چکیده
اکنون با توجه به طرح مباحث فلسفی در زمینه تکنولوژی، دیدگاههای جبریت تکنولوژی و ساخت گرایی مطرح شدهاند که بر این اساس فلسفه تکنولوژی به دو سنت مهندسی وانسانی تقسیمبندی گردیده است. از دیدگاه علمی یکی از الزامات اساسی پرداختن به موضوعات مدیریت تکنولوژی و سیاستگذاری در این حوزه میباشد. تجارب حاصله از اجرای برنامههای توسعه بر مبنای مدلهای تکنولوژی متعارفی موید آن است که در گذشته به تأثیرات اجتماعی، اقتصادی، زیست محیطی کمتر پرداخته شده لذا امروزه با توجه به تحولات صورت گرفته تأکید بر توسعه تکنولوژی مناسب قراردارد که برای تحقق آن ارزیابی تکنولوژی توصیه میگردد. در بخش کشاورزی یکی از زیربخشهای درگیر در توسعه تکنولوژی ترویج کشاورزی میباشد. لذا با توجه به دیدگاههای مطرح میتوان اظهار نمود تاسیس موسسهای مستقل و یا بخش ویژهای در تحقیقات و ترویج کشاورزی برای مطالعه پیرامون مقولات مرتبط با تکنولوژی هم از منظر فلسفی و هم از جنبه علمی از قبیل انتخاب و ارزیابی تکنولوژیهای مناسب، شناخت مؤلفههای اساسی در توسعه تکنولوژی، تدوین منشور ملی تکنولوژی، تعیین چشمانداز، اهداف، سیاستها، استراتژیها واقدامات اساسی مورد نیاز از جمله فعالیتهای مهم در مدیریت و نیز سرپرستی تکنولوژی کشاورزی محسوب میگردند.
واژههای کلیدی: فلسفه تکنولوژی، تکنولوژی مناسب، مدیریت تکنولوژی، سیاست تکنولوژی، ترویج کشاورزی
مقدمه
واقعیت این است پدیده رشد و توسعه تکنولوژی امری انسانی و تعمدی تلقی میگردد که با رشد و توسعه علمی بهم تنیده شده و پیوسته در اقتصاد، فرهنگ و سیاست کشورهای مختلف تأثیر گذار بوده است. اکنون با توجه به طرح مباحث فلسفی در زمینه تکنولوژی مشخص گردیده تکنولوژی پدیدهای خنثی نبوده بلکه دارای بنیانهای فلسفی نیز میباشد. این امر ناظر بر آن است که در هر بخشی در روند برنامهریزی برای توسعه تکنولوژی و نیز مدیریت آن میبایست علاوه بر توجه به جوانب علمی به ابعاد فلسفی نیز برای درک ماهیت تکنولوژی مورد نظر اقدام گردد تا از این طریق بتوان در مورد الزامات و نیز اثرات آن شناخت بیشتر و عمیقتری پیدا نمود. افزون بر این موضوعات امروزه در پیشبرد برنامههای توسعه به ویژه در بخش کشاورزی تأکید ویژه بر توسعه کاربرد تکنولوژی مناسب میباشد. از آن جایی که در نیل به توسعه کشاورزی و روستایی کاربرد تکنولوژی مناسب از مولفههای اساسی به شماره میرود از تحقیق و ترویج کشاورزی انتظار میرود با ایجاد بخشهای ویژه، مطالعاتی را به منظور توسعه تکنولوژی مناسب آغاز نمایند. در این زمینه پرداختن به مقولات فلسفی، معرفی شاخصهای مناسب، تدوین چشمانداز، اهداف، سیاستها، استراتژیها، منشور ملی تکنولوژی و در نهایت اقدامات اجرایی به منظور مدیریت توسعه تکنولوژی مناسب برای ارتقاء بخش کشاورزی و روستایی احساس میگردد.
مفهوم تکنولوژی
همزمان با گسترش علم و تکنولوژی در قرون اخیر، دیدگاهها و تحلیلظهای مختلفی در مورد ویژگیها و جنبههای ظاهری آنها از یک سو و پرداختن به ابعاد ماهیتی این مقولات با مضامین فلسفی در چارچوب فلسفه علم، فلسفه تکنولوژی، جامعهشناسی علم و جامعهشناسی تکنولوژی مطرح گردیدهاند. به عبارتی هم از منظر علمی و سیاستگذاریهای مرتبط و هم از دیدگاه برخی از فلاسفه تحلیلهایی پیرامون تکنولوژی ابراز میگردد که به لحاظ تقدم مباحث فلسفی به علمی ابتدا به آنها پرداخته میشود. لیکن ضرورتا قبل از شروع این بحث تعاریفی از تکنولوژی مطرح میگردند. به طور کلی وقتی بحث از فناوری به میان میآید منظور صرفا جنبه سخت افزاری نیست، بلکه ابعاد دیگری نظیر دانش، مفاهیم و فنون نیز مدنظر میباشد. لذا چنانچه فنآوری را به معنای کلیت نظام یافته از علم برای عمل تلقی نماییم میتوان براساس مدل اطلس تکنولوژی اسکاپ و نظریه پروفسور نواز شریف، تکنولوژی را متشکل از چهار جزء فن افزار، انسان افزار، سازمان افزار و اطلاع افزار داسنت. در این چارچوب تکنولوژی که در اشیاء متبلور میگردد فنافزار، تکنولوژیهایی که در انسان متبلور است انسان افزار؛ تکنولوژیهایی که در اسناد و مدارک متبلور است اطلاعات افزار و تکنولوژیهایی که در نهادها متبلور است سازمان افزار مینامند (مهدوی 1379، (2001 Michiels g Crowder).
همچنین تکنولوژی عبارت است از دانش و مهارت لازم برای تولید کالا و خدمات که حاصل قدرت فکری و شناخت انسان و ترکیب قوانین موجود در طبیعت میظباشد. در تعریفی دیگر از تکنولوژی به عنوان ابزار، مکانیزم، دانش یا فرآیندی که برای تبدیل ورودیها به خروجیها به منظور ارتقای قابلیتهای افراد، گروههای کاری وسازمانها به کار برده میشود نام برده شدهاست. هم چنین تکنولوژی محصولی دست ساخته بشر، استوار بر دانش و آگاهی، مبتنی بر تحقیق و توسعهای که از نظر اقتصادی یک محصول به شماره میرود ودارای ویژگیهای خاص سیکل زندگی یک محصول است. در حالی که دانشمندان همانا تئوری پردازان و مخترعان به شمار میروند، تکنولوژیستها افرادی هستند که یک فکر نو و یک اختراع را به شکل قابل استفاده در عمل تبدیل مینمایند. لذا ایجاد و آفرینش یک دانش تازه برای خلق تکنولوژی نوین لازم است، اگر چه کافی نیست لیکن دانش زمینهای را فراهم میآورد که در آن اندیشهها از قوه به فعل در میآیند. (علی احمدی 1377).
فلسفه تکنولوژی
از نظر فلسفی در میان اندیشمندانی که تاکنون به موضوع تکنولوژی به صورت جدی پرداخته، مارتین هایدگر از جمله افراد پیشگام محسوب میگردد. او از نخستین متفکرانی بود که تکنولوژی را به موضوع اساسی برای فلسفه تبدیل نمود. فلسفه تکنولوژی هایدگر ماهیتی پدیدار شناسانه دارد. پدیدار شناسانه به مفهومی که مبنای وجودی تکنولوژی را برجسته و در معرض دید قرار میدهد. هایدگر با بررسی بنیادهای هستیشناسی تکنولوژی برای نخستین بار تلاش نمود تا تکنولوژی را از دست تعابیر ذهنیگرا و ابزارگرایانه برهاند و آن را به یکی از پرسشهای اصلی فلسفهبدل نماید. از نظر وی تکنولوژی هم از نظر تاریخی و هم از نظر وجودی بر علم مقدم است. به این مفهوم که کاربرد تکنولوژی توسط جوامع بشری هم امری عادی و هم پدیدهای باستانی است ودرمیان همه فرهنگها موجود بودهاست، چه آنها که صاحب علم بودهاند و چه آنها که فاقد آن بودهاند. از نظر هایدگر تکنولوژی با ماهیت آن معادل نیست. بر این اساس ماهیت تکنولوژی هم به هیچ وجه امری فنی نیست. از آنجا که ماهیت تکنولوژی امری فنی نیست، تأمل ماهوی درباره تکنولوژی باید در حوزهای صورت پذیرد که از یک سو با ماهیت آن قرابت دارد و از سوی دیگر از بنیاد با آن متفاوت است. دراین ارتباط هایدگر در جایی میگوید با طرح چنین پرسشهایی به وجود این بحران شهادت میدهیم که به خاطر اشتغال تمام عیارمان به تکنولوژی، ماهیت آن را درک و تجربه نمیکنیم و به خاطر پرداختن صرف به مسائل زیباشناسی، خود ماهیت هنر را هم دیر حفظ وابقا نمیکنیم (دن آیدی 1983، هایدگر 1962 ترجمه: اعتماد 1377).
«ژاک ایلول» نیز که از منظر فلسفی و جامعهشناسی به بحث ارتباط علم و تکنولوژی پرداخته با هایدگر هم عقیده است. وی این که تکنولوژی کاربرد علم شناخته میشود عقیدهای سنتی و غلط ارزیابی نموده و اظهار داشته از نظر تاریخی فن بر علم مقدم است. وی در جای دیگری اشاره مینماید تکنیک از این پس براساس علم تعریف نمی شود بلکه علم ابزار تکنیک شدهاست. این نگرش ناشی از کاربرد دیدگاه کاربرد گرایانهای است که در قرون اخیر بر علوم تجربی غالب گشته و غایت آن را توسعه تکنولوژی و تسلط بیشتر بر طبیعت دانسته است. یعنی اهداف تکنیکی امروز بر روند توسعه علوم غلبه یافته و علم امروز را باید ابزار تکنیک دانست ( شاره میرزایی، 1379).
بنابراین اندیشمندانی چون «هایدگر» و « ژاک ایلول» تلاش نمودهاند نقش تکنولوژی در شکلدهی سایر تحولات جامعه را مورد توجه قرار دهند. لذا تفکرات و دیدگاههای آنان در چارچوب رویکرد جبریت تکنولوژی یا خود مختاری تکنولوژی مطرح است که بر مبنای آن تکنولوژی موجد سایر تحولات جامعه و مستقل از آن در نظر گرفته میشود. در مقابل این رویکردها، دیدگاه دیگری به نام ساختگرایی اجتماعی در مقابل نظریه جبریت تکنولوژی وجود دارد. افرادی همچون «بیجکر» و «کنزی» از صاحب نظران این دیدگاه هستند. طرفداران این نظریه روند تحولات تکنولوژی را منبعث از رقابت گروههای اجتماعی میدانند. لذا هر یک از گروههای اجتماعی که در این رقابت پیرو گردند، موفق خواهند شد که تکنولوژی را مطابق نظر و تفسیر خود در جامعه تثبیت گردانده و از آن پس، این تکنولوژی تحول بخشمیتواند منشاء تغییر و تحولات سایر ابعاد جامعه باشد. «آرنولد پیسی» نیز به عنوان یکی دیگر از طرفداران دیدگاه ساخت گرایی، در بررسی عوامل موثر در تحولات تکنولوژی کمتر اشارهای به عمل مینماید. وی فرآیند توسعه تکنولوژی را فرآیندی انسانی دانسته و به جای اعتقاد به قوانین درونی تکنولوژی و خودکار بودن توسعه آن، انگیزههای انسانی را در پیشرفت و تحولات تکنولوژی موثر میداند. وی انگیزه حرفهای سازندگان و توسعه دهندگان تکنولوژی را در راستای کسب منزلت بیشتر و نقش فعالتر در تحولات جامعه، و انگیزههای پنهان دیگری نظیر: انگیزه هماوردجویی، ذوق تکنولوژی، ماجراجویی، ارزشهای زیباشناختی، میل به قدرت، تسلط بر طبیعت، برتری جویی و کمال طلبی را بر میشمارد (شاه میرزایی، 1379).
نقطه اشتراک فلاسفهای که تاکنون نظرات آنها مطرح گردید از جمله «هایدگر» و «ژاک ایلول» (به عنوان طرفداران جبریت تکنولوژی) و چه «آرنولدپیسی» به عنوان مخالف آنها (به عنوان طرفدار ساختگرایی) آن است که جملگی تکنولوژی را در معنای وسیع آن مورد مطالعه قرار دادهاند، لذا میتوان آنها را از سنخ فلاسفه سنت انسانی محسوب نمود. شایان ذکر است فلسفه تکنولوژی به دو سنت مهندسی و انسانی تقسیمبندی میگردند که یکی از تفاوتهای اساسی آنها همین وسعت مفهوم تکنولوژی است. در شرایطی که فلاسفه انسانی ابعاد گستردهتری از جنبههای فرهنگی وانسانی تکنولوژیها را مورد توجه قرار میدهند، فلاسفه مهندسی بیشتر روی ابعاد فنی و مادی تکنولوژی تمرکز مییابند. غالبا فلاسفه تکنولوژی مهندسی معمولا از میان مهندسان هستند که گرایشات فلسفی دارند، آنها برخلاف تکنولوژی انسانی معمولا از تکنولوژی جانب داری کرده و به آن بار ارزشی مثبت میدهند. با این وجود حتی فلاسفه تکنولوژی مهندسی نیز بر تمایز تکنولوژی از علم تأکید دارند. کارل میچام به عنوان یکیاز طرفداران فلسفه مهندسی میگوید، این فلاسفه مهندسی در دو زمینه توفیق یافتهاند: اولا باعث شدهاند مهندسان معنای عمومیتری را در کار خود احساس کنند و تکنولوژی را چیزی جدی از علم و شایسته تحلیلهای معرفت شناختی، متافیزیکی، اخلاقی و سیاسی مخصوص به خود بدانند و ثانیا در مقابل نقادیهای فلاسفه تکنولوژی انسانی مقاومت ورزند (شاه میرزایی، 1379).
اکنون براساس دیدگاههای فلسفی مهندسی و انسانی، میتوان تکنولوژی را بر مبنای دیدگاه ابزاری و انسانی تعریف نمود. «هایدگر» در باب تعریف ابزاری و انسان مدار تکنولوژی وسیلهای است برای رسیدن به غایتی و دیگری میگوید تکنولوژی یک فعالیت انسانی است. این دو تعریف به تکنولوژی تعلق دارند. بنابراین میتوان این تصور رایج را که بنابر آن تکنولوژی وسیله و فعالیت انسانی است، تعاریف ابزاری و انسان مدار تکنولوژی قلمداد نمود. دیدگاههای ابزار مدار و انسان مدار ناشی از دو گونه برداشت میباشد که در اواخر قرن نوزدهم پیدا شدهاست. دیدگاه اول به اثبات گرایی بر میگردد که هر فلسفه معنوی و معقولی را بدون حس، تجربه و آزمون قابل پذیرش نمیداند. دیدگاه دوم به تکنوکراتیسم بر میگردد که صرفا با روشها و ابزارها مواجه است. از نظر یک تکنوکرات که به مسائل کاربردی تکنیک توجه دارد، تکنولوژی چیزی بیش از روش و ابزار نمیتواند باشد. این دیدگاه به دنبال پرسشهای فلسفی (همانند پوزیتویستها) نیست و فراتر از ظواهر اشیاء مورد نیاز خود چیز دیگری را نمیبیند. به همین دلیل نیز به نوعی به اراده انگاری (ولونتاریسم) گرایش مییابد. از دیدگاه اراده انگارانه، تکنولوژی به مثابه ابزارها روشهایی است که به تدریج با برنامهریزی به وجود آمده و توسعه مییابد و موجب تغییرات اجتماعی، اقتصادی وسیعی میگردند و در نهایت در سیاست و افکارمان نیز تأثیر میگذارد (مددپور، 1375).
تکنولوژی از دیدگاه علمی
تا اینجا به تکنولوژی از منظر فلسفی پرداخته گردید، لیکن در ادامه از جنبه علمی نیز آن را بررسی مینماییم. اساسا اعتقاد بر این است تکنولوژی یکی از عوامل مهم تغییر جامعه است. البته بین این تغییرات تکنولوژی و تغییرات جامعه یک رابطه دو طرفه وجود دارد. تکنولوژی نه تنها باعث تغییر میشود بلکه خود پاسخی به تغییر در جامعه است. تکنولوژی در مقطعی از زمان در چگونگی توسعه جامعه به عنوان یک عامل فشار عمل مینماید. البته نقش تکنولوژی در تحولات جهانی نیز قابل توجه است. رنسانس مسیر اروپا را عوض کرد و یکی از عوامل مهم در این خصوص در آن مقطع تکنولوژی چاپ بود. حاکمیت پرتقالیها بر نیمی از دنیا ناشی ازدستیابی به تکنولوژی ساخت کشتیهای بزرگ بودهاست. مهمترین عامل در شکلگیری جغرافیای سیاسی عصر حاضر، دستیابی آمریکا به تکنولوژی بمب اتم و تسلیم ژاپن در جنگ جهانی بود. در واقع کشورهای مختلف جهان براساس بهرهمندی آنان از تکنولوژی طبقهبندی میشوند. لذا توانایی ملل مختلف در تولید محصولات پیچیدهتر و تکنولوژیهای پیشرفته موجب تفاوت واقعی آنان به لحاظ اقتصادی و فنی گردیدهاست (توکلی، 1379).
یکی از مباحث مطرح در مورد تکنولوژی، طبقهبندی آن میباشد. به طور کلی تکنولوژیها را بر اساس ویژگیهای مختلفی طبقهبندی مینمایند، که دراین خصوص میتوان به این موارد اشاره نمود:
الف) طبقهبندی براساس تواناییها که شامل:
1) تکنولوژی کاربر و بهرهبرداری
2) تکنولوژی تعمیرات و نگهداری
3) تکنولوژی کپیسازی و اقتباس
4) تکنولوژی مونتاژ
5) تکنولوژی طراحی و ساخت
6) تکنولوژی توان تحقیقات پایه
ب) طبقهبندی براساس مبدأ تکنولوژی:
1) تکنولوژی وارداتی
2) تکنولوژی بومی و سنتی
3) تکنولوژی ترکیبی
ج) طبقهبندی براساس کاربری و سرمایهبری:
1) تکنولوژی کاربر
2) تکنولوژی سرمایهبر
3) تکنولوژی خنثی
د) طبقهبندی براساس طول عمر:
1) تکنولوژی در مرحله عرضه
2) تکنولوژی در مرحله انتشار
3) تکنولوژی در مرحله اشباع شدن
4) تکنولوژی در مرحله تنزل و منسوخ شدن.
و) طبقهبندی براساس ماهیت:
1) تکنولوژی سختافزار
2) تکنولوژی نرمافزار
( حاج فتحعلیها و سید اصفهانی، 1373).
سطح تکنولوژی از دیگر موضوعات مرتبط با تکنولوژی است که شایسته پرداختن میباشد. از نظر افرادی همچون «راش» و «هابدی» سطح تکنولوژی را میبایست متناسب با فرآیند نوآوری در نظر گرفت. الگوی مراحل فرآیند نوآوری آنان شامل مراحل مزبور میباشد:
1- تحقیقات پایه، 2- تحقیقات کاربردی، 3- توسعه آزمایشگاهی، 4- طراحی و مهندسی کاربردها، 5- خدمات فنی، 6- استانداردها و گواهیها، 7- انتشار.
در این صورت تفکیک مراحل مختلف فرآیند نوآوری کمک زیادی به تحلیل و تدوین سیاستها و راهبردها در مدیریت تکنولوژی مینماید، به نحوی که برای هر یک میتوان برنامهها و ملاحظات مخصوص به خودش را در نظر داشت. زیرا چنانچه آنها را از یکدیگر تفکیک نکرده و در صدد ارائه نسخهای واحد برای تمام آنها باشیم دچار سردرگمی و شکست میگردیم. بنابراین به منظور توسعه تکنولوژی میبایست دیدگاه جامعه و همه جانبه نگری در تمامی مراحل فرآیند نوآوری داشته باشیم.
شایان ذکر است تفکیک مراحل فرآیند نوآوری به این مفهوم نیست که این فرآیند خطی است، بلکه هدف شناسایی برخی از عوامل و مولفههای موثر در توسعه تکنولوژی است (سیف کار، 1380).
توسعه تکنولوژی
به طور کلی منظور از توسعه تکنولوژی فرآیند هدایت، تقویت، گسترش و ارتقاء سطح تکنولوژیهای موجود و هم چنین کسب تکنولوژیهای نوین برای نیل به اهداف برنامههای توسعه میباشد. در حالی که انتقال تکنولوژی عبارت است از فرآیند کلی عرضه و تقاضای تکنولوژی که گسترهای از ماشینآلات، ابزار، خدمات اطلاعاتی، مهارتها ودانش فنی را شامل میگردد. در قیاس با انتقال تکنولوژی که بیشتر به دنبال افزایش کمی ظرفیتها است، هدف توسعه تکنولوژی بر ارتقاء کیفیت و بهینهسازی تکنولوژی متمرکز است (مهدوی، 1379).
بسیاری از صاحب نظران معتقدند عوامل موثر در فرآیند توسعه تکنولوژی، شامل کشش تقاضا و فشار عرضه است و تعامل بین محرکهها (انگیزش)، توانمندیها و نهادهای مرتبط نیز به توسعه تکنولوژی میانجامد.
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 28 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید
دانلود مقاله تکنولوژی وترویج کشاورزی