فی بوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی بوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلودمقاله بررسی سیر تاریخی زبان و ادبیات عرب در ایران از دوره صفویه تا قاجاریه

اختصاصی از فی بوو دانلودمقاله بررسی سیر تاریخی زبان و ادبیات عرب در ایران از دوره صفویه تا قاجاریه دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

1 بیان مسئله
بررسی سیر تاریخی زبان و ادبیات عرب در ایران از دوره صفویه تا قاجاریه که در آن با توجه به بازه زمانی بین سالهای 910هـ..ق الی 1210هـ..ق و با توجه به فارسی زبان بودن ایرانیان و و شاید حس کنجکاوی در مورد چگونگی و ضعیف ادبیات عرب در ایران در دوره اوج گیری شیعه و تقابل به وجود آمده با تسنن و چگونگی تسری و داخل شدن ادبیات عرب در ایران آن زمان مرا برآن واداشت تا این بررسی و سیر تحولی ادبیات عرب در این دوره را بررسی کنم و آشنایی بیشتر با این سیر تحولاتی را بیان نمایم.
1-2 هدف های تحقیق
به طور اجمال می توان هدف از تحقیق فوق را در چند مسئله بیان نمود به طوری که نه تنها اطلاعاتی از زبان ادبیات عرب بر ما آشکار سازد بلکه بتوان اطلاعاتی در زمینه ادبیات عرب در این دوره و شناختن بازه زمانی آن و همچنین تحولات این دوره را برای ما نمایان سازد که به اجمال به بیان اهداف مورد نظر به صورت فهرست وار می پردازم.
1- تاریخ ادبیات عرب از گذشته تا دوره فوق .2- واژه های مورد نیاز در ادبیات عرب.3- بررسی دوران صفویه و افشاریه و زندیه شامل سلاطین و وضعیت دوران فوق.4- علما و دانشمندان و نویسندگان و آثار علمی آنها که به نگارش در آمده و اطلاعات آن را در دسترس ما می باشد.
4- نمونه ای از ادبیات شعری در این دوره.5- تحلیل ادبی تعدادی از ابیات از نظر فنون شعری از دیدگاه غزل ،‌قصیده ، ملمع و...
اهمیت موضوع تحقیق و انگیزه انتخاب آن
1-3 باید اذعان نمود از آن جهت موضوع فوق اهمیت دارد که کمتر شخصی این زمان را مورد تحلیل قرار داده و در این زمان ادبیات عرب به نوعی دارای نقصان و افول قرار شده است چرا که از طرفی سلاطین به نوعی مخالفت خود را با ترویج ادبیات عرب اظهار داشته و از طرفی شاهان ایرانی زنده نگاه داشتن ادبیات فارسی را در فکر خود پرورش می دادند و انگیزه بیشتر من جهت انتخاب موضوع فوق ارتباط کاری و نوعی حس کنجکاوی بررسی وضعیت ادبیات عرب در آن زمان برایم به وجود آمده بود لذا بر آن شدم که موضوع را تحلیل نمایم.
سوالات فرضیه تحقیق
1-4 سوالاتی که برایم در این زمینه مطرح شد عبارتند از :
1- ادبیات عرب چگونه به زمان صفویه رسید و تاریخچه اجمالی آن چیست؟
2- دوران صفویه و افشاریه و زندیه چه زمانی می باشند.
3- چه دانشمندان و نویسندگانی در این دوره در ایران می زیسته و فعالیت می کرده اند؟
4- آیا نمونه ای از شعرا در زمینه ادبیات عرب توسط نویسندگانی ایرانی موجود می باشد.
5- آیا می شود تعدادی از آنها را تحلیل نمود.
فرضیه های تحقیق : شامل ادبیات عرب و چگونگی عدم شکوفایی در سه دوره فوق و نوسیندگان در دوره مورد نظر ، علل افول ادبیات عرب ، برخورد علما با ادبیات عرب ، چگونگی رفتار سلاطین با ادبیات عرب و علت پس رفت ادبیات عرب در این دوره.
1-5 مدل تحقیق
1-7 روش تحقیق کتابخانه ای و فیش برداری- اینترنت
1-8 قلمرو تحقیق : کتابخانه مجلس شورای اسلامی کتابخانه ملی- اینترنت- کتابخانه حوزه علمیه خوانسار.
1-10 مشکلات تحقیق : موجود نبودن تحقیق و پیشینه ای در رابطه موضوع فوق.
عدم دسترسی به منابع کتب که در دوره فوق به نکارش درآمده.
تازه بودن مسئله- کمی زمان برای جمع آوری اطلاعات.
فصل دوم
مقدمه
همواره تاریخ و ادب مقوله ای زیبا و دوست داشتنی برای نسل بشر به شمار می رفته همیشه مردم به سرگذشت پیشینیان علاقمند بوده و گاه به عنوان سرگرمی یا به منظور تجربه اندوزی از آن بهره می جستند با نگاهی به کتب و مطالب موجود در کتابخانه ها تعدد و بسیار بودن مطالب در رابطه با تاریخ به چشم می خورد مانند تاریخ اسلام - تاریخ ایران- تاریخ طبری و... کهً بسیاری از آنها انسان را به وجد و سرور می آورد.در این خصوص تاریخ عرب و علی الخصوص تاریخ ادبیات عرب که منظور نظر تحقیق اینجانب می باشد از جایگاه خاص خود در میان دانش پژوهان واستادان این حوزه برخوردار می باشد لذا بر آن شدم که گوشه ای کوچک از سرگذشت این ادبیات کهن را گردآوری نمایم بدین منظور در این فصل گذری بر ادبیات عرب و تعریف نمودن تاریخ به اجمال مطالبی را در حوزه ادبیات عرب ،شامل انواع شعر ، متون ادبی و خلاصه ای از ادوار تاریخ ادبیات عرب پرداخته و سپس به خلاصه ای از تاریخ صفویه ، افشاریه ، زندیه را بیان نموده ام و سپس به معرفی دانشمندان و فضلا و ادیبان این دوره های فوق پرداخته ام که دوره زمانی آن از 910 هجری قمری شروع شده و به سال 1210 هجری قمری ختم می شود.
هرچند در اثر جنگها و حتی حمله افغانها به اصفهان در دوره صفوی بسیاری از ارزش فرهنگی ایران زمین از بین رفته است و لیکن تنها آثار معماری بسیاری از دوره صفویه بر جای مانده که نشان از شکوفایی علوم در آن دوران در ایران دارد.
2-1 تاریخ
تاریخ علمی است که گذشته را زنده کرده و حوادث را به هم ربط داده و سیر عمومی تطور و تحول بشری را می نمایاند و با اسلوبی جالب و دلپسند که مورخ به وسیله آن در ضمن تفسیر گذشته به حال حاضر و نشان دادن گوشه های ناپیدا و پنهان آینده از دور وقایع و رویدادها اشاره می کند تا عقول را تنویر و روشن و نفوس را تزکیه و تهذیب کند و با آوردن مثالها و نمونه هایی از فداکاری و از خود گذشتگی و شجاعت و دلیری مردان خدمت گذار و میهن دوست به جوانان و مردان آینده و یک درس وطن خواهی و نوعدوستی و صفات جوانمردی و نیکوکاری بیاموزد (جرجانی 1378 ص22).
پس می توان گفت تاریخ آموزش دهنده و عبرت آموز بوده و خواهد بود و به نوعی انتقال دهنده دانش و معلومات گذشتگان برای آیندگان خواهد بود به مصداق آیه شریفه قل سیر و فی الارض افلا تعقلون را برای ما آویزه گوش قرار می دهد.
2-2 تاریخ ادبیات عرب
2-2-1 تعریف ادب و ادبیات
لفظ ادب در لغت عرب از مادبه (به ضم دال) و به معنی دعوت بر سر سفره و هیز طعام است در عصر جاهلیت و اسلام در معنی مکارم اخلاقی استعمال شده است سپس به معنی تهذیب نفس و تعلیم صفات نیک و آموختن معارف و اشعار اطلاق گردیده است از قرن سوم به بعد تعبیری بوده از معارف وعلومی که باعث کمال ذهنی انسان و برتری و فضل شخص گردد.مانند تمام علوم و فنون فلسفی و ریاضی و پزشکی و تاریخی و ادبی.در قرن ششم منحصراً در علوم لغوی و بلاغی در شعر و نثر و درک محاسن و نکات این دو دانش زبانی اطلاق و استعمال گشته است ولی اکنون ادب عبارت است از مجموعه آثار مکتوب که عقل انسانی در اثر انشاء یا فن نویسندگی در آن تجلی و خود نمایی کرده باشد.پس ادب این نیست که یک سری از جملات و عبارات و یک سلسله افکار و الفاظ پشت سر هم ردیف گردد ، بلکه ادب فنی است که به واسطه آن انسان قدرت پیدا می کند تا از روی فکر و اندیشه صحیح و مفید از مراد و مقصود خود با بیانی زیبا و شیوا و گویا تفسیر نموده و سخن گوید زیرا ادب بازگویی شخصیت ادیب وتصویر زندگانی و وصف خاطرات وافکار و احساسات گوینده و به عبارتی دیگر ادب آیینه تمام نمایی است از طرز زندگی و افراد و اقوام (ترجانی زاده ، 1348، 1).
فلذا ادبیات هر ملتی مجموعه ای است از آثار فکری و زبانی و قلمی که مولود اجتماع و زاییده افکار محیط و مظهر و جلوه گاه روحیه و اخلاق و چگونگی زندگی مادی و معنوی آن ملت است.ادبیات نیز مانند سایر امور و شئون مردم از تاثیر زمان و مکان دور نبوده وارتباط مستقیم با افکار و آیین و علوم متداول عصر و پیوستگی وناگسستنی با جریان تاریخ اقوام و ملل دارد از این رو ادیب خارج از محیط و خارق عادات و قیود و حدود زمان و مکان یعنی خود ساخته و وارسته از قید و بند تقلید و تعصب و عرف و عادت بس کمیاب و نادر و انگشت شمار است (همان منبع ، 2).
2-2-2 اقسام ادب
ادب بر دو گونه است.ادب انشایی و ابعادی و ادب وصفی یا موضوعی ادب انشایی آن است که ادیب با قوای فطری و غریزی با کسبی خود آن را ایجاد می نماید که خود بر دو قسم است.
2-3-2-1 الف) نثر که بیان مطلب به طور عادی و معمولی بدون مقید بودن به وزن و قافیه و خیال ادا می شود و جز به دوستی فکر در راستی گفتار و روانی بیان نیاز به چیز دیگری نمی باشد.
ب) شعر که در بیان آن از حیث معنی اتکا بر قوه خیال و از نظر لفظ اعتماد بر وزن و قافیه باشد و از احساسات و هیجانات درونی گوینده سرچشمه گرفته است و عواطف شنونده را تحریک می نماید.
ادب وصفی عبارت است از مطالعه و تحقیق و بررسی در ادب انشایی که آن نیز بر دو قسم است : الف) نقد ادبی که در آن از نظر اصل و ریشه عناصر صفاتی بررسی می شود و آن اثر را بصورتی فنی درآمده و روی عناصر و خصایص و امتیازات فنی آن اثر ارزیابی می کند و ارزش فنی و تاریخی و سایر فواید وتاثیرات آن تشخیص داده و تعیین گردد این عمل را تحلیل و نقد ادبی گویند.
ب) تاریخ ادب : اگر رسیدگی و بحث در ادبیات به ترتیب اعصار و ادوار تاریخی خود دسته بندی گردد و از جنبه قوت و ضعف و ترقی و انحطاط و سایر رویدادهای فنی هریک با بیان علل و عوامل آن ، فضا و داوری ، و یا حفظ ربط و پیوستگی لایق لاحق به مجموعه ادبیات یک قوم رسیدگی شود.این عمل را تاریخ ادب خوانند که معمولاً در کتب تواریخ ادب در یکجا و با هم تاریخ ادبیات و نقد ادبی را بیان و گردآوری می نمایند (همان منبع ، ص3).
2-2-3 عناصر ادب
ادب ساخته و پرداخته عقل بشری است و لازمه آن سه عنصر مهم فکر ، خیال و عاطفه می باشد.تالیف هر اثر ادبی از سه جز فوق (لاینفک بوده زیرا ایجاد افکار و اقامه احکام و تنظیم خیالها کار عقل می باشد.
لذا اساس ادب ابتدا فکر و موجد آن عقل می باشد بدین جهت آثار ادبی خالی از فکر یا آمیخته به اغواء و گمراهی نباید ادب حقیقی به شمار آید.
دوم قوه خیال که افکار را به صورتی محسوس درآورده در جماد روح حیات می بخشد و آن صورت و مظهر باید نو ، قوتی و الهام بخش باشد.
سوم عاطفه.یعنی انفعالات و تاثیرات وجدانی و درونی که سرچشمه آنها احساسات است و اساس تمام صفات عاطفی صدق و امانت است فلذا ذوق نیز کارش این است زشتی و زیبایی و محاسن و معایب آثار ادبی را از جهات لفظی و معنوی بسنجد (همان منبع ص 4).
2-2-4 خط و کتابت عربی
حروف و خط عربی از اصل به طور جداگانه وضع نشده بلکه از تطور و تنوع حروف نبطی که قبل از اسلام در شمال عربستان متداول بوده به دست آمده است بدینگونه که از خط مصری قدیم خط فنیقی و از آن خط مسند پیدا شد که دارای چهار نوع بوده که شامل خط صفوی ، نمودی ، لحیانی و سبئی یا حمیری و سپس از خط مسند خط کندی و نبطی به وجود آمد و از نبطی هم حیربی و انباری مشتق گشته و از خط انباری خط حجازی که همان خط نسخ عربی است پیدا شده است و خط کوفی که همان خط مجازی است که با دستکاری و آرایش و صنعت بدین صورت و شکل درآمده است (همان منبع 13 و 14).
2-2-5 متون ادبی
فنون ادب که مظاهر عمومی و فنی فکر بشریت است ممیزات و قواعد و مقرراتی خاص دارد که بر دو گونه است.الف) فنون شعری ، ب) فنون نثری.
الف : فنون شعری سخنی است منظوم که دارای آهنگ و هجای متوازن با مشخصات سه گانه.
1- معنی و موضوع : که غرض شاعر از سرودن شعر یعنی اغراض شعر
2- قافیه : یعنی حرف یا حروفی که شاعر در ادبیات خود در نظر گرفته و از آن تجاوز نخواهد کرد.
3- وزن که نوعی از آهنگ موسیقی مولف است از اجرایی به تزئینی مخصوص مثلاً معلقه امرءالقیس که در بحر طویل و بر روی لام است و باید در تمام ابیات از آن وزن و قافیه عدول نشود (احمد ترجانی زاده ، 1348 ، 16).
2-2-6 فنون ادبی شعر
الف) فن قصصی (داستانی) به عبارت دیگر شعر داستانی که در آن شاعر شخصیت خود را از یاد برده و به وصف کارزار- حوادث جنگی هنرنمایی و شجاعت پهلوانان با اغراق و خوارق شگفتی ها می پردازد مانند شاهنامه- ایلیاد هومر
ب) فن غنایی (آهنگی) که در آن شاعر از افکار و امثال خویش دم می زند و تصورات و تخیلات خود را درباره محیط بیان می کند و در دل خود را با زبان شعر بازگو نماید.
ج) فن تمثیلی (نمایشی) که در آن شعر یک حادثه تاریخی یا خیالی از حوادث بشری توسط کارگردان از طرف شاعر روی صحن نمایش آورده می شود.
د) فن تعلیمی (آموزشی) که شاعر به آموزش و پرورش عقل و قلب پرداخته و تنها منظور شاعر تربیت فکری است.(همان منبع ص 18).
2-2-7 انواع شعر
فن شعر غنایی عرب دارای انواع مختلفی است که به شرح آن می پردازیم.
1- غزل : یا تشبیب به معنی مغازله و عشق بازی یا توصیف یا تعریف ذکر احباب و اطهار شوق دیدار محبوب یا گریه و ناله و شکوی از دوری و مهجوری یار.
2- فخر : مدح و ستایش خویش و اقوام و بستگان شاعر که شعر حماسی نیز داخل این نوع است.
3- هجا یا هجو : شمردن نقاط و معایب ضعف دشمن و اهانت و بدگویی از او.
4- مدح : شمارش محاسن خویش با قومش.
5- رثاء : شرح و بیان مناقب مرده و اطهار تاسف و تاثیر بر او.
6- زهد : یاد مرگ و فنای دنیا و راز و نیاز با خدا و تشویق به خیر و جلوگیری از فساد و شر.
7- حکمت : سخن کوتاه و پر مغز مستخرج از تجربیات و معارف و ملاحظات خود که در بیتی یا دو بیت به منظور پند و اندرز گفته می شود.
8- وصف : بیان اقسام شی و شرح وضع و حال آن تا در ذهن شنونده حاضر و روشن گردد.شعر عربی نسبت به شعر اقوام دیگر کوتاه است و از قوام آن قصیده است که گاهی از ده بیت کمتر و گاه از صد بیت بیشتر است.
مقطوعه : از هفت بیت کمتر که نه تنها هر قصیده با مقطوعه خود و احدی مستقل بوده.بلکه هر بیتی نیز استقلال دارد و تنها وحدتی که دارند این است که تمام ابیات بر یک وزن می باشد.
ارجوزه که در آن هر بیت قافیه و وزن جداگانه دارد (همان منبع ، 18).
2-2-8 نهضت ها و عهدهای ادبیات عرب
1- نهضت جاهلی و اموی.2- نهضت عصر خلفای عباسی.3- نهضت جدید از اواخر قرن 18 میلادی یا 12 هجری قمری.
که دوره صفویه جایگاه چندانی در این نهضت ها ندارد.
2-2-9 ادوار تاریخ ادبیات عرب
1- دوره جاهلی اواخر قرن پنجم میلادی تا ظهور اسلام (450 یا 475-622 میلادی).
2- دوره راشدی و اموی (622 تا 750) برابر (1-132 هـ.ق).
3- دوره عباسی (750 تا 1258 م) یا (132-606 هـ.ق).
4- دوره ترکی (1258-1798) یا ( 656-1213) که به عهد انحطاط معروف می باشد.
5- دوره نهضت از اواخر قرن هجدهم میلادی تا کنون (ترجانی زاده 1348 ، ص 20).
2-2-11 فنون شعری
نثر سخنی است طبیعی بدون رعایت شروط و قیود شعر که بر دو قسم است.
الف) نثر مرسل- ب) نثر مسجع
2-2-12 فنون ادبی نثر
1- خطابه : فن اقناع و ترغیب شنونده است و خطیب با سخن شیوا و زیبا که هم عقل را راضی و هم دل را بر باید بیان می شود.
2- قصه : داستان و حکایتی است که در لفافه به درس و بحث اخلاقی و صفات نیک و پسندیده اشاره می گردد.
3- مثل : سخنی مشهور که با وضع و معنی آن شبیه باشد که آن را حقیقی گویند اگر از اصلی معروف نقل گردد و فرضی نامند اگر از زبان حیوان با نبات یا جماد گفته شود.
4- حکمت : قولی است جالب متضمن پند و اندرز که بر اساس پختگی و تجربه گفته میشود و در خطابه و اشعار زیاد به کار برده می شود.
5- مناظره : عبارت است از سخنوری یا بیاناتی به منظور به کرسی نشاندن مقصود و تایید و اثبات نظر یه ای و ابطال و رد رای یا مطلبی با دلیل و برهان و استدلال منطقی.
6- مقامات : داستانی است خیالی و کوتاه با سجع و جملاتی مرتب که از قول یک نفر بیان گشته و به نصیحت با حکمت یا نکته ای پایان می یابد.
7- رساله یعنی مذاکره و مباحثه از طریق قلم و نوشتن و یا اصلوب فنی و بلیغ و موثر.
8- فن آموزشی : عبارت است از بحث و بیان یا عبارات آراسته و متین فنی درباره مسائل احتراعی و مذاهب علمی و ادبی و فنی و غیره.
2-2-13 انواع قصص
1- قصص موضوع : یعنی نقل حکایات و اخبار در مجموعه ادبی
2- قصص منقول : ترجمه و اقتباس از داستانها و قصص دیگر
2-3 علل افول ادبیات عرب در دوران صفویه
ادبیات در عصر صفویه در زمره ادبیات منحط به شمار می رود.
زیرا صفویه را مشغله و گرفتاری پیش از آن بود که به شعر و شاعری توجهی داشته باشند.علایق فرهنگی آنان بر محور تبلیغات و تحکیم مبانی مذهب آمیخته با سیاست دور می زند که از یک سو از راه تقویت علوم دینی و از سوی دیگر به وسیله ادبیات مذهبی انجام می گیرد و البته هر دو در مسیر تشیع پیش می رود.
نباید نادیده گرفت که قبل از برآمدن این سلسله بخش قابل توجهی از ملت پیرو تسنن بود بدیهی است که نه آسیای مرکزی و نه افغانستان و نه هندوستان که همگی کشورهای سنتی مذهب بودند نمی توانستند در هماهنگ ساختن ادبیات با مذهب تشیع که لازمه ی سیاست خاص شیعی بود به عبارت دیگر ادبیات از جنبه بین المللی خود خارج شد و به تدریج جنبه ای صرفاً فازسی پیدا می کند.
با آنکه زبان خانوادگی صفویه ترکی بود زبان فارسی اهمیت خود را از دست نداد زبان فارسی از نگارش مسائل دینی هم که سابقاً فقط به زبان تازی نگاشته می شد به کار رفت صرف نظر از این قسمت نثر دوره صفویه دنباله ی مستقیم در نثر است.
سروده هایی که در نیایش پیامبر (ص) در مدح علی (ع) و اشعاری که در رثاء آنان سروده می شد جای قصاید مدیحه و غزلیات دنیوی را می گیرد از آنکه بگذریم بی علاقگی به شاعران و آثار و مدفن های آنان حکمفرما و کاملاً محسوس است در عوض ابراز علاقه به امام زادگان که اعقاب امامان مقدس و تقریباً تا به سرحد الوهیت مورد پرستش اند و همچنین بقاع آنان که آن را امامزاده می نامند هرچه بیشتر چشمگیر است.
اختلاف شعر و ادب این دوره با سابق در این است که سابقاً ادبیات روی هم رفته پر مایه تر بود این کم مایگی را می توان نشانه ای یک انحطاط واقعی دانست ولی از سوی دیگر چنانچه در این سبک نوین که تا حدودی جانشین سبک خراسانی و عراقی هر دو گشته است فضایی عمیق تر به عمل آید و مخصوصاً بر آن پیش واحدی کمتر از آنچه بعد از دوره ی صفوی تا امروز حاکم بر نظریات بوده حکم فرما باشد دور نیست.
با بر آمدن دوره صفویه امور شدیداً متمرکز می شود آنان عقاید مذهبی را تحت اصول معینی قرار داده و به یکسان ساختن آراء عمومی می پردازند و به موازات آن به طور کلی تحصیلات را مقید می سازند.
تحصیل علوم دینی غایت آمال جوانان عصر صفوی است و هدف آنان مجتهدی توانا شدن می باشد (یان و یبکا ، ترجمه شهابی 1354-465).
نظر به اینکه شاهان صفویه کمر به توسعه متصرفات خود داشته در نتیجه تفکرات و دید عرفانی نیز از عرصه شعر وادب رخت بر می بندد.
در دوران صفویه که نزدیک به دو قرن طول کشید تنها دو پادشاه لایق وجود داشت و تا حدودی فقط در عصر شاه عباس اوضاع تا حدودی برای شاعران مساعد بوده و در عرصه های بعد شاعران به کشور هند کوچ نموده در آنجا به فعالیت می پردازند که این امر بر نامساعد بودن ادبیات و سبک ادبی در این دوره می باشد.
ترک تازی افغانان تباهی بی حد و حصری به بار آورد و به حیات فرهنگی و ادبی ضربات سهمگین وارد ساخت که اثراتش مدتها بر جای ماند (همان منبع ، ص 484).
در دوران حکومت ناتوان شاه سلطان حسین و در پایان غم انگیز صفویه در عهد خود کامگی های نادری فتوری کاملاً چشمگیر و توجیه پذیر دامنگیر ادبیات می گردد (همان منبع ، 489).
در دوره صفویه تعداد ایرانیانی که به زمان تازی (عربی) شعری می سرایند به حداقل می رسد لکن این زبان هنوز مقام خود را در علوم طبیعی علوم دقیقه و بعضی علوم انسانی حفظ می کند مستحکم ترین جایگاه های زبان عربی علم کلام فقه و فلسفه است ولی در دوران صفویه که تبلیغات نیرومند و پر هیاهوی شیعه به عنوان مذهب رسمی دولت طبقات بزرگ جامعه را تحت تاثیر قرار می دهد و فارسی مخصوصاً در علم کلام و فقه نفوذ می کند (همان منبع ، 501).
در قرن نهم شیوه کار علوم ادبی همان است که در قرن هشتم بود یعنی تلخیص و تحشیه و شرح و شرح شرح کتب درسی و گاه تنظم قواعد ادبی زبان عربی به قصد تسهیل کار معلمان این علوم و امثال این اعمال در این زمان نکته ای که قابل شرح است کاسته شدن از میزان تالیفات به زبان عربی و افزوده شدن بر شمار کتابهای فارسی در زمینه علوم ادبی است و این خود نشانه ای است از ادامه داشتن گسیختگی ارتباط ایرانیان در زیر سلطه مغلولان و ترکان جغتایی از قلمرو و رواج فرهنگ عربی اسلامی.( صفا ، 1364 ، ص 110).
تدوین کتابهایی در صرف و نحو عربی در این عهد به شیوه دیگر دانشهای متصوّر بوده است به نگارش شروح و حواشی به آثار علمای سلف و مقصود از این حاشیه نویسی ها و شرح و شرح بر شرح و حاشیه بر شرح همواره خدمت به طالبان علم در مدارس و تسهیل کار در فراگیری بوده و بس و همچنانکه در سایر دانشها باب شده بود در صرف و نحو عربی هم ترتیب دادن دفترهای به پارسی یا حتی منظومه های پارسی در درک قواعد ، زبان فارسی معمول اهل زمان بود (همان منبع ، ص 114).
در زمانی که صفویه دولتی عظیم و متحد در ایران تشکیل دادند علم و حکمت و ادب در این کشور در حال جان سپردن بود (جلبی ، 1381 ، 603).
آثار حمله مغولان و استیلا و ستمگری های تیمور لنگ انحطاط و تنزل علمی و ادبی ایران در عهد صفویه کاملاً ظاهر شد و شاهان صفوی علی رغم ایجاد دولتی منسجم بر اساس وحدت ملی و دینی و علی رغم ایجاد اعتباری فوق العاده برای ایرانیان به علت قلندر منشی و فرقه سازی و ترویج تعصب مذهبی شدید به آزار برخی از حکیمان پرداخته و پاره ای از مدارس تدریس حکمت و فلسفه را ممنوع کردند و این پادشاهان از فهم شعر درست و لطیف به کلی بی نصیب بودند به همین جهت ادبیات در عهد آنان به منتهای پستی و رکالت افتاد و شعر و نثر این دوره به استثنای یک عده کتابهای تاریخی تحت تاثیر سبک هندی قرار گرفت که نمونه های آن قابل قیاس با متوسط ترین آثار ادبی پیش از صفویان نیست (همان منبع ، 602).
شاید بتوان گفت هجرت فقهای جبل عامل لبنان و بحرین و حله فوج فوج به ایران آمده و در کنار شاهان صفوی قرار می گرفتند.
شکی نیست که در عهد صفویه ادبیات و حکمت به پایه پستی افتاد و حتی یک شاعر درجه اول هم در این عصر به ظهور نیامد که بزرگترین علت این قضیه ظاهراً این است که سلاطین صفویه به حسب نظرات سیاسیه و ضدّیتی که با دولت عثمانی داشتند شمشیر قوای خود را صرف ترویج مذهب شیعه و تشویق علمایی که از علم اصول و قوانین این مذهب اطلاعات کامل داشتند می نمودند اما اگرچه علمای مزبور مساعی جمیله در توصیه مذهبی به کار بردند که نتیجه آن وحدت سیاسی مملکت شد و اساس ایران فعلی را که ساکنانش علی العموم دارای مذهب و لسان و نژاد واحد هستند برپا نمود.لیکن از طرف دیگر از لحاظ ادبیات و شعر و عرفان و حکمت و به قول خودشان هرچه متعلق به کمالات بود در مقابل شرعیات نه تنها در توسعه و ترقی آن کوشش نکردند بلکه به نوعی به آزار و اذیت نمایندگان کمالیات پرداختند (همان منبع ، 606).
2-4 تاریخ صفویه
شیخ صفی‌الدین اردبیلی، نیای بزرگ صفویان هشتمین نسل از تبار فیروزشاه زرین‌کلاه بود. فیروزشاه از بومیان ایرانی و کردتبار بود که در منطقه مغان نشیمن گرفته بود. زبان مادری شیخ صفی‌الدین تاتی بود و اشعار تاتی او امروزه در دست است. تاتی یکی از زبان‌های ایرانی و زبان بومی آذربایجان بوده‌است.(قدیانی 1381 - 550)
دودمان پادشاهی صفویه به وسیله شاه اسماعیل اول با اتکا بر پیروان طریقت تصوف علوی تأسیس شد. این پیروان که عمدتاً از ایلهای ترک آناتولی بودند ,و بعداً به قزلباش‌ها ملقب شدند بر سر اعتقادات خود سالها به طرفداری از آق‌قویونلو‌ها و قراقویونلو‌ها درگیر جنگهای پیاپی با دولت عثمانی بودند. اسماعیل جوان نوه شیخ جنید، پسر شیخ صفی الدین و نوه اوزون‌حسن آق قویونلو تحت آموزش بزرگان قزلباش (موسوم به اهل اختصاص) پرورش یافت و رهبر دینی آنان بشمار می‌آمد.
مهم‌ترین عامل قدرت صفویه بودن قزلباشان تا پیش از جنگ چالدران که در واقع نوعی الوهیت برای شاه اسماعیل قایل بودند بود که با شکست در جنگ این اعتقاد آنها رو به سستی نهاد.
2-4-1 .ارزش تاریخی دوره صفوی
رسیدن ایرانیان به مرزهای طبیعی خود، و در بعضی مواقع به ویژه در عهد پادشاهی شاه عباس بزرگ و نادر به مرز دوران ساسانیان به ایران شکوه و جلال پیشین را باز داد. برای اروپا که جداً در معرض خطر دولت عثمانی بود، بسیار گرانبها و ارزشمند محسوب می‏شد، به نحوی که مآل اندیشان قوم در آن دیار، دولت صفوی را مایه نجات خویش و نعمتی برای خود می‏پنداشتند و به همین سبب با پیامهای دلگرم کننده خود، پادشاهان ایران را به ادامه نبرد و ستیز با عثمانی تحریض می‏کردند. بعد از عقب نشینی سلطان سلیمان قانونی از آذربایجان و تحمل تلفات سنگین سپاه عثمانی از سرما و برف و فقدان آذوقه، برخی میپندارند تشکیل دولت صفوی زیانی بزرگ برای جهان اسلام بود، بدین معنی که با رسمی کردن تشیع، و ضعیف ساختن تسنن، یکپارچگی مذهبی سرزمینهای اسلامی را که تا آن دوران باقی مانده بود، از میان برد و آن محیط پهناور و یگانه جغرافیایی را از میان قطع کرد و به خطر انداخت
2-4-2
دولت صفوی بنیادگذار دولتی واحد با مذهبی واحد
از نظر تاریخ ایران معاصر، دولت صفوی دارای دو ارزش اساسی و حیاتی است: نخست ایجاد ملتی واحد با مسئولیتی واحد در برابر مهاجمان و دشمنان، و نیز در مقابل گردنکشان و عاصیان بر حکومت مرکزی؛ دوم ایجاد ملتی دارای مذهبی خاص که بدان شناخته شده و به خاطر دفاع از همان مذهب، دشواریهای بزرگ را در برابر هجومهای دو دولت نیرومند شرقی و غربی تحمل نموده است. در این مورد، مذهب رسمی شیعه دوازده امامی، همان کاری را انجام داد که اکنون ایدئولوژیهای سیاسی در تشکیل حکومتها می‏کنند.(قزوینی و دیگران1378-109)

رشته اصلی و اساسی این پیوند ملی، مذهب تشیع بود، و گرنه با وضعی که در آن ایام پیش آمده بود، هیچ عامل دیگری نمی‏توانست چنین تأثیری در بازگرداندن آن پیوند و همبستگی داشته باشد، چنانکه اهل سنت ایران که در عهد شاه اسماعیل اول و شاه طهماسب زیر فشارهای سختی بودند، بقای دولت عثمانی و ضمیمه شدن ایران را به خاک آن دولت آرزو می‏کردند. دسته‏هایی از کردان سنی مذهب که تمایلی به اطاعت از یک پادشاه شیعی مذهب نداشتند، بی هیچ گونه مقاومتی و مخالفتی در قلمرو عثمانی باقی ماندند؛ و دست به دست گشتن برخی از نواحی کرد نشین میان دو دولت عثمانی و صفوی تأثیری در مذهب آنها نداشت.(امینی 1346-74)
2-4-3

ساختار حکومتی دولت صفوی
سیستم حکومتی صفویان در ابتدا ترکیبی از ساختار سلسله مراتبی صوفیان و ساختار سنتی حکومت در ایران بود. به این صورت که در بالای هرم قدرت شاه قرار داشت که هم شخص اول حکومت و هم مرشد کامل بود و پس از او وکیل یا وکیل نفس نفیس همایون بود. وکیل دارای نقش وزیر اعظم (رییس دیوانسالاری) بود و هم واسط بین مرشد کامل و صوفیان.در ساختار نظامی قبایل قزلباش نیز سلسله مراتب قبیلگی صوفیانه وجود داشت.اما دیوانسالاری حکومت بر اساس ساختاراهای کهن ایرانی عمل می‌کرد چراکه قزلباشان از ابتدا در امور دیوانی نقش چندانی نداشتند.در زمان شاه عباس شاهد ایجاد سازمان حکومتی جدیدی هستیم که بر اساس الگوی دیوانسالاری کهن ایرانی بنا شد و تا پایان حکومت قاجارها تقریباً پایدار ماند. در این ساختار حکومتی شاه در راس هرم قدرت قرار دارد.فرمانهای او قانون محسوب می‌شود و کسی حق مخالفت با او را ندارد.وزیر اعظم بالاترین مقام اجرایی پس از شاه است و ریاست نظام دیوانی را بر عهده دارد.وی واسطه میان دولتیان و شاه است.گزارشاتی که از ادارات وسازمانهای برای شاه فرستاده می‌شوند ابتدا توسط وی خوانده می‌شوند و در صورت صلاحدید وی به اطلاع شاه می‌رسند.در مورد شاهان صفوی پس از شاه عباس باید یاد آور شد که از وظایف مهم وزیر اعظم جلوگیری از رسیدن اخبار و گزارشات ناراحت کننده به شاه بود(همان منبع 74)
2-4-5
ساختار قضایی
نظام قضایی به دو بخش عرفی و شرعی تقسیم می‌شد. بخش عرفی شامل رسیدگی به اموری مانند قتل و ضرب و جرح و تجاوز (اموری که مربوط به حفظ نظم و امنیت و نظام سیاسی بود) می‌شد و بخش شرعی شامل رسیدگی به دعاوی حقوقی و شرعی بود. ریاست بخش رسیدگی به دعاوی عرفی با مقام دیوان بیگی است و مسوولین رسیدگی به این دعاوی در شهرها نیز داروغه‌ها هستند.ریاست نظام قضایی شرعی نیز بر عهده صدر است.صدر بالاترین مقام مذهبی در دولت را داراست و خود از میان علمای صاحب نام شیعه انتخاب می‌شود.قضات شرع از میان علمای شیعه (ملاها) انتخاب شده و توسط صدر منصوب می‌شوند.از وظایف دیگر صدر عزل نصب شیخ الاسلام‌ها در شهرها و رسیدگی به امور موقوفات در کل کشور است. قضات منسوب از طرف صدر یا قضات شرع متصدیان ثبت رسمی اسناد هم محسوب می‌شوند و اسناد معاملات و نقل و انتقالات و مالکیت مردم تنها با ممهور شدن به مهر آنها رسمیت می‌یابند. ابهام موجود میان امور شرعی و عرفی از گاهی موجب اختلالاتی در سیستم قضایی می‌شد (همان منبع -84)
2-4-6
ساختار اجرایی
کشور ایران از زمان شاه عباس یه پنج ناحیه تقسیم شده بود و هر کدام از آن نواحی را نیز به نواحی کوچک‌تر (تا ۲۵ ناحیه تقسیم کرده بودند).خان بالاترین مقامی بود که از طرف شاه برای اداره یک ناحیه مشخص می‌شد و تنها زیر نظر شاه انجام وظیفه کرده و.ناحیه تحت حکومت یک خان خود به چند ناحیه تقسیم می‌شد که اداره آنها را افرادی که دارای سمت سلطان بودند به عهده داشتند. سلطانها در واقع والیان درجه دوم بودند.مقام بعدی در میان والیان پس از سلطان بیگلربیگی نام داشت.خانها و سلطانها در ناحیه تحت حکومت خود مانند یک شاه کوچک حکومت می‌کردند.خانها بخش اصلی در آمد ناحیه خود را برای امور داخلی اداری و شخصی خود و نیز تعهد پرداخت مواجب سربازانی که از مرکز به آنها محول شده بود مصرف می‌کردند و مقدار نسبتاً کمی را برای دربار می‌فرستادند. آنها در مقابل در مقابل تهدیدات خارجی متعهد به حفظ ناحیه تحت حکومت خود بودند.اکثریت قریب به اتفاق خانها و سلطانها را امرای قزلباش تشکیل می‌دادند و با قبیله خود در ناحیه تحت حکومت زندگی می‌کردند.
در این میان برخی از نواحی کشور بودند که حاکم آنها از خود مختاری خان یا سلطان برخوردار نبود و در واقع وکیل یا نماینده‌ای از طرف شاه آنها را اداره می‌کرد که آنها را وزیر می‌نامیدند.تمام در آمد این نواحی برای دربار فرستاده می‌شد و بودجه مصرفی این نواحی را دربار تعیین و تامین می‌کرد.این نواحی را خاصه می‌نامیدند.در ابتدای سلطنت صفویان نواحی خاصه محدود به ایالات نزدیک به تختگاه بودند اما از زمان شاه عباس به این نواحی افزوده شد.زیرا از یک طرف درآمد مستقل شاه را افزایش می‌داد و از طرف دیگر از افزایش قدرت امرای قزلباش در مقابل شاه جلوگیری می‌شد.اما در مقابل حاکمان نواحی خاصه از قابلیت نظامی و مدیریتی و انگیزه بسیار کمتری نسبت به خانها و سلطانها برای اداره برخوردار بودند و در مقابل تهدیدات خارجی بسیار سستی می‌کردند.
.
بالاترین مقام اجرایی در شهر خان یاسلطان یا وزیر آن ناحیه محسوب می‌شد (چه در آن شهر مقیم باشد چه نباشد).پس از خان یا سلطان یا وزیر، داروغه شهر قرار داشت.اداره کننده اصلی شهر در واقع داروغه بود.داروغه وظیفه حفظ امنیت و نظم شهر و همچنین وظیفه رسیدگی به دعاوی مربوط به ضرب و جرح وقتل را به عهده داشت.عسس، کوتوال، کلانتر و محتسب همه تحت تحت نظر داروغه کار می‌کردند.عسس فرماندهی نگهبانان شب را به عهده داشت.کوتوال مسوول خفظ و نگهداری از استحکامات بود و در شهرهایی که داروغه نداشت عسس وظیفه داروغه را نیز دارا بود.
کلانتر رابط بین داروغه و مقامات بالاتر و مردم عادی بود.در شهرهای بزرگ هر محله برای خود دارای کلانتر بود.کلانتر وظیفه دفاع از حقوق مردم در مقابل دولتیان و تقسیم کارهای مشکل (تکلیف شده از طرف مقامات) به صورت عادلانه بین مردم ا و وصول مالیاتها از مردم را بر عهده داشت.در دهات کدخداها وظایف کلانترها را عهده دار بودند. محتسب بر درستی مقیاسها و اوزان در شهر نظارت می‌کرد نرخ کالاهای اساسی را نیز در شهر تعیین و اعلام می‌کرد.(همان منبع 114)
2-4-7
ساختار نظامی و لشکری
قوای سپاه ایران در ابتدای به قدرت رسیدن شاه اسماعیل تا زمان سلطنت شاه عباس متشکل از قبایل قزلباش بود.قزلباشان به صورت سواره می‌جنگیدند و سواران آنها را قورچی می‌نامیدند.قورچی‌ها مسلح به شمشیرهای هلالی شکل (مناسب برای نبرد سواره)، کمان و تفنگ بودند.از زمان شاه عباس به بعد نیروهای پیاده مسلح به تفنگ از مردم تاجیک (غیر قزلباش) و نیز سپاه غلامان خاصه (متشکل از گرجی‌ها، چرکس‌ها و ارمنی‌ها) تشکیل شد.توپخانه نیز معمولاً در محاصره شهرها از زمان شاه طهماسب به کار گرفته می‌شد اما به دلیل نوع تاکتیکهای جنگی ایرانیان که مبتنی بر تحرک زیاد در میدان جنگ بود در جنگهای مستقیم نقش زیادی نداشت.بالاترین مقام نظامی از زمان شاه عباس به بعد سپهسالار ایران بود.این سمت در ابتدا دایمی بود ولی از زمان شاهان بعد از شاه عباس در زمان جنگ تعیین می‌شد.مقامات اصلی سپاه ایران در زمان شاه سلمیان به شرح زیرند(منقول از سفرنامه کمپفر).
• قورچی باشی: فرمانده قورچیان (سواران قزلباش) و بالاترین مقام پس از سپهسالار.قورچی‌ها در زمان شاه سلیمان حدود ۱۰ تا ۱۲ هزار نفر تخمین زده می‌شوند و سالانه ۱۰ تا ۱۲ تومان مزد می‌گرفتند.
قوللر آقاسی: فرمانده سپاه غلامان.سپاه غلامان از از گرجیان، چرکس‌ها، ارمنیان و دیگر غیر ایرانیان تشکیل می‌شد که به صورت سواره می‌جنگیدند.تعدادآانها حدود ۱۵ تا ۱۸ هزار نفر تخمین زده می‌شد و سالانه کمی کمتر از ۱۰ تومان مزد می‌گرفتند.
• تفنگچی لر آقاسی : فرمانده سپاه تفنگچیان پیاده بود.این تفنگچیان تاجیک بودند و پیاده می‌جنگیدند. به این صورت از اسب فقط برای نقل انتقال پیش از درگیری استفاده می‌کردند اما در هنگام جنگ و در نزدیکی دشمن از اسب پیاده شده و می‌جنگیدند.سلاح آنها نیز تفنگ، شمشیر بوده.تعداد آنها نزدیک به ۵۰ هزار تخمین زده می‌شود.مزد سالانه تفنگ چی‌ها کمی کمتر از غلامان بود.
• توپچی باشی : فرمانده توپخانه ایران که در میان مقامات ذکر شده پایین ترین اهمیت را داشت.
به جز قوای نظامی ذکر شده گروهی متشکل از ۲۰۰۰ سرباز مجهز پیاده موسوم به جزایری وجود داشتند که مواجب آنها را شاه پرداخت می‌کرد و وظیفه حفاظت از دربار را به عهده داشتند.آنها تحت فرماندهی ایشیک آقاسی بودند. واحدهای داخلی در سپاه را افسرانی دارای عنوانهای زیر اداره می‌نمودند. این عنوانها همگی از اصطلاخات ترکی تشکیل شده‌اند:
• مین باشی (فرمانده ۱۰۰۰ سرباز) دارای مزد سالانه ۷۰ تومان
• یوزباشی (فرمانده ۱۰۰ سرباز)دارای مزد سالانه ۳۰ تومان
• اونباشی (فرمانده ۱۰ سرباز) دارای مزد سالانه ۱۵ تومان )همان منبع 108)
2-4-8
پادشاهان صفوی
شاه اسماعیل
شاه طهماسب اول
شاه اسماعیل دوم
سلطان محمد خدابنده
شاه عباس اول
شاه صفی
شاه عباس دوم
شاه صفی دوم
شاه سلیمان
شاه سلطان حسین
شاه طهماسب دوم
شاه عباس سوم
شاه اسماعیل سوم )قدیانی 1384-1731)
2-4-9
دانشوران روزگار صفوی
• مولانا فیض کاشانی
• شیخ بهایی
• میرداماد
• میرفندرسکی
• ملاصدرا
2-5
مثلث دین، سیاست و آموزش عالی در دوران های تاریخی ایران
دوران صفویه


یکیاز دوره هایی که در آن می توان به خوبی ارتباط میان دین، سیاست و آموزش عالی را دریافت، مربوط به زمان سلسله صفویه است این دوران از اوایل قرن شانزدهم میلادی و اوایل قرن دهم هجری قمری شروع می شود و تا سال 1135 ه ق با شاه سلطان حسین خاتمه می یابد.(الماسی 1357-20)
پیدایش این دولت که باید آن را سرآغاز عصر تازه ای در حیات سیاسی و مذهبی ایران دانست موجب گردید استقلال ایران بر اساس مذهب رسمی تشیع و یک سازمان اداری بانسبه متمرکز تامین گردد. گذشته از تاسیس و استقرار حکومتی مقتدر، این دولت زمینه ای را فراهم ساخت تا خلاقیت های فرهنگی و هنری معماری تداوم و امکان تجلی و رشد یابد و نمونه های بدیعی از این امور (به ویژه در زمینه هنر و معماری) پدید آید. در زمینه های دینی و مذهبی دوران شاه تهماسب دوران بسیار خوبی برای سلسله صفویه به حساب می آید. زیرا این پادشاه توانست هم تشکیلات قدرتمند حکومتی را تحکیم بخشد و هم به امور دینی و مذهبی رسیدگی کند. در دوران حکومت شاه تهماسب مرزهای ایران تثبیت شد، صلح و دوستی میان کشورهای ایران، عثمانی، هند و اعراب برقرار شد، و تا ارزنه الروم ترکیه مطیع ایران شدند. این صلح و آرامش طولانی به شاه تهماسب فرصت داد تا سازمان اداری و نظامی و اقتصادی دولت صفوی را بر پایه مستحکمی بنا کند.. پس از وی دردوران حکومت شاه عباس اول نیز ایران به شرایط مناسبی از جنبه های اقتصادی، علمی، فرهنگی، و هنری، نظامی، و اجتماعی دست می یابد پایتخت صفویان در این دوران شهر اصفهان بوده است و دولت صفوی بر خلیج فارس و حکومت داخلی ایران به کلی مسلط می گردد در دوران شاه سلطان حسین دیده می شود که در همین دوران اشرف افغان توانست تا شهر اصفهان بتازد و تاج و تخت را از آن خود نماید. ذکر این نکته نیز لازم است که بسیاری از خرافات شیعی و کج فهمی های این مذهب نیز در همین دوران به مذهب شیعه وارد شد که معلم شهید دکتر علی شریعتی در کتاب تشیع علوی و تشیع صفوی به طور کامل به این موضوع پرداخته است
2-6

افـشاریه
نادر قلی فرزند امام قلی از قبیله " قرخلو " بود که شاخه ای از ایل افشار به شمار می رفت . طایفه مزبور ، از آغاز سلسله صفوی برای جلوگیری از هجوم ازبکان و ترکمانان به منطقه شمال خراسان کوچ داده شد و در منطقه ابیورد و دره گز استقرار یافت . مورخ رسمی دربار نادری ، میرزامهدی خان ،‌تاریخ تولد نادر را روز شنبه بیست و هشت محرم سال هزار صد هجری قمری ذکر کرده و با توصیف مختصری از حیات عشایری ، اصل و نسب آخرین فاتح بزرگ آسیایی را در پرده نگاه داشته است . آنچه مسلم است نادر تا طغیان افاغنه غلزایی قندهار و برافتادن حکومت دویست و پنجاه ساله صفویان ، در گمنامی به سر می برده و زندگانی بی پیرایه چوپانی او ، تنها با هنر نماییها و قهرمانیهای ساده ای همراه بوده است (قدیانی1384-276).

سقوط اصفهان در سال 1135 ه.ق. بهانه خوبی به دست سرکشان داخلی و مدعیان خارجی ایران داد تا هر یک از گوشه ای سر برآوردند و کشور را به هرج و مرج طولانی مبتلا کنند . نادر نیز در راس گروهی که برای حمایت از حیات و هستی اهل ابیورد فراهم ساخته بود ابتدا در خدمت خان همین منطقه قرار گرفت و پس از ازدواج پیاپی با دو دختر او ، وارث حکومت محلی کوچک وی شد . آن گاه در سال 1139 ه.ق که شاهزاده سرگردان صفوی ( تهماسب میرزا ) در جستجوی یاران و همراهان فداکاری بود به او پیوست و عزم نجات ایران کرد .
.
. واقعه مهم پایانی سال 1153 ه.ق. لشکر کشی شاه ایران به ماوراءالنهر و تصرف مناطق جنوبی آمودریا ( جیحون )‌ بود . ابوالفیض خان ( از احفاد چنگیز ) به شکست قطعی معترف شد و از سوی نادرشاه حکومت سمر قند و بخارا و آن سوی رودخانه تا صفحات سغد و فرغانه را به دست آورد . اما ، ایلبارس خان ( والی خوارزم ) از در جنگ در آمد و لامحاله جان بر سر دعوی نهاد . (بیات 1377 363)

با افول دولت نادری ، سرزمین پهناور فلات ایران کع پس از مدتها به زیر یک درفش در آمده و رنگ یگانگی پذیرفته بود ، از هم پاشید . همچنین ، سرداران متعددی که از برکت همت و حمیت شاه افشار اعتبار و اهمیت یافته بودند ( به پیروی آن بزرگ ) صلای کشورگیری سردادند. از میان عناصر قدرتمندی که یک چند بر بخشهای مختلف ایران حکومت کردند ، می توان از مدعیان زیر نام برد : (صفی زاده 1382-1717)
2-7
زندیه
- کریم خان زند ( 1193 – 1163 ه.ق. ) : از سوابق زندگی خان زند تا سال 1163 ه.ق. که جنگهای خانگی بازماندگان نادر شاه بی کفایتی آنان را برای مملکتداری آشکار ساخت و به تبع آن عرصه را برای ظهور قدرتهای جدید مستعد گردانید ، خبری در دست نیست . به دنبال اغتشاشات گسترده و عمومی این ایام خان زند به همراه علی مردان خان و ابوالفتح خان بختیاری اتحاد مثلثی تشکیل داد و چون هیچ یک از آنان خود را از دیگری کمتر نمی شمرد ، ناچار به نزاعهای داخلی روی آوردند .(قدیانی 1384 ج3 -1278)
- شاهرخ افشار: به دنبال قتل نادر ، نخست برادر زاده او ( علیقلی خان عادلشاه ) زمام قدرت را در دست گرفت و به فاصله یک سال ، به دست برادر خود ( ابراهیم خان )‌ مغلوب ،‌کور و زندانی گشت . شاهرخ ، فرزند رضاقلی میرزا ( نواده نادر ) سرانجام بر بنی اعمام پیروز شد و چون به دلیل بر نابینا شدن توانایی اداره امور کشور را نداشت ، لاجرم به همان فرمانروایی بر مشهد و نیشابور و گاه هرات و بخشی از صفحات خراسان شمالی بسنده کرد . حکومت او با توجه به احترامی که خان زند برای ولی نعمت خود ، یعنی نادرشاه ، داشت ، بلامعارض بود و تا سال ( 1210 ه.ق. ) که آقا محمد خان سراسر ایران را به تصرف خود در آورد ادامه یافت .
-احمد خان ابدالی : این مرد که از سرداران نادر و از همراهان صدیق وی در اواخر کار بود، در اندک مدتی توانست بر قندهار و کابل استیلا یابد و با حملات پیاپی بر مناطق سند و پنجاب و کشمیر بر وسعت قلمرو خود بیفزاید . تعرضاتی که وی به مشهد مقدس کرد ، بی نتیجه ماند و چون کریم خان زند به احترام احفاد نادر متوجه صفحات شرقی نبود ، بخشهایی از سیستان و بلوچستان هم در ربقه اطاعت او باقی ماند . (همان منبع 369)
- بخشهای شمالی خراسان و ماوراءالنهر ( بخارا ، سمرقند و خیوه یا خوارزم ) در تحت حکمرانی خانهای ازبک و ترکمانانی بودند که خود را از دودمان چنگیزی می شمردند و روابطی مبتنی بر خود مختاری داخلی و در عین حال ، تمکین به قدرت فائقه مرکزی ایران را ضروری می دیدند(صفی زاده1382-1732) .
2-8
علمای قرن دهــم
علی بن هلال جزائری-سید حسن موسوی کرکی-محقق میسی عاملی- محقق ثانی- شیخ ابراهیم قطیفی –امیر منصور –مرحو زواره – شهید ثانی- اخوند ملا عبدالله یزدی- عز الدین سید حسین –کاشانی –عبدالعالی –سید ضائغ- کمال الدین نظری – مقدس اردبیلی –شهید بخارا –امیر حسین مجتهد – صاحب مدارک –صاحب معالم-علی بن محمد شهید عاملی
2-9

علمای قرن یازدهم
قاضی نورالله مرعشی شوشتری-ملا عبدالله شوشتری-میرزا محمد استرآبادی-سید ابراهیم حسینی همدانی-
سیـد ماجــد-شیخ بهـــائی-دو سبط بزرگوار-شیخ عبدالنبی جزائری-شیخ لطف الله عاملی اصفهانی-سید زین العابدین کاشانی-مرحوم میــرداماد-میرفنـدرسکی-مرحوم ملا صـدرا-مرحوم فیـّاض-مرحوم فیض کاشانی-محقق خوانساری-حاج میرزا رفیعا نائینی-میرزا محمد شیروانی-مجلـسی اول-ملا محمد صالح مازندرانی-سلطان العـلماء-ملا عبدالله بشـروئی-علی نقی کمره شیرازی-شرف الدین شـولستانی-شیخ جواد کاظمینی-حاج ملا خلیل قزوینی-سید خلـف حـویزی-سید علیخان حـویزی-فخرالدین طریـحی-محقق سبزواری-آقا رضی قزویـنی-علاء الدین گلسـتانه-شیخ حـرّ عاملی-شیخ احمـد بحرانی-سید هاشم بحرانی-قاضی سعید قـمی
2-10
علمای قرن دوازدهم

علامه ی مجلسی-سید جزائری-قاضی کمره ی (خمینی)- سیدعلی خان مدنی-شیخ سلمان بحرانی-آقا جمال خوانساری-آقا حسین جیلانی-جدّ بحرالعلوم و پدرش-مفسر قمی-سراب-میرزا عبدالله تبریزی-بهاالدینء اصفهانی-ابوالحسن شریف-ابوالحسن شریف
2-11

مدرسه مریم بیگم صفوی
مریم بیگم صفوی زوجه شاه طهماسب مدرسهای در خوانسار ساخته که هنوز باقی است این مدرسه از قدیمی ترین مدرسه علمیه خوانسار است که در دوران صفویه مهد علما ودانشمندان فراوانی بوده است که در حال حاضر به مدرسه علوی مشهوراست وزیر نظر حجه الاسلام حاج اقا مرتضی علوی اداره میشود(میر محمدی 1380 92)

مدارس دوره صفویه

مدارس در شیراز هاشمیه – حکیم - مجید – مقیمیه – مدرسه های خان - امامیه – ایمانیه –تقویه – خنجیه – زینبیه – شرافتیه – محسنیه – و محمدیه

مدارس اصفهان مدرسه چهارباغ که فعلیتهای علمی و اموزشی داشته و مجمع دانشمندان و فلاسفه و عرفای بزرگ جون شیخ بهایی – میر داماد – میر فندرسکی – ملا صدرای شیرازی – محمد باقر مجلسی – ملا محسن فیض کاشانی بوده است (درانی 1384 -102)
مدرسه ملا عبدالمحمد متوفی 1022 ق
مدرسه جده بزرگ و کوچک
مدرسه نواب در خ نادری مشهد
مدرسه ملا محمد باقر در خ نادری
مدرسه میرزا جعفر در شمال شرقی صحن تحقیق
مدرسه خیرات خان در خ صفوی (1057) ( همان منبع 102)

دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله بررسی سیر تاریخی زبان و ادبیات عرب در ایران از دوره صفویه تا قاجاریه

دانلود مقاله صفات و خصوصیات عرب

اختصاصی از فی بوو دانلود مقاله صفات و خصوصیات عرب دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 
1. سخاوت
در زمان صلح و آرامش، عرب بخشنده و جوانمرد بود. در بخشش مبالغه می کرد و در این راه مال و ثروت را خوار و بی اعتبار می شمرد و بخشش و کرم را یکی از مظاهر سیادت و سروری می دانست. حاتم طایی در این باره می گوید:
یقولون لی أهلک مالک فاقتصد و ما کنت لو لا ما تقولون سیدا
«می گویند دارایی خود را تباه ساختی، میانه روی پیشه کن، اگر چنان می کردم که آن ها می گویند به سروری نمی رسیدم»
قماربازی آنان نیز از سخاوت و کرم ریشه می گرفت. ثروتمندان در شدت سرما و سختی های روزگار بر سرگوسفند و شتر به قمار می پرداختند و چون یکی می برد گوشت قربانی را میان نیازمندان و فقیران تقسیم می کرد. از این رو، شاعران به ستایش قماربازان می پرداختند و کسانی را که قمار نمی باختند نکوهش کرده، «آزمند» و «بخیل» می نامیدند. لبید بن مالک در این مورد می گوید:
و جزور أیسار دعوت لحتفها بمغا لق متشابه أجسا مها
أدعو بهن لعاقر أو مطفل بذلت لجیران الجمیع لحامها
فالضیف و الجارٍ الجنیب کأنّما هبطا تبالة مخصباً أهضامها
«برای نحر کردن شترانی که در قمار باخته ام یاران را فراخواندم تا با همان تیرهای قرعه کشی که مناسب شتران است آن ها را نحر کنند؛
آنگاه گوشت آن ها را به همسایگان و تازه واردان می دهم؛
و میهمان و همسایه آن ها را چنان می خورند که گویی به درّة «تباله» و دامنه های پرخیر و برکت آن در آمده اند».
شاعر در این ابیات به شترانی اشاره کرده است که قماربازان ذبح می کنند و آنان را به کشتن قربانی با تیرهای قمار فرا می خواند، تا گوشت آن را میان همسایگان تقسیم کند تا چنان سیر شوند که گویی در وادی تباله، که دارای دشت های حاصلخیز است، فرود آمده اند.
بخشش عرب در پذیرایی از مهمان و فراهم کردن آسایش او تجلی می یافت و نیز در گرامیداشت بیوه زنان، یتیمان و دریوزگان؛ به ویژه آنگاه که سرما شدت می گرفت و باران از بارش امساک می کرد و مردم غذایی برای خوردن نمی یافتند. خنساء در این باره می گوید:
و اِن صخراً لکا فینا و سیدنا و اِن صخراً اِذا انشتوا لنحار
«همانا (صخر) کاردان و سرور ما بود و هنگامی که در زمستان گرفتار قحطی می شدیم او به کرّات شترانش را قربانی می کرد».
و مضرس بن ربعی می گوید:
و اِنی لأدعو الضیف بالضوء بعد ما کسی الأرض نضاح الجلید و جامده
أبیت أعشیة السدیف و اِننی بما نال حتی یترک الحی حامدة
«پس از آن که قطرات شبنم روی زمین را خیس و منجمد کرد من با افروختن آتش مسافران میهمان را به خانة خود دعوت می کنم؛
از این که تنها با چربی کوهان شتر از مهمان خود پذیرایی کنم ابا می ورزم و تا هنگامی که او قبیله ام را ترک کند به خدمتگذاری او می پردازم».
آنان به زیادی مهمان مباهات می کردن و در شبهای سرد می کوشیدند تا با روشن کردن آتش مهمانان را به سوی خود بکشانند و مسافران با دیدن شعله های آتش به قصد گرم شدن بدانجا روی می آوردند. همچنین اعراب با به پارس آوردن سگان در جهت جذب مهمان می کوشیدند. شریح بن احوص در این باره می گوید:
و مستنبح یبغی و دونه من الیل سجفا ظلمة و ستورها
رفعت له ناری فلما اهتدی بها زجرت کلابی أن یهر عقورها
«بسا مسافری که چون پرداه های سیاه شب فرو آویخت با برآوردن آوای سگان در پی یافتن پناهگاهی برای گذراندن شب بر آمد؛
در این هنگام من شعله های آتش خویش را برای راهنمایی او سرکش تر ساختم و چون راهنمایی شد سگانم را راندم تا آزاری به وی نرسانند.
یکی از عواملی که شاعران عصر جاهلی را به سرودن هجویه وا می داشت خاموش کردن آتش به هنگام پارس سگ ها برای مهمانان بود. اخطل در هجو جریر از این عمل چنین تعبیر کرده است:
قوم إذا استنبح الأضیاف کلبهم قالوا لأمهم بولی علی النار
«آنان قومی هستند که چون مهمانان سگشان را به پارس کردن وادارند به مادرشان گویند با بول خود آتش را خاموش گردان».
از جمله کسانی که به کرم و بخشش بلند آوازه بود و در سخاوت به او مثل می زدند، حاتم طایی بود. او که نامش حاتم بن عبدالله سعد بن حشرج طایی و یکی از شاعران عصر جاهلی بود به بندگی مهمانان خود مباهات می کرد. او در این باره می گوید:
و إنی لعبد الضیف مادام ثاویاً و ما فی الّا تلک من شیمة العبد
«من تا زنده ام بندة مهمانم، از خوی و عادت بندگان تنها همین با من است»
در شعر دیگری او به غلام خود، در صورتی که مهمانی را به خانة او آورد. وعدة آزادی داده می گوید:
او قد فانّ اللیل قمر و الریح یا واقد ریح صر
علّ یری نارک من یمر اِن جلبت ضیفاً فأنت حرّ
«آتش بر افروز که شب ماهتابی است و باد سرد و تند می وزد، ای آتش افروز!
شاید رهگذری شعله های آتش تو را ببیند، اگر بتوانی مسافری را به خانة من جلب کنی تو آزادی»
یکی دیگر از این بخشندگان کعب بن مامه ابادی بود که در شعر شاعر نامش به همراه حاتم طایی آمده است:
کعب و حاتم اللذان تقسما خطط العلا من طارف و تلید
«کعب و حاتم کسانی هستند که بزرگواری های حال و گذشته را میان خود تقسیم کرده اند»
اوس بن حارثه بن لام طایی، هرم بن سنان، عبدالله بن حبیب عنبری، عبدالله بن جدعان، و قیس بن سعد، از دیگر سخاوتمندان عرب به شمار می آمدند.
شجاعت
اعراب در دفاع از شرافت قبیله یا زنان خود و صیانت آنان از خواری و ذلت اسارت، شجاع و دلیر بودند و در این راه اعتنایی به مرگ نمی کردند. عرب های بادیه نشین از ساکنان شهرها شجاعتر بودند. علت این امر همان گونه که ابن خلدون ذکر می کند آن است که: «شهر نشیان در بسترهای نرم و راحت می آرامند، و در ناز و نعمت به سر می برند و دفاع از جان و مال خود را به حکمران خود وا می گذارند که تدبیر امور آنان را بر عهده گرفته است، و به نگهبانی اتکا می کنند که ایشان را از تعرض و آسیب در امان بدارند و در بارورهایی که گرداگرد شهر آنان را فرا گرفته است و حصارهایی که حایل و مانعی در برابر هجوم دیگران است، می آرامند، و از همین رو است که هیچ بانگ و فریادی آنان را بر نمی انگیزد، و هیچ کس شکار ایشان را هم نمی رماند. به همین سبب در نهایت غرور و آسودگی سلاح را به دور افکنده اند و نسل های ایشان بر این وضع تربیت شده اند. ولی بادیه نشینان به سبب جدایی از اجتماعات بزرگ و تنها به سر بردن در نواحی دورافتاده و دور بودن از نیروهای محافظ و نگهبان و نداشتن باروها و دروازه ها، خود دفاع از جان و مال خویش را بر عهده دارند و در این باره و در این باره به کسی اعتماد نمی کنند. از این رو، پیوسته مسلح و مجهز می باشند، و در راه ها با توجه کامل به همة جوانب می نگرند و مواظب خود از هر خطری می باشند. آن ها از خوابیدن و استراحت کردن پرهیز می کنند، مگر خواب اندکی در همان جایگاهی که نشسته اند و بر بالای جهاز شتران، هنگام مسافرت ها همواره با کنجکاوی دقیق به هر صدای آهسته یا غرش سهمناکی که از دور می شنوند به دقت گوش می سپارند، و در دشت های خشک و صحراهای وحشت انگیز با اتکا به دلاوری و سرسختی و اعتماد به نفس خویش تنها سفر می کنند، چنانکه گویی سرسختی و دلاوری سجیّت و سرشت آنان شده است، و همین که موجبی پدید آید، یا بانگی بر خیزد و آنان را به یاری طلبید بی درنگ به سوی آن می شتابند و هیچ گونه هراس به خود راه نمی دهند».
روشن ترین دلیل بر صحت سخن ابن خلدون آن است که چون قریش به سبب اشتغال به تجارت، به ثروت و مکنت رسیدند از امور مربوط به جنگ کنار کشیدند. بادیه نشینان بر اساس سرشت سلحشورانة خود تجارت را خوار می شمردند و قریش را به سبب پرداختن به تجارت مورد ملامت قرار می دادند. در این باره از آنان اشعاری نقل شده است که ضمن آن ها به تحقیر تجارت پرداخته اند و در برخی از این اشعار نیز قریش آماج تحقیر ایشان قرار گرفته است. علت این که بعضی از عرب ها قریش را خوار می شمردند و از آنان بیمی به دل راه نمی دادند، به اشتغال ایشان به تجارت و انصراف از امور جنگ، برخلاف سنت متداول در میان عرب ها، بر می گشت . از نظر عرب جنگجویان دلیر و دلاوران بی باک، از برترین منزلت بهره مند بودند. اما زندگی بی نام و آوازه، نظیر اشتغال به پیشه و زراعت که از خطر کردن های ماجراجویانه بهره ای نداشت از آن بازاریان بود. اعشی آنگاه که ایاد را به دلیل کشاورز بودن مورد سلامت و نکوهش قرار می دهد در این باره می گوید:
لَسْنا کمن جعلت ایاد دارها تکریت تنظر حبها أن یحصدا
قوماً یعالج قمّلا أبناؤها و سلاسلاً أجُداً و باباً مؤصدا
جعل الا له طعامنا فی ما لنا رزقاً تضمنه لنا لن ینفذا
مثل الهضاب جزارة لسیوفنا فاذا تراع فانّها لن تطردا
«ما چون قوم ایاد نیستیم که تکریت را اقامتگاه خود قرار دادند و در انتظار رسیدن محصول نشستند تا آن را درو کند؛
قومی که فرزندانشان با شپش ها می جنگند، در حالی که زنجیرهای وابستگی استوار است و درها بسته؛
خداوند روزی ما را در مال و دارایی خویش قرار داده، رزقی که زوال نمی پذیرد؛
از جمله کسانی که در میان عرب ها به شجاعت و دلیری شهرت داشتند عبارت بودند از: خالد بن جعفر کلاب عامری، عتیبة بن حارث، عنترة عبسی، زید الخیل، عامربن طفیل، عمرو بن معد یکرب، و عمرو بن کلثوم.
عفت و پاکدامنی
گر جه در میان اعراب عصر جاهلیت کسانی بودند که در لذت و عشرت غوطه می خوردند و دربارة زنان به تغزل های مغایر با عفت و پاکدامنی می پرداختند؛ در عین حال کسانی نیز بودند که به پاکدامنی و چشم پوشی از زنان و لذت های دیگر شهرت داشتند. پاکدامنی نیز مانند شجاعت و بخشندگی از لوازم و شرایط سروری تلقی می شد. آنان به پاکدامنی خود افتخار می کردند و به ستایش از آن می پرداختند. عنترة بن شداد می گوید:
و أغض طرفی ما بدت لی جارتی حتی یواری جارتی مأمواها
«من از نگاه به زن همسایه ام چشم بر بستم تا اینکه خانه اش او را از دیدگاه پنهان داشت».
خنساء در رثای برادرش، صخر، بر پاکدامنی و چشم پوشی وی از زنان نوحه گری می کند و می گوید:
لم تره جارة یمشی به ساحتها لریبة حین یختلی بیته الجار
«هرگز زن همسایه او را ندیده است که چون در خانه اش تنها بماند با بدگمانی به حریم وی گام گذارد

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  11  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله صفات و خصوصیات عرب

پایان نامه بررسی سیر تاریخی زبان و ادبیات عرب از دوره صفویه تا قاجاریه

اختصاصی از فی بوو پایان نامه بررسی سیر تاریخی زبان و ادبیات عرب از دوره صفویه تا قاجاریه دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

پایان نامه بررسی سیر تاریخی زبان و ادبیات عرب از دوره صفویه تا قاجاریه


پایان نامه بررسی سیر تاریخی زبان و ادبیات عرب از دوره صفویه تا قاجاریه

فایل : word

قابل ویرایش و آماده چاپ

تعداد صفحه :137

 

 

 

1-1 بیان مسئله

 

بررسی سیر تاریخی زبان و ادبیات عرب در ایران از دوره صفویه تا قاجاریه در فاصله زمانی بین سالهای 910هـ..ق الی 1210هـ..ق می باشد. با توجه به فارسی زبان بودن ایرانیان ، حس کنجکاوی در مورد ضعف ادبیات عرب در ایران ، همچنین اوج گیری شیعه و تقابل به وجود آمده با تسنن و چگونگی تسری و داخل شدن ادبیات عرب در ایران آن زمان بود، که مرا برآن داشت تا سیر تحولی ادبیات عرب در این دوره را بررسی کنم و آشنایی بیشتر با این سیر تحولاتی را عرضه نمایم.

 

1-2 هدف های تحقیق

 

به طور اجمال می توان هدف از تحقیق فوق را در چند مسئله بیان نمود،به طوری که نه تنها اطلاعاتی از زبان ادبیات عرب بر ما آشکار سازد. بلکه بتوان اطلاعاتی در زمینه ادبیات عرب در این دوره و شناخت تحولات این دوره را برای ما نمایان سازد. که به اجمال به بیان اهداف مورد نظر به صورت فهرست وار می پردازم.

 

1- بررسی دوران صفویه ، افشاریه و زندیه شامل سلاطین و وضعیت این دوران 2- علما و دانشمندان و نویسندگان و آثار علمی آنها که نوشته شده است و وسوابقی که از انها در دسترس ما می باشد.3-نمونه ای از ادبیات شعری عالمان در قرون10 و11 و12وترجمه ابیات

 

1-3 اهمیت موضوع تحقیق و انگیزه انتخاب آن

 

باید اذعان نمود از آن جهت این موضوع اهمیت دارد که کمتر شخصی ادبیات عرب این زمان را مورد تحلیل قرار داده است . در این زمان ادبیات عرب به نوعی دارای نقصان شده است چرا که از طرفی سلاطین به نوعی مخالفت خود را با ترویج ادبیات عرب اظهار داشته اند و از طرفی شاهان ایرانی زنده نگاه داشتن ادبیات فارسی را در اذهان خود پرورش می دادند. پس انگیزه بیشتر من جهت انتخاب موضوع فوق ارتباط کاری،تحصیلی و بررسی وضعیت ادبیات عرب در آن زمان میباشد لذا بر آن شدم که موضوع رابررسی نمایم.

 

1-4 سوالات فرضیه تحقیق

 

سوالاتی که برایم در این زمینه مطرح شد عبارتند از :

 

1- دوران صفویه و افشاریه و زندیه چه دوره ای می باشند؟

 

2- چه دانشمندان و نویسندگانی در این دوره در ایران می زیسته و فعالیت می کرده اند؟

 

3- آیا نمونه ای از شعرا در زمینه ادبیات عرب توسط نویسندگانی ایرانی موجود می باشد؟

 

4- سیر تاریخی ادبیات عرب ونقش دانشمندان و علما و مدارس در سه دوره فوق

 

فرضیه های تحقیق : شامل ادبیات عرب و چگونگی عدم شکوفایی در سه قرن فوق و نویسندگان در دوره مورد نظر ، علل فترت ادبیات عرب ، برخورد علما با ادبیات عرب ، چگونگی رفتار سلاطین با ادبیات عرب و علت پس رفت ادبیات عرب در این دوره.

 

1-5 روش تحقیق: کتابخانه ای و فیش برداری- اینترنت

 

1-6 قلمرو تحقیق : کتابخانه مجلس شورای اسلامی کتابخانه ملی- اینترنت- کتابخانه حوزه علمیه خوانسار.

 

1-7 مشکلات تحقیق : موجود نبودن تحقیق و پیشینه ای در رابطه با موضوع فوق.

 

عدم دسترسی به منابع کتب که در دوره فوق به نکارش درآمده.

 

 

 

 


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

فصل دوم

 

زبان و ادبیات عربی و فارسی در دوره صفویه و علمای قرن دهم


 

 

 

 

 

 

 

 

2-1 مقدمه

 

همواره تاریخ وادب مقوله ای پرجاذبه، زیبا و دوست داشتنی برای بشر به شمار میرود. همیشه انسانها به سرگذشت پیشینیان علاقمند بوده اند. و گاه به عنوان سرگرمی یا به منظور تجربه اندوزی از آن بهره می جستند. با نگاهی به کتابها و مطالب موجود در کتابخانه ها تعدد و فراوانی مطالب در رابطه با تاریخ قابل توجه است و بیشتر به چشم میخورد. به سبب انکه اغلب شاعران ایرانی با ادبیات عرب که مدیون قران و اموزه های دینی، بلاغی، حکمی و ادبی است مانوسند .بنابراین در طول تاریخ ادبیات ایران فارسی زبانان عربی سرای فراوانی را میتوان معرفی کرد و اثار انهارا بررسی نمود .

 

در روزگار معاصر، موضوع زبان وادب عربی در ایران ، هنوز چنانکه باید مورد بررسی قرار نگرفته است ، ولی در لابه لای آثاری که دربارة‌ تاریخ‌های ادبیات فارسی نوشته شده، اطلاعاتی عرضه گشته است، خاصه که در قرون اولیه‌ اسلامی تفکیک زبان و فرهنگ عربی و فارسی تقریباً محال بوده است و نویسندگان تواریخ ادبیات به ناچار از منابع فرهنگ عربی در این باره که آکنده از مایه‌های ایرانی است،‌ سود برده‌اند؛و باید از کتابهای زبان تازی که در میان ایرانیان ودر این باب است و هوشمندانه به موضوع پرداخته استفاده کرد، اما برخی به جای بررسی ادبیات عرب در ایران، فهرستی از بزرگان ایرانی عربی نویس تدارک دیده‌اند که هدفی جز بزرگ نمایی ایرانیان نداشته است.

 

فضای فرهنگی ایران از فتح اسلامی تا حدودی تحت تاثیر اذبیات عرب قرار گرفته وهمة فرهنگ دیرپای آن گویی تنها از مجرای بین النهرین سیل وار به رودهای خروشانی که در زبان عربی جاری بود، می‌پیوست و گویی سرزمین ایران بر اثر این انتقال،از مایه‌های فرهنگی وتاریخی خود تهی می‌گشت تا جای را برای ادب عربی ـ‌ دینی بگشاید.عربها که گروه گروه در ایران سکنی می‌گرفتند، زبان و ادب خود را به کار می‌بردندوآن را به کارگزاران و موالی خویش می‌آموختند؛پس باید گفت بی گمان زبان ادب نیز میان عرب‌ها و بسیاری از ایرانیانی که راهی به مراکز قدرت می‌جستند، عربی بود.به طوری که میتوان گفت زبان دولتی در ایران ودر قرن چهارم هجری عملا عربی بود

 

 


دانلود با لینک مستقیم


پایان نامه بررسی سیر تاریخی زبان و ادبیات عرب از دوره صفویه تا قاجاریه

پایان نامه ادبیات عرب – ضرب المثل های مشترک میان سه زبان عربی، فارسی و انگلیسی

اختصاصی از فی بوو پایان نامه ادبیات عرب – ضرب المثل های مشترک میان سه زبان عربی، فارسی و انگلیسی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

  دانلود پایان نامه رشته ادبیات عرب – عنوان : ضرب المثل های مشترک میان سه زبان عربی، فارسی و انگلیسی

با فرمت ورد  word  ( دانلود متن کامل پایان نامه  )

 

جامعه العلـامه الطباطبائی

کلیه الآداب الفارسیه و اللغات الأجنبیه

قسم اللغه العربیه و آدابها

 

 

»الأمثال، دراسه و مقارنه بین اللغات

الثلـاث: العربیه و الفارسیه و الـإنکلیزیه«

 

 

بحث مقدّم لنیل درجه الماجستیر فی اللغه العربیه و آدابها

 

 

ضرب المثل های عربی، فارسی و انگلیسی، با یک مقدمه، دو باب و نتیجه گیری در … صفحه زیر نظر استادان دکتر تقیه و دکتر منافی تنظیم شده است. هدف تحقیق حاضر، گردآوری و مقایسه ضرب المثل های مشترک میان سه زبان عربی، فارسی و انگلیسی می‎باشد.

ب. مبانی نظری شامل مرور مختصری از منابع ، چارچوب نظری و پرسشها و فرضیه ها:

در تدوین این پایان نامه از کتابها و واژه نامه های معتبر در ارتباط با موضوع پایان نامه استفاده
شده است.

پ. روش تحقیق شامل تعریف مفاهیم، روش تحقیق، جامعه مورد تحقیق، نمونه گیری و روشهای نمونه گیری ، ابزار اندازه گیری و نحوه اجرای آن ، شیوه گردآوری و تجزیه و تحلیل داده ها:

این تحقیق از نوع توصیفی بوده و از طریق مطالعه و بررسی کتابخانه ای انجام شده است.

ت. یافته های تحقیق:

مهم ترین یافته ی تحقیق در این پایان نامه ، معادل یابی برای ضرب المثل های عربی در زبانهای فارسی و انگلیسی است.

ث. نتیجه گیری و پیشنهادات:

در مورد بررسی و مقایسه ی ضرب المثل های سه زبان عربی، فارسی و انگلیسی تا کنون پژوهش در خور توجهی انجام نشده است. بنابراین این پایان نامه سعی بر آن دارد تا در حد امکان پاسخگو بخشی از دشواری های معادل یابی ضرب المثل های این سه زبان باشد.

در خاتمه پیشنهاد می‎شود در موضوعات زیر نیز تحقیق شود:

1- ضرب المثل هایی که اشتراک لفظی دارند. 2- ضرب المثل هایی که اشتراک معنوی دارند.

3- ضرب المثل هایی که اشتراک لفظی و معنوی دارند. 4- ضرب المثل های متضاد

التمهید

»إنّی رأیتُ أنَّه لایکتب إنسانٌ کتابا فی یومه إلا قال فی غده: لوغُیِّر هذا لکان أحسنَ. و لوزیدَ کذا لکان یُسْتحسَنُ. ولوُ قدِّم هذا لکان أفضلَ و لوتُرک هذا لکان أجملَ، و هذا مِن أعظمِ العِبَرِ. و هو دلیلٌ علی استیلـاءِ النقصِ علی جملهِ البشر«. العِماد الأصبهانّی.

 

بما أنّ المثل تمخّضَ عن نبذه من خبرات الشعوب و ثقافاتهم السامیه فمن الأحسن أنْ نعرِّف الثقافه فی البدایه. فإنّ الثقافه کما یعرّفها کروبرهی» تشمل الکلـام، والعلوم، و المعتقدات، و الأدب ، و الفن، و الآمال، و القوانین التی نتعلمها من القدماء، حیث نستطیع أن نضیف إلیها أشیاء جدیده.«[1]

لاشک أن اللغه تصدر من الثقافه حیث تعتبر من الأجزاء الرئیسه لتکوینها، کما أن المثل فرعٌ من فروع الأدب فی کل لغه و الذی یجعلُ الکلـامَ أن یتزین و یزدادَ جمالا و معنی، ذلک لانّ المثل کما یقول دوریفارول: »خبره جمیع الشعوب، و نتیجه التفکیر السلیم لجمیع العصور، اخُتزِل إلی صیغه مصغّره«.[2]

 

تعریف المثل

»مِثْل: کلمه تسویه، یقال: هذا مِثْله و مَثَله، کما یقال شِبهه و شَبَهه، یقال: مِثل و مَثل و شِبه و شَبَه بمعنی واحد. والمَثَل : الشیء الذی یُضرب لشیء مثلـا فیجعل مثله، وفی الصحاح: مایضرب به من الأمثال.«[3]

یقول صاحب جمهره الأمثال:»أصل المثل التماثل بین الشیئین فی الکلـام کقولهم: »کماتدین تدان« و هو من قولک: هذا مِثل الشیء و مثله، کما تقول شِبهه و شَبهه، ثم جَعَل کلَّ حکمه سائره مثلـا و قد یأتی القائلُ بمایَحُسن أن یتمثل به إلا أنه لایتفق أن یسیر فلـا یکون مثلـا.«[4]

أما المثل فی الامصطلـح الأدبی کمایعرّفه عبدالمجید قطامش فهو »ذلک الفن من الکلـام الذی یتمیز بخصائص و مقومات، تجعله جنسا من الأجناس الأدبیه قائما بذاته و قسیما للشعر و الخطابه و القصه و المقامه و الرساله و …«[5]

ویمکننا بعد استقراء هذه التعریفات أن نقول: إنه قول موجز، سائرٌ صائبُ المعنی و الذی یعتمد علی تشبیه حاله بحاله أخری.

 

أنواع المثل العربی

یعتقد الدکتور قطامش أن المثل العربی ینقسم إلی ثلـاثه أقسام و هی: المثل الموجز، و المثل القیاسی، والمثل الخرافیّ.[6]

  1. المثل الموجز أنه کلـام سائر موجز یقوم علی أساس التشبیه و یشمل هذا النوع من المثل، الحکم و المواعظ القصار التی یتداولها الناس و شاع استعمالها حتی صارت أمثالا، و علی سبیل المثال نشیر إلی الأمثال التالیه: » الصدق منجاهٌ «، »الصبر مفتاحُ الفرج« ، »الحبّ أعمی« و …
  2. المثل القیاسی: و هو استعاره تمثیلیه، تستعار فیها الألفاظ الموضوعه للمشبه به للمشبه و التی تعتمد علی توضیح فکره أو برهنه علیها عن طریق التمثیل و المقارنه، و نستطیع أن نذکر من هذا النوع من المثل: »مثل جلیس السوء کالقین إلا یحرق ثوبک بِشَرَره، یؤذیک بدُخانه« و »مثل النَّعامه لاطیرٌ و لاجملٌ«
  3. المثل الخرافی: و هذا یشمل الأمثال التی جرتْ علی ألسنه الحیوانات أو الأمثال التی صدرتْ عن القصص الخرافیه و منها: »ذهب الحمارُ یطلب قرنین فعاد مصلوم الأذنین« و »کالغراب و الذئب« و …

 

مصنفات الأمثال العربیه

لاشک أن العرب فی جاهلیتهم کانوا یتمتعون بالحکم و الأمثال کماکانوا یحظون بالأشعار، و إذا کان لهم شعر ممتاز و فاخر، فلـابدّ أن تکون عندهم ثقافه و فکره متقدمه و التی تدلّ علی وجود الحکم لدیهم، و معروف أن الحکمه إذا شاعت بین الناس أصبحت مثلـا.

وها هنا نقدم قائمهً من کتب الأمثال التی ذکرها قطامش[7].

 

ملخص تاریخی

لکتب الأمثال العربیه[8]

کتاب الأمثال لصحار بن عیاش (نحو 40 هـ).

کتاب الأمثال لعبید بن شریه (67 هـ).

کتاب الأمثال لعلاقه بن کرشم (؟).

کتاب الأمثال لأبی عمروبن العلاء (مابین 154، 159 هـ).

کتاب الأمثال للشرقی بن القطامی (158 هـ).

* کتاب الأمثال للمفضل بن محمد الضبی (170 هـ).

کتاب الأمثال لیونس بن حبیب (183 هـ).

* کتاب الأمثال لمؤرج السدوسی (195 هـ).

کتاب الأمثال للنضر بن شمیل (مابین 203، 204 هـ).

کتاب الامثال لأبی عبیده معمر بن المثنی (مابین 207، 213 هـ).

کتاب الأمثال لأبی زید الأنصاری (مابین 214، 216 هـ).

کتاب الأمثال للأصمعی (مابین 210، 217 هـ).

کتاب الأمثال لعلی بن حازم اللحیانی (215 هـ).

کتاب الأمثال لسعدان بن المبارک الضریر (220 هـ).

* کتاب الأمثال لأبی عبید القاسم بن سلـام (224 هـ).

کتاب تفسیر الأمثال لابن الأعرابی (مابین 230، 232 هـ).

کتاب الأمثال للتوزی (مابین 230، 238 هـ).

کتاب الأمثال لابن السکیت (مابین 244. 246 هـ).

کتاب الأمثال لمحمد ابن حبیب (245 هـ).

کتاب الأمثال للزیادی (249هـ).

* کتاب الأمثال لأبی عکرمه الضبی(250 هـ).

کتاب الأمثال للجاحظ (255 هـ).

کتاب الأمثال لشمر بن حمدویه (255 هـ).

کتاب الأمثال لابن قتیبه (مابین 270، 276 هـ).

کتاب الأمثال لأبی الهیثم الرازی (نحو 279 هـ).

کتاب الأمثال للبرقی (274 هـ).

* کتاب الأمثال لثعلب (291 هـ).

کتاب الفاخر للمفضل بن سلمه (291 هـ).

کتاب الأمثال للقاسم بن محمد بن بشار الأنباری (305 هـ).

کتاب الأمثال لنفطویه (323 هـ).

* کتاب الزاهر لابن الأنباری (مابین 327، 328 هـ).

کتاب الأمثال لأبی الفضل المنذری (329هـ).

کتاب جامع الأمثال للقمی (فی حدود 350 هـ).

* کتاب الدره الفاخره لحمزه الاصبهانی (نحو 351 هـ).

کتاب الأمثال للاصطخری (؟).

کتاب الحکم و الأمثال لأبی أحمد العسکری (382 هـ).

کتاب الأمثال للخالع (388 هـ).

کتاب الأمثال لأبی الندی الغندجانی (؟).

* کتاب جمهره الأمثال لأبی هلـال العسکری (نحو 395هـ).

* کتاب مجمع الأمثال للمیدانی (518 هـ).

*کتاب المستقصی فی أمثال العرب للزمخشری (538 هـ).

 

 

 

 

 

الأطوار التاریخیه للـأمثال العربیه

الأمثال القدیمه: و نقصد تلک الأمثال التی وردت عن العرب فی العصور الجاهلیه و صدر الإسلـام و عصر بنی أمیّه.[9]

الأمثال الجاهلیه: تُحدَّدُ بالنظر إلی قائل المثل و تعیین الحادثه التی تتصل بالمثل فعلی سبیل المثال نجد عددا کثیرا من الأمثال التی تنسب إلی لقمان العادی، أوأکثم بن صیفی أو عامر بن الظّرب، أو هند بنت الخسّ، أو أوس بن الحارثه، أوغیره هؤلاء من رجال العصر الجاهلی.

الأمثال الإسلامیه: و نقصد بها تلک الأمثال التی وردت من القرآن الکریم و الرسول (ص) وأئمه الهدی (ع) و الصحابه و التابعین.

القرآن الکریم:

إذا کان القرآن الکریم مشتملـا علی عدد کثیر من الأمثال فإنه من جهه أخری قدساهم فی استحداثِ الأمثال العربیهِ التی استشفّها العربُ مِن معانی القرآنِ السامیهِ. و فیمایلی نشیر إلی بعض هذه الأمثال: »أتبّ من أبی لهب«[10] أی أخسَرُ أخذ من قوله تعالی: »تبّتْ یدا أبی لَهَب«[11]، و التباب: الخسار و الهلـاک.

»أخسر من حماله الحطب«[12] ، حماله الحَطَب هی أمّ جمیل، أخت أبی سفیان بن حرب و امرأه أبی لهب المذکور فی سوره المَسَد، و المثل مأخوذ من قوله تعالی: »وَامْرأتُهُ حمالهَ الحطب«.[13]

أهم الخصائص الفنیه

1- الإیجاز: لاشکّ أن المثل أوجز من سائر الکلام، إذ هو کلمات بسیطه تعبّر عن معان کبیره و التی تشیر إلی أحداث اجتماعیه و تاریخیه و سیاسیه ضمن مفرداتها الیسیره الوجیزه.

2- إصابه المعنی: تَمَخَّضَ الأمثالُ نتیجهً للتجارب و الأفکار و التاملـات الکثیره علی مدی القرون و من ثم، تتسم دائماً بصدق المعنی و الواقعیه.

3- التشبیه: المثل من أسالیب الاستعاره التمثیلیه التی أساسها تشبیه حاله بحاله أخری ، ولولا هذا التشبیهُ لماکان المثلُ محققا.

و خلـاصهُ القولِ أنَّ الأمثالَ مرآهٌ لحیاه الشعوب و معبرِّهٌ عن تاریخهم و ثقافتهم و التی تمتاز علی غالبیتها، بالدقّه و الإیجاز و متانه السبک و سلـامه المفردات.

 

 

 

إرشادات عامّه

  • إنّ الأمثال العربیه الوارده فی هذه الرساله مرتبهٌ ترتیبا ألفبائیّا وَفْقَ الحروف الأولی للکلمات.
  • تعتبر الأمثال العربیه الوارده فی هذه الرساله فرائد من الأمثال فی اللغه العربیه الفصحی.
  • قد تمّ ذکر مصدر المثل العربی و توضیحه وَفْقَ الحروف الأولی للکلمات لذلک لم یُذْکر توضیح الأمثال المترادفه و مصادرها إلا عند مجیئها أمثالا أصلیه.
  • اقتصرتْ الرموز علی مایلی:

ج: المجلّد

را: راجِعْ (المثل المذکور فی الباب الأول)

+را: راجِعْ (المثل المذکور فی الباب الثانی)

م.ن: المصدر نفسه (و یقصدبه المصدر الذی سبق ذکرُهُ أخیرا فی تلک اللغه.

ص: الصفحه

P: page (الصفحه)

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

الباب الأول

 

الأمثال المشترکه بین اللغات:

 

العربیه، و الفارسیه والإنکیزیه.

 

 

[1] طوسی، محمدعلی، فرهنگ سازمانی، نشر مرکز آموزش مدیریتی، تهران، چاپ اول، 1372ش، ص 3

[2] میشال، مراد، روائع الأمثال العالمیه ، دارالمشرق، بیروت، 1984م، ص 9

[3] ابن منظور، لسان العرب، ماده مثل.

[4] العسکری، أبوهلال، جمهره الأمثال، المکتبه العصریه، 2003م، ج1، ص 16

[5] قطامش، عبدالمجید، الأمثال العربیه، دارالفکر ، دمشق، 1988م، ص 11

[6] انظر: م.ن، ص 28

[7] قطامش، عبدالمجید، الأمثال العربیه، ص 121

[8] ما وضع أمامه نجمه هی موجوده، مطبوعه او مخطوطه؛ أما ما أهمل فهی کتب لم تصل إلینا حتی الآن.

[9] انظر: م.ن ، ص 125

[10] المیدانی، مجمع الأمثال، دارومکتبه الهلال، بیروت، 2003، ج1، ص 169

[11] سوره المسد: 1

[12] المیدانی، مجمع الأمثال، ج1، ص 280

[13] سوره المسد، 4

 

متن کامل را می توانید دانلود نمائید چون فقط تکه هایی از متن پایان نامه در این صفحه درج شده (به طور نمونه)

ولی در فایل دانلودی متن کامل پایان نامه

همراه با تمام ضمائم (پیوست ها) با فرمت ورد word که قابل ویرایش و کپی کردن می باشند

موجود است


دانلود با لینک مستقیم


پایان نامه ادبیات عرب – ضرب المثل های مشترک میان سه زبان عربی، فارسی و انگلیسی

پایان نامه کارشناسی ارشد رشته زبان و ادبیات عرب (M.Sc) زبان و ادبیات عرب

اختصاصی از فی بوو پایان نامه کارشناسی ارشد رشته زبان و ادبیات عرب (M.Sc) زبان و ادبیات عرب دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

پایان نامه کارشناسی ارشد رشته زبان و ادبیات عرب (M.Sc) زبان و ادبیات عرب


پایان نامه کارشناسی ارشد رشته زبان و ادبیات عرب (M.Sc)  زبان و ادبیات عرب

موجز الرساله (چکیده) :

قرآن کریم به زبان عربی مبین نازل شد، تا اینکه معجزه آشکار برای جهانیان باشد، بر قومی که خود قدر بزرگی بر بیان داشتند و در میان لهجه های مختلف، لهجه قریش جایگاه برتری گردید و قرآن از میان آن همه لهجه ها، از الفاظی نشأت گرفت که دارای آهنگی زیبا، گوشنواز و دلنشین است. لذا در این خلاصه پی آنیم که "مسأله ترادف" را که منشأ بحث و جدل و تحقیق علماء، لغت شناسان، ادیبان، و محققان از دیرباز تا کنون بوده است بررسی نمائیم.

در این میان لغت شناسان به دو دسته تقسیم شده اند :

1- موافقین : و این عده بر این باورند که برای یک معنی انبوهی از کلمات مترادف وجود داشته که باعث غنی و وسعت زبان گردیده، و علت آن را علل و اسبابی می دانند که به نوعی باعث ایجاز این زبان گردیده است. و کثرت مترادفات را باعث آهنگین نمودن نثر عربی دانسته اند.

2- دسته دیگر مخالفین وجود ترادف که صرف نظر از طبیعت و سرشت لغت، بر این باورند که هیچ دو کلمه ای در زبان عربی نمی توان یافت که از نظر معنی کاملاً یکسان باشد چون آن را حکیمانه نمی دانند، بلکه به دنبال فروق دقیق و عمیق میان ارتباط کلمات هستند.

در عصر حاضر یکی از موضوعات شعله ور فرهنگستان قاهره و مجامع علمی ادبی گردیده است.

این مختصر ره توشه در جستجوی یافتن پاسخی برای این مسئله است و می کوشد با بررسی زوایای مختلف موضوع برخی از آثار دانشمندان لغت شناس را در این زمینه مطرح کرده و مورد نقد و بررسی قرار دهد تا ان شاءالله و به تحلیل و قضاوت نهایی دست یابد.

 

 

مقدمه

الحمدلله ربّ العالمین و الصلاهُ والسلام علی نبیّنا و                                                 قائدنا محمّد (ص) و الأئمه الهداه المیامین علی اصحابه البررّه المنتجبین.

لا تلمنی فی هواها
لغه القرآن هذه

 

أنا لا اهوی سواها
رفع الله لواها

 


ترم اول در کلاس درس یکی از اساتید به مبحث مترادفات اشاره ای شد ایشان فرمودند :

کلماتی از قبیل : "جید، عنق ...." مترادف نیستند چون هر کدام جایگاه ویژه ای دارند که اگر جابه جا شوند باعث خلل در معنا می گردد. این نکته برایم بسیار جالب، و باعث جرقه ای شد که پیرامون موضوع ترادف مطالعه ای نمایم.

لذا در ترم سوم درس محاضره استاد بزرگوار جناب آقای دکتر صدقی موضوع ترادف را انتخاب نموده و مقاله ای با راهنمایی ایشان نوشتم. که از راهنمایی های ایشان بسیار بهره جستم. و کتابهایی پیرامون موضوع ترادف از نمایشگاه بین المللی خریداری نمودم و همین امر برایم رغبتی شد که موضوع رساله را پیرامون مبحث "ترادف" برگزینم.

پس از مشورت با اساتید بزرگوار مورد تأیید قرار گرفت و با مشورت استاد بزرگوار دکتر حریرچی به پایان نامه هایی که در این زمینه یا مشابه او بود و کتابهای منبع و مرجع رهنمون شدم که بسیار راه گشای کارم بود و با راهنمایی اساتید محترم جناب آقایان دکتر انوار، دکتر دیباچی، دکتر شکیب، کتابهایی مانند : الخصائص، ابن جنی، کشّاف زمخشری، الفروق فی اللغه، ابوهلال عسکری، فقه اللغه ثعالبی، المزهر سیوطی، الألفاظ المترادفه، المتقاربه المعنی، عیسی رمانی، الترادف فی الحقل القرآنی، دکتر عبدالعال سالم مکرم، الترادف امیل یعقوب، علم الدلاله،     دکتر احمد عمر مختار عمر، اعجاز مصطفی صادق الرافعی، و چند کتاب دیگر را خریداری نمودم و علت این امر بعد مسافت بود که با فراغ بال در منزل می توانستم استفاده کنم. یگانه استاد ادب از دکتر حریرچی جهت ورود به تحقیق به منابع و پایان نامه های مشابه رهنمون شدم که پیوست یکی از آنها «مقاله ترادف استاد علی الجارم» بود که در مجله اللغه العربیه الملکی چاپ قاهره بود که آن را با دقت مطالعه کردم و می توان گفت که یکی از بهترین منابع و روزنه جدیدی را نسبت به این مبحث بر من گشود و بعد از آن از کتاب ارزشمند "المزهر" به تحقیق پیرامون مطلب پرداختم، متوجه شدم که از همان قرون اولیه لغت شناسان به این موضوع معرفت و شناخت کافی داشتند لذا تصمیم گرفتم نظر لغت شناسان قدیم را جویا شوم که علاوه از کتابهای خریداری شده از کتابخانه دانشگاه اصفهان به خاطر قرب مسافت از کتابخانه دانشگاه آزاد واحد علوم تحقیقات و از کتابخانه دانشگاه شهید بهشتی مخصوصاً کتابخانه گروه عربی آن دانشگاه ـ که از مساعدت استاد شوشتری جا دارد که تشکر و قدردانی نمایم ـ استفاده کردم.

پس از فیش برداری از لغت شناسان قدیم گاهی از خود می پرسیدم ریشه این همه اختلاف نظرها درباره ترادف در چیست؟

آیا می توان به یک نظر اجتهادی درباره این موضوع رسید و به خاطر علاقه و فهم کلمات قرآنی موضوع را با رغبت مضاعف پیگیری کردم به این نتیجه رسیدم که علماء اصول، مفسرین اهل لغت، اهل منطق و همه آنهایی که به نحوی با متون و نصوص عربی سروکار دارند دارای نظریه ای در این موضوع هستند که با توجه به فراخور حال و منزلت آن موضوع بهره جسته‌اند.

لذا تصمیم گرفتم مطالب این رساله را در چهار فصل و یک فصل پایانی ارائه نمایم.

فصل اول : «شناخـت تـرادف»

شامل موارد زیر است :

1- سیر تاریخی بحث های لغوی 2- رساله ها و کتابهای مربوط به مترادفات، لغت شناسان قدیم و معاصر که در هفت صفحه خواهد آمد. 3- مراحل جمع آوری لغت 4- واژه مترادف، اولین مورد استعمال آن، معانی لغوی آن 5- تعریف ترداف، و اولین کسانی که به طور آشکار درباره ترادف اظهار نظر کرده اند. مانند : علی بن عیسی الرمانی (م 384 ه)، ابن مالک، المرتضی زبیدی  6- تعریف امام فخر رازی : تفاوت ترادف با تأکید و تابع، ترادف کلمات غیر مفرده، بحث درباره الفاظ، متوارده و مترادفه و نتیجه گیری 7- الفاظ متوارده و الفاظ مترادفه و نظریه فقیه و مفسر طبرستانی، کیا الهرّاسی (م 504 ه) 8- تعریف خواجه نصیرالدین طوسی 9- ترادف کلمات غیرمفرده، عیسی الرمانی 10- تعاریف اهل اصول و معاصرین، استاد محمود شهابی، کیا الهرّاسی، شیخ محمد رضا مظفر 11- تعاریف ترادف در قرون اخیر، نظریه لغت شناس معاصر دکتر ابراهیم انیس 12- تعریف ترادف از نظر زبان شناس معاصر، پالمر، اولمان

13- ترادف تام و نظریه اولمان زبان شناس معاصر 14- شرایط ترادف تام از نظر دکتر ابراهیم انیس 15- کاربردهای ترادف شامل : تأکید و مبالغه، توسعه فصاحت و بلاغت، به کارگیری تعابیر مختلف، مسئله ترادف و مسائل مربوط به فرهنگستان زبان قاهره مورد بررسی قرار گرفته است.

 

 

 

 

 

فصل دوم : «اسباب به وجودآمدن الفاظ مترادف از نظر لغت شناسان قدیم و معاصر»

که شامل موارد زیر است :

1- گویش های مختلف 2- کلمات دخیله 3- صفت 4- شرح لغت و معاجم لغوی 5- نامگذاری با ذوق شخصی 6- نسبت 7- موسیقی کلام 8- حذف 9- عدم تمایز بین مطلق و مقید     10- کنایه 11- کنیه 12- مرور زمان و تحمل معنای جدید 13- فخرفروشی و مباهات به جمع کردن مترادفات 14- تطور صوتی مانند : تداخل لغات، إبدال، قلب، إتباع 15- تطور دلالی   مانند : تعمیم خاص، تعمیم عام، مجاز و مجاورت می باشد که مورد بررسی قرار گرفته و پایان این فصل موضوعاتی که قابلیت تحقیق بیشتر را دارد و خود می تواند موضوع رساله ای باشد مطرح گردیده است.

 

فصل سوم : «نظـرات اهـل لغـت پیـرامـون تـرادف»

که شامل :

1- آراء و نظریات قریب به بیست و یک نفر عالم لغوی قائل به وجود ترادف که در فهرست ذکر شده ا ند 2- ارائه فهرستی شامل هفده اثر از لغت شناسان و نویسندگان کتابهای «فعلتُ و أفعلتُ» 3- افراط در موضوع ترادف 4- مخالفین وجود ترادف که عمدتاً به دنبال موشکافی دقیق و عمیق رابطه بین کلمات هستند و ارائه آراء و نظریات قریب به چهارده نفر از اکابر آنان، و نمونه هایی از آثار آنان مثل ابوالهلال عسکری و ثعالبی که ضمیمه می باشد.   5- مجموعه فروق لغوی 6- دلایل منکرین ترادف جهت نامگذاری یک اسم برای هر شیء 7- نظر فرهنگستان قاهره و مجامع علمی ادبی پیرامون ترادف 8- آراء محققین معاصر زبان عربی که در فهرست اسامی آنها آمده است 9- ارائه نظرات زبان شناسان معاصر و جمع بندی نظرات آنها.

فصل چهارم : «پیـرامـون تـرادف در قـرآن»

که شامل :

پیرامون ترادف در قرآن که به طور مختصر منکرین وجود ترادف در واژه های قرآنی را بیان می کند و به ذکر نمونه هایی از نظرات لغت شناسان قدیم و معاصر مثل اعرابی، ابوهلال عسکری، راغب اصفهانی، دکتر محمد مندور، دکتر احمد مختار عمر می پردازد.

سپس نظر موافقین به وجود ترادف در واژه های قرآنی و نمونه هایی از آیاتی که به نظر آنان ترادف، یا قریب المعنا هستند مانند زرکشی و ذکر تعدادی از کلمات که در آیات مختلف به کار رفته اند نظر دکتر صبحی صالح، دکتر ابراهیم انیس و ذکر افعالی که آنها را مترادف پنداشته است و شرح حال آیه 140 )یَا أَیُّهَا الَّذیِنَ آمَنُوا لا تَقُولُوا رَاعِنا و قُولوا اُنظُرنَا (از سوره بقره که متمسکین به وقوع ترادف در قرآن به آن تمسک جسته‌اند که دکتر عبدالعال سالم مکرم در کتاب "الترادف فی الحقل القرآن" توضیح داده است.

بنا به مهم بودن موضوع پیوست شماره 2 همین رساله، بررسی افعال مترادف از کتاب   " الترادف فی الحقل القرآن" می باشد.

 

فصل پنجم : «تحلیـل هـا و قضـاوتهـا»

شامل تحلیل ها و قضاوتهای نهایی و تقریباً اشاراتی است که به لبّ مطلب رفته است که دستاوردهای این تحقیق می باشد و سعی شده بر اساس جمع بندی فصول گذشته به یک نتیجه روشن در مورد مسأله "ترادف" دست یابیم.

 

****

 

در خاتمه بر خود لازم می دانم که از همه اساتید بزرگوارم که مرا حرفی آموختند صمیمانه تشکر نمایم. به ویژه استاد بزرگوار و گرانقدر رئیس گروه زبان و ادبیات عرب، جناب آقای دکتر فیروز حریرچی که راهنمایی این رساله را قبول فرمودند و استاد فاضل و متواضع دکتر محمود شکیب که مشاورت این رساله را به عهده داشتند با تمام وجود از زحمات ایشان قدردانی و تشکر می نمایم. و امیدوارم که این قلیل بی مقدار خدمتی کوچک در قلمرو تحقیقات لغوی در زبان و ادب عربی به شمار آید و سخن خود را در مقدمه پایان می دهم و نوشته خود را مصداق کامل شعر ظهیر فاریابی می دانم که گفته است :

 

کسـی کـه قطـره شبنـم بـه پیـشِ ابـر بَــرَد

چـو خـاک باشـد بنیـادِ سعـی او بـر بــاد

 

مـن اللـه التّـوفیـق و علیـه التّکـلان

ابراهیـم توکّـل پور

دی ماه 85

 

 

                            

 

 

 

« فصل اول »

شناخت ترادف

سیر تاریخی

آن چنان که از سیر تاریخی لغت برمی آید، در قرن دوم هجری لغت شناسان درکار تدوین مجموعه های لغوی بودند و یکی از دلایل وسعت و قدرت زبان عربی را وجود الفاظ متعدد برای یک معنی می دانستند. آنان به گردآوری لغات و لهجه های گوناگون موجود در زبان عربی از مردم بادیه و دیگران پرداختند. این کوششها در هیأت رساله هایی در موضوعات مفرده شکل می گرفت که ابتدا به مهمترین جمع کنندگان الفاظ مترداف از کتاب ‹الترادف فی القرآن الکریم› تألیف محمد نورالدین المنجد می پردازیم.

  • محمد بن الحسن ابن رمضان (ت ؟ ه).
  • کتاب اسماءالخمر و عصیر ها
  • أبو عبیده ، معمر بن المثنی التیَّمی (ت 210 ه)
    • اسماءالخیل .
    • کتاب السیف .
  • ابوزید ، سعید بن أوس بن ثابت الانصاری (ت 215 ه).
  • کتاب الغرائز .
  • ابوسعید ، عبدالملک بن قریب الأصمعی (ت 216 ه).
  • اسماءالخمر .
  • کتاب أسماءالقِداح .
  • ما اختلف لفظه و اتَّفق معناه .
  • کان الأصمعی یحفظ للحجر سبعین اسماً .
  • أبو السحاق ، إبراهیم بن سفیان بن سلیمان الزیادی (ت 249 ه) .
  • اسماء السحاب و الریاح و الأمطار .
  • ابوحاتم ، سهل بن محمد بن عثمان السجستانی (ت 255 ه).
  • کتاب السیوف و الرماح .
  • أبو الفضل ، العباس بن الفرج بن علی الریاشی البصری (ت 257 ه).
  • ما اختلفت اسماؤه من کلام العرب .
  • أبو العباس ، محمد بن الحسن بن دینار الأحوال و الکوفی (ت 259 ه).
  • کتاب الداواهی .
  • أبوالعباس ، محمدبن یزید الثمانی ، المعروف بالمبرد .(ت 286 ه).
  • أسماء الدواهی عندالعرب .

10- حمزه بن الحسن الأصفهانی (ت 360 ه).

  • أسماءالحجاره ، جمعها فی کتاب الموازنه .
  • أسماه الداوهی .

11- ابو عبدالله ، الحسین بن أحمد بن خالویه (ت 370 ه).

  • أسماء الأسد .
  • أسماء الحیه .
  • تقفیه ما اختلف لفظه و اتفق معناه ، للیزیدی .
  • رسالة فی اسماء الریح .
  • ذکر عنه السیوطی أکثر من أربعین اسماً للسیف نقلاً عن شرح الدریدیة .

12- أبوالحسن ، علی بن عیسی بن علی بن عبدالله ، المعروف بالرّمانی . (ت 384 ه) .

  • الألفاظ المترادفة المتقاربه المعنی .

13- أبوالقاسم ، کافی الکفاة ، إسماعیل بت عبّاد بن عباس بن عباد الطالقانی ، المعروف بالصاحب (ت 385 ه) .

  • کتاب الحجر.

14- أبوعبدالله ، الحسین بن علی بن عبدالله النمری (ت 385 ه).

  • أسماء الفضه و الذهب .

15- أبو سهل ، محمد بن علی بن محمد الهروی (ت433 ه).

  • أسماء الأسد
  • أسماء السیف .

16- ابو القاسم ، علی بن جعفربن علی السعدی ، المعروف بابن القطاع الصقلی (ت 514 ه ).

  • کتاب السیف .

17- أبوالبرکات ، عبدالرحمن بن محمد بن عبیدالله الأنباری (ت 577 ه).

  • الفائق فی أسماء المائق .
  • قبسة الأریب فی أسماء الذیب .

18- أبوالفتح ، ناصرالدین بن عبدالسید المطرزی (ت 610 ه ).

  • الإقناع لما حوی تحت القناع.

19- أبوالخطاب ، عمربن حسین بن علی بن دحیه الکوفی (633 ه).

  • تنبیه البصائر فی أسماء أم الکبائر.

20- أبو الفضائل ، رضی الدین ، الحسن بن محمد بن الحسن بن حیدر القرشی العدوی العمری ، الصغّانی (ت 650 ه).

  • أسماء الأسد .
  • أسماء الحیة .
  • أسماء الخمر .
  • أسماء الدین .
  • أسماء الذئب .
  • أسماء الریاح .
  • أسماء الفأر .
  • الغادة فی أسماء العادة .

21- أبو عبدالله ، جمال الدین ، محمدبن عبدالله بن عبدالله الطائی الجیانی (ت 672 ه).

  • الألفاظ المختلفة فی المعانی المؤتلفة .

22- أبو عبدالله ، شمس الدین ، محمد بن أبی الفتح بن أبی الفضل البعلی (ت 709 ه).

  • المثلث بعمنی واحد من الأسماء و الأفعال .

23- أبو جعفر ، احمد بن یوسف بن مالک الرعینی (ت 779 ه).

  • تحفة الأقران فیما قری باتثلیث من حروف القرآن .

24- أبو الطاهر ، مجدالدین ، محمد بن یعقوب بن محمد الفیروزابادی (ت 817 ه) .

  • أسماء الغادة .
  • أسماء النکاح .
  • أنواع الغیث فی أسماء اللیث .
  • ترقیق الأسل لتصفیق العسل .
  • الجلیس الأنیس فی أسماء الخندریس .
  • الروض المسلوف فی ما له اسمان إلی الألوف .
  • المثلث المتفق المعنی .

25- أبوالفضل ، جلال الدین ، عبدالرحمن بن أبی بکر بن محمد السیوطی (ت 911 ه).

  • الإفصاح فی أسماء النکاح .
  • التبری من معرة المعری . (منظومة أحصی فیها أسماء الکلب).
  • التهذیب فی أسماء الذیب .
  • نظام البلور فی أسامی السنّور .
  • نظام اللسد فی أسماء الأسد.

26- أبوالفضل ، شمس الدین ، محمد بن علی الصالحی الدمشقی ،                             المعروف بابن طولون (ت 953 ه ).

  • ذیل نظام اللسد فی أسماء الأسد .

27- إبراهیم الیازجی .

  • نجعة الرائد و شرعة الوارد فی المترادف و المتوارد .

28- جعفر بن محمد الأعرجی (ت 1918 م) .

  • رسالة فی أسماء الجمال .
  • منظومة فی أسماء الحیوان .
  • منظومة فی أسماء الخیل .

29- د . حسین محفوظ .

  • معجم المترادفات (مخطوط).

30- المستشرق (دوهامر DeHammer)

  • یقول د . وافی : ‌«و قد جمع الأستاذ (دوهامر DeHammer) المترادف العربیه المتصلة بالجمل و شؤونه ، فوصلت إلی أکثر من خمسة آلاف وست مئة و أربع و أربعین» .

 

31- رفائیل تخلة الیسوعی .

  • قاموس المترادفات و المتجانسات .

32- سعید بن سعد بن نبهان الحضرمی .

  • تذکرة الحفاظ فی بعض المترادف من الألفاظ .(أرجوزة) .

33- عبدالجواد عبد العال ، وعبد الله الأنصاری .

  • المترادفات .

34- مصطفی السفطی ، و محمد النّشار ، و سید محمد ، و محمد الحسینی ، و أحمد العدوی :

  • رسالة فی المترادفات (للمدارس الابتدائیة) .

35- نجیب إسکندر :

  • معجم المعانی للمترادف و المتوارد و النقیض من أسماء و أفعال و أدوات و تعابیر .

 

(معاصرین و پدیده ترادف)

قد خصّص بعض المحدثین لدرس هذه الظاهرة رسالة جامعیة ، و آخرون مقالاتٍ فی دوریات متخصّصة و غیر متخصّصة ، نذکر منهم :

  • حاکم مالک الزیادی (الترادف فی اللغة) رسالة ما جستیر .
  • علی الجارم (الترادف) .
  • طه الروای (الترادف) محاضرات فی تاریخ لغه العرب .
  • محمد الطاهر بن عاشور (الترادف فی اللغة العربیة).
  • شفیق جبری (المترادف).
  • خلیل السکاکینی (الترادف فی اللغة).
  • محمدتقی الحکیم (الاشتراک و الترادف) .
  • بیلکین ، ف . م (حول طابع الکلمات المترادفة فی اللغة العربیة الفصحی).
  • هاشم طه شلاش (تعقیب علی : حول طابع الکلمات المترادفة).

10- عبدالعزیز بن عبدالله (بن الترادف و التوارد).

11- د . کمال بشر (علماء العربیة و ظاهرة الترادف) .

12- مصطفی العلوانی (الترادف و الفروق فی اللغة العربیة).

13- د . أحمد مختار عمر (ظاهره الترادف بین القدماء و المحدثین)

 

فهرست

عنوان                                                                                                        صفحه

 

موجز الرساله (چکیده) ....................................................................................................................1

مقدمه ..............................................................................................................................................2

فصل اول : شناخت ترادف ........................................................................................................8

سیر تاریخی ....................................................................................................................................8

معاصرین و پدیده ترادف ..............................................................................................................13

جمع آوری لغت ............................................................................................................................14

ترادف لغوی ..................................................................................................................................16

ترادف صراحتاً .............................................................................................................................. 18

تعریف امام فخر رازی ....................................................................................................................19

تفاوت ترادف با تأکید و تابع ..........................................................................................................20

نتیجه .............................................................................................................................................21

الفاظ متوارده و الفاظ مترادفه ......................................................................................................21

تعریف خواجه نصیرالدین طوسی .................................................................................................22

ترادف غیر مفرده .........................................................................................................................22

تعاریف اهل اصول ........................................................................................................................23

نمودار رابطه مترادف و متمایز ......................................................................................................23

نظریه دکتر ابراهیم انیس .............................................................................................................26

تعریف ترادف از نظر زبان شناسی معاصر .....................................................................................27

پالمر ..............................................................................................................................................27

اولمان ........................................................................................................................................28

ترادفات تام ..................................................................................................................................28

شرایط ترادف تام و نظریه دکتر ابراهیم انیس .............................................................................28

معاصر بودن ..................................................................................................................................29

وحدت محیط پیدایش زبان ..........................................................................................................29

اتحاد کامل بین معنی دو واژه .....................................................................................................30

نتیجه تطور صوتی نبودن .............................................................................................................30

کاربردهای ترادف .........................................................................................................................31

تأکید و مبالغه .............................................................................................................................31

توسعه فصاحت و بلاغت از نظر دکتر صبحی صالح ......................................................................32

ابن یعیش ..................................................................................................................................33

به کارگیری تعابیر مختلف ............................................................................................................33

سیوطی ........................................................................................................................................34

ابن فارس     ................................................................................................................................34

ابوبکر باقلانی ................................................................................................................................34

مسئله ترادف ..............................................................................................................................35

فصل دوم: علل به وجودآمدن لغات مترادف ............................................................................36

اسباب ترادف ...............................................................................................................................37

گویش های مختلف از نظر ابن جنی .............................................................................................37

تعریف سیوطی .............................................................................................................................38

تعریف راغب اصفهانی ..................................................................................................................38

تعریف ترنچ ..................................................................................................................................39

نظر دکتر رمضان عبدالتواب ........................................................................................................39

تعریف علی عبدالواحد وافی .........................................................................................................39

تعریف ابن فارس ..........................................................................................................................40

کلمات دخیله و تعریب .................................................................................................................40

نظریه ابوحاتم ............................................................................................................................... 41

نظریه خفاجی ................................................................................................................................41

نظریه اولمان ..................................................................................................................................41

صفت ............................................................................................................................................42

نظریه سیبویه، عکبری، ابن فارس ...............................................................................................42

نظریه قاضی ابوبکر ابن العربی ......................................................................................................43

نظریه علی الجارم ........................................................................................................................43

نظریه دکتر ابراهیم انیس ..............................................................................................................43

شرح لغت و معاجم لغوی ..............................................................................................................44

نامگذاری با ذوق شاعری یا تعبیرات شخصی ................................................................................46

نظریه نولدکه ................................................................................................................................46

نسبت ...........................................................................................................................................47

نظریه علی الجارم .......................................................................................................................47

موسیقی کلام ...............................................................................................................................47

نظریه دکتر ابراهیم انیس .............................................................................................................47

حذف ...........................................................................................................................................48

عدم تمایز بین مطلق و مقید ........................................................................................................48

کنایه .............................................................................................................................................48

کنیه ............................................................................................................................................49

مرور زمان و تحمل معنای جدید ..................................................................................................49

فخر فروشی و مباهات به جمع کردن مترادفات ..........................................................................50

تطور صوتی ................................................................................................................................50.

تداخل لغات .................................................................................................................................51

نظریه ابن جنی ..............................................................................................................................51

إبدال ............................................................................................................................................51

قلب ..............................................................................................................................................52

إتباع ............................................................................................................................................53

تطور دلالی ...................................................................................................................................54

تخصیص عام ................................................................................................................................54

مجاز ............................................................................................................................................55

مجاورت .......................................................................................................................................55

نظریه احمد بن فارس ...................................................................................................................56

فصل سوم : نظرات لغت شناسان درباره ترادف ........................................................................57

موافقین پدیده ترادف ..................................................................................................................58

نویسندگان کتابهای فعلتُ و أفعلتُ ...............................................................................................65

مؤلفین مشهور رساله‌های فعلتُ و أفعلتُ .....................................................................................65

زیاده روی درموضوع ترادف ..........................................................................................................66

نظریه ابن فارس ...........................................................................................................................67

نظریه ابن خالویه و ابوعلی الفارسی ..............................................................................................67

مخالفین وجود ترادف ...................................................................................................................68

نظریه ابن الأعرابی .................................................................................................................... .68

نظریه احمد ابن یحیی ثعلب .........................................................................................................68

نظریه دکتر رمضان عبدالتواب ......................................................................................................69

نظریه ابوعلی فارسی ....................................................................................................................69

نظریه ابن درستویه .......................................................................................................................69

نظریه ابوالحسین احمد ابن فارس ...............................................................................................70&

دانلود با لینک مستقیم


پایان نامه کارشناسی ارشد رشته زبان و ادبیات عرب (M.Sc) زبان و ادبیات عرب