فی بوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی بوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق در مورد سیر تحول و تطور زبان پارسی در گذر زمان

اختصاصی از فی بوو تحقیق در مورد سیر تحول و تطور زبان پارسی در گذر زمان دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد سیر تحول و تطور زبان پارسی در گذر زمان


تحقیق در مورد سیر تحول و تطور زبان پارسی در گذر زمان

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه28

 

فهرست مطالب ندارد 


سیر تحول و تطور زبان پارسی در گذر زمان

 

در حقیقت زبان فارسی یک شاخه از تنه ی السنه ی ( زبانهای ) آریایی است که در نتیجه ی تبادلات و تغییرات سیاسی و اجتماعی که در سرزمین ما روی داده است به تدریج ساخته شده و به شکل فعلی درآمده است .

 

قدیمی ترین آثار ادبی که از زبان مردم در دست است، گاتاهای زردشت می باشد که با قدیمی ترین آثار سانسکریت که در کتب اربعه ی ویدای هند دیده می شود قرابت نزدیک دارد و در واقع مانند دو لهجه ی نزدیک از یک زبان محسوب می گردد.

 

بعد ازگاتاها که کهنه ترین یادگارزبان فارسی دری،است، به زبان دوره ی بعد که زبان « پارسی باستان» است می رسیم. این زبان به وسیله فرمانروایان هخامنشی و ازطریق کتیبه های بیستون ، پاسارگاد، تخت جمشید ، شوش ، الوند و غیره به عصر ما رسیده است                     .

زبان پارسی، که آن را امروزه « پارسی باستان» می نامند ،  در ضمن سومین تطور زبان گاتاها به وجود آمده استدومین تطور آن مربوط به دوره دولت مادی باشد و اولین تطور مربوط به زبان اوستایی است .

 


از زبان مادی ها که قهراً به زمان قدیمی تری مربوط بوده است، نشانی باقی نمانده که از چگونگی آن ما را مطلع سازد، مگر اینکه بعدها کتیبه هایی از آن پادشاهان و قوم بزرگ به دست آیدتنها هرودوت به ما گفته است که نام دایه  کوروش کبیر در مملکت مدی،» اسپاکو «بوده است.

 

این قول هرودوت را روایات دیگری تایید کرده است. یکی آنکه حمزه ( به نقل ازیاقو ت حموی) می گوید که اسپهان و سجستان ( سگستان ) دارای یک معنی استو «اسپا» و « سج یا سگ» را هر دو به معنیسپاهی و شجاع گرفته و گوید:

 

 " اسپهان و سجستان، یعنی مملکت لشکریان و شجعان )کتاب معجم البلدان" (

 

می دانیم  واژه سپاه در اصل» اسپا« است، که از اصل قدیمی تری برخاسته که همانا» اسپاد« باشد و «اسپاد» و «اسپا» معنایی جز باوفا و شجاع ندارند. و لذا مردان جنگجوی لشکر نظر به وفاداری و سربازی و دلیری به آن نام نامیده می شده اند، در همین راستا  حیوانی باوفا و شجاع که نزد آریاها محترم بوده ( بدلیل اهمیت فوق العاده ای که در جامعه دامپرور و کشاورز آنروز داشته است) وجایگاه خاص آن نزد اجتماع  انسانی آنروز، به نحو غیر قابل قیاسی با جایگاه امروزین آن بوده است ، نیز به این نام ( سک یا سج یا سگ که ریشه در لغت اسپاد دارد ) متصف شده است ( بمعنای با وفا و شجاع )

 

از طرف دیگر لغت« سج یا سگ» و «سکا» و «سکه» هم نام طایفه بزرگی از آریاییهای مشرق بود، که »سکستا« به نام آنان لقب داده بودند . و بعید نیست که معنی این «سگ» یا «سکه» به فتح الف، هم به معنی مردمانی باوفا و شجاع و دلیر به زبان مادی باشد.

 

پس در نتیجه، قول حمزه و قول هرودوت در اینجا به هم می رسند که « سج یا سگ» و «اسپاکو» که مصغر و مؤنث اسپا باشد، به معنی باوفا و شجاع است، و سربازان را که دارای آن صفات بوده اند اسپا و اسپاد و اسپاه گفته اند، یعنی بعدها حرف دال اسپاد، به هاء بدل گردیده است، مانند ماد که ماه شده است. و سگ را هم به مدلول تجمع این صفات در وی، خاصه میان مردمی چوپان منش و صحراگرد قدیم، «اسپا» گفته و مؤنث آن را چنانکه هرودوت گوید، اسپاکو خوانده اند .

 

از قضا در تاریخ سیستان نیز وجه تسمیه ای است که باز ما را در این فرضیات قریب به یقین کمک می نماید،  در این کتاب آمده است : گرشاسب به ضحاک گفت این مملکت را سیوستان گویند، و سیو به معنیمرد مرد، یعنی »اشجع شجعان» است. گرچه در این که سیستان در اصل سیوستان باشد خیلی تردید است، ولی قرابت معنی این روایت با معنی که ما در مورد سگ و یا سکه کردیم، اینجا یک حقیقتی را روشن می سازد .

اتفاقاً از قرار معلوم در حدود ییلاقات هم لغتی شبیه به اسپا، در مورد این جاندار، استعمال می

 


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد سیر تحول و تطور زبان پارسی در گذر زمان

دانلود مقاله چگونه حکومت اسلامی زمینه ساز حکومت امام زمان می شود

اختصاصی از فی بوو دانلود مقاله چگونه حکومت اسلامی زمینه ساز حکومت امام زمان می شود دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

دوره آخرالزمان ظاهرا فرارسیده است و مقدمات ظهور امام زمان از همه جهت فراهم می‌شود. دولت منتخب امام زمان در جمهوری اسلامی بر سر کار آمده است. رییس جمهور در سازمان ملل برای تعجیل در فرج امام زمان دعا می‌‌کند، و جهان درگیر فقر و خشونت و توفان و ترور و نگران از خرابی ‌محیط زیست و گسترش سلاح‌های‌ کشتار جمعی‌ را به ظهور قریب ‌الوقوع او تبشیر و انذار می‌دهد. اعضای هیئت دولت با امام زمان میثاق می‌بندند و وزیر ارشاد اسلامی برای‌ رساندن آن به امام زمان رهسپار چاه جمکران می‌شود. دولت آقای رییس جمهور بودجه کلانی را برای پذیرایی از زایران چاه جمکران اختصاص می‌دهد و مسیر حرکت امام زمان را مشخص می‌کند تا آن را پیش از ظهور بسازد و آماده داشته باشد، و فالگیران دولت پیش‌بینی می‌کنند که دو سال بیشتر برای‌ این کار وقت ندارند. همراهان رییس جمهور دست‌یابی ایران به فنآوری اتمی را از علایم ظهور می‌شناسند و تعجیل در آن را به این دلیل لازم. مردم ایران حد اکثر یکی ‌دو سال وقت دارند که خود را برای‌ ظهور امام زمان آماده کنند. ایران در یکی دو سال آینده محور تحولات جهان خواهد بود و جهان پس از آن شکل و شمایل دیگری‌ خواهد داشت.

 

این مهلت یکی دوساله اتفاقا با برخی از پیش‌بینی‌های مقامات غربی و ناظران سیاسی‌ همآهنگی دارد. آنان نیز معتقدند که یکی دو سال آینده برای‌ ایران و جهان سرنوشت‌ساز خواهد بود. جمهوری اسلامی و تحولات آن در مرکز دیپلماسی جهانی قرار گرفته است. عراق و افغانستان و کره شمالی و زیمبابوه و سودان و حتی‌ اسراییل و فلسطین به تدریج از قلم اول دستور کار تماس‌ها و فعالیت‌‌های بین‌المللی کنار می‌روند و جای آن‌ها را ایران می‌گیرد. همه نگرانند - نگران یک حادثه تاریخی و سرنوشت‌ساز. ارزیابان و تحلیلگران تحولات سیاسی‌ از ظهور تازه‌ای خبر می‌دهند. ظهور قدرتی که خواب شب را بر اسراییل و آمریکا و متحدان آنان حرام خواهد کرد. ظهور قدرتی مخرب و تهدیدکننده جهان از پایگاه (و خاستگاه؟) امام زمان. دستیابی جمهوری اسلامی، این «زنگی» مست، به تیغ بران سلاح اتمی. حادثه‌ای که معادلات سیاسی‌ خاورمیانه و احیانا جهان را به هم خواهد ریخت.

 

تقارن و همسویی این دو پیش‌بینی کاملا تصادفی نیست. امام زمان خود بیش از هزار و سد سال آزگار منتظر تشکیل جمهوری اسلامی ایران و ظهور آقای احمدی‌نژاد بوده است. اکنون که این هر دو فراهم شده ظاهرا دلیل دیگری برای تاخیر در ظهور خود او باقی نمانده است. البته در روایات آمده است که امام زمان با شمشیر (ذوالفقار دو دم علی؟) به جان کفار می‌افتد و از کشته آنان پشته می‌سازد. ولی هر بچه مسلمانی می‌داند که در عصر تانک و خمپاره و موشک و اتم از شمشیر کاری ساخته نیست، و از این رو باید شمشیر را استعاره‌ای از سلاح مدرن زمان دانست. یعنی که حضرتش باید به پیشرفته‌ترین سلاح روز یعنی سلاح اتمی مجهز باشد تا بتواند دمار از کفار برآرد. و تامین این مهم، البته بر عهده مخلصان درگاه او است. آنان باید سلاح مناسب او را فراهم آورند تا آن حضرت در ظهورش تاخیر نکند. چگونه می‌توان ادعای‌ انتظار ظهور کرد و هر جمعه صبح با دعای ندبه به استغاثه پرداخت تا خداوند در ظهور امام زمان تعجیل کند و در عین حال برای ‌تامین سلاح مناسب او کاری نکرد؟ اگر دنیا در برابر این انجام این مهم ایستاده است باید راهی برای علاج آن یافت. امام در مورد مسلمانان خدعه کرد و آن را مجاز دانست. در مورد کفار به طریق اولی می‌توان چنین کرد. و مکروا، و مکرالله، والله خیر الماکرین.

 

به این ترتیب، هم گفتن این که دست‌یابی جمهوری اسلامی ایران به فنآوری اتمی از علایم ظهور امام زمان است معنی ‌پیدا می‌کند و هم مهلت دوساله‌ای که مقامات برای‌ ظهور امام زمان پیش‌بینی‌ کرده‌اند با ارزیابی‌های بسیاری از ناظران بین‌المللی برای ‌دستیابی حکومت ایران به سلاح‌های اتمی هم‌خوانی دارد. البته ناظرانی هم هستند که این مهلت را پنج تا ده سال پیش‌بینی کرده‌اند، ولی حکومت ایران که از خوش‌حالی قرار ظهور امام زمان در دو سال دیگر در پوست خود نمی‌گنجد دسته گل را عملا به آب داده و بر پیش‌بینی‌های این ناظران خط بطلان کشیده است. مقامات جمهوری اسلامی زرنگی‌های زیادی در تماس‌های خود با جامعه بین‌المللی و از جمله آژانس بین‌المللی انرژی اتمی و اتحادیه اروپا از خودنشان داده‌اند، و تا امروز توانسته بودند خبر ظهور امام زمان را مخفی نگهدارند. ولی اکنون ظاهرا چنان از پیشرفت کار راضی‌اند و ظهور امام را قطعی ‌می‌دانند که دلیلی برای‌ مخفی داشتن بیشتر آن ندیده‌اند و ناگفتنی را باز گفته‌اند.

 

به هر حال تا این جای کار مسئله پیش‌بینی است و معلوم نیست سر انجام آن به کجا بکشد. قدر مسلم این که کفار از ظهور امام زمان باید بسیار دلهره داشته باشند. مسئله شوخی بردار نیست. پس از هزار و سیسد سال که اسلام و شیعه مظلوم مانده بوده، برای‌ اولین بار یک حکومت اسلامی استقرار یافته است تا مقدمات ظهور امام عصر را فراهم کند. قرن‌ها کفار بر مسلمانان و به خصوص شیعیان ستم کرده‌اند. امام زمان بیش از هزار و سد سال رنج غیبت را بر خود هموار کرده بوده است. همه کائنات در انتظار بوده‌اند تا جمهوری‌ اسلامی تاسیس شود. در این جمهوری نیز بیست و شش سال طول کشیده تا دولت امام زمان روی کار بیاید. اکنون امام زمان می‌آید تا انتقام تاریخی مسلمانان و بالاخص شیعیان را از کفار بگیرد. کدام کافری است که از شنیدن این خبر تنش نلرزد و شب از خواب نپرد؟ دوران سلطه کفر و استکبار جهانی رو به پایان می‌رود. کافران جهان متحد شوید!

 

و این اتحاد در حال شکل‌گیری است. اگر عراق در صف کافران جهان تفرقه انداخت و اروپا و آمریکا را در برابر هم قرار داد، امروز به یمن سیاست‌های ظهورطلبانه جمهوری اسلامی ایران این جدایی رو به زوال است. در فاصله چندماه پس از روی کار آمدن دولت منتظر ظهور احمدی‌نژاد دو قطب اروپا و آمریکا به طرز معجزه‌آمیزی به هم نزدیک شده‌اند. سیاست دولت بریتانیا که یکی از مدافعان جمهوری‌ اسلامی در برابر فشار آمریکا بود بیش از هر زمان دیگر با سیاست آمریکا هم‌آهنگ شده است. در آژانس بین‌المللی ‌انرژی اتمی‌ حتی‌ هند نیز علیه ایران رای داد. گویی که همه دنیای‌ کفر به صداقت سخنان احمدی‌نژاد در سازمان ملل دایر بر نزدیکی ظهور امام زمان اطمینان یافته و قانع شده که خطر واقعا جدی است. این سخنان و اظهارات متعاقب آن در ایران کار دیپلمات‌های آمریکایی را بسیار ساده کرده است. اگر کولین پاول سه چهار سال پیش باید بارها به اروپا و آسیا سفر می‌کرد تا متحدی در برابر عراق پیدا کند (و غالبا دست خالی باز می‌گشت) امروز خانم رایس با یک سفر کوتاه به راحتی ره چندساله را یکشبه طی‌ می‌کند.

 

دنیای کفر در برابر خطر ظهور امام زمان ساکت نمی‌نشیند، و اکنون که دولت احمدی‌نژاد پیش‌بینی وقوع آن را در دو سال آینده کرده است فوریت مقابله با آن را بیشتر درک می‌کند. بدین ترتیب جمهوری اسلامی و غرب (دنیای‌کفر) در یک مسابقه زمان‌بندی شده مرگ و زندگی درگیر شده‌اند. دولت آقای احمدی‌نژاد می‌داند که بدون ظهور امام زمان موجودیت جمهوری اسلامی در برابر هجوم فرهنگی و سیاسی‌ دنیای کفر در خطر است، و از این رو برای‌ تامین شرایط لازم ظهور امام زمان از هیچ کوششی فروگذار نخواهد بود. دنیای کفر نیز که با فرض ظهور امام زمان حیات خود را در خطر می‌بیند سعی خواهد کرد نگذارد آن «شرایط لازم» فراهم شود. دو رقیب: یکی‌ ظاهرا به دنبال سلاح اتمی‌ بیمه‌کننده موجودیت خود و دیگری به دنبال حفظ حیات خویش و محروم کردن رقیب از این سلاح. و در میان آنان مردم ایران که باید هزینه این بازی خطرناک را از حیات و مال و جان خود بپردازند.

 


پروردگار عالم پیغمبر اسلام را به منظور هدایت مردم و با دین حق فرستاده است برای اینکه پیغمبر اسلام و دین اورا برتمام ادیان عالم پیروزکند و بر تمام برنامه های جهانی غلبه بدهد و این قضیه به قدری مورد قضای قطعی پروردگار است که می فرماید ولوکره المشرکون اگر مردمان بی ایمان هم دردنیا به این غلبه مطلق و به این پیروزی بدون قیدوشرط راضی نباشند اراده قطعی پروردگار این است که این مطلب عملی شود ولو مشکرین ناراضی باشند.
بعضی اخبار و روایات می گویند آن زمانی که دین مقدس اسلام وآئین رسول اکرم بر تمام ادیان جهان غلبه می کند و حکومت بی قید وشرط اسلام در سراسر گیتی حاکم می شود در حکومت آسمانی اما عصر است.
آنوقت در اینجا این سوال پیش می آید البته این سوال صرفاّیک سوال علمی اجتماعی و روانشناسی اجتماعی است وآن این است ملتها و مردم جهان از نظر طرز تفکر و فرهنگ و منطقه زندگی و درجه رشد عقل و فکر با یکدیگرمتفاوتند اصلا مشود با این همه تفاوت یک حکومت بر دنیا حاکم باشد و یک قدرت و یک سازمان تمتم مردم روی کره زمین را اداره کند یا نه؟
جواب این مطلب را بر اساس و اصول همان سوال باید داد یعنی یک وقت صحبت صحبت عقیده ماست به موجب آیات واخبار می گوییم به سندهایی از رسول اکرم و ائمه معصومین رسیده است این کار شدنی و عملی است و یک روزی در جهان لباس تحقق ووقوع می پوشد.این جواب از نظر اصل مطلب به نام یک فصل دین است اما در باره اینکه از نظر تئوریهای علمی آیا این کار شدنی هست یا نه؟
باید بهتون عرض کنم که خوشبختانه از بعد ازجنگ بین الملل دوم به این طرف اصلا وضع افکار دانشمندان جامعه شناس دگرگونیهایی پیدا کرده که نه تنها می گویند یک حکومت می تواند دنیا را اداره کند و حتی پرونده حکومت وحدانی الان در سازمان ملل است.
بعضی دانشمندان غربی که خیلی اوج گرفته اند و می گویند الان بشر در سر یک دو راهی است یا حکومت واحد جهانی و یا نابودی بشر بر اثر جنگ سوم اینقدر قضیه از نظر علمی نزدیک شده و افکار جامعه شناسان به این امر متوجه شده است حالاالبته در این باره مطالعه بسیار دارم و اگر خود این مطلب را با آن مقداری که مطالعه دارم بخواهم مبسوطا صحبت کنم شاید واقعا چهار شب باید تمام بحث را مستقلا تمرکز بدهم روی این مطلب که برچه اساس واصولی می شود دنیا با یک حکومت اداره بشود ولی برای اینکه هم جوابی به سوالات داده باشم دنبال این مطلب وهمین بحث را یک شب به خواست خداوند بیان کرده باشم البته خیلی فشرده صحبت می کنم امیدوارم نتیجه بحث برای ما نسبت به این موضوع روشن کننده بحث باشد.
می گویند بشردرآغازامر پرخاشگر و متجاوز بود و این کشش پرخاشگری الان هم هست و حتی درباره اینکه تحلیل می کنند که چرا در دنیا اصلا جنگ واقع می شود می گویند سرش پرخاشگری و حس تجاوزی است که در بشر است.قرآن هم گاهی طبع انسان را که صحبت می کند میگوید انه کان ظلوما جهولا یا میگوید ظلوم کفار یا می گوید ان الانسان لفی خصر و امثال این اموراما آن پرخشگری که درآغاز ه نظر می آید این است که بشرازدست بشر احساس آرامش نمی کرد می گفت من می روم در جنگل زحمت می کشم مقداری میوه جنگلی بدست می آورم که بخورم اما اطمینان ندارم که آن غار پهلوی غار من ،سکنه اش به من حمله کنن مرا بکشند و ذخیره مرا ببرند.این روح پرخاشگری در بشر بودو بعد بشر متوجه شد که اگر با هم بسازند و یک زندگی بعنوان تفاهم به وجود آورد این خطر از بین می رود و بهتر می تواند زندگی کند لذا سرآغاز زندگی اجتماعی شد.اول که زندگی اجتماعی آغاز شد به صورت یک خانواده بود بعد که مقداری سطح فکر بالاتر آمد شد به صورت عشیره بعد که مقداری بالاتر آمد شد به صورت قبیله بعد که مقداری بالاتر آمد شد به صورت یک حکومت و لی حکومت استبدادی بعد بالاتر آمد مسئله ملوک الطوایفی به خودش رنگ گرفت می گویند رسیده تا به الان که دنیا حکومت دموکراسی پیدا کرده وزندگی اجتماعی 100 میلیون، 150 میلیون، 200 میلیون تا جائیکه زندگی 800 میلیون درچین کمونیست به صورت یک حکومت در آمده.800میلیون و یک حکومت و یک اداره .چطور شده که بشر به این وضعیت درآمد؟میگویند سربزرگ قضیه این است که سطح فکر بالا آمد.هرچه بشر بهترفکر کند وبیشتردرک کند تمکین درمقابل حکومت مرکزی وتمرکزقدرت ملی بیشترمی شود می گویند هر قدر سطح فکر انسان کوتاهتر باشد به زندگی حیوانی نزدیکتر است.هر قدر سطح فکر مردم بالاتر بیاید به زندگانی انسانی نزدیکتر است.
بنابراین معیار قبول حکومت بزرگ برمعیاررشد عقل وتکامل فکرمردم است.این یک مقدمه اساسی بحث است.اگراین مقدمه را فراموش کنید یا الان توجه نفرمائید آنوقت درخلال بحث نتیجه گیریمان ناقص می شود. انسان هرقدر به دنیای حیوان نزدیکتر باشد زندگی فردی بیشتری دارد یک گوسفند خودش می خورد یک بز خودش می چرد یک کبوتر خودش دنبال غذا می رود ولی وقتیکه سطح فکر بالا آمد تعاون می آد همکاری می آد مواظبت و کوشش می آد وبالنتیجه خانواده می شود،عشیره می شود،قبیله می شود ایل می شود، شهر می شود، مملکت می شود، یک میلیون می شود 100 میلیون می شود ،800 میلیون می شود و برهمین معیار اگر برود جلو 3میلیارد می شود وقتیکه ما حکومت 800 میلیونی رامی بینیم تحقق دارد چرا باور نکنیم که حکومت 2 میلیاردی هم قابل تحقق باشد معیار بالا آمدن سطح فکر است،این مقدمه اول سخن.
اما مقدمه دوم درباره عواملی که باعث دگرگونی ملتهای می شود واوضاع و احوال ملتها را تغییر می دهد می گویند اولین علامتی که درعوض کردن ملتها و تشکیل ملتها اهیمت قابل ملاحظه دارد مسئله اقتصاد است یکی ازعواملی که اصلا می تواند ملت بسازد وحتی عدد ملت را زیاد بکند و طرفداردان بسیار بوجود آورد مسئله اقتصادی است اگر محور اقتصاد بر یک صولی بگردد که همه مردم دورآن اصول بگردندآن وقت درآن موقع می شود صدها میلیون یک ملت بوجود بیارند حالا درروزنامه ها کم وبیش می خوانید وخوانده اید مسئله کمونیست آمد اول دراتحاد شوروی آمد بعد درکشورهای دیگر آمد بعد گفتند اقمارکمونیست،خانواده های کمونیست و بعد آمدند گفتند اصلا کمونیست بین الملل هرجا دنیا پیرو کمتب کمونیست باشد اینها اقمار یک ملت واعضای یک جامعه هستند بنابراین مسئله اقتصاد براساس اشتراک توانستند این مطلب را در کتب علمی به صورت یک ملت درآورد وبگویندمسئله اقتصادی ازعواملی است که می تواند معیار سازندگی ملت باشد حالا این خودش درجای خود بحث دامنه داردارد این مبتلا به ما نیست. ماده دوم که درباره سازندگی ملت است مسئله وحدت فرهنگ است،اگربنا شود فرهنگ تشابه پیدا کند ملتها به هم نزدیک می شوند واگر یک فرهنگ شود اصلا طرز فکر یکی می شود یک وقت می بینی دوتاقاره بزرگ اینها طرز تفکرشان یک جور است یعنی درحین اینکه از نظر سیاسی چند مملکتند ازنظر فرهنگی یکی هستند والان ازحرفهایی که درسازمان ملل هست مخصوصا دریونسکوکه مسئله فرهنگی سازمان ملل است، من کتاب دارم که این محققین و کارشناسان یونسکو می گویند باید کاری کرد از نظراصول تاریخ، اصول فضیلت، اصول انسانیت جوری دنیا را تربیت بکنیم که اصلا اخلاق ،اخلاق جهانی بشود همانهایی را اسلام گفته الان دارند به زبان خودشان بعنوان حفظ صلح جهانی می گویند.می گویند ما باید دنیا را یکجور بسازیم تمام دنیا طرفدار انصاف ،فضیلت، امانت، پاکی،بشردوستی،خدمت به مردم وامثال اینها.می گوید اصلا باید فرهنگ راازغالب فرهنگ ملی درآورد وجنبه فرهنگ بین امللی پیداکندکه درپرتویک فرهنگ اصولی ویا به عبارتی که ویل دورانت می گوید باید اصول اخلاق انسانی راازغالب یک ملت درآوردوتوسعه داد بنام غالب جهانی واگرمابتوانیم اینکاررابکنیم درآنموقع است که ملل و اقوام پراکنده را به هم نزدیک کرده ایم.
قران میگوید والعصر قسم به روزگار ان الانسان لی خسر این معنی جهان بینی اسلام است می گوید تمام افراد بشر آمریکایی،اروپایی،آسیایی،آفریقایی،هندی شبه قاره کمونیست،غیرکمونیست هرکه هست،می گوید به روزگار قسم تمام بشردرزیا نوضرر وخسران وبدبختی است مگریک فرهنگ واحددرعقیده و واخلاق بین مردم حاکم باشد.آن فرهنگ واحد دراصطلاح قرآن می گوید الالذین آمنواین فرهنگ ایمانی است وعمل الصالحات روش پاک عملی وتواصوا بالحق طرفداری عدل وفضیلت وتواصوا بالصبر خودنگهداشتن درمقابل ناروائیها.مگر این فرهنگ جهانی که الان دارند می گویند ومی گویند ریشه فضائل انسانی راباید رنگ جهانی دادتادنیا به صورت یک ملت درآید واین همه خونریزی وفساد وجنایت دربین مردم نباشد.اتفاقا دراینجا یک عبارت کوتاهی رایادداشت کردم که این شاهد خوبی است که برایتان بگویم از یکی از جامعه شناسان می گوید امروزعلائم بیشماری نشان می دهد که درهمه جا تمایلی برای ازمیان بردن سدهای فرنگی بین ملتها احساس می گردد این سدها برودویک وحدت پیدا شودوممکن است انسانیت به تدریج به سوی آنچه وندلولکی که گفته دنیای واحدی خوانده است یا گراهام والاس که جامعه کبیرنام نهاده است دنیابه سوی این هدف گام بردارد بنابراین ازحالا این زمزمه ها پیدا شده که بشر می گوید باید برود به سوی یک وحدت برود به سوی یک هدف تا دنیا،یک دنیای عدل و حق وانصاف باشد و این جنگهای خانمان برانداز دیگر بین مردم تکرار نشود این هم بازبحث زیاد دارد من فهرست گفتم اول اساس اقتصاد در سزندگی ملتها دوم اساس فرهنگ.

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  24  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله چگونه حکومت اسلامی زمینه ساز حکومت امام زمان می شود

تحقیق در مورد حقوق مردم در زمان هخامنشیان

اختصاصی از فی بوو تحقیق در مورد حقوق مردم در زمان هخامنشیان دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد حقوق مردم در زمان هخامنشیان


تحقیق در مورد حقوق مردم در زمان هخامنشیان

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه12

 

فهرست مطالب  جایگاه [ویرایش] ترجمه

در تاریخ بدنبال الگویی برای حقوق و موقعیت زنان نگردیم. تلاش کنیم تاریخ را به سهم

 

در باره عبارت مبهم

 

حقوق و جایگاه ارزشمند زنان در ایران باستان

 

 رضا مرادی غیاث آبادی

در حدود سال ۱۲۸۵ خورشیدی (۱۸۷۹-۱۸۸۲)به هنگام کاوشها در بابل در میان رودان (بین النهرین)، باستان شناس ایرانی، هرمز رسام یک استوانهٔ سفالین کوچک از گل پخته (۲۳ سانتیمتر)، یافت، که شامل یک نوشته از کوروش بزرگ بود. جنس این استوانه از گل رس است، ۲۳ سانتی متر طول و۱۱ سانتی متر عرض دارد و در حدود۴۰ خط به زبان آکادی و به خط میخی بابلی نوشته شده‌است. بررسی‌ها نشان داد که نوشته‌ای استوانه مربوط به سال ۵۳۹ (پ.م) از سوی کوروش بزرگ پس از شکست بخت النصر و گشوده شدن شهر بابل، نویسانده شده‌است و به عنوان سنگ بنای یادبودی در شهر بابل قرار داده شده‌است. استوانه یافت شده در موزه بریتانیا در شهر لندن نگاهداری می‌شود. ازسوی دیگر در سال‌های کنونی آشکار شد که بخشی از یک لوحه استوانه‌ای که آن را از آن نبونبید پادشاه بابل می‌دانستند، پاره‌ای از استوانه کوروش بزرگ است که از سطر‌های ۳۶ تا ۴۳ آن می‌باشد. از این رو این قسمت که در دانشگاه ییل(Yale) آمریکا نگهداری می‌شد، به موزه لندن گسیل و به استوانه اصلی پیوست گردید. کوروش بزرگ بعد از خاتمه زمستان در اولین روز بهار، در بابل تاجگذاری کرد. شرح کامل تاج گذاری کوروش و حوادث آن دوران، به صورت مفصل توسط «گزنفون» سردار و مرد جنگی و فیلسوف و مورخ یونانی ظبط و بیان شده‌است .کوروش بعد از تاجگذاری، در معبد مردوک خدای بزرگ بابل، منشور آزادی نوع بشر را قرائت نمود .متن سخنرانی و کتبیه کوروش تا این اواخر نامعلوم بود. تا اینکه اکتشافات در بین النهرین از ویرانه قدیم شهر «اور» کتبیه‌ای بدست آمد و بعد از ترجمه معلوم شد، همان متن منشور آزادی نوع بشر، کوروش میباشد. این لوح در حال حاضر یکی از با ارزش ترین اشیای تاریخی است که در موزه بریتانیا از آن نگهداری می‌شود. فرمان حقوق بشر کوروش یا استوانه کوروش، به عنوان کهن ترین سند کتبی از دادگستری و مراعات حقوق بشر در تاریخ و مایه مباهات و سرافرازی ایرانیان یاد می‌شود. کوروش، موسس پادشاهی ایران و آغازگر سلسله هخامنشیان، پس از تسخیر بابل اعلام عفو عمومی داد؛ ادیان بومی را آزاد اعلام کرد؛ برای جلب محبت مردم میانرودان (بین انهرین) و آموزش همزیستی عقیدتی به انسان‌ها، مردوخ که کهن ترین خدای بابل بود را به رسمیت شناخته، در پیشگاهش کرنش کرده بر دستش بوسه زد و او را نیایش کرد و سپاس گفت. او هیچ گروه انسانی را به بردگی نگرفت و سپاهیانش را از تجاوز به مال و جان رعایا بازداشت. او تمامی ساکنین پیشین سرزمینها را گرد هم آورده و منزلگاه آنها را به ایشان بازگرداند.

 

جایگاه

این سند به عنوان نخستین منشور حقوق بشر شناخته شده، و به سال ۱۹۷۱ میلادی، سازمان ملل آن را به تمامی زبانهای رسمی سازمان منتشر کرد.این تأییدی است بر اینکه منشور آزادی بشریت که توسط کوروش بزرگ در روز تاجگذاری وی منتشر شده، می‌تواند برتر باشد از اعلامیه حقوق بشر که توسط انقلابیون فرانسوی در اولین مجمع ملی ایشان صادر شده. اعلامیه حقوق بشر در نوع خود، در رابطه با بیان و ساختارش بسیار قابل توجه‌است، اما منشور آزادی که توسط پادشاه ایرانی (کوروش) در ۲۳ سده پیش از آن صادر شده، به نظر معنویتر میاید.با مقایسهٔ اعلامیه حقوق بشر مجمع ملی فرانسه و منشور تأیید شده توسط سازمان ملل، با منشور آزادی کوروش، این آخری با در نظر گرفتن قدمت، صراحت، و رد موهومات دوران باستان در آن، باارزشتر نمود می‌کند. این لوح با عنوان نخستین بیانیه حقوق بشر جهانی شناخته می‌شود لوح کوروش که پس از تسخیر بابل و شکست بخت النصر توسط کوروش به عنوان سنگ بنای یادبودی در شهر بابل قرار داده شده بود نخستین بیانیه حقوق بشرجهانی است که کوروش در آن همه طوایفی را که در زمان امپراتوری بابل به اسارت درآمده بودند آزاد و به آنها اجازه نقل مکان و زندگی آزاد در هرکجای امپراتوری خود را داد. کوروش پادشاه بزرگ ایران قوم یهود را نیز از اسارت امپراتوری بابل آزاد کرد. در این کتبیه کوروش خود را معرفی نموده و اسم پدر، جد اول، دوم و سوم خویش را نام می‌برد و اعلام می‌دارد که پادشاه ایران و پادشاه بابل و پادشاه جهات اربعه (کشورهای اطراف ایران) می‌باشد، آنگاه در مقام بیان حقوق بشر و منشور آزادی خویش مواردی را اعلامی می‌کند که در ترجمه آمده است.

 

[ویرایش] ترجمه

بر گردان منشور کوروش بزرگ نشان داد که نخستین منشور جهانی حقوق بشر را ایرانیان در سال ۵۳۸ پیش از میلاد بیان نموده و مورد اجرا گذارده‌اند. در سال ۱۳۴۸ خورشیدی (۱۹۶۹م)پس از گذشت ۲۵۰۷ سال پس از صدور فرمان مزبور، نمایندگان کشور‌های گوناگون با قرار گرفتن بر آرامگاه کوروش هخامنشی در پاسارگاد از او به عنوان نخستین پایه گذار حقوق بشر و آزادی انسان، قدردانی کردند. تاکنون یکبار در سال ۱۹۷۱ مسئولان موزه بریتانیا این لوحه را به درخواست حکومت ایران به تهران قرض دادند که مخالفت دولت انگلیس با این اقدام سبب بروز تنش میان مسئولان دولتی و موزه بریتانیا شده بود.

در روزگاری که کوروش بزرگ به نمایندگی ایرانیان، منشور حقوق بشر و آزادی انسان را فرستاد فخر مردمان و شاهان دیگر کشتن، سوختن و ویران کردن بود. خلاصه متن این منشور چنین است :

«منم کوروش، شاه جهان، شاه بزرگ، شاه دادگر، شاه بابل، شاه سومر و اکد، شاه جهان. پسر کمبوجیه، شاه بزرگ ... آنگاه که بدون جنگ و پیکار وارد بابل شدم، همه مردم گامهای مرا با شادمانی پذیرفتند. در بارگاه پادشاهان بابل بر تخت شهریاری نشستم، مردوک (مردوخ = خدای بابلیان)، دلهای پاک مردم بابل را متوجه من کرد. ... زیرا من او را ارجمند و گرامی داشتم. ارتش بزرگ من به آرامی وارد بابل شد. نگذاشتم رنج و آزاری به مردم این شهر و این سرزمین وارد آید. آن‌ها را از زیر یوغ اسارت خارج ساختم، به بدبختی‌های آنان پایان بخشیدم. ... من فرمان دادم که هیچکس اهالی شهر را از هستی ساقط نکند. فرمان دادم که همه مردم در پرستش خدای خود آزاد باشند و کسی آنان را نیازارند. خدای بزرگ از کردار من خشنود شد ... او برکت و مهربانیش را ارزانی داشت. ما همگی شادمانه و در صلح و آشتی مقام بلندش را ستودیم ... من همه شهرهایی را که ویران شده بود از نو ساختم. فرمان دادم تمام نیایشگاه‌هایی را که بسته شده بود، بگشایند. همه مردمانی را که پراکنده و آواره شده بودند، به سرزمین خود برگرداندم و خانه¬های ویران آنان را آباد کردم، باشد که دلها شاد گردد و هر روز در پیشگاه خدای بزرگ، برایم زندگانی بلند خواستار باشند ... من برای همه مردم جامعه‌ای آرام مهیا ساختم و صلح و آرامش را به تمامی مردم اعطا کردم.»

یادآوری این نکته ضروری است که بسیاری از موارد اعلامیه جهانی حقوق بشر که در منشور کورش آمده ریشه در فرهنگ ایرانی دارند .

 

در تاریخ بدنبال الگویی برای حقوق و موقعیت زنان نگردیم. تلاش کنیم تاریخ را به سهم خودمان بسازیم

دوستان امیدوارم حوصله‌ی خواندن مطلب نه چندان کوتاه امروز را داشته باشید.
عصر شنبه‌ای که گذشت فرصتی دست داد تا سری به اتاق فمینیست‌های ایران در پالتاک بزنم که آدرس آن را موناهیتا برایم فرستاده بود و اینطور که می‌گفتند اولین شنبه‌ی هر ماه جمعی دارند و گفتی و شنیدی. موضوع این‌بارشان حجاب زنان بود.
موضوعی که توجه مرا بیشتر به خودش جلب کرد این بود که بعضی نظردهنده‌گان تلاش می‌کردند و فکر می‌کنم خودشان هم باور داشتند که وضع زنان ایرانی در دوره‌ی پیش از اسلام بسیار خوب بوده و نه خبری از حجاب بوده و نه انقیاد زنان و هر چه پس از آن آمده چیزی نه "ایرانی" که تحمیلی خارجی یا "انیرانی" بوده. فکر می‌کنم ریشه‌ی بسیاری از این تصورات به نارضایتی‌ها از وضع موجود بر می‌گردد که برای بعضی واکنشی به صورت باستان‌گرایی به همراه دارد. باستان‌گرایی به معنی قائل شدن به دوره‌ای طلایی و اندیشه‌ای عالی و والا که باید به همان بازگشت، به آنچه که در این دیدگاه "ایرانی"ست.
تلاش من برای سیاه یا سفید جلوه دادن وقایع تاریخی نیست. به نظر من تاریخ هم مانند هر پدیده‌ی انسانی، خاکستری است. گرایشات غالب هست، روندهای غالب هست، اما "همه یا هیچ" نیست. من چند نمونه‌ی تاریخی را که به موضوع زنان هم ارتباط مستقیم دارد در فکرم هست که همان‌ها را می‌نویسم، چرا که اصلا جرقه‌ی عصر شنبه را همین موضوع حجاب و روابط پدرسالارانه‌ی دوره‌ی پیش از اسلام، در ذهنم زد.

تا جایی که من می‌دانم و فکر می‌کنم چندان دور از واقعیت هم نباشد قدیمی‌ترین سندی که درباره‌ی حجاب زنان در تمدن بین‌النهرین دیده شده مربوط به قوانین جامعه‌ی آشور حدود 1200 پیش از میلاد یعنی 3200 سال پیش است. متن قانون آشوری این محدودیت را برای همه‌ی زنان بجز روسپیان و خدمتکاران الزامی می‌داند:
بند 1.40 – "اگر زنان یا دختران مردی به کوچه بروند، موهای آنان باید پوشیده باشد. روسپی خودش را نباید بپوشاند. زنان خدمتکار خودشان را نمی پوشانند. پیراهن روسپیان و خدمتکارانی که پوشیده باشند توقیف خواهد شد و 50 ضربه تازیانه خواهند خورد و روی سرشان قیر ریخته خواهد شد".

می‌دانیم وقتی قبایل آریایی به سرزمین ایران پا گذشتند پیش از آنان حداقل حدود 4000 سال فرهنگ در این سرزمین و همسایگانش وجود داشته و با آمیخته شدن آریاییان با اقوامی که قبلا در این سرزمین زندگی می‌کرده‌اند، درآمیختگی فرهنگی هم صورت گرفته است. در مورد مشخص حجاب، اگر این را به معنی کلی آن یعنی وسیله‌ای برای جداکردن زنان از اجتماع و "حفظ" آنان در نظر بگیریم، می‌دانیم که در دوران پادشاهان هخامنشی حداقل در مورد زنان دربار و اشراف چنین جدایی و محدودیت‌هایی وجود داشته است. یکی از نشانه‌ها وجود خواجه‌های درباری بوده که وظیفه‌ی مراقبت و نگهداری حرم شاهی و اندرون اشراف را بعهده داشته‌اند. بعضی از این خواجه‌های درباری هخامنشیان به اسم، در تاریخ شناخته شده‌اند. منظورم در اینجا از خواجه، مردانی‌ست که در دوران کودکی و نوجوانی اخته می‌شدند تا بتوانند در اندرون شاهان و اشراف آزادانه رفت و آمد کنند. وظیفه‌ی اصلی خواجه‌ها همان رفع نیازهای روزانه‌ی زنان حرم برای ارتباط با دنیای خارج یا مردان بوده است. واژه‌ی انگلیسی Eunuch (اخته) از واژه‌ی یونانی اونوخوس Eunoukhos می‌آید که در اصل به معنی "نگهبان تختخواب" ‌است.
پلوتارک تاریخ‌نگار یونانی می‌نویسد: (یونانی‌ها به شرقی‌ها بربر می‌گفتند)
"بربرها نسبت به آزادی روابط [زن و مرد] سخت حساسیت دارند، تا آن حد که اگر کسی به یکی از صیغه‌های شاه نزدیک شود و یا او را لمس کند، و یا حتی اگر در جریان سفر، از ارابه‌های حامل بانوان بگذرد و با آن تماس حاصل کند، با مجازات مرگ پاداش داده می‌شود".
در جای دیگر ادامه می‌دهد: "بربرها نه‌تنها زنان قانونی (
hai gametai) خود را به سختی محفوظ می‌دارند، بلکه زنانی را که با پرداخت پول خریداری کرده‌اند و به آنها عنوان صیغه (pallakai) می‌دهند نیز تحت مراقبت شدید قرار می‌دهند تا هیچ فرد خارجی آنها را نبیند. آنها در خانه در انزوای کامل می‌مانند و در وقت سفر آنها را با ارابه‌های چهارچرخ که از هر چهار سو با پرده بسته است، حمل و نقل می‌کنند". گویا تنها اردشیر بوده که اجازه داد همسرش در ارابه‌ی روباز حرکت کند. از طرف دیگر می‌دانیم این رسم : "کورشو" و "دورشو" هنگامی که حرم شاه یا حاکم از کوچه می‌گذشته تا زمان قاجاریه هم وجود داشت که هرکس ازبی‌خبری یا تعلل بر سر راه می‌ماند سروکارش با شلاق و مشت و لگد بود و چه بسا سرش هم بر باد می‌رفت.

حالا که درباره‌ی حرم و زنان شاه و اشراف گفتم خوب است به موضوع چندهمسری هم اشاره‌ای کنم:
به گزارش هرودوت چندهمسری در میان ایرانیان رواج داشته است. بطور مشخص، در دربار شاهان و در میان اشراف، زنان به سه دسته تقسیم می‌شده اند: زنانی که بعنوان همسران رسمی به حساب می‌آمدند و وارث اصلی پدر از میان فرزندان آنها انتخاب می‌شده است. هرودوت به اینها نام
gynaikes یا زن رسمی می‌دهد. دسته‌ی دوم زنان صیغه‌ای بودند که نام pallaki یا زنان مراقبت به آنها می‌دهد و دسته‌ی سوم هم زنان مجالس جشن و خوشگذرانی‌های شبانه بوده‌اند که با نام hetairai یا زنان عشرت از آنها یاد می‌کند. پلوتارک می‌گوید وقتی موقع مجالس خوشگذارانی می‌شد، زنان رسمی مجلس را ترک می‌کردند و به اندرون فرستاده می‌شدند.
وظیفه‌ی زنان رسمی بدنیا آوردن وارث تخت و تاج بود و ایجاد کانون خانوادگی، وظیفه‌ی زنان صیغه مراقبت و کارهای جاری روزانه بود (فرزندان آنها نمی‌توانستند به جایگاه رسمی برسند) و وظیفه‌ی زنان دسته‌ی سوم هم گرداندن مجالس شبانه و رقص و آواز.

البته در همین زمان بودند دختران جوان درباری که هم‌پای پسران ورزش و تیراندازی و اسب‌سواری می‌کردند. با وجود این، به نظر می‌رسد که گرایش غالب، بر جدایی اجتماعی زنان، حداقل در سطح اشرافی و درباری بوده است.
در مورد زنان معمولی جامعه مانند زنان کشاورز و زنانی که مردانشان یا خودشان پیشه‌ور بودند گویا اطلاعات زیادی بدست نیامده یا من ندیده‌ام. اما به دلیل شرایط کار و زندگی روزانه، در محیط‌های روستایی زنان نمی‌توانسته‌اند مانند شهر در اندرون بنشینند. شرایط زندگی خانواده، به اجبار زنان را به صورت نیروی کار فعال در می‌آورده است. اما بدون شک خانواده ساختار پدرسالاری خودش را حفظ می‌کرده و شرکت فعال زنان در کار هنوز نمی‌توانسته حقوقی را که پدر بعنوان رئیس مطلق خانواده داشته محدود کند.

نکته‌ای هم از ساختار خانواده‌ در جامعه‌ی ایرانی بگویم که به گفته‌ی دکتر مظاهری، پدر در آن دارای قدرت مطلق بود و ساخت پدرسالانه‌ی خانواده اختیار نسبتا نامحدودی به رئیس خانواده می‌داد. اختیاراتی در حد "کشتن، به بردگی فروختن، از خود ندانستن (یا عاق کردن)،‌ شکنجه‌دادن و رها کردن و سرراه گذاشتن" زنان و فرزندان. ‌

برای اینکه این مطلب از یک نوشته‌ی وبلاگ طولانی‌تر نشود، به موضوع حقوق زنان در دوره‌ی ساسانیان و پیش از آمدن اسلام در پست بعدی اشاره می‌کنم.
امیدم هم اینست که اگر از وضع موجود ناراضی هستیم، خودمان را با تصورات و خیالات تازه‌ای سرگرم نکنیم و الگوی جدیدی برای مدینه‌ی فاضله‌ در رویای‌مان نسازیم.

در باره عبارت مبهم

حقوق و جایگاه ارزشمند زنان در ایران باستان

 رضا مرادی غیاث آبادی

چندی پیش، بانویی گرانقدر و کوششگر حقوق زنان که سخنرانی مرا در انجمن‌ ادبی بانو پوران فرخزاد شنیده بود، از من خواست تا گفتاری در زمینه «حقوق و جایگاه ارزشمند زنان در ایران باستان» برای ایشان فراهم کنم. گفتار زیر، یادداشتی کوتاه در لزوم اصلاح این عبارت است.

عبارت «ایران باستان» مفهومی بسیار وسیع و پر دامنه است. با اینکه آغاز و پایان این دوره را نمی‌توان در زمان خاصی تحدید کرد و تعریف کامل و یکسانی برای آن وجود ندارد؛ اما با این‌حال «ایران باستان» گستره‌ای چندین هزار ساله در طول زمان و گستردگی‌ای میلیون‌ها کیلومتر مربعی در پهنه مکان را در بر می‌گیرد. پهنه‌ای که حتی در یک زمان واحد، قوم‌ها، باورها، شیوه‌های زندگانی، ادیان و حکومت‌های گوناگونی در آن بودوباش داشته‌اند. دستیابی به واقعیت‌های تاریخی و آگاهی از شیوه‌های زندگانی و باورهای مردمان با چنین عبارت‌هایی کلی (که گاه نتیجه نهایی آن نیز مثلاً با واژه «ارزشمند» در صورت مسئله می‌آید) ممکن نمی‌شود.

به این ترتیب و برای دستیابی به پاسخی شایسته، در آغاز ناچار و موظفیم که یا صورت مسئله خود را اصلاح کنیم و آنرا به یک دوره کوچکتری محدود سازیم و یا واژه «ارزشمند» را از آن کنار بگذاریم.

بی‌طرفی و واقع‌نگری در کار پژوهشی حکم می‌کند که یک صفت کلی و نتیجه‌گیری نهایی را به گونه یکسان برای همه مردمان یک کشور کهنسال و گسترده و پر تنوع بکار نبریم. این شیوه، علاوه بر دورماندن از دستیابی به واقعیت‌های تاریخی، موجب ضایع شدن حقوق مردان و زنانی هم می‌شود که بزرگترین رنج‌ها را از حاکمان مستبد و زورگوی زمان خود تحمل کرده‌اند. نسبت دادن جایگاه و حقوق شایسته و «ارزشمند» برای همگی زنان ایران باستان، نادیده انگاشتن و بی‌تفاوتی در برابر رنج‌های عمیق یک جامعه انسانی در دوره‌ای خاص است. این شیوه پژوهشی چه تفاوتی با این دارد که امروزه نیز حاکمان کشورهایی که در آن حقوق انسانی پایمال می‌شود و زنان و مردان و جوانان و اندیشمندانش در زندان‌ها و گورستان‌ها و محرومیت‌ها و مصیبت‌ها بسر می‌برند را جامعه‌ای مبتنی بر حقوق و آزادی‌های بشری بنامند؟

زن ایرانی در حالی در دوره هخامنشی به یکی از بهترین جایگاه‌های شایسته شأن خود دست می‌یابد که هنوز هم در کشورهای امروزی جهان، جنبش‌های آزادیخواهانه و برابری‌جویانه زنان در آرزو و آرمان بدست آوردن آن هستند. داشتن شخصیت حقوقی و مالی مستقل، حقوق و امتیازهای برابر با مردان و گاه (در امور خاص زنانه) بیشتر از آنان، مدیریت و سرپرستی بنگاه‌های بزرگ کشاورزی و صنعتی در جامعه‌ای تک‌همسری، تنها نمونه‌هایی کوتاه از آن است.

اما آیا چنین دستاوردهایی در دوره زرتشتیگری عصر ساسانی نیز پایدار می‌ماند؟ منابع مکتوب پهلوی چه پاسخی برای پرسش ما دارند؟ آگاهی‌های موجود در کتاب‌های دینکرد (به ویژه کتاب سوم)، ماتیگان هزار دادِستان، اندرزهای آذرباد مهرسپندان، ارداویراف‌نامه، شایست‌نشایست، وِدیوداد (وندیداد)، روایت امید اشه‌وهیشتان و بسیاری منابع دیگر، وضعیت اسفبار زن ساسانی (و عموماّ مردمان آن زمان) را به روشنی گزارش می‌کنند. وضعیت ناگواری که محصول حاکمیت و قدرت بلامنازع و مهار نشده موبدان دین تازه رسمیت‌ یافته زرتشتی بوده است که خود را نمایندگان تام‌الاختیار خداوند بر روی زمین می‌دانستند و با اتکای به همین مشروعیت و با نام دین و خدا و پیامبر، پیروان تمامی ادیان و مذاهب را به نام کافر و فساد کننده بر روی زمین کشتند و نیایشگاه‌های آنان را به نفع آتشکده‌های درباری ویران کردند. آسیبی که از خشک‌اندیشی و خشونت‌های آنان به ایران زمین رسید، نه تنها موجب گسست فرهنگی و اجتماعی مردمان ایرانی و ضعف آنان در برابر نیروهای مهاجم شد، بلکه بیش از هر چیز به آیین و اندیشه‌های پیامبر ایران، آسیب وارد ساخت.

به موجب متون زرتشتی ساسانی و به ویژه «ماتیگان هزار دادستان»، زنان اموال و مایملک مرد دانسته می‌شده‌ و بهایی معین داشته‌اند. بهایی که معمولاً برابر با قیمت یک مرد برده، یعنی در حدود 2000 سکه نقره بوده است. این نکته همچنین از نخستین شواهد پیدایی برده‌داری در ایران عصر ساسانی حکایت می‌کند (بنگرید به مدخل «برده و برده‌داری» Barda and Bardadari در دانشنامه ایرانیکا).

موبدان ساسانی همانند روحانیان بسیاری از ادیان، از دل‌نگرانی عمیقی نسبت به زنان رنج می‌برده‌اند و آنان زنان را عامل اصلی انحراف مرد از وظایف دینی می‌دانسته‌اند. شاید این نگرانی‌ها از آنجا ناشی می‌شده که زنان در برابر آنان مقاومت و سرسختی بیشتری نشان می‌داده‌اند. در کتاب پهلوی «بندهش» چنین گزارش می‌شود که اورمزد از یافتن موجودی دیگر برای انجام زایمان ناتوان بود و از روی ناچاری زن را برای اینکار انتخاب کرد. زنی که حتی خداوند را نیز می‌رنجاند و از تبار «جِـهی» (روسپی/ دختر اهریمن) است. به این ترتیب زنان نمی‌توانسته‌اند همچو مردان راهی به سرای اهورامزدا داشته باشند (بندهش، مهرداد بهار، بخش نهم، در باره چگونگی زنان). همانگونه که در این کتاب زنان از تبار دیوان شرور دانسته شده‌اند، در «اندرزهای آذرباد مهرسپندان» موبد بزرگ عصر شاپور دوم (که هنوز هم در نیایش‌خوانی‌ها به فروهرش درود فرستاده می‌شود) از بی‌خردی و رازگشایی و اعتماد‌ناپذیر بودن زنان سخن رفته است (آذرباد مهرسپندان، رهام اشه، بخش‌های گوناگون).

متون فقهی زرتشتی ساسانی، مقررات و دستورهای سختگیرانه فراوانی در باره اعمال و حرکات زنان دارد، بطوریکه زنان حتی در کوچکترین و شخصی‌ترین کارهای روزمره خود حق تصمیم‌گیری نداشته‌اند. آنان به هنگام دشتان ماهانه موظف بوده‌اند تا در جایی زندان‌مانند و دور از همگان به نام «دشتانستان» اقامت کنند و از آن خارج نشوند و نگاهشان به آتش نیفتد. از آنجا که زنان در این مدت سخت آلوده و خطرناک دانسته می‌شده‌اند، موظف بوده‌اند از ظرف‌های مخصوصی استفاده کنند و هیچ ارتباطی با دنیای خارج از دشتانستان نداشته باشند. زنان همچنین موظف بوده‌اند تا پس از پایان دشتان، دویست مور دانه‌کش را بکشند و خود را با پیشاب گاو نر شستشو دهند (گاه در برابر یک موبد مرد، چون زنان حق موبد شدن نداشته‌اند). چنانچه زنی در این مدت آهنگ شوهر خود را می‌کرد، سزایش «مرگ ارزانی/ اعدام» بود. (ماتیگان هزار دادستان، آناهیتا پریخانیان، چاپ ایروان، به زبان‌های ارمنی، انگلیسی و روسی؛ همچنین بنگرید به بخش‌های گوناگون از متن اوستایی متأخر «ودیوداد/ وندیداد»).

زندانی کردن زنان به هنگام زائیدن طفل مرده نیز رایج بود. در این هنگام مزداپرستان می‌باید در جایی بی‌آب و علف، اتاقکی بسازند و زن را به آنجا ببرند. زن موظف بود در آن اتاقک چند جام از آمیخته پیشاب گاو نر با خاکستر را بنوشد در حالیکه تا سه روز حق نوشیدن آب را نداشته است (وندیداد، در مجموعه اوستا، گزارش استاد جلیل دوستخواه، جلد دوم، ص 713 تا 716).

آذرباد مهرسپندان در اندرزهای خود که تنها خطاب به مردان گفته شده است، سفارش می‌کند که تا جای ممکن مانع از رفتن زنان خود به بیرون از خانه شوند. اما چنانچه به ناچاری زنان قصد خروج از خانه را داشته‌اند، موظف بوده‌اند با حجاب کامل و پوشش یکدست سر تا پا در انظار همگان ظاهر شوند و چنانچه کمترین آرایش و زیور خود را به دیگران نشان می‌داده‌اند، شایسته جهنم دانسته می‌شده‌اند (بنگرید به بخش‌های گوناگون از کتاب ارداویراف‌نامه). البته زنان اشراف در جامعه طبقاتی زرتشتی ساسانی از این قاعده و بسیاری قواعد دیگر معاف بوده‌اند.    

زندگی زناشویی زن نیز زیر نفوذ عمیق موبدان بود. دختر موظف بود در سن 9 سالگی با شوهری که برایش انتخاب می‌کرده‌اند، ازدواج کند و اگر به مدتی طولانی از اینکار سرباز می‌زند و زندگی بدون شوهر را ترجیح می‌داد، سزاوار مرگ بود. این مجازات همچنین برای زنی که به قهر شوهر خود را ترک گفته بود نیز در نظر گرفته می‌شد (شاهنشاهی ساسانی، تورج دریایی، ترجمه مرتضی ثاقب‌فر، ص 173 تا 175). زنان می‌باید سه بار در روز در برابر شوهران خود زانو می‌زدند و می‌پرسیده‌اند که آقایش دوست دارد امروز چه کاری برایش انجام شود. با این حال، زنان حق تقاضای طلاق و حق تصرف جهیزیه خود را داشته‌اند. اما پس از طلاق حق گرفتن منافع مترتب بر اموال و جهیزیه خود را نداشته‌اند.  

مردان طبقه اشراف می‌توانسته‌اند بدون محدودیت زنان متعدد بگیرند. به هر تعدادی که امکانات مالی نگهداری از آنان را داشته باشند. همچنین مردان می‌توانسته‌اند تا در صورت فقر و ناتوانی زن خود را بفروشند و یا در صورت ناباروری خود، آنان را برای مدتی معین در اختیار مرد دیگری بگذارند و در واقع اجاره دهند (جزئیات این معامله‌ها را در «ماتیگان هزار دادستان» بخوانید). دستوراتی شبیه این در میان ادیان دیگر نیز دیده شده است، اما چنین به نظر می‌آید که جامعه هرگز از این اجازه منفعت‌طلبانه موبدان استقبال نکرده است.   

ازدواج با محارم یا «خْـویدودَه» بدون در نظر داشتن رضایت یا نارضایتی زن، به گستردگی تبلیغ می‌شد. بطوریکه گناه مرد لواط‌کار تنها در صورتی پاک می‌شد که با مادر یا خواهر و یا دختر خود وصلت می‌کرد (خرده مقالات، بیژن غیبی، چاپ آلمان، ص 350). با اینکه موضوع ازدواج با محارم اینروزها به شدت تکذیب و برای توجیه و تحریف آن کوشش‌های زیادی می‌شود، اما منابع و اسناد مکتوب زرتشتی و غیر آن بسیار فراوان‌تر از آنند که جایی برای تردید باقی بماند. سراسر بخش مفصل و طولانی هشتادم از کتاب سوم «دینکرد» به بحث در این باره پرداخته و جزئیات آنرا به دقت بازگو کرده است. جزئیاتی مانند حق‌الارث دختری که در عین حال زن پدر خود نیز هست و موارد دیگر. (دینکرد، کتاب سوم، ترجمه فارسی از فریدون فضیلت؛ ترجمه انگلیسی از م. شکی).

نگاره‌های بازمانده از عصر ساسانی نیز از نگاه رایج ساسانیان به زن حکایت می‌کند. در حالیکه نگاره‌های زنان پیش از تاریخ، هخامنشی و اشکانی، با انبوهی از نقش‌های زنانی با شکوه و قدرتمند به دیده می‌آید، بر نگاره‌های ساسانی که بر جام‌ها و موزائیک‌ها بر جای مانده است، زن تنها موجودی است که وظیفه خوشگذرانی و بزم و ساز و آواز مردان را بر عهده دارد. پدیده‌ای که شاهنامه فردوسی نیز به آن اشاره دارد و نام‌های زنان در عصر ساسانی شاهنامه بر خلاف پیشینیان پر افتخار خود همچو فرانک و گردآفرید و منیژه، از شمار فراوانی معشوقگان درباری تشکیل شده است. متن پهلوی «خسرو قبادان و ریدگی» نیز ویژگی‌های یک زن خوب از دید خسرو را باز می‌گوید. ویژگی‌های که در اندام و جاذبه‌های زنانه خلاصه می‌شوند (متون پهلوی، سعید عریان، ص 82).

در پایان لازم به یادآوری است که جایگاه زن ساسانی در این نوشتار بهیچوجه به معنای رواج فراگیر آن در تمام دوران ساسانی و در همه سرزمین ایران، و نیز نادیده انگاشتن  دیگر فرصت‌های برتر زن ساسانی و حقوق او در مقایسه با جوامع دیگر نیست. منظور بیان نمونه‌هایی بود تا در چنین بررسی‌هایی به جوانب دیگر نیز پرداخته شود. اینها شیوه‌های رسمی و غالب دستگاه دینی زرتشتی ساسانی است که هیچگاه بطور فراگیر در میان همگان مقبولیت نیافت و همچنین هیچ نقطه‌ضعفی برای جامعه زرتشتی ایران بشمار نمی‌آید. نگارنده بر این گمان است که زرتشتیان خود بیش از دیگران از سخت‌گیری‌ها و خشونت‌ها و قوانین فقهی ساختگی موبدان ساسانی آسیب دیده‌اند. قوانین و مقررات که هیچ ارتباطی با زرتشت نداشته و تنها از نام پر آوازه او برای پیدایی و رواج دینی به نام او سوء‌استفاده کرده بوده‌اند.    ‌

بی‌گمان این نوشتار، موجب رنجش برخی از کسانی می‌شود که پژوهش‌های تاریخی را با شعارزدگی اشتباه گرفته‌اند و به شیوه رایج عوامفریبی‌ در ایران امروز می‌خواهند دوست‌داشته‌های خود را با شعار و کلی‌گویی‌های شورانگیز و بدور از مطالعه دنبال کنند. اما این نگارنده بر این باور است که چنانچه این منابع بسیار فراوان را نادیده بگیریم و حقوق و جایگاه زن هخامنشی با زن ساسانی را به یک اندازه بستاییم، نه تنها تحریف تاریخ و دوری از واقعیت‌های تاریخی، که نادیده انگاشتن کوشش‌ هخامنشیان برای دستیابی به جامعه‌ای آرمانی، و نیز پایمال کردن رنج‌ها و مصائب زن زرتشتی ساسانی است. انسانی دانستن حکومت و روحانیانی که خود را نماینده خدا بر روی زمین می‌دانسته‌اند و رفتار غیر انسانی‌اشان موجب تباهی و آسیب به فرهنگ و تمدن و هنجارهای زندگانی مردمان شده است، ظلمی بزرگ در حق رنج‌کشیدگان است.

 

 


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد حقوق مردم در زمان هخامنشیان

حراجی سورس(اسمس زمان دار) به مدت محدود

اختصاصی از فی بوو حراجی سورس(اسمس زمان دار) به مدت محدود دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

حراجی سورس(اسمس زمان دار) به مدت محدود


حراجی سورس(اسمس زمان دار) به مدت محدود

سورس آندروید استودیو

متریال دیزاین

و پوشه جزییات

با امکان شخصی سازی آسان

و...

..................................................................

اگه می خواهید پیام های مدت دار بفرستید یعنی در یه زمان که به اپ دادید پیام های فرستاده بشن

این سورس همین کارو براتون می کنه

مثلا ارسال پیام روز تولد در زمان تولدش یا پیام سال تازه به صورت اتوماتیک در زمان داده شده به اپ ارسال بشه

........................................

تصاویر:

 


دانلود با لینک مستقیم


حراجی سورس(اسمس زمان دار) به مدت محدود

دانلود مقاله ISIبررسی زمان توسعه وابسته به ساختمان خاک و تشکیل شبکه macropore به عنوان گونه های مختلف محصول از پیش تحت تاثیر قر

اختصاصی از فی بوو دانلود مقاله ISIبررسی زمان توسعه وابسته به ساختمان خاک و تشکیل شبکه macropore به عنوان گونه های مختلف محصول از پیش تحت تاثیر قرار دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

موضوع فارسی :بررسی زمان توسعه وابسته به ساختمان خاک و تشکیل شبکه macropore به عنوان گونه های مختلف محصول از پیش تحت تاثیر قرار

موضوع انگلیسی :<!--StartFragment -->

Investigation of time dependent development of soil structure and formation of macropore networks as affected by various precrop species

تعداد صفحه :16

فرمت فایل :PDF

سال انتشار :2014

زبان مقاله : انگلیسی

چکیده
شبکه macropore به خوبی توسعه یافته سودمند از نظر فرآیندهای حمل و نقل با توجه به آب و گاز، و همچنین کسب مواد مغذی و رشد ریشه محصولات زراعی است. اشعه ایکس توموگرافی کامپیوتری از یک روش غیر مخرب به تجسم و کمی شبکه منافذ سه بعدی فراهم می کند. پارامترهای هندسی و مورفولوژیکی از سیستم منفذ پیچیده مانند اتصال، پیچ خوردگی، تخلخل و سطح منافذ می با ارائه داده های کمی در ویژگی های ساختاری خاک مربوط و اصلاح خود را با مدیریت خاک برای مدل سازی و شبیه سازی فرآیندهای حمل و نقل و ارز بسیار مفید است.
دامنه این مطالعه به تجزیه و تحلیل و تعیین کمیت توسعه ساختمان خاک در زیر خاک بسته به سه گونه مختلف precrop (یونجه A، کاسنی C و F فتان) و در سه عمق (45، 60 و 75 سانتی متر) و دوره کشت ( 1، 2 و 3 سال). علاوه بر این، مورفولوژیکی (پر از هوا θa تخلخل، منافذ سطح) و هندسی (قطر منافذ، اتصال، تداوم، پیچ خوردگی τ) پارامترها با CT اشعه ایکس و تجزیه و تحلیل تصویر جمع آوری شد. از یک دوره آزمایشی تجربی (آلمان) با یک Luvisol Haplic به عنوان نمونه نوع خاک گرفته و مورد بررسی قرار گرفت. هوا ظرفیت (θa) در آزمایشگاه برای سیلندر یکسان اندازه گیری و مقایسه با نتایج به دست آمده توسط تجزیه و تحلیل تصویر شد.
هوا بالاترین ظرفیت برای یونجه (3 سال و 75 سانتیمتر) بود. پیچ خوردگی (τ) در محدوده بین 1.3 و 4.38، در حالی که یونجه (3 سال) بالاترین ارزش، که نشان داد توسعه ساختاری به دلیل ترک خوردگی های افزایش جذب آب را نشان داد. بنابراین، افزایش سطح دسترسی ممکن است آب و مواد مغذی برای گیاهان تامین را بهبود بخشد، در حالی که ارزش τ بالا ممکن است فرض کنیم که اکسیژن محدود است. مشخص شد که تعامل گاز نفوذ و پارامترهای محاسبه شده باید در آینده از نظر محدودیت برای رشد گیاهان بررسی شده است.

 


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله ISIبررسی زمان توسعه وابسته به ساختمان خاک و تشکیل شبکه macropore به عنوان گونه های مختلف محصول از پیش تحت تاثیر قرار