دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .
انسان، با یک سرمایه طبیعی و فطری متولد می شود و خود را با دو محیط مواجه
می بیند ، طبیعت و جامعه. صرفنظر از ساختار پایه ای وجود آدمی (فطرت)، انسان در یک نگاه موجودی طبیعی است ، یعنی محصول رابطه ی طبیعی میان زن و مرد است و در فرایندی – زیستی با مایه هایی از غرایز، نیازها وتمایلات متولد می شود. در نگاهی دیگر موجودی اجتماعی است، یعنی در جامعه چشم به جهان می گشاید و، خواه بنا به طبع اولیه و خواه بنا به طبع ثانویه، اجتماعی زندگی می کند. در نتیجه شکل گیری شخصیت، رشد و بالندگی استعدادها، و سعادت وشقاوت او در محیط اجتماعی صورت می گیرد.
زندگی اجتماعی در واقع تلاشی است گروهی مبتنی بر تعاون و همکاری به منظور رفع نیازهای حیاتی انسان ها. اما تمایل بر سر حفظ منافع فردی و گروهی از یک طرف، و ضرورت همکاری و همزیستی با دیگران از سوی دیگر، افراد بشر را رو در روی یکدیگر قرار می دهد و تعارض و اختلاف به وجود می آید، و برخی که بر برخی دیگر تفوق می یابند حقوق آنان را مورد تهدید و تحدید قرار می دهند.
علت آن هر چه باشد، چه آنگونه که برخی مکاتب جامعه شناسی می گویند مالکیت خصوصی، چه محدودیت امکانات معیشتی، و یا آنگونه که قرآن تصریع می کند عوامل نفسانی و روانشناختی(بغی)1، تعارض میان انسانها، تجاوز به حقوق فردی و اجتماعی و ستیزه جوئی بر سر آن یک واقعیت تاریخی است. به گونه ای که نبود آن، یعنی صلح و زندگی مسالمت آمیز که لازمه ی سعادت و کمال انسان است همواره آرمان و آرزوی بشریت بوده است.
از اینرو است که تلاش انبیاء و حکما و مصلحان این بوده است که با وضع نظام های حقوقی، تحکیم ارزش های اخلاقی و تربیت دینی زمینه را برای حفظ حقوق انسانها که
لازمه ی نظم اجتماعی و سلامت جامعه و بقای آن است فراهم کنند، و علوم انسانی نیز بر حسب انتظار در این راستا باید به خدمت گرفته شود.
اهمیت و ضرورت بحث:
به رغم تلاش های فراوانی که در تاریخ طولانی زندگی اجتماعی با تکیه بر فرهنگ بشری( علم و فلسفه و دین و هنر و ادب و ...) صورت گرفته است، فرزندان آدم همچنان در زندگی اجتماعی حقوق یکدیگر را نقض می کنند و مانع تحقق زندگی مسالمت آمیز و مناسبات برادرانه و یگانگی اجتماعی می باشند.
آگاهی از دیدگاه های نظری و آشنائی با راه کارهاو شیوه های عملی تامین حقوق انسانها در زندگی اجتماعی الگوهای حل این معضل همیشکی را پیش روی ما قرار می دهد. نیاز بیشتر بشر کنونی به دستیابی به چنین آگاهی هایی از این جهت است که اولاً با توسعه ی ارتباطات ویچگیدگی بیشتر مناسبات اجتماعی نقض حقوق انسانها و پایمال شدن حقوق اجتماعی آنان شدید تر گردیده است، و ثانیاً افزایش آگاهی های عمومی و توسعه ی فرهنگ، نسلهای معاصر را با حقوق خودشان بیشتر آشنا گردانیده است. از این رو است که آگاهی نسبت به امکانات لازم برای تحقق این خواسته، یعنی تامین حقوق اجتماعی انسانها از اهمیت و ضرورت بالایی برخوردار است.
عوامل موثر بر تامین حقوق اجتماعی را می توان به دو دسته تقسیم کرد. عوامل درونی که ریشه در سازمان روانی انسان دارد و فرهنگ می تواند آن را مدیریت کند، و عوامل بیرونی که محصول تدبیر و اراده ی جمعی اوست و توسط نهادهای اجتماعی و سیاسی شکل
می گیرند. نوشته ی حاضر بر آن است که نقش عوامل درونی را مورد بررسی قرار دهد. مراد ما در اصل تکیه بر عامل فرهنگ است، چرا که تا فرهنگ و عوامل فرهنگی در اصلاح نفس و پرورش وجدان بشری به کار گرفته نشوند، تلاشهای سیاسی – اجتماعی در این جهت قرین توفیق نخواهد بود.
در میان عوامل فرهنگی دو مقوله ی عمده ی "علم "و "دین "نقش اساسی تری در تامین حقوق اجتماعی بر عهده دارند. علم به منزله ی کنکاش عقلی بشر و دین به منزله ی هدایت الهی دو راه کاری هستند که شناخت و آگاهی و پایبندی عملی به یافته های آنها در نیل به هدف و مقصد مورد نظر نقش ایفا می کنند و می توانند موثر واقع شوند. روشن است که علوم انسانی هر کدام به نوعی در این زمینه سهم دارند، اما در ابنجا تنها به نقش روانشناسی و آگاهی های برگرفته از آن و نقش باورها و آموزه های دینی در تامین حقوق اجتماعی توجه شده و مورد بررسی قرار می گیرد.
روانشناسی و کاربرد آن :
صرفنظر از تعاریف و بحث های طولانی در بیان چیستی روانشناسی، می توان به این تعریف بسنده کرد که روانشناسی عبارت است از تحلیل علمی فرآیندهای ذهنی و ساخته های حافظه ی آدمی به منظور درک رفتار وی. (ریچارد مه ییر، 1981)2 ، یا مطالعه علمی و نظامدار رفتار و ذهن 3 ، یا به عبارت دیگر آنچه که محتوای درونی زندگی ما را تشکیل
می دهد، وراثت، احساسات، نیت ها، اندیشه ها و ... مورد بررسی روانشناسی است. رفتار آدمی که در اکثر تعاریف آمده در واقع ظهور بیرونی ابن تجربه های درونی است. بنابراین امروزه روانشناسی را " علم مطالعه ی رفتار " می دانند، که البته هم شامل فرایند های رفتاری قابل مشاهده از قبیل حرکات بیان گر ، گفتار و تغییرات فیزیولوژیک و هم رفتار درونی یعنی فرایند های شخصی و حضوصی که سابقاً جزء هشیاری به شمار می آمدند از قبیل تفکر، رویا، احساسات، شناخت ها، استدلال ها ، تصمیم ها و جزء این ها می باشد.4 در واقع کار روان شناسی توصیف و تبیین رفتار و کشف قانون مندی های آن است.
روان شناسان کوشیده اند روش خود را تجربی بنامند، اما فیلسوفان علم نشان
می دهند که روان شناسی بر اساس روش های رایج ، گاه به علوم دقیقه نزدیک می شود و گاه به علوم اجتماعی. این روش شناسی البته تنها می تواند با توجه به قانون مندی خود ، بخشی از واقعیت های روانی آدمی را باز گشاید.5
هر یک از حوزه های تخصصی روان شناسی ، به ویژه ، روان شناسی رشد ، روان شناسی اجتماعی ، روان شناسی شخصیت ، روان شناسی بالینی و مشاوره در زندگی انسان و در تعامل های اجتماعی کار برد دارد ، و به ما کمک می کند تا با شناخت منشاء رفتار و عوامل
شامل 32 صفحه فایل word قابل ویرایش