عــــبـادت
عبادت، به معنای اظهار ذلات، عالیترین نوع تذلل و کرنش در برابر خداوند است.در اهمیت آن، همین بس که آفرینش هستی و بعثت پیامبران برای عبادت است.خداوند میفرماید:"و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون"
هدف آفرینش هستی و جن و انس، عبادت خداوند است.
کارنامه همه انبیا و رسالت آنان نیز، دعوت مردم به پرستش خداوند بوده است.پسهدف از خلقت جهان و بعثت پیامبران، عبادت خدا بوده است، روشن است که خدایمتعال، نیازی به عبادت ما ندارد و سود عبادت، به خود پرستندگان برمیگردد.همچنانکه درس خواندن شاگردان به نفع خود آنان است و سودی برای معلمندارد.
ریشههای عبادت
آنچه انسان را به پرستش و بندگی خدا وادار میکند اموری است، ازجمله :
1 - عظمت خدا
انسان وقتی که خود را در برابر عظمت و جلال خدایی میبیند، ناخودآگاه در برابراو احساس خضوع و فروتنی میکند. آن سان که در برابر یک دانشمند و شخصیتمهم، انسان خویشتن را کوچک و ناچیز شمرده، او را تعظیم و تکریم میکند.
2 - احساس فقر و وابستگی
طبیعت انسان چنین است که وقتی خود را نیازمند و وابسته به کسی دید، در برابرشخضوع میکند.وجود ما بسته به اراده خداست ودر همه چیز، نیازمند به اوییم. ایناحساس عجز و نیاز، انسان را به پرستش خدا وا میدارد. خدایی که در نهایت کمال وبی نیازی است. در بعضی احادیث است که اگر فقر و بیماری و مرگ نبود، هرگز گردنبعضی نزد خدا خم نمیشد.
3 - توجه به نعمتها
انسان، همواره در برابر برخورداری از نعمتها، زبان ستایش و بندگی دارد.یادآوری نعمتهای بیشمار خداوند، میتواند قویترین انگیزه برای توجه به خدا وعبادت او باشد. در مناجاتهای امامان معصوم، معمولا ابتدا نعمتهای خداوند، حتیقبل از تولّد انسان، به یادآورده میشود و از این راه، محبت انسان به خدا را زندهمیسازد آنگاه درخواست نیاز از او میکند. خداوند میفرماید:"فلیعبدوا رب هذاالبیت، الذی اطعمهم من جوع و آمنهم من خوف". مردم پروردگار این کعبه رابپرستند، او را که از گرسنگی سیرشان کرد واز ترس، ایمانشان نمود. در آیهای دیگراست، پروردگارتان را بندگی کنید، چون شما را آفرید.
4 - فطرت
پرستش، جزئی از وجود و کشش فطری انسان است.این روح پرستش، که در انسانفطری است، گاهی در مسیر صحیح قرار گرفته و انسان به خداپرستی میرسد، گاهیانسان در سایه جهل یا انحراف ،به پرستش سنگ وچوب وخورشید و گاو و پول وماشین و همسر و پرستش طاغوتها کشیده میشود.
انبیا، برای ایجاد حس پرستش نیامدهاند، بلکه بعثت آنان، برای هدایت این غریزهفطری به مسیر درست است. بیشتر آیات مربوط به عبادت در قرآن، دعوت به توحیددر عبادت میکند، نه اصل عبادت. زیرا روح عبادت در انسان وجود دارد. مثل میل بهغذا که در هر کودکی هست، ولی اگر راهنمایی نشود، به جای غذا، خاکی میخورد ولذت هم میبرد.
اگر رهبری انبیا نباشد، مسیر این غریزه منحرف میشود و به جای خدا،معبودهایدروغین و پوچ پرستیده میشود. آنگونه که در نبود حضرت موسی و غیبت چهلروزهاش، مردم با اغوای سامری، به پرستش گوساله طلایی سامری روی آوردند.
چگونه عبادت کنیم؟
روش عبادت را باید از قرآن و عترت آموخت. آنگونه که آدرس هر خانه را باید ازصاحب خانه گرفت. آیات قرآن واحادیث معصومین، بهترین عبادت را کدام میدانندو چه اوصافی برای آنان میشمارند؟ جواب را باید از قرآن و عترت دریافت. پسمروری به کلمات اولیا دین میکنیم:
1 - عبادت آگاهانه
رسول خدا فرموده است: از نماز، آن قسمتی مورد قبول است که انسان براساستعقل و آگاهی بخواند.
در حدیثی دیگر آمده:عابدی که از روی فهم و درک عبادت نکند، همچون الاغآسیاب است که حرکت میکند ولی درجا می زند و پیش نمی رود.
نماز آگاهانه آنست که انسان بداند چه میکند، چه میگوید، با که صحبت میکند،حضور قلب و توجه به خدا داشته باشد.
پیامبر فرمود: دو رکعت نماز با توجه، از شب زنده داری غافلانه بهتر است.
امام صادق(ع) میفرماید: هرکس دو رکعت نماز بخواند و بداند با که سخنمیگوید، گناهانش بخشیده میشود.
2 - عبادت عاشقانه
آنگونه که بیمار، از غذای لذیذ، لذت نمیبرد، عبادت کنندگان بی شوق هم، لذتیاز پرستش نمی برند. عبادت باید همراه محبت و عشق ونشاط و لذت باشد، نه همراهکسالت و بیحالی و افسرده دلی.
نشاط در عبادت، امتیازی است که انسانهای شیفته دل از آن برخوردارند. زمینه آنرا هم باید با معرفت و توجه بدست آورد. عبادت زوری و تحمیلی، بی نتیجه است.امام صادق (ع) فرمود: عبادت را به خودتان تحمیل نکنید.
آنگونه که برای دیدار یک شخصیت محبوب و بزرگ، نشاط و شوق مییابیم، برایدیدار با خدا و پرستش در آستان او هم باید قلبی مشتاق و با نشاط بیابیم. اولیا دین ومعصومین چنان شیفته لحظه دیدار با خدا بودند و چنان عاشقانه نماز و عبادتداشتند که شگفت آور است.
3 - عبادت خالصانه
گوهر خلوص، به عبادتها ارزش و اعتبار میبخشد و عبادتی که خالص برای خدانباشد و ریا نفاق، شهرتطلبی و عوام فریبی باشد، فاقد ارزش است و نزد خداوند همپذیرفته نیست.
قرآن میفرماید:"هر که به خدا و قیامت ایمان دارد کسی را در عبادت، شریک خدانسازد."
چنین کسانی از دین، دامی برای فریب مردم میسازند. عبادت بی اخلاص،همچون جسم بی جان و پیکر بی روح است. و به تعبیرقرآن، مردم فرمان نیافتهاند مگرآنکه با دینی خالص خدا را بپرستند.
4 - عبادت خاشعانه
خشوع، آن توجه قلبی به پروردگار و داشتن حالتی است که مناسب با عظمتخداوند است. پرستش خدا باید همراه با قلبی سرشار از احساس عظمت خدا وکوچکی و نیاز در مقابل او باشد. قرآن، در وصف مؤمنان رستگار، (خشوع در نماز) رابیان میکند.
این خشوع قلبی، باید سراسر وجود اهل عبادت را فرا بگیرد. راه بدست آوردن آن،اینست که نمازگزار، چنان عبادت کند که گویا خدا را میبیند و ذلت و کوچکی خویشرا در برابر قدرت و عظمت او حس کند. در حدیث است:" اعبدالله کانک تراه" خدارا چنان عبادت کن که گویا او را میبینی.
5 - عبادت مخفیانه
انسان، مصون از دامهای شیطان نیست و عبادتهای عابد، چه بسا با عجب و ریا وخودنمایی تباه میشود. راه غلبه بر این آفت، عبادتهای پنهانی است. البته این درمواردی است که خود اسلام، دستور به عبادتهای علنی نداده باشد. چرا که نمازجماعت در مسجد، برتر از نماز فرادی در خانه است. عبادت مخفیانه بسیاری اوقاتجلوی ریا و تباه شدن عبادت را میگیرد.
تداوم عبادت
رهرو آن نیست که گه تند و گهی خسته رود
رهرو آنست که آهسته و پیوسته رود
دوام و پشتکار در هر کاری پسندیده است، در عبادت هم چنین است.
از نظر اسلام، عبادت کوچک و کم، ولی پیوسته، ارزشمندتر از عمل نیک بزرگولی بی دوام است.
قرآن میگوید:"فاعبده و اصطبر لعبادته".خدا را بپرست، و در راه عبادت اوصبور و شکیبا باش.
سفارش شده که: هر کاری را شروع کردید، حداقل تا یکسال ادامه دهید. پس تداومداشتن عبادت و روحیه پرستش در انسان، مهم است. نه آنکه گاهی تب عبادت و دعا ومسجد انسان را بگیرد،و مدتی هم بکلی این امور را رها کند و بیگانه با عبادت شود.
تحمل سختیهای عبادت
راه خداپرستی، دشواریهای هم همراه دارد، چه از سوی طاغوتها که مانع توجهمردم به خدایند، چه از طرف بی دینان که دینداران را مسخره میکنند، چه از سویشیطان و نفس، که تلاش در جهت بازداشتن انسان از عبادت دارند، و چه از طرف هرعاملی که مانع تراشی کند.
مگر پیامبر اسلام را هنگام نماز، در کعبه، آزار نمیدادند؟
مگر مسلمانان مبارز، بخاطر خداپرستی، زیر شکنجههای طاغوت جان میدادند؟
مردان خدا در هیچ حال و شرایط، دست از خدا و پرستش او و اجرای دین اوبرنمی دارند. راه حق دشواریهایی دارد که باید به جان خرید و از هو شدن و دشمنیدیدن نهراسید.
تسلیم، بزرگترین فلسفه
بدون شک، دستوهای خدا و احکام شرع، دارای فلسفه و دلیل است، ولی لازمنیست در تمام احکام و فرمانهای الهی، در پی یافتن دلیل اقتصادی، بهداشتی و علمیآن باشیم. مسلمان، باید در برابر فرمان وحی، تسلیم باشد و این روحیه تسلیم وپذیرش، کمال آدمی است و برخی از دستورها برای آزمودن روح تسلیم و بندگیاست.
فرمان خداوند به ابراهیم، برای قربانی کردن اسماعیل، نمونهای از آنست و نشانهکمال بندگی است.
آنگونه که همیشه در راه رفتن، مقصود ما رسیدن به جایی نیست، گاهی خود (راهرفتن) هدف است، مثل راهپیمایی یا پیاده روی برای ورزش یا دویدن در مسابقه، کههدف، خود دویدن است نه رسیدن به جایی.
در دستورهای عبادی و احکام الهی هم، گاهی هدف، تسلیم و پذیرش دستور وتمرین برای جلب رضایت معبود و اطلاعت و محض از آفریدگار است. هدفعبادات، پرورش روح انسان است، آنگونه که حرکات ورزشی برای تربیت جسم است.
گاهی کسی علاقه دارد خدمتگزاری کسی را بکند. بدون آنکه چشمداشت مالی وهدف اقتصادی داشته باشد. خود خدمت به آن شخصیت والا، برایش هدف وارزشمند است، و نه حتی کتب دانش یا کسب وجهه و رسیدن به موقعت اجتماعی.
بسیارند کسانی که از نشستن در کنار یک شخصیت یا داشتن عکسی با او، خوشحالمیشوند، هر چند نفعی برایشان نداشته باشد. خود این نزدیکی برایشان محبوباست. وقتی برای انسانها در این دنیا، اینگونه امور، گرانبهاست، بندگی خداو درمحضر الهی بودن مایه افتخار نیست؟
نیت، ملاک ارزش
عنصری که به عمل یک انسان، بها میدهد، نیت و انگیزه و هدف اوست. از همینرو، در آیات قرآن، کلمه(فی سبیل الله) فراوان به کار رفته(70 بار) و این هشداریاست که انسانها مواظب اعمال و نیات خود باشند که در راه خدا باشد،نه برای غیرخدا یا انگیزههای نفسانی.مانند جاده خطرناکی که تابلوهای هشدار دهنده فراوانیدرآن نصب میکنند، بندگی خدا هم راهی است که لغرشگاههای فراوانی دارد و اینهمهتأکید، هشدار برای دوری از انحرافهاست. بخصوص در عبادت، که بدون"قصدقربت" و نیت خدایی، کمترین ارزشی ندارد.
نیت، رکن عبادت است. مقدسترین کارها بخاطر نیت بد، فاسد میشود وسادهترین کارها، با نیت خوب، ارزشی بسیار پیدا میکند. نیت خدایی، عامل جذبالطاف الهی است. هر که در راه خدا تلاش کند، خداوند هم راههای خودش را به اومینمایاند.
نیت، شرط قبولی عمل است. امام صادق(ع) از قول خدای متعال نقل میکند:"لماقبل الا ما کان خالصاً لی" جز آنچه را خالص برای من باشد، نمیپذیرم.
نیت، کار اندک را بزرگ میکند.امام صادق (ع) فرمود: هر کس، کار اندک خود رابخاطر خدا انجام دهد، خداوند آنرا بیش از آنچه خواسته، در چشم دیگران جلوهمیدهد.و هر کس از کار بسیار خود، هدف غیر خدایی داشته باشد و بجای جلبرضای خدا به فکر جلب توجه مردم باشد، خداوند کار زیاد او را در نظر مردم، کمجلوه میدهد.
آری عزت و ذلت بدست خداست، و اوست که دلها را بسوی کسی متحولمیسازد، پس باید برای او کار کرد، تا خودش کارها را درست کند.
حضرت ابراهیم، بخاطر خدا، همسر و فرزند خود را در بیابانهای داغ مکهمیگذارد، آنگاه از خداوند میخواهد که دلهای مردم را بسوی آنها متمایل و شیفتهگرداند.و قرآن هم میگوید: آنانکه ایمان به خدا آورند و کارهای شایسته انجام دهند،خداوند برایشان محبوبیت ایجاد میکند.
و این یکی از پاداشهای دنیوی خداوند است. البته محبوبیت خداداد، غیر ازشهرتهای زرد گذر و کاذب در میان مردم است. چه بسا افرادی مشهود، پس ازمرگشان فراموش میشوند، و گمنامانی همچنان در عمق جان مردم جاو مکان دارند.
پس محبوبیت را هم باید از خداوند خواست که او مقلب القلوب است و دلهایمردم در دست اوست. اگر کسی برای خدا کار کند، خداوند هم جبران خلوص او را بهبهترین وجه انجام میدهد.انسان باید دربان دل باشد و در حریم و حرم دل، جز خدا راراه ندهد. امام صادق(ع) فرمود:"القلب حرم الله و لا تسکنوا حرم الله غیرالله"دل، حرم الهی است، جز خدا را در آن وارد نسازید.
اخلاص در عبادت
همه عبادتها باید به قصد قربت انجام گیرد و اگر گوشهای از آن برای غیر خداباشد باطل است. مثلاً اگر در نماز یکی از واجبات، برای غیر خدا باشد، نماز باطلاست.
اگر یکی از مستحبات هم ریایی انجام گیرد، یا زمان عبادت و مکان آن برای غیرخدا باشد، نماز باطل است. حتی اگر در زمستان، کنار بخاری بایستد که هم گرم شود وهم نماز بخواند، باز عبادتش باطل است. خداوند، عملی را میپذیرد که از جهتشرایط زمانی و مکانی و کیفیت و خصوصیاتش، همه خالص باشد و برای او شریکیقرار داده نشود. در احادیث است که اگر رزمندهای در جبهه، بخاطر تعصب یا بدستآوردن غنائم جنگی یا اظهار قدرت و شجاعت و امثال اینها بجنگد، ارزش ندارد.
داشتن اخلاص و دوری از ریا، به قدری حساس و مشکل است که در حدیث ازامام عسکری میخوانیم: ورود شرک در کارهای انسان از حرکت مورچه در شبتاریک، روی سنگ سیاه سخت، بی نمودتر است.
علی (ع) در باره اخلاص، سخنان بسیاری دارد که به چند نمونه اکتفامیشود:"نیت خالص، نهایت مطلوب و هدف نهایی است. اخلاص، رستگاری است.ایمان، خالص ساختن کار است. اخلاص بلندترین جایگاه ایمان است و...." احادیثدیگر، که هم نشان دهنده جایگاه والای اخلاص و نیت خالص در ارزشگذاری اعمالو بهره دهی کارها در دنیا و آخرت است.
اهمیت نماز جماعت
غیر از آثار فردی و اجتماعی نماز جماعت پاداشهای عظیمی برای آن بیان شده کهدر اینجا به بعضی از روایات، اشاره میشود.
از رسول خدا نقل شده که: نماز کسی که صدای اذان را بشنود و بی دلیل در نمازجماعت مسلمانان شرکت نکند، ارزشی ندارد.و در جایی دیگر تحقیر نماز جماعت،به منزله تحقیر خداوند بشمار آمده است.
شرکت دائم در نماز جماعت، انسان را از منافق شدن بیمه میکند. و برای هرگامیکه به سوی نماز جماعت و مسجد برداشته شود، ثواب و حسنه در نظر گرفته شدهاست.
همین که کسی برای شرکت در نماز جماعت از منزل خارج میشود، یا در مسجد،در انتظار نماز جماعت بسر میبرد پاداش کسی را دارد که در آن مدت، به نماز مشغولبوده است.
تعداد حاضران در نماز جماعت، هر چه بیشتر باشد، پاداش آن بیشتر است. اینکلام رسول خداست که فرمود:"ما کثر فهو احب الی الله"
حدیث جالبی در بیان فضیلت نماز جماعت است که قسمتی از آن در رسالههایعلمیه هم ذکر شده است. ترجمه تمام حدیث چنین است:
اگر اقتدا کننده 1 نفر باشد، پاداش 150 نماز داده میشود.
اگر اقتدا کننده 2 نفر باشد، پاداش 600 نماز داده میشود.
اگر اقتدا کننده 3 نفر باشد، پاداش 1200 نماز داده میشود.
اگر اقتدا کننده 4 نفر باشد، پاداش 2400 نماز داده میشود.
اگر اقتدا کننده 5 نفر باشد، پاداش 4800 نماز داده میشود.
اگر اقتدا کننده 6 نفر باشد، پاداش 9600 نماز داده میشود.
اگر اقتدا کننده 7 نفر باشد، پاداش 19200 نماز داده میشود.
اگر اقتدا کننده 8 نفر باشد، پاداش 36400 نماز داده میشود.
اگر اقتدا کنندگان و امامجماعت به 10 نفر رسیدند، پاداش 72800 نماز دارد.
ولی، همین که عدد افراد از 10 نفر گذشت، حساب آن را جز خدا نمیداند.
در حدیث دیگر است: هر که نماز جماعت را دوست بدارد، خدا و فرشتگان او رادوست میدارند.
در زمان پیامبر هر گاه افراد نماز جماعت کم میشدند، آن حضرت به جستجو وتفقد از افراد میپرداخت و میفرمود: شرکت در نماز صبح و عشا، بر منافقان از هرچیز سنگینتر است.
قرآن نیز، از اوصاف منافقان، بی حالی و کسالت هنگام نماز را بیان کرده است. چراکه سحرخیزی و حضور در جماعت مسلمین، آن هم از راههای دور و در گرما و سرما،نشانه صداقت در ایمان و عشق نمازگزار است.
حضور در نماز جماعت، خاص یک منطقه نیست. انسان در هرجا که باشد، خوباست به فکر نماز جماعت و حضور در آن و تشویق دیگران باشد.
رسول خدا درباره اهمیت جماعت، فرمود: یک نماز با جماعت بهتر از چهل سالنماز فرادی در خانه است. پرسیدند: آیا یک روز نماز؟ فرمود: بلکه یک نماز.
و میفرمود: صفهای نماز جماعت، همانند صفهای فرشتگان در آسمان چهارماست.
اولین نماز جماعتی هم که بر پاشد، به امامت رسول خدا و شرکت حضرت علی وجعفر طیّار بود. همین که ابوطالب، فرزندش علی را دید که به پیامبر اقتدا کرده، بهفرزند دیگرش جعفر گفت: تو نیز به پیامبر اکرم اقتدا کن و این جماعت سه نفری، پساز نزول آیه" فاصدع بماتومر" بود، که فرمان به علنی ساختن دعوت و تبلیغ میداد.
اهمیت نماز از دیدگاه قرآن
معنای لغوی صلوه
راغب در مفردات گوید:بسیاری از اهل لغت گفتهاند که صلوه به معنای دعا وتبریک و تمجید است آنگاه گوید بعضی از اهل لغت گفتهاند که اصل صلوه از "صلا"است و معنای این گفته می شود "صلی الرجل" آن است که او به واسطه این عبادتصلا را از خود برطرف ساخته و صلا عبارت است از آتش فروزان خداوند و بنایصلی همچون بنای مرض است که به معنای زایل کردن مرض میباشد.
ترجمه عرفانی از معنای صلوه
بعضی از بزرگان صلوه را از نصلیه مشتق میدانند، بدین معنی که چون چوبهایکج را باگرفتن به نزدیکی آتش و رساندن حرارت به آن راست سازند، عرب آن را نصلیهگوید. گویی نمازگزار با توجه به مبدأ اعلی در نماز و باحرارتی که در اثر حرکتصعودی و قرب به شمس حقیقت معنوی برای نفس حاصل میشود، کج رفتاری هاینفس را که در اثر توجه به غیر خداو میل به باطل ایجاد شده است تعدیل مینماید.
نیز محتمل است کلمه نصلیه که از باب تفعیل و در این مورد به معنای سلبی آمدهباشد، همچون باب افعال که به معنای سلب گفته شود، بنابر این معنای نصلیت سلبحرارت میشود، گویی نماز گزار با انجام عمل نماز، حرارت آتش جهنم را از خود دورنموده و از سوزش آن میکاهد.
پیامبر در خطبهای فرمودند: ای مردم پشتهای خود را که از بار گناهان سنگینشده است با سجدههای طولانی سبک کنید .
امام صادق فرموده است:چون نمازگزار به نماز ایستد رحمت بر او از افق آسمان تازمین فرود میآید و فرشتگان گرداگرد او را فرا میگیرند و فرشتهای نوازش دهد که اگراین نماز گزار میدانست که چه در نماز هست از نماز منصرف نمیشد و قریب به اینمضمون روایات دیگری نیز واردشده است.
آن کسانی که در سماوات اند ملائکهاند و آن کسانی که در زمین اند جن و انس اند ومائیم اشخاصی که نزد اوئیم.
معنای ولایی نماز
امام باقر فرمود: اما نعمت ظاهری عبارت است از پیغمبر و آنچه آن حضرت آورداز معرفت خدا و توحید او و اما نعمت باطنی عبارت است از ولایت ما اهل بیت پیونددوستی ما، واز امام موسی بن جعفر روایت است که فرمود: "نعمت ظاهر،امام ظاهراست و نعمت باطن،امام غائب."
بنابه روایات که بر عرش خدا و کرسی و لوح و جبهه اسرافیل و بالهای جبرئیل واکناف آسمانها و زمینها و کوهها و ماه و خورشید نوشته شده است، سپس امام صادق(ع) فرمود: آن کسانی که سماوات اند ملائکهاند وآن کسانی که در زمین اند جن وانساند و مائیم اشخاصی که نزد اوئیم.
پس معلوم گردید که صلوه به هر معنا و به هر مبدأ اشتقاق که باشد اولا و بالذاتمقدسه صدق میکند.
نماز از نظر روایات
امام علی بن موسی الرضا در ضمن جوابهائی که به سوالات محمد بن سنان مرقومداشتند فرمودند:" علت آنکه نماز بر مردم واجب شد آن است که نمازگزار به ربوبیتخداوند متعال اقرار و اعتراف میکند و هر گونه شریکی را از ساحت عرشش به دورمیافکند و در پیشگاه خدای جبار جل جلاله با حالت خواری و بیچارگی و فروتنی واعتراف میایستد و چشم پوشی از گناهان گذشته را از حضرتش خواستار میشود و بهمنظور تعظیم و بزرگداشت خدای عزوجل هر روز صورت بر زمین میگذارد تا بدینوسیله همیشه به یاد خدا باشد وآنی خدای را فراموش نکند و نعمت خداوند باعثسرکشی و طغیان او نشود بلکه حالت دلشکستگی و ذلت را از دست نداده افزایش دینو دنیای خود را طالب و راغب باشد.
و نکته جالب توجه آن است که نماز موجب مداومت شبانه روزی بر یاد خداستتا بنده سرور خود و تدبیر کننده خود و آفریننده خود را فراموش نکند که اگر فراموشکرد ناسپاسی کند و گردنکشی آغازد ولی یاد خدا و ایستادن به نماز در پیشگاهش او رااز همه گناهان باز میدارد و از هر گونه فساد و تباهی جلوگیری میکند.
نماز، سپاس نعمت
انسان، اسیر محبت دیگران میشود.
نعمت و نیکی، انسان را به مقام سپاس و تشکر میکشد. اگر کسی نعمتی به مابخشید و احسانی در حق ما کرد. با زبان و عمل، سپاسگزار او میشویم.
ما بنده خدائیم و غرق در نعمتهای او، پس در هر نفسی، نه سک تعمت بلکهصدها نعمت است و بر این تعمتها نه شکری بکه هزاران شکر لازم است.
کافی است که اندکی چشم بصیرت بگشائیم و لطف وفضل خدا را درباده خودمانببینیم. آنگاه خواهی نخواهی سپاس او خواهیم گفت.
نماز، نوعی سپاس از تعمتهای فراوان و بیشمار اوست.
خداوند، به ما هستی بخشید، آنچه بریا زندگی مادی و معنوی لازم داشتیم، عطاکرد.هوش و عقل و استعدادمان داد، قطرات باران، برگ درختان، ماهیان دریا، پرندگانآسماان، نور خورشید و هدایت عقل و ولایت پاکان و راهنمایی وجدان را جهتسعادت ما ارزانی داشت.
اعضای متناسب، قوایی مفید، مربیانی دلسوز، طبیعتی رام و مسخر ما قرار داد، تا بااو بیشتر آشنا باشیم .آگر لب ما نرم نبود، توان سخن گفتن نداشتیم.اگر آبها، شور وتلخ بود، درختان نمیروئید.و... هزاران اگر دیگر، که به تعبیر قرآن، تعمتهای الهی،قابل شمارش نیست.
آیا اینهمه نعمت، تشکر لازم ندارد؟
آیا بی انصافی و حق نشناسی نیست که انسان، غرق نعمتهای خدا باشد ولیحالت سپاس به درگاه صاحب نعمت نداشته باشد؟
نماز، تشکر از خداست که ولی نعمت ماست، هر چه داریم از اوست. البه اینسپاس، برای خدا سودی ندارد، بلکه برای خودمان مفید است و نشان معرفت ماست.همچنانکه تشکر یک دانشآموز از معلم خود، تیانگر کمال و رشد فکری اوست و ازتشکرد او چیزی عاید معلم نمیشود.
چه غافل اند، آنانکه برسرسفره نعمت خدا، عمری مینشینند یکبار هم به شکرانهاین موهبتها، درآستان آن خدای متعال، پیشانی عبودیت و سجده شکر بر زمین نمیگذارد؟
اهمیت نماز و حضور قلب در آن
در روایات آمده ایمان مسلمان و کافر شدنش بیش از ترک عمدی نماز واجب و یاسهل انگاری اش در نماز تا آنجا که نماز را به جای نیاورد فاصلهای نداشت و در جاییدیگر نقل میکنند که فاصله میان کفر و ایمان بجز ترک نماز نیست.
امام صادق (ع) فرمود:"هرگاه در حال نماز بودی حتما با حالت خشوع باش وروی دل به سوی نماز بدار که خدای تعالی میفرماید:"آنان که در نمازشان خاشعباشند."
حضور قلب در نماز از دیدگاه عالمان ربانی و عارفان الهی
کتابی که اکنون به معرفی آن میپردازیم، یکی از آثار عرفانی است که به جنبههایمعنوی نماز پرداخته و حقیقت آن را شرح داده است. در این کتاب سعی شده است باجمع آوری بخش هایی از آثار عرفانی بزرگانی چون امام خمینی و شهید ثانی و فیضکاشانی و ملامهدی نراقی و دیگر بزرگان که درباره حضور قلب در نماز است، بهجهات معنوی این عبادت بزرگ پرداخته شود.
برای معرفی بهتر این اثر پس از مقدمهای کوتاه، اشارهای به محتوای کتاب دربخشهای مختلف آن خواهیم داشت.
نماز حقیقی دارای دو بعد است: بعد ظاهری که به منزله پیکره نماز است و بعدباطنی که روح و حقیقت آن میباشد. هر یک از این دو بعد احکام و آداب ویژهایدارند. نماز با وجود این دو بعد کامل میشود، یعنی همان گونه که نماز بدون رعایتاحکام و شرایط ظاهری، باطل است. مراعات نکردن آداب باطنی و قلبی نماز نیزموجب قبول نشدن آن گشته، انسان را به قرب حضرت حق نمیرساند.
بی شک از مهمترین آداب باطنی نماز، و بلکه تنها راه رسیدن به اسرار و آثار و نتایجآن، همانا حضور قلب است. بهره هر کس از نماز، به اندازه حضور قلب اوست و چهزیبا فرموده آن مجاهد فی سبیل الله و عارف بالله، امام خمینی که: "کلید گنجینه اعمالو باب الابواب همه سعادات، حضور قلب است که با آن، فتح باب سعادت بر انسانمیشود،و بدون آن جمیع عبادات از درجه اعتبار ساقط میگردد."
کتاب حاضر، برگرفته از افادات عالمان ربانی و عارفان الهی است که خود ازاصحاب سیرو سلوک بوده و در پس سالها عبادت و مجاهدت و ریاضت، راه وصول بهقرب الهی را طی نموده و به جوار رب العز نایل آمده و همواره خود را حاضر درمحضر او دیدهاند. آن بزرگان با استفاده از انوار سخنان معصومین کتابهای ارزشمندیدرباره آداب باطنی و قلبی نماز تألیف کرده و آن ها را اسرار الصلاه نام نهادهاند.
در میان این آثار، درزمینه "حضور قلب" اثر مستقلی به چشم نمیخورد،گرچهبرخی از این عالمان سترگ بخشی از اثر خود را به آن اختصاص داده اند.
در این نوشتار مطالب مربوط به حضور قلب در نماز، از لابلای آثار آن بزرگانگردآوری شده و به جویندگان حقایق و معارف ناب اسلامی عرضه شده است.
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 44 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید
دانلودمقاله نماز و عبادت