دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .
ادبیات طبیعی و مصنوع
منظومه های حماسی طبیعی و ملی
که عبارت است از نتایج افکار و علایق و عواطف یک ملت که در طی قرن ها تنها برای بیان عظمت و نبوغ آن قوم به وجود آمده است. این نوع حماسه ها سرشار از یاد جنگ ها، پهلوانی ها، جان فشانی ها و در عین حال، لبریز از آثار تمدن و مظاهر روح و فکر مردم یک کشور در قرن های معینی از دوران حیات ایشان است که معمولاً از آنها به دوره های پهلوانی تعبیر می کنیم. از این گونه منظومه های حماسی می توان حماسه کیل گمش و ایلیاد و ادیسه هومر، شاعر بزرگ یونان باستان و شاهنامه ی حکیم ابوالقاسم فردوسی را در ادبیات فارسی نام برد. در این دسته منظومه ها شاعر به ابداع و آفرینش توجهی ندارد بلکه داستان های مدون کتبی یا شفاهی را با قدرت شاعرانه ی خویش نقل می کند.
منظومه های حماسی مصنوع
در این منظومه ها شاعر با داستان های پهلوانی مدون و معینی سر و کار دار ندارد بلکه خود به ابداع و ابتکار می پردازد و داستانی را به وجود می آورد. در این گونه داستان ها، شاعران آزادند با رعایت قوانینی که ناظر بر شعر حماسی است به دلخواه موضوع داستان خود را ابداع کنند و تخیل خودرا در آن دخیل سازند، از این دسته می توان ظفرنامه ی حمدالله مستوفی در زبان فارسی و "انه ادید" سروده ی ویرژیل، شاعر روم باستان را برشمرد.
ادبیات حماسی را از چشم اندازی دیگر، به حماسه های اساطیر و پهلوانی، حماسه های عرفانی و حماسه های دینی تقسیم کرده اند.
زبان و ادبیات جلوه گاه اندیشه ، آرمان ، فرهنگ و تجارب و روحیات یک جامعه است . انسان ها در گذر زمان از زبان برای انتقال پیام ها ، عواطف و اندیشه های خویش بهره جسته اند و از ادبیات که زبان برتر است به عنو ان ابزاری در انتقال بهتر ، بایسته تر و مؤثرتر اندیشه خود استفاده کرده اند . ادبیات ، در تلطیف احساسات ، پرورش ذوق و ماندگار کردن ارزش ها و اندیشه ها سهمی بزرگ و عمده بر دوش داشته است . به همین دلیل هر اندیشه ای که در قالب مناسب خویش ریخته شود پایا و مانا خواهد بود .
زبان و ادب فارسی ، زبان دوم عالم اسلام و زبان اول عالم تشیع ، عامل وحدت ملی و پل انتقال مواریث ارجمند فرهنگی از نسل های گذشته به امروز و از امروز به آینده است . به همین دلیل مضامین پر شور عرفانی ، حکمی ، فلسفی ، اخلاقی و هنری در زبان و ادب فارسی چشمگیر و چشم نواز است .
ادبیات پایداری
عنوان ادبیات پایداری معمولاً به آثاری اطلاق میشود که تحت تأثیر شرایطی چون اختناق و استبداد داخلی، نبود آزادیهای فردی و اجتماعی، قانونگریزی و قانونستیزی با پایگاههای قدرت، غصب قدرت و سرزمین و سرمایههای ملی و فردی و... شکل میگیرند. بنابراین جانمایة این آثار با بیداد داخلی یا تجاوز بیرونی در همة حوزههای سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی و ایستادگی در برابر جریانهای ضد آزادی است.
صرفنظر از ویژگیهای کلی این نوع ادبیات، آنچه وجه ممیزة آن از سایر مقولههای ادبی است، در پیام و مضمون آن نهفته است. بدین معنا که آثاری از این دست اغلب آیینة دردها و مظلومیتهای مردمی هستند که قربانی نظامهای استبدادی شدهاند. این آثار ضمن القای امید به آینده و نوید دادن پیروزی موعود؛ دعوت به مبارزه و ایستادگی در برابر ظلم و ستم، ستایش آزادی و آزادگی، ارج نهادن به سرزمین مألوف و شهیدان و جانباختگان وطن را در بطن خود دارند.
کاربرد عنوان "ادبیات پایداری" بسیار جوان است و عمدتاً به سرودهها، نمایشنامهها، داستانهای کوتاه و بلند، قطعات ادبی، طنزها، حسب حالها، نامهها و آثاری گفته میشود که در همین سده، نوشته و آفریده شدهاند و روح ستیز با جریانهای ضد آزادی و ایستادگی در مقابل آنها را نشان میدهند و متضمن رهایی و رشد و بالندگی جامعههای انسانی هستند.
ویژگیهای کلی ادبیات مقاومت
بین ادبیات مقاومت با دیگر حوزههای ادبیات، گذشته از بیان هنرمندانه، ویژگیهای مشترک زیر به چشم میخورد:
1ـ بهرهگیری از نماد
آنچه این نوع ادبیات را به استفاده از نماد ناگزیر کرده است، نه فقط حاکمیت فضای اختناق، تهدید و ارعاب، که زیبایی، ایجاز و قدرت در رساندن مراد و مقصود بوده است.
2ـ چهرة انسانی عام داشتن
نمونههای شاخص و برجستة ادب پایداری هرچند نمودها و نمادهای قومی، منطقهای و ملی را در خویش دارند، اما به دلیل آنکه زبان وجدان عام بشری هستند، همة انسانها در هر زمان و مکان میتوانند با آنها ارتباط درونی بیابند. به دیگر زبان ادبیات پایداری، فرازمانی و فرامکانی است و هرکس در همه گاه و همهجا میتواند در آیینة آن آثار خود را بیابد یا چهرة سیاه زشتکاران و اندوه نشسته بر چهرة دردمندان و شکوه ایستادن و ستیز با بیدادگریها را در آنها تماشا کند.
3ـ مشترکات ادبی، زبانی، فکری
آثار ماندگار و موفق ادب پایداری همچون آثار بزرگ ادبی در حوزههای دیگر، میتوانند در قالب سبکهای گوناگون تجلی یافته، از نظرگاه و ساختهای گوناگون ادبی، زبانی و فکری تحلیل و ارزیابی شوند. این آثار از زیباییهای لفظی و معنوی سرشارند، از نظرگاه زبانی قابل تحلیل و تأملاند و از نظرگاه فکری و اندیشگی، مضامین بلند و اصیل انسانی در آنها متجلی است.
شاخصهای ادبیات مقاومت
گذشته از وجوه مشترک با دیگر مقولههای ادبی، وجوه بارز و متمایزی در ادبیات مقاومت دیده میشود که برخی از آنها عبارتند از:
1ـ ترسیم چهرة رنج کشیده و مظلوم مردم
مردم، قربانیان نخستین نظامهای بیدادگر و استثمارپیشهاند. فقر، فساد، سرگردانی، مرگ و حتی جنایت محصول استبداد و بیداد است. ادب پایداری آیینة دردها، رنجمویهها، شروهها و مرثیههای مردم است؛ مردمی که گدازههای درون را در خاکستر نگاهشان فریاد میکنند و شاعر، شعرش را تفسیر این دردها میسازد:
فلاتی بیباران
با علفچرهای قحطیزدهاش
و گلهای پراکنده
که در جستوجوی خاربنی دندانگیر
بر خاکِ پوکِ سرخ سوختهاش
پوزه میمالد
و چوپانبچهای بیلبخند
که با نیلبکش
چهار ترانة غمگین را
پیدرپی مینوازد?
مرگی ساده و پردرد
در طبیعت زیبا و فقیر
این است سهم ما
از تمامی بولیوی!
2ـ دعوت به مبارزه
ادب مقاومت، پرخاشگر و تندخو و بیپرواست و دعوتکننده به قیام، ایستادگی و ایثار؛ دعوتی که گاه به صورت فریاد اعتراض است و گاه در چهرة نبرد مسلحانه:
فریادهای وطن را
بر گیتارهایتان بنوازید
تا ترانههای ناخوانده
چون خونی جوان
در رگها بجوشد
و عشق
چون زیباترین دختر بومی
در حلقة آزادی و بهار
دست بیفشاند
آرزوهای سوخته
در حنجرههاتان تازه میشود.
و سرودهاتان
زحمتکشان را رویینتن میکند
میراث تازیانهخوردگان را
ـ هرچه هست ـ
بر گیتارهایتان بنوازید
زخمههاتان
پرواز کبوترانی خونرنگ
و آوایتان
جرعهای خوش
برای عطشناک گلوی وطن است
عصیانهای وطن را
بیآنکه نفس تازه کنید
بر گیتارهایتان بنوازید
3ـ بیان جنایتها و بیدادگریها
در نظامهای مستبد و بیدادگر، شکنجه و تازیانه و زندان، خفه کردن فریادها در گلو، تبعید و ترور، قانون است. "جواد جمیل" شاعر عراقی در شعری با عنوان "ترور" میگوید:
...صدای تقتق قدمهایشان بلند بود
صدایشان طعم مرگ میداد.
و چشمهایشان چون چشمان وحوشی بود
که شب جنگ آن را پوشانده باشد
ـ کیستند؟
ـ "اسم لازم نیست
آمدهایم تا چیزهایی را بشناسی."
و آرامش شب
با صدای تیری لرزید
و ریسمان باریکی از خون
خاموشانه پیچید
...
بر جسد زرد
یک تکه ورق پیدا کردیم
"تروریستها
نصّ قانون برایشان اجرا شد."
و "جبرا ابراهیم جبرا" شاعری از سرزمین فلسطین در مجموعه شعر "در بیابانهای تبعید" از تبعید و خیانت میگوید:
بهارهای پیاپی را در بیابانهای تبعید میگذرانیم.
با عشق خود چه کنیم
درحالیکه چشمانمان پر از خاک و شبنم یخزده است؟
4ـ توصیف و ستایش جانباختگان و شهیدان
مبارزان راه آزادی و ایثارگرانی که هستی خود را به میدان نبرد آوردهاند و در شکنجهگاه یا میدان مبارزه جان باختند، نماد عظمت و افتخار و الگوی فداکاری هستند:
ای قهرمانان!
این خون شماست
در قلب من
که چون شهابها فرو افتاد
و عشق مرا انگیخت
کدام پیکر با این خون تطهیر نمییابد.
)بخشی از شعر "شیپور شهیدان" از سنّیه ـ صالح شاعر مشهور سوری، در کتاب خاکستر تمدنها، ص 18)
و "حمید المختار" شاعر فلسطینی، در توصیف شکوهمندی شهادت شهیدان میگوید:
وقتی او را به چوبة اعدام بستند
و به سویش آتش گشودند
همگی در خون تپیدند
اما او هنوز بر پای ایستاده بود.
"آله خاندروگازهلا" شاعر و ترانهپرداز السالوادوری در سوگ "ویکتورخارا" ـ آوازخوان مقتول شیلی ـ می گوید:
او را در پرسههای بیپایان کولیوارش
درمییابیم
که ترنّم زنگدارش
چون ناقوس شبانگاهی
خواب مسموم قاره را آشفته میکند
او میراث بومیان پابرهنه
فرزند بیبدیل خلق لاتین
ویکتور خاراست
5ـ القای امید به آینده و پیروزی موعود
شاعر و نویسنده از پس ابرهای تیرة یأس و سرخوردگی که آسمان چشمان مردم تحت ستم و جور را فراگرفته است، به روشنایی افق فردا نظر دارند و میکوشند با نوید دادن شکست بیتردید ستم و پیروزی عدالت، بارقة امید را در قلبها روشن نگه دارند. این رسالت در آثار منظوم و منثور شاعران و نویسندگان دینی با بهرهگیری از وعدههای قرآنی صورت میگیرد و البته سایر شاعران و نویسندگان نیز به شیوههای دیگر میکوشند مردم را به پیروزی نهایی حق بر باطل امیدوار سازند.
"عدنان الضائغ" شاعر تبعیدی عراقی میگوید:
کتابهای تاریخ را ورق میزنم
انگشتانم به خون آلوده میشوند
هرگاه فصلی از سرگذشت خودکامهای
به اتمام رساندم
نگهبانان به سوی فهرست سوقم دادند
تا در آنجا از ترس بلرزم
ای ژنرالها
ای ژنرالها
با رؤیاهایمان چهها که نکردید؟!
با اینهمه چکمه
از گردنهایمان میگذرید
درحالیکه ما هنوز
برای خورشید دست میتکانیم
6ـ ستایش آزادی و آزادگی
آزادی، آرمان آزادیخواهان است. ستیز با زندان، بند و اختناق و نیز آرزوی روزهایی که خورشید آزادی از پشت ابرهای تیرة بیداد بدمد، فضای شعر پایداری را پر کرده است. آزادی در ادبیات پایداری، فرشته است، پیامبر است، نسیم و سبزه و درخت و بهار است و شاعر هماره در جستوجوی آن، تا آن حد که در آرزوی یافتنش، مرگ را به جان میخرد و توصیه میکند پس از مرگ، جسدش را در صحرا (نماد رهایی و گستردگی) بیفکنند. و هرگز در قبر (به دلیل شباهت آن به زندان) قرار ندهند. "احمد الصافی النجفی" (1984ـ1977) شاعر عراقی در شعری با عنوان "آزادی جاودان" میگوید:
پس از مرگم مرا در صحرا افکنید، چه خوش است زندگی و مرگ من در صحرا
در قبر حبسم مکنید چون که از زندان، حتی پس از مرگ بیزارم
وقتی بدنم خورش کرکسها و شیرهای درّنده شود،
اجزای پیکرم را خواهم دید که با من در هر سو در سیر و سیاحتند
چه سفر بینظیری است چنین سفری بعد از مرگ که من در زندگی نیز به شوق آن جان میدادم
7ـ ستایش سرزمین خود
شاعران و نویسندگان ـ بهویژه آوارگان و تبعیدیان ـ در یادکرد سرزمین خود، به ستایش گذشتهها، مبارزات، مردم و حتی مظاهر دیار خود میپردازند. در شعر شاعران فلسطین این ویژگی با اندوهی بزرگ و گاه پرخاش به دشمن، بیش از شاعران دیگر سرزمینها دیده میشود:
یافا، فردا موقع درو به نزد تو برمیگردیم
همراه پرستو و بهار
و با دوستانی که از تبعیدگاه و زندانها برمیگردند.
در موقع چاشتگاه با چکاوکها
و مادران
اینجا پناهگاه شمارة بیست است
هنوز حال ما خوب است و خانواده
و دوستان آواره
از زاغههای دور به خویشان سلام میرسانند
"جبرا ابراهیم جبرا" شاعری از ناصرة فلسطین، خطاب به سرزمین خویش، از یادهای کودکی و خاطرات پیش از غصب کشورش سخن میگوید:
ای سرزمین ما، ای جایی که جوانیمان در تو
مانند رؤیایی، در سایة درختهای پرتقال
و میان درختهای بادام مزرعهها گذشت
ما را به یاد بیاور، اینک که
میان خارهای بیابانها
و کوههای سنگلاخ سرگردانیم
8ـ طرح بیهویتی جامعه و تبعیدیان
دوری از وطن و آوارگی، زیستن در غربت، بهویژه برای نسلی که در غربت متولد میشود، زمینهساز فراموشی سرزمین، کمرنگ شدن حساسیتهای ملی و گاه فراموشی و تأثیرپذیری از فرهنگ بیگانه است. یکی از دغدغههای نویسندگان و شاعران، بیهویتی نسلی است که در غربت زیسته و امکانات غربت و تمتّع گرفتن از آنها رنج مردمش را از یادش برده است و میکوشد با پناه بردن به توجیهات گونهگون، خود را به آنچه "هست" راضی نگه دارد.
"عبدالوهاب البیاتی" شاعر عراقی میگوید:
این روز هرگز از برای من نبود
در بسته بود!
این روز هرگز از برای من نبود
بیحاصل خواهم بود! چارهای نیست؛ همیشه در ناکجاآباد خواهم ماند.
نه چهرهای دارم و نه تاریخی، از ناکجاآبادم
و شاعرة مشهور بلغارستان بلاگادیمیتروا در شعر "بذرهای زمستان" میگوید:
تبعید ـ
ترجمان بینوای خود بودن
زبان بیگانه، حضور تو را انکار میکند
آسانتر خواهی یافت
کر و لال بودن را
9ـ طرح نمادهای اسطورهای ملی و تاریخی
هرگاه سخن از ملت و سرزمین به میان میآید، اسطورهها و نمادهای ملی نیز مطرح میشوند. "شاعران مصر فقط به اسطورههای عربی که در میراث عربی قدیم وجود دارد، بهخصوص به داستانهای الف لیله و لیله ـ هزار و یک شب ـ توجه دارند ولی شاعران دیگر عرب به اساطیر کهن عربی اکتفا نمیکنند، بلکه اسطورههای ملل قدیم جهان را نیز در شعرشان میآورند. اسطورهها و نمادها پل پیوند گذشته و امروزند:
نیاکان من آناناند
که سنگ اهرام را برافراشتند
و گلدستة اسلام را ساختند
و ما در روزگار پرافتخارمان
آشتی را پایهگذاری میکنیم.
سوگند به اهرام و اسلام و آشتی
که تو را خواهم کشت
با همة شرنگهایی که تلخزار روزگار
به من چشاند
در خون تو شنا خواهم کرد
زمینهها، عوامل پیدایی و رواج ادب مقاومت
سرشت انسان، بدی را برنمیتابد، از اینرو ناسازگاری خود را با بیداد و ناروا به اشکال مختلفی چون: اعتراض، پرخاش، ستیزهگری، رویارویی و مقابله نشان میدهد. اما آنهنگام که روح عناد با مظاهر زشتی و شر در کالبد کلمات دمیده میشود، ادب مقاومت جان میگیرد. به دیگر سخن، ادب مقاومت، تجلی ستیز با بدی و بیداد با سلاح "کلمه" است. بر این اساس از دیرباز انسان با این سلاح بُرّا و کارآ به میدان آمده و پیروزیهای درخشانی را نیز رقم زده است. طنز، هجو (حتی هزل)، حبسیهها، نمایشنامهها، داستانها، سرودههای روشنفکرانه و معترضانه همه و همه در این حوزه قرار میگیرند. برخی زمینههای پیدایی ادب مقاومت را در عوامل زیر باید جستوجو کرد:
1ـ اختناق و استبداد داخلی و سلب آزادیهای فردی و اجتماعی.
2ـ استعمار و استثمار قدیم و جدید.
3ـ غصب قدرت، سرزمین و سرمایههای ملی و فردی
4ـ تجاوز به حریم ارزشهای فردی، دینی، اجتماعی، ملی و تاریخی.
5ـ قانونگریزی و قانونستیزی پایگاههای قدرت.
6ـ جریانهای دینی (مانند اسلام و مسیحیت و...) و غیردینی و مکتبهای فکری، نظیر مارکسیسم و...
حضور و وجود این عوامل، گرچه همة شامّههای قوی اجتماعی و ادبی و هنری را برانگیخت تا به ستیز با بیداد و بدی برخیزد و مردم را نیز ضد آن بشورانند، اما در این میان، نقش نویسندگان و شاعران در شکلگیری و رواج مقاومت ـ که رساترین و تأثیرگذارترین شیوة مبارزه با بیداد و بیدادگر است، نمود و بروز چشمگیرتری دارد.
بدون شک تحقق این دو ویژگی ـ یعنی رسایی و تأثیرگذاری اثر ـ جز با بهرهگیری از همة ابعاد ادبی میسّر نخواهد شد و نویسندگان و شاعران با آگاهی به این مسئله و با بهرهگیری از شعور عمیق خویش، زبان و واژگان خود را انتخاب کرده، اندیشة برتر خویش را به تصویر میکشند و این، همان راز و رمز رسایی، تأثیرگذاری و سرانجام مانایی این آثار است.
ادبیات پایداری در تاریخ اسلام
نخستین سرودههای پایداری در تاریخ اسلام، قصاید ابوطالب(ع) در ستایش و دفاع از ساحت پیامبر و مسلمانان شکنجهدیده است. "هنگامی که ابوطالب(ع) دید کار به سختی کشیده و هر قبیلهای از قریش، افراد مسلمانشدة خود را شکنجه میدهند و از دینشان باز میدارند، در میان بنیهاشم و بنیمطلب بن عبدمناف بهپاخاست و آنان را به حمایت از رسول خدا و نگهداری وی دعوت کرد. پس همگی جز ابولهب به وی پیوستند و دعوت وی را در حمایت از رسول خدا پذیرفتند و ابوطالب که بدینکار شادمان شده بود قصیدهای در فضل رسول خدا و مدح آنان گفت که ابیاتی از آن چنین است:
اذا اجتمعت یوماً قریشٌ لمفخرٍ
فعبد منافٍ سرّها و صمیمُها
فان حصل اشراف عبد منافها
بنی هاشم اشرافها و قدیمها
و ان فخرت یوماً فان محمّداً
هوالمصطفی من سرّها و کریمُها"
یعنی:
اگر روزی قریش برای مباهات و افتخار گرد آیند، عبد مناف روح و قلب آن است و اگر اشراف عبد مناف را بخواهیم، شرافت و پیشتازی در بنیهاشم است. اگر افتخار هاشم را بخواهیم، محمد مصطفی(ص) بزرگ و بزرگوار آنان است.
سرودههای ابوطالب در هنگامة توانسوز شعب ابیطالب، گواه ایمان و اعتقاد عمیق قلبی او به پیامبر است. نخستین سرودهای که در تاریخ اسلام در صحنة نبرد ثبت شده، از آنِ حمزه سیدالشهداست. پیامبر در ناحیة "ابواء" ـ مدفن مادرش آمنه ـ به جنگ دشمنان شتافت ولی آنها گریخته بودند. در هنگام بازگشت، حمزه ـ چابکسوار اسلام ـ را مأمور کرد با سی تن سواره که همگی از مهاجران بودند به مقابله با ابوجهل بشتابد. هرچند با وساطت شخصی به نام "مجد بن عمرو حنبی" جنگی درنگرفت، اما حمزه در شعری از اینکه در این جنگ، پرچم فرماندهی را از دست پیامبر دریافت کرده و نخستین فرمانده سپاه مسلمانان شده، اینگونه سروده است:
بامر رسولالله اول خافقٍ
علیه لواءٌ لم یکن لاحَ من قبلی
لواءٌ لدیه النصر من ذی کرامهٍ
الهٌ عزیزٌ فعله افضل الفعل
فلمّا تراءینا انا خوا فعقلوا
مطایا و عقلنا مدی غرض النّبل...
یعنی:
به فرمان رسول خدا نخستین پرچم جهاد به عهدة من سپرده شده درحالی که پیش از من چنین پرچمی به اهتزاز درنیامده بود. پرچمی که پیروزی آن را صاحب فضلی عزیز یعنی خداوندی که حکمش برترین حکمهاست، تضمین کرده است. وقتی دشمنان ما را دیدند، بازنشستند و مرکبها را بستند. ولی ما دامن همت بستیم و آمادة نبرد شدیم.
در سرایا و غزوات، شاعرانی چون "حسّان بن ثابت" به ستایش یاران پیامبر و هجو و بدگویی دشمن میپرداختند. رجز صحابهای چون "ابودجانه" و شخص علی(ع) (بهویژه در جنگ احزاب در مقابل "عمرو بن عبدود") از سرودههای شکوهمند و رجزگونهای است که اهمیت سرودههای عصر پیامبر را در صحنههای نبرد به خوبی نشان میدهد. پیامبر اینگونه سرودهها را میستود و به روایت "ابنهشام" وقتی "کعب بن مالک" در پاسخ به قصیدة "عبدالله بن زبعری" شعری به این مضمون سرود که قریش آمد تا "با خداوند ستیزه کند، پیداست کسی که با خداوند ستیزه کند به یقین مغلوب خواهد شد"، رسول خدا به او گفت: "لقد شکرک الله یا کعب علی قولک هذا".(1)
سرودههای عصر پیامبر در تحلیلی کلی و نهایی دارای مضامین زیر است:
1ـ معرفی و تبیین مکتبی که پاسداری از آن حتی به بهای مبارزه کردن تا پای جان، ارزش دارد.
2ـ شناساندن چهرة پیامبر که همچون سخن و سیره و مسائل وحی شده به او، صداقت محض است.
3ـ ایجاد روحیه در افراد برای جنگ کردن تا پیروزی و امیدوار کردن آنها به فرا رسیدن امداد الهی.
4ـ ایجاد سستی و فترت در روحیة دشمن.
5ـ توصیف شهیدان و ارزش شهادت.
6ـ مرثیه و سوگ شهیدان.
7ـ هجو دشمنان (چرا که پیامبر به شعرا میفرمود: دشمنان را هجو کنید) (امینی، ص 18ـ14)
گفتنی است که در عصر پیامبر و ائمه، شعر تنهاترین و اصلیترین رسانهای بوده که به دلیل انس و الفت با جامعه، کارکردی بسیار مؤثر داشته است. اگر پیامبر شعر نمیسرود و نمیخواند، ولی سایر امامان همگی به شعر میپرداختند، چنانکه در جنگ صفین بخشی از پاسخهای حضرت علی(ع) به نامههای معاویه، شعرگونه است. شگفت است که در نبرد سپاه علی(ع) با معاویه، زنی به نام "اُم سنان" بر بلندی میایستاد و با سرودههای مهیّج خویش سپاه را به مبارزه تشویق میکرد. داستان رویارویی این زن با معاویه در تاریخ آمده است. (اعثم کوفی، ص 522ـ521).
زیباترین سرودههای پایداری در تاریخ اسلام را باید در حماسة شگفت و عظیم عاشورا جستوجو کرد. امام عاشورا خود، چه در مسیر آمدن به کربلا و چه در عرصة نبرد، سرودههایی دارد که هرچند برخی از آنها متعلق به شاعران بزرگ عرب مانند "یزیدبن مفرغ" است، اما عمدة آنها بدیههسراییهایی هستند که امام به مقتضای حال و اوضاع سروده است. رجزهای امام حسین(ع) در صحنة نبرد، همگی شورانگیز و شکوهمند، حماسی و استوار و سرشار از مفاهیم و مضامین عمیق ایستادگی، پاکبازی و آزادگی است.
الموتُ خیرٌ من رکوب العار
والعارُ اولی من دخول النّار
"مرگ بهتر از پذیرفتن ننگ است و پذیرفتن ننگ بهتر از قبول آتش"
صحابه بزرگوار امام نیز در لحظة رویارویی با دشمن و جانفشانی در میدان، رجز میخواندند و سرودههای آنان (که ترجمان ایمان، خلوص و ازجانگذشتگی آنها بود) در میدان طنین میافکند.
رجزهای کربلا که با رجز امام حسین(ع) و خواندن شعر "فروه بن مَسَیک" آغاز میشود مجموعاً 34 رجز است. این رجزها که کوتاه، کوبنده، ترسیمکنندة آرمان مبارزان و سمت و سوی مبارزات و در جهت ستایش از امام و تحقیر دشمنان و در یازده مورد بیانگر تقابل دینی و رویارویی دو مذهب بوده، با نوعی مفاخره ـ رسم رجزخوانی عرب ـ همراه بوده است. گاه نیز نمونههایی از رثا در آنها دیده میشود. در رجزها، از حقانیت راهی که مبارزان برگزیدهاند و بیدادی که در مقابل آنها صف کشیده است. سخن به میان میآید.
پس از کربلا، هرچند دشمن بر این باور بود که همهچیز پایان یافته است، اما گویی این حادثه، خود آغاز راه بود، چنانکه خطبههای شگفتآور و ستمبرانداز زینب(س) و امام سجاد(ع) نمونههای درخشان ادب مقاومت در مقابل بیداد به شمار میروند. پس از آن نیز سرودههای "فرزدق" ـ بهویژه قصیدة مشهور ایشان در مقابل "هشام بن عبدالملک" ـ سرودههای شاعرانی چون "داوود بن عباس" یا "داوود سلمی" در سوگ شهیدان فخ، "اشبع بن عمرو سلمی" در رثای حضرت رضا(ع)، مرثیة "دعبل بن علی خزاعی" که در رثای فرزندش احمد سروده و در آن به هجو خلفای عباسی و شهادت حضرت رضا(ع) اشاره کرده است، شعر "علی بن عباس رومی" در شهادت یحیی ـ از نوادگان زیدبنعلی(ع) ـ و سرودههای شاعران بزرگ دیگر بارقههایی بود در شب بیداد که چهرة ستمگر را رسوا و حقیقت پنهان را آشکار کرد. در تاریخ شیعه، ادب مقاومت جایگاهی رفیع و گسترده دارد که بررسی آن نیازمند مجالی دیگر است.
ادبیات مقاومت در ایران
اگر از قرون اولیة حضور اسلام در ایران، در پی یافتن نمونههای ادب مقاومت باشیم، اولین نمونهها را در نهضت مشهور شعوبیه مییابیم. پس از شکست ایرانیان از اعراب مسلمان، گروهی با پرداخت جزیه و خراج، به آیین پدران خویش و فرهنگ گذشته وفادار ماندند و با پیروی از ادیان کهن ایرانی (زردشتی، مانوی و مزدکی)، آثار نسلهای پیشین را که به خط اوستایی یا پهلوی بود نگهداشتند.
گروه دیگری که عمدة ایرانیان از آن گروه به شمار میآیند به دین اسلام گرویدند و پس از آشنایی با زبان، فرهنگ و تمدن اسلامی و عربی در شئون مختلف حکومت، نفوذ کردند و به موقعیتهای حساس و پستهای کلیدی دست یافتند.
متأسفانه فاتحان عرب، به دلیل پیروزیهای چشمگیر و وسعت دامنة فتوحات به دامگاه غرور افتادند و گاه به احیای فرهنگ نژادپرستانهای که پیشتر زیر گامهای بلند اسلام فرو شکسته بود، به تحقیر پرداختند. دیگران که جلوههای بارز این تعصب کور و غرور ناروا را در عصر حکومت بنیامیه میتوان یافت. این غرور تا به آنجایی رسید که بعضی از سفها و متعصبان عرب هیچکس از اعاجم را لایق فرمانروایی نمیدانستند.(2)
این تحقیرها، با روح اسلام که ارزش را در تقوا، جهاد و علم میجوید، مغایر بود. تحقیرشدگان ایرانی که با باورهای دینی و اعتقادی میزیستند، بیآنکه این دین را رها کنند در مقابل افکار سلطهطلبانه و مغرورانة تحقیرگران ایستادند و با بیان مفاخر و آثار نیاکان خویش و تحقیر و پستانگاری عرب، به مبارزه با آنان پرداختند. نخستین ایرانی که در عصر اموی و در کشاکش تحقیرهای بنیامیه، زبان به بیان افتخارات اجداد خود گشود، "اسماعیل بن یسار" ـ از موالی بنیتمیم، شاعر شعوبی عصر "عبدالملک بن مروان" و "هشام بن عبدالملک" ـ است که در سال 101 درگذشت. وی روزی نزد "ابنهشام" قصیدهای را برخواند که برخی ابیات آن چنین است:
اصلی کریمٌ و مجدی لایُقاسُ به
و لی لسانٌ کحدّ السّیف مسمومٍ
احمی به مجد اقوامٍ ذوی حسبٍ
مِنْ کُلّ قومٍ تباج الملک معمومٍ...
من مثل کسریً و سابور الجنود معاً
و الهرمزان لفخرٍ او لتعظیمٍ
در این سروده، شاعر، اصل خود را بزرگ و عظمت خود را غیرقابل قیاس و زبانش را شمشیری بُرّنده دانسته و به پادشاهانی چون کسرا و شاپور و هرمزان بالیده و افتخار کرده است.
گفتهاند این اشعار آنچنان خشم هشام را برانگیخت که دستور داد در آبش افکنند و او تا مرز خفگی پیش رفت. پس او را از آب گرفتند و به حجاز فرستادند.
"بشاربنبرد" دیگر شاعر متعصب ایرانی است که سرودههای او در تحقیر عرب و ستایش ایرانی در جلد سوم "الاغانی" آمده است.
بازتاب شعوبیگری را در شعر "ابوالقاسم فردوسی" مییابیم:
ز شیر شتر خوردن و سوسمار
عرب را به جایی رسیدهست کار
که تاج کیانی را کند آرزو
تفو بر تو ای چرخ گردون تفو!
و از منصفان معاصر که بازتاب شعوبیگری را در شعرش مییابیم، "ملکالشعرای بهار" است که میگوید:
اندیشة شعوبیگری و مقاومت در مقابل تبعیضگرایی و ستمگری بنیامیه و بنیعباس در ایران نهتنها در سرودهها که در احادیث برساخته نیز دیده میشود. حتی کتابهایی چون "فضائلالفرس" اثر "ابوعبیده معمر بن المثنی" "المثالب" اثر "علان الفارسی الشعوبی" و "فضل العجم علی العرب" اثر "سعید بن حمید البختکان" نوشته شد که البته همگی از میان رفتهاند و تنها قسمتهایی از آنها باقی مانده که در کتابهایی چون "العرب ابن قتیبه"، "البیان و التبیین" جاحظ، "العقد" الفرید ابن عبد ربّه و "عیونالاخبار" ابن قتیبه آمده است.
دفاع از اهل بیت(ع)؛ چهرهای از ادب مقاومت
ایرانیان بیش و پیش از اقوام دیگر با اهل بیت آشنا و شیفته و باورمند آنها بودهاند. "کسایی مروزی" (شاعر قرن چهارم) در منقبت و ستایش و دفاع از امام علی(ع) میگوید:
فهم کن گر مؤمنی فضل امیرالمؤمنین
فضل حیدر، شیرمردان، مرتضای پاکدین
فضل آنکس کز پیامبر بگذری فاضلتر اوست
فضل آن رکن مسلمانی امام المتّقین...
سیصد و هفتاد سال از وقت پیغمبر گذشت
سیر شد منبر ز نام و خوی سکین و تکین
منبری کآلوده گشت از پای مروان و یزید
حق صادق کی شناسد وآن زینالعابدین
مرتضی و آل او با ما چه کردند از جفا
یا چه خلعت یافتیم از معتصم یا مستعین
کآن همه مقتول و مسمومند و مجروح از جهان
وین همه میمون و منصورند امیرالفاسقین
ای کسایی هیچ مندیش از نواصب وز عدو
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 30 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید