فی بوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی بوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلودمقاله ای پیرامون آخرت شناسى(ESCHATOLOGY)

اختصاصی از فی بوو دانلودمقاله ای پیرامون آخرت شناسى(ESCHATOLOGY) دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 الف. امتناع تناسخ
صرف نظر از افراد نادرى چون قطب الدّین شیرازى فلاسفه مسلمان نظریه تناسخ یا انتقال نفس را رد کرده اند. ملاّصدرا برهانهاى عام مشّائیان در مثل ابن سینا را در ردّ تناسخ توصیف و از آن حمایت مى کند. برابر این ادله عام رابطه نفس با بدن از گونه رابطه صورت و ماده و ارتباط عمیقى است. در شیئ مرکّب از یک ماده و صورت اگر صورت یا مادّه از میان رود کامل کننده آن (ماده یا صورت) هم از بین خواهد رفت و گفتن این که یا صورت به مادّه دیگرى منتقل شده است یا ماده به صورت دیگرى انتقال یافته قول نامعقولى است. کلّ آن (ماده و صورت) از بین مى رود و به جاى آن کلّ به طور کامل جدیدى پدیدار مى شود. در مواردى مانند نفس انسان که جوهرى تباهى ناپذیر است و بویژه در مورد نفوس انسانى به فعلیّت رسیده و رشد یافته که به مرحله عقل
محض رسیده اند قول به تناسخ نابخردانه است چون چنین نفسهایى دیگر نیازى به بدن ندارند.1
امّا غیر از این ملاّصدرا برهان ویژه خودش را که بر تصوّر او از (حرکت جوهرى) استوار است براى ردّ تناسخ به کار مى گیرد. برابر این نظریه هم نفس و هم بدن در آغاز بالقوّه اند. وقتى این بالقوّگیها کم کم به فعلیّت مى رسند نفس و بدن به عنوان یک کلّ مرکب با یک جریان تکاملى به حرکت صعودى درمى آیند.
این چنین نیست که نفس به تنهایى حرکت کند و بدن ساکن باقى بماند یا به عکس بلکه مجموع آن دو از رهگذر کمال تدریجى به مرتبه وجودى جدیدى مى رسند. وقتى نطفه بدل به جنین مى شود نه تنها حیات به وجود مى آید بلکه تغییرى جسمانى هم ایجاد مى شود.
و این رشد دوجانبه در طول عمر ادامه مى یابد. از آن جاکه این حرکت غیرقابل برگشت است نامعقول خواهد بود که نفس رشد یافته پس از ترک بدن خودش بخواهد وارد بدن رشد نایافته جدیدى شود و از نو شروع به رشد کند. به عبارت دیگر آن سیر قهقرایى که لازمه اعتقاد به تناسخ است امرى است محال.2
با این همه انکار تناسخ اشکالهاى جدّى خاصّى را به همراه دارد که پاره اى از آنها ناشى از متون دینى است و پاره ٌ دیگر ناشى از دیدگاههاى خاص فلسفى درباره سرنوشت انسانهاى رشدنیافته دیدگاههایى که مقبول صدرا هم هست.
ازجمله مشکلات دینى فرازها و آیه هایى از قرآن و فرازها و جمله هایى از روایات است که [برابر آنها ] خداوند گروهى از آدمیان را به دلیل کردار بدشان به شکل میمون و خوک درمى آورد.3 به طور کلّى نظریه هاى مشهور معاد جسمانى که به اتّحاد دوباره نفسها با بدنهاى جدید نظر دارند ناگزیر بر تناسخ استوارند. براساس آراى فلسفى مربوط به آخرت [نیز]
نفوس رشد نایافته چون برهنه از بدن نمى توانند بود و بدن خاکى هم باقى نیست باید با بدنى از نوع دیگر اتّحاد یابند و تناسخ هم به طور دقیق به معناى همین اتّحاد نفس با بدنى دیگر است.
ملاّصدرا مى گوید: به دلیل این اشکالهاست که گفته اند: همه اقوال مربوط به معاد جسمانى ناگریز مبتنى بر تناسخند.4 ملاّصدرا به همه این اشکالها براساس دیدگاههاى خود در باب (حرکت جوهرى) و (عالم مثال) پاسخ مى دهد.
همه نفوس رشد نایافته یا نفوسى که در این زندگى کردارهاى زشتى انجام داده اند چون نمى توانند برهنه از بدن باشند و چون این بدن مادّى نمى تواند پس از نابودى دوباده زنده شود با تجسّم اعمال و حالات روانى ذاتى که در این زندگى تحصیل کرده اند بدنى از خود به صورت بدن عالم مثال خلق مى کنند که در آن همه حالتها و طبایع روانى به صور عینى دگر مى شوند که هنگام بحث از مسأله معاد به آن خواهیم پرداخت. بدین سان نفسى که به آز بسیار دچار است خودش را به صورت یک خوک واقعى خواهد دید. نفس لجوجِ خیره سر به شکل درازگوش درخواهد آمد. از راه مجسّم ساختن خلق و خوى خویشتن در خارج به صورت بدنى واقعى.
هنگامى که قرآن مجید مى فرماید شمارى از مردم تبدیل به میمون مى شوند از حادثه اى سخن مى گوید که نه در این دنیا بلکه در عالم مثال رخ داده است جایى که… در عالم مثال همه رخدادهاى مربوط به معاد جسمانى در آن رخ مى دهد.
ملاّصدرا در کتاب (شواهدالرّبوبیه) خود بر این نظر است: چنین افرادى حتّى در این زندگى نیز مى توانند به جایى برسند که در ظاهر همانند حیواناتى باشند که ویژگیهاى درونى آنان همانند آنهاست. (صفحه 233 سطر 9 به بعد).
برابر نظر صدرا این نظریه دو فرق
مهم با تناسخ دارد که این دو را به روشنى از یکدیگر جدا مى کند.
1. تناسخ درباره حیات اخروى; یعنى جهان دیگرى سخن نمى گوید بلکه از این جا یعنى همین جهان صحبت مى کند. امّا زندگى در این دنیا برابر نظر ملاّصدرا تنها یک بار است و تکرار نمى تواند شد. این بدان جهت است که مجال عمل و پیشرفت جوهره این زندگى است و این فرصت تنها یک بار به دست مى آید هرچند تغییر و تحوّل در جهان دیگر هم رخ تواند داد و رخ هم مى دهد امّا نه براساس فعلیّت استعدادها کار و موفقیّت بلکه از راه علل دیگر. کارکردن و کسب خیر و شر تنها از ویژگیهاى این زندگى است.5
2.باورمند به تناسخ از تغییر مکانى و شخصى سخن مى گوید. در حالى که لازمه نظریه ما تغییر تکاملى یا تغییر در شؤون موجود است تنها زمانى که شخصى یکسان باقى بماند. از این روى در حالى که برابر نظر ما یک شخص است که از مرحله جنین تا مرحله انسان رشد مى کند و پس از مرگ هم هویّت خود را حفظ مى کند برابر نظر قائلان به تناسخ در هنگام مرگ نفس به بدن دیگرى در جاى دیگر سفر مى کند و درنتیجه هویّت خود را از دست مى دهد.6
اگر حرکت تکاملى و مستمر باشد و بى وقفه به گونه اى که هر فردى هویّت خود را حفظ کند و به علاوه اگر این جریان یک سویه و غیرقابل برگشت باشد در آن صورت به یک تعبیر بنا به تعریف همه نفوس در جهان دیگر باید سعادتمند باشند و کسى نباید از شقاوت و عذاب پاره اى نفسها سخن بگوید.
ملاّصدرا به این اشکال پاسخ مى دهد: شقاوت نفسهاى شر و ناقص خودش هم درنتیجه تکامل آنهاست. چون چنین نفسهایى در حالى که در این زندگى با شر آفرینى احساس درد نمى کنند بعد از مرگ که گامى است به جلو احساس درد خواهند کرد [یعنى
احساس درد خود پیشرفتى است که پس از مرگ حاصل مى شود]. از آن جاکه نفسهاى بدکار عادت به لذتهاى جسمانى را در خویش راسخ ساخته اند و چون بدن مادّى با مرگ از میان مى رود این نفسها از تنها منشأ لذّتى که مى شناخته اند یعنى بدن محروم خواهند شد.7
3. همه انسانها افراد نوع همانندى هستند و از ماهیّت یکسانى برخوردارند; امّا در زندگى اخروى تا آن جا تفاوتهاى ماهوى مى یابند که برخى عقول غیرجسمانى مى شوند. در حالى که برخى دیگر داراى نوعى بدن هستند و در عالم مثال واقعند نه در قلمرو عقل محض و این یک امر متناقض است. ملاّصدرا براساس نظریه اش در باب تکامل وجود یک بار دیگر هم با این اشکال رو به رو مى شود. ویژگى تکامل وجود عبارت است از: حرکت از تمایزِ کم تر به سوى تمایز بیش تر از حالت بالقوّه محض و عام ماده اولى از طریق سلسله صعودى اجناس فصول و انواع تا این که به انسان برسد. نوع انسانى به نوبه خود در زندگى اخروى همانند جنسى واقع مى شود که به تناسب تحصیل صور معقول بیش تر متمایز خواهد شد.8
در نهایت ما به نقطه اى خواهیم رسید که هر فرد انسانى فى حد نفسه یک نوع مى شود. همانند عقلهاى مفارق که هر یک به تنهایى یک نوع است.
بارى باورمند به تناسخ به این باور دینى که در جهان آخرت نفس با بدن متّحد مى شود. استدلال مى کند و مى پرسد که آیا این اعتقاد مستلزم نوعى تناسخ نیست؟ چه این که به اعتراف خود فلاسفه این بدن همان بدنى نیست که نفس در وجود زمینى خود با آن در پیوند بود.
ملاّصدرا پاسخ مى دهد: این بدن بیانى نمادین از حالتهاى ذاتى نفس است و مانند بدن زمینى استعدادها و وجود جداگانه و مستقل ندارد. این بدن تنها نمادى از نفس است و پیوند آن با
روح همانند پیوند تصویر یا سایه با صاحب تصویر و یا پیوند تالى با مقدّم است و مرتبه مستقل یا ماهیّت جداگانه و مستقلى از خود ندارد.
سپس اشکال کننده در جواب مى گوید: عبارات قرآن به روشنى حاکى از این است که بدن در جهان آخرت همان بدن زمینى است نه این که تنها بدنى نمادین باشد. ملاّصدرا این را مى پذیرد; امّا اضافه مى کند: این بدن تنها صورتى شبیه با بدن زمینى دارد; امّا مادّه بدن زمینى را ندارد. حتّى هویّت بدن زمینى هم با صورت آن حفظ مى شود نه با مادّه اش که همیشه در حال تغییر است. بدن انسان در لحظه معیّنى از این زندگى عبارت است از همان صورت به همراه یک مادّه نامعیّن (مبهم). در جهان آخرت. این بدن صورت جسمانى محض بدون مادّه خواهد بود; امّا این صورت جسمانى هویّت این بدن را حفظ خواهد کرد.9
فلاسفه اى مانند ابن سینا بر این باورند که نفسهاى شر و رشدنایافته بعد از مرگ نیاز به بدن دارند. چون برابر نظر آنان همه نفوس انسانى ازجمله نفوس رشد نایافته به دلیل تباهى ناپذیریشان باقى مى مانند. امّا کسانى که در عین حال نه به تناسخ اعتقاد دارند و نه عالم مثال (یا نمادها) رامى پذیرند با اشکالهاى جدّى رو به رویند.
ابن سینا دیدگاهى را به شمارى از دانشمندان (مانند فارابى) نسبت مى دهد بدون این که خودش را متعهد به آن نشان دهد که چنین نفوس رشدنایافته یا شرورى پس از مرگ خودشان را به نوعى بدن آسمانى مى پیوندانند. به نظر مى رسد که ابن سینا معتقد است که چنین نفوسى پس از مرگ همراه با قدرت و قوّت تخیّلى خود که جاى ادراک حسّى را مى گیرد باقى مى مانند و درنتیجه نوعى لذّت و درد جسمانى را احساس مى کنند.10
روشن است که این نظریه در نتیجه با تفسیر و تفصیل نظریه عالم مثال کامل که پس از اشارات مبهم غزالى
سهروردى نخستین فیلسوفى بود که به روشنى آن را اثبات کرد سازگار است.11امّا سهروردى با نظریه پیوند این نفوس با یک بدن آسمانى یا فلک سماوى موافق است همچنان که در رو در رویى ما با مسأله رابطه بدن و نفس اشاره شد سازگار است. صدرا دیدگاه بالا را نقد مى کند به این دلیل که این واقعیّت در آن نادیده گرفته مى شود که میان نفس و بدن آن پیوند قوى و منحصربه فردى وجود دارد که نمى تواند میان نفس ازبین رفته و بدنى آسمانى حاصل شود. به هر حال بدن بهشتى نفس سازوار با خود را دارد و وقتى که دیگر نفسهاى از بین رفته انسانى به آن پیوست شوند دربردارنده به حقیقت پیوستن چند نفس در یک بدن است یا اتّهامى که فلاسفه به باورمندان به تناسخ نسبت داده اند.12 که پیش از این اشاره شد و به شرح در بخش ج این فصل هم خواهد آمد. دردها و لذّتهاى جسمانى با پیوستن نفس به بدن مثالى نه در این جهان بلکه در عالم مثال بر نفس عارض خواهد شد.
ب. براهانهاى اثبات حیات اخروى:
قبل از اثبات حیات اخروى هم براى نفس و هم براى بدن ضرورى است شرح ملاّصدرا را در مورد اشکالهاى وارد بر حیات اخروى و نیز دیدگاههایى که در زمینه این موضوع مهم ابرازشده ارائه کنیم. برخى از طبیعت گرایان و پزشکان امکان وجود حیات اخروى را به دلیل انکار وجود مجزّاى نفس از بدن رد کرده اند و مى گویند: که پس از آن که بدن نابود شد نمى تواند از نو خلق شود. درباره گالِن گزارش شده است که او نسبت به جهان دیگر نفس تردید داشت. چون به وجود مجزاى آن اطمینان نداشت. امّا دلیلهاى ما تا به حال به روشنى ثابت کرده است که نفس آدمى وقتى کار خود را به عنوان صورت بدن شروع مى کند مى تواند به نقطه اى از رشد عقلانى برسد که با عقل فعّال متّحد گردد. وجود عقل فعّال نه باوجود دادن
خداوند به آن بلکه با خود وجود خداوند است و درنتیجه به یک معناى خاص بخشى از خداوند است.13
برخى از فلاسفه مانند اسکندر افرودیسى به این نظر که موردقبول ابن سینا هم در برخى آثار مختصر ترش مانند المجالس السبعه قرار گرفته است معتقدند: نفوسى که به نقطه عقل بالفعل رسیده اند بدون بدن باقى مى مانند نفوس رشد نایافته با مرگ جسمانى از بین مى روند و درنتیجه حیات اخروى ندارند.14

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله 46  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله ای پیرامون آخرت شناسى(ESCHATOLOGY)

دانلودمقاله ای پیرامون وظائف مسلمانان در برابر پیامبر (ص)

اختصاصی از فی بوو دانلودمقاله ای پیرامون وظائف مسلمانان در برابر پیامبر (ص) دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 


از مسائلى که قرآن به آن اهمیت خاصى داده است، وظیفه جامعه اسلامى نسبت به پیامبر گرامى است، ما در این بخش به وظائف دهگانه‏اى که قرآن از آنها یاد مى‏کند، اشاره مى‏نمائیم و تشریح خصوصیات این وظائف از قلمرو بحث ما بیرون است .

 

- اطاعت از پیامبر (ص)

 

پیامبر گرامى را از آن نظر که وحى الهى را از مقام ربوبى دریافت مى‏کند، نبى (آگاه از اخبار غیبى) و از آن نظر که مأمور به ابلاغ پیامى از جانب خدا به مردم است، رسول مى‏نامند، پیامبر در این دو مقام، فاقد امر و نهى و اطاعت و عصیان است و وظیفه‏اى جز پیام‏گیرى و پیام رسانى ندارد و لذا قرآن درباره او مى‏فرماید:

 

«ما على الرسول الا البلاغ و الله یعلم ما تبدون و ما تکتمون (مائده /99): براى رسول وظیفه‏اى جز ابلاغ نیست و خدا از آنچه که آشکار مى‏سازید و یا پنهان مى‏دارید، آگاه است».

 

اگر قرآن در قلمرو رسالت، براى رسول حق اطاعت قائل مى‏شود و مى‏فرماید: «و ما ارسلنا من رسول الا لیطاع باذن الله (نساء /64): هیچ رسولى را اعزام نکردیم مگر اینکه به فرمان خدا، از او اطاعت شود»، مقصود اطاعت طریقى است نه موضوعى، یعنى به پیامهاى او گوش فرا دهند و به گفته‏هاى او مانند انجام نماز و پرداخت زکات جامعه عمل بپوشانند، انجام چنین وظائفى در حقیقت، اطاعت فرمان خدا است، نه اطاعت پیامبر، هر چند به صورت ظاهر اطاعت پیامبر نیز به شمار مى‏رود و قرآن ماهیت این نوع اطاعتها را در آیه دیگر به صورت روشن بیان مى‏کند و مى‏فرماید: «من یطع الرسول فقد اطاع الله (نساء /80): هر کس رسول را فرمان برد، خدا را فرمان برده است».

 

بنابراین، در بعضى از موارد که قرآن براى رسول به عنوان رسالت حق اطاعت قائل شده است، اطاعت حقیقى او نیست، بلکه اطاعت خدا است و به گونه‏اى به او نیز نسبت داده مى‏شود از این جهت قرآن شخصیت رسول را از «مقام رسالت» چنین ترسیم مى‏کند:

 

«انما انت مذکر لست علیهم بمصیطر (غاشیه /1-22): یادآورى کن تو تذکر دهنده‏اى، نه مسلط بر آنها».

 

در قلمرو اطاعت: در حالى که رسول گرامى یادآور و آموزنده و پیام رسانى بیش نیست، گاهى از جانب خدا داراى مقام امامت شده و «مفترض الطاعه» مى‏گردد که با توجه به آن، خود شخصاً داراى مقام امر و نهى مى‏شود.

 

در این قلمرو، پیامبر فقط گزارشگر وحى، و پیام رسان الهى نیست، بلکه رئیس دولت اسلامى است که براى تنظیم امور امت، باید به نصب و عزل فرماندهان و قاضیان و اعزام سپاه و عقد معاهدات بپردازد.

 

رسول گرامى آنگاه حقیقتاً داراى امر و نهى مى‏گردد که از طرف خدا به عنوان زمامدار مسلمانان، قاضى و داور آنان، و مدیر کلیه شؤون اجتماعى و سیاسى واقتصادى و دینى معرفى گردد؛ در این هنگام است که او علاوه بر اطاعت طریقى، داراى حق اطاعت موضوعى مى‏گردد که فرمانبر از دستورات او مایه پاداش، و نافرمانى موجب کیفر مى‏گردد.

 

قرآن روى اطاعت پیامبر در موارد زیادى تکیه مى‏کند و بر مفسر محقق لازم است میان دو نوع اطاعت (طریقى و موضوعى) فرق بگذارد و آیات را بر دو نوع تقسیم کند.

 

الف: گروهى که بر اطاعت رسول فرمان مى‏دهند و قرائن گواهى مى‏دهد که مقصود از اطاعت او، همان انجام دستورات الهى است که او تبلیغ مى‏کند، مانند انجام فرائض و دورى از محرمات در این صورت اطاعت رسول راهى است براى اطاعت خدا،و خود رسول در حقیقت، اطاعت و عصیانى ندارد.

 

ب: گروهى که او را به عنوان «اولى الامر» و فرمانده وقاضى و داور معرفى مى‏کند و دست او را در تنظیم امور اجتماع باز نهاده و به او حق امر و نهى مى‏دهد در چنین مواردى، اطاعت او خود، موضوعیت پیدا مى‏کند و داراى احکام و خصائص مى‏گردد.

 

آیات مربوط به بخش نخست به خاطر کثرت، نیاز به بیان ندارد، مهم آیات مربوط به بخش دوم است که برخى را یادآور مى‏شویم:

 

- «اطیعو الله و اطیعوا الرسول و اولى الامرمنکم (نساء /59) : خدا را اطاعت کنید و رسول و صاحبان فرمان از خود را اطاعت کنید».

 

شکى نیست که رسول در آیه، خود از افراد «اولى الامرمنکم» مى‏باشد و به خاطر احترام بیشتر از وى، جداگانه از او نام برده شده، و (اولى الامر» زمامداران واقعى جامعه اسلامى هستند که از جانب خدا به این مقام نائل شده‏اند و به خاطر داشتن چنین مقامى، داراى امر و نهى واقعى بوده و براى خود اطاعت و عصیانى دارند.

 

- «فلا و ربک لا یومنون حتى یحکموک فیما شجربینهم ثم لا یجدوا فى انفسهم حرجا مما قضیت و یسلموا تسلیماً (نساء /65): چنین نیست، سوگند به پروردگار تو، مؤمن نخواهند بود مگر این که تو را در اختلافهاى خود داور قرار دهند آنگاه از داورى تو در دل، احساس ناراحتى نکنند و کاملاً تسلیم گردند».

 

در این مورد رسول خدا به صورت قاضى و داورى، تجلى نموده و براى حفظ نظام داراى مقام امر و نهى خواهد بود و اگر مطاع نباشد و دستورهاى او اجراء نگردد، داورى مختل، و هرج مرج بر جامعه حاکم مى‏گردد.

 

- «فلیحذر الذّین یخالفون عن امره ان تصیبهم فتنه او یصیبهم عذاب الیم (نور /63): آنان که با فرمان پیامبر مخالفت مى‏ورزند از آن بترسند که فتنه و یا عذاب دردناکى دامنگیر آنان گردد».

 

جمله «عن امره» حاکى از آن است که پیامبر در این چشم انداز گذشته بر مقام تبلیغ و تبیین شریعت، امر و فرمان دارد که مخالفت آن، داراى واکنش سختى است .

 

مؤید مطلب، این است که آیه مربوط به مسأله جهاد و حضور در میدان نبرد است در این شرائط پیامبر، مبلغ احکام نیست، بلکه فرمانده «واجب الطاعه» است که باید دستورهاى او مو به مو مورد اجرا قرار گیرد.

 

- «انما المؤمنون الذین آمنوا بالله و رسوله و اذا کانوا مع على امر جامعه لم یذهبوا حتى یستا ذنوه ان الذّین یستا ذنوک اولئک الذین یؤمنون بالله و رسوله فاذا استاذنوک لبعض شانهم فأذن لمن شئت منهم و استغفرلهم الله ان الله غفور رحیم» (نور /62).

 

«مؤمنان واقعى کسانى هستند که به خدا و رسول ایمان دارند واگر در امر مهمى با او باشند بدون اذن او به جایى نمى‏روند. آنان که از تو اذن مى‏گیرند آنها کسانى هستند که به خدا و رسول او ایمان آورده‏اند در این صورت هرگاه برخى ازآنان براى کارهاى خود اجازه بگیرند، به آن کس که بخواهى اذن بده و براى آنان طلب آمرزش کن، خدا بخشاینده و رحیم است».

 

الزام به استجازه به هنگام ترک میدان نبرد و یا به هنگام ترک مجلس که براى مشورت درباره امر مهمى برگزار شده، نشانه مقام و منصب خطیر رسول گرامى است که حرکات و سکنات افراد باید زیر نظر او صورت پذیرد.

 

- «النبى اولى بالمؤمنین من انفسهم (احزاب /6): پیامبر به مؤمنان از خود آنان اولى است» این نوع اولویت که در هیچ تشریعى در جهان نظیر آن دیده نشده است، از جانب «مالک النفوس» به پیامبر افاضه شده که از آن در مصالح جامعه اسلامى بهره بگیرد، و افراد به فرمانهاى او گوش فرا دهند و خواست او را بر خواست خود مقدم بدارند و مفاد این آیه در همین سوره به صورت روشن نیز وارد شده چنانکه مى‏فرماید:

 

- «و ما کان لمؤمن ولا مومنه اذا قضى الله و رسوله امر ان یکون لهم الخیرة من امرهم و من یعص الله و رسوله فقد ضل ضلالاً مبیناً» (احزاب /36).

 

«بر هیچ مرد و زن مؤمن آنگاه که خدا و پیامبر او در موردى فرمان دادند هیچ نوع اختیارى درکارشان نیست هر کس که خدا و رسول او را مخالفت کند، آشکارا گمراه شده است».

 

دادن چنین قدرت و موقعیتى بر پیامبر نشانه دعوت به حکومت فردى و استبدادى شخص نیست زیرا اگر پیامبر خدا یک فرد عادى بود، طبعاً دادن چنین قدرتى به او، جز استبداد و حکومت فرد بر جمع چیز دیگرى نبود، در حالى که او چنین نیست او یک فرد وارسته از هر نوع خودخواهى است که جز رضاى خدا خواهان چیزى نیست، او در رفتار و گفتار خود، به وسیله «روح القدس» تأیید شده و از هر لغزشى مصون مى‏باشد در این صورت امر و فرمان او مظهر فرمان خداست که از زبان او به مردم ابلاغ مى‏گردد.

 

به خاطر چنین عصمت و مصونیتى است که خدا در دو آیه زیر، هر نوع پیشدستى را بر او تحریم مى‏کند و مى‏فرماید:

 

7-«یا ایها الذین آمنوا لا تقدموا بین یدى الله و رسوله و اتّقوا الله ان الله سمیع علیم (حجرات /1) اى افراد با ایمان بر خدا و رسول او پیشى نگیرید و از (مخالفت) خدا بپرهیزید خدا شنوا و دانا است».

 

- «و اعلموا ان فیکم رسول الله لویطیعکم فى کثیر من الامر لعنِتّم (حجرات /7): بدانید در میان شما است پیامبر خدا اگر در بسیارى از امور از شما پیروى کند شماها به زحمت مى‏افتید».

 

دلائل اطاعت پیامبر بیش از آن است که در این جا منعکس گردید، آنچه مهم است تعیین حدود اطاعت و قلمرو آن است که به گونه‏اى فشرده بیان مى‏گردد:

 

قلمروهاى سه گانه اطاعت: با توجه به آیاتى که در زمینه اطاعت رسول گرامى وارد شده مى‏توان قلمرو اطاعت او را در زمینه‏هاى مسائل سیاسى و قضائى و نظامى محدود ساخت.

 

پیامبر گرامى علاوه بر مقام تبلیغ احکام،رهبر سیاسى و مرجع قضائى و فرمانده کل قوا است و در این زمینه‏ها «نافذ القول» و مطاع مى‏باشد و ما در هر مورد، نمونه‏اى را متذکر مى‏شویم:

 

الف: اطاعت در قلمرو مسائل سیاسى: یکى از مسائل حساس به هنگام جنگ، اخبار جبهه‏ها و گزارشهاى مربوط به پیروزى و شکست است تصمیم‏گیرى در پخش و عدم پخش این گونه گزارشها، نیاز به تفکر و اندیشه، و رعایت مصالح عمومى دارد از این جهت قرآن شخص پیامبر را معرفى مى‏کند آنجا که مى‏فرماید:

 

«هنگامى که خبرى ایمنى بخش یا بیم زا (از پیروزى و شکست) به آنان برسد فوراً آن را پخش مى‏کنند و اگر آن را به پیامبر و صاحبان فرمان از آنها ارجاع کنند اهل استنباط و ریشه یاب از آنان، از حقیقت مطلب آگاه خواهند شد (و حقیقت را به آنان بازگو خواهند کرد) اگر کرم و رحمت او نبود همگى جز گروه کمى از شیطان پیروى مى‏کردند».(نساء /83).

 

پخش بى موقع خبر پیروزى چه بسا مایه غرور مى‏گردد، همچنانکه اشاعه خبر شکست موجب تضعیف روحیه‏ها مى‏گردد و لذا وظیفه مسلمانان جز این نیست که اخبار رسیده را در اختیار پیامبر گرامى و صاحبان فرمان از خود (که به فرمان پیامبر داراى مقاماتى شده‏اند) بگذارند تا آنان پس از ریشه‏یابى و تحقیق، دیگر مسلمانان را از حقیقت امر آگاه سازند، البته این آیه مربوط به رهبرى سیاسى پیامبرگرامى است و اگر از «اولى الامر» نام مى‏برد منافاتى با رهبرى سیاسى رسول خدا ندارد زیرا «اولوالامر» به فرمان او «صاحبان فرمان» و «پیشوایان مردم» مى‏گردند بالأخص که از نظر روایات، مقصود از آن «پیشوایان معصوم» است که پس از پیامبر گرامى مرجع سیاسى مى‏باشند.

 

ب: اطاعت در قلمرو مسائل قضائى: اگر پیامبر به حکم این آیه یگانه رهبر سیاسى است به حکم آیات دیگر، یگانه مرجع قضائى نیز مى‏باشدو داورى داوران دیگر به فرمان و نصب او رسمیت پیدا مى‏کرد و چنانکه مى‏فرماید:

 

«یا ایها الذین آمنوا اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولى الامرمنکم فان تنازعتم فى شى‏ء فردوه الى الله و الرسول ان کنتم تومنون بالله و الیوم الاخر ذلک خیر و احسن تاویلاً» (نساء /59).

 

«اى افراد با ایمان خدا را اطاعت کنید و پیامبر خدا و صاحبان فرمان از خود را اطاعت نمائید اگر در چیزى نزاع کردید آن را به خدا و پیامبر ارجاع دهید اگر به خدا و روز رستاخیز ایمان دارید، این براى شما بهتر است و عاقبت و پایان نیکویى دارد».

 

اگر این آیه دستور مى‏دهد که مشکلات قضائى را به خدا و رسول او باز گردانیم مقصود از ارجاع به خدا ارجاع به نماینده او است.

 

به خاطر همین اصل که پیامبر یگانه مرجع قضایى مسلمانان است، خدا گروهى را که با وجود پیامبر، به حکام باطل مراجعه مى‏کردند، سخت نکوهش مى‏کند و مى‏فرماید:

 

«آیا ندیدى کسانى را که مدعى ایمان به آنچه که بر تو و بر پیشینیان از تو نازل شده است، مى‏باشند، و مى‏خواهند مظاهر طغیان (حکام باطل) را به داورى بطلبند و شیطان مى‏خواهد آنها را شدیداً گمراه کند».(نساء /60).

 

مراجعه به طاغوت، دام شیطانى است که مى‏خواهد انسانها را از راه راست (داورى پیامبر معصوم) به بیراهه ببرد.

 

این آیات، پیامبر را یگانه رهبر سیاسى و مرجع قضائى معرفى مى‏کند و مسلمانان را موظف مى‏دارد که حتماً به او مراجعه کنند و از مراجعه به غیر که همگى مظاهر طاغوت و حکام باطل و خودکامه‏اند، خود دارى نمایند و فرمانهاى او را محترم بشمارند.

 

ج: اطاعت در قلمرو مسائل نظامى: قرآن پیامبر را یگانه مرجع نظامى مى‏داند به اندازه‏اى که جزئى‏ترین مسائل نظامى باید با اجازه او صورت پذیرد مانند ترک میدان جنگ که باید به اذن او باشد و اگر اذن او نباشد، باید حضور خود را در میدان بر همه چیز مقدم بدارند چنانکه مى‏فرماید:

 

«انما المؤمنون الذین آمنوا بالله و رسوله و اذا کانوا معه على امر جامع لم یذهبوا حتى یستا ذنوه» (نور /62).

 

«افراد با ایمان کسانى هستند که به خدا و پیامبر او ایمان آورده‏اند آنگاه که در کارى که اجتماع در آن لازم است بدون اجازه او به جایى نمى‏روند».

 

لفظ «امرجامع» به معنى کار مهمى است که اجتماع مردم در آن لازم است و مصداق واضح آن مسأله جهاد با دشمن و مبارزه با او است و شأن نزول آیه همین معنى را تأیید مى‏کند.

 

اگرپیامبر در این آیات، یگانه رهبر و مرجع در امور سیاسى و قضائى و نظامى معرفى شده به خاطر حفظ مصالح جامعه است که باید تمام تشکیلات در نقطه‏اى متمرکز شده و مدیریت‏هاى رده‏هاى گوناگون به مدیریت واحد باز گردد و یک فکر و اندیشه بر تمام تشکیلات سایه افکند.

 

به خاطر همین مقام نظامى است که خدا اجازه نمى‏دهد (آنگاه که پیامبر مردم را به جهاد دعوت مى‏کند) اهل مدینه و بادیه نشینان آنها، از پیامبر تخلف جویند و براى حفظ جان خود از جان او چشم بپوشند چنانکه مى‏فرماید:

 

«ما کان لا هل المدینة و من حولهم من الاعراب ان یتخلفوا عن رسول الله و لا یرغبوا بانفسهم عن نفسه» (توبه /120).

 

«هرگز بر اهل مدینه و بادیه نشینان اطراف آن روا نیست که از پیامبر خدا تخلف جویند و براى حفظ جان خود، از او اعراض نمایند».

 

این آیات که نمونه آنها در قرآن فراوان است ایجاب مى‏کند که مسلمانان وظیفه دارند که در مسائل سیاسى و قضائى نظامى و... به او مراجعه کنند و از سخنان او تخلف و تخطى ننمایند و در حقیقت قلمرو لزم اطاعت را روشن مى‏سازند.

 

- احترام پیامبر (ص)

 

تکریم بزرگان و ارج نهادن بر شخصیت‏هاى الهى با اعتقاد به عبودیت و بندگى آنها، تعظیم خداى سبحان است، احترام آنان نه تنها از این نظر است که انسان‏هاى کاملى بودند که راه سعادت را به روى انسان‏ها گشودند، بلکه در بزرگداشت آنها، انگیزه دیگرى در کار است که عارفان را به احترام و تعظیم آنها وا مى‏دارد و آن، ارتباط محکم و پیوند استوار آنها با خدا است که آنى با او به مخالفت برنخاسته و پیوسته مجریان فرمانهاى خدا و پویندگان راه کوى او بودند.

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  60  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله ای پیرامون وظائف مسلمانان در برابر پیامبر (ص)

دانلود مقاله پیرامون کاربرد فناوری نانو در دندان پزشکی

اختصاصی از فی بوو دانلود مقاله پیرامون کاربرد فناوری نانو در دندان پزشکی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

موضوع :

 تحقیق و مقاله کاربرد فناوری نانو در دندان پزشکی

فایل PDF

 

شرح مختصر : دندان ها یکی از اولین اعضایی هستند که در برخورد با اشخاص دیده می شوند و در زیبایی و جذابیت انسان بسیار مؤثرند از این رو،تا امروز تلاش های بسیار فراوانی برای موفقیت هرچه بیشتر در افزایش دوام، سفیدی و درخشندگی دندان ها انجام پذیرفته است. فناوری نانو قادر است در این راستا کمک شایانی نموده و پیشرفت شگرفی را در دندان پزشکی به وجود آورد. فناوری نانو می تواند ساخت و تولید موادی در مقیاس های کوچک ( در حد نانو) را به عهده گیرد که در علم دندان پزشکی مورد استفاده قرار گرفته و به پایداری و استحکام دندان ها کمک نماید. با توجه به امکان دستکارى در عمده خواص مواد به کمک فناورى نانو، می توان به ساخت محصولات با کیفیت تر و بهره وری بیشتر امیدوار بود. این یک ایده نوین در جهت پیشرفت فناوری نانو و علم دندان پزشکی در کنار یکدیگر است و تحقق صنعتی تحقیقات انجام یافته در این راستا، نیازمند تعامل اندیشمندان حوزه نانو با محققان در زمینه دندان و حمایت دولت ها و صنعتگران برای تولید مواد و تجهیزات نانویی و همچننین پشتیبانی مالی آنهاست. در این پروژه سعی شده آخرین دستاوردها در زمینه های نانو پودرهای هیدروکسی آپاتیت، خمیر دندانهای سفید کنندۀ نانویی و نانو کامپوزیت ها مرور گردیده و در پاین چشم انداز آیندۀ دندان پزشکی در تعامل با فناوری نانو ترسیم گردد


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله پیرامون کاربرد فناوری نانو در دندان پزشکی

دانلود مقاله علمی پیرامون کاربرد هیدرولیک و پنوماتیک

اختصاصی از فی بوو دانلود مقاله علمی پیرامون کاربرد هیدرولیک و پنوماتیک دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

موضوع :

 مقاله علمی پیرامون کاربرد هیدرولیک و پنوماتیک

فایل word قابل ویرایش

شرح مختصر : مایعات تقریباً تراکم ناپذیر هستند. این ویژگی سبب شده است که از مایعات به عنوان وسیله مناسبی برای تبدیل و انتقال کار استفاده شود. بنابراین می‌توان از آنها برای طراحی ماشینهایی که در عین سادگی، با نیروی محرک خیلی کم بتواند نیروی مقاوم فوق العاده زیادی را جابجا نماید، استفاده نمود. به این ویژگی و همچنین دانش مطالعه این ویژگی هیدرولیک گفته می‌شود. سیستم هیدرولیک در موارد زیر کاربرد دارد :

1 – در صنعت کشاورزی : که کشاورزدر ضمن راندن تراکتور می تواند

از توان سیال استفاده کند و همچنین در دستگاه های نظیر خرمن کوب وکمباین

وکلوخ شکن و میوه چین و ماشین حفاری و بیل مکانیکی

2 – در خودرو سازی : تر مز هیدرولیک و فرمان هیدرولیک و تنظیم پنوماتیکی صندلی و همچنین در مراحل ساخت بدنه و شکل دادن به ورق خودرو که از پرسهای با تنهای مختلف استفاده می شود

3 – در صنا یع هوای خلبان با کمک این سیستم ارابه های فرود و شهپرها و سکانهای عمودی وبالا برها و با لچه ها را مهار می کند و بدنه هوا پیما هم با پرسهای کششی ساخته می شود

و جالب است که برای تست اینکه بدانند بدنه هواپیما سوراخ نشده باشد فشار باد را بین جداره های بدنه قرار میدهند در صورتی افت فشار داشتیم می فهمیم که جای از بدنه سوراخ است


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله علمی پیرامون کاربرد هیدرولیک و پنوماتیک

بررسی آرای فقهی شهید صدر و شهید مطهری پیرامون اقتصاد

اختصاصی از فی بوو بررسی آرای فقهی شهید صدر و شهید مطهری پیرامون اقتصاد دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

بررسی آرای فقهی شهید صدر و شهید مطهری پیرامون اقتصاد


بررسی آرای فقهی شهید صدر و شهید مطهری پیرامون اقتصاد

پایان نامه کارشناسی ارشد الهیات

گرایش فقه و مبانی حقوق اسلامی

101 صفحه

چکیده:

جوامع بشری برای تأمین نیازها و توسعه‌ی نهادهای خود در ابعاد فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی تدابیر و برنامه‌هایی دارند. صاحب نظران مکاتب گوناگون مادی (مارکیسم و سرمایه‌داری) از دیدگاه خاص خود به موضوع اقتصاد نگریسته و برنامه‌هایی را برای تنظیم امور جامعه خویش ارایه داده‌اند. به مرور زمان و با ایجاد شکاف‌های اقتصادی، بحران‌های اقتصادی، تأسیس و متعاقب آن بایگانی شدن پی در پی مکاتب اقتصادی به دلیل ناهم‌سانی با فطرت و سرشت انسان، جایگاه دین و‌اندیشه‌های دینی در قلمرو اقتصاد برای تنظیم روابط اقتصادی بیش‌تر نمودار شد. آراء و‌اندیشه‌های فقهی صاحب نظران دینی در عرصه‌‌های اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، که متضمن سعادت دنیوی و اخروی افراد در جامعه است با شدّت و ضعف مورد نقد و بررسی قرار می‌گیرد. این نوشتار تلاش می‌کند تا با پرداختن به نظرات و‌اندیشه‌های دو تن از فقهاء و صاحب نظران دینی در حوزه‌ی اقتصاد اسلامی (شهید آیت ا.... محمد باقر صدر و شهید آیت‌ا... مرتضی مطهری) به تبیین مباحث عمده‌ی آن‌ها در این رابطه به پردازد. این بررسی درپی آن است تا نشان دهد که: توسعه‌ی اقتصادی پایدار، سلامت اقتصادی، امنیت روانی و... بدون تأثیرپذیری از یک نظام اقتصادی مبتنی بر آموزه‌های دینی دست نیافتنی است و بنابراین: می‌کوشد با ارایه همه‌ی اقشار در جامعه بین‌المللی باز شناسد تا در آینده بتوان از این مسیر نقبی به سوی اقتصاد اسلامی باز کرد. 

واژه‌های کلیدی: اقتصاد، نظام اقتصادی اسلامی، صدر، مطهری


دانلود با لینک مستقیم


بررسی آرای فقهی شهید صدر و شهید مطهری پیرامون اقتصاد