دسته بندی : علوم انسانی _ ادبیات و تاریخ
فرمت فایل: ( قابلیت ویرایش و آماده چاپ )
قسمتی از محتوی متن ....
پیر مغان نماینده کل فرزانگی ایران کهنسال است که از آغاز آنچه ما درباره اندیشه ایرانی می دانیم، پیش آمده و در فردی فرضی، تجسم پیدا کرده است که آن را پیر مغان نامیده اند.
پیر بودن یعنی تمام تجربیات جهانی را در خود جمع کرده و منبع یک سلسله تجربه است و دیگر اینکه وابسته به مغان است یعنی کهن ترین دوران ایران.
بنابراین وقتی حافظ تمام سرنوشت دانستگی هایش را به پیر مغان نسبت می دهد، می خواهد بگوید که کل این دانستگی ها را مدیون فردی هستم که تمام تجربه عم دراز ایران را در خود جمع کرده است.
نگاهى به مضمون و مصادیق سعادت نزد حافظ اسباب سعادت و خوشدلى شاید بتوان نخستین مصداق سعادت (دولت) از نگاه حافظ را عشق ورزى و عاشق پیشگى به شمار آورد: دولت عشق بین که چون از سر فقر و افتخار/ گوشه تاج سلطنت مى شکند گداى تو - چو ذره گرچه حقیرم ببین به دولت عشق / که در هواى رخت چون به مهر پیوستم - قدح پر کن که من در دولت عشق / جوانبخت جهانم گرچه پیرم - گنج عشق خود نهادى در دل ویران ما / سایه دولت برین کنج خراب انداختى .
در اینجا شاید بتوان با بازشناختن و برشمردن منافعى که حافظ در سلوک عاشقى مى جوید، به فهم مراد حافظ از دولت عشق تقرب حاصل کرد.
دست کم مى توان موارد زیر را به عنوان فایدت عشق ورزى ذکر کرد: ۱/۱ از میان بردن خودپرستى و خودفریفتگى : با مدعى مگوئید اسرار عشق و مستى / تا بى خبر بمیرد در درد خودپرستى - اى که دائم به خویش مغرورى / گر تو را عشق نیست معذورى ۱/۲ از میان بردن نفاق و دورویى و ایجاد یکسویى و صفاى دل: ساقیا جام دمادم ده که در سیر طریق/ هرکه عاشق وش نیامد در نفاق افتاده بود - نفاق و زرق نبخشد صفاى دل حافظ / طریق رندى و عشق اختیار خواهم کرد - سر عاشق که نه خاک در معشوق بود / کى خلاصش بود از محنت سرگردانى - حافظا سجده به ابروى چو محرابش کن / که دعایى ز سر صدق جز آنجا نکنى ۱/۳ عشق حرمان و پشیمانى در پى ندارد: عشق مى ورزم و امید که این فن شریف / چون هنرهاى دگر موجب حرمان نشود۱/۴ وارستگى یا آزادى از بار تعلق و حصول استغناى روحى :فاش مى گویم و از گفته خود دلشادم / بنده عشقم و از هردو جهان آزادم - حافظ از جور تو حاشا که بگرداند روى / من از آن روز که در بند توام آزادم - گداى تو از هشت خلد مستغنى ست / اسیر بند تو از هر دو عالم آزاد است ۱/۵ عشق به مثابه اکسیر کیمیاگرى به کمال معنوى و اخلاقى مى برد:دست از مس وجود چو مردان ره بشوى/ تا کیمیاى عشق بیابى و زر شوى۱/۶ عشق منجر به وصال عرفانى مى شود و شرط لازم آن استچو ذره گرچه حقیرم ببین به دولت عشق / که در هواى رخت چون به مهر پیوستم - حافظ هرآنکه عشق نورزید و وصل خواست / احرام طوف کعبه دل بى وضو ببست۱/۷ عشق راهبر به نجات است عشقت رسد به فریاد ور خود بسان حافظ / قرآن زبر بخوانى در چهارده روایت - هرچند غرق بحر گناهم زصد جهت / تا آشناى عشق شدم ز اهل رحمتم ۱/۸ عشق احیا
تعداد صفحات : 56 صفحه
متن بالا فقط تکه هایی از متن به صورت نمونه در این صفحه درج شده است.شما بعد از پرداخت آنلاین فایل را فورا دانلود نمایید
بعد از پرداخت ، لینک دانلود را دریافت می کنید و ۱ لینک هم برای ایمیل شما به صورت اتوماتیک ارسال خواهد شد.
( برای پیگیری مراحل پشتیبانی حتما ایمیل یا شماره خود را به صورت صحیح وارد نمایید )
«پشتیبانی فایل به شما این امکان را فراهم میکند تا فایل خود را با خیال راحت و آسوده دریافت نمایید »
دانلود تحقیق اسباب سعادت و خوشدلى 56 ص