لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه:84
فهرت
« گیتی که مجموعه همه جانهاست » ، سایه هماست .
همائی تو ، همائی تو ، همائی
بـهـمـن
« گنج » چیزیست که درآنجا که هست ، نمیگنجد
سراسر گیتی، هرسال ازنو
ای تو درجان ، چو جان
مخلوقات را خلق کردم تا مرا بشناسند
غزل ، پیشآهنگ تفکرآزاد فلسفی »
غـزل » ، تحوّل به « گـیـتـی » می یابد
جهان
هستی
بهمن = براهمن
« گیتی که مجموعه همه جانهاست » ، سایه هماست . ولی سایه انداختن هما ، هبوط گیتی ازهما و هبوط انسان، ازهما نیست ، بلکه سایه هما ، درفرو افتادن به زمین ، تبدیل به آفتاب وسرچشمه روشنی میشود ! این سخن که به نظرما، غیرمنطقی است ، چه معنائی داشته است ؟ ودرست این، تفاوت کلی فرهنگ ایران ، از فلسفه غربست ، که بجای « اندیشه هبوط » ، « اندیشه تعالی » می نشیند . این سراندیشه فوق العاده مهم را باید بررسی کرد.
« بـهـمـن » ، درفرهنگ اصیل ایران ، تخم درون هرجانی وهرانسانی است. به عبارتی دیگر، بهمن
غزلـّیات ِ مولوی وباز زائی فرهنگ ایران