پاورپوینت درس اول ادبیات فارسی 2 خواجه عبدالله انصاری
در 35 اسلاید
قابل ویرایش
پاورپوینت درس اول ادبیات فارسی 2 خواجه عبدالله انصاری
پاورپوینت درس اول ادبیات فارسی 2 خواجه عبدالله انصاری
نام کتاب : ریاضیات مهندسی
نویسنده : عبدالله شیدفر
ویرایش : 1
سال انتشار : 1386
فرمت : PDF
تعداد صفحه : 282
توجه: در صورت هرگونه مشکل در روند خرید و دریافت فایل از طریق بخش پشتیبانی در سایت مشکل خود را اعلام کنید
برای دانلود با لینک مستقیم سایت از قسمت پرداخت و دانلود اقدام کنید
فروشگاه ما زیر مجموعه سایت فایل سل است که خود دارای نماد اعتماد الکترونیکی(دو ستاره ) وثبت شده در سامانه ساماندهی می باشد که از بخش پیوندها قابل بررسی می باشد بنابراین میتوانید با خیالی آسوده اقدام به خرید با درگاههای امن بانکی نمایید در صورت نارضایتی ازفایل میتوانید مبلغ خود را پس بگیرید
خواجه عبدالله انصاری:
نگاهی به زندگی پیرهرات
درباره زندگی و شرح حال پیر هرات، اطلاعات زیادی در دست نیست و جز در چند کتاب -که قابل اعتمادترین آنها "نفحات الانس "عبدالرحمن جامی است- شرح حال قابل توجهی درباره او باقی نمانده است.
خواجه عبدالله انصاری در سال 396 هـ.ق به دنیا آمد و در سال 481 هـ.ق در گذشت و در "گازرگاه" هرات به خاک سپرده شد.
پدر او ابومنصور انصاری از فرزندان ابو ایوب انصاری است که حضرت رسول اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم هنگام هجرت به مدینه، در منزل او فرود آمدند.
ابومنصور، مردی طالب دانش و معارف دینی بود، اما پس از آنکه به هرات آمد و تشکیل خانواده داد از دنیای مورد علاقه اش که همان عرفان بود دور افتاد ولی با این وجود در طریق صداقت و ایمان، نخستین آموزگار فرزند خویش خواجه عبدالله بود.
خواجه عبدالله اولین راهنمای زندگی و نخستین مشوق خورد را در راه کسب علم و معرفت، پدر خویش می داند و می گوید:
"من هفتاد و اند سال علم آموختم و نوشتم و رنج بردم. در اعتقاد، اول از پدر خود آموختم که صادق بود و متقی و با ورع، که کسی آن چنان نتوانستی بود".
خواجه عبدالله انصاری از نوابغ عصر خود به شمار می آمد. او در عصری می زیست که از یک سو فقر و ظلم بیداد می کرد و از دیگر سو تمایل عموم مردم به اندیشه های دینی و عرفانی تا جایی بود که گوشه و کنار شهرهایی همچون هرات و نیشابور پر از خانقاه های صوفیان بود.
تعداد زیاد خانقاه ها در دوره کودکی و جوانی خواجه عبدالله انصاری در خراسان و به ویژه در هرات و نیشابور به اندازه ای است که این گمان را بر می انگیزد که بیشتر مردم یا خود صوفی بوده اند یا به این گروه علاقه داشته اند.
خواجه عبدالله انصاری، از همان دوران کودکی و نوجوانی، نبوغ خود را در فهم و درک مسائل دینی نشان داد. براساس آنچه خود خواجه عبدالله گفته است در نه سالگی به راحتی قادر به خواندن و نوشتن بود و در حدود هفتاد هزار بیت شعر فارسی و صد بیت شعر عربی از معاصران و متقدمان خود را حفظ کرده بود.
از حفظ بودن سیصد هزار حدیث با چندین هزار سند معتبر نیز بیانگر نبوغ او در سالهای بعدی عمرش بوده است.خواجه عبدالله در تالیف احادیث به جا مانده از حضرت رسول اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم رنج و سختی زیادی کشید، تا جایی که خود می گوید:
"آنچه من کشیده ام در طلب حدیث مصطفی صلیاللهعلیهوآلهوسلم هرگز کس نکشیده باشد. یک منزل از نیشابور، زیاد باران می آمد، و من در رکوع می رفتم و جزوه های حدیث، به شکم باز نهاده بودم تا تر نشود."
خواجه عبدالله حتی لحظه ای از عمر گرانقدر خود را در بطالت و بیهودگی تلف نکرد، تا جایی که از طلوع سپیده دم تا پاسی از نیمه شب، یا وقت خود را به قرائت آیات کلام الله مجید و تامل در آن سپری می کرد و یا در کنار عالمان به موعظه ها و گفته های آنان گوش می کرد. او می گوید:
"همه روز بنوشتمی و روزگار خود بخش کرده بودم. چنانکه مرا هیچ فراغت نبودی."
بدیهی است در آن شرایط ناسازگار که فقر و تهیدستی خصوصیت بارز حیات مادی آن دوره بود، در جستجوی دانش بودن و همه عمر خود را صرف کسب معرفت کردن، کار ساده ای به نظر نمی رسید. خواجه عبدالله انصاری در اوج فقر جز به "معرفت" نمی اندیشید.
خواجه عبدالله در این مورد گفته است:
"بامداد پگاه به مقری شدمی به قرآن خواندن؛ چون باز آمدمی، به درس مشغول شدمی، به شب در چراغ، حدیث می نوشتمی و فراغت نان خوردن نبودی. مادر من نان پاره لقمه کرده بودی و در دهان من می نهادی در میان نوشتن. حق سبحانه و تعالی مرا حفظی داده بود که هر چه زیر قلم من گذشتی، مرا حفظ شدی."
خواجه عبدالله در حدیث و شعر و شرع، در محضر علمای بسیاری حضور داشت، اما کسی که رموز تصوف و حقیقت را به او نمود، شیخ ابوالحسن خرقانی بود. خواجه عبدالله خود می گوید:
"اگر من خرقانی را ندیدمی، حقیقت ندانستمی و همواره این با آن در می آمیختمی، یعنی نفس با حقیقت."نخستین ملاقات خواجه عبدالله با خرقانی هنگامی است که در سال 424 به قصد زیارت خانه خدا، هرات را ترک می کند و هنگام بازگشت از سفر حج، با خرقانی روبرو می شود.
شامل 10 صفحه word
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه:20
فهرست و توضیحات:
ابا عبدالله نهضتی کرده است فوق العاده با عظمت و ترس
دو تعریف معنوی در هدف امام حسین (ع):
امام حسین می گوید. من نهضت کردم برای امر به معروف برای اینکه این را زنده نگه دارم برای اینکه با مفاسد مبارزه کنم ، نهضت اسلامی است ،ما آمده ایم یم چیز دیگری گفتیمو دو تا تحریف معنوی در اینجا ذکر کردیم. یک جا گفتیم حسین بن علی قیام کرد که کشته شد . برای اینکه گناهان ما آفریده شود. ، حالا بپرسند ،آفرین در کجاست؟ خود حسین چنین چیزی گفت؟ پیغمبر گفت ؟ چنین حرفی را چه کسی گفت؟ می گوییم ما به این حرفها چکار داریم. امام حسین کشته شد. برای اینکه گناهان ما بخشیده شود. نمی دانیم که این فکر را ما از دنیای مسیحیت گرفته ایم.
ملت مسلمان خیلی چیزها را نداشته از دنیای مسیحیت بر ضد اسلام گرفت. یکی همین هست. یکی از اصول معتقدات مسیحی سالم (به) صلیب رفتن مسیح است. برای اینکه قادر نمی باشد. الان «الفادی» لقب مسیح است و این از نظر مسیحیت جز متن مسیحیت است.
می گویند عیسی به دار رفتن عیسی کفاره گناه امت شد یعنی گناهان خودشان را به حساب عیسی می گذاشتند. تحریف معنوی دومی که از نظر تفسیرو توجیه حادثه کربلا رخداد این بود که گفت «می دانید چرا امام حسین رفت و کشته شد. یک دستور خصوصی فقط برای او بود و به او گفتند . برو خودت را به کشتن بده. معلوم است اگر یک چیزی خصوصی باشد دیگر قابل پیروی نیست. اگر بگویند حسین چنین کرد. تو چنین کن. می گویند»
حسین از یک دستور کلی و عمومی است ، مربوط نیست.
از اینجا نا حادثه را از نظر اثر فید داشتن عقیم کردیم ، خیلی به نظر کوچک می آید که بگویند. دستور خصوصی بود. ولی می گوییم وقتی گفتی دستور خصوصی ،معنایش این است که دستورهای عمومی در این زمینه ها کافی و وافی نیست. یعنی اگر دستور خصوصی نمی رسید ، اسلام دستوری نداشت که بگویند در چنین شرایطی باید حرکت و قیام کرد ، بلکه اسلام می گفت، هر چه به نظرتان می رسد ، عمل کنید ،این خیانتی است به حسین بن علی آیا ضیافتی از این بالاتر هم در دنیا صورت گرفته است ، تحریف معنوی که در حادثه عاشورا صورت گرفته از آن تحریفات لفظی صد درجه خطرناک تر است.
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه:2
مقدمه
سید عبدالله بهبهانی مجتهد و از رهبران روحانی نهضت مشروطیت ایران در سال 1256 ق در نجف متولد شد. برخی تاریخ تولد او را سالهای 1257، 1260و 1262 ق نیز آوردهاند. نیای بزرگش سید عبدالله بلادی بحرانی از مردم غریفه یکی از روستاهای بحرین بود. پدرش سید اسماعیل به قولی در 1229 ق در بهبهان به دنیا آمد و پس از طی دروس مقدماتی در زادگاهش به نجف رفت و از محضر استادانی چون شیخ مرتضی انصاری، صاحب «جواهر» و شیخ حسن آل کاشف الغطاء بهره گرفت و در 1287 ق به درخواست ناصرالدین شاه به تهران آمد و به تدریس علوم دینی و امامت جماعت پرداخت و ظاهراً مقلدانی نیز داشت. وی در 1295 ق در تهران درگذشت و جنازهاش به نجف حمل و در صحن علوی به خاک سپرده شد. سید عبدالله در نجف پس از گذراندن دوره مقدماتی، سطوح عالی را نزد عالمان نامداری چون شیخ مرتضی انصاری، حاج میرزا حسن شیرازی، حاج سید حسین کوه کمری و شیخ راضی نجفی فرا گرفت و به اجازه اجتهاد نایل آمد. در 1295 ق به تهران بازگشت و به جای پدر نشست و وارث مناصب دینی و جایگاه اجتماعی پدر شد.