نوشته است: در لغت نامه امثال را به حد لازم نیاورده ام، برای آنکه در کتاب امثال و حکم نقل کرده‌ا‌م و اگر در اینجا تکرار می شد وقت بسیار می خواست و حجم کتاب بسیار بیشتر می شد و کار طبع مشکلتر می گردید.
چاپ اول امثال حکم که آخرین قمست آن به سال 1311 منتشر شده بود مقدمه مولف را فاقد است و شروع آن از همان حرف الف تا ی و این نکته ضمن شرح حال استاد دهخدا که به قلم دکتر معین به طبع رسیده چنین توضیح شده است. اصولاً استاد علامه در باب مقدمة خود احتیاطی عجی مقرون به و ستایش داشت.
در پاسخ نگاهنده راجع به علت عدم تجدید مقدمه برای مقدمه برای امثال و حکم اظهار داشت. در زبان فرانسوی هنوز لغت پیدا کردم که در فرهنگهای عربی و فارسی همة آنها را مثل ترجمه کرده بودند و در فرهنگ های بزرگ فرانسوی تعریف های که برای آنها نوشته اند مقنع نیست.

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  44  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله داستان کوتاه

دانلود مقاله روانشناسی رشد

اختصاصی از فی بوو دانلود مقاله روانشناسی رشد دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

روانشناسی رشد شاخه‌ای از علم روان‌شناسی ‌است که به توصیف و تبیین تغییرات در طول زندگی فرد می‌پردازد و از رشته‌های مختلف زیست‌شناسی، جامعه‌شناسی، تعلیم و تربیت و پزشکی کمک می‌گیرد. اگر چه روان‌شناسی رشد به تمام مراحل زندگی انسان از تولد تا مرگ می‌پردازد، اما بر کودکی و نوجوانی تأکید دارد.

 

روان‌شناسان رشد در پی آن هستند تا چگونگی رشد انسان را در طول زمان تعیین کنند، برای تحقق این هدف روان‌شناسان رشد، رفتار افراد را در سنین مختلف به دقت مورد مشاهده قرار می‌دهند. از سوی دیگر روان‌شناسان رشد به تبیین رشد می‌پردازند که در آن دو الگوی عمومی و اختصاصی را مد نظر دارند. سومین هدف روان‌شناسی رشد این است که حاصل مطالعات توصیفی و تبیینی خود را در مورد رشد در جهت مثبت رشد انسان به کار بگیرد و رشد انسان‌ها را به حداکثر برساند. این جنبه کاربردی رشد خصوصاً به کودکان و نوجوانانی که به دلایلی دچار نارسایی در رشد شده‌اند، می‌پردازد.

 

 

 

روانشناسی رشد

 

رشد از دیدگاه اسلام

 

نگاه اجمالی
رشد جسمی(Physical Development) یکی از مهمترین فرایندهای رشدی است . این رشد زمینه‌ را برای بدست آوردن توانائیها و مهارتهای دیگر فراهم می‌آورد. در واقع در نقش تاثیر‌گذاری در رشد حرکتی بدست ‌آوردن مهارتها و رشد شناختی و...دارد. این قسمت از رشد شامل رشد مغز ، رشد عضلات ، رشد استخوانها ، رشد دندانها ، رشد اندام درونی ، رشد اندام بیرونی و ... می‌شود.

 

رشد مغز
مغز از چند میلیارد نورون (Neuron) تشکیل شده است که باهم سیستم عصبی را تشکیل می‌دهند. رشد سیستم اعصاب بیش از تولد و تا سه تا چهار سالگی بسیار سریع است . البته رشد دوران جنینی شامل بوجود آمدن سلولهای عصبی جدید می‌شود و در مرحله رشد پس از تولد کمتر سلول عصبی تازه‌ای بوجود می‌اید. اندازه‌ گیریها نشان می‌دهد که رشد مغز انسان تا چهارده سالگی بسیار سریع است و از 4 تا 8 سالگی از سرعت آن کاسته می‌شود. سپس به کندی رشد می‌کند تا اینکه در 16 سالگی ، مغز به اندازه کامل خود می‌رسد. از لحاظ وزنی مغز نوزاد در حدود 350 گرم است. در حالیکه وزن مغز انسان بالغ بین 1400 تا 1600 گرم است. اگرچه در موارد استثنایی مغزهای کمتر از 1400 گرم نیز دیده شده است.

 

رشد عضلات
عضلات در تنظیم فعالیتهای اعضای اصلی بدن مانند قلب ، دستگاه گوارش و غدد داخلی نقش بسیار مهمی دارند. همچنین عضلات عهده‌دار حفظ نیروی بدن و هماهنگی فعالیتهای مختلف هستند. هنگام تولد ، بافتهای عضلانی هنوز تکامل نیافته‌اند و به همین دلیل نوزاد ضعیف و ناتوان بوده و در فعالیتهایش ناهماهنگی وجود دارد. پس از تولد همانند مغز ،‌ بافت عضلانی دیگری بوجود نمی‌آید. ولی همان بافتها از لحاظ بزرگی و شکل تغییر می‌کنند. عضلات همچنین از لحاظ طول ، عرض و ضخامت نیز رشد می‌کنند و همگام با این رشد بر وزنشان نیز افزوده می‌شود. این افزایش بقدری است که وزن عضلات یک فرد بالغ چهل برابر وزن عضلات در موقع تولد است. عضلات تا پنج سالگی به صورت معمولی رشد می‌کنند، ولی پس از پنج سالگی جهش در عضلات دیده می‌شود، بطوریکه 75% از افزایش وزن کودک در این سنین در نتیجه رشد عضلات است. پس از این رشد عضلات به کندی صورت می‌گیرد، تا اینکه در دوران بلوغ رشد عضلات برای مدتی با سرعت زیاد انجام می‌گیرد.

 

رشد استخوانها
رشد استخوانها شامل رشد و تغییر تعداد استخوانها و تغییر در نحوه پیوند آنها می‌باشد. از نظر تعداد استخوان ، کودک هنگام تولد دارای تقریبا 2700 قطعه استخوان است، تا اینکه در آغاز بلوغ این تعداد به 350 قطعه می‌رسد. ولی بتدریج از رشد استخوانها کاسته می‌شود. بطوریکه استخوان‌بندی فرد بالغ 206 قطعه است. برای مثال در مچ دست کودک دو ساله 2 تا 3 قطعه ، در 6 سالگی 6 تا 7 قطعه استخوان وجود دارد. در حالیکه بین 12 تا 15 سالگی تعداد استخوانهای مچ دست به 8 قطعه می‌رسد.

 

از لحاظ پیوند بین استخوانها به دلیل نرمی استخوانها در سالهای اول زندگی ، این پیوند ضعیف است و خوب به هم نچسبیده‌اند. حتی در بعضی نقاط استخوان وجود ندارد، بلکه در آن مکانها ماده غضروفی وجود دارد که بعدا به استخوان تبدیل خواهند شد. چون استخوانهای کودک نرم هستند، او می‌تواند بدن خود را به وضعیتهای شگفت‌اوری درآورد. همچنین در این سنین استخوانهای کودک به آسانی به شکلهای نادرست در‌ می‌آیند. برای مثال اگر نوزاد بیشتر به پشت بخوابد، پشت جمجمه‌اش پهن می‌شود و اگر روی شکم بخوابد، سینه‌اش زیادتر از حد طبیعی مسطح می‌شود.

 

رشد دندانها
انسان دو رشته دندان دارد که شامل دندانهای شیری و دندانهای ثابت است. این دو از چند لحاظ باهم تفاوت دارند.
تعداد دندانهای شیری 20 و دندانهای ثابت 32 است. همچنین دندانهای شیری کوچکتر از دندانهای ثابت بوده و دندانهای ثابت دارای کیفیت بهتر و در نتیجه دوام بیشتری هستند. رشد دندانها فرایند مداومی است که از سه ماهگی (زمان بوجود آمدن دندانهای شیری در لثه) شروع می‌شود و در 21 تا 25 سالگی با درآمدن دندان عقل پایان می‌پذیرد.

 

درآمدن دندانهای شیری همراه با درد است که معمولا اشتهای کودک را مختل و او را عصبانی می‌کند. اما دندانهای ثابت بدون ناراحتی در ‌می‌آیند. از لحاظ زمانی اولین دندان شیری بین 6 تا 8 ماهگی ظاهر می‌شود. کودک در سال اول زندگی بین 4 تا 6 دندان دارد و در دو سالگی این تعداد به 16 دندان می‌رسد. دندانهای ثابت نیز از حدود 6 تا 7 سالگی شروع به در آمدن می‌کنند. بطوریکه کودک 7 ساله یک تا دو عدد و کودک 8 ساله ده عدد و ... دندان ثابت دارد.

 

با این حال زمان در‌ آمدن دندانها متغیر است و به عواملی از قبیل وراثت ، سلامت ، تغذیه و جنس بستگی دارد. نکته مهم در در آمدن دندانها مرتب و ردیف بودن دندان‌های شیری است. اگر دندانها نامنظم باشند، ممکن است وضع آرواره را به هم بزنند و این اختلال شکل قسمت پایین صورت را تغییر می‌دهد و سبب می‌شود دندانهای ثابت نیز بطور نامنظم در‌آیند.

 


رشد حرکتی

 


نگاه اجمالی
نوزاد در موقع تولد هیچ گونه کنترلی بر اعضا و اندام خود ندارد ولی کودک توسط فرایند «رشد حرکتی» (Motor Development) که هفته به هفته و ماه به ماه در او بوجود آمده و پیشرفت می‌کند در به حرکت در آوردن ارادی بدن توانایی‌های لازم را به دست می‌آورد. به حرکت در آوردن ارادی هر یک از اعضای بدن مستلزم رشد عضلات آن قسمت از بدن است و قبل از رشد عضلات حرکاتی که در اعضا و اندام دیده می‌شود تصادفی ، غیر ارادی و بعضی مواقع بازتابی است.

 

در فرایند رشد حرکتی و به کنترل در آوردن اعضای بدن کودک ابتدا به حرکات ناحیه سر مسلط می‌شود و سپس به حرکات دستها و بازوها و بعد به حرکات تنه و در نهایت به حرکات پاها مسلط می‌شود این ترتیب در رشد حرکتی در تمام کودکان دیده می‌شود و در کل ابتدا کودکان اعضای نیم تنه بالای بدن را تحت کنترل خود در آورده و بعد کنترل حرکات نیم تنه پایین بدن را بدست می‌گیرند.

 

رشد حرکتی ناحیه سر
کودک (نوزاد) در اولین مرحله بر عضلاتی که حرکت «چشم ، تبسم ، خنده و بلند کردن سر» به آنها بستگی دارد به سرعت مسلط می‌شود. ابتدا بر موزونی و تناسب در حرکت «چشم» که در موقع تولد بسیار ضعیف است افزوده می‌شود هر نوزاد طبیعی و سالمی می‌تواند چشم خود را در «دو ماهگی» برروی «جسم ساکن» و در «سه ماهگی» بر روی «جسم متحرک» متمرکز کند و در «چهارماهگی» قادر است که چشمان خود را در جهات مختلف و متناسب با وضع موجود حرکت دهد. «تبسم» در برابر قلقلک نیز در«هفته اول» ظاهر می‌شود ولی «لبخند» در برابر تبسم شخص دیگر تا «سه ماهگی» دیده نمی‌شود.

 

رشد حرکتی در بازوها و دستها
از ابتدای تولد بازوها و دستها پیوسته در حرکت هستند در ابتدا حرکتها بدون هدف و مقصد معین انجام می‌گیرد. این حرکتها موقع خواب نیز دیده می‌شود. مهمترین موضوعی که در حرکات دستها وجود دارد «گرفتن اشیا با دست» است که این مستلزم «هماهنگی چشم و دست با یکدیگر» است و این چشم است که همیشه حرکت دستها را هدایت می‌کند. تا هنگامی که بین چشم و دست هماهنگی بوجود نیامده دست بردن ارادی به طرف چیزی (اشیا) و گرفتن آنها غیر ممکن است.

 

در این فرآیند کودک به چیز (اشیا) مورد علاقه‌اش خیره می‌شود بدون آنکه به طرف آن دست دراز کند. سپس با افزایش هماهنگی در حرکت چشم کودک دستش را به طرف اشیا دراز می‌کند. در «چهارماهگی» کودک اشیا را به کندی می‌گیرد و در «شش ماهگی» حرکات بصورت موزون و هماهنگ در آمده‌اند و چند ماه بعد کودک می‌تواند چیزی را بدون حرکات زائد و اضافی در دست بگیرد. در این موقع است که کودک می‌تواند مستقیماً اشیا را بردارد و بطرف «دهان» خود ببرد.

 

رشد حرکتی تنه
چرخیدن
نوزاد در هفته‌ای قادر نیست از پهلوئی به پهلوی دیگر یا از پشت بروی شکم برگردد. ولی در «دوماهگی» کودک باید بتواند از پهلو به پشت برگردد و در «شش ماهگی» یک دور کامل بگردد. هنگام چرخیدن نخست «سر» و در آخر «پا» حرکت می‌کنند.

 

نشستن
کودک زمانی می‌تواند به تنهایی بنشیند که عضلات بزرگ و ضخیم پشتش بحد کافی رشد و تکامل یافته باشند. هنگامی که کودک برای اولین دفعات به تنهایی می‌نشیند برای حفظ تعادل خود به جلو خم می‌شود یا بازوهای خود را به اطراف دراز می‌کند تا بدین وسیله تعادلش را حفظ کند. و حتی ممکن است برای کسب تعادل بیشتر پاهای خود را جمع کند بگونه‌ای که کف پاها در برابر یکدیگر قرار گیرند. در این موقع کودک نمی‌تواند بلند شود و معمولاً وقتی حرکتی بکند می‌افتد. زمانی که کودک به تنهایی و بدون اشکال می‌نشیند خود را به جلو و عقب حرکت می‌دهد که نوعی بازی کردن محسوب می‌شود. از لحاظ جنسیتی دختران زودتر از پسران می‌توانند بنشینند.

 

رشد حرکتی پاها
ایستادن
ایستدن مرحله قبل از راه رفتن است. ابتدا کودک با کمک اشیا اطراف خود به حالت ایستادن در می‌آید و این آسانتر از آن است که کودک بخواهد با نیروی پاهای خود به حالت ایستادن در آید چون در آغاز پاهای وی هنوز به اندازه کافی قدرت نداشته و در کنترل او نیستنند. کودک موقع ایستادن ابتدا پاهای خود را از هم باز می‌گذارد تا تعادلش را حفظ کند ولی به مرور زمان کودک توانایی و مهارت لازم را برای ایستادن مستقل کسب می‌کند و سرانجام خود مستقلاً می‌ایستد.

 

راه رفتن
پس از آنکه کودک تا حدی مطمئن شد که می‌تواند با کمک و یا بدون کمک اشیا یا شخصی بایستد، سعی می‌کند که قدم بردارد کودک نخست حرکاتی مشابه قدم برداشتن انجام می‌دهد و در نتیجه همین حرکات هماهنگی لازم بین عضلات بدن و پا بوجود می‌آید. ولی باید توجه داشت که در«راه رفتن» کودکان اختلاف زیادی از نظر سن وجود دارد بعضی از آنها در«هفت یا هشت ماهگی» و بعضی در«هیجده ماهگی» شروع به راه رفتن می‌کنند. اما بطور کلی اکثر کودکان در سن «یک سالگی» می‌توانند با کمک یک شخص راه بروند و در «چهارده ماهگی» اکثر کودکان بدون کمک دیگران راه می‌روند.

 

نوع راه رفتن کودکان بدین صورت است که کودک در اوائل بدنش را کاملاً شق نگه می‌دارد و برای خفظ توازن بازوهای خود را بطرف جلو می‌گیرد یا آنها را جمع می‌کند. با این حال همه کودکان زمین می‌خورند، بدین علت که یکی از پاهایش را کمی بیشتر از معمول از زمین دور می‌کند. با گذشت زمان از زیاده رویها و اشکالات کاسته می‌شود و بین حرکت دستها و پاها هماهنگی بوجود می‌آید. مقار این زمان به میزان تمرین کودک بستگی دارد . در اواخر «بیست ماهگی» اکثر کودکان کاملا می‌توانند خوب و بدون اشکال اساسی راه بروند.

 

رشد جوانی

 

رشد جسمی دوران جوانی
رشد جسمی تا رسیدن به این دوره دو مرحله بحرانی و جهشی خود را پشت سر گذاشته است. در دوره کودکی و به ویژه دوره نوجوانی ، رشد جسمی چشم گیر بوده و با تغییرات اساسی مشخص می‌شود. با شروع جوانی آهنگ رشد تدریجی‌تر و کندتر می‌گردد و دیگر آن سرعت مرحله قبل را ندارد. رشد قد و اندامهای بدن هرچند متوقف نشده، ولی بسیار کند شده است.

 

رشد فکری ، شناختی و عاطفی هنوز ادامه دارد و تجاربی که جوان با آنها برخورد می‌کند، فکر و بینش او را تحت تاثیر قر ار می‌دهد. در مرحله قبل اگر نوجوان در تلاش بر عنادورزی در مقابل افکار و شناختهایی بود که از اطراف و به ویژه از طرف والدین به او دیکته می‌شد، در این دوران تمام تلاش جوان رسیدن به یک ثبات فکری و شناختی است. هرچند در این دوران نیز گرایشات مختلفی از طرف جوان تجربه می‌شود و مکاتب مختلفی را انتخاب می‌نماید، اما هدف از آنها بر هم ریختن و عنادجوئی با ارزشهای دیکته شده برای او نیست. بلکه او در تلاش برای استحکام بخشیدن به هویت خود است و در این راه ممکن است دست به امتحانها و انتخابهای مختلف بزند.

 

جوانی که دوره نوجوانی را در شرائط مناسب و به صورت سالم و مناسبی پشت سر گذاشته، هویت کاملتری از خود دارد و با دشواریهای کمتری نسبت به افرادی که نوجوانی پرتلاطمی داشته‌اند، روبرو است.

 

عواطف در این دوران هنوز از اهمیت ویژه‌ای برخوردار هستند. هرچند غلیان عواطف و هیجانات دیگر آن تلاطم دوران نوجوانی را ندارد، اما نیاز به عشق و صمیمیت از ویژگیهای اساسی دوره جوانی است و تفاوت آن با عواطف دوران نوجوانی ، ثبات و هدفمندتر شدن آن است. نوجوان با جوشش عواطف و هیجانات ناگهانی خود روبروست، به صورتی که توانایی کامل برای کنترل مناسب آنها ندارد. خیال‌پردازیهای شدید ، دوستیهای بسیار صمیمی و روابط با جنس مخالف مضرهایی برای عواطف دوران نوجوانی هستند. در حالی که در دوره جوانی فرد تلاش می‌کند، سر و سامانی به عواطف خود بدهد و تصمیماتی برای آنها اتخاذ کند.

 

اریک اریکسون دوره جوانی را دوره صمیمیت و تعلق می‌داند و معتقد است که با شکل گیری هویت ، فرد آماده می‌شود تا به مرحله رشد روانی اجتماعی پا بگذارد. در این محله فرد می‌تواند بر اساس عشق ، صمیمیت ، دوست داشتن و تعهد رابطه برقرار کند. بر عکس اجتناب از برقراری رابطه با دیگران ، فرو رفتن در خود است که منجر می‌شود فرد به گوشه‌گیری و انزوا پناه ببرد. نیاز به تعلق و صمیمیتی که در این دوران در فرد وجود دارد، منتج به مساله مهم ازدواج می‌شود. در واقع این دوران را دوران ازدواج نیز نامیده‌اند.

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  13  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله روانشناسی رشد