دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .
اندام (Organ): قسمتی از یک جانور یا گیاه که برای عمل ویژه ای مثل هضم، تنفس، تولیدمثل و ... متناسب شده باشد. اندام ها در واقع مجموعه ای از بافت ها می باشند و وظیفه خاصی را به عهده دارند.
اندام های اصلی گیاهی عبارتند از: ریشه، ساقه، برگ، گل و میوه
ریشه Root
ریشه ها اکثراً در زیر خاک قرار داشته و عهده دار جذب مواد غذایی و مسؤول ایستایی و نگهداری گیاهان و گاه ذخیره مواد می باشند. ریشه دارای ژئوتروپیسم (زمین گرایی) و هیدرتروپیسم (رطوبت گرایی) مثبت و فتوتروپیسم (نورگرایی) منفی است. بین سیستم ریشه و بخش هوایی توازن وجود دارد ولی معمولاً ریشه ها گسترش بیشتری دارند. عمق ریشه ها در خاک بسته به نوع گیاه متفاوت است و در گیاهان چوبی 3 تا 5 متر و در علفی ها 60 تا 90 سانتیمتر است. البته موارد استثنایی هم وجود دارد و ریشه درخت گز تا 30 متر در خاک نفوذ می کند. گاه نیز ریشه ها بسیار سطحی و توسعه نیافته است که این مورد را در شرایط نامساعد رشدی مشاهده می کنیم.
از نظر منشاء دو نوع ریشه در گیاهان وجود دارد:
الف- ریشه اصلی: ریشه ها معمولاً از ریشه چه (Radicale) منشاء می گیرند. این ریشه ها که در واقع از رشد و نمو جنین بوجود می آیند، ریشه اصلی نامیده می شوند. ب – ریشه نابجا : ریشههایی که منشاء جنینی نداشته و از ریشهچه منشاء نمیگیرند، ریشههای نابجا میباشند. ریشه های نابجا هم در دولپه ها و هم در تک لپه ها دیده می شوند. ریشه های نابجا در قسمت های مختلف گیاه مثل ساقه و برگ و حتی بعضاً در گل آذین پدیدار می شوند. مثل دکمه های چسبناک در گیاه چسبک که از گرههای ساقه تولید می شود. ریشه ها از لحاظ طرز گسترش در خاک دو نوعند: 1 – ریشه افشان (Fibrous root)در گیاهان تک لپه ریشه های اصلی عمر اندکی دارند و پس از رشد ساقه چه (Epicotil) از محل گرههای ساقه ریشه های نابجا را بوجود می آورند و ریشه های اصلی از بین می رود. در این گیاهان ریشه های نابجا به اشکال مختلف و غالباً افشان توسعه می یابد. این ریشه ها از نظر ضخامت رشد چندانی ندارند و ریشه های اصلی و فرعی تاحدی زیادی یکنواخت می باشند. 2 – ریشه راست (Tap root) که از رشد ریشه اصلی منشاء می گیرند. ریشه های فرعی و اصلی از نظر ضخامت کاملاً از هم قابل تمایز می باشند. این ریشه ها نسبت به ریشه های افشان از نفوذ عمیقتری برخوردار می باشند.
ساختمان نخستین ریشه
برای بررسی ساختمان نخستین ریشه، مقطع طولی و عرضی تارهای کشنده را مورد مطالعه قرار میدهیم.
الف - مقطع طولی:Longitude section
دراین مقطع به ترتیب از پایین به بالا نواحی زیر را می بینیم:
1 – کلاهک(Root cap): که ممکن است در گیاهان مختلف کوچک و ضعیف و یا بزرگ و قوی بوده و یا اصلاً وجود نداشته باشد. عمل کلاهک دقیقاً مشخص نیست ولی دو نقش برای آن متصور شدهاند. یکی محافظت از ریشه و دیگری هدایت ژئوتروپیسم مثبت ریشه.
2 – مریستم انتهایی ریشه یا منطقه تقسیم سلولی:
(The region of cell Division)
که درست در زیر کلاهک قرار دارد و سازنده بخش های دیگراست. این مریستم بسته به سطح تکاملی گیاه ممکن است ساده و یا پیشرفته باشد. در گیاهان متکامل تر، پس از کلاهک سلولهای بنیادی مادر حضور دارند. و سه گروه سلول مریستمی نیز به فاصله بسیار نزدیکی در مجاورت آن قرار دارند.
این سه گروه عبارتند از:
1 – پروتودرمال Protodermal : سازنده اپیدرم ریشه
2 – پرو وسکولار Provascular :
سازنده بافت های هدایت کننده
3 – مریستم زمینه ای Ground meristem:
سازنده بافت های زمینه ای
3– ناحیه رشد طولی (The region of Elongation)
سلولهای این قسمت رشد طولی نشان میدهند و طویل می شوند.
4 – ناحیه بلوغ یا تمایز (The region of Maturation)
سلولها در این بخش شروع به تمایز می کنند. این ناحیه تا تمایز کامل سلول ها ادامه دارد. در این ناحیه تارهای کشنده نیز حضور دارند و ازاینرو به منطقه تارهای کشنده نیز معروف است. در ریشه اولین سلولهایی که تمایز می یابند، سلولهای آوند چوب می باشند که پروتوگزیلم نامیده می شوند.
ب - مقطع عرضی: Cross section
در این مقطع به ترتیب از بیرون به درون نواحی زیر را می بینیم:
1 – منطقه اپیدرم ریشه که عمدتاً فاقد کوتیکول می باشد و بسیاری از سلولهای آنها به طرف سطح خارجی اندام، زایده ای ایجاد می کنند. این زائده ها همان تارهای کشنده می باشند. یک تار کشنده سلولی است با دیواره نازک، پکتوسلولزی، واکوئل بسیار درشت و هسته ای که غالباً در انتهای سلول را می گیرد. تارهای کشنده در محیط های شدیداً مرطوب و یا در داخل آب استوانه ای شکل هستند ولی در داخل خاک معمولاً بصورتهای منشعب دیده می شوند.
2 – منطقه پوست (Cortex): که ناحیه ای وسیع را در بر می گیرد و از سلولهای پارانشیمی بدون کلروپلاست تشکیل شده است که حاوی مواد ذخیره ای بویژه از نوع نشاسته می باشد. سلولهای پارانشیمی که بطرف سطح اندام قرار می گیرند، در پوست ریشه به تدریج ویژگی هایشان تغییر یافته و دیواره شان به چوب پنبه آغشته می شود. این سلولها در اکثر اوقات محتویات خود را از دست میدهند و بدین ترتیب چند لایه سلول مرده با دیواره چوب پنبه ای بلافاصله زیر تارهای کشنده تشکیل می شود که اصطلاحاً اگزودرم Exodermis نامیده می شوند. درونی ترین سلولهای منطقه پوست ریشه آندودرم (Andodermis) خوانده می شود. آندودرم تنها از یک لایه سلول پارانشیمی تشکیل می یابد که سلولهایی هستند که در جهت محور طولی ریشه کشیده شده اند. در محل دیواره این سلولها تغییراتی بوجود می آید. بطوریکه دور تادور سلولها را نواری از جنس لیگنین و سوبرین (چوب پنبه) بوجود می آید. این نوار چوب پنبه ای لیگنینی که در واقع یک بخش ساختمانی خاص می باشد، به نام نوار کاسپاری Casperian strip خوانده می شود. در محل نوار کاسپاری دیواره سلول ضخیم و لیگنینی می شود. نوار کاسپاری یک ضخیم شدگی ساده دیواره نیست. در این محل غشای سیتوپلاسمی به شدت به دیواره می چسبد.
سلولهای آندودرمی در بازدانگان، نهانزادان آوندی و در بسیاری از دو لپه ها ویژگی های ساختمانی خود را حفظ می کنند. ولی در اکثر تک لپه ای ها و تعدادی از دولپه ها، همراه با افزایش سن گیاه دیواره سلولهای آندودرمی به تدریج به ماده لیگنینی در تمام سطوح و به طور کامل آغشته می شود. گاهی هم همه دیواره ها به لیگنین و چوب پنبه آغشته می شوند، بجز دیواره خارجی آنها که در این شرایط، سلولها منظره نعل اسبی به خود می گیرند. در این شرایط تعدادی از سلولها در میان سلولهای آندودرمی، دیواره های سلولزی خود را حفظ می کنند که محل عبور آب و مواد معدنی جذب شده توسط گیاه از پوست به طرف استوانه مرکزی می باشند. این سلولها را سلولهای معبر گویند.
3 – استوانه مرکزی (Central cylinder) بخش میانی ریشه که شامل دو نوع بافت میباشد :بافت پارانشیم و بافت هادی.
- بافت هدایت کننده شامل آوندهای چوب و آبکش است. دستجات چوب و آبکش در ریشه جدا از هم و به صورت یک در میان می باشند و بنابراین تعداد دستجات چوب و آبکش باهم برابر است.
تکامل گزیلم در ریشه به سمت مرکز است، به این معنی که تمایز دستجات چوب به سمت مرکز ریشه است و از بیرون به درون پروتوگزیلم و سپس متاگزیلم ها قرار دارند. متاگزیلم از قطر بیشتری برخوردار بوده و تمایز بیشتری یافته است. چنین دستجات آوندی که تمایز به سمت مرکز است را اِگزارشExarch می گویند. رأس مثلث های در دستجات چوبی که به قطب چوبی معروف است بطرف آندودرم قرار دارد. تکامل فلوئم نیز به سمت مرکز ریشه است ولی از لحاظ ظاهری تفاوتی بین پروتو و متافلوئم دیده نمیشود.
تعداد دستجات چوبی در ریشه تکلپه ها 2 (Diarch) تا 3 (Thriarch) و ندرتاً 4 (Tetrarch) تا 5 عدد (Polyarch) است. تعداد دستجات چوبی در دو لپه ها متعدد و معمولاً بیش از 4 عدد (Polyarch) است.
- بخش دیگر استوانه مرکزی سلولهای پارانشیمی می باشند که در سه بخش مختلف قرار می گیرند. معمولاً یک ردیف سلول پارانشیمی در زیر آندودرم قرار می گیرد و محدوده استوانه مرکزی را مشخص می کند که دایره محیطیه (Pericycle) نامیده می شوند که منشاء ریشه های فرعی می باشند. بخش دیگری از سلولهای پارانشیمی در محور ریشه جای می گیرند و مغز ریشه را تشکیل میدهند (پارانشیم مغز). در دولپه ها معمولاً این پارانشیم دیده نمی شود. محور ریشه در این گروه از گیاهان توسط عناصر متاگزیلمی اشغال می شوند. در تک لپه ها پارانشیم مغز را معمولاً مشاهده می کنیم که در این گروه از گیاهان سلولهای پارانشیمی مغز دیواره شان لیگنینی شده است و بالاخره بخش دیگری از سلولهای پارانشیمی در فاصله میان دسته های چوب و آبکش قرار می گیرند و به نام پارانشیم شعاعی یا اشعه میانی خوانده می شوند. این پارانشیم در ساختمان اولیه ریشه معمولاً گسترش و توسعه قابل توجهی ندارد و به یک یا دو ردیف سلول محدود میباشد.
ساختمان پسین ریشه
ساختمان نخستین ریشه در بسیاری از گیاهان تک لپه، نهانزادان آوندی و تعدادی از دو لپه ها حفظ می شود ولی در اکثر دولپه ها و نیز بازدانگان، ریشه بدنبال تشکیل مریستم کامبیوم و چوب پنبه، متحول شده و ساختمان پیسن در آن توسعه می یابد. البته در دولپهای های علفی تنها کامبیوم آوندی فعال است و چوب پنبه وجود ندارد و کامبیوم چوب پنبه تنها در بازدانگان و دولپه ای های غیر علفی وجود دارد. کامبیوم های پسین از تبدیل یاخته های متمایز پارانشیمی به حالت مریستمی بوجود می آیند. این حالت را ددیفرانسیون Dedifferention گویند.
پیش کامبیوم ها (Procambiums) در زیر دستجات آبکش ابتدا تقسیمات مماسی (پری کلینال)Periclinal انجام داده و هلال کامبیومی را بوجود می آورند. همزمان با این تغییرات تعدادی از سلولهای واقع در محل قطب های چوبی، بطرز عمودی (آنتی کلینال) Anticlinal تقسیم می شود و بر تعدادشان افزوده می شود. و به هلال کامبیومی ملحق می شود و بدین ترتیب کامبیوم آوندی بوجود می آید. (حاصل تقسیم مماسی افزایش قطر اندام و حاصل تقسیم عمودی، افزایش طول حلقه می باشد)
بعد از تشکیل کامل کامبیوم آوندی، تقسیمات به طریقه مماسی دنبال می شود. این تقسیمات در دو جهت انجام می گیرد و سلولهایی به طرف داخل و خارج محور ریشه تولید می شود. تعداد سلولهایی که بطرف داخل اندام قرار می گیرند، بعد از تمایز، مبدل به بافت گزیلم می شوند . سلولهایی که به طرف خارج ایجاد می شوند، پس از تمایز به بافت فلوئم تبدیل میشوند.
گزیلم و فلوئمی را که از تقسیمات کامبیوم آوندی حاصل می شوند به ترتیب گزیلم ثانویه و فلوئم ثانویه نامیده میشوند.
ساقه Stem
ساقه محور اصلی قسمت روزمینی گیاه و محل استقرار شاخ و برگ و اندام های زایای گیاه می باشد. مهمترین مشخصه ساقه دارا بودن برگ است. بنابراین هر اندامی اعم از هوایی و زیرزمینی، افراشته و خوابیده، سبز یا غیر سبز که حامل برگهای سبز و یا برگهای تغییر شکل یافته (فلس) باشد، ساقه تلقی می شود. ساقه دارای ژئوتروپیسم منفی و فتوپریودیسم مثبت است.
ساقه اصلی از محور بالای لپه (اپی کوتیل) منشاء می گیرد. ساقه ممکن است از روی ریشه ها منشاء گرفته باشد که ساقه نابجا یا ریشه جوش نامیده می شود.
ساختمان نخستین ساقه
بررسی این ساختمان در محل میانگره ها است. چرا که مطالعه قسمت گره، تنها برای رؤیت نحوه انشعاب آوندها انجام میگیرد. در نهانزادان آوندی طرح کلی برای ساقه وجود ندارد و هر یک از گروه های آن، طرح ساقه ویژه ای دارند. اما در نهاندانگان و بازدانگان ساقه از یک طرح کلی پیروی می کند.
دو لپه ها (نمونه : گیاه زرآوند)
در برش عرضی ساقه این گیاه ، از بیرون به درون ابتدا اپیدرم قابل مشاهده است. اپیدرم ساقه ها در اغلب موارد دارای لایه کوتیکولی مشخصی است. گاه کرک و روزنه ها نیز روی آنها قابل مشاهده است. زیر اپیدرم قسمت پوست ساقه است، کلانشیم بلافاصله زیر اپیدرم و پس از آن پارانشیم قرار دارد که قسمت اعظمی از بخش پوست ساقه را تشکیل میدهد. سپس اسکلرانشیم (لایه فیبر) واقع است که درونی ترین بخش پوست را تشکیل میدهد. بخش سوم شامل بخش سیستم آوندی است.در دو لپه ها دستجات چوب آبکش مشخص بصورت منظم روی یک حلقه فرضی قرار می گیرند. هر دسته آوند شامل بافت گزیلم (بطرف درون) و بافت فلوئم )به سمت بیرون) است. این نوع دستجات آوندی را که فلوئم روی گزیلم قرار دارد، دستجات چوب آبکش کولترال Collateral گویند. در برخی از دولپه ها دستجات چوب آبکش به صورت بی کولترال Bicollateral است بدین معنی که بافت فلوئم در هر دو طرف بافت گزیلم واقع است. بخش جهارم شامل محور ساقه (مغز ساقه) است که متشکل از سلولهای پارانشیمی مغز ساقه است که در دو لپه ها توسعه قابل توجهی دارند. این سلولها غالباً فاقد کلروپلاست و بیشتر حاوی دانه های نشاسته و گاه مواد ذخیره ای مثل تانن ها می باشند. در فاصله دستجات آوندی سلولهای پارانشیم هایی واقع است که اشعه های میانی Ray cells نامیده می شوند.
ساختمانی که شرح داده شد با اندکی تغییر برای ساقه دیگر دولپه ها و نیز بازدانگان قابل تعمیم است.
در دولپه های اولیه (مثل آلاله) : دستجات آوندی در بیش از یک حلقه قرار دارند.
ممکن است گزیلم و فلوئم کاملاً بهم متصل نباشند و بین آنها پارانشیم دیده شود. گاه دستجات آوندی بهم متصل می شوند وفضایی بین آنها و جود ندارد و در واقع یک حلقه کامل را تشکیل میدهند. گاه سلولهای پارانشیمی درشتی قسمت مغز ساقه را تشکیل میدهد. در تعدادی دیگر از گیاهان پارانشیم مغزی ساقه شکسته و متلاشی شده و حفره ای در مرکز ساقه بوجود می آید و ساقه توخالی می شود. در نعناع بافت کلانشیم و اسکلرانشیم در کنار ه و پیوسته می باشند. گاه اسکلرانشیم وجود ندارد. گاه بافت های نگهدارنده بصورت حلقه کامل نمی باشند و به صورت توده ای در قسمتهای مختلف قرار می گیرند.
شامل 19 صفحه فایل word قابل ویرایش