لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه:18
فهرست و توضیحات:
نقد فیلم گیلانه
نگاهی به فیلم "گیلانه" ساخته رخشان بنی اعتماد و محسن عبدالوهاب
نگاه غیر مستقیم به جنگ و توجه به ترکش های آشکار و نهانی که خارج از جبههها و خطوط مقدم، دل اجتماع را نشانه میروند و آثار دردناکش تا سالهای سال باقی میماند؛ یکی از شریفترین و در عین حال تأثیرگذارترین بخشهای سینمای مرتبط با جنگ را تشکیل میدهد. نگاهی به فیلمهای کلاسیک ایرانی و خارجی که در حیطهی این نگاه ساخته شده اند؛ نشان دهندهی آن است که هرچند تمایل گیشه به رواج آثار حماسی و قهرمانپردازیهای اغلب پوشالی برای تهییج بیننده و جلب مشتری بیشتر، معمولا شمار فیلمهای جنگی، با صحنههای انفجار و کشتار و توپ وتانک را افزایش داده؛ اما به دلیل فطرت عافیتخواه، و خشونتگریز آدمی، در نهایت ماندگارترین تصاویر ثبت شده بر ذهن از سینمای جنگ را باید ضمن کاوش دوربینهای کنجکاو در بکگراند اجتماعی آن یافت. "بهترین سالهای زندگی ما" ساخته "ویلیام وایر" و "باشوی" بهرام بیضایی شاید در دسترسترین نمونهها باشند که در دو مقطع زمانی متفاوت و در نگاه به دو جنگ (جهانی اول و ایران وعراق) به خوبی اثرات ویرانگر این منفورترین پدیدهی بشری را در کانون زندگی انسانها و در نهاد خانواده ثبت کردهاند و اگر چه هر دو از این محمل برای تصویر کردن زایش دوبارهی قهرمانانش درون شرایط متفاوت تازه و نگاهی امیدوارانه به آینده سود جستهاند اما تأثیر خرد کنندهایی که از پیامدهای جنگ ترسیم میکنند برای همیشه ذهن بیننده را از آن دور میکند.
"گیلانه" در این راستا اما بسیار مستقیمتر و بیپیرایهتر و بدون تعارف، به ریشه میزند و از زخمهای التیام نیافتنی میگوید که بر پیکرهی اجتماع وارد می آیند و میمانند و تباه می کنند و زندگیها و آرزوها را بر باد میدهند. قهرمان "گیلانه" زنی است که جنگ، زندگی دو فرزندش را سیاه کرده است و هرچند که کوه وار در مقابل این بلیه ایستاده و دم نمیزند اما بدل به نماد تمام قهرمانان گمنامی می شود که قربانیان اصلی خشونت وتباهی در همه جای دنیا هستند.
هر چند "رخشان بنی اعتماد" در این فیلم از حضور همکار دیگری در مقام مشترک کارگردان سود برده اما در عین حال ویژگیهای بینش منحصر به فرد او در جای جای فیلم نمود دارد. تماشاگران پیگیر سینمای ایران، سینمای "بنی اعتماد" را فارغ از گرایش تراژیک به طنز در دورهی اول فیلمسازی (سه فیلم "خارج از محدوده"،" زرد قناری"، و "پول خارجی") در نگاه واقعهگرایانه و مستندنما به اجتماع میدانند که به زندگی قشرهای مختلف سرک میکشد و برشهای گوناگونی از جامعه را تصویر میکند: بزهکاران (در نرگس)، تهیدستان ( در زیر پوست شهر)، روشنفکران ( در بانوی اردیبهشت)، مرّفهان ( در روسری آبی) و...
این مستند نمایی که به مرور رنگ دیگری به خود گرفته و بدل به یکی از مؤلفههای اصلی سینمای "بنی اعتماد" شده ؛ بیش از آنکه به فعالیتهای تلویزیونی و فیلمهای مستند فراوانی که به نمایش عمومی هم در نیامدهاند؛ مربوط باشد؛ حاکی از جهانبینی فردی او در مقام خالق آثار است. در فیلمهای "بنی اعتماد"، جامعه که مشخصا در دل و از دریچهی نهاد خانواده به تصویر کشیده میشود جایگاه بلندی دارد و بهانهی اصلی است. در اغلب این فیلمها (وحتی در مستند "روزگارما") بنیان درام، نمایش هجوم نیروهای مخرب و تحمیلگر بر ارکان لرزان یک خانوادهی ضربهپذیر است و برای نغلطیدن روند نمایش به سمت ملودرام، مناسبترین گزینه، همان تکیه واقعگرایی افراطی (تا مرز ناتورالیسم) حتی به نظر میرسد. منتهی نگاه شاعرانه و شاید بهتر باشد بگوییم مادرانهی فیلمساز، تعیین و تشخصی به مصالح و ابزار کار مندرج در بطن فیلمها میدهد که عملا به فاصلهگذاری صریح میان تماشاگر و موقعیت دراماتیک فیلمها میانجامد.
"بنی اعتماد"، فیلمساز تک لحظههای فراموش شدهی زندگی است. جزئیاتی از قبیل یک نگاه، یک حرکت کوچک دست، یک پیچ و تاب ظریف به بدن، گذر یک پرده مه از مقابل قله، جستن یک پرندهی کوچک و تصاویری از این دست، ملاط کار او در به هم پیوستن اجزای فیلمنامهاش هستند؛ و از این طریق به پرداز حس مستتر در لحظههای فیلم و افزون بعد متافیزیکی به صحنههای آن میرسد.
تحقیق درباره نقد فیلم گیلانه