لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه: 67
بخش اول
منزلت و هنر دفاع ، ویژگی و تعهدات وکیل
فصل اول – مفهوم دفاع و جایگاه آن
گفتار نخست – مفهوم دفاع
دفاع، از کسی حمایت کردن، بدی، آزری را از خود یا از دیگران دور کردن، وطن و ناموس و حقوق خود را از دستبرد دشمن حفظ کردن.
دفاع در دادرسی جوابی است که اصحاب دعوی به یکدیگر می دهند. دفاع به معنی اعم شامل ایرادات هم می شود و وکالت به فتح و او و به کسر کاف به معنای استنابه است یعنی کسی دیگری را در کاری نایب خود قرار دهد تا آنچه را خود انجام می دهد و یا انجام خواهد داد، نایب تعیین شده انجام دهد نیابت در فعل باشد، در تصرف باشد و یا در استیفاء حقوق. بنابراین عقدی که به موجب آن، شخصی به دیگر اختیار انجام عملی را بنام و به نفع خود می دهد وکالت دهنده را موکل mandant و وکالت گیرنده را وکیل mandataire نامند. وکیل، گماشته، نماینده، کسیکه به او اعتماد کنند و کاری را به او بسپارند ، کسی که از طرف کس دیگر برای انجام کاری تعیین شود و نماینده ای که از طرف یک جمع یا فردی برای اجرای امری انتخاب شود در ماده 656 قانون مدنی نیز در خصوص وکالت آمده است: ‹‹عقدی که بموجب آن یکی از طرفین، طرف دیگر را برای انجام امری نایب خود می نماید.››
حق دفاع از جمله حقوق فطری است که بشر از دیرباز آنرا شناخته و اجرای کامل عدالت را در مخاصمه ای در گرو امکان استعداد طرفین دعوی از امکانات دفاعی برابر می دانسته است و وکالت ابزاری بوده در جهت تحقق این هدف و تأمین یک دادرسی عادلانه که نهایت به ارضاء میل عدالت خواهی بشر منجر می گردیده شاید این شعار که : ‹‹فرشته عدالت با دو بال وکالت و قضاوت قادر بپرواز است››
رساترین تعبیر از ارتباط تنگاتنگ وکالت برای تامین عدالت در جامعه باشد بهمین دلیل وکالت در دعاوی سابقه ای به قدمت پیدایش نهاد دادرسی، حتی در ابتدایی ترین شکل آن در جوامع بشری دارد به حکایت تاریخ 1 ‹‹در زمان حضرت موسی (ع) در مجالسی که برای حل و فصل اختلافات مردم تشکیل می گردید افرادی نیز در کنار قضات خدمت می نمودند که نقش آنان شبیه به نقش وکلای دعاوی امروزه بوده است این اشخاص که از بیت المال حقوق دریافت می کردند بعلت آشنایی با دستورات شرع سعی می نمودند اختلافات مردم را ابتدا از طریق صلح و سازش فیصله دهند تا موردی برای صدور حکم در مقام رفع منازعه باقی نماند این افراد از وابستگان نهاد دادرسی زمان بشمار می آمدند و معمولاً از بین اشخاصی که خود مدتی بعنوان قاضی محکمه انجام وظیفه نموده بودند انتخاب می شدند.›› بر این مبنا می توان گفت علم حقوق، علم عدالت است و حقوقدان ملزم به اجرای عدالت است و در آیات قرآن نیز آمده : ءالسارعوا الی مغفرت من ربکم ......... سرعت بگیرید در تحصیل مغفرت الهی..... وقتی انسان حق فرد مظلومی را می گیرد در حالیکه علم به حقانیت موکل خود داشته باشد بسوی مغفرت الهی می رود.
گفتار دوم – جایگاه وکالت و مبانی مشروعیت آن
در شریعت اسلام وکالت بصورت نهادی ، قانونی پذیرفته شده و مانند دیگر عقود امضایی مورد قبول شارع مقدس قرار گرفته و درست نیز مواردی از آن دیده میشود. وکالت از ضروریات جامعه بشری امروز است در قوانین موضوعه ایران نیز وکالت در امور گوناگونی که در فقه جایز شمرده شده رایج است و در دعاوی و نزد مراجع قضایی نیز پذیرفته شده است دلیل این محدودیت این است که وکالت قضایی همانند حرفه پزشکی و امثال آن از مشاغل ویژه و مهمی است که بایستی صلاحیت شاغلین در آن احراز شود زیرا وکیل دعاوی مستقیماً با اموال و آبرو و حتی زندگی اشخاص مربوط است و شایستگی وی شامل صلاحیتی های علمی، تجربی، اخلاقی و مانند آنها مثل نطق، کتابت، اعتماد به نفس و .... می باشد.
فقهای امامیه بطور کلی درهرامری (چون معاملات) که قابلیت نیابت را داشته باشد قائل به جواز وکالت شده اند1 که اکثراً به آیات و روایات و سیره عملی پیامبر اکرم (ص) در این زمینه تمسک کرده اند2.در قرآن کلمه وکیل زیاد استفاده شده است و یکی از اسماء بزرگ خداوند وکیل است (دعای جوشن کبیر) و آمده که نقش پیامبر مذکر است یعنی متنبه می کند و وکالت خلق از آن پروردگار است. سوره بقره آیه 237: ‹‹وان طلقتموهن من قبل ان.....›› و سوره کهف آیه 19: ‹‹وکذلک بعناهم تسائلوا.....›› نیز به وکالت اشاره شده است فقیهان بر جواز وکالت اجماع نظر دارند و در کتاب مفاتح الکرام (علامه حلی) و کتاب مبسوط (شیخ طوسی) و کتاب السرایر (ابن ادریس حلی) هیچ اختلافی در امامیه بر جواز وکالت نیست و ادعای اجماع شده است و عقل که چهارمین منبع فقه است نیز وکالت را جایز شمرده و استدلال شده که وکالت بعنوان نیاز ضروری ، را عقل پذیرفته واین شدت نیاز به وکالت امری است که نیاز به برهان ندارد.
نظریه اهل سنت: بسیاری از فقهای اهل سنت قائل به حکم کلی جواز وکالت نمیباشند1 چنانچه برخی از آنان صراحتاً حکم به عدم جواز توکیل در دعاوی نموده اند و بر این حکم چنین استدلال کرده اند که وکیل امکان دارد با سخنان خود و جوسازی ، ذهن قاضی را از حق منصرف سازد و لذا وکالت در دعوا جایز نیست 2 مگر در موارد استثنایی مانند: مسافرت و غیبت موکل به نحویکه امکان حضور وی در جلسه دعوا نباشد.3 یا عدم توانایی موکل بر حضور در جلسه دعوا به سبب بیماری که قدرت راه رفتن را از وی سلب کرده باشد، یا موکل زن باشد به دلیل عدم اختلاط با مردان وکیل بگیرد.1
در پاسخ به آنان باید گفت با توجه به آیه وتعاونوا علی البر والتقوی.... چه نیکی بالاتر از اینکه دست مظلومان را گرفته و آنها را به حق شان برسانیم وکالت از مصادیق بر وتقوی است و مشروع است یکی از مصادیق تقوی عبارتست از بکارگیری علم حقوق و تعلیمات دین در حمایت از ستمدیدگان است.
در وکالت در دعاوی چهار نوع فرض پیش می آید: 1- علم به حقانیت موکل، وکیل داشته باشد که دراینصورت وکالت از مصادیق بر وتقوی بوده و ممانعدالجمع نمی باشد و واجب کفایی است .2- گاهی وکیل علم به حقانیت موکل ندارد ولی ظن قوی به حقانیت موکل دارد باز هم رسیدگی در این مورد واجب کفایی است. 3- و اگر وکیل به حقانیت موکل شک داشته باشد جایز است وکالت او را بعهده بگیرد. 4- و چنانچه علم به عدم حقانیت موکل داشته باشد در این مورد ورود در دعاوی حرام است و از مصادیق اثم وعدوان است.
هدف وکیل موکداً باید در جهت احیای حقوق حقه و حفظ قانون باشد اگر چه به ظاهر برای دفاع از حقوق حقه موکل خود متعهد شده باشد لکن در ابتدا تعهد او در قالب موازین حقوقی مشروعه بسته شده است و اگر غیر این بود مسلماً عقد وکالت بدواً غیر مشروع منعقد شده است و چنین عقدی غیرمشروع از بحث مابیرون است. قضات و وکلا از قدیم الایام متفقاً چشم و گوش دستگاه عدالت بوده اند و بعنوان مکمل یکدیگر متمم دستگاه قضایی کشور می باشند وکالت در کنار قاضی توسط وکیل نوعی یاری به امر قضاوت است وکیل به قاضی کمک می کند تا برای احیا حقوق بین اصحاب دعوی و حل و فصل خصومت و رفع و دفع عوامل فساد و بی امنیتی در جامعه. محدودیتی که قاضی دارد این است که حق القاء سخن به اصحاب دعوی در ادعا و انکارندارد و از طرفی اکثریت اصحاب دعوی آشنا با قوانین و مقررات جاریه نیستند ولکن وکیل منتخب موکل همه خواسته های او را بصورت منظم در قالب شرع و قانون عرضه می دارد و قلم عدل قاضی را در صدور حکم قوت وعزت و حرمت می بخشد.
وکیل با آشنایی به حقوق طرفین دعوی با قدم و قلم خود اقدام به اثبات حق ذیحق می نماید زیرا تلاش و د فاع و اهتمام کامل در احیا حق موکل، خود مجوز تضییع حق طرف دعوی نبوده و سعی و دقت کامل در تحقق حق ذیحق و اجرای عدل و قسط دارد. وکیل موظف به اجرای امر عدالت است. سوره نحل آیه 13 ‹‹ان الله یأمر بالعدل و الاحسان›› ، همانا خداوند متعال امر به عدالت و احساس کرده است.
اصل 35 قانون اساسی که مبنای نهاد وکالت در بعد از انقلاب است رشه ای فقهی و روشن دارد که متن اصل مذکور در واقع نوعی حق برای انتخاب وکیل و از طرفی نیز تکلیف به پذیرش وکیل در محاکم را بیان می نماید ‹‹در همه دادگاهها طرفین دعوا حق دارند برای خود وکیل انتخاب نمایند و اگر توانایی انتخاب وکیل را نداشته باشند باید برای آنها امکانات تعیین وکیل فراهم گردد›› بدیهی است کلمات حق و باید به تصریح قانونگذار محترم، اطلاق بر اعطای امتیاز و حق انتخاب حضور و ضرورت و لزوم دخالت وکیل و همچنین تکلیف بر ایجاد شرایط و امکانات لازم برای کلید آحاد مختلف اجتماعی برای بهره مندی از این نهاد مقدس در دعاوی مطروحه دارد. در تبصره یک مادة 186 ق.آ.د.ک نیز موارد اجباری استفاده از وکیل پیش بینی شده است و داشتن وکیل را در دو مورد الزامی دانسته است: 1- در جرائمی که مجازات آن به حسب قانون قصاص نفس اعدام و رجم باشد . 2- در مورد متهمی که محکوم به حبس ابد می باشد.
وکیل یک عنصر پر تلاش و مستقل است و شغل وکالت جز سخت ترین مشاغل می باشد و یک وکیل همواره باید در کسب مهارتهای شغلی و بهره مندی از دانش حقوق و سایر علوم مرتبط با آن همواره کوشا بوده و سعی نماید صفات اخلاقی نیکو را همچون تقوی، درستکاری، شجاعت و... را در خود تقویت نماید که در این مقاله به شماری از آنها اشاره می گردد:
- دارای تحصیلات کافی در علم حقوق باشد.
- دارای اطلاعات و معلومات کافی در علوم مرتبط از قبیل ادبیات، فلسفه، منطق، اخلاق، تاریخ، جامعه شناسی، روان شناسی، علم اقتصاد، شرعیات و... باشد.
- به آداب و فنون سخنوری آشنایی داشته باشد.
- به شغل وکالت عشق و علاقه داشته و نباید حرفه وکالت را بعنوان یک حرفه تجاری تلقی کرده و آنرا تا حد حق العمل کاری و دلالی تنزل دهد.
- در مطالعات حقوقی مداومت داشته و همیشه در جریان پیشرفت های علم حقوق خصوصاً رویه های قضایی باشد.
- در حد اعلای شرف، تقوی، درستکاری و پرهیزکاری باشد و حس غریزی راستی و درستی را کلید روح سازد چرا که وکیل را مظهر شرف و استاد بیان، تعریف کرده اند.
- مظهر شهامت اخلاقی، جسارت، شجاعت باشد و در تمام شرایط وظیفه خود را بدون واهمه و سستی انجام دهد.
- یک وکیل خوب باید در برابر شاکیانی که از وی یاری خواسته اند همیشه در تمام شرایط، اعتدال، بی غرضی و عدم پای بندی به منافع شخصی را عملاً نشان دهد و همچنین در قبول وکالت از متهمان نیز کمال مساعی خود را در اقامة دفاعیات مؤثر از حقوق مسلم و دفاعی موکل مبذول دارد.
- باید اسرار موکل خود را حفظ نموده و از بیانی شیوا، حافظة خوب، نفوذ و تأثیر در برخورد و اندیشة روشن مهربان ، بی تکلفی و تربیت عالی بهره مند باشد (البته در ماده 30 قانون وکالت نیز به حفظ اسرار اشاره شده است).
- در مذاکرات شفاهی در دادگاه و ارائه لوایح کتبی احترام و نزاکت را نسبت به محاکم و مقامات اداری و وکلا و اصحاب دعوی رعایت کند (ماده 42ق.و)
-11در گفتار خود دقیق، ساده، صدیق باشد و از بیان زیاد، طولانی و تکرار کلام خودداری نماید.
-12نباید بطور مستقیم یا غیر مستقیم برای رد قاضی یا حکم یا وکیل مدافع طرف یا به منظور تطویل محاکمه بوسیله خدعه آمیزی متوسل شود (ماده 38ق.و)
-13نباید بعد از استعفا از وکالت یا معزول شدن از طرف یا انقضاء وکالت به جهتی از جهات وکالت طرف مقابل یا اشخاص ثالث را در آن موضوع بر علیه موکل سابق خود یا قائم مقام قانونی او قبول نماید البته محاکمه نیز نباید وکالت او را در این مورد بپذیرند. (ماده 37ق.و)
فصل دوم – ویژگی ها و تعهدات وکیل
گفتار نخست – شرایط و اوصاف لازم برای موفقیت
وکیل برای موفقیت در حرفه وکالتش باید دارای اوصاف و شرایطی باشد که این شرایط عبارتنداز:
الف- استعداد ذاتی و طبیعی:
هر فرد جوان با ذوق و با استعدادی که دارای اطلاعات عمومی وسیع باشد با تمرین و ممارست و دقت کافی می تواند استعدادهای خود را پرورش دهد و صفات لازم را برای یک سخنران وکیل مدافع خوب را کسب نماید البته سخنرانی و نطق و بیان کافی نیست و یک وکیل دادگستری باید دارای استعدادهای ذاتی و طبیعی دیگری باشد که فهرست وار به آن اشاره می شود: وکیل باید دارای قدرت استدلال باشد تا بتواند
دعوا را با استحکام و استواری طرح نماید، قدرت تخیل و ابتکار داشته باشد تا در مورد لزوم بتواند دلایل جدید را کشف نموده و جریان دعوی را تغییر دهد، قابلیت استنتاج داشته باشد تا بهتر بتواند نقاط اصلی و حساس پرونده را استنباط و استخراج نماید، دارای طبع نقاد باشد برای آنکه بطور موثر بتواند در مقابل استدلالهای حریف به مبارزه برخیزد همچنین وکیل باید دارای نرمش و فکر باز باشد و همچنین تا حدی روانشناس باشد بطوریکه عکس العمل روحی طرف خود را درک و از تأثیر پذیری و حساسیت او استفاده نماید البته این موارد عموماً جزء استعدادهای فطری و طبیعی انسان است و وکیل میتواند با ممارست و تمرین درصدد پرورش و تکمیل خود برآید و آنها را به سطح مطلوبی برساند.
ب- شرایط اخلاقی و فطری:
وکیل باید دارای روحیه و سرشتی مبارز بوده و شهامت اخلاقی داشته باشد بطوری که از هیچ چیز نهراسیده و وظیفه خود را بدون هیچگونه تزلزلی انجام دهد زیرا گاهی مجبور می شود بر علیه تصمیم یکی از مقامات عمومی به اعتراض برخیزد و یا صریحاً در مقابل افکار عمومی که بر علیه او تحریک شده ایستادگی نماید البته باید مواظب باشد که جملات و انتقادات او محترمانه و موجب رنجش و کدورت قضات نشود.
ج- اطلاعات عمومی و حقوقی:
وکیل باید سعی نماید اطلاعات حقوقی و عمومی خود را همواره تکمیل نموده و بر معلومات خود بیافزاید البته نباید توقع داشت که وکیل در کلیه علوم و فنون اطلاعات دقیق وعمیق داشته باشد ولی لااقل سعی نماید که معلومات کافی در ادبیات، فلسفه، تاریخ، جامعه شناسی، هنر و... بدست آورد زیرا این معلومات باعث می شود که وقتی موکلی به او مراجعه می کند و دعوی او ارتباطی با علوم دیگر داشته باشد وکیل بهتر متوجه دعوی او شده و با جامعه به ماخذ و منابع بهتر میتواند ذهن دادگاه را روشن بسازد البته لازم به ذکر است که گفته ها و اظهارات وکیل باید به گونه ای باشد که مستمع احساس نکند که وی میخواهد ضمن دفاع وسعت معلومات را به رخ بکشد داشتن اطلاعات حقوقی نیز پرارزش ترین کمک وکیل در طول عمر شغلی اوست زیرا با طرح دعوی وی بلافاصله به حافظه خود رجوع کرده و موضوع را با اصول کلی تطبیق می دهد و همچنین اعتماد به نفس وی را بالا می برد و او را قادر می سازد اگر مسأله و موضوع جدیدی در دادگاه مطرح شد بدون آنکه خود را ببازد راه حل مناسبی را به دادگاه پیشنهاد داده و از حقوق موکل خود دفاع نموده و آنرا حفظ نماید.
دانلود تحقیق کامل درمورد وکالت