فی بوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی بوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

نحقیق درباره 16 سال حکومت رضا خان

اختصاصی از فی بوو نحقیق درباره 16 سال حکومت رضا خان دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

نحقیق درباره 16 سال حکومت رضا خان


نحقیق درباره 16 سال حکومت رضا خان

ینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه26

 

فهرست مطالب

مقدمه

معرفی رضاخان میرپنج

 دوران فرمانفرایی رضاخانه

تقسیم بندی حکومت دوره رضا خان

وقایع تاریخی دوران حکومت 16 ساله رضا خان

نتیجه گیری

22 بهمن سال 1357، روز خاتمه بیش از دو قرن حکومت پادشاهان در ایران بود. در طول تاریخ کشور ما، اکثر پادشاهان در مقابل منافع ملی، فرهنگ و ارزشهای مردم قرار داشتند اما خاطره تلخ پادشاهان قاجار و فجایع سیاه رژیم پهلوی فراموش نشدنی است در دوران قاجار سرآغاز بیداری مردم و ایجاد شکاف عمیق میان پادشاهان با خواست مردم بود که تبلور این مبارزه را در نهضت تنباکو و انقلاب مشروطه می توان دید و انحراف مشروطه از مشروعه و تبدیل فاصله پادشاهان با مردم به مقابله با خواست و اراده آنان در وقوع انقلاب اسلامی به رهبری قائده اعظم حضرت امام خمینی «ره» بررسی حکومت سیاه و استبداد 16 ساله پهلوی اول می تواند فاصله گیری حکومت از امت مسلمان ایرانی و زمینه های ایجاد ناامیدی از حکومت پهلوی را نمایان ساخت که ما در این مجموعه بصورت اجمالی سعی کردیم به صورت ویژه به حکومت 16 ساله استبدادی رضاخان می پردازیم.


معرفی رضاخان میرپنج

رضاخان در 24 اسفند 1256/ ربیع الاول 1295 هـ . ش در آلاشت از بلوک سواد کوه پا به عرصه حیات گذاشت آخرین فرزند یک درجه دار جزء فوج سوادکوه موسوم به عباسعلی خان فرزند مراد علی خان بوده است.

پدر او را داداش بیگ هم می خواندند. نوش آفرین مادر رضاخان با شنیدن خبر فوت شوهرش در تهران به علت اینکه شوهرش همسر و فرزندان دیگری داشت از آلاشت راهی تهران شد. اما در امام زاده هاشم طفل شیرخوار او که چهل روزه بود بر اثر سردی هوا بی حس شده و کاروانیان تصور کردند او جان سپرده است. طفل را از مادرش جدا کردند و قرار شد او را در همان جا یعنی امام زاده هاشم به خاک بسپارند. اما طفل بر اثر گرمای اسطبل و شاید نفس گرم اسبان از حالت مدهوشی که آنرا مرگ پنداشته بودند به در آمد و مادر او را با خوشحالی فرزندش را به تهران آورد.

نوش آفرین مادررضا شاه برادری بنام نصرا... خان داشت که در تهران به عنوان خیاط در قزاقخانه خدمت میکرد، نصر ا... خان، نوش آفرین و فرزند او را تحت تکفل گرفت. در چهارده سالگی رضاخان وارد فوج سواد کوه شد. در آخرین سالهای سلطنت ناصرالدین شاه وی درجه دار فوج شد و سال بعد به قزاقخانه انتقال یافت. رضاخان به علت داشتن قد بلند و جثه قوی در قزاقخانه ترقی کرد و بتدریج از درجه داری به معین نایبی و نایبی دوم و نایبی اول و سلطانی و یاوری رسید.

در روزگار درجه داری، محافظت سفارتخانه های هلند و آلمان به او محول شد و دیپلمات های سفارت آلمان که این موضوع را در نظر داشتند در دوران سلطنت او، اتاقک محلی پاسداری وی را به نحوة زیبایی تزئین کردند. رضاخان با عده زیادی دوست شده بود و یکی از کسانی که نسبت باو حسن نظر یافت اردشیر ریپورتر، گزارشکر خبرگذاری رویتر و جرالندن و از پارسیان (زردتشتیان) هند مقیم ایران بود. که در حوادث مشروطه دست داشت و در سالهای بعد نام او در اغلب وقایع به میان می آمد.

در سال های پس از انقلاب آشکار شده است که اردشیر ریپورتر وسیله معرفی رضاخان به افسران انگلیسی نظیر کلنل اسمیت و ژنرال آیرون ساید بوده است.

رضاخان در طول دوران سربازی، درجه داری و افسری در مناطق مختلف ایران انجام وظیفه کرده و آشنائی کامل به اوضاع و احوال ایران یافته بود او که در اوان عمر بی سواد بود بتدریج نزد آشنایان مختصر سوادی آموخت. اما انشاء او بسیار اولیه بود. و چند نامه ای که مربوط به دوران صاحب منصبی اوست و باقی مانده است. کم سوای او را نشان میدهد. رضاخان پس از اینکه سلاح های جدیدی خریداری شدن در سفرهای مظفر الدین شاه از اروپاء به ایران رسید. یکی از درجه داران معدود قزاقخانه بود که با طرز کار مسلسل شصت تیر معروف به ماکسیم آشنائی پیدا کرد و از این رو معروف به رضاخان ماکسیم یا رضاخان شصت تیری شد در جوانی او با قزاق دیگری بنام علیشاه (امیر رحمی) از قزاقان سرشناس به شرارت می پرداختند که به این خاطر شوشکه کشی (یک نوع شمشیر کج) شهرت داشتند و در محلات جنوب شهر تهران از جمله محل فجر غائله می آفریدند.

رضاخان مدتی در تهران و مدتی در کرمانشاه و مدتی در تبریز انجام وظیفه کرد. مدتی در خدمت عبدالحسین میرزا فرمانفرما بود  و در همین ایام یکی از محققان تصویری از او را در کنار وزیر مختار هلند در حالی که دیپلمات هلندی سوار بر اسب است یافته و به چاپ رسانده است. قدر مسلم در جریان جنگ های محمد علی شاه یا مشروطه خواهان تبریز، او در صف سپاه استبداد بود و با شصت تیر معروف خود به سوی مشروطه خواهان شلیک میکرده است.

صفات سرشتی و اکتسابی رضاخان آمیزه ای بود از گستاخی و تهور، سوء ظن، بیرحمی و شقاوت، علاقه مند به نظم و دیسپیلین ظاهری، بی توجهی به وضعیت رفاهی مردم، بر این اندیشه پا فشردن که دیگران تا توانسته اند دزدیده و خورده اند و اکنون حق اوست که برای خود و خانواده اش به رفاه و ثروت دست یابد بود

نسبت به اوضاع جهان بسیار ناآگاه در مسایل سیاست بین المللی کم اطلاع و به قول تقی زاده، نسبت به قدرت انگلستان بسیار خاضع و خاشع بود به شوروی و امکان براندازی رژیمش از سوی آن دولت، بسیار بدبین و هراسان و نگران دایم بود و نسبت به آلمان بسیار خوش بین و نسبت به دیگر کشورهای اروپا دوستدار جذب سرمایه و انتقال فرهنگ و آداب و رسوم آنها بود.

دوران فرمانفرایی رضاخانه به سه دوره تقسیم میشود.

اول از کودتا تا  سلطنت : که به علت برقرار کردن امنیت در نقاط دور افتاده و تشکیل ارتش متحد الشکل اقداماتش تا حدودی مورد تأیید عموم بود گرچه در این دوره جنایات و حوادث ناخوشایندی نیز روی داد.

دوره دوم : از آغاز سلطنت تا 1310 که اصلاحاتی در کشور رخ داد و بیشتر این اصلاحات نه از مخیله شاه بلکه از رهنمودهای رجالی بود که به خدمت او در آمده و تحصیلات علمی خوبی در داخل و خارج از کشور داشتند.

دوره سوم : از 1310 تا 1320 که اختناق و دیکتاتوری از یک سو و گردآوری مال و تصرف املاک مشغله شاه شد و او به کلی منزوی گردید و رجال با شخصیت یا نابود یا تبعید شدند. یا داوطلبانه کنج انزوا  یا عزیمت به خارج را پذیرفتند. در این دوران که همزمان با ریاست نظمیه سرلشکر محمد تقی خان ابراهیم و سپس سرهنگ رکن الدین مختاری بود حکومت پلیسی بر کشور حکمفرما شد و شاه تنها مقام و محور تصمیم گیرنده گردید و تمام اصلاحات کشور ناشی از نبوغ او قلمداد شد و مردم توده ناچیز بی ارزشی انگاشته شدند که حتی در اعلامیه های رسمی از بردن نام ملت برای آنان مضایقه می شد و به جای آن اهالی کشور خوانده میشدند.

هرچند دوران قزاقی رضاخان ، سردار سپه ای و جمهوریخواهی او و خلع احمد شاه و کودتا که سیدضیا انجام داد و خضوع او در مقابل علما و تظاهر به اسلام خواهی تا قبل از سلطنت از لحاظ  تاریخی نکات عبرت آموز و مهمی در تاریخ ایران می باشد اما بعلت محدودیت در این مقاله فقط به دوران حکومت پادشاهی 16 ساله رضاخان بر اساس تاریخ وقوع وقایع می پردازیم.


 

وقایع تاریخی دوران حکومت 16 ساله

رضاخان


سال 1300  که در این سال شاهزاده فرمانفرما ده بومهن  را به رضاخان اهدا کرد و او پس از خرید اراضی سعادت آباد به فکر افتاد به یک مالک بزرگ تبدیل شود. از این رو به زور و عنف هزاران هکتار اراضی را تصاحب کرد و به خصوص ولایت مازندران (آن زمان استان نشده بود) و گرگان بصورت املاک او در آمده بود و اداره بزرگی به نام املاک اختصاصی تأسیس شد. در حالیکه اقدامات خوبی چون تصویب قانون آبله کوبی اجباری، تأسیس تعداد زیادی دبستان و دبیرستان ادامه داشت از آن سو کشور به یک زندان تبدیل شد و به تدریج وجود شاه از حالت انسانی و پادشاه مشروطه در آمد  به خدایگان و عنصری آسمانی! و خارق العاده تبدیل شد.

رضاخان بین سالهای 1300 تا 1304 در ایران مظهر قدرت شناخته می شد و با ابراز خشونت های وحشیانه در بعضی از موارد مانند کتک زدن میرزا حسین خان صباء مدیر روزنامه شماره ایران، در مواردی به تهدید مخالفان می پرداخت و یا آنان را با رشوه و مقام جلب میکرد.

از جمله کارهای ناپسند رضاخان قتل میرزاده عشقی روزنامه نگار، نمایشنامه نویس، شاعر حماسی و نویسنده ای بود و در غائله جمهوری حملات تندی به رضاخان کرده و او را دست انداخته بود از سوی  با ملک الشعرای بهار و کوهی کرمانی و تنی چند از نویسندگان مخالف رضاخان جلساتی داشت و رضاخان در تیرماه سال 1303 دستور کشتن او را داد. مأمورین نظمیه و از جمله ضیاء السطان بهمن نامی یکی دو روز به خانه عشقی مراجعه کردند و به بهانه چاپ رساله ای، در یک مداد تابستانی وارد خانه شدند و او را به گلوله بستند. عشقی به شدت زخمی شد. اما مردم یکی از ضاربین را گرفتند و چون او را به کمیساریا (کلانتری) تحویل دادند. کسی که ضارب را گرفته بود چهل روز زندانی شد.

عشقی در مریضخانه نظمیه که از رفتن بدان سخت امتناع داشت جان سپرد. مردم تشیع جنازه باشکوهی برپا کردند و عده ای از روزنامه نگاران به مجلس پناه بردند. از آن پس مردم فهمیدند با چه زمامداری سروکار دارند و در خانه و محافل به بدگویی از او پرداختند.

همچنین رضاخان در 8 بهمن 1304، محمدرضا پسر ارشد خود را به عنوان ولیعهد تعیین کرد. در روز چهارم اردیبهشت 1305 مراسم تاجگذاری برگزار و رضاشاه تاج بر سر خود گذاشت.

کسی که تاج را در سینی طلا به او تقدیم کرد، عبدالحسین تیمورتاش وزیر دربار بود که تا 6 سال بعد شخص دوم ایران محسوب می شد در نهایت با چندین اتهام برکنار و چند ماه در زندان قصر بسر برد تا به قتل رسید.

رضاشاه که پایه های سلطنت خود را بر نیروی قشون متحدالشکل ، نظمیه و امنیه قوی و اختناق و خبرگیری و تعمیم جاسوسی و پاپوش دوزی مأمورین محکم کرده بود هرچه از دوران سلطنتش گذشت، همان تظاهرات اولیه و احترام به اساس حکومت مشروطه را نیز کنار گذاشت و دیکتاتوری صرف و خشک وتوأم با مال اندوزی شخصی را پیشه کرد.

لایحه قانون ثبت احوال در سوم بهمن 1304 به مجلس شورای ملی ارسال و از سال بعد رسمیت یافت. هرچند اقدام برای صاحب شناسنامه کردن مردم ایران از دوران زمامداری وثوق الدوله در سال 1297 هـ . ش و بوسیله کلانتری ها (کمیساریها) آغاز شده بود اما فقط در تهران و چند شهر بزرگ اجرا شده بود.

رضاشاه که برای اجرای قانون نظام وظیفه نیاز به قانون سجل احوال داشت با اجرای این قانون توانست نیروی انسانی مورد نیاز ارتش را تأمین کند.

سال 1305

مقدمات احداث راه آهن سراسری ایران در این سال فراهم آمد.  ابتدئا یک کمپانی آمریکایی و سپس کمپانی های انگلیسی و آلمانی به فعالیت پرداختند و بالاخره چند کمپانی اسکاندنیاویایی به صورت مباشر و طرف قرارداد این طرح ارتباطی را 12 سال بعد به اتمام رساندند. عیب بزرگ طرح مزبور این بود که شهرهای بزرگ ایران در سر راه آن نبودند و چون کارشناسان صنعت راه آهن و افراد مطلع در ایران وجود نداشتند برابر طرحی که مهندس آناتول کرسیکنسکی روس از اتباع امپراطوری تزاری فروپاشیده که در ایران ماندگار شده بود تدوین کرد، راه آهن سراسری به صورت نظامی احداث گردید. بدین معنی که از بندری گمنام در ساحل دریای خزر در خلیج فارس کشیده شد و شهرهایی چون رشت و اصفهان و شیراز و تبریز و مشهد و کرمان و بندرعباس در مسیر آن قرار نگرفتند.

در دوران رضاشاه زندان مخوف قصر بین سالهای 1308 1305 ساخته شد که سازنده آن مهندس ماکاروف روسی بود اما به تدریج آنجا به محل خوفناکی تبدیل شد و افراد زیادی در آنجا سر به نیست، تزریق آمپول هوا یا خفه کردن زیر نظر یک پزشک مجاز جنایتکار به نام احمدی، چندین پلیس که عنوان آنها از آژان به پاسبان تبدیل شده بود، در سلولی در بسته، بدون پنجره (که اگر پنجره داشت روی آن را با گچ و آهک سفید می کردند) انجام می شد به تیمور تاش، سردار اسعد بختیاری، خان بابا اسعد بختیاری، فرخی یزدی یک آمپول حاوی آب خالص به بدنش تزریق کردند و در صورتی که نمی مرد او را خفه می کردند. این روش وحشیانه در مورد مرحوم مدرس، نصرت الدوله فیروز با افزودن سیانور اجرا شد. یعنی ابتدا سیانور را در چای قربانیان حل کرده به خوردشان می دادند و در صورتی که احتضار قربانیان به طول می کشید آنها را خفه می کردند. خفه کردن نصرت الدوله وزیر مالیه سابق (پسر شاهزاده فرمانفرما) با بالش و خفه کردن مدرس با استفاده از عمامه او انجام گرفت.

سال 1307

این سال سرآغاز غرب زدگی و فاصله گرفتن رضاخان با فرهنگ و باورهای مذهبی و ملی مردم بود، تبدیل تقویم به هجری شمسی، تصویب قانون لباس متحدالشکل و کت و شلوار و کلاه پهلوی و اجبار مردم به پوشاندن آن از وقایع مهم این سال است.

در تیرماه این سال قانون انحصار کشت و استعمال تریاک تصویب شد که  عمداً موجب تشویق مردم به استعمال تریاک و شیره گردید و شیوع این مواد افیونی در کشور بصورت یک اپیدمی آغاز شد.

سال 1309دولت ایران در مقابل غارت طولانی انگلیسیها به پرداخت 200 هزار لیره ناز شست به آنها ، امتیاز چاپ اسکناس را از آن کشور گرفت اما اسکناسهای ایرانی تا انقلاب همچنان در چاپخانه های انگلستان چاپ میشد.

سال 1311 رضاشاه امتیاز نفت دادرسی را در بخاری انداخته سوزاند و دانسته یا ندانسته (و به قول دکتر مصدق دانسته و عمداً ) قرارداد را باطل کرد.

قرارداد جدیدی که در سال 1312 بسته شد ظاهراً به نفع ایران می نمود اما آن قرارداد را سرجان کدمن نماینده اعزامی کمپانی به رضاشاه و دولت تحمیل کرده و او را تهدید نموده بود در صورت تمرد، نیروی دریایی انگلستان  استان خوزستان را اشغال خواهد کرد و رضاخان با هراس از انگلیس قرارداد ننگین بعدی را بست.

ساختمان راه چالوس و تونل کندوان به وسیله مهندسین سوئدی و نروژی در سال 1312 احداث شد. در ولایت مازندران شهر زیبای رامسر احداث گردید و هتل های بزرگی در آن شهر و شهرهای بابلسر و آمل و ساری و بابل افتتاح شد که تمام متعلق به شخص شاه بود و مطبوعات اروپا بر حسب طنز او را شاه مهمانخانه دار می خواندند. علاقه رضا شاه به داشتن املاک جدید که تعداد آنها در سال 1320 به 5400 رقبه رسیده بود به قیمت تبعید صاحبان زمین ها و مزارع مازندران و زندانی شدن آنها یا احضار اجباری به عناصر رسمی و واگذاری ملک خود به بهای ناچیز تمام می شد.

معمولاً توریست های خارجی به علت دور بودن ایران از اروپا در آن زمان، نبود سرویس های کشتیرانی و هوایی مرتب و نبود جاده های راحت و امن در ایران (از نظر رانندگی) به ایران سفر نمی کردند و اغلب اوقات این مهمانخانه ها خالی از مسافر و مهمان بود.

سال 1313 رضاخان دستور داد نام کشور ایران که در اروپا آن را پرشیا یا پرس می خواندند قسترک و نام ایران جایگزین آن شود. این نام گذاری این عیب را داشت که مردم دنیا ایران را با عراق (ایراک) اشتباه میگرفتند و هیچگونه سابقه ای از گذشته پر افتخار آن نداشتند.

سال 1314

رضاخان در دوران حکومت خود فقط یکبار به خارج از کشور مسافرت کرد سفر او به ترکیه باعث شد بشدت تحت تأثیر حکومت لائیک و ضد مذهبی کمال آتاتورک قرار گیرد و او بعد از بازگشت از ترکیه، بارها ضدیت خود را با حجاب زنان ایران اعلام کرد و خانواده خود را بی حجاب در مراسم شرکت می داد و در سال 1314 قانون کشف حجاب را تصویب کرد و او که فکر می کرد حجاب مانع حضور زنان در جامعه می شود عملاً زمان مسلمان ایران را خانه نشین کرد بنحوی که آنها از ترس پاسبانان و مأمور کشف حجاب ناچار بودند شبها و از روی پشت بام ها برای رفتن به حمام از خانه خارج شوند و عملاً زنان ایران از این سال تا پایان شهریور ماه 1320 پایان حکومت رضاخانه در خانه ها زندانی شدند.

اعتراض مراجع ایران مانند آیه ا... شیخ عبدالکریم حائری ، آیه ا... سید یونس اردبیلی، آیه ا... محمد تقی خوانساری و آیه ا... حجت ا... میرزا محمد آقازاده باعث شد تا قیام مردم در مسجد گوهرشاد مشهد در این سال به وقوع بپیوندد.

سال 1315

در این سال آیت ا... سید حسن مدرس که از مبارزین بنام مشروطه و از مهم ترین مخالفین رضاخان بود و در شهرستان کاشمر در تبعید به سر می برد بدست مأمورین دایره عملیات شهربانی و به دستور مستقیم او به شهادت رسید.

در همین سال کمبود گندم در تهران و قحطی ایجاد کرد که علت آن فروش گندم به دولت نازی آلمان بود و علی اکبر داور مسئول غله تهران مورد خشم رضاخان قرار گرفت که وی خودکشی کرد.

سال 1316

رضاشاه پس از آشنایی تدریجی او با تاریخ ایران اقداماتی در جهت کشف و گردآوری آثار باستانی انجام شد و هیأت های اکتشاف آثار عصر هخامنشی و اشکانی و ساسانی از اروپا به ایران آمدند و قانون عتیقات تصویب شد که مانع از غارت آثار باستانی به وسیله اروپایی ها می شد. اما فرانسویان به استناد یک فرمان از سر جهل و بی خبری که در دوران ناصرالدین شاه به مادام ژان دیولافوا و شوهر او مارسل اعطا شده بود طی سی سال تقریباً تمام آثار باستانی شوش را به پاریس انتقال دادند و از دوران ناصرالدین شاه تا اواسط سلطنت محمد رضا پهلوی هیأت های باستان شناسی فرانسوی در شوش مستقر بودند و حتی پرچم فرانسه را بر فراز منطقه مورد حفاری برافراشته بودند. قانون عتیقات و تقسیم آنچه که از زیر خاک به دست می آمد سبب شد که پاره ای از این آثار باستانی در موزه ای به نام ایران باستان که در سال 1316 افتتاح شد گرد آید و ایرانیان به تدریج با تاریخ کشور کهنسال خویش آشنا شوند.

سال 1318 پس از آغاز جنگ جهانی، دولت شوروی به استناد قرارداد محرمانه ای که مولوتف وزیر خارجه شوروی با فن ریبن تروپ وزیر خارجه آلمان امضاء کرده بود و آلمانی ها محرمانه مناطق جنوب باکو را در حریم امنیت شوروی دانسته بودند خیال اشغال شمال ایران را داشت.

نیروهای زیادی از ارتش سرخ از اواخر سال 1318 در مجاورت مرزهای ایران مستقر شدند، رضا شاه دچار وحشت شده سعی کرد انگلیسی ها را وادار کند طی پیمانی دفاع از خاک ایران را برعهده بگیرند اما انگلیسی ها اساساً روی هم پیمانی با ایران فکر نکرده

رضاشاه پس از ناامید شدن از انگلیس ها به سوی آلمانی ها روی آورد اما آنها نیز از عملیات نظامی در ایران ابا داشتند و طی تلگرامی که هیتلر در آخرین روزهای ماه مرداد 1320 (اوت 1941) از ترن مخصوص خود در آلمان به رضا شاه مخابره کرد، بهار سال 1942/1321 را نزدیک ترین زمان برای یورش به ایران آن هم برای نبرد با انگلیسی ها دانست. البته سیاستمداران آلمانی سعی کردند مناسبات ایران و شوروی را بهبود بخشند.

در روز دوم تیرماه سال 1320 که برابر 22 ژوئن 1941 بود با حمله ارتش آلمان به شوروی تمام حساب های رضاه شاه به هم خورد.

در شب دوشنبه سوم شهریور، شوروی ها و انگلیسی ها که از اوایل تیرماه پس از حمله ارتش آلمان به شوروی به یکدیگر نزدیک شده و متحد هم شده بودند، از حدود ساعت سه بامداد به ایران حمله کردند.

دو لشکر پیاده هند انگلیس به فرماندهی افسران انگلیسی از جنوب، دریا و زمین، از بندر شاهپور (امام خمینی امروز) تا خوزستان و کردستان مرزهای ایران را در نوردیدند. ناوگان توپدار نیروی دریایی انگلیس چه در خلیج فارس و اروند رود به ناوگان کوچک ایران حمله ور شدند و در جنوب غربی کشور نیرو پیاده کردند. در همان حال از خاک عراق وارد خوزستان و ایلام و کردستان شدند. هواپیماهای انگلیسی نیز به بمباران پرداختند و تعدادی چترباز پیاده کردند. شوروی ها با حدود 8 لشکر با تعدادی سرباز یعنی نزدیک به 168 هزار تن وارد جنگ شدند. هواپیماهای شوروی در آسمان تقریباً تمام شهرهای خراسان، گرگان، مازندران، گیلان، آذربایجان شرقی و غربی ظاهر شدند. تعداد نظامیان تحت السلاح ارتش ایران 120 هزار تن بود اما شوری ها با 168 هزار تن و انگلیسی ها با حدود 36 هزار تن وارد عرصه نبرد شدند.

دولت در هشتم شهریور ترک مقاومت و آتش بس داد. ارتش در تمام خطوط مرزی منهدم شد و فرماندهان لشکرها گریخته سربازان را تنها و بدون فرمانده رها کردند.

بی لیاقتی و بی تدبیری، خیانت و برنامه ریزی دقیق عمال انگلیس در وزارت جنگ نیز سقوط ارتش را تسهیل کرد. در خوزستان عده زیادی از سربازان بر اثر نرسیدن اتومبیل آبکش و از تشنگی مردند.

ایلات و عشایر سر به شورش برداشتند. یاغیان که منتظر فرصت بودند به تحریک انگلیسی ها به شهربانی حمله کردند و آن را به آتش کشید. فرودگاه شهر مشهد در پنجم شهریور به شدت بمباران شد.

نیروی ارتش شوروی و ارتش انگلیس تمام شهرهای مرزی ایران و سپس مراکز استان ها را اشغال کردند و به نزدیک پایتخت رسیدند. چون امکان دفاع از تهران نبود و شورای عالی جنگ دفاع از پایتخت را غیر عملی دید، رضاشاه تصمیم به فرار از تهران گرفت. او خانواده خود را به اصفهان فرستاد و خود نیز تهران را ترک کرد  اما عده ای از واسطه ها میان دولت و سفارت او را به تهران برگرداندند. او سعی کرد به سفارت انگلیس پناهنده شود اما سفارت بی میلی خود را اعلام داشت. در آخر تلگرافی به پرزیدنت روزولت مخابره کرد اما او نیز جواب صحیحی به تلگراف شاه نداد.

چند روز پس از اشغال کشور تبلیغات رادیو لندن و رادیوهای جدید علیه او آغاز شد و آن رادیوها مردم را به برکناری شاه جابر طمعکار زمین خوار دعوت کردند.

انگلیسی ها در لندن مذاکرات را مبسوطی با شاهزاده محمد حسن میرزا ولیعهد برادر احمدشاه و پسر او سلطان محمد حمید میرزا قاجار آغاز کرده و قصد داشتند یکی از آنها را به ایران برگردانند و بر تخت سلطنت بنشانند اما هیچ یک را واجد صلاحیت ندیدند.

روس ها با محمد ساعد سفیر ایران در مسکو وارد مذاکره شدند و خواستند او را به مقام ریاست جمهوری ایران برسانند. بالاخره فروغی در تهران وساعد در مسکو و مقدم وزیر مختار ایران در لندن متفقین را راضی ساختند به جای شاهزادگان قاجار یا برادر کوچکتر او یا ولیعهد، را به سلطنت ایران برگزینند. در حالی که سر ریدر بولارد وزیر مختار انگلیس نظر داشت کوچکترین فرزند رضاشاه (حمیدرضا) بر تخت سلطنت بنشیند و چون او بیش از ده سال نداشت نفوذ و سلطه انگلستان بر ایران به طور کامل برقرار شود (مانند عراق که پس از مرگ مرموز ملک غازی در سال 1318، فرزند چهار ساله او فیصل را به سلطنت گماشتند و تا سال 1337 که به قتل رسید عامل بی اراده انگلستان بود).

رضا شاه در 25 شهریور 1320 از سلطنت استعفا داد و از ترس اینکه شورش و انقلاب آغاز شود و نظامیان پادگان تهران به خصوص خلبانان نیروی هوایی بر آشفته و عصبانی از شکست مفتضحانه به قصرهای سلطنتی بریزند، شتابان راهی اصفهان شد . در آنجا با ظاهری پریشان به خانواده اش ملحق شد، و یکی دو روز بعد راهی کرمان و از آنجا رهسپار بندرعباس شد.

خانواده سلطنتی به دو گروه تقسیم شد. شاه جوان در تهران ماند. مادرشاه ملکه تاج الملوک و خواهرش اشرف و همسرش فوزیه که ملکه جدید ایران شد بود و دخترش شهناز به تهران بازگشتند. رضاشاه مستعفی و فرزندش شمس، فاطمه، علیرضا که شمس شوهر داشت (فریدون جم) و پسران او از دو زن  دیگرش غلامرضا، عبدالرضا، احمدرضا، محمودرضا، حمیدرضا و همسر سوم شاه ملکه عصمت و چند خویشاوند همسر سوم راهی بندر عباس شدند. در آنجا انگلیسی ها آنها را سوار کشتی اقیانوس پیما اما کهنه بندرا کردند و این در روز دوم مهر 1320  اتفاق افتاد.

ظاهراً قرار شده بود شاه مستعفی به برزیل یا آرژانتین یا کانادا یا شیلی اعزام شود اما وعده فقط خدعه ای برای دلگرم کردن او بود. آنها را به سواحل هند بردند در آنجا بر کشتی بیرمانی نشاندند و به جزیره دور افتاده و بد آب و هوای موریس در اقیانوس هند نزدیک آفریقا اعزام داشتند و رضاشاه تا آغاز سال 1321 در آنجا ماند. سپس با تمهیدات فراوان شاه جوان و دولت ایران، انگلیسی ها او را به دوربان و ژوهانسبورگ در آفریقای جنوبی اعزام داشتند که تا روز 4 مرداد 1323 که فوت کرد در آنجا به سر برد و از آب و هوای آنجا که بهتر از موریس بود تا حدودی رضایت داشت در موریس آب و هوای شرجی گرم، شدت یوش پشه های گزنده و مارمولک های درشت که از روی درختان باغ بر روی سر و شانه او می افتادند رنجه اش می کرد.

شاه تبعید شده شمه ای از آنچه که در زندان قصر و بازداشتگاه موقت شهربانی در میدان توپخانه ، عمال شهربانی بر سر قربانیان می آوردند را تقریباً در موریس دست کم از نظر تحمل آب و هوای نامناسب و خفه کننده دید و چشید.

در آنجا به گوش دادن به رادیو، صحبت با اطرفیان معدود (اکثر آنها در فروردین 21 به ایران بازگشتند) ، نوشیدن مشروب و کشیدن سیگار دل خوش می داشت. کمتر کتاب می خواند و هرگز خاطرات خود را ننوشت. منشی و رئیس دفترش علی ایزدی نامه های متعدد او را به پسرش محمدرضا، دخترش شمس و همسرانش تاج الملوک و عصمت السلطنه می نوشت و شاه مستعفی آن متون را اصلاح می کرد.

چند دکتر فرانسوی و انگلیسی جسمش را مداوا می کردند که یکی از آنها پیش بینی کرد که شاه سابق بزودی خواهد مرد. وی دکتر تون کینگ نام داشت که انگلیسی بود، شاه پسرش سعی کرد تبعیدگاه او را تغییر دهد اما سر رید بولارد مخالفت کرد. از این رو او تا مرداد 1323 که به سکته قلبی مرد در ژوهانسبورگ ماند. پس از مرگش جنازه اش را به قاهره منتقل کردند و مسجد الرفاعی، گورستان سلطنتی مومیایی کردند و به امانت گذاشتند. در اوایل سال 1329 جنازه اش را به ایران حمل کردند. در گورستان مجللی در جنوب شهر تهران دفن کردند اما چند هفته قبل از سقوط سلطنت محمدرضا شاه، درباریان جنازه او را خارج و به مصر فرستادند و مجدداً در گورستان مسجد الرفاعی به خاک سپردند که بعداً جسد محمدرضا شاه نیز که در بیمارستان المعادی مصر مرد به آن مسجد حمل و کنار جنازه پدرش دفن گردید.

نتیجه گیری

هرچندرضاخان در دوران ضعف و رفتوت حکومت بی پایه قاجار و اوضاع نابسامان کشور با اقداماتی که جهت برقراری نظم و یکپارچگی کشور انجام داد و با احترامی که به مقدسات مذهبی و رهبران و مراجع دینی می گذاشت و با شعارهای آزادی و جمهوری خواهی چهره ای مردم فریب از خود نشان داد اما حکومت 16 ساله او حقایق زیر را نشان داد .

  • مبارز با خوانین در نهایت جزء ملاک شدن و تصرف اراضی آباد کشور به نام او و خانواده اش نگردید.
  • شعائر مذهبی و تظاهر به دین خواهی کاذب بود و او در حقیقت مخالف دین و مقدسات مذهبی مردم بود.
  • آزادی خواهی او در از بین رفتن کلیه مطبوعات آزاد تا سال 1305 شد و در اواخر حکومت او فقط چهار روزنامه دولتی منتشر شد.
  • آبادانی و عمران کشور بیشتر جنبه ظاهری داشت در حالیکه تهران پایتخت ایران تا سال 1334 فاقد لوله کشی آب بود در دوران رضاخان کشور حتی یک خواننده اپرا نداشت. سالن اپرا احداث گردید.
  • شاه، فردی متعصب، خودخواه و خودکامه بود، اعتقادات عجیب او مانند اینکه مصرف تریاک ایستاده انسان را مبتلا نمی کند و یا اینکه رادیو وسیله جاسوسی است و یا اینکه کشف حجاب موجب ترقی کشور می گردد و امثالهم نشان دهنده سطح نگری او بود.
  • اوضاع سیاسی ایران، با کشتار، حبس کردن، تبعید کردن مخالفان در بدترین شرایط قرار داشت، نمایندگان مجلس از قبل تعیین می شدند و استانداران و فرمانداران با انتخابات فرمایشی آنها را روانه مجلس می کردند از دوره پنجم تا سیزدهم نمایندگان روزهای دوشنبه به حضور شاه رفته و دستورهای لازم را درباره تصویب قوانین دریافت می کردند.
  • نهایت کار رضا شاه تبعید بود و پهلوی دوم هم نتوانستند از سرنوشت شوم او جلوگیری کند رضاخان با 68 میلیون سرمایه از کشور گریخت در حالیکه بودجه کل کشور در همان سال 400 میلیون بود اما با این سرمایه نیز در عزلت، ذلت و در بدترین شرایط در تبعید بسر برد تا مرد و شاه ایران از آن همه ذلت عبرت نگرفت و مانند سرنوشت او تکرار شد اما اگر رضاخان را انگلیس تبعید کرد پهلوی دوم را این انقلاب اسلامی بود که تبعید کرد.

دانلود با لینک مستقیم


نحقیق درباره 16 سال حکومت رضا خان