فی بوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی بوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق درباره ارزیابی ریسک سرمایه‌گذاری در اوراق بهادار

اختصاصی از فی بوو تحقیق درباره ارزیابی ریسک سرمایه‌گذاری در اوراق بهادار دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق درباره ارزیابی ریسک سرمایه‌گذاری در اوراق بهادار


تحقیق درباره ارزیابی ریسک سرمایه‌گذاری در اوراق بهادار

شلینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

 

تعداد صفحه:۱۴

فهرست و توضیحات:

چکیده
مقدمه
پیشگفتار

ارزیابی ریسک سرمایه‌گذاری در اوراق بهادار

روش‌هایی وجود دارد که می‌توان با کمک آنها و انتخاب ترکیب مناسب سرمایه‌گذاری احتمال عدم تحقق بازده مورد انتظار را کاهش داد. از جمله این تکنیک‌های جدید و کمی که در ارزیابی ریسک غیرسیستماتیک موثر است، تکنیک دیرشن duration و تحدب convexity در ارزیابی ریسک اوراق بهادار است.

ریسک سرمایه‌گذاری عبارت است از احتمال انحراف (عدم تحقق) بازدهی واقعی با بازدهی مورد انتظار و ارتباطی مستقیم و مثبت که بین ریسک و میزان بازدهی در هر سرمایه‌گذاری وجود دارد.

افراد ریسک‌پذیر همواره خواهان بازدهی بالاتر از بازده بازار بدون ریسک (سپرده‌گذاری در بانک‌ها) و حتی بازدهی بالاتر از متوسط بازار هستند. بنابراین تجزیه و تحلیل ریسک برایشان بسیار با اهمیت است.

ریسک سرمایه‌گذاری به دو دسته تقسیم می‌شود.

الف) دسته اول ریسک‌هایی هستند که در صورت وقوع کل بازار را تحت‌تاثیر خود قرار می‌دهند مانند تغییر و تحولات سیاسی. این خطرات غیرقابل کنترل را ریسک‌های اجتناب‌ناپذیر یا سیستماتیک گویند.

ب) دسته دوم ریسک‌هایی هستند که در اختیار سرمایه‌گذار بوده و می‌توان با مطالعه و بررسی شرایط و اتخاذ تصمیم بهتر میزان آن را کاهش داد.

این دسته از ریسک‌ها را ریسک اجتناب‌پذیر یا غیرسیستماتیک گویند. روش‌هایی وجود دارد که می‌توان با کمک آنها و انتخاب ترکیب مناسب سرمایه‌گذاری احتمال عدم تحقق بازده مورد انتظار را کاهش داد. از جمله این تکنیک‌های جدید و کمی که در ارزیابی ریسک غیرسیستماتیک موثر است، تکنیک دیرشن duration و تحدب convexity در ارزیابی ریسک اوراق بهادار است.

دیرشن عبارت است از میانگین موزون جریانات نقدی یک ورقه بهادار که به دوبخش عمده تقسیم می‌شود.

Macaulay duratio (1

Modified duration (2

دیرشن مکالی، میانگین ساده جریانات نقدی یک ورقه بهادار در طی عمر آن است. دیرشن تغییرات نشان دهنده درصد تغییر در قیمت یک ورقه بهادار در ازای تغییرات نرخ بهره است. هرچه دیرشن تغییرات که نشان دهنده شیب منحنی قیمت بازده یک ورقه بهادار است کمتر باشد، ریسک آن ورقه بهادار کمتر است.

اما دیرشن به تنهایی برای تعیین تغییرات یک ورقه بهادار کافی نیست.

بهتر است از تحدب نیز استفاده شود. تحدب یک معیار غیرخطی تغییر قیمت اوراق بهادار در برابر تغییرات نرخ بهره است.

تحدب تعیین می‌کند که بازده یک ورقه بهادار در پاسخ به تغییرات قیمت چه میزان تغییر خواهد کرد. دیرشن، مشتق مرتبه اول تابع قیمت اوراق بهادار نسبت به نرخ بهره و تحدب، مشتق مرتبه دوم تابع قیمت است.

اوراق بهاداری که دارای دیرشن کمتری هستند و اوراق بهاداری که دارای تحدب بیشتری هستند ریسک کمتری دارند.اما به غیر از روش‌های کمی فوق توجه به موارد زیر نیز می‌تواند در کاهش ریسک موثر واقع شود:


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درباره ارزیابی ریسک سرمایه‌گذاری در اوراق بهادار

پایانامه بررسی ریسک فاکتورهای بیماران مبتلا به PID بستری در بخش زنان و زایمان بیمارستان بوعلی از خرداد ماه 82 تا آذر ماه 83

اختصاصی از فی بوو پایانامه بررسی ریسک فاکتورهای بیماران مبتلا به PID بستری در بخش زنان و زایمان بیمارستان بوعلی از خرداد ماه 82 تا آذر ماه 83 دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

پایانامه بررسی ریسک فاکتورهای بیماران مبتلا به PID بستری در بخش زنان و زایمان بیمارستان بوعلی از خرداد ماه 82 تا آذر ماه 83


پایانامه بررسی ریسک فاکتورهای بیماران مبتلا به PID بستری در بخش زنان و  زایمان بیمارستان بوعلی از خرداد ماه 82 تا آذر ماه 83

شلینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

 

تعداد صفحه:27

فهرست و توضیحات:
چکیده
مقدمه
فصل اول : کلیات تحقیق
پیشگفتار
بیان مسئله
سوالات تحقیق
اهداف تحقیق
فرضیات
تعریف نظری وعملیاتی
اهمیت وضرورت تحقیق
پیشینه تحقیق
فصل دوم : ادبیات نظری تحقیق
گزارش تحقیق
کلیات و مبانی نظری
اهداف پژوهش
روش کار تحقیق
فصل سوم: روش شناسی پژوهش
روش تحقیق و تحلیل داده ها
فصل چهارم: داده های آماری
داده های آماری
فصل پنجم : نتیجه گیری و پیشنهادات
جمع بندی و نتیجه گیری
پیشنهادات
منابع و ماخذ

هدف از این تحقیق بررسی عوامل مساعدکننده عفونتهای التهابی لگن می باشد.

این بیماری یکی از شایعترین بیماریهای سنین باروری و فعال از نظر جنسی

است که بعلت عوارض آن که شامل درد مزمن لگنی، حاملگی خارج رحمی،

نازایی و حتی مرگ و میر می باشد و هزینه های درمان آن باید با تأکید بر

شناسایی عوامل خطر و افراد در معرض، با آموزش مراقبت های لازم از وقوع

آن پیشگیری نماییم. این مطالعه به روش توصیفی جهت بررسی فاکتورهای

PID در زنان مبتلا که از خرداد 82 لغایت آذر 83 به بیمارستان بوعلی مراجعه

کرده بودند، انجام شد. متغیرهای مربوط به سن، رفتارهای جنسی بیمار،

وضعیت تأهل، رفتارهای جنسی هر بیمار، عوامل شایع STD، سایر ریسک

فاکتورهای شناخته شده PID و روش جلوگیری از بارداری در رفم اطلاعات

ثبت و درصد هریک تعیین گردید.

 

نتایج و یافته ها

به شرح زیر است:

-بیشترین درصد بیماران در گروه سنی زیر 25 سال قرار داشتند (32%) به

طوریکه جذابترین آنان 17 سال داشت.

29 بیمار (58%) در سن   16 سال اولین نزدیکی جنسی را تجربه کردند.

20 بیمار (40%) 3  بار در هفته نزدیکی و 11 نفر (22%) آنان در پریود قبلی

نزدیکی داشتند.

40 بیمار (80%) متاهل و 4 نفر (8%) مولتی پارتز بودند.

-هیچیک از کاندوم استفاده نمی کردند. بیشنرین روش مورد استفاده، برای

جلوگیری روش Withdrawl بود.

-13 نفر (26%) سابقه قبلی PID و 7 بیمار (14%) سابقه معرف سیگار داشتند.

-کشت اندوسرویکس از نظر نیرویاگوز و سرولوژی کلامیدیاتراکوماتیس در


دانلود با لینک مستقیم


پایانامه بررسی ریسک فاکتورهای بیماران مبتلا به PID بستری در بخش زنان و زایمان بیمارستان بوعلی از خرداد ماه 82 تا آذر ماه 83

دانلود مقاله مقاله ترجمه شده تغییر ریسک صندوق سرمایه گذاری مشترک: رجوع عمدی یا حد وسط؟

اختصاصی از فی بوو دانلود مقاله مقاله ترجمه شده تغییر ریسک صندوق سرمایه گذاری مشترک: رجوع عمدی یا حد وسط؟ دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

چکیده:
یک موضوع تجربی این است که آیا تغییر صندوق سرمایه گذاری مشترک در ریسک موقتی، عمدی است یا از یک رجوع حد وسط نشأت می گیرد. در روش تحقیق مان، از معاملات صندوق سرمایه گذاری واقعی برای شناسایی سرمایه هایی که به طور فعال ریسک را تغییر می دهند، استفاده کرده ایم. سرمایه هایی که از نظر آماری بعنوان معاملات تغییر واریانس بازگشتی یا ردیابی خطای واریانس شناسایی شده اند ریسک رجوع حد وسط را نشان نمی دهند. اغلب، سرمایه ها برای کاهش ریسک خطای واریانس را ردیابی می کنند. شواهد زیادی وجود دارد که قبلا سرمایه ها یک خطای ردیابی واریانس کمی داشته اند. اما، ما شواهدی راجع به ارتباط بین عملکرد قبلی و تغییرات عمدی برای واریانس بازگشتی یا خطای ردیابی واریانس نیافتیم.
کلمات کلیدی: صندوق سرمایه گذاری مشترک، مسابقه، رجوع حد وسط، ریسک خطای ردیابی.
1- مقدمه
یک جبران مدیریت صندوق سرمایه گذاری مشترک ، تابعی از دارایی های تحت مدیریت سرمایه گذارانی است که پول بیشتری برای عملکرد بهتر صندوق سرمایه گذاری فراهم کرده اند. در پاسخ، مدیرانی که عملکرد ضعیفی دارند ممکن است تلاش کنند بازکشت را از طریق افزایش ریسک سهامشان افزایش دهند. یا اگر تصدی یک نگرانی باشد، انها ممکن است در عوض ریسک را کاهش دهند تا ضررشان را محدود کنند. ریسک صندوق سرمایه گذاری تابعی از واریانس ها و کوواریانس های موجودی ها در سهام است. مدیران سرمایه نمی توانند واریانس یا کوواریانس موجودی های فردی را تغییر دهند اما می توانند ریسک سرمایه گذاری را از طریق اضافه کردن یا حذف نمودن موجودی ها تغییر دهند یا سهم سرمایه گذاری شده در هر موجودی را تغییر دهند. موضوع مهم این است که چگونه تغییر سهم موجودی های فردی بر ریسک سرمایه گذاری تأثیر می گذارد.
مطالعات مختلفی بررسی کرده اند که آیا مدیران صندوق سرمایه گذاری مشترک آنگونه که آنها در یک بازی رقابتی ، رقابت می کنند رفتار می کنند و آیا رفتارشان تحت تأثیر عملکرد نسبی موقتی شان است. نتیجه ی این تحقیق ترکیبی است. برای بررسی ارتباط بین ریسک پذیری مدیریتی و عملکرد قبلی، نیاز است تغییر برای ریسک سرمایه گذاری که مورد نظر مدیران است را از تغییراتی که از طریق معاملات انجام شده به دلایل دیگر رخ می دهد، را متمایز سازیم . معاملات انجام شده برای سایر دلایل ممکن است موجب برگشت حد وسط ریسک شود. در غیاب تمایز بین معاملاتی که به بازگشت حد وسط ریسک منجر می شود و معاملاتی که با هدف تغییر ریسک انجام می شود، ممکن است یک ارتباط جعلی بین تغییرات ریسک و بازگشت های قبلی شکل گیرد . براون و همکاران(1996) از واریانس بازگشت کل در بررسی هایش از رفتار بازی استفاده کرد در حالیکه چیوالیر و الیسون(1997) مدلشان را با توجه به ردیابی خطای واریانس توسعه دادند . یک شک دائمی وجود دارد که آیا این سنجه ها و اندازه گیری های ریسک مناسب است و آیا این ریسک ها رجوع میانگین و حد وسط هستند.
مطالعات پیشین بین تغییران عمدی و غیر عمدی برای ریسک سرمایه گذاری تمایزی قائل نشده اند. مقاله ی ما به پر کردن این شکاف از طریق شناسایی صندوق سرمایه گذاری مشترک که به طور عمدی ریسک سرمایه گذاری را افزایش یا کاهش می دهد، کمک می کند. ما فرایند کولِن و همکاران(2010) بکار گرفتیم که در ابتدا همکاری هر سهم و موجودی در سهام را تعیین می کرد تا ریسک کلی را مشخص کند. سپس ما موجودی های فردی در همکاری ریسک از ریسک کم تا زیاد را رتبه بندی کردیم و موجود یها را به بیست سبد ارزشی برابر تقسیم کردیم. ما ارزش خالص معاملات را در هر سبد برگشت دادیم تا طول دوره ی همبخشی ریسک هر سبد را ایجاد شود. از آنجا که موجودی ها از نظر ریسک رتبه بندی شده بودند، اگر معاملات برای تغییر ریسک غالب نباشد، ارتباطی بین معاملات و ریسک اندازه گیری پیدا نخواهد شد. این روش به ما اجازه می دهد تا معناداری آماری را از یک مبنای سرمایه از طریق سرمایه بررسی کنیم؛ اینکه آیا ریسک هر دوره سرمایه گذاری به طور عمدی تغییر کرده است. همبستگی مثبت معنادار نشان می دهد که معاملات ریسکش را افزایش داده است اگرچه همبستگی منفی معنادار نشان می دهد که معاملات ریسکش را کاهش داده است.
ما رابطه بین ریسک پذیری سرمایه و بازگشت قبلی را بر یک مبنای متحرک (در دوره های سه ماهه) بررسی میکنیم. این روش بدین خاطر مناسب است چون سرمایه گذارانی که میخواهند وجوه را تعویض کنند ممکن است برای رتبه بندی های مداوم توسط فراهم کنندگان اطلاعات از آنها کمک بگیرند. ما از سهامداری های دوره های سه ماهه از 2836 سرمایه متقابل بین سال های 1991 و 2006 استفاده میکنیم که 49673 دوره سرمایه گذاری را در تحلیل ما تشکیل میدهد.
نتایج ما نشان میدهد که بعضی از سرمایه ها کاهش پیدا میکنند، درحالیکه بعضی دیگر افزایش پیدا میکنند، که هر دوی آنها از واریانس خطا و واریانس بازگشت پیروی می کنند. برخلاف مطالعات قبلی که بصورت ضمنی مقادیر برابری را از سرمایه های افزایش ریسک و کاهش ریسک بر مبنای تغییر ریسک متوسط در نظر گرفته اند، ما پی بردیم که تجارت وجوه بیشتر، واریانس خطای پیگیری را کاهش میدهد. این مسئله خصوصاً در وجوه با واریانس خطای پیگیری اولیه کم قابل مشاهده می باشد. البته تمایل به افزایش یا کاهش واریانس بازگشت و واریانس خطای پیگیری با گذشت زمان تغییر پیدا میکند. وجوه، سهام را به دلایل مختلفی مورد تجارت قرار میدهند که برای تغییر ریسک سند دارائی های آنها با دقت طراحی نمی شوند. البته مواردی که ما آنها را بعنوان وجوهی شناسایی میکنیم که ریسک را بصورت عمدی افزایش یا کاهش میدهند، بازگشت متوسط را نشان نمیدهند. ما همچنین رابطه ای بین بازگشت ها و تغییرات قبلی در تغییرات ریسک خطای پیگیری و واریانس بازگشت پیدا نکردیم.
ادامه مقاله بدین شرح است: در بخش 2 مقالات مربوطه را بیان میکنیم و پیش بینی های تجربی خود را توسعه میدهیم. در بخش 3 داده ها و روش شناسی را مورد بحث قرار میدهیم و در بخش 4 نیز نتایج تجربی را ارائه میدهیم. ما آزمایشات قدرت را در بخش 5 انجام میدهیم و نتیجه گیری را هم در بخش 6 بیان میکنیم.
2- مقالات مربوطه و پیش بینی های تجربی
براون و همکارانش (1996) مدارک تجربی را گزارش میدهند که مدیران با کارایی نسبی ضعیف در قسمت اول سال اوراق بهادار را مورد تجارت قرار میدهد تا بازده فهرست دارائی آنها در قسمت آخر سال افزایش یابد. در طی این فرآیند ، واریانس بازده وجوه نیز افزایش می یابد. سنجش آنها از تغییر ریسک بصورت نسبت انحراف استاندارد وجوه از بازده ها در قسمت آخر سال نسبت به قسمت اول سال است. این مؤلفان می گویند که مدیران با کارایی پایین میتوانند اوراق بهادارای را معامله کنند که باعث افزایش در ریسک وجوه آنها می شود. از این پس، ما پیش بینی های این نتیجه را فرضیه مسابقه می نامیم. البته تیلور (2003) می گوید که این رفتار مسابقه ای میتواند منجر به نتیجه مخالفی گردد. او می گوید که برای مدیران برنده منطقی می باشد که پیش بینی کنیم که مدیران با کارایی پایین، ریسک را افزایش میدهند. اگر مدیران با کارایی پایین واکنش برندگان را پیش بینی کنند، ممکن است ریسک را کاهش دهند.
کوشی و پونتیف (1999) رابطه منفی را بین ریسک وجوه و کارایی قبلی پیدا کردند. بعلاوه، این رابطه برای استفاده وجوه از مشتق ها قوی است. باسی (2001) و گوریاو و همکارانش (2005) ، یافته های براون و همکارانش (1996) و کوشی و پونتیف (1999) را به طرفداری در برآورد واریانس بازده ایجاد شده توسط وابستگی خودکار و وابستگی متقابل بازده وجوه نسبت می دهند. آنها با این طرفداری ها و با استفاده از بازده وجوه روزانه یا ماهیانه برای محاسبه واریانس های بازده وجوه، قادر نمی باشند که از یافته های رفتار مسابقه ای پشتیبانی کنند.
از مشکلات اقتصاد سنجی همراه با وابستگی خودکار و وابستگی متقابل بازده وجوه از سوی چوالیر و الیسون (1997) توسط محاسبه ریسک وجوه از سهام فردی که آنها دارند اجتناب می گردد. برای تمرکز بر رفتار ریسک پذیری مدیران، آنها از تغییر در انحراف استاندارد تفاوت در بازده وجوه و بازده های بازار در طول زمان استفاده میکنند. این سنجش که واریانس خطای پیگیری نام دارد، توسط کوواریانس سری زمانی بازده های اضافی سهام فردی در فهرست موجودی وجوه محاسبه می گردد.
چن و پناچی (2009) مدلی را ارائه میدهند که واریانس خطای پیگیری را نشان میدهد و سنجش مناسب تری از ریسک است. آنها بصورت تجربی پی بردند که زمانیکه وجوهی کارایی ضعیفی داشته باشد، مدیران وجوه واریانس خطای پیگیری را افزایش میدهند، بجای اینکه بر واریانس بازده کلی تمرکز کنند. مدیران وجوه که کارایی ضعیفی دارند این موقعیت ضعیف خود را حفظ میکنند اگر بازار را در دوره بعدی پیگیری کنند. آنها در تلاش برای بهبود وضعیت خود، اوراق بهاداری را بدون توجه به شاخص بازار انتخاب میکنند. بتازگی، التون و همکارانش (2010)، و کمف و همکارانش (2009) با استفاده از نگهداری اوراق بهادار برای محاسبه ریسک وجوه از مطالعه چوالیر و الیسون (1997) پیروی میکنند. التون و همکارانش (2010) پی بردند که مدیران با کارایی پایین، ریسک کلی و سیستماتیک اوراق بهادار خود را کاهش میدهند، درحالیکه کمف و همکارانش (2009) پی بردند که مدیران با کارایی پایین، با توجه به توجه به جبران یا تصرف غالب، ممکن است ریسک وجوه را افزایش یا کاهش دهند.
تحقیقات قبلی این مسئله را بررسی کرده اند که آیا تغییرات ریسک وجوهتوسط رفتار مسابقه ای ترغیب می گردد. البته تغییرات ریسک وجوه ممکن است از تجارت هایی ناشی گردد که توسط دلایلی غیر از رفتار مسابقه ای تحریک می شوند (مانند متعادل سازی مجدد فهرست موجودی، و اهمیت صنعت در حال تغییر). در واقع تقریباً همه تصمیمات خرید/فروش باعث تغییر در واریانس بازده وجوه و واریانس بازده وجوه آن می گردد. این تجارت ها بطور میانگین، بازگشت متوسط واریانش های بازده وجوه را ایجاد میکنند. این بخاطر وجوه ریسک بالایی است که سهام در وارایانس های بالا و/یا کوواریانس ها دارند، و همچنین تجارتی که هدف آن تغییر ریسک وجوه نیست اغلب در سهامی با واریانس پایین تر و/یا کوواریانس پایین تر رخ میدهد.
با اینکه تجارت امنیتی باعث تغییر ریسک وجوه می گردد، این یک مسئله تجربی است که آیا تغییر در ریسک عمدی است یا انعکاسی از بازگشت متوسط ریسک است. چوالیر و الیسون (1997) هیچ مدرکی برای بازگشت متوسط پیدا نکردند. البته کوشی و پونتیف (1999) و کمف و همکارانش (2009) عکس این مدرک را پیدا کردند.
تمرکز اصلی این تحقیق بر شناسایی سرمایه-دوره ای است که تجارت ها برای تغییر واریانس بازده وجوه یا واریانس خطای پیگیری طراحی می گردند. با شناسایی وجوهی که تجارت های آنها بصورت عمدی ریسک را تغییر داده اند، ما بازگشت متوسط را بعنوان علت تغییرات ریسک حذف کردیم.
3- توصیف داده ها و روش شناسی
3.1 توصیف داده ها
ما سهامداری های دوره ای از همه وجوه متقابل دارائی خالص ایالات متحده را برای دوره 1991 تا ژوئن 2006 از شرکت خدمات مالی تامسون بدست آوریم. معاملات وجوه از تغییرات در دارائی ها استنباط می گردد، که اغلب بصورت دوره های سه ماهه گزارش می گردند. داده های دارائی ها با قیمت سهام ماهیانه و داده های بازده از پایگاه داده مرکزی برای تحقیقات در قیمت های امنیتی (CRSP) ترکیب می گردند. ارتباطات وجوه متقابل برای مطابقت دهی دارائی های تامسون با بازده های وجوه ماهیانه بکار می رود که از پایگاه داده CRSP بدست آمده است.
برای اطمینان از اینکه دادها بطور مناسب دارائی های وجوه متقابل را نشان میدهند، نمونه ما به وجوهی با میانگین دارائی وجوه برابری بالاتر از 80 درصد و دارائی نقدی میانگین کمتر از 10 درصد دارائی های وجوه کلی محدود می گردد. قیمت سهام CRSP آغاز دوهر با داده های دارائی های تامسون برای محاسبه مقادیر دارائی ملموس خالص هر وجوه متقابل مورد استفاده قرار می گیرند. این مقادیر محاسبه شده با مقادیر دارائی های ملموس خالص واقعی مقایسه می گردند، و در صورتیکه تفاوت بیشتر از 10 درصد باشد وجه حذف می گردد. سری داده های نهایی از 2836 وجه با 49673 وجه-دوره تشکیل شده است. تعداد وجوه-دوره ها برای رگرسیون هایی که نیازمند مطابقت دهی بازگشت های وجه و داده های متغیر کنترل هستند به 24727 کاهش پیدا میکند. در رگرسیون هایی که در ادامه می آیند ، اندازه نمونه بخاطر عدم وجود داده های وجه-بازده متغیر می باشد. همچنین، اندازه نمونه های کوچکتر به این خاطر می باشد که همه وجوه بصورت عمدی ریسک را تغییر نداده اند.
3.2 روش شناسی
تغییر در ریسک وجوه یک سیگنال مبهم است چون ریسک را می توان بصورت عمدی تغییر داد و یا اینکه ممکن است بخاطر بازده متوسط رخ دهد. البته اگر ما سهامی را بررسی کنیم که معامله شده اند، آگاهی های بیشتری را میتوان بدست آورد. ما در زیر روشی را معرفی میکنیم که تجارت هایی را شناسایی میکند که ریسک وجوه را تغییر میدهند.
3.2.1 شناسایی تجارت هایی که بصورت عمدی واریانش بازده تغییر و واریانس خطای پیگیری را تغییر میدهند.
در واقع همه تجارت های انجام شده توسط یک وجه، واریانس بازده وجوه را تغییر می دهد. واریانس سنتی (معادله 19 را می توان تجزیه کرد تا همکاری مشخص گردد که هر سهام برای واریانس فهرست موجودی وجه انجام میدهد.

که تعداد سهام دارائی در طول دوره، نسبت مقداری که سهام i در آغاز دوره t دارا می باشد، نسبت مقداری که سهام k در آغاز دوره t دارا می باشد، = بازده های ماهیانه سهام k در 60 ماه قبلی، بازده های ماهیانه سهام k در 60 ماه قبلی، بردار وزن های فهرست موجودی برای سهام i توسط وجه j در آغاز دوره t ، ماتریس کوواریانس بازده سهام برای وجه j در آغاز دوره t ، و بردار همکاری های واریانس بازده است.
با محاسبه ما میتوانیم همکاری های واریانس بازده (RVC) مطابق با هر سهام را شناسایی کنیم. این تغییر ماتریس ضرورتاً تابع پیچیده ای از واریانس ها و کوواریانس را به تابعی تبدیل می کند که در همکاری ها بصورت خطی است. واریانس بازده های هر فهرست موجودی وجه متقابل در آغاز هر دوره توسط وزن کردن ارزش کوواریانس های بازده های سهام در وجه اندازه گیری شده در 60 ماه گذشته محاسبه می گردد. واریانس های بازده با پیروی از مطالعه چوالیر و الیسون (1997) توسط حفظ کوواریانس های یکسان در پایان هر دوره و با حفظ همان کوواریانس ها محاسبه می گردند، که در عین حال از مقادیر متناسب با پایان دوره استفاده میکند. سهامی که در طول دوره ای بدست می آیند که در محاسبه کوواریانس ها شامل هستند.
چون هدف ما اینست که تجارت با هدف افزایش/کاهش واریانس بازده را شناسایی کنیم، بر معادله 2 تمرکز میکنیم. RVC ها عناصری از بردار برای هر سهام i هستند که وجه j در دوره t آنها را دارا است، و از معادله 1 پیروی میکند که عنصر i ام بردار بصورت زیر می باشد:

ما از RVC های سهام وجه در آغاز دوره بعنوان متغیر رتبه بندی قبل از اختصاص این سهام به 20 باکت ارزش برابر استفاده میکنیم. RVC هر باکت نشاندهنده RVC های سهامی می باشد که آنها را شامل است. برای هر باکت خاص j ، همکاری واریانس بازده توسط معادله زیر بدست می آید:

که عنصر i در بردار ردیفی تعریف شده در معادله 2، ارزش سهام i در آغاز دوره t ، و تعداد سهام در باکتRVC از j است.
معاملاتی که در طول این دوره انجام می شوند وزن و اهمیت RVC سهام i را تغییر میدهند و درنتیجه باعث تغییر باکت RVC از j می گردند. برای تعیین ماهیت معاملات، ارزش معاملات در طی دوره در هر باکت j در RVC باکت ها در آغاز دوره بازگشت داده می شود.

که در طی دوره t معامله می گردد.
ما با این نظریه مخالف هستیم که اگر ضریب رگرسیون بر مثبت باشد، تجارت ها با هدف افزایش ریسک انجام می شوند. البته اگر ضریب مهم نباشد، تجارت ها دنبال این نیستند که ریسک وجوه را تغییر دهند. ما با پیروی از مطالعه کولن و همکارانش (2010) رگرسیون های تکرار را برای هر وجه-دوره از ارزش سهام در باکتی انجام میدهیم که در طی دوره میانگین ریسک رتبه بندی متغیر برای هر باکت معامله شده است. در محاسبه ارزش سهام معامله شده، خرید تجارت ها دارای ارزش مثبت و فروش تجارت ها دارای ارزش منفی خواهد بود. از لحاظ ساختاری هیچ رابطه اولیه ای بین ارزش هر باکت و متغیر رتبه بندی وجود ندارد، بطوریکه رگرسیون، رابطه ای را نشان میدهد که به معامله در طی دوره نسبت داده می شود.
سنجش دیگر ریسک فهرست موجودی، واریانس خطای پیگیری است. چوالیر و الیسون (1997) واریانس خطای پیگیری را بصورت زیر تعریف می کنند:

که و بترتیب بازده ماهیانه برای وجه j ئ شاخص بازار وزنی ارزش هستند. محاسبات قیاسی برای تعیین بردار هر همکاری سهام به واریانس خطای پیگیری وجه j در طی دوره t انجام داده می شود، که عنصر i ام توسط معادله زیر بدست می آید:

که بازده های ماهیانه بازار در 60 ماه گذشته است.
این معادله شبیه معادله 2 است، بجز اینکه بازده های اضافی در محاسبات استفاده می گردند. این معادله همکاری واریانس خطای پیگیری ((TEVC) را برای هر سهام در وجه فراهم می سازد و امکان رتبه بندی این سنجش ریسک را ایجاد میکند. از لحاظ تقارن، TEVC در معادلات 3 و 4 جایگزین RVC می گردد. اگر ضریب رگرسیون در در سطح 10 درصدی مثبت باشد تجارت هایی با هدف افزایش ریسک خطای پیگیری ایجاد می گردند. البته اگر این ضریب مهم نباشد، تجارت ها دارای هدف تغییر TEV وجه نخواهند بود.
این رگرسیون ها در هر یک از 49673 وجه-دوره بین ژانویه 1991 و ژوئن 2006 انجام می شود. ما ضریب های همراه با RVC و TEVC را بترتیب RVCBeta و TEVCBeta می نامیم. تعداد RVCBetaهایی که فاصله زیادی با صفر دارند بصورت یک رویداد تصادفی رخ داده اند. از توزیع دو جمله ای جمعی برای تعیین این مسئله استفاده می شود که آیا تعداد مشاهده شده RVCBeta های مهم بصورت تصادفی رخ میدهند. تعداد رگرسیون ها بعنوان تعداد آزمایشات در سطح اهمیتی مورد استفاده قرار می گیرند که ما در این سطح RVCBeta را بصورت مثبت یا منفی بعنوان احتمال موفقیت می یابیم، درحالیکه تعداد مهم موفقیت ها با احتمال دو جمله ای جمعی 1 درصد مطابقت دارد.
3.2.2 تجارت های با هدف تغییر واریانس بازده و واریانس خطای پیگیری – بازده های قبلی و و بازگشت متوسط ریسک
واریانس های بازده و واریانس های خطای پیگیری بترتیب به انحراف های استاندارد SD و TESD تبدیل می شوند. این SD ها و TESD های آغاز و پایان دوره برای محاسبه تغییرات در انحراف استاندارد فهرست موجودی ها و انحراف استاندارد خطای پیگیری مورد استفاده قرار می گیرند.
وجوه با بتاهای همکاری واریانس بازده مهم و بتاهای همکری واریانس خطای پیگیری بصورت تجارت هایی برای تغییر ریسک آنها طبقه بندی می گردند. برای هر دو سنجش ریسک، وجوه بصورت ریسک افزایشی یا کاهشی مطابق با علامت بتای مطابق طبقه بندی می گردند. این نتایج باینری از لحاظ منطقی در کارایی بازده وجوه متقابل در فواصل 9، 6 و 3 ماهه بازگشت داده می شوند. اگر بازده های قبلی رفتار تغییر ریسک آنها را تحریک کنند، رابطه بین بازده ماهه های قبلی و علامت RVCBeta و TEVCBeta باید مشخص باشد. بعلاوه، فرضیه مسابقه این رابطه را بصورت منفی پیش بینی میکند، با وجوهی که در مقابل رقبای خود کارایی پایین تری دارند و ریسک سرمایه گذاری های خود را افزایش میدهند.
از رگرسیون های منطقی برای برآورد معادلات 7 و 8 استفاده می شود، که بترتیب RVCBeta و TEVCBeta دارای مفادیر خواهند بود اگر ضریب مثبت باشد. معادلات 7 و 9 فقط با استفاده از وجوهی برآورد می گردند که از لحاظ آماری SD و TESD فهرست موجودی های خود را افزایش یا کاهش میدهند.

که:
بتای همکاری واریانس بازده مهم برای وجه j در دوره t ، بازده اضافی سالیانه در وجه j در دوره های 9، 6 یا 3 ماهه تا آغاز دوره t ، انحراف استاندارد وجه j در آغاز دوره t ، بازده بازار 6 ماهه در زمان t ، برگشت فهرست موجودی وجوه j در دوره t ، سرمایه گذاری استانداردسازی شده وجه j در دوره t ، بتای همکاری واریانس خطای پیگیری مهم برای وجه j در دوهر t ، و انحراف استاندارد خطای پیگیری وجه j در آغاز دوره t است.
رگرسیون های جداگانه ای برای بازده درر دوره های 9، 6 و 3 ماهه انجام می شود. اگر مدیران از رفتار مسابقه ای استفاده کنند، بازده های قبلی بر روی تصمیمات آنها برای تغییر ریسک وجوه آنها تأثیر می گذارد و رابطه منفی بین بازده ها و ریسک پیش بینی می شود. ضریب همراه با و مثبت (منفی) خواهد بود اگر مدیران ریسک فهرست موجودی ریسک-بالا را افزایش (کاهش) دهند و ریسک فهرست موجودی ریسک-پایین کاهش (افزایش) می یابد. معادله 7 شامل انحراف استاندارد بازده، و معادله 8 شامل انحراف استاندارد بازده و انحراف استاندارد خطای پیگیری در آغاز هر دوره بصورت متغیرهای مستقل خواهد بود.
بازده شاخص بازار بعنوان یک متغیر کنترل استفاده می گردد و پیش بینی میشود که رابطه مثبتی با سنجش های ریسک داشته باشد. وقتی که بازار افزایش (کاهش) می یابد، سرمایه گذاران ریسک بیشتری (کمتری) را پیش بینی میکنند. برگشت فهرست موجودی نیز شامل می گردد چون مدیران با رفتار مسابقه ای ممکن است احتمال بیشتری داشته باشد که بصورت فعال تجارت کنند و چون بازده ممکن است بصورت تابعی از حجم تجارت باشد. احتمال چوالیر و الیسون (1997) نشان میدهد که وجوه بیشتر می تواند تنظیم ریسک کمتری را به همراه داشته باشد؛ بنابراین اندازه نیز بعنوان یک متغیر کنترل شامل می گردد.
3.2.3 آزمایش قدرت: برگشت متوسط واریانس بازده و واریانس خطای پیگیری
معادلات 7 و8 فقط وجوهی را در نظر می گیرند که بصورت عمدی تجارت میکنند تا ریسک را تغییر دهند. اکنون ما کل نمونه تجارت های وجوه متقابل را بررسی میکنیم. اگر تجارت های یک وجه باعث شود که واریانس بازده و واریانس خطای پیگیری به اندازه برگشت میانگین باشد، پس تغییر در انحراف استاندارد بازده و انحراف استاندارد خطای پیگیری باید بترتیب رابطه منفی با انحراف استاندارد بازده آغاز دوره و انحراف استاندارد خطای پیگیری داشته باشد. ما این رابطه را توسط برآورد معادلات 9 و 10 بررسی میکنیم که در بخش بعدی توضیح داده شده اند.
3.2.4 آزمایش قدرت: کارایی قبلی و تغییرات در واریانس بازده و واریانس خطای پیگیری
ما بررسی میکنیم که واریانس بازده و واریانس خطای پیگیری چطور با کارایی بازده وجوه متقابل در دوره های 9، 6 و 3 ماهه مرتبط هستند. فرضیه مسابقه رابطه منفی را بین بازده های دوره قبلی و تغییرات ریسک وجوه پیش بینی می کند که توسط و اندازه گیری می شود. بصورت مطابق با مطالعه چوالیر و الیسون (1997)، پیش بینی می گردد که در وجوه با کارایی پایین، رقبای آنها ریسک وجوه خود را افزایش میدهند.
برای انجام اینکار ما معادلات 9 و 10 را برآورد می کنیم:

که:
تغییر در انحراف استاندارد بازده وجه j در دوره t ، بازده اضافی سالیانه در وجه j در دوره های 9، 6 یا 3 ماهه در آغاز دوره t ، انحراف استاندارد بازده از وجه j از دوره t ، بازده بازار 6 ماهه در زمان t ، برگشت فهرست موجودی وجه j در دوره t ، سرمایه گذاری استانداردسازی شده وجه j در دوره t ، تغییر در انحراف استاندارد خطای پیگیری وجه j در دوره t ، و انحراف استاندارد خطای پیگیری وجه j در آغاز دوره t است.
معادله 9 شامل انحراف استاندارد بازده می باشد و معادله 10 شامل انحراف استاندارد بازده و انحراف استاندارد خطای پیگیری در آغاز هر دوره می باشد. متغیرهای کنترل همان متغیرهای استفاده شده در معادلات 7 و 8 است.
3.2.5 آزمایشات قدرت دیگر
پنج آزمایش اضافی قدرت نتایج را نشان دادند. ما تأثیر هم خطی بین متغیرهای مستقل را در رگرسیون منطقی بررسی کردیم؛ آیا نتایج تغییر میکنند اگر متغیرهای وابسته پیوسته جایگزین سنجش های ریسک منطقی ترتیبی گردند؛ آیا نتایج نسبت به گزارش دهی وجوه متقابل سه ماهه یا شش ماهه حساس هستند؛ تأثیر شاخص حذف کننده و 36 ماه بازده برای محاسبه متغیر ها استفاده می گردد.
4- نتایج تجری
4.1 آمار توصیفی
جدول 1 آمار توصیفی را برای 2836 وجه با 49673 وجه-دوره بین سالهای 1991 و 2006 نشان میدهد. توزیع سرمایه گذاری بازار تا حد زیادی منحرف می گردد که نشاندهنده چند سرمایه خیلی زیاد است. سرمایه گذاری بازار وجوه در دوره افزایش بازار سهام و جاری شدن وجوه بیشتر در صنعت، افزایش پیدا کرد. دوره ای که ما تجارت های وجوه را بررسی میکنیم یا 90 و یا 180 روز است. توزیع انحراف استاندارد خطای پیگیری و بازده در مقایسه با واریانس های مطابق، کمتر منحرف می گردند، که از استفاده ما از انحراف های استاندارد در تحلیل های بعدی خود پشتیبانی میکند. انحراف های استاندارد بازده ها و خطاهای پیگیری در آغاز دوره تجارت خیلی با هم مرتبط هستند. توزیع وابستگی های بین بازده های وجوه متقابل و بازار دارای میانگین 0.849 است.

جدول 1 – آمار توصیفی برای وجوه متقابل، بین سالهای 2006-1991

 



جدول 2 – بتاهای همکاری واریانس مهم

 

4.2 شناسایی تجارت هایی که بصورت عمدی واریانس بازده تغییر و واریانس خطای پیگیری را تغییر میدهند
برای تعیین اینکه آیا رابطه ای بین نسبت سهام معامله شده در طی دوره و همکاری واریانس بازده سهام وجود دارد، 49673 رگرسیون خطی تک متغیری انجام می شود. هر رگرسیون برای یک وجه-دوره است و وجوه-دوره ها با بتاهای همکاری واریانس بازده (RVCBeta) مهم در سطح 10 درصدی شناسایی می گردند. سری تکراری از رگرسیون ها با استفاده از همکاری واریانس خطای پیگیری انجام می شود تا بتاهای همکاری واریانس خطای پیگیری (TEVCBeta) تعیین گردد. جدول 2 شمارش مشترک ضریب های رگرسیون مهم (بتا) را در دوره 16 ساله نشان میدهد. بتای منفی نشاندهنده تجارتی است که واریانس بازده یا واریانس خطای پیگیری فهرست موجودی وجوه را کاهش میدهد. وجوهی که بتاهای منفی مهمی را نشان میدهند ترجیحاً سهام با همکاری های واریانس بازده کمی را خریداری می کنند یا سهام با همکاری های واریانس بازده بالا را می فروشند، و یا هر دوی آنها را انجام میدهند.
از توزیع دوجمله ای برای تعیین این مسئله استفاده می گردد که آیا تکرار RVCBeta های مهم با رخداد تصادفی پیش بینی شده تفاوت دارد. پانل A از جدول 2 نشان میدهد که هر دو بتای واریانس بازده مثبت از 1 درصد مقادیر مهم دوجمله ای جمعی بیشتر می گردند. در 14.3 درصد،تقریباً دو برابر تجارت وجوه برای کاهش واریانس بازده وجوه در مقایسه با 7.9 درصد، این تجارت واریانس بازده وجوه را افزایش میدهد. این نشان میدهد که تجارت برای تغییر ریسک کلی وجوه نسبت به آنچه که در مطالعات دیگر فرض میشود کمتر متداول است، مانند بروان و همکارانش (1996) که 50 درصد وجوه را بصورت افزایش دهنده ریسک و 50 درصد را بصورت کاهش دهنده دیسک طبقه بندی میکند.
بعلاوه، در پانل A از جدول 2 ، از 49673 ضریب رگرسیون، 23.5 درصد آنها منفی هستند که از 1 درصد مقدار مهم دوجمله ای جمعی نیز بیشتر می باشد. در نتیجه، 4.4 درصد ضریب ها مثبت هستند و از لحاظ آماری پایین تر از عددی هستند که توسط شانس پیش بینی می گردد. بنابراین فرضیه ضمنی در مطالعات قبلی که وجوه خطای پیگیری را با افزایش یا کاهش واریانس خطای پیگیری با تمایل مشابه تغییر میدهند از لحاظ تجربی پشتیبانی نمی گردد. بعلاوه، وجوه بیشتر باکاهش خطای پیگیری مرتبط هستند، درحالیکه تجارت هایی که واریانس خطای پیگیری را افزایش میدهند خیلی کمیاب هستند. در واقع وجوه در پایین تری واریانس خطای پیگیری 7.5 برابر احتمال بیشتری دارند که واریانس خطای پیگیری را افزایش یا کاهش دهند. این با وجوهی مطابقت دارد که هدف آنها اینست که واریانس خطای پیگیری را کاهش دهند و هدف را در طول زمان به انجام برسانند.
از کار افتادگی سالیانه RVCBeta و TEVCBeta در پانل C از جدول 2 نشان داده شده است. اعداد از لحاظ زمانی متغیر هستنند، اما RVCBeta های منفی بیشتر از پیش بینی های تصادفی در همه سالها رخ میدهند. تکرار وجوهی که واریانس خطای پیگیری را افزایش میدهند خیلی کمتر از پیش بینی های تصادفی است. نسبت های RVCBeta بتدریج در طول زمان تغییر میکنند، و نسبت های بتاهای مثبت و منفی رابطه منفی با هم دارند. بعبارت دیگر، وقتی که مدیران سرمایه بیشتری تجارت میکنند را ریسک را افزایش دهند، تجارت کمتری برای کاهش ریسک انجام می شود و بالعکس. کمف و همکارانش (2009) تغییر را در رابطه بین کارایی گذشته و رفتار ریسک پذیری مدیریتی در طول زمان، در واکنش به کارایی کلی بازار گزارش میدهند. تمرکز ما بر تجارت های افزایش یا کاهش ریسک، از یافته تغییر زمانی آنها در رفتار مدیر سرمایه پشتیبانی میکند.
4.3 تجارت هایی که بصورت عمدی واریانس بازده و واریانس خطای پیگیری را تغییر میدهند – واریانس متوسط و بازده های قبلی
رگرسیون ها از لحاظ آماری وجوهی را شناسایی میکنند که تجارت میکنند تا ریسک وجوه را تغییر دهند. نتایج رگرسیون منطقی باینری RVCBeta در بازده های قبلی، انحراف استاندارد بازده آغاز دوره، و متغیرهای کنترل تعریف شده توسط معادله 77 در جدول 3 نشان داده شده اند. مدل 1 شامل 10786 وجه-دوره با RVCBeta مثبت یا منفی است. نمونه به 5444 وجه-دوره کاهش داده می شود زمانیکه مطابقت سازی بازده های قبلی برای مدل 2 مورد نیاز می باشد.

 


جدول 3 – بتاهای همکاری واریانس بازده مهمی و بازده های قبلی، 2006-1991

 

ضریب متغیر در همه مدل ها کم اهمیت است. اگر مدیران سرمایه با واریانس بازده بالا (پایین) بخواهند واریانس بازده وجوه را کاهش (افزایش) دهند، ایت رباطه منفی خواهد بود و برعکس، اگر مدیران وجوه واریانس بازده بالا بخواهند واریانس بازده را افزایش دهند، مثبت خواهد بود. در حالیکه روش ما بر تجارت های عمدی متمرکز است، ما این احتمال را نشان میدهیم که تجارت های تصادفی ممکن است رابطه منفی را از طریق بزگشت ایجاد کنند. البته این احتمال توسط غیاب یک رابطه منفی در نتایج ما پشتیبانی نمی گردد. ضریب های بازده های قبلی برای دوره های 9، 6 و 3 ماهه مهم نیست و از فرضیه مسابقه پشتیبانی نمی کند که در آن، مدیران سرمایه با کارایی پایین، ریسک را افزایش میدهند.
جدول 4 نتایج رگرسیون های منطقی قیاسی را نشان میدهد که متغیر وابسته TEVCBeta است که از مقادیری استفاده میکند که مثبت یا منفی هستند. در مدل 1 ، TEVCBeta13531 مهم از نمونه متشکل از 48449 وجه-دوره بدست آمده است، درحالیکه در مدل 2، TEVCBeta 6782 از 24727 دوره وجوه بدست آمده است. ضریب انحراف استاندارد خطای پیگیری آغاز دوره در همه مدل ها مثبت است. بنابراین این مسئله با برگشت متوسط واریانس خطای پیگیری مطابقت ندارد.
با آگاهی از نتیجه پانل B در جدول 2، ضریب مثبت در جدول 4 پشتیبانی بیشتری را برای این نتیجه گیری فراهم می سازد که وجوه با واریانس خطای پیگیری پایین درصدد این هستند که واریانس خطای پیگیری را بیشتر کاهش دهند. این مسئله با این پیش بینی مطابقت دارد که وجوهی که تجارت با هدف کاهش واریانس خطای پیگیری را نشان میدهند، در طول زمان واریانس های خطای پیگیری پایین تری خواهند داشت. هیچ مدرکی از رفتار مسابقه ای در رابطه بین تغییرات عمدی با واریانس خطای پیگیری و بازده قبلی یافت نشده است.
در جداول 3 و 4 ، RVCBeta و TEVCBeta بترتیب در رابطه با بازده بازار مثبت هستند. این مسئله با پیش بینی ما مطابقت دارد که بازارهای با کارایی بهتر، تمایل مدیران سرمایه برای ریسک کردن را افزایش میدهد. ما همچنین پی بردیم که برگشت رابطه منفی با RVCBeta و TEVCBeta دارد. بنابراین برخلاف این مسئله که وجوه مدیریت شده فعال تمایل بیشتری برای افزایش ریسک دارند، به نظر می رسد که آنها بصورت معمول تری تجارت می گردند تا ریسک را کاهش دهند. اندازه وجوه رابطه مثبتی با RVCBeta و TEVCBeta دارد، که نشان میدهد که وجوه بزرگتر بصورت عمدی ریسک بیشتری را ایجاد میکنند.

 


جدول 4 – بتاهای همکاری واریانس خطای پیگیری مهم و بازده های قبلی، 2006-1991

 

4.4 وابستگی تغییرات به واریانس خطای پیگیری در تغییرات برای واریانس بازده

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله    20صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید

 

 


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله مقاله ترجمه شده تغییر ریسک صندوق سرمایه گذاری مشترک: رجوع عمدی یا حد وسط؟

دانلود مقاله بسط فرایند ریسک برای اداره فرصتها

اختصاصی از فی بوو دانلود مقاله بسط فرایند ریسک برای اداره فرصتها دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

چکیده:
دیدگاه رایج و سنتی درمورد ریسک، یک دیدگاه منفی است که تداعی کننده خسارت، تلفات، قمار، زیان و پیامدهای مضر است. ولی بعضی از دستورالعملها و استانداردهای امروزی امکان ریسک فراسوی (UPSIDE) یا فرصت را مطرح می کنند. منظور عدم اطمینانهایی است که می توانند تاثیر سودمندی درجهت نائل شدن به اهداف سازمان داشته باشند. علی رغم این تئوری، بیشترین کاربردهای فرایند ریسک هنوز بر مدیریت تهدیدات متمرکز است و روشهای مدیریت فرصتهـا هنوز به صورت ناجور و واکنش دار (REACTIVE AND PATCHY) باقی مانده است. به نظر می رسد ابزارها و تکنیکهای قابل دسترس برای کاربران ریسک تنها برجنبه منفی ریسک تاکید دارند. این مقاله حوزه فرایند ریسک را تا جایی بسط می دهد که مدیریت فرصتها را نیز دربر بگیرد.
1 - مقدمه
تنها تعداد کمی از مدیران این مطلب را انکار می کنند که «در تمام پروژه ها عدم اطمینان وجود دارد». عدم اطمینانی که منشاهای مختلفی دارد که می توان به مسائل تکنیکی، مدیریتی، بازرگانی و مسائل داخلی و خارجی مرتبط با طرح اشاره کرد. همچنین این مسئله کاملاً به رسمیت شناخته شده و پذیرفته شده است که مدیریت موفق عدم اطمینانها درنهایت با موفقیت پروژه ارتباط دارد، همانند یک مدیریت پویا که دائماً در تلاش برای هدایت پروژه درجهت دستیابی به اهداف مطلوب سازمان است. این مسئله بیانگر این واقعیت است که سیمای مدیریت ریسک به سوی محبوبیت عــــامه سوق یافته و به نظر می رسد یک روش نظام مندی را برای اداره کردن نامطمئن ها ارائه دهد. همچنین روشن است که اگــر زمانی عدم اطمینان تشدید یابد می تواند یک گستره ای از پیامدها را در دستیابی به اهداف پروژه موجب شود، از یک فاجعه اساسی گرفته تا یک نتیجه خوشایند غیرمنتظره. علی رغم این، فرایند سنتی مدیریت ریسک که توسط اکثر مدیران تجربه شده است صریحاً بر اثرات منفی تردیدها (نامطمئنی ها) متمرکز است. درنتیجه این نگرش، تلاش قابل توجهی روی تشخیص و اداره تهدیدها صرف شد، درحالی که فرصتها به فراموشی سپرده شدند.
این مقاله استدلال می کند که یک روش ترکیبــی برای مدیریت تهدیدات و فرصتها، می تواند در آن واحد به حداقل رسیدن نتایج منفی ناخوشایند و همین طور به حداکثر رساندن شانس استفاده از نتایج مثبت خوشایند را تضمین کنند.
2 - یک تعریف یا دو تعریف؟
این پیشنهـــــاد که «یک فرایند مشترک می تواند برای اداره فرصتها و تهدیدها به کار برود» از جنبه های مثبت تعریفات اخیر از ریسک است. این موضوع به نوبه خود بحثهای داغی را میان جامعه کاربران ریسک با گروههای موافق و مخالف با آن به جریان انداخته است. بحث این است که واژه ریسک باید مشتمل برفرصتها و تهدیدها باشد یا اینکه ریسک صرفاً یک واژه منفی است و با فرصت از لحاظ کیفی تفاوت دارد. دو گزینه وجود دارد:

 

1 - «ریسک» یک واژه پوششی است، با دو متغیر:
- فرصت یک ریسک با نتایج مثبت است.
- تهدید یک ریسک با نتایج منفی است.
2 - «عدم اطمینان» یک واژه اساسی است با دو متغیر:
- ریسک منحصراً مربوط به تهدید می شود یعنی عدم اطمینان با اثرات منفی.
- فرصت عدم اطمینان است با اثرات مثبت.
شکی نیست که منظور مردم از استعمال لغت ریسک فقط بـــه جنبه منفی آن مربوط می گردد. اگر از یک فرد در خیابان سوال کنید آیا او دوست دارد یک واقعه همراه با ریسک داشته باشد، در اغلب موارد یک جواب منفی می شنوید: «ریسک برای شما بد است». این مسئله بازتاب تعاریف سنتی از لغت ریسک هم در لغت نامه های استاندارد و هم در بعضی از لغت نامه های تخصصی است. به هرحال بعضی از صاحبنظران و سازمانها تدریجاً تعریف خود را از ریسک متحول می کنند طوری که تعریف جدید هم «ریسک فراسوی و هم ریسک فروسوی(DOWNSIDE RISK) » را شامل می گردد. در بسیاری از تعاریف ارائه شده توسط صاحبنظران ماهیت اثر ناشناخته است و هرکدام به طور ضمنی تاثیرات مثبت و منفی را در تعریف خود می گنجانند، مابقی در نامیدن فرصتها و تهدیدها در تعاریف خود صریح هستند. آخرین استانداردهای تعریف ریسک که فرصتها و تهدیدها را شامل شود در آخرین سری از نشریه (THE PROJECT MANAGEMENT BODY OF KNOW LEDGE)PMBOK توسط «انستیتو مدیریت پروژه» در دسامبر 2000 منتشر شد که قید می کند: «ریسک یک رویداد نامعلومی است که اگر رخ دهد یا تاثیر مثبت یا منفی بر اهداف پروژه دارد... ریسک هم تهدیدات اهداف و هم فرصتهای بهبود اهداف را دربرمی گیرد.
به نظر نگارنده یک تعریف از ریسک که هر دوی فرصتهای و تهدیدها را دربرگیرد، یک بیان روشن برای منظور موردنظر است. پذیرفتن اینکه این دو به یک اندازه مهم هستند در موفقیت پروژه تاثیر می گذارد و هر دو نیاز به اداره کردن پویا دارند. این استدلالی است براینکه فرصتها و تهدیدها در کیفیت، ذاتاً متفاوت نیستند زیرا هر دو شامل عدم قطعیت می گردند که پتانسیل بالایی برای تاثیر بر اهداف پروژه دارد. درنتیجه هر دو می توانند با فرایندهای مشابهی اداره شوند، اگرچه به خاطر رفتار موثر با فرصتها ممکن است یکسری اصلاحات برای استانداردساختن روش مدیریت ریسک لازم باشد.

 

3 - یک فرایند یا دو فرایند؟

 

در ادامه بحث درمورد تعریفهای ریسک، گفتمان هم راستا با آن درباره فرایندهاست. کسانی که ریسک را کاملاً منفی معنی می کنند و فرصت را یک چیــزی ذاتاً متفاوت با ریسک می بینند، خواهان جداکردن مدیریت ریسک و مدیریت فرصت هستند. کسانی که ریسک را یک واژه مشترک شامل هم فرصتها و هم تهدیدها می بینند، پذیرفته اند که اداره هر دوی آنها با یک روش ترکیبی - ازطریق یک فرایند عمومی - امکانپذیر است. به عنوان مثال، نشریه انستیتو مدیریت پروژه، مدیریت ریسک را «فرایند سیستماتیک شناسایی کردن، تجزیه و تحلیل کردن و عکس العمل نشان دادن به ریسک پروژه» تعریف می کنند. آن یعنی به حداکثررسانیدن احتمال وقوع رخدادهای مثبت و پیامدهای حاصله و به حداقل رساندن احتمال وقوع رخدادهای منفی و پیامدهای ناشی از آن در راستای اهداف پروژه است.
علی رغم این دامنه روشن، فرایند مدیریت ریسک که در نشریه یادشده، شرح داده شده، هنوز متمایل به مدیریت تهدیدات است، که این مسئله بازتاب تجربیات آن دسته از کاربران ریسک است که به جای جستجو برای مزیتهای پنهان یا فراسوی ریسک (فرصتها)، مشکلات و خطرات بالقوه ریسک را موردتوجه قرار دادند. دیگر فرایندهای مدیریت ریسک که مدعی اند هم تهدیدها و هم فرصتها را در فرایندهای خود لحاظ می کنند، بیشتر شبیه به نوعی دوگانگی برای مدیریت فرصت به نظر می رسند، که این ضعف، در سازگار نشدن تعریف جامع آنها با یک فرایند - که صریحاً هر دو نوع ریسک را شامل شود - آشکار می شود.

 

علاوه براین، از نقطه نظر تئوریکی، اینکه فرصت و تهدید دو متغیر از جنس واحد هستند و آنها باید با هم اداره گردند، باعث می شود که استفاده از یک فرایند مشترک مزیتهای عملی فراوانی داشته باشد. اول اینکه احتمالاً از دید مدیران پروژه، ایجاد یک فرایند جداگانه برای مدیریت فرصت، یک بار اضافی تلقی می شود و ممکن است ایجاد چنین فرایندی موردتوجه قرار نگیــــــرد. به عبارت دیگر، اگر فرصتها به وسیله یک فرایند مدیریت ریسک که از قبل وجود دارد، مورداستفاده قرار بگیرد هزینه های سربار نیز به حداقل می رسد. دوم اینکه طرزتفکر در مدیریت ریسک، مدیر را تشویق به تشخیص عدم اطمینانهایی می کند که ممکن است بر اهداف پروژه تاثیرگذار باشند و وی را به جستجوی پویا برای یافتن راههایی به منظور موردتوجه قرار دادن این فرایند تشخیص سوق دهد. درحالی که نیاز به کم رنگ کردن یا به حداقل رساندن تهدیدات امری روشن است، این غیرطبیعی است که وقت خود را صرف فرصتهای برنامه ریزی نشده کنیم. یک فرایند عمومی می تواند به روش یکسانی با عدم اطمینانهای مثبت ارتباط داشته باشد، همان طور که می تواند با عدم اطمینانهای منفی ارتباط داشته باشد و باعث گسترش دامنه روش مدیریت ریسک گردد. سومین مزیت، زیادشدن کارایی است. یک فرایند که دو نوع درون مایه دارد (منظور فرایندی است که فرصت و تهدید را توأماً در خود دارد) ممکن است خیلی کارآتر از دو فرایند مجزا باشد.
به هرحال، اگر فرایند موجود ریسک گسترش داده شود تا فرصتها در کنار تهدیدها اداره گردند، بعضی تغییرات در آن الزامی خواهدبود. مابقی این مقاله به جاهایی که اصلاحات باید انجام گیرند، اشاره می کند.
4 - اصلاحات فرایند
به خاطر ساختار بحث، استفاده از یک فرایند ویژه مدیریت ریسک که مدیریت فرصت را در خود جای می دهد، ضروری است. فرایند مدیریت ریسک در این مقاله از قول نشریه «انستیتو مدیریت پروژه» توضیح داده شده است، و اصول بیان شده در این مقاله برای هر نوع فرایند ریسک دیگری صادق است. فرایند ریسکی که در این نشریه ذکر گردیده است دارای شش مرحله است: 1 - برنامه ریزی مدیریت ریسک 2 - تشخیص ریسک 3 - تجزیه و تحلیل کیفی ریسک 4 - تجزیه و تحلیل کمی ریسک 5 - برنامه ریزی برای واکنش در برابر ریسک 6 - نظارت و کنترل ریسک. اکنون هر مرحله از این فرایند ریسک موردبررسی قرار می گیرد تا تغییرات لازم برای پوشش دادن فرصتها شناسایی گردند.
الف - برنامه ریزی مدیریت ریسک: این مرحله مقدماتی از فرایند ریسک اطمینان می دهد که اهداف پروژه به وضوح بیان و درک شده اند و توجه فرایند ریسک را بر حول نیازهای روشن یک پروژه خاص معطوف می دارد و نتایج را در یک طرح مدیریت ریسک مستند می کند. این کاملاً مهم است که قبل از مبادرت کردن به تشخیص ریسک، اهداف فرایند مدیریت ریسک باید موردتوافق قرار گیرد. همچنین نقشها و مسئولیتها، روش بازنگری کردن و گزارش نتیجه کار و... ضروری است. برنامه مدیریت ریسک بخش جدایی ناپذیر از برنامه مدیریت پروژه است که تعیین می کند یک پروژه چقدر ریسک خواهد داشت.
این مرحله جهت ناسازگاری با مدیریت فرصت، نیازی به تغییرات اساسی ندارد. زیرا آن صرفاً فرایندی که باید سرلوحه کار قرار گیرد را تعیین می کند. البته درصورتی که تکنیک های خاص فرصت به کار برده شوند یا بعداً طراحی گردند، این مرحله باید همه موارد بالا را دربرگیرد. همچنین ممکن است بیان صریح این مطلب که «روش مدیریت ریسک در این طرح، فرصتها و تهدیدها را توأمان مدیریت می کند» سودمند واقع شود زیرا همان طور که جلوتر هم بحث شد، این روش یک رویه رایجی نیست و بنابراین، ممکن است نیاز شود در آغاز پروژه این مورد تاکید گردد که کاربران پروژه بدانند که انتظارات چیست؟

 

ب - تشخیص ریسک: تکنیک های زیادی برای شناسایی ریسک وجود دارد، مانند تکنیک طوفان فکری و کارگاههای فکری(WORKSHOPS) ، چک لیست و لیستهای آماده، پرسشنامه ها و مصاحبه ها، تکنیک گروههای دلفی یا گروه اسمی، و روشهای نموداری مختلف مانند نمودارهای علت معلولی، پویائیهای سیستمها، نمودارهای نفوذ (INFLUENCE DIAGRAMS) و غیره. اینها شامل تکنیک های خلاقیت و آن چیزهایی است که براساس تجربیات قبلی ترسیم شده است و همچنین اینجا روشهای گروهی به اندازه روشهای انفرادی کاربرد دارند. باید متذکر شد که در شناسایی ریسک هرگز «بهترین روش» وجود ندارد و باید ترکیب مناسبی از روشهای مورداستفاده قرار گیرد.

 

هریک از تکنیک های عمومی شناسایی ریسک کــــه در بالا فهرست گردیده است، می تواند در تئوری برای تشخیص فرصتها و تهدیدها اثربخش ظاهر گردند، اگرچه تجربه بیشتر تیم های پروژه ای، به هنگام استفاده از این روشها، بیشتر متمرکز بر تهدیدات پروژه است. زمانی که سهامداران روش معمول خود را برای شناسایی ریسک به کار می برند، این نیروی عادت موجب می شود که آنها به هیچ روش دیگری - به جزء روشهایی که تنها تهدیدات را دربرمی گیرند - فکر نکنند. درنتیجه، ممکن است سودمند باشد که روشهای دیگری برای شناسایی ریسک به کار ببریم که می توانند ریسک را روشن تر از تکنیک های موجود به ما معرفی کنند. همانند سه روشی که در اینجا به آن اشاره می شود:

 

تجزیه و تحلیلSWOT : این روش برای تشخیص نقاط ضعف و قوت سازمانی، فرصتها و تمدیدهای خاص پروژه است. تکنیک های نرمـــال خلاقیت مربوط به طوفان فکری نیز می توانند قابل استفاه باشند. ولی کارگاههای فکر در چهار مرحله ساختار داده شده است. دو تا از آنهــا صریحاً جنبه های مثبت را معرفی می کنند یعنی تواناییهای سازمانی و فرصتهای پروژه، ترتیب شناسایی (منظور، تشخیص توانائیها قبل از ضعفها و تشخیص فرصتها قبل از تهدیدها) به ما کمک می کند که بر گرایش طبیعی خود درمورد توجه بیشتر به عوامل منفی موجود غلبه کنیم. این مسئله باید موردتوجه قرار گیرد که استفاده شایسته از این تکنیک ها مستلزم انجام یک مرحله تجزیه وتحلیل در رابطه با توانائیها و ضعفها و فرصتها و تهدیدها و اولویت بندی نتایج برای تحقق بخشیدن به مرحله عمل است. ولی با این حال، در بیشتر موارد، گروهها روش شناسایی (SWOT=STRENGTH, WEAKNESS, OPPORTUNITY, THREAT) را بدون مرحله تجزیه وتحلیل انجام می دهند.

 

تجزیه و تحلیل مفروضات و بازدارنده ها: «مفروضات» نتایج احتمالی یک تصمیم را در یک فضای عدم اطمینان شرح می دهند، درحــالی که «بازدارنده ها» محدودیتهای پروژه ای را که در پروژه باید اعمال گردند، تعیین می کند. خوشبینانه بودن مفروضات امری معمول است. (یعنی بهترین وضعیت
را درنظر می گیریم). مفروضات می توانند مانند ریسکهای بالقوه موردآزمایش قرارگیرند، زیرا یک فرض غلط می تواند یک تهدیدی جدی برای پروژه به وجود بیاورد. این روش می تواند برای سنجش بازدارنده ها نیز توسعه داده شود. در مواردی ممکن است یک فرصت شناسایی شده دستیابی به اهداف پروژه را تسهیل کند یا آنها را بهبود بخشد.
تجزیه وتحلیل میدان نیرو: این تکنیک به طورکلی در تصمیم گیریهای استراتژیک برای تشخیص تاثیرات مثبت و منفی تصمیم اتخاذ شده در دستیابی به اهداف پروژه به کار می رود. شاید ساده باشد که این روش را برای تشخیص ریسک های پروژه ای ازطریق تعیین فاکتورهایی که ممکن است جلوی موفقیت پروژه را بگیرند (تمدیدات) و همین طور آنهایی که موفقیت پروژه را تسهیل می کنند (فرصتها) - قبول کنیم و خود را با آن وفق دهیــــم. همچنین ممکن است برخی از تکنیک های مدیریت ارزش برای شناسایی توانائیهای بالقوه و همانطور مشکلات بالقوه در قالب یک روش تعدیل گردند.
ج - تجزیه وتحلیل کیفی ریسک: به منظورمعین کردن اثر بالقوه و احتمالی ریسکها - ریسکهای شناسایی شده - بر اهداف پروژه همگی این ریسکها از نظر کیفی ارزیابی می شود و به منظور توجه بیشتر اولویت بندی می گردد. تکنیک مهم بــرای این منظور، «ماتریس احتمال - تاثیر» که احتمال و اثرهای هر ریسک را براساس مقیاسهای تعریف شده ارزیابی کرده و روی یک شبکه دوبعدی ترسیم می کند. موقعیت روی ماتریس نشانگر اهمیت نسبی ریسک و بالا، متوسط و پایین بودن درجه ریسک هــــاست. بـدین وسیله ریسکها درجه بندی می گردد. این روش می تواند برای ارزیابی تهدیدها و فرصتها مورداستفاده قرار بگیرد، اگرچه دشوار است که مجسم کنیم چگونه یک ماتریس احتمال - تاثیر می تواند به روشنی وضعیت هر دو (فرصتها و تهدیدها) را به ما نشان دهد. زیرا مقیاس تاثیر نیازمند انعکاس تاثیرات مثبت و منفی ریسک است.
بعضی از صاحبنظران استفاده از دو شبکه را توصیه می کنند. یکی برای تهدیدات (تاثیرات منفی) و دیگر برای فرصتها (تاثیرات مثبت). درهر شبکه ریسک های با احتمال بالا و با تاثیر بالا اولویت بندی می گردد زیرا ریسکها یکی از این موارد هستند: تهدیدهای بازدارنده که باید تا سرحد امکان از آن اجتناب و یا فرصتهای طلایی که تا سرحد امکان باید از آنها استفاده کرد.
ممکن است یک تغییر جزیی در ماتریس دوگانه «احتمال - تاثیر» مفید باشد یعنی بعد تاثیر ماتریس را به دو بخش فرصتها و تهدیدات تقسیم کنیم که این امر موجب می شود فرصتها و تهدیدات کلیدی به واسطه تمرکز بر پیکان دقت به راحتی درک شوند.
د - تجزیه و تحلیل کمی ریسک: این مرحله درپی سنجیدن اثرات کمی ریسک بر اهداف پروژه است. برای این منظور از ابزارهایی نظیر تحلیل حساسیت، درختهای تصمیم و تحلیل مونت کارلو استفاده می کنند. این ابزارها مدلی را طراحی می کنند که تمام پروژه یا عوامل کلیدی پروژه را دربرگرفته و عدم اطمینانها را روی اهداف پروژه تحلیل می کند.

 

تمامی تکنیک های کمی می تواند برای محاسبه اثرات مثبت و منفی عدم اطمینان به کار رود زیرا آنها مقدار ارزش متغیرها را مانند زمان، هزینه، منابع و... تخمین می زنند. بهترین حالت تخمیـن ارزش در دامنه (حداقل یا خوش بینی) باید اثر فرصتها را در کاهش زمان فعالیت و هزینه فعالیت دربرگیرد درحالی که بدترین حالت (حداکثر یا بدبینی) تنها اثرات تهدیدها را تخمین می زند. اگر دامنه ها تهدیدها و فرصتها را کاملاً مشخص کند، آنگاه می توان از تکنیک های تحلیل کمی برای مشخص کردن تاثیر عدم اطمینانها اهداف پروژه استفاده کرد.
ه - برنامه ریزی برای واکنش در برابر ریسک: هدف این مرحله بهبود بخشیدن به واکنشها در برابر ریسکها است. ریسک هایی که مناسب و قابل تحمل هستند. سهامداران نیز برای هر پاسخ ریسک یک مسئولی برای اقدام و نظارت بر اثربخشی تعیین می کنند. معمولاً واکنشهای ریسک را برمبنای اثری که بر رفتار ریسک موردنظر دارند، گروه بندی می کنند.

 

اصولاً واکنشهای ریسک در این چهار گروه طبقه بندی می گردد. که به آنها استراتژی های ریسک نیز می گویند:

 

1 - اجتناب کردن: در اینجا باید عدم اطمینان را از پروژه حذف کرد یعنی باید رخ دادن ریسک در پروژه را غیرممکن ساخت (احتمال اتفاق آن را به صفر رساند). یا می توان طرح را از راه دیگری اجرا کردکه نهایتاً به همان اهداف از پیش تعیین شده رسید. درنتیجه پروژه از تاثیر ریسک در امان می ماند. (اثر ریسک بر پروژه را به صفر رساند)

 

2 - انتقال دادن: یافتن یک شخص خطرپذیر دیگر که توانایی بیشتری در اداره کردن ریسک دارد یعنی کسی که مسئولیت انجام عمل را عهده دار گردد.

 

3 - آرام کردن: کاستن از میزان ریسک در راستای قابل قبول کردن آن برای پروژه یا سازمان از طریق کاهش تاثیر یا احتمال ریسک.

 

4 - پذیرفتن: این ریسکها را باید پذیرفت و به آن واکنش نشان داد خواه به صورت فعال از طریق تخصیص هزینه مناسب یا به صورت انفعالی بدون انجام دادن هیچ کاری.

 

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  13  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله بسط فرایند ریسک برای اداره فرصتها

دانلود مقاله بررسی رابطه بین سرمایه فکری و ریسک سیستماتیک

اختصاصی از فی بوو دانلود مقاله بررسی رابطه بین سرمایه فکری و ریسک سیستماتیک دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

چکیده:
طبق دیدگاه مبتنی بر منابع شرکت، سرمایه فکری منابع مهمی هستند که شرکت ها را قادر به ایجاد مزیت رقابتی و عملکرد مالی برتر می نمایند. از این رو هدف اصلی در این پژوهش بررسی رابطه بین سرمایه فکری و ریسک سیستماتیک و غیرسیستماتیک طی سالهای 1383 تا 1387در بورس اوراق بهادار تهران بوده است. در ابتدا متغیرهای پژوهش مورد شناسایی قرار گرفته که جهت سنجش متغیر مستقل از مدل پالیک استفاده شده است و جهت تجزیه و تحلیل اطلاعات، از داده های بدست آمده از نرم افزار ره آورد نوین ، برای محاسبه متغیرهای پژوهش، توسط نرم افزار Excel استفاده شده است. این د اده ها جهت آزمون فرضیه ها توسط نرم افزار Spss به کمک آماره های توصیفی و استنباطی نظیر تحلیل همبستگی ، مورد تجزیه وتحلیل قرارگرفتند. بنابراین 70 شرکت فعال بورسی به عنوان نمونه انتخابی در نظر گرفته شد. نتایج حاصل از آزمون فرضیه های پژوهش با استفاده از روش رگرسیون چندگانه برای فرضیه های اصلی صورت گرفته است. فرضیه اصلی اول که به بررسی رابطه بین سرمایه فکری و ریسک کل می پردازد نشان از عدم وجود رابطه معناداری بین سرمایه فکری و ریسک کل در بورس اوراق بهادار تهران دارد. فرضیه اصلی دوم که به بررسی رابطه بین سرمایه فکری و ریسک سیستماتیک در بورس اوراق بهادار تهران طی سال های ذکر شده می پردازد از وجود رابطه معنادار بین سرمایه فکری و ریسک سیستماتیک در بورس خبر می دهد. فرضیه اصلی سوم که به بررسی رابطه بین سرمایه فکری و ریسک غیرسیستماتیک در بورس اوراق بهادار تهران می پردازد، خبر از عدم وجود رابطه معنادار بین سرمایه فکری و ریسک غیرسیستماتیک می دهد. نتایج حاصل از این فرضیه ها صرفنظر از اندازه شرکت است حال با درنظرگرفتن اندازه شرکت در هر یک از فرضیه های اصلی به این نتیجه رسیدیم که بین سرمایه فکری و ریسک کل با تأثیر اندازه شرکت رابطه معنادار وجود ندارد و همچنین بین سرمایه فکری و ریسک سیستماتیک و غیر سیستماتیک با تأثیراندازه شرکت رابطه معنادار وجود ندارد

مقدمه:
یکی از مهمترین مشکلات سیستم های حسابداری سنتی ، ناتوانی آنها در سنجش و اندازه گیری و در نظر گرفتن شفاف سرمایه فکری شرکت ها به شمار می آید . اغلب این سیستم ها از نقش و اهمیت فزاینده حق مالکیت معنوی و دانش در سازمان های عصر نوین غافل بوده و از توان سنجش ارزش واقعی دارایی های نا مشهود در محاسباتشان قاصرند. به همین دلیل تمایل به سنجش و لحاظ کردن ارزش واقعی دارایی های نا مشهود و دانش در صورتهای مالی شرکت ها بیش از پیش افزایش یافته است . در جوامع دانش محور کنونی ،بازده سرمایه فکری به کار گرفته شده اهمیت یافته است . این به آن معنی است که در مقایسه با سرمایه های فکری ، نقش و اهمیت سرمایه های مالی در تعیین قابلیت سود آوری پایدار کاهش چشم گیری یافته است .به عبارتی دیگر می توان چنین متصور شد که میان میزان برخورداری شرکت ها از دارایی های نا مشهود و دانش از یک طرف و ارزش واقعی سرمایه فکریشان (و در نهایت ارزش بازاری سهام شرکت ها ) رابطه ی مستقیمی وجود دارد . به دلیل افزایش اهمیت نسبی سرمایه های فکری (به عنوان مهم ترین بخش از سرمایه های کل شرکت ) در سود آوری پایدار و مستمر و بلند مدت ، اکثر شرکت ها در پی یافتن جواب هایی مناسب برای سؤالات اساسی زیر هستند .
روش های سنجش سرمایه های فکری شرکت ها کدامند ؟
از لحاظ آماری آیا رابطه ی معنی داری میان میزان سرمایه های فکری و ریسک شرکت ها و صنایع مختلف فعال در بورس اوراق بهادار تهران وجود دارد ؟
در این تحقیق برای سنجش سرمایه فکری شرکت ها از مدل پالیک استفاده شده و بر اساس داده¬های 5 ساله شرکت های فعال در بورس اوراق بهادار تهران بین سالهای 1383 تا 1387 ،سرمایه فکری شرکت ها محاسبه شد همچنین برای پاسخ گویی به سؤال دوم ، فرضیه های اصلی تحقیق مدعی آن است که بین سرمایه فکری با ریسک سیستماتیک در سالهای ذکر شده رابطه ی معنی داری وجود دارد و با ریسک کل و غیر سیستماتیک رابطه ی معنا داری را برقرار نکرده است .

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

فصل اول
کلیات تحقیق

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


1-1 مقدمه
در عصر کنونی که انقلاب دانش نامبرده شده است دانش در مقایسه با سایر عوامل تولید از قبیل زمین، ماشین آلات و ... از اهمیت بیشتری برخوردار شده است. یکی از مهمترین ویژگی دانش ، نامشهود بودن آن است بدین معنا که غیر قابل لمس و نامحسوس است و تعیین ارزش واقعی و اندازه گیری آن بسیار مشکل است اگرچه در گذشته سازمانها با استفاده از روش های حسابداری قادر به اندازه گیری و محاسبه ارزش و اندازه عوامل تولید خود بوده اند. با توجه به سیر تغییرات دانش در جهان می توان چنین نتیجه گرفت که در گذشته بیشتر دارایی های سازمان قابل لمس بوده است و امروزه بخش وسیعی از دارایی های سازمانها نامشهود است. دانش یا سرمایه فکری به عنوان یک عامل تولید ثروت در مقایسه با سایر دارایی های فیزیکی ارجعیت بیشتری پیدا کرده است. سرمایه فکری بیشتر مبتنی بر دانش و اطلاعات می باشد و می تواند شامل هر چیزی از قبیل وفاداری مشتری گرفته تا مهارت های تکنولوژی باشد که تأثیر مهمی بر فرآیندهای نوآوری سازمانی دارد.
سرمایه فکری به دلیل اهمیت عناصر تشکیل دهنده آن سرمایه انسانی، سرمایه مشتری، سرمایه ساختاری و سرمایه فیزیکی تأثیر قابل توجهی بر عملکرد سازمانها خواهد داشت. پژوهش ها و تحقیقات فراوان در زمینه تأثیر سرمایه فکری بر عملکرد سازمانها صورت گرفته است که می تواند به تحقیق سوئیس و کود وریچارد رمون در سال 2000 در مالزی انجام شده است اشاره کرد. از سوی دیگر دنیای امروز، اقتصاد صنعتی را پشت سر گذاشته و وارداقتصاد مبتنی بر دانش شده است . اقتصاد مبتنی بر دانش اقتصادی است که در آن تولید و بهره وری از دانش، نقش ا صلی را در فرآیند ایجاد ثروت ایفا می کند (چن و همکارانش ، 2005، 396-385). یکی از ویژگی های متمایز اقتصاد مبتنی بر دانش، جریان هنگفت سرمایه گذاری در سرمایه انسانی و تکنولوژی اطلاعات و ارتباطات است. اقتصاد دانش جدید به گونه بلقوه منابع نامحدودی ارائه می کند؛ زیرا ظرفیت انسانی برای ایجاد دانش نامحدود است . دارایی های نامشهود و سرمایه فکری سریعاً مکمل دارایی های فیزیکی می شوند.
سرمایه فکری یعنی کل موجودی سرمایه یا حق مالکانه مبتنی بر دانش که شرکت مالک آن است (دیزونکوسکی، 2000، 36-32) . به بیان دیگر، منظور از سرمایه فکری، توسعه و بکارگیری منابع دانش در شرکت هاست. این تحقیق به دنبال بررسی روابط متقابل بین اجزای سرمایه فکری و اثرات آن برعملکرد سازمانی در بورس اوراق بهادار تهران می باشد. و از آنجا که سرمایه فکری مورد علاقه گروه های متعددی همچون سهامداران، مدیران، پژوهش گران و سیاستمداران است، لذا اهمیت این پژوهش ، برجسته کردن نقش سرمایه فکری در ارزیابی عملکرد مدیران شرکت های پذیرفته شده در بورس است تا بدین وسیله نتوانند از سرمایه فکری خود بیشترین بهره برداری را داشته باشند. همچنین یافته های این پژوهش به مدیریت بهتر سرمایه فکری نیز کمک می نماید.

 

2-1 تاریخچه مطالعاتی
در اینجا تنها به ذکر پژوهش های تجاربی مهم خارجی که رابطه بین سرمایه فکری و عملکرد را بررسی کرده اند بسنده می کنیم لازم به ذکر است که تحقیقات داخلی و خارجی در زمینه بررسی رابطه بین سرمایه فکری و ریسک نپرداخته است و به دلیل محدود بودن این پژوهش به تحقیقات مربوط به سرمایه فکری و ریسک به تفکیک می پردازیم.
تحقیقات خارجی
در زمینه سرمایه فکری با ریسک سیستماتیک و غیرسیستماتیک تحقیقاتی صورت نگرفته است اما پژوهشی که در زمینه سرمایه فکری و ریسک با رویکرد گزارشگری می توان اشاره کرد که در سال 2007 و در ژورنال خارجی به چاپ رسیده است نویسندگان این مقاله توبین و هانسن و بونتیس و هافمن هستند . جامعه آماری آنها 8 شرکتIT در سوئد بوده است. آنها دراین مقاله به این نتیجه رسیدند که بین ریسک غیرسیستماتیک و سرمایه فکری رابطه ای وجود ندارد و گزارشگری سرمایه فکری به شفافیت صورت های مالی با تأثیر ریسک سیستماتیک می افزاید.
ریاحی بکلویی، به بررسی تأثیر سرمایه فکری بر عملکرد شرکت های چند ملیتی امریکایی در دوره زمانی 1996-1992 پرداخته است (ریاحی بلکویی 2003، 226-215) . جامعه آماری وی 100 شرکت تولیدی و خدماتی چند ملیّتی امریکایی در سال 1991 و نمونه آماری آن 81 شرکتی بود که داده های مورد نیاز پژوهش را در سال های مورد بررسی ارائه کرده بودند.

 

در این راستا، وی «تعداد درخواست های حفاظت از علائم تجاری» توسط هر شرکت در طی یک دوره 10 ساله منتهی به 1991 را به عنوان معیاری برای سنجش سرمایه فکری و « نسبت افرزش افزوده به کل دارای ها» را به عنوان معیاری برای سنجش عملکرد شرکت در نظر گرفت. در واقع، متغیر مستقل این پژوهش، تفاوت بین تعداد درخواست علائم 5 ساله (1996-1992) نسبت ارزش افزوده به کل دارای ها و میانه میانگین 5 ساله (1996-1992)، این نسبت در نمونه مورد مطالعه بود. نتایج وی حاکی از آن است که بین عملکرد شرکت های چند ملیتی امریکایی و سرمایه فکری شرکت رابطه مثبت و معنی داری وجود دارد.
چن و همکاران، نیز رابطه بین سرمایه فکری با ارزش بازار و عملکرد مالی شرکت های پذیرفته شده در بورس سهام تایوان در دورۀ زمانی 2002-1992 را به گونه ای تجربی بررسی کردند آن ها سرمایه فکری را با استفاده از ضریب ارزش افزوده فکری و اجزای آن مخارج تحقیق و توسعه تقسیم بر ارزش دفتری سهام عادی و هزینه تبلیغات تقسیم بر ارزش دفتری سهام عادی و ارزش بازار و عملکرد مالی را با استفاده از نسبت های ارزش بازار به ارزش دفتری، بازده حقوق صاحبان سهام، بازده دارایی ها، رشد درآمد و بهره وری کارکنان اندازه گیری نمودند. روش آماری مورد استفاده در این پژوهش، رگرسیون خطی چندگانه بود. نتایج حاصل از آزمون فرضیه ها نشان داد که سرمایه فکری اثر مثبتی بر ارزش بازار و عملکرد مالی دارد و ممکن است معیاری برای عملکرد آتی محسوب گردد. همچنین شواهد ارائه شده حاکی از آن بود که مخارج تحقیق و توسعه اطلاعات بیشتری را در مورد سرمایه ساختاری ارائه می نماید و دارای رابطه مثبتی با سودآوری و ارزش بازار شرکت می باشد(چن و همکاران، 2005، 176-159) .
چانگ، با استفاده از ضریب ارزش افزوده فکری و ضریب ارزش افزوده فکری تعدیل شده، تأثیر سرمایه فکری را بر ارزش بازار (نسبت ارزش بازار به ارزش دفتری و نسبت حقیقت به سود) و سودآوری (بازده دارایی ها، بازده حقوق صاحبان سهام، قدرت سودآوری ساده و حاشیه سود در صنعت تکنولوژی اطلاعات تایوان طی سال های 2005-2001 بررسی نمود. وی از طریق گنجاندن مخارج تحقیق و توسعه و اموال فکری به عنوان دو متغیر مستقل جداگانه در مدل رگرسیون خطی چندگانه، ضریب ارزش افزوده فکری پالیک (1997)، را تعدیل کرد. نتایج وی نشان داد که در سطح کل صنعت مربوطه، سرمایه فکری و اجزای آن، فقط رابطه مثبت و معنی داری را با سودآوری و ارزش بازار دارند. اما در زمینه های مختلف هر صنعت تکنولوژی اطلاعات، رابطه مثبت و یا منفی معنی داری بین سرمایه فکری و اجزای آن با ارزش بازار و سودآوری وجود دارد.
همچنین، نتایج آزمون ضریب ارزش افزوده فکری تعدیل شده بر اهمیت مخارج تحقیق و توسعه و احوال فکری برای افزایش ارزش بازار و سودآوری شرکت تأکید می کرد (چانگ و همکارانش، 2007، 35) .
چن و همکاران، نیز درا ین پژوهش به بررسی رابطه بین سرمایه فکری و بازده مالی 150 شرکت پذیرفته شده به بورس سهام سنگاپور در دوره زمانی 2002-2000 پرداختند. برای این منظور، آن ها سه نسبت بازده حقوق صاحبان سهام، سود هر سهم و بازده سالانه هر سهم را به عنوان شاخصی برای بازده مالی، و سه جزء ضریب ارزش افزوده فکری پالیک (1997)، را به عنوان شاخصی برای سرمایه فکری در نظر گرفتند.
روش آماری مورد استفاده در این پژوهش، رگرسیون حداقل مربعات جزئی بود. نتایج مطالعه آن ها این بود که: 1) بین سرمایه فکری و عملکرد شرکت رابطه مثبتی وجود دارد. 2) بین سرمایه فکری و عملکرد آتی شرکت رابطه مثبتی وجود دارد. 3) بین نرخ رشد سرمایه فکری و عملکردآتی شرکت رابطه مثبت وجود دارد. 4) نقش سرمایه فکری درعملکرد صنایع مختلف، متفاوت است.
به گونه کلی بررسی تحقیقات خارجی حاکی از این است که بین سرمایه فکری و عملکرد مالی شرکت رابطه مثبتی وجود دارد. اما شدت این رابطه در کشورها و صنایع مختلف متفاوت است. این امرنشان دهنده اهمیت نقش سرمایه فکری در ارتقاء عملکرد مالی شرکت های مختلف است.
کوجان سیوو(2005)
سرمایه فکری IC به قابلیت های رقابت پذیری بسیاری از شرکت ها صرف نظر از صنعت اطلاق می شد. سرمایه فکری شامل منابع غیر مادی مانند قابلیت های کارکنان، منابع سازمانی، روش عملیاتی و روابط ذینفعان است. به سرمایه فکری (IC) اهمیت داده می شود چرا که شرکت ها به اطلاعات مربوط به آن احتیاج دارند.
اندازه گیری عملکرد موجود اساساً روی جنبه های مالی و فیزیکی شرکت ها متمرکز شده است و سیستم های اندازه گیری بدون اطلاعات مربوط به عملکرد IC ناقص است. به هر حال، در سال های اخیر، ابزارها وروش های خاص بسیاری برای اندازه گیری ومدیریت IC گسترش یافته است.
این مقاله اطلاعاتی برای عملکرد شرکت های فنلاندی، به کار برنده یکی از این روش های جدید را ارائه می کند.

 

متدلوژی ضریب ارزش افزوده سرمایه فکری، توسعه یافته توسط Antepalic برای اندازه گیری عملکرد کل یک شرکت بکار می رود. دراین تحقیق مفهوم تبعی VAIC، کارایی سرمایه فکری ، جهت اندازه گیری عملکرد IC درون یک شرکت به کار می رود. این روش بر این اساس شناخته شده است که ایجاد ارزش از 2 دسته منبع اولیه مشتق می شود. منابع سرمایه فیزیکی و منابع سرمایه فکری، داده های مورد نیاز برای محاسبه را می توان در سیستم های مالی موجود شرکت یافت.
آپوهامی
هدف این مقاله تحقیق اثر خلق ارزش در افزایش قیمت سهام سرمایه گذاری است. نویسنده از اطلاعات جمع آوری شده از دو منبع زیر استفاده کرده است: 1- شرکت های لیست شده در بورس تایلند 2- ضریب ارزش افزوده فکری توسط داده شده جهت تحقیق اثر کاترایی و خلق ارزش شرکت بر افزایش قیمت سهام سرمایه گذاری، به عنوان مقیاس سرمایه فکری و مدل رگرسیون چند گانه.
تحقیق از گزارشات سالانه حسابرسی شده ضعیف بازارسهام بورس تایلند استفاده می کند. جامعه آماری تحقیق شامل 33 شرکت بیمه، مالی و بانکداری بورس تایلند در سال 2005 می باشد.
تحقیق تجربی نشان داد که سرمایه فکری یک شرکت یک رابطه معنی داری با افزایش قیمت سهام سرمایه گذاران دارد. یافته ها دانش پایه سرمایه فکری را افزایش می دهد و مفهوم سرمایه فکری را بدست آوردن ضریب رقابتی در اقتصاد پایدار مانند تایلند توسعه می دهد. بدینگونه یک شرکت با توجه به نتایج این تحقیق می تواند استراتژی های تجاری اش را جهت افزایش کارایی منابعش و دست یافتن به مزایای رقابتی پایدار فرم بندی کند.
ویلیافر
این تحقیق با ادبیات قبلی به روش های آشکارسازی سرمایه فکری در 2 روش عمده تفکیک شده است. نخست این تحقیق یک آزمون طولی از روش های آشکارسازی سرمایه فکری در گزارشات سالانه از FTSE100، شرکت های لیست شده از سال 1996 تا 2000 آماده می کند دوم، این مقاله رابطه میان عملکرد سرمایه فکری و آشکارسازی سرمایه فکری را تحقیق می کند.
با توجه به اینکه اولین هدف اصلی مقاله به نتیجه رسیده است، براساس یافته های گزارش شده که درمقایسه نتایج سالانه دوره بررسی آمده این تحقیق یک افزایش عمده در میزان افشاء سازی سرمایه فکری در گزارشات سالانه شرکت های سهامی عام در بریتانیای کبیر از FTSE100 بود.
در ارتباط با دومین هدف اصلی این تحقیق، یافته های تجربی یک رابطه منظمی بین عملکرد سرمایه فکری و میزان افشا در طی دوره بررسی نشان نداد. نتایج به هر حال اظهار می کند که اگر عملکرد سرمایه فکری مقدار بالایی باشد. افشاء سازی کاهنده است. در آخر این مقاله بینشی را با ارزش جهت راهنمایی ادبیات تحقیق سرمایه فکری تهیه می کند. راهنمایی ها عبارتند از:
 یک نشان از تغییرات روش های افشاء سرمایه فکری شرکت های سهامی عام از بریتانیای کبیر در طول دهه 1990.
 عامل های تأثیر گذار برروش های افشاء سرمایه فکری در طی دوره مزبور.
 توجیه متدولوژی VAIC به عنوان یک تکنیک مناسب برای اندازه گیری عملکرد سرمایه فکری شرکت ها
در زمینه تحقیقات انجام شده از ریسک مارکویتز اولین کسی بود که معیار خاص سبد سهام را بسط داد به بازده مورد انتظار و ریسک یک پرتفلیو رسید مدل مارکویتز مرز کارآمد پرتفلیو ها را خلق نمود و سرمایه گذاران انتظار دارند که پرتفلیو را انتخاب نمایند که برای آنها از مجموعه کارایی سبد سهام های در دسترس آنان بهینه ترین باشد.
مارکویتز در سال 1959 بود که پی برد سرمایه گذاران به دو دلیل ، به کمینه کردن ریسک کاهش(منفی) علاقه مند هستند.
1- فقط ریسک کاهشی ( منفی) یا (ابتدا ایمنی) به سرمایه گذار مربوط می شود.
2- توزیع اوراق بهادار ممکن است که نرمال نباشد.
یکی دیگر از محققانی که در زمینه بررسی قابلیت های نیم واریانس مطالعات زیادی انجام داده است ژاویر استرادا می باشد او در یکی از مقاله های خود رفتار برخاسته از شیوه میانگین واریانس سرمایه گذاران را با رفتار برخاسته از شیوه میانگین – نیم واریانس مقایسه می کند به نظر او پذیرفتنی ترین تعریف از ریسک دارایی در یک سبد سهام متنوع ، بتای آن دارایی (ریسک سیستماتیک ) است. استرادا عقیده دارد که این تعریف ریسک از تعادلی ناشی می شود که در آن سرمایه گذاران رفتار میانگین – واریانسی از خود نشان می دهند.
سراواسترادا در سال (2005) با بررسی 1600 کمپانی در 30 کشور به بررسی متغیرهای تأثیرگذار برروی بازده موردنیاز پرداختند. پژوهش این محققان برروی بتای تعدیلی جهانی و ریسک های هم خانواده می باشد. این مطالعه شامل چندگروه متغیر بوده که گروه اول متغیرها گروه متغیرهای سنتی (شامل انحراف معیار، بتای منطقه ای و بتای جهانی است و گروه دوم متغیرها تحت عنوان فاکتورهای خانوادگی شامل (اندازه ، ارزش دفتری به ارزش بازار، دورۀ زمانی بازار منطقه ای و... و بالاخره گروه سوم متغیرها شامل ریسک هم خانواده تعدیلی است که مشتمل بر شبه انحراف معیار و بتای تعدیلی جهانی است ( استراداوسرا، 2005، 272-257) .
تحقیقات داخلی
تاکنون پژوهش های زیادی در مورد تأثیر سرمایه فکری بر عملکرد شرکت های بورس اوراق بهادار تهران انجام نشده است. سایه پژوهش های داخلی انجام شده در زمینه سرمایه فکری به قرار زیر است: انواری رستمی و رستمی، پس از ارائه تعاریفی در مورد سرمایه فکری و اجزای تشکیل دهنده آن، برخی از روش های سنجش سرمایه فکری را به طور مختصر ارائه و در پایان چند مدل کمّی ساده را برای سنجش سرمایه فکری پیشنهاد نمودند(انواری رستمی و رستمی، 1382، 75-51) .
انواری رستمی و سراجی، به بررسی رابطه میان سرمایه فکری و ارزش بازار سهام شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران پرداختند(انواری رستمی و سراجی، 1384، 62-49) . در این راستا، با استفاده از روش های کمّی و ریاضی پیشنهادی انواری رستمی و رستمی داده های 7 ساله شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادارتهران، سرمایه فکری شرکت ها سنجیده شده و پس رابطه بین نتایج هر روش و ارزش بازار شرکت های تحت بررسی از نظر آماری مورد آزمون قرار گرفته است. یافته های پژوهش حاکی از آن بود که تنها دو مورد از روش های پیشنهادی همبستگی بالا و معنی داری با ارزش بازار سهام شرکت های عضو بورس اوراق بهادار دارند. هم چنین در این مقاله به ادامه تحقیقات پیش خود پرداخته و سعی کرده است که به سؤال پاسخ دهد اول اینکه چگونه می توان ارزش سرمایه فکری را محاسبه و برآورد کرد؟ سؤال اساسی دوم آنکه آیا رابطه معنی داری میان سرمایه فکری محاسبه شده شرکت ها و ارزش بازار سهام آن ها وجود دارد و در نهایت اینکه جهت محاسبه سرمایه فکری کدام یک از روش های سنجش، از توان بالاتری برخوردار و رابطه بهتری با ارزش بازار سهام شرکت ها نشان می دهد؟
امان گلدی صدقی در پایان نامه کارشناسی ارشد (رشته مدیریت دولتی) خود به بررسی رابطه سرمایه فکری و بازده مالی در بین شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران پرداخته که براساس نتایج تحقیقات مذکور، میانگین شاخص مالی در سطوح مختلف و سرمایه فکری با بازده جاری وآتی شرکت رابطه معنی داری دارد.
مهدی اصغر نژاد امیری در پایان نامه کارشناسی ارشد (رشته مدیریت مالی) به سنجش سرمایه فکری و بررسی آن با بازده مالی شرکت ها پرداخته است در این تحقیق سرمایه فکری از طریق ضریب ارزش افزوده فکری مدل پالیک سنجش شده دار شاخص های بازده سهام و سود هر سهم و بازده دفتری حقوق صاحبان سهام به عنوان معیارهای بازده مالی استفاده شده است یافته های تحقیق حاکی از آن است که ارتباط معنادار مثبت بین سرمایه فکری و بازده مالی آتی شرکت در بورس اوراق بهادار تهران است (اصغرنژاد امیری، 1388، 116-101) .
در نهایت هدی همتی در رساله دکتری خود از طریق مقایسه شش مدل سنجش سرمایه فکری به بررسی ارتباط بین سرمایه فکری با متغیرهای نوین سنجش عملکرد مبتنی بر ارزش آفرینی از جمله ارزش افزوده اقتصادی، ارزش افزوده بازار ، ارزش افزوده سهامدار پرداخته است نتایج حاصل از تحقیق مبین وجود رابطه بین مقیاس سرمایه فکری و ارزش افزوده بازار بوده است (رودپشتی و همتی، 1388، 111) .
اما در رابطه با تحقیقات انجام گرفته از ریسک می توان به تحقیقی در تهران و صادق شریف(1383) در بورس اوراق بهادار تهران برروی ریسک و بازده انجام دادند وبه این نتیجه رسیدند که مدل شرطی قیمت گذاری دارایی های سرمایه ای توان تبیین مقطعی رفتار بازده در شرایطی که جهت حرکت بازار رو به پائین و صرف ریسک بازار منفی باشد در بورس تهران را دارد.
رهنمای رودپشتی و زنجیردار (1387) نیز در تحقیق خود به بررسی تبیین ضریب حساسیت با استفاده از مدل CAPM و مدل D- CAPM در شرکت ایران خودرو دیزل پرداختند و به این نتیجه رسیدند که D- CAPM تبیین دقیق تر نسبت به CAPM از رابطه بین بازده مورد انتظار و بازده بازار ارائه می دهد. همچنین بین بتای تعدیلی و بتا تفاوت معناداری وجود دارد و بازده مورد انتظار دو مدل از تفاوت معناداری برخوردارند ونهایتاً استفاده از D- CAPM نسبت به CAPM در بازار جهت ارزشیابی دارایی های مالی ، به دلیل آنکه از توان بهتری برخوردار است، مناسب تر است(رهنمای رودپشتی و زنجیردار، 1387، 12-2) .
بخشنده (1370)، زینل همدانی و پیرصالحی (1373) مطالعاتی در رابطه با ریسک و بازده در بازار تهران انجام دادند. صرف نظر از مسائل مربوط به حجم نمونه، قلمرو زمانی، سنجش متغیرها و آزمون فرضیه ها در این تحقیقات ، نتایج به دست آمده نشان می دهد، بین ریسک سیستماتیک و بازده سهام شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران رابطه خطی مستقیم و ساده وجود ندارد.

 

علی شفیع زاده (1375) ارتباط بین ریسک سیستماتیک و بازده سهام را در بورس اوراق بهادار تهران مورد بررسی قرار داد. برای انجام این پژوهش 40 شرکت از ابتدای 1370 تا پایان 1374 محاسبه گردید نتایج به دست آمده نشان از آن دارد که رابطه غیرخطی بهتر از رابطه خطی قادر است ارتباط بین ریسک سیستماتیک و بازده سهام را تبیین کند. این بدان معناست که فرض خطی بودن ارتباط بین ریسک سیستماتیک و بازده سهام را رد می کند (شفیع زاده، 1375، 1) .

 

3-1- بیان مسأله
سازمانها در حال وارد شدن به اقتصاد مبتنی بر دانش هستند . اقتصادی که در آن دانش و دارایی های نامشهود به عنوان مهمترین مزیت رقابتی سازمان ها شناخته شده است. امروزه نحوه استفاده از دارایی های نامشهود تأثیر بسیار مهمی در موفقیت و بقای سازمانها دارد به طوری که این موضوع باعث به وجود آمدن حوزه مطالعاتی جدیدی در مدیریت شده است. در یک طبقه بندی ساده دارایی های نامشهود به دو دسته تقسیم می شوند که یکی از مهمترین اجزای آن سرمایه فکری است که تأثیر مهمی برعملکرد و پیاده سازی استراتژی های سازمانی دارد. سرمایه فکری یک دانش سازمانی وسیع و گسترده است که مخصوص و منحصر به فرد، برای هر سازمان است که به آن اجازه می دهد که به طور پیوسته خود را با شرایط در حال تغییر انطباق دهد در این تحقیق اجزای سرمایه فکری شامل سرمایه انسانی سرمایه ساختاری و سرمایه فیزیکی شده است با توجه به آنچه بیان شد مسأله موردنظر در تحقیق حاضر به بررسی این مسأله خواهیم پرداخت که: 1- آیا سرمایه فکری و ریسک در سازمان ها با یکدیگر ارتباط دارند؟ 2- و در نهایت این که ، جهت محاسبه سرمایه فکری کدام یک از روش های سنجش از توان تعیین بالاتری برخوردارند . 3- و رابطه بهتری را با کدام یک از انواع ریسک نشان می دهند.

 

4-1- چهارچوب نظری تحقیق
به دلیل افزایش درک مدیران در مورد نقش دارایی های نامشهود در ایجاد مزیت رقابتی، تاکنون روش های متعددی برای سنجش و اندازه گیری سرمایه فکری به وجود آمده است در این پژوهش بنا به دلایل زیر از مدل ضریب ارزش افزوده فکری پالیک برای سنجش سرمایه فکری استفاده می شود (پالیک،2005، 64) .
1- مبنای سنجش در این روش ثابت و استاندارد است به گونه ای که امکان مقایسه نمونه های بزرگ در صنایع مختلف را فراهم می کند. سایر روش های سنجش سرمایه فکری از جهات زیر محدود هستند.
الف) از شاخص های مالی و غیر مالی منحصر به فردی استفاده می کنند که نمی توان به آسانی آنها را در یک معیار جامع واحد ترکیب کرد.
ب) متناسب با ویژگی های یک شرکت خاص هستند. از این رو، امکان استفاده از آنها برای انجام تحلیل های مقایسه ای در بین یک نمونه وسیع و متنوع از شرکتها کاهش می یابد.
ج) از اطلاعاتی استفاده می کنند که خاص برخی از شرکتها یا ملل است، برای نمونه داده های مرتبط با سهام.
2- کلیه داده های مورد استفاده در روش ضریب ارزش افزوده فکری ارزش افزوده از صورتهای مالی حسابرسی شده استخراج می شوند. بنابراین، محاسبات انجام شده عینی و قابل رسیدگی، هستند.
3- روش ضریب ارزش افزوده فکری یک تکنیک ساده و شفاف است. سادگی محاسباتی این روش امکان استفاده از آن را توسط ذینفعان برون سازمانی فراهم می کند. سایر روش های سنجش سرمایه فکری از این جهت محدود هستند که صرفاً گروه های درون سازمانی یا به وسیله مدل ها، تحلیل ها و اصولهای پیچیده قابل محاسبه هستند.
4- این روش در پژوهش های متعددی (به عنوان نمونه، فایدر وویلیامز ، شیو و چانگ و کاماث به کار گرفته شده است.

جدول 1-1: خلاصه ی نتایج تحقیقات انجام شده در ارتباط با سرمایه فکری
نام محقق نتایج به دست آمده از تحقیق
انواری رستمی و سراجی (1384) بیانگر اهمیت سرمایه فکری، درک اهمیت ارزش آن از سوی سرمایه گذاران و همبستگی بالای سرمایه فکری با ارزش بازار سهام شرکت های بورس اوراق بهادار تهران است.
پی تان ، پلومن و هنکک (2007) در پژوهش خود دریافتند که سرمایه فکری و عملکرد شرکت به طور مثبت با یکدیگر مرتبط بوده ، بعلاوه نرخ رشد سرمایه فکری نیزبه طور مثبت با عملکرد شرکت مرتبط می باشد. پی تن و پلومن هنکک ، 2007، 95-76) .
چن و همکارانش (2005) دریافتند که رابطه مثبت بین سرمایه فکری و عملکرد مالی جاری و آتی شرکت وجود دارد همچنین آن ها نشان دادند که سرمایه فکری می تواند بیانگر ایجاد ارزش اقتصادی در بازار باشد (چن و همکارانش ، 2005، 176-159).
وانگ (2008) نشان داد که ارتباط مثبت بین سرمایه فکری و ارزش بازار شرکتهای موجود در صنعت الکترونیک موجود در شاخص S&P500 امریکا وجود دارد(یانگ، 2008، 563-546).
باسی و بورن (1999) در بررسی 500 شرکت امریکایی یافتند که ارتباط مثبت بین سرمایه گذاری در بخش سرمایه فکری و عملکرد مالی شرکت ها وجود دارد (باسی و بورن ، 1999، 432-414).
نیکومرام ، رهنمای رودپشتی ، هیبتی (1387) نشان دادند که سرمایه فکری با بازده سرمایه گذاری و ارزش افزوده ارتباط معنادار وجود دارد و سرمایه فکری برروی این شاخص ها تأثیرگذار بوده است.
هافمن و همکارانش ، 2007 پس از بررسی 8 شرکت IT سوئدی به این نتیجه رسیدند که ریسک غیرسیستماتیک و ریسک کل رابطه معناداری با سرمایه فکری برقرار نکرده است اما گزارشگری ریسک سیستماتیک در بررسی با سرمایه فکری به شفافیت آن می افزاید.

 

5-1- فرضیه های تحقیق
برای پاسخ به سؤال های تحقیق فرضیه های زیر تدوین گردید:
1-فرضیه اصلی اول :بین سرمایه فکری و ریسک کل در بورس اوراق بهادار تهران ارتباط وجود دارد.
فرضیه فرعی اول : بین سرمایه فیزیکی و ریسک کل در بورس اوراق بهادار تهران ارتباط وجود دارد.
فرضیه فرعی دوم : بین سرمایه ساختاری و ریسک کل در بورس اوراق بهادار تهران ارتباط وجود دارد.
فرضیه فرعی سوم : بین سرمایه انسانی و ریسک کل در بورس اوراق بهادار تهران ارتباط وجود دارد.
2-فرضیه اصلی دوم : بین سرمایه فکری و ریسک سیستماتیک در بورس اوراق بهادار تهران ارتباط وجود دارد.
فرضیه فرعی چهارم: بین سرمایه فیزیکی و ریسک سیستماتیک در بورس اوراق بهادار تهران ارتباط وجود دارد.
فرضیه فرعی پنجم : بین سرمایه ساختاری و ریسک سیستماتیک در بورس اوراق بهادار تهران ارتباط وجود دارد.
فرضیه فرعی ششم: بین سرمایه انسانی و ریسک سیستماتیک در بورس اوراق بهادار تهران ارتباط وجود دارد.
3-فرضیه اصلی سوم : : بین سرمایه فکری و ریسک غیرسیستماتیک در بورس اوراق بهادار تهران ارتباط معنی داری وجود دارد.
فرضیه فرعی هفتم: بین سرمایه فیزیکی و ریسک غیرسیستماتیک در بورس اوراق بهادار تهران ارتباط وجود دارد.
فرضیه فرعی هشتم: بین سرمایه ساختاری و ریسک غیرسیستماتیک در بورس اوراق بهادار تهران ارتباط وجود دارد.
فرضیه فرعی نهم: بین سرمایه انسانی و ریسک غیرسیستماتیک در بورس اوراق بهادار تهران ارتباط وجود دارد.

 

4- فرضیه اصلی چهارم :
اندازه شرکت بر روابط سرمایه فکری و ریسک کل تأثیرگذار است.
5- فرضیه اصلی پنجم :
اندازه شرکت بر روابط سرمایه فکری و ریسک سیستماتیک تأثیرگذاراست.
6- فرضیه اصلی ششم :
اندازه شرکت بر روابط سرمایه فکری و ریسک غیرسیستماتیک تأثیرگذاراست.

 

6-1- اهمیت و ضرورت تحقیق
همانطور که اشاره شد امروزه نحوه استفاده از دارایی های نامشهود تأثیر بسیار مهمی بر موقعیت و بقای سازمانها دارد به طوری که این موضوع باعث به وجود آمدن حوزه مطالعاتی و تحقیقاتی جدیدی در مدیریت شده است. مار و همکارانش دلایلی را برای توجه و اندازه گیری سرمایه فکری برشمردند که عبارت است از :
1- کمک رساندن به سازمانها برای تنظیم استراتژیها
2- ارزیابی اجزای استراتژی ها
3- کمک به تصمیمات گسترش و تنوع آنها
4- استفاده از نتایج اندازه گیری سرمایه های فکری به عنوان مبنایی برای جبران خدمات.
5- اندازه گیری ارزش و عملکرد شرکتها .
6- هم چنین اندازه گیری سرمایه فکری به طور کامل و دقیق، می تواند ارزش و عملکرد شرکتها را اندازه گیری کند چون در یک جامعه مبتنی بر دانش ، دانش بخش مهمی از ارزش یک کالا و نیز بخش مهمی از ثروت یک شرکت را تشکیل می دهد، و در نهایت باید گفت که شرکتها نه تنها نیاز دارند تا دارایی های نامشهود خود را شناسایی ، اندازه گیری و مدیریت کنند، بلکه باید همواره سعی کنند تا این دارایی های نامشهود را به طور مستمر بهبود بخشند. سازمان هایی که نتوانند دارایی های دانشی خود را به طور مستمر ارتقاء دهند بقاء خود را با خطر از دست دادن فنای خود مبادله می کنند. اگرچه ما قادر به اندازه گیری دقیق این سرمایه ها نیستیم ولی حداقل با توجه به آنها و اطلاع از نقش آنها در عملکرد سازمانی سازمان ها به اهمیت سرمایه گذاری بر این دارایی هایی پی خواهیم برد.

 

هم چنین با توجه به اهمیت روزافزون سرمایه فکری به عنوان عاملی جهت بهبود عملکرد شرکتها هدف این پژوهش بررسی رابطه بین مقیاس سرمایه فکری – که براساس 6 مدل مورد محاسبه قرار گرفته است.

 

7-1- اهداف انجام تحقیق
مهمترین اهداف انجام این تحقیق را می توان به صورت زیر خلاصه کرد:
1- شناسایی انواع دارایی های نامشهود، طبقه بندی آنها و روش های اندازه گیری آنها
2- بررسی تأثیر سرمایه های فکری برعملکرد سازمانها
3- بررسی میزان سرمایه انسانی
4- بررسی میزان سرمایه ساختاری
5- ارائه راهکارها و پیشنهادات لازم برای بهبود سطح این سرمایه های فکری

 

8-1 حدود مطالعاتی
قلمرو تحقیق، چهارچوبی را فراهم می نماید تا مطالعات و آزمون محقق در طی آن قلمرو خاص انجام پذیرد و دارای اعتبار باشد.
1-8- قلمرو مکانی تحقیق
این پژوهش کلیه شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران (بازار سرمایه ایران) را مورد بررسی قرار می دهند.

 

2-8- قلمرو زمانی تحقیق
دورۀ زمانی این پژوهش، 5 ساله از ابتدای سال 1383 تا انتهای سال 1387 است.

 

3-8- قلمرو موضوعی تحقیق
در این پژوهش ، بررسی و سنجش سرمایه فکری، موضوعی است که مورد کنکاش قرار می گیرد و در حوزه مدیریت سرمایه گذاری قابل بحث است.

 


9-1- تعریف واژه ها و اصطلاحات
سرمایه فکری: در سال های اخیر پژوهش های متعددی درخصوص سرمایه فکری صورت گرفته و این پژوهش ها منجر به چارچوب های متفاوتی جهت تعریف ، طبقه بندی و اندازه گیری آن شده است. آنچه تمامی نویسندگان در مورد آن اتفاق نظر دارند این است که سرمایه فکری ارزش ناملموس یک سازمان را نمایش می دهد و تمامی تعاریف بر این اصل استوار است که سرمایه فکری، مجموع دارایی های ناملموس سازمان اعم از دانش (بخشی از سرمایه انسانی)، سرمایه ساختاری، سرمایه ارتباطی ، سرمایه سازمانی، سرمایه داخلی و سرمایه خارجی است (جعفری و رضایی نور، 1385، 42) .
سرمایه انسانی: شامل تمامی قابلیت های فردی ، استعدادها، دانش و تجربه کارکنان و مدیران سازمان بوده که هنگام ترک سازمان با خود می برند (جعفری، رضایی نور، 1385، 48) . دانش افراد منحصر به فرد بوده و شامل نوآوری، انعطاف پذیری، انگیزش، رضایت، ظرفیت یادگیری، وفاداری، آموزش و تحصیلات می گردد. از طرفی این سرمایه منشأ نوآوری و تجدید استراتیژیک سازمان می باشد (صالح و صبری، 2008، 54) .
سرمایه ساختاری (سازمانی یا داخلی): دانش سازمان و مستقل از افراد و پرسنل بوده و هنگام ترک محل کار توسط کارکنان در پایان یک روز کاری در سازمان باقی می ماند. از جمله می توان به دارایی های فکری، پایگاه داده ها، قراردادها، سیستم ها و رویه های سازمانی، سیستم اداری، بهترین عملکرد و ... اشاره نمود (ادوینسون و مالون، 1997، 71) .
سرمایه ارتباطی (مشتری یا خارجی): بیانگر دانش یا ارزشی است که بین منابع خارجی سازمان مانند مشتریان، عرضه کنندگان کالا و خدمات، بستانکاران، شبکه ها و کانال های توزیع و ... ارتباط برقرار می کند(بوزولان و ریسری، 2003، 558-543) . منابع خارجی شناخت مثبتی برای شرکت از طریق نماد، شهرت، وفاداری مشتری، توان تجاری، ظرفیت ایجاد ارتباط با واحدهای تأمین مالی و فعالیت های زیست محیطی ایجاد می نماید (صالح و همکارش،2008، 28) .
ریسک : انحراف از بازده مورد انتظار و به عبارت دیگر ریسک از نظر آماری انحراف معیار از بازده موردانتظار است (رهنمای رودپشتی و فرزین،1382، 171) .

 

ریسک غیرسیستماتیک: آن قسمت از تغییرپذیری در بازده کل اوراق بهادار را که به تغییرپذیری کلی بازار بستگی ندارد، مانند ریسک تجاری، مالی، نقدینگی و ...( تهرانی و نوربخش ، 1384، 123)1.
ریسک سیستماتیک: انحراف در بازده موردانتظار که با عوامل بیرون از شرکت (بازار وعوامل اقتصادی) مرتبط است و تحت کنترل مدیریت شرکت نمی باشد، به عنوان ریسک سیستماتیک با ریسک مهمی تعریف می کنیم (رهنمای رودپشتی و فرزین،1382، 171)2.
ضریب B : شاخصی است که برای تعیین تغییرات قیمت یک سهم نسبت به شاخص قیمت کل سهام (جهان خانی و پارسائیان، 1375، 17)3.
بازده تحقق یافته (بازده واقعی) : بازدهی است که واقع شده، یا بازدهی است که کسب شده و به وقوع پیوسته . یکی از روش های متداول در محاسبه نرخ بازده واقعی روش اضافه ارزش است. این روش ناظر برعملکرد گذشته شرکت است، که علاوه بر تغییرات قیمت سهام، سود دریافتی در طی سال مدنظر قرار می دهد(نقش تبریزی، 1384، 57)4.
بازده مورد انتظار : تخمینی از بازده یک دارایی که سرمایه گذاران انتظار دارند در یک دورۀ آینده به دست آورند و معمولاً بازده مورد انتظار با عدم اطمینان و یا ریسک رو به رو است(راعی و سعیدی،1385 ، 118)5.
بازار متقارن: به بازاری گفته می شود که در آن مصالحه بین ریسک و بازده وجود داشته باشد. از مشخصه های این بازار ، نرخ بهره بدون ریسک عقلایی بازار، وجود بازار کارا، نرخ رشد عقلایی تورم موردانتظار، تناسب بین نرخ بهره وام دهی با نرخ بهره وام گیری می باشد (تهرانی و نوربخش ،1384، 124)6.
بازار نامتقارن : به بازاری گفته می شود که در آن مصالحه بین ریسک و بازده وجود نداشته باشد. و از مشخصه های این بازار، بالا بودن نرخ بهره بدون ریسک واقعی اقتصادی و موجود صرف ریسک منفی، ناکارایی بازار، بالا بودن نرم تورم مورد انتظار بازار و تفاوت عمده بین نرخ بهره وام¬گیری می باشد ( همان منبع، 124)7.

 

 

 

 

 

 

 


فصل دوم
مروری بر ادبیات تحقیق

 

 

 


1-2 مقدمه
امروزه دانش منبع کلیدی استفاده و مزیت رقابتی شده است. همزمان با توسعه ارزش بازار سازمان های دانش محور، در دهه 1990 علاقه مندی وسیعی نسبت به مقوله سرمایه فکری پدید آمد. اولین بار رتبه های مفهوم سرمایه فکری در سال 1969 توسط اقتصاد دانی به نام جان کنت گالبرت بیان گردید، دانش به عنوان یک دارایی در مقایسه با انواع داراییها، دارای این طبیعت منحصر به فرد است که هر چه بیشتر استفاده شود، به ارزش آن افزوده می شود . اجرای یک استراتژی های مؤثر مدیریت دانش و تبدیل شدن به یک سازمان دانش محور، به عنوان یک شرط الزامی برای موفقیت سازمان هاست.
تعاریف مختلفی از سرمایه فکری در منابع مختلف ارائه شده است آنچه که تمامی نویسندگان در مورد آن اتفاق نظر دارند این است که سرمایه فکری صورتی از دانش است که مزیت رقابتی ایجاد می کند و ارزش ناملموس یک سازمان را نمایش می دهد.اما هنوز بر سر یک تعریف خاص توافق ندارند ولی به هر حال ترکیب روشنی بین وجه نظری و کاربرد عملی سرمایه فکری وجود ندارد. اغلب صاحبنظران سرمایه فکری را به سه دسته سرمایه مشتری، سرمایه انسانی، سرمایه ساختاری تقسیم می کنند. اگر مفاهیمی را که توسط محققان مختلف مورد استفاده قرار گرفته مورد بررسی قرار گیرد، گروهی از مفاهیم مشابه از میان واژه ها و ساختارها از قبیل نامشهودها، دانش و ایجاد ارزش هویدا می شود. از این رو در راستای تصور اولیه، سرمایه فکری ممکن است به عنوان مجموعه تمام دانش تعریف شود (استوارت ،1997، 25) . که به وسیله کارکنان و شرکت در اختیار قرار گرفته شده است و یک مزیت رقابتی را ایجاد می کند و یا به تعبیری سرمایه فکری را از مدار فکری از قبیل دانش، اطلاعات، اموال و تجزیه فکری تعریف کرده اند(بنیتس،2000، 101) ، که شرکت ها به وسیله آنها می توانند مزیتی در جهت ایجاد ثروت داشته باشند.

 

از این گذشته می توان با سرمایه فکری به عنوان ترکیبی از دارایی های نامشهود یا دارایی های بی اهمیت که در ترازنامه افشا نمی شوند رو به رو شد و اگر این سرمایه فکری خوب مدیریت شود قادر است برای شرکت ها مزیت رقابتی و در نتیجه ایجاد ارزش به وجود آورد.
در سال 1997 ادوینسون و مالون سرمایه فکری را به دانشی که می توان به ارزشی تبدیل شود تعریف کرده اند. بروکینگ در سال 1996 سرمایه فکری ترکیبی از چهار بخش عمده دارایی های بازار، دارایی های انسانی محور، دارایی های فکری ، دارایی های زیر ساختی تعریف کرده است. بنتیس در سال 2000 سرمایه فکری را به صورت مفهومی که تمامی منابع ناملموس و ارتباط داخلی آن ها را طبقه بندی می کند تعریف نموده است . بنابراین مدیران نیاز دارند که بتوانند اثر تلاش های مدیریت دانش را بر عملکرد سازمان خود اندازه گیری کنند. به صورت تاریخی در علم حسابداری، دارایی های ناملموس در سرفصل تحت عنوان «سرقفلی» جای می گرفت و سرمایه فکری بخشی از این سرفصل به شمار می آمد لیکن روشی برای شناسایی واندازه گیری این موارد ناملموس در سازمان ها فراهم نمی آورد. در پاسخ، مدل های اندازه گیری جدید در سطح سازمانها، سعی در ترکیب نمودن جنبه های ارزش افزای مالی و غیرمالی سازمان برای گزارش دهی می نماید. هدف اصلی در فصل حاضر، بیان ادبیات موضوعی و مبانی نظری تحقیق می باشد. بدین منظور ابتدا تاریخچه و مبانی نظری و نظریه های مربوط به سرمایه فکری را مطرح نمود. و سپس به تعریف سرمایه فکری از دیدگاه های مختلف پرداخته و در بخش دوم مدل های طبقه بندی سرمایه فکری مطرح و در بخش سوم روش های اندازه گیری و سنجش سرمایه فکری بیان شده است و در نهایت در بخش پایانی به بررسی سوابق تحقیق اختصاص د اده شده است.
2-2- بخش اول : نظریه های مربوط به سرمایه فکری
1-2-2- تعاریف مختلف سرمایه فکری
3-2- بخش دوم : مدل های طبقه بندی سرمایه فکری
4-2- بخش سوم : روش های اندازه گیری سرمایه فکری
1-4-2- طبقه بندی روش اندازه گیری سرمایه فکری
5-2- نحوه محاسبه سرمایه فکری(با استفاده ازمدل پالیک) وشاخص¬های عملکرد مالی شرکت ها
2-2- بخش اول : نظریه های مربوط به سرمایه فکری
«دراکر» (1993) اندیشمند معروف مدیریت می گوید ما در حال وارد شدن به یک جامعه دانشی هستیم که در آن منابع اقتصاد اصلی، دیگر سرمایه بیشتر، منابع طبیعی و نیروی کار بیشتر و ... نیست. قرن 21، قرن اقتصاد دانش است. که قبل از آن اقتصاد صنعتی حاکم بوده است. در این اقتصاد، استفاده از دانش به عنوان عامل تولید، نقش کمی داشته است در صورتی که در اقتصاد دانشی، دانش یا سرمایه فکری به عنوان یک عامل تولید ثروت در مقایسه با سایر دارایی های مشهود فیزیکی، ارجعیت بیشتری پیدا می کند. در این اقتصاد دارایی های فکری به خصوص سرمایه های انسانی جز مهمترین دارایی های سازمان محسوب می شود و موفقیت بالقوه سازمان ها ریشه در قابلیت های فکری آنها دارد تا دارایی های مشهود.
دارایی های نامشهود شرکتها عامل مهمی در حفظ و تحقیق مزیت رقابتی پایدار آنها می شوند در مقایسه با سایر دارایی های مشهود، محیط کسب و کار آنها را به طور شگفت انگیزی تغییر می دهد. در قرن 21 برروی اطلاعات، فناوری اطلاعات، تجارت الکترونیک ، نرم افزارها، مارک ها، حق الاختراع، تحقیقات و نوآوری ها و www و ... سرمایه گذاری می شود که همگی جز دارایی های نامشهود و سرمایه فکری دانش هستند تا جز دارایی های مشهود (سالیوان، 2000، 91) .
در پارادایم صنعتی قدیم شرکت ها تحت اصول اقتصاد کمیابی عمل می کردند ولی امروزه این اصول صدق نمی کند. و شرکت ها در اقتصاد دانش تحت اصول اقتصاد فراوانی عمل می کنند. که این اقتصاد منابع و دارایی ها را به میزان فراوان در اختیار شرکت ها قرار می دهد که این نوع دارایی ها از نوع نامشهود است مثل فراوانی اطلاعات در اینترنت است ( همان منبع، 92)2 .
در اقتصاد دانش مهمترین دارایی ، نامشهود هستند که استفاده از آنها از ارزش آنها کم نمی کند و حتی به ا رزش آنها می افزاید . مثل دانش و سرمایه فکری و ... هستند. در صورتی که دارایی هایی مثل زمین، ماشین آلات و سرمایه پولی و... هستند که استفاده از آنها از ارزش آنها می کاهد.
امروزه سازمان ها نیاز دارند تا بتوانند دارایی های خود را از نو طبقه بندی کنند و باید آنها اهداف استراتژیک آنها را حمایت کنند و سهم آن ها را از ارزش سازمان به صورت کمی در آورند تا بتوانند این دارایی ها را با دارایی های رقبای خود بررسی کنند.
در عصر حاضر این دارایی های نامشهود دارای ارزش هستند، چون وقتی شرکت ها (کسب و کارها) فروخته می شود و بخشی از ارزش آنها به صورت سرقفلی نامگذاری و برچسب می خورد.
که بر طبق تفکر «هوریب» سرقفلی، تفاوت بین ارزش واقعی (بازاری) شرکت و ارزش دفتری آن است (بنیتس،2000، 101) .
در این زمینه شرکتها نه تنها نیاز دارند دارایی های نام

دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله بررسی رابطه بین سرمایه فکری و ریسک سیستماتیک