فی بوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی بوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق در مورد فلسفه اخلاقی پیامبر

اختصاصی از فی بوو تحقیق در مورد فلسفه اخلاقی پیامبر دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد فلسفه اخلاقی پیامبر


تحقیق در مورد فلسفه اخلاقی پیامبر

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه31

 

فهرست مطالب

 

حسن قبح عقلى

حسن و قبح شرعى

نظریات دانشمندان در خصوص حسن و قبح

اخلاق از دیدگاه برخى از فلاسفه

اخلاق کلبیون

وجه امتیاز رواقیون برکلبیون

اخلاق رواقیون

فلسفه اخلاق

فلسفه اخلاق از علل پیدایش اخلاق بحث مینماید و اینکه اساسا مبناء و منشااخلاق چیست و از کجا نشاءت گرفته و علت به وجود آمدن قوانین و قواعد آن چه مى باشد؟ و چرا باید به آن گردن نهاد و سر پیچى از آن چه عواقبى را به دنبال مى آورد؟ بحث و مورد گفتگو قرار مى دهد.

حوزه بحث پیرامون فلسفه اخلاق

1- اخلاق نظرى 2- اخلاق عملى 3- اخلاق مکتبى 4- اخلاق فلسفى

1- اخلاق نظرى

اخلاق نظرى از کیفیت پیدایش علمى اخلاق بحث مینماید و از شناخت اخلاق در محور خوبیها و بدیها و معیارهاى ارزشى اخلاق سخن میگوید.

2- اخلاق علمى

اخلاق عملى از کیفیت پیاده کردن و عمل نمودن و به کار بستن اوصاف اخلاقى بحث مینماید.

3- اخلاق مکتبى

اخلاق مکتبى دیدگاههاى اخلاقى هر مکتبى را مطرح میکند و نظریات جهان بینى مختلف اخلاقى را پیرامون مسئله اخلاق به میان میآورد مثلا دیدگاه مکتب رواقیون چیست ؟ و دیدگاه مکتب الهیون کدام است ؟

 

4- اخلاق فلسفى

از نظریات و دیدگاههاى فلاسفه در اخلاق از نظر فلسفى بحث مینماید مثلا کانت چه میگوید؟ مارکس چه گفته است ؟ و دیدگاه ارسطو و فارابى در زمینه اخلاق چه میباشد؟

اخلاق از دیدگاه مذاهب و مکاتب

به دلیل اهمیت و وسیع


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد فلسفه اخلاقی پیامبر

تحقیق در مورد فضایل اخلاقی

اختصاصی از فی بوو تحقیق در مورد فضایل اخلاقی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد فضایل اخلاقی


تحقیق در مورد فضایل اخلاقی

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه101

 

فهرست مطالب

 

مراتب اخلاص

راه های کسب اخلاص

حال چه کنیم که به این درجه از اخلاص برسیم؟

الف ـ قطع طمع از غیر خدا

ب ـ افزودن بر علم و یقین

ج ـ کم کردن آرزوها

د ـ پرهیز از گناه و هوای نفس

ج ـ بصیرت و حکمت

الف ـ تقرّب به خدا

آثار اخلاص

ب ـ امدادهای الهی

د ـ پیروزی و موفّقیّت

ه ـ هیبت و شوکت

عابدان مخلص

جایگاه حسن خلق در اسلام

فضایل اخلاقی

اخلاص[1]

اخلاص به معنی «خالص کردن، ویژه کردن، ارادت صادق داشتن ...» است[2]

بر اساس این معنی، مخلص کسی است، که طاعات عبادات و تمامی اعمال صالح خود را از هرگونه آلودگی و آمیختگی به غیر خدا خالص کرده ، انگیزه ای جز تقرّب به درگاه خدا ندارد. از این رو، فقط به او دل می بندد و تعریف و تکذیب دیگران، در نظرش یکسان است و هدف از عبادت، جلب رضایت خالق است نه کس دیگر.

حضرت علی ـ علیه السلام ـ در این باره فرمود:

«العبادة الخالصه أن لا یرجو الرّّجل إلاّ ربَّهُ، و لا یخاف إلا ذنبه»[3]

عبادت خالص آن است که مرد جز به پروردگارش امیدوار نبوده و جز از گناه خویش نهراسد.

امام صادق ـ علیه السلام ـ فرمود:

«لا یصیر العبد عبداً خالصاً لله عزََّوجلَّ حتّی یصیر المدح و الذَّمُّ عنده سواء ً...»[4]

انسان، بنده خالص خدای بزرگ نمی شود تا اینکه تعریف و تکذیب (دیگران) در نظرش یکسان باشد.

 

ارزش و اهمّیّت اخلاص

اخلاص، معیار ارزش عبادت، مقامی از مقامات مقرّبان الهی و هدف دین است. هر کس آن را یافت، موهبتی الهی نصیبش گشته که به وسیله آن به مقامات بزرگی خواهد رسید. چرا چنین نباشد، در حالی که خداوند متعال، بندگانش را به آن امر کرده، می فرماید:

«فَادْعُوا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ وَ لَوْ کَرِهَ الْکافِرُونَ»[5]

خدا را بخوانید، در حالی که تنها برای او در دین اخلاص می ورزید، اگر چه کافران را ناخوش آید.

در سخنان پیشوایان معصوم، تعابیر گوناگونی، از قبیل بهترین عبادت، ثمره عبادت، غایت دین، عبادت مقرّبان الهی و مانند آن دربار فضیلت اخلاص آمده


[1] علی اصغر الهامی نیا- غلامعباس طاهر زاده - اخلاق عبادی، ص43، سایت تبیان

[2].   لغت نامه دهخدا، ذیل لغت اخلاص.

[3] .  شرح غرر الحکم، ج 2، صفحه‌ 144.

[4] . بحارالانوار، ج 73، صفحه 294.

[5] . غافر (40)، آیه 14


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد فضایل اخلاقی

دانلودمقاله دروغ و جنبه های اخلاقی آن

اختصاصی از فی بوو دانلودمقاله دروغ و جنبه های اخلاقی آن دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 
دروغ
بزرگ‏ترین گناهان
امیر المؤمنین‏علیه السلام مى‏فرماید:
«ان اعظم الخطایا عند الله اللسان الکذوب; (1) .
بزرگ‏ترین گناهان نزد خدا، زبان بسیار دروغ گو است.»
زبان دروغ گو داشتن، یعنى دروغ گو بودن. دروغ به وسیله زبان، وجود پیدامى‏کند و زبان یکى از علل وجودى دروغ است. اگر کسى دروغى بگوید، این کار بازبانش انجام مى‏گیرد. اگر زبانى بسیار دروغ گو باشد، دارنده آن زبان، بسیار دروغ‏خواهد گفت.
هر گناهى با عضوى از اعضاى انسان در خارج رخ مى‏دهد و گناه را مى‏توان به آن‏عضو نسبت داد; چون گناه کار گناه را به وسیله آن عضو انجام داده است. دست‏خیانت‏کار داشتن، یعنى دزد و خائن به مال بودن. چشم ناپاک داشتن، یعنى خائن به‏ناموس بودن. زبان دروغ گو داشتن، یعنى دروغ گو بودن.
سر آن که زبان پر دروغ، بزرگ‏ترین گناه است، در آینده روشن خواهد شد; اکنون‏باید معناى دروغ روشن شود.
دروغ چیست؟
دروغ، سخن بر خلاف حقیقت است و دروغ گو کسى است که بر خلاف حقیقت،خبرى مى‏دهد.
شما اگر گرسنه باشید و به منزل دوست‏خود بروید، او براى شما غذا بیاورد، شمابگویید من سیر هستم، این سخن دروغ است، چون بر خلاف حقیقت است; شما نیزدروغ گو هستید، زیرا بر خلاف حقیقت‏خبر داده‏اید.
کم را بیش گفتن یا بیش را کم گفتن، دروغ است و گوینده‏اش دروغ گومى‏باشد، چنان که بود را نبود و یا نبود را بود خبر دادن دروغ گویى مى‏باشد و نیزبد را خوب و خوب را بد یا کوچک را بزرگ و بزرگ را کوچک خواندن، دروغ‏خواهد بود.
دروغ و دروغ گویى
دروغ از صفات سخن است و دروغ گویى از صفات سخن گو و این دو همیشه باهم یار نیستند. مى‏شود سخنى دروغ باشد، ولى گوینده‏اش دروغ گو نباشد، چنان که‏ممکن است کسى دروغ بگوید، ولى سخنش دروغ نباشد، بلکه راست و مطابق‏حقیقت‏باشد.
شما اگر به وقوع حادثه‏اى اطمینان پیدا کردید، در صورتى که آن حادثه رخ نداده‏باشد، هنگامى که از وقوع آن خبر مى‏دهید، شما دروغ گو نیستید، ولى خبر شمادروغ است. دروغ گو اگر سخن راستى بگوید که به نظرش بر خلاف حقیقت‏باشد،خبر او راست است، چون مطابق با واقع است، ولى خودش دروغ گفته، زیرا به نظرخودش بر خلاف حقیقت، سخن گفته است.
در زبان عربى
در زبان عربى، دروغ را کذب گویند و خبر دروغ را خبر کاذب مى‏خوانند،چنان که خود دروغ‏گو را نیز کاذب مى‏خوانند.
پس در این زبان، کاذب بودن، هم صفت‏سخن مى‏باشد، و هم صفت‏سخن گو واین اشتراک، ممکن است گاهى موجب اشتباه بشود و به گمان برسد که هر جا که‏خبر کاذب پیدا شود، خبر دهنده هم باید کاذب باشد، یعنى صفت گفته را به گوینده‏سرایت‏بدهند.
نظریه‏اى از قرن سوم
نظام، دانشمند نامى قرن سوم در دروغ نظریه‏اى دارد; او مى‏گوید:
«دروغ، سخن بر خلاف عقیده است، نه بر خلاف واقع.»
نظام براى اثبات صحت نظریه‏اش به این آیه شریفه استدلال مى‏کند:
«والله یشهد ان المنافقین لکاذبون; (2) .
خدا گواهى مى‏دهد که منافقان، دروغ گویند.»
منافقان، شرفیاب حضور رسول خداصلى الله علیه وآله مى‏شدند و عرضه مى‏داشتند که ماگواهى مى‏دهیم که تو رسول خداصلى الله علیه وآله هستى.
خدا در این سوره مبارکه با پیغمبر خود سخن مى‏گوید و منافقان را به اومى‏شناساند. خدا مى‏فرماید: وقتى که منافقان نزد تو آمدند و گفتند که ما شهادت‏مى‏دهیم که تو رسول خدا هستى، با آن که خدا مى‏داند که تو رسول او هستى ولیکن‏بدان که منافقان دروغ مى‏گویند.
بیان استدلال: سخن منافقان که شهادت به رسالت‏بود، سخنى بود مطابق حقیقت،ولى خدا آنان را دروغ گو خوانده است.
دروغ گو بودن منافقان از این نظر است که آن‏ها این سخن را از روى ایمان‏نگفتند، بلکه در دل، بر خلاف آن، عقیده داشتند; از این پى مى‏بریم که دروغ، سخن برخلاف عقیده است، نه بر خلاف حقیقت.
نظرى به این نظریه
گویا دو چیز، موجب اشتباه این مرد دانا شده که دروغ را سخن بر خلاف عقیده‏پنداشته، نه بر خلاف حقیقت:
1. غفلت از این که کاذب هم صفت‏خبر قرار مى‏گیرد و هم صفت مخبر; اوپنداشته که کاذب، تنها صفت مخبر خواهد بود و بس.
2. گمان آن که میان خبر دروغ و دروغ گو ملازمه مى‏باشد و این صورت به‏خاطرش نرسیده که ممکن است‏خبر دهنده، دروغ گو باشد، ولى خبرش دروغ‏نباشد، لذا نتیجه گرفته که دروغ، سخن بر خلاف اعتقاد است، نه بر خلاف واقع.
ولى آیه شریفه اگر دلیل بر سخن ما نباشد، سخن نظام را اثبات نمى‏کند، زیراسخن منافقان، راست و عین حقیقت‏بود، ولى خود آن‏ها در این حقیقت گویى‏دروغ گو بودند، چون کلامشان را بر خلاف واقع مى‏پنداشتند.
علماى بیان، استدلال نظام را چنین ابطال کرده‏اند که منافقان، دروغ گوى درشهادت دادن بوده‏اند.
معماى طاووس
طاووس یمنى که از بزرگان برادران اهل سنت مى‏باشد و براى خویش مقام‏شامخى در دانش قائل بوده، به پندار خود معمایى درست کرده بود، آن را از حضرت‏امام باقرعلیه السلام بپرسید:
کدام مردمى بودند که شهادت به حق دادند، ولى در عین حال دروغ گو بودند؟
امام فرمود: آنان منافقان بودند، در موقعى که به رسول خداصلى الله علیه وآله عرض کردند ماشهادت مى‏دهیم که تو رسول خدایى با آن که گفته آن‏ها راست‏بود، ولى خود آن‏هادروغ گو بودند. (3) .
منافقان
منافقان کسانى بوده‏اند که در زبان، اظهار اسلام مى‏کردند و خود را پیرورسول خداصلى الله علیه وآله مى‏خواندند، ولى در دل، دشمن آن حضرت بودند و پیامبرى‏حضرتش را انکار مى‏کردند. قرآن آنان را چنین معرفى مى‏کند:
«برخى از مردم مى‏گویند که ما به خدا و روز قیامت ایمان آورده‏ایم، ولى آن‏هامؤمن نیستند و مى‏خواهند خدا و مسلمانان را گول بزنند; آن‏ها خودشان راگول مى‏زنند و بس، ولى نمى‏فهمند.» (4) .
«وقتى که مسلمانان را مى‏بینند، مى‏گویند ما ایمان آورده‏ایم، وقتى که با همکیشان‏پلید خود مى‏نشینند، مى‏گویند ما با شماییم و مسلمانان را مسخره مى‏کنیم; خدا هم‏آن‏ها را مسخره مى‏کند و آنان را رها مى‏کند تا در این گمراهى همچنان سر گردان‏بمانند; این‏ها کسانى هستند که هدایت و رستگارى را داده، ضلالت و گمراهى راخریده‏اند و تجارتشان سود نکرده است.» (5) .
دسته‏هاى منافقان
منافقان چهار دسته بوده‏اند:
دسته‏اى از روى طمع و براى رسیدن به مال و مقام در اسلام داخل شدند. در میان‏این دسته، کسانى بودند که خبر ظهور پیغمبر اسلام از کاهنان عرب به آن‏هارسیده بود، آن‏ها از موفقیت‏هاى آن حضرت در آینده اطلاع داشتند، اینان مردم‏هشیارى بودند و با نقشه کامل در اسلام داخل شدند.
دسته دوم که زیرکى دسته اول را نداشتند، هنگامى که فتوحات اسلام را دیدند،اسلام آوردند; پیدایش این دسته، پس از غزوه بدر بود.
دسته سوم، بر اثر فشار محیط و عدم مساعدت اوضاع و احوال با ماندن آن‏ها درکفر به اسلام رو کردند; این دسته بیش‏تر اهل مدینه بودند.
دسته چهارم، کسانى بودند که پس از ایمان آوردن، سست عقیده شده و بى دین ولا مذهب گردیده بودند، ولى طمع یا وضع محیط به آن‏ها اجازه نمى‏داد که کفر باطنى‏خود را آشکار کنند و به طور علنى با پیغمبر اسلام به مخالفت‏برخیزند.
منافقان مدینه
منافقان را در میان پیروان رسول خداصلى الله علیه وآله باید ستون پنجم کفر نامید. آن‏ها در میان‏مسلمانان ایجاد اختلاف مى‏کردند و روحیه سربازان اسلام را ضعیف مى‏کردند، درزیر پرده با کفار روابط داشتند.
وقتى که رسول خداصلى الله علیه وآله به قصد دفاع کفار از مدینه براى غزوه احد خارج شد،«عبدالله بن ابى‏» سر دسته منافقان مدینه با حضرتش مخالفت کرد و پیش‏نهاد کرد که‏در مدینه بمانید و دفاع کنید. در این پیش‏نهاد به قدرى اصرار ورزید که کارشان باسعد بن معاذ، رئیس عشیره اوس به مشاجره کشید.
آیا منظور عبدالله از این پیش‏نهاد، تخطئه رسول خداصلى الله علیه وآله و سبک کردن اوامر آن‏حضرت، پیش مسلمانان بود؟ آیا منظورش ایجاد شکاف و اختلاف میان مسلمانان‏بود؟ آیا مى‏خواست وقت‏حمله کفار به مدینه، دروازه‏ها را بگشاید و سپاه دشمن راوارد شهر کند؟
وقتى که نقشه‏اش نقش بر آب گشت و پیغمبر اسلام با سپاه هزار نفرى اش‏از مدینه خارج شد، عبدالله نقشه دیگرى کشید و خود را در زمره لشکر اسلام‏قرار داد. در میان راه به یک بار با سیصد نفر از همکیشانش از سپاه دین جدا شده وبه مدینه باز گشت. (6) .
بایستى بزرگى این خیانت را در نظر آورد که بازگشت‏یا فرار یک سوم سپاه،آن‏هم به سرعت، چگونه روحیه سربازان را متزلزل مى‏کند، آن هم سربازانى که ازفرمانده خود هیچ گونه بیمى نداشته باشند.
منافقان مکى
غزوه احد شروع شد. در آغاز، بر اثر رشادت و فداکارى امیرالمؤمنین‏علیه السلام فتح‏نصیب مسلمانان گردید و کفار فرار کردند، ولى همین که مسلمانان به جمع کردن‏غنیمت‏هاى جنگ مشغول شدند، کفار قریش، نیروى پراکنده خود را گرد آورده وناگهان از پشت‏سر بر مسلمانان تاختند. مردمانى که سلاح را کنار گذاشته بودندو به جمع آورى غنایم مشغول بودند، از این غافل گیرى پریشان شدند وپابه فرار گذاشتند. از سپاه هفتصد نفرى به جز شصت هفتاد نفر استقامت نکردند و ازاین گروه به جز دو تن، همگى شهید شدند; آن دو یکى على‏علیه السلام بود و دیگرى‏ابو دجانه انصارى.
علاوه بر بازگشت عبدالله، که خود روحیه سربازان اسلام را ضعیف کرده بود،غافل‏گیرى کفار نیز موجب تضعیف بیش‏تر روحیه آنان گردید، در نتیجه،رسول خداصلى الله علیه وآله در پیش دشمن تنها ماند و بزرگ‏ترین خطر، متوجه هستى اسلام‏گردید.
ارتباط منافقان با کفار
طبرى مى‏نویسد: عده‏اى از فراریان، تصمیم گرفتند که به وسیله عبدالله بن ابى ازابوسفیان رئیس کفار امان بگیرند!
از این مطلب چند نکته دقیق تاریخى استفاده مى‏شود:
یکى آن که عبدالله بن ابى با ابوسفیان، روابط صمیمانه داشتند و گرنه چنین توقعى‏از وى صحیح نبود.
دیگر آن که در میان کسانى که با رسول خداصلى الله علیه وآله ماندند و قبل از شروع جنگ‏بازنگشتند، منافقانى موجود بوده‏اند که با عبدالله روابط صمیمانه داشته‏اند، چه اگرصمیمیتى در کار نبود، انتظار میانجى گرى از او بى جا بود.
سوم آن که، این‏ها از منافقان مدینه نبودند، بلکه منافقانى از مردم مکه بودند که ازابو سفیان بر خویش بیم داشتند، چون منطقه نفوذ ابو سفیان، تنها مکه بود.
احتمال دیگرى که در کار هست، این است که اینان با عبدالله هم پیمان بوده‏اند که‏از میدان نبرد فرار کنند و رسول خدا را به کشتن دهند.

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  17  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله دروغ و جنبه های اخلاقی آن

مقاله تفاوت مکتب اخلاقی اسلام با مکتب توصیه گرا

اختصاصی از فی بوو مقاله تفاوت مکتب اخلاقی اسلام با مکتب توصیه گرا دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله تفاوت مکتب اخلاقی اسلام با مکتب توصیه گرا


مقاله تفاوت مکتب اخلاقی اسلام با مکتب توصیه گرا

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

 

تعداد صفحه:6

 

فهرست

 

تفاوت مکتب اخلاقی اسلام با مکتب توصیه گرا

مکتب توصیه گرا

مکتب اخلاقی اسلام


اسلام و ضمانت اجرا 

گوشه ای از امتیازات اخلاقی اسلام 

 

  1. ثبات ارزش ها


    2. جهانی بودن

  1. اعتدال


نقش عبادات در تزکیه اخلاق 

 

مقدمه

 

در موضوع اخلاق و فلسفه اخلاق در طول تاریخ، مکاتب و دیدگاه های بسیار متعدد و متنوعی از سوی اندیشمندان و فیلسوفان شرق و غرب پدید آمده است. بسیاری از فیلسوفان از روزگار یونان باستان تا عصر حاضر، همواره کوشیده و می کوشند تا متناسب با مبانی فکری و فلسفی خود، نظامی اخلاقی ارائه دهند. این مکاتب و نظام های اخلاقی از سوی نویسندگان مختلف ، به گونه های متفاوت دسته بندی و تنظیم شده اند. لطفا در این زمینه به برخی از مهمترین دسته بندی های انجام گرفته اشاره نمایید.


دانلود با لینک مستقیم


مقاله تفاوت مکتب اخلاقی اسلام با مکتب توصیه گرا

تحقیق در مورد پرورش کرامت نفس

اختصاصی از فی بوو تحقیق در مورد پرورش کرامت نفس دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد پرورش کرامت نفس


تحقیق در مورد پرورش کرامت نفس

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

 

تعداد صفحه:16

 

 

 

 

 

عزت و کرامت نفس، وسیله سربلندی جوانان در دنیا و آخرت

751

جوانان، جوانه‏های سبز زندگی

خوش آمد گل وز آن خوش‏تر نباشد   که در دستت به جز ساغر نباشد

زمان خوش‏دلی دَریاب و دُریاب         که دایم در صدف گوهر نباشد

حافظ

جوانی، بهار عمر و جوانان، جوانه‏های سبز زندگی و نمونه‏های ناب سازندگی‏اند. اگر عمر آدمی طلاست، اوقات جوانی کیمیاست و اگر زندگی روزی بیش نیست، جوانی صبح سپید و پگاه پاک آن خواهد بود و جوانان رهبران فردا و آیینه آینده‏اند. از این رو، آموزه‏های آسمانی که از دل و دیده ارباب عظمت تراوش یافته است، توجه و تأکید فراوانی بر ذخیره‏های امروز جامعه کرده است تا جوانان را بیداردلانی فرهیخته کند و آیینه‏ای از اندیشه‏های روشن نسبت به کسب فضیلت‏های انسانی و رسیدن به عزت نفس در رواق وجودشان بنشاند.

رونق عهد شباب است دگر بستان را   می‏رسد مژده گل بلبل خوش‏الحان را

ای صبا گر به جوانان چمن بازرسی    خدمت ما برسان سرو و گل و ریحان را

حافظ

پیام متن:

جوانان، ارزش‏ها و ذخیره‏های جامعه‏اند.

عزت نفس و جایگاه آن در اسلام

عزت نفس، عبارت است از احساس ارزشمند بودن. این حس از مجموع افکار، احساس‏ها عواطف و تجربه‏های ما در طول زندگی ناشی می‏شود. همه افراد، صرف نظر از سن، جنسیت، زمینه فرهنگی، جهت و نوع کاری که در زندگی دارند، نیازمند عزت نفس هستند. عزت نفس بر همه سطوح زندگی انسان اثر می‏گذارد. بررسی‏های گوناگون روان‏شناسی، حاکی از آن است که چنانچه نیاز به عزت نفس ارضا نشود، به‏ویژه در جوانان، نیازهای گسترده‏تری نظیر نیاز به خلاقیت و ابتکار، پیشرفت و یا درک استعداد بالقوه محدود می‏ماند.

عزت، به معنای ارجمندی، سرافرازی و گرامی شدن نیز هست. به قول راغب اصفهانی:

«واژه عزت، به معنای حالتی است که نمی‏گذارد انسان شکست بخورد و مغلوب واقع شود».

در برابر عزت، ذلت قرار دارد که به معنای نبودِ حالت شرافت و بزرگی در آدمی است، به گونه‏ای که انسان به سادگی پذیرای شکست و مغلوب دیگران می‏شود. در آموزه‏های دینی، عزت، در ثروت، تجمل‏گرایی و بهره‏مندی از امکانات مادی خلاصه نمی‏شود، بلکه عزت در بندگی، معنویت‏گرایی و رهایی از قید و اسارت و شهوت و دنیاگرایی تفسیر می‏شود. از این رو، امام علی علیه‏السلام می‏فرماید:

الهی کَفی بی عِزَّا أَنْ أکُون لَکَ عبدا و کَفی بی فخرَا أن تَکونَ لی رَبّا.


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد پرورش کرامت نفس