این مقاله به اندازهگیری مزیت نسبی تولیدات شرکتهای تولیدکننده قطعات تندمصرف خودرو طی یک دوره 5 ساله براساس روش هزینه منابع داخلی (برمبنای روش حسابهای صنعتی) میپردازد. بکارگیری این رویکرد جدید در ارزیابی هزینه منابع داخلی تولیدات بنگاهها ( از طریق هزینههای واحدهای تولیدی) به دلیل بهرهگیری از اطلاعات به هنگام، قیمتهای سایهای و ... از توانایی بیشتری نسبت به روشهای متنوع قبلی برخوردار است. بدین منظور مقاله حاضر ابتدا به شاخصهای اندازهگیری هزینه منابع داخلی پرداخته و سپس ضمن معرفی روش شناسی رهیافت جدید DRC به اندازهگیری مزیت نسبی چند شرکت منتخب تولیدکننده قطعات تند مصرف خودرو و تجزیه و تحلیل آن میپردازد.
شناخت از وضع موجود صنایع و ساختار حمایتی از آنها در راستای پیوستن به سازمان تجارت جهانی (WTO) از موضوعات مورد علاقه سیاستگذاران کشور است. تصمیمگیری در خصوص پیوستن به (WTO) نیازمند بررسی دقیق ( بر مبنای روشهای علمی) صنایع کشور در مورد مزیتهای نسبی و سیاستهای حمایتی موجود در آنهاست. پس از شناخت مزیتهای نسبی در صنایع، میتوان از آن به عنوان ابزاری جهت تخصیص مناسب منابع بین صنایع یا حتی درون صنایع استفاده نمود.
در این مقاله نیز سعی می شود با استفاده از معیار هزینه منابع داخلی[1] (DRC) که یکی از معیارهای مناسب جهت نشان دادن کارایی در تخصیص منابع است، مزیت نسبی در صنعت قطعهسازی مورد بررسی قرار گیرد. به جهت محدودیت در آمار و اطلاعات مورد نیاز تنها به هشت واحد تولیدکننده قطعات تند مصرف[2] خودرو (قطعاتی هستند که در طول عمر یک خودرو با سرعت بیشتری نسبت به سایر قطعات تعویض میشوند)،در دوره زمانی
77-1374 اکتفا شده است. بدین منظور ابتدا شاخصهای اندازهگیری هزینه منابع داخلی بررسی شده و سپس روش اندازهگیری هزینه منابع داخلی در این مقاله معرفی میشود و در ادامه نتایج محاسبات مورد تجزیه و تحلیل قرار میگیرند و در پایان خلاصه و نتیجهگیری ارایه میگردد.
1 . شاخصهای اندازهگیری هزینه منابع داخلی (DRC)
مفهوم هزینه منابع داخلی، کاربردی از تحلیل بازدهی عوامل بر پایه ارز خارجی است. به عبارت دیگر DRC هزینه فرصت از دست رفته واقعی منابع داخلی که صرف تولید یک کالای خاص بر حسب قیمتهای جهانی میشود، است و یا DRC نسبت ارزش سایهای دادههای خالص داخلی به ارزش سایهای ستاندههای خالص مبادله شده میباشد (فین1995). این معیاراولین بار توسط برونو[3] در سال 1976 و سپس در سال 1972 مطرح شد و سپس محققین دیگری نظیر کروگر (1972)، لوفسکی (1972)، گریناوی و میلز (1990)، فین
(1995) و پرکینز (1997) با انجام تعدیلاتی، آن را مورد استفاده قرار دادند.
روش هزینه منابع داخلی بسیار مشابه روش تحلیل هزینه ـ فایده است. با این تفاوت که روش هزینه ـ فایده، کل هزینه واقعی و سوددهی را مقایسه میکند؛ در حالی که روش DRC علاوه بر در نظر گرفتن هزینه منابع داخلی، صرفهجویی در ارز خارجی را نیز محلوظ میدارد. به عبارت دیگر روش هزینه منابع داخلی[4] یک معیار هزینه ـ فایده است که براساس آن سیاستگذاران و تصمیمگیرندگان نهایی کشور، تصمیم میگیرند که آن محصول را خود تولید کنند و یا آن را از بازارهای جهانی وارد نمایند. بدین ترتیب اگر منفعت نهایی خالص حاصل از تحلیل هزینه ـ فایده مثبت باشد، طرح سرمایهگذاری انجام و در غیر اینصورت طرح متوقف میشود. پس مدل کلی DRC را میتوان براساس روش منفعت خالص اجتماعی[5] فرمولبندی و تفسیر نمود.
هزینه منابع داخلی (DRC) از طریق نرخ حمایت مؤثر[6] (ERP) نیز قابل محاسبه است. کروگر ( 1972) تحت فروض خاصی ثابت نمود که حمایت تعرفهای مربوط به فعالیت j به رابطهای بین دو معیار DRC و ERP منجر میشود. یعنی:
1 + DRCj = ERPj
استفاده از یک الگوی تعادل عمومی و حل آن به منظور یافتن ضرایب فنی تولید، روشی بود که توسط برونو و کروگر (1972) جهت محاسبه هزینه منابع داخلی بکار گرفته شد. اما این روش به دلایلی نظیر کمبود اطلاعات مورد نیاز و عدم محاسبه ضرایب فنی برای یک کالای خاص امکان استفاده را محدود میکرد.
ادوارد ( 1984) در مقالهای تحت عنوان منابع مزیت نسبی بینالمللی[7] فرمول DRC را به شکل سادهتری به صورت زیر بکار گرفت:
:C هزینه تولید
:e نرخ ارز
:Pw قیمت مرزی کالا
:Ci هزینه نهادههای وارداتی
در این فرمول نیز چنانچه DRC کوچکتر از یک باشد، به مفهوم وجود مزیت نسبی آن کشور در تولید کالای مورد نظر است.
دکتر تیزهوش تابان[8] نیز به منظور ارزیابی فعالیتهای برخی صنایع ایران از DRC کمک گرفت. الگوی تعدیل یافته DRC که توسط این محقق جهت توسعه برخی از صنایع ایران بکار گرفته شده است، عبارت است از:
:Vsi ارزش افزوده عوامل اولیه تولید داخلی که به طور مستقیم در تولید کالای j به هزینه فرصت یا قیمت سایهای آنها بکار رفته است.
:anj ضریب داده عامل اولیه غیرقابل تجارت به ازای هر واحد از کالای j
:Nn ارزش افزوده عوامل اولیه تولید داخلی ( که به صورت مستقیم و غیرمستقیم بکار گرفته شده) در تولید یک واحد از نهاده غیرتجاری nام که در تولید کالای j به قیمت سایهای بکار رفته است.
:Dij قیمت سایهای نهاده داخلی i ام که به طور مستقیم در تولید کالای jام به کار رفته است.
:P/j قیمت C.I.F. واحد کالای jام
:Mhj قیمت C.I.F. نهاده وارداتی است که به طور مستقیم و یا غیرمستقیم در تولید یک واحد از کالای jام بکار رفته است.
:Flj قیمت نهادههای وارداتی مستقیم وغیرمستقیم بکار رفته در تولید کالای j ام
به هر حال هزینه منابع داخلی iامین فعالیت عبارت است از نسبت هزینههای عوامل داخلی مستقیم و غیرمستقیم ارزیابی شده در هزینه فرصتشان برای تولید یک واحد از محصول iام، به تفاوت بین درآمدهای نقدی خارجی ناشی از تولید کالای jام و هزینه ارز خارجی نهادههای وارداتی مستقیم و غیرمستقیم.
براساس آنچه که در مورد روش محاسبه DRC در بالا بیان شد، در محاسبات آن بایستی هزینههای فرصت داخلی کسب یک واحد ارز خارجی مورد محاسبه قرار گیرد. بنابراین در صورت کسر DRC، به منابع داخلی به کار گرفته شده در تولید یک واحد از کالای مورد نظر توجه میشود.
به علت عدم دسترسی به ضرایب فنی در سطح کالایی وکمبود اطلاعات در این زمینه، عملاً محاسبه DRC در سطح کالایی با مشکل مواجه است. لذا جهت حصول هزینه منابع داخلی در سطح کالایی، نظرات به سمت هزینههای حسابداری واحدهای تولیدی سوق یافت و از این رهگذر رهیافت جدیدی حاصل آمد. این معیار که اطلاعات مورد نیازش به هزینههای حسابداری بنگاهها وابسته است، اولاً به ضرایب فنی نیازی ندارد و ثانیاً DRC در سطح کالایی را میسر میسازد
شامل 30 صفحه فایل word قابل ویرایش
دانلود مقاله اندازهگیری مزیت نسبی در صنعت قطعهسازی خودرو کشور از طریق DRC