گروه تلفیق اوحدی خواجو عماد سلمان
انسان شاعر ایرانی در ارتباطی زایا و پوینده در بارآوری و باردهی متقابل از "عشق" مایه می ستاند وآن را در خمیره "غزل" (منبع فرهنگ عاشقانه) شکل می بخشد . از این بابت کندو کاو در گرایش عمیق ایرانیان به سرایش واز بر کردن غزل شایان دقت بسیاراست . ایرانیان همواره تمایل ویزه ای به سرودن و از بخوانند "غزل" ابزار می داشته اند واکنون هر بیشتراین "مقوله" رابکاویم اعتقادمان محکم ترمی شود که : گزینش هنرمندانه ملت ما بی پایه نبوده و
نیست همواره - عزیز ای مشعر- عوامل سنجابی این گونه را رهبری کرد و می کند چرا که "غزل" دربردارنده ظریف ترین ودقیق ترین نکات شاعرانه.عرفانی.نمادین وملموس زندگی بوده است که هرگز و هنوزه دگرگونی های اخلاقی غیره نتوانسته است بر این نکات ونماد ها تاثیر زرف بجای گذارد .
معنای غزل :
معنای کلمه "غزل" در فرهنگهای فارسی به صورت "رشتن " "ریسمان" و مجازا به "سخن گفتن با زنان .عشقبازی . حکایت کردن از عشق و عوالم جوانی . سخن گفتن دروصف زنان .سرودن و..." آمده است .شیوه ی بیان درغزال همچون سایرشعرهای غنایی وغرامی وبزمی به پیروی از مضمون و موضوع غزل تا حدی پوشیده و در پرده است : غزلسرا با به کار گرفتن واژه های خوش آهنگ و نرم وبا طرزبیان لطیف مخاطب غزل را ترغیب می کند که دنباله تخیلات اورا درذهن وضمیرخود بگیردوبا گشودن گره هاپیچیده مضمون و لفظ . التذاذ بیشتری ببرد . وبه طور خلاصه غزل کلامی است موزون با قافیه .خیال انگیز وبا مضمونی عاشقانه وغنایی که حاکی از احساس خصوصی ودرونی شاعر است با بیانی لطیف وزبانی فشرده . همین جا و بلافاصله باید اضافه کرد که تعریف و تعبیر غزل بدین گونه است تمام تغزلهای مبتذل وبی جان وبی حال راهم که مقدار آنها هزاران برابرغزلهای نغز وشور انگیز وشعور انگیز است در بر می گیرد.
علت آن است که غزل که شاخص ترین نوع شعر است وبه طورکلی شعر وهنر برای جلوه گری که لازمه آن زایشی باشکوه وحیاتی استوار وبا عزت است به تمهید مقدماتی نیاز دارد نه قابل شمارش است ونه تعریف پذیر.
یک نوع ادبی نمی تواند نمونه پیش ساخته داشته باشدمگراین که ابتذال جزو آن باشد . قریحه وذوق والاوسرشار . سلیقه ی دیدن . کشف وانتخاب.آرایش بدیع زیبا شناختی وغرابت و تازه جویی طبع ناآرام در لحظه ناگهان و بسیار عواملی قاعده ناپذیر دیگر اگر بتوانند از لحظه انعقاد نطفه غزل تا هنگام به عرصه رسیدن آن غزل همراهی وهمزمانی مناسب داشته باشند آن وقت می توان امید وار بود که شعری زنده و ماندگار آفرینش یافته است و بخشی از همکاریهای مربوط به مقدمات طبیعی (مثل طبع وذوق قریحه وسلیقه دیدن و کشف )وتکنیکی(مثل طرزآرایش وانتخاب متناسب ومناسب وتبحر در کلام)
به نتیجه رسیده است . غزل نوعی شعر است که با آنچه گفته آمد ارتباطی مستقیم ومسلم دارد با این تفاوت که هنگام عرضه شدن به بازار هنرتنها قاب و قالب مرسوم و معمول خود می گیرد و گرنه در بنیان و بن تفاوتی با سایر اصناف شعر غنایی ندارد وهمین قالب وقاب است که غزل را از سایر انواع شعر غنایی متفاوت می کند .
البته همان گونه که در ابتدای این مقال ذکر شد زمینه غزل . بیان عواطف اندیشه های خصوصی (نه شخصی) شاعردرحوزه تصورات غنایی وغرامی است که توسط شاعر برای التذاذ معنوی دیگران افشا می شود و این زمینه فصل مشترک تمامی اشعار غنایی در همه جا و همیشه است . غزل با قالب
خود از سایر سروده های عاشقانه و عاطفی جدا می شود ونه با موضوع و محتوا وزمینه اش .بنابراین اگرازغزل وزن وقافیه وسایر عوارض وعوامل شکلی ا ش را حذف کنیم آنچه می ماند غزل نیست و ما "غزل "را در این مقاله کار داریم ونه با قلمرو وسیع و جهانی آن یعنی شعر غنایی .
فرم غزل با همین املاء موجود که در نظر برخی از صاحب نظران صاحب سبک شعری در زبان و زمان ما "شعر زمان ما نیست "در همین زمان واز همین زبان که مادر زبان غزل در جهان است به زبانهای دیگر وارد شده و
پیشترین ( آوانگرد ترین) شاعران آمریکایی تازه این فرم را با همین کلمه "غزل "-و ونه شعرغنایی که خودشان از قدیم داشته اند و حالا هم دارند –کشف کرده وپذیرفته اند و در این شکل بیانی به "غزل سرایی" پرداخته اند.
در واقع دو فرم از فرم های شعری مشرق زمین یکی زاپنی و دیگری فارسی از از مرزهای بومی خود گذشته اند . شاعران فرانسوی و اسپانیایی و آلمانی و بخصوص امریکایی ( که این دسته اخیر بتازگی به "غزل" پر داخته اند) آن چه را برخی از ما فارسی زبانان جرو محدودیت های "غزل" یا معایب آن می شماریم نه بهصورت محدودیت درزبان خود شان احساس می کنند ونه عیب غزل می دانند بلکه همین عیب را آنها در شمار حسن غزل می آورند .
در اینجا به اختصار اشارتی به نوشته شاعر بلند نام معاصر احمد شاملو می کنیم تا آنها که در فهم سخن او دچار اشتباه شده اند ذهنشان و آنها که از ظاهر و عنوان آن مقاله برای پوشاندن ضعف خود سوء استفاده می کنند مشتشان کم باز شود (هرچند هرکس آزاد است درمورد شعر عقیده خود را هر چه هست
بگوید ولی حتی حافظ ومولانا هم نمی توانند در این زمینه تکلیف برای کسی معین کنند :شعر متعلق به اهل زبان و مردم هر زمان است. خود آنها تکلیف هرچه را بخواهند یا نخواهند تعیین خواهند کردونیازی به قیومت ادبی نیست -البته تا آنجا که من می دانم شاملوهم چنین نظری نداشته است)شاملو گوید
پس نیت من ازغزل فرم وشکل غزل نیست که مایحتوی غزل است واین باز –ی لوس "غزل بازی " بنابر این او با شکل غزل مخالفتی ندارد که اگر می داشت همین یک سال پیش به عنوان نمونه های والاشعری جهان غزل های حافظ ومولانا را با صدای خود ضبط وپخش نمی کند مخالفت اوباغزل است غزل وزن و قافیه عروضی را از شعر عرب گرفت. رودکی نخستین شاعر فارسی زبان غزل می سروده که نمونه هایی از آن در مقاله آمده است ولی نوع ادبی قصیده در ان زمان رایج ترین نوع شعر در آن زمان بود شاعران قریحه سرایان خود را در غزل در ابتدای قصیده به صورت تغزل نشان می دهد و غزل به عنوان یک نوع مستقل شعری چندان رایج نبود .اگر بر آن باشیم که از لحاظ تاریخی برای غزل اصل و نسبتی تمهید کنیم باید به استناد تاریخ ادبی وفرهنگی زبان فارسی بگوییم که پدرغزل فارسی سنایی غزنوی وجد اعلای آن رودکی است . زندگی غزل در شکل رایج آن بعد از قصیده شروع شدو آهسته تر پیشرفت کرد ولی بیشتر از آن عمومیت یافت .
از شعررودکی که گویا بیش ازصدهزار بیت سروده است نزدیک به دوهزار از خلال کتبهای دیگران به ما رسیده است که درهمین میزان اندک تبحردارد پیش ازقرن پنجم هجری وقبل ازسنایی غزل و تغزل از مضمون های فلسفی وعرفانی وکنایات واشارات معمولی در غزل دور بود .
بالاخره وپس ازسبک عراقی سبک هندی معمولی شد نخستین سروینده طرز هندی شاعری بود که پس از حمله مغول و تیمور به ایران به هند رفته بود ند و در دربار پادشاهان گورکانی هند به سرمی بردند مشخصات این سبک تخیلات دقیق ومضمون پردازی های دور از ذهن معناهای پیچیده و باریک وتاریک و به کار بردن الفاظ کوچه وبازار بود .
با این اشاره که سبک جدید در اوایل قرن شمسی حاظر به دو شاخه شعر نو وشعرکهن تقسیم شدوبدیهی است که سبکهای ذکر شده هر گزبه زمان خاص ندارد.
نمونه از غزل :
شادزی با سیاه چشمان شاد که جهان نیست جز فسانه و باد
زامده شادمان بباید بود وز گذشته نکرد باید یاد
من وآن جعدموی غالیه بود من و آن ماه روی حور نزاد
* * *
نیکبخت آن کسی که دادوبخورد شور بخت آنکه او نخورد و نداد
بادو ابراست این جهان فسوس باد پیش آر هر چه باد اباد
شاد بودست از این جهان هرگز هیچ کس ؟ تا ازو تو باشی شاد
* * *
داد دیدست ازو به هیچ سبب هیچ فرزانه ؟ تا تو بینی داد
رودکی سمر قندی
نمونه ای از غزل :
ماهرویا ! در جهان آواز ه آواز تست
کارهای عاشقان ناساخته از ساز تست
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 12 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید
دانلود مقاله بررسی کامل غزل