دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .
مقدمه:
حجاب در لغت به معنای : حایل شدن ، پوشاندن ، مانع شدن است 0 الحجاب مفرد کلمة حجب به معنای : پرده ، پوشش ، لباس ، پارچه وهر چیزی که چیز دیگر را بپوشاند یا هر مانع وحایل وفاصله میان دو یا چند چیز 0
حال که به معنای لغوی حجاب پی بردیم ، معلوم می شود که حجاب مصونیت واطمینان بخش است نه محــدودیت آور! چرا که گوهر وجودی انسان ارزشمندترین و گرانمایه ترین چیزی است که ازجانب خداوند باریتعالی ، آن مهربانترین مهربانـــان به ودیعه گذارده شده است 0 وهر چیز ارزشمند نیازمند مراقبت ، محافظت ، نگهبانی وممانعت از مفقود شـدن ودسـت درازی و سرقت است و گوهر ارزشمند وجود آدمی به مراتب اولی نیازمند چنیین مراقبتی است 0 حجاب صدفی است که از این گوهــر گرانمایه محافظت می نماید ، پس با چنین تعبیری نیز حجاب ، ارزش آفرین است وپاسبان ارزش نه محدودیت و از بین برندة ارزش وکم کننده ی بهای ذی قیمت آدمی !
اگر فرض کنیم که انسانی کالای بسیار ارزشمند مانند : ماشین گران قیمت یا شمش طلا ویا میلیونها تومان پول دارد ، تحقیقاً برای نگهداری ومحافظـت آن از چشم ودسـت متجاوزین در اندیشه ی چاره ای می افتد 0 بطور مثال : برای محافظت ماشینش ، قفل الکترونیکی و زنجیر و… وبرای نگهداری از شمش طلا وپول از سیستم بانکی استفاده می کند ، چراکه از حفظ وصیانت اموال خود مطمئن گردد 0 آیا چنین عملی محدود کردن ویا محروم کردن از دارایی است ؟ آیاگوهر وجودی انســـان بعنوان ارزشمند ترین وکامل ترین موجودات نیازمند چنین مرا قبتی نیست ؟ تقوای الهی به همین منظـور در قرآن وروایات بطور متواتربیان شده است وتذکرات فراوانی در نگهداری چشم ودست از خیانت به مال وناموس افراد شده است 0 « اللهمّ احفظ عیوننا من الحرام والخیانه » خدایا چشمان مارا از نگاه به حرام وخیانت محفوظ بدار !
بعضی افراد بد حجابی ویا بی حجابی را آزادی دانسته وآن را لازمه ی پیشرفت وترقّی می دانند وحجاب رامانع این پیشرفت!
در حالیکه غربیها برای مبارزه با اسلام اصیل وپویا چنین الغائاتی را ایجاد می کنند تا ارزشها وکرامات والای آدمی را از بین برده وانسان را موجودی صرفا مادی قلمداد نمایند . همانگونه که نقل شد : امروزه اشیاء ومواد قیمتی نیز برای جلوگیری از سرقت وخیانت در بهترین ومطمئن ترین شکل نگهدلری می شوند ، اما با عناوین مختلف همچون : حقوق بشر، آزادی و… به دنبال از بین بردن کرامت های انسانی هستند 0 البته هر جایی که آزادی ، امنیت سیاسی واجتماعی و… آنان را به خطر اندازد با آن به بدتــرین شکل وشدیدتــرین راه مقابله می کنند . بعنوان مثال : در فرانسه که مهد آزادی وتمدن است ، وقتی دختر مسلمان فرانسوی می خواهـــــد آزادانه بر مبنای تعالیم دینی خود روسری بر سر کرده ودر محافل آموزشی واجتماعی حضور پیدا کند ، مواجه با برخورد می شود تاجایی که دولت ومجلس آن نیز برای مقابله با آن فعال می شوند !!!
در ترکیه وقتی خانم مریم کاواکچی بعنوان نماینده انتخاب شده ومیخواهد با پوشش اسـلامی وارد مجـــلس بشود از ورود او ممانعت می شود وآن رامخالف با روح آزادی می دانند ، اما در کشور جمهوری اسلامی که مهد تمدن اسلامی ودینی است آن هم پویاترین ادیان الهی ! وقتی می خواهندبا بدحجابی وبی حجابی یا به تعبیر ارزشمند مقــام معظم رهبری شبیــهه خــــون فرهنـــگی مقابله کنند ! دشمنان بشریت وقدرتهای جنایتکار وایادی مزدور داخلی آنان با بوق های تبلیغاتی خود چنان وانمود
می کنند که در ایران آزادی نیست ! حقوق بشر پایمال می شودو…
حکیمی چه زیبا گفته است : اگر بی حجابی تمدن است پس حیوانات متمدن ترند .!!!
انسان از آنجایی که مخلوق برتر خداوند است ودروجود او روح ونفخه الهی دمیده شده است ووجه تمایز او با سایر موجودات ـ بخصوص حیوانات ـ در عقل وقدرت تفکراست وبه تبع آن خلیفه اللهی اوست دارای مسئولیت ومأ موریتی است وآن رسیــدن به خداوند وملکوتی شدن است ، چرا که آدمی همچون حیوانات صرفا برای ارضای غریزیات خلق نشده اســـت ودارای دو بعــد انسانی ،ملکوتی وحیوانی است 0 گرایش بیش از حد به هر سو در حقیقت کمرنگ کردن ویاحتی بیرنگ کردن طرف دیگر است 0 بعد معنوی انسان در عبادت وتقوای الهی خلاصه می شود که از کرامات انسانی سرچشمه می گیرد0 « وماخلقت الجنّ والانس الاّ لیعبدون » ( سوره الذاریات آیه 56 )
حجاب و حضور زن مسلمان در جامعه :
•
یکی از مسائل مهم زنان مسلمان به لحاظ حضور آنان در جامعه و اشتغال، موضوع حجاب زن مسلمان است.حجاب از ضروریات فقه اسلام میباشد. هیچ فقیه شعیه یا سنی نه تنها مخالفتی با حجاب زن مسلمان نداشته است،بلکه فقها به حکم قرآن، وجوب حکم حجاب زن مسلمان را یکی از ضروریات دین اسلام میدانند، گرچه از مسئلهحجاب در شرع اسلام تعاریف مختلفی از علمای شیعه و سنی در کتابهای فقهی و تفسیری مطرح شده است، اماحجاب به هر مفهوم و معنایی که باشد، تعارضی با مفهوم و معنای حضور زن در جامعه ندارد، اگر چه بعضی ازمصادیق حجاب، بنا به تفاسیر علمای مذاهب اسلامی، ممکن است در عمل موجب سختیهای فراوانی برایحضور زن مسلمان در جامعه باشد، ولی این موضوع به برداشت خاص یا سلیقهای بعضی از علمای مذاهبمختلف اسلام برمیگردد که با مبانی فقه امامیه و مستندات تاریخی زنان پیامبر(ص) چندان منطبق نیست.
لازم به ذکر است بحث مفصل حجاب ضمن مباحث حقوق زنان کامل نیست، بلکه نیازمند سرفصلها و عناوینمتعددی است که در حد یک مقاله یا کتاب مستقل قابل بررسی است، اما مسئله حجاب را به لحاظ یک مقولهفرهنگی در قلمرو فقه، قانون و سیاست; همچنین حضور زنان مسلمان در جامعه، مورد بررسی قرار میدهیم.
موضوعشناسی حجاب:
حجاب از ماده حجب به معنای پوشش است. البته مسئله حجاب که مربوط به پوشش زن مسلمان است، از مسئلهحرمت نگاه به زن مسلمان که مربوط به مرد است، باید تفکیک شود. ممکن است پوشش در شرایطی واجبنباشد، ولی نگاه کردن حرام باشد. بنابراین موضوع نظر و نگاه به زن مسلمان غیر از موضوع حجاب است کهمربوط به زن مسلمان است; زیرا موضوع نگاه به زن، مربوط به مرد مسلمان است که در دو قلمرو با قصد لذتجنسی و بدون قصد لذتبردن در مواقع مختلف مورد بررسی فقهی قرار میگیرد. بنابراین موضوع حجاب زندر جامعه، ربطی به نگاه مردان به زنان در جامعه ندارد; بلکه موضوع حجاب به لحاظ محدودیت زنان مسلمان یااحترام به آنان مستقلا بحث میشود.
حجاب مرواریدی در صدف:
طی سالهای اخیر، مخاطبان شبکههای ماهوارهای غرب، شاهد گزارشهای متعددی بودهاند که در آنها زنان گزارشگر غربی، بشاش و سرزنده و در هیئتی متمدن، با حداقل پوشش ممکن، به تهیه گزارش در میان زنانی پرداختهاند که سراپای آنها را پارچههایی سیاه فراگرفته است و در محیطی ناامن و مملو از تحکمات و اجبارها از سوی مردان، محروم از موهبتهای طبیعی حیات، در ناامیدی مطلق نسبت به زندگی عمر میگذرانند. تصویری که رسانههای جهان از زن مسلمان و حجابش در اذهان عمومی عالم، حتی خود این زنان، به نمایش درآوردهاند؛ تصویرِ موجودی است بدبخت و اسیر توتمها و سنتهای کهنه که ناامیدانه چشم به جهان متمدن دارد تا با جنبشهای رهاییبخش زنان، برای او آزادی به ارمغان آورند.
غرب، سرگرم ظرافتبخشی هر چه بیشتر به اینگونه هجمههای فرهنگی، علیه حجاب زن مسلمان در کشورهای اسلامی بود که ناگهان فریاد حجابخواهی از قلب اروپا و از سوی زنان و دختران تازه مسلمان سربرآورد. عملکرد دولتهای اروپایی در تصویب قانونِ منع حجاب، بیشتر ناشی از گیجی و سردرگمی آنان در فهم و حل این معما بود؛ برای همرنگسازی تمام زنان جهان، در جهت بهرهکشی جنسی و اقتصادی از آنان سالها تلاش کردند و حال، از درون خانه، فرزندانشان با حجاب اسلامی در خیابانهای پاریس و لندن در حمایت از حجاب تظاهرات میکنند.
تیری دوبومن، روزنامهنگار معروف فرانسوی، مینویسد: «از زمانی که اسلام را مورد مطالعه قرار دادم، مسئله مسلمان شدن زنان فرانسوی همواره تعجب مرا برمیانگیخت. بهویژه که تعداد زنان مسلمانشده فرانسوی به حدود صد هزار زن رسید. من، همیشه این سؤال را میکردم که چگونه زن فرانسوی که ثمره تلاش دهها ساله خود در زمینه آزادی و برابری زنان را به تدریج بهدست میآورد، به دینی روی میآورد که طبق گفته غربیها حقوق زن را پایمال میکند؟
چندی پیش، دو دختر فرانسوی، از یک خانواده یهودی، در شمال پاریس به اسلام گرویدند. آنها با حجاب کامل اسلامی به مدرسه رفتند، اما پس از مدتی به خاطر حجاب از مدرسه اخراج شدند. پدر آلما (Alma) و لیلا (Lila) از مسئولان مدرسه شکایت کرد اما فایدهای نداشت و آنها مجبور شدند در خانه ادامه تحصیل دهند. لارنت لوی (Laurent Levy) میگوید: دخترانش آزادانه و با اختیار خود این پوشش را انتخاب کردهاند. پدر آلما و لیلا یهودی است اما خود اعتقادی به دین ندارد و در رابطه با حجاب دخترانش میگوید: «انتخاب بچهها، مرا مقداری میآزارد. من فکر میکنم، این یک اشتباه است. فکر میکنم، این بدفهمی دنیاست. من نگرانم. زندگیِ یک زن در اسلام ممکن نیست به خودباوری او بینجامد.» آلما لبخند میزند و جواب میدهد: اگر اسلام به ما خودباوری نمیداد، آن را انتخاب نمیکردیم.
عطش معنویت و بحران هویت:
به نظر میرسد، موج اسلامخواهی و در پی آن حجابخواهی در غرب، قبل از آنکه نیازمند تحلیل از منظر جامعهشناسی باشد، نیازمند تحلیلی روانشناختی است. باید به روان فرد فرد شهروندان اروپایی که به اسلام، بهعنوان آخرین راه، روی میآورند؛ رجوع کرد. «اسلامخواهی» در غرب پیش از آنکه یک جریان اجتماعی باشد، یک خواهش و نیاز عمومی است، یک عطش و تشنگی عمیق به عمق چند قرن؛ خواهشِ «معنویت» که شهروندان غرب قرنها در عرصههای اجتماع از آن محروم بودهاند. خلأ معنویت در حوزههای جمعی جامعه، مانند محیط کار، مدرسه، دانشگاه، بازار، حکومت، رسانهها و... و حتی خانواده بهعنوان اولین هسته و نهاد اجتماعی، اساسیترین عامل این عطش عمومی است. شهروند غربی میبیند که در اسلام معنویت و اخلاق در تمام حوزههای اجتماعی تعریف شده است؛ یعنی، همان گمشده درونی او که سالها سرگردان آن بوده است.
امروزه، نوجوان و جوان غربی در اوج سردرگمی و بحران هویت قرار گرفته است. معلق میان یوتوپیایی که رسانهها و فضای غالب فکری فرهنگی جامعه برای او ساخته و وطن فطری خویش. انفجار اطلاعات، گسترش ابزارهای ارتباط جمعی، رسانهها و... همه و همه به این سردرگمی دامن زدهاند. این فضای سرگردانی، به شکلی پیچیدهتر، نوجوانان و جوانان مهاجر کشورهای غرب را در خود فرو برده است و به همین نسبت جوانان دیگر مناطق جهان را که در این فضای فرهنگی رشد کردهاند.
بحران هویت، همراه با عطش شدید معنویت، آنان را به سمت ادیان و عرفانهای شرقی مانند بودیسم، هندوئیسم و... میکشاند؛ اما چون آنها را جامع نیازهای فردی و اجتماعی خود نمیبینند به اسلام روی میآورند.
برگیت جمیله، جوان تازه مسلمان اروپایی، در شرح علل گرایشش به دین میگوید: «من در تمام طول دوران زندگی 26 سالهام، انسان مذهبی نبودم و زندگیام را مانند سایر افراد اروپایی، در خوشی و خوشگذرانی پشتسر میگذاشتم؛ اما همیشه در زندگی خویش احساس خلأ و کمبود میکردم. با وجود تمام تلاشی که در برطرف کردن این خلأ زندگی خود داشتم، باز هر روز، بیش از پیش، وضع روحیام بدتر میشد. البته ظاهراً انسان شادی بودم... تماشای منظره زنان محجبه، صدای اذان منارههای مساجد، گویی روح مرا تکان میداد. شروع به مطالعه قرآن کردم، هر چه بیشتر میخواندم، احساس میکردم که وضع روحیام روز به روز در حال بهبودی است... در سن 26 سالگی به اسلام گرویدم.
مونیکا مالم استردم، خبرنگار و مفسر رادیو سوئد، با تهیه گزارشی در زمینه گسترش اسلام در اروپا، برخورد خود با یکی از جوانان تازهمسلمان فرانسوی را اینگونه نقل میکند: «در یکی از خیابانهای پاریس به جوان 21 سالهای به نام «سرژ» که شلوار جین بر تن و کولهپشتی بر دوش دارد، برمیخورم که شش ماه پیش مسلمان شده است. سرژ اظهار میدارد: از سطحی و توخالی بودن زندگی مدرن امروزی و ارتباطات بدون مرز سکسی و محل رقص و دیسکو تک و آبجوخواری رویگردان شده و با گرایش به اسلام ثبات و زندگی پرمعنا و آرامی را شروع کرده است. از جمله صبح زود، از خواب برمیخیزد تاعبادت روزانه خود را شروع کند. سرژ میگوید:... احتیاج به قوانین و ثبات در زندگی فردی و اجتماعی نیز کمک میکند که جوانان فرانسوی رو به اسلام آورند، من و جوانان فرانسوی دیگری که مسلمان شدهایم، سعی داریم که دوستان و همسالان خود را نیز به گرایش به اسلام راهنمایی و تشویق کنیم.
انسان غربی، علیرغم همه کرّ و فرّی که رسانهها از آن در اذهان عمومی مردم جهان وحتی خود مردم غرب ساختهاند، امروز بهشدت احساس درد غربت میکند. درد بیگانگی از وطن حقیقی خویش؛ وطن ایمان و بیگانگی از دیگر انسانها و احساس تنهایی در میان نزدیکترینها، حتی خانواده.
این انسان، تنها و غریب، در دنیای مدرن بهدنبال وطن ایمانی خویش است و تا آن را نیابد، آرام نمیگیرد. و آنگاه که مییابد دیگر به هیچ چیز معاوضه نمیکند.
خانم «تانیا پولینگ»، جوان تازه مسلمان آلمانی، در جواب این سؤال خبرنگار که «شما برای پذیرش اسلام خیلی قربانی دادهاید و از آن همه آزادیها و دوستان گذشته صرفنظر کردهاید. در قبال این فداکاریها چه به دست آوردهاید؟» میگوید: «من، هر چیزی را از دست داده باشم اما در عوض «خودم» را به دست آوردهام، من، همیشه احساس پوچی و بنبست و درماندگی میکردم، امروز خودم را که بیش از بیست سال گم کرده بودم و خدایی را که اصلاً از او بیگانه شده بودم، هر دو را یافتهام. و همه چیز و همه کس را دوباره در اسلام به دست آوردهام؛ آزادی معنوی، آرامش روحی، داشتن یک امام و رهبر خوب و دوستداشتنی (امام خامنهای)، خواهران و برادران دینی در هامبورگ، آلمان و اروپا، حتی سراسر دنیا.
الگوی زن مسلمان ایرانی:
وقتی جوانان اروپا پس از سالها استضعاف معنوی و سرگردانی هویتی، مطلوب فطری خود را در دین مییابند، با همه وجود آن را میگیرند و اصرار دارند که همه دین را داشته باشند و حجاب را که صرف گوهر دین، یعنی ایمانشان است.
زنان مسلمان غرب، حجاب را برای خود پیش از آنکه یک تکلیف بدانند، یک حق میدانند. منشأ هر حق نیازی است که در وجود انسانها تعبیه شده است، اعم از نیازهای طبیعی ومعنوی. انسان نیازمند محیط باز اجتماعی و آزادی اجتماعی برای رشد و تکامل است. همچنانکه روح انسان نیازمند آزادی از تعلقات و شهوات برای حرکت و تکامل است. نیاز انسان به آزادی اجتماعی، منشأ حق آزادیهای اجتماعی و نیاز روح به آزادی از قید و بند تعلقات مادی و شهوات، منشأ حق آزادی معنوی برای انسان و جامعه است. عفت و پاکدامنی از جمله نیازهای اساسی روح انسانهاست تا بهوسیله آن فرد و جامعه، با آزادی از بند شهوات، مسیر رشد و کمال را بپیمایند. همینطور صیانتِ عفت از طریق پوششی از حجاب، نیازی است اساسی و از این رو یک حق.
تردیدی نیست که حقوق زنان مشرق زمین، در طول تاریخ، پایمال سنتهای غلط بوده؛ و از سویی دیگر، هویت زن مسلمان در معرض خطر تاراج فرهنگ و ارزشهای تمدن غرب بوده است. یعنی سنتهای غلط تحمیلی بر زنان از سویی و تحمیل الگوی یله و رها بودن زنان برای بهرهکشی جنسی و اقتصادی از سوی دیگر، آنان را در منگنه قرار داده بود. زنِ شرقی تنها دو راه در پیش روی خود میدید؛ یا تن به برخی سنتهای غلط دهد و از حقوق اجتماعی خویش و تکاملی که جز با اعاده آن حقوق، میسرنبود، بگذرد. و یا تن به لاابالیگری و بیقیدی در برابر تمام ارزشهای معنوی و خانواده دهد؛ یا چشمپوشی از حقوق اجتماعی یا حضور در اجتماع به بهای پشت پا زدن به تمام ارزشهای خانواده. اما انقلاب اسلامی در ایران، راه سوّمی را پیش روی زنان جهان گشود؛ حضور بهموقع در هر دو عرصه خانواده و اجتماع، با حفظ ارزشهای ایمانی و معنوی. و این راه سوّم است که صاحبان هر دو جریان ظلم به زنان را در جهان به وحشت انداخته است. زن مسلمان ایرانی با نه گفتن به هر دو جریان مذکور، چاووش راه سوّم گردیده است و با حرکت متین و صبورانه خود در این مسیر، الگویی نو برای زنان جهان ارائه کرده است که زنان محجبه اروپا و آمریکا مجذوب و متأثر از این الگو هستند.
وابسته فرهنگی سفارت ایران در نروژ، جریان مسلمان شدن یکی از زنان نروژی را چنین تشریح میکند: «... آنا بریت با من تماس گرفت و گفت: میخواهم مسلمان شوم، من شگفتزده شدم و خدا را سپاس گفتم. آنا بریت گفت: من چادر میخواهم! گفتم: پوشیده بودن کافی است، چرا چادر میخواهی؟ (چرا که ترسیدم با جوی که در آنجا علیه چادر بود، توان تحمل این سختیها را نداشته باشد.) اما او باز هم تأکید کرد: میخواهم با لباس رزم زنان ایرانی که الگو و سمبل من بودهاند، شهادتین را بگویم. به او گفتم: چه اسمی را انتخاب کردهاید؟ گفت: زینب. گفتم: چرا؟ گفت تحقیق کردهام، دیدم حضرت زینب(س) زن صبور، مقاوم و کاملی بوده است.
جبهههای فرهنگی جهان:
اگر «فرهنگ» را مجموعهای نظاممند از باورها و الگوهای رفتاری نهادینه شده در وجود انسانها، که به اعمال و رفتار آنها شکل و جهت میدهد، تعریف کنیم؛ دنیای امروز به دو قطب و دو جبهه فرهنگی تقسیم میشود. جبهه فرهنگی مستضعفین و جبهه فرهنگی مستکبرین، مستضعفین، هنجارها و الگوهای رفتاری خود را از پیامبران الهی گرفتهاند و مستکبرین از هواهای نفسانی. آنچه در فرانسه و دیگر کشورهای اروپایی میگذرد، جنگ مسلمانان با سایر شهروندان اروپایی نیست، بکله تجلی تقابل جبهه فرهنگی مستضعفین و جبهه فرهنگی اهل کبر و استکبار است. برای فهم این معنا، یعنی جبههبندی فرهنگی جهان و شناخت این دو جبهه، نباید به سخنان و موضعگیریهای محافل رسمی سیاسی غرب بسنده کرد؛ باید به محل جولان و تجّلی بیقید و بند هنجارهای این دو جبهه، یعنی رسانهها، سر زد تا تقابل عینی آنها آشکار شود. از میان شبکههای ماهوارهای، جز چند عدد (کمتر از تعداد انگشتان یک دست)، مابقی در سیطره فرهنگ سرمایهداری است. تمامی این رسانهها و محتوایشان تمثیل انسانی است که جز در پی خور و خواب و خشم و شهوت نیست. سکس، خشونت، مصرفزدگی و اباحیگری از مقوّمات ذات این فرهنگ است که در تعارضی ذاتی با عفاف، سلم، قناعت و بندگی میباشد. از این رو، حجاب که نماد و صورت عفت است در تعارضی ذاتی با سکس و اباحیگری قرار گرفته است و به همین خاطر در قلمرو حاکمیت فرهنگ و تمدن غرب محتمل نمیشود. حجاب دختران مسلمان اروپا، جانمایه تمدن مادّی، یعنی فرهنگ آن را به چالش کشیده است بنابراین، بسیار طبیعی است که سران دول اروپایی در برابر به لرزه افتادن پایههای فرهنگ سرمایهداری و لیبرالبیسم ساکت ننشینند؛ فرهنگی که ساخته و پرداخته سرمایهداران و صاحبان تراستها و شرکتهای چند ملیتی است و از آن و در آن و بر آن است که به قدرت رسیدهاند و حکومت میرانند.
تصویب قانون وضع حجاب در فرانسه و آلمان، اولین اعلام و اعتراف رسمی دولتمردان اروپا، در به چالش کشیده شدن پایههای فرهنگی تمدن سرمایهداری توسط اسلام است. این واکنش، هرچند در راستای همان اقدامات سابق علیه اسلام ناب بوده است اما یک خرق عادت محسوب میشود. چون بنا نبوده است که دولتمردان غرب، ابداً به روی خود بیاورند که اسلام، ارکان فرهنگ و تمدن سرمایهداری را به چالش کشیده است. بعد از فروپاشی مارکسیسم، لیبرال دموکراسی چنین وانمود میکرد که دیگر هیچ ایدئولوژیی را یارای پنجه در افکندن با این نظام سیاسی ـ اجتماعی نیست؛ هر چند که در درون از قدرت اسلام در هراس بودند و از آخرین روزهای حیات مارکسیسم وارد جنگی، غیرعلنی و بیسر و صدا، علیه اسلام ناب شدند. قانون منع حجاب، هر چند ادامه همان نبرد است اما از چند جهت با هجمات سابق متفاوت است. اول اینکه تا امروز عمده آنها بودند که هجمه میکردند و جریان اسلام ناب دفاع مینمود؛ ولی در قضیه حجاب در اروپا، اسلام ناب ضربه اساسی را به آنان وارد ساخته و آنها، منفعلانه، دفاع میکنند. دوم اینکه تاکنون نزاعها مخفی و غیر رسمی بود. و رسانههای غرب بر آن سرپوش گذاشته بودند؛ ولی در جریان منع حجاب پرده از این نبرد، علیرغم خواست آنها، کشیده شد و به همین دلیل بود که رسانههای غرب مجبور به انعکاس وسیع آن شدند؛ مسئلهای که هرگز خوشایند آنها نبوده و نیست. چرا که چشم تودههای مردم جهان بر روی نزاعی باز میشود که دیگر تمام اطراف نزاع از سنخ مایحتاج مادّی انسانها نیست، بلکه یکطرف عمده نزاع ایمان و ارزشهای اخلاقی در عرصه اجتماع است. سوم اینکه، تا به حال خط مقدم، کشورهای اسلامی و مردم و جوانان این کشورها بود اما اکنون، ناباورانه، خط مقدم به عمق جبهه جغرافیایی لیبرال دموکراسی کشیده شده است و این برای آنها از همه خطرناکتر است. چرا که خط بطلانی است بر سالها تبلیغ و پر و پاگاندای رسانههای سرمایهداری که جنگ اسلام و غرب و جنگ میان مسلمانان و شهروندان غرب است؛ جنگ میان مسلمانان و پیروان سایر ادیان. نبرد حجاب در اروپا ثابت کرد که جنگ اسلام جنگ عقیده است و جغرافیا و مرز نمیشناسد جنگ میان مستضعفان و تودههای عدالتخواه و جویای معنویت از هر قوم و کشور و قاره با سرمایهداران پولپرست در هر نقطه از جهان است. درگیریهای اخیر میان مسلمانان و مسیحیان ساکن هلند، درباره فیلم «تسلیم»، در اوج بحبوحه منع حجاب تصادفی نبود، بلکه از سوی سران غرب و رسانهها برنامهای حسابشده بود در برابر محو این ذهنیت ساختگی که جنگ واقعی میان مسلمانان و مسیحیان است و نه مستضعفین و پیروان ادیان با صاحبان زر و زور و تزویر.
رسانههای غرب، زیرکانه ستیزهای را که علیه اسلام و مسلمانان راه انداختهاند، به «اسلامهراسی» (Islamopho bia) تعبیر میکنند؛ «اسلامهراسی» به جای «اسلامستیزی». امروزه در دنیای ارتباطات بر روی تکتک واژههایی که در واژگان سیاسیـ فرهنگی رسانهها به کار برده میشود، فکر میکنند و تکتک کلمات را منطبق با اهداف خاصی جهتمند انتخاب میکنند. کاربرد واژه «اسلامهراسی» به جای «اسلامستیزی» القای این معنا به مخاطبان است که اسلام در باطن خویش یا حداقل در ظاهر خود هراسانگیز است و این هراسانگیزی ذاتی اسلام است که جریانات اسلامهراسی را در غرب علیه اسلام و مسلمانان شکل داده است. این در حالی است که کوچکترین اعتراضات شهروندان اروپا به یهودیان که بر کرسیهای قدرت و ثروت اروپا و جهان تکیه زدهاند و یا اعتراضات مردم غرب علیه جنایات صهیونیستها، در فلسطین به «یهودستیزی» (Anti Semitism) تعبیر میشود و به بهانه آن هر حرکت و هر رسانه و تریبون عدالتخواهی که علیه سرمایهداران یهودی و جنایات صهیونیستها، لب به اعتراض بگشاید، به بهانه یهودستیزی خفه میشود. نمونه بارز آن منع پخش شبکه ماهوارهای المنار (متعلق به حزبالله لبنان) در فرانسه و آمریکا بود. با کاربری واژه «اسلامهراسی» هر حرکتی علیه اسلام و مسلمانان در غرب طبیعی جلوه داده میشود. چون این اسلام است که آنان را به هراس و واکنش واداشته و با طبیعی جلوه دادن فعالیتهای ضد اسلامی و ضد مسلمانان، تکلیف از دوش دولتهای غربی، برای مقابله با این حرکت طبیعی، ساقط میشود. بلکه بالعکس، این وظیفه اسلام و مسلمانان است که به دولتمردان و سرمایهداران غرب ثابت کنند که چیز هراسناکی نیستند. در این فضا، ساخت و پخش فیلم «تسلیم» که به مستهجنترین وجه ممکن به اصول اعتقادات مسلمانان و قرآن اهانت میکند، مطابق آزادی بیان و برنامههای شبکه المنار، مروّج تروریسم است.
منع حجاب:
در کشورهایی نظیر فرانسه که نظام سیاسی آنها مبتنی بر تحزّب است، تصمیمگیریهای سیاسی فرایندی پیچیده دارد. برای تصمیم، پیرامون جزئیترین مسائل سیاسی ـ اقتصادی احزاب و گروههای دولتی و غیر دولتی و همچنین رسانهها، ساعتها و روزها بحث و جدل میکنند تا در نهایت تصمیمی اخذ شود که این آخرین تصمیم نیز با اما و اگر مخالفانی در درون نهادهای تصمیمساز مثل مجلس روبهرو میشود. چرا که هر حزب و گروه بهدنبال تأمین منافع خویش است و اجماع و اتفاق حداکثری احزاب و شخصیتهای سیاسی و تصمیمساز، پیرامون یک تصمیم، بدان معنا است که تصمیم اجماعشده تأمینکننده حداکثر منافع اکثریت احزاب و شخصیتهای تصمیمساز است.
در جریان تصویب قانون منع حجاب در مجلس فرانسه، از 577 نماینده فقط 36 نفر به این قانون رأی مخالف دادند و مابقی، یعنی اکثریت مطلق، متفقالقول با آن موافقت کردند. این بدان معناست که منع حجاب، تصمیم یک شخص و یک حزب نبوده بلکه تصمیم اجماعی هیئت حاکمه پیدا و پنهان فرانسه است و حکومت فرانسه، نه منتخب مردم که منتخب رسانههاست. و رسانهها، ابزارهای فرهنگسازی و تصمیمسازی در ید سرمایهداران و صاحبان تراستها و شرکتهای چند ملیتی، و به عبارتی هیئت حاکمه پنهان، میباشند. وگرنه در کشوری که فریادهای دموکراسی و حقوق اقلیتهای آن گوش عالم و آدم را کر کرده است از 577 کرسی مجلس حتی یک کرسی به مسلمانان اختصاص ندارد، درحالیکه 11 درصد جمعیت فرانسه را مسلمانان تشکیل میدهند. از 36000 شهردار، در سراسر فرانسه، از مسلمانان حتی یکنفر نیست. درحالیکه مسلمانان بزرگترین اقلیت فرانسه هستند و اسلام دومین دین فرانسویان میباشد. حال آنکه در ایران ـ که روزی نیست رسانهای از رسانههای غرب آن را به نقض حقوق اقلیتها متهم نکند ـ مجلس شورای اسلامی برای تمام اقلیتهای دینی یهودی، زرتشتی، مسیحی و حتی انواع مذاهب مسیحیت کرسیهای اختصاصی دارد.
چند روز پس از تصویب قانون منع حجاب در فرانسه، چند خبرنگار زن ایرانی، به خاطر حجابشان از ورود به صحن مجلس فرانسه منع شدند. در جواب اعتراض آنها گفته شد: مگر در ایران به زنان مسیحی اجازه حضور بدون حجاب در صحن مجلس و مدارس داده میشود؟! این، پاسخی بود که دولتمردان و رسانههای غرب از قبل برای واکنشهای احتمالی مسلمانان، پس از منع حجاب تدارک دیده بودند و در اوج اعتراضات بارها و بارها در رسانههای جهان تکرار شد. حال آنکه حجاب در اسلام. جزو واجبات دینی است ولی در مسیحیت کشف حجاب، نه فقط جزو واجبات دینی نیست بلکه بالعکس اوج دینداری در میان زنان مسیحی ملازم با حجاب است و امروز هم زنان راهبه جهان زنانی محجبه هستند.
از ابتدای سال تحصیلی جدید در فرانسه، تاکنون بیش از 40 نفر از دختران محجبه فرانسوی از مدارس این کشور اخراج شدهاند. اما منع حجاب، محدود به مدارس نماند. چندی پیش «ژاکوس مارتین» یکی از شهرداران پاریس اعلام کرد: «زنان مسلمان، برای حضور در شهرداری، جهت ازدواج، نباید حجاب داشته باشند.» وزیر کشور فرانسه «نیکلای سارکوزی» در آوریل 2003 اعلام کرد: «زنان مسلمان، برای صدور پاسپورت، باید عکس بدون حجاب داشته باشند.» «دومینیک پربن» وزیر دادگستری فرانسه در 25 نوامبر 2003 اعلام کرد که شخصاً یکی از اعضای هیئت منصفه یک دادگاه را به خاطر حجاب اخراج کرده است حتی چندی پیش در مسابقات بینالمللی ورزشی در فرانسه، یک دختر مسلمان از انگلیس به خاطر حضور در مسابقات با روسری از دور مسابقات اخراج شد.
منع حجاب، نه تنها محدود به مدارس فرانسه نماند بلکه محدود به فرانسه نیز نماند. منع حجاب در فرانسه، سرآغاز یک حرکت علنی و رسمی علیه رشد و گسترش اسلام در غرب بود. یک از مقامات رسمی دولت فرانسه در مصاحبه با خبرگزاری BBC درباره علت تصویب قانون منع حجاب میگوید: «این وسیلهای است برای دفاع از فرانسه و اروپا در برابر گسترش اسلام.» چند ماه از منع حجاب در فرانسه نگذشته بود که صدر اعظم آلمان، «گرهارد شرودر» اعلام کرد: «حجاب، در میان کارکنان دولت و معلمان آلمانی جایی ندارد.» در چند ایالت آلمان، حجاب معلمان ممنوع شد که آخرین آنها ایالت «باواریا» است. چندی بعد در بلژیک نیز معاون نخستوزیر اعلام کرد: «ما نیز باید همان کار (تصویب قانون و منع حجاب در فرانسه) را انجام دهیم.» وی دستور منع حجاب در میان کارکنان دولتی، معلمان و پزشکان و مدارس عمومی را صادر کرد و برخی ایالتها، قبل از تصویب این قانون، شروع به اجرای آن کردند. چند ماه پیش، وزیر خارجه بلژیک علناً اعلام کرد که «چادر باید از این کشور حذف شود.» در اسپانیا، یکی از مدارس حجاب را برای دانشآموزانش ممنوع کرد و وزیر آموزش و پرورش در حمایت از عملکرد مسئولین مدرسه، حجاب را بهعنوان علامت تبعیض علیه زنان نام برد. وزیر امور اجتماعی اسپانیا در این باره میگوید: «این کار دختران مسلمان (حجاب) غیر اسلامی است.» در ایتالیا، مربی یک کودکستان از کار برکنار شد. در جواب شکایت وی گفتند: «حجاب وی بچهها را میترساند.»
مبارزه رسمی و فراگیر حکومتها علیه حجاب پیش و بیش از آنکه به اروپا برسد، در کشورهای اسلامی آغاز شد. این موضع مشترک حکومتهای کشورهای اسلامی با حکومتهای غربی در برابر حجاب زنان مسلمان، حکایت از آن دارد که حجاب ماهیت یگانه این دسته از حکومتهای جهان را به چالش کشیده است. در میان حکومتهای حاکم بر مسلمانان جهان، حکومت ترکیه پیشقراول سرکوب حجاب دختران مسلمان بوده است. چند سال پیش تظاهراتی در منطقه «ملتیه» ترکیه علیه منع حجاب دانشجویان دانشگاهها در ترکیه برگزار شد. پس از راهپیمایی، پلیس ترکیه 75 نفر از شرکتکنندگان در راهپیمایی را شبانه دستگیر و روانه زندان کرد که عمدتآً از زنان بودند. در میان زندانیان خانم هدی کیا از اسلامگرایان فعال ترکیه و سه فرزندش بودند. دادگاه ترکیه، برای وی و هر سه فرزندش به جرم تلاش برای تغییر قانون اساسی حکم اعدام صادر کرد. البته صدور حکم اعدام دلایل دیگری نیز داشت که از نظر دولت جرم سنگینتری بود. خانم هدی کیا قبلاً به ایران سفر کرده و در نماز جمعه تهران شرکت کرده بود. هدی کیا، پس از صدور حکم اعدام، در نامهای، به مسلمانان نوشت: «آنها سعی میکنند با حکم مرگ دهان ما را ببندند. آنها نمیدانند که ما این راه را خود انتخاب کردهایم تا به مقام شهادت، برای کسب رضای خداوند، برسیم.» پس از چند سال، در اثر فشار افکار عمومی مسلمانان ترکیه و جهان دولت این کشور مجبور به لغو حکم اعدام آنها شد.
نمونههایی اینچنین در سرکوب بیداری اسلامی و مبارزه با موج اسلامخواهی در کشورهای اسلامی و غیر اسلامی، فراوان است که بسیاری از موارد آن به تیغ بایکوت رسانهها کشیده شدهاند اما روز به روز علنیتر میشوند. تا چندی پیش، سران استکبار و دستنشاندههای آنان در حکومتهای حاکم بر مسلمانان به این نتیجه رسیده بودند که بهترین راه مقابله با موج اسلامخواهی و بیداری اسلامی بایکوت کردن آن است. اما اکنون به قدری این موج گستردهتر میشود که دیگر چارهای نمیبینند جز اینکه رسماً به آن اعتراف کنند و مبارزهای را که تا دیروز در خفا علیه این حرکت انجام میدادند، امروز علنی، منتهی با تغییر نام موضوع مبارزه، یعنی اسلام و اسلامخواهی به تروریسم، بنیادگرایی و... لبه تیز تیغ افکار عمومی را کند کنند.
با توجه به نقش اساسی زنان در تربیت فرزندان و نسلهای آینده و تأثیرگذاری فوقالعاده آنان در به حرکت درآوردن جنبشهای اجتماعی، حکمرانان کشورهای اسلامی بهشدت نسبت به زنان و حضور آنان در اجتماع حساس هستند. آنان زن را فقط در دو الگوی تحمیلی میخواهند. همان دو الگویی که تا قبل از انقلاب اسلامی زنان مسلمان جهان را دو بخش کرده بود. عدهای از زنان پایبند به حجاب و ارزشهای سنتی که از حضور در عرصههای مختلف اجتماع محرومند و زنانی که وارد عرصه اجتماعی شدهاند بدون ارزشهای اصیل اسلامی. زن در این دو وجه موجودی بیخطر برای منافع دولتهای بهاصطلاح اسلامی و اربابان استعماری آنان است. ترکیه، نمونه اول را انتخاب کرده است و عربستان، نمونه دوم را. در ترکیه، زنان به هر پست و موقعیت اجتماعی میتوانند برسند اما بدون حجاب و ارزشهای اسلامی؛ در عربستان زنان باید همه محجبه باشند، منتهی در همان حوزه خانهها و حداکثر در کوچه و بازار میتوانند حضور داشته باشند و نقش ایفا کنند. چندی پیش رئیسجمهور تاجیکستان، درباره زنان، فتوایی! صادر کرد که بهشدت جای تأمل دارد. وی اعلام کرد: نماز خواندن زنان در خانه بیشتر از نمازخواندن زنان در مساجد ثواب دارد، پس بهتر است زنان در همان خانهشان نماز بخوانند.
واضح است که چرا وی از حضور زنان در مساجد هراس دارد. چون مساجد منشأ نهضتهای اسلامی هستند و زنان نقش کلیدی در تحریک این نهضتها دارند.
پیامدهای منع حجاب:
اما نتیجه این همه تلاش برای سرکوب موج اسلامخواهی و حجابخواهی چه بوده است؟! حجاب، به نماد هویت زنان مسلمان در غرب تبدیل شده است و آنها با حجاب است که احساس هویت میکنند. قانون منع حجاب، سعی در سلب هویت از زنان مسلمان داشت اما منجر به قوام و استحکام پایههای هویتی زنان مسلمان و اتحاد بیشتر مسلمانان در اروپا و جهان گردید، و این اتحاد مسلمانان اروپا خطری است بزرگ برای دولتهای اروپایی که تصویبکنندگان منع حجاب از آن غافل بودهاند. از این رو تصویب قانون منع حجاب در فرانسه و آلمان و... بزرگترین پیروزی برای اسلامگرایان اروپاست. موضعگیریهای پی در پی سران اروپا، علیه حجاب و مظاهر اجتماعی دین، خط بطلانی است بر این نظریه کهنه که دین افیون تودههاست. و به جرئت میتوان گفت که در چند قرن اخیر، هیچ زمان دین به این میزان حکومتهای سکولار و سکولاریسم را به انفعال نکشیده بود.
تصویب قانون منع حجاب، آغاز یک چرخه جدید از تحولات عمیق فرهنگی ـ اجتماعی در اروپاست. از این پس باید شاهد رشد بیش از پیش اسلامخواهی از طرفی و موضعگیریهای شدیدتر دولتهای اروپایی از سوی دیگرباشیم. این سلسله کنش واکنشها و چالش و نزاع ناشی از منع حجاب، گفتمان جدیدی در عرصه فرهنگی ـ اجتماعی اروپا خواهد گشود که جایگزین گفتمان مادی خواهد شد. در گفتمان مادی، تمام دعواهای احزاب، گروهها و شهروندان و چالش میان دولتها و شهروندان بر سر نان بود؛ برای افزایش خوراک، پوشاک، مسکن و... اما اکنون گفتمانی در حال شکلگیری است که در آن مطالبات شهروندان بهطور ماهوی تغییر یافته و از حوزه مادیات و نیازهای طبیعی به حوزه نیازها و مطالبات معنوی و فطری کشیده شده است. در این گفتمان جدید، آزادی معنوی در کنار آزادی اجتماعی، عدالت در کنار توسعه و اخلاق در کنار علم و فن به مطالبه عمومی مردم خواهد نشست. از این پس تظاهرات شهرهای اروپا دیگر فقط برای افزایش حق دستمزد، معضل بیکاری و حفظ محیط زیست و... نخواهد بود، بلکه سیر تظاهرات به سمت بسط و تعمیم ارزشهای اخلاقی و معنوی از حوزه فردی به حوزههای مختلف اجتماعی از خانواده تا نهادهای آموزش و پرورش و تا عرصههای اقتصادی - سیاسی و حکومت پیش خواهد رفت؛ هر چند باز هم رسانهها در بایکوت کردن اینگونه اعتراضات گوی سبقت را از یکدیگرخواهند ربود.
تظاهرات گسترده در شهرهای مختلف اروپا علیه منع حجاب که با شرکت گسترده مسلمان و دیگر شهروندان اروپا برگزار شد، نقطه آغاز این سلسله اعتراضات است. پس از تصویب قانون منع حجاب، در لندن و پاریس تظاهراتی گسترده علیه آن برگزار شد.
شعارها و سخنرانیهای مطرحشده در این تظاهراتها، از سوی مسلمانان و دیگر شهروندان نشان، از تحولی عمیق در بطن فرهنگی جامعه اروپا دارد. در تظاهرات لندن علیه منع حجاب بر روی یک پلاکارد نوشته شده است: «حجاب آزادی است، نه ظلم». بر روی پلاکارد دیگری نقاشی یک دختر محجبه نقش بسته است که میگوید: «حجاب: حق من، انتخاب من، زندگی من!» و بر روی پلاکاردی در دست یک دختر مسلمان نوشته شده: «این انتخاب ماست، نه شما.» و بر پلاکارد دیگری در دست یک دختر محجبه دیگر: «به من نگو، چه باید بپوشم!» و بر روی پارچه نوشتهای، حک شده است: «منع حجاب! حتی بوش همچنین حماقتی نکرده است.» در دستان یک کودک پلاکاردی است که روی آن نوشته شده: «مادرم را با حجابش تنها بگذارید!» دختری دیگر پلاکاردی دارد که روی آن نوشته است: «اگر این دموکراسی است، ما میگوییم نه! مرسی!» بر روی پارچهای بزرگ و عریض که دو نفر آن را حمل میکنند، نوشته شده «سکولاریسم، جهان را ویران کرده است.» و خانم دیگری نوشتهای به این مضمون در دست دارد: «سکولاریسم، عفت زنان را لکهدار میکند.» و در پارچهنوشته دیگری آمده است: «مسلمانان انگلیس، سکولاریسم را به چالش میکشند.»
در این میان چند دختر محجبه جوان با بلندگوهای دستی شعارهای شعرگونهای را میخوانند. و جمعیت تکرار میکنند؛ «تساوی من: حجاب»، «امنیت من: حجاب» «در فلسفه من: «حجاب»، «قلب و روح من: حجاب»، «هدف زندگی من؛ حجاب»، «من همیشه خواهم پوشید:حجاب» «تو هرگز نمیهراسی: حجاب»، «من حیاتم را به دست خواهم آورد: حجاب»، «ما همیشه جهاد خواهیم کرد: حجاب»
در فرانسه، رسانهها چنین القا میکنند که حجاب دختران مسلمان ناشی از اجبار پدران، همسران و برادران آنهاست. در جریان تظاهرات دختران محجبه، در پاریس، آنها شعار میدادند: «نه برادر، نه پدر، نه همسر. حجاب انتخاب خود ماست.» همچنین: «فاشیستها، را سیست (نژادپرست)ها، بنیادگرا شمائید.» و در شعار دیگری میگفتند: «این قانون آپارتاید است.
در تظاهرات لندن، جمعیت دسته جمعی یک شعار شعرگونه را سرمیدادند: «الله اکبر، لا اله الاّ الله، محمد رسول الله. قانون نژادپرستانه شیراک را متوقف کنید. شیراک خواهان یک قانون نژادپرستانه است.» و بر پلاکاردهای متعددی نوشته شده بود: «حجاب، یک فریضه است، نه یک سمبل مذهبی». همچنین تصویر یک زن محجبه نقاشی شده بود که از قول او نوشته بودند: «مایه افتخار (حجاب) مرا لکهدار نکنید.
رمانا مجید یکی از اسلامگرایان فعال در جریان راهپیمایی به خبرنگار میگوید: «دولت فرانسه، در حقیقت، «طالبان» سکولاریست است.» بر روی پلاکاردهایی نیز همین مضمون تکرار شده بود: «این بنیادگرایی سکولار است.
سارا جوزف، یکی از سخنرانان راهپیمایی لندن، با حجاب اسلامی در پشت تریبون قرار گرفته و خطاب به جمعیت میگوید: «شما بر علیه استبداد سکولاریسم بنیادگرا به پا خواستهاید و مبارزه میکنید؛ استبداد سکولاریسم بنیادگرایی که صدای دین را از جامعه محو میکند و به تو میگوید که: حق نداری راجع به حضور دین در عرصه اجتماع حرف بزنی، دین با سیاست هیچ ارتباطی ندارد،... و دین نمیتواند در عرصه عمومی حرفی برای گفتن داشته باشد، دین را در پشت درهای خانههایتان داشته باشید!
خانم «سلما یعقوب» مسئول ائتلاف «جنگ را متوقف کنید» خطاب به جمعیت میگوید: «این حمله به حجاب ما، ادامه همان جنگ علیه به اصطلاح تروریسم است... من به شما میگویم که چه ارتباطی بین آن دو وجود دارد. اگر آنها این جنگ علیه تروریسم را به راه نینداخته بودند، نمیتوانستند به خوبی به مسلمانان اروپا حمله کنند. آنها باید به گونهای دروغهایشان را توجیه کنند... آنها اعلام کردند که ما برای حفظ حقوق زنان مسلمان در افغانستان به آنجا حمله میکنیم. پس چرا حقوق زنان مسلمان را در اینجا رعایت نمیکنند؟! افراطگرایی طالبان به همان میزان غیر قابل قبول است که افراطگرایی بنیادگرایان سکولار، اینجا در فرانسه.»
«امل سفور»، دختر محجبه 16 ساله، در پشت تریبون نامهای خطاب به خواهران مسلمانش در فرانسه میخواند. در بخشی از این نامه آمده است: «حجاب بخشی از [هویت] یک دختر مسلمان است که آن را انتخاب کرده است. او حجاب دارد چون میخواهد خود را بپوشاند، عفیف باشد. پاک باشد. امنیت داشته باشد. میخواهد در راهی باشد که خود میخواهد و رضای پروردگارش در اوست. او حجاب میپوشد تا بتواند تکالیف دینی را که خود انتخاب کرده، انجام دهد.
در میان راهپ