فی بوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی بوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود مقاله ادبیات مدرن ایران

اختصاصی از فی بوو دانلود مقاله ادبیات مدرن ایران دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

پیشگفتار
ادبیات هر سرزمینی،بخشی است جدایی نا پذیر از تاریخ آن کشور،و تردیدی نیست که یکی از راههای نفوذ به روح هر کشوری ،مرور اد بیات آن است0این ادبیات،در حقیقت ثمره فعالیت آفرینشی ادبی است که در فضای اجتماعی و فرهنگی دوران خود رشد کرده،ومتحول می شود 0گاه اتفاق می افتد که این فضا،مبدل به صحنه چالشی می شود روزافزون،ما بین سنت ادبی معا صر و کهن. با تلاقی بی وقفه این دو ،و همچنین برخورد مابین پاره ای از خط سیرهای ادبی ،تحولات اندک اندک آشکار شده وخطوطی که در این میان برجسته ترند ،به گونه ای محسوس تثبیت می شوند0تعادلی که در این میان بر قرار می شود ،هر اندازه که شکننده باشد،از دو عامل تشکیل شده است نخست ،تحسین وسپس،تکذ یب0
ادبیات مدرن ایران ،زاییده چنین بر خوردهایی است0این ادبیات ،که در لحظاتی حساس از تاریخ ایران چشم گشوده است ،باز تابی است روشن از این تنشها و چالشها، از این پیشرفتها ویا تثبیتهای شکننده و نا پایدار0نا بجاست اگر بپنداریم که می توانیم در چهار چوب صرفا این پیشگفتار،به تشریح تمامی ویژگی های ادبیات مدرن ایران بپردازیم0 اما این نکته بر همگان آشکار است ،که با ارزشترین و پر افتخارترین ثمره این بر خوردها در ادبیات ایران معاصر،پیدایش نوع رما ن است0رمان،ازهمان بدو ظهور در عرصه های ادبی – فرهنگی ایران (مقارن با نیمه دوم قرن نوزدهم میلادی )، بلافاصله با استقبال فراوان روبرو شد ،و به رغم مشکلات نخستینی که پاره ای از نویسندگان ،به منظور وفق ساختارنوشتاری وروایی خود با این نوع ادبی داشتند ،جای خود را در جامعه نویسندگان ایران باز کرد . اینگونه بود که نثر معاصر ایران، به کنکاش در حیطه رمان پرداخت، و به تدریج خود را از بند سبک پر طمطراق و متکلف حاکم بر ادبیات کلاسیک در حوزه نثر رهانید و از آن فاصله گرفت. در این میان، شاعران بیش از همه با ظهور این پدیده و یا به عبارت صحیح تر با تجدد ادبی به مخالفت پرداختند . چرا که آنان در حقیقت خود را مدافعان اصلی و مسئولان به حق نگاهبانی و صیانت و پاسداری از سنت هزار ساله شعر فارسی تلقی می کردند. هنگامی که در اوایل قرن حاضر، نیما یوشیج نظام عروض را دگرگون کرد و ساختار و وزنی نوین برای شعر فارسی عرضه نمود همین مدافعان سرسخت شعر کلاسیک او را از هر حیث به باد انتقاد گرفته و از عملکرد او به منزله بدعتی نابجا در سنت ادبی یاد کردند.
بدینسان نوع رمان که ورودی پیروزمندانه به گستره ادبی ایران داشت با مرور ایام اندک اندک با موانع و مشکلات متعددی روبرو شد. از همان اواخر قرن نوزدهم میلادی بسیاری از نویسندگان بر آن شدند تا قابلیت های خود را با بایسته ها و الزامات رمان وفق دهند. اما رقیب اصلی رمان یعنی داستان کوتاه در ابتدای قرن بیستم به عرصه رسید و به صورتی جدی وارد صحنه شد. داستان کوتاه تاخیری را که از حیث زمان ظهور در عرصه ادبیات نسبت به رمان داشت با ارائه شاهکارهای ادبی جبران نمود، و باید اعتراف کرد که در این زمینه با توفیق زیادی مواجه شد. نخستین نویسندگانی که به داستان کوتاه پرداختند- از قبیل محمد علی جمال زاده و یا صادق هدایت – بلافاصله از سوی تازه کاران و نوآموزان به عنوان پیش کسوتان این سبک در ایران معرفی و برگزیده شدند.
مقارن با این دوره بود که داستان کوتاه عهده دار ایفای نقشی بارز شد. این نقش عبارت بود از قابلیت داستان کوتاه در هموار سازی راه برای پرداختن به رمان . در میان نویسندگان ابتدای قرن بیستم بسیاری پیش از پرداختن به رمان و داستان بلند به صورت خود آگاه یا ناخودآگاه به داستان کوتاه روی آوردند. برای این دسته از نویسندگان این مرحله در حقیقت بوته آزمایشی بود که در صورت سرافراز در آمدن از آن امکان گذر به مرحله بعدی یعنی نوشتن داستان بلند و یا به عبارتی "رمان" مهیا می شد.بسیاری از این نویسندگان در همین مرحله گذر توقف کرده و در حیطه داستان کوتاه نویسی به کمال مطلوب دست یافتند. برخی دیگر توانستند از تجربه ای که از نگارش داستان کوتاه کسب کرده بودند بهره برده و به نوشتن نخستین رمان خود بپردازند. در این میان می توان از نویسندگانی همچون صادق هدایت بزرگ علوی و همچنین صادق چوبک یاد کرد. این امر در نیمه دوم قرن بیستم نیز به جز پاره ای موارد واقعاً استثنایی در مورد جمیع نویسندگان صادق است. مقارن با این دوره است که شاهد پای در صحنه گذرادن نخستین رمان نویسان حقیقی ایران می شویم . نام آورترین آنها از داستان کوتاه به مثابه تجربه ای استفاده کردند که راهشان را در رسیدن به تبحر و مهارت کافی برای پرداخت به رمان و ساختارهای پیچیده روایی آن هموار می کرد. نویسندگانی از قبیل : سیمین دانشور (سو و شون)،احمد محمود (همسایه ها) ،هوشنگ گلشیری (شازده اصتجاب) ، اسماعیل فصیح (دل کور) ، شهر نوش پارسی پور (سگ و زمستان بلند) و محمود دولت آبادی (جای خالی سلوچ). از میان نامهایی که برده شد تعدادی همچون دانشور، محمود و یا دولت آبادی، تا پیش از انقلاب اسلامی سال 1357 تنها یک رمان نوشته اند. این رمان نویسان بی آنکه بتوانند از چیزی به نام "سنت رمان نویسی در ایران بهره بجویند، و یا از تجربه پیشگسوتان این نوع ادبی بهره بگیرند، به نوشتن رمان روی آورند و در این راستا نخستین و در حقیقت انگشت شمارترین شاهکارهای رمان نویسی در ایران را به جامعه ادبی معاصر عرضه کردند.
محمود دولت آبادی که ما در اینجا به بررسی و تحلیل آثار او می پردازیم به نسل اخیری که نام برده شد تعلق دارد. با این وجود در آثار این نویسنده نکته ای دیده می شود که او را از باقی نویسندگان هم نسلش متمایز می کند. اگر بپذیریم هر هنرمندی که اقدام به آفرینش اثری هنری می کند در وجود خود اندوخته ای از گذشته فرهنگی و به همان میزان معاصر کشورش را همراه دارد محمود دولت آبادی نمونه برجسته نویسنده ای تلقی می شود که در آثارش هم می توان رد پای جدالهایی را که بر سر تجدد و نوآوری در فن داستان نویسی سرگرفته شده مشاهده کرد و هم میراث گذشته ای دوردست را. در حقیقت تحول در زمینه فعالیت های آفرینشی این نویسنده مبین خط سیری است که همزمان با مواجه شدن و پیروی از روند تغییراتی که در رمان دهه چهل و پنجاه ایران تحقق پذیرفت با ادبیات کلاسیک ایران نیز تلاقی کرد. آنچه دولت آبادی را از باقی نویسندگان هم نسلش متمایز می کند همین نکته اخیر است.
از جانب دیگر، دولت آبادی برخلاف بسیاری دیگر از نویسندگان و روشنفکران معاصر همچون هدایت و جمال زاده و ... که خیلی زود با ادبیات و فرهنگ غرب آشنا شده و بدان انس گرفتند چنین خط سیری را در پیش نگرفت و در نتیجه تا حد زیادی از عواقب تضادهای فرهنگی، که گریبانگیر پیشینیان او شده بود در امان ماند. همانگونه که در صفحات آتی شاهد خواهیم بود دولت آبادی به تدریج و گام به گام از سویی با ادبیات غرب، و از دیگر سو با ادبیات فارسی آشنا شد. علاوه بر این دولت آبادی همزمان با آشنایی با این دو گستره وسیع آموخته هایش را از ادبیات فارسی عامیانه و کهن در ذهن خود می پروراند.
به منظور شناخت بهتر دولت آبادی و آثار او و هچنین به منظور تعیین جایگاه شایسته و بایسته او در کوران ادب فارسی بهتر آن است تا به نحوی مختصر به بازبینی خطوط اصلی محیط سیاسی – فرهنگی ای که این نویسنده در آن زندگی کرده و شکوفا شده و نخستین تجربه های خود را در زمینه داستان نویسی کسب کرده است بپردازیم .
در همین راستا به منظور تبیین بهتر شرایط اجتماعی سیاسی حاکم بر ایران در نیمه دوم قرن بیستم میلادی، شایسته تر آن است تا نقطه آغاز را کودتای 1332 در نظر بگیریم . در پی وقوع کودتا که به عزل دکتر مصدق از مقام نخست وزیری انجامید نویسندگان و روشنفکران نیز به نوبه خود از هر سو مورد تهاجم لایه های گوناگون عوامل فشار قرار گرفتند. نبرد مصدق با انگلیسی ها که پیش از آن از هر حیث بر استخراج و پالایش نفت تسلط کامل داشتند به ملی شدن صنعت نفت در سال 1329 ختم شد. پیامد این جنبش همه جانبه و فراگیر که در مقیاسی گسترده در سطح کل کشور به وقوع پیوست این بود که روشنفکران و هواداران اکثر قریب به اتفاق احزاب گوناگون و فعال وقت با یکدیگر اتفاق نظر پیدا کردند و این مطلب باعث شد تا روزنه امیدی در فضای تیره و تار سیاسی آن دوره پدید آید و نویدی باشد برای دستیابی به اهدافی گسترده تر و آینده ای درخشان تر. دخالت امریکایی ها و وقوع کودتای 1332 که به باز پس گیری قدرت از سوی محمدرضا پهلوی منجر شد امکان هرگونه رشدی را در این زمینه از بین برد و مقدمه ای شد برای بازگشت به دوران سیاه اختناق . از همان فردای کودتا نظام سلطنتی که بار دیگر احیا شده بود به منظور تثبیت پایه های خود با تکیه بر دیکتاتوری و خشونت محیط خفقان آوری را بازسازی کرد که تا انقلاب اسلامی سال 1357 به درازا کشید. با این وجود حوالی سالهای 1340 ایران گرفتار بحرانی اقتصادی شد که تداوم آن می رفت تا حاکمیت وقت را با مشکلات عدیده ای مواجه سازد. تورم ،فقر عمومی ،بیکاری و مهاجرت گسترده از روستا به شهر و فساد سیستم اداری از یک سو و افزایش بی رویه بودجه های نظامی و تسلیحاتی از سوی دیگر باعث شد تا از استواری نظام حاکم تا میزان زیادی کاسته شود. بعلاوه به این مواردی که ذکر شد می باید مبارزات گسترده و بی امان مخالفان رژیم شاهنشاهی را نیز اضافه کرد. محمد رضا پهلوی به منظور نجات سلطنت وعده آزادی و انتخابات مردمی مبتنی بر آراء عمومی را داد. این وعده ها منجر به ایجاد برنامه ای شد در مقیاسی گسترده و با هدف تغییر پاره ای ساختارهای اجتماعی که شخص شاه بعدها بر آن نام انقلاب سفید نهاد. این برنامه نقطه آغازی بود بر بروز تغییری اساسی و سابقه در ساختار جمعیتی ایران آن دوره . اصلاحات ارضی که بخشی از این برنامه را تشکیل می داد، به سلطه زمین داران و فئودالها خاتمه داده، و در نتیجه منجر به بروز آشفتگی در بسیاری از روستاها شده، و تعادل حاکم را بر هم زد. این چنین بود که بسیاری از رعیتها و کارگران فصلی روستا را ترک کرده و به حاشیه شهرهای بزرگ کوچ کردند . این حرکت گسترده مبدل به جانمایه بسیاری از رمانها و داستانهای کوتاه آن دوره شد و بانی پدید آمدن ادبیاتی نوین با مضمون "روستا" شد، که محمود دولت آبادی یکی از چهره های برجسته آن است. در واقع باید معترف شد که مضمون مهاجرت از زمره اصلی ترین مضامینی است که در آثار این نویسنده به چشم می خورد. دولت آبادی همان گونه که در طول این تحقیق شاهد آن خواهیم بود تلاش می کند تا در سیر تکاملی داستان نویسی خود از این موضوع به عنوان جوهر و هسته داستانهای خود استفاده کند.
از دیدگاهی صرفا جامعه شناختی سالهای پس از کودتا از اهمیت ویژه ای برخوردار است؛ چرا که در واقع نمایانگر بحران فرهنگی بی مانندی است که در تاریخ ایران حادث شده است. در سالهای 1340 و 1350 اکثر قریب به اتفاق دانش آموختگان ایرانی از گذشته های دوردست کشور خود و همچنین سنتهای آن بی اطلاع بودند. ثمره این بیگانگی بنیادین بروز ناهمگنی عمیقی است که در زمینه فرهنگ به وقوع می پیوندد. هواداران تجدد به سبک و سیاق غرب در فضای زندگی می کردند که ایرانیان پایبند به سنت را بدان راهی نبود. این بیگانگی فرهنگی نزد جوانترها به صورت بحرانی هویتی عیان شد و همین بحران هویت به نوبه خود در بسیاری از آثار معاصر آن دوره اعم از داستان کوتاه و رمان منعکس شد. غالب این داستانها به نقل زندگی شهرنشینهایی می پردازد که گرفتار پوچی و سرگردانی شده و در فضای مسموم شهرهای بزرگ در پی آنند تا به زندگی خود معنی و مفهومی ببخشند. در این زمینه می توان به عنوان نمونه به آثاری چون"بره گمشده راعی" نوشته هوشنگ گلشیری یا شب "هول" نوشته هرمز شهدادی اشاره کرد. البته باید متذکر این نکته نیز شد که آثار دولت آبادی چندان بر حول محور بحران فرهنگی شهرنشینان دور نمی زند و تنها در داستان از خم چنبر است که این نویسنده به نقل داستان مدیر مدرسه ای می پردازد که قادر نیست میان احساسات و مقضیات زندگی خود تعادل برقرار کند و باید اعتراف کرد که در تبیین و توصیف این شخصیت آنچنان موفق نبوده است.
در بطن این آشفتگی فرهنگی باید به نقش منفی سانسور در آفرینش های ادبی نیز اشاره کرد. در کلیه نظامهای استبدادی گفتار و نوشتار از اهمیت وافری برخوردار است و این در حالی است که می دانیم این دو می توانند صرفا در محدوده "تخیل داستانی" متوقف شده و پا از آن فراتر نگذارند. شکی نیست که سانسور به طور کلی در طول تاریخ به منزله سدی است بر سر راه بسیاری از آفرینشهای هنری . به نظر گلشیری سانسور یکی از اساسی ترین عواملی است که مانع کار نویسنده شده و سد راه کمال او در حیطه داستان سرایی می شود. در همین راستا خواست اصلی نویسندگان پژوهشگران و مترجمان از نخست وزیر وقت که طی نامه ای در سال 1356 بیان شد این بود که به آزادی بیان به دیده امری لازم حیاتی نگریسته و آن را موضوعی تجملی نپندارد.
جدای سانسور که فعالیت نویسندگان را تحت الشعاع قرار می داد. باید به نقش ترجمه رمانهای خارجی به زبان فارسی نیز اشاره کرد و یادآور شد که این امر نیزدر شکل گیری ذوق ادبی نویسندگان ایرانی از اهمیت بسیاری برخوردار بوده است. رمان فارسی از همان بدو پیدایش از رمانهای خارجی الگو برداری کرد چرا که نوع رمان تا نیمه دوم قرن نوزدهم میلادی در ایران ناشناخته باقی مانده بود. پس از وقوع کودتای 28 مرداد و تا حوالی سالهای 40 و 50 ترجمه رمانهای خارجی روز به روز بیشتر شده و دامنه وسیعی را در بر می گیرد. این نکته شایان توجه است که بسیاری از رمان نویسان ایران مترجم نیز هستند: سیمین دانشور به ترجمه چخوف می پردازد و جلال آل احمد به ترجمه آثار ژان پل سارتر و آلبرکامو. در این میان پاره ای از نویسندگان همچون به آذین به کل از حیطه داستان نویسی فاصله گرفته و صرفا به ترجمه روی می آورند. مجموع آثار نویسندگان روس و فرانسوی و انگلیسی که خوانندگان ایرانی تنها با یک یا تعداد محدودی از آثار آنها آشنا بودند به فارسی برگردانده می شود و بدین ترتیب راه برای معرفی بسیاری دیگر از داستان پردازان اروپایی به حوزه ادبیات ایران هموار می شود. مقارن با همین سالها است که نویسندگان ایرانی با ادبیات امریکای لاتین و ایتالیا نیز آشنا می شوند. خوانندگان با اشتیاق فراوان به خواندن آثار نویسندگان امریکای لاتین روی می آورند. زهرا خانلری در سال 1348 به ترجمه آقای رئیس جمهور نوشته آستوریاس می پردازد و در سال 1353 بهمن فرزانه ، ترجمه صد سال تنهایی گابریل گارسیا مارکز را ارائه می دهد. مترجمان دیگری نیز به ترجمه آثار نویسندگانی دیگر همچون بورخس و کارپانتیه و آزوئلا می پردازند.
به موازات رمانهای خارجی که شمار فراوانی از خوانندگان را جلب خود کرد ادبیات حاشیه ای و پاورقی ها نیز به نوبه خود از روند رو به رشدی برخوردار شد. منظور از ادبیات حاشیه ای داستانهای دنباله دار تاریخی و عشقی است که در واقع از رمانهای تاریخی عشقی و اجتماعی فارسی ابتدای قرن بیستم میلادی نشئت می گرفته است.
با عطف به آنچه تاکنون گفته شد ویژگی های اصلی فضای ادبی پس از کودتا را در گستره نثر می توان از قرار زیر ترسیم کرد: در این دوران سانسور حضوری گسترده داشته و در گرایش به پاورقی نویسی و ترجمه از دیدگاه کمی رشدی چشمگیر مشاهده می شود. در چنین فضایی است که نسل نوین نویسندگان ایرانی نخستین تجربه های خود را می اندوزند و این در حالی است که امکان بهره برداری و استفاده از تجربیات نسل پیشین برای آنها مهیا نیست. البته در این امر نیز استثنا به چشم می خورد به عنوان نمونه چهره نویسنده ای برجسته مانند هدایت برای بسیاری از نویسندگان جوان الگو قرار گرفته و تلاش می شود تا از سبک او پیروی شود.
اما در این میان عامل بسیار مهمی به چشم می خورد که نباید نادیده انگاشته شود : داستان کوتاه مبدل به بوته آزمون و سنگ محکی می شود برای نویسندگان و آنانی که سودای ورود به حیطه رمان نویسی را در سر دارند. پیش از این یادآور شدیم که به رغم تمامی تفاوتهایی که نویسندگان ایرانی را از یکدیگر متمایز می کند نقطه اشتراکی میان غالب آنها به چشم می خورد : این که کم و بیش تمامی آنها کار نویسندگی را با پرداختن به داستان کوتاه آغاز کرده و پس از آن به رمان روی آورند. دامنه این امر تا آنجا گسترده است که می توان با اطمینان ابراز کرد نوشتن نخستین رمان در حقیقت نقطه عطف فعالیت های نویسنده ای است که پس از سالها ممارست و تجربه اندوزی در زمینه داستان کوتاه اکنون خود را شایسته گذر به مرحله بعدی یعنی نوشتن رمان می بیند. تیئری از والد پژوهشگر فرانسوی در کتابی با عنوان داستان کوتاه یادآور این نکته می شود که بطور کلی داستان کوتاه برای بسیاری از نویسندگان معروف همچون استاندال ،تولستوی و کافکا پیش درآمدی برای پرداختن آتی به رمان محسوب می شود. این امر در مورد نویسندگان ایرانی نیز که همواره در نوشتن داستان کوتاه تبحر بیشتری از خود نشان داده اند کاملا مصداق دارد. به عنوان نمونه می توان در این زمینه به انتشار مجموع داستان کوتاه زنده بگور به قلم هدایت در سال 1309 اشاره کرد. درطی این سالها ،در حالی که رمان فارسی سرگرم کسب نخستین تجربه های خود بود ،انتشار این مجموعه داستان کوتاه گواهی شد بر استعداد شگرفی که نویسنده در این زمینه از آن برخوردار است.چند سال بعد ،جلال آل احمد نیز به نوبه خود آثاربرجسته ای را در محدوده داستان کوتاه به خوانندگان فارسی زبان عرضه کرد،و این در حالی است که هیچ یک ازرومانهایش ،از قبیل مدیر مدرسه و یا نفرین زمین ،به آن درجه از قوام و شکوفایی در زمینه نوشتار دست نیافته هماهنگی که کریستف بالایی در کتاب خود متذکر می شود تردیدی نیست که این امر ریشه وجود نوع ادبی حکایت در حوزه ادبیات کلاسیک فارسی دارد. نوع ادبی حکایت ،برای نویسندگان ایرانی این امکان را فراهم آوردتا به سهولت بیشتری به نوشتن داستان کوتاه به شیوه غربی بگرایند .
اکنون که به اختصار به تشریح فضای اجتماعی – تاریخی ایران معاصر و چگونگی رشد و تحول رمان پرداختیم شایسته است تا به نحوی کاملتر و جامعتر بر مجموع آثار دولت آبادی و جایگاه او در این روند و در میان نویسندگان هم نسلش تامل کنیم . این کار به ما امکان می دهد تا به عواملی که باعث شد تا او را درمیان خیل نویسندگان و داستان پردازان معاصر انتخاب کنیم اشاره کنیم. به منظور انجام این مهم نقطه آغاز را ارائه شرح حالی موجز و مختصر در نظر می گیریم تا از این رهگذر به شناخت بهتری از لحظات حساس و همچنین فراز و فرودهای زندگی او به ویژه آن دسته از خصایصی که باعث تمایز او از سایر نویسندگان معاصر ایرانی می شود دست یابیم .
محمود دولت آبادی در سال 1319 در روستای دولت آباد از توابع سبزوار در استان خراسان چشم به جهان گشود. تحصیلات ابتدایی را درهمان روستای زادگاهش به پایان برد. از همان اوان کودکی گرایشی محسوس به داستانهای عامیانه و افسانه هایی داشت که هرازگاه نقالان دوره گرد به حکایت آن می پرداختند. نخستین آشنایی اش با جادوی نمایش در مدرسه و از خلال نمایشهای خمیه شب بازی بود که صورت گرفت. خود او در مصاحبه ای که با عنوان ما نیز مردمی هستیم به چاپ رسید عنوان می کند که روزگار کودکی اش صرف انجام دو کار می شده است : کار و مدرسه از یک سو و کار و خانواده از سوی دیگر. همزمان با همین دوره بود که با تعزیه آشنا شد. دولت آبادی هم به عنوان بازیگر در تعزیه ها شرکت می جست و هم به نسخه برداری از دست نوشته های قدیمی تعزیه می پرداخت. یکی از اولین کتابهایی که در دوران کودکی با آن آشنا شد داستان امیر ارسلان نامدار بود. این کتاب به همراه شاهنامه فردوسی که توسط نقالان دوره گرد یا برخی اهالی روستا حکایت می شد چشمه ای بود که تخیل او را سیراب کرده و عطش او را به شنیدن این قبیل حکایات روزبه روز بیشتر می کرد.
حس ماجراجویی و میل سفر از همان دوران کودکی در او بیدار بود . شش هفت ساله بود که به یکی از همکلاسی هایش گفت :آرزویش این است که اسبی داشته باشد و شمشیری تا بتواند سر به کوه و بیابان بگذارد و راهی صحراهای دوردست شود. حتی امروز نیز به خود دولت آبادی از وجود چنین تخیل قدرتمندی در تعجب است و از خود می پرسد که چگونه می شود پسرکی روستایی به دور از تمامی امکاناتی که زندگی شهری برای همچون اویی می تواند به ارمغان آورد و در محیطی که پیرامونش را کوه و بیابان محاصره کرده تا این اندازه خیال پرداز می شود. چگونه کودکی که جذابترین و سرگرم کننده ترین تفریحش تماشای کالسکه اربابی و اسبهای اوست می تواند همچون دون کیشوت به اندیشه جهانگردی و سفر به اقصی نقاط دنیا بیافتد؟ در واقع داستانهایی را نقالان و درویشان به حکایت آنها می پرداختند و یا داستان امیرارسلان نامدار و آنچه دولت آبادی در تعزیه می دید پاسخی بود به منظور فرونشاندن عطش سیری ناپذیر او در زمینه خیال و خیال پردازی. برای او آنچه آهنگ یکنواخت روستا را بر هم می زد وقوع دو رویداد مهم بود : نخست برپایی تعزیه که آمیزه ای بود از رنگها و هنرنمایی های شیفتگان عاشورا و دیگر عروسی ههایی که اغلب در زمستان و پس از برداشت محصول یعنی زمانی که زندگی روستا در سکونی ممتد فرورفته بود بر پا می شد. اگر برپایی مراسم پرشکوه عزاداری حسین شهید جاوید تاریخ شیعه باعث می شد تا روستا در ماتمی عظیم فرو رود و اشک از دیدگان همه جاری شود در مقابل عروسی ها مجلایی بود تا روستائیان خود را تمام و کمال وقف شادی و پایکوبی کنند. بی تردید حین ایفای نقش در همین تعزیه ها بود که محمود خردسال برای نخستین بار دریافت که مفهومی به نام دیگری بودن و یا در قالب کس دیگری فرو رفتن یعنی چه . چرا که در آن سالها هم به ایفای نقش دو طفلان مسلم می پرداخت و هم هرازگاه در نقش برادر حر و یا قاسم و علی اکبر و گاهی نیز در نقش منفورترین شخصیت های نمایش یعنی شمر فرو می رفت. خودش می گوید که برای او شخصیت ابوالفضل (ع) جذاب ترین و شگفت انگیزترین شخصیتها به شمار می آمد چرا که برادر امام حسین(ع) تجلی کامل شجاعت و جوانمردی و ایثار و اسوه وظیفه شناسی محسوب می شد. در صفحاتس آتی به هنگام بررسی رمان کلیدر خواهیم دید که دولت آبادی تا چه اندازه برای خلق شخصیت های گل محمد و بردارانش از الگوهای رفتاری شخصیت های حماسه عاشورا الهام و گرته برداری کرده است.
به نظر شخص دولت آبادی جدای مراسم عزاداری و همچنین جشن و پایکوبی در عروسی ها و داستانهایی که نقالان و داستان گویان حکایت می کردند آنچه باعث می شد تا تخیل او بیش از پیش بارور شود حکایات گاه کهنی بود که اهالی روستا بنا به مقتضیات گوناگون تعریف می کردند و یا حین بحث ها و جدل ها و گپ زدنهای دوستانه در میان آنها رد و بدل می شد.
از ادبیات معاصر ایران نیز در ولایت او گاه سختی به میان می آمد. اما هیچگاه فرصتی برای او مهیا نشد تا از نزدیک با یکی از این آثار آشنا شده و آن را مطالعه کند . تعداد اندکی از اهالی یا وابستگان که رفت و آمدی به شهر داشتند و گوشه چشمی به تفکرات دست چپی نشان می دادند از نویسندگانی همچون هدایت و چوبک و علوی و نصرت رحمانی نام می بردند. دولت آبادی پس از ترک روستا واستقرار موقت در تهران به منظور کار از طریق نشریاتی که از دکه های روزنامه فروشی به صورت روزانه به امانت می گرفت با نخستین پاورقی ها و داستان های کوتاه معاصر آشنا شد. پس از مدتی رهسپار مشهد شده و در آنجا شیفته نمایش های خیمه شب بازی شد ک روزهای جمعه در کوهسنگی به اجرا گذاشته می شد. در بازگشت به تهران به خواندن رمانهای پلیسی گرایش پیدا کرد. اما از طریق سینما بود که با ادبیات به اصطلاح جدی تر آشنا شد. چخوف برای او نخستین گام بود. با دیدن فیلمی که براساس یکی از داستانهای چخوف ساخته شده بود دولت آبادی دریافت که از دیرباز نویسندگانی وجود داشته اند که بر مبنای واقعیت نوشته و اساس کار خود را رویدادهای واقعی قرار داده اند. در حقیقت پیش از این کشف از دید دولت آبادی ادبیات منحصر می شد به داستانهای شگفت انگیز و خیالی قهرمانان و پهلوانان افسانه ای و حکایات خارق العاده. بعدها برای او صادق هدایت نمونه کامل و برتر نویسنده واقعگرا محسوب شد. با خواندن آثار او بود که یقین حاصل کرد می تواند در آینده نویسنده شود. نوشته های هدایت برای او در حکم چراغی بود که راهش را به سوی آینده روشن می کند. چرا که پیش از آشنایی با هدایت دولت آبادی لحظه ای گمان نمی برد انباشته ای که او از خاطرات و تجربه های روستا در ذهن دارد ممکن است روزی ارزشی ادبی پیدا کند.
نخستین دست نوشته ها و اولین تلاشها در به قلم آوردن خاطرات گذشته حوالی سالهای 1336 به دست خود نویسنده سوزانده شد. به بیان دیگر تمامی نوشته هایی که به پیش از نگارش ته شب مربوط می شود در این ماجرا از بین رفت. پرسشی که در اینجا مطرح می شود این است که چه چیزی باعث شد تا دولت آبادی با این شدت و حدت و به نحوی جدی به نویسندگی روی آورد؟ در خانواده او کسی سابقه فعالیت های ادبی نداشت. هیچکس در آن محیط علاقه محسوسی به کتاب و کتابخوانی از خود بروز نداده بود. از جانب دیگر این امر نیز نباید از نظر دور نگاه داشته شود که کتابت و تحریر و مطالعه از دید خانواده دولت آبادی مختص علمای دینی و یا ادارات و دوایر دولتی محسوب بود.
بر تمامی سالهایی که دولت آبادی قبل از پرداختن به حرفه نگارش پشت سر نهاده است سایه تلاشی بی وقفه به منظور ادامه بقا و همچنین رنج و محنتی زود رس به سبب آشنایی پیش از موعد با مصائب و سختیهای زندگی مشاهده می شود . دولت آبادی در دوران نوجوانی و پیش از آنکه در تهران بطور دائم مستقر شود با انواع و اقسام حرفه ها آشنا شد. جدای انس که دانستن و انجام آنها برای یسری رئستا زاده امری بدیهی تلقی می شود با کارهایی از قبیل طناب باقی نیز آشنا شد و مدت زمانی محدود در مغازه ای به یادگیری این حرفه و همچنین پادویی مشغول شد. سپس تصمیم گرفت تا بخت خود را در صنعت دوچرخه سازی بیازماید. همزمان با همین کار به پدر و برادران خود نیز که کارشان ساختن گیوه بود کمک می کرد. سپس در کارخانه کتان مشغول به کار شد و کمی بعد تصمیم گرفت تا آرایشگر شود. درست پیش از آنکه به تهران بیاید مدتی به صورت کارگر روزمزد در زمینهای کشاورزی جنوب تهران مشغول به کار شد. در تهران مدتی در چایخانه کار کرد و پس از آن دیگر بار در حاشیه کشتارگاه بزرگ تهران به آرایشگری پرداخت. پس از مدتی از این کار نیز رویگردان شد و وارد حرفه تئاتر و نمایش شد : ابتدا به رکلاماتوری پرداخت و پس از آن فروشنده بلیت شد. در روزنامه کیهان نیز برای مدت کوتاهی سرگرم کار شد. بالاخره در یک سالن تئاتر کاری برای خود دست و پا کرد و همانجا ماندگار شد. دولت آبادی پیش از آنکه در سال 1352 به دست عوامل ساواک بازداشت شود در کانون پرورش کودکان و نوجوانان مشغول به کار شده بود.
به خوبی دیده می شود که در زندگی دولت آبادی مواردی همچون آسایش و دلگرمی و امید به ندرت امکان بروز پیدا کرده است . با این وجود همین فقدان باعث می شود تا آثار دولت آبادی بعدها به رغم اشاره های ممتد و بی وقفه به واقعیات تلخ زندگی سرشار از مضامینی این چنینی باشد.
دولت آبادی پس از مستقر شدن در تهران کاری کرد که تمام اعضای خانواده اش نیز راهی شهر شوند. دلیل جاذبه ای را که شهر بر روح و فکر او گذاشته بود تصمیمش مبنی بر نامنویسی در کلاسهای هنر نمایش مدرسه آناهیتا عنوان می کند. اما کلاسها پیش از آمدن او به تهران آغاز شده بود و بدین ترتیب دولت آبادی ناچار شد تا در تئاتر لاله زار به عنوان رکلاماتور مشغول به کار شود. این نخستین تجربه ها در دنیای نمایش بعدها به خلق اثری به نام بن بست انجامید .مقارن با همین دوره است که دولت آبادی برای اولین و آخرین بار به خودکشی اندیشید. از آنجایی که دیپلم متوسطه نداشت نمی توانست در هنرستان نمایش نام نویسی کند. با وصف بر این پشتکاری که از خود نشان داد باعث شد تا به نتیجه ای دیگر برسد. در پایان امتحانات از آنجایی که شاگرد ممتاز شده بود به او اجازه داده شد تا در یکی از نمایشهای داستایوفسکی ایفای نقشی را برعهده بگیرد. در همین زمان یعنی سال 1340 نخستین داستان کوتاه خود را به عنوان ته شب به چاپ رسانید. بدین سان به طور همزمان هم هنرپیشگی می کرد و هم داستان نویسی تا آنکه در سال 1350 با انهای نقش در یکی از نمایشهای گورکی با بازیگری برای همیشه وداع گفت و تصمیمی گرفت تا تمام وقت خود را صرف نویسندگی کند. البته یکی از دلایل مهم چنین تمصیمی این بود که به رغم علاقه وافری که به نمایش در وجود خود احساس می کرد درگیری ها و چشم و همچشمی هایی که عموما بین بازیگران رواج دارد او را از صحنه نمایش فراری داده و موجب دلسردی اش می شد. بدین ترتیب با خود اینگونه پنداشت که بهتر است تا به حرفه ای هنری که در آن واحد مستقل هم باشد بپردازد. و این سر آغاز راهی بود که دولت آبادی را به سوی نویسندگی حرفه ای سوق داد. نوشتن برای او حکم فعالیت مستقلی را داشت که از خلال آن می توانست آزادی گمشده ای را که سالها در پی اش بود بازیابد.
از آن پس آثارش یکی بعد از دیگری منتشر و روانه بازار کتاب شد. در پی انتشار نخستین داستانهای کوتاه یعنی ته شب ادبار، هجرت سلیمان ، بیابانی ، پای گلدسته امامزاده شعیب و در نهایت سایه های خسته نوبت به داستانهای اندکی طولانی تر همچون اوسنه بابا سبحان ، در خم چنبر و باشبیرو رسید. پرداختن به اینگونه داستانها از نظر حجم گواهی بود بر گرایش نویسنده به داستانهای بلند و رمان و همچنین تلاشی به منظور گریز از گستره محدود داستان کوتاه . اعمال آخرین ویرایشها در داستان گاواره بان مصادف شد با نخستین تلاش بر زمینه پرداختن به رمانی همچون کلیدر که انتشار آن سالها به تعویق می افتد و در نهایت جلد نخست آن در سال 1357 عرض می شود. در طول همین سالهاست که محمود دولت آبادی با شخصیت های مطرحی همچون احمد شاملو، مهدی فتحی ، جلال آل احمد ،غلامحسین ساعدی و سهراب سپهری آشنا می شود.
دولت آبادی در پی وقوع زلزله سال 1348 در استان خراسان به شهر کاخک سفر کرده و از این تجربه برای نوشتن داستان عقیل عقیل بهره می گیرد. در سال 1349 ازدواج می کند و در همان سال نیز نگارش داستانهای باشبیرو و مرد را به پایان می برد. اواخر سال 1353 به دست نیروهای سازمان اطلاعات و امنیت رژیم شاه دستگیر و به مدت دو سال روانه زندان می شود. در طول بازرسی از منزل مسکونی اش دو نسخه از دست نوشته هایش شامل یک رمان و یک نمایشنامه ناپدید می شود. در سال 1355 از زندان آزاد می شود و یکسال پس از آن کار نگارش نخستین رمان خود را که جای خالی سلوچ نام دارد ره پایان می برد. در سال 1362 کار نوشتن رمان سه هزار صفحه ای کلیدر را به اتمام رساند . در سال 1368 کار نگارش مجموعه ای سه قسمتی به نام روزگار سپری شده مردم سالخورده را آغاز می کند. نخستین جلد این مجموعه در همان سال و جلد دوم آن در سال 1371 به چاپ می رسد.
از چند سال پیش نام دولت آبادی به واسطه ترجمه برخی از آثارش به زبانهای آلمانی ،سوئدی ،چینی و انگلیسی در جوامع بین المللی نیز مطرح شده است و دانشگاه های معتبر جهان بارها به منظور ایراد سخنرانی از او دعوت به عمل آورده اند . بدین ترتیب دولت آبادی از دشت های خراسان که سرزمین افسانه ای و مهد زبان فارسی است و از روستایی که دوران کودکی و نوجوانی خود را در ان سپری کرد فاصله گرفته و در برابر خود افقی باز را مشاهده می کند.
با وجود این زادگاه دولت آبادی وخاک خراسان چیزی نیست که به این سادگی به دست فراموشی سپرده شود. در شمار فراوانی از آثار این نویسنده رد پای خاک و تاثیر آن بر مضمون داستان به روشنی مشهود است. همه چیز بر روی همین خاک حک شده و تنها به زبانی نیاز دارد و تا آن را بیان کند. لازمه این کار نیز کار بی وقفه است و شب بیداری و همتی که دولت آبادی آن را در خود به خوبی سراغ دارد. هر چند هراسی دائمی هرازگاهی ذهن نویسنده را به خود مشغول می کند و از خود می پرسد : آیا توان ادامه دادن را خواهم داشت ؟
این شرح حال مختصر از زندگی دولت آبادی به ما امکان می دهد تا اکنون بتوانیم جایگاه او را به سهولت بیشتری در میان خیل نویسندگان معاصر ایرانی تبیین کنیم . همانگونه که پیش از این نیز اشاره شد دولت آبادی از آن دسته نویسندگانی است که از روستا به عنوان بن مایه اصلی داستانهای خود استفاده کرده اند. با این تفاوت که او برخلاف اکثر قریب به اتفاق نویسندگان و داستان پردازان که از روستا می گویند و خود ریشه در روستا ندارند یا به عنوان مثال تنها دوران سربازی خود را آن هم در لباس سپاهی دانش در روستا سپری کرده اند در روستا زاده شده و با محیط آن به خوبی مانوس است.
پیش از آمدن به تهران و آغاز مطالعه رمانهای مدرن ایرانی و یا خارجی و همچنین پیش از روی آوردن به فن و حرفه نگارش تخیل ادبی دولت آبادی از طریق ادبیات کلاسیک شاهنامه ادبیات عامیانه و نیمه عامیانه امیرارسلان نامدار و تعزیه تغذیه می شد. در مدتی که در روستا زندگی می کرد منبع مطالعاتی ای جز اینها نداشت و بندرت اتفاق می افتاد که فرصتی برای آشنایی با ادبیات مدرن فارسی برای او مهیا شود وعموما تنها نامی از آن به گوش او می رسید. پس از استقرار در تهران بود که برای نخستین بار با شاهکارهای ادبیات جهانی و تعداد محدودی از آثار مطرح ادبیات مدرن فارسی آشنا شد. همزمان با کشف گام به گام و تدریجی ادبیات به قولی جدی دولت آبادی به نحوی مستمر به خواندن رمانهای پلیسی و پاورقی ها روی آورد. حال این سوال مطرح می شود که آیا ممکن است آثار دولت آبادی به جهت آشنایی ای که با ادبیات کلاسیک ایران از همان بدو کودکی پیدا کرده است تحت تاثیر این ادبیات قرار گرفته باشد ؟ آیا می توان در خلاقیت های ادبی دولت آبادی که ظاهری مدرن دارد نشانی از این ادبیات کهن را باز جست ؟
همچون بسیاری دیگر از نویسندگان ایرانی دولت آبادی نیز کار نگارش را در آغاز با داستان کوتاه شروع کرد و پس از اتمام چند داستان کوتاه و نسبتا بلندتر که برای او حکم نوعی آزمون به منظور ورود به حیطه رمان محسوب می شد در نهایت به نوشتن رمان جای خالی سلوچ پرداخت . حال عطف به مواردی که عنوان شد میتوان یقین حاصل کرد که آثار دولت آبادی قابلیت آن را دارد تا به عنوان نمونه ای گویا از سیر تغییر و تحولی که رمان فارسی در دهه های 40 تا 50 با آن مواجه شد مورد نقد و بررسی قرار گیرد. تحلیل داستانهای کوتاه و نیمه بلند دولت آبادی یا به عبارتی بررسی آن دسته از نوشته های وی که پیش از جای خالی سلوچ به رشته تحریردر آمده است مجالی است برای پاسخ به 2 پرسش اساسی :
1- نوشته های پیش از جای خالی سلوچ چه تاثیری بر شکل گیری قابلیت های رمان نویسی دولت آبادی داشته است ؟
2- آیا می توان در آنها تلاشی در جهت راه بردن به دنیای رمان مشاهده کرد؟
بدین ترتیب بررسی داستانهای کوتاه دولت آبادی برای ما این امکان را فراهم خواهد آورد تا به مضامینی که به نحوی مستمر از سوی نویسنده در رمانهای او به کار برده میشود پی ببریم . مضامینی از شمار مسئله هویت و رابطه تنگاتنگ آن با شخصیت پدر تخریب و نابودی اندک اندک فضای روستا و در نهایت مهاجرت که برای دولت آبادی هم در زندگی و هم در آثار یگانه راه بقا محسوب می شود.
باید یادآور شد که چگونگی شکل گیری نوشتار رمانی و همچنین به عرصه رسیدن شخص رمان نویس و معرفی مضامینی که برای او از اهمیت بیشتری برخوردار است تنها هدف تحقیق ما نیست . هر چند که دولت آبادی از جهانی به دیگر نویسندگان معاصر خود بسیار شباهت دارد با این وجود به دلایلی که ذکر می شود به وضوح از آنها متمایز می شود. نخست آنکه دولت آبادی بر خلاف رسم رایج رمان نویسان معاصر که بیشتر به ساده نویسی گرایش داشتند از دیدگاه سبک نگارش و به کارگیری واژه ها و ترکیبهای دستوری از آنها فاصله می گیرد. همانگونه که در صفحات آتی شاهد خواهیم بود دولت آبادی در با شبیرو به نحوی کاملا محسوس از ساختار نوشتاری متعارف منفک شده و به زبانی غنی تر و شاعرانه تر روی می آورد . این گرایش در داستان عقیل عقیل نیز تکرار شده و در جای خالی سلوچ و همچنین کلیدر به نقطه اوج خود می رسد . شاعرانه کردن زبان رمان و سبکی که می توان آن را با رعایت تمامی جوانب احتیاط غنایی نامگذاری کرد باعث می شود تا دولت آبادی از سوی بسیاری از منتقدان و صاحب نظران ادبیات معاصر مورد تشویق و یا انتقاد قرار گیرد. این مسئله به تفصیل در طول بررسی کلیدر مورد بحث قرار خواهد گرفت.
دوم اینکه جدای تغییر در زبان نوشتار رمان دولت آبادی در انتخاب مضامین داستان نیز به ابتکاراتی دست می زند که کلیدر آیینه تمام نمای آن محسوب می شود. این رمان 3000 صفحه ای جدای بهره گیری از مضامینی که در داستانهای پیشین مورد استفاده قرار گرفته بود از موضوعها و مطالب جدیدی در شکل گیری داستان بهره می جوید. کلیدر به حکایت داستان زندگی او سرنوشت شخصی به نام گل محمد پرداخته و شرح قهرمانی این یاغی را به سرگذشت شورش دهقانان در خراسان پیوند می زند. دولت آبادی به منظور بیان سرگذشت این قهرمان بار دیگر از سنت حاکم بر فضای رمان نویسی ایران فاصله گرفته و در شیوه روایت و پرداخت شخصیت ها از الگوهایی بهره می گیرد که به بسیاری از منتقدان معاصر متعلق به ادبیات کهن بوده و امروزه دیگر دوران استفاده از آن به سر رسیده است. بدین سان به کلیدر می توان به منزله نوعی احیای سنت ادبی کلاسیک نگاه کرد : چرا که این رمان در پی آن است تا در فضای ویژه و مختص رمان مدرن به احیای عواملی بپردازد که خاص ادبیات حماسی داستانهای عامیانه و همچنین تعزیه و نقالی است.
تا اینجا به برشماری ویژگی های منحصر به فرد آثار دولت آبادی پرداختیم چه آن دسته که او را به ساختارهای نوین ادبیات فارسی پیوند می دهد و چه آن دسته که او را از آن متمایز می کند. لازم به ذکر است که ما در طول تحقیق خود از آنجایی که تنها بررسی آثار داستانی دولت آبادی مد نظرمان است بررسی آن دسته از آثار نویسنده را که به نمایشنامه ها مربوط می شود و همچنین سفرنامه دیدار بلوچ را در فهرست کار خود نگنجانیده ایم به منظور شناخت بهتر این آثار و همچنین برای بررسی چند و چون شکل گیری و به عرصه رسیدن این نویسنده و کناره گیری او از سنتهای رایج مجموعه آثار او را به سه دسته اصلی تقسیم کرده ایم :

 

1- داستانهای کوتاه
2- داستانهای نیمه بلند
3- رمانها
داستانهای کوتاه نخستین بخش نوشته های دولت آبادی محسوب می شود داستانهای نیمه بلند در حقیقت در حد فاصل داستانهای کوتاه و رمان جای داشته و به منزله حلقه زنجیری است که این دو را به هم پیوند می دهد . دولت آبادی در دورانی که به نوشتن داستانهای نیمه بلند مشغول بود تنها یک داستان کوتاه نوشت که مرد نام داشت. در نهایت در مرحله سوم دولت آبادی به مقطعی می رسد که در خود توانایی پرداختن به رمان راباز می بیند.
در بررسی آثاری که به پیش از جای خالی سلوچ مربوط می شود آنچه بیش از همه مد نظر قرار خواهد گرفت تامل بر ساختار داستان است. چرا که در داستانهای کوتاه و نیمه بلند نویسنده بیشتر به پرداخت و توصیف شخصیت ها تاکید ورزیده و به ساختار فضا – زمان داستان توجه چندانی نشان نمی دهد. همانگونه که شاهد خواهیم بود تعادل میان پرداخت به ساختار فضا – زمان از یک سو و توصیف شخصیت ها از سوی دیگر در جای خالی سلوچ و کلیدر است که به نقطه اوج خود می رسد در نتیجه هر یک از این دو در روند شکل گیری داستان عهده دار نقشی کاملا تبیین شده می شوند.
در انتهای کار پس از ارائه تحلیل های متعدد از مجموعه آثار این نویسنده خواهیم دید که دولت آبادی تنها رمان نویس ایرانی است که توانسته در دو گستره متفاوت به موفقیت دست یابد: از سویی با نوشتن رمانی همچون جای خالی سلوچ همگام با سنت رمان نویسی مدرن ایران قدم بر می دارد و از سوی دیگر با کلیدر نشان می دهد که چگونه می توان ادبیات و در کنار آن سنتی را که مرده و مسکوتش می پنداشتند احیا کرد و پلی میان سنت و تجدد ایجاد نمود. تنها با یافتن چند و چون چنین روندی است که می توانیم از خود بپرسیم آیا امروزه نیز مجال آن است که به داستانی سه هزار صفحه ای بپزدازیم و در پی آن باشیم تا از این طریق چهره های گذشته را احیا کنیم ؟ یا آنکه ببینیم چرا این رمان در ایران تا این اندازه توفیق به همراه داشته است ؟ پاسخ به این دو پرسش این امکان را فراهم می آورد تا بفهمیم چگونه یک رمان نویس ایرانی در اواخر قرن بیستم میلادی از الگوهای نوع ادبی ای استفاده می کند که از تاریخ ورودش به حوزه ادبیات کشورش تنها یک قرن و اندی می گذرد و پاسخگوی نیاز خوانندگانی می شود ک هنوز آنگونه که از ظواهر امر بر می آید پذیرای رمان به شیوه صد در صد غربی آن نیستند.

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   58 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله ادبیات مدرن ایران
نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.