فی بوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی بوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق در مورد پیامبر و خلافت

اختصاصی از فی بوو تحقیق در مورد پیامبر و خلافت دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد پیامبر و خلافت


تحقیق در مورد پیامبر و خلافت

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)


تعداد صفحه:38

فهرست مطالب

 

 

تاریخچه

نظریه‌ی شیعیان

ایرادات شیعه به شورای اهل سنت

ایرادات انتخاب خلیفه اول از دیدگاه شیعه

نظریه‌ی اهل سنت

ایرادات انتخاب خلیفه دوم از دیدگاه شیعه

ایرادات انتخاب خلیفه سوم از دیدگاه شیعه

 

خلافت اسلامی نوعی حکومت است که در آن ملاک حقوق انسان‌ها باورهای اسلامی است و حاکمیت از آن کسانی است که نسبت به حقوق اسلامی آگاهی دارند. در خلافت اسلامی حکومت باید بر اساس شورا انجام گیرد اما حرف آخر را خلیفه میزند. به این فرم حکومت اشرافیت (آریستوکراسی) نیز گفته می‌شود. این نوع حکومت با نوع دیگر حکومت اسلامی یعنی حکومت ولایت فقیه متفاوت است.

 

تاریخچه

خلافت اسلامی به شکل مطرح در امروز بعد از زندگی پیامبر اسلام ابداع شد. در مورد جانشینی پیامبر قبل از فوت ایشان بین شیعه و سنی اختلاف است. اهل تسنن معتقند پیامبر در مورد جانشینی خود تصمیمی نگرفته است، اما شیعیان معتقند پیامبر علی بن ابی طالب را به عنوان جانشین انتخاب کرده است.

خلافت به معنای جانشینی و در واقع جانشینی پیامبر اسلام پس از مرگ او است. در این مقوله دو نظریه ی عمده وجود دارد.

نظریه‌ی اهل سنت

که معتقدند محمد جانشینی را برای خود معین نکرد و مسلمانان بدین لحاظ از طریق شورا خلیفه‌ای را انتخاب کردند.

نظریه‌ی شیعیان

شیعیان معتقدند محمد در مواردی متعدد که مصداق بارز آن گفتار او در روز غدیر خم است، علی را بعنوان مولای مسلمانان و جانشین و خلیفه ی بعد از خود معرفی کرد.

شیعیان جدای از شیوه ی نقلی، یعنی نقل احادیثی از پیامبر دال بر جانشینی علی ، که این احادیث در کتب معتبر اهل سنت نیز قابل مشاهده هستند و موضوع صرفا بر سر تعابیر و تفاسیری است که از کلام رسول خدا شده، به شیوه‌های عقلی نیز بر خلافت علی استدلال می نمایند. از جمله اینکه آیا ممکن است محمد در مورد احکام جزیی به تفصیل سخن گفته باشد و تکلیف مسلمانان را معلوم کرده باشد، اما در مورد جانشینی پس از خود چیزی نگفته باشد.

ایرادات شیعه به شورای اهل سنت

بنا بر دیدگاه شیعیان شورایی که اهل سنت آن را مطرح می نمایند در واقع عملی نشد.

ایرادات انتخاب خلیفه اول از دیدگاه شیعه

در شورایی که ابوبکر را بعنوان خلیفه ی اول انتخاب کرد حداکثر هفت نفر حضور داشتند و این اشخاص پیشتر به نمایندگی جامعه ی مسلمانان منصوب نشده بودند. یکی از این اشخاص ابوبکر بود که به خودش رأی داد، دیگری عمر بود که به ابوبکر رأی داد و ابوبکر نیز به هنگام مرگ او را بعنوان خلیفه‌ی دوم معرفی کرد. سومی ابو عبیده بود که شغلش قبرکنی بود و از عقلای قوم محسوب نمی شد. به اعتقاد شیعیان اگر قرار به برگزاری شورایی هم بود باید در وهله ی اول از علی دعوت به شرکت در جلسه را می کرد، و نیز در این شورا شخصیتهایی نظیر ابن عباس مفسر بزرگ قرآن، سلمان، اباذر، مقداد، عمار، کمیل، مالک اشتر نخعی، محمد حنفیه و بسیاری شخصیتهای دیگر حضور می یافتند و این اشخاص نیز یا باید از قاطبه ی مسلمانان نمایندگی کسب می کردند و یا اینکه خلیفه بر اساس یک انتخابات آزاد که همه ی مسلمانان حق شرکت در آن را می داشتند برگزار می شد.البته شیعیان اعتقاد دارند که مطابق قرآن (یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک فان لم تفعل فما بلغت رسالته والله یعصمک من الناس) یعنی: «ای رسول ابلاغ کن آنچه را که از جانب پروردگارت به تو نازل شده و اگر این کار را به انجام نرسانی رسالت او را ابلاغ ننموده ای، خداوند ترا از مردم محفوظ خواهد داشت) محمد از جانب خدا موظف به انتصاب علی به عنوان جانشین و وصی پس از خود بود و تعیین علی بعنوان جانشین محمد مانند تعیین هارون به جانشینی موسی بود، با این تفاوت که هارون علاوه بر جانشینی خود پیامبر هم بود اما علی خلیفه و امام بود و پیامبر نبود. اما در مقام بررسی تاریخ شیعه با قاطعیت اعلام می دارد که اصولا شورایی نیز در برابر نص محمد برگزار نشد و به آنچه که روی نمی توان نام شورا نهاد.

ایرادات انتخاب خلیفه دوم از دیدگاه شیعه

در تعیین عمر بعنوان خلیفه ی دوم نیز اصولا شورایی برگزار نشد و ابوبکر وی را بعنوان جانشین خود و خلیفه ی دوم معرفی کرد. در اینجا شیعیان این سوال را مطرح می کنند، که چگونه است که وقتی پیامبر علی را منصوب می نماید، اهل سنت زیر بار نمی روند و از شورا دم می زنند، اما هنگامی که ابوبکر خلیفه ی دوم را تعیین می کنند همگی‌شان می پذیرند؟

ایرادات انتخاب خلیفه سوم از دیدگاه شیعه

در خصوص خلافت خلیفه ی سوم یعنی عثمان نیز شورایی از جانب مسلمانان و یا قاطبه ی منتخب مسلمانان برگزار نشد و عمر خود چند نفر را مشخص کرد تا خلیفه ای را برگزینند. این هیأت ابتدا علی را برگزید اما با او شرط کرد که بر اساس قرآن و روش شیخین (ابوبکر و عمر) رفتار نماید، اما علی نپذیرفت و گفت بر اساس قرآن و اجتهاد خود عمل می کنم، بنابراین گروه مذکور عثمان را برگزید و این شرط را با او در میان گذاشت و او شرط را پذیرفت. بنابراین خلیفه ی سوم نیز با شور و مشورت مسلمانان انتخاب نشد بلکه گروهی که از سوی خلیفه ی دوم مأموریت یافته بودند به شکلی که گفته شد او را منتصب ساختند.

نحوه انتخاب خلیفه چهارم از دیدگاه شیعه

در دیدگاه شیعه پس از کشته شدن عثمان مردم به علی اقبال کردند و مصرانه از او خواستند که خلافت را بپذیرد، او در مقابل اصرار مردم با این شرط که موضوع به شکل پنهانی نباشد و انتخاباتی در مسجد انجام شود و کلیه ی مسلمانان در آن شرکت نمایند، این پیشنهاد را پذیرفت. به عبارت دیگر بر اساس اعتقاد شیعیان علی هم منتصب از جانب خدا و محمد است و هم به با رأی مردم بر سر کار آمده است، بنابراین شورای واقعی هم صرفا در مورد او مصداق یافته است و هیچیک از خلفای پیشین با رای مردم و انجام شورا به معنای حقیقی زمام امور را به دست نگرفته اند.

امامت ونص

شیعه معتقد است که قدرت امام معصوم علیه السلام منبعث از خداست، امام را امت انتخاب نمى‏کند، بلکه امامت او مثل نبوت پیامبران، به نص الهى است.

وصیت و نص رسول خدا

على علیه السلام خلافت را حق مسلم و قطعى خود مى‏دانست و در نهج البلاغه بر مدعاى خود از طرق گوناگون استدلال کرده است.

آن حضرت در موارد زیادى از حق خویش سخن گفته است که جز با مساله‏ى تنصیص و مشخص شدن حق خلافت‏براى او به وسیله پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم قابل توجیه نیست. در نهج البلاغه صریحا درباره‏ى اهل بیت مى‏فرماید:

«...ولهم خصائص حق الولایة وفیهم الوصیة والوراثة، الان اذ رجع الحق الى اهله ونقل الى منتقله!» . (1) یعنى ویژگى‏هاى ولایت و حکومت از آن آنهاست و وصیت پیامبر و وراثت او در میان آنان، هم اکنون حق به اهلش برگشته و دوباره به جایى که از آنجا منتقل شده بود، باز گردیده است.

و همچنین در سرتاسر نهج البلاغه، گلایه امام از مردم براى این است که چرا او را از حق مسلم و قطعى‏اش محروم کردند بدیهى است که تنها با نص و تعیین قبلى از طریق رسول اکرم صلى الله علیه و آله و سلم است که مى‏توان از حق مسلم و قطعى دم زد; زیرا اگر انتخاب امام، حق امت‏بود معنى نداشت على علیه السلام تنها به خاطر شایستگى‏اش به امامت، قبل از انتخاب مردم حکومت را حق مسلم خود بداند و با کسى که على‏الظاهر مدعى خلافت از طریق مردم بود، به مبارزه برخیزد; زیرا صلاحیت و شایستگى حق بالقوه، ایجاد مى‏کند نه حق بالفعل و در صورت حق بالقوه، سخن از ربوده شدن حق مسلم و قطعى صحیح نیست. اکنون به ذکر مواردى مى‏پردازیم که امام على علیه السلام خلافت را حق مسلم خود مى‏داند:

  1. على علیه السلام براى اثبات حقانیت‏خود نوعا به ادله و نصوصى که درباره او وارد شده است، استناد مى‏کند:

ابوالطفیل لیثى یکى از اصحاب پیامبر مى‏گوید: روزى على علیه السلام مردم را در میدان وسیعى جمع کرد ، سپس به آنها فرمود: شما را به خدا سوگند مى‏دهم، هر کس از شما روز غدیر خم و هر چه از رسول خدا شنیده، بگوید. سى نفر از مردم بلند شدند و شهادت دادند. ابونعیم مى‏گوید:

 گروه کثیرى از مردم برخاستند وبه این جمله شهادت دادند که پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم هنگامى که دست على علیه السلام را گرفته بود، به مردم مى‏فرمود: «اتعلمون انى اولى بالمؤمنین من انفسهم؟ قالوا:

 نعم یا رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم: آیا شما مى‏دانید که من نسبت‏به مؤمنان از خود آنها اولى‏تر هستم، مردم گفتند: آرى پیامبر خدا فرمود: «من کنت مولاه، فعلى مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه‏» : هر کس من مولاى او هستم على علیه السلام هم مولاى او است‏بار خدایا دوست‏بدار، دوستان او را و دشمن بدار دشمنان او را.

ابوالطفیل مى‏گوید: من این اجتماع را ترک گفتم ولى شبهه‏اى در دلم ایجاد شد. در راه با زید بن ارقم ملاقات کردم و جریان را براى او بازگو کردم و سپس پرسیدم: چرا انکار مى‏کنى؟ من نیز همین مطلب را از رسول خدا شنیدم. (2) 2. هنگامى که امام از طغیان عایشه و طلحه و زبیر آگاه شد و تصمیم به سرکوبى آنها گرفت ضمن هشدار به رهبران مذهبى فرمود:

«...فوالله ما زلت مدفوعا عن حقى مستاثرا على‏منذ قبض الله نبیه صلى الله علیه و آله و سلم حتى یوم الناس هذا» . (3) «به خدا سوگند از روزى که خدا جان پیامبرش را گرفت تا امروز همواره حق مسلم من از من سلب شده است‏» .

  1. امیرمؤمنان على علیه السلام مى‏گوید: روز شورا شخصى در حضور جمعى به من گفت: پسر ابوطالب! تو بر امر خلافت‏حریصى، من در پاسخ گفتم:

«بل انتم والله احرص وابعد وانا اخص واقرب وانما طلبت‏حقا لى وانتم تحولون بینى و بینه و تضربون وجهى دونه فلما قرعته بالحجة فى الملاء الحاضرین هب کانه بهت لا یدرى ما یجیبنى‏» . (4)

  «به خدا سوگند بلکه شما با این‏که ازپیامبر دورترید از من حریصترید. من حق خود را طلب کردم شما مى‏خواهید میان من و حق خاص من مانع شوید و مرا از آن منصرف سازید. آیا آن‏که حق خویش را مى‏خواهد حریصتر است‏یا آن‏که به حق دیگران چشم دوخته است؟ همین که در جمع حاضران اقامه دلیل نمودم به خود آمد و نمى‏دانست در پاسخ من چه بگوید» .

ابن ابى الحدید مى‏گوید: اعتراض کننده سعد وقاص و آن هم بعد از قتل عمر در روز شورا بود و سپس مى‏گوید: ولى امامیه معتقدند که اعتراض کننده ابوعبیده جراح و آن هم در روز سقیفه بود» . (5)

  1. در دنباله همان جمله‏ها آمده است:

«اللهم انى استعدیک على قریش ومن اعانهم، فانهم قطعوا رحمى وصغروا عظیم منزلتى واجتمعوا على منازعتى امرا هولى، ثم قالوا: الا ان فی الحق ان تاخذه وفى الحق ان تترکه‏» .

«بار خدایا! من در برابر قریش و کسانى که به کمک آنان برخاسته‏اند از تو استعانت مى‏جویم و شکایت را پیش تو مى‏آورم آنها پیوند خویشاوندى مرا قطع کرده‏اند و مقام و منزلت عظیم مرا کوچک شمردند و در غصب حق، و مبارزه‏ى با من هماهنگ شدند (به این هم اکتفا نکردند) بلکه گفتند:

«بعضى از حقوق را باید گرفت و پاره‏اى را باید رها کرد» (و این از حقوقى است که باید رها سازى) .

ابن ابى الحدید مى‏گوید: این گونه جملات از امام به طور تواتر نقل شده از جمله فرموده است:

  1. ما زلت مظلوما منذ قبض الله رسوله....
  2. و نیز فرموده: «اللهم اخز قریشا فانها منعتنى حقى وغصبتنى امرى‏» .

پروردگارا! قریش را رسوا ساز که مرا از حقم ممنوع ساختند وخلافتم را غصب نمودند.

  1. و هنگامى که شنید کسى داد مى‏زد «انا مظلوم‏» من ستمدیده‏ام به او فرمود: «هلم فلنصرخ معا فانى ما زلت مظلوما» بیا با هم فریاد بزنیم که من همواره مظلوم بوده‏ام!

امام با این کار، هم ناراحتى او را تسکین داد و هم مظلومیت‏خویش را اعلام فرمود.

  1. و فرمود: «وانه لیعلم ان محلى منها محل القطب من الرحى‏» ابوبکر خوب مى‏دانست وجود من نسبت‏به خلافت همچون محور وسط سنگ آسیاست.

و نیز از آن حضرت رسیده است:

 «ما زلت مستاثرا على، مدفوعا عما استحقه واستوجبه‏» : من همیشه تحت فشار حکومت استبداد بوده‏ام و از آنچه حقم بود و سزاوار آن بودم ممنوع گشتم. (6) ابن ابى الحدید پس از نقل کلمات فوق، به دست و پا افتاده و مى‏گوید:

«معتزلى‏ها این سخنان را دلیل بر افضلیت و سزاوارتر بودن امام به خلافت مى‏گیرند نه این‏که نص صریحى بر خلافت‏بوده و امام با این کلمات اشاره به آن فرموده باشد.

اما امامیه و زیدیه به آنها استدلال مى‏کنند و به گمان قوى همین معنى از الفاظ مراد باشد ولى اگر این حرف را بپذیریم باید عده‏اى از مهاجر و انصار را تکفیر و تفسیق کنیم، لذا باید گفت این جملات جزو متشابهات است که باید ظاهر آنها را نادیده گرفت وآنها را به معنایى حمل نمود که لطمه‏اى به صحابه نزند! !

اما واقعیت این است که چون ابن ابى الحدید سنى مذهب مى‏باشد لذا مجبور است چنین توجیهى نامربوط براى سخنان امام بکند در صورتى که جملات بالا صراحت دارد در این‏که امام صریحا به مسئله خلافت پرداخته و آن را حق‏مسلم خویش مى‏داند که غصب شده است.

چه لزومى دارد ما سخنان امام را از معنى حقیقى‏اش منصرف کنیم با توجه به این که ابن ابى الحدید نیز گفته گمان قوى همان معنى ظاهرى الفاظ است‏به علاوه این جملات هیچ‏گونه ابهامى ندارد تا آنها را از متشابهات بدانیم!

وانگهى صحابه که معصوم از خطا و اشتباه نبودند تا با تکیه بر عصمت آنها مجبور باشیم آنان را بى‏گناه قلمداد کنیم. (7) استاد شهید مطهرى، بعد از نقل مطالب فوق از ابن ابى الحدید مى‏گوید:

ابن ابى الحدید خود طرفدار افضلیت و اصلحیت على علیه السلام است جمله‏هاى نهج البلاغه تا آنجا که مفهوم احقیت مولى را مى‏رساند از نظر ابن ابى الحدید نیازى به توجیه ندارد ولى جمله‏هاى بالا از آن جهت از نظر او نیاز به توجیه دارد که تصریح شده است که خلافت‏حق خاص على علیه السلام بوده است و این جز با منصوصیت و این‏که رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم از جانب خدا تکلیف را تعیین و حق را مشخص کرده باشد، متصور نیست. (8) 5. مردى از بنى اسد از اصحاب على علیه السلام از آن حضرت پرسید:

«کیف دفعکم قومکم عن هذا المقام و انتم احق به‏» ، چه طور شد که قوم شما، شما را از این مقامى که سزاوارتر بودید برکنار نمودند؟ امام در پاسخ فرمود:

 «اما الاستبداد علینا بهذا المقام و نحن الاعلون نسبا و الاشددن برسول الله نوطا فانها کانت آثرة شحت علیها نفوس قوم و نحت عنهانفوس آخرین‏» . (9) رهبرى امت از آن ما بود و پیوند ما با پیامبر از دیگران استوارتر بود اما گروهى بر آن مقام بخل ورزیدند وگروهى دیگر (خود ما) با سخاوت از آن صرف‏نظر کردند و داور میان ما و آنها خداوند است و بازگشت همه به سوى اوست...» .

ابن ابى الحدید مى‏گوید از استادم: ابوجعفر یحیى بن محمد علوى نقیب بصره که مردى منصف بود و عقل وافرى داشت، پرسیدم منظور سؤال کننده از افرادى که امام علیه السلام را از حقش بر کنار ساختند، کیانند؟ آیا منظور روز «سقیفه‏» است‏یا روز «شورا» ؟ گفت: «سقیفه‏» گفتم: من به خود اجازه نمى‏دهم بگویم اصحاب پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم مخالفت پیامبر را نمودند و نص خلافت را کنار گذاشتند، در پاسخم گفت: من هم به خود اجازه نمى‏دهم به پیامبر این نسبت را بدهم که در امر خلافت و امامت پس از خود اهمال و سستى ورزیده و مردم را بى‏سرپرست گذارده باشد، او که براى مسافرتى در بیرون مدینه، کسى را به جاى خود برمى‏گزید، چگونه براى پس از مرگش کسى را به خلافت تعیین نکرد؟ ! (10) 6.

 عبدالله بن جناده مى‏گوید: من در نخستین روزهاى زمامدارى على علیه السلام از مکه وارد مدینه شدم، دیدم همه مردم در مسجد پیامبر در انتظار ورود امام هستند، ناگهان امام از خانه بیرون آمد و سخنان خود را پس از حمد و ثناى خداوند، چنین آغاز کرد: لما قبض الله نبیه ، قلنا نحن اهله و ورثته و عترته و اولیائه دون الناس...و ایم الله لولا مخالفة الفرقة بین المسلمین و ان لا یعود الکفر و یبور الدین لکنا على غیر ما کنا لهم علیه‏» . (11)

اى مردم! روزى که پیامبر گرامى صلى الله علیه و آله و سلم از میان ما رخت‏بربست، گفتیم که ما وارث و ولى و عترت او هستیم دیگر کسى با ما درباره حکومتى که او پى‏ریزى کرده است نزاع نکند و به آن چشم طمع ندوزد اما بر خلاف انتظار گروهى از قریش به حق ما دست دراز کردند و فرمانروایى را از ما سلب نمودند و از آن خود ساختند، به خدا سوگند اگر ترس از پیدا شدن شکاف و اختلاف در میان مسلمانان نبود و این که بار دیگر کفر و بت‏پرستى به نقاط اسلامى بازگردد و اسلام محو و نابود شود وضع ما غیر از این بود که مشاهده مى‏کنند.

  1. در خطبه شقشقیه صریحا مى‏فرماید: «... ارى تراثى نهبا» . (12) جمله‏ى «با چشم خود مى‏دیدم، میراثم را به غارت مى‏برند» ، اشاره به این است که میراث الهى مرا به غارت مى‏برند، قرآن نیز خلافت را «ارث الهى‏» خوانده است:

«وورث سلیمان داود...» (13) و همچنین در جاى دیگر مى‏خوانیم که یعقوب از خداوند فرزندى خواسته و چنین دعا مى‏کند: «یرثنى و یرث من آل یعقوب...» (14) روشن است که وراثت‏سلیمان از داود و یحیى از زکریا و آل یعقوب ظاهرا چیزى جز خلافت الهى نبوده است. (15) 8. انتقاد امام از امت مسلمان بعد از تعیین ابوبکر به خلافت، که چرا بر خلاف دستور الهى عمل کردند: «ایتها الامة المتحیرة بعد نبیها لو کنتم قدمتم من قدم الله و اخرتم من اخر الله جعلتم الولایة و الوراثة حیث جعلها الله ما عال ولی الله سهم من فرائض الله و لا اختلف اثنان فى حکم الله...» . (16)

  اى امت‏سرگردان بعد ازپیامبر خود! اگر شما آن کسى را که خدا مقدم داشته است مقدم مى‏داشتید و حکومت و ولایت را آن طورى که خدا مقرر فرموده، رعایت مى‏کردید، یک دوست‏خدا در مانده نمى‏گردید و در امر خداوند در هیچ چیز، امت دچار نزاع نمى‏گشت، آگاه باشید علم کتاب خداوند نزد ماست، پس بچشید کیفر کار خود را که درباره‏ى آن تقصیر کردید و در آنچه دستهایتان از پیش آماده کرده است‏» .

پس اگر حکومت و خلافت‏حق خاص على علیه السلام نبود، پس آن همه احتجاجات و مبارزات در این باره براى چه بود؟

نوعى جدل منطقى

اگر حکومت و خلافت‏حق خاص على علیه السلام بود، پس چرا آن حضرت در بعضى جاها به آرا و بیعت مردم و شورا استدلال کرده است؟ چنان که در نامه‏اى به معاویه مى‏نویسد:

«انه بایعنى القوم الذین بایعوا ابا بکر و عمر و عثمان على ما بایعوهم علیه، فلم یکن للشاهد ان یختار و لا للغائب ان یردوانما الشورى للمهاجرین و الانصار فان اجتمعوا على رجل و سموه اماما کان ذلک لله رضى فان خرج على امرهم خارج بطعن او بدعة ردوه الى ما خرج منه فان ابى قاتلوه على اتباعه غیر سبیل المؤمنین و ولاه الله ما تولى...» . (17)

همان کسانى که با ابوبکر و عمر و عثمان بیعت کردند با همان شرایط و کیفیت‏با من بیعت نمودند. بنابراین، نه آن‏که، حاضر بود (هم اکنون) اختیار فسخ دارد و نه آن‏که، غایب بود اجازه رد کردن. شورا فقط از آن مهاجران و انصار است اگر آنها متفقا کسى را امام نامیدند خداوند راضى و خشنود است. اگر کسى از فرمان آنها با طعن و بدعت‏خارج گردد او را به جاى خود مى‏نشانند و اگر طغیان کند با او پیکار مى‏کنند; چرا که از غیر طریق مؤمنان بیعت کرده و خدا او را در بیراهه رها مى‏سازد.

عده‏اى از علماى اهل سنت از جمله ابن ابى الحدید (18) براى عدم نص به خلافت على علیه السلام و این که امامت‏به اختیار امت هم منعقد مى‏شود، به این فقرات از نامه‏ى آن حضرت تمسک جسته‏اند.

 ابن ابى الحدید پس از نقل جریان سقیفه در شرح سخن امام (19) مى‏گوید: اگر نص صریحى به وصیت پیغمبر نسبت‏به امام علیه السلام بود امام باید با آن استدلال مى‏کرد و وصیت پیامبر را یاد آور مى‏شد و به دلیل وصیت پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم مقام خلافت را از آن خود مى‏دانست، در حالى که امام علیه السلام نه خود و نه یاران و شیعیانش به نص استدلال نکردند بلکه از طریق فضایل و مناقب امام به استدلال پرداختند.

بعضیها پا را از این فراتر نهاده این نامه امام را دلیل بر صحت و درستى خلافت‏خلفا گرفته‏اند; ولى همان‏گونه که مى‏دانیم این استدلال از دو جهت نادرست است:

نخست: این که در خطبه‏ها و سخنان امام فراوان آمده که حکومت آنها بر خلاف حق بوده است و خلافت و جانشینى رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم، مخصوص آن حضرت مى‏باشد و پیامبر شخصا او را تعیین فرموده است و این مطلب در جاى خود به تفصیل بیان شده است.

دیگر این‏که: این نامه را به معاویه نوشته شده و امام علیه السلام مى‏خواهد او را از طریق حرفهاى خودش محکوم نماید چرا که معاویه خود را منصوب از ناحیه «عمر و عثمان‏» مى‏دانست و استدلال مى‏کرد خلافت آنها صحیح است، زیرا مهاجران و انصار با آنان بیعت کرده‏اند; امام علیه السلام از همین نکته در این نامه استفاده کرده و یادآورى فرموده که طبق اظهارات خودت، مى‏بایست از فرمان من نیز تبعیت کنى، چرا که همان مهاجران و انصار با من نیز بیعت کرده‏اند و لذا جایى براى بهانه و عذر باقى نمى‏ماند و این صرف نظر از این معنى است که امام از ناحیه پیامبر و خدا منصوب به خلافت‏شده است.

غرض با توجه به نصوص فراوانى که درباره‏ى وصایت ائمه‏ى اطهار علیهم السلام از پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم وارد شده و با وجود استدلال و احتجاج زیاد که در منابع روایى و تاریخى آمده است، مى‏توان استنباط کرد، استدلال به آرا و بیعت مردم از طرف على علیه السلام و امامان دیگر نوعى جدل منطقى و ناظر بر این است که دیگران مشروعیت‏حکومت‏خود را ناشى از راى مردم مى‏دانستند. على علیه السلام و ائمه دیگر با منطق خود آنان استدلال کرده‏اند.

به این معنى منظورشان این بود، از هر چیز دیگر از قبیل، وصایت، لیاقت، افضلیت و اصلحیت گذشته، اگر همان استناد به آراى مردم را که مورد استناد دیگران است، ملاک باشد ما هم با آرا و بیعت مردم انتخاب شده‏ایم. به این معنى امام با این بیان مى‏خواسته پشتوانه‏ى مردم و مقبولیت اجتماعى خویش را به معاویه اعلام نماید.

وصایت و شورا دو اصل اسلامى

در اینجا حساس‏ترین مسایل مذهبى و تاریخى اسلام و اساسى‏ترین اختلاف تشیع و تسنن مطرح مى‏شود و از آن دو: یکى اصل «وصایت‏» و «نص‏» را ملاک تعیین امام بر امامت مى‏داند و اصل «شورا» و «بیعت‏» را انکار مى‏کند و دیگرى به عکس، منکر «نص‏» و «وصایت‏» است و «شورا» را ملاک تعیین حاکم مى‏داند به این معنى شیعه معتقد است پیامبر در موارد بسیارى على علیه السلام را به عنوان «وصى‏» و خلیفه خویش معین کرده است و نه تنها از جانشین خود بلکه تا دوازده وصى و خلیفه‏اش نام برده و آنان را به امامت منصوب نموده است. (20) اساسا به عقیده شیعه «امامت‏» مانند «نبوت‏» است و عقیده دارند که امام را نیز باید خدا تعیین کند چنان که «نبى‏» را او معین مى‏کند. به این معنى مقام امامت همانند «مقام نبوت‏» است لذا امام را باید با پیامبر اکرم و امامت را با رسالت او تشبیه کرد نه با مقامهاى دیگر، در نظامهاى غیر اسلامى.

بنابراین با این شرایط، تعیین دیگرى به خلافت‏یا رهبرى (اجتماعى سیاسى) جامعه مثل این است که در عصر پیامبر اسلام، او را به عنوان پیامبرى قبول کنیم همچون مسیح، و شخص دیگرى را به حکومت‏به عنوان امپراتور اسلام برگزینیم.

علماى اهل سنت‏به استناد قول عایشه منکر وصیت هستند و در تعیین خلیفه به اصل شورا استناد مى‏کنند چنان که شیخ ازهر شیخ محمود شلتوت، در بحث‏خود درباره‏ى عقاید و قوانین اسلامى، معتقد است که:

 «...انتخاب خلیفه و امام در اسلام با تصویب خدا و به دستور پروردگار نمى‏باشد که او را نیروى الهى مدد کند، تا کارهاى مسلمانان اداره شود و همچنین خلیفه داراى قدرت یزدانى نیست تا مردم به هر نحوى که باشد از او اطاعت نمایند، خلیفه هم مانند سایر افراد مسلمانان است و اعمال و رفتارش باید مبتنى بر اصول دین اسلام و اوامر پروردگار باشد» . (21)

  پس شیعه «بیعت‏» و «شورا» را منکر است و به جاى آن به «وصایت‏» تکیه مى‏کند، بر خلاف سنى‏ها که «وصایت‏» را انکار مى‏کنند و به «شورا» استناد دارند. ولى اگر این دو اصل درست تحلیل شود، خواهیم دید، هیچ کدام از این دو اصل مغایر یکدیگر نیست و هیچ یک مجعول و غیر اسلامى هم نمى‏باشد.

«شورا» یک اصل اسلامى است‏با قطع نظر از عمل خود پیامبر، در قرآن و حدیث‏به آن تصریح شده است و همچنین هیچ مورخى و دانشمند منصفى هم نمى‏تواند منکر «وصایت‏» پیامبر درباره‏ى على علیه السلام باشد، به این معنى امامت على علیه السلام زاده‏ى ملاکهاى سیاسى نظیر: بیعت، وراثت و کاندیداتورى نیست. امام بودن على علیه السلام علاوه بر لیاقت و شایستگى خودش با تنصیص الهى و با وصایت پیامبر است; او امام است‏خواه منتخب مردم باشد یا نباشد و هیچ کس حق ندارد براى گزینش او اعتراض نماید و از اطاعت او سرپیچى کند.

وصایت‏یک اصل ما فوق شورا

در نظام سیاسى اسلام، تعیین امام و خلیفه، به یکى از دو طریق انجام مى‏گیرد:

  1. وصایت .
  2. شورا.

اگر در این دو مفهوم عمیق فکر کنیم، مى‏بینیم این دو ملاک در عرض هم نبوده و بلکه در طول هم مى‏باشد به این معنى در یک مرحله، ملاک تعیین امام «وصایت‏» است و در مرحله دیگر «شورا» است. به اصطلاح «شورا» در جایى اعتبار دارد که «وصایت‏» و «نص‏» در کار نباشد; زیرا «شورا» در اسلام در امرى صحیح است که حکم آن در قرآن وحدیث‏بیان نشده باشد.

قرآن مجید در برخى از آیات یادآور مى‏شود که: «ما کان لمؤمن ولا مؤمنة اذا قضى الله و رسوله امرا ان یکون لهم الخیرة...» . (22) «هرگز شایسته نیست که افراد با ایمان در برابر انتخاب و گزینش الهى مقاومت نشان دهند و خود فرد دیگرى را انتخاب کنند» .

پس بر فرض ثبوت «نص‏» و «وصایت‏» در قرآن و حدیث هرگز نوبت‏به «شورا» نمى‏رسد و تعیین امام به امامت منحصرا «نص‏» و «وصایت‏» مى‏باشد. دوران وصایت هم یک دوران محدودى است و لذا امامان اهل بیت‏یا اوصیاى پیامبر بیش از 12 تن نیستند تا هنگامى که جامعه اسلامى به مرحله رشد سیاسى و فکرى و خودآگاهى عمومى برسد و شماره افراد با شماره آرا برابر شود و در این مرحله است که جامعه مى‏تواند قدرت استقلال اجتماعى و سیاسى خود را به دست آورد و خود مستقیما مسئولیت ادامه مسیر نهضت را به دست گیرد و برجسته‏ترین فرد را به عنوان حاکم برگزیند، در این مرحله است که جامعه به آستانه دموکراسى واقعى مى‏رسد.

 پس از پایان دوران «وصایت‏» ، دوران «شورا» یا به اصطلاح امروز دوران دموکراسى آغاز مى‏گردد و در این حال است که انتخاب رهبر و پیشواى امت‏با ضوابطى که در شرع بیان شده است، حق مسلم امت است و این ملاک همیشگى تعیین امام، در نظام سیاسى اسلام است .

دموکراسى دشمن دموکراسى

پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم در آن محیط منحط و آلوده‏اى که مبعوث شده بود، تمام هدفش این بود که جامعه را بر اساس مکتب حیاتبخش و سازنده خود، بپروراند و نظام از هم گسیخته آن جامعه را تجدید بنا نماید اما در پایان عمر خود مى‏بیند هنوز ریشه‏هاى جاهلى و عناصر انحرافى در اعماق آن نیرومند است و هنوز دستهایى هستند که به سادگى این جامعه را به طرف خود مى‏کشانند و هنوز میکروبهاى خطرناک مزمن در وجدان پنهان مردمش باقى مانده است و عوامل ارتجاعى که در

دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد پیامبر و خلافت

تحقیق در مورد پیامبر

اختصاصی از فی بوو تحقیق در مورد پیامبر دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)


تعداد صفحه:36

فهرست مطالب

) پیامبران تبلیغی

مقدمه

الف) پیامبران قومی وقبیله ای

) پیامبران صاحب شریعت

1- خاتمیت در قرآن واحادیث

2- مبانی ختم نبوت

1/2- جهانی بودن وجامعیت دین اسلام

ب ) شواهد تاریخی

ج) جامعیت دین اسلام

 

مقدمه

  در طول تاریخ پیامبران زیادی برای هدایت بشر ورساندن پیام الاهی به گوش انسان ها برانگیخته شدند.ودر این راه زحمات فراوان متحمل شده وبرخی جان خویش را از دست دادند. وظیفة اصلی همة پیامبران دعوت مردم به پرستش وعبودیت وتوحید ونیز تبیین مسئلة معاد وجهان آخرت بود.هر پیامبری که مبعوث می شد علاوه بر وظایف اصلی خویش وظیفه داشت پیامبر قبل از خود را تصدیق وبشارت آمدن پیامبر بعدی را به امت خود بدهد. واین روند ادامه داشت تا زمان پیامبر اسلام(ص) که خاتم پیامبران بود . در این فصل دلایل خاتمیت اسلام را به تفصیل بررسی خواهیم کرد. اما قبل از آن باید توجه داشت که پیامبران با توجه به نوع مأموریتی که داشتند به چنددسته تقسیم می شوند که این تقسیم بندی به شرح زیر است:

الف) پیامبران قومی وقبیله ای

 حوزة مأموریت ایشان محدود به قوم وقبیلة خود می شدصاحب کتاب آسمانی وشریعت نبودند . پیامبران قبل از حضرت نوح(ع) از این دسته اند.

ب) پیامبران تبلیغی

 خود صاحب شریعت نبودند و وظیفة ایشان تبلیغ شریعت پیامبران صاحب شریعتی مثل حضرت نوح، ابراهیم، موسی و عیسی(ع) بود.پیامبرانی مثل حضرت هود ، صالح ، لوط اسحاق ، اسماعیل و... از جملة پیامبران تبلیغی اند.

ج) پیامبران صاحب شریعت

 دارای کتاب آسمانی بوده ووظیفة آنها تبلیغ دین خدا در کل عالم می باشد. در قرآن نام پنج تن از این پیامبران ذکر شده است ولی احتمالًا تعداد ایشان بیشتر است.

     در رابطه با این مسئله که کدام یک از این ادیان جهانی است.بین دانشمندان اسلامی اختلاف نظر وجود دارد. عده ای معتقدند همة پنج شریعت پیامبرانی که نامشان در قرآن ذکر شده است جهانی است. ولی عدة دیگر معتقدند فقط دین اسلام که خاتم ادیان است جهانی می باشد وسایر ادیان برای یک قوم خاص آمده اند.

    در هر حال یکی از ویژگی های اسلام عمومی بودن وجهانی بودن آن است.غیر از این ویژگی، اسلام ویژگی دیگری به نام خاتمّیت دارد. که سایر ادیان این ویژگی را ندارند. ومسئلةخاتمیّت به صراحت در قرآن وروایات ذکر شده واز اصول مسّلم دین ماست ولی با این همه در این رابطه ابهاماتی وجوددارد که باید پاسخ داده شود. ازجمله چرا خداوند به هر دو نوع نبوت تشریعی و تبلیغی پایان داد؟ چراارسال قوانین الاهی از طرف خداوند قطع شد؟ تکلیف نیازهای جدید بشر چه می شود؟

دانشمندان بزرگ شیعه مانندعلامه طباطبایی ، شهید مطهری ، محمد باقر صدر و....به این سئوالات وسایر شبهات پاسخ داده اند. وثابت نموده اند در اسلام مکانیسم هایی وجود دارد که پاسخ گوی همة نیازهای انسان در همه ادوار می باشد.

1- خاتمیت در قرآن واحادیث

    مسئله خاتم الانبیاء بودن پیامبر اعظم اسلام(ص) در یکی از آیات قرآن آمده است:

ما کانَ محمَّدٌ اَبا اَحَدٍ مِنْ رِجالِکُمْ وَلکِنْ رَسُولُ اللهِ وَخاتَمَ النَّبِیِّینَ وکانَ اللهُ بِکُلِّ شَیْئٍ عَلیماً(محمد پدر هیچ یک از مردان شما نیست، ولی فرستادة خدا وخاتم پیامبران است وخدا همواره برهر چیزی داناست.احزاب/40)

این آیه به صراحت بر خاتم الانبیاء بودن پیامبر(ص) دلالت داشته واین مسئله را بیان  نموده است. غیر از این آیه در قرآن آیات متعدد دیگری در این رابطه وجود دارد.

پیامبر اسلام(ص) خطاب به امام علی(ع) فرمودند( آیا نمی خواهی جانشین من باشی ، همان گونه که هارون نسبت به موسی(ع) چنین نقشی داشت؟ البته با این تفاوت که پس از من هرگز پیامبری نخواهد آمد)

2- مبانی ختم نبوت

1/2- جهانی بودن وجامعیت دین اسلام

     همان گونه که گفته شد جهانی بودن اسلام برسایر ادیان ترجیح دارد.این مسئله با توجه به دلایل زیر قابل اثبات است . الف)آیات قرآن

     آیات فراوانی وجود دارد که ثابت می کند دین اسلام مربوط به قوم وملت خاصی نیست مانند:

* قُلْ یا اَیُّهَا النّاسُ اِنِّی رَسُوِلُ اللهِ اِ لَیْکُمْ جَمیعَاً(بگو ای مردم من فرستادةخدا به سوی همة شما هستم.اعرف/158)

* وَما اَرْسَلْناکَ اِلاّ رَحْمَتً لِلْعالَمِینَ(ای پیامبر تو را نفرستادیم، مگر آنکه برای جهانیان مایة رحمت باشی.انبیاء/107)

ب ) شواهد تاریخی

    علاوه برآیات قرآن شواهد دیگری در این رابطه وجود دارد.ازجمله نامه های پیامبر اسلام به سران کشورهای ایران، روم، حبشه، یمن وحتی نامه های ایشان به سران قبایل وطوایف مستقل

ج) جامعیت دین اسلام

    دستورات دین مبین اسلام دارای جامعیت عام است یعنی شامل یک یا چند موضوع خاص نمی شود. بلکه همة ابعاد وجوانب زندگی بشر را دربر می گیرد. اسلام هم به جنبه های مادی و هم به جنبه های معنوی زندگی بشر توجه خاص داشته است. واز این بابت نقصی ندارد.

د) عمومیت زمانی

    دستورات وتعالیم اسلام علاوه بر جامعیت دارای عمومیت زمانی هستند. یعنی مربوط به یک زمان مشخصی نبوده ومردم در همة قرون واعصار می توانند از این تعالیم استفاده کنند.

2/2- مراتب دین از نظر قرآن

    قرآن کریم ماهیت وحقیقت دین را یکی می داند. وآن اسلام است. اِنَّ الدّینَ عِنْدَ اللهِ الاِسلامُ(همانا دین نزد خداوند اسلام است.آل عمران /19) منظور از این کلام قرآن کریم این است که همة فرستادگان خداوند محتوای برنامه هایشان یکی است وهمة آنها قصدشان هدایت مردم به سمت کمال بوده است. البته در برخی موارد ادیان با هم اختلاف داشته اند که این اختلافات به حسب نقص وکمال است، نه تضاد. به این معنا که: چون سطح استعدادهای امت های قبل از اسلام ونحوه زندگی آنها متفاوت بوده است از این جهت دستورات دینی ومقررات الاهی با هم متفاوت اند.

    این مسئله از جهت دیگر نیز قابل بررسی است . وآن شخصیت عرفانی انبیاء است. یعنی هر پیامبری به هر اندازه که توانسته به مکاشفه برسدبه همان اندازه توانسته است از معارف الاهی دریافت نموده وبه مردم ابلاغ کند. ولذا چون پیامبر خاتم توانستند به آخرین حدّ از مکاشفه برسد، جای مکاشفة جدید برای انسان دیگری باقی نمانده است. پس پیامبر خاتم آن پیامبری است که جمیع مراتب مکاشفه را طی کرده ومرحلة طی نشده ای باقی نگذاشتند.واسلام به عنوان دین کامل توسط مکاشفة تامّة محمدی(ص) به مردم همة قرون واعصار ابلاغ گردید.

3- فلسفه وحکمت ختم نبوت تبلیغی

     همان گونه که می دانیم عدة کمی از انبیاء پیامبران تشریعی هستند. واکثر پیامبران تبلیغی بوده و وظیفة آنها تبلیغ دین انبیاءصاحب شریعت بوده است .

سئوال: چرا با اسلام نبوت تبلیغی نیز پایان یافت؟ آیا لازم نبود انبیاء تبلیغی دین پیامبر خاتم را ادامه داده ونسبت به تبلیغ وترویج دین اسلام اقدام نمایند؟

  پاسخ :یکی از دلایل تجدید نبوتها مخصوصاً نبوتهای تبلیغی تحریف واز بین رفتن کتاب ها ومعارف الاهی بوده است. این تحریف ها یا سهوی صورت گرفته یا عمدی انجام شده است.در هر حال مردم چون توان حفظ دین از خطرات را نداشتند وجود پیامبر جدیدلازم می شد.ولذا کتاب های مقدس پس از هر تحریف صلاحیت خود را به عنوان راهنمای بشر از دست می دادند.وپیامبران جدید می آمدند تا تعالیم تحریف شده واز بین رفته را اصلاح یا احیا نمایند.ولی در زمان پیامبرخاتم مردم به اندازه ای از رشد وبلوغ فکری رسیده بودند که بتواننداز دین خدا وتعالیم پیامبرشان محافظت نمایند.

4- فلسفه وحکمت ختم نبوت تشریعی

    در رابطه با علت های ختم نبوت تشریعی دو مسئله قابل بررسی است

.مسئلة اول: اسلام ومقتضیات زمان،

مسئلة دوم : ویژ گی های سیستم قانون گذاری در اسلام وپویائی آن

1/4- اسلام ومقتضیات زمان

    سئوال مهمی که دراینجا مطرح شده این است که اسلام چگونه می تواند با قوانین ثابت خود، نیازهای متغیر مردم در همة قرون واعصار را برآورده سازد؟وانسانی که برخلاف حیوانات دارای قدرت فکر واندیشه است وقادر است دائماً نیازمندی های خودرا در زمان های مختلف  تغییر دهد. چگونه می تواند با اسلام که احکام ثابتی دارد زندگی کرده وبه کمال برسد؟

پا سخ: در پاسخ به این سئوال باید گفت:اینکه نیازهای انسان در زمان های مختلف متفاوت است امری بدیهی وپذیرفتنی است.ولی با این حال احکام اسلام به گونه ای است که می تواندپاسخگوی نیازهای متغییر بشر در زمان های مختلف باشد.زیرا نیازهای بشر دو دسته اند. دستة اول نیازهای اوّلی وثابت ودستة دوم نیازهای ثانوی ومتغیّر، نیازهای ثابت خود سه دسته اندالف) نیازهای جسمانی مانندنیاز به غذا وپوشاک ومسکن  ب) نیازهای روحانی مانندنیاز به علم و پرستش وزیبایی

ج)نیازهای اجتماعی مانندنیاز به معاشرت ، مبادله ، عدالت وآزادی  ونیاز های متغییر انسان  ازنیازهای ثابت او سرچشمه گرفته، اما در طی زمان تغییر میکنند. مانند نیازمندی انسان به ابزار و وسایل ،در واقع نیازهای اولیه بشر محرک او به سمت توسعه وکمال اند ونیازهای متغییر او ناشی از توسعه وکمال اند. نیازهای ثابت نه تغییر می کنند ونه از بین می روند بلکه همیشه ثابت وزنده اند. در واقع این نیازهای ثانویه ومتغییر اند که در حال تغییرند. در اسلام برای نیازهای ثابت، قوانین ثابت وبرای نیازهای متغییر قوانین متغییر وجود دارد.وقوانین ثابت روح قوانین متغییر هستند. توسعه تمدن بشر قوانین  متغیر را ممکن است تغییر دهد. مانند تغییراتی که در قوانین راهنمایی ورانندگی به وجود می آید ولی قوانین ثابت تغییر نمی کنند ونیازی هم به تغییر ندارند . قوانین ارث ، ازدواج ، دیات و.... لذا انسان در پرتو قوانین ثابت الاهی میتواند نسبت به ایجاد ویا تغییر در قوانین متغییر اقدام نماید. واین قوانین ثابت پاسخگوی نیازهای بشر در همة قرون واعصار باشند.

2/4- ویژگی های سیستم قانون گذاری در اسلام وعناصر پویایی آن

    یک قانون جاودانه مانند اسلام اگر بخواهد برای تمام قرون واعصار برنامه ارائه دهد باید از یک نوع دینامیسم وتحرک وانعطاف پذیری بهره مند باشد. برای اینکه بفهمیم که اسلام چگونه باداشتن قوانین ثابت از پویایی وتحرک برخوردار است ،لازم است ویژگی های سیستم قانون گذاری اسلام که تضمین کننده جاودانگی آنست بررسی شود

الف ) عقل عامل مهم قانون گذاری

    عقل درمنابع دینی به ویژه در قرآن کریم بسیار مورد توجه قرار گرفته است. واژه عقل ،تفکر ،تدبر صدها بار در قرآن به کار رفته است . در اسلام عقل به عنوان یک اصل ومبداء برای قانون گذاری به رسمیت شناخته شده است فقیهان منابع فقه راچهار چیز می دانند (کتاب، سنت ،عقل، اجماع)که عقل درردیف کتاب خداوند مورد توجه قرار گرفته است. فقهای اسلامی عقل وشرع را مکمل یکدیگر می دانند .علت اینکه عقل در اسلام جایگاه ویژه دارد این است که قوانین دینی باواقعیت زندگی انسان سروکاردارند واحکام اسلامی مبتنی بریک سلسله مصالح ومفاسد زمینی است وکشف این مصالح ومفاسد دردسترس عقل بشری است. بنابراین مبتنی بودن احکام برمصالح ومفاسد زمینی ،به عقل مجتهد این امکان رامی دهد که در شرایط مختلف زمانی ومکانی ،فتواهایی بدهد ودر واقع کشف کند که چه چیزی در یک زمان حلال است ودرزمان دیگر حرام ،در یک زمان واجب است ودرزمانی دیگر مستحب .

ب) اجتهاد قوة محرکة اسلام

    شهید مطهری معتقد است اجتهاد قوه ای است که می تواند اسلام رابا مقتضیات زمان هماهنگ کند . اسلام می تواند بین قوانین ثابت وقوانین متغیر زندگی بشر هماهنگی ایجاد کند . اجتهاد از رموز پویایی اسلام وعامل حضور دین در همه زمینه ها وعرصه های زندگی انسان است. ابن سینا در الهیات شفا می گوید (کلیات اسلامی ثابت ولایتغیر ومحدود است واما حوادث ومسائل نامحدود ومتغیرند ودر هر زمانی مقتضیات مخصوص خودرادارد.به همین جهت ضرورت دارد که در هرعصر وزمانی گروهی متخصص وعالم برکلیات اسلامی ومعارف به مسائل وپیش آمدهای زمان ،عهده داراجتهاد واستنباط حکم مسائل جدید از کلیات اسلامی بوده باشد. )

ج) احکام اسلامی  برمصالح ومفاسد واقعی مبتنی است

    هردستوری که از جانب خداوند به بشر ابلاغ شده است اگردارای مصلحتی است ،انسان مکلف است این دستورات راانجام دهد وخداوند آنرا واجب نموده است واگر مفسده ای در آن باشد انسان مکلف است از آن دوری کند وحکم حرمت دارد . (حرام است) در واقع قوانین دینی در عین آسمانی بودن، زمینی هستند وبراساس مصالح یامفاسد زندگی بشر وضع شده اند البته مفاسد ومصالح مراتبی دارد ومراتب مختلف تابع شرایط زمان ومکان است . به این معنی که ممکن است کار حرامی در شرایط اضطراری انجام شده وهیچگونه مشکلی برای شخص انجام دهنده هم پیش نیاید مثلا دست زدن به نامحرم، حرام است. ولی اگر نامحرمی تصادف کند ودر حال مرگ باشد وبرای نجات جان او چاره ای جز دست زدن به بدن او نباشد،  در این صورت دست زدن واجب می شود. این باب رافقها به نام (تزاحم بین احکام) مطرح کرده اند. یعنی حکمی مزاحم حکم دیگرشود . ملاک تشخیص در موارد تزاحم نیز عقل انسان است یعنی عقل به ما می گوید که در چه شرایطی چه فعلی لازم تر است انجام شود . پس بنابراین احکام اسلامی قابل انعطاف بوده ومبتنی بر مصالح ومفاسد واقعی هستند .

د) توجه اسلام به احکام اولیه وثانویه

    در اسلام احکام به اولیه وثانویه تقسیم شده اند . احکام اولیه احکامی هستند که باتوجه به نیازهای ثابت انسان وضع شده اند وجز در موارد اضطراری قابل تغییر نیستند مانند انجام عبادات ،حرام بودن قتل نفس، شراب خواری،خیانت در امانت و... اما احکام ثانویه احکامی هستند که در هنگام بروز ضرورتهای زندگی فردی واجتماعی وضع می شوند ودر حالاتی که مکلف نتواند به احکام اولیه عمل کند احکام ثانویه برای او وضع می شود. عواملی که موجب ساقط شدن احکام اولیه از انسان می شوند عبارتند از حرج ،اضطرار ضرر وضرار،تقیه،اهم ومهم، حفظ نظام واساس دین و...

در حقیقت وجود احکام ثانویه دردین اسلام عرصة انعطاف پذیری رفتاری راگسترش می دهد .

 

 

ه) عدم توجه به شکل وصورت ظاهری زندگی

    اسلام هرگز به شکل وظاهر زندگی نپرداخته است . آموزه های دین اسلام متوجه روح ومعنای زندگی بشر است . در اسلام یک وسیله مادی ویک شکل ظاهری نمی توان یافت که جنبه تقدس داشته باشد ومسلمانان وظیفه داشته باشند که آن شکل وظاهر راحفظ کنند . انسان برای رفع نیازهای خود به یک سری وسایل وابزار نیاز دارد . بنابراین باتغییر نیازها ابزار ووسایل نیز تغییر میکنند . از نگاه دین استفاده از ابزارهای جدید برای رسیدن به اهداف وتأمین نیازهااشکال ندارد . معیار تشخیص ابزارها ووسایل مناسب عقل است . مثلًا طبق آیه وَاَعِدُّوالَهُمْ مَااْسْتَطَعْتُمُ مِنْ قُوَّه ( وشما در مقام مبارزه با آنها خود را آماده کنید. انفال/60 ) نیرومند بودن دربرابرد شمن لازم است. اما وسایل وشکل نیرومندی درزمانهای مختلف متفاوت است . یک زمان شمشیراست وزمان دیگر سلاح های پیشرفته . اگر اسلام به اسب سواری یا تیراندازی تأ کید داردبه این دلیل است که اینها مصادیق وابزارهای نیرومند زمان خود بوده اند . امروزه عقل بشر تشخیص می دهد که ابزار روز برای نیرومند شدن چیست . پس عدم تأکید  اسلام روی مظاهر متغیر زندگی وتأکید روی مسائل کلی واساسی، زمینه رابرای سیّال بودن وغنای سیستم قانون گذاری وانطباق با مقتضیات زمان فراهم کرده است.

و) قوانین کنترل کننده

    در اسلام دو نوع قانون وجود دارد ،قوانین اساسی واصولی وقوانین مادی ،شهید مطهری می گوید ،قوانین اساسی برسایر قوانین حق وتو دارند. قوانین اسلامی تازمانی قابل اجرا هستند که به مرز ضرر وحرج نرسند مثلًا در اسلام گرفتن وضو برای اقامه نماز واجب است اما در جاییکه وضو برای انسان ضرری به دنبال داشته باشد لازم نیست. پس وجود قوانین کنترل کننده نیز از عوامل انعطاف دستورات وقوانین اسلامی در زمانهای مختلف است.

ز) اختیارات حکومت اسلامی

    اسلام به حاکم اسلامی اجازة دخالت مطلق در امور امت راداده است . حاکم می توان احکام لازم را برای ادارة جامعه صادر کند وبه اجرا بگذارد . این احکام پیرو شرایط جامعه اند واز این روی قابل تغییر ودگرگونی اند . ملاک احکام حکومتی ،مصلحت جامعه در چارچوب قوانین شرع است . طبق نظر اسلام حاکم اسلامی همان ولایتی را که خداوند به پیغمبرش عطا فرموده دارا می باشد. امام خمینی(ره) معتقدند ولی فقیه اگر دارای (علم وعدالت)باشد . همان اختیاراتی را که رسول اکرم (ص) درادارة جامعه داشت دارا می باشد. بنابراین حاکم اسلامی می تواند براساس مصالح اسلامی احکام جدید را صادر نماید. ودر مواردی که تشخیص دهید احکام حکومتی راصادر نماید.

                                                                   فصل پنجم : قلمرو دین

مقدمه

     یکی از مباحث مهم واساسی در عرصه دین شناسی وکلام جدید تعیین قلمرو دین وآموزه های دینی است. دربارة شناختن قلمرو ،اهداف ومقاصد دین واینکه دین در کجا وتاکجادست بشر رامی گیرد واورا راهنمایی می کند وآیا دین برای هدایت انسان درزندگی معنوی ،فردی وخصوصی آمده است یابرای هدایت انسان در همة ابعاد زندگی ،دورویکرد وجود دارد            الف) سکولاریسم                 ب) قلمرو دین اسلام 

الف) سکولاریسم

       سکولاریسم باهویت امروزی اش ،مولود غرب مسیحی است . چکیده پیام سکو لاریسم این است که باید دین اززندگی دنیوی واجتماعی انسان حذف شود وبه زندگی معنوی وفردی اختصاص یابد. یعنی پاسخ به مسائلی مثل اقتصاد ،سیاست،تربیت،مدیریت وسایر امور اجتماعی برعهده عقل وعلم گذاشته شده است. ولذا امروزه دین در غرب به مقوله هایی مثل مناسک واخلاق وکلیسا اختصاص می یابد.

1- علل وعوامل ظهور سکولاریسم 

     اندیشه سکولاریسم معلول علل وعوامل مختلف است بعضی از این علل مربوط به خود دین مسیح است وبرخی دیگر مربوط به حوادث ورخدادهای تاریخی واجتماعی وبرخی دیگر مرتبط با اصول ومبانی نظری ومعرفتی اندیشمندان غربی است.

1/1 – محتوای متون دینی مسیحیت

    درمتون دینی مسیحیان شواهد فراوانی برجدایی دین از حکومت وجود دارد . طبق این متون حضرت عیسی (ع) پیشنهاد مردم برای حکومت رانپذیرفت واز تشکیل حکومت پرهیز کرد وگفت (پادشاهی من از این جهان نیست . انجیل متی / شماره 18) برخی حواریون دین مسیح نیزکه در این دین تقدس دارند برعدم حکومت تأکید دارند  قدیس آگوستین( 340-354 /م) نظریه دوشهر (شهر خدا وشهر دنیا) رامطرح کرد وگفت: برای شهر دنیا پادشاهی وبرای شهر خدا نیز پادشاهی دیگر است . بنابراین اندیشه جدایی نهاد دین (کلیسا) از نهاد حکومت از متون تحریف شدة دین مسیحیت ناشی شده است.

2/1- نداشتن قوانین اجتماعی وحکومتی در دین مسیح

    وقتی یک دین می تواند ادعای حضور ودخالت در صحنة سیاسی واجتماعی راداشته باشد که دارای قوانین ونظام سیاسی ، اجتماعی باشد. در حالیکه در متون دینی دین مسیح تنها دستورات فردی وجود دارد.

3/1- فساد مالی واخلاقی در دستگاه کلیسا

    کلیسا به علت روی آرودن به مسایل مالی مثل فروش آمرزش نامه ، فروش بهشت و....  به شدت جذب مسایل مالی شده ولذا از اساس دین فاصله گرفت ،از طرفی قانون تجرد که پاپ گرگوریوس هفتم آن رادرسال( 1074 /م ) به کشیشان تحمیل کرد باعث شد که بسیاری از کشیشان که از ازدواج محروم شدند به مسایل خلاف اخلاق وروابط پنهانی روی آورده وحتی بسیاری از آنها به علت ابتلا به بیماری ایدز ازدنیا بروند.

4/1- جزمیت وخشونت کلیسا وجنبش اصلاح دینی

    انعطاف ناپذیری وجزم گرایی ،تعصب ،نقد ناپذیری  ورفتارهای خشونت آمیز کلیسا بامخالفان که چهره واقعی آن در قرون وسطا نمایان شده است باعث شد برخی از دانشمندان ومتفکرین غربی دین را مانع پیشرفت وترقی معرفی کرده ودر نتیجه زمینه انزوای دین ورشد سکولاریسم فراهم شد. ویل دورانت می گوید دربین سالهای (1480تا1488/م)در مدت 8 سال 8800 نفر توسط کلیسا سوزانده شدند و 96494 نفر به کیفرهای مختلف محکوم شدند.دانشمندانی مثل گالیله، راجر بیکن، ژان ژاک روسو و.... محکوم شدند. این برخوردها ومفاسد که توسط کلیسا صورت گرفت باعث بوجود آمدن نهضت اصلاح دینی وحذف دین از صحنه های اجتماعی وسیاسی شد. ودر نتیجه زمینه رشد وتوسعه تفکر سکولاریسم  رافراهم کرد . نهضت اصلاح دینی به دست (دانته) باتشکیک در مشروعیت حکومت کلیسا آغاز وبا متفکرانی مثل ویلیام اکام ،جان ویکلیف ومارتین لوتر ادامه یافت علاوه بر اینها عوامل دیگری مثل تشکیک در متون دینی مقدس ورشد علم وصنعت نیز در این مهم نقش داشته اند.

 ب) قلمرو دین اسلام

    در مورد قلمرو دین اسلام ،بین دانشمندان مسلمان اختلاف نظر وجود دارد وهرکدام سعی کرده اند به گونه ای واز زاویه ای به این موضوع نگاه کنند . آیا دین اسلام منحصر درزندگی دنیوی مردم است؟ یازندگی اخروی آنها ؟ویااسلام هم برای دنیای مردم وهم برای آخرت مردم برنامه دارد؟ برای مشخص شدن این مسایل وپاسخگویی به این سوالات بایستی هدف بعثت انبیا رابررسی کرد. دررابطه با هدف بعثت پیامبران سه رویکرد دربین مسلمانان وجود دارد ومسلمانان هدف بعثت را به سه شکل تفسیر کرده اند.

1- تفسیر دنیا گرایانه دعوت انبیاء

    این تفسیر روی سه هدف عدالت اجتماعی ،رفاه وآبادانی ورهایی از اضطراب ورنج دائمی زندگی دنیوی متمرکز شده است . طرفداران این تفسیر معتقدند بقای نوع بشر در برقراری عدالت اجتماعی است ،این گروه معتقدند برقراری عدالت اجتماعی فقط به وسیله انسانهای برگزیدة خداوند محقق می شود . براین اساس پیامبران مردم رابه سوی بهبود وضع معیشی ،آبادانی دنیای مادی وبرخوردارساختن انسان از مواهب طبیعی وکاهش رنج فراخوانده اند.

نظریه (دین برای دنیای بهتر ) تفسیری از هدف بعثت است که از طرف برخی مصلحان اسلامی مطرح شده است.

نقد وبررسی :

    در نقد این تفسیر باید گفت :

 اولاً پرداختن به امور دنیای مردم هدف فرعی بعثت پیامبران است نه هدف اصلی بعثت

 ثانیاً در تعالیم انبیاء پرداختن به مسایل قدسی ، عالم غیب وسعادت اخروی وگرایش به اخلاق آنچنان فراوان است . که نمی توان از آنها چشم پوشی کرد

ثالثاً اگر نظریه (دین برای دنیای بهتر)به عنوان تمام هدف انبیاء بیان شود در واقع مقام پیامبران از فرستادة خدابه یک مصلح اجتماعی تنزل داده شده است واین درشأن پیامبران نیست ولذا این دیدگاه ناشی از عدم شناخت هویت پیام پیامبران است ونزد دانشمندان مسلمان طرفداری ندارد.

2- تفسیر آخرت گرایانه دعوت انبیاء

    جدایی مطلق دین از اموردنیا ونفی هرگونه کارکرد دنیوی از ساحت ادیان،نزد اندیشمندان مسلمان به صورت نظریه رسمی وجود ندارد گروهی از اندیشمندان مسلمان نقش دین در حیات دنیا ومعیشت دنیوی را به صورت امری طفیلی مطرح نموده اند . عده ی دیگری دین راتنها برای آخرت می دانند وامور مربوط به سیاست ،حکومت ،قدرت اقتصاد، فرهنگ و... رابه خود مردم واگذار نموده اند ،معتقدند دین آمده است تاامور اخروی مردم را سروسامان دهد وپرداختن به امور دنیا در شأن دین نیست

3- تفسیر جامع گرایانه دعوت انبیاء

    طبق این تفسیر تعالیم پیامبران همة شئون زندگی بشر اعم از زندگی دنیا وآخرت راشامل می شودو پیامبر اعظم (ص) به دلیل خاتم بودن ،پیامی جامع وکامل برای بشرآورده است. طبق این تفسیر خداوند حداکثر آنچه که مورد نیاز بشر است به او ارزانی داشته است ،دین پاسخگوی همة مسائل است. و به گونه ای به هدایت انسان مدد رسانده ودررشد وکمال انسانی مؤثر است. البته متکلمان اسلامی از قرن هفتم هجری به بعد به این مسئله پرداخته ومعتقد شدند نبوت شامل همه اموردنیوی واخروی انسانها می شود. فخررازی ونیز کمال الدین میثم بن علی بحرانی (699ق)نظراتی ارائه نموده اند. که به نظر ایشان هدف ارسال پیامبران اصلاح وضع معیشتی ومعاشرتی انسان درزندگی این جهانی وسعادت اخروی است.

فاضل مقداد ، ملاصدرا ،علامه طباطبایی ، شهید مطهری ،شهید صدر وامام خمینی (ره) از جمله کسانی هستند که به دیدگاه جامع گرایانه دعوت انبیاء اعتقاد دارند.

دلایل ارائه دهندگان نظریه جامع گرا

الف)دلایل برون دینی

1- برهانهای ارائه شده توسط حکیمان اسلامی برای اثبات نبوت به جامعیّت دعوت پیامبران تأکید دارند وبیشتر به بعد اجتماعی زندگی بشر وحقوق متقابل انسانها وبرقراری عدالت اجتماعی تأکید نموده اند وطبیعی است اجرای عدالت بخشی دردنیا وبخشی در آخرت محقق می شود.

2- مخاطب پیام پیامبران انسان است وچون زندگی انسان محدود به دنیا نیست وبخشی از زندگی بشر در آخرت است پس دعوت انبیاء هم به امور دنیا وهم به امور آخرت می پردازد

3- تصویر متفکران شیعه واهل سنت از امامت تصویر جامعی است وامامت شامل اموردین ودنیای مردم است پس نبوت که قبل از امامت است نیز باید اینگونه باشد.

ب)دلایل درون دینی

      دربحث دلایل درون دینی نظریه جامع گرایی بعثت پیامبران چند مطلب قابل بررسی است که درذیل به بررسی بیشتر این مطالب می پردازیم.

 1- اهداف پیامبران درقرآن

   قرآن کریم اهداف مختلفی رابرای پیامبران بیان نموده است از جمله

1/1 – دعوت به پرستش خداوتوحید

توحید هدف مشترک همة انبیاء الهی وکتب آسمانی است.

*وَما اَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ  مِنْ َرسُولٍ اِلّا نُوحِی اِلَیهِ اَنَّهُ لا اِلهَ اِلّا اَنَا فَاْعْبُدُونِ  (وما هیچ رسولی را نفرستادیم مگر آنکه به او وحی کردیم که بجز من خدایی نیست تنها مرا به یکتایی پرستش کنید . انبیا/ 25 )

2/1- دعوت به معاد    

3/1- تعلیم وتربیت

4/1- دعوت به تز کیه و تقوا

5/1- آزادی انسان

6/1- برقراری عدالت اجتماعی

7/1- اصلاح جامعه ومبارزه با مفاسد اجتماعی

 

2- سیره عملی پیامبر اسلام

    از دلایل محکم وروشن درون دینی مبنی بر گسترة قلمرو دین اسلام شیوة عملی پیامبر اسلام (ص) است. پیامبر (ص) درزمان خود حکومت تشکیل دادند وولایت وحاکمیت مردم راعهده دار شدند. برای ولایات حاکم ووالی تعیین کردند،قضاتی برای قضاوت منصوب نمودند. حدود اسلام راجاری ساخته وقوانین رااجرا کردند،پیمان نامه ها و عهدنامه های مختلفی رامنعقد کردند. تشکیلات منظمی برای دریافت مالیات ایجاد کردند. اقدام به سازماندهی ارتش نمودند . پس پیامبر اعظم اسلام (ص) برای همة زمینه ها وشئون زندگی مردم اعم از سیاسی ، اجتماعی ،اخلاقی ودینی برنامه داشتند.

3- جامعیت دین

     به اعتقاد ما اسلام مکتب جامع وهمه جانبه وواقع گراست که در آن به همة جوانب نیازهای انسان اعم از دنیوی واخروی ،جسمی وروحی ،عقلی وعاطفی ،فردی واجتماعی توجه شده است. بطور کل قوانین اسلامی به سه دسته تقسیم می شوند.

الف) قوانین فردی که به رابطة انسان باخدامی پردازد

ب) قوانین فردی که رابطة انسان باخودش رامشخص می کند.

ج) قوانین اجتماعی که رابطة انسان بادیگران راتبیین می کند.

     چون انسان موجود اجتماعی است ونسبت به سایر هم نوعان خود انس وعلاقه دارد اسلام تکالیفی رادرمقابل دیگران برعهدةاو قرار داده است. وباسایر هم نوعان خود روابطی دارد .و همة نیازهای او  در چارچوب این روابط شکل می گیرد.

ودین در تمام این موارد وظیفه انسان رامشخص کرده است مثل انجام عبادات ودربعضی موارد دیگرکلیات رابیان کرده وتشخیص جزئیات را به عهده انسانها گذاشته است. در واقع اسلام همة مسائل مربوط به سعادت وشقاوت بشر را چه به صورت کلی وچه به صورت جزئی بیان نموده است وانسان می تواند با مراجعه به آیات قرآن موارد مورد نیاز خود رااستخراج وبه آنها عمل نماید علامة طباطبایی (ره)مفسر بزرگ قرآن براین باوراست که تمامی آنچه مربوط به هدایت وکمال وسعادت افراد است . در قرآن مطرح شده است. مسائل فلسفی وعلمی وتاریخی که ارتباط چندانی به هدایت انسانها ندارد به طور کامل در قرآن نیامده است پس با کمی دقت وتوجه به دلایل برون دینی ودرون دینی می توان به این نتیجه رسید که دین اسلام درصدپاسخگویی همة نیازهای فردی واجتماعی ،مادی ومعنوی ،دنیوی واخروی بوده  واز هیچ بعد از ابعاد زندگی بشر غافل نبوده است.

4- مهدویت واحیاء دین خدا

     اندیشه مهدویت که در اسلام برآن تأکید شده است. قبل از اسلام ودرادیان دیگر نیز مطرح شده است. مهدی (هدایت یافته)کسی است که اگر یک روز از عمر عالم باقی باشد قیام کرده وجهان راپر از عدل وداد خواهد کرد. مهدی از اولیاء دوازده گانه ای است که برای هدایت انسانها واحیای کتاب وسنت پیامبر (ص) قیام می کند وبه حقیقت وهدفی می رسد. که هیچ پیامبری در طول تاریخ نتوانست به آن برسد. یعنی اجرای عدالت اجتماعی وجهانی ،پس اجرای عدالت که هدف خلقت و آرزوی بشر است دردولت مقتدر آخرین دین جهان وخاتم پیامبران عینیت می بخشد.                 

                                                 بخش سوم امامت ورهبری

                                                      فصل اول: امامت

مقدمه

      مطالعه دربارة جانشینی پیامبر اکرم (ص) وحقیقت وحقانیت امامت سابقه ای طولانی در تاریخ اندیشة اسلامی دارد.دانشمندان عقاید ومذاهب اتفاق نظر دارند، که پس از پیامبر گرامی اسلام باید کسی باشد که امور دینی ودنیوی آنان رارهبری کند،اما در اینکه این امام از سوی چه کسی تعیین شود(از سوی خدا یا مردم) اختلاف نظر وجود دارد.

شیعیان امام علی (ع) معتقدند پیامبراکرم (ص) جانشینان خود را تعیین کرده است. وامامت استمرار نبوت است. ولی اهل سنت معتقدند امامت باهمة اهمیتش یک مقام عادی است که توسط تودة مردم یانخبگان (اهل حل وعقد) یا به سفارش خلیفه قبل انتخاب می شود. به این ترتیب امامت نه تنها یک نظریه سیاسی وفقهی بلکه یک دیدگاه کلامی ویکی از اصول اعتقادی است. اما آیا بحث از امامت در این برهه اززمان یک بحث اختلاف انگیز نیست؟ واین بحثها لازم است یاخیر؟ در پاسخ باید گفت ممکن است بخشی از این بحثها مخصوصاً بحثهای تاریخی اختلاف انگیز باشد. ولی بحث شیوة حکومت وشرایط حاکم اسلامی نه تنها اختلاف انگیز نیست بلکه لازم وسودمند است. وموجب نزدیک شدن افکار شیعه وسنی به هم می شود ولذا در این بخش به این بحث مهم می پردازیم

1- چیستی وحقیقت امامت

     امام یک واژة عربی به معنای پیشوا ،مقتدا،پیشرو ویاسرپرست است. غالباً امام در لغت عرب یعنی هادی وراهنما، خواه این راهنما انسان باشد یاکتاب باشد. اما در اصطلاح متکلمان اسلامی امام کسی است که اولاً : جانشین پیامبراکرم (ص)باشد ثانیاً : ریاست عامه یا ولایت مطلق در اموردینی ودنیوی مردم داشته باشد. لذا ولایت طاغوت طبق این تعریف معنی امامت رانمی دهد ثالثاً : دستورات امام واجب الاطاعه باشد. زیرا امام صرفاً هادی وراهنما نیست بلکه یک انسان الهی است که هدفش اجرای احکام ودستورات خداوند است ولذا حکمش لازم الاجراست.

1/1- تفاوت شیعه وسنی در تعریف امامت

     شیعیان معتقدند بحث از امامت مربوط به علم کلام است واز امورالاهی ودینی است ولذا برخداوند لازم است راهنما وپیشوای مردم راتعیین کند. زیرا پس از ختم نبوت دووظیفة مهم پیامبراسلام یعنی تبیین وتفسیر وحی وریاست وادارة امور امت اسلامی (ولایت)برزمین می ماند. ولذا چون این اموردو امرالاهی هستند. پس جانشین پیامبر (ص) باید از طرف خداوند تعیین شود ولی اهل سنت معتقدند بحث از امامت یک بحث فقهی وفرعی است . وامامت از مصالح همگانی است که بانظر مردم تعیین می شود وهرکس که طبق  روش های مرسوم تعیین شد او امام وپیشوا خواهد بود.

2/1- تعیین امام

      شیعیان معتقدند چون امام جانشین پیامبراست. ورسالتش همان رسالت پیامبر تلقی می شود. نصب امام نیز مانند پیامبرباید الاهی باشد. اما اهل سنت معتقدند امام بایکی ازروشهای زیر انتخاب می شود.

الف) انتخاب به روش انتخاب ابوبکر بابیعت 5 نفراز اهل حل وعقد

ب) انتخاب به روش انتخاب عمر باسفارش خلیفه قبل

ج) انتخاب به روش انتخاب عثمان باتعیین یک شورای 6نفره حل وعقد

 د) انتخاب به روش انتخاب علی (ع) وبابیعت عمومی

ه)انتخاب با زور وقدرت

2- ضرورت امامت از دیدگاه عقل

     برای اثبات ضرورت امامت از دیدگاه عقل از دوراه استفاده می شود.

     الف) قاعدة لطف الاهی                                  ب)حکمت الاهی

الف) لطف الاهی

     لطف در قرآن کریم در وصف فعل وعلم خداوند به کاررفته است لطف در فعل یعنی ظرافت ودقت در کار ولطف در علم یعنی آگاهی از دقائق وظرایف امور ،اما در اصطلاح اهل کلام لطف آن فعلی است که خداوند دربارة بندگانش انجام می دهدتا انجام تکالیف برای آنها آسان شود،لطف بودن امامت به این معناست که خداوند راه رستگاری وهدایت را ازطریق امام به مردم نشان می دهد.

ب) حکمت الاهی

     حکیم آن است که فعل بیهوده از اوسر نزند وکارش غایت داشته باشد. باتوجه به خاتمیت اسلام وجامعیت این دین وباعنایت به اینکه همة احکام اسلام توسط پیامبر شرح داده نشد وخطر تحریف دین راتهدید می کرد. برخدای حکیم لازم است که امام را بعنوان جانشین پیامبر جهت نشان دادن راه صحیح به مردم انتخاب نماید.

3- مناصب مهم امام

     امام علاوه بر منصب دینی وجانشین نبی در اموردینی دارای دو منصب مهم علمی وسیاسی است که به شرح هر کدام از این دو منصب می پردازیم.

1/3- مرجعیت علمی امام

     برخی از مسائل اسلام علمی بوده واثبات آنها نیاز به استدلال دارد.مانند اثبات احدیّت خداوند درذات ،صفات وافعال ،قضا وقدر،جبر واختیارواثبات معاد، درتبیین این مسائل بین فرقه های مختلف اسلامی تفاوت آرا وجود دارد وهرفرقه ای باتوجه به فهم خود به بررسی وتبیین این مسائل می پردازد. سوال اینست در موارداختلاف فصل الخطاب کیست؟ وچه کسی باید پاسخگوی این مسائل باشد؟ متکلمین اسلامی معتقدند امام در این گونه موارد تنها مرجع علمی مورد اطمینان است. علاوه بر این پس از پیامبراعظم (ص)هزاران حدیث جعلی درعالم اسلام وارد شدوگروههای مختلف باانگیزه های متعدد اقدام به جعل حدیث کرده واین احادیث را به پیامبر اسلام نسبت دادند. نقش علمی امام در تشخیص احادیث جعلی از غیرجعلی بسیار مهم است وامام باتوجه به تسلطی که برعلم حدیث داردمی تواند به راحتی تشخیص دهد که کدامیک ازاحادیث جعلی وکدامیک غیرجعلی است،این مهم مخصوصاً درزمان دو امام بزرگوار امامان باقر (ع)وصادق (ع)به نحو مطلوب انجام شد.

2/3- مرجعیت سیا سی امام

    یکی از عوامل تعیین کننده در امامت بررسی اوضاع وشرایط سیاسی داخل وخارج عربستان درعصربعثت است. در این عصر حکومت اسلامی ازطرف دشمنان داخلی ومنافقین خارجی مورد تهدیدبود. همسایة شمالی مسلمانان (امپراتوری روم شرقی) ازیک طرف وامپراتوری بزرگ ساسانی از طرف دیگر وجریان نفاق وارتجاع داخلی از دیگر سو برنگرانی ها ومخاطرات پیامبر اسلام نسبت به آینده می افزود. آیا با این همه مسئله ومشکل پیامبرمی تواند نسبت به نصب ا مام  بعد از خویش اقدام نکند.شواهد زیادی وجود دارد که پیامبر اسلام باانتخاب خلیفه از طریق شورای حل وعقدوسایر روشها مخالف بود وامام راایشان نصب فرمودند. وامام نصب شده همانگونه که مرجع دینی مردم است مرجع سیاسی آنان نیز هست ودر مسائل سیاسی فصل الخطاب است ومناقشات داخلی با تدبیر امام حل خواهدشد . اگر امام فقط مرجع دینی باشد امور اجرایی دین بااختلال روبرو شده ودستورات دینی به خوبی اجرا نخواهد شد. ولذا امام ضمن اینکه یک مرجع دینی است باید یک حاکم سیاسی نیز باشد.

4- امامت از دیدگاه نقل

منظور از نقل کتاب خداوسنت پیامبر(ص) است.

1/4- امامت از دیدگاه قرآن

    آیه شریفة اِنَّما وَلیُّکُمُ اللهُ وَرَسولُهُ وَالَّذینَ آمَنوا الَّذینَ یُقیمُونَ الْصَّلاه وَیُؤتُونَ الْزَّکاه وَهُمْ راکِعُونَ (همانا ولی شما خدا ورسول خدا وکسانی هستند که نماز برپای داشته وزکات می دهند در حالیکه در رکوع هستند / مائده /55) کلمه (انما) در این آیه به نوعی انحصار را می رساند وبیان می دارد، تنها وتنها ولی مومنان کیست. طبق این آیه امامت وولایت باید دارای شرایط خاص باشد اما چگونه می توان فهمید که آیه د

دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد پیامبر

ادله موحد بودن اجداد پیامبر (ص)

اختصاصی از فی بوو ادله موحد بودن اجداد پیامبر (ص) دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

ادله موحد بودن اجداد پیامبر (ص)


ادله موحد بودن اجداد پیامبر (ص)

ادله موحد بودن اجداد پیامبر (ص) ؛ تحقیقی آموزشی است که مناسب پروژه و تحقیق دروس عمومی معارف اسلامی و اندیشه اسلامی و اخلاق و آیین زندگی و تاریخ اسلام است و در 19 صفحه تهیه شده است .

شامل این مطالب می باشد:

اجداد رسول خدا همه موحد بودند

نظر دانشمندان اهل سنت

دلایل نقلی

اشکالات

منابع تحقیق نیز ذکر شده


دانلود با لینک مستقیم


ادله موحد بودن اجداد پیامبر (ص)

مقاله پژوهشى موردى در مدیریت پیامبر اکرم(ص) در غزوه احزاب

اختصاصی از فی بوو مقاله پژوهشى موردى در مدیریت پیامبر اکرم(ص) در غزوه احزاب دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله پژوهشى موردى در مدیریت پیامبر اکرم(ص) در غزوه احزاب


مقاله پژوهشى موردى در مدیریت پیامبر اکرم(ص) در غزوه احزاب

زندگى رسول گرامى اسلام(ص) و ائمه اطهار(ع) سرشار از نکاتى است که اگر با نگاهى نو به آن توجه شود، بسیارى از خط مشى‏ها و سیاست‏هاى اصولى در حوزه‏هاى مختلف علمى، معرفتى، اجتماعى، سیاسى، دفاعى و... شناسایى خواهد شد. بررسى دقیق و همه جانبه ابعاد مختلف زندگى این بزرگان، مخصوصا با شیوه‏هاى جدید و بابهره‏گیرى از آخرین دستاوردهاى علمى، از ضرورت‏هاى جوامع اسلامى است.

یکى از حساس‏ترین و سرنوشت‏سازترین حوادث صدر اسلام، غزوه احزاب است. مورخان، این غزوه را بیشتر از آن جهت‏با اهمیت مى‏دانند که آخرین صحنه تهاجم دشمن به نیروهاى اسلام و نقطه اوج اقدامات دفاعى مسلمین بود. اما آن‏چه کمتر در منابع تاریخى مورد توجه قرار گرفته، مدیریت این حادثه سرنوشت‏ساز و مهم است.

مدیریت پیامبر اکرم(ص) در جریان این غزوه ابعاد مختلفى دارد. در مقاله حاضر کوشش شده‏است، در حد امکان یکى از اقدامات مدیریتى پیامبراکرم(ص) در جریان یکى از تدابیر آن حضرت یعنى «حفرخندق‏» مورد بحث و بررسى قرار گیرد. البته مقاله حاضر به مدیریتى که رسول الله(ص) در جریان حفر خندق اعمال فرمودند محدود نمى‏شود، بلکه موضوع اداره و بهره‏گیرى کامل از این اقدام دفاعى هم مورد بحث قرار مى‏گیرد.

 

 

 

 

این مقاله به صورت  ورد (docx ) می باشد و تعداد صفحات آن 52صفحه  آماده پرینت می باشد

چیزی که این مقالات را متمایز کرده است آماده پرینت بودن مقالات می باشد تا خریدار از خرید خود راضی باشد

مقالات را با ورژن  office2010  به بالا بازکنید


دانلود با لینک مستقیم


مقاله پژوهشى موردى در مدیریت پیامبر اکرم(ص) در غزوه احزاب

مقاله برگزیده ای از تاریخ پیامبر اسلامی

اختصاصی از فی بوو مقاله برگزیده ای از تاریخ پیامبر اسلامی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله برگزیده ای از تاریخ پیامبر اسلامی


مقاله برگزیده ای از تاریخ پیامبر اسلامی


نوشته اند که شماره مسلمانان در جنگ تبوک به سى هزار نفر رسید و ده هزار اسب و دوازده هزار شتر داشتند, برخى هم عده مسلمانان را چهل هزار و بعضى دیگر هفتادهزار گفته اند.

 

 

 

 

 

این مقاله به صورت  ورد (docx ) می باشد و تعداد صفحات آن 30صفحه  آماده پرینت می باشد

چیزی که این مقالات را متمایز کرده است آماده پرینت بودن مقالات می باشد تا خریدار از خرید خود راضی باشد

مقالات را با ورژن  office2010  به بالا بازکنید .


دانلود با لینک مستقیم


مقاله برگزیده ای از تاریخ پیامبر اسلامی