فی بوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی بوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود تحقیق بودا

اختصاصی از فی بوو دانلود تحقیق بودا دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود تحقیق بودا


دانلود تحقیق بودا

 

مشخصات این فایل
عنوان: بودا
فرمت فایل : word( قابل ویرایش)
تعداد صفحات: 23

این مقاله درمورد بودا می باشد.

خلاصه آنچه در مقاله بودا می خوانید :

سه کالبد بودا
سه کالبد بودا یا تری‌کایه یکی از مفاهیم رایج در بوداگرایی است. تری‌کایه واژه‌ای سانسکریت و به معنای سه کالبد است (در چینی: 三身 سانشِن، در ژاپنی 三身 سانجین).
 مهراه (مهایانا) یکی از کیشهای مهم دین بوداست. قلب مهایانا در مفهوم تری‌کایه (سه کالبد بودا) و همچنین مفاهیم حق‌یابنده (بوداسَف)، فراشناخت (پرَگیا) و مهرورزی (کرونا) است.
اندکی پس از درگذشت بودا این اندیشه در دل بسیاری از پیروانش افتاد که او را بالاتر از انسان بدانند. نزد کهراهی ها (هینایانی ها) بودا انسان برتری بود که از طریق نیروی فرهنگ روحی و شایستگی حاصل از زندگی‌های گذشته اش در این زندگی به کمال فراشناخت رسیده است.
اما احترام ژرفی که شاگردانش در دل به او میگذاشتند نمیتوانست با انسان معمولی بودن استادشان ارضا شود و از این رو او را فراتر از روان فانی دانستند. پس حتی سنت پالی هم در کنار زندگی خاکی، زندگی فراجهانی به او میدهد.
انجمن اصلی و اولیه شاگردان بودا یعنی مهاسَنگیکه‌ها بودا را فراجهان میدانستند و این مفهوم از آنان به مهراهی‌ها رسید که از سه طریق به بودا می‌اندیشیدند، یعنی:
۱. نمود مرئی (نیرمانه‌کایه) که همان شاکیه‌مونی (دانای قبیله شاکیه) است، انسانی که بر این خاک پا نهاد و آیین را به پیروانش آموخت و در هشتاد سالگی درگذشت.
۲. نمود یاریگر (سَم‌بوگه‌کایه): بودای آرمانی است که از یک کالبد درخشان بهره‌مند است و آیین را به حق‌یابندگان می‌آموزد.
۳. نمود حق (دَرمه‌کایه): برترین وجودی است که فراگیرنده دیگران است، ذات فراشناخت و مهر و همدردی است، مطلق است.
بودا سه تا نیست یکی است. تری‌کایه سه جنبه یک بوداست. ذات این سه جنبه یکی است ولی سرشت و کردارهایشان جداگانه است.

اینجا هم ده تا!
... کمال فراشناخت یا ((پرگیا پارمیتا)) را نمی توان جدا از کمالهای (پارمیتا) دیگر شناخت. این شش کمال از یکدیگر جدایی ناپذیرند.
...
(دو) کمال سلوک
آن سرور: بوداسف ثابت قدم ده راه کردار را به انجام می رساند. خود آن ها را به جا می آورد و دیگران را نیز به انجام دادن بر می انگیزد. اینک آن ده راه کردار :
خودداری از گرفتن جان (فرمان پنجم موسی را یادتان هست – قتل مکن)
خودداری از گرفتن چیزی که به او داده نشده است (فرمان هفتم – دزدی مکن(
خودداری از رفتار نادرست کامجویی (فرمان ششم – زنا مکن(
خودداری از چشانه های مستی آور که گویی جان را تیره می دارد (اینجا دیگه اسلامی شده(
خودداری از دروغ گویی (اینجا هم به اسلام نزدیکتره تا به یهود(
خودداری از بدگویی
خودداری از درشت گویی
خودداری از یاوه گویی
خودداری از آز (فرمان دهم – به خانه همسایه خود طمع مورز(
خودداری از بدخواهی
خودداری از نظرهای نادرست
او حتی در خواب هایش نیز هرگز در این ده دستور خطا نمی کند و چنین خطاهایی را در دل نمی پرورد. بوداسف ثابت قدم حتی در خواب هایش هم ده راه درست کردار را در دل حاضر دارد.
الماس راه
الماس-راه را با نامهایی مانند لامائیسم، وجرا یانه، تانترا، مانترا یانه (افسون راه)، بوداگرایی افسونگرا (تانترایی) هم مینامند. منظور از الماس همان حق و واقعیت است. الماس راه پس از مهراه (مهایانه) و کهراه (هینه یانه) سومین مکتب بزرگ بوداگرایی است. در الماس راه پیر (لاما) بعنوان راهنما و مرشد و پشتیبان نقش بزرگی در رسیدن به بیداری ایفا میکند و از این رو این مکتب را لاماگرایی یا لامائیسم هم نامیده اند. پیر بزرگ را هم در این مکتب در تبت دالایی لاما مینامند.
کهراه به بیداری تک به تک افراد باور دارد و مهراه میگوید که بیدار شده ها باید همینجا بمانند و دست بقیه را بگیرند و تا همه با هم بیدار نشده ایم از کوشش باز نایستند. الماس راه حالتهای صوفیانه دارد.
 پس از اینکه مسلمانها کانونهای اصلی بوداگرایی در هند را نابود کردند الماس راه تنها در تبت به زندگی خود ادامه داد. بعدها در مغولستان کیش رسمی آن کشور شد و در دربار خاقان چین دیر زمانی کیش برتر بشمار میرفت. در ژاپن هم شیوه های افسونگرا (تانترایی) بوداگرایی پدید آمدند مانند کِگون و شینگون.مهمترین آموزه در الماس راه، آموزه بیدارسرشتی همگان است. یعنی همه هستندگان آمادگی بالقوه برای بودا شدن را در سرشت خود دارند. این بیدار شدن را میتوان با درون پویی (مراقبه) تجربه کرد. شخص درون پو، در حین پویش، در جنبه های بیداری (بوداگی) ذوب میشود. راهکار الماسراه برای زندگی روزانه اینست: جوری بزی که انگار یک بودا هستی و بیداری، تا زمانی که یک بودا شوی.
برعکس مهراه و کهراه که میگویند حالت بوداگی را نمیتوان به هیچ وجه شرح داد و توصیف پذیر نیست، الماسراهی ها میگویند که میشود از راه آیینهای صوفیانه و به یاری ورد و افسون (مانترا)، اشاره های رازآمیز دست (مودرا) و اشکال نمادین هندسی (مندل، ماندالا) با حالت بوداگی تماس برقرار کرد.
برخی از فرقه های دیگر بودایی میگویند که بیدار شدن دست کم چندین زندگی و زایش دوباره لازم دارد و بسیار طول میکشد اما الماسراهی ها میگویند که هر کس میتواند در طول همین یکبار زندگی به بوداگی برسد.
نگاره: یک ماندالای تبتی
 
اهریمن در کیش بودا
آیا در کیش بودا اهریمن و شیطانی نیز وجود دارد؟
در بوداگرایی یک قطب مخالف خدای خوبیها که خاستگاه نیروهای منفی باشد وجود ندارد.
با ان حال بوداییان وجود دیوها را هیچگاه رد نکرده اند اما وجود آنها را در روند رسیدن به بیداری و روشنی چندان مؤثر نمیدانند. البته در داستان بیداردل شدن بودا اینگونه آمده که موجودی ستیزنده به نام مارا کوشید تا بودا را از رسیدن به بیداری بازدارد. در حالیکه بودا زیر درخت بودی (بیداری) نشسته بود و داشت به بینش راستین دست می یافت و نزدیک بود که راز جهان را بفهمد مارا آمد و زمین و زمان را بهم دوخت تا از بیدار شدن شاکیامونی (بودا) جلوگیری کند و گردبادی پدید آورد، سنگبارانی از آسمان ایجاد کرد و از این کارها تا چوب لای چرخ بودا کرده باشد اما بودا هم از زمین یاری خواست و زمین سیلابی فرستاد و دیوهای همراه مارا را آب برد و خلاصه مارا موفق نشد و شاکیامونی بیدار شد. البته زمانی که دیگر همه ترفندهای مارا نقش بر آب شد و معلوم شد که شاکیامونی کارش جدی است و راستی میخواهد پشت پرده را ببیند مارا از او یک گواهی و قباله خواست!
مارا گفت که آیا سندی، مدرکی چیزی داری که نشان دهد تو در زندگیهای پیشینت به اندازه کافی پارسایی کرده ای و فضیلت جمع کرده ای تا بشود تو را به پشت پرده راه داد؟
بعد هم زمین (Bhumi) ضامن شد که شاکیامونی به اندازه کافی اعتبار دارد و مارا دست از کارشکنی برداشت. بعد هم که شاکیامونی به بیداری (بودایی) رسید مارا گفت من از کجا بدانیم که تو بیدار شده ای؟ بودا دستش را به زمین چسباند و گفت: زمین گواه من است.
در همه این جریانها نکته ای را که نباید فراموش کنیم اینست که بوداییان منظورشان یک فرآیند درون-روانی است.
یعنی میگویند که همه آن برنامه مارا و بودا در دل و جان شاکیامونی رخ داده و نه در جهان بیرون. یعنی اگر بخواهیم پرده ظاهر را بدریم و به مقصود برسیم نیروهای بازدارنده ای هستند که اراده ما را می آزمایند.
بنابر این شاید نتوان آن نیروهای آزماینده را (برای نمونه مارا) را اهریمن و شیطان به آن معنایی که در دینهای ابراهیمی و ایرانی هست پنداشت.
عطار و کیش بودا
همانگونه که دیدیم بوداییان پشت پرده این جهان را تهی و هیچ مینامند یعنی پدیده ای که از همه فروزه ها (صفات)ی که ما میپنداریم یا میتوانیم بپنداریم تهی است.
بوداییان این مفهوم را تهیگی (شونیاتا) مینامند.
اگر کتاب منطق الطیر عطار نیشابوری را خوانده باشید میبینید که وی در چامه هایی درباره خدا و جهان چنین گفته:
کوه را میخ زمین کرد از نخست
پس زمین را روی از دریا بشست
چون زمین بر پشت گاو اِستاد راست
گاو بر ماهی و ماهی بر هواست
پس همه بر چیست؟ بر هیچست و بس
هیچ هیچست، این همه هیچست و بس
چون همه بر هیچ باشد از یکی
این همه پس هیچ باشد بی شکی
...
ای درون جان برون جان تویی
هرچه گویم آن نه ای هم آن تویی
یعنی عطار نیشابوری هم همه چیز را برپایه هیچ میداند و منظور خود را هم از واژه هیچ، تهی بودن از همه فروزه ها بیان میکند.
همانگونه که میدانیم بوداگرایی در آن دوره در خاور خراسان یعنی در افغانستان امروزی بسیار ریشه دوانده بوده و آموزشگاه های بزرگ بودایی در بامیان و بلخ برپا بوده است. آیا این چامه های عطار نیشابوری که در خراسان باختری میزیسته زیر تأثیر آموزه های بودایی بوده است؟
دانستن پاسخ این پرسش کار ساده ای نیست.

گوشه ای از نقش ایرانی تبارها در گسترش بوداگرایی
در سال ۱۴۸ پس از زایش مسیح یک ایرانی پارتی به دین بودا میگرود و فرمانروایی را رها میکند و پس از سفرهای زیاد پایش به پایتخت دودمان چینی هان یعنی شهر لوئویانگ میرسد. منابع چینی نام این ایرانی را آن شیگائو ضبط کرده اند که احتمالآ تلفظ چینی یک نام ایرانی بوده است.
آن شیگائو در آنجا زبان چینی می آموزد و بیست تا سی سال از زندگانیش را صرف ترجمه متنهای بودایی به زبان چینی میکند. او نخستین مترجم بزرگ متون بودایی در چین بود و سنتی که او پایه گذاشت پس از او به شدت ادامه یافت و حجم بسیار گسترده ای از ادبیات بودایی را به زبان چینی پدید آورد.
پس از این دوره سغدیهای ایرانی تبار نقشی بسیار برجسته در ترابرد کیش بودا به سرزمین چین داشتند. مهمترین راهب سغدی که در چین به تبلیغ بوداگرایی پرداخت کانگ سنگوئی نام داشت (البته در تلفظ چینیها). پدر او یک بازرگان سغدی بود که در سده سوم پی از زایش مسیح در تونکین جایگیر شد. کانگ سنگوئی پس از مرگ پدر راهب شد و به شهر نانجینگ رفت و در آنجا یک صومعه و یک آموزشگاه بودایی ساخت. وی نخستین کسی بود که بوداگرایی را در بخش جنوبی چین شناساند.
ایرانی تبارهای پارتی و سغدی طی دویست سال کوشش نقش بزرگی در پراکندن آیین بودا به خاور دور ایفا نمودند

بخشی از فهرست مطالب مقاله بودا

دانش روان: گفتمانی میان خاور و باختر
کتاب دانش روان: گفتمانی میان خاور و باختر.
ویراسته: د. گلمن و ر.آ.اف ثورمن.
نشر ویزدام، بوستون امریکا
از یک همایش در دانشگاه هاروارد با شرکت دالایی لاما، هربرت بنسون و دیگران.
پیروان آیین بودا 'مردمان شادتری هستند
خبرگزاری بی بی سی
فعالیت مغزی
گاهنامه "نیو ساینتیست"
درباره زندگانی بودا
سراب از دید بودا و افلاطون
باید نباید
پرستشگاه غاری
بوداگرایی و یارسان
بوداییان و خدا
بوداییان و خدا: درباره جایگاه خدا و یکتاپرستی در کیش بودا
آموزه های بودا
شاخه های بوداگرایی
خاستگاه اندیشه های بودا
بوداگرایی و ایران
چنین گفت بودا ترجمه دکتر هاشم رجب زاده از رشته کتابهای متون بودائی
http://buddha.blogfa.com
سوره دل
متن
http://buddha.persianblog.com...

مفهوم نیروانه در آیین بودا
     اشاره
  1. خاستگاه‏ها و ریشه‏شناسى واژه نیروانه
      2. گزارش‏هاى کهن‏تر
       3. برداشت اروپایى از این اصطلاح
      4. مکتب‏هاى جریان اصلى آیین بودا
      5. در نظام‏هاى مهایانه
      6. مترادف‏هاى نیروانه
       پى‏نوشتها:
       ال. اس. کازینز
       على‏رضا شجاعى
http://www.al-shia.com/html/far/books/majalat/12/06/08.htm
سه کالبد بودا
  از ویکی‌پدیا، دایرةالمعارف آزاد.
  برگرفته از: راه بودا، نوشته‌ی ب. ل. سوزوکی، ترجمه‌ی ع. پاشایی، صفحه‌ی ۷۴.
            گرفته شده از
«http://fa.wikipedia.org§»
http://buddha.persianblog.com/
اینجا هم ده تا!
  اشته 17 / 324 (گ34).از متون بودایی
http://med.persianblog.com...
الماس راه
اهریمن در کیش بودا
عطار و کیش بودا
گوشه ای از نقش ایرانی تبارها در گسترش بوداگرایی
http://buddha.persianblog.com

 

 


دانلود با لینک مستقیم


دانلود تحقیق بودا

دانلود مقاله کامل درباره آئین بودا (زندگینامه ,بیوگرافى و شرح حال)

اختصاصی از فی بوو دانلود مقاله کامل درباره آئین بودا (زندگینامه ,بیوگرافى و شرح حال) دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود مقاله کامل درباره آئین بودا (زندگینامه ,بیوگرافى و شرح حال)


دانلود مقاله کامل درباره آئین بودا (زندگینامه ,بیوگرافى و شرح حال)

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه: 14

 

آئین بودا و زندگى نامه او

بیوگرافى و شرح حال

بودا؟ نام اصلى او ((سیدرتا)) است ، مردى از خاندان ((کاشاتریا)) از شاهزادگان و اشراف هند که در منطقه ((بنارس )) به دنیا آمد. پدرش چون اثار حمل در همسر خود مشاهده کرد، ((برهمنان )) ایالت بنارس را فراخواند و از آینده کودک از آنان سئوال کرد. برهمنان مى گویند که این بوداى بیدار کننده جهان خواهد بود و راهبى بزرگ و پرشهرت خواهد شد. پدر از چنین پیشگوئى اى سخت نگران شد؛ چرا که فرزندى مى خواست تا قدرت و ثروت او را به ارث برد و حاکم بر سرنوشت رعایا باشد، نه اینکه راهب و تارک دنیا گردد. وقتى کودک متولد شد، براى او شرایط زندگى ویژه اى تدارک دید تا با پیشگوئى راهبان بستیزد و سرنوشت بودا را عوض ‍ کند. براى وصول به این مطلوب کلیه روابط او را محدود ساخت تا هیچگونه تماسى با راهبان و مرتاضان و تارکان دنیا نداشته باشد. این وضع تا 16 سالگى سیدرتا ادامه داشت . بودا از زندگى یکنواخت در کاخ خسته شد، لذا روزى از پیرمرد قصه گویش مى خواند تا او را به گردش ببرد. اولین برخورد ((سیدرتا)) در این گردش با پیرمردى قد خمیده با موهاى سفید و حالى پریشان است . و این چهره تازه و جدیدى است که ((سیدرتا)) در وراى دیوارهاى قصر مى دید. این کیست ؟ قصه گویش مى گوید: این مرد مانند من و تو جوانى داشته و اکنون چنین پیر و فرتوت شده است .
((سیدرتا)) توضیح بیشترى مى خواهد. قصه گو ادامه مى دهد: این مرحله اى است که همه باید به آن برسند، من نیز در آینده چنین پیر خواهم شد. سیدرتا مى گوید: این پیرى و کهولت در من هم پدیدار خواهد شد؟ قصه گویش پاسخ مى دهد: آرى در شما نیز پدید خواهد آمد. مى گوید: حتما باید پیر شوم ؟ قصه مى گوید: حتما پیر خواهى شد. بودا حالتش ‍ دگرگون مى شود و دستور مى دهد تا او را به کاخ بازگرداند. بودا دگرگون شده بود و در فکر فرو رفته بود، در اندیشه پیرى هیولاى وحشتناکى که در آینده در انتظار او است . این کابوس زندگى بودا را دچار بحران کرد. بودا چند روز بعد نیز به سیاحت رفت . این بار بودا مردى بیمار و از پا افتاده را دید که با مرگ دست و پنجه نرم مى کرد. از قصه گو پرسید: این کیست ؟
قصه گو مى گوید: این مرد بیمار و ناتوان است . بودا مى پرسد: بیمارى چیست ؟ جواب مى شنود که : بیمارى نوعى گرفتارى و تحول جسمى است که در آدمیان پدید مى آید و سلامتى را سلب مى کند. بودا مى پرسد: آیا ممکن است این بیمارى در من راه یابد؟ قصه گو پاسخ مى دهد: آرى به سراغ تو نیز خواهد آمد. بودا مى پرسد: آیا من نیز چنین زار و نزار خواهم شد؟ قصه گو مى گوید: آرى تو نیز چنین خواهى شد. سیدرتا مى گوید: مرا به خانه بازگردانید، امروز گردش مرا بس است . دوران خلوت و انزواى بودا آغاز شد. وى به پیرى بیمارى و عواقب آن مى اندیشید. بار دیگر بودا راهى سیاحت مى شود و این بار مرده اى را مى بیند و دوباره سئوالات او آغاز مى شود: این کیست و چیست ؟ چرا مرده ؟ آیا من نیز خواهم مرد؟ از سرنوشت او مى پرسد، جواب مى شنود که در آن جهان دیگر کسى را ندارد، و کسى او را نمى شناسد، و... بودا برخود مى لرزد، مى ترسد و به کاخ باز مى گردد. دوران امساک بودا شروع مى شود، از همه کس و همه چیز جدا مى شود، سخت در اندیشه پیرى بیمارى و مرگ فرو رفته است . بار دیگر به سیاحت مى رود و این بار فرد فقیر ژنده پوشى را مى بیند که در عالم خلسه فرو رفته ، با سرى تراشیده و حالتى متغیر، همچون کوه استوار و محکمم که گوئى با تمام مظاهر مادى دنیا در حال جنگ است و در آستانه پیروزى بر دنیا و مافیها قرار دارد. سئوالات بودا آغاز مى شود: این کیست ؟ چرا چنین کرده ؟ با مردم قهر است ؟ با زندگى چى ؟ و جواب مى شنود که او مردى راهب است ، مرتاض است ، ریاضت مى کشد. و سئوالات بودا: مرتاض ؟ ریاضت ؟ آرى ریاضت یعنى مبارزه با غرایز و بریدن از جاذبه هاى مادى و دنیوى و پیوستن به دنیائى دیگر... سخنان قصه گوى بودا در او اثر عمیقى مى کند. تقاضا مى کند که وى را به نزد مرتاض ببرد تا از سخنان او درسى بیاموزد. در این دیدار، زندگى آرام و بى دغدغه راهب تاءثیر شگرفى بر بودا گذاشت و میسر زندگى او را به طور کلى دگرگون کرد و سرانجام از او شخصیت و آئینى ساخت که امروز در چند کشور بزرگ جهان پیروان فراوانى دارد(255)
بودا در ((کاپیلاواستو)) در جنوب ((نپال )) درسال 560 یا 563 ق .م متولد شد. نام قبیله و خاندان او ((گوتما)) بود، لذا وى را ملقببه ((سکیا مونسى )) یعنى داناى قبیله ((ساکیا)) کردند. و چون بعدا به ارشاد وهدایت مردم جامعه خویش پرداخت ، او را ((بودا)) یعنى نور و درخشان گفته اند. این نام ولقب تا به امروز در میان جوامع بشرى به رسمیت شناخته شده و تعالیم او نیز به همینعنوان ((بودائیسم بودائى )) نامیده مى شود. پدر بودا یکى از پادشاهان یک ایالت هندوبد. در قلمرو سلطنت او، افکار برهمنى و فلسفه هاى مختلف هندى حضور داشت . محور اینآراء و افکار فلسفى همان گونه که در مباحث گذشته آمد، بر تزکیه و نجات انسان درتلقى هندى آن استوار بود. و آنگونه که گذشت ، پدر هراسان از سرنوشت فرزند چنانتدابیرى اندیشید و مراقبت هائى معمول داشت . اما دیدیم که بودا از کاخمجلل پاى به بیرون نهاد و دگرگون شد. محققان تاریخ ادیان برآنند که دو حادثه مهمدر کاخ زندگى بودا او را متحول نمود. این دو حادثه به لحاظ محتوى همان برخوردهاىخارج از کاخ را در بردارد. حادثه نخست بیمارى یک رقاصه است که توجه بودا را بهخود جلب کرد، رقاصه اى که مبتلا به بیمارىسل بود و سرنوشت دردناک خود و خواهرش را که او نیز از بیمارىسل در گذشته بود، براى بودا باز گفته بود. حادثه دوم وصیت این رقاصه درحال مرگ به بودا است که از فقر و پیرى مادرش براى او گفته بود. پیش گوئىبرهمنان درباره سیدرتا والدین او را نگران ساخته بود. طرح ازدواج بودا تلاشىبراى رهائى از خلوت گزینى او است . اما بودا دیگر متعلق به این دنیا نیست و ازدواجنتوانست او را از تفکر و اندیشه باز دارد و خلاء وجودى او را پر کند. سیدرتا همچنان درخلوت خویش ، غرق در دناى دیگرى است . مشاهدات بودا (پیرى بیمارى فقر، مرگ ،ریاضت و...) سخت او را به خود مشغول کرده است . او از مرتاض آموخته بود که باید((رنج )) را رها کرد و بى ((بى رنجى )) رسید؛ به ((بى رنگى ))، به ((بىنیازى )) و... مرتاض به اینها رسیده بود و بودا در اندیشه شدن ، رسیدن و رهائى ازرنج . اینکه بودا فرزندى دارد. و در شب تصمیم و سرنوشت به اتاق همسر و فرزندشمى رود، مادر و فرزند خوابیده بودند، بودا آن دو را از خواب بیدار نمى کند و با آنانوداع مى کند. از تاریکى شب استفاده کرد و راهىجنگل شد .اندکى بعد اسبش را نیز رها مى کند تا یادگار اشرافیت را با خود نداشتهباشد. در انبوه جنگل گم مى شود، مى رود و مى رود تا به پنج برهمن کهنسال مى رسد. به جمع آنان مى پیوندد. ریاضت بودا آغاز شد. او در این راه آنچنانکوشید که در آستانه ((نیروانا)) قرار گرفت . تا آنجا متعالى شد که بر همهپارسایان روزگار خویش پیشى جست . او دیگر ((سیدرتا))، ((کاشاتریا)) و... نیست، ((بودا))ست که تارک تمام لذات مادى و تجملات دنیوى است . ((بودا)) از ((شهرت)) رنج مى برد و بار دیگر از جامعه فاصله مى گیرد. در کنار درختىمنزل مى کند و تصمیمى مى گیرد در زیر همین درخت بماند تا بمیرد. این درخت ((بو))بود. ((بودهى )) از ریشه ((بیدار شدن )) و آگاه شدن ، روشن شدن ، ((اشراق )) وعرفان )) است . ((بودا)) سالها در کنار درخت ((بو)) مى ماند تا پیروز مى شود،نجات مى یابد و به حقیقت مى رسد. آنگاه لباس بودائى بر تن مى کند. گویند نام اواز همین درخت ((بودهى )) گرفته شده است .
در پاى همین درخت به ((نیروانا)) ( حقیقت مطلق ) رسید. از زیر همین درخت به زادگاهشبرگشت ، ژنده پوش ، برهنه پا، درویش وار و در هیبت یک ((مرتاض )). ابتدا مردمزادگاهش را دعوت مى کند، برخى از مردم دعوت او را پذیرفتند و برخى دیگر زندگىمادى را ترجیح دادند. بودا در سال 483 ق .م . در سن هشتاد سالگى درگذشت . آخرینکلام وى خطاب به راهبان این بود: ((هر چه مرکب است ، دستخوش تباهى و فنا است .))پیروان اولیه بودا، نخستین معبد بودائى ((سانگها)) را بنا کردند و دعوت خود را درشمال هند آغاز نمودند(256)
افسانه هاى بودا؛
گویند روزى که بودا در زیر درخت بو به تفکر و خلسه فرو رفته بود، بازرگانى با قافه و کالى تجارى خود از آنجا عبور مى کردد. بازرگان را نظر به بودا افتاد، او و همراهانش به دیدار وى شتافتند و صدقاتى در کنارش یا در کشکولش انداختند. این ((کشکول )) بعدها سمبل ریاضت کشان بودائى شد.
بازرگان مزبور و یاران او در کنار ((بودا)) نشستند و به او غذا تعارف کردند. ((بودا)) به آرامى غذا خورد. دو بازرگان که ((تاپوسا)) و ((بهالى کا)) نام داشتند، در مقابل او زانو زده و گفتند: ((اى بوداى مقدس ! ما به تو و آئین تو پناه مى آوریم و از تو مى خواهیم که ما را تا پایان عمر از پیروان خود بشمار آورى )) این دو بازرگان از نخستین پیروان بودا بشمار مى روند. بازرگانان از نزد بودا برخاسته به سوى آن پنج راهب رفتند، راهبان به آنان توجهى نکردند. وقتى بودا به نزدشان آمد، به استقبال او شتافتند. چون بودا جلوس کرد، راهبان به دورش حلقه زدند. راهبان پرسیدند: آیا سرانجام به مقصود خود دست یافتى و به درک حقیقت نائل شدى بودا گفت : آرى مرتاضان با تردید گفتند: اى گوتاما! چگونه به معرفت و نجات راه یافتى در صورتى که زهد و ریاضت را ترک گفتى و به زندگى مادى پرداختى (مقصود خوردن غذاى بازرگانان بود)! بودا گفت : ((جویندگان حقیقت هرگز در دام مادیان و لذائذ دنیا گرفتار نمى شوند.))
((گوش فرا دهید! تا هنگامى که چرخ زمان بگردد و آدمى زندگى کند، عمل نیز وجود خواده داشت . و چون بذر نیکى کاشتى ، ثمر خوب درو مى شود، و چون اعمال بد باشد، جز بدى و رنج چه انتظارى مى توان داشت . پس ‍ باید تا مى توان ، نیکى کرد و از پلیدى و بدى دورى جست و از علائق و شهوات خود را دور نگاه داشت . چنین افرادى مرگ برایشان زندگى جاوید و پر از سعادت است که از این رهگذر به نیروانا نائل مى شوند، زیرا هر گاه خواهش و تمنائى وجود نداشت ، ((رنج و گرفتارى نیز نخواهد بود.))(257)
((ودا)) و ((بودا))؛ برخورد منفى بودا با متون مقدس وداها، اعتبار و قداست آنها را در جامعه هند پائین آورد. بودا درباره متون ودائى مى گوید: مى گویند وداها کتب مقدسه ، معلم ربانى و سرمشق زندگى هستند، اما من مى گویم که چنین نیست ، وداها تا این اندازه که مردم براى آنها ارزش قائلند، داراى ارزش نیستند، وداها مقدس نیستند، زیرا راههاى بیهوده را به مردم مى آموزند، مانند دعا، نماز و قربانى کردن که مراسمى بیهوده و عارى از حقیقت اند. وداها مقدس نیستند؛ چون مردم را به پرتگاه اختلافات نژادى دعوت مى کنند، و این تعلیمى نادرست است . اما من مى گویم که آدمیان عموما مساوى و یکسان خلق شده اند و آنگاه به دو گروه تقسیم گردیده اند:
1 نیکان .
2 پلیدان .
شرافت مقیاس انان است ؛ افرادى که در زندگى نیکى کنند و راه صواب پیمایند، از گروه شریفان و نیکان هستند و انان که به زشتى دست آلایند، بدکاران و گمراهانند و... بودا مى گوید: من اعتقاد به خلقت طبقاتى ندارم ، زیرا جهان هستى نه آغازى دارد و نه پایانى خواهد داشت ...
بنابراین وداها چه به مردم آموختنه اند و کدام روش را تعلیم داده اند(258)؟

اصول اساسى تعالیم بودا؛

محور آئین بودا بر ((حقیقت جوئى )) استوار است و طالبان حقیقت باید اصول اساسى چهارگانه اى را باور داشته و به آنها عمل نمایند. این اصول دذاراى فروعى است که فروع آن نیز متفرع بر فروعى دیگر است .
اصل اول : دوکا؛ یعنى ((رنج ))، زندگى رنج است از ولادت تا مرگ ، رنج کودکى ، رنج نوجوانى ، رنج جوانى ، رنج پیرى بیمارى فقر، اضطراب مرگ و... این رنجها را باید شناخت .
اصل دوم : ((منشاء رنج ))؛ آمال و آرزوها، هوسها و علائق فراوان آدمى منشاء رنج است . این منشاءها را نیز باید شناخت .

این فقط قسمتی از متن مقاله است . جهت دریافت کل متن مقاله ، لطفا آن را خریداری نمایید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله کامل درباره آئین بودا (زندگینامه ,بیوگرافى و شرح حال)

مقاله گوتاما بودا

اختصاصی از فی بوو مقاله گوتاما بودا دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله گوتاما بودا


مقاله گوتاما بودا

دانلود مقاله گوتاما بودا 8 ص با فرمت WORD

 

 

 

 

 

مجسمه گوتاما بودا در هند

گوتاما بودا شاهزاده‌ای بود بنام سیدارتا گوتما از تیره شاکیا که پیرامون ۲۵۰۰ سال پیش (سده پنجم پیش از زایش مسیح) در منطقه کاپیلاواستو در نپال امروزی میزیست.

بنابر داستان‌های بودایی سیدارتا (واژه سیدارتا بمعنی کمالجو است) در باغ‌های لومبینی در نپال کنونی بدنیا آمد. پس از زایش توجه پیشگویان به او جلب شد و پیشگویی ایشان بدینگونه بود که سیدارتا در آینده یا پادشاهی جهانگیر خواهد شد یا روحانی‌ای بیداردل که جهانیان را از خواب نادانی خواهد رهاند. پدر سیدارتا یعنی سودودانا شاه برای اینکه پسرش در راه اول قرار گیرد وی را در ناز و نعمت پروراند و در کاخهایی محفوظ قرار داد تا سیدارتا با رنجها و کاستیهای زندگی آشنایی نیابد. با اینحال سیدارتای کمالجو از کاخها گریخت و در طی چهار بار گریز خویش با چهار منظره آشنا گشت: پیری، بیماری، مرگ و شخصی پارسا که در پی رهایی از رنجها بود. دیدن چهارمین منظره بر سیدارتا تأثیری ژرف نهاد و بر آن شد تا زندگی شاهزادگی را نهاده به جستجوی حقیقت شرایط آدمیان بپردازد. پس از گذراندن مدتی با مرتاضان در جنگلها، آن راه را راه راستین حقیقت یابی ندانست و راهی میانه در پیش گرفت.

سیدارتا پس از شش سال آزمودن و پویش در مکانی بنام بودگایا زیر درختی بنام درخت بیداری (بودی) به درون پویی (مراقبه و مکاشفه) نشست و پس از چیرگی بر ترفندهای مارا، دیو دیوان، به دریافت رموز و بیداری کامل رسید و بودا گشت. واژه بودا یعنی بیدار شده یا به عبارتی به روشنی رسیده

 


دانلود با لینک مستقیم


مقاله گوتاما بودا

زندگی بودا

اختصاصی از فی بوو زندگی بودا دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

زندگی بودا


زندگی بودا

فرمت فایل: word(قابل ویرایش)تعداد صفحات13

زندگی بودا
«گوتاما بودا» در سال 560 پیش از میلاد مسیح در «لومبینی» نزدیک شهر کهن «کاپیلاواتسو» در جنوب نپال پا به عرصه هستی نهاد. «گوتاما» پسر «سودودانا» یکی از شاهزادگان قبیله «شاکیا» یا طبق بعضی روایات، پادشاه «شیاکیاها» بود. اسم «گوتاما» عنوانی است که قبیله های «شاکیاها» بنا به سنن کهن خانوادگی از اسامی پاکبازان کهن گرفته بوده اند. «بودا» پیش از آنکه به واقعیت بیدار شود معروف به «گوتاماشاکیامونی» یا «مرتاض شاکیاها» بوده است، بعد از آنکه وی به واقعیت رسید او را «بودا» یا «آنکه به واقعیت بیدار شده است» نام گذاردند و اسامی دیگری نیز چون «سیدارتا» «آنکه به هدف نهائی رسیده است» و «تاتهاگاتا» «آنکه بدان ساحل پیوسته است» یا «چنین رفته» (یا چنین آمده است) به او تعلق گرفت. رساله های «جاتاکا» شرح زندگی «بودا» را توأم با افسانه های معجزه آسا جلوه داده اند و ما بودا را بنا به همین افسانه ها معرفی خواهیم کرد.
پیش از آنکه بودا در این جهان ظاهر شود، «بودی ساتوائی» (بودای بالقوه) بوده است که در فردوسی معروف «توشیتا» می زیسته است. خدایان او را مأمور ساختند تا ظاهر شود و بر گسستن زنجیر اسارت همت بگمارد. بودای آینده پدر و مادر و خانواده نجیبی را که می بایستی در آن بدنیا آید و بزرگ شود برگزید. ما در آینده او «ماهامایا» همسر پادشاه «شاکیاها» شبی بخواب دید که فیل سفید و باشکوهی از آسمان پائین آمده و در بطنش جای گرفته است. منجمین شاه در تعبیر این رؤیا متفق الاراء گفتند که ملکه فرزندی در بطن دارد که یا به مقام فرمانروائی جهان خواهد رسید و یا خانه و دنیا را ترک گرفته و بودا خواهد شد. ملکه که روزی برای دیدن خویشاوندان خود بسوی شهر «دماهرادا» رهسپار بود در نزدیکی «لومبینی» احساس کرد که هنگام وضع حمل فرا رسیده است.


دانلود با لینک مستقیم


زندگی بودا

دانلود مقاله آشنایی با آیین بودا

اختصاصی از فی بوو دانلود مقاله آشنایی با آیین بودا دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود مقاله آشنایی با آیین بودا


دانلود  مقاله آشنایی با آیین بودا

لینک و پرداخت دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:word(قابل ویرایش)

 

تعداد صفحه:23

 

 

 

 

فهرست

 

بیوگرافى و شرح حال

افسانه هاى بودا

اخلاقیات بودا

راسم و علائم بودائى 

مقدمه

بودا؟ نام اصلى او ((سیدرتا)) است ، مردى از خاندان ((کاشاتریا)) از شاهزادگان و اشراف هند که در منطقه ((بنارس )) به دنیا آمد. پدرش چون اثار حمل در همسر خود مشاهده کرد، ((برهمنان )) ایالت بنارس را فراخواند و از آینده کودک از آنان سئوال کرد. برهمنان مى گویند که این بوداى بیدار کننده جهان خواهد بود و راهبى بزرگ و پرشهرت خواهد شد. پدر از چنین پیشگوئى اى سخت نگران شد؛ چرا که فرزندى مى خواست تا قدرت و ثروت او را به ارث برد و حاکم بر سرنوشت رعایا باشد، نه اینکه راهب و تارک دنیا گردد. وقتى کودک متولد شد، براى او شرایط زندگى ویژه اى تدارک دید تا با پیشگوئى راهبان بستیزد و سرنوشت بودا را عوض ‍ کند. براى وصول به این مطلوب کلیه روابط او را محدود ساخت تا هیچگونه تماسى با راهبان و مرتاضان و تارکان دنیا نداشته باشد. این وضع تا 16 سالگى سیدرتا ادامه داشت . بودا از زندگى یکنواخت در کاخ خسته شد، لذا روزى از پیرمرد قصه گویش مى خواند تا او را به گردش ببرد. اولین برخورد ((سیدرتا)) در این گردش با پیرمردى قد خمیده با موهاى سفید و حالى پریشان است . و این چهره تازه و جدیدى است که ((سیدرتا)) در وراى دیوارهاى قصر مى دید. این کیست ؟ قصه گویش مى گوید: این مرد مانند من و تو جوانى داشته و اکنون چنین پیر و فرتوت شده است .
((سیدرتا)) توضیح بیشترى مى خواهد. قصه گو ادامه مى دهد: این مرحله اى است که همه باید به آن برسند، من نیز در آینده چنین پیر خواهم شد.


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله آشنایی با آیین بودا