فرمت فایل : word(قابل ویرایش)تعداد صفحات61
منظور از روان شناسی نوجوانی مطالعه علمی متحولات روانی انسان بین سالهای 12 تا 20 سالگی است . افلاطون شاید اولین فردی باشد که به ارزش نوجوانان آن طور که باید وشاید پی برده است و به این مسائل تربیتی و مشکلات آنان توجه نموده است .
او در اغلب کتاب هایی که به مکالمات سقراط با نوجوانان اختصاص داده است دوران بلوغ به یک نوع “ شراب زدگی روان “ تشبیه کرده است که در آن احساسات و عواطف به رفتار و اندیشه چیره می گردند .
ارسطو بر عکس افلاطون تغییرات جسمی و جنسی دوران بلوغ را مورد توجه قرار می دهد . (بهرامی، 1371،ص2)
بعد از ارسطو از ژان ژاک روسو می توان نام برد . کتاب امیل او اولین رساله ای است به طور جدی به بررسی رفتار دوران نوجوانی پرداخته است و راههای تربیتی متناسب به رشد را نشان داده است . روسو برای دوران بلوغ اهمیت بسیاری قائل است و آن را بر خلاف گذشتگان که جزئی از روان شناسی کودک می دانستند “ تولد ثانوی” می نامد.
در سالهای بین 1800 و 1850 که موضوع تحولات جسمی و جنسی دوران بلوغ مورد توجه خاص پزشکان قرار گرفت روش مطالعه به طور محسوسی تغییر یافت . در این زمان روش بالینی جانشین روش درونگری و عینی گردید .(بهرامی، 1371،ص13)
در سال 1891 برنهایم نتایج تحقیقات خود را در مقاله یی تحت عنوان “ مطالعه در باره نوجوانان ” اهمیت و دقت سرآغاز روان شناسی بلوغ دانست .
در سال 1940 استانلی هال کتاب خود را در مورد نوجوانانی که نتیجه 22 سال تحقیق و مطالعه او بر روی هزاران نوجوان آمریکایی بود منتشر ساخت . بعد از استانلی هال روانشناسان دیگری از قبیل لانکاستر ، استرن ، اسپرانژه ، ماندوس ، تحقیقات او را در کشورهای دیگر دنبال کردند . با این وصف باید اعتراف کرد که هنوز مسائل و مخاطب ناشناخته بی شماری در این علم باقی است .
موریس دبس ، در کتاب “ چگونه نوجوانان را مطالعه کنیم ” می نویسد:
در هیچ یک از علوم انسانی ، انسان به اندازه روان شناسی نوجوانی کاغذ سیاه نکرده است و با این وصف در هیچ یک از آنها معلومات انسان تا این حد ناقص نیست .
باید افزود که علت این امر البته غلط بودن روش مطالعه نیست بلکه متنوع بودن موضوع مطالعه یعنی روحیه نوجوانان است که طبقه بندی آنها را مشکل و شاید محال می سازد .( بهرامی ،1371 ، ص 13 )
ارسطو ، تغییرات مربوط به بلوغ جنسی ، تاریخ تقریبی آن را در دختران و پسران یونانی ، حدود چهارده سالگی تعیین کرده است . او این تغییرات جسمانی پسران را معلول فعالیت غده های جنسی می دانست و در خصوص تغییرات روانی همزمان باتغییرات جسمانی ، ارسطو معتقد بود می بایست از دختران به علت فعالیت شدید جنسی ، حفاظت و حراست بیشتری شود .
ارسطو معتقد بود صفات و خصوصیاتی که نوجوانان را از بزرگسالان متمایز می سازد اگر چه همزمان با بلوغ هستند ولی ارتباط مستقیمی به آن ندارد و ناشی از کمبود تجربه در نوجوانان اند تا ساختمان بدین و فیزیولوژیک آنها . تقریبا تا قرن نوزدهم تعریفی بهتر از تعریف ارسطو در مورد نوجوانی دیده نمی شود.
برای اولین بار استانلی هال نوجوانی را به حیطه روان شناسی جدید وارد کرد و نظریه وی یک نظریه تکوینی است . بررسی های انگیزه ای رشد برای شاگردان او به خصوص شاگردان وی از روش های جالبی برای پژوهش استفاده می کردند مانند : پرسشنامه و استفاده از شرح تجربیات شخص.
مکتب فکری دیگر دیدگاهی است که بلوغ را امری اجتماعی می داند و تمام نمودها و ویژگی ای نوجوانی را مولود شرایط اجتماعی دانسته ، از همین رو بلوغ را واقعیتی اجتماعی بشمار می آورد .(احدی ، محسنی ، 1369 ، ص 12)
به طور خلاصه از مطالب بالا چنین نتیجه گرفته می شود که در ابتدا تغییرات فیزیولوژیک و جسمانی مورد توجه بوده است و بلوغ را پدیده ای منحصراً فیزیولوژیکی و جسمانی دانستند ، اما به تدریج مسائل روانی و اجتماعی نیز مد نظر قرار گرفته اند .
مقایسه خودپنداره نوجوانان بزهکار با نوجوانان غیر بزهکار