فی بوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی بوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلودمقاله هنر معابد

اختصاصی از فی بوو دانلودمقاله هنر معابد دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 


پیروان دین بودا، دینی که در دشت¬های شمال هند در قرن ششم پیش از میلاد شکل گرفت، در قرن اول پس از میلاد از راه¬های زمینی یا دریایی خود را به چین رساندند. گفته می¬شود مبلغ مذهبی آیین بودا در چین که به نام An shigao شناخته می شود، در سال 148 پس از میلاد مسیح در پایخت Luoyang مستقر شد، تا به اجتماعات خارجی آن جا خدمت کند و هم چنین برای عوض نمودن دین دربار چین تلاش نماید.
مذهب¬های سوفسطایی، معنوی و تفکرات اخلاق گرایانه در زندگی Sakyamuni شاهزاده هندی یا Gautama Siddartha ، که بعدها به نام بودا شناخته شد، و انتقال آموزه¬های وی به چین، باعث تولید ایده¬ها و تمرین¬های دقیق و بسط یافته شد که در طول بیشتر از دو هزار سال تأثیر بسیار مهم و غیرقابل انکاری بر فرهنگ¬های شرق آسیا ، از خود به جا گذاشتند.
متون جدید با ادعاهایی جدید در مورد اختیار، روش¬های جدید زندگی، مانند آن¬هایی که توسط اشخاص تارک دنیا، راهب یا راهبه¬های مجرد رهبری می¬شد، میثاق¬ها و پیمان¬های جدید، و هم چنین اشیاء جدید، و فرم¬های جدید معماری برای منازل، در زندگی چینی مورد پذیرش قرار گرفتند. همه این موارد به تدریج ولی به طور تغییر ناپذیری خود را در میان همه سطوح اجتماعی چین وارد کرده و پذیرفته شدند.
این فرآیند به صورت هموار و به آسانی انجام نشد، بلکه توسط فاکتورهایی مانند طبقه، جنسیت، ایمان و ثبات قدم در التزام ادیان محلی، مقید و محدود گردید. با وجود همه این موارد، در مورد هنر و فرهنگ، المان های آیین بودا بیشترین احترام و توجه را از طرف سازندگان چینی و مصرف کنندگان دریافت نموده¬اند، بدون این که آن¬ها دقت و توجه زیادی در فهم لطافت و ریزبینی بودایی داشته باشند. نمونه¬هایی از این مراحل اولیه توجه و احترام به نقش و نگارهای هنری بودایی عبارتند از کوزه¬های سرامیکی لعابی، که احتمالاً در حدود 50-80 پس از میلاد، در منطقه جنوب شرق چین و در ایالت Wu، یکی از سه قلمرویی که امپراتور Han در سال 220 پس از میلاد تجزیه نمود، ساخته شده¬اند. اعتقاد بر این است که این کوزه¬ها از گروه کوزه¬هایی هستند که در مراسم به خاک سپاری استفاده می¬شده که در آن¬ها جد شخص مرده وجود موجود نبوده است (این امر اتفاق غیرمعمولی در سده سوم نبوده است، بسیاری از خانواده¬های چینی به سرعت به جنوب مهاجرت کردند تا از تهاجم مردم آسیای میانه درامان باشند). بعضی از این مقبره¬های مدنظر گرفته شده برای ارواح، حکاکی شده و با تصویری از بودا، که معمولاً در هاله¬ای از نور قابل شناسایی است، تزئین شده¬اند.
در بسیاری از مناطق چین تصاویر بودا به عنوان المان¬های منفرد در دکوراسیون مقبره¬های طبقه بالا اجتماع، قبل از ساختن این کوزه¬ها، مشاهده شده است. در مورد دکوراسیون مقبره و نیز کوزه¬های سرامیکی، غیرعاقلانه خواهد بود اگر آن¬ها را به عنوان شواهدی مبنی بر تغییر به سمت باورهای منحصراً بودایی¬ بدانیم. بودا در ابتدا علاقه¬مند و مجذوب ادیان موجود و مراسم تدفین و به خاک سپاری و همین طور سایر خدایان مانند ملکه مادر غرب، که به طور مثال به روی پرچم¬های تدفین Mawaigdui دیده می¬شوند، شده بود. این علاقه به طور خاص در جنوب شرق مفید واقع شد، جایی که نسخه ها و مدارکی در مورد آن وجود دارد که نشان می¬دهد اولین تصاویر مستقل بودا در سال 194-193 پس از میلاد- اندکی پس از پیدایش مجسمه بودا در هند- در آن جا ساخته شده است.
در این جا بودا، بیشتر از ملکه مادر غرب از روح محافظت کرده و آن را در مقابل جادوگرها به سمت سرزمین بهشتی بودا هدایت می¬کند، ولی این امر در متن آداب مرتبط با قربانی کردن در مقابل اجداد و علاقه مندی به نسل خود انجام می¬شود، ایده¬هایی که دیگر در قسمت¬های ارتدوکس بودایی هند قابل احترام و والا نبودند.
بنابراین، کوزه¬ها نقش هنری و مذهبی متفاوتی نسبت به تصویری که به عنوان اولین تصویر بودا در چین باقی مانده است، ایفا می¬کنند. تصویر برنز- طلایی بودا نشسته در حالت مدتیشن، مربوط به تاریخ 338 پس از میلاد است، و در سرزمین و قلمرو Zhao شمالی ، حکومت بی¬دوام تاسیس شده توسط فرمانروایانی بر رحم و جنایت کار، قالب گیری و ساخته شده است.
محیط پرمخاطره و خطرناک دربار Shi Luo ، سرپناهی برای برخی از شاخص¬ترین تصاویر و مجسمه های مذهبی بودا در چین شد. مبلغین بودایی توسط فرمانروایان سده سوم بسیار محترم شمرده می شدند. در دوران جنگ به عنوان ساحر و معجزه کننده کار می کردند، و به سرعت بخش پذیرفته¬ای شده¬ای در زرادخانه و انبار دربار هر شاهزاده جاه طلبی را برای خود اختصاص دادند.
هیچ مجسمه واقعی هندی در چین یافت نشد. ولی تصاویر وارد شده مطمئناً به عنوان مدلی برای هنرمندان در دسترس آن¬ها بوده¬اند، هنرمندانی که توسط راهب¬هایی که خود از هند آمده و دارای مراتب بالا در آموزش¬های مذهبی بودند، هدایت می¬شدند.
اولین متون بودایی چینی توضیح می¬دهند که بودا به عنوان یک مجسمه طلایی با فیزیک پر ابهت، از خود نور درخشان ساطع کرده، و این در کنار اصرار بر زیباسازی یک شمایل مورد احترام با مواد گران قیمت، می¬تواند برتری امتیاز طلاکاری مجسمه¬هایی از این نوع را توضیح دهد. پرتو نور الزاماً به سمت پرستندگان هدایت نمی¬شود. این تصویر نه در محراب یک معبد، بلکه به عنوان قسمتی از یک نذر، برای محفاظت از شخص اعطا کننده نذر، ایالت و یا شخص فرمانروا در نظر خود آنان تصویر می¬شده است.

 

هنر بودایی: 580-450پس از میلاد
قدرت¬مندترین شمایل بودا در گروهی متشکل از پنج غار عظیم و بزرگ مشاهده شده¬اند، و پس از آن که اولین آن¬ها، غارهای Tanyao ، در صخره¬هایYungang، در نزدیکی شهر جدید Datong در سال¬های بین460 و 493 حکاکی و رنگ¬آمیزی شد، شناخته شدند. ایده معابد بودایی در غار هایی در این ابعاد، دارای ریشه هندی بوده است. اگرچه حفاری¬های سنگی اولیه مذهبی، که دارای المان¬هایی بودایی هستند، معمولاً در چین بوجود آمده¬اند، ولی هیچ اثری به بزرگی Yungang یا در حد آن، قبلاً به وجود نیامده بود.
غارهای Tanyao خارج از پایتخت dynasty wei شمالی (420-534) ، ایالتی از کشورگشایان ترک که توسط اشراف چینی مانند Sima Jinlong به آن¬ها خدمت می¬شده است، و در سده پنج و اوایل سده شش سرزمین شمالی چین را تصرف کرده بودند واقع شده¬اند.
فرمانروایان Wei شمالی، از هر جنسیتی، از طرفداران و حامیان دین بودا بودند، و در دوران آن¬ها زیرساخت¬های مذهبی گسترش یافتند تا جایی که 13272 مؤسسه مذهبی و رهبانی در دوران امپراتوری آن¬ها به وجود آمدند. رهبران جامعه بودایی توسط گسترش ایده هایی که مقام فرمانروا را با بودا برابر فرض می¬کرد، به حمایت فرمانروایان از دین بودا، پاسخ نشان دادند و درنتیجه این خط مشى ها بود که پنج شمایل عظیم بودا در غارها ساخته شد.
آزار و اذیت ظالمانه ولی کوتاه مدت انجام شده بودایی¬ها بین سال¬های444 و 451 اتفاق افتاد، و به این شکل این بود که طبق فرمان امپراتور هر کس که جرأت خدمت به خداهای بربرها را داشته باشد یا تصویر، مجسمه و تمثالی از آن ها با خاک یا برنز بسازد به مرگ تهدید می¬شد.
شاید پنج تمثال بودا نماینده پنج امپراتور wei شمالی تا آن زمان باشد، اگرچه تئوری دیگری نیز وجود دارد که می¬گوید همه چیز یک وسیله دقیق واستادانه جادوگری برای حفاظت از ایالتwei می¬باشد، که در طی یک برنامه محرمانه پیکرنگاری بودا در گذشته، حال و آینده ساخته شده است. این حقیقت که صخره¬هایی که در آن¬ها این شمایل¬ها را تراشیده¬اند دقیقاً زیر دژ نظامی موجود در راه اصلی از غرب به پایتخت واقع شده¬اند و هم چنین پنهان بودن شمایل غول پیکر بودا از دید عمومی در زمان ساخت آنها، این تئوری را حمایت می¬کند. طراحان ساخت این شمایل، بدون این که هدف اولیه آن¬ها را درنظر بگیریم، طوری این شمایل را ساخته¬اند که از دید جماعت بزرگی از پیروان آیین بودا خارج باشد. برخلاف بسیاری از معابد حفر شده در غارها، غیرممکن است که بتوان ساخت این شمایل را به عنوان وقف و یا از روی پرستش و از خود گذشتگی درنظر گرفت. دربار احتمالاً در ابتدا کار را در Yungang شروع کرده است، ولی این محدوده به سرعت در دید سایر طبقات اجتماع قرار گرفته است.
از سال 483 تا 490، در طول یک دهه و یا کمتر از آن، روی غارهای بسیاری به طور فشرده کار شده است، و بنایی با 1400 متر طول و در غارهای سه- پنج برابر کوچکتر یا بزرگتر ساخته شدند. بررسی سنگ نوشته¬ها و کتیبه¬های خطی مربوط به 120 نفر از واقفین و اعطاکنندگان که از wei شمالی به دست امده اند، نشان می¬دهد که 12 درصد آن به مجامع مذهبی منسوب هستند که اعضای آنان هم زمان و هم مردان می¬باشند، 33 درصد به راهبه¬ها و زنان زاهد منسوب می¬شدند، و 55 درصد آنان راهب¬ها و مردان مذهبی شامل نجیب زادگان درباری می¬باشند. قسمت اعظم این افراد هیچ ارتباطی با دربار نداشته و بسیاری از آن¬ها افراد نسبتاً فروتن و متواضعی هستند. سنگ نوشته¬ها در مورد طلب دعای خیر برای خانواده خود اعطا کننده و نه خاندان امپراتور می¬باشد.
Yungang تبدیل به منطقه¬ای توانمند برای راضی کردن محدوده وسیع تری از نیازها، نیازهای کاملاً روحی و نیز نیاز های دیگر تبدیل شد، برخی از آن ها عبارتند از کارهایی که زنان می توانستند در آن نقش برجسته¬تری ایفا کنند، و یا اشخاص حقیقی می¬توانستند از طریق کنده کاری ثابت در سنگ¬ها و گروه¬های مجسمه¬های اشخاص اعطا کننده، خود را به عنوان یک بخشنده معرفی کنند.
از طریق سنگ¬نوشته¬ها در مورد کسی که هزینه ساخت شمایل بودا در Yungang را پرداخت نمود، اطلاعاتی به دست آورده¬ایم درحالی که نمی¬دانیم چه کسی آن¬ها را ساخته است یا چگونه ساخته شده¬اند. قبل از سال 551، هنرمندانی مانند پیکرتراشان از نظر کاری در محدوده ایالت خود می¬توانستند فعالیت کنند. به طوری که فقط پس از تکمیل کردن کمیسیون دولتی می¬توانستند برای سایر مشتری¬ها کار کنند. موارد دیگری نیز از شواهد موجود در خود منطقه می¬توان استخراج کرد، به عنوان مثال این که روش استاندارد این بود که حکاکی روی غار از بالا آغاز شود و دیوارها به سمت پایین کار شود. شکنندگی ماسه سنگ¬های نرم نشان می¬دهد که شکستگی¬ها باید تعمیر شوند، هم چنین بعضی غارها (اگرچه هیچ یک از پنج غار Tanyao این گونه نبودند) توسط کلاه فرنگی ساخته شده روی صخره محافظت می¬شدند.
شمایل¬های موجود در yungang فرم¬های متنوعی دارند، و تلاش زیادی برای تشخیص چگونگی تغییرات در فرم، یا برای پاسخ به محرک¬های خارجی انجام شده است. به عنوان مثال در سال 486 دربار حکم داد که همه صاحب نسبان wei باید لباس چینی بپوشند، و این دلیل پیدایش شمایل بودا با لباس بلند و گشاد چینی همراه با روبان است، این لباس¬ها بیشتر از لباس¬ها و پارچه-های هندی به چشم می¬خورد.

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  29  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله هنر معابد

دانلود مقاله فلسفه ی نماز

اختصاصی از فی بوو دانلود مقاله فلسفه ی نماز دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

عبادت چیست؟
عبادت، هدف آفرینش ماست. قرآن مى‏فرماید: «وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِیَعْبُدُون»ِ کارهایى را که انجام مى‏دهیم، اگر براى رضاى خدا باشد، عبادت است
آنچه یک امر را عبادت مى‏کند، آنست که به انگیزه‏اى مقدس انجام شود و به تعبیر قرآن رنگ خدایى «صبغة اللّه» داشته باشد.

 

فطرت و عبادت
بعضى کارهاى ما بر اساس عادت است و برخى بر پایه فطرت؛ آنچه عادت است هم مى‏تواند با ارزش باشد و هم مى‏تواند بى‏ارزش باشد. اما اگر امرى فطرى شد، یعنى بر اساس فطرت و سرشتِ پاکى که خداوند در نهاد هر بشرى قرار داده انجام شد، همواره با ارزش است.
امتیاز فطرت بر عادت آنست که زمان و مکان، جنس و نژاد، سنّ و سال در آن تأثیرى ندارد و هر انسانى آن را دارا مى‏باشد.
عبادت و پرستش نیز یکى از امور فطرى است و لذا قدیمى‏ترین، زیباترین و محکم‏ترین آثار ساختمانىِ بشر، مربوط به معبدها، مسجدها، بتکده‏ها و آتشکده‏هاست.
البتّه در شکل و نوع پرستش‏ها تفاوت‏هاى زیادى دیده مى‏شود. یکى تفاوت در معبودها که از پرستشِ سنگ و چوب و بت‏ها گرفته تا خداى عزیز، و یکى در شکل و شیوه عبادت که از رقص و پایکوبى گرفته تا عمیق‏ترین و لطیف‏ترین مناجات‏هاى اولیاى خدا تغییر مى‏کند.
هزینه‏هاى سنگینى که در ساختمان کلیساها، کنیسه‏ها، معابد هندوها و مساجد صرف مى‏شود، مقدس شمردنِ پرچم، وطن و قهرمانان ملّى، ستایش کمالات و ارزشهاى افراد و حتى اشیاء، همه و همه جلوه‏هایى از روح پرستش در وجود آدمى است.
آنها هم که خدا را پرستش نمى‏کنند، یا مال و مقام یا همسر و فرزند، یا مدرک و مکتب و راه و روش خود را مى‏پرستند و در راه آن تا مرز جانفشانى و دلباختگى پیش مى‏روند و هستى خود را فداى معبودشان مى‏سازند. پرستش در انسان یک ریشه عمیق فطرى دارد گرچه انسان خود از آن غافل باشد.

 

ریشه پرستش
کیست که خداوند را با اوصاف و کمالاتِ بى پایانش بشناسد، اما سر تسلیم و خضوع فرو نیاورد؟ قرآن از طریق داستان‏ها و تاریخها، نشانه‏هایى از قدرت و عظمت او را براى ما بیان مى‏دارد.
مى‏فرماید: خداوند به مریمِ بى‏همسر فرزند داد. رود نیل را براى موسى شکافت و فرعون را در آن غرق کرد. انبیا را با دست خالى بر ابرقدرت‏هاى زمان خود پیروز کرد و بینى طاغوت‏ها را به خاک مالید.
اوست که شما را از خاکِ بى جان آفرید و مرگ و حیات و عزّت و ذلّتِ شما بدست اوست.
کیست که ضعف و ناتوانى و جهل و محدودیت خود و خطرات و حوادثِ پیش‏بینى شده و نشده را درک کند، ولى احساس نیاز به قدرت نجات دهنده‏اى نکند و سر تسلیم خم نکند؟

 

عمق پرستش
پرستش، عملى است که ما ظاهراً آن را یک نوع خضوع مى‏بینیم، اما عمق زیادى دارد.
پرستش برخاسته از جان است، برخاسته از معرفت است، برخاسته از توجه است، برخاسته از تقدّس است، برخاسته از ستایش است، برخاسته از نیایش است، برخاسته از التجا و استعانت است، برخاسته از عشق به کمالات معبود است.

 

روحیه عبادت
عبادت، غذاى روح است وبهترین غذا آنست که جذب بدن شود، بهترین عبادت نیز آنست که جذب روح شود، یعنى با نشاط وحضور قلب انجام گیرد. غذاى زیاد خوردن کارساز نیست، غذاى مفید خوردن مهّم است.
پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله به جابربن عبداللّه انصارى فرمود: «اِنَّ هذَا الدّینَ لَمَتینٌ فَاَوْغِل فیهِ بِرِفْقٍ وَلا تُبَغِّضُ اِلى‏ نَفْسِک عِبادَةَ اللَّهِ» همانا دین خدا استوار است، پس نسبت به آن مدارا کن (و زمانى که آمادگى روحى ندارى عبادت را بر خود تحمیل نکن) که عبادت در نزد تو مبغوض شود.
در حدیث دیگرى از پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله مى‏خوانیم: «طُوبى‏ لِمَنْ عَشِقَ الْعِبادَةَ وَ عانَقَها» خوشا به حال کسى که به عبادت عشق ورزد و آن را همچون محبوبى در بر گیرد.

 

مدیریت در عبادت
مدیریت تنها در مسائل اجتماعى و اقتصادى و سیاسى نیست، بلکه امور عبادى نیز نیاز به مدیریت دارد.
در مدیریت اصولى مطرح است: برنامه‏ریزى و طرح کار، گزینش نیروى کارآمد، انضباط و نظارت، تشویق و کنترل و امثال اینها. در عبادت نیز باید این اصول رعایت شود تا موجب رشد و کمال شود.
نماز یک طرح معیّن دارد، با تکبیر آغاز مى‏شود و با سلام تمام. تعداد رکعات و رکوع و سجودش مشخّص است. اوقات انجام آن مخصوص، و جهت آن رو به قبله است.
امّا طرح تنها کافى نیست، اقامه و اجراى آن نیز نیاز به گزینشِ امام جماعتى جامع و جامعه‏نگر دارد. باید مردم را از طریق آداب و اخلاق و نظافت و نشاط به نماز و مسجد ترغیب و تشویق کرد. باید نظم و هماهنگى در صفوف جماعت و تبعیت از امام جماعت مراعات شود و به هر حال مدیریتى کامل را مى‏طلبد تا به بهترین نحو پیاده شود.

 

نماز در کلام على‏علیه السلام
حضرت على‏علیه السلام بارها در نهج‏البلاغه از نماز و یاد خدا سخن به میان آورده که در کتابى به نام «نماز در نهج‏البلاغه» گردآورى شده است. ما در اینجا جملاتى را در مورد فلسفه ذکر و یاد خدا که مهمترین مصداقش نماز است از آن حضرت نقل مى‏کنیم:
مى‏فرماید: «اِنَّ اللَّهَ جَعَلَ الذِّکْرَ جَلاءً لِلْقُلُوبِ تَسْمَعُ بِهِ بَعْدَالْوَقَرَة وَ تُبْصِرُ بِه بَعْدَ العَشوة» خداوند ذکر و یادش را صیقل روحها قرار داد تا گوشهاى سنگین با یاد خدا شنوا و چشم‏هاى بسته با یاد او بینا شوند.
آنگاه حضرت در مورد برکات نماز مى‏فرماید:
«قَدْ حَفَّتْ بِهِم المَلائِکَة وَ نُزّلَتْ عَلَیْهِمُ السَّکینَه وَ فُتِحَتْ لَهُم اَبْوابَ السَّماءِ وَ اُعِدَّتْ لَهُم مَقاعِدَ الکِرامات» فرشتگان آنان را در بر مى‏گیرند و آرامش بر آنان نازل مى‏شود، درهاى آسمان بر آنان گشوده و جایگاه خوبى برایشان آماده مى‏شود.
در خطبه‏اى دیگر مى‏فرماید:
«و اِنَّها لَتَحُتُّ الذُّنُوبَ حَتَّ الْوَرَق وَ تُطلِقُها اِطْلاقَ الرَّبَق نماز گناهان را مثل برگ درختان مى‏ریزد و گردن انسان را از ریسمان گناه آزاد مى‏کند.
آنگاه در ادامه، تشبیهى جالب از پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله نقل مى‏فرماید که: نماز همچون جوى آبى است که انسان روزى پنج مرتبه خود را در آن شستشو دهد، آیا دیگر آلودگى باقى مى‏ماند؟
در خطبه 196 گوشه‏هایى از مفاسد اخلاقى همچون کبر و سرکشى و ظلم را برمى‏شمرد و سپس مى‏فرماید: درماین این مفاسد نماز و روزه و زکات است. آنگاه در مورد آثار نماز مى‏فرماید:
«تَسْکیناً لِاَطْرافِهِم، تَخْشیعاً لِاَبْصارِهِم، تَذْلیلاً لِنُفُوسِهِمْ، تَخْفیضاً لِقُلُوبِهِم، اِزالَةً لِلْخَیْلاءِ عَنْهُم اِنْ اَوْ حَشَتْهُم الْوَحْشَة آنَسَهُمْ ذِکْرک» نماز به همه وجود انسان آرامش مى‏بخشد، چشمها را خاشع و خاضع مى‏گرداند، نفس سرکش را رام، دلها را نرم و تکبر و بزرگ‏منشى را محو مى‏کند. به هنگام وحشت و اضطراب و تنهایى، یاد تو موجب انس و الفت آنها مى‏شود.
البتّه روشن است که همه مردم چنین بهره‏هایى را از نماز ندارند، بلکه تنها گروهى هستند که شیفته نماز و یاد خدا هستند و آن را با تمام دنیا عوض نمى‏کنند.

 


نماز و قرآن
در مواردى قرآن و نماز در کنار هم آمده‏اند، مانند:
یَتلُونَ کِتابَ اللَّهِ وَ اَقامُوا الصَّلوة
قرآن تلاوت مى‏کنند و نماز به پاى مى‏دارند.
و یا در جاى دیگر مى‏فرماید: «یُمَسِّکوُنَ بِالْکِتابِ وَ اَقامُوا الصّلوة»به قرآن تمسّک مى‏جویند و نماز به پاى مى‏دارند.
گاهى براى نماز و قرآن، یک صفت آورده شده، چنانکه کلمه ذِکر هم به قرآن گفته شده است: «اِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنا الذِّکر»ما ذکر را نازل کردیم. و هم فلسفه نماز شمرده شده است: «اَقِمِ الصَّلوةَ لِذِکْرى‏»نماز را بخاطر یاد من به پاى دار.
جالب آنکه گاهى بجاى کلمه نماز کلمه قرآن آمده است، مانند آیه «اِنَّ قُرآنَ الْفَجْرِ کانَ مَشْهُوداً»که گفته‏اند مراد از قرآن الفجر، نماز صبح است.
بگذریم که خواندن قرآن بصورتِ حمد و سوره، یکى از واجباتِ نماز است و بحث نماز در اکثر سوره‏هاى قرآن، هم در بزرگ‏ترین سوره (بقره) و هم در کوچک‏ترین سوره‏ها (کوثر) آمده است.

 

نمازهاى مشکل‏گشا
اسلام سفارش مى‏کند هرگاه حاجت یا مشکلى داشتید، با خواندن نمازهایى مخصوص حلّ مشکل خود را از خدا بخواهید، که مناسب است در اینجا یک نمونه از آن نمازها را بیاوریم.

 

نماز جعفر طیّار
جعفر طیّار برادر حضرت على‏علیه السلام است که در هجرت به حبشه توانست با استدلال و رفتار مناسب خود دل نجاشى و عدّه کثیرى را به اسلام جذب کند و مؤسّسِ اسلام در قارّه آفریقا شود. او در جنگ موته دو دستش را در راه خدا داد و خداوند بجاى آن دو بال در بهشت به او داد و لذا به جعفر طیّار مشهور شد. هنگامى که جعفر از حبشه بازگشت، پیامبرصلى الله علیه وآله به او فرمود: آیا مى‏خواهى هدیه با ارزشى به تو عطا کنم؟ مردم گمان کردند که حضرت مى‏خواهد طلا یا نقره‏اى به او بدهد و لذا هجوم آوردند تا هدیه پیامبر را ببینند. اما پیامبر فرمود: نمازى به تو هدیه مى‏کنم که اگر هر روز آنرا انجام دهى، از دنیا و آنچه در دنیاست براى تو بهتر باشد و اگر هر روز یا هر جمعه یا هر ماه یا هر سال بجاى آورى، خداوند گناهان بین دو نمازت را (گرچه یکسال باشد) بیامرزد.
این نماز به سندهاى معتبر از شیعه و سنّى نقل شده است و نام اِکسیر اعظم و کبریت احمر به خود گرفته است.

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  26  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله فلسفه ی نماز

دانلودمقاله مدیریت در بحران

اختصاصی از فی بوو دانلودمقاله مدیریت در بحران دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 


پژوهشى موردى در مدیریت پیامبر اکرم(ص) در غزوه احزاب

 

زندگى رسول گرامى اسلام(ص) و ائمه اطهار(ع) سرشار از نکاتى است که اگر با نگاهى نو به آن توجه شود، بسیارى از خط مشى‏ها و سیاست‏هاى اصولى در حوزه‏هاى مختلف علمى، معرفتى، اجتماعى، سیاسى، دفاعى و... شناسایى خواهد شد. بررسى دقیق و همه جانبه ابعاد مختلف زندگى این بزرگان، مخصوصا با شیوه‏هاى جدید و بابهره‏گیرى از آخرین دستاوردهاى علمى، از ضرورت‏هاى جوامع اسلامى است.
یکى از حساس‏ترین و سرنوشت‏سازترین حوادث صدر اسلام، غزوه احزاب است. مورخان، این غزوه را بیشتر از آن جهت‏با اهمیت مى‏دانند که آخرین صحنه تهاجم دشمن به نیروهاى اسلام و نقطه اوج اقدامات دفاعى مسلمین بود. اما آن‏چه کمتر در منابع تاریخى مورد توجه قرار گرفته، مدیریت این حادثه سرنوشت‏ساز و مهم است.
مدیریت پیامبر اکرم(ص) در جریان این غزوه ابعاد مختلفى دارد. در مقاله حاضر کوشش شده‏است، در حد امکان یکى از اقدامات مدیریتى پیامبراکرم(ص) در جریان یکى از تدابیر آن حضرت یعنى «حفرخندق‏» مورد بحث و بررسى قرار گیرد. البته مقاله حاضر به مدیریتى که رسول الله(ص) در جریان حفر خندق اعمال فرمودند محدود نمى‏شود، بلکه موضوع اداره و بهره‏گیرى کامل از این اقدام دفاعى هم مورد بحث قرار مى‏گیرد.
طرح مسئله
مسلمین پس از اطلاع از آغاز تهاجم قریش، حداکثر هشت روز فرصت داشتند تا نسبت‏به انجام هرگونه اقدام تدافعى تصمیم‏گیرى کنند.
تصمیم پیامبر(ص) به حفر خندق یکى از بهترین نمونه‏هاى تصمیم‏گیرى شجاعانه است. خندقى به طول حداقل پنج کیلومتر با عرض تقریبى هفت تا ده متر و عمق حداقل سه‏متر، مستلزم حجم عظیمى از خاکبردارى است، در حالى که تمام نیرویى که در اختیار پیامبر(ص)بود به سه هزار نفر نمى‏رسید. حال این سؤال مطرح است که چه مدیریتى اعمال شد که توانست‏با وجود همه محدودیت‏ها این اقدام کم نظیر را انجام دهد و به نتیجه مطلوب برساند؟
تصویر اجمالى حادثه
غزوه احزاب بنابر قول مشهور در شوال سال پنجم هجرى (1) و در ناحیه شمال و غرب مدینة النبى واقع شد. قرآن مجید در چهار سوره و در قریب 22 آیه به مسائل مختلف این جنگ اشاره کرده‏است. (2)
سپاه مشرکین از سه لشکر به ترتیب زیر تشکیل شده‏بود:
1- لشکر قریش و هم‏پیمانانش به رهبرى ابوسفیان بن حرب، که فرماندهانى چون خالدبن‏ولید، عکرمة بن ابوجهل، عمروعاص، صفوان‏بن امیه و عمروبن عبدود در آن شرکت داشتند. مجموعه نیروهاى تحت فرماندهى ابوسفیان - با احتساب بنى‏سلیم - 4700 نفر بودند که بیش از 300 اسب و 1500 شتر به همراه داشتند. (3) این نیروها پس از نزدیک شدن به مدینه در محلى موسوم به «رومة‏» مستقر شدند.
2- لشکر غطفان و هم‏پیمانان آن‏ها از قبایل نجد، به فرماندهى «عیینة بن حصن فزارى‏» و مسعود بن رخیله و حارث بن عوف جمعا به استعداد 1800 نفر، که در نزدیکى «احد» اردو زدند و تعداد 300 اسب همراه این لشکر بود. (4)
3- بنى اسد به فرماندهى طلیحه‏بن خویلد اسدى، هم‏چنین یهودیان بنى‏نضیر که قریش را همراهى مى‏کردند و نقش آن‏ها بیشتر تقویت فکرى و روحى این حرکت نظامى بود. یهودیان بنى‏قریظه هم با شکستن پیمان، متحد احزاب محسوب مى‏شدند. اکثر مورخان تعداد نفرات احزاب را مجموعا ده هزار نفر گفته‏اند. (5) اما این عدد به نظر اندکى اغراق‏آمیز مى‏رسد. احتمالا مجموع سپاه قریش و متحدانش از حدود 8000 نفر متجاوز نبوده‏است.
امتیاز عمده سپاه احزاب که تا آن زمان در منطقه حجاز کم نظیر بود، برخوردارى از سواره نظامى با حداقل 600 اسب بود که برترى کامل آنان بر نیروهاى اسلام را تضمین مى‏کرد. به احتمال قریب به یقین، نگرانى عمده مسلمین از همین بخش سپاه احزاب بوده است. طبعا اولین اقدام مؤثر سپاه اسلام هم باید به نحوى طراحى مى‏شد که بتواند سواره نظام دشمن را زمین گیر و بى‏اثر کند.
موقعیت مسلمانان
بنا به روایت ابن اسحاق، تعداد نفرات سپاه اسلام در جریان غزوه خندق 3000 نفر بوده‏است. (6) به نظر مى‏رسد که این قول اندکى خوش‏بینانه و همراه با اغراق باشد. احتمالا این رقم با احتساب نوجوانان و جوانان و هم‏چنین همراهى کراهت‏آمیز برخى از منافقین است. لازم به ذکر است که تعداد اسب‏هاى مسلمین در غزوه خندق سى و چند اسب بوده‏است. (7)
بنا به گفته واقدى چهار روز پس از حرکت قریش از مکه، سواران خزاعه خبر حرکت احزاب را به پیامبراکرم(ص) رساندند. (8) فاصله میان مکه و مدینه براى سپاهى که با ساز و برگ جنگى حرکت مى‏کرد، ده تا دوازده روز راه بوده‏است. بنابراین پیامبر اکرم(ص) و مسلمین تنها شش تا هشت روز براى اتخاذ هرگونه تدبیر و تصمیمى فرصت داشته‏اند.
وضعیت عمومى مدینه و روحیه مسلمین
در هر اقدام اجتماعى، سیاسى و نظامى، علاوه بر رهبرى، باید به دو رکن دیگر توجه شود:
1- وضعیت و شرایط عمومى جامعه: شرایط ساختارى هر جامعه و نحوه ارتباط و مناسبات افراد و کانون‏هاى مختلف اجتماعى متناسب با شرایط هر جامعه، در روند تحولات اجتماعى نقش تعیین کننده‏اى دارد. گسستگى یا همبستگى اجتماعى، که در جامعه آن روز مدینه به کیفیت تعامل قدرت‏هاى قبیله‏اى حاضر در شهر بستگى داشت، از جمله عوامل مؤثر در همبستگى یا گسستگى نیروهاى درونى شهر به حساب مى‏آمد. تدابیرى که از قبل اندیشیده شده بود، شرایط مطلوب این همبستگى را فراهم کرده‏بود. انعقاد پیمان‏نامه عمومى مدینه، عقد اخوت، و بناى مسجد جهت ایجاد انسجام در فعالیت‏هاى مختلف جامعه از جمله اقداماتى بود که پیامبراکرم(ص) جهت تحقق شرایط وحدت اجتماعى اندیشیده‏بودند.
2- وضعیت نیروى انسانى: نیروى انسانى رکن اصلى در هر اقدام مدیریتى است. عواملى چون کمیت و آمار نیروهاى در اختیار، شرایط روحى نیروها، ارتباط درونى نیروها، نحوه و چگونگى تنظیم رابطه مدیران ستادى و نیروهاى در صف، عواملى هستند که مى‏توانند در زمینه‏سازى موفقیت‏یا عدم موفقیت‏یک اقدام اجتماعى یا نظامى تاثیر گذار باشد. در صورت تحقق شرایط مطلوب نسبت‏به دو عامل فوق، نفش رهبرى و مدیریت‏به عنوان عامل هماهنگى و بهره‏بردارى از شرایط اجتماعى مناسب و نیروى انسانى آماده، موضوعیت‏خواهدیافت.
پس از انتشار خبر حرکت احزاب در مدینه، جو عمومى شهر دستخوش تلاطم گردید. بهترین تصویر از شرایط عمومى مدینه، و دسته‏بندى گروه‏هاى حاضر در شهر را قرآن مجید طى 17 آیه در سوره احزاب ارائه کرده‏است. دراین آیات با دقت‏شگفت‏انگیز و روانکاوانه‏اى از روحیات و مواضع گروه‏هاى مختلف، در جریان غزوه احزاب، پرده برداشته است. از نظر قرآن این گروه‏ها به سه دسته کلى تقسیم مى‏شوند:
الف - مؤمنین: مطابق آیات قرآن، کسانى که در این گروه جاى مى‏گیرند بسیار معدودند. اینان یاران خالص و فداکار پیامبر اکرم(ص) بوده‏اند که در هر شرایطى هیچ‏گونه تردیدى در اعتمادشان به خدا و رسول ایجاد نمى‏شد. این آیه از سوره‏احزاب در حق این گروه نازل شده‏است:
و لما رءالمؤمنون الاحزاب قالوا هذا ما وعدنا الله و رسوله و مازادهم الا ایمانا و تسلیما; (9)
و چون مؤمنان دسته‏هاى دشمن را دیدند، گفتند: «این همان است که خدا و فرستاده‏اش به ما وعده دادند و خدا و فرستاده‏اش راست گفتند»، و جز بر ایمان و فرمانبردارى آنان نیفزود.
ب - منافقین: کسانى‏که با اجبار و اکراه اسلام را پذیرفته بودند و در دل کینه رسول خدا(ص) را مى‏پروراندند، در موقعیت‏هاى مناسب از ضربه زدن و خدمت‏به دشمنان اسلام دریغ نمى‏کردند. قرآن مجید این گروه را معرفى و باطن آنان را آشکار کرده‏است:
و اذ یقول المنافقون و الذین فى قلوبهم مرض ما وعدنا الله و رسوله الا غرورا × و اذ قالت طائفة منهم یا اهل یثرب لا مقام لکم فارجعوا...; (10)

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   15 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله مدیریت در بحران

دانلودمقاله (اقای مطهری)انترناسیونالیسم اسلامی

اختصاصی از فی بوو دانلودمقاله (اقای مطهری)انترناسیونالیسم اسلامی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 


) انترناسیونالیسم اسلامی

 

این مسئله مسلم است که در دین اسلام ملیت و و قومیت به معنایی که امروز میان مردم مصطلح است هیچ اعتباری ندارد ، بلکه این دین به همة ملتها و اقوام مختلف جهان با یک چشم نگاه می‌کند ، و از آغاز هم دعوت اسلامی به ملت و قوم مخصوصی اختصاص نداشته است و بلکه این دین همیشه میکوشیده است که به وسایل مختلف ریشة ملت‌پرستی و تفاخرات قومی را از بیخ و بن برکند .
در اینجا لازم است ما در دو قسمت بحث کنیم : اول اینکه اسلام از آغاز ظهور خویش «داعیة جهانی» داشته است . دوم اینکه مقیاس‌های اسلامی مقیاس‌های جهانی است نه ملی و قومی و نژادی .

 

 

 

2 ) داعیة جهانی اسلام

 

برخی از اروپائیان ادعا می‌کنند که پیغمبر اسلام در ابتدا که ظهور کرد فقط می‌خواست مردم قریش را هدایت کند ، ولی پس از آنکه پیشرفتی در کار خود احساس کرد تصمیم گرفت که دعوت خویش را به همة ملل عرب و غیرعرب تعمیم دهد .
این حرف که یک تهمت ناجوانمردانه‌ای بیش نیست علاوه براینکه هیچ دلیل تاریخی ندارد با اصول و قرائنی که از لحن آیات اولیة قرآن که بر پیغمبر اکرم نازل شد استفاده می‌شود مبانیت دارد.
در قرآن مجید آیاتی هست که نزول آنها در مکه و در همان اوایل کار بعثت پیغمبر اسلام بوده و در عین حال جنبة جهانی داشته است .
یکی از این آیات آیه‌ای است در سورة «تکویر» که از سوره‌های کوچک قرآن است . این سوره از سوره‌های مکیه است که در اوایل بعثت نازل شده است . و آن آیه چنین است : «ان هو الا ذکر للعالمین» نیست این مگر یک تذکر و بیدار باش برای تمام جهانیان .
در آیة دیگر که در سورة سبا است می‌فرماید : «و ما ارسلناک الا کافه للناس بشیراً ونذیراً و لکن اکثر الناس لایعلمون» ، تو را نفرستادیم مگر آنکه برای همة مردم بشارت دهنده و بازدارنده باشی ولی بیشتر مردم نادانند .
و نیز در سورة انبیاء می‌فرماید : «ولقد کتبنا فی‌الزبور من بعدالذکر ان الارض یرثها عبادی الصالحون» ، و هر آینه نوشتیم در زبور پس از ذکر که «زمین» به بندگان صالح من خواهد رسید .
و نیز در صورة اعراف می‌فرماید : «یا ایهاالناس انی رسول‌الله الیکم جمیعاً» ، ای مردم من فرستادة خدایم بر همة شما .
در قرآن هیچ جا ، خطابی بصورت «یا ایها العرب» ، یا «ایهاالقرشیون» پیدا نمی‌کنید . آری گاهی در برخی از جاها خطاب«یا ایها الذین آمنوا» هست که مطلب مربوط به خصوص مؤمنین است که به پیغمبر (ص) گرویده‌اند وگرنه در موارد دیگر که پای عموم در میان بوده عنوان «یا ایها الناس» ، آمده است .
یک مطلب دیگر در اینجا هست که مؤید جهانی بودن تعلیمات اسلامی و وسعت نظر این دین است و آن اینکه ، آیات دیگری در قرآن می‌باشد که از مفاد آنها یک نوع «تعزز» و اظهار بی‌اعتنایی به مردم عرب از نظر قبول دین اسلام استنباط می‌شود ، مفاد آن آیات این است که اسلام نیازی به شما ندارد ، فرضاً شما اسلام را نپذیرید ، اقوام دیگری در جهان هستند که آنها از دل و جان اسلام را خواهند پذیرفت . بلکه از مجموع این آیات استنباط می‌شود که قرآن کریم روحیة آن اقوام دیگر را از قوم عرب برای اسلام مناسبتر و آماده‌تر میداند . این آیات بخوبی جهانی بودن اسلام را می‌رساند ، چنانکه در سورة انعام می‌فرماید : «فان یکفر بها هؤلاء فقد و کلنابها قوماً لیسوابها بکافرین» ، پس اگر اینان (اعراب) به قرآن کافر شوند ، همانا ، ما کسانی را خواهیم گمارد که قدر آن را بدانند و به آن مؤمن باشند .
و نیز در سورة نساء می‌فرماید : «ان یشأ یذهبکم ایها الناس و یأت بآخرین و کان الله علی ذالک قدیراً» ، اگر خدا بخواهد شما را می‌برد و دیگران را بجای شما می‌آورد و خداوند بر هر چیزی تواناست .
و نیز در سورة محمد(ص) می‌فرماید : «و ان تتولوا یستبدل قوماً غیرکم ثم لایکونوا امثالکم» ، اگر شما به قرآن پشت کنید گروهی دیگر جای شما را خواهند گرفت که مانند شما نباشند .
در ذیل این آیه ، حضرت امام باقر علیه‌السلام می‌فرماید : «منظور از قوم دیگر ، موالی (ایرانیان) است .
و نیز امام صادق علیه‌السلام فرمود : «این امر ، یعنی پشت کردن مردم عرب بر قرآن ، تحقق پیدا کرد و خداوند بجای آنها موالی یعنی ایرانیان را فرستاد و آنها از جان و دل اسلام را پذیرفتند .
باری مقصود ما فعلاً این نیست که بگوییم آن قوم دیگر ایرانیان بودند و یا غیرایرانیان ، بلکه اینرا می‌خواهیم بگوییم که از نظر اسلام قوم عرب و غیرعرب از نظر قبول یا رد اسلام مساوی بودند ، و حتی عرب‌ها بخاطر بی‌اعتنائی‌هایی که به اسلام می‌کردند ، کراراً مورد سرزنش واقع می‌شدند . اسلام می‌خواهد به اعراب بفهماند که آنها چه ایمان بیاورند و چه نیاورند این دین پیشرفت خواهد کرد ، زیرا اسلام دینی نیست که تنها بخاطر قوم مخصوصی آمده باشد .
مطلب دیگری که در اینجا خوب است تذکر داده شود این است که این امر یعنی خروج یک عقیده ، یک فکر ، یک دین و یک مسلک از مرزهای محدود ، و نفوذ در مرزها و مردم دوردست اختصاص به اسلام ندارد ، همة ادیان بزرگ جهان ، بلکه مسلکهای بزرگ جهان چنین بوده و هستند . غالب آیینها و مسلکهای بزرگ جهان آن اندازه که در سرزمین‌های دیگر مورد استقبال قرار گرفته‌اند در سرزمین اصلی که از آنجا ظهور کرده‌اند مورد استقبال قرار نگرفته‌اند . مثلاً حضرت مسیح در فلسطین ـ منطقه‌ای از مشرق زمین ـ بدنیا آمد و اکنون در مغرب زمین بیش از مشرق ، مسیحی وجود دارد . اکثریت عظیم مردم اروپا و آمریکا مسیحی هستند ، آنها حتی از لحاظ قاره و منطقه نیز با حضرت مسیح جدا هستند ، برعکس خود مردم فلسطین یا مسلمانند یا یهودی ، اگر مسیحی وجود داشته باشد بسیار کم است . آیا مردم اروپا و آمریکا نسبت به دین مسیح احساس بیگانگی می‌کنند ؟
من نمی‌دانم چرا خود اروپاییان که القا کنندة این افکار تفرقه‌انداز هستند هرگز دربارة خودشان اینجور فکر نمی‌کنند و فقط به ابزارهای استعماریشان این افکار را تلقین می‌کنند ؟ اگر اسلام برای ایرانی بیگانه است ، پس مسیحیت هم برای اروپایی و آمریکایی بیگانه است .
علت روشن است ، آنها احساس کرده‌اند که در سرزمینهای شرقی و اسلامی فقط اسلام است که بصورت یک فلسفة مستقل زندگی ، به مردم آنجا روح استقلال و مقاومت می‌دهد ، اگر اسلام نباشد چیز دیگری که بتواند با اندیشه‌های استعماری سیاه و سرخ مبارزه کند وجود ندارد .
بودا ، نیز چنانکه می‌دانیم در هند متولد شد ، اما میلیونها نفر مردم چین و سرزمین‌های دیگر به آیین وی گرویده‌اند .
زرتشت اگر چه آیینش توسعه پیدا نکرد و از حدود ایران خارج نشد ولی با این همه ، مذهب زرتشتی در بلخ بیشتر رواج یافت تا آذربایجان که می‌گویند مهد زرتشت بوده است .
مکه نیز که مهد پیغمبر اسلام بود در آغاز این دین را نپذیرفت ولی مدینه که فرسنگها از این شهر فاصله داشت از آن استقبال کرد .
از بحث در مذاهب خارج می‌شویم و مرام‌ها و مسلکها را در نظر می‌گیریم . معروفترین و نیرومندترین مسلک اصطلاحی ، در دنیای امروز کمونیسم است .
کمونیسم در کجا پیدا شد و از چه مغزی تراوش کرد و چه ملتهایی آن را پذیرفتند ؟ «کارل مارکس» و «فردریک انگلس» دو نفر آلمانی بودند که پایة کمونیسم امروز را ریختند . کارل مارکس اواخر عمر خود را در انگلستان گذراند ، پیش‌بینی خود مارکس این بود که مردم انگلستان قبل از سایر ملتها به کمونیسم خواهند گروید ، ولی ملت آلمان و ملت انگلستان زیر بار این مرام نرفتند و مردم روسیة شوروی آنرا پذیرفتند . مارکس هم پیش‌بینی نمی‌کرد که فکر او بجای آلمان ، در کشور دورافتادة شوروی و یا چین رواج یابد .
باز از این ناسیونالیستهای دو آتشه باید بپرسیم چرا مردم شوروی و مردم چین احساسات ناسیونالیستی‌شان گل نمی‌کند و کمونیسم را به عذر اینکه از مرزهای خارج کشور رسیده است و ضد احساسات ملی است طرد نمی‌کنند ؟ اگر همچو سخنی به آنها بگویید به شما می‌خندند و خواهند گفت :
هین مگو لاحول کادم زاده‌ام من زلاحول آنطرف افتاده‌ام
خواهند گفت این مزخرفات چیست ؟ این موضوع که آیین یا مرامی از محل خودش خارج شود و در جای دیگر اهمیت و نفوذ بیشتر پیدا کند مسئلة تازه‌ای نیست و اسلام در همان آغاز کار این مسئله را پیش‌بینی کرد و با طعن زدن به اعرابی که به قرآن کافر بودند ، آیندة دنیای پرشکوه خود را در میان ملل دیگر به همگان نوید داد .
3 ) کارنامه اسلام در ایران

 

مطالعه صفحات گذشته نشان داد : آنگاه که اسلام عزیز به کشور محبوب ما قدم گذاشت کشور ما در چه وضع و چه شرائط و احوالی به سر می‌برد ! اسلام از ایران چه گرفت و چه داد ؟
یک مرور به آنچه از مطالب گذشته به حافظه سپرده‌اید بکنید می‌بینید اولین چیزی که اسلام از ایران گرفت تشتت افکار و عقائد مذهبی بود و به جای آن وحدت عقیده برقرار کرد ، این کار برای اولین بار به وسیله اسلام در این مرز و بوم صورت گرفت . مردم شرق و غرب و شمال و جنوب این کشور که برخی سامی و برخی آریائی و دارای زبانها و عقائد گوناگون بودند و تا آنوقت رابط میان آنها فقط زور و حکومت بود برای اولین بار به یک فلسفه گرویدند ، فکر واحد ، آرمان واحد ، ایده‌آل واحد پیدا کردند ، احساسات برادری میان آنها پیدا شد ، هر چند این کار به تدریج در طول چهار قرن انجام گرفت ولی سرانجام صورت گرفت و از آنوقت تاکنون در حدود 98 درصد این مردم چنینند . رژیم موبدی با اینکه تقریباً مساوی همین مدت بر ایران حکومت کرد و همواره می‌کوشید وحدت عقیده براساس زرتشتی ایجاد کند ، موفق نشد . ولی اسلام با آنکه حکومت وسیطرة سیاسی عرب پس از دو قرن از این کشور رخت بر بست ، به حکم جاذبه معنوی و نیروی اقناعی که در محتوای خود این دین است در ایران و چندین کشور دیگر این توفیق را حاصل کرد .
اسلام جلو نفوذ و توسعه مسیحیت را در ایران و در مشرق زمین بطور عموم گرفت . ما نمی‌توانیم بطور قطع بگوئیم اگر ایران و مشرق زمین مسیحی شده بود چه می‌شد ولی نمی‌توانیم حدس نزدیک به یقین بزنیم که بر سر این کشور همان می‌آمد که بر سر سایر کشورها که به مسیحیت گرویدند آمد ، یعنی تاریکی قرون وسطی ، ایران در پرتو گرایش به اسلام در همانوقت که کشورهای گرونده به مسیحیت در تاریکی قرون وسطی فرو رفته بودند همدوش با سایر ملل اسلامی و پیشاپیش همه آنها مشعلدار یک تمدن عظیم و شکوهمند به نام تمدن اسلامی شد .
اینجا این پرسش به ذهن می‌آید که اگر خاصیت مسیحیت آن است و خاصیت اسلام این ، پس چرا امروز کار برعکس است ؟ جوابش روشن است : آنها از هفت هشت قرن پیش مسیحیت را رها کردند و ما اسلام را . از این بگذریم .
اسلام حصار مذهبی و حصار سیاسی که گرداگرد ایران کشیده شده بود و نمی‌گذاشت ایرانی استعداد خویش را در میان ملتهای دیگر بروز دهد و هم نمی‌گذاشت این ملت از محصول اندیشه سایر ملل مجاور یا دوردست استفاده کند . در هم شکست ، دروازه‌های سرزمین‌های دیگر را به روی ایرانی و دروازه ایران را به روی فرهنگها و تمدنهای دیگر باز کرد ، از این دروازه‌های باز دو نتیجه برای ایرانیان حاصل شد : یکی اینکه توانستند هوش و لیاقت و استعداد خویش را به دیگران عملا ثابت کنند بطوری که دیگران آنها را به پیشوائی و مقتدائی بپذیرند . دیگر اینکه با آشنا شدن به فرهنگها و تمدنهای دیگر توانستند سهم عظیمی در تکمیل و توسعه و یک تمدن عظیم جهانی به خود اختصاص دهند .
لهذا از یک طرف می‌بینیم برای اولین بار در تاریخ این ملت ، ایرانی پیشوا و مقتدا و مرجع دینی غیر ایرانی می‌شود ، فی‌المثل لیث بن سعد ایرانی ، پیشوای فقهی مردم مصر می‌شود و ابوحنیفه ایرانی با اینکه در خود ایران به واسطة آشنائی این مردم با مکتب اهل بیت پیروان زیادی پیدا نمی‌کند در میان مردمی دیگر که با آن مکتب مقدس آشنا نیستند به صورت یک پیشوای بی رقیب می‌آید ، ابوعبیده معمربن‌المثنی و واصل‌بن‌عطا و امثال آنها پیشوای کلامی می‌شوند ، سیبویه و کسائی امام صرف و نحو می‌گردند و دیگری مرجع لغت و غیره .
در اینجا بی مناسبت نیست داستان ذیل را نقل کنیم :
هشام بن عبدالملک روزی از یکی از علماء که به ملاقات وی در رصافه کوفه رفته بود پرسید آیا علما و دانشمندانی که اکنون در شهرهای اسلامی مرجعیت علمی و فتوائی دارند می‌شناسی ؟ گفت آری .
هشام گفت اکنون فقیه مدینه کیست ؟
جواب داد : نافع .
ـ نافع مولی است یا عربی ؟
ـ مولی است .
ـ فقیه مکه کیست ؟
ـ عطاء بن ابی رباح .
ـ نافع مولی است یا عربی ؟
ـ مولی است .
ـ فقیه اهل یمن کیست ؟
ـ طاووس‌بن‌کیسان .
ـ مولی است یا عربی ؟
ـ مولی است .
ـ فقیه یمامه کیست ؟
ـ یحی‌بن‌کثیر .
ـ مولی است یا عربی ؟
ـ مولی است .
ـ فقیه شام کیست ؟
ـ مکحول .
ـ مولی است یا عربی ؟
ـ مولی است .
ـ فقیه جزیره کیست ؟
ـ میمون‌بن‌مهان .
ـ مولی است یا عربی ؟
ـ مولی است .
ـ فقیه خراسان کیست ؟
ـ ضحاک‌بن‌مزاحم .
ـ مولی است یا عربی ؟
ـ مولی است .
ـ فقیه بصره کیست ؟
ـ حسن و ابن‌سیرین .
ـ مولی است یا عربی ؟
ـ مولی است .
ـ فقیه کوفه کیست ؟
ـ ابراهیم نخعی .
ـ مولی است یا عربی ؟
ـ عرب است .
هشام گفت ، نزدیک بود قالب تهی کنم ، هر که را پرسیدم تو گفتی مولی است ، خوب شد لااقل این یکی عربی است ».منظور از مولی ایرانی است .
در چه عصر و چه زمانی این چنین فرصت برای ایرانی پیدا شده است که افتخار پیشوائی دینی مردم نقاط مختلف کشورهای مختلف از حجاز و عراق و یمن و شام و جزیره و مصر و غیره را پیدا کند . در زمانهای بعد این پیشوائی توسعه بیشتری پیدا کرد . عجیب اینست که سرجان مالکم انگلیسی ، قرن اول و دوم اسلامی را که دورة رنسانس و شکفتن استعدادهای علمی و معنوی ایرانیان پس از یک رکود طولانی است ، قرنهای سکوت وخمود ایرانی می‌نامد .
سرجان ملکم عمداً می‌خواهد قضایا را از زاویه سیاسی و با عینک تعصبات نژادی که مخصوصاً استعمار قرن نوزدهم به شدت تبلیغ می‌کرد بنگرد و ارائه دهد . از نظر سرجان ملکم آنچه فقط باید آنرا به حساب آورد اینست که چه کسی و از چه نژادی بر مردم حکم می‌رانده است ، و اما تودة مردم در چه حال و وضعی بوده‌اند چه برده و چه باخته‌اند نباید به حساب آید .
امثال سرجان ملکم هرگز تأسفی ندارندکه مثلاً چرا حجاج‌بن‌یوسف آدم می‌کشت و ستم می‌کرد؟ تأسف‌شان در حقیقت اظهار تأسف‌شان تحت این عنوان است که چرا یک نفر ایرانی به جای حجاج‌بن‌یوسف کارهای او را نکرد . بگذریم از این جمله معترضه .
مطالعه تاریخ ایران بعد از اسلام از نظر شور و هیجانی که در ایرانیان از لحاظ علمی و فرهنگی پدید آمده بود که مانند تشنه محرومی فرصت را غنیمت می‌شمردند و در نتیجه توانستند استعدادهای خود را بروز دهند و برای اولین بار ملل دیگر آنها را به پیشوائی و مقتدائی پذیرفتند و این پذیرش هنوز هم نسبت به ایرانیان قرون اول تا ششم و هفتم اسلامی ادامه دارد ، فوق‌العاده جالب است .
این از یک طرف ، و از طرف دیگر این دروازه‌های باز سبب شد که علاوه بر فرهنگ و علوم اسلامی ، راه برای ورود فرهنگهای یونانی ، هندی ، مصری و غیره باز شود و مادة ساختن یک بنای عظیم فرهنگی اسلامی فراهم گردد ، زمینه شکفتن استعدادهائی نظیر بوعلی و فارابی و ابوریحان و خیام ریاضی و خواجه نصیرالدین طوسی و صدرالمتألهین و صدها عالم طبیعی و ریاضی و مورخ و جغرافی‌دان و پزشک و ادیب و فیلسوف و عارف فراهم گردد .
مضحک اینست که پورداود می‌گوید :
«اگر حمله تازیان و فرهنگ سامی نبود و دانشمندان ما چون بوعلی و خیام به شیوة نوروزنامه و یا دانشنامه علائی کتاب‌های دیگرشان را می‌نوشتند امروز زبان پارسی غنی‌تر و بازتر بود .»
آیا اگر حمله تازیان نبود و حصاری که موبدها کشیده بودند و استعدادهای ایرانی را در آنجا محبوس کرده بودند همچنان باقی بود ، بوعلی و خیامی بود تا دانشنامه و نوروزنامه و هزاران کتاب دیگر را به زبان پارسی بنویسند ؟! این همه آثار به زبان عربی یا فارسی که ایرانیان هوشمند به جهان عرضه کردند مولود همان حمله تازیان و حصارشکنی آنها و آشنا شدن ایرانیان با یک فرهنگ مذهبی غنی بود که علم را بر هر مسلمانی فریضه می‌شمارد .
درست مثل اینست که بگوئیم اگر در روز خورشید نمی‌بود و حرارتش بر سر ما نمی‌تافت ما راحت‌تر کار می‌کردیم ! در صورتی که اگر خورشید نبود روز هم نبود .
این دو جریان تنها محصول شکستن حصارهای خارجی و به وجود آمدن دروازه‌های باز نبود ، عامل دیگر ، برداشتن مانع تحصیلی از سر راه تودة مردم ایران بود که اجتماع طبقاتی و رژیم موبدی به وجود آورده بود . اسلام اعیان و اشراف نمی‌شناخت و علم را به طبقة روحانی و یا طبقات دیگر اختصاص نمی‌داد ، از نظر اسلام موزه‌گر و کوزه‌گر همان اندازه حق تحصیل و آموزش دارد که فلان شاهزاده . از قضا نوابغ از میان همین بچه موزه‌گرها و بچه کوزه‌گرها ظهور می‌کنند ، برداشتن این مانع داخلی و خارجی سبب شد که ایرانیان مقام شایسته خویش را چه از نظر پیشوائی سایر ملل و چه از نظر شرکت در بنای عظیم تمدن جهانی اسلامی احراز کنند .
اسلام ، ایرانی را هم به خودش شناساند و هم به جهان ، معلوم شد آنچه درباره ایرانی گفته شده نبوغ و استعدادش فقط در جنبه‌های نظامی است و دماغ علمی ندارد غلط است ، عقب افتادن ایرانی در برخی دوره‌ها از نقص استعدادش نبوده بلکه به واسطه گرفتاری در زنجیر رژیم موبدی بوده است، و لهذا همین ایرانی در دوره اسلامی نبوغ علمی خویش را در اعلی درجه نشان داد .
رژیم موبدی استعدادکش پیش از اسلام سبب شده است که برخی خارجیان اشتباه کرده و اساساً استعداد ایرانیان را تحقیر کنند . مثلاً گوستاولوبون می‌گوید :
«اهمیت ایرانیان در تاریخ سیاست دنیا خیلی بزرگ بوده است ولی برعکس در تاریخ تمدن خیلی خرد بوده است . در مدت دو قرن که ایرانیان قدیم بر قسمت مهمی از دنیا سلطنت داشتند شاهنشاهی فوق‌العاده با عظمتی به وجود آوردند ولی در علوم فنون و صنایع و ادبیات ابداً چیزی ایجاد نکردند و به گنجینه علوم و معرفتی که از طرف اقوام دیگری که ایرانیان جای آنها را گرفته بودند چیزی نیفزودند ... ایرانیان خالق نبودند بلکه تنها رواج دهندة تمدن بودند و از این قرار از لحاظ ایجاد تمدن اهمیت آنها بسیار کم بوده است .»

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  27  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله (اقای مطهری)انترناسیونالیسم اسلامی

دانلود مقاله

اختصاصی از فی بوو دانلود مقاله دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

جشنها و سرورها سنندج
در استان کردستان به تبعیت از تفاوت های مذهبی مراسم جشن و سرور متفاوتی نیز بر گزار می شود . معمولا شیعه ها و سنی ها علیرغم وجود اشتراک در بسیاری از مراسم و اعیاد مذهبی و دینی مراسم متفاوتی را نیز برگزار می کنند. مراسم عید قربان عید غدیر تولد حضرت پیغمبر (ص)و سایر اعیاد دینی به طرز بسیار با شکوهی برگزار می شود . خصوصا عید مبعث که از سوی مردم سنتی مذهبی به شکل عالی و همراه با موسیقی مذهبی خاص در تمام نقاط استان بر گزار می شود . مردم سنی مذهب به عید نوروز بهای زیادی نمی دهند ولی در بین شیعیان تقریبا مراسم عید مثل سایر جاهای ایران و به تبعیت از اعتقادات و باورهای دینی ومذهبی برگزار می شود . قبل از فرارسیدن عید با افروختن آتش رسیدن سال نو را گرامی می دارند و اعتقاد دارند که حضرت علی (ع) در عید نوروز به تخت خلافت نشسته است . از دیگر مراسم مربوط به فرارسیدن عید نوروز علاوه بر افروختن آتش می توان به مراسم رنگ کردن تخم مرغ مراسم قاشق زنی و گوش ایستادن در شب چهار شنبه سوری اشاره کرد که تقریبا در تمام مناطق کردنشین غرب ایران مرسوم است .

 

مراسم عروسی سنندج
یکی دیگر از مراسم جشن و سرور که به نحو باشکوهی و توام با سرود و رقص و پایکوبی برگزار می شود مراسم مربوط به عروسی و ازدواج است که در مناطق شهری و روستایی استان تقریبا یکسان است و فقط در مناطقی که جمعیت غیر بومی قابل توجهی دارند تحت تاثیر فرهنگ غیر کردی با اندک تفاوتی برگزار می شود . این مراسم شامل نامزدی روباز کردن خریدن لباس عروس عقد کنان تعیین زمان عروسی حنا بندان حمام بردن عروس و شب عروسی است که هر قسمت آن با هلهله شادی و خواندن ترانه و سرود و رقص همراه است . مراسم عروسی بویژه در میان عشایر جلوه ای از رنگارنگی لباس زنان را که مملو از طلب شادی مردم بویژه زنان عشایر است نشان می دهد . عروسی عشایر کردستان نمایشگر فستیوال رنگ لباس و شادی است . یکی از ویژگی های عروسی در بین کردهای عشایر شب نشینی سنتی است که پیش از برگزاری جشن اصلی عروسی ترتیب داده می شود . این شب نشینی ها تا سال های اخیر بسته به بضاعت مالی خانواده های عروس و داماد بین سه تا هفت شب ادامه داشت . اما امروز به دلایلی به یک الی دو شب وگاهی به سه شب یا بیشتر محدود شده است . مقدمات ازدواج پسران ودختران جوان با مجلس خواستگاری و گفتگو بر سر تعیین مهریه و خرید طلا و لباس توسط داماد برای عروس و تعیین تاریخ عقد و عروسی آغاز می شود . بعد از طی این مقدمات مراسمی با عنوان شیرینی خوران بر گزار می شود که طی آن با اعلام نامزدی رسمی دختر و پسر خطبه عقد نیز بین آنان جاری می شود و مراسم عروسی به زمان دیگری موکول میگردد . با نزدیک شدن روز عروسی مجالس شب نشینی از سوی خانواده های دو طرف به طور جداگانه ترتیب می یابد که در آن از کلیه نزدیکان دو خانواده دعوت به عمل می آید. با پایان یافتن شب نشینی روز عروسی فرا می رسد که در این روز نیز ضمن ادامه رقص و پایکوبی و دادن نهار به مهمانان نزدیک عصر داماد در حالی که تعدادی از مهمانان خصوصا دختران و پسران جوان وی را همراهی می کنند به طرف خانه عروس حرکت می کنند و پس از صرف چای وشیرینی و کسب اجازه از والدین عروس وی را به خانه داماد می آورند و در اینجا شادی ونشاط حاضران به اوج خود می رسد . عروس و داماد پس از ورود به محل برگزاری مراسم وارد حلقه رقص شده و طبق یک سنت دیرینه هر یک به نوبت سر چوبی را در دست می گیرند و در حالی که جمع زیادی از دختران و پسران آنان را همراهی می کنند دقایقی به آرامی به پایکوبی می پردازند . با رقص عروس و داماد مبالغ هنگفتی از محل شباش ها نصیب نوازندگان می شود . با پایان یافتن جشن عروسی وپس از گذشت یک هفته . کلیه دعوت شدگان دو طرف به استثنای مردان و پسران در منزل داماد جمع می شوند و با برگزاری مراسم دیگری که گستردگی مراسم شب نشینی و عروسی را ندارد هدایای خود را که عمدتا شامل پول نقد است به عروس و داماد اهدا می کنند . این هدایا که در اصطلاح محلی (هفته) گفته می شود با هدف کمک به تشکیل زندگی جدید زوجهای جوان و جبران هزینه های عروسی آنان ارائه می شود و هرکسی تلاش می کند که هدیه اش ارزشمند تر از هدیه دیگری باشد .

 

مراسم پیر شهریار سنندج
روستای اورامانات تحت یکی از فضاهای ویژه روستایی کردستان است که علاوه بر زیبایی چشم اندارها به دلیل اجرای همه ساله مراسم بسیار باستانی و حیرت انگیز پیر شهریار قابلیت های ارزشمند جهانگردی دارد . آرامگاه پیر شهریار که به پیر شالیار نیز معروف است از قدسین زرتشتی و زیارتگاه ها و معابد بسیار مورد احترام مردم این ناحیه می باشد. به روایتی پیر شالیار و مراسم آن از یادگارهای دوره پیش از اسلام است . مراسم فوق در اواخر تابستان و به مدت یک هفته انجام می شود . مردم منطقه ابتدا در فصل تابستان گردو های درخت ها را می چینند و خشک می کنند و به منظور استفاده در این مراسم نگهداری می کنند . سپس در زمان انجام مراسم بچه ها به نمایندگی از جانب چند تن از بزرگان منطقه به درب منازل رفته و جهت تهیه آش مخصوص از مردم آرد و گوشت قربانی (گوسفند یا گاو )و مواد لازم دیگر را جمع آوری نموده و در ظروف خالی شده اجناس جمع آوری شده آن ها تعدادی گردو می ریزند . سپس با آرد جمع آوری شده نان می پزند و مقداری از گردو های سائیده شده را با خمیر نان مخلوط می کنند . معمولا خانم ها هر روز به میزان قابل توجهی نان می پزند و در اختیار مردان جهت صرف نهار و شام قرار می دهند . صبح خیلی زود تعدادی از مردان آشپز دیگ ها را روی اجاق ها گذاشته و مقدار زیادی گوشت و سایر موارد داخل آن ها می ریزند و آش مخصوص می پزند و هنگام نهار و شام بین اهالی احسان می کنند. هر روز پس از صرف نهار مردها روی پشت بام وسیع یکی از منازل به رقص های گروهی عرفانی می پردازند . شیوه اجرای این رقص بدین شکل است که کلیه مردها دست ها را به کمر یکدیگر حلقه می کنند و آرام آرام می چرخند و تعدادی ما بین 3 تا 8 نفر نیز در وسط گروه رقص دایره وار می چرخند و مرتبا سرها یشان را تکان می دهند و مو های بلند خودشان را آشفته می کنند و آن قدر این حرکت را تکرار می شود که معمولا چند تایی از آن ها از خود بیخود شده و چاقو قیچی سیخ کباب و … را در بدن خود فرو می کنند . برای این که اشخاص آسیبی به خود نرسانند دیگران جلوی این افراد را به سرعت میگیرند . پس از پایان رقص شب هنگام وارد خانه ای که گویا خانه پیر بوده می شوند و به خواندن اشعاری در وصف پیر می پردازند و آنگاه لنگه کفشی را که در صندوق یکی از اتاق ها است و معتقدند به پیر شالیار تعلق دارد از صندوق در می آورند ودست به دست می دهند و با احترام خاص می بوسند و سپس در صندوق نگهداری می کنند . روز آخر انجام مراسم ماست و نان تهیه می کنند و به صورت گروهی به سمت آرامگاه پیر می روند و به محض ورود به محوطه باز آرامگاه کفش ها را از پا در می آورند وپای برهنه زمین را می بوسند و آنگاه به زیارت پیر مشغول می شوند و دستمال هایی نیز جهت گرفتن حاجت به دیوار ها و درخت های محوطه آرامگاه می آویزند و سپس به خوردن نان و ماست می پردازند و برای خوردن آن تلاش زیاد می نمایند تا از خوردن آن بی بهره نمانند زیرا معتقدند خوردن نان و ماست روز آخر در جوار آرامگاه پیر تبرک است و در درمان بیماری ها نیز موئثر است . غروب همان روز (روز هفتم )مراسم پایان می پذیرد .

 

رقصهای محلی سنندج
رقص های محلی و بومی این استان هم از نظر مضمون و هم از نظر شکل در خور توجه ویژه است . رقص کردی عمدتا به شکل گروهی است وحرکات فیزیکی موزون و همانگی دلپذیر دارد . معمولا رقص ها کمتر به شکل انفرادی و بیشتر با شرکت زنان و مردان اجرا می شود این رقص همراه با حرکات موزون از محتوا و مضمون خاصی بر خوردار است و نشان دهنده باورها و خصوصیات قومی و فرهنگی مردم کرد است . رقص معروف به جار ماق از عمده ترین رقص های محلی است که امروزه نیز در مواقع خاصی در تمام شهرها و به ویژه در روستا ها و قبایل کوچ نشین به اجرا در می آید . علاوه بر رقص هایی که در مراسم شادی و جشنها اجرا می شود در این استان رقص های ویژه ای نیز وجود دارد که می توان آن ها را رقص های مذهبی و اعتقادی دانست . استان کردستان یکی از مراکز عمده تصوف و عرفان کشور است . در این منطقه فرقه های صوفیه همچون خاکساریه نقشبندیه نعمت اللهی و قادریه هر ساله در روز های معینی مراسم ویژه خود را برگزار می کنند که رقص جز لاینفک آن است .برای نمونه آئین ها رسوم و حال وهوای یک مجلس مربوط به دراویش قادری که از مهم ترین سلسله های تصوف کردستان به حساب می آید در زیر مورد اشاره قرار می گیرد : خانقاه که گاهی تکیه زاویه و رباط نیز گفته می شود محل اجتماع درویشان است. در خانقاه اوراد و اذکار و ریاضات و چله نشینی ها رایج است . در مجالس درویشان معمولا یک نفر قوال یا حتی خود خلیفه ترانه هایی عاشقانه یا عارفانه همراه با دف و نی یا حتی تار می خواند و دراویش حلقه وار برزمین می نشینند و معمولا خاموش و آرام هستند . سر ها به زیر و نفس ها در سینه حبس است و ناگاه درویشی به وجد می آید نعره می زند و خود را پیچ و تاب می دهد . پاره ای دچار رعشه و لرزش می شوند . این شور معمولا به جمع هم سرایت می کند و کم کم تمام حاضران در مجلس به پایکوبی و دست افشانی بر می خیزند .در این مرحله صدای دف و آواز و فریاد به اوج خود می رسد درویشی خرقه خود را می درد دیگری فریادهای بیشهانه می کشد کسانی هم از خود بی خود می شوند و بر خاک می افتند در این حالت خود انگیختگی که با هیجانات شدید همراه است خنجر ها به بیرون کشیده می شوند سیخ ها یک به یک بر اعضا و جوارح فرو می روند . یک نفر سیم عریان برق را در دستانش گرفته است ودرویشی دیگر زهر و سم بر حفره دهانش سرازیر می کند . کسانی دیگر آتش و شیشه را چون خوراکی می خورند. در این هیاهو چند خنجرهایی را بر فرق سر خویش می کوبند و در جایی دیگر درویشی پهلوی خود را با خنجر می درد . در این مرحله که احساسات در اوج غلیان است خلیفه وارد معرکه می شود و عنان هیجانات را به دست می گیرد و آرام آرام جمعیت را به آرامش فرا می خواند . دراویش اطاعت می کنند . خنجر و سیخ ها را از تن ها خارج می شود دف ها خاموش می شوند و آرامش به جمع باز می گردد. دراویش یک به یک و خسته و عرق ریزان بر زمین جای می گیرند . ختم مجلس اعلام می شود .آنهایی که زودتر به حالت عادی بر گشته اند یک به یک محیط خانقاه را ترک می کنند . خلیفه در زاویه می نشیند و آمادگی خود را برای پذیرش خصوصی اشخاص و پاسخگویی به سوالات و ارشادات لازم اعلام می کند .

 

سوگ ها و عزاهای ملی مذهبی و خصوصی سنندج
برگزاری مراسم سوگ و عزا از دیر باز در بین اقوام کرد مرسوم است و به دو صورت عزاهای عمومی وخانوادگی برگزار می شود . مراسم عزا و سوگ های مذهبی در بین شیعیان از رونق ورواج به سزایی برخوردار است و تقریبا مثل سایر نقاط ایران برگزار می شود و شامل سینه زنی و زنجیر زنی و… است . عزاهای خانوادگی معمولا پس از فوت عزیزان و مطابق آئین ویژه ای برگزار میشود . پیش از انجام کفن و دفن اگر متوفا مرد باشد در مسجد و اگر زن باشد در خانه غسل می دهند . در این روز همه اهالی و افراد وابسته متوفی به گورستان می روند و متوفی را دفن می کنند . بعد از دفن از سه تا چهار روز مجلس ترحیم و قرائت قرآن بر قرار است و بستگان و دوستان و آشنایان فرد متوی تا ده روز از زر و زیور استفاده نمی کنند . معمولا برای اشخاص سرشناس که می میرند روز چهلم نیز مراسم خاص برگزار می کنند و کسان متوفی تا یک سال حق عروسی شکار ومراسم شادی و سرور را ندارند

 

سوغات
پسته کرمان
میوه خاص و سوغات ویژه کرمان پسته است٠ سرزمین باستانی بسیار پهناور اما کم جمعیت کرمان امروز بزرگترین منطقه تولید پسته در جهان است ٠ به نظر میرسد که در حدود قرن دوازدهم ه ٠ق تا اویل قرن سیزدهم درختان پسته منشا باغهای عظیم کنونی است در این قرن به استان کرمان منتقل شده است٠ زیرا جز آنچه مارکوپولو در مورد پسته جیرفت گزارش داده بعد از او تا سال ١٢٢٥ ه٠ق جغرافی نویسان و سیاحان از وجود درختان پسته و محصول آن در کرمان مطلبی عنوان نکرده اند٠ پاتینجر در سال ١٢٢٥ ه٠ق در گزارش خود به محصولات تولیدی و صادراتی کرمان از جمله پسته آن دیار اشاره دارد٠ از بهترین مناطق استان کرمان که در آن پسته کاشت میشود می توان به رفسنجان رباط راور و خود کرمان بردسیر شهر بابک زرند و بخشی هم در روستاهای ابارق و تهرود از شهرستان بم اشاره کرد٠

 

زیره کرمان
زادگاه اولیه زیره کرمان است و نوع مرغوب آن با رنگی سیاه در کوهستانها و به طور وحشی میروید ٠ اروپائیها زیره را به صورت ادویه در غذا می زنند و پنیر را با آن خوشبو می کنند و یک نوع نان نیز با آن می پزند٠ عربها با مخلوطی از عسل و فلفل و زیره معجونی مقوی میسازند ولی ایرانیها زیره را با برنج مصرف می کنند٠ زیره ازمحصولات کرمان است و بیش از ٨٠ درصد محصول مرغوب کرمان از کوه جوپار حاصل میشود٠ سه نمونه زیره در این منطقه به دست می آید که زیره هفتادم که در دامنه های کوه و در دره هایی که هوای گرمتری دارد می روید٠ این زیره هفتاد روز پس از عید نوروز به دست می آید٠ نوع دوم زیره نودم است که در ارتفاعات بالاتر و نود روز پس از عید نوروز چیده میشود و درشت تر و معطرتر است٠ نوع سوم زیره ای است به نام کبکو که در نزدیکی یخچالها و در ارتفاع بالای ٣٠٠٠ متری می روید و در حوالی جانپناه شماره یک نیز نمونه مشاهده میشود ٠ این زیره بدون عطر و درشت تر از نوع اول است و معمولا خوراک کبکهاست٠
خرما کرمان
باستان شناسان معتقدندکه پرورش درخت خرما در ایران از ٤تا ٥ هزار سال قبل از میلاد شروع شده و خرما مهمترین منبع غذایی مردمدر مناطق خرما خیز است که در سد جوع وجلوگیری از بروز قحطیها نقش داشته است٠تنوع خرما(چهل رقم) در مناطق خرما خیز استان کرمان بوده که بیشتر انها با دیگر ارقام خرما در مملکت تفاوت دارند نشانه ای از قدمت کاشت این درخت در استان کرمان است بنا به نوشته سرپرستی سایکس انگلیسی مامور تعیین مرز بلوچستان در حوالی سال ١٨٤٨تعداد ١٠٠٠٠میل نخل در بم وجود داشت خرما ارزش غذایی فراوانی داردو در طول تاریخ گیاه مقدس و زیر بنایی بوده که در ایجاد تمدنهای بشری همواره مورد توجه بوده است٠

 

عطریات و عرقیات کرمان
به طور کلی کرمانیها به داروهای گیاهی ارادت خاصی دارند وبیشتر از داروهای شیمیایی مورد استفاده قرار میدهند٠از این جهت عرقیات بسیار خوبی هم دارد٠حتی بیشتر کدبانوهای کرمانی در خانه خود این عرقیات را تهیه می کنند٠در منطقه لاله زار در نزدیکی بافت کرمان عرقیات مخصوصا گلاب بسیار ٠عالی تهیه می شود

 



لباسهای محلی خرم آباد

 

کپنک یه فرجی خرم آباد
یک نوع قبای پشمی محکم است که معمولا لباس روی چوپانان محسوب می شودودر مواقع جنگ از آن به عنوان لباس رزم استفاده می شود زیرا ترکیب بسیار فشرده ای در ساخت آن به کار رفته است٠

 

ستره خرم آباد
قبای مخصوصی است که در بعضی مواقع رسمی از آن استفاده می کنند واز قدیمی ترین نوع پوشاک ایران است٠
شال خرم آباد
پارچه بلند سفیدی از جنس چلوار است که چند دور به کمر می پیچانندودر مواقع ضروری از آن استفاده می کنند٠در موقع جنگ نیز زخمها را با آن می بندند ٠

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  29  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله