دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .
شهر سلطانیه در محدوده سیاسی استان زنجان به فاصله 37 کیلومتری شهر زنجان (مرکز استان ) قرار گرفته است . این شهر در فاصله 4 کیلومتری جاده ترانزیتی (تهران ،زنجان، تبریز ، بازرگان ) واقع شده و شبکه خط آهن نیز به لحاظ بعد مسافت (5 کیلومتر) در شبکه تحرکاتی این شهر نقشی ندارد. عنوان شهر از سال 1344 اطلاق گردیده و به این ترتیب شهر سلطانیه، مرکز بخش به همین نام از توابع شهرستان ابهر محسوب شده است. این منطقه از شمال به بخش طارم علیا، از غرب به بخش حومه از شهرستان زنجان، از جنوب به شهرستان خدابنده به شهرستان ابهر محدود و 940 کیلومتر مربع وسعت دارد. این بخش دارای 7 روستای عمده با جمعیتی بالاتر از 1000 نفر و 26 روستا با جمعیتی کمتر از 1000 نفر است و جمعاً 26989 نفر جمعیت دارد.
ب. فعالیت های اقتصادی:
بر اساس مطالعات سرشماری سال 1375 در بخش سلطانیه 60 درصد در بخش کشاورزی 30 درصد در بخش صنایع و 10 درصد در بخش خدمات، در فعالیتبوده اند. من حیث المجموع این منطقه علیرغم دارا بودن ظرفیت های لازم در توسعه اقتصادی، به لحاظ نابسامانی های حاکم بر امور مربوط به تولیدات کشاورزی، از نظر اقتصادی عقب مانده است. اراضی قابل کشت این منطقه عموماً از زمینهای درجه 2 و درجه 3 تشکیل گردیده و آب مورد نیاز از طریق 54 حلقه چاه عمیق و 107 رشته قنات تامین می شده که امروزه تنها 38 قنات قابل بهره برداری است و در وضعیت فعلی دامداری در سلطانیه با روش سنتی و با وجود چمن سلطانیه از رونق نسبی برخوردار است.
چمن طبیعی سلطانیه قسمتی از فلات زنجان را در برگرفته و این فلات از فاصله گرفتن دو رشته ارتفاعات موازی که در جهت شرقی- غربی ممتداند، تشکیل گردیده است.
ارتفاعات شمالی شامل کوههای طارم از رشته جبال البرز در خط مستقیم و رشته ارتفاعات جنوبی واقع در این ناحیه که به رشته کوههای سلطانیه معروف است، از شرق به غرب از حدود صائین قلعه از کوههای شمالی فاصله گرفته و در طول 30 کیلومتر در محل شهر سلطانیه به حد اکثر پهنای خود حدود 17 کیلومتر می رسد. ادامه این حرکت در نزدیکی روستای یوسف آباد و بناب به حداقل و فاصله کوهها به 3 کیلومتر رسیده است. معابر آذربایجان، قفقاز، گیلان، همدان و خراسان در این فلات به وسعت تقریبی 350 کیلومتر مربع واقع شده است.
چمن معروف سلطانیه با وسعت تقریبی 35 کیلومتر مربع و به طول 20 کیلومتر و به عرض متوسط 2 کیلومتر در قسمت جنوبی این فلات گرفته است.
در وضعیت موجود سلطانیه از طریق 7 شاخه راه ارتباطی که اساساً منطبق بر راههای تاریخی می باشد، با اطراف و روستاهای حوزه نفوذ در قالب آموزشی، درمانی، خدماتی و اداری در حد ضعیف دایر و ضعف این رابطه به لحاظ وجود مراکز جمعیتی قویتر در اطراف از جمله شهرستان ابهر در شرق به فاصله 57 کیلومتر و شهرستان خدابنده در جنوب به فاصله 40 کیلومتر و شهر زنجان در غرب آن به فاصله 35 کیلومتر تشدید شده است.
ج. موقعیت چمن سلطانیه در منطقه:
این چمن مرتفع ترین نقطه فلات زنجان و ابهر است. (به ارتفاع 1800 متر) با وجود رشته کوههای واقع در جنوب و شمال آن و همچنین با مطالعه در دیاگرام های جوی، می توان این منطقه را در ردیف مناطق با آب و هوای استپی سرد قرار داد. به عبارت دیگر این ناحیه دارای تابستانهای معتدل، تا نسبتاً گرم و زمستانهای سرد است.
متوسط باران در این منطقه 320 میلیمتر در سال بوده و نزول آن در فصلهای پاییز و بهار است. مدت یخبندان در آن طولانی، و در حدود 5/4 ماه در سال گزارش شده است.
وجود چمن مسطح سلطانیه، قرار گرفتن کوههای اطراف، ارتفاع محل، منطقه را در ردیف نواحی بادخیز قرار داده و جهت وزش بادهای غالب از جنوب غربی و شمال شرقی است که در ماههای مرداد، شهریور، بهمن و اسفند شدت می یابد.
شیب عمومی ناحیه از جنوب به شمال و از شرق به غرب است. من حیث المجموع شیب شهر سلطانیه بسیار کم و در بعضی نقاط به حد صفر رسیده است. از طرف دیگر منابع آب منطقه به لحاظ ساختارهای زمین شناسی و میزان بارندگی، سطح آبهای زیرزمینی را در حد بالا نگه داشته، به طوری که ارتفاع آب در اراضی جنوبی سلطانیه در عمق 5 متری و در اراضی شمال 3 متر و چمن سلطانیه در 1 متری قرار دارد. این وضعیت موجب ایجاد مراتع سرسبز و چمن در منطقه بوده است.
هـ مطالعات جمعیتی:
در وضعیت فعلی بر اساس مطالعات نتایج سر شماری های عمومی سالهای 1335 تا 1365 روند تحولات جمعیتی شهر سلطانیه سیر نزولی داشته است.
لازم به توضیح است که درصد رشد جمعیت شهر سلطانیه در سالهای آماری در مقایسه با میانگین رشد جمعیت در مناطق شهری بسیار ناچیز بوده است.
توصیف کلی بنا
بنای تاریخی گنبد سلطانیه در نزدیکی زنجان واقع شده ، دشتی که گنبد در آن قرار دارد حدود 2000 متر از سطح دریا ارتفاع دارد . بنای عظیم گنبد سلطانیه در بیم سالهای 675 و 685 هجری قمری صورت می پذیرد و به عبارت دیگر کار ساختمان آن مدت 10 سال به طول می انجامد .
قصداز بنای چنین گنبد با شکوهی آن بود تا مرقد مطهر حضرت علی (ع) را به آنجا منتقل سازند . علت این کار شیعه شدن سلطان محمد خدابنده و گرایش او به اما علی بود شاید به اعتباری گنبد سلطانیه را بتوان اولین اولین اثر هنری شیعه در کشور ایران دانست .
بعد از اتمام بنا به علت مخالفت علماء دین با این عمل سلطان محمود خدابنده از انجام کاری که به آن مصمم بود منصرف گشت .
این بنا در نمای خارجی و داخلی حالت تظاهری دارد . ارتفاع آن 46 متر و قطر دهانه گنبد آن 26 متر می باشد . اساس طرح بنا بر عدد 8 قرار دارد و معلوم نیست که این عدد به چه منظوری انتخاب گردیده است . زیرا عدد 8 عدد مقدسی مانند 7 و 12 که به احتمال الهامی از خورشید است نمی باشد .
شاید که انتخاب عدد 8 به علت ساختن ساعت آفتابی یا ایستایی فوق العاده اش بوده است . آنچه در این بنا مانند بناهای دیگر اسلامی بچشم می خورد حالت تمرکزی است که این هشت ضلعی در مرکز مجموعه بنا دارد .
در این اثر روابط معماری در دو جهت افقی و عمودی حل گردیده است . طبق معمول حرکت عمودی بر عهده منارها قرار دارد . بنابراین دو نوع منار می باشد . یکنوع منار پنهان که در داخل اسکلت بنا قرار دارد و نوع دوم که در قسمت فوقانی به صورت گلدسته خودنمایی می کند.
دربنای سلطانیه حرکت افقی در چهار سطح می باشد که ارتباط آنها توسط اجزاء عمودی که قبلاً توضیح داده شده برقرار گردیده است . در قسمت هم کف برای قرار دادن مرقد حضرت علی در نظر گرفته شده بود فضای بسیار وسیعی قرار دارد که برای طواف و اجزاء مراسم خاص مذهبی از آن استفاده می گردید .
سطح دوم که در هریک از اضلاع هشت ضلعی ایوان را ایجاد کرده و به وسیله راهرو پوشیده ای با هم در ارتباط می باشند ، به احتمال برای استقرار خانم ها جهت دیدن مراسم مذهبی تعبیه گردیده است . سطح دوم عبارت است از غرفه هایی شبیه طبقه دوم که بر روی نمای خارجی بنا ایجاد شده و دشت پیرامون در برابر آنها با زیبایی خاص گسترده شده است.
این غرفه ها به احتمال محل جمع شدن علماء و طلاب دینی بوده است .
در دوران صفویه این غرفه ها رابه اطاق تبدیل ساخته اند و از آنها برای محل سکونت طلاب استفاده کرده اند . در تعمیرات اساسی گنبد سلطانیه این دیوارهای افزوده را که سبب سنگین شدن اسکلت بنا شده بود برداشتند و آنرا به صورت نخستین آن باز گرداندند .
سطح چهارم عبارت است از پشت بام . در این محل فضای مناسبی برای انجام حرکت آزاد در اطراف ، گنبد وجود دارد . از این فضا برای تعمیر گنبد یا ریختن برف استفاده می شده است .
این بنا دارای هشت موذنه بوده که تمام آنها خراب شده است . این موذنه ها برای پخش صدار اذان و خبر بطور یکنواخت در تمام شهر با چند نفر موذن تعبیه گردیده زیرا در صورت بودن یک منار به علت وجود گنبد صدابه تمام شهر نمی رسید .
اهمیت تشخیص زمان در گنبد سلطانیه و نحوه خواندن ساعت :
مقید بودن مسلمان به تشخیص دقیق زمان برای انجام مراسم مذهبی را می توان سبب ایجاد ساعت آفتابی در اسکلت این بنا دانست . باین طریق که اگر نور از سوراخ گنبد اصلی بتابد زمان اذان ظهر است . نوری که از پنجره های بزرگ می تابد مبین ساعت و نور پنجره های کوچک حدود دقیقه را مشخص می ساخت به احتمالی طرح 8 ضلعی بنا نیز به خاطر ایجاد چنین ساعتی بوده است . بدون شک کشف و پیاده کردن علمی این مطلب بسیار قابل اهمیت است که متاسفانه تاکنون توجهی بدان نشده است . در شب هم به یاری بعضی از ستاره ها که از این پنجره ها دیده می شدند زمان را مشخص می کردند .
کلیاتی در باره پی بنا :
زمین این ساختمان از طبقات فشرده شن و ماسه به عمق تقریبی 10 متر تشکیل یافته است .
بنا روی پایه هائی مرکب از هشت جزر بزرگ حمال آجری استوار شده است که در پلان تشکیل یک هشت ضلعی منتظم را می دهند . طول هریک از اضلاع هشت ضلعی 17 متر و سطح هر یک از این جزر ها و بطور کلی بار تمام بنا روی پی هایی به قطر 2 متر وارد می شود که بصورت (رادیه ژنرال) ایجاد شده است .
پی های این ساختمان عظیم بسیار ناچیز و سطحی است . دلیل این امر مربوط است به مقاومت عالی زمین ، نکته ای که مورد توجه سازندگان بنا قرار داشته است .
فقط در قسمت شمال بنا است که پی ها از سطح طبیعی زمین حدود 5/1 متر پائین رفته است ولی در سایر قسمت ها پی ها از 60-50 سانتیمتر تجاوز نمی کند . پی های مزبور از بلوکهای سنگی منظم به ابعاد 25-20 سانتیمتر و ملاط گچ و آهک ساخته شده است .
بررسی سلطانیه در متون تاریخی و سفرنامه ها
بررسی نظریه مورخین، محققین، باستان شناسان و معماران مستند به متون تاریخی و همزمان با برپایی شهر از نقطه نظر جمع آوری نظریات و آرا مختلف و مقایسه آنها با یکدیگر و تحلیل در کم و کیف مسایل تاریخی می تواند در دستیابی به اهداف تحقیق کمک شایانی نماید. در این بخش نگارنده ضمن ارائه آرا مذکور، تقدم و تاخر نوشتارها را نیز مدنظر قرار داده است. حال با ذکر این مقدمه کوتاه به بررسی بعضی از متون پرداخته می شود:
تجزیه الامصار و ترجیه الاعصار
شهر له به نسیمه و نعیمه صفهتـحاکــی جــنه الرضـوان
تمام عمارت قنغرالانگ را که پدر نیکوی پادشاه موسس فرمود بود چون به منزل موعود بی خیل و خول کوچ کرده ناتمام مانده و بعد از آن به تواتر اعصار تقاطر و ابل طل طلل آن نیز علل خلل خواست پوشیده، یرلیغ موکد نفاذ یافت و آن را حوالت رفت علی التفضیل و ایلچیان بر صهوات تعجیل تحصیل را روان گشتند و بنایان حاذق و مهندسان چابک که بنا مهارت سنمار را به دست تخجیل عرضه شفا جرف هار سازند به عمل اشتغال نمودند و از اصقاع ممالک اصناف صناع و انواع محترقه با اهل و سکن برای توطن و تمدن به اسم قارتوجی روان گشتند و قهرمانان کافی و قیمان داهی که بقیه دهاه و تتمه کفاه جهان تودند نصب رفت و بر ایشان معماران و سرکان امین دقیقه بین نکته گیر و حرفه شناس مسارفت عمل و استدراک هر خلل بگماشتند و هر بامداد که معمار کره زمین استعمار ممالک خاک را بر سر دیوار افلاک قدم نهادی اهل حرف هر یک در عمل مخصوص شروع نمودندی و بر مثال فلک از حرکت نیاسودنی و به هنگامیکه کفه آفتاب زربار از عمود معیار و معدل النهار متمایل گشته علی التدریج بر سطوح افق غرب نشستی ترازوی ادای اجرت بر آرزوی احراز مثوبت برداشتندی و همه شاکر از سعی مشکور و عمل مبرور در دولت پادشاه دادگر منصور به منازل خود رفتند و قعله عذرا را که با فسحت او به چشمان صاف چون نقطه فاسد که قاف بی مقدار نماید "این اقتباس از رحمت نامه مجید کرده ام."
نفایس الفنون فی عرایس العیون:
(( ... از آن جمله شهر سلطانیه که در شهور سنه اربع و سبعمایه (704) بنیاد نهاد و در مدت ده سال به مرتبه ای رسانید که بلاد ربع مسکون معمور تر شد و در وسط سلطانیه قلعه ای بس عالی بمقدار شهری بنا فرمود، وجهه مرقد خود گنبدی بس عالی هشت منار بر سر آن ساخته و در حوالی آن ابواب خیر از جامع و خانقاه و مدارس و داراسیاده که هرگز مثل آن در جهان کس ندیده و نه شنیده بفرمود و بسیاری از املاک نفسیه بر آن جا وقف کرد چنانچه حاصل آن در عهد دولت او به صد تومان می رسد و چون این جمله به تعلیم و ارشاد وزیر عالم عادل صاحب سعید شهید خواجه رشیدالدین طاب مثواه بود نیابت تولیت بدو داد و در آنجا ده مدرس و بیست معبد و صد نفر از طلبه علم و بیست صوفی و دوازده حافظ و هشت موذن و چهار معلم فرمود.
وجهه هر مدرس هزار و پانصد دینار موسوم کرد، وجهه هر معبد هفتصد و پنجاه دینار از جهت طالب علم و صوفی و حافظ و موذن و معلم صدو بیست دینار هر روز جهت آینده و روند که در دارالضیافه آنجا صرف کنند سیصد دینار تعیین فرمود و از برای امرا که ملازم آنجا باشند و مجاوران و فراشان و خادمان خانقاه و خرج ایتام و مصالح داراسیاده و داراشفا زیاده از صد هزار دینار چنانچه در وقفیه مفصل مشروح است مقرر فرمود و جمعی که در تواریخ و سیر سلاطین و ملوک مهارتی داشته باشند، دانند که مثل این خبر در جهان از هیچ صاحب دولتی به ظهور نه پیوست.
و هم در سلطانیه جامعی بس عالی و مدرسه با دارالشفا مطابق آن بنا فرمود که در ممالک هیچ یک را نظیر نیست.))
تاریخ گزیده :
چون اولجایتو سلطان به عمارت مایل بود ارکان دولت در آن سعی نمودند و به اندک زمان شهری چون سلطانیه به عراق عجم که نسخه فردوس اعلی است بهساختند و در کردستان در پای کوه بیستون سلطان آباد چم چال بنا فرمود و در موغان در کنار دریا شهر اوجایتو سلطان آباد برآوردند .(1)
نزهه القلوب :
(( سلطانیه از اقلیم چهارم است و شهر اسلامی و طول از جزایر خالدات ( فد ) و عرض از خط استوار ( لط ) ارغوان خان بن ابقای خان هلاکو خان مغول بنیاد فرمود ، و پسرش اولجایتو سلطان تغمدالله بغفرانه به اتمام رسانید و به نام خود منسوب کرد ، طالع عمارتش برج اسد و دور باروش که ارغوان بنیاد کرده بود دروازه هزار گام و آنکه اولجایتو سلطان می ساخت و به سبب وفات او تمام ناکرده ماند .
سی هزار گام و دور او قلمه ای است از سنگ تراشیده که خوابگاه اولجایتو سلطان است و دیگر عمارت در آنجاست و دور آن قلعه ، دو هزار گام بود هوایش به سردی مایل است و آبش از چاه قنوات است و نیک هاضم و چاه آن جا سه گزی است تا به ده گز و ولایت سردسیر و گرمسیر در حوالیش به یک روزه راه است و هر چه مردم را به کار آید و در آن ولایات موجود و بسیار است و علفزارهای به غایت خوب و فراوان دارد و شکارگاههای نیکو و اکنون چندان عمارت عالی که در آن شهرست بعد از تبریز در هیچ شهر دیگر نیست مردم آنجا از هر ولایت آمده اند و آنجا ساکن شده اند از همه ملل و مذاهب هستند و زبانشان هنوز یک رویه نشده اما به فارسی ممزوج مایلتر است.))(2)
ذیل جامع التواریخ :
(( ذکر عمارت شهر سلطانیه و بنای آن : یک روز سطلان اولجایتو نشسته بود . امرا و ارکان دولت حاضر بودند مثل امیر قتلغ و دیگر امرای چوپان و امیر فولاد جنکسان و امیر حسین و امیر سونج و امیرالسین قتلغ و دیگر امرای بزرگ وزرای نامدار در صنعت پادشاهان و آثاری که از ایشان یادگار مانده است سخنگفت . فرمود که : حق سبحانه و تعالی آدمی را از جمله مخلوقات به فضیلت و لقد کرمنا بنی آدم مخصوص گردانید ه است و باز در میان ایشان بعضی از مزیت حکم ارزانی داشته و به درجه ظل الله رسانیده .
امر ایشان در میان برایا نافذ و جاری گردانیده می باید که از ایشان آثار خیرات و مبراتی که به دست دیگران برنیاید ، به تخصیص پادشاهی که به داد و انصاف زندگانی کرده اند بعد از آن فرمود که یک روز پیش پدر خود پادشاه ارغوان که از پادشاهان گیتی به داد و دانش ممتاز بود حاضر بودم او را داعیه عمارت سلطانیه بر خاطر خطور کرده بود که همچنان من پادشاه جهانم می خواهم که شهری بنا کنم که آن پادشاه بلاد بود .
جماعتی که حاضر بودند بسی موضع نام بردند و هر یک را آنچه از عیب هنر دانستند باز نمودند . آخرالامر موضع قنغوراولانگ اختیار کردند که یا ییلاقی بسیار منزه است و قوای بسیار در حوالی این و مرغزارهای خوب و هوای خوش و سردسیر و گرم نزدیک و علف خوار بسیار . فرمان فرمود تا طرح شهر برکشیدند و به بنای قلعه آن از سنگ تراشیده اشارت فرمود . فاما چون بنیاد عمارت کردند زمانه فرصت نداد که به اتمام رسد .
اکنون که آنچه پدر من بنا کرده بود اگر حق سبحانه توفیق بخشد به اتمام رسانم چه فرزند شایسته آن است که پیروی مادر و پدر کند و نام او زنده دارد . بیشتر از آن که سلطانی عالم به من رسد مرا در خاطر می آمد که اگر خدای تعالی توفیق دهد این عمارت که این پادشان بزرگ بنیاد کرد و به اتمام نرسید به اتمام رسانم اکنون چون حق سبحانه و تعالی قوت و اختیار آن داد می خواهم که آنچه بر خاطر خطیر این پادشاه گذشته بود به اتمام رسانم و این شهر و قلعه نه از برای آن سازم که اگر نغوذبالله سختی پیش آید این موضع مرا امانی باشد یا از آن مرا مالی حاصل شود و باعث اصلی بر این عمارت آن است که پادشاه ارغوان بنیاد کرده بود و می خواست که تمام کند روزگار فرصت نداد و در دل من می آمد که اگر توانم کنم دیگر آن که من در این امر اعتماد بر قوت و قدرت خود ندارم من نیز یک بنده عاجزم . خدای عز وجل می خواهد که در این موضع آبادانی پیدا شود و در آن حکمی باشد که فکر هر کسی به سر حد آن نرسد .
این داعیه در خاطر من انگیخته است به سبب اعتقاد آن پادشاه در اندک زمانی شهر عالی معمور شد و قلعه آن را دیوار سنگ تراشیده کرده اند و بر سر دیوار آن چهار شوار پهلوی یکدیگر توانند راند و اصل قلعه مربع نهاده اند ، طول و عرض مساوی هر دیواری بگز شرع پانصد گز چنانچه دو هزار گز دور آن باشد و یک دروازه و شانزده برج دارد به غیر از دروازه و در اندرون قلعه هر کس از امرا موضعی عمارت کرده بودند و سلطان اولجایتو از برای خود اندرون قلعه عمارتی ساخته است و آنرا ابواب البر نام نهاده و گنبدی مثمن بزرگ عالی که قطر آن شصت گز است در غایت تکلیف و ارتفاع آن 120 گز چنانچه در اقصای بلاد عالم مثل آن نمی دهند ، پنجره های آهنکوب بسیار کرده و از آن جمله یک پنجره سی ارش طول در پانزده ارش عرض دارد و متصل آن گنبد چنا . عمارت عالی ساخته است ، مسجدی به تکلف و دارالسیاده و موقوفات بسیار بر آن وقف کرده و سرایی به جهت خاصه خود در اندرون قلعه ساخت چنانچه صحن سرا را صددرصد نهاده اند و قلعه عالی بر مثال ایوان کسری و دروازه سراچه در حوالی آن متصل سرا از هر یک پنجره دری به صحن سرای بزرگ گشوده و صحن آن را از سنگ مرمر فرش انداخته و دیوانخانه بزرگ که دو هزار آدمی در آن گنجد و آن را کریاس نام کرده و غیر این که ذکر شد پادشاه و امرا ، عمارت بسیار در اندرون قلعه کرده بودند و خندق آنرا در غایت مغاکی رسانیده و دری بزرگ از آهن و کوفت بسیار ساخته اما مسجد جمعه که سلطان ساخت بتکلیفی هر چه تمامتر سنگهای مرمر و کاشیکاری بسیار و دارالشفای دیگر با اطباء و ادویه و مجموع ما یحتاج و دیگر مدرسه عالی بر نمونه مستنصریه بغداد در آن شهر به ساخت و امراء و وزراء و اکابر و اشراف هر یک به نام خود در آن شهر عمارات عالی کرده اند و به تخصیص خواجه رشیدالدین محله ساخته است چنانچه در اینجا قریب هزار خانه بوده و عماراتی عالی ، دو مناره بزرگ بر دو طرف ایوان آن و در عمارت مدرسه دارالشفا و خانقاه هر یک با موقوفات بسیار و تاکنون بعضی از آن عمارت باقی است که در آن خواجه صاحب همت کرده شوده است و لله اعلم بالصواب )) (1)
روضه الصفا :
(( ذکر عمارت سلطانیه که حسب الفرموده سلطان محمد خدابنده صورت پذیر شد . در بهارسنه اربع و سبعما یه شهریار جهان اولجایتو سلطان خواست که در قنغور اولانگ شهری طرح افکند چه پدرش ارغون در اواخر حیات خویش در آن امر شروع کرده بود و در بدایت آن کار رخت از این مرحله فانی به بلد باقی کشیده و چون نوبت خانی به سلطان محمد خدابنده رسید ، فرمود تا در آن مرغزار شهری بنا نهادند . و اشارت کرد تا قلعه آن را از سنگ تراشیده ساخته و آماده گردانند و وجوه عمارات و بهاء اجناس و ادوات و آلات آن بر متوجهات ممالک حواله رفت و بنایان حاذق و مهندسان چابدسک که در فن خویش سنمار را در عرصه تخیل می آورند در هر بامداد که معمار زمین جهت استعمار عرصه خاک بر سر دیوار افلاک برآمدی عمله عمارت هر یک به کار خویش مشغول شد و بر مثال فلک از حرکت نیاسودمندی . به وقتی که کفه زرباش آفتاب از عمود عیار معدل النهار متمایل گشته علی السبیل التدریج بر سطح عزت نشستی ترازوی اداء اجرت بر آرزوی احراز مثوبت برداشتی و همه شاکر از سعی مشکور و عمل مبرور در دولت پادشاه دادگر به منازل خود رفتندی و از اطراف ممالک اصناف محترفه و صناع با اهل و عیال از برای توطن و تمدن بنابر فرمان واجب الاذعان بانصوب روان گشتند و در اندک زمانی شهری در غایت معموری ساخته پرداخته آمد و عرض دیوار قلعه که از سنگ تراشیده مرتب شده بود چنان بود که بر سر آن چهار سوار پهلوی هم اسب می رانند و اصل قلعه را مربع وضع کردند چنانچه طول هر دیواری پانصد گز بود و یک دروازه و شانزده برج داشت و اندرون قلعه هر کس از امراء برای خود عمارتی کردند و اولجایتو سلطان جهت مضجع خویش گنبدی به اتمام رسانید و مسجد و داراضیافه و دارالشفا نیز احداث فرمود و املاک فراوان و مستغلات مرغوب بر آن وقف کرد . تقبل الله منه و هم چنین جهت خاصه سرای بزرگ ساخته و ایوان او را مثال ایوان کسری مرتفع گردانید و دیوان خانه بزرگ که گنجایش دو هزار کس داشت از قول بفمل آورد و آن را کریاس نام نهاد و خندق قلعه را در عمق پشت گاو ماهی رسانیده و فرمان داد تا دارالشفایی با جمیع مایحتاج ترتیب دارند و اکابر و اشراف و اعیان ملک نیز در آن شهر عماراتی بنیاد نهادند به تخصیص خواجه رشیدالحق و الدین فضل الله طبیب که عماراتی رفیع مشتمل بر مدرسه و دارالشفا مرتب ساخت و طلباً لمرضاته تعالی به وقف بسیار مدرسان و طلاب و اطباء را خشنود گردانید و به اشارت سلطان آن شهر به سلطانیه موسوم گشت )) (1)
تاریخ حبیب السیر :
(( و فی سنه ست عشر و سبعایه در شب عید فطر سلطان محمد خدابنده رخت سفر آخرت بربست امرا و ارکا دولت بعد از تقدیم تجهیز و تکفین بر نهج شرع سید المرسلین آن پادشاه با داد و دین را در بلده سلطانیه به گنبدی که از مستحد ثاتش بود دفن کردند و به اطعام فقرا و مساکین پرداخته از جمله آثار آن خسرو جمشید اقتدار یکی بلده سلطانیه است و آن شهر را مربع وضع نموده بودند و طول هر دیواری از ارکانش پانصد گز بود یک دروازه و شانزده برج داشت و دیوار قلعه از سنگ تراشیده و مرتب شده به مرتبه ای پهناور آمد که بر زبر آن چهار سوار پهلوی هم اسب می راندند و گنبدی که مقبره آن پادشاه عالیجاه است و در درون آن شهر ساخته شده قطر آن شصت گز است و ایضاً به اهتمام اولجایتو سلطان در سلطانیه مساجد و خوانق ودارالقراء و دارالحدیث و دارالسیاده و مدرسه به تکلیف ساخته و پرداخته آمد و در آن بقعه شریفه شانزده مدرس و بیست معبد و دویست طالب علم موطف بودند. )) (2)
هفت اقلیم :
سلطانیه از مستحدثاث اولجایتو خان است و آن را مربع وضع کرده و طول هر دیوار ارکانش را پانصد گز قرار داده و دیوار قلعه را از سنگ تراشیده نوعی عریض ساخته که چهار سوار بفراغ یال تردد می توانند کرد و مضجح آن پادشاه خیر خواه گنبدی است هرمان صورت که قطرش صدگز و ارتفاعش صدوبیست گز است این چنین گنبدی با نهایت تکلیف در عرض چهل روز به اتمام رسید . )) (3)
تاریخ آل مظفر :
(( در سنه احدی و ثنامین عزیمت سلطانیه کرد و حال آن بود که سارو عادل در سلطانیه لشگری جمع کرده و بنیاد تسلط و تجهیز بدان دیار غالب شده ، شاه شجاع خواست که او را ماشی دهد با لشگر فارس و عراق و لرسان عزم سلطانیه کرد تا به در سلطانیه در هیچ موضع قرار نگرفت سارو عادل نیز با لشگری بی کران مقابل شد و حربی اتفاق افتاد که وصف آن نمی توان کرد لشکرگاه شاه شجاع تمام متفرق شدند و پادشاه از اسب خطا شد با وجود آن که چند کس پیرامون او فرو گرفته بودند او پیاده به ضربه شمشیر دشمن را می راند، ملک باورجی که یکی از بهاداران لشکر بود او را بشناخت .
اسب خود را بکشید تا شاه شجاع شوار شد چون لشگر خود را بر جای ندید و دشمنان مظفر شده و بغرت مشغول ، خو باز گردد اخی کوچک که رستم روزگار بود نگذاشت که شاه شجاع منزم گردد در این حالت ده پانزده هزار از دلیران لشگر برسیدند و پیش شاه شجاع جمع شدند . )) (1)
سفرنامه کلاویخو :
(( شهر سلطانیه در دشتی وافع است و هیچ حصاری ندارد و در میان آن دژ بزرگی است که از سنگ ساخته اند و برجهای محکم دارد ، برجها و دیوارهای آن با کاشیهای آبی آرایش شده و زیباست و هر یک از این برجها یک عراده کوچک توپ قرار دارد . سلطانیه شهری است پر جمعیت و با آن که از لحاظ بازرگانی و داد و ستد از تبریز مهم تر است ، بازار آن شهر ، کم جمعیت تر است و در ماههای ( تابستان ) ژوئن و ژوئینه و اوت مخصوصاً کاروانهای بزرگی از شتران با بارهای کالا به این شهر می رسند ، واژه کاروان را برای مفهوم گروهی بسیار از چهار پایان که بار می برند استعمال می کنند این شهر در این ماهها پر جنجال و شلوغ است و منابع هنگفتی به خزانه می ریزد .
در روزگار پیشین سلطانیه و تبریز به همه قسمت های مغرب ایران زیر فرمان حکومت میرانشاه پسر ارشد تیمور بود اما اخیراً به علتی که می خواهیم گفت از آن مقام معزول شد میرانشاه چون به نیابت سلطنت ایران رسید گروه بسیاری از سپاهیان و نجبا را پدرش به همراه او فرستاد چون این پاهزاده به تبریز رسید همچنان دیوانگان این اندیشه در سرش راه یافت که همه خانه های شهر را ویران کند ، فرمان داد که مسجدها و بسیاری از ساختمانهای مورد استفاده عموم را بکوبند که بسیاری از این گونه ساختمانها به فرمان او ویران شد سپس از تبریز به سلطانیه آمد و همان عمل را در اینجا نیز معمول داشت آنگاه حصار بزرگ سلطانیه که در آنجا پدرش خزانه های بسیار گرد آورده بود رفت و فرمان داد که خزاین را میان نجبا و ملازمانش بخش کنند ( مسجد ) و کاخ بسیار بزرگی در بیرون قرار داد .. )) (2)
سفر نامه دیولافوآ :
(( پس از تماشای اردو به راه افتادیم و مدت چند ساعت در دشت لم یزرعی راه پیمودیم این دشت متدرجاً پیدا می کرد تا برسد به فلاتی که موسوم گنگرلند عقابان پس از طی مسافت زیادی من در طرف مشرق لکه روشنی را دیدم و هر قدر نزدیکتر می شدیم رفته رفته این لکه به شکل گنبد مجلل و با شکوهی جلوه گری می کرد . . این بنای عظیم مرتفع با پوشش کاشیهای آبی رنگ به دهکده فقیری که در پای آن واقع شده با نظر حقارت می نگرد . دهکده هم آخرین خرابه های شهر سلطانیه را نمایش می دهد که در اواخر قرن شیزدهم توسط ارغوان خان مغول سومین پادشاه سلسله چمگیز بنا و در زمان اولجایتو خدابنده بر وسعت آن افزوده اند ، خدابنده این شهر را پایتخت خود قرار داد و برای خود مقبره ای ساخت که عظمت شهر قدیم را هنوز نشان می دهد ، پس از مرگ خدابنده شهر سلطانیه مشهور از اهمیت و آبادانی افتاد .
عاقبت تیمورینگ در سال 1381 به غارت و ویرانی آن پرداخت و از آن تاریخ به بعد متروک ماند و تنها بنایی که تا کنون از آن باقی مانده همین این بنا تاکنون محفوظ مانده و اگر یکی از سلاطین صفوی به عنوان تعمیری دستی در آن نبرده عظمت و شکوه خود را بیشتر نشان می داد . این شاه که نمی دانم کدامیک از پادشاهان صفویه است ، بنای بی اهمیتی به این مقبره ضمیمه کرده و غالب جاها روی زینت های آن گچ کشیده است در نتیجه این تعمیر ، خاک و سنگ و مصالح دیگری آن را گرفته و منظره خارجی آن را تغییر داده و از شکوه طبیعی آن کاسته است .
عظمت بنا از داخل گنبد بهتر نمایان است . تماشای این بنای عالی تاثیر مخصوصی دارد و انسان خود را در حضور یک شاهکار صنعتی بسیار بزرگی می بیند که اجرای آن کاملاً با مجموع بنا هم آهنگ است این تاثیر را نمی توان آن طور که باید و شاید به قلم آورد . تشریح آن کار بسیار مشکلی است چون با دقت به مطالعه این مقبربه پردازند بی اختیار در مقابل مهارت و هنرمندی معمار سازنده آن سر تعظیم فرود می آورند و خوب آشکار است که این استاد ماهر در فن خود بسیار می دانسته است چندین بار وسعت و ارتفاع بنا را اندازه گرفتیم منتهی الیه گنبد از سنگ فرش کف آن 51 متر ارتفاع دارد و عرض آن از هر طرف به 5/25 متر می رسد من مخصوصاً به ذکر این ارقام می پردازیم تا بتوان به اهمیت و ارزش بنا پی برد و به هنرمندی مهندس آن آفرین گفت.
یک ساعت می گذشت که محو تماشا بودم و با نظر تمجید و تحسین به هر طرف می نگریستیم . این بنا با آجرهای مربع ساخته شده آجرها به این علت است که خاک را با شیر غزالان خمیر کرده اند ، هزاره های محرابها و سطح ستونها از کاشیها و موزائیک ستاره مانند محلوک پوشیده شده و از مینائی به رنگ آبی آسمانی ترصیع یافته و در روی زمینه ای از آجرهای سفید برجستگی و درخشندگی خاص دارند . پوشش خارجی گنبد از کاشیهای فیروزه ای مایل به رنگ آبی است . مناره ها و ستونها و گیلویی ها همانطور با مخلوطی از کاشیهای مینائی سفید و آبی تند تزئین شده اند . قسمتی از بنا بیشتر در آن استادی و هنرمندی و دقت به کار رفته و جلب نظر می کند . سقف گالریهای فوقانی بنا قرمز عنابی رنگ آمیزی شده است . این نقشه های ساده ممتاز گل و بته شالهای ترمه ای هند را به خاطر می آورد اتصال دقیق کاشیهای براق ودلربای گیلویی های مرصع و ریزه کاری سقف را که مانند پارچه زردو زی شده است ، نمی توان آنطور که باید با قلم تشریح کرد و تجسم داد . و در فاصله کمی از دهکده مقبره دیگری است که به اهمیت مقبره اولجایتو نیست ولی با نهایت سلیقه و مهارت ساخته شده است .
این به شکل کثیرالسطوح هشت ضلعی است و گنبدی هم به شکل ستاره های دروازه پر است که مانند طور مشبکی به کار رفته و از منافذ آنها داخل بنا دیده می شود … )) (1)
سفرنامه اولئاریوس :
(( شهر سلطانیه بر دشتی هموار در حالی که هر دو طرف آن را رشته کوههایی از جمله در سوی راست کوه کیدر (2) پیامبر فراگرفته است ، این شهر از دور دست به داشتن چند منزل برج و ستون بلند زیبا به چشم می آید لکن از درون خرابه ایست که حتی دیواره های آن نیز تقریباً به طور کامل فرسوده است سلطانیه گویا در قدیم یکی از شهرهای مهم و با شکوه مملکت با درازای حدود بیش از نیم مایل بوده باشد زیرا درست نیم مایل مانده به شهر طرف راست جاده ای که به همدان منتهی می شود هنوز یک برج و دروازه سنگی که باید متعلق به این شهر باشد وجود دارد. سلطانیه به دست سلطان محمد خدابنده ساخته و پایتخت شده است . وجه تسمیه شهر نیز از آنهاست که پادشاهان قدیم خویش را شاه نمی خواندند بلکه مانند ترکها به خود سلطان اطلاق می کردند .
بخشی از شهر به وسیله تیمورلنگ و بخش دیگر به دست یکی از حکام همانجا به سبب شورش اهالی شدیداً منهدم و خراب شده است . ))
از بناهای دیدنی این جا که باید نام برده شود ، اقامتگاه شاه است که مانند دژ مستحکمی با سنگهای مکعب دیوار کشی و برجهای چهارگوش شکلی که هنوز چند تا از آنها وجود دارد در محل تقاطع اضلاع بنا ، دیده می شود زیباترین عمارت یا بنای مشایخ است که در آن سلطان محمد خدابنده آرمیده است این مسجد زیبا به طرزیجالب ساخته شده و دارای سه در است که ارتفاع آنها باید با در بنای مارکوس مقدس در و نیزبرابر باشد اما برخلاف آنچه که دیگران نوشته اند ، درهای مزبور از برنز مذاب ریخته نشده بلکه با آهن و فولاد صیقل زده ساخته و نقره کوبی شده است.
بزرگترین این درها متوجه میدان شهر است که باز نمی شود . می گویند بسیاری از افراد کوشش در باز کردن آن داشته اند ولی موفق نشده اند اما اگر جمله (( به عشق علی ( ع ) بگشا )) را به زبان آورند آن وقت حتی کودکی ضعیف می تواند به آسانی این در را باز کند .
گنبد مسجد را نوشته های بزرگ و اشکالی با کاشیهای زیبا به رنگ سفید و آبی پوشانیده بود . ارتفاع از کف مسجد تا سقف گنبد زیاد و سطوح سقف در نقطه وسط به هم رسیده و گنبد را درست کرده بودند . یک نرده آهنین قسمت بالای مسجد را از سایر بخشها جدا کرده و محراب را تشکیل داده بود . در این محراب تعداد زیادی کتب قدیمی به زبان عربی قرار داشت که در ازای برخی از آنها پنج ربع ساعد و پهنایشان تقریباً برابر با یک ساعد بود حروف ، یک انگشت درازا داشتند و سطور آن به وسیله آب طلا و مرکب سیاه به صورتی بسیار استادانه نوشته شده بود . من به چند برگ این کتابها دست یافتم و آنها را به کتابخانه دربار شاهزاده نشین هلشتا برای مراقبت و نگهداری سپرده ام . این صفحات سوره ای از قرآن مجید است که با داستانی از چند شیطان آغاز می شود . در قسمت عقب مسجد به طرف محراب مقبره سلطان محمد خدا بنده دیده می شود که دور تا دور آن نرده احاطه کرده است این نرده ها اثری هنری و استادانه است زیرا مفصل با درزی بین میله های نرده که از فولاد خالص هندی و قطر آن حدود یک بازوی آدمی به همدیگر متصل شده است ، دیده نمی شود .
این میله ها را صیقل زده و بر روی آن نقره کوبی کرده اند . گلدسته مسجد هشت گوش است و از دور آن راهرویی می گذرد روی این گلدسته هست منار کوچک مانند ستون دیده می شود که انسان می تواند از پلکان مارپیچی به آن جا صعود کند جلوی مسجد حوض چهارگوش بزرگی وجود داشت که دور آن را با دیوارکی از کف زمین بالا آورده بودند .
آب این حوض از کوه کیدر که به آنها هدایت کرده بودند تامین می شد . پشت مسجد باغی بود که در آن درختان بزرگ و کوچک را طرزی بسیار منظم کنار هم کاشته بودند و خانه زیبایی درون آن دیده می شد . اهالی سلطانیه که به زحمت تعداد آنها به شش هزار نفر می رسد به گفته چند نفر از آنها نمی توانند در زمستان به سبب سرمای شدید به جای دیگر بروند و اگر هم چنین کنند مناطق کوهستانی به قدری سرد و هیزم کمیاب است که مجبورند به زیرزمینها که کمی گرمتر است پناه برند و از آنجا خارج نشوند …)) (1)
سفرنامه تاورنیه :
(( سلطانیه قریه ایست که نیم لیو دور از جاده بزرگ واقع شده و نزدیک کوهی است سابقاً مساجد قشنگ داشته و آنچه از آن باقی مانده دلالت بر آنچه خراب شده می کند فقط مخروبه از آنها باقی است که به مرور ایام به کلی معدوم می شوند . اغلب آن مساجد اول کلیسای عیسوی بوده به مسجد تبدیل یافته است و اگر به گفته ارامنه اطمینان کنیم می گویند یکی وقتی هشتصد کلیسا و نمازخانه در سلطانیه داشته اند در سه لیو از سلطانیه یک کاروانسرا و قدری دورتر قصبه بزگی مرسوم به ایژا دیده می شود که در آن هم کاروانسرای راحتی وجود دارد . )) (1)
سفرنامه فریز
(( سلطانیه شهر فلک زده و محقری است که اهمیت آن بیشتر مدیون بنای با شکوه سلطان محمد خدابنده است که از اعقاب چنگیز و نخستین پادشاه ایرانی بود که به مذهب شیعه گروید . گبند سلطانیه بنای چهاگوشی است با آجر کاری های مهم و گنبدی رفیع … )) (2)
سفرنامه سولتیکف :
(( از محل های دیدنی خرابه بسیار قابل ملاحظه ای را که در اطراف سلطانیه قرار داد نباید فراموش کنم . این محل مسجدی بسیار بزرگ و عالی است و از کاشی آبی و سفید ساخته شده . بنا را به شاه خدابنده که تقریباً ششصد سال قبل می زیسته نسبت می دهند … )) (1)
یک سال در میان ایرانیان :
(( جاده ای که از زنجان به سلطانیه می رود از فلاتی می گذرد که در طرف شمال و جنوب آن تپه های کوتاه دیده می شد و چیز قابل ملاحظه ای در آن فلات وجود ندارد .
سه ساعت قبل از اینکه به سلطانیه برسیم گنبد بزرگ و سبز رنگ سلطانیه که به آن مناسب شهر مزبور معروف است از دور پدیدار بود وقتی که از دور منظره سلطانیه را از نظر می گذارنیم این طور تصور می شود که بنای مسجدی عظیم است ولی وقتی که نزدیک می شویم می فهمیم که مسجد خیلی بزرگ نیست بلکه عمارت دیگری در آن جا وجود دارد که در قسمت شمال غربی مسجد واقع شده است و از دور این طور به نظر می رسد که هر دو یکی هستند . به محض این که وارد سلطانیه شدیم ، برای تماشای مسجد معروف آن رفتیم و سید سالخورده ای که زبان فارسی را می دانست راهنمای ما شد .
بنای مسجد هشت ضلعی است و بالای آن گنبد بزرگ سبز رنگی وجود دارد که از اطراف به طوری که اشاره شد ، نمایان می باشد . در یک طرف این بنای هشت ضلعی یک گوشوار چهارضلعی که محراب در آن واقع و مدخل مسجد در طرف مشرق قرار گرفته و در داخل مسجد کاشی کاریهای گرانبها و کتیبه های عربی مشهود می باشد . چیزی که در آنجا جلب توجه می کرد این که در بعضی از نقاط ، کاشیها خراب شده بود .
با این وصف ، زیر آن کاشیها کتیبه های بهتری به نظر می رسد این مسجد چون دور افتاده می باشد و مردم کمتر به آنجا می روند ، بر خلاف مساجد دیگر که اروپائیان حق ورود به آن را ندارند از طرف بسیاری از مسافرین اروپایی که به ایران آمده اند ، دیده شده است .
و اما خود سلطانیه در گذشته شهر آبادی بوده و امروز بشی از یک قریه نیست و خانه های محقر قریه با مسجد با شکوه آن مناسب ندارد . از سید سالخورده پرسیدم که این مسجد را چه زمان ساخته اند ؟ در جواب گفت از تاریخ ساختمان اطلاع نداریم ولی می دانیم که شاه خدابنده آن را تعمیر کامل کرده است و بعد این شعر را ما قبل از ورود به سلطانیه در راه شنیده بودیم خواند .
ای شاه خدابنده ظلم کننده ایکی تا اوک بیر کنده
یک معنی این شعر که مخلوط از کلمات ترکی و فارسی می باشد چنین است : ای شاه خدابندی کسی که ظلم بکند برای هر دهکده بیش از دو مرغ باقی نمی گذارد و نیز ممکن است آن را چنین معنی کره ای شاه خدابنده کسی که ظلم بکند و از هر قریه دو مرغ می گیرد و خود کسانی که این شعر را می خوانند نمی توانند بگویند که معنی حقیقی آن چیست . )) (2)
ایران امروز :
(( شکوه و افول سلطانیه اولجایتو خان این که از سال 1304 تا 1316 میلادی 703 تا 716 هجری قمری با نام سلطان خدابنده در این سرزمین سلطنت نمود . هشتمین سلطان از دودمان مغول و از نوادگان خان بود او پایتختهای قدیمی را در تبریز و مراغه ترک گفت تا برای همیشه در سلطانیه مستقر گردد . قبلاً پیشینیان وی برای گذراندن تابستانها در این محل چادر می زدند و ییلاق می کردند به طوری که تاریخ دانهای ایرانی می گویند ، اولین روز سال 705 هجری قمری یعنی در ماه ژوئیه سال 1305 میلادی پی ریزی بناهایی درمحل سلطانیه آغاز شد و در مدت چهل روز نیز گنبد مسجد بزرگ به اتمام رسید .
قرن چهاردهم هنوز به سر نرسیده بود که تیمورلنگ شهر جدید را با خاک یکسان کرد و تمامی بازماندگان آن دودمان را از دم تیغ گذراند . شهرک کنونی سلطانیه بر روی خرابه های آن شهر که روزی شکوه زودگذری داشت بنا شده و اکنون دهستان محقری است با پانصد خانه و از املاک سلطنتی محسوب می شود . خانه ها در جایگاه بلندی در اطراف مقبره بنیان گذار اصلی شهر بنا شده اند مسجد ساختمان بسیار معظمی است که تماماً با آجر ساخته شده و قسمت بیشتر از رونمای کاشی کاری آن بسیار خوب مانده است .
شکل کلی بنا به شرح زیر است :
در سطح کاملاً پایین یک محوطه چهارگوش با گوشه های بریده روی آن بنایی به صورت هشت ضلعی و بعد یک گنبد که اطراف آن را هشت مناره کوچک احاطه کرده است از تزئینات داخل مسجد چیزی به جای نمانده است . از قبرهای خدابنده و فرزندش ابوسعید هم دیگر اثری نیست . ملاهای دهستان خاطره بنیان گذار مسجد را که روزگاری از چهار سوی کشور برای برگذاری نماز در این گنبد به سلطانیه روی می آورند ، هنوز هم سخت گرامی می دارند و البته در ان ایام مردم این نواحی (سنی) ولی (ملائی) به نام کاشفی از اصفهان به این شهر آمد . تصادفاً در ان زمان شاه مغول برای سومین بار همسرش را طلاق داده بود به خاطر علاقه زیادی که به او داشت سخت دلش می خواست برای سومین بار با او عقد ازدواج ببندد اما مطابق مذهب اهل تسنن برای این کار هیچ راهی در پیش نبود . ملاحسن فرصت را مناسب شمرد تا شمه ای از مزایا و آزاد اندیشی های مذهب تشیع در اینگونه موارد را به گوش سلطان بخواند و او را به حقانیت شیعه معتقد گرداند .
قبر این روحانی مقدس که توفیق آن را داشت که یکی از اولین پادشاهان شیعی را در ایران بر تخت بنشاسند ، در امازاده ای در مجاور آنجا قرار دارد و مزار او مورد احترام عموم مردم است .
از این دست خاطره ها و یادبودها ، همچنان دشت سلطانیه را بر سر زبانها انداخته بود که فتحعلی شاه نیز هوس کرد در آن محل قصری برای خود بسازد . در فاصله یک کیلومتری گنبد ، نزدیک دهکده ای ( قلعه ) میدانگاهی است که درختان بید و تبریزی کاشته اند .
دو قطعه زمین مسطح و هموار به شکل مهتابی پشت سر هم قرار گرفته و به بالای کوه راه دارند .
در آن بالا جایگاهی ساخته اند که از هر چهار سو بر مناظر اطراف مشرف و مسلط است و اشعاری نیز به افتخار شاه بر جبین جایگاه نوشته اند .
خانه های سلطنتی در پشت آن جایگاه قرار داشت . فتحعلی شاه در هر سال تابستانها را در این دشت می گذرانید و افراد قشون نیز در پایین اردو می زدند . (( آمره ژوبر )) در سال 1806 برای دیدن شاه تا سلطانیه آمده بود اما اکنون همه آن آثار و آبادیها به ویرانه ای تبدیل شده است … )) (1)
بستان السیاحه :
(( سلطانیه از بلاد عراق و در دو منزلی قزوین اتفاق افتاده است . آنجا را سلطان غازان بنا نموده و سلطان محمد خدابنده تمام نمود . شهری خوش و مدینه دلکش بود . روزگارش چنان خراب نموده که جز قریه ای از آن نمانده . چمن به غایت دلکش است . مکرر دیده شده تفصیل احوال آن حواله به کتاب و صاف بود که در آن زمان بود و نوشته …)) (2)
جغرافیای سیساسی کیهان :
(( سلطانیه در پانزده کیلومتری غربی خط مقسم المیاه ابهر رود و زنجان رود واقع شده . اسم قدیمی آن شهر و یاز بوده و جزء قزوین محسوب می شده و مغول آن را قورالان نامیده .
هنوز هم قریه ای به اسم اولان در نزدیک سلطانیه دیده می شود . ارتفاع آن سبب اعتدال هوای تابستانی و فراوانی مراتع شده و اولجایتو در سنه 705 هجری قمری جشن تولد پسرش ابوسعید شهر را توسعه داد و محیط حصار را به سی هزار رسانیده و آن را پایتخت خود قرار داد ، وزراء و اعیان هر یک قسمتی را در شهر بنا کردند و بنای آن را در سال 713 هجری تمام شد ولی برخلاف عقیده حمدالله مستوفی که محل سلطانیه را تمجید نموده موقعیت آن چندان خوب نیست و به همین واسطه خرابی و انحطاط آن سریع بود .
بنای مهم آن مقبره اولجایتو مشهر به سلطان خدابنده است که در زمان صفویه قسمتی از داخل آن را تعمیر نموده و با گچ تزئینات آن را پوشانیده اند و در اطراف آن کم کم عمارت رو به خرابی رفته . منظره گنبد بسیار با شکوه و طرز معماری آن از روی اصول قدیمی ایرانی ساخته شده بسیار با سلیقه و مربوط به یکدیگر است . ارتفاع گنبد پنجاه و یک و قطر آن بیست و پنج متر و پنجاه سانتیمتر . از این رو به اهمیت بنا می توان پی برد .
در زیر گنبد بنای هشت ضلعی منتظم است که پوشیده از کاشیهایی آبی زیبا می باشد . شهر سلطانیه در زمان تیمور رو به انحطاط گذاشت و به کلی از اهمیت افتاد . در قرن نهم هجری جمعیتش به شش هزار نفر تقلیل یافت و در قرن سیزده هجری زلزله موجب خرابی عمده ابنیه گردیده …)) (3)
تاریخ مغول :
«بنای سلطانیه : در 704 7غازان خان در اواخر عمر خود خیال داشت که در محل چمن سلطانیه یعنی در سرزمینی که دو رود کوچک ابهر و زنجان در آن سرچشمه می گیرند و اولی به طرف قزوین و دومی به سم