قابلیت های هیجانی در تشخیص پاسخ های هیجانی مناسب، در مواجهه با رویدادهای روزمره، گسترش دامنه بینش و ایجاد نگرش مثبت درباره وقایـع و هیجـانات نقش موثری دارند. در نتیجه، نوجوانانی که توانایی تشخیصی، کنترل و استفاده از این قابلیت های هیجانی را دارند از حمایت اجتماعی بیشتری برخوردار خواهند شد. علاوه بر این، نوجوانانی که هوش هیجانی بالای دارند پیامدهای منفی کمتری از جمله افسردگی، ناامیدی و یاس را تجربه می کنند و در ایجاد و حفظ روابط اجتماعی مهارت بیشتری دارند و همه اینها، نوجوانان را در فهم و پیش بینی جنبه های گوناگون زندگی روزمره کمک می کند ( سیاروچی[1] و همکاران ، 2002).
یافته های پژوهش باسک[2] (2000) موید این نکته است که بهبودی افسردگی صرفا وابسته به درمان نشانگان بیماری چون بهبود خلق یا تغییراتی در خواب و اشتها نیست و عوامل دیگری از جمله رفع نقص در عملکرد اجتماعی و بهبود و اصلاح مهارتهای اجتماعی و افزایش هوش هیجانی و بهبود ارتباطات اجتماعی او با همسالان در بهبودی افسردگی تاثیر بسزایی دارد(باسک،2000). برنامه های اختصاصی زیادی جهت پیشگیری از افسردگی و سایر مشکلات که در زمینه بهداشتی روانی وجود دارد طراحی شده ات. این برنامه ها مبتنی بر شناسایی عوامل خطر می باشد و این برنامه ها گران و مستلزم غربال گری تخصصی هستند. با توجه به این موانع باید بتوان عوامل پیش بین را شناسایی کرد که یکی از این عوامل هوش هیجانی می باشد. بر اساس الگوی ترکیبی بار-آن[3](2005) چهار بعد هوش هیجانی خاص تواناییهای مرتبط به هم می باشند که عبارتند از : 1)ادراک هیجان در خود و دیگران 2)استفاده از هیجان برای تسهیل تصمیم گیری 3)فهم هیجان و 4) تنظیم هیجان خود و دیگران. برادبری[4] و همکاران(2009) هوش هیجانی را توانایی ، استعداد و مهارت شناسایی، ارزیابی و اداره احساسات خود فرد در برخورد با دیگران و گروه ها تعریف کرد. مدیریت رابطه محصول سه مهارت است: خود آگاهی، خود مدیریتی و آگاهی اجتماعی. مدیریت رابطه عبارت است از توانایی آگاهی از هیجانهای خود و نیز هیجان هایی دیگران برای مدیریت کردن تعامل ها. این کار باعث می شود تا تبادل اطلاعات شفاف باشد و شخص به طور موثر بتواند از عهده تعارض ها و برخوردها برآید. بنابراین زمانی می توان شخص افسرده را اصلاح نمود که دیدگاه و نگرش او را نسبت به زندگی و محیط اجتماعی تغیر داد پس لازم است که تعاملات اجتماعی فرد افسرده را از طریق بهبود هوش هیجانی و مهارت های هیجانی بهبود بخشید.(برادبری و گریوز[5]، 2005؛ گنجی، 1384).
لب پیشانی به طور طبیعی وظیفه کنترل و تنظیم احساسات هیجانی از جمله افسردگی، یاس و ناامیدی، خوشحالی، شادکامی و پاسخ به واکنش های تولید شده را بر عهده دارد که این عمل به وسیله آمیگدال،به مرحله عمل می رسد. در صورتی که این منطقه از مغز دچار آسیب شود، افراد کمتر قادر خواهند بود تا تکانه های که منجر به افسردگی، یاس و ناامیدی می شوند را کنترل و بازبینی کنند (تیچنر و گلمن[6]، 2000). بنابراین افرادی با ضایعات پیش پیشانی به خصوص در منطقه ای که آمیگدال در آن قرار دارد، افسردگی را بیشتر تجربه می کنند. ظهور انواع مختلف افسردگی و افسرده خویی بدون طرح ریزی رفتار که معمولا کوتاه مدت است، علت ایجاد اعمالی است که بیشتر به صورت عدم علاقه، بی فعالیتی، ناامیدی و افسردگی در دانش آموزان است (هاوکینر و تروبلت[7]، 2000). بنابراین مسئله اصلی این پژوهش بررسی رابطه هوش هیجانی و میزان افسردگی با کارکرده های شناختی- اجرایی لب پیش پیشانی در بین دانش آموزان می باشد.
رابطه هوش هیجانی و میزان افسردگی با کارکرده های شناختی- اجرایی لب پیش پیشانی در دانش آموزان دختر و پسر مقطع راهنمایی شهر اصفهان