دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه3
بحث و بررسی در مورد هر موضوع حقوقی، روشنگر زوایای پنهان آن قضیه است و ارائه راهکارهای عملی درخصوص مشکلات به طور کاربردی موجب پیشرفت امور و رسیدن به غایت علم حقوق -که برقراری عدالت است- میشود.این نوشتار به بررسی موضوع ماده 140 قانون آیین دادرسی کیفری درخصوص نحوه ضبط وثیقه و اخذ وجهالکفاله و وجه التزام در محاکم ایران میپردازد. آشکار است که وثیقه ضبط و وجهالکفاله و وجه التزام اخذ خواهند شد؛ اما باید دید این امور تابع چه مقرراتی هستند و توسط چه مرجعی باید انجام شوند؛ اجرای احکام مدنی یا کیفری؟در حال حاضر در محاکم ایران این امر مانند بسیاری از امور دیگر در هالهای از ابهام بوده و هریک از محاکم براساس سلیقه و استنباط خویش از قانون عمل میکنند؛ عدهای این موضوع را مربوط به اجرای احکام مدنی و گروهی دیگر در حوزه وظایف اجرای احکام کیفری میدانند.ریشه این اختلاف نظر، قدر مسلم نقص قانون است؛ چراکه قانون وجود امری را پیشبینی کرده؛ اما به نحوه اجرای آن اشارهای نداشته است. شاید نظر اکثریت این باشد که ضبط وثیقه و اخذ وجهالکفاله و وجه التزام باید توسط اجرای احکام مدنی و مطابق قوانین آن انجام شود؛ اما بر این دیدگاه ایرادهایی اساسی وارد است که بررسی خواهند شد.
کلیات و مفاهیم
نخستین کلمهای که از ابتدای این نوشتار به چشم میخورد "وثیقه" است؛ اما مقدمه تعریف این واژه، دانستن مفهوم "تأمین کیفری" است. ماده 132 قانون آیین دادرسی کیفری بیان میدارد: "به منظور دسترسی به متهم و حضور بهموقع وی در موارد لزوم و جلوگیری از فرار یا پنهان شدن یا تبانی با دیگری، قاضی مکلف است پس از تفهیم اتهام به وی یکی از قرارهای تأمین کیفری را صادر کند." قانونگذار همچنین در مواد 134 تا 147 قانون آیین دادرسی کیفری، شرایط دیگر تأمین کیفری را اعلام داشته است.
وثیقه
"وثیقه" را در لغت به معنای "استوار" ، "آنچه بدان اعتماد شود" و "محکمکاری" گویند و به اصطلاح در معانی زیر به کار رفته است:
نخست- در اصطلاح مالی (منقول و غیرمنقول) که وامگیرنده تحت یکی از صورتهای قانونی از قبیل رهن یا معامله با حق استرداد، آن را نزد وامدهنده میگذارد و وام میستاند تا اگر در موعد مقرر آن را پس نداد، وامدهنده بتواند از محل فروش وثیقه و قیمت آن، طلب خود را وصول کند.
دوم- مالی که برای تضمین حسن اجرا تعهد داده میشود. در این صورت، دین بالفعل و محققی وجود ندارد؛ بهعکس رهن و بیع شرط که باید در آنها دین بالفعل در حین عقد باشد.
کفالت
"کفالت"عقدی است که به موجب آن یک طرف در مقابل طرف دیگر، احضار شخص ثالثی را تعهد کند. برابر ماده 734 قانون مدنی، متعهد را کفیل ، ثالث را مکفول و طرف دیگر عقد (متعهدله) را مکفولله گویند.
التزام
مطابق ماده 239 قانون مجازات عمومی "التزام" در معنای اسم مصدری مرادف "تعهد" و در معنای مصدری مرادف "متعهد کردن" است.
وجه التزام
" وجه التزام" ربحی است که در قرارداد به تراضی طرفین مقدور مـیشـود. (تـبصره 2 ماده 34 قانون ثبت 1320) 1
نـکـتـه حـایـز اهـمـیت این است که قانونگذار به ظرافت، فعل "اخذ" را برای وجهالکفاله و وجه التزام و فعل "ضبط" را در مورد وثیقه به کار برده است؛ چراکه ماهیت "اخذ" و "ضبط" چه به لحاظ لغوی و چه استعمال در معنای خاص با هم متفاوت است. "ضبط" فرع بر "اخذ" میباشد؛ زیرا مورد وثیقه اخذ شده است؛ اما برای وصول کاملش باید اقدام به ضبط آن به نفع دولت شود. در زمینه ضبط وثیقه نقدی مشکلی پـیـش نـمـیآیـد؛ چـراکـه پول نقد در حساب سپرده دادگستری موجود است؛ اما ضبط وثیقه ملکی تابع قوانین خاصی است که به آنها اشاره خواهد شد. درباره "اخذ" نیز این سؤال پیش میآید که آیا مطابق قوانین اجرای احکام مدنی باید انجام شود یا قوانین دیگر و مـهــمتــر ایــن کــه آیــا مــاده 2 قــانــون نـحــوه اعـمـال محکومیتهای مالی مصوب 1377 در این خصوص قابل اعمال است یا خیر؟
نحوه ضبط وثیقه و اخذ وجهالکفاله و وجه التزام
ماده 140 قانون آیین دادرسی کیفری بیان میدارد: "هرگاه متهمی که التزام یا وثیقه داده در موقعی که حضور او لازم بوده، بدون عذر موجه حاضر نشود، وجه التزام به دستور رئیس حوزه قضایی از متهم اخذ و وثیقه ضبط خواهد شد. اگر شخصی از متهم کفالت نموده یا برای او وثیقه بسپرد و متهم در موقعی که حضور او لازم است، حاضر نگردد، به کفیل یــا وثـیـقــهگــذار اخـطــار مـیشـود ظـرف 20 روز متهم را تسلیم نماید.
در صورت عدم تسلیم و ابـلاغ واقـعی اخطاریه، به دستور رئیس حوزه قضایی وجهالکفاله اخذ و وثیقه ضبط خواهد شد."
با توجه به قانون اصلاح قانون تشکیل دادگاههای عمومی و انقلاب مصوب 1381 و ماده 10 آییننامه اصلاحی این قانون، به جای عبارت "رئیس حوزه قضایی" باید "دادستان" در نظر گرفته شود. قانونگذار در این ماده برای "اخذ" و "ضبط" شرایطی را مانند ابلاغ واقعی و اعطای مهلت 20 روزه ذکر نموده و اعلام داشته است که به دستور رئیس حوزه قضایی (دادستان) وجهالکفاله اخذ و وثیقه ضبط خواهد شد.
اما ابهام از همینجا آغاز میشود. از سیاق عبارتها و لحن ماده اینگونه به نظر میرسد که دادستان دستور ضبط وثیقه یا اخذ وجهالکفاله و وجه التزام را صادر و اجرای احکام کیفری که تحت ریاست دادستان قرار دارد، اقدام به این کار میکند. استنباط دیگری که از این ماده میشود آن است که دادستان صرفاً دستور اخذ و ضبط را صادر میکند و انجام اقدامات بعدی برعهده مرجع دیگری (اجرای احکام مدنی) میباشد؛ البته این مفهوم کمی دور از ذهن به نظر میرسد.
آنان که دیدگاه دوم را صائب میدانند بر این عقیدهاند که مرجع انجام اقدامات بعد از صدور دستور توسط دادستان، اجرای احکام مدنی دادگاه محل صدور قرار است؛ چراکه قرینهای روشن دال بـر نـفـی ایـن قـضیه وجود ندارد و رویه برخی دادسراها و دوایر اجرای احکام مدنی نیز بدینگونه بـوده و بـه ایـن ترتیب یک عرف نسبی در این خصوص شکل گرفته است. نگارنده باوجود تحقیق در منابع قانونی و پرسوجو از اهل فن در این خصوص به پاسخ روشن و