1. سخاوت
در زمان صلح و آرامش، عرب بخشنده و جوانمرد بود. در بخشش مبالغه می کرد و در این راه مال و ثروت را خوار و بی اعتبار می شمرد و بخشش و کرم را یکی از مظاهر سیادت و سروری می دانست. حاتم طایی در این باره می گوید:
یقولون لی أهلک مالک فاقتصد و ما کنت لو لا ما تقولون سیدا
«می گویند دارایی خود را تباه ساختی، میانه روی پیشه کن، اگر چنان می کردم که آن ها می گویند به سروری نمی رسیدم»
قماربازی آنان نیز از سخاوت و کرم ریشه می گرفت. ثروتمندان در شدت سرما و سختی های روزگار بر سرگوسفند و شتر به قمار می پرداختند و چون یکی می برد گوشت قربانی را میان نیازمندان و فقیران تقسیم می کرد. از این رو، شاعران به ستایش قماربازان می پرداختند و کسانی را که قمار نمی باختند نکوهش کرده، «آزمند» و «بخیل» می نامیدند. لبید بن مالک در این مورد می گوید:
و جزور أیسار دعوت لحتفها بمغا لق متشابه أجسا مها
أدعو بهن لعاقر أو مطفل بذلت لجیران الجمیع لحامها
فالضیف و الجارٍ الجنیب کأنّما هبطا تبالة مخصباً أهضامها
«برای نحر کردن شترانی که در قمار باخته ام یاران را فراخواندم تا با همان تیرهای قرعه کشی که مناسب شتران است آن ها را نحر کنند؛
آنگاه گوشت آن ها را به همسایگان و تازه واردان می دهم؛
و میهمان و همسایه آن ها را چنان می خورند که گویی به درّة «تباله» و دامنه های پرخیر و برکت آن در آمده اند».
شاعر در این ابیات به شترانی اشاره کرده است که قماربازان ذبح می کنند و آنان را به کشتن قربانی با تیرهای قمار فرا می خواند، تا گوشت آن را میان همسایگان تقسیم کند تا چنان سیر شوند که گویی در وادی تباله، که دارای دشت های حاصلخیز است، فرود آمده اند.
بخشش عرب در پذیرایی از مهمان و فراهم کردن آسایش او تجلی می یافت و نیز در گرامیداشت بیوه زنان، یتیمان و دریوزگان؛ به ویژه آنگاه که سرما شدت می گرفت و باران از بارش امساک می کرد و مردم غذایی برای خوردن نمی یافتند. خنساء در این باره می گوید:
و اِن صخراً لکا فینا و سیدنا و اِن صخراً اِذا انشتوا لنحار
«همانا (صخر) کاردان و سرور ما بود و هنگامی که در زمستان گرفتار قحطی می شدیم او به کرّات شترانش را قربانی می کرد».
و مضرس بن ربعی می گوید:
و اِنی لأدعو الضیف بالضوء بعد ما کسی الأرض نضاح الجلید و جامده
أبیت أعشیة السدیف و اِننی بما نال حتی یترک الحی حامدة
«پس از آن که قطرات شبنم روی زمین را خیس و منجمد کرد من با افروختن آتش مسافران میهمان را به خانة خود دعوت می کنم؛
از این که تنها با چربی کوهان شتر از مهمان خود پذیرایی کنم ابا می ورزم و تا هنگامی که او قبیله ام را ترک کند به خدمتگذاری او می پردازم».
آنان به زیادی مهمان مباهات می کردن و در شبهای سرد می کوشیدند تا با روشن کردن آتش مهمانان را به سوی خود بکشانند و مسافران با دیدن شعله های آتش به قصد گرم شدن بدانجا روی می آوردند. همچنین اعراب با به پارس آوردن سگان در جهت جذب مهمان می کوشیدند. شریح بن احوص در این باره می گوید:
و مستنبح یبغی و دونه من الیل سجفا ظلمة و ستورها
رفعت له ناری فلما اهتدی بها زجرت کلابی أن یهر عقورها
«بسا مسافری که چون پرداه های سیاه شب فرو آویخت با برآوردن آوای سگان در پی یافتن پناهگاهی برای گذراندن شب بر آمد؛
در این هنگام من شعله های آتش خویش را برای راهنمایی او سرکش تر ساختم و چون راهنمایی شد سگانم را راندم تا آزاری به وی نرسانند.
یکی از عواملی که شاعران عصر جاهلی را به سرودن هجویه وا می داشت خاموش کردن آتش به هنگام پارس سگ ها برای مهمانان بود. اخطل در هجو جریر از این عمل چنین تعبیر کرده است:
قوم إذا استنبح الأضیاف کلبهم قالوا لأمهم بولی علی النار
«آنان قومی هستند که چون مهمانان سگشان را به پارس کردن وادارند به مادرشان گویند با بول خود آتش را خاموش گردان».
از جمله کسانی که به کرم و بخشش بلند آوازه بود و در سخاوت به او مثل می زدند، حاتم طایی بود. او که نامش حاتم بن عبدالله سعد بن حشرج طایی و یکی از شاعران عصر جاهلی بود به بندگی مهمانان خود مباهات می کرد. او در این باره می گوید:
و إنی لعبد الضیف مادام ثاویاً و ما فی الّا تلک من شیمة العبد
«من تا زنده ام بندة مهمانم، از خوی و عادت بندگان تنها همین با من است»
در شعر دیگری او به غلام خود، در صورتی که مهمانی را به خانة او آورد. وعدة آزادی داده می گوید:
او قد فانّ اللیل قمر و الریح یا واقد ریح صر
علّ یری نارک من یمر اِن جلبت ضیفاً فأنت حرّ
«آتش بر افروز که شب ماهتابی است و باد سرد و تند می وزد، ای آتش افروز!
شاید رهگذری شعله های آتش تو را ببیند، اگر بتوانی مسافری را به خانة من جلب کنی تو آزادی»
یکی دیگر از این بخشندگان کعب بن مامه ابادی بود که در شعر شاعر نامش به همراه حاتم طایی آمده است:
کعب و حاتم اللذان تقسما خطط العلا من طارف و تلید
«کعب و حاتم کسانی هستند که بزرگواری های حال و گذشته را میان خود تقسیم کرده اند»
اوس بن حارثه بن لام طایی، هرم بن سنان، عبدالله بن حبیب عنبری، عبدالله بن جدعان، و قیس بن سعد، از دیگر سخاوتمندان عرب به شمار می آمدند.
شجاعت
اعراب در دفاع از شرافت قبیله یا زنان خود و صیانت آنان از خواری و ذلت اسارت، شجاع و دلیر بودند و در این راه اعتنایی به مرگ نمی کردند. عرب های بادیه نشین از ساکنان شهرها شجاعتر بودند. علت این امر همان گونه که ابن خلدون ذکر می کند آن است که: «شهر نشیان در بسترهای نرم و راحت می آرامند، و در ناز و نعمت به سر می برند و دفاع از جان و مال خود را به حکمران خود وا می گذارند که تدبیر امور آنان را بر عهده گرفته است، و به نگهبانی اتکا می کنند که ایشان را از تعرض و آسیب در امان بدارند و در بارورهایی که گرداگرد شهر آنان را فرا گرفته است و حصارهایی که حایل و مانعی در برابر هجوم دیگران است، می آرامند، و از همین رو است که هیچ بانگ و فریادی آنان را بر نمی انگیزد، و هیچ کس شکار ایشان را هم نمی رماند. به همین سبب در نهایت غرور و آسودگی سلاح را به دور افکنده اند و نسل های ایشان بر این وضع تربیت شده اند. ولی بادیه نشینان به سبب جدایی از اجتماعات بزرگ و تنها به سر بردن در نواحی دورافتاده و دور بودن از نیروهای محافظ و نگهبان و نداشتن باروها و دروازه ها، خود دفاع از جان و مال خویش را بر عهده دارند و در این باره و در این باره به کسی اعتماد نمی کنند. از این رو، پیوسته مسلح و مجهز می باشند، و در راه ها با توجه کامل به همة جوانب می نگرند و مواظب خود از هر خطری می باشند. آن ها از خوابیدن و استراحت کردن پرهیز می کنند، مگر خواب اندکی در همان جایگاهی که نشسته اند و بر بالای جهاز شتران، هنگام مسافرت ها همواره با کنجکاوی دقیق به هر صدای آهسته یا غرش سهمناکی که از دور می شنوند به دقت گوش می سپارند، و در دشت های خشک و صحراهای وحشت انگیز با اتکا به دلاوری و سرسختی و اعتماد به نفس خویش تنها سفر می کنند، چنانکه گویی سرسختی و دلاوری سجیّت و سرشت آنان شده است، و همین که موجبی پدید آید، یا بانگی بر خیزد و آنان را به یاری طلبید بی درنگ به سوی آن می شتابند و هیچ گونه هراس به خود راه نمی دهند».
روشن ترین دلیل بر صحت سخن ابن خلدون آن است که چون قریش به سبب اشتغال به تجارت، به ثروت و مکنت رسیدند از امور مربوط به جنگ کنار کشیدند. بادیه نشینان بر اساس سرشت سلحشورانة خود تجارت را خوار می شمردند و قریش را به سبب پرداختن به تجارت مورد ملامت قرار می دادند. در این باره از آنان اشعاری نقل شده است که ضمن آن ها به تحقیر تجارت پرداخته اند و در برخی از این اشعار نیز قریش آماج تحقیر ایشان قرار گرفته است. علت این که بعضی از عرب ها قریش را خوار می شمردند و از آنان بیمی به دل راه نمی دادند، به اشتغال ایشان به تجارت و انصراف از امور جنگ، برخلاف سنت متداول در میان عرب ها، بر می گشت . از نظر عرب جنگجویان دلیر و دلاوران بی باک، از برترین منزلت بهره مند بودند. اما زندگی بی نام و آوازه، نظیر اشتغال به پیشه و زراعت که از خطر کردن های ماجراجویانه بهره ای نداشت از آن بازاریان بود. اعشی آنگاه که ایاد را به دلیل کشاورز بودن مورد سلامت و نکوهش قرار می دهد در این باره می گوید:
لَسْنا کمن جعلت ایاد دارها تکریت تنظر حبها أن یحصدا
قوماً یعالج قمّلا أبناؤها و سلاسلاً أجُداً و باباً مؤصدا
جعل الا له طعامنا فی ما لنا رزقاً تضمنه لنا لن ینفذا
مثل الهضاب جزارة لسیوفنا فاذا تراع فانّها لن تطردا
«ما چون قوم ایاد نیستیم که تکریت را اقامتگاه خود قرار دادند و در انتظار رسیدن محصول نشستند تا آن را درو کند؛
قومی که فرزندانشان با شپش ها می جنگند، در حالی که زنجیرهای وابستگی استوار است و درها بسته؛
خداوند روزی ما را در مال و دارایی خویش قرار داده، رزقی که زوال نمی پذیرد؛
از جمله کسانی که در میان عرب ها به شجاعت و دلیری شهرت داشتند عبارت بودند از: خالد بن جعفر کلاب عامری، عتیبة بن حارث، عنترة عبسی، زید الخیل، عامربن طفیل، عمرو بن معد یکرب، و عمرو بن کلثوم.
عفت و پاکدامنی
گر جه در میان اعراب عصر جاهلیت کسانی بودند که در لذت و عشرت غوطه می خوردند و دربارة زنان به تغزل های مغایر با عفت و پاکدامنی می پرداختند؛ در عین حال کسانی نیز بودند که به پاکدامنی و چشم پوشی از زنان و لذت های دیگر شهرت داشتند. پاکدامنی نیز مانند شجاعت و بخشندگی از لوازم و شرایط سروری تلقی می شد. آنان به پاکدامنی خود افتخار می کردند و به ستایش از آن می پرداختند. عنترة بن شداد می گوید:
و أغض طرفی ما بدت لی جارتی حتی یواری جارتی مأمواها
«من از نگاه به زن همسایه ام چشم بر بستم تا اینکه خانه اش او را از دیدگاه پنهان داشت».
خنساء در رثای برادرش، صخر، بر پاکدامنی و چشم پوشی وی از زنان نوحه گری می کند و می گوید:
لم تره جارة یمشی به ساحتها لریبة حین یختلی بیته الجار
«هرگز زن همسایه او را ندیده است که چون در خانه اش تنها بماند با بدگمانی به حریم وی گام گذارد
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 11 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید
دانلود مقاله صفات و خصوصیات عرب