اختصاصی از
فی بوو دانلود مقاله خانواده درمانی ساختاری دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .
بسیاری از مفاهیم این رویکرد برای خانواده درمانگران آشنا است: قوانین خانواده، نقش ها، ائتلاف ها، زیر سیستم ها، مرزها، یکپارچگی و سازمان.
این واژه ها قسمتی از اصطلاحات خانواده درمانی را شکل میدهند و در هنگام بررسی روابط و الگوهای تعاملی خانواده به ذهن خانواده خانواده درمانگران خطور می کند که نشانه تسلط این مدل بر خانواده درمانی است. این رویکرد متمرکز بر سازمان خانواده است و توسط مینوچین و همکارانش (مینوچین 1974، مینوچین 1984، مینوچین و فیشمن 1981) معرفی شده و به دو دهه در این قلمرو موثر بوده است.
خانواده درمانگران ساختاری نیز مانند دیگر رویکردهای سیستمیک برای تبیین مشکل و ارائه راه حل، به جای فرد بر ساختار خانواده متمرکز هستند. بی همتایی این رویکرد به خاطر استفاده از استعمارهای سازمانی و فضایی در توصیف مشکلات، تعیین راه حل ها و تإکید بر حضور فعال درمانگر است (کولاپینتو، 1991). در این مدل برای فهم بهتر مشکلات فرد باید به ریشه آن، که در ساختار الگوهای تعاملی خانواده تهفته است، توجه شود و برای حل مشکل باید سازمان یا ساختار خانواده تغییر یابد و درمانگر دراین تغییر ساختار باید نقش رهبری را بر عهده گیرد.
تئوری ساختاری بر 1) وحدت سیستم خانواده، 2) تأثیر سلسله مراتب سازمانی خانواده و 3) استقلال عملکرد زیر سیستم ها به عنوان عوامل تعیین کننده اساسی در رفاه اعضای خانواده تأکید دارد.
در واقع این ساختار سازمانی خانواده (به معنی پایداری و تنظیم الگوهای تعاملی) و انعطاف پذیری آن است که در پاسخ به تغییرات چرخه زندگی، الگوهای کارآمدی آن را تعیین می کند. مینوچین (1984) بیان می کند که خانواده طی حرکت خود در چرخه زندگی به دنبال حفظ تعادل، بین ثبات و تغییر است. خانواده کارآمدتر در دوره های انتقالی و درمقابل تغییرات، بازتر عمل می کند و با توجه به تغییرات ایجاد شده در نیازهای اعضای خود، تمایل به اصلاح ساختار و الگوهای تعاملی خود دارد.
درمانگران ساختاری، به عنوان هدف اولیه، به طور فعال در جهت تغییر ساختار خانواده های ناکارآمد تلاش می کنند و فرض ایشان این است که تغییرات رفتاری فرد و همین طور کاهش علامت های مرضی در پی ساختار الگوی تعاملات خانواده رخ خواهد داد. تبیین آنها این است که وقتی ساختار خانواده تغییر می یابد، موقعیت هر عضو خانواده نیز اصلاح می شود و هر فرد، تغییرات را به عنوان نتیجه آن تجربه خواهد کرد.
نقش اولیه درمانگر ساختارگرا ایجاد تغییر است. درواقع درمانگر، وسیله (ابزار) تغییر است و باید به طور فعال با تمام خانواده درگیر شود و آنها را وادار به پذیرش تغییرات سازگارانه کند. او در واقع باید خانواده را برای کنار آمدن با نتایج این تغییرات حمایت کند و آموزش دهد (کولاپینتو، 1991).
ساختار گرایان عملاً به خانواده می پیوندند و موقعیتی را کسب می کنند تا بتوانند با الگوهای تعاملی ناکارآمد موجود مواجه شوند و مقابله کنند. به زبان سیستم ها، ساختارگرایان رویکرد سایبرنتیک درجه دوم را پذیرفته اند که درمانگر را قسمتی از سیستم خانواده می داند.
این رویکرد بیشتر با مینوچین و همکارانش شناخته شد (ارسوالد، مونتالو، اپونت، هیلی، هوفمن، والترز، هیشمن، کولاپینتو).
مینوچین در آرژانتین متولد شد و خانواده او از مهاجران اروپایی بود. او پزشک متخصص کودکان بود که در امریکا نایل به اخذ مدرک در رشته روان پزشکی کودک شد و سپس روانکاوی را آموخت. او در مدرسه محل اقامت بزهکاران جوان به کار پرداخت و بعد به وضعیت خانواده های آنان (دارای مشکلات فراوان و خانواده گسسته) علاقمند شد. به تدریج مینوچین شروع به تدوین تئوری ویک سری تکنیک های مداخله ای برای کار با خانواده های فقیر دارای سازمان بندی ضعیف نمود. وی به تحلیل های جامعه شناختی از ساختار اجتماعی خانواده(تجربه زندگی در شرایط فقر وتأثیر آن بر عملکرد خانواده)پرداخت. سپس مینوچین و همکارانش شروع به تحقیق نمودند تابرای تغییر ساختار خانواده روش های درمانی مناسبی راپیدا کنند. این گروه روند مداخلات کوتاه، مستقیم و بارویکرد عمل گرای ( معطوف به عمل) را ابداع کردند. وی اداره مرکز راهنمای کودک فیلادلفیا رابه عهده گرفت که زیر مجموعه بیمارستان کودکان ووابسته بهدانشگاه پنسیلوانیا بود. مینوچین در سال 1974کتاب «خانواده و خانواده درمانی» را منتشر کرد.
گروه مینوچین تحقیقات خود را بر بیماری های روانتنی کودکان (مبتلا به دیابت ، آسم و بی اشتهایی عصبی ) منمرکز نمودند و اعلام کردند که خانواده های این کودکان دارای مشکلات تبادلی بوده وعلائم روان تنی را تشویق می کنند.در این خانواده ها در هم تنیدگی فراوانی به چشم می خورد، عملگرد زیر سیستم ها ضعیف ومرزهای میان اعضای خانواده بسیاردر هم بوده و به افراد اجازه داشتن استقلال داده نمی شود. یافته های گروه نشان داد که خانواده های مبتلایان به بیماری روان تنی ، بیش حمایت کننده هشتند، از رشد احساس استقلال وکفایت جلوگیری می کنند و مانعی برای فعالیت های سالم اعضا در محیط خارج از خانواده هستند. در عوض، کودک آسیب پذیر(از نظر فیزیولوژیک )، احساس مسئولیت شدیدی نسبت به حفظ خانواده می کند. ظهور علائم در کودک به ویژه زمانی رخ می دهد که میزان استرس بیش از آنی است که خانواده ناکارآمد بتواند باآن کنار بیاید. در اینجا است که علائم مرضی به عنوان تنظیم کنندگانی مؤثر بر سیستم خانواده بروز می کنند. بدین سان کودک بیمار به عنوان مهار کننده درگیری (از راه تغییر توجه خانواده از مشکلات اساسی و حل نشده به طرف مشکل خود) عمل می کند. این خانواده ها متعلق به طبقه متوسط و دارای سازمان بندی بسیار فشرده ای هستند و درباره آنها مداخلات درمانی باید الگوهای خشک خانواده را اصلاح کند تا اجازه انعطاف پذیری بیشتری به آن دهد. در این فرآیند، کوشش های درمانی به به سمت تغیر ساختار روابط درون خانواده و کمک به آن برای ایجاد مرزهای روشن است تا به اعضای خانواده بیاموزد، تغییرات مطلوب را باید با گفتگو به وجود آورد و به طور مستقیم با ریشه های اختلاف روبرو شد. بر طبق گفته کولاپینتو (1991)، تیم مینوچین در درمان بی اشتهایی عصبی، آسم و دیابت بدون پایه فیزیولوژیک موفق بود و به همین دلیل هم نتوانست خیلی از درمانگران خانواده را به طرف مدل ساختاری خود جذب می کند.
شامل 11 صفحه فایل WORD قابل ویرایش
دانلود با لینک مستقیم
دانلود مقاله خانواده درمانی ساختاری