
کتاب نظریه جامعه شناسی در دوران معاصر 1
تالیف جورج ریتزر
ترجمه محسن ثلاثی
100 صفحه کتاب در قالب فایل pdf
نظریه جامعه شناسی در دوران معاصر 1 (علوم اجتماعی) پیام نور
کتاب نظریه جامعه شناسی در دوران معاصر 1
تالیف جورج ریتزر
ترجمه محسن ثلاثی
100 صفحه کتاب در قالب فایل pdf
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه:26
چکیده
مقدمه
فساد مالی در عصر قاجار
فساد مالی رضاخان، پهلوی اول
فساد مالی در رژیم پهلوی دوم
محمدرضا پهلوی عامل اصلی مفاسد مالی در کشور
فساد مالی خاندان پهلوی
دولتهای فاسد در رژیم سابق
جمعبندی و نتیجه گیری
پی نوشتها
تاریخ معاصر ایران
مقدمه
سلسله صفوی
سلسله افشاریه
سلسله زندیه
سلسله قاجاریه
سلسله پهلوی
ایران در تاریخ معاصر خود، شاهد مفاسد مالی بسیاری بوده است؛ حکومتهای فاسد و مستبد، با سوءاستفادههای مالی هر آنچه خواستند با ملت ایران کردند. مقام و مسوولیت، ثروت کلانی به همراه داشت و بسیاری با دادن رشوه، به مقامهای دولتی و حکومتی دست یافتند و بدینترتیب، مسیر فساد و بهرهبرداریهای انتفاعی را در جهت منافع شخصی پیمودند. عامل اصلی اعتراضات مردمی و بزرگان دینی چه در عصر قاجار و چه در حکومت رضاخان و پهلوی دوم، ساختار استبدادی و فساد مالی، به همراه اختناق و مفاسد اخلاقی بود.۱ از طرفی، بحرانهای اقتصادی به وجود آمده در تاریخ گذشته ایران، ناشی از فساد طبقه حاکم، چپاول ثروتهای ملی و عمومی و همچنین وجود مقامات بلندپایه حکومتی و دولتهای فاسد بوده است.۲ صاحبنظران خارجی و اندیشمندان بسیاری بر این مطلب تاکید دارند.۳ فساد و رشوهخواری مقامات و اعضای خاندان سلطنتی به شدت با ارزشها و عادتهای اجتماعی طبقات متوسط و پایین جامعه سنتی ایران در تعارض بود که منجر به همین دوگانگی شدید طبقاتی گردید. به عنوان مثال، ملت ایران در سالهای –۵۴ ۱۳۵۲، از خود شاه شنیده بودند که درآمدهای نفتی کشور سه و یا چهار برابر شده است. بر همین اساس آنان سوال میکردند که چرا دچار فقر و بحران اقتصادی شدهاند و آن همه ثروت به یکباره چه شد و کجا رفت؟ از آن جا که رشوهخواری و فساد مالی برخی از اعضای خاندان سلطنتی، شخص شاه و دولتهای به قدرت رسیده بر همگان آشکار بود، جامعه آگاه ایران با دیده شک، تردید و انزجار به رژیم نگاه میکرد و این وضعیت برای آنان تحملناپذیر بود. دامنه فساد آنقدر گسترش یافته بود که یکی از خبرنگاران خارجی با اشاره به جریان مبارزه با فساد در ایران نوشته بود «این کار، غیرممکن به نظر میرسد، چرا که پای همه به نحوی گیراست.»۴ دامنه فساد و سوءاستفادههای مالی اطرافیان شاه و صاحبان نفوذ و قدرت در حکومتهای گذشته و بهویژه در دستگاه پهلوی آنقدر وسیع و گسترده بود که از دید پژوهشگران خارجی نیز به دور نمانده است؛ آنها بیشترین موارد فساد مالی را مربوط به خانواده پهلوی و دربار شاه میدانند.۵ چه بسیار سوءاستفادههایی که توسط یک وزیر یا مقام بالای مملکتی صورت میگرفت و به راحتی از آن میگذشتند، در حالی که یک کارمند ساده با دریافت مختصر رشوهای محاکمه و زندانی میشد.۶ با این مقدمه کوتاه و اجمالی از وضعیت کلی جامعه ایران در رژیم سابق، اشارات مفصلی نیز به وضعیت جامعه ایران از منظر شیوع مفاسد مالی در عصر قاجار، دوران حکومت رضاخان و پهلوی دوم خواهیم داشت.
در گفت و گو با استاد مصطفى ملکیان
هفت آسمان: آیا نوع و میزان نیاز انسان معاصر به دین نسبتبه گذشته تغییرى کرده است؟ اگر این نیاز تشدید شده است به کدامین قرائت؟ و نیز چه مؤلفههایى در جهان امروز در این تشدید نیاز مؤثر بوده است؟
استاد: راستش را بخواهید، سؤالتان، به سبب شدت ابهامى که دارد، لااقل براى من، قابل جوابگویى نیست. مثلا، معلوم نیست که منظورتان از لفظ دین، دقیقا، چیست. مىدانید که از این لفظ معانى بسیار عدیدهاى اراده مىتوان کرد. ممکن است، بر حسب بعضى از معانى این لفظ، انسان امروزى هیچ نیازى به دین نداشته باشد و، بنا به برخى از معانى دیگر آن، انسان امروزى همچنان نیازمند دین باشد ولى نوع نیازش، در قیاس با نیاز انسان گذشته به دین، متفاوت شده باشد یا میزان نیازش بیشتر یا کمتر و شدیدتر یا خفیفتر شده باشد. وانگهى، وقتى از مقایسه نیاز انسان معاصر با نیاز انسان گذشته به دین مىپرسید، مرادتان از لفظ گذشته چیست و منظورتان از انسان گذشته کیست. گذشته هم شامل یک ثانیه پیش مىشود و هم شامل ده سال پیش و هم شامل یک قرن یا ده قرن یا صد قرن پیش. انسان چه زمانى را با انسان امروزى، از نظر نوع و میزان نیاز به دین، مقایسه کنم؟ اما شاید بتوان سخن را از جایى آغاز کرد که هم به ارائه تعریف خاصى از دین، که تعریفى کارکردى functional است، بینجامد و هم تا حدى پاسخگوى پرسش شما باشد; و آن جا مبحث «محدودیت طبیعت انسان» است. تقریبا همه ما قبول داریم که کرانمندى و محدودیتیکى از جنبههاى لاینفک طبیعت آدمى است. نیازى به تامل و تفکر فراوان نیست تا دریابیم که قدرت ضبط و مهار بعضى از اوضاع و احوالى را که براى ما پیش مىآیند و از نظر ما اهمیت دارند نداریم. گاهى احساسات ناخواستهاى، نظیر افسردگى، ترس، تنهایى، و کشمکش با خود، مایه دردسر و گرفتارى ما مىشوند. حوادثى مانند جنگ، مرگ، شکست، تنگدستى، و بیمارى نیز به یاد ما مىآورند که ما غالبا در برابر عوامل عمدهاى که زندگى و رضایتباطن ما را تهدید مىکنند بسیار ضعیف و عاجزیم. بسیارى از ما نه براى زندگى خود معنایى مىیابیم و نه در امورى که، در جهان، رخ مىدهند هدفى مىبینیم. باز، بسیارى از ما دلنگران رفتارهاى نامطلوبى هستیم که از خودمان سر مىزند یا نگرانیم از اینکه چرا نمىتوانیم رفتار دیگران را تغییر دهیم یا جلوى ظلم و بىعدالتىشان را بگیریم. همه اینها موجب پیدایش اضطرابهاى وجودى، بىقراریها، و دلهرهها مىشوند و محدودیت و تناهى ما را پیش چشمانمان مىآورند. به نظر من، آغاز احساس این فقدانها، محدودیتها، و کمبودها مقارن استبا آغاز اقبال به دین. درست همانطور که وقتى شخصى، در حال فرار، به انتهاى یک کوچه بنبست مىرسد نخستین واکنش طبیعى، و چه بسا ناآگاهانهاش، این است که چشم برمىدارد و به بالا مىنگرد تا ببیند که آیا راهى براى برگذشتن از دیوارها و پشتسر نهادن موانع هستیا نه، انسان نیز به محض اینکه به مرزهاى وجودى خود مىرسد و به حدود و ثغور خود وقوف مىیابد، گویى، رو به سوى بالا مىکند. دین مىکوشد، به نحوى از انحاء، انسان را در غلبه بر احساس فقدان، محدودیت، و کمبود یارى دهد. اگر این تحلیل درستباشد، لازمهاش این است که اگر نوع بشر از محدودیتخود تجربهاى نمىداشت دینى پدید نمىآمد; و من این لازمه را قبول دارم و بدان ملتزمم. یک موجود نامحدود و لا یتناهى به دین نیاز ندارد; چنین موجودى، در واقع، خداست و خدا متدین و محتاج دین نیست. البته اینکه هر فرد انسانىاى کدامیک از مظاهر محدودیت وجودى خود را درک کند و کدامیک از این مظاهر را درک نکند یا اینکه کدامیک از جلوههاى محدودیتخود را بیشتر یا کمتر و شدیدتر یا خفیفتر احساس کند به علل و عوامل چندگانهاى وابستگى دارد و از جمله به محیط اجتماعىاى که در آن زندگى مىکند و، على الخصوص، به سنخ روانشناختى خود او توقف تمام دارد. و از همین مطلب مىخواهم نتیجهاى بگیرم که، اگر چه مستقیما به جواب سوال شما ربطى ندارد، با اینهمه، مهم به نظر مىرسد و آن اینکه، در طول تاریخ، نه همه جوامع نیاز یا نیازهاى واحد و مشترکى به دین داشتهاند و نه همه افراد. ممکن است جامعه امریکایى کنونى نیاز یا نیازهایى به دین داشته باشد کاملا متفاوت با نیاز یا نیازهایى که جامعه روم دو هزار سال قبل داشته است; و نیز امکان دارد که شخص شما نیاز یا نیازهایى به دین داشته باشید یکسره متفاوت با نیاز یا نیازهاى من. پال تیلیش، الاهیدان پروتستان مسلک و اگزیستانسیالیست معروف روزگار ما، که در کتاب الاهیات سامانمند Systematic Theology خود تصریح کرده است که: تناهى وجود است که ما را به مساله خدا سوق مىدهد، در کتاب شجاعتبودن که به زبان فارسى هم ترجمه شده است، اضطرابهاى وجودى عمدهاى را که انسانها تجربه مىکنند و از رهگذر آنها آدمیان به دین رو مىکنند سه چیز مىداند: اضطراب ناشى از عجز از گریز از مرگ، ترس از بىمعنایى و بىهدفى، و دغدغه نتایج اعمال. سخن من این است که محال نیست، و حتى بعید هم نیست، که انسانهایى باشند که به مقتضاى محیط اجتماعى خودشان و مخصوصا سنخ روانى خودشان پارهاى از این اضطرابها را نداشته باشند و، در عوض، پارهاى اضطرابها و ترسها و دغدغههاى دیگر داشته باشند. مثلا، به نظرم مىآید که کسى مثل زوربا در رمان زورباى یونانى نیکوس کازانتزاکیس را دقیقا نتوان داراى همین اضطرابهاى تیلیشى دانست. به هر حال، به نظر مىرسد که اینکه در قرآن آمده است که: فاذا رکبوا فى الفلک دعوا الله مخلصین له الدین (و چون به کشتى سوار شوند خدا را بخوانند و دین را براى او خالص کنند) و اینکه اروپاییان مىگویند: در سنگر انفرادى هیچ کس منکر خدا نیست نشان دهنده این گرایش انسان است که وقتى با حد و مرزهاى وجودى خود روبرو مىشود به دین رو مىکند. دین این حد و مرزها را، در بعضى از موارد، از میان برمىدارد و، در سایر موارد، قابل فهم و تحمل مىکند و، در هر دو حال، به انسان کمک مىکند تا درد و رنج کمترى احساس کند. از این حیث، سخن پال پرویسر Paul Pruyser بسیار دلنشین است که: دین، از لحاظ روانشناختى، چیزى شبیه عملیات نجات است و از دل اوضاع و احوالى سر برمىآورد که در آن کسى فریاد مىزند: کمک! کمک! در واقع، همه ادیان در این قول متفقند که: انسان محدود است و محتاج کمک. اینکه جلوهها و مظاهر محدودیت انسان در همه آدمیان بیکسان درک نمىشود و، در نتیجه، هر فردى براى بر آوردن نیاز یا نیازهاى خاصى به دین رو مىکند، سبب مىشود که نحوه دیندارى انسانها هم با یکدیگر متفاوت شود. بعضى دینداریهاى فردى دارند و بعضى دیندارىهاى نهادى; یعنى به نظر برخى از انسانها تدین به معناى رعایت مناسک و شعایر و اعتقادات و احکام یک جامعه دینى خاص است، ولى به نظر برخى دیگر تدین چیزى جز در پیش گرفتن راه منحصر به فرد شخص خود نیست. تفاوتى که والتر کلارک Walter Clark میان دین ارثى و دین شخصى مىگذارد، تفاوتى که ناک Nock میان دین ناشى از التزام به یک عقیده و دین ناشى از تغییر یک عقیده مىگذارد، تفاوتى که ابراهام مزلو Abraham Maslow بین دین روحانیون و دین پیامبران و عرفا قائل است، فرقى که جان دیوئى John Deweyبین رعایت دین و متدین بودن مىنهد، اختلافى که اریک فروم richFromm میان دین اقتدارگرا و دین انسانگرایانه مىبیند، و اختلافى که ویلیام جیمز William Jamesبین جزمیات و تجارب قائل است، همه، على رغم فرقهاى باریک و ظریفى که با یکدیگر دارند، در واقع، به تفاوت میان دیندارى فردى و دیندارى نهادى باز مىگردند. از این گذشته، همانطور که خانم مرى میداو MaryMeadow نشان داده است، نحوه دیندارى متدینان، بسته به سنخ روانىشان، به چهار قسم قابل تقسیم است . اهل شور و نشاط، که برونگرا و کنشگرند، رسالت و ماموریت و وظیفه خود را این مىدانند که فلک را سقف بشکافند و طرحى نو در اندازند و به وضع عالم و آدم نظم و نظام دیگرى ببخشند.«همسایگان»، که برونگرا و کنش پذیرند، سعى دارند که مصداق خیرخواهى و محبت دینى باشند و خدمت از سر رحمت و شفقتبه بندگان خدا سرلوحه زندگىشان است و به زبان حال مىگویند: عبادت به جز خدمتخلق نیست، به تسبیح و سجاده و دلق نیست. «خلوتیان اهل راز و نیاز»، که درونگرا و کنشپذیرند، ذوق و مشرب عرفانى دارند و تاکیدشان بر این است که عمرشان را، حتى المقدور، در حال دعا و مناجات و عبادت خدا یا مراقبه بگذرانند. «اهل ریاضت»، که درونگرا و کنشگرند، گرایششان به تقویت اراده، طرد و نفى هیجانات و احساسات و عواطف، و اجتناب از اشتغال به شواغل دنیوى و زخارف مادى و تمتعات اینجهانى است. دسته اول و دوم بیشتر دلمشغول انسانهایند و دسته سوم و چهارم بیشتر دغدغه خدا دارند. غرضم این است که دیندارى یک صورت و شکل ندارد و صور و اشکالش بمراتب بیش از آن است که فى بادى النظر گمان مىبریم. و نمىتوان مدعى شد که فقط یکى از این صور و اشکال دیندارى حقیقى است و بقیه دیندارى کاذب و متدیننمایى است . این انحاء مختلف دیندارى هم به چند و چون نیازهایى بستگى دارد که انسانهاى مختلف نسبتبه دین در خود احساس مىکنند و چند و چون آن نیازها نیز به عوامل مختلفى وابسته است که مهمترین آنها سنخ روانشناختى آدمیان است. با توجه به آنچه اجمالا و شکسته بسته گفتم مىتوان دین را بر حسب کارکردى که دارد، یعنى تخفیف درد و رنج آدمیان از راه رفع یا توجیه محدودیتهایى که احساس مىکنند ، تحدید حدود کرد. نوع و میزان نیاز انسانها به دین نیز، اعم از نیاز افراد انسانى و جوامع انسانى، متفاوت است، ولى این تفاوت را ظاهرا نمىتوان متوقف بر زمان کرد و گفت که انسان معاصر، از این حیث، با انسان گذشته فرق دارد (بگذریم از ابهامى که در لفظ گذشته وجود دارد و بدان اشاره شد). آرى، اگر بپذیریم که انسان معاصر در قیاس با انسان مثلا پانصدسال پیش نیاز بیشترى به اخلاقى زیستن دارد (که، به نظر من، پذیرفتنى است) و اگر قبول کنیم که اخلاقى زیستن محتاج یک سلسله مقبولات و عقاید ما بعد الطبیعى است (که این هم، به گمان بنده، قابل قبول است) و اگر باور داشته باشیم که فقط دین است که آن پیشفرضهاى لازم ما بعد الطبیعى را در اختیار مىنهد، در این صورت، مىتوان مدعى شد که نیاز انسان معاصر به دین شدیدتر است از نیاز انسان فى المثل پانصد سال پیش.
هفت آسمان: آیا مىتوان گفتبرخى از ادیان نیاز بشر امروز را به دین بهتر از ادیان دیگر برآورده مىسازد؟
استاد: آنچه مطمئنا مىتوانم بگویم این است که براى هر سنخ روانىاى یک یا دو یا چند دین و مذهب بیش از سایر ادیان و مذاهب جاذبیت دارند. روش بودا براى یک سنخ روانى خاص کمال مطلوب است، آیین کنفوسیوس و مسیحیت معاصر براى سنخ روانى دیگرى، مسیحیت مسیحیان اولیه براى سنخ دیگرى، اسلام مسلمین اولیه و مسیحیت صلیبیون براى سنخ دیگرى، آیین دائو و آیین هندو براى سنخ دیگرى، و ... . و این امر نه عجیب و غریب است و نه قبح و شناعتى دارد. مگرنه این است که من از دعا یا دعاهایى خوشم مىآید و شما ممکن است از دعا یا دعاهاى دیگرى لذت ببرید؟ این پدیده را چگونه تبیین و توجیه مىکنید؟ پدیده مورد بحث را هم به همان صورت تبیین و توجیه کنید. در اینجا، توجه به یک نکته اهمیت دارد و آن اینکه اگر مثلا من در محیط اجتماعىاى به دنیا آمده باشم و رشد و نمو کرده باشم که در آن محیط دین الف دین رایج و رسمى است اما سنخ روانى من چنان باشد که مجذوب دین ب بشوم، در این صورت، در موارد نادرى من تغییر دین مىدهم و علناو رسما به دین ب مىگروم; اما در اکثریت قریب به اتفاق موارد من (بنا به علل و جهاتى که فعلا محل بحث نیست) از عضویت در گروه دینى الف دستبر نمىدارم اما سعى مىکنم، حتى المقدور، به دین الف آباء و اجدادى خودم رنگ و صبغه دین ب را بدهم. و رمز پیدایش مذاهب مختلف در محدوده یک دین واحد همین است. و به این ترتیب است که، درست همانطور که از ترکیبهاى مختلف سه رنگ اصلى میلیونها رنگ پدید آمده است و خواهد آمد، از ترکیبهاى مختلف مثلا هفت دین اصلى نیز بسا ادیان و مذاهب پدید آمده است و خواهد آمد. و چون سنخ روانى هیچ دو فرد انسانىاى عین هم نیست، عملا تعداد این ادیان و مذاهب به عدد آدمیان است و بدین معناست که مىتوانیم بگوئیم : الطرق الى الله بعدد انفس الخلائق. از این گذشته، شاید بتوان گفت که انسان جدید، چون، عموما، اینجهانىتر، انسانگراتر، فردگراتر، استدلالگراتر، آزاداندیشتر و تعبدگریزتر، و برابرىطلبتر از انسان قبل از دوران تجدد است، بیشتر مجذوب دین یا ادیانى مىشود که وسعت فقهشان کمتر باشد، جزمیات و تعبدیات نظرى و عملى کمترى داشته باشند، عمق انسانشناختى و روانشناختى بیشترى داشته باشند، به مرزهاى ناشى از رنگ پوست، نژاد، ملیت، جنسیت، قشربندیهاى اجتماعى ، و حتى کیش و آیین بى اعتناتر باشند، و به خودشکوفایى فرد مجال بیشترى بدهند.
هفت آسمان: پیشفرضهاى گفت و گوى ادیان کدامند؟
استاد: به نظر مىرسد که اهم پیشفرضهاى گفت و گوى میان ادیان عبارت باشند از: الف) شرکت کنندگان در پارهاى از عقاید با هم شریکند و در پارهاى دیگر از عقاید اختلاف دارند. اگر هیچ عقیده مورد وفاقى وجود نداشته باشد گفت و گو امکانپذیر نیست. به همین نحو، اگر در هیچ عقیدهاى اختلافى وجود نداشته باشد باز گفت و گو ممکن نیست. گفت و گو فقط وقتى رخ مىدهد که عقاید مشترک دو طرف بتوانند مبناى پرداختن به عقاید مورد اختلاف شوند. ب) طرز تلقى دینى هیچیک از شرکت کنندگان حق مطلق یا باطل مطلق نیست، بلکه طرز تلقى هر یک آمیزهاى از حق وباطل است. ج) در میان مدعیات شرکت کنندگان دعاوىاى هست که ارزیابى بیرونى یا فرادینى آنها امکانپذیر است; والا اگر همه مدعیات آنان دعاوىاى باشند که فقط قابل ارزیابى درونى یا دینىاند گفت و گو صورتپذیر نخواهد بود. توضیحى بدهم.
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 237 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید
منوچهر آتشی
زندگی
این شاعر و مترجم در ۲ مهر سال ۱۳۱۰ در بخش دهرود شهرستان دشتستان استان بوشهر متولد شد. او پس از اینکه دوره دانشسرای مقدماتی را در شیراز گذرانید، چندسالی به آموزگاری پرداخت و در سال ۱۳۳۹ به تهران آمد و در دانشسرای عالی، به تحصیل پرداخت و در مقطع کارشناسی رشتهزبان و ادبیاتانگلیسی فارغالتحصیل شد. آتشی در روز یکشنبه ۲۹ آبان ۱۳۸۴ درسن ۷۴ سالگی در بیمارستانی در تهران بر اثر ایست قلبی درگذشت ودر زادگاهش بوشهر به خاک سپردند.همچنین او چند روز قبل از مرگش درمراسم چهره های ماندگار به عنوان چهره ماندگار ادبیات معرفی شد.
هوشنگ ابتهاج
زندگی
او در ۲۹ اسفند ۱۳۰۶ در رشت متولد شد و پدرش آقاخان ابتهاج از مردان سرشناس رشت و مدتی رئیس بیمارستان پورسینای این شهر بود.
ابتهاج سرپرست برنامه گلها در رادیوی ایران، پس از کناره گیری داوود پیرنیا و پایهگذار برنامه موسیقایی گلچین هفته بود.[۱] تعدادی از غزلهای او توسط خوانندگان ترانه اجرا شدهاست.
ابتهاج در جوانی دلباخته دختری ارمنی به نام گالیا شد که در رشت ساکن بود و این عشق دوران جوانی دست مایه اشعار عاشقانهای شد که در آن ایام سرود. بعدها که ایران غرق خونریزی و جنگ و بحران شد، ابتهاج شعری با اشاره به همان روابط عاشقانهاش با گالیا سرود.وی هم اکنون در آلمان زندگی میکند.
مهدی اخوان ثالث
زندگی
• مهدی اخوان ثالث در سال ۱۳۰۷ در توس نو مشهد چشم به جهان گشود.
• در مشهد تا دوره متوسطه ادامه تحصیل داد.
• از نوجوانی به شاعری روی آورد و در آغاز قالب شعر کهن را برگزید.
• در سال ۱۳۲۶ دوره هنرستان مشهد رشته آهنگری را به پایان برد و همان جا در همین رشته آغاز به کار کرد. در آغاز دههٔ بیست زندگیش به تهران آمد و پیشهٔ آموزگاری را برگزید.
• اخوان چند بار به زندان افتاد و یک بار نیز به حومه کاشان تبعید شد.
• در سال ۱۳۲۹ بادختر عمویش ایران اخوان ثالث ازدواج کرد.
• در سال ۱۳۳۳ برای بار چندم به اتهام سیاسی زندانی شد.
• پس از آزادی از زندان در ۱۳۳۶ به کار در رادیو پرداخت و مدتی بعد به تلویزیون خوزستان منتقل شد.
• در سال ۱۳۵۳ از خوزستان به تهران بازگشت و این بار در رادیو و تلویزیون ملی ایران به کار پرداخت.
• در سال ۱۳۵۶ در دانشگاه های تهران، ملی و تربیت معلم بهتدریس شعر سامانی و معاصر روی آورد.
• در سال ۱۳۶۰ بدون حقوق و با محرومیت از تمام مشاغل دولتی بازنشسته شد
• در سال ۱۳۶۹ به دعوت خانه فرهنگ آلمان برای برگزاری شب شعری از تاریخ ۴ تا ۷ آوریل برای نخستین بار به خارج رفت و سرانجام چند ماهی پس از بازگشت از سفر در شهریور ماه جان سپرد طبق وصیت وی در توس در کنار آرامگاه فردوسی به خاک سپرده شد.
• از او ۴ فرزند بهجای مانده است.
رهی معیری
زندگی نامه
بیوک معیری فرزند محمدحسن خان موید خلوت و نوه « معیر الممالک (نظام الدوله)» در دهم اردبیهشت ما ۱۲۸۸ هجری خورشیدی در تهران چشم به جهان گشود. پدرش محمدحسن خان چندگاهی قبل از تولد رهی رخت به سرای دیگر کشیده بود. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در تهران به پایان برد، آنگاه به استخدام دولت درآمد و در مشاغلی چند انجام وظیفه کرد و از سال ۱۳۲۲ ریاست کل انتشارات و تبلیغات وزارت پیشه و هنر منصوب گردید.رهی از اوان کودکی به شعر و موسیقی و نقاشی علاقه و دلبستگی فراوان داشت و در این هنر بهره ای به سزا یافت. هفده سال بیش نداشت که اولین رباعی خود را سرود:
در آغاز شاعری، در انجمن ادبی حکیم نظامی که به ریاست مرحوم وحید دستگردی تشکیل می شد شرکت جست و از اعضای مؤثر و فعال آن بود و نیز در انجمن ادبی فرهنگستان از اعضای مؤسس و برجسته آن به شما می رفت. وی همچنین در انجمن موسیقی ایران عضویت داشت. اشعارش در بیشتر روزنامه ها و مجلات ادبی نشر یافت و آثار سیاسی، فکاهی و انتقادی او در روزنامه «باباشمل» و مجله «تهران مصور» چاپ می شد.
رهی در سال های آخر عمر در برنامه گلهای رنگارنگ رادیو، در انتخاب شعر با داوود پیرنیا همکاری داشت و پس از او نیز تا پایان زندگی آن برنامه را سرپرستی میکرد. رهی در طول حیات خود سفرهایی به خارج از ایران داشت که از جمله است: سفر به ترکیه در سال ۱۳۳۶، سفر به اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۳۳۷ برای شرکت در جشن انقلاب کبیر، سفر به ایتالیا و فرانسه در سال ۱۳۳۸ و دو بار سفر به افغانستان، یک بار در سال ۱۳۴۱ برای شرکت در مراسم یادبود نهصدمین سال در گذشت خواجه عبدالله انصاری و دیگر در سال ۱۳۴۵، عزیمیت به انگلستان در سال ۱۳۴۶ برای عمل جراحی، آخرین سفر معیری بود. رهی معیری که در سال 1347 خورشیدی در تهران طی یک بیماری که تاب و توان از وی گرفته بود در سن شصت سالگی بدرود حیات گفت و جامعه ادب و هنر را سوگوار نمودو وی در مقبره ظهیرالدوله شمیران مدفون گردیده است . رهی بدون تردید یکی از چند چهره ممتاز غزلسرای معاصر است. سخن او تحت تأثیر شاعرانی چون سعدی، حافظ، مولوی، صائب و گاه مسعودسعد و نظامی است. اما دلبستگی و توجه بیشتر او به زبان سعدی است. این عشق و شیفتگی به سعدی، سخنش را از رنگ و بوی شیوه استاد برخوردار کرده است به گونه ای که همان سادگی و روانی و طراوت غزلها سعدی را از بیشتر غزلهای او میتوان دریافت.
گاه گاه، تخیلات دقیق و اندیشه های لطیف او شعر صائب و کلیم و حزین و دیگر شاعران شیوه اصفهانی را به یاد ما می آورد و در هما لحظه زبان شسته و یکدست او از شاعری به شیوه عراقی سخن میگوید. رنگ عاشقانه غزل رهی، با این زبان شیته و مضامین لطیف تقریباً عامل اصلی اهمیت کار اوست، زیرا جمع میان سه عنصر اصلی شعر - آن هم غزل- از کارهای دشوار است.
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 8 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید
به نام خدا.
با سلام وعرض ادب خدمت دوستان عزیز.
این پاورپوینت مخصوص دبیرستان هستش و از درس 26 درس تاریخ معاصر ایران تشکیل شده است.
در این پاورپوینت به صورت زیبا درس 26 تاریخ معاصر ایران توضیح داده ایم. عنوان درس: بیدااری اسلامی در جهان اسلام.
از عکس های اضافی و عکس های مربوطه و.. برای زیباتر شدن پاورپوینت استفاذده کرده ایم.
این پاورپوینت از 58 اسلاید تشکیل شده است.
ان شالله که پس از استفاده راضی باشین.
توجه :این پاورپوینت را میتوانید برای کنفرانس،تحقیق،... مورد استفاده قرار دهید.
توجه: در این پاورپوینت سوال های آخر درس به دلیل مهم نبودن برای کنفرانس یا ارائه ذکر نشده است.
درسان لمس نور دانایی
ایمیل:Iranprojection@gmail.com واتس آپ و تلگرام: 09397122605
با تشکر