فرمت : Word
تعداد صفحات : 48
مقدمه:
در دعاوی مربوط به بطلان قراردادها، مسائل گوناگون و پیچیدهای طرح میشود که دادرس در بسیاری از آنها به یقین یا ظن نزدیک به آن نمیرسد. قراردادی مطرح میشود که فسخ آن تاکنون سابقه نداشته است و دادرس در میماند که بایستی آنرا نافذ دانست یا فاسد؟ از شرایط صحت خرید و فروش املاک ثبت شده است یا هدف از این قواعد حفظ حقوق اشخاص ثالث است و ابتاطی به نفوذ عقد در رابطه دو طرف ندارد، دادرس دلایل هر دو ادعا را قوی میپسندد و نمیتواند در انتخاب یکی از دو نظر تصمیم قاطع بگیرد و سرگردان میشود که راه صواب کدام است؟ نفوذ بیع بدون تشریفات بین خریدار و فروشنده وعده و قابلیت استناد آن در برابر اشخاص ثالث؟ بطلان کامل عقد
شخص برای اجرای مفاد قرارداد با گرفتن خسارت ناشی از عهد شکنی اقامه دعوی میکند. خوانده پاسخ میدهد که پایبند به قراردادی نیست، چرا که هنوز دو طرف در مرحلة مذاکرة مقدماتی بودهاند، یا ادعا میکند که به هنگام امضای قرارداد دچار عارضة جنون ادواری بوده است یا موضوع تعهد وجود خارجی نداشته است. در چنین مواردی بطور معمول دو طرف دعوی دلایل قاطعی برای اثبات گفتههای خود ندارند. ولی این تردید در دل دادرس باقی میماند که این به مقتضای استصحاب عدم تحقق تراضی عمل کند و خوانده را از قید پیمان مورد ادعا رها سازد یا به ظن ناشی از قرائن پناه برد و سیرة خردمندان را معیار داوری قرار دهد؟
بیگمان در این گونه دو دلیها، صدور حکم بر فساد قرارداد آسانتر مینماید، به ویژه اگر پذیرفته شود که عقد نهادی است اجتماعی و تراضی تنفیذ شده از سوی قانونگذار منطق چنین حکمی را در صورت وجود هر گونه تردید القا می کند. ولی آیا چنین تصمیمی به مصلحت بایستی گفت که حقوق در دایره تنگ نتیجه گیریهای منطی محصور نمیماند.
بررسی ارتباط اصل صحت و قراردادها