دانلود پایان نامه در مورد تحلیل حقوقی جرم نشر اکاذیب در رسانه های جمعی
دانلود پایان نامه در مورد تحلیل حقوقی جرم نشر اکاذیب در رسانه های جمعی
دانلود پایان نامه در مورد تحلیل حقوقی جرم نشر اکاذیب در رسانه های جمعی
اقتصاد سیاسی رسانهها
بیتوجهی مطالعات تجربی به نقش نظامهای ارتباطی و ساختارهای اقتصادی و سیاسی، و نبود دیدگاه انتقادی در آنها، سبب شد که نظریههای انتقادی، این نوع مطالعات را به چالش فراخوانند.
مکتب اقتصاد سیاسی رسانهها ازجمله مکاتب انتقادی است که تحت تأثیر آرای اندیشمندانی چون “هربرت شیلر و دالاس اسمایت” از دهه 1970 میلادی به بعد گسترش یافت.این مکتب بر این باور است که رسانهها مجاری انتقال محتوای فرهنگی هستند. این محتوا مستقل از رسانهها شکل گرفته است.
آنان، همانند سایر محققانی که نسبت به جامعه دیدگاهی سوسیالیستی دارند، ضمن مطالعه تاریخی نظام سرمایهداری جهانی نتیجه میگیرند که نظرات حاکم بر جامعه، همان نظرات طبقه حاکم است، طبقهای که بهمثابه قدرت مادی در جامعه حضور دارد و قدرت فرهنگی و معنوی حاکم نیز هست.
بنابراین نظریهپردازان این مکتب بر ساختارهای پایهای و بنیانهای اقتصادی جامعه تأکید میکنند و برای درک شکل و محتوای رسانهها به بررسی چگونگی توزیع منابع عظیم رسانهای و صنایع اطلاعاتی و کسانی که آنها را کنترل میکنند میپردازند.
ازاینرو، طبیعی است که در آثار آنان، چگونگی تداخل متقابل مؤلفههای فرهنگی و اطلاعاتی و «محیط سیاسی – اقتصادی مورد توجه قرار گیرد و روششناسی آنان، نگرشی نهادی شامل تاریخ، فنآوری، سیاست و اقتصاد باشد.
در میان مکاتب انتقادی، مکتب اقتصاد سیاسی با موضوع وسایل ارتباط جمعی بنیادیتر برخورد کرده است. مطالعه این مکتب، باتوجه به شرایط جهانی معاصر اهمیت بسیاری دارد. اکنون روند جهانیسازی سرمایهداری شتابی روزافزون گرفته و تلاشهای کشورهای نورسته و انقلابی جهان در رهایی از قید و بندهای وابستگی اقتصادی، فرهنگی و سیاسی با دشواری همراه شده است.
شیفتگی نابخردانه در استفاده از فنآوریهای نوین ارتباطی و اطلاعاتی و چشم بستن به روی منافع و مصالح بلندمدت ملی و غفلت از سیاستگذاری روشنبینانه ارتباطی پیامدهایی سنگین دارد.
این شیفتگی غفلت، ناشی از القائات دیدگاههایی است که به «جبر فنآوری» باور دارند و آیندهای خوشبینانه و تخیلی از جهان – به واسطه فنآوریهای نوین – به تصویر میکشند. توجه به دیدگاههای انتقادی و موشکافی دیدگاههای تجربی، مانع عمق یافتن وابستگیها، بروز بحرانهای اجتماعی و فرهنگی، و اتلاف سرمایههای مادی و انسانی خواهد شد.
در این مقاله، برای بحث درباره ماهیت اقتصاد سیاسی، ابتدا فرضهای اساسی آن مورد توجه قرار میگیرد، سپس به دیدگاههای مربوط به مسائل عمومی اقتصاد سیاسی اشاره میشود و در ادامه ویژگیهای اقتصاد بازاری و آثار آن بر روی تصمیمات سیاسی مورد بحث قرار خواهند گرفت.
در مبحث اقتصاد سیاسی رسانهها ابتدا به اهمیت و چارچوب تحلیل اقتصاد سیاسی رسانهها اشاره میشود و بعد رابطه فرهنگ و اقتصاد سیاسی رسانهها و حکومت انحصارهای اقتصادی بر رسانهها پیگیری خواهد شد.
در این خصوص بهویژه به پیوند تاریخی توسعه ارتباطات با اقتصاد سیاسی و همکاریها و رقابتهای بزرگ مالکان انحصارهای رسانهای اشاره میشود. همچنین دیدگاههای صاحبنظران به اختصار مطرح میشود.
ماهیت اقتصاد سیاسی
برای درک ماهیت اقتصاد سیاسی، باید جنبههای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی جامعه و کنش و واکنش متقابل این نهادها با یکدیگر مورد توجه قرار گیرد. دولت، بازار و روابط متقابل بین این دو، واژههای کلیدی اقتصاد سیاسی هستند.
بهویژه مکتب اقتصاد – سیاسی چگونگی تأثیر بازارها و نیروهای اقتصادی بر توزیع قدرت و رفاه بین دولتها و فعالان سیاسی را ردیابی میکند. نیز پیگیر شیوههایی است که نیروهای اقتصادی، توزیع بینالمللی قدرت سیاسی و نظامی را تغییر میدهند.
رابطه بین دولت و بازار بهویژه تفاوت بین این دو، محور اصلی اقتصاد سیاسی است. از نظر دولت، مرزهای جغرافیایی پایه لازم برای استقلال ملی و وحدت سیاسی است. اما بازار، خواهان حذف تمامی محدودیتها و موانع سیاسی و غیرسیاسی است که بر عملکرد سازوکار قیمت تأثیر دارند. بازار دنیایی مرکب از قیمتها و مقادیر است. اقتصاد نسبت به علائم راهنمای قیمت واکنش نشان میدهد و براساس آن تصمیمگیری میکند.
تنش بین اولویتهای مورد توجه دولت و اولویتهای مورد توجه بازار، مسائل اساسی مورد مطالعه در اقتصاد سیاسی را تشکیل میدهد. در سطح بینالمللی، بین اقتصادهای در حال تحول جهان نوعی تضاد وجود دارد. از طرف دیگر این اقتصادها بهلحاظ فنی وابستگی متقابل جهانی دارند. از نظر سیاسی، تقسیمبندی نظام سیاسی جهان شامل دولتهای خودمختار هنوز تداوم دارد.
نیروهای پرقدرت بازار بهشکل تجارت، پول و سرمایهگذاری خارجی، میخواهند که مرزهای ملی کنار زده شوند تا بتوانند از کنترلهای سیاسی و ترکیب جوامع فرار کنند. اما دولتها میخواهند نیروهای اقتصادی را محدود سازند و آنها را برای خدمت به منافع دولت و گروههای پرقدرت در داخل کشور به جریان اندازند. منطق بازار، قرار دادن فعالیتهای اقتصادی در مکانهایی است که این فعالیتها مولدتر و سودآورتر باشند، اما همزمان منطق دولت تصاحب و کنترل فرایند رشد اقتصادی و انباشت سرمایه است.
در این خصوص رابرت گیلپین چنین مینویسد: قرنهاست که بحث درباره ماهیت و نتایج برخورد دو منطق متضاد بازار و دولت ادامه دارد و نظرات متفاوتی در مورد کنش و واکنش اقتصاد و سیاست مطرح است. تفاسیر متضاد در این مورد، سه ایدئولوژی اساسا متفاوت از اقتصاد سیاسی را بهدست میدهد.
لیبرالیسم اقتصادی، اقتصاد ملیگراو مارکسیسم. هریک از این سه ایدئولوژی، حول اثر رشد اقتصاد بازار جهانی بر ماهیت و پویشهای روابط بینالملل دور میزنند. از این گذشته، هریک از این سه دیدگاه بهترتیب از نظرات مرکانتیلیستهای قرن 18، اقتصاددانان کلاسیک و نئوکلاسیک دو قرن گذشته، مارکسیستهای قرن 19 و منتقدان رادیکال سرمایهداری و اقتصاد بازاری جهانی ریشه میگیرند. (گیلپین، 1378، ص 221)
این سه دیدگاه، درباره تضادهای اجتنابناپذیر سه مسأله عمومی و به هم وابسته زیر بحث میکنند:
1 – دلایل و اثرات اقتصادی و سیاسی رشد یک اقتصاد بازاری:
لیبرالهای اقتصادی، بر این باورند که مزایای تقسیم کار جهانی برپایه اصل مزیت نسبی، باعث رشد بازارها و سازگاری بین کشورها شده است. همچنین بسط شبکه وابستگی متقابل اقتصادی، اساس و پایهای برای صلح و همکاری در وضعیت رقابتی نظام جهانی است.
اقتصاددانان ملیگرا، بر نقش قدرت در توسعه بازار و ماهیت متضاد روابط اقتصادی بینالمللی تأکید دارند. به نظر اینان، وابستگی متقابل اقتصادی باید پایهای سیاسی داشته باشد که این خود باعث تضاد بین کشورها و بهکارگیری سازوکارهایی برای سلطه جامعهای بر جامعه دیگر میشود.
مارکسیستها بر نقش امپریالیزم سرمایهداری در ایجاد یک اقتصاد بازاری جهانی تأکید دارند، اما برخی از لنین پیروی میکنند که میگوید روابط بین اقتصادهای بازاری ماهیتا تضادآفرین است و برخی دیگر از «کائوتسکی» پیروی میکند که عقیده دارد: اقتصادهای بازاری (حداقل اقتصادهای مسلط) برای استثمار مشترک کشورهای دارای اقتصاد ضعیف با یکدیگر همکاری میکنند.
2 – رابطه بین تحولات اقتصادی و تحولات سیاسی.
3 – اهمیت اقتصاد بازاری جهانی برای اقتصادهای ملی (چگونه اقتصاد بازاری جهانی بر توسعه اقتصادی کشورهای دیگر تأثیر میگذارد؟ و چگونه اقتصاد بازاری جهانی توزیع ثروت و قدرت را بین جوامع ملی تحت تأثیر قرار میدهد.)
لیبرالها و مارکسیستها سنتی بر این عقیدهاند که ادغام جوامع در یک اقتصاد جهانی، عامل مثبتی در توسعه اقتصادی و رفاه داخلی است. اکثر لیبرالها تجارت را «موتور رشد» میدانند و میگویند فرایند رشد تا حد زیادی در اثر عوامل خارجی مثل جریان بینالمللی تجارت، سرمایه و فنآوری سرعت میگیرد.
مارکسیستهای سنتی بر این باورند که این عوامل خارجی با شکستن ساختارهای اجتماعی محافظهکار، توسعه اقتصادی را قدرت میبخشند.
اقتصاددانان ملیگرا در کشورهای توسعه یافته معتقدند که اقتصاد بازاری جهانی به زیان رفاه اقتصادی داخل عمل میکند. به عقیده آنان اقتصادهای پیشرفته موجب رکود اقتصادی میشوند. اختلافنظر درموردنقش بازارهای جهانی و توزیع جهانی ثروت، قدرت و رفاه یکی از مسائل مهم در اقتصاد سیاسی است. (پیشین، صص 202 – 201)
اقتصاد بازاری جهانی در دوره جدید از نظر روابط بینالمللی اهمیت فوقالعادهای یافته است و اقتصاد سیاسی بر بازار و رابطه آن با دولت تمرکز دارد.
مقاله با عنوان مدیریت و رهبری در رسانه در فرمت ورد در 15 صفحه و شامل مطالب زیر می باشد:
* مقدمه
* مدیریت و رهبری
* مهارتهای مدیریت و رهبری
* مهارت فنی
* مهارت انسانی
* مهارت ادراکی
* مهارتهای مدیریتی در سطوح مختلف
* کارکنان اجرایی: تاکید بر مهارتهای فنی
* مدیران عملیاتی: تاکید بر مهارت فنی و انسانی
* مدیران میانی: تاکید بر مهارتهای روابط انسانی
* مدیریت عالی : تاکید بر مهارتهای ادراکی
* ”هرسی و بلنچارد“ شایستگی را معادل مهارت میداند به باور ایشان در کار رهبری سه مهارت یا شایستگی کلی وجود دارد.
* تشخیص
* تطبیق
* برقراری ارتباط
* مهارتهای فرایندی
* مهارتهای مدیریت و رهبری
* سبکهای رهبری ومدیریت
* عمده ترین این سبکهای عبارتند از:
* سبک بی تفاوتی
* سبک استبدادی
* سبک میانی
* سبک باشگاهی
* سبک تیمی
* سبک بی تفاوتی
* سبک استبدادی
* سبک باشگاهی
* سبک میانه
* سبک تیمی
* تئوری چرخه زندگی
* مدیریت فعال و قاطعانه
* چطور انتقاد سازنده کنیم؟
* در مقابل شکایات کارکنان چگونه عکسالعمل نشان دهیم؟
* چطور با مقاونت در برابر تغییر کنار بیاییم؟
* چطور از ثبات عملکرد اطمینان حاصل کنیم؟
* انگیزش
* چگونه میتوان در کارکنان ایجاد انگیزه کنیم.
* سخن آخر
دانلود مقاله با موضوع ارزیابی تأثیر رسانه ها بر ماهیت انسان ایرانی که شامل 31 صفحه میباشد و به شرح زیر است:
نوع فایل : Word
چکیده
با بروز بحرانهای پس از انتخابات اخیر در کشور، ناگهان مداخله رسانهای خارجیها وارد فاز عملیاتی تازهای گردید که تا این زمان نه دستاندرکاران نظام جمهوری اسلامی ایران و نه دشمن آن را تجربه نکرده بودند. با توجه به این که اکثر مطالعات صورت گرفته بر روی عملکرد و تحلیل رفتار دشمن متمرکز شده است که البته کاری صواب است، این مقاله به دنبال این است تا با ارائه تصویری از ماهیت انسان ایرانی نحوه تأثیرگذاری رسانه بر ایرانیان را نشان دهد و سپس پیشنهادهایی برای کاهش تأثیرگذاری رسانههای خارجی بر ایرانیان را پیشنهاد کند. برای نیل به این هدف با تکیه بر مطالعات بومی صورت گرفته ابتدا مدلی برای ماهیت انسان ایرانی ارائه میگردد. سپس بهترین راه تأثیرگذاری بر این انسان پیشنهاد میشود و سپس راههایی برای مقابله با این تأثیرگذاری با تکیه بر مطالعات دیپلماسی عمومی پیشنهاد میشود. انسان ایرانی تحت تعالیم الهی، انسانی چند بُعدی است و در او ودیعههای خداوند، خلاقیت و عقلانیت، به دلیل عدم دستکاری توسط بشر در جای خود مانده و مورد استفاده قرار میگیرند. سیاستگذاران حوزههای رسانهای نیز باید با تحلیل عملکرد دشمن از ایجاد اعوجاج در این تعادل جلوگیری کنند. شاید مهمترین روش مقابله با رسانههای خارجی این نکته مهم باشد. چرا که رسانههای خارجی با ایجاد التهاب و هیجانات کاذب تلاش میکنند تا در یک مرحله به بحران دامن بزنند و پس از کاهش التهابها با عقلانیت ابزاری خود بیش از اندازه نظام را برای پاسخگویی به انتظارات عمومی ناتوان جلوه دهند. راه مقابله با این ترفندها از ایجاد مدلی برای تأثیرگذاری بر انسان ایرانی میگذرد که ما در تلاش برای تبیین آن هستیم...
واژگان کلیدی: ماهیت انسان، رسانه، دیپلماسی عمومی.
مقدمه
بحث، نظریهپردازی و مطالعات پژوهشی پیرامون جنگ نرم دشمن علیه جمهوری اسلامی در سالهای اخیر با جدیت فراوان دنبال شده است. متخصصان و پژوهشگران متفاوت هر یک با توجه به تواناییها و تخصص خود در این حوزه برای غنا بخشیدن به ادبیات آن کوشیدهاند. این هجمه از دیدگاهها و نظریات گوناگونی از جمله استعمار فرانو، روابط عمومی، عملیات روانی، جنگ نرم و دیپلماسی عمومی مورد بررسی قرار دادهاند. با توجه به نقطهنظرات موجود هر یک از پژوهشگران این عرصه برای بهرهگیری از نظریه مورد نظر خود استدلالهای موجهی دارند.
یکی از جدیترین نظریههایی که در سالهای اخیر مورد توجه صاحبنظران این حوزه به خصوص متخصصانی که به حوزه عمل نزدیکترند واقع شده است نظریه روابط عمومی و به تبع آن دیپلماسی عمومی است. قصد بر آن نیست تا اعتبار و ارزش حوزههای نظری چون عملیات روانی را به چالش بکشیم اما زمانی که مباحث رسانهای به حوزه قدرت و روابط بینالملل کشیده میشود و نشانهای از درگیری رو در رو نیز وجود ندارد شاید دیپلماسی عمومی نظریه متناسب برای تبیین رخداد باشد. اما به هیچ وجه نمیتوان آن را از عملیات روانی جدا دانست.
با بروز بحرانهای پس از انتخابات اخیر در کشور، ناگهان مداخله رسانهای خارجیها وارد فاز عملیاتی تازهای گردید که تا این زمان نه دستاندرکاران نظام جمهوری اسلامی ایران و نه دشمن آن را تجربه نکرده بودند. رسانههای خارجی اگر چه مدتهای مدیدی است که برنامههای رادیویی به زبان فارسی تهیه میکنند اما تجربه چندانی در تولید برنامههای تلویزیونی نداشتند و در این مسیر درحال سعی و خطا برای پیدا کردن بهترین راه تأثیرگذاری بر ایرانیان بودند که ناگهان با پدیده اعتراضات پس از انتخابات مواجه گردیدند و به نظر میرسد بیشترین بهرهبرداری را از این فضای ملتهب کردند.
با توجه به این، اکثر مطالعات صورت گرفته بر روی عملکرد و تحلیل رفتار دشمن متمرکز شده است که البته کاری صواب است، این مقاله تلاش دارد تا با پشتوانه مطالعات بومی نگاهی جدیتر به مخاطبان این رسانهها بیاندازد. به این ترتیب پیشفرض این مقاله این خواهد بود دشمن خارجی به قصد بیثبات کردن فضای سیاسی کشور به منظور رسیدن به اهداف خود، که همان بیشینه کردن منافعاش در منطقه خاورمیانه است از رسانههای جمعی خود در ابعادی وسیع استفاده کند. اگر چه شناخت این راهها اهمیت خاصی دارند اما این مقاله به دنبال این است تا با ارائه تصویری از ماهیت انسان ایرانی نحوه تأثیرگذاری رسانه بر ایرانیان را نشان دهد و سپس پیشنهادهایی برای کاهش تأثیرگذاری رسانههای خارجی بر ایرانیان را پیشنهاد کند. برای نیل به این هدف با تکیه بر مطالعات بومی صورت گرفته ابتدا مدلی برای ماهیت انسان ایرانی ارائه میگردد.............
بررسی نقش رسانه های جمعی در الگوپذیری و رفتار کودکان
تعداد صفحات:184
فرمت فایل:doc
پیشگفتار:
تحقیق حاضر با عنوان "بررسی نقش رسانههای جمعی(با تاکید بر تلویزیون) در الگوپذیری و رفتار کودکان " سعی دارد، تاثیرات مثبت وپیامدهای منفی وابستگی کودکان به تلویزیون را مورد بررسی قرار دهد. در راستای رسیدن به هدف مذکور ابتدا مبانی نظری تحقیق در مورد تاریخچه پیدایش رسانههای گروهی و به خصوص تلویزیون مطرح شده، سپس انواع کارکردهای تلویزیون، وظایف رسانه به عنوان یک وسیله ارتباطی مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته است.در فصل دوم تحقیق مقدارزمانی که کودکان در شرایط مختلف سنی صرف تماشای تلویزیون میکنند،آغاز سن تماشای تلویزیون، دلایل تماشای تلویزیون توسط کودکان و انتظاراتی که کودکان و والدین آنها از تلویزیون دارند مورد بررسی قرار میگیرد. لازم به ذکر است آمار و ارقام مربوط به این فصل از تحقیق، در مورد جامعه آمریکا و بر اساس اطلاعات کتاب " تلویزیون در زندگی کودکان ما نوشته ویلبر شرام و دیگران، ترجمه محمود حقیقت کاشانی میباشد. امید است با عنایتی که مسئولین تعلیم وتربیت ایران اسلامی به الگو گیری کودکان این مرز و بوم از رسانههای گروهی و به ویژه رسانههای تصویری دارند، زمینه انجام این چنین پژوهشهای گسترده ای در سیستم آموزش و پرورش کشور مانیز فراهم گردد که این مهم حمایت همه جانبه مسئولین امر را میطلبد.
فصل سوم با عنوان جهان جدید تلویزون مسایلی از جمله سن شروع تماشای تلویزیون و شرایط زمانی و انواع موضوعاتی که مورد توجه کودکان با توجه به شرایط سنی و جنسی و همچنین تواناییهای ذهنی آنها است مورد بررسی قرار گرفته است.
فصل چهارم مربوط به نحوه و میزان یادگیری کودکان از این رسانه و عوامل تاثیر گذار بر این مساله است.
در فصل پنجم تحقیق، تاثیرات روحی، روانی و جسمی تلویزیون بر کودکان مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته و در نهایت در فصل ششم به رسانه جدید " اینترنت "و رابطه آن با مسئله یادگیری و الگو پذیری کودکان و انواع خطراتی که این رسانه برای کودکان دارد اشاره شده است.
مقدمه:
کودکان ما امروزه در خانه ای پا به دنیا میگذارند که تلویزیون در آن به طور میانگین هفت تا هشت ساعت در روز روشن است. حالا دیگر بیش از آنکه از مادربزرگها داستان و از پدربزرگها خاطره بشنویم این تلویزیون است که داستانهای مربوط به انسانها، زندگی و ارزشهای آن را برای ما بیان میکند.
تلویزیون، امروزه به عنوان عمومی ترین و پرمخاطب ترین رسانه جمعی، سهم عمده ای در آموزش و تأثیرگذاری مستقیم و غیر مستقیم بر فرهنگ و روح و روان جمعی دارد.
تاثیر پذیری اکثریت خاموش جامعه از تلویزیون و برنامههای ماهواره ای تلویزیونی بسیاری از اوقات کشورهای جهان سوم را با بحران فرهنگی روبرو کرده است.
تلویزیون هر روز بر ما تسلط بیشتری مییابد و ما بایستی نگران آثار مخرب برنامههای تلویزیونی برای کودکان و خانوادههای خود باشیم. این حق ماست و میبایستی عکس العمل نشان دهیم. اگر چه تلویزیون فی نفسه مطرود نیست اما برنامههای تلویزیونی در مجموع زیانبار بوده اند. در غرب به نوعی و در شرق به شکلی دیگر خطر برنامههای مخرب و منحط تلویزیونی احساس میشود.
ما بدبختانه فرزندانمان را با تلویزیون تربیت میکنیم وقتی میخواهیم آنان را ساکت کنیم برای آنان تلویزیون روشن میکنیم و یا آنان را به تماشای برناههایی که خودمان هم نمی دانیم چه هستند دعوت میکنیم. خودمان هم متاسفانه عادت کرده ایم به آنچه پخش میشود فقط خیره شویم و نگاه کنیم. بشر با تولید نیازمند به شناخت دنیای اطراف خود است و انتقال فرهنگ و روحیه مدنی میتواند به صورتی سالم و سازنده انجام گیرد اما به نظر میرسد تلویزیون یک مانع اصلی بر سر راه رسیدن به دنیای بهتر است پس ما بایستی از آثار سوء این جعبه جادویی آگاه شویم و در ارتباط با تلویزیون مسؤولیت خود را بپذیریم.