فی بوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی بوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود مقاله ادبیات مدرن ایران

اختصاصی از فی بوو دانلود مقاله ادبیات مدرن ایران دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

پیشگفتار
ادبیات هر سرزمینی،بخشی است جدایی نا پذیر از تاریخ آن کشور،و تردیدی نیست که یکی از راههای نفوذ به روح هر کشوری ،مرور اد بیات آن است0این ادبیات،در حقیقت ثمره فعالیت آفرینشی ادبی است که در فضای اجتماعی و فرهنگی دوران خود رشد کرده،ومتحول می شود 0گاه اتفاق می افتد که این فضا،مبدل به صحنه چالشی می شود روزافزون،ما بین سنت ادبی معا صر و کهن. با تلاقی بی وقفه این دو ،و همچنین برخورد مابین پاره ای از خط سیرهای ادبی ،تحولات اندک اندک آشکار شده وخطوطی که در این میان برجسته ترند ،به گونه ای محسوس تثبیت می شوند0تعادلی که در این میان بر قرار می شود ،هر اندازه که شکننده باشد،از دو عامل تشکیل شده است نخست ،تحسین وسپس،تکذ یب0
ادبیات مدرن ایران ،زاییده چنین بر خوردهایی است0این ادبیات ،که در لحظاتی حساس از تاریخ ایران چشم گشوده است ،باز تابی است روشن از این تنشها و چالشها، از این پیشرفتها ویا تثبیتهای شکننده و نا پایدار0نا بجاست اگر بپنداریم که می توانیم در چهار چوب صرفا این پیشگفتار،به تشریح تمامی ویژگی های ادبیات مدرن ایران بپردازیم0 اما این نکته بر همگان آشکار است ،که با ارزشترین و پر افتخارترین ثمره این بر خوردها در ادبیات ایران معاصر،پیدایش نوع رما ن است0رمان،ازهمان بدو ظهور در عرصه های ادبی – فرهنگی ایران (مقارن با نیمه دوم قرن نوزدهم میلادی )، بلافاصله با استقبال فراوان روبرو شد ،و به رغم مشکلات نخستینی که پاره ای از نویسندگان ،به منظور وفق ساختارنوشتاری وروایی خود با این نوع ادبی داشتند ،جای خود را در جامعه نویسندگان ایران باز کرد . اینگونه بود که نثر معاصر ایران، به کنکاش در حیطه رمان پرداخت، و به تدریج خود را از بند سبک پر طمطراق و متکلف حاکم بر ادبیات کلاسیک در حوزه نثر رهانید و از آن فاصله گرفت. در این میان، شاعران بیش از همه با ظهور این پدیده و یا به عبارت صحیح تر با تجدد ادبی به مخالفت پرداختند . چرا که آنان در حقیقت خود را مدافعان اصلی و مسئولان به حق نگاهبانی و صیانت و پاسداری از سنت هزار ساله شعر فارسی تلقی می کردند. هنگامی که در اوایل قرن حاضر، نیما یوشیج نظام عروض را دگرگون کرد و ساختار و وزنی نوین برای شعر فارسی عرضه نمود همین مدافعان سرسخت شعر کلاسیک او را از هر حیث به باد انتقاد گرفته و از عملکرد او به منزله بدعتی نابجا در سنت ادبی یاد کردند.
بدینسان نوع رمان که ورودی پیروزمندانه به گستره ادبی ایران داشت با مرور ایام اندک اندک با موانع و مشکلات متعددی روبرو شد. از همان اواخر قرن نوزدهم میلادی بسیاری از نویسندگان بر آن شدند تا قابلیت های خود را با بایسته ها و الزامات رمان وفق دهند. اما رقیب اصلی رمان یعنی داستان کوتاه در ابتدای قرن بیستم به عرصه رسید و به صورتی جدی وارد صحنه شد. داستان کوتاه تاخیری را که از حیث زمان ظهور در عرصه ادبیات نسبت به رمان داشت با ارائه شاهکارهای ادبی جبران نمود، و باید اعتراف کرد که در این زمینه با توفیق زیادی مواجه شد. نخستین نویسندگانی که به داستان کوتاه پرداختند- از قبیل محمد علی جمال زاده و یا صادق هدایت – بلافاصله از سوی تازه کاران و نوآموزان به عنوان پیش کسوتان این سبک در ایران معرفی و برگزیده شدند.
مقارن با این دوره بود که داستان کوتاه عهده دار ایفای نقشی بارز شد. این نقش عبارت بود از قابلیت داستان کوتاه در هموار سازی راه برای پرداختن به رمان . در میان نویسندگان ابتدای قرن بیستم بسیاری پیش از پرداختن به رمان و داستان بلند به صورت خود آگاه یا ناخودآگاه به داستان کوتاه روی آوردند. برای این دسته از نویسندگان این مرحله در حقیقت بوته آزمایشی بود که در صورت سرافراز در آمدن از آن امکان گذر به مرحله بعدی یعنی نوشتن داستان بلند و یا به عبارتی "رمان" مهیا می شد.بسیاری از این نویسندگان در همین مرحله گذر توقف کرده و در حیطه داستان کوتاه نویسی به کمال مطلوب دست یافتند. برخی دیگر توانستند از تجربه ای که از نگارش داستان کوتاه کسب کرده بودند بهره برده و به نوشتن نخستین رمان خود بپردازند. در این میان می توان از نویسندگانی همچون صادق هدایت بزرگ علوی و همچنین صادق چوبک یاد کرد. این امر در نیمه دوم قرن بیستم نیز به جز پاره ای موارد واقعاً استثنایی در مورد جمیع نویسندگان صادق است. مقارن با این دوره است که شاهد پای در صحنه گذرادن نخستین رمان نویسان حقیقی ایران می شویم . نام آورترین آنها از داستان کوتاه به مثابه تجربه ای استفاده کردند که راهشان را در رسیدن به تبحر و مهارت کافی برای پرداخت به رمان و ساختارهای پیچیده روایی آن هموار می کرد. نویسندگانی از قبیل : سیمین دانشور (سو و شون)،احمد محمود (همسایه ها) ،هوشنگ گلشیری (شازده اصتجاب) ، اسماعیل فصیح (دل کور) ، شهر نوش پارسی پور (سگ و زمستان بلند) و محمود دولت آبادی (جای خالی سلوچ). از میان نامهایی که برده شد تعدادی همچون دانشور، محمود و یا دولت آبادی، تا پیش از انقلاب اسلامی سال 1357 تنها یک رمان نوشته اند. این رمان نویسان بی آنکه بتوانند از چیزی به نام "سنت رمان نویسی در ایران بهره بجویند، و یا از تجربه پیشگسوتان این نوع ادبی بهره بگیرند، به نوشتن رمان روی آورند و در این راستا نخستین و در حقیقت انگشت شمارترین شاهکارهای رمان نویسی در ایران را به جامعه ادبی معاصر عرضه کردند.
محمود دولت آبادی که ما در اینجا به بررسی و تحلیل آثار او می پردازیم به نسل اخیری که نام برده شد تعلق دارد. با این وجود در آثار این نویسنده نکته ای دیده می شود که او را از باقی نویسندگان هم نسلش متمایز می کند. اگر بپذیریم هر هنرمندی که اقدام به آفرینش اثری هنری می کند در وجود خود اندوخته ای از گذشته فرهنگی و به همان میزان معاصر کشورش را همراه دارد محمود دولت آبادی نمونه برجسته نویسنده ای تلقی می شود که در آثارش هم می توان رد پای جدالهایی را که بر سر تجدد و نوآوری در فن داستان نویسی سرگرفته شده مشاهده کرد و هم میراث گذشته ای دوردست را. در حقیقت تحول در زمینه فعالیت های آفرینشی این نویسنده مبین خط سیری است که همزمان با مواجه شدن و پیروی از روند تغییراتی که در رمان دهه چهل و پنجاه ایران تحقق پذیرفت با ادبیات کلاسیک ایران نیز تلاقی کرد. آنچه دولت آبادی را از باقی نویسندگان هم نسلش متمایز می کند همین نکته اخیر است.
از جانب دیگر، دولت آبادی برخلاف بسیاری دیگر از نویسندگان و روشنفکران معاصر همچون هدایت و جمال زاده و ... که خیلی زود با ادبیات و فرهنگ غرب آشنا شده و بدان انس گرفتند چنین خط سیری را در پیش نگرفت و در نتیجه تا حد زیادی از عواقب تضادهای فرهنگی، که گریبانگیر پیشینیان او شده بود در امان ماند. همانگونه که در صفحات آتی شاهد خواهیم بود دولت آبادی به تدریج و گام به گام از سویی با ادبیات غرب، و از دیگر سو با ادبیات فارسی آشنا شد. علاوه بر این دولت آبادی همزمان با آشنایی با این دو گستره وسیع آموخته هایش را از ادبیات فارسی عامیانه و کهن در ذهن خود می پروراند.
به منظور شناخت بهتر دولت آبادی و آثار او و هچنین به منظور تعیین جایگاه شایسته و بایسته او در کوران ادب فارسی بهتر آن است تا به نحوی مختصر به بازبینی خطوط اصلی محیط سیاسی – فرهنگی ای که این نویسنده در آن زندگی کرده و شکوفا شده و نخستین تجربه های خود را در زمینه داستان نویسی کسب کرده است بپردازیم .
در همین راستا به منظور تبیین بهتر شرایط اجتماعی سیاسی حاکم بر ایران در نیمه دوم قرن بیستم میلادی، شایسته تر آن است تا نقطه آغاز را کودتای 1332 در نظر بگیریم . در پی وقوع کودتا که به عزل دکتر مصدق از مقام نخست وزیری انجامید نویسندگان و روشنفکران نیز به نوبه خود از هر سو مورد تهاجم لایه های گوناگون عوامل فشار قرار گرفتند. نبرد مصدق با انگلیسی ها که پیش از آن از هر حیث بر استخراج و پالایش نفت تسلط کامل داشتند به ملی شدن صنعت نفت در سال 1329 ختم شد. پیامد این جنبش همه جانبه و فراگیر که در مقیاسی گسترده در سطح کل کشور به وقوع پیوست این بود که روشنفکران و هواداران اکثر قریب به اتفاق احزاب گوناگون و فعال وقت با یکدیگر اتفاق نظر پیدا کردند و این مطلب باعث شد تا روزنه امیدی در فضای تیره و تار سیاسی آن دوره پدید آید و نویدی باشد برای دستیابی به اهدافی گسترده تر و آینده ای درخشان تر. دخالت امریکایی ها و وقوع کودتای 1332 که به باز پس گیری قدرت از سوی محمدرضا پهلوی منجر شد امکان هرگونه رشدی را در این زمینه از بین برد و مقدمه ای شد برای بازگشت به دوران سیاه اختناق . از همان فردای کودتا نظام سلطنتی که بار دیگر احیا شده بود به منظور تثبیت پایه های خود با تکیه بر دیکتاتوری و خشونت محیط خفقان آوری را بازسازی کرد که تا انقلاب اسلامی سال 1357 به درازا کشید. با این وجود حوالی سالهای 1340 ایران گرفتار بحرانی اقتصادی شد که تداوم آن می رفت تا حاکمیت وقت را با مشکلات عدیده ای مواجه سازد. تورم ،فقر عمومی ،بیکاری و مهاجرت گسترده از روستا به شهر و فساد سیستم اداری از یک سو و افزایش بی رویه بودجه های نظامی و تسلیحاتی از سوی دیگر باعث شد تا از استواری نظام حاکم تا میزان زیادی کاسته شود. بعلاوه به این مواردی که ذکر شد می باید مبارزات گسترده و بی امان مخالفان رژیم شاهنشاهی را نیز اضافه کرد. محمد رضا پهلوی به منظور نجات سلطنت وعده آزادی و انتخابات مردمی مبتنی بر آراء عمومی را داد. این وعده ها منجر به ایجاد برنامه ای شد در مقیاسی گسترده و با هدف تغییر پاره ای ساختارهای اجتماعی که شخص شاه بعدها بر آن نام انقلاب سفید نهاد. این برنامه نقطه آغازی بود بر بروز تغییری اساسی و سابقه در ساختار جمعیتی ایران آن دوره . اصلاحات ارضی که بخشی از این برنامه را تشکیل می داد، به سلطه زمین داران و فئودالها خاتمه داده، و در نتیجه منجر به بروز آشفتگی در بسیاری از روستاها شده، و تعادل حاکم را بر هم زد. این چنین بود که بسیاری از رعیتها و کارگران فصلی روستا را ترک کرده و به حاشیه شهرهای بزرگ کوچ کردند . این حرکت گسترده مبدل به جانمایه بسیاری از رمانها و داستانهای کوتاه آن دوره شد و بانی پدید آمدن ادبیاتی نوین با مضمون "روستا" شد، که محمود دولت آبادی یکی از چهره های برجسته آن است. در واقع باید معترف شد که مضمون مهاجرت از زمره اصلی ترین مضامینی است که در آثار این نویسنده به چشم می خورد. دولت آبادی همان گونه که در طول این تحقیق شاهد آن خواهیم بود تلاش می کند تا در سیر تکاملی داستان نویسی خود از این موضوع به عنوان جوهر و هسته داستانهای خود استفاده کند.
از دیدگاهی صرفا جامعه شناختی سالهای پس از کودتا از اهمیت ویژه ای برخوردار است؛ چرا که در واقع نمایانگر بحران فرهنگی بی مانندی است که در تاریخ ایران حادث شده است. در سالهای 1340 و 1350 اکثر قریب به اتفاق دانش آموختگان ایرانی از گذشته های دوردست کشور خود و همچنین سنتهای آن بی اطلاع بودند. ثمره این بیگانگی بنیادین بروز ناهمگنی عمیقی است که در زمینه فرهنگ به وقوع می پیوندد. هواداران تجدد به سبک و سیاق غرب در فضای زندگی می کردند که ایرانیان پایبند به سنت را بدان راهی نبود. این بیگانگی فرهنگی نزد جوانترها به صورت بحرانی هویتی عیان شد و همین بحران هویت به نوبه خود در بسیاری از آثار معاصر آن دوره اعم از داستان کوتاه و رمان منعکس شد. غالب این داستانها به نقل زندگی شهرنشینهایی می پردازد که گرفتار پوچی و سرگردانی شده و در فضای مسموم شهرهای بزرگ در پی آنند تا به زندگی خود معنی و مفهومی ببخشند. در این زمینه می توان به عنوان نمونه به آثاری چون"بره گمشده راعی" نوشته هوشنگ گلشیری یا شب "هول" نوشته هرمز شهدادی اشاره کرد. البته باید متذکر این نکته نیز شد که آثار دولت آبادی چندان بر حول محور بحران فرهنگی شهرنشینان دور نمی زند و تنها در داستان از خم چنبر است که این نویسنده به نقل داستان مدیر مدرسه ای می پردازد که قادر نیست میان احساسات و مقضیات زندگی خود تعادل برقرار کند و باید اعتراف کرد که در تبیین و توصیف این شخصیت آنچنان موفق نبوده است.
در بطن این آشفتگی فرهنگی باید به نقش منفی سانسور در آفرینش های ادبی نیز اشاره کرد. در کلیه نظامهای استبدادی گفتار و نوشتار از اهمیت وافری برخوردار است و این در حالی است که می دانیم این دو می توانند صرفا در محدوده "تخیل داستانی" متوقف شده و پا از آن فراتر نگذارند. شکی نیست که سانسور به طور کلی در طول تاریخ به منزله سدی است بر سر راه بسیاری از آفرینشهای هنری . به نظر گلشیری سانسور یکی از اساسی ترین عواملی است که مانع کار نویسنده شده و سد راه کمال او در حیطه داستان سرایی می شود. در همین راستا خواست اصلی نویسندگان پژوهشگران و مترجمان از نخست وزیر وقت که طی نامه ای در سال 1356 بیان شد این بود که به آزادی بیان به دیده امری لازم حیاتی نگریسته و آن را موضوعی تجملی نپندارد.
جدای سانسور که فعالیت نویسندگان را تحت الشعاع قرار می داد. باید به نقش ترجمه رمانهای خارجی به زبان فارسی نیز اشاره کرد و یادآور شد که این امر نیزدر شکل گیری ذوق ادبی نویسندگان ایرانی از اهمیت بسیاری برخوردار بوده است. رمان فارسی از همان بدو پیدایش از رمانهای خارجی الگو برداری کرد چرا که نوع رمان تا نیمه دوم قرن نوزدهم میلادی در ایران ناشناخته باقی مانده بود. پس از وقوع کودتای 28 مرداد و تا حوالی سالهای 40 و 50 ترجمه رمانهای خارجی روز به روز بیشتر شده و دامنه وسیعی را در بر می گیرد. این نکته شایان توجه است که بسیاری از رمان نویسان ایران مترجم نیز هستند: سیمین دانشور به ترجمه چخوف می پردازد و جلال آل احمد به ترجمه آثار ژان پل سارتر و آلبرکامو. در این میان پاره ای از نویسندگان همچون به آذین به کل از حیطه داستان نویسی فاصله گرفته و صرفا به ترجمه روی می آورند. مجموع آثار نویسندگان روس و فرانسوی و انگلیسی که خوانندگان ایرانی تنها با یک یا تعداد محدودی از آثار آنها آشنا بودند به فارسی برگردانده می شود و بدین ترتیب راه برای معرفی بسیاری دیگر از داستان پردازان اروپایی به حوزه ادبیات ایران هموار می شود. مقارن با همین سالها است که نویسندگان ایرانی با ادبیات امریکای لاتین و ایتالیا نیز آشنا می شوند. خوانندگان با اشتیاق فراوان به خواندن آثار نویسندگان امریکای لاتین روی می آورند. زهرا خانلری در سال 1348 به ترجمه آقای رئیس جمهور نوشته آستوریاس می پردازد و در سال 1353 بهمن فرزانه ، ترجمه صد سال تنهایی گابریل گارسیا مارکز را ارائه می دهد. مترجمان دیگری نیز به ترجمه آثار نویسندگانی دیگر همچون بورخس و کارپانتیه و آزوئلا می پردازند.
به موازات رمانهای خارجی که شمار فراوانی از خوانندگان را جلب خود کرد ادبیات حاشیه ای و پاورقی ها نیز به نوبه خود از روند رو به رشدی برخوردار شد. منظور از ادبیات حاشیه ای داستانهای دنباله دار تاریخی و عشقی است که در واقع از رمانهای تاریخی عشقی و اجتماعی فارسی ابتدای قرن بیستم میلادی نشئت می گرفته است.
با عطف به آنچه تاکنون گفته شد ویژگی های اصلی فضای ادبی پس از کودتا را در گستره نثر می توان از قرار زیر ترسیم کرد: در این دوران سانسور حضوری گسترده داشته و در گرایش به پاورقی نویسی و ترجمه از دیدگاه کمی رشدی چشمگیر مشاهده می شود. در چنین فضایی است که نسل نوین نویسندگان ایرانی نخستین تجربه های خود را می اندوزند و این در حالی است که امکان بهره برداری و استفاده از تجربیات نسل پیشین برای آنها مهیا نیست. البته در این امر نیز استثنا به چشم می خورد به عنوان نمونه چهره نویسنده ای برجسته مانند هدایت برای بسیاری از نویسندگان جوان الگو قرار گرفته و تلاش می شود تا از سبک او پیروی شود.
اما در این میان عامل بسیار مهمی به چشم می خورد که نباید نادیده انگاشته شود : داستان کوتاه مبدل به بوته آزمون و سنگ محکی می شود برای نویسندگان و آنانی که سودای ورود به حیطه رمان نویسی را در سر دارند. پیش از این یادآور شدیم که به رغم تمامی تفاوتهایی که نویسندگان ایرانی را از یکدیگر متمایز می کند نقطه اشتراکی میان غالب آنها به چشم می خورد : این که کم و بیش تمامی آنها کار نویسندگی را با پرداختن به داستان کوتاه آغاز کرده و پس از آن به رمان روی آورند. دامنه این امر تا آنجا گسترده است که می توان با اطمینان ابراز کرد نوشتن نخستین رمان در حقیقت نقطه عطف فعالیت های نویسنده ای است که پس از سالها ممارست و تجربه اندوزی در زمینه داستان کوتاه اکنون خود را شایسته گذر به مرحله بعدی یعنی نوشتن رمان می بیند. تیئری از والد پژوهشگر فرانسوی در کتابی با عنوان داستان کوتاه یادآور این نکته می شود که بطور کلی داستان کوتاه برای بسیاری از نویسندگان معروف همچون استاندال ،تولستوی و کافکا پیش درآمدی برای پرداختن آتی به رمان محسوب می شود. این امر در مورد نویسندگان ایرانی نیز که همواره در نوشتن داستان کوتاه تبحر بیشتری از خود نشان داده اند کاملا مصداق دارد. به عنوان نمونه می توان در این زمینه به انتشار مجموع داستان کوتاه زنده بگور به قلم هدایت در سال 1309 اشاره کرد. درطی این سالها ،در حالی که رمان فارسی سرگرم کسب نخستین تجربه های خود بود ،انتشار این مجموعه داستان کوتاه گواهی شد بر استعداد شگرفی که نویسنده در این زمینه از آن برخوردار است.چند سال بعد ،جلال آل احمد نیز به نوبه خود آثاربرجسته ای را در محدوده داستان کوتاه به خوانندگان فارسی زبان عرضه کرد،و این در حالی است که هیچ یک ازرومانهایش ،از قبیل مدیر مدرسه و یا نفرین زمین ،به آن درجه از قوام و شکوفایی در زمینه نوشتار دست نیافته هماهنگی که کریستف بالایی در کتاب خود متذکر می شود تردیدی نیست که این امر ریشه وجود نوع ادبی حکایت در حوزه ادبیات کلاسیک فارسی دارد. نوع ادبی حکایت ،برای نویسندگان ایرانی این امکان را فراهم آوردتا به سهولت بیشتری به نوشتن داستان کوتاه به شیوه غربی بگرایند .
اکنون که به اختصار به تشریح فضای اجتماعی – تاریخی ایران معاصر و چگونگی رشد و تحول رمان پرداختیم شایسته است تا به نحوی کاملتر و جامعتر بر مجموع آثار دولت آبادی و جایگاه او در این روند و در میان نویسندگان هم نسلش تامل کنیم . این کار به ما امکان می دهد تا به عواملی که باعث شد تا او را درمیان خیل نویسندگان و داستان پردازان معاصر انتخاب کنیم اشاره کنیم. به منظور انجام این مهم نقطه آغاز را ارائه شرح حالی موجز و مختصر در نظر می گیریم تا از این رهگذر به شناخت بهتری از لحظات حساس و همچنین فراز و فرودهای زندگی او به ویژه آن دسته از خصایصی که باعث تمایز او از سایر نویسندگان معاصر ایرانی می شود دست یابیم .
محمود دولت آبادی در سال 1319 در روستای دولت آباد از توابع سبزوار در استان خراسان چشم به جهان گشود. تحصیلات ابتدایی را درهمان روستای زادگاهش به پایان برد. از همان اوان کودکی گرایشی محسوس به داستانهای عامیانه و افسانه هایی داشت که هرازگاه نقالان دوره گرد به حکایت آن می پرداختند. نخستین آشنایی اش با جادوی نمایش در مدرسه و از خلال نمایشهای خمیه شب بازی بود که صورت گرفت. خود او در مصاحبه ای که با عنوان ما نیز مردمی هستیم به چاپ رسید عنوان می کند که روزگار کودکی اش صرف انجام دو کار می شده است : کار و مدرسه از یک سو و کار و خانواده از سوی دیگر. همزمان با همین دوره بود که با تعزیه آشنا شد. دولت آبادی هم به عنوان بازیگر در تعزیه ها شرکت می جست و هم به نسخه برداری از دست نوشته های قدیمی تعزیه می پرداخت. یکی از اولین کتابهایی که در دوران کودکی با آن آشنا شد داستان امیر ارسلان نامدار بود. این کتاب به همراه شاهنامه فردوسی که توسط نقالان دوره گرد یا برخی اهالی روستا حکایت می شد چشمه ای بود که تخیل او را سیراب کرده و عطش او را به شنیدن این قبیل حکایات روزبه روز بیشتر می کرد.
حس ماجراجویی و میل سفر از همان دوران کودکی در او بیدار بود . شش هفت ساله بود که به یکی از همکلاسی هایش گفت :آرزویش این است که اسبی داشته باشد و شمشیری تا بتواند سر به کوه و بیابان بگذارد و راهی صحراهای دوردست شود. حتی امروز نیز به خود دولت آبادی از وجود چنین تخیل قدرتمندی در تعجب است و از خود می پرسد که چگونه می شود پسرکی روستایی به دور از تمامی امکاناتی که زندگی شهری برای همچون اویی می تواند به ارمغان آورد و در محیطی که پیرامونش را کوه و بیابان محاصره کرده تا این اندازه خیال پرداز می شود. چگونه کودکی که جذابترین و سرگرم کننده ترین تفریحش تماشای کالسکه اربابی و اسبهای اوست می تواند همچون دون کیشوت به اندیشه جهانگردی و سفر به اقصی نقاط دنیا بیافتد؟ در واقع داستانهایی را نقالان و درویشان به حکایت آنها می پرداختند و یا داستان امیرارسلان نامدار و آنچه دولت آبادی در تعزیه می دید پاسخی بود به منظور فرونشاندن عطش سیری ناپذیر او در زمینه خیال و خیال پردازی. برای او آنچه آهنگ یکنواخت روستا را بر هم می زد وقوع دو رویداد مهم بود : نخست برپایی تعزیه که آمیزه ای بود از رنگها و هنرنمایی های شیفتگان عاشورا و دیگر عروسی ههایی که اغلب در زمستان و پس از برداشت محصول یعنی زمانی که زندگی روستا در سکونی ممتد فرورفته بود بر پا می شد. اگر برپایی مراسم پرشکوه عزاداری حسین شهید جاوید تاریخ شیعه باعث می شد تا روستا در ماتمی عظیم فرو رود و اشک از دیدگان همه جاری شود در مقابل عروسی ها مجلایی بود تا روستائیان خود را تمام و کمال وقف شادی و پایکوبی کنند. بی تردید حین ایفای نقش در همین تعزیه ها بود که محمود خردسال برای نخستین بار دریافت که مفهومی به نام دیگری بودن و یا در قالب کس دیگری فرو رفتن یعنی چه . چرا که در آن سالها هم به ایفای نقش دو طفلان مسلم می پرداخت و هم هرازگاه در نقش برادر حر و یا قاسم و علی اکبر و گاهی نیز در نقش منفورترین شخصیت های نمایش یعنی شمر فرو می رفت. خودش می گوید که برای او شخصیت ابوالفضل (ع) جذاب ترین و شگفت انگیزترین شخصیتها به شمار می آمد چرا که برادر امام حسین(ع) تجلی کامل شجاعت و جوانمردی و ایثار و اسوه وظیفه شناسی محسوب می شد. در صفحاتس آتی به هنگام بررسی رمان کلیدر خواهیم دید که دولت آبادی تا چه اندازه برای خلق شخصیت های گل محمد و بردارانش از الگوهای رفتاری شخصیت های حماسه عاشورا الهام و گرته برداری کرده است.
به نظر شخص دولت آبادی جدای مراسم عزاداری و همچنین جشن و پایکوبی در عروسی ها و داستانهایی که نقالان و داستان گویان حکایت می کردند آنچه باعث می شد تا تخیل او بیش از پیش بارور شود حکایات گاه کهنی بود که اهالی روستا بنا به مقتضیات گوناگون تعریف می کردند و یا حین بحث ها و جدل ها و گپ زدنهای دوستانه در میان آنها رد و بدل می شد.
از ادبیات معاصر ایران نیز در ولایت او گاه سختی به میان می آمد. اما هیچگاه فرصتی برای او مهیا نشد تا از نزدیک با یکی از این آثار آشنا شده و آن را مطالعه کند . تعداد اندکی از اهالی یا وابستگان که رفت و آمدی به شهر داشتند و گوشه چشمی به تفکرات دست چپی نشان می دادند از نویسندگانی همچون هدایت و چوبک و علوی و نصرت رحمانی نام می بردند. دولت آبادی پس از ترک روستا واستقرار موقت در تهران به منظور کار از طریق نشریاتی که از دکه های روزنامه فروشی به صورت روزانه به امانت می گرفت با نخستین پاورقی ها و داستان های کوتاه معاصر آشنا شد. پس از مدتی رهسپار مشهد شده و در آنجا شیفته نمایش های خیمه شب بازی شد ک روزهای جمعه در کوهسنگی به اجرا گذاشته می شد. در بازگشت به تهران به خواندن رمانهای پلیسی گرایش پیدا کرد. اما از طریق سینما بود که با ادبیات به اصطلاح جدی تر آشنا شد. چخوف برای او نخستین گام بود. با دیدن فیلمی که براساس یکی از داستانهای چخوف ساخته شده بود دولت آبادی دریافت که از دیرباز نویسندگانی وجود داشته اند که بر مبنای واقعیت نوشته و اساس کار خود را رویدادهای واقعی قرار داده اند. در حقیقت پیش از این کشف از دید دولت آبادی ادبیات منحصر می شد به داستانهای شگفت انگیز و خیالی قهرمانان و پهلوانان افسانه ای و حکایات خارق العاده. بعدها برای او صادق هدایت نمونه کامل و برتر نویسنده واقعگرا محسوب شد. با خواندن آثار او بود که یقین حاصل کرد می تواند در آینده نویسنده شود. نوشته های هدایت برای او در حکم چراغی بود که راهش را به سوی آینده روشن می کند. چرا که پیش از آشنایی با هدایت دولت آبادی لحظه ای گمان نمی برد انباشته ای که او از خاطرات و تجربه های روستا در ذهن دارد ممکن است روزی ارزشی ادبی پیدا کند.
نخستین دست نوشته ها و اولین تلاشها در به قلم آوردن خاطرات گذشته حوالی سالهای 1336 به دست خود نویسنده سوزانده شد. به بیان دیگر تمامی نوشته هایی که به پیش از نگارش ته شب مربوط می شود در این ماجرا از بین رفت. پرسشی که در اینجا مطرح می شود این است که چه چیزی باعث شد تا دولت آبادی با این شدت و حدت و به نحوی جدی به نویسندگی روی آورد؟ در خانواده او کسی سابقه فعالیت های ادبی نداشت. هیچکس در آن محیط علاقه محسوسی به کتاب و کتابخوانی از خود بروز نداده بود. از جانب دیگر این امر نیز نباید از نظر دور نگاه داشته شود که کتابت و تحریر و مطالعه از دید خانواده دولت آبادی مختص علمای دینی و یا ادارات و دوایر دولتی محسوب بود.
بر تمامی سالهایی که دولت آبادی قبل از پرداختن به حرفه نگارش پشت سر نهاده است سایه تلاشی بی وقفه به منظور ادامه بقا و همچنین رنج و محنتی زود رس به سبب آشنایی پیش از موعد با مصائب و سختیهای زندگی مشاهده می شود . دولت آبادی در دوران نوجوانی و پیش از آنکه در تهران بطور دائم مستقر شود با انواع و اقسام حرفه ها آشنا شد. جدای انس که دانستن و انجام آنها برای یسری رئستا زاده امری بدیهی تلقی می شود با کارهایی از قبیل طناب باقی نیز آشنا شد و مدت زمانی محدود در مغازه ای به یادگیری این حرفه و همچنین پادویی مشغول شد. سپس تصمیم گرفت تا بخت خود را در صنعت دوچرخه سازی بیازماید. همزمان با همین کار به پدر و برادران خود نیز که کارشان ساختن گیوه بود کمک می کرد. سپس در کارخانه کتان مشغول به کار شد و کمی بعد تصمیم گرفت تا آرایشگر شود. درست پیش از آنکه به تهران بیاید مدتی به صورت کارگر روزمزد در زمینهای کشاورزی جنوب تهران مشغول به کار شد. در تهران مدتی در چایخانه کار کرد و پس از آن دیگر بار در حاشیه کشتارگاه بزرگ تهران به آرایشگری پرداخت. پس از مدتی از این کار نیز رویگردان شد و وارد حرفه تئاتر و نمایش شد : ابتدا به رکلاماتوری پرداخت و پس از آن فروشنده بلیت شد. در روزنامه کیهان نیز برای مدت کوتاهی سرگرم کار شد. بالاخره در یک سالن تئاتر کاری برای خود دست و پا کرد و همانجا ماندگار شد. دولت آبادی پیش از آنکه در سال 1352 به دست عوامل ساواک بازداشت شود در کانون پرورش کودکان و نوجوانان مشغول به کار شده بود.
به خوبی دیده می شود که در زندگی دولت آبادی مواردی همچون آسایش و دلگرمی و امید به ندرت امکان بروز پیدا کرده است . با این وجود همین فقدان باعث می شود تا آثار دولت آبادی بعدها به رغم اشاره های ممتد و بی وقفه به واقعیات تلخ زندگی سرشار از مضامینی این چنینی باشد.
دولت آبادی پس از مستقر شدن در تهران کاری کرد که تمام اعضای خانواده اش نیز راهی شهر شوند. دلیل جاذبه ای را که شهر بر روح و فکر او گذاشته بود تصمیمش مبنی بر نامنویسی در کلاسهای هنر نمایش مدرسه آناهیتا عنوان می کند. اما کلاسها پیش از آمدن او به تهران آغاز شده بود و بدین ترتیب دولت آبادی ناچار شد تا در تئاتر لاله زار به عنوان رکلاماتور مشغول به کار شود. این نخستین تجربه ها در دنیای نمایش بعدها به خلق اثری به نام بن بست انجامید .مقارن با همین دوره است که دولت آبادی برای اولین و آخرین بار به خودکشی اندیشید. از آنجایی که دیپلم متوسطه نداشت نمی توانست در هنرستان نمایش نام نویسی کند. با وصف بر این پشتکاری که از خود نشان داد باعث شد تا به نتیجه ای دیگر برسد. در پایان امتحانات از آنجایی که شاگرد ممتاز شده بود به او اجازه داده شد تا در یکی از نمایشهای داستایوفسکی ایفای نقشی را برعهده بگیرد. در همین زمان یعنی سال 1340 نخستین داستان کوتاه خود را به عنوان ته شب به چاپ رسانید. بدین سان به طور همزمان هم هنرپیشگی می کرد و هم داستان نویسی تا آنکه در سال 1350 با انهای نقش در یکی از نمایشهای گورکی با بازیگری برای همیشه وداع گفت و تصمیمی گرفت تا تمام وقت خود را صرف نویسندگی کند. البته یکی از دلایل مهم چنین تمصیمی این بود که به رغم علاقه وافری که به نمایش در وجود خود احساس می کرد درگیری ها و چشم و همچشمی هایی که عموما بین بازیگران رواج دارد او را از صحنه نمایش فراری داده و موجب دلسردی اش می شد. بدین ترتیب با خود اینگونه پنداشت که بهتر است تا به حرفه ای هنری که در آن واحد مستقل هم باشد بپردازد. و این سر آغاز راهی بود که دولت آبادی را به سوی نویسندگی حرفه ای سوق داد. نوشتن برای او حکم فعالیت مستقلی را داشت که از خلال آن می توانست آزادی گمشده ای را که سالها در پی اش بود بازیابد.
از آن پس آثارش یکی بعد از دیگری منتشر و روانه بازار کتاب شد. در پی انتشار نخستین داستانهای کوتاه یعنی ته شب ادبار، هجرت سلیمان ، بیابانی ، پای گلدسته امامزاده شعیب و در نهایت سایه های خسته نوبت به داستانهای اندکی طولانی تر همچون اوسنه بابا سبحان ، در خم چنبر و باشبیرو رسید. پرداختن به اینگونه داستانها از نظر حجم گواهی بود بر گرایش نویسنده به داستانهای بلند و رمان و همچنین تلاشی به منظور گریز از گستره محدود داستان کوتاه . اعمال آخرین ویرایشها در داستان گاواره بان مصادف شد با نخستین تلاش بر زمینه پرداختن به رمانی همچون کلیدر که انتشار آن سالها به تعویق می افتد و در نهایت جلد نخست آن در سال 1357 عرض می شود. در طول همین سالهاست که محمود دولت آبادی با شخصیت های مطرحی همچون احمد شاملو، مهدی فتحی ، جلال آل احمد ،غلامحسین ساعدی و سهراب سپهری آشنا می شود.
دولت آبادی در پی وقوع زلزله سال 1348 در استان خراسان به شهر کاخک سفر کرده و از این تجربه برای نوشتن داستان عقیل عقیل بهره می گیرد. در سال 1349 ازدواج می کند و در همان سال نیز نگارش داستانهای باشبیرو و مرد را به پایان می برد. اواخر سال 1353 به دست نیروهای سازمان اطلاعات و امنیت رژیم شاه دستگیر و به مدت دو سال روانه زندان می شود. در طول بازرسی از منزل مسکونی اش دو نسخه از دست نوشته هایش شامل یک رمان و یک نمایشنامه ناپدید می شود. در سال 1355 از زندان آزاد می شود و یکسال پس از آن کار نگارش نخستین رمان خود را که جای خالی سلوچ نام دارد ره پایان می برد. در سال 1362 کار نوشتن رمان سه هزار صفحه ای کلیدر را به اتمام رساند . در سال 1368 کار نگارش مجموعه ای سه قسمتی به نام روزگار سپری شده مردم سالخورده را آغاز می کند. نخستین جلد این مجموعه در همان سال و جلد دوم آن در سال 1371 به چاپ می رسد.
از چند سال پیش نام دولت آبادی به واسطه ترجمه برخی از آثارش به زبانهای آلمانی ،سوئدی ،چینی و انگلیسی در جوامع بین المللی نیز مطرح شده است و دانشگاه های معتبر جهان بارها به منظور ایراد سخنرانی از او دعوت به عمل آورده اند . بدین ترتیب دولت آبادی از دشت های خراسان که سرزمین افسانه ای و مهد زبان فارسی است و از روستایی که دوران کودکی و نوجوانی خود را در ان سپری کرد فاصله گرفته و در برابر خود افقی باز را مشاهده می کند.
با وجود این زادگاه دولت آبادی وخاک خراسان چیزی نیست که به این سادگی به دست فراموشی سپرده شود. در شمار فراوانی از آثار این نویسنده رد پای خاک و تاثیر آن بر مضمون داستان به روشنی مشهود است. همه چیز بر روی همین خاک حک شده و تنها به زبانی نیاز دارد و تا آن را بیان کند. لازمه این کار نیز کار بی وقفه است و شب بیداری و همتی که دولت آبادی آن را در خود به خوبی سراغ دارد. هر چند هراسی دائمی هرازگاهی ذهن نویسنده را به خود مشغول می کند و از خود می پرسد : آیا توان ادامه دادن را خواهم داشت ؟
این شرح حال مختصر از زندگی دولت آبادی به ما امکان می دهد تا اکنون بتوانیم جایگاه او را به سهولت بیشتری در میان خیل نویسندگان معاصر ایرانی تبیین کنیم . همانگونه که پیش از این نیز اشاره شد دولت آبادی از آن دسته نویسندگانی است که از روستا به عنوان بن مایه اصلی داستانهای خود استفاده کرده اند. با این تفاوت که او برخلاف اکثر قریب به اتفاق نویسندگان و داستان پردازان که از روستا می گویند و خود ریشه در روستا ندارند یا به عنوان مثال تنها دوران سربازی خود را آن هم در لباس سپاهی دانش در روستا سپری کرده اند در روستا زاده شده و با محیط آن به خوبی مانوس است.
پیش از آمدن به تهران و آغاز مطالعه رمانهای مدرن ایرانی و یا خارجی و همچنین پیش از روی آوردن به فن و حرفه نگارش تخیل ادبی دولت آبادی از طریق ادبیات کلاسیک شاهنامه ادبیات عامیانه و نیمه عامیانه امیرارسلان نامدار و تعزیه تغذیه می شد. در مدتی که در روستا زندگی می کرد منبع مطالعاتی ای جز اینها نداشت و بندرت اتفاق می افتاد که فرصتی برای آشنایی با ادبیات مدرن فارسی برای او مهیا شود وعموما تنها نامی از آن به گوش او می رسید. پس از استقرار در تهران بود که برای نخستین بار با شاهکارهای ادبیات جهانی و تعداد محدودی از آثار مطرح ادبیات مدرن فارسی آشنا شد. همزمان با کشف گام به گام و تدریجی ادبیات به قولی جدی دولت آبادی به نحوی مستمر به خواندن رمانهای پلیسی و پاورقی ها روی آورد. حال این سوال مطرح می شود که آیا ممکن است آثار دولت آبادی به جهت آشنایی ای که با ادبیات کلاسیک ایران از همان بدو کودکی پیدا کرده است تحت تاثیر این ادبیات قرار گرفته باشد ؟ آیا می توان در خلاقیت های ادبی دولت آبادی که ظاهری مدرن دارد نشانی از این ادبیات کهن را باز جست ؟
همچون بسیاری دیگر از نویسندگان ایرانی دولت آبادی نیز کار نگارش را در آغاز با داستان کوتاه شروع کرد و پس از اتمام چند داستان کوتاه و نسبتا بلندتر که برای او حکم نوعی آزمون به منظور ورود به حیطه رمان محسوب می شد در نهایت به نوشتن رمان جای خالی سلوچ پرداخت . حال عطف به مواردی که عنوان شد میتوان یقین حاصل کرد که آثار دولت آبادی قابلیت آن را دارد تا به عنوان نمونه ای گویا از سیر تغییر و تحولی که رمان فارسی در دهه های 40 تا 50 با آن مواجه شد مورد نقد و بررسی قرار گیرد. تحلیل داستانهای کوتاه و نیمه بلند دولت آبادی یا به عبارتی بررسی آن دسته از نوشته های وی که پیش از جای خالی سلوچ به رشته تحریردر آمده است مجالی است برای پاسخ به 2 پرسش اساسی :
1- نوشته های پیش از جای خالی سلوچ چه تاثیری بر شکل گیری قابلیت های رمان نویسی دولت آبادی داشته است ؟
2- آیا می توان در آنها تلاشی در جهت راه بردن به دنیای رمان مشاهده کرد؟
بدین ترتیب بررسی داستانهای کوتاه دولت آبادی برای ما این امکان را فراهم خواهد آورد تا به مضامینی که به نحوی مستمر از سوی نویسنده در رمانهای او به کار برده میشود پی ببریم . مضامینی از شمار مسئله هویت و رابطه تنگاتنگ آن با شخصیت پدر تخریب و نابودی اندک اندک فضای روستا و در نهایت مهاجرت که برای دولت آبادی هم در زندگی و هم در آثار یگانه راه بقا محسوب می شود.
باید یادآور شد که چگونگی شکل گیری نوشتار رمانی و همچنین به عرصه رسیدن شخص رمان نویس و معرفی مضامینی که برای او از اهمیت بیشتری برخوردار است تنها هدف تحقیق ما نیست . هر چند که دولت آبادی از جهانی به دیگر نویسندگان معاصر خود بسیار شباهت دارد با این وجود به دلایلی که ذکر می شود به وضوح از آنها متمایز می شود. نخست آنکه دولت آبادی بر خلاف رسم رایج رمان نویسان معاصر که بیشتر به ساده نویسی گرایش داشتند از دیدگاه سبک نگارش و به کارگیری واژه ها و ترکیبهای دستوری از آنها فاصله می گیرد. همانگونه که در صفحات آتی شاهد خواهیم بود دولت آبادی در با شبیرو به نحوی کاملا محسوس از ساختار نوشتاری متعارف منفک شده و به زبانی غنی تر و شاعرانه تر روی می آورد . این گرایش در داستان عقیل عقیل نیز تکرار شده و در جای خالی سلوچ و همچنین کلیدر به نقطه اوج خود می رسد . شاعرانه کردن زبان رمان و سبکی که می توان آن را با رعایت تمامی جوانب احتیاط غنایی نامگذاری کرد باعث می شود تا دولت آبادی از سوی بسیاری از منتقدان و صاحب نظران ادبیات معاصر مورد تشویق و یا انتقاد قرار گیرد. این مسئله به تفصیل در طول بررسی کلیدر مورد بحث قرار خواهد گرفت.
دوم اینکه جدای تغییر در زبان نوشتار رمان دولت آبادی در انتخاب مضامین داستان نیز به ابتکاراتی دست می زند که کلیدر آیینه تمام نمای آن محسوب می شود. این رمان 3000 صفحه ای جدای بهره گیری از مضامینی که در داستانهای پیشین مورد استفاده قرار گرفته بود از موضوعها و مطالب جدیدی در شکل گیری داستان بهره می جوید. کلیدر به حکایت داستان زندگی او سرنوشت شخصی به نام گل محمد پرداخته و شرح قهرمانی این یاغی را به سرگذشت شورش دهقانان در خراسان پیوند می زند. دولت آبادی به منظور بیان سرگذشت این قهرمان بار دیگر از سنت حاکم بر فضای رمان نویسی ایران فاصله گرفته و در شیوه روایت و پرداخت شخصیت ها از الگوهایی بهره می گیرد که به بسیاری از منتقدان معاصر متعلق به ادبیات کهن بوده و امروزه دیگر دوران استفاده از آن به سر رسیده است. بدین سان به کلیدر می توان به منزله نوعی احیای سنت ادبی کلاسیک نگاه کرد : چرا که این رمان در پی آن است تا در فضای ویژه و مختص رمان مدرن به احیای عواملی بپردازد که خاص ادبیات حماسی داستانهای عامیانه و همچنین تعزیه و نقالی است.
تا اینجا به برشماری ویژگی های منحصر به فرد آثار دولت آبادی پرداختیم چه آن دسته که او را به ساختارهای نوین ادبیات فارسی پیوند می دهد و چه آن دسته که او را از آن متمایز می کند. لازم به ذکر است که ما در طول تحقیق خود از آنجایی که تنها بررسی آثار داستانی دولت آبادی مد نظرمان است بررسی آن دسته از آثار نویسنده را که به نمایشنامه ها مربوط می شود و همچنین سفرنامه دیدار بلوچ را در فهرست کار خود نگنجانیده ایم به منظور شناخت بهتر این آثار و همچنین برای بررسی چند و چون شکل گیری و به عرصه رسیدن این نویسنده و کناره گیری او از سنتهای رایج مجموعه آثار او را به سه دسته اصلی تقسیم کرده ایم :

 

1- داستانهای کوتاه
2- داستانهای نیمه بلند
3- رمانها
داستانهای کوتاه نخستین بخش نوشته های دولت آبادی محسوب می شود داستانهای نیمه بلند در حقیقت در حد فاصل داستانهای کوتاه و رمان جای داشته و به منزله حلقه زنجیری است که این دو را به هم پیوند می دهد . دولت آبادی در دورانی که به نوشتن داستانهای نیمه بلند مشغول بود تنها یک داستان کوتاه نوشت که مرد نام داشت. در نهایت در مرحله سوم دولت آبادی به مقطعی می رسد که در خود توانایی پرداختن به رمان راباز می بیند.
در بررسی آثاری که به پیش از جای خالی سلوچ مربوط می شود آنچه بیش از همه مد نظر قرار خواهد گرفت تامل بر ساختار داستان است. چرا که در داستانهای کوتاه و نیمه بلند نویسنده بیشتر به پرداخت و توصیف شخصیت ها تاکید ورزیده و به ساختار فضا – زمان داستان توجه چندانی نشان نمی دهد. همانگونه که شاهد خواهیم بود تعادل میان پرداخت به ساختار فضا – زمان از یک سو و توصیف شخصیت ها از سوی دیگر در جای خالی سلوچ و کلیدر است که به نقطه اوج خود می رسد در نتیجه هر یک از این دو در روند شکل گیری داستان عهده دار نقشی کاملا تبیین شده می شوند.
در انتهای کار پس از ارائه تحلیل های متعدد از مجموعه آثار این نویسنده خواهیم دید که دولت آبادی تنها رمان نویس ایرانی است که توانسته در دو گستره متفاوت به موفقیت دست یابد: از سویی با نوشتن رمانی همچون جای خالی سلوچ همگام با سنت رمان نویسی مدرن ایران قدم بر می دارد و از سوی دیگر با کلیدر نشان می دهد که چگونه می توان ادبیات و در کنار آن سنتی را که مرده و مسکوتش می پنداشتند احیا کرد و پلی میان سنت و تجدد ایجاد نمود. تنها با یافتن چند و چون چنین روندی است که می توانیم از خود بپرسیم آیا امروزه نیز مجال آن است که به داستانی سه هزار صفحه ای بپزدازیم و در پی آن باشیم تا از این طریق چهره های گذشته را احیا کنیم ؟ یا آنکه ببینیم چرا این رمان در ایران تا این اندازه توفیق به همراه داشته است ؟ پاسخ به این دو پرسش این امکان را فراهم می آورد تا بفهمیم چگونه یک رمان نویس ایرانی در اواخر قرن بیستم میلادی از الگوهای نوع ادبی ای استفاده می کند که از تاریخ ورودش به حوزه ادبیات کشورش تنها یک قرن و اندی می گذرد و پاسخگوی نیاز خوانندگانی می شود ک هنوز آنگونه که از ظواهر امر بر می آید پذیرای رمان به شیوه صد در صد غربی آن نیستند.

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   58 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله ادبیات مدرن ایران

دانلود مقاله هنر، گرافیک

اختصاصی از فی بوو دانلود مقاله هنر، گرافیک دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

 

 

مقدمه
انسانها عاشق موجوداتند و از خود نمی پرسند که این موجودات از کجا می آیند و به کجا می روند و دیار اصلیشان کجاست.
مولوی عاشقی است که می گوید: نیستی اصل همه هستیهاست مانند هوا که به نظر هیچ می آید ولی همه بدو زنده اند هنر از قله بی رنگ سرچشمه می گیرد و بر دشتهای عالم صورت روان می شود که هاتف می گوید:
ز آب بیرنگ صد هزاران رنگ لاله و گل نگر در این گلزار
کلاً جان هنر که خودش یک شهود بی حساب حقیقت است در عالم جبروت زاده می شود. عالمی که آنجا، جاری نیست ما زمان نیست، صورت نیست، و اگر چیزی باشد خود معناست و خود این معنای محض عین زیبایی و نیکویی است که در گلشن راز آمده :
شراب و شمع و شاهد عین معناست که در هر جلوه ای او را تجلی است
این معنی به آسمان ملکوت و فراختای خیال نزول می کند و این دنیای خیال ک عرصه نامتناهی دارد و در آنجا این معنی صورتی مناسب می پوشد و برای فرود به ارض عالم تن آماده می شود و در اینجاست که باید بگویم:
جان هنر از غیب الغیوب اندیشة هنرمند پای به عالم تماشا می گذارد و خلق را فرا می خواند که :
ای بستگان تن به تماشای جان روید زیرا رسول گفت تماشا مبارک است
(دیوان شمس)
زبان تنها در بیان اندیشه ها و احساسات عادی و سطحی تواناست و به محض آنکه به احوال عمیق و لطیف باطنی می رسد سکوت می کند
چو بلبل روی گل بیند زبانش در حدیث آید مرا در رویت از حیرت فروماندست گویایی
(سعدی)
اگر بگویم زبان برای بیان معانی وسیله ای بسیار ناقص است و ناتوان ستایش اغراق آمیز کرده ام چرا که زبان در آن ولایت هیچ کاره است. پس چه باید کرد و چاره چیست؟ چاره هنر است .
- هنر می تواند آنچه را که به زبان عادی نمی توان گفت به زبان خود که آمیخته با هزار رمز و راز است بیان کند.
- هنر استفاده کامل از وسیلة ناقص است (اسکاروایلد شاعر انگلیسی)
هنرمند نخست باید بداند که غوغای عالم درون را چگونه می توان با مردمان در میان نهاد و داغ سینه شرحه شرحه را چون لاله آشکار کرد. پس با هزار آرزو به نزد سر می رود که مرا از این تنگنای تنهایی رهایی بخش و راهی بنمای تا چگونه خود را به خلق بنمایم آخر من رسول جمالم و جبرئیل عشق بر من آیت ها آورده است که باید بر مردمان فرو خوانم.
هنرمند اصیل عاشق زیبائی است نه عاشق خویشتن و در سودای اعتلای هنر است نه در اندیشه نام و شهرت خویش و پروانه ایست که برگرد شمع جمال می گردد نه شمعی که خلق را به طوافغ گرد خویش فرا خواند.
و بزرگترین هنرمند که همة هنرمندان را در سلسله گیسوی پریشان خود اسیر کرده کسی نیست جز ایزدمنان.
که: با قلم موی باد و باران و جنبش خاک و گردش افلاک هردم هزاران نقش بر بوم زمین و آسمان می آفریند و رقص گستاخ و بی خیال امواج را زیبایی می بخشد.
و تو ای هنرمند سر به سجده او نهاده ای
و تو ای معلم هنر میدانی کیست؟
ومن الله توفیق
عسکری 1/10/81

پیش گفتار
گرافیک
واژه گرافیک از مصدری یونانی به معنای (نوشتن) می آید. ریشه آن در اصل بمعنای (خراشیدن)، (حک کردن) و (نقر کردن) است. گرافیک (Graphic) در زبان فرانسه مانند اسم دستور بمعنای منحنی و نمودار ریاضی به کار می رود. لغت انگلیسی و آلمانی آن Grapin میباشد که این لغت در انگلیسی کوتاه شده Graphic Farmula است. از لحاظ راه بندی هنرها، هنر گرافیک را شاخه ای از هنرهای تجسمی (پلاستیک) بشمار می آورند.
گرافیک زبانی تصویری است که برای ایجاد ارتباطی دیداری جهت انتقال پیامی خاص، از نشانه های بصری بهره می برد. آنچه اساس یک اثر گرافیکی را تشکیل می دهد «فرم» و رنگ است. آنچنان که در سایر هنرهای تجسمی، در گرافیک نیز «فرم» وظیفه اصلی و اساسی را در انتقال پیامی که اثر حامل آن خواهد بود، به عهده دارد. در یک کار خوب حتی نوشته ها و کلمات نیز از جهت «فرم» و تصویر خود مورد ارزیابی قرار گرفته و مؤثر خواهند بود. از این جهت میزان موفقیت یک اثر بستگی تام به کیفیت بهره گیری خلاقانه گرافیست از «فرم» دارد. کار گرافیکی به دلیل موقعیت معمول خود در زندگی روزانه، آنچنان مورد تأمل قرار نمی گیرد که یک اثر نقاشی . به همین خاطر «فرم» در اثر گرافیک برای برقراری ارتباط بصری با مخاطب از صراحتی خاص و شمولی عام برخوردار است. از همین جا تفاوت اصلی گرافیک با هنر نقاشی در نسبت بهره جویی آنها از «فرم» آشکار می شود، چرا که نقاش در ارتباطش با اشیاء سعی در گذشتن از صورت ظاهر آنها دارد. به عبارت دیگر، در نقاشی رسیدن به تماسی نزدیکتر از آنچه، به چشم می آید مورد نظر می باشد، یعنی اینکه هنرمند فراتر از دیدار، در شیء متصرف می شود، به همان نسبت که شیء احساسی را در او برمی انگیزد یا حالتی را در او به وجود می آورد. بنابراین، ارتباط درونی میان نقاش و اشیاء است که به خلق اثر می انجامد، در حالی که گرافیست به ظاهر اشیاء کار دارد و اصلاً هنر او در استفاده خلاقانه، صریح و ضربه گونه از صورت اشیاء می باشد، نه جستجوی ارتباط با باطن آنها. رابطه اشیاء با یکدیگر و احساسی که از این ارتباط خارجی برانگیخته می شود مایه اصلی کار او را تشکیل می دهد. از این مقایسه نباید نتیجه گرفت که هنر گرافیک برتر از هنر نقاشی است یا بالعکس، بلکه سخن از ساخت های جداگانه دو شعبه از هنرهای تجسمی است و اصلاً اگر این تفاوت نبود چگونه می شد شاخه های هنرههای تجسمی را از یکدیگر تمیز و تشخیص داد و یا تفاوت آنها و کاربردشان را حس کرد؟ بنابراین، هنر گرافیک را می توان «فرم» گران ترین شعبه هنرهای تجسمی به شمار آورد که با جستجوی مشترکات بصری اشیاء به کشف معانی عام «فرم»ها پرداخته و از طریق دیداری، پیامی خاص را منتقل می کند در این راستا هرچه «فرم» از صراحت بیشتری برخوردار باشد درجه شمول آن عام تر و گسترده تر خواهد بود، تا جایی که به سمت تقارن فرهنگی میان مخاطبان پیش خواهد رفت.
هنر گرافیک به شکل امروزی اش در خدمت تبلیغات و زاییده بسط و توسعه جهان معاصر و تمدن تکنولوژیک است. همین تمدن در تکوین خود رو به سوی یک قطبی کردن جهان داشته و سعی در یکنواخت کردن همه ابزارهای تبلیغی دارد. از این رو، هنر گرافیک نیز در بطن خود نوعی ارتباط بصری جهانی را می پروراند تا به عنوان مثال قادر باشد در یک پوستر سینمایی مبلغ و شناسای فیلمی از این سوی دنیا به مردمان آن سوی دنیا باشد و برعکس، یا اینکه بسته بندی یک کالا را به گونه ای انجام دهد تا طلب آن را تقریباً به یک نسبت در مردم همه نقاط جهان فراهم آورد. این خصوصیت که بستگی تام به ویژگی ذاتی تولید برای مصرف و مصرف برای مصرف دارد الزاماً فرهنگی بصری را به وجود آورده است که در آن خواهش های ذاتی انسان تحت تأثیر القائات بصری شکل گرفته و جهت گیری می شوند تا جایی که نیازهای واقعی او مشروط و مستحیل در القائات بصری ناخواسته می گردد. هم از اینجاست که بیگانگی انسان با خود از دریچه چشم هایش رسوخ خواهد کرد. به این ترتیب، هنر گرافیک که از طرفی مبشر تقارن فرهنگی و بصری است، متضمن از خود بیگانگی نیز خواهد شد. این تضادی است که در بطن تمدن معاصر و همه ملزومات آن وجود دارد. در مقابل این تضاد و عامل آن، یعنی میل باطنی گرافیک به برقراری ارتباط بصری جهان شمول، ذائقه فرهنگی و سنت های اقوام مختلف قرار دارد که تنها وسیله مقاومت در برابر همسان سازی سلایق و تحریک و مطیع کردن ذائقه انسانها می باشد و عواملی است که بیش از همه در عرصه «گرافیک فرهنگی» می تواند مؤثر واقع شود. اما متأسفانه از آنجا که تبلیغات شعبده ای است که با نفی عقل و اختیار انسانی، او را زیر سلطه هولناک تشنگی و تب مصرف در می آورد، نیازهای کاذب آنچنان در زندگی روزانه از طریق فرهنگ بصری گسترش یافته و شاخه دوانیده است که ذوق سنتی را نیز به نفع خود دگرگون و مسخ می کند. ظهور این پدیده عجیب نیست؛ تبلیغات و از آن میان تصاویر قادر خواهند بود صورت های کاذب را بتدریج به صورتی موجه به ذوق عامه تحمیل کنند.
در و دیوار و کوچه و خیابان و هجوم تصاویر بزرگ و کوچک انواع و اقسام اجناس مصرفی که بر سر چهارراه ها و بر روی اتوبوس های غول پیکر و هرجا که چشم بگردد، خواسته و ناخواسته به چشم های مردم و آیینه روح آنها هجوم می برند، شاهد این مدعایند.
شایسته تر این است که با تأمل و تعمق بیشتر به تلفیق سنت های تصویری و گرافیک معاصر توجه کرد. به تعبیر دیگر، اضافه و تلفیق کردن پاره ای از نقوش سنتی اعم از اسلیمی ها، نقوش تزیینی به کار گرفته شده در معماری، هنرهای سنتی و ... با شیوه های گرافیکی معمول – که غالباً به خاطر مراعات سفارش دهنده صورت می گیرد – نمی تواند تحول در هنر گرافیک محسوب شود، یا اینکه صبغه «ملی» به خود بگیرد، بلکه در نهایت کلیشه های ملال آوری را متداول خواهد ساخت که بی هیچ خلاقیت و اعتقاد هنری از جانب گرافیست به کار گرفته شده و جز مانعی در برابر کنکاش و جستجوی اصیل و خلاقانه نخواهد بود.
آیا گرافیک با هویت ایرانی (ملی) می تواند مطرح باشد؟
شاید اگر این پرسش راجع به نقاشی و برای نقاشان مطرح شده بود، پاسخ چندان مشکل نمی نمود. هرچند جستجوی راه های عملی آن دشوار می نماید، اما به دلیل وجود تجربه تاریخی نگارگران ایرانی، به راحتی می تواند پاسخی مثبت داشته باشد. لیکن گرافیک مقوله ای است که تکوین آن با تاریخ تمدن معاصر غرب گره خورده است و به روشنی پیداست که گرافیک معاصر نه تنها پیوندی با اعتقادات و سنت های ما ندارد بلکه منافی آن نیز می باشد. چرا که تبلیغی که گرافیک معاصر را جان بخشیده، نه از مقوله تبلیغی است که ایجاد تحول حقیقی در مخاطب از آثار آن است، بلکه هویت او در ربودن هوشیاری آدمی ست، و ابزاری است در خدمت محصول سود بیشتر. از این جهت پاسخ سؤال بالا روشن است. گرافیک معاصر ناقض هویت ملی و تجربه سنتی است. اما چنانچه بتوان به وجود مقوله ای به نام «گرافیک فرهنگی» معتقد شد، هم در این عرصه است که می توان امیدوار به تحولی بود. زیرا عالم «فرهنگ» متفاوت است با مشهودات و عادات روزمره، و هنرمند متعهد به سطحی نگری و مراعات ذوق عامه نیست. در واقع خلق اثر در عرصه فرهنگ، هنر و ادبیات به او فرصت گذشتن از حصارهای گرافیک معاصر و کلید شکستن طلسم «ابزار بودن» را می دهد. تصرف در گرافیک معاصر با تمسک به سنت تصویری و نه صرفاً با «انضمام نقوش سنتی» به آن، می تواند راهگشای تحول واقعی باشد و طبیعتاً متناقض با گرافیک به عنوان رسانه تبلیغی.
هنرهای گرافیک عبارتند از آنگونه هنرهای تصویری که در دهه نخست به منظور تکثیر یا رپرودکسیون (دوباره تولید کردن) آفریده میشود. البته شیوه های چاپ و دوباره تولید کردن اثرهای گرافیک گوناگونند: نکته مهم دیگر در هنرهای گرافیک تقدم خط پر رنگ است.

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   107 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله هنر، گرافیک

دانلود مقاله راز و رمز نوشتن

اختصاصی از فی بوو دانلود مقاله راز و رمز نوشتن دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

نوشتن برای خواندن
خواندن نیمة دوم نوشتن است. در آغاز خواندن شفاهی بود. آدمی نخست رمز گفتاری کلام را آفرید و سپس رمز نوشتاری آن را. به همین سبب راه تفهیم و تفاهم و اساس همه یادگیریها زمانی بس دراز زبان سمعی یعنی گفتن و شنیدن بود. هنگامی که آدمی رمز نوشتاری کلام را آفرید، تفهیم و تفاهم و یادگیری از راه زبان بصری، یعنی نوشتن و خواندن، نیز برایش امکان‌پذیر شد. در زبان بصری همان نشانه‌های زبان سمعی به صورت نشانه‌های بصری الفباء که جانشین نشانه‌های صوتی هستند، به کار می‌روند.
بیسواد کاربردش در تفهیم و تفاهم زبان سمعی است و با سواد هم زبان سمعی و هم زبان بصری. اگر در روزگاران بسیار دور از سخن قصه‌گو و شاعر و دانشی که سینه به سینه به ما رسیده بود و به زبان می‌آمد لذت می‌بردیم، هنوز هم لذت این خواندن شفاهی را، چه از شنیدن سخن گویندگان و چه برنامه‌های رادیو و تلویزیون و تئاتر و سینما و مانند آن نه تنها از دست نداده‌ایم، بلکه بر آن افزوده‌ایم.
در ادبیات شفاهی، یا خواندن از راه گوش، هنگامی که گوینده و شنونده رو در روی یکدیگر باشند، ارتباطی مستقیم میان آن دو برقرار می‌شود. برای مثال، در صحنه تئاتر این ارتباط میان بازیگر و بینندة شنونده دو جانبه است. بازیگر احساسات و معنی و مقصود نویسنده را درک کرده است و آن را بازگو و مجسم می‌کند. در همان زمان احساسات و برداشت بیننده و شنونده را هم در می‌یابد و نسبت به آنها واکنشی پیدا می‌کند و به آنها پاسخ می‌دهد. اما این به آن معنا نیست که همیشه گوینده بیان کنندة احساسات و عواطف و معنی و مقصود گفته‌هائی است که شنیده است یا خوانده است. بسیاری از کتابهای مورد علاقة مردم سالهاست که به وسیلة باسوادی برای گروهی بیسواد خوانده می‌شود. چه بسیار پیش آمده است که خواننده این کتابها بر حسب سواد و فهم و درک و ذوق و برداشت خویش نوشته نویسنده‌ای را برای شنوندگان ترجمه و تشریح و تفسیر کرده است که با معنی و مقصود و احساسات نویسنده تفاوتی فاحش داشته است.
وقتی که نوشته به زندگی اجتماعی ما راه یافت، دیگر ارتباط گوینده و شنونده به صورتی که بیش از آن بود امکان‌پذیر نشد. هرگز نمی‌توانیم یقین داشته باشیم که آنچه خواننده می‌خواند همان قصد نویسنده است. هر خواننده از آنچه می‌خواند برداشتی خاص خود دارد. نویسنده‌ای را موفق می‌دانیم که این برداشت متفاوت را تا آنجا که می‌تواند به حداقل برساند. به همین سبب است که می‌گوئیم خواندن نیمه دوم نوشتن است. نوشتن وسیله‌ای است برای فرستادن و دریافت پیام. نوشته‌ای که آسانتر خوانده شود، درست فهمیده شود، و بیشتر خوانده شود، به هدف نزدیکتر است.
برای اینکه به اهمیت و راز و رمز نوشتن پی ببریم، ناگزیر باید بدانیم نیمة دوم آن یعنی خواندن، چگونه صورت می‌گیرد و کمی دقیقتر و از دیدی علمی هنگام نوشتن به خواندن توجه داشته باشیم.
منظور از خواندن و مطالعه چیزی جز درک مطالب نوشته شده و شناخت ارزشها و معانی و مفاهیم کلمه‌ها و عبارتها و جمله‌ها و دریافت دانستنیها و معنی و مقصود و پیامی که نویسنده با رمز کلام نوشته است، نیست. قصد این است که خواننده به اندیشه‌ای که در نوشته پنهان است پی ببرد. اگر هنگامی که مشغول مطالعه هستید کتاب یا نوشته را کنار بگذارید و اندکی به آنچه سبب شده است بتوانید مطالعه کنید بیندیشید، بهتر درخواهید یافت که چگونه بنویسید.
هنگامی که مشغول مطالعه هستید، کاری بس پیچیده انجام می‌دهید که حاصل سالها تجربه و دانش‌اندوزی است:
1- با یک نگاه واژه‌ها را باز می‌شناسید. چرا؟ چون هر یک را صدها بار پیش از آن شنیده‌اید، دیده‌اید، و شناخته‌اید. شکل آن واژه در ذهنتان به صورت آوای واژه شناخته می‌شود. زیرا با قراردادهای رمز گفتاری زبان از پیش آشنا بوده‌اید و رمز نوشتاری، که در زبان بصری به جای رمز گفتاری به کار می‌رود، برایتان بیگانه نیست و ذهنتان به آسانی کشف رمز می‌کند.
2- معنی هر واژه از ذهنتان می‌گذرد. چرا؟ چون معنی آن واژه را پیش از آن می‌دانسته‌اید.
3- از مجموعة معانی واژه‌هائی که خوانده‌اید معنی تازه‌ای از ذهنتان می‌گذرد. چرا؟ چون تجربه‌ها و دانشهای قبلی شما برای یافتن این معنی تازه، که در ضمیر عبارت یا جمله است، به شما کمک می‌کند تا پیام نویسنده را از مجموعة واژه‌هائی که برای بیان اندیشه‌ای بکار برده است دریابید.
4- دربارة آنچه خوانده‌اید واکنشی نشان دهید. چرا؟ چون تجربه‌ها و دانشهای قبلی شما را به تفکر وا می‌دارد تا دربارة آنچه خوانده‌اید اندیشه کنید و به داوری برخیزید.
این گونه خواندن پیشرفته‌ترین نوع مطالعه است، و نوشته‌ای ارزش خواندن دارد که سرانجام خواننده را به اندیشیدن و تفکر برانگیزد. اگر نوشته‌ای دست‌انداز و دشواری خواندن و فهم و درک نداشته باشد، و اگر خواننده‌ای راه درست خواندن را از کودکی آموخته باشد، و به تندخوانی- یعنی مهارت در خواندن- خو گرفته باشد، با میدان دید وسیعتری گروهی از واژه‌های یک جمله را یکجا خواهد دید و خواهد توانست همة یک جمله یا قسمتی از یک جمله را ببیند و بخواند. چنین مهارتی در تندخوانی یکسویه نمی‌تواند باشد. سوی دیگر دستیابی به این گونه خواندن نوشتة نویسنده است که راه را با دشواریهای نوشته بر خواننده نبندد.
چشم در هنگام خواندن به صورت خطی مستقیم و پیوسته روی واژه‌ها حرکت نمی‌کند، بلکه حرکت آن بر روی هر سطر از نوشته از لحظه‌های پی در پی مکث و جهش تشکیل شده است. لحظه‌ای توقف می‌کند، سپس با سرعت به چپ یا به راست (بسته به جهت خط) جهش دارد و دوباره مکث می‌کند. چشم فقط وقتی که مکث می‌کند می‌تواند ببیند و زمانی که در حال جهش است قدرت بینائی ندارد. چشم در حدود 90% زمانی را که صرف خواندن می‌کند در حال مکث است. مهارت در خواندن را اگر به درجه‌هائی تقسیم کنیم چشم یک خوانندة ماهر در خواندن یک سطر معمولی (در حدود 12 سانتیمتر) 3 تا 4 بار، یک خوانندة نیمه ماهر 7 تا 8 بار، و یک خوانندة ناتوان 11 تا 12 بار مکث می‌کند.
نویسنده‌ای که با توجه به میزان مهارت خواننده نمی‌نویسد. حتی خواننده ماهر و تندخوان را ناگزیر به کندخوانی می‌کند. به همین سبب است که می‌گوئیم به نوشته‌هائی نیاز داریم که گذشته از محتوا، راز و رمز نوشتن در آنها درست به کار برده شده باشد و به معنی درست کلمه خوانده شود، نه اینکه فقط نگاه خواننده از روی آنها بگذرد. نوشته‌ای به درستی خوانده می‌شود که به راستی نوشته شده باشد، نه اینکه فقط بر کاغذ نقش یا چاپ شده باشد.
نوشتار به جای گفتار
گفتیم که اگر کسی سخنی برای گفتن داشته باشد و راز و رمز کاربرد نشانه‌های بصری کلام را بداند، سخنی هم برای نوشتن دارد. پس نوشتن برای آنها که می‌دانند چه بنویسند و چگونه بنویسند ساده و آسان است. گفتار تبدیل اندیشه است به نشانه‌های صوتی برای انتقال به دیگری. نوشتار هم تبدیل اندیشه است به نشانه‌های بصری برای انتقال به دیگری. آنها که نوشتن را دشوار می‌دانند، اگر ریزه‌کاریهای تبدیل اندیشه به کلام مکتوب را بیاموزند، امکان دارد که جرئت نوشتن را از دست بدهند، ولی دیگر می‌دانند که در تاریکی قدم بر نمی‌دارند. نوشتن هم، چون گفتن، آن قدر لذتبخش است که کمتر می‌توان پس از پیروز شدن در نخستین نوشته دست از نوشتن برداشت. نوشتن گونه‌ای از خلق کردن است و انسان همیشه از خلق کردن لذت می‌برد.
تفاوت میان اندیشیدن و گفتن، اندیشیدن و نوشتن، همان نشانه‌هائی است که برای بیان و تجسم اندیشه به کار می‌بریم. اگر نوشتن را دشوارتر از گفتن می‌دانیم، به این سبب است که این دو عمل را از دو مقولة جداگانه می‌دانیم. حال آنکه نوشتن همان گفتن است، با تفاوتهای زیر:
1- در گفتن، رمزها و نشانه‌های سمعی کلام را به کار می‌بریم، و در نوشتن رمزها و نوشته‌های بصری را. هر چه این رمزها برای خواننده آسانتر کشف شود، نوشته زودتر و بهتر خوانده و فهمیده می‌شود.
2- در گفتن گاهی عبارتها یا جمله‌ها را تکرار می‌کنیم. در نوشتن از تکرارهائی که به آنها نیازی نیست پرهیز داریم.
3- در گفتن، به سبب محدودیت زمان، گاه برای یافتن بهترین و مناسبترین واژه که بیانگر اندیشه‌مان باشد فرصت کافی نداریم، به همین سبب واژه‌های مترادف فراوان در بیان به کار می‌بریم. در نوشتن این فرصت را داریم که مناسبترین واژه را برگزینیم و از آوردن واژه‌های مترادف، که گاهی فهم اندیشه را پیچیده می‌کند، بپرهیزیم.
4- در گفتن، زبان محاوره به کار می‌بریم، یعنی واژه‌ها را به صورت مخفف و شکسته به زبان می‌آوریم. در نوشتن واژه‌ها را بصورت کامل می‌نویسیم و حروف اضافه را حذف نمی‌کنیم.
5- در گفتن گاهی حاشیه‌روی می‌کنیم و از محور اصلی موضوع بیرون می‌رویم. در نوشتن دقت می‌کنیم که از حیطة موضوع خارج نشویم.
6- در گفتن گاهی برای بیان اندیشه یا موضوع نظم و مراتب خاصی در نظر نمی‌جگیریم. به همین سبب زمانی بیشتر طول می‌کشد تا به نتیجه برسیم. در نوشتن می‌توانیم برای بیان آنچه در اندیشه داریم طرحی دقیق بریزیم و مقدمه و متن و نتیجه در نظر بگیریم و اجزا و میزان هر یک را معین کنیم.
7 در گفتن فرصت مراجعه به منابع و مراجع نداریم. بیشتر با اشاره از شاهدها و مثالها می‌گذریم. در نوشتن فرصت داریم تا از منابع و مراجع گوناگون بهره بگیریم و به دقت و اعتبار بیان بیفزائیم.
8- در گفتن، شنونده را پیش رو داریم و از واکنش او درمی‌یابیم که زبان و بیان ما در خور فهم و درک او هست یا نیست، و گاهی به تعبیر و تفسیر بیشتر بیان می‌پردازیم. در نوشتن واکنش خواننده را از راه شناخت قبلی او و نیازها و میزان درک و فهمش حدس می‌زنیم.
9- در گفتن پرسشهای شنونده ما را برمی‌انگیزد تا فهم موضوع را با شرح و تفسیر بیشتر برای او آسانتر و روشنتر کنیم. در نوشتن ناگزیریم پرسشهای اجتماعی خواننده را حدس بزنیم و به آنها پاسخ بگوئیم.
10- در گفتن با تغییر آهنگ کلام و مکثهای زمانی و تغییر حالت چهره و حرکات بدنی فهم مطلب را برای شنونده آسانتر می‌کنیم. در نوشتن از رنگها، تصویرها، درشتی و ریزی حروف و نشان‌های نقطه‌گذاری و صفحه‌آرائی نوشته برای رسیدن به این مقصود بهره میگیریم.
11- در گفتن واکنشهای شنونده به ما هشدار می‌دهد که چه وقت زمان دم فرو بستن فرا رسیده است. در نوشتن خواننده رو در روی ما نیست تا از واکنش و ظرفیت تحمل او آگاه شویم. انصاف و منطق و شناخت قبلی که از خواننده داریم به ما حکم می‌کند هنگامی که یقین داریم آنچه را می‌خواسته‌ایم بگوئیم نوشته‌ایم، نقطة پایان را بگذاریم.

 


ویژگیهای یک نوشته:
دربارة محتوای یک نوشته پیش از این به اشاره سخن گفته‌ایم. می‌توان راهنمائی برای چگونه نوشتن به دست داد، ولی چه نوشتن را نمی‌توان به کسی آموخت. نوشتن بازگوئی اندیشه‌ها و احساسات و عواطف و آفریدن اثری نو است. به ندرت می‌توان کسی را یافت که اندیشه‌اش را بر روی کاغذ بیاورد و آن نوشته را از دیگران پنهان کند. بیشتر آنها که می‌نویسند هدفشان این است که آن نوشته را دیگران بخوانند. انسان اجتماعی نیاز دارد با دیگران در ارتباط باشد، و نوشتن یکی از ابزارهای این ارتباط است، یکی از مهمترین راههائی است که به یاری آن اندیشه‌ها، احساسات و عواطف، افکار و عقاید، و آگاهیهایمان را به یکدیگر انتقال می‌دهیم.
به طور کلی در نوشتن فقط یک هدف داریم و آن این است که آنچه را می‌دانیم با دیگران در میان بگذاریم. نوشتن یک نامة دوستانه، یک داستان، یک گزارش، مقاله و کتابی در زمینه‌های گوناگون یا سرودن یک شعر در پی رسیدن به همین هدف است، و انگیزة همة این نوشته‌ها انتقال آگاهیهاست، یعنی آنچه برای زندگی دیگری سودمند باشد.
آیین نگارش
نیاز و احتیاج انسان به ایجاد ارتباط با دیگر همنوعانش، اهمیت و ضرورت نگارش را مشخص می‌کند؛ زیرا آدمی ناگزیر است که برای رفع احتیاجات روزمره‌ی زندگی خویش با دیگران ارتباط حاصل نماید و یکی از راه‌های عادی این ارتباط به وسیله نوشتن صورت می‌گیرد. اکثر مردم اگر چه بتوانند درست و خوب سخن بگویند، به سادگی از عهده‌ی نوشتن برنمی‌آیند، فن نویسندگی و نگارش از جمله فنونی است که هر انسان با آن در زندگی سر و کار دارد و در این صورت طبیعی بوده که چنانچه در این کار مهارت حاصل نکند اشکالات و خلل‌هایی بر امور زندگی او وارد خواهد شد؛ پس بر هیچ صاحب درک و معرفتی پوشیده نیست که اگر آدمی فاقد این نعمت بزرگ بود چه مشکلات بر اثر تبادل افکار خویش با دیگران پیدا می‌کرد. و روابط انسان به شکل بایسته و شایسته‌ی امروزی امکان‌پذیر نبود و در کل شاهد بالندگی و رشد و ترقی کنونی وی اکنون نبودیم. پس با توجه به این احساس نیاز لازم است که هر دانش پژوه و دانشجویی با اسلوب و شیوه‌ی نویسندگی آشنایی بیشتر پیدا کند تا از نوشتن باکی نداشته باشد. در این بخش کتاب سعی گردیده به صورت اختصار و مفید به قواعد درست‌نویسی در نگارش اشاره، و همچنین به شناخت انواع نوشته‌ها و خصوصیات آنها پرداخته شود.
در ابتدا باید به ارزش اندیشه و سخن پی برد؛ زیرا اگر آدمی اندیشه نداشته باشد نمی‌تواند سخن بگوید و اگر سخن نباشد، نوشتن معنایی پیدا نمی‌کند.
بحث و مقوله گفتار پس از اندیشه برای اکثر مردم زبان زد گردیده اما مشکل آن زمانی است که خواسته باشند این سخن ارزشمند را به نوشتار تبدیل نمایند که ذکر شد گاهی دانشجویان و نسل تحصیل کرده را هم به مخاطره می‌اندازد، اما اگر به مقوله و بحث نگارش به شکل جدی نگریسته شود افراد دچار اضطراب نوشتن نمی‌گردند، و اجتناب از نوشتن نمی‌نمایند.
برای نویسندگی چه باید کرد؟
گام‌های نخست در فراگیری نگارش و نویسندگی عبارتند از:
الف: اراده‌ی استوار و عزم راسخ برای یادگیری اصول و قوانین نگارش
ب: اختصاص ساعاتی جهت مطالعه و خواندن کتاب و مقالات لازم و مناسب در این جهت.
ج: از نوشتن هراس نداشته باشیم و لو که نوشته‌ی ابتدایی ما کاری صحیح و مناسب نباشد.
د: به موضوعی در نگارش توجه گردد که مورد علاقه‌ی ماست. آن گاه کار در آن خصوص لذت‌بخش خواهد بود.
ه: اندیشه و تفکر در مورد موضوع نگارش که شالوده و اساس نگارش آن است.
آن چه ذکر شد، موضوعاتی بود در خصوص فراگیری نگارش و اما هر نوشته را دو موضوع کلی رهبری می‌کند نخست موضوع و محتوی درونی آن، که نتیجه صورت‌های ذهنی و اندیشه‌ی نویسنده است و موضوع دیگر فرم و یا قالب کلی نوشته می‌باشد که آن اندیشه و موضوع درونی در آن ریخته می‌شود؛ در این خصوص در بخش انواع ادبی به صورت مفصل بحث گردید، در این قسمت به مثالی کفایت می‌کنیم؛ مثلا یک نوشته از نظر محتوی گاه ادبی و هنری است و گاه تاریخی و یا موارد دیگر که این صورت و درون مایه باید برای خواننده مشخص باشد و دارای خصوصیات لازم بوده باشد؛ یعنی اگر نوشته اخلاقی است، خصوصیات یک نوشته‌ی اخلاقی در آن وجود داشته و چنان چه نوشته، انتقادی و طنزی بوده، مشخصات نوشته‌ی طنزی در آن وجود داشته باشد.
ولی به طور کلی هر نوشته باید دارای ویژگی و اختصاصات ذیل باشد:
الف: رعایت وحدت موضوع در کل نوشته، یعنی از لحاظ معنی و محتوی و پیام، تمام متن هدف واحدی را دنبال کرده و کلمات تناسب معنایی با یکدیگر داشته باشند.
ب: از آوردن جملات طولانی یا دارای «اطناب» پرهیز شود: زیرا نوشته‌ای که طولانی باشد خواننده را ملول و خسته می‌سازد.
ج: رعایت آیین سجاوندی یا اصول نقطه‌گذاری از ویژگی‌های مهم دیگر بوده؛ زیرا چنانچه نوشته‌ای خالی از نقطه‌گذاری باشد امکان اشتباه خواندن خوانندگان فراوان است.
د: هر نوشته باید از غلط‌های املایی مصون و عاری باشد و درست‌نویسی و انتخاب املایی درست و مناسب هر کلمه از موضوعات مهم نگارش است.
ه: مرتب و خوانا نوشتن هر نوشته موضوع قابل توجه دیگر بوده که در هر نوشته بایستی رعایت شود.
و: اجتناب از کاربرد کلمات عامیانه و محلی در نوشته‌های رسمی، همچنین استفاده از کلمات دشوار و بیگانه در نوشته امری ناپسند و مردود است.
ز: ساده و روان بودن هر نوشته از خصوصیات بارز آن نوشته محسوب می‌شود. پس بایستی در این موضوع دقت شود.
ح: با توجه به این که هر نوشته با آرایه‌های ادبی آرایش می‌یابد. اما افراد در کاربرد آرایه‌های ادبی باعث ملول شدن خواننده از نوشته می‌شود.
آرایش کلام (کاربرد آرایه‌های ادبی در نگارش)
ذوق و سلیقه‌ی انسان وی را واداشته که او دنبال زیبایی‌ها و مظاهر پررمز و راز طبیعت برود هر نویسنده و اندیشمندی هم می‌خواهد زیباترین قالب و مفاهیم را در نوشته خود به کار ببرد تا خوانندگان بیشتری را جذب کند و این است که از قریحه و ذوق و زیورها استفاده می‌کنند و نوشته‌ای پررمز و راز و زیبا تهیه می‌گردد، در این قسمت به شناخت آرایه و آرایش‌های کلام می‌پردازیم.
تشبیه
به مانند کردن چیزی به چیز دیگر که در صفاتی با یکدیگر مشابه می‌باشندع تشبیه گفته می‌شودک مثلا زمانی می‌گوییم: قد او در خمیدگی چون کمان می‌باشد که در آن قد و کمان را در صفت خمیدگی مشترک آورده‌ایم. هر تشبیهی از چهار رکن تشکیل می‌شود که عبارتند از: مشبه، مشبه به، وجه شبه، و ادات تشبیه. در این مثال قد او در خمیدگی چون کمان می‌باشد: قدک مشابه، کمان: مشابه به، در خمیدگی: وجه شبه و چون: ادات تشبیه» است.
در تبادل افکار و بیان معانی، تشبیه از ساده‌ترین موضوعاتی به شمار می‌آید که از آن استفاده می‌شود؛ زیرا برخی موارد را نمی‌توان تعریف کرد پس آنها را به موضوع‌هایی که آشناتر و شناخته‌تر می‌باشند، تشبیه می‌کنند. در این ابیات توجه گردد که:
تو شبنمی، تو بهاری، سپیده سحری تو عطر پونه‌ی عشقی، نشاط گلهایی
(دکتر اشرف زاده)
شاعر از کوتاه‌ترین صورت تشبیه استفاده و معشوق را به آنها مانند و تشبیه کرده است.
استعماره
همان تشبیه است که یکی از ارکان آن (مشابه یا مشابه به) ذکر نشود و این که استعماره معنی عاریت گرفتن هم می‌دهد؛ زیرا کلمه‌ای در استعاره به کار گرفته می‌شود که مفهوم جدیدی دارد و این گونه هم تعریف شده است که استعاره مجازی می‌باشد که در آن علاقه‌ی مشابهت وجود داشته باشد.
مجاز
به کار بردن کلمه‌ای در غیر معنی حقیقی خودش، شاعر و نویسنده در نوشته‌ی خویش کلمه‌هایی را به کار برد که در غیر معنی اصلی کلمه آمده باشد مثلا گل من خندید. گل در غیر معنی حقیقی خود به کار رفته است (آن کودک چون گل خندید)، یا شیر وارد کلاس شد. علی است که به معنی جای او، کلمه‌ی شیر را به کار برده‌اند.
کنایه
بیان مطالب و سخنی را به طور پوشیده «کنایه»، گویند و در اصطلاح فن بیان این است که مطلبی چنان بیان شود که معنی حقیقی آن موردنظر نباشد بلکه معنی دوم و دیگر ملاک باشد. مثلا در این جلمه که «دست او کج است»، مقصود اصلی گوینده، معنی مجازی آن می‌باشد؛ یعنی «او دزد است» کلاه او پشم ندارد؛ «او ابهت و نفوذی ندارد» و ... او فردی است که زیاد دود چراغ خورده است؛ به این معنا که «وی مطالعه زیاد داشته».
ایهام
در معنی به گمان و هم افکندن را گویند و آن کاربرد کلمه و جلمه‌ای است که از آن دو معنی استفاده شود؛ مثلا حکایت شیرین را شنیده‌ای، معلوم و مشخص نیست که آیا منظور نویسنده حکایت و داستان شیرین و خوب بودن آن است یانه، منظور داستان خسرو و شیرین یا شیرین و فرهاد بوده است.
یا در این بیت:
غرق خون بود و نمی مرد ز حسرت فرهاد خواندم افسانه‌ی شیرین و به خوابش کردم
آیا افسانه‌ی شیرین و خوب را خوانده یا افسانه‌ی شیرین، معشوق فرهاد را گفته است.
تلمیح (اشاره)
نویسنده در نوشته خویش اشاره به داستان، شعر، یا حکایت می‌نماید؛ مثلا در این بیت، عطار نیشابوری اشاره دارد به داستان حضرت ابراهیم و موسی.
گاه گل بر روی آتش دسته کرد گاه پل بر روی دریا بسته کرد
یا این بیت که اشاره به داستان پیامبر اکرم (ص) در غار ثور دارد
عنکبوتی را به حکمت دام داد صدر عالم را در او آرام داد

 

انواع نوشته‌ها:
چنانچه از نظر گذشت، نوشته‌ها بر اساس نوع محتوی و قالب و زبان به انواعی تقسیم می‌شوند؛ مثلا می‌توان از جهت کاربرد زبان در نوشته، آن را به علمی، ادبی، محاوره و گفتاری، کودکانه تقسیم کرد، و یا از لحاظ طرز بیان به جد و طنز اشاره کرد و از جهت نوع قالب نوشتاری آنها را به انواع ذیل تقسیم نمود.
1- مقاله 2- گزارش 3- نامه 4- نمایش نامه 5- قطعه 6- داستان 7- سفرنامه 8- رساله، ...
که در این قسمت به چند نمونه از قالب‌های نگارشی اشاره‌ای مختصر می‌شود.
نامه نگاری:
نامه نگاری یکی از راه‌های اظهار و ایجاد روابط انسان‌ها با یکدیگر است؛ اشخاص با توجه به ضرورت انتقام پیام‌های خود و اظهار درخواست‌ها و مقاصد ذهنی، نیاز به نوشتن و فرستادن نامه دارند؛ برای مثال: این ضرورت‌ها شامل کسب اطلاع از احوال یکدیگر، خانه ساختن، طلب کار، تحصیل کردن، ازدواج، معاملات، ...
نامه‌ها اقسامی دارند که به چند نمونه آن اشاره می‌شود:
الف: نامه‌های خصوصی (دوستانه)
ب: نامه‌های اداری
ج: نامه‌های اجتماعی (اخلاقی، فرهنگی، علمی، تاریخی و ...)
الف: نامه‌های خصوصی (دوستانه)
این نامه‌ها به مکتوباتی اطلاق می‌شود که افراد جامعه به یکدیگر می‌نویسند، موضوع اصلی این نامه‌ها را مسائل و موضوع‌های خانوادگی، دوستانه، شرح مسافرت‌ها، اخبار خانوادگی، شرح مشکلات، مصائب و واقعه‌هایی که بین افراد اتفاق افتاده است، تشکیل می‌دهد.
این نامه‌ها با محدودیت خاصی همراه نبوده؛ زیرا متناسب با سطح فرهنگ و سواد افراد جامعه نوشته می‌شوند؛ برای مثال، کوتاه و مختصر نوشته گردد یا مفصل و طولانی باشد؛ اما بهتر است برخی ویژگیها را در خود داشته باشد تا در ردیف یک نامه‌ی مرتب و خوب قرار گیرد. در ذیل به برخی از خصوصیات یک نامه پرداخته شده است:
- کاغذ مناسب و خوب انتخاب شود.
- رعایت اختصار در نامه شده باشد؛ زیرا کلام طویل و طولانی ملالت می‌آورد.
- عنوان گیرنده در پشت پاکت و ذکر تاریخ در داخل نامه الزامی است.
- رعایت احترام و ابراز احساسات در نوشته.
- تاریخ نامه بالای صفحه درج گردد.
- فاصله‌ی سطرهای نامه رعایت شده و حاشیه‌ی نامه با متن اصلی فاصله لازم داشته باشد.
- نامه ساده، کوتاه و منظم باشد.
ب: نامه‌ی اداری
مکاتبه‌هایی که بین دو اداره و سازمان دولتی یا خصوصی انجام می‌گیرد، یا بین ادارات با اشخاص و به طور کلی مکاتبات اداری به سه شکل ممکن است صورت پذیرد. که عبارتند از: مکاتبات بین دو اداره و یا موسسه صورت می‌پذیرد- مکاتبه در داخل اداره یا سازمان و هر موسسه صورت می‌گیرد یا خارج از آن.
ج: نامه‌های اجتماعی
در این نامه‌ها موضوع جنبه شخصی پیدا نمی‌کند و شمول عام دارد، مثلا نامه‌های گویا که معمولا برای شخصی معین نوشته شده است یا اگر شخصی را مخاطب قرار داده اما افراد زیادی در جامعه مورد خطاب نامه قرار گرفته‌اند، مانند نامه حضرت علی (ع) به مالک اشتر یا نامه جواهر لعل نهرو به ایندیرا دخترش، نامه حضرت امام خمینی (ره) به رهبر سابق شوروی...
لازم به ذکر است برخی از نامه‌ها چون پیام‌های تبریک، پیام تسلیت، دعوتنامه‌ها تحت عنوان نامه‌های عاطفی مورد بحث قرار می‌گیرند که این گونه نامه‌ها اغلب جزء نامه‌های رسمی محسوب شده؛ زیرا شکل خاص رسمی به خود گرفته‌اند؛ هر چند به سازمان، موسسه و ... تعلق نمی‌گیرند که در ذیل به توضیح این چند قسم نامه پرداخته می‌شود.
1- نامه‌ی تبریک: در اصطلاح به نامه‌های کوتاه و مختصر اطلاق می‌شوند که در آن مضامین مبارک باد گفتن، آرزوی خجستگی و مبارکی کردن، و اظهار مسرت و شادی مشاهده گردد.
2- نامه تسلیت:
این نامه برای ابراز همدردی و تسلیت نوشته می‌شود مشخصات کلی این نامه همانند نامه‌های پیام تبریک و دعوتنامه، اختصار و کوتاهی متن آن است.
3- دعوتنامه:
دعوتنامه، نامه‌ی مختصر و کوتاهی است که بدان وسیله فردی یا افرادی به مراسمی دعوت می‌شوند. برای این گونه نامه‌ها، نمونه‌ی چاپی فراوان وجود دارد که می‌توان انتخاب کرده یا مطابق میل خویش متن دعوتنامه‌ای آماده و سپس به چاپخانه داده شود.
4- تلگرام: پیام‌های بسیار کوتاهی است که در زمان ضرورت پس از تلفن و فاکس و تلکس مورد استفاده قرار می‌گیرد. در تلگرام ابتدا آدرس دقیق گیرنده به صورت خلاصه، اما کامل قرار می‌گیرد سپس عنوان یا نام مخاطب و بعد خلاصه و یا اصل مطلب پیام.
5- تلفنگرام: گاهی ضرورت ایجاب می‌کند، عین نامه‌ی اداری و رسمی سریع به دست مخاطب برسد که آن را از طریق تلفن می‌خوانند و گیرنده‌ی نامه که شنونده‌ی نامه است، آن را یادداشت می‌کند.
6- تلکس: تقریبا مانند تلفن است؛ یعنی کوتاه و خلاصه آورده می‌شود؛ در تلکس عین نامه با دستگاه تایپ می‌شود و در مقصد، دستگاه گیرنده نیز عین کلمه‌ها را دوباره می‌نویسد.
مقاله نویسی
به نوشته‌ای اطلاق می‌شود که درباره‌ی موضوعی خاص نوشته شود: نوشته‌ها شامل موضوع‌های مختلف و متعدد می‌شوند؛ مانند: موضوع‌های علمی، ادبی، تحقیقی، انتقادی، ... اگر به یک مجله و یا روزنامه‌ای دقت شود به قلمرو گسترده‌ی مقاله پی می‌بریم، مثلا مقاله‌ی پژوهشی، مقاله‌ی اخلاقی، مقاله‌ی تربیتی و دینی،...
هر چند در خصوص نثر هر مقاله نمی‌توان محدودیت خاصی در نظر گرفت اما هر مقاله باید خصوصیات موضوع خود را داشته باشد. چنان که نوشته‌ی اخلاقی دارای یک وحدت موضوع و شرح و تفصیل است و نوشته‌ طنزی خصوصیات دیگر دارد، به چند ویژگی برای نگارش مقاله اشاره می‌کنیم:
1- انتخاب موضوع مقاله: مهم‌ترین اصل در نوشتن، انتخاب موضوع است که مطابق با نیازی که در جامعه و محل کار ما پیدا شده گزینش می‌شود.
2- اندیشه و تفکر پیدا شده در خصوص موضوع انتخاب شده.
3- یادداشت برداری از منابع
4- ذکر منابعی که مورد استفاده در مقاله قرار گرفته است.
5- تعیین عنوان مقاله
خلاصه نویسی
استخراج جوهر اصلی یک نوشته، خلاصه‌نویسی است. خلاصه‌نویسی می‌تواند در مورد یک سخنرانی، کتاب، مقاله، مصاحبه، فیلم، نمایش، رویداد یا خبر باشد؛ در خلاصه‌نویسی باید این نکات را زیر نظر داشت. الف: متن کتاب یا مقاله را کامل مطالعه نمود و هدف و مفهوم کلی آن را درک کرد، سپس خلاصه‌ی آن را یادداشت کرد ب: ثبت خطوط اصلی کتاب ج: حذف نکته‌های زاید د: نوشته یکدست شود سپس آن را انتقال دهیم ه: تنظیم و نگارش خلاصه‌ی متن کتاب
زندگی نامه
به نوشته‌هایی که در آن شرح احوال کسی یا سرگذشت او و گزارش زندگی وی داده شود زندگی‌نامه (بیوگرافی) گفته می‌شود. کتاب‌های فراوان وجود دارد که به شرح زندگی افراد و شخصیت‌های مشهور پرداخته شده است؛ مانند: شرح زندگی پیامبر اکرم (ص) به آنها سیره گویند یا کتابهای که در خصوص جنگ‌های وی نوشته شده که به نام غزوات وی مشهور است.
آثاری که گاهی، به نام یادنامه هم می‌آید در شمار این نوشته قرار می‌گیرد؛ مثل یادنامه‌ی شهید مطهری،...
برخی دیگر از نوشته‌ها، چون نمایشنامه نویسی، فیلم نامه نویسی، متن ترجمه و غیره در قسمت انواع ادبی این کتاب از نظر گذشت، لذا نیازی به آوردن مجدد آنها نبود.
نشانه‌گذاری و اهمیت آن در نگارش
منظور از آیین سجاوندی (نقطه‌گذاری) رعایت ضوابط و قوانین سجاوندی است و کاربرد علامت‌ها و نشانه‌هایی که خواندن و درک مطالب را آسان می‌نماید. نشانه‌هایی که در زبان فارسی معمول می‌باشند عبارتند از:
1- نقطه (.)
نقطه، نشان ختم کلام و پایان جمله است، پس توقف کامل جمله یا نقطه نشان داده می‌شود که موارد استفاده آن در جمله‌ها عبارت است از:
- در پایان جمله‌های کامل انشایی و خبری استفاده می‌شود. مثل بهروز دیروز به مشهد رفت.
- بعد از هر حرفی که به عنوان نشانه‌ی اختصار می‌باشد: نظامی متولد سال 535 هـ.ق. یا اداره پست و تلگراف و تلفن را با علایم اختصاری P.T.T نشان می‌دهند.
2- دو نقطه (:)
موارد کاربرد علامت دو نقطه عبارت است از:
الف: قبل از نقل قول و گفته‌ی کسی آورده می‌شود مانند: حافظ می‌گوید: ... یا رسول اکرم (ص) می‌فرماید: ...
ج: پس از واژه و لغتی که معنی آن در مقابلش آورده شود مانند: پیل: فیل، خزان ، پاییز
د: پس از کلماتی که توضیح و تفسیر می‌کنند از قبیل، یعنی، چنان که، مثل، مانند.
3- ویرگول (،)
این علامت جهت نشان دادن مکث و وقف کوتاه است، که اغلب در موارد ذیل به کار می‌رود.
الف: بین عبارت و جمله‌های غیرمستقیم که دو جمله یا بیشتر در حکم یک جمله‌ی کامل باشد، مانند: هر کس تخم بدی بکارد، بدی درو می‌کند.
ب: بین چند کلمه که در حکم موضوع و استاد واحدی باشند مانند: آب، خاک، هوا، در رشد گیاهان مهم است.
ج: میان چند کلمه که هم پایه می‌باشند، جای حرف ربط را می‌گیرد، مانند: آقای احمدی مردی است؛ فاضل، انسان، با تقوی،
د: در بین کلمات جمله اگر نباشد خواننده منظور نویسنده را کامل درک نمی‌کند، یا ممکن است خواننده آن کلمات را با کسره اضافه بخواند.
5- سه نقطه (...)
این علامت برای نشان دادن عبارت و جمله‌هایی است که حذف گردیده یا از عبارت افتاده است؛ همچنین هنگامی که قسمتی از جمله نقل گردد و بخش دیگر آن نقل نشود و جمله قطع شود.
- ... و امروز آمدم، تا به تو حیات دوباره دهم.
- حجت ا... موسوی دانش‌آموز خوبی بود.
6- خط ممتد (___)
این نشانه برای برجسته و هویدا کردن بعضی از عنوان‌ها و کلمه‌ها در نوشته به کار می‌رود. مثال: امروز دشمن اصلی مسلمانان آمریکای جنایتکار است.
1- نشانه سوال (؟)
الف- در آخر جملات پرسشی قرار می‌گیرد؛ مثال: به چه فکر می‌کنی؟
ب- برای نشان دادن تردید واستهزا داخل پرانتز قرار می‌گیرد. وفات این شاعر را سال 530 (؟) نوشته‌اند.
2- نشانه تعجب (!)
این علامت بیانگر حالات عاطفی و نفسانی انسان است، مانند: «تأکید»، «تعجب»، «تحقیر» «ترحم»: مانند: عجب روزگار غداری! آهسته!، مواظب باش!
3- ستاره (*)
الف- برای ارجاع دادن به زیرنویس در زمانی که عددهای داخل متن به منظورهای دیگر به کار رفته باشد.
ب- نشان دادن فاصله بین دو مصراع شعر، یا بندها یا پاراگراف‌ها که موضوعشان با یکدیگر تفاوت دارد.
12- پرانتز یا دو هلال ( )
الف- جهت نشان دادن عبارت‌های توضیحی، مانند: مخزن‌الاسرار (یکی ازپنج گنج نظامی) به نقلی از شاعران گذشته سروده شده است.
ب- برای ذکر مآخذ در پاین مثال‌ها و شواهد و یا ذکر اسامی کتاب‌ها، نشریه و مجلات، ...
تاریخچه نامه نگاری
سابقه نامه نگاری در ایران به دوران هخامنشیان برمی‌گردد در آن زمان واژه‌ها را با خط میخی بر روی پوست دباغی شده جانوران می‌نوشتن. سپس آن پوست را به دست چاپار یا پیک می‌دادند تا به مقصد برساند. چاپارها اسب‌های تیزپا و پرورش یافته‌ای داشتند که می‌توانستند به سرعت نامه‌ای یا پیغامی را از جایی به جای دیگر برسانند. در زمان ساسانیان بین راههای شهرها در فواصل معین ایستگاه‌هایی به نام چاپارخانه ساختند که در هر یک از آنها یک یا چند مرد سوارکار به سر می‌بردند. هر گاه نامه‌ای از سوی یکی از بزرگان یا حاکمان نوشته می‌شد به دست اولین چاپار می‌دادند، وی با اسب می‌تاخت و نامه را به دست چاپار دوم می‌رساند و او نیز با شتاب خود را به چاپار سوم می‌رساند و همین‌طور نامه دست به دست می‌شد تا به مقصد برسد. البته این چاپارها فقط به حکما و بزرگان اختصاص داشتند. مردم عادی نیز نامه‌های خود را به وسیله کاروانهایی که از شهری به شهر دیگر یا از دهی به ده دیگر می‌رفتند، به مقصد می‌رساندند.
در زمان صدارت امیرکبیر با اقدامات اصلاحی که انجام می‌داد در فکر ایجاد امکاناتی نیز برای انتظام و گسترش امور ارتباطات دولتی نمود و شخصی به نام شفیع خان چاپارچی باشی را مجبور کرد تشکیلات چاپار دولتی را منظم کند و راههای چاپاری را سر و صورت داده و منازل بین راهی را که خراب شده بود تعمیر کرده و برنامه مرتبی برای چاپارهای دولتی تنظیم نماید که بتوان نامه‌های دولتی و عموم مردم به وسیله چاپار ارسال گردد و در اواخر سال 1266 هجری قمری دستور داد که چاپارخانه‌های جدید در تمام ایالات ساخته شود.
(چهار پاره) پرداختند که تا سال‌های پس از شهریور 1320 یکی از قالب‌های رایج شعر فارسی به شمار می‌رفت، از نمونه‌های موفق این گونه اشعارع قطعة «کبوتران من» اثر ملک‌الشعرای بهار است که بند نخستین آن چنین است:
بیایید ای کبوترهای دلخواه! بدن کافورگون، پاها چو شنگرف
بپرید از فراز بام و ناگاه به گرد من فرود آیید چون برف ...
در همان هنگام که این دسته از شاعران با موازین عروضی قدیم در حدود اعتدال سرگرم ایجاد تحولی بودند، نیما یوشیج در مجلة موسیقی (1318 شمسی) به نشر شعرهایی پرداخت که در آنها علاوه بر تازگی در بیان و تشبیهات و استعارات، موازین عروضی شعر پارسی به شیوة قدیم رعایت نشده بود. این گونه شعرها در سالهای پس از شهریور 1320 طرفدارانی یافت و همان است که اکنون یکی از انواع رایج شعر امروز فارسی است و اصطلاحا آن را «شعر آزاد» و گاهی «شعر نیمایی» می‌گویند، یعنی شعری که در یکی از وزنهای عروضی قدیم سروده می‌شود، اما شاعر بر حسب نیاز معنوی در کوتاهی و بلندی مصراع‌ها و همچنین در به کار بردن قافیه، آزاد است.
به عنوان نمونه بخشی از قطعه «مهتاب» نیما یوشیج در زیر نقل می‌شود:
می‌تراود مهتاب،
می‌درخشد شبتاب،
نیست یک دم شکند خواب به چشم کس ولیک،
غم این خفتة چند،
خواب در چشم ترم می‌شکند.

 

نوع دیگری از شاخة تحول شعر فارسی که در آن وزن مطلقا رعایت نمی‌شود، بلکه بیشتر کوشش در انتخاب کلمه و توجه به تخیل و اندیشه است، تا چندی قبل دنبال می‌شد که به عنوان «شعر سپید» از آن نام می‌بردند.
ناگفته نماند در سالهای پیش از انقلاب اسلامی، گروهی از جوانان که به نام «موج نو» شهرت یافته بودند نه تنها با شعر عروضی مخالف بودند بلکه با شعر نیمایی نیز مبارزه می‌کردند!

 

گزارش نویسی
دربارة گزارش، تعریف‌های گوناگون شده است که شاید کوتاه‌ترین آنها این تعریف باشد، که: گزارش انتقال پاره‌ای از اطلاعات است به کسی که از آن بی‌اطلاع است و یا آگاهی کافی ندارد. با این تعاریف، هر کس در هر مقامی که باشد، نیاز به کسب اطلاع در مورد کار خود دارد، به عبارت دیگر، نیازمند گزارش است، اما بدون توجه، به گزارش می‌پردازد. برای مثال می‌گوییم که اگر کسی وقت را از شما بپرسد و شما ساعت را به او اعلام دارید، در حقیقت به او گزارش داده‌اید. شرح وقایع روزانه برای دوستان و همکاران نیز از نوع گزارش است.
در وهلة اول، گزارش را به شفاهی و کتبی تقسیم می‌کنند: گزارش شفاهی به آسانی داده می‌شود و در آن جای بحث نیست. اما تهیة گزارش کتبی کار ساده‌ای نیست و احتیاج به قابلیت‌های ویژه دارد که در تمام افراد نیست و مستلزم آگاهیهای مقدماتی می‌باشد که موضوع این مبحث است. برای تهیه گزارش، لازم است به این چهار مورد توجه شود:
1) انتخاب موضوع 2) گردآوری اطلاعات 3) طرح‌ریزی مطالب 4) عرضه کردن اطلاعات جمع‌آوری شده.
1- انتخاب موضوع
اولین گام اساسی در تهیة یک گزارش انتخاب موضوع است. موضوع گزارش با توجه به رشته و هدف، فرق می‌کند. برگزیدن موضوع گزارش باید با کمال دقت صورت گیرد، تا پس از صرف وقت و کار، ناتمام و نیمه کاره رها نشود و نویسنده‌اش مجبور نباشد، آن را عوض کند. برای این که به چنین مشکلی دچار نگردد لازم است که ابتدا وقت و فرصت خود را طوری تنظیم کند که وقت‌های فراغتش، با موضوع گزارش تناسب داشته باشد؛ به عبارت دیگرع تا فرصت مناسب برای گزارش نداشته باشد، به آن نپردازد. فرصت، به شغل و موقعیت افراد بستگی دارد.
بعد از مسأله وقت، توجه به اطلاعات و مطالعات قبلی، امری ضروری است. این مرحله نیز بستگی به وضع تهیه کننده دارد. در مراحل تحصیلی، انتخاب موضوع گزارش تقریبا آزاد است و با توافق استاد و دانشجو انجام می‌گیرد. در حالی که در اداره با نظر فرد مافوق و خواست او، گزارش آماده می‌شود. بنابراین، موضوع «توجه به اطلاعات قبلی» بیشتر در مورد دانشجو، مصداق دارد و لازم است که پیش از هر کاری به نکات زیر هم توجه داشته باشد:
- دربارة موضوع انتخابی خود، تا چه اندازه امکان بررسی و تحقیق دارد؟
- آیا اندوختة علمی او بسنده است؟
- آیا به منابع، به قدر کافی دسترسی دارد؟
- حافظة او تا چه حد، اطلاعات لازم را حفظ کرده است؟
علاوه بر موارد یاد شده، علاقه به موضوع انتخابی نیز از شرایط عمدة گزارش‌نویسی است؛ زیرا اگر تهیة یک گزارش، با اکراه و اجبار همراه باشد، هیچ‌وقت به کمال خود نزدیک نمی‌شود؛ بلکه بهترین گزارش آن است که نویسنده با علاقه‌مندی آن را تهیه کرده باشد. در غیر این صورت، معلوم است که کار انجام یافته در حد یک رفع تکلیف و انجام وظیفه خواهد بود. پس خوب است که به دانشجو فرصت داده شود تا از میان موضوع‌های پیشنهاد شده از طرف استاد، یک یا دو موضوع را برگزیند و با تکیه به میل باطنی خود به تهیة گزارش بپردازد. دسترسی به منابع تحقیق نیز یکی از ارکان اصلی گزارش‌نویسی است که کار نویسنده را آسان می‌کند و اگر این امکان وجود نداشته باشدع امیدی به کامل بودن گزارش نخواهد بود. نویسندة گزارش باید منابع خود را بر اساس درجة اهمیت و ارتباط، طبقه‌بندی کند و از آنها بهره برگیرد.
2- گردآوری اطلاعات
هر گزارشگری برای تهیة گزارش خود، نیازمند گردآوری اطلاعات است. این اطلاعات از طرق گوناگون به دست می‌آید. مهمترین راههای گردآوری اطلاعات عبارت است از:
الف) تحقیق مشاهده‌ای؛
ب) تحقیق عمومی که خود به دو شکل، مصاحبه و پرسشنامه صورت می‌گیرد؛
ج) تحقیق کتابخانه‌ای یا پژوهش از راه مطالعه.
3- طرح‌ریزی مطالب
در این مرحله، وظیفة نویسندة گزارش بسیار حساس است. گزارشگر مانند مهندسی است که می‌خواهد بنایی را بسازد. ابتدا وضع زمین و تناسب ساختمان را در ذهن خود مجسم می‌کند. سپس به طرح‌ریزی آنچه دیده و به نظرش رسیده است، می‌پردازد و نقشة ساختمان را ترسیم می‌نماید و بعد از انتخاب مواد لازم، بر حسب تقدم و تأخر به درجه‌بندی آنها می‌پردازد.
4- عرضه کردن اطلاعات جمع‌آوری شده
پس از آنکه به شیوه‌های سه گانة یاد شده، اطلاعات جمع‌آوری شد، باید به تنظیم آنها پرداخت. تنظیم اطلاعات کاری آسان است؛ زیرا بعد از جمع‌آوری مطالب، گزارشگر عناوین کلی گزارش را یادداشت می‌کند، سپس با توجه به اهمیت موضوع هر یک را در جای مناسب خود قرار می‌دهد. هنر گزارش‌نویسی، در این موقع تجلی می‌کند. او می‌تواند با تیزبینی و هوشیاری مخصوص، به ربط منطقی مطالب خود دقت و توجه داشته باشد و آنها را با ظرافت و شیوة مطلوب، عرضه دارد، تا نتیجة کار او سودمند واقع شود.
کسانی که با فکر دقیق و منطقی، به نوشتن گزارش می‌پردازند. به یقین، بهتر از دیگران می‌توانند اندیشه‌ها و خواسته‌های خود را عرضه دارند و برعکس نویسنده‌ای که از این موهبت برخوردار نباشد، به نتیجة دلخواه نمی‌رسد. از این رو، نویسندة گزارش باید پیش از آغاز نگارش فکر کند که: چه می‌خواهد بنویسد؟ برای چه کسی می‌نویسد؟ چه مقدار و چگونه باید بنویسد؟ تا نوشتة او مورد قبول واقع شود.
گزارش‌های مفصل، اغلب از بخش‌های متمایز تشکیل می‌شود و به ترتیب ذیل مرتب می‌گردد:
الف) عنوان، که در آن، موضوع گزارش، نام گزارشگرع نام دریافت‌کنندة گزارش، تاریخ و نام شهر درج می‌شود.
ب) پیشگفتار یا سرآغاز؛
ج) فهرست مطالب؛
د) فهرست پیوست‌ها (جدول‌ها، نمودارها، تصاویر)؛
هـ) متن گزارش؛
و) فهرست اعلام؛
ز) فهرست موضوعی (اندیکس)؛
ح) فهرست مآخذ (کتابنامه).
انواع گزارش
گزارش را از نظر نوع، هدف ، اندازه و سایر نکات، می‌توان به انواع زیر تقسیم کرد:
1- از لحاظ کاربرد
الف) گزارش تحصیلی و تحقیقی: این نوع گزارش اغلب بر مبنای تحقیق خالص آماده می‌شود. یعنی انگیزة دانشجو یا محقق در تهیة این گونه گزارش‌ها، صرفا ذوق و علاقه به مطالعه و حل مشکل موردنظر است؛ منظور و هدف از این گزارش، بالا بردن سطح اطلاعات و معلومات دانشجو یا محقق در زمینة موضوع مورد تحقیق و مطالعه و ارائه نتیجة اقدامات تحقیقی و اظهارنظرها و پیشنهادها، به نحو صحیح می‌باشد.
ب) گزارش اداری: این نوع گزارش، معمولا در سازمانهای مختلف مانند بانک‌ها، شرکت‌ها، وزارتخانه‌ها، و مؤسسات و نهادها تهیه می‌گردد و گزارش‌های مالی و سالانة شرکتها و بانک‌ها و گزارش‌های ادواری، همه از نوع گزارش اداری محسوب می‌شوند. مورد مصرف این گونه گزارش‌هاع استفاده در جهت برنامه‌ریزی و اتخاذ تصمیمات اداری است.
2- از لحاظ منابع و اندازه، گزارش به اقسام زیر تقسیم می‌شود:
الف) گزارش ساده: منبع و مأخذ چنین گزارشی صرفا، اطلاعات دست اول است؛ چون: تهیة خلاصة یک کتاب یا تهیة گزارش مصاحبه با یک فرد معروف در یک مورد خاص یا اظهار عقیدة شخصی، دربارة یک مطلب.
ب) گزارش تفصیلی: اطلاعات مورد لزوم این گونه گزارش، علاوه بر منابع دست اول، از منابع و مآخذ دست دوم و سوم نیز تدارک می‌شود و لازم است با بهترین طریق ممکن و با رعایت اصول جمع‌آوری اطلاعات، آماده گردد. نتیجة منعکس شده در این گزارش، حقیقی‌تر و اطلاعات آن قابل اطمینان بیشتر است. در گزارش تفصیلی و طولانی، لازم است از تطویل کلام خودداری شود و در عین حال چندان هم خلاصه و فشرده نباشد که به اصل مطلب لطمه بزند و از رسایی و تأثیر آن بکاهد.
3- گزارش از لحاظ ارزش و رسمیت
الف) گزارش غیررسمی: گزارشی است که برای دادن اطلاعات فوری تهیه می‌شود و برای نوشتن آن از طرح خاصی پیروی نمی‌گردد؛ مانند گزارش ساده و اداری، مقالات روزنامه‌ها و مجلات.
ب) گزارش رسمی: در این گزارش، مخصوصا گزارش تحقیقی و رساله‌های دانشگاهی که بر اساس تحقیق دقیق، طولانی و مستقل تهیه می‌شود، دریافت‌کنندگان آن افراد مطلع و تحصیل کرده‌اند و باید با رعایت اصول خاص و روش علمی آماده گردد تا مورد قبول و پذیرش یک مرکز و مجمع علمی واقع شود.
4- گزارش از لحاظ نحوة انعکاس اطلاعات و مطالب
الف) گزارش انشایی: اطلاعات و مطالب منعکس شده در این نوع گزارش در کل به صورت متن سادة ادبی یا انشایی است؛ مانند گزارش تحقیقی یک دانشجوی رشتة ادبیات فارسی دربارة سرگذشت و آثار یک شاعر و نویسنده.
ب) گزارش مختلط: در این گزارش، برای انعکاس اطلاعات، علاوه بر متن ساده از ارقام، فرمول‌ها، جداول، منحنی‌ها و تصاویر نیز استفاده می‌شود. گزارش مطالب ریاضی، مالی و حسابداری، شیمی، فیزیک، فرهنگی و آموزشی و اجتماعی از این گونه است.
مشخصات یک گزارش خوب
اگر چه گزارش‌هاع از نظر من

دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله راز و رمز نوشتن

دانلود مقاله تراشکاری

اختصاصی از فی بوو دانلود مقاله تراشکاری دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

کولیس ورنیه
کولیس ورنیه از متداولترین و پرکاربردترین وسایل اندازه گیری است که در صنعت تراشکاری و قالبسازی ، هنگام ساخت قطعات با دقت بالا ، از آن استفاده می شو د . شکل 1 ، نمونه ای از این وسیله را نشان می دهد .

با توحه به شکل فوق ، می توان قسمتهای مهم یک کولیس را چنین معرفی کرد :
خط کش
ورنیه
پیچ قفل کننده
فک های ثابت ( شاخک های ثابت )
فک های متحرک ( شاخک های متحرک )
زبانه عمق سنج
1-2- کاربرد قسمتهای مهم کولیس
1-1-2- خط کش :
خط کش کولیس ، معمولاٌ در دو سیستم میلیمتری و ااینچی تقسیم بندی شده است ، که معمولاٌ قسمت پائین آن میلیمتری و قسمت بالایی اینچی می باشد . قسمت میلی متری معمولاٌ دارای دقتی معادل 1 میلی متر و قسمت اینچی آن اینچ دقت دارند ( منظور از دقت ، کمترین فاصله بین دو تقسیم روی خط کش می باشد ).
2-1-2- ورنیه :
ورنیه ، در واقع کشویی است که روی خط کش حرکت می کند و مثل خط کش که دارای تقسیمات میلی متری و اینچی می باشد ، دارای تقسیماتی تقریباٌ اینچنین می باشد ؛ معمولاٌ قسمت پائین ورنیه ، میلی متری و بالای آن تقسیمات اینچی وجود دارد . با توجه به تقسیمات ورنیه و خط کش ، می توان دقت کولیس را بدست آورد . البته این دقت ، معمولاٌ روی ورنیه نیز حک شده است و با توجه به آن می توان اندازه های گرفته شده را به سادگی قرائت کرد .
2-1-2 – پیچ قفل کننده :
با این پیچ ، می توان کولیس را در هر نقطه ای که اندازه گیری انجام گرفته ، قفل کرده و مقدار صحیح را به طور دقیق قرائت نمود .
4-1-2- شاخک های ثابت :
به کمک این شاخک ها میتوان اندازه گیری های داخلی یا خارجی را انجام داد . در واقع از این شاخک ها به عنوان یک تکیه گاه برای قطعه استفاده می شود .
5-1-2- شاخک های متحرک :
این شاخک ها متصل به ورنیه اند که با حرکت آن ، به عقب یا جلو کشیده می شوند . هنگام اندازه گیری ، این شاخک ها به قطعه نزدیک می شوند .
6-1-2- زبانه عمق سنج :
با کمکاین زبانه می توان عمق بعضی از سوراخ ها ، پله ها و قطعاتی از این قبیل را اندازه گیری نمود . شکل 2 علت شکستگی انتهای این زبانه را مشخص می نماید .

 

با معرفی و شناخت قسمت های اصلی کولیس ، می تو.ان کاربرد سه گانه آن را در شکل زیر مشاهده نمود . کاربرد صحیح شاخک ها و زبانه عمق سنج از اهمیت خاصی برخوردار است .

همانگونه که گفته شد ، کولیس ها در دو سیستم اینچی و میلیمتری ساخته شده و در اختیار صنعتگران قرار گرفته ، که امروزه به خاطر سهولت در خواندن مقادیر ؛ و رواج سیستم میلیمتری ، بیشتر به قسمت میلیمتری پرداخته شده است .
2-2- خواندن کولیس
برای خواندن کولیس ، مراحلی را باید انجام داد که عمدتاٌ به شرح زیرمی باشد:
ابتدا باید از روی ورنیه کولیس ، دقت کولیس را مشاهده و به خاطر سپرد . البته در بعضی از کولیس ها دقت آن نوشته نشده ، که از روی کاتالوگ مربو طه می توان آن را یافت و برا ی همیشه ، هنگام اندازه گیری منظور داشت .
حال کولیس را باید به اندازه ای دلخواه باز ، یا قطعه کاری را بین فک ثابت و متحرک آن قرار داد . اگرخط صفر ورنیه ، در راستای یکی از خطوط اصلی خط کش قرار گرفت ، عدد خونده شده ، همان مقدار اندازه گرفته شده است . شکل 4 این حالت را نشان می دهد .

بیشتر اوقات ، صفر ورنیه مابین دو حط اندازه از خط کش قرار می گیرد . در این حالت عددی که صفر ورنیه از آن گذشته باید یه عنوان عدد صحیح خوانده شود . حال باید به ورنیه نگاه کرد و به خطوط آن دقت نمود که کدامشان با یکی از خطوط خطکش در یک راستا قرار گرفته اند . حال باید تعداد خطوط سمت چپ این دو خط همراستا را از روی ورنیه شمرد و آن را در دقت کولیس ضرب کرده حاصل را با عدد صحیحی که قبلاٌ خوانده شده جمع نمود . عدد به دست آمده ، مقدار اندازه گرفته شده است . شکل زیر نیز این حالت را نشان می دهد .

 

شکل فوق را می توان چنین توضیح داد :
از قبل می دانیم که دقت کولیس 1/0 میلیمتر می باشد .
صفر ورنیه از عدد 91 میلیمتر عبور کرده است ، پس عدد 91 را باید به خاطر سپرد .
پنجمین خط ورنیه ، با یکی از خطوط خط کش در یک راستا قرار گرفته است . بنابراین باید عدد پنج ورنیه را در 1/0 که دقت کولیس می باشد ضرب کرد :
مقدار بدست آمده با عدد صحیح جمع می شود که حاصل آن 5/91 میلیمتر می باشد .
تفاوت این دو کولیس در این است که اولاٌ دقت آن ها معمولاٌ اینچ بوده ثانباٌ فاصله هر خط معمولاٌ اینچ است.
در شکل بالا نیز این مراحل انجام می شود :
می دانیم که دقت کولیس اینچ است .
صفر ورنیه از خط اول خط کش گذشته ، و می دانیم فاصله هر خط روی خط کش اینچ است .
ششمین خط ورنیه ، با یکی از خطوط خط کش در یک راستا قرار گرفته است . بنابراین ، باید عدد 6 را در دقت کولیس که می باشد ضرب کرد ، که مقدار اینچ به دست می آید .
مقدار بدست آمده را باید با عدد جمع کرد :


در واقع اندازه گرفته شده برابر اینچ است .
3-2 – طرز استفاده از کولیس
برای اندازه گیری قطعات ، ابتدا دهانه کولیس را باید بیش از اندازه قطعه مورد نظر باز کرده و قطعه را در داخل شاخک های کولیس قرار داد ( شکل 8 الف ) . قطعه باید به شاخک ثابت تکیه داده شود ، سپس به کمک شست ، کشویی را به طرف قطعه حرکت داده تا جایی که شاخک متحرک با قطعه برخورد کند ( شکل 8 ب ) .باید دقت ککرد که پس از برخورد شاخک متحرک به قطعه ، فشار بیش از حد به کشویی وارد نشود ، زیرا ممکن است قطعه نرم بوده و لبه چاغویی کولیس داخل قطعه نفوذ پیدا کند که نتیجتاٌ اندازه بدست آمده ، مقدار صحیح نخواهد بود و البته فشارهای بی اندازه ، باعث پیدایش لقی در قسمت های متحرک کولیس نیز خواهد شد .

هنگام کار ، باید توجه داشت که برای اندازه گیری از نوک شاخک های کولیس استفاده نشود ( شکل 9 الف ) زیرا این عمل باعث فرسودگی لبه های شاخک شده و در اندازه گیری نیز خطا حاصل خواهد شد . پس باید مطابق شکل 9 ب ، قطعه کار را تقریباٌ در وسط لبه اندازه گیر شاخک ها قرار داد .

کج کردن کولیس و یا قرار دادن شاخک های آن به صورت زاویه دار روی قطعه کار ، باعث خطا در اندازه گیری خواهد شد . شکل 10 الف و ب حالتهای غلط و صحیح را نشان می دهد .

برای اندازه گیری سوراخهای داخلی ( قطر داخلی بوش ها ) و قطعاتی مانند آنها ، لازم است پس از برخورد شاخک ها به محیط داخلی ، قطعه کار را در جهت عقربه های ساعت و همچنین در خلاف آن حرکت داد تا اندازه قطر واقعی قطعه مشخص شود . ( شکل 11) .

هنگام اندازه گیری قطعاتی که خواندن کولیس روی آن ا زجلو امکان پذیر نیست ، همانگونه که کولیس با قطعه کار درگیر است باید قفل کن را بسته و آن را از روی قطعه خارج کرده و خواند زیرا خواندن صحیح کولیس ، هنگامی است که ورنیه کمترین حرکتی نسبت به خط کش نداشته باشد . بنابراین باید به خاطر داشت که برای اندازه گیری در این شرایط ، حتماٌ از کولیس هایی که قفل کن دارند استفاده شود . شکل 12 این نوع کولیس و طرز صحیح خواندن آن را نشان می دهد .

 

4-2 – انواع کولیس ها
کولیس ها را در اندازه ها و انواع گوناگونی ساخته و عرضه می کنند ، اما آنچه بیش از دیگر انواع ، مورد استفاده قرار می گیرد کولیس 15 و 20 و 30 سانتی متری می باشد که دارای گونه های زیر است :
1-4-2 – کولیس ورنیه ساده :
از این نوع کولیس ها برای اندازه گیری قطرهای خارجی و داخلی ، عمق سوراخ ( تا عمقی به اندازه طول زبانه عمق سنح ) ، فاصله مرکز دو میله ، فاصله دو سوراخ و مواردی از این قبیل کمک گرفته می شود .

 

2-4-2- کولیس ورنیه ارتفاع سنج :
شکل 13 ، یک نمونه کولیس ارتفاع سنح را همراه با فک های قابل تعویضی که برای عملیات مختلف از آن ها استفاده می شود نشان می دهد . اندازه گیری و کنترل ارتفاعات داخلی و خارجی ، خط کشی موازی رو قطعات مختلف جهت پله تراشی و ... عملیاتی است که با این وسیله می توان انجام داد .

3-4-2- کولیس ورنیه عمق سنج :
برای اندازه گیری عمق شیار ها ، سوراخ ها و پله ها مورد استفاده قرار می گیرد . تفاوت عمده عمق سنج با ارتفاع سنج ، در این است که ارتفاع سنج تنها برای اندازه گیری های خارجی مورد استفاده دارد ، اما عمق سنج عمدتاًٌ برای اندازه گیری و کنترل ابعاد داخلی که با هیچ وسیله دیگری قابل اندازه گیری نیست .

 

میکرومتر
میکرومتر ها ، دسته دیگری از وسایل اندازه گیری می باشند که دقتی بالا اما کاربرد نسبتاٌ کمتری نسبت به کولیس ها دارند . اساس کار میکرومترها ، حرکت پیچ و مهره ظریف و دقیقی است که داخل بدنه استوانه ای قرار گرفته و با حرکت آن ، فک متحرک به فک ثابت ، دور یا نزدیک می شود .

با توجه به شکل فوق ، می توان قسمتهای مهم یک میکرومتر را چنین معرفی کرد :
فک ثابت
فک متحرک
بدنه u شکل
مهره قفل کن
استوانه مدرج ثابت
استوانه مدرج متحرک
دسته ( بدنه ) آجدار
جغجغه
فک ثابت :
استوانه کوچکی است که در انتهای بدنه U شکل قرار گرفته و به عنوان یک تکیه گاه برای قطعه کار از آن استفاده می شود .
فک متحرک :
استوانه توپر و بلنیست که دقیقاٌ در مقابل فک ثابت قرار گرفته است . با گرداندن دسته آجدار ، این فک به جلو یا عقب حرکت می کند . در واقع هنگامی که فک متحرک و ثابت یک میکرومتر به طور دقیق با قطعه کار تماس پیدا کنند ، مقدار خوانده شده میکرومتر ، مقدار واقعی خواهد بود .

 

بدنه U شکل عایق شده :
قسمت اعظم میکرومتر ها را این بدنه تشکیل می دهد و به عنوان دسته ، برای حمل و نقل و نزدیک کردن به قطعه کار از آن استفاده می شود . البته گاهی برای ثابت بودن میکرومتر ، می توان این بدنه را بین پایه ای که به همین منظور ساخته شده است بست .

علت قوسی بودن این بدنه ، قطر قطعه کارهائیست که باید داخل آن قرار بگیرد .

مهره قفل کن :
این مهزه ، فک متحرک را ثابت نگه می دارد ؛ یعنی هنگامیکه قطعه مابین دو فک قرار گرفت ، لازم است برای خواندن میکرومتر ، آن را از کار خارج نمود . لذا برای آنکه احیاناٌ فک متحرک حرکت نکند ، این مهره را باید در جهت عقربه ساعت گردانده و اصطلاحاٌ میرومتر را قفل کرد . در ضمن برای مواقعی که لازم است چند قطعه کار مشابه را اندازه گیری ( کنترل ) کرد میتوان با قفل کردن میکرومتر ، یک وسیله اندازه گیری ثابت ساخت و قطعات را کنترل نمود .
استوانه مدرج ثابت :
کار این استوانه ، دقیقاٌ شبیه به کار خط کش کولیس می باشد . روی این استوانه تقسیم های 5/0و 1 میلی متری وجود دارد ( بیشتر میکرو متر ها تقسیم های 5/0 میلی متر ندارند ).
استوانه مدرج متحرک :
این استوانه نیز کار ورنیه کولیس را انجام می دهد . در اصل ، وقتی بدنه آجدار بچرخد ، این استوانه روی استوانه ثابت حرکت خطی انجام می دهد .

 

8-1-3- جغجغه :
پس از آنکه فک متحرک تقریبا به قطعه کار نزدیک شد باید از جغجغه کمک گرفت و آن را در جهت عقربه های ساعت گرداند. گردش صحیح جغجغه زمانی است که صدای آن به گوش برسد.
بهترین حالت اندازه گیری توسط میکرومتر هنگامی بوجود می آید که جغجغه شه دور کامل بگردد(شکل زیر) چنانچه از سه دور کمتر گردانده شود احتمال جذب شدن قطعه توسط فک های ثابت و متحرک ضعیف بوده و بیش ار آن نیز ممکن است به هیچ و مهره داخلی میکرومتر صدمه بزند. در نتیجه استفاده از جغجغه هم به طولانی شدن عمر میکرومتر کمک می کند و هم به حاصل شدن اندازه صحیح.

 

میکرومترها را نیز مثل کولیس ها در دو سیستم میلی متری و اینچی می سازند که البته سیستم اینچی این وسیله چندان مورد استفاده ای ندارد. میکرومترهای میلی متری را در انواع گوناگون با ابعاد و دقت های متفاوتی تولید می کنند که میکرومترهای با دقت 01/0 از متداول ترین آن هاست.

 

2-3-2 خواندن میکرومتر
همانگونه که قبلا گفته شد پس از آنکه فک متحرک به قطعه کار نزدیک شد از جغجغه کمک گرفت و ادامه حرکت فک با سه بار گرداندن جغجغه صورت می پذیرد تا از صحت کار اطمینان حاصل آید. اکنون یکی از خطوط افقی استوانه متحرک با خط افقی و ممتدی که روی استوانه ثابت می باشد هم راستا خواهد شد. بسته به دقت کولیس مقدار 1 میلی متر یا 5/0 میلی متری روی استوانه ثابت و مقدار دهم و صدم میلی متری از روی استوانه متحرک خوانده و با هم جمع می شود.(شکل زیر)

 

در شکل فوق مشخص است که استوانه متحرک از 18 میلی متر روی استوانه ثابت عبور کرده است پس این مقدار را باید به عنوان عدد صحیح به خاطر سپرد. خطوطی که بالای خط افقی حک شده مقادیر 5/0 میلی متری را نشان می دهد. با توجه به شکل می توان پی برد که مقدار 5/0 میلی متری روی استوانه ثابت نیز مشخص شده یعنی تا کنون مقدار نشان داده شده روی استوانه ثابت 5/18 میلی متری است. حال باید از روی استوانه متحرک مقدار دهم یا صدم را مشخص نمود. خط افقی و ممتد روی استوانه ثابت دقیقا مقابل عدد 5 قرار گرفته یعنی مقدار 5/0 که باید به عدد 5/18 اضافه شود. یعنی میکرومتر مقدار 55/18 میلی متر را نشان می دهد. شکل های زیر دو نمونه دیگر از خواندن میکرومترها را نشان می دهد.

3-3- طرز استفاده از میکرومترها
از میکرومترها هم برای اندازه گیری قطعات مختلف و هم برای کنترل قطعات یکسان (سری) استفاده می شود. لذا در مورد هر نوع عملیاتی که باید توسط میکرومتر انجام گیرد رعایت برخی از قواعد و اصول الزامی است.
به عنوان یک قاعده کلی قبل از شروع اندازه گیری باید میکرومتر را بسته و جغجغه را 3 بار گرداند. در این حالت صفر استوانه متحرک باید روی صفر استوانه ثابت قرار بگیرد یعنی میکرومتر اصطلاحا «صفر» باشد. با وجود چنین شرطی می توان اندازه گیری را شروع کرد.
برای کنترل صفر بودن میکرومتر می توان از استوانه عایق شده ای (کالیبره) که به همین منظور در داخل جعبه میکرومتر وجود دارد استفاده نمود. طول این استوانه روی آن نوشته شده و به راحتی می توان آن را بین فکین میکرومتر قرار داده جغجغه را 3 بار گرداند. اگر میکرومتر همان مقداری را که روی استوانه نوشته شده است نشان بدهید یعنی میکرومتر صفر است و اگر غیر از آن بود باید توسط آچار مخصوصی که جزو متعلقات میکرومتر می باشد آنرا صفر و یا اصطلاحا «کالیبره» کرد. برای این منظور سوراخ کوچکی قبل از صفر استوانه ثابت تعبیه شده که سر آچار داخل آن قرار گرفته و می توان با حرکت آن (در جهت عقربه های ساعت یا خلاف آن) میکرومتر را «صفر» کرد.
اگر میکرومتر برای قطعاتی تکی به کار می رود باید همانند کولیس عمل اندازه گیری را انجام داد. یعنی میکرومتر را بیشتر از بعد قابل اندازه گیری باز کرده قطعه را به فک ثابت تکیه داد و فک متحرک را با گرداندن بدنه آجدار به آن نزدیک کرد. در نزدیکی قطعه باید از جغجغه استفاده کرد تا فک متحرک کاملا قطعه را لمس کند. اکنون باید اندازه میکرومتر را قرائت کرد.
هنگام قرائت اندازه باید به صورت عمود به میکرومتر نگاه کرد(شکل زیر) زیرا کمترین انحراف در دید احتمال خطا تا حدود چند دهم وجود خواهد داشت.

در مواقعی که لازم است میکرومتر در جای خود ثابت باشد باید آن را داخل پایه هایی که به همین منظور ساخته شده است قرار داد(شکل زیر) زیرا قرار دادن میکرومتر داخل گیره رومیزی باعث خراب شدن بدنه U شکل آن خواهد شد.

 


4-3- انواع میکرومترها
میکرومترها را از نظر اندازه در سری مختلف 25-0 و 50-25 و 75-50و 100-75 و حتی بزرگتر می سازند که مقادیر ذکر شده مقدار حداکثر و حداقل دهانه میکرومتر را بیان می کند. به عنوان مثال میکرومتر 75-50 قادر است ابعادی را که حداقل 50 و حداکثر 75 میلی متر باشد اندازه گیری کند.
میکرومترها از نظر ساختمان و عملکرد انواع بسیار متنوع و گوناگونی دارند که برخس از آنان به هیچ عنوان در کارگاه های تراشکاری و حتی کارخانجات مورد استفاده ای نداشته و فقط برای موارد خاصی به کار می روند.
1-4-3- میکرومتر معمولی :
طریقه استفاده و کاربرد این نوع میکرومتر همراه با شکل های متفاوتی از آن در مطالب قبل آورده شد.
2-4-3- میکرومتر عمق سنج :
برای اندازه گیری عمق شیارها و شکاف ها از این وسیله استفاده می شود. البته سوراخ هایی که عمق زیادی دارند باید از میله های کمکی که جزو متعلقات این نوع میکرومتر می باشد کمک گرفت. این میله ها در اندازه های مختلف بوده و به راحتی روی میکرومتر سوار می شوند.(شکل زیر)

طریقه خواندن این میکرومتر با میله های کمکی بدین گونه است که ایتدا آن را به همان طریقی که در قبل آورده شد باید قرائت کرد و مقدار به دست آمده را با عدید که روی میله کمکی مورد استفاده نوشته شده جمع کرد (عددی که روی میله ها حک شده طول دقیق آن هاست).
3-4-3- میکرومتر سه نقطه :
برای اندازه گیری قطر سوراخ ها و سیلندرها و قطعاتی از این قبیل از میکرومترهای سه نقطه استفاده می شود. این میکرومترها همانگونه که در شکل زیر مشخص شده از سه فک که یکی از آن ها قابل تعویض می باشد تشکیل شده است. هنگام اندازه گیری این سه فک با سه نقطه از سطح قطعه تماس پیدا کرده و عمل اندازه گیری را امکان پذیر می سازد.
هنگام کار باید مراقب بود که میکرومتر به گونه ای گرفته شود که محور آن با محور سوراخ کاملا منطبق باشد در غیر این صورت اندازه واقعی حاصل نمی شود.(شکل زیر)

فک قابل تعویض هنگامی عوض می شود که قطر سوراخ قابل اندازه گیری بسیار بزرگ بوده و عمل اندازه گیری را نتوان با فک های سر خود انجام داد. در این صورت فک مذکور را که شبیه به یک میله بلند می باشد با فک کوتاه تعویض می نمایند. واضح است که فکی باید انتخاب شود که به قطر سوراخ نزدیک باشد.
میکرومترها را در انواع دیجیتالی نیز ساخته اند که طرز استفاده از آن دقیقا شبیه به کولیس می باشد. شکل زیر نمونه ای از این وسیله را نشان می دهد.

از این نوع میکرومتر ها برای کنترل و اندازه گیری قطعات سری نیز استفاده می شود زیرا هم در خواندن و هم در اندازه گیری یا کنترل سرعت عمل بسیار بالایی دارند.
دستگاه تراش
دستگاهی است که با حرکت محور اصلی که توسط چرخ دنده ها و تسمه های متصل به موتور تغذیه می شود ، قطعه کار گیره بندی شده را گردانده و از جهت دیگری ، ساختمان محکمی که در خود ابزار برنده را جای داده، پیش می آید و عملیات فرم دهی روی قطعه را انجام می گیرد .
تا پیش از آنکه دستگاه ها به گونه امروزی طراحی و ساخته شود ، ساختمان دستگاه تراش فوق العاده ساده بود ، یعنی تنها از یک محور اصلی که حرکت خود را از یک چرخ دستی می گرفت تشکیل شده بود ، و یک ابزار با لبه تیز که آزادانه در دست ماشینکار قرار می گرفت عمل تراشکاری انجام می شد .
اما امروزه با پیشرفت صنعت و تکنولوژی ، این ساختمن ساده ، به انواع و اقسام گوناگون و شکل های متفاوت به تولید انبوه رسیده و سراسر دنیا را به تسخیر خود در آورده است . دستگاه تراش های جدید ، به میله ها ، چرخ دنده ها ، بست ها ، یاتاقان ها ، اورینگ ها و خلاصه هزاران قطعه کوچک و یزرگ دیگر مجهز شده اند . اما جالب اینکه ، کلیه این دستگاه ها در نهایت ، یک عمل را انجام می دهند و آن گرداندن یک قطعه کار ، حول محور دستگاه ، و تراشیده شدن سطح خارجی یا داخلی آن توسط دستگاههای برنده و مخصوص .
با گردش قطعه کار ، سرانجام یک قطعه با مقطع دایره تولید می شود که این مقطع ممکن است در هر نقطه ثابت یا متغیر باشد . مثل پیچ ها ، مخروط ها ، میل لنگ ها ، بوش ها و یا قطعات فرمدار دیگر . حال یک مقایسه جزیی :
دستگاه تراش ، غیر از بدنه و محافظ ها که از ورق های خم شده تشکیل شده ، از چه قسمت هایی ساخته شده است ؟
چند درصد قطعات تشکیل دهنده آن را می توان با همین دستگاه تراش تولید نمود ؟
با یک آمارگیری معمولی متوجه خواهیم شد که حدوداٌ 50درصد قطعات داخلی و خارجی یک دستگاه تراش را می توان با یک دستگاه تراش ( دقیق ) تولید نمود . اینجاست که اهمیت و کاربرد این دستگاه مشخص می شود .پس علت توجه صنعتگران به این دستگاه را می توان بطور فهرست وار چنین بیان نمود :
درصد زیادی از قطعات اصلی دستگاه ها و ماشین آلات صنعتی ، که دارای سطح مقطع دایره می باشند توسط این دستگاه تولید می گردد .
در مقایسه با دستگاه های دیگر .
قیمت و کارایی آن ، نسبت به دستگاه های صنعتی دیگر ، نسبتاٌ ارزانتر و بالاتر می باشد .
سرعت کار بالایی دارد ، یعنی براده برداری باسرعت بالا صورت می گیرد .
متعلقات آن به گونه ای طراحی شده ، که در گیره بندی قطعات و عملیات برش به وسایل کمکی اضافی نیازی نخواهد بود . شکل زیر یک ماشین تراش معمولی را نشان می دهد .

 

با تواجه به شکل فوق ، قسمت های مهم یک دستگاه تراش را می توان چنین معرفی نمود :
جعبه دنده اصلی
جعبه دنده پیشروی
دستگاه حامل سوپرت
سوپرت
دستگاه مرغک
بستر ماشین
سینی ماشین

 

کاربرد قسمت های مهم دستگاه تراش
جعبه دنده اصلی :
شامل تعدادی چرخ دنده ، با قطر های مختلف می باشد که حرکت اصلی خود را از الکترو موتور می گیرند . با تنظیم سرعت دلخواه توسط اهرم های تعبیه شده روی همین قسمت ، می توان محور اصلی ( اسپیندل ) را با سرعت های مختلف کرداند . در بعضی از ماشین تراش های قدیمی ، به جای چرخ دنده از چرخ تسمه استفاده می شد ، که بدلیل خطات احتمالی و مشکلات تنظیم کردن سرعت مناسب ، به سیستم چرخ دنده ای تبدیل شد . از این جهت ، ایمنی ، سرعت عمل در راه اندازی و انتخاب سرعت مناسب ، شرایط بهتی یافت .
این چرخ دنده ها ، برا یتنظیم سرعت و عده دوران مناسب جهت تراش قطعات با قطر ها و جنس های متفاوت تعبیه شده اند . برای تغییر عده دوران ، باید شرایطی ایجاد شود تا امکان به وجود آمدن تراش مناسب فراهم آید . لذا در دستگا ههای تراش ، اهرم هایی در بالای چرخ دنده و پهلوی آن قرار گرفته ، که با حرکت های مشخص آنها ، که روی یک پلاک فلزی نقش بسته ، می توان این شرایط را فراهم آورد . بدیهی است که تعداد اهرم هایی که جهت تغییر عده دوران در نظر گرفته شده ، برا یهر دستگاه متفاوت است ، به عنوان مثال در اکثر دستگا ههای کوچک ، هیچ اهرمی در بالای جعبه دنده دیده نمی شود ، بلکه تنها دو اهرم روی سینه جعبه دنده ( معمولاٌ پائین پلاک تغییر عده دوران ) قرار گرفته ، در حالیکه دستگا ههای بزرگ ، که به سرعت بسیار بالا و حتی بسیار پائین نیاز دارند ، روی سر جعبه دنده ، یک یا دو اهرم تعبیه شده است . شکل زیر دستگاه تراشی را نشان می دهد که فقط دو اهرم روی سینه دارد و شکل بعدی دستگاهی را نشان می دهد که علاوه بر اهرم های روی سینه ، یک اهرم دیگر روی سر جعبه دنده دارد .

 

 

 


در شکل زیر یکی از پلاک ها ی مشخص کننده عده دوران آورده شده که حالت های مختلف اهرم ها را نشان داده است .

 

 

 

همانگونه که گفته شد ، با تغییر اهرم ها ، می توان سرعت دلخواه و مورد نیاز را بدست آورد ؛ این سرغت به عوامل زیر بستگی دارد :
جنس رنده
جنس قطعه کار
نوع تراش ( خشن کاری یا پرداختکاری ).
مقدار عمق براده برداری
وضعیت و عمر ماشین
چگونگی خنک کاری

 

پس از تغییر عده دوران به کمک اهرم ها و جدول داده شده ، با روشن کردن دستگاه ، محور اصلی به حرکت در میآید .
این محور ، توخالی و از جنس فولاد سخت شده می باشد که توسط بلبرینگ ، اورینگ و یاتاقان ، گیره بندی شده و از جعبه دنده بیرون آمده است . سر این محور ، یعنی قسمتی که از جعبه دنده خارج شده بصورت مخروطی است تا وسایلی که سر مخروطی دارند و می توانند به عنوان وسایل گیره بندی قطعه مورد استفاده قرار گیرند روی آن سوار شوند .
لازم به تذکر است که چرخ دنده های این جعبه دنده ، باید بطور دائم در روغن کار کنند تا اولاٌ دستگاه اصطلاحاٌ « نرم کار کند » ثانیاٌ به علت درگیری چرخ دنده ها ، خوردگی بین دنده ها به حداقل برسد . بنابر این هر چند وقت یکبار ( معمولاٌ 5 تا 6 ماه ) باید روغن جعبه دنده را عوض نمود که ابتدا نوع روغن و زمان تعویض آن را در کاتالوگ هایی که همراه خود دستگاه تراش است ، مشخص شده است .
شکل زیر ساختمان داخلی یک چرخ دنده را نشان می دهد که حرکت خود را از الکترو موتور دریافت می کند .

 

جعبه دنده پیشروی :
منظور از پیشروی ، حرکت سوپرت به صورت اتوماتیک یا دستس ، بسمت محور دستگاه می باشد . جعبه دنده پیشروی ، قسمتی از دستگاه تراش می باشد که به کمک آن می توان سوپرت را ، بطور اتوماتیک به طرف محور دستگاه هدایت کرد . تغییر سرعت پیشروی ، کار عمده این جعبه دنده است ، یعنی معمولاٌ با توجه به نوع تراش و فرم لبه برنده ابزار می توان حرکت سوپرت را با راهنمایی جدول پیشروی که روی همین جعبه نصب شده ، کم یا زیاد نمود . به عنوان مثال ، برای پرداخت قطعه کار ، نمی توان سرعت پیشروی را بالا در نظر گرفت ، زیرا در اثر حرکت سریع ابزاربرنده ، روی سطح کار ناهمواری هایی با ارتفاع زیاد و شبیه به دنده های پیچ پدید می آید . حال اگر ، سرعت پیشروی کم در نظر گرفته شود ، حرکت ابزار کند شده و سطح قطعه کار نیز ، ناهمواری های کم ارتفاع تر (مطلوب ) پیدا می کند تا جایی که ممکن است با چشم غیر مسلح نتوان آن ها را تشخیص داد . شکل زیر تفاوت دو سرعت پیشروی را نشان می دهد .

 

 

 

در اغلب دستگاه های تراش ، عمل پیشروی توسط یکی از اهرم هایی صورت می گیرد که پائین تر از اهرم های تغییر عده دوران قرار گرفته است . شکل زیر این نوع اهرم و جهات حرکت آن را نشان می دهد .

 


بدیهی است ، تراش قطعاتی که در آن ، سوپرت به صورت دستی به طرف محور دستگاه حرکت می کند ، سرعت پیشروی به حرکت دستگاه بستگی دارد و چون معمولاٌ بطور یکنواخت حرکت نمی کند و کنترل آن بسیار مشکل است سطح قطعه کار به طور یکسان و یکنواخت به دست نمی اید ، لذا پیشنهاد می شود که برا یتراش نهایی قطعه ، حتماٌ از پیشروی بطور اتوماتیک استفاده کنید .
دستگاه حامل سوپرت :
دستگاه حامل سوپرت ، قسمتی از دستگاه تراش ایت که سوپرت و رنده گیر ، روی آن بسته شده و در جهت طولی ، یعنی از طرف مرغک به سمت محور اصلی یا بالعکس حرکت می کند . برا یحرکت دادن این قسمت ، چرخ دستی ای تعبیه شده که براحتی آن را امکان پذیر می سازد . این چرخ دستی ، به چرخ دنده ای که روی یک شانه حرکت می کند متصل شده و حرکت دورانی را به حرکت خطی تبدیل می کند .
همیشه لازم نیست که عمل حرکت ، توسط چرخ دستی صورت گیرد ، یعنی در حالت های خاص ، از اهرمی که به منظور حرکت اتومات پیش بینی شده و در نزدیکی این چرخ دستی قرار دارد میتوان کمک گرفت .

 


با فشار دادن اهرم به سمتی که رنده باید حرکت کند ، می توان حرکت اتومات را تهیه نمود . هنگام کار با اتومات دستگاه ، باید دقت کرد که اهرم به موقع قطع شود ، در غیر این صورت زیان جبران ناپذیری به دستگاه و قسمت رنده گیر وارد خواهد شد .
اگر مقدار باری که باید توسط چرخ دستی ادهم ی شود ، خیلی دقیق بود ، می توان از حلقه مدرج شده روی همین چرخ استفاده نمود . کار با این حلقه تقریباٌ مشابه کولیس بوده و دقتی از 5/0 تا 1/0 میلی متر و حتی در دستگا ههای دقیقتر ، بالاتر از این مقدار خواهند داشت . مهره کوچکی روی این چرخ دستی وجود دارد ، که پس از هر بار تنظیم باید سفت شود .

 


معمولاٌ در سمت راست دستگاه حامل سوپرت ، اهرم بلندی قرارا گرفته که به میله ای به نام « میله راه انداز » متصل است . با حرکت این میله ، محور اصلی دستگاه ، شروع به حرکت می کند . این اهرم را اصطلاخاٌ « کلاچ » می نامند .
کلاچ در حالت عادی ، دستگاه را به صورت آماده نگه می دارد ؛ با حرکت آن به سمت پائین ، محور اصلی دستگاه در جهت خلاف عقربه های ساعت حرکت می کند . وضعیت خنثی برای دستگاه ، هنگامی است که کلاچ در حالت وسط باشد .
سوپرت :
در واقع پر کاربردترین قسمت یک دستگاه تراش ، سوپرت آن می باشد که روی دستگاه حامل سوپرت قرار گرفته است . این قسمت روی راهنماهایی که به همین منظور تعبیه شده سوار و حرکت می کند . بطور کلی سوپرت را بر اساس شکل زیر میتوان به اجراء اصلی و مهم زیر تقسیم نمود :
سوپرت اصلی : روی دستگاه حامل سوپرت محکم شده و نام سوپرت به آن اطلاق می گردد . سوپرت اصلی توسط چرخ دستی که روی دستگاه حامل سوپرت می باشد ، حرکت می کند . حرکت این سوپرت همتنگونه که قبلاٌ گفته شد در جهت طولی و از طرف مرغک تا محور اصلی و بالعکس می باشد .
سوپرت عرضی :
روی سوپرت اصلی سوار شده و حرکت عرضی انجام می دهد . این قسمت توسط چرخ دستی کوچک تری که معمولاٌ بالای چرخ اصلی سوپرت می باشد حرکت می کند . در واقع این سوپرت ع برای باردهی از محیط قطعه کار به طرف مرکز یا بالعکس پیش بینی شده است .
سوپرت عرضی نیز ، دارای حرکت اتومات است . این حرکت با فشار دادن اهرم اتومات به طرف پائین یا بالا عملی می شود . اگر اهرم به پائین کشیده شود ، سوپرت به طرف تراشکار یعنی از مرکز بطرف محیط حرکت می کند ، و اگر به بالا فشار داده شود از تراشکار دور ، یعنی از محیط به طرف مرکز منتقل می شود .
روی چرخ دستی مربوطه نیز حلقه تنظیم کننده ای وجود دارد که اندازه های لازم را می توان از روی آن خوانده یا کنترل نمود ( دقیقاٌ مشابه چرخ دستی سوپرت اصلی ) .

 

سوپرت بالای (ا فوقانی ) :
روی سوپرت عرضی سوار شده و در جهت طولی ( هم جهت با سوپرت اصلی ) حرکت می کند . این سوپرت ، حرکت خود را از یک دسته یا چرخ دستی کوچکتر که در شکل نشان داده شده ، می گیرد . این چرخ دستی نیز ، مثل چرخ دستی سوپرت عرضی ، به حلقه های مدرج مجهز شده که اندازه های لازم را می توان توسط آن تنظیم نمود .
گاهی لازم است که قطعه ای مخروطی تراشیده شود ؛ ساخت این قطعه با هیچ دستگاهی امکان پذیر نیست مگر با دستگاه تراش . به همین منظور ، دو پیچ روی سوپرت اصلی تعبیه شده که با شل کردن آنها می توان زاویه مناسب را تأمین نمود . در پای همین پیچ قسمت مدرج شده ای وجود دارد که زاویه دلخواه را می توان از روی آن کنترل نمود .

 

دستگاه مرغمک :
دستگاه مرغک ، روی راهنماهای بستر دستگاه تراش سوار شده و در طول آن ، تا نزذیکی محور اصلی ( سه نظام ) جلو می آید . مرغک به کمک لقمه هایی که در زیر آن بسته شده روی ریل ها ( راهنما ها ) نگه داری می شود ، در غیر این صورت ، با فشار های جنبی که به آن وارد می شود ، امکان سقوط از روی دستگاه زیاد می باشد . لقمه ها به دو گونه مرغک را ثابت می کنند : یا توسط اهرمی که معمولاٌ در پهلوی راست آن قرار گرفته و یا به کمک پیچ هایی که در کناره های آن تعبیه شده است . یعنی مرغک را می توان در هر جای دستگاه که لازم باشد با دست هل داده و برای ثابت کردن آن در جای مورد نظر ، مهره ها یا اهرم را محکم کرد . البته برای حرکت های جرئی که با هل دادن مقدور نیست ، می توان از فلکه ای که در انتهای مرغک تعبیه شده استفاده نمود . با گرداندن فلکه در جهت عقربه های ساعت ، استوانه ای مدرج و تو خالی از مرغک خارج می شود ، که ابتدای آن دارای سوراخی مخروطی استبرای سوار کردن مرغک ، سه نظام سوراخکاری یا ابزار هایی که دنباله مخروطی دارند . شکل زیر یک دستگاه مرغک را همراه با لقمه هایی که توسط مهره محکم می شوند نشان می دهد .

 

 

 

بستر ماشین :
پایه ها ، راهنما ها و قسمت هایی که وظیفه حمل و هدایت جعبه دنده پیشروی ، مرغک ، دستگاه حامل سوپرت و ... را دارند ، بستر ماشین می گویند . این قسمت میله هایی را نیز ، که در طول دستگاه جاسازی شده نگهداری می کند .
سینی ماشین :
سینی ، ورق های خم شده ایست که سراسر قسمت پائینی دستگاه را می پوشاند .
هنگام تراشکاری ، براده ها یا قطعات کوچکی که در هنگام تراش ، بطور مداوم قطع زده می شوند روی آن می افتند . در ضمن ، آب صابون مصرفی ، پس از آنکه روی قطعه کار ریخته شد روی سینی می ریزد تا از کثیف شدن اطراف دستگاه جلوگیری شود .
متعلقات دستگاه تراش :
معمولاٌ کار با دستگاههای تراش بدون بعضی از وسایل کمکی و متعلقا ت مربوطه غیر ممکن است ، حتی اگر مجرب تریت تراشکاران برای ساده ترین کارها در نظر گرفته شوند . همراه با دستگاه های تراش ، لوازم و امکاناتی وجود دارد که متعلقات آن دستگاه نامیده می شوند و بطور فهرست وار عبارتند از :
نظام ها : شامل سه نظام ، چهار نظام ، صفحه نظام ، صفحه مرغک و سه نظام مته
مرغک
گیره قلبی
لینت ( کمر بند ) : به لینت ثابت و متحرک تقسیم می شوند .
درن
رنده گیر : عبارتند از رنده گیر گردان ، رنده گیر روبنده ای ، رنده گیر یکطرفه ، رنده گیر چهار طرفه .

 

نظام ها :
نظام ها وسایلی هستند که می توان قطعات را بطور محکم در داخل آنها بست و عمل تراشکاری را انجام داد . استفاده از انواع نظام ها ، به سطح مقطع قطعه کار بستگی دارد : به این که گرد است ، یا مربع ، مستطیل یا شکل های غیر هندسی دیگر . تراشکاری ، بدون استفاده از نظام ، غیر ممکن خواهد بود ، لیکن به کار بستن یکی از انواع آن ها الزامی است .
سه نظام :
برای بستن قطعاتی با مقطع دایره یا شش پهلو به کار می رود.

 

سه نظام ها قطعه کار را در مرکز محور اصلی نگه می دارند و این کار با حرکت سه فک (پارچه) به کمک آچار سه نظام که در شکل زیر نشان داده شده شده صورت می پذیرد.

 

طریقه کار بدین صورت است که قطعه کار را بین سه پارچه قرار داده و آچار را روی سه نظام می گذارند و در جهت عقربه های ساعت می گردانند تا سه فک بطور همزمان به قطعه نزدیک شده و آن را محکم بگیرد. شکل های زیر این عمل را نشان می دهد.

 

از آنجا که در اکثر قطعه کارها مدور شش گوش و مثلثی می باشند و بستن همه آن ها با سه نظام میسر می گردد می توان گفت سه نظام بیشترین کاربرد را در بین نظام ها دارد.
برای بستن قطعه کارهایی که قطرشان بیشتر از دهانه باز شده سه فک می باشد باید از پارچه های وارو استفاده کرد. مراحل تعویض کردن پارچه ها به این ترتیب است که ابتدا پس از گرداندن آچار سه نظام در جهت خلاف عقربه های ساعت پارچه ها را به ترتیبی که باز می شوند از سه نظام خارج کرده توسط یک تکه کهنه مابین دنده ها را از براده و کثافات تمیز می کنند. شکل زیرسیستم داخلی یک سه نظام را که پارچه ها داخل آن باز یا بسته می شوند نشان می دهد.

 

حال باید پارچه های وارو را به ترتیب شماره هایی که روی آن ها حک شده روی سر دستگاه (جعبه دنده) گذاشت : (شماره های 1و2و3). سه نظام را باید با دست گرداند تا شماره 1 حک شده داخل ریل سه نظام در مقابل چشم ها قرار گیرد. حال پارچه 1 را بصورت کشویی (همانگونه که پارچه های رو خارج شدند) داخل سه نظام کرده و آچار کمی در جهت عقربه های ساعت گردانده می شود.
مجددا باید سه نظام را با دست گرداند تا شماره 2 سه نظام مشخص شود و همان عمل را برای پارچه های 2و3 انجام داد.
باید آچار سه نظام را چند دور گرداند تا پارچه ها به هم نزدیک شوند سپس دستگاه را روشن کرد. اگر پارچه ها در یک دایره منظم به چرخش درآمدند یعنی سه پارچه بطور صحیح بسته شده اند در غیر اینصورت باید دوباره با دقت بیشتر عملیات فوق را انجام داد. شکل زیر یک سه نظام با پارچه های وارو را نشان می دهد.

 

البته قطعات توخالی با قطر تقریبا زیاد را می توان روی سه نظام با فک رو محکم کرد. فقط هنگام بستن باید دقت نمودکه قطعه کاملا «دور» باشد. شکل زیر بستن یک لوله توخالی قطور را روی سه نظام با پارچه های رو نشان می دهد.
توجه داشته باشید که پس از یکبار بستن قطعه کار در داخل سه نظام تمام عملیات لازم انجام بگیرد و مثلا یک عمل پیشانی تراشی و روتراشی با دو بار باز و بسته کردن قطعه لازم انجام بگیرد زیرا چنانچه قطعه باز شود و دوباره در سه نظام بسته شود امکان «دور» بودن بسیار بعید می باشد و برای این کار باید زمان بسیار زیادی صرف نمود که سرانجام نیز به دور بودن دقیق آن هیچ اطمینانی نیست.
2-1-2-2-چهار نظام :
چهار نظام نظامی است که بجای 3 پارچه دارای 4 پارچه می باشد. برای بستن قطعات مدور و مربعی و هشت گوشه و مستطیلی و کلیه قطعاتی که دارای 4 لبه (پهلو) صاف و قرینه باشد بکار می رود.
چهار نظام ها دارای انواع پیوسته و ناپیوسته می باشند که قطعات مستطیلی و قطعاتی با شکل های نامنظم و گاهی میل لنگ ها را می توان روی آن ها محکم کرد. شکل های زیر به ترتیب چهر نظام های پیوسته و نا پیوسته را نشان می دهند.

 

چهار نظام ها را نیز می توان با فک های رو یا وارو به کار برد که طریقه تعویض پارچه های آن دقیقا مشابه سه نظام هاست.
قابل توجه است که امکان بستن پارچه های رو یا وارو در داخل چهار نظام ناپیوسته به طور همزمان امکان پذیر است مثلا می توان یک پارچه رو و سه پارچه وارو یا دو پارچه رو و دو پارچه وارو و نیز حالت های ممکنه دیگر را بوجود آورد.
3-1-2-2- صفحه نظام :
بعضی از قطعات آن قدر بزرگ و نامنظم اند که نه تنها با سه نظام یا چهار نظام نمی توان آن ها را محکم کرد که حتی با پارچه های «وارو» نیز نمی توان کاری از پیش برد در حالی که باید آن ها را نیز به گونه ای روی دستگاه تراش گشره بندی و محکم کرد.
صفحه نظام وسیله ای است که برای بستن چنین قطعاتی بسیار مفید و کارا می باشد. روی صفحه نظام ها شیارهای T شکل شعاعی با فواصل مساوی به صورتی تعبیه شده است که توسط آن ها می توان قطعه را بست یا گیره بندی نمود. شکل های زیر صفحه نظام های بدون قطعه و با قطعه بسته شده را نشان می دهد.
4-1-2-2- صفحه مرغک :
هنگامی که لازم باشد قطعه کار نسبت به محور خود کاملا دور بوده و بدون لنگی بسته شود می توان از صفحه مرغک استفاده نمود. در این حالت صفحه مرغک بجای سه نظام یا چهار نظام روی محور اصلی دستگاه بسته می شود که در سوراخ مخروطی وسط آن مرغک ثابتی قرار می گیرد. در این حالت قطعه کار بین دو مرغک (مرغک داخل دستگاه مرغک و مرغک ذاخل صفحه مرغک) سوار شده است. برای جلوگیری کردن از حرکت قطعه کار در هنگام کار از «گیره قلبی» یا وسیله ای مشابه آن استفاده می گردد. گیره قلبی باید در نقطه ای با صفحه مرغک در تماس باشد تا حرکت را از آن به قطعه کار منتقل کند. شکل زیر یک صفحه مرغک و چگونگی اتصال گیره قلبی را نشان می دهد. با این وسیله می توان لنگ ها را نیز تراشید کاری که با هیچیک از وسایل اندازه گیری دیگر امکان پذیر نیست.

 

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله 68   صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله تراشکاری

دانلودمقاله هنر معابد

اختصاصی از فی بوو دانلودمقاله هنر معابد دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 


پیروان دین بودا، دینی که در دشت¬های شمال هند در قرن ششم پیش از میلاد شکل گرفت، در قرن اول پس از میلاد از راه¬های زمینی یا دریایی خود را به چین رساندند. گفته می¬شود مبلغ مذهبی آیین بودا در چین که به نام An shigao شناخته می شود، در سال 148 پس از میلاد مسیح در پایخت Luoyang مستقر شد، تا به اجتماعات خارجی آن جا خدمت کند و هم چنین برای عوض نمودن دین دربار چین تلاش نماید.
مذهب¬های سوفسطایی، معنوی و تفکرات اخلاق گرایانه در زندگی Sakyamuni شاهزاده هندی یا Gautama Siddartha ، که بعدها به نام بودا شناخته شد، و انتقال آموزه¬های وی به چین، باعث تولید ایده¬ها و تمرین¬های دقیق و بسط یافته شد که در طول بیشتر از دو هزار سال تأثیر بسیار مهم و غیرقابل انکاری بر فرهنگ¬های شرق آسیا ، از خود به جا گذاشتند.
متون جدید با ادعاهایی جدید در مورد اختیار، روش¬های جدید زندگی، مانند آن¬هایی که توسط اشخاص تارک دنیا، راهب یا راهبه¬های مجرد رهبری می¬شد، میثاق¬ها و پیمان¬های جدید، و هم چنین اشیاء جدید، و فرم¬های جدید معماری برای منازل، در زندگی چینی مورد پذیرش قرار گرفتند. همه این موارد به تدریج ولی به طور تغییر ناپذیری خود را در میان همه سطوح اجتماعی چین وارد کرده و پذیرفته شدند.
این فرآیند به صورت هموار و به آسانی انجام نشد، بلکه توسط فاکتورهایی مانند طبقه، جنسیت، ایمان و ثبات قدم در التزام ادیان محلی، مقید و محدود گردید. با وجود همه این موارد، در مورد هنر و فرهنگ، المان های آیین بودا بیشترین احترام و توجه را از طرف سازندگان چینی و مصرف کنندگان دریافت نموده¬اند، بدون این که آن¬ها دقت و توجه زیادی در فهم لطافت و ریزبینی بودایی داشته باشند. نمونه¬هایی از این مراحل اولیه توجه و احترام به نقش و نگارهای هنری بودایی عبارتند از کوزه¬های سرامیکی لعابی، که احتمالاً در حدود 50-80 پس از میلاد، در منطقه جنوب شرق چین و در ایالت Wu، یکی از سه قلمرویی که امپراتور Han در سال 220 پس از میلاد تجزیه نمود، ساخته شده¬اند. اعتقاد بر این است که این کوزه¬ها از گروه کوزه¬هایی هستند که در مراسم به خاک سپاری استفاده می¬شده که در آن¬ها جد شخص مرده وجود موجود نبوده است (این امر اتفاق غیرمعمولی در سده سوم نبوده است، بسیاری از خانواده¬های چینی به سرعت به جنوب مهاجرت کردند تا از تهاجم مردم آسیای میانه درامان باشند). بعضی از این مقبره¬های مدنظر گرفته شده برای ارواح، حکاکی شده و با تصویری از بودا، که معمولاً در هاله¬ای از نور قابل شناسایی است، تزئین شده¬اند.
در بسیاری از مناطق چین تصاویر بودا به عنوان المان¬های منفرد در دکوراسیون مقبره¬های طبقه بالا اجتماع، قبل از ساختن این کوزه¬ها، مشاهده شده است. در مورد دکوراسیون مقبره و نیز کوزه¬های سرامیکی، غیرعاقلانه خواهد بود اگر آن¬ها را به عنوان شواهدی مبنی بر تغییر به سمت باورهای منحصراً بودایی¬ بدانیم. بودا در ابتدا علاقه¬مند و مجذوب ادیان موجود و مراسم تدفین و به خاک سپاری و همین طور سایر خدایان مانند ملکه مادر غرب، که به طور مثال به روی پرچم¬های تدفین Mawaigdui دیده می¬شوند، شده بود. این علاقه به طور خاص در جنوب شرق مفید واقع شد، جایی که نسخه ها و مدارکی در مورد آن وجود دارد که نشان می¬دهد اولین تصاویر مستقل بودا در سال 194-193 پس از میلاد- اندکی پس از پیدایش مجسمه بودا در هند- در آن جا ساخته شده است.
در این جا بودا، بیشتر از ملکه مادر غرب از روح محافظت کرده و آن را در مقابل جادوگرها به سمت سرزمین بهشتی بودا هدایت می¬کند، ولی این امر در متن آداب مرتبط با قربانی کردن در مقابل اجداد و علاقه مندی به نسل خود انجام می¬شود، ایده¬هایی که دیگر در قسمت¬های ارتدوکس بودایی هند قابل احترام و والا نبودند.
بنابراین، کوزه¬ها نقش هنری و مذهبی متفاوتی نسبت به تصویری که به عنوان اولین تصویر بودا در چین باقی مانده است، ایفا می¬کنند. تصویر برنز- طلایی بودا نشسته در حالت مدتیشن، مربوط به تاریخ 338 پس از میلاد است، و در سرزمین و قلمرو Zhao شمالی ، حکومت بی¬دوام تاسیس شده توسط فرمانروایانی بر رحم و جنایت کار، قالب گیری و ساخته شده است.
محیط پرمخاطره و خطرناک دربار Shi Luo ، سرپناهی برای برخی از شاخص¬ترین تصاویر و مجسمه های مذهبی بودا در چین شد. مبلغین بودایی توسط فرمانروایان سده سوم بسیار محترم شمرده می شدند. در دوران جنگ به عنوان ساحر و معجزه کننده کار می کردند، و به سرعت بخش پذیرفته¬ای شده¬ای در زرادخانه و انبار دربار هر شاهزاده جاه طلبی را برای خود اختصاص دادند.
هیچ مجسمه واقعی هندی در چین یافت نشد. ولی تصاویر وارد شده مطمئناً به عنوان مدلی برای هنرمندان در دسترس آن¬ها بوده¬اند، هنرمندانی که توسط راهب¬هایی که خود از هند آمده و دارای مراتب بالا در آموزش¬های مذهبی بودند، هدایت می¬شدند.
اولین متون بودایی چینی توضیح می¬دهند که بودا به عنوان یک مجسمه طلایی با فیزیک پر ابهت، از خود نور درخشان ساطع کرده، و این در کنار اصرار بر زیباسازی یک شمایل مورد احترام با مواد گران قیمت، می¬تواند برتری امتیاز طلاکاری مجسمه¬هایی از این نوع را توضیح دهد. پرتو نور الزاماً به سمت پرستندگان هدایت نمی¬شود. این تصویر نه در محراب یک معبد، بلکه به عنوان قسمتی از یک نذر، برای محفاظت از شخص اعطا کننده نذر، ایالت و یا شخص فرمانروا در نظر خود آنان تصویر می¬شده است.

 

هنر بودایی: 580-450پس از میلاد
قدرت¬مندترین شمایل بودا در گروهی متشکل از پنج غار عظیم و بزرگ مشاهده شده¬اند، و پس از آن که اولین آن¬ها، غارهای Tanyao ، در صخره¬هایYungang، در نزدیکی شهر جدید Datong در سال¬های بین460 و 493 حکاکی و رنگ¬آمیزی شد، شناخته شدند. ایده معابد بودایی در غار هایی در این ابعاد، دارای ریشه هندی بوده است. اگرچه حفاری¬های سنگی اولیه مذهبی، که دارای المان¬هایی بودایی هستند، معمولاً در چین بوجود آمده¬اند، ولی هیچ اثری به بزرگی Yungang یا در حد آن، قبلاً به وجود نیامده بود.
غارهای Tanyao خارج از پایتخت dynasty wei شمالی (420-534) ، ایالتی از کشورگشایان ترک که توسط اشراف چینی مانند Sima Jinlong به آن¬ها خدمت می¬شده است، و در سده پنج و اوایل سده شش سرزمین شمالی چین را تصرف کرده بودند واقع شده¬اند.
فرمانروایان Wei شمالی، از هر جنسیتی، از طرفداران و حامیان دین بودا بودند، و در دوران آن¬ها زیرساخت¬های مذهبی گسترش یافتند تا جایی که 13272 مؤسسه مذهبی و رهبانی در دوران امپراتوری آن¬ها به وجود آمدند. رهبران جامعه بودایی توسط گسترش ایده هایی که مقام فرمانروا را با بودا برابر فرض می¬کرد، به حمایت فرمانروایان از دین بودا، پاسخ نشان دادند و درنتیجه این خط مشى ها بود که پنج شمایل عظیم بودا در غارها ساخته شد.
آزار و اذیت ظالمانه ولی کوتاه مدت انجام شده بودایی¬ها بین سال¬های444 و 451 اتفاق افتاد، و به این شکل این بود که طبق فرمان امپراتور هر کس که جرأت خدمت به خداهای بربرها را داشته باشد یا تصویر، مجسمه و تمثالی از آن ها با خاک یا برنز بسازد به مرگ تهدید می¬شد.
شاید پنج تمثال بودا نماینده پنج امپراتور wei شمالی تا آن زمان باشد، اگرچه تئوری دیگری نیز وجود دارد که می¬گوید همه چیز یک وسیله دقیق واستادانه جادوگری برای حفاظت از ایالتwei می¬باشد، که در طی یک برنامه محرمانه پیکرنگاری بودا در گذشته، حال و آینده ساخته شده است. این حقیقت که صخره¬هایی که در آن¬ها این شمایل¬ها را تراشیده¬اند دقیقاً زیر دژ نظامی موجود در راه اصلی از غرب به پایتخت واقع شده¬اند و هم چنین پنهان بودن شمایل غول پیکر بودا از دید عمومی در زمان ساخت آنها، این تئوری را حمایت می¬کند. طراحان ساخت این شمایل، بدون این که هدف اولیه آن¬ها را درنظر بگیریم، طوری این شمایل را ساخته¬اند که از دید جماعت بزرگی از پیروان آیین بودا خارج باشد. برخلاف بسیاری از معابد حفر شده در غارها، غیرممکن است که بتوان ساخت این شمایل را به عنوان وقف و یا از روی پرستش و از خود گذشتگی درنظر گرفت. دربار احتمالاً در ابتدا کار را در Yungang شروع کرده است، ولی این محدوده به سرعت در دید سایر طبقات اجتماع قرار گرفته است.
از سال 483 تا 490، در طول یک دهه و یا کمتر از آن، روی غارهای بسیاری به طور فشرده کار شده است، و بنایی با 1400 متر طول و در غارهای سه- پنج برابر کوچکتر یا بزرگتر ساخته شدند. بررسی سنگ نوشته¬ها و کتیبه¬های خطی مربوط به 120 نفر از واقفین و اعطاکنندگان که از wei شمالی به دست امده اند، نشان می¬دهد که 12 درصد آن به مجامع مذهبی منسوب هستند که اعضای آنان هم زمان و هم مردان می¬باشند، 33 درصد به راهبه¬ها و زنان زاهد منسوب می¬شدند، و 55 درصد آنان راهب¬ها و مردان مذهبی شامل نجیب زادگان درباری می¬باشند. قسمت اعظم این افراد هیچ ارتباطی با دربار نداشته و بسیاری از آن¬ها افراد نسبتاً فروتن و متواضعی هستند. سنگ نوشته¬ها در مورد طلب دعای خیر برای خانواده خود اعطا کننده و نه خاندان امپراتور می¬باشد.
Yungang تبدیل به منطقه¬ای توانمند برای راضی کردن محدوده وسیع تری از نیازها، نیازهای کاملاً روحی و نیز نیاز های دیگر تبدیل شد، برخی از آن ها عبارتند از کارهایی که زنان می توانستند در آن نقش برجسته¬تری ایفا کنند، و یا اشخاص حقیقی می¬توانستند از طریق کنده کاری ثابت در سنگ¬ها و گروه¬های مجسمه¬های اشخاص اعطا کننده، خود را به عنوان یک بخشنده معرفی کنند.
از طریق سنگ¬نوشته¬ها در مورد کسی که هزینه ساخت شمایل بودا در Yungang را پرداخت نمود، اطلاعاتی به دست آورده¬ایم درحالی که نمی¬دانیم چه کسی آن¬ها را ساخته است یا چگونه ساخته شده¬اند. قبل از سال 551، هنرمندانی مانند پیکرتراشان از نظر کاری در محدوده ایالت خود می¬توانستند فعالیت کنند. به طوری که فقط پس از تکمیل کردن کمیسیون دولتی می¬توانستند برای سایر مشتری¬ها کار کنند. موارد دیگری نیز از شواهد موجود در خود منطقه می¬توان استخراج کرد، به عنوان مثال این که روش استاندارد این بود که حکاکی روی غار از بالا آغاز شود و دیوارها به سمت پایین کار شود. شکنندگی ماسه سنگ¬های نرم نشان می¬دهد که شکستگی¬ها باید تعمیر شوند، هم چنین بعضی غارها (اگرچه هیچ یک از پنج غار Tanyao این گونه نبودند) توسط کلاه فرنگی ساخته شده روی صخره محافظت می¬شدند.
شمایل¬های موجود در yungang فرم¬های متنوعی دارند، و تلاش زیادی برای تشخیص چگونگی تغییرات در فرم، یا برای پاسخ به محرک¬های خارجی انجام شده است. به عنوان مثال در سال 486 دربار حکم داد که همه صاحب نسبان wei باید لباس چینی بپوشند، و این دلیل پیدایش شمایل بودا با لباس بلند و گشاد چینی همراه با روبان است، این لباس¬ها بیشتر از لباس¬ها و پارچه-های هندی به چشم می¬خورد.

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  29  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله هنر معابد