دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه50
فهرست مطالب
مقدماتی درباره مساله امامت
مشروعیت حکومت امام معصوم (ع
معنى امام
شؤون رسول اکرم
امامت به معنى رهبرى اجتماع
امامت به معنى مرجعیت دینى
- گریه و شیون مىکردند. صداى شیون که از خانه ابوبکر بلند شد، عمر پیغامداد که به این زنها بگویید ساکتشوند.ساکت نشدند.دو مرتبه پیغام داد بگویید ساکتشوند، اگر نه با تازیانه ادبشان مىکنم.هىپیغام پشتسر پیغام.به عایشه گفتند عمر دارد تهدید مىکند و مىگوید گریه نکنید.گفت: پسر خطاب را بگوییدبیاید تا ببینم چه مىگوید.عمر به احترام عایشه آمد.عایشه گفت: چه مىگویى که پشتسر هم پیغام مىدهى؟گفت:من از پیغمبر شنیدم که اگر کسى بمیرد و کسانش برایش بگریند، هر چه اینها بگریند او معذب مىشود، گریههاى اینها عذاباست براى او.عایشه گفت: تو نفهمیدهاى، اشتباه کردهاى، قضیه چیز دیگرى است، من مىدانم قضیه چیست: یک وقتمرد یهودى خبیثى مرده بود و کسانش داشتند براى او گریه مىکردند، پیغمبر فرمود در حالى که اینها مىگریند اودارد عذاب مىشود.نگفت گریه اینها سبب عذاب اوست بلکه گفت اینها دارند برایش مىگریند ولى نمىدانند که او داردعذاب مىشود.این چه ربطى دارد به این مساله؟!بعلاوه، اگر گریه کردن بر یتحرام باشد، ما گناه مىکنیم، چرا خدا یک بیگناه راعذاب کند؟!او چه گناهى دارد که ما گریه کنیم و خدا او را عذاب کند؟ !عمر گفت: عجب!اینطور بوده مطلب؟! عایشهگفت: بله اینطور بوده.عمر گفت: اگر زنها نبودند عمر هلاک شده بود.
خوداهل تسنن مىگویند عمر در هفتاد مورد(یعنى در موارد زیاد، وواقعا هم موارد خیلى زیاد است)گفت: «لو لا على لهلک عمر» .امیرالمؤمنین اشتباهاتش را تصحیح مىکرد، او هم به خطایش اقرار مىنمود.
پس آنها قائل به چنین امامتى نیستند.ماهیت بحث برمىگردد بهاین معنا که مسلما وحى فقط به پیغمبر اکرم مىشد.ما نمىگوییم که به ائمه(ع)وحى مىشود.
اسلام را فقط پیغمبر(ص)به بشر رساند و خداوند هم آنچه از اسلامرا که باید گفته بشود، به پیغمبر گفت.اینطور نیست که قسمتى از دستورات اسلام نگفته به پیغمبر مانده باشد.ولىآیا از دستورات اسلام نگفته به عموم مردم باقى ماند یا نه؟اهل تسنن حرفشاناین است که دستورات اسلام هر چه بود همان بود که پیغمبر به صحابهاش
گفت.بعد در مسائلى که در مورد آنها از صحابه همچیزى روایت نشده گیر مىکنند که چه کنیم؟اینجاست که مساله قیاس واردمىشود و مىگویند ما اینها را با قانون قیاس و مقایسهگرفتن تکمیل مىکنیم، که امیر المؤمنین در نهج البلاغه مىفرماید یعنى خدا دین ناقص فرستاد که شما بیاییدتکمیلش کنید؟!ولى شیعه مىگوید نه خدا دستورات اسلام را ناقص به پیغمبر وحى کرد و نه پیغمبر آنها را ناقص براى مردم بیان کرد.
پیغمبر کاملش را بیان کرد اما آنچه پیغمبر کامل بیان کرد، همه،آنهایى نبود که به عموم مردم گفت(بسیارى از دستورات بود که اصلا موضوع آنها در زمان پیغمبر پیدا نشد، بعدهاسؤالش را مىکردند)، بلکه همه دستوراتى را که من جانب الله بود به شاگرد خاص خودش گفت و به او فرمود تو براى مردم بیان کن.
اینجاست که مساله عصمت هم به میان مىآید.شیعهمىگوید همان طور که امکان نداشتخود پیغمبر در گفته خودش عمدا یا سهوا دچار اشتباه شود، آن شاگرد خاص پیغمبر همامکان نداشت که دچار خطا یا اشتباه شود، زیرا همان گونه که پیغمبر به نوعى از انواعمؤید به تایید الهى بود، این شاگرد خاص هم مؤید به تایید الهى بود.
پس این، مرتبه دیگرى است براى امامت.
امامت به معنى ولایت
نویسنده: شهید مرتضی مطهری
بحث ما درباره امامت است.مىدانیم که در میان ما شیعیان مساله امامت اهمیت فوقالعادهاى دارد و در میان سایر فرق اسلامى آن قدر براى این مساله اهمیت قائل نیستند.سر مطلب این است که مفهوم امامت در نزد شیعه با مفهوم امامت در نزد سایر فرق اسلامى متفاوت است.البته جهات مشترکى در کار هست ولى یک جهات اختصاصى هم در معتقدات شیعه در باب امامت هست که به همین جهت مساله امامت اهمیت فوقالعادهاى پیدا مىکند.مثلا ما شیعیان وقتى که مىخواهیم اصول دین را بر طبق مذهب شیعه بیان کنیم مىگوییم اصول دین توحید است و نبوت و عدل و امامت و معاد، امامت را جزء اصول دین مىشماریم.اهل تسنن هم قائل به نوعى امامت هستند و اساسا منکر امامت به یک معنا نیستند، امامت را به شکل دیگرى قائلاند ولى به آن شکلى که قائل هستند، از نظر آنها جزء اصول دین نیست بلکه جزء فروع دین است.
بالاخره ما در مساله امامت اختلاف داریم، آنها قائل به نوعى امامتاند و ما قائل به نوعى دیگر.چطور شده است که شیعه امامت را جزء اصول دین مىشمارد ولى اهل تسنن از فروع دین مىشمارند؟علتش همان است که عرض کردم: مفهوم امامت در شیعه با آنچه که در اهل تسنن هست، متفاوت است.
امامت، استمرار نبوّت و همچون پیامبرى ، لطفى از جانب خداى متعال است. امامت جز با تصریح خداوندى تحقق نمى پذیرد و مردم در تعیین امام معصوم نقشى ندارند. امامت یکى از اصول بنیادى دین است و ایمان راستین جز با باور داشتن به بایستگى آن شکل نمى گیرد.
امام کسى است که خداوند متعال او را ، پس از پیامبر به عنوان هدایتگر بشر برگزیده و باید از هر گناه و ناراستى پاک و معصوم ، و به اذن خدا، از جهان غیب آگاه باشد. امام نمونه کامل انسان و داراى برترین درجه کمال و فضیلت است و از آن جا که به یارى حق، همه گفتارها و رفتارهاى او نشان از راهى خدایى دارد، بر همه مردم پیروى از وى لازم و بایسته است