فی بوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی بوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق در مورد دین و سیاست

اختصاصی از فی بوو تحقیق در مورد دین و سیاست دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد دین و سیاست


تحقیق در مورد دین و سیاست

ینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه17

 

فهرست مطالب

دین و سیاست

ب ـ تعریف سیاست

ج ـ ماهیت رابطه دین و سیاست در اسلام

مبحث چهارم: اهداف سیاسى دین و رسالت انبیا

سوم: پیشرفت در مسیر تکامل.

مبحث پنجم: سیاست از دیدگاه دین هدف است یا وسیله

کتاب: مبانى اندیشه سیاسى در اسلام، صفحه 55

نویسنده: عباسعلى عمید زنجانى

دین را مى‏توان به مجموعه به هم پیوسته‏اى از باورها و اندیشه‏هاى برگرفته از وحى الهى در رابطه با جهان، انسان، جامعه و جهان پس از مرگ تعریف کرد که هدف آن، هدایت انسان به سوى روش بهتر زیستن و کاملتر شدن است.

این تعریف منطبق با تفسیرى است که در برخى از روایات و کتابهاى کلامى در مورد ایمان آمده است: (اعتقاد بالجنان عمل بالارکان و اقرار باللسان) که تعاریف جامعه شناسانه از دین که برخى جامعه شناسان ارائه داده‏اند نیز مى‏تواند در راستاى این تعریف جامع باشد .

جامعه شناسانى چون: نیل اسملسر  و فلورانس کلاکون  و فرد استرادیت بک دین را از مقوله جهت گیرى ارزشى دانسته‏اند و آن را عبارت از اصول پیچیده و در عین حال کاملا منظم و مرتب شده‏اى شمرده‏اند که به جریان سیال اعمال و اندیشه‏هاى انسانى در ارتباط با حل مسائل مشترک انسانى، نظم و جهت مى‏دهد. با این توضیح که جهت گیرى ارزشى در دین به صورت چارچوبهاى مافوق طبیعى و مقدس ترسیم مى‏شود و در اندیشه‏هایى چون اومانیزم به شکلى فاقد قداست ارائه مى‏گردد.

دو فصل عمده دین؛ یعنى عقاید و جهان‏بینى، مقررات و احکام و اخلاق و سیر تکامل انسان است.

 


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد دین و سیاست

خلاصه و نقد کتاب «زبان دین و قرآن » ساجدی

اختصاصی از فی بوو خلاصه و نقد کتاب «زبان دین و قرآن » ساجدی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

موضوع کتاب زبان دین و قران ، دین - فلسفه, هرمنوتیک - اندیشه‌ها و دیدگاهها - نقد و تفسیر است.

ابوالفضل ساجدی ، پدیدآورنده این کتاب، مدرک کارشناسی ارشد خود را در رشته «فلسفه و کلام اسلامی» و سپس مدرک دکتری‌اش را در رشته «فلسفه دین» از دانشگاه مک گیل کانادا اخذ کرد. او در حال حاضر، عضو هیئت علمی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) و مدیر «قطب علمی فلسفه دین اسلامی» است. این کتاب از کتب مهم و قابل استفاده برای دانشجویان رشته های: ادبیات عرفانی، الهیات، فلسفه، و ادیان و عرفان، و همچنین مناسب برای مطالعه شخصی است. کتاب بسیار مفصل است و ما پس از مطالعه کامل، تمام تیترها و مباحث را خوانده و جهت رفاه حال دانشجویان خلاصه و درنهایت نقد کرده ایم.


دانلود با لینک مستقیم


خلاصه و نقد کتاب «زبان دین و قرآن » ساجدی

تحقیق در مورد راهکارهای اجرایی اصلاح الگوی مصرف در دین

اختصاصی از فی بوو تحقیق در مورد راهکارهای اجرایی اصلاح الگوی مصرف در دین دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد راهکارهای اجرایی اصلاح الگوی مصرف در دین


تحقیق در مورد  راهکارهای اجرایی اصلاح الگوی مصرف در دین

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)


تعداد صفحه:12

فهرست:ندارد 

 

مقدمه
صرفه جویی از مسائلی است که دین اسلام و سایر ادیان بزرگ الهی به آن تأکید و توجه ویژه داشته اند. اسراف مذموم و موجب از بین رفتن نعمت های الهی است. بر اسراف دو حالت مترتب است: اسراف آگاهانه و اسراف ناآگاهانه. در مورد اول گناه وعقوبت دنیوی و اخروی بر مسرف جاری خواهد شد، اما در مورد دوم کیفر به دست اندرکاران جامعه برمی گردد، که زمینه آگاهی و آموزش لازم را فراهم نکرده اند.
در راستای این بینش باور داریم که عدم صرفه جویی در مصرف انرژی چه زیان بزرگی برای مملکت دارد.
با محدودشدن استفاده از سوخت های فسیلی دو سناریو برای آینده مصرف انرژی قابل پیش بینی است:
• استفاده از منابع انرژی طبیعی و تجدیدپذیری مثل انرژی خورشیدی، زمین گرمایی، باد، امواج دریایی و غیره که امروزه اذهان اندیشمندان را به سختی در مورد فواید، مضار و اقتصادی بودن آن مشغول کرده است. در این معنا سؤالی که به ذهن متبادر می گردد آن که، آیا می توان استفاده از چنین منابع لایزالی را ارزان و عمومی کرد؟
• سناریو دوم استفاده از منابع هسته ای است. اگر چه امکان محدودی است و به خوبی معلوم نیست که میزان استفاده از آن تا چه اندازه باشد، لیکن تا سالیان طولانی قابلیت تأمین انرژی را دارد.
هر دو سناریو نگرانی هایی در پی دارند. انتخاب گزینه مناسب در جهت تولید انرژی و رفع مشکلات مصرف به نحوی که بنیانهای زیستی را دچار عدم سلامت زندگی انسانی، حیوانی و گیاهی نکنند، کاری سهل و هم ممتنع است.
بی تردید دنیا با بحران عظیم زیست محیطی مواجه است. افزایش جمعیت، نحوه استفاده غلط از دستاوردهای تکنولوژیکی، عدم تقسیم عادلانه ثروت و منابع در ایجاد این بحران سهیم هستند. در این میان وظیفه متخصصین و مراکز دانشگاهی در ایفای نقش مثبت خود روز به روز سنگین تر از گذشته شده است. با قبول چنین مسأله ای نگرانی ما برای فراهم نمودن و مصرف انرژی هوده است. نگرانی برای دو پهلوی یک مسأله:
• تولید انرژی
• مصرف انرژی
به همان اندازه که تولید مهم است مصرف نیز از اهمیت ویژه ای برخوردار است. مصرف بی رویه انرژی، نظم و تعادل اکوسیستم را بهم می زند، آب و هوا را تغییر می دهد و میزان گازهای گلخانه ای تا به حدی افزایش می یابند که ممکن است سیستم انسانی را به نابودی بکشد.
نقش معماری و شهرسازی در حل بحران
معماری و شهرسازی از ضروریات زندگی جمعی و متکی به تعادل نظام عمومی جامعه است. در عین حال هر دو در تغییر و تحول چنین تعادلی که تکیه بر آن دارند موثر هستند. می پذیریم معماری و شهرسازی نمی توانند جوابگو و التیام بخش همه ی دردهای جامعه انسانی باشد، اما بدون شک سهم عمده و بسزایی در درمان آلام جامعه دارند. امروزه صنعتی شدن، این دو را تحت تأثیر خود قرار داده، وظیفه مندی واقعی را از آن ها سلب نموده و از خصوصیات هنری، مذهبی، بومی و موافق با شرایط جغرافیایی و محیطی دور کرده است.
از نقطه نظر مصرف انرژی، در ایران بیش از 40 درصد از مصرف مربوط به ساختمانها، 25 درصد مربوط به صنعت، 22 درصد به حمل و نقل و یک درصد مربوط به سایر بخش ها است. اگر طراحی ساختمان منطبق با صرفه جویی انرژی صورت گیرد و بناهای موجود مرمت گردند، در آن صورت سالیانه می توان حداقل 40 درصد از مصرف انرژی مربوط به بخش ساختمان که معادل 8/14 درصد از کل انرژی مصرفی کشوراست را صرفه جویی نمود. هزینه سالیانه هر متر مربع مصرف آن می تواند به یک پانزدهم زمانی که ساختمان خوب طراحی نگردد تقلیل یابد. این مطلب بیان کننده حقیقتی است که بار تخصصی معماران را سنگین می کند.
از طرفی دیگر تأثیر طراحی درست شهر بر عملکرد ساختمان ها قطعی است. ایجاد سایه، تهویه مناسب، اجازه ورود یا عدم ورود جریان هوا به داخل شهر، توجه کافی به طراحی جداره ها و لبه ها، توجه به جهت و لایه بندی، برش های ضربدری، توپوگرافی، تراکم مناسب و ایجاد فضاهای باز شهری از وظایفی است که شهرساز باید در جهت صرفه جویی در مصرف انرژی و امکان تولید انرژی از طریق منابع تجدیدپذیر را انجام دهد.
اگر چنین بشود به میزان قابل توجهی آلودگی محیط زیست وانتشار گازهای گلخانه ای مثل گاز دی اکسید کربن نیز در سطح شهر کم می شوند.
نقش مراکز تحقیقاتی و آموزشی
یکی از مهمترین عوامل مؤثر در پیشرفت جوامع، توجه به پژوهش و تحقیق به کمک برون دادهایی چون ارائه مقالات در سمینارهای داخلی و خارجی و نشریات علمی - پژوهشی نمایه شده داخلی و خارجی، ارائه کتاب به صورت تألیف و ترجمه، تدوین طرح های تحقیقاتی به ویژه تحقیقات بنیادی و کاربردی و نشست های تخصصی می باشد. انجام چنین وظیفه سنگینی به عهده دانشگاه هاست. از مطالعه سیر تکامل کشورهای پیشرفته در می یابیم، آن دسته از جوامعی که زمینه و بستر مساعد تحقیق و پژوهش را در مراکز دانشگاهی خود به وجود آورده اند، مدارج ترقی و بالندگی را در زمان کوتاهی سپری کرده اند.
در این راستا وظیفه مراکز دانشگاهی با قدمت و بزرگ چون دانشگاه تهران سنگین تر است. برای تحقق هر کدام از زیرمجموعه های تحقیقی برنامه ای درخور - کوتاه و طولانی مدت- در این دانشگاه باید طراحی گردد تا نقش تاریخی خود را ایفا و به انتظارات پاسخ مناسبی دهد.
نشست تخصصی "تراز مداخله معماری و شهرسازی در تولید و مصرف انرژی"
با توجه به موارد مذکور، قطب علمی فناوری معماری دانشگاه تهران تصمیم گرفت تا به ادای وظیفه خود در زمینه تأثیر معماری و شهرسازی بر تولید و مصرف انرژی، در قالب شناسایی متخصصین مربوطه، که در سطح سایر مراکز علمی و دانشگاهی و حتی سایر وزارتخانه ها و بخش های خصوصی به صورتی پراکنده مشغول انجام تحقیقات هستند، بپردازد.
بعد از شناسایی - و برای شروع کاری هدفمند - در قالب نشستی تخصصی این عزیزان را دعوت تا با طرح موضوعی فراخور آن ها را گرد هم آورده و نسبت به ایجاد مجمعی علمی اقدام نماید. با طراحی "وب گاهی باز" امکان دسترسی و استفاده هرچه بیشتر از تخصص این اساتید فراهم می گردد. هدف نهایی سامان دهی مناسبی به نیازهای گرایش انرژی از رشته معماری و اشاعه درست آن به عنوان یک ضرورت ملی است.

راهکارهای اجرایی اصلاح الگوی مصرف

اصلاح الگوی مصرف که به معنی نهادینه کردن روش صحیح استفاده از منابع کشور است، سبب ارتقای شاخص‌های زندگی و کاهش هزینه‌‌ها شده و زمینه ای برای گسترش عدالت است.

از طرفی الزام مصرف بهینه باعث می شود تا علاوه بر پیشرفت علمی ناشی از ارتقای فن آوری در طراحی و ساخت وسایل و تجهیزات بهینه مطابق با استانداردهای جهانی، فرصت توزیع مناسب منابع و به تبع آن پیشرفت در دیگر بخش هایی که کمتر مورد توجه بوده است نیز فراهم گردد. از این رو ارتباط منطقی بین نامگذاری سال اول دهه پیشرفت و عدالت به "اصلاح الگوی مصرف" بیشتر نمایان می شود.

اصلاح الگوی مصرف نیازمند فرهنگ‌‌سازی پایدار است و این خود نیازمند راهکارهایی است تا همه افراد جامعه الزام رفتارهای اصلاح مصرف را احساس کنند و به تدریج این اصلاح نهادینه شده و به یک رفتار پایدار و نهایتا به یک فرهنگ در تمامی عرصه های مصرف تبدیل شود.

اصلاح الگوی مصرف در دو سطح "تولید کالا" و "مصرف کالا" قابل بررسی است. در سطح تولید کالا که از مرحله تبدیل مواد خام تا انتقال و توزیع به مصرف کننده را شامل می شود، نیاز است که سازندگان و تولیدکنندگان هر دو بخش دولتی و خصوصی علاوه بر رعایت ضوابط زیست محیطی، فن آوری تولید کالاهای خود را با استانداردهای جهانی و حتی الامکان مناسب با اقلیم هر منطقه مطابق کنند.

هم اکنون هدرروی در حوزه انرژی کشور نه صرفاً در بخش مصارف خانگی و مشاغل خدماتی و تجارتی، بلکه در پالایشگاه ها، نیروگاه ها، خطوط انتقال برق، لوله های آب، واحدهای تولیدی و خودورها نیز در مقایسه با استانداردهای جهانی قابل قبول نیست. در کشورما حدود یک پنجم برق تولیدی به مصرف روشنایی می رسد که 69 درصد آن در خانه ها است لذا با استفاده از لامپ های کم مصرف می توان تاحدود زیادی در این زمینه صرفه جویی کرد. تولید انرژی و حرارت از منابع تجزیه شونده و نو همچون باد، خورشید و زباله ها در مناطقی که قابل استفاده است باید بیشتر مورد توجه قرار گیرد.

در بخش ساخت و ساز باید اجرای آیین نامه ها و مقررات مهندسی از جمله مبحث 19 مقررات ساختمان که به بهینه سازی ساختمان در مصرف انرژی مربوط می شود، نهادینه شود. همچنین تولید مواد خوراکی از جمله نان باید با ضایعات کمتری همراه باشد. باید توجه به استفاده بیشتر از مواد قابل بازیافت در تولید الزامی گردد و دهها موارد مشابه دیگر که باید در هر صنف مورد توجه قرار گیرد.

در سطح "مصرف کالا" باید برای فرهنگ سازی نحوه مصرف بهینه خصوصاً آب، برق و گاز که تهیه آنها برای مصرف کننده سهل الوصول تر است آموزش از طریق مدارس، رسانه ها، تولیدکنندگان، وزارت نیرو و شرکت گاز بسیار موثرتر باشد. همچنین مردم ایران به علت پیوند با دین و مظاهر مقدس دینی به خوبی سنت های نهادینه شده را می پذیرند و بدان آن ارج می نهند لذا می توان در بخش آموزش  از تعالیم و آموزه های دینی که بر صرفه جویی تاکید دارند نیز بیشتر بهره برد.

از آنجا که جهت تغییر الگوی مصرف، شناخت عمیق نیازهای هردو بخش مردمی و دولتی ضروری است باید مصرف سرانه دهک ها با سطح دستمزدها و استانداردهای مصرف جهانی دقیقاً مقایسه شود و سپس درصد و میزان یارانه لازم برای هریک از کالاها مشخص شده و قیمت یارانه ای و غیریارانه ای آن تعیین گردد. بنابراین می توان دریافت که اصلاح الگوی مصرف هم نیاز (و حتی پیش نیاز) هدفمندسازی یارانه هاست. تمامی این موارد جز با وضع قوانین و نظارت بر حسن اجرای آن میسر نیست و از این روست که نقش و تاثیر مجلس در اصلاح الگوی مصرف  نمایان تر می شود.

امسال سال اصلاح الگوی مصرف نام گرفت. به این ترتیب دولت احمدی نژاد موظف شد نحوه مصرف بودجه در تبلیغات انتخاباتی ایشان را اندکی اصلاح کند. چهار سال پیش که ایشان کاندیدا شدند، چون قرار نبود الگوی مصرف اصلاح شود، فقط ۳۵۰ میلیارد تومان از شهرداری گم شد! امسال احتمالا با عنایت به تورم و تعدد کاندیدا ممکن است از بودجه یک چند میلیارد دلاری گم شود که سازمان بازرسی هم مقرر شد به آن گیر ندهد!

البته در زمان استانداری ایشان هم در استان اردبیل باز هم یک پول‌هایی گم شد که دچار ماست‌مالیزاسیون گشت. البته آقای احمدی‌نژاد فقط میزان مصرف وجوه را اصلاح می‌کند.

البته هنوز بخشنامه اصلاح الگوی مصرف به لبنان و غزه برای برادران حزب‌الله و حماس ارسال نشده و احتمالا نخواهد شد!

همچنین در راستای اصلاح الگوی مصرف قرار شد از این به بعد به جای انتقال سیاهی لشگر با اتوبوس به محل سخنرانی بزرگان، از قطار استفاده شود و دیگر هی از پادگان‌ها مستقیما آدم نبرند این طرف و آن طرف تا در مصرف گازوئیل شدیدا صرفه جویی شود! بررسی عکس‌های هوایی نشان می‌دهد که بعضی از مقامات عظمای مملکتی هر وقت جایی می‌روند مثل آهنربا هی اتوبوس جذب می‌کنند و دنبال خودشان می‌کشند و آدم قیافه‌هایی را که امروز در محل سخنرانی اهواز می‌بیند، فردا در رشت و پسفردا در مشهد و پسین فردا در تبریز می‌بیند. به این می‌گویند معجزه هزاره سوم!

در راستای اصلاح الگوی مصرف، به مقامات نظام پیشنهاد می شود کمتر "ذرت پرت" نمایند(زرت و پرت!)

خانواده مرحوم دکتر زهرا بنی یعقوب اعلام کردند بخشی از مدارک و پرونده مرگ دخترشان تصادفا غیب شده است. احتمال می‌رود در راستای اصلاح الگوی مصرف، برگ‌های بیخودی پرونده و ملحفه مسوول خودکشی شدن خانم دکتر بنی یعقوب اصلاح و حذف شده باشد.

لازم به ذکر است که از این غیب شدن‌ها زیاد اتفاقا می‌افتد و احتمالا مدارک پزشکی مربوط به امیدرضا میرصیافی هم چند روز دیگر غیب می‌شود، مدارک مربوط خانم زهرا کاظمی هم غیب شد...مدارک مربوط به قتل‌های زنجیره‌ای هم گویا غیب شده و اطلاعی از آنها در دست نیست.

کافه ناصری خبر داد، سپاه پاسداران از طریق باز گذاشتن فیس بوک، در حال پرونده سازی برای تمامی عزیزانی است که عکس بی حجابی یا در کنار دوست پسر و دوست دختر خود را گداشته‌اند آنلاین. دوستان عزیزی هم که جام شرابی دستشان است که دیگر هیچ! به امید خدا از چند ماه دیگر همه کسانی که عکس آنچنانی در فیس بوک دارند مورد مهرورزی خاص قرار گرفته و به خاطر عضویت در شبکه براندازی فیس‌بوک برخورد مقتضی با آنها صورت خواهد گرفت! از عزیزانی که همه اتلاعات خود را روی فیس بوک گذاشته‌اند درخواست می‌شود حواسشان را اندکی جمع کنند تا اشتباهی بازداشت نشوند و یک موقع خدایی ناکرده خودکشی شوند و مدارک مربوط به خودکشی شدنشان غیب شود!

خانواده‌های دانشجویان زندانی که برای دیدار با فرزندان زندانی خود در شب عید به زندان اوین رفته بودند با مساعدت مسوولین بازداشت شدند و شب را در کنار سفره هفت سین زندان که سوسک، ساس، سوزن(مربوط به ترزیق مواد مخدر)، سریش، سنگ، سیمان، سیگار به اندازه کافی در آن بود گذراندند. قدیم‌ها شب عیدی زندانیان را آزاد می‌کردند، حالا از این به بعد خانواده‌هایشان را می‌گیرند تا موقع سال تحویل کنار هم باشند!

باراک اوباما پیام نوروزی داد. در این پیام نوروزی به به هیچ وجه حرف بدی زده نشد و اسمی از دشمن نیاورد و به کسی هم توهین نکرد. اصولا پیام نوروزی باید چند تا فحش آبدار، حمله به دشمنان فرضی، خط و نشان کشیدن و از این حرف‌ها داشته باشد!

 


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد راهکارهای اجرایی اصلاح الگوی مصرف در دین

تحقیق در مورد رابطه دین و قرآن جدید

اختصاصی از فی بوو تحقیق در مورد رابطه دین و قرآن جدید دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد رابطه دین و قرآن جدید


تحقیق در مورد رابطه دین و قرآن جدید

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)


تعداد صفحه:13

فهرست: ندارد 


آیات نام دار قرآن

آیه صلوات
اشاره
در طول تاریخ تفسیر و قرآن پژوهشی، برخی از آیات قرآن کریم به سبب ویژگی خاصی که داشتند، شهرت بیشتری یافته و مورد توجه قرار گرفته اند این آیات را آیات نامدار می نامند. در این سلسله مقالات کوتاه بر آنیم تا در هر شماره با نام، مشخصات و نکات مهم یکی از این آیات آشنا شویم.
آیهه صلوات: آیه 56 سوره احزاب که در بردارنده صلوات خدا و ملائکه بر پیامبر(ص) و متضمن درخواست صلوات مؤمنان بر حضرت است، «آیه صلوات» نام دارد.(1) «ان الله و ملائکته یصلون علی النبی یاایهاالذین امنو صلوا علیه و سلموا تسلیما= خدا و فرشتگانش بر پیامبر درود می فرستند. ای کسانی که ایمان آورده اید! بر او درود فرستید و به فرمانش به خوبی گردن نهید».
در روایتی از حضرت رسول(ص) آمده است: بخیل ترین مردم کسی است که نام من نزد او برده شود و بر من صلوات نفرستد.(2) هم چنین از امام صادق(ع) نقل شده است: سنگین ترین عملی که روز قیامت در ترازوی اعمال گذاشته می شود، صلوات برپیامبر و اهل بیت آن حضرت است.(3)
براساس روایات پرشماری که از طریق شیعه و اهل سنت به دست ما رسیده است، باید هنگام صلوات بر محمد(ص)، آل محمد نیز افزوده شود. سیوطی در تفسیر خود از بخاری، مسلم، ابوداود، ترمذی، نسائی و ابن ماجه نقل می کند که مردی به پیامبر عرضه داشت: سلام بر تو را می دانیم؛ اما صلوات بر تو چگونه است؟ پیامبر فرمود: بگو: اللهم صل علی محمد و آل محمد کما صلیت علی ابراهیم انک حمید مجید اللهم بارک علی محمد و آل محمد کما بارکت علی ابراهیم و آل ابراهیم انک حمید مجید. سیوطی افزون بر این حدیث، هیجده حدیث دیگر را نقل کرده که همه آن ها دلالت می کند هنگام صلوات، آل محمد نیز باید افزوده شود.(4) به نقل ابن حجر در صواعق، پیغمبراکرم(ص) از این که مؤمنان بر او صلوات ناقص بفرستند و فقط بگویند: «اللهم صل علی محمد»، نهی کرده و سفارش فرموده است که هنگام صلوات بگویید: اللهم صل علی محمد و آل محمد. روایات شیعه در این باره بسیار فراوان است.(5)
ـــــــــــــــــــــــــــــــ
پانوشتها
.1
نهج الحق، ص .187
.2
بحارالانوار، ج 89، ص .184
.3
بحارالانوار، ج 94، ص .49
.4
الدرالمنثور، ج 6، ص .646
.5
الصواعق المحرقه، ص .146

l l


قرآن و زبان عربی

خلیل آقاخانی
برای وحی، می توان به دو جنبه متمایز اشاره کرد که اهمیتی برابر دارند. جنبه نخست آن جنبه کلامی و مربوط به سخن و کلام بودن وحی است و دومین جنبه آن، جنبه زبانی وحی است که به زبان وحی نازل شده است. این هردو جنبه وحی تأثیر فرهنگی شدید در تاریخ اندیشه اسلامی از خود به جا گذاشته است.
وحی در اسلام از بنیادی ترین، مهم ترین و محوری ترین جایگاه برخوردار است؛ مفهوم وحی در اسلام این است که خدا با انسان سخن می گوید و خود را به میانجیگری زبانی که قابل فهم انسان و بشر است، آشکار می سازد: «ان الله تجلی لخلقه فی کلامه (بحار، 89/107) خداوند بر خلقش در کلامش تجلی کرد». این مهم ترین و اصلی ترین واقعیت است. بدون صورت گرفتن این فعل اصلی و ابتدایی از جانب خدا هیچ دینی واقعی نمی توانسته است در زمین پیدا شود.
پس مایه شگفتی نیست که از همان آغاز به مسئله زبان توجه شود. قرآن و اسلام آن زمان ظهور کرد که خدا سخن گفت. وحی امری اسرارآمیز است و وجه مشترکی با رفتار زبان شناختی آدمی ندارد و تا آن جا که به کلام بودن آن ارتباط دارد، می بایستی همه خصوصیات اساسی کلام آدمی را داشته باشد. حقیقت آن است که قرآن به این دو بعد وحی اشاره دارد. پس هرچند که وحی نمودی است که ماورای هر مقایسه قرار دارد و تجزیه و تحلیل نمی پذیرد، باوجود این سیمایی از آن هست که می توانیم به صورت تحلیلی به آن نزدیک شویم و بکوشیم که ساخت اساسی مفهوم و تصور آن را ازطریق ملاحظه کردن آن هم چون یک حالت نهایی یا استثنایی رفتار زبان شناختی مشترک میان همه موجوداتی که سخن می گویند اکتشاف نماییم.
وحی قرآنی، مربوط به دستگاه علامتی است که درآن خدا خود به زبان عربی با انسان سخن می گوید. در حقیقت خدا خود زبان عربی را هم چون یک دستگاه علامتی مشترکی میان خود و انسان برگزیده است.
می دانیم برای ایجاد ارتباط کلامی میان دو شخص (خدا و انسان) به چیزی نیاز است که دستگاه علامتی مشترک نامیده می شود؛ و این چیزی جز زبان (لسان) نیست. به عبارت دیگر، برای آن که ارتباط زبان شناختی مؤثری وجود داشته باشد، شخص گوینده باید به زبانی سخن بگوید که برای شنونده مفهوم باشد. درحالات متعارف، گوینده و شنونده هردو به یک جامعه زبانی تعلق دارند، و اگر چنین نباشد لازم است که گوینده به زبان شنونده سخن گوید یا لااقل از یک زبان و دستگاه علامتی مشترک بهره گیرند که هردو آن را بدانند.
در وحی قرآنی خدا با فرستاده اش محمد(ص) به زبان عربی سخن می گوید و در حقیقت به زبان شنونده سخن می گوید. هرچند ازنظر وجود شناختی ناهمترازی میان گوینده و شنونده است که مسأله ای است که بحث جداگانه ای می طلبد ولی ما در این دو بعد زبان شناختی وحی بحث داریم بنابراین از آن صرف نظر می کنیم.
زبان، چنان چه گفته شد، دستگاهی از علامات شفاهی است که با توافق اجماعی به عنوان وسیله ارتباط میان افراد متعلق به یک جامعه به کار می رود، از این لحاظ یک پدیده و واقعیت اجتماعی است.
زبان، دستگاه نمادی متعلق به یک جامعه است که هر یک از افراد آن در سخن گفتن با دیگران، اگر می خواهد سخنش مفهوم باشد و شنونده آن را درک کند، باید از این دستگاه بهره برداری کند. بنابراین ارتباط زبان شناختی پدید نخواهد آمد مگر زمانی که دو شخص که می خواهند با هم سخن بگویند، از نظام واحدی از علامت ها بهره گیرند.
قرآن آگاهی روشنی از این واقعیت اجتماعی نشان می دهد و به صورتی بسیار آشکار، مفهوم و تصور زبان را به معنایی که گفته شد، بیان می دارد، قرآن طرف تصور خود را از وحی و پیامبری بر روی همین اندیشه بنیاد می نهد، از توجه به این واقعیت آغاز می کند که هر قوم و جامعه ای از اجتماعات بشری، دارای زبانی ویژه به خویش است؛ و برای این امر از لحاظ ارتباط آن با نمود رسالت اهمیت فراوان قایل می شود؛ از این رو می فرماید: «هیچ فرستاده ای را جز به زبان قومش نفرستادیم تا چنان باشد که پیامش را آشکار بیان کند.»(ابراهیم/4)
و همان گونه که اقوام جهان از لحاظ رنگ با یک دیگر تفاوت دارند، در زبان نیز با یکدیگر متفاوت هستند. «و از آیات او آفرینش آسمان ها و زمین، و تفاوت زبان ها و رنگ های شماست».(روم/22)
و تفاهم کامل و ارتباط در آن جا که زبان مشترکی نباشد وجود پیدا نمی کند: «و هم چنان به راه خود ادامه داد تا به میان دو کوه رسید؛ و در کنار آن دو کوه قومی را یافت که هیچ سخنی را نمی فهمیدند (و زبانشان ویژه خودشان بود.)» (کهف/ 93)
از همین رو قرآن بیان می دارد که چرا پیامبر سخنگوی، به زبان عربی با یک وحی عربی برای اعراب مبعوث شد: «انا انزلنه قرءناً عربیاً لعلکم تعقلون؛ از این جهت آن را به صورت قرآن عربی فرو فرستادیم که شما بتوانید آن را بفهمید.»(یوسف/2)
و نیز می فرماید: «به راستی این وحی، فرو فرستاده پروردگار جهان است که روح امین یعنی جبرئیل آن را با زبان عربی آشکار بر قلبت فرود آورده است تا از بیم دهندگان باشی.»(شعرا/ 195)
همان گونه که به حضرت موسی(ع) کتابی به زبان عبری، زبان حضرت و قومش داده شده بود، اکنون نیز به پیامبر عرب کتابی به زبان عربی داده شده است.
چه اگر خدا وحی خود را به زبانی غیرعربی فرو می فرستاد، مردمان هرگز ایمان نمی آوردند، زیرا که نمی توانستند گفته های پیامبر(ص) را بفهمند: «و اگر قرآن را به زبان غیرعربی (أعجمی) قرار می دادیم، می گفتند: چرا آیه های آن روشن بیان نشده است؟ آیا غیرعربی و زبان عربی؟» (فصلت/44) چرا وحی غیرعربی برای قوم عرب فرستاده شده است؟ چه مناسبتی میان آن دو است؟
به همین ترتیب اگر خدا این قرآن عربی را بر پیامبر غیرعرب فرو می فرستاد تا وی آن را به زبان عربی بر قوم خود فرو خواند که البته آن را نمی فهمیدند، آنان نیز هرگز به آن ایمان نمی آوردند: «واگر آن را به پیامبری غیر عرب فرو می فرستادیم و آن را به عربی بر آنان یعنی قوم غیرعرب فرو می خواند، هرگز به آن ایمان نمی آوردند.»(شعراء/ 198)
همه این آیات چنان که می بینیم، مبتنی بر این نظر است که هر جامعه زبان ویژه به خود دارد، و پیوستگی جدانشدنی میان هر جامعه و زبان آن موجود است؛ و این برابر است با آن که بگوییم در قرآن تصور زبان به معنای فنی امروزی این واژه وجود دارد. این تصور و مفهوم در قرآن با واژه لسان بیان شده است.
خود قرآن به شایعه پلید و نادرستی در زمان نزول در میان اعراب اشاره دارد مبنی بر اینکه قرآن وحی خدا نیست و در پشت این جریان مردی اعجمی و بیگانه که به کتاب های تورات و انجیل آشنایی دارد او را تعلیم و آموزش می دهد: «ما می دانیم که آنها می گویند: این آیات را انسانی به او تعلیم می دهد؛ درحالی که زبان کسی که این ها را به او نسبت می دهند عجمی است، ولی این قرآن زبان عربی آشکار است.»(نحل/103)
قرآن با این بیان این شایعه را رد می کند و می گوید زبان همه کسانی که قرآن را ساخته آنان می دانند غیرعربی و عجمی است، در صورتی که قرآن به زبان عربی آشکار است و نتیجه این گفته این است که شخصی که زبانش عربی نباشد مطلقاً نمی تواند به پیامبر تعلیم دهد که چه چیزها به زبان عربی خالص بگوید.
آیاتی از قرآن ، واژه بسیار مهم اعجمی را طرف توجه ما قرار می دهد. بهتر است این مسئله را در راستای شناختن دیدگاه قرآن درباره زبان با توجه به تضاد و تقابل اساسی میان عرب و عجم مورد تحلیل قرار دهیم.
از نظر اعراب، همه اقوام جهان را می توان به دو گروه دسته بندی کرد: عرب و غیر عرب. همه اقوام و ملت های غیرعرب شناخته شده برای ایشان در مجموع و بدون تمایز در گروه دوم قرار می گرفتند. این دو مفهوم به صورت انحصاری جنبه زبان شناختی نداشت، چون خون یعنی نژاد نیز به ویژه در مفهوم عرب نقش مهمی ایفا می کرد؛ ولی قاطع ترین عامل در این دسته بندی بدون شک زبان بود. شاهد آن این واقعیت است که حتی فرد با اصل خالص عربی، اگر نمی توانست چنان که شایسته است به زبان عربی سخن بگوید غالباً به نام اعجمی خوانده می شد.
این امر بعضی از صاحب نظران را بر آن داشت تا به تمایزی میان اعجمی و عجمی قایل شوند. لفظ نخست بنابراین نظریه به کسی اطلاق می شود که نتواند به صورت صحیح و آشکار مقصود خود را به زبان عربی بیان کند، حتی اگر از لحاظ نژاد هم عرب بوده باشد؛ در صورتی که لفظ دوم به معنای کسی است که از لحاظ نژادی غیرعرب است، خواه بتواند به زبان عربی سخن بگوید یا نتواند؛ ولی همه دانشمندان لغت در این نظر اتفاق ندارند.
به هر صورت این امر قطعی است که در جاهلیت ریشه عجم دامنه استعمال گسترده ای داشت. معنای اساسی آن در ظاهر وجود ابهام و تاریکی مفرط در سخنگویی شخص است، خواه به صورت اتفاقی و موقتی بوده باشد یا به صورت دایمی برخاسته از بیگانه بودن.
پس، اندیشه ابهام و تاریکی زبان شناختی ممکن است جهت دیگری اختیار کند: جانوران ازگونه دام ودد به نام اعجم خوانده شده اند. پس هر کس یا هر چیز که نتواند مانند عرب تکلم کند، اعجم است، و این در عین حال نشان می دهد که اصطلاح اعجم یاعجم در ابتدا اصطلاحی تحقیرآمیز بوده است: به عبارت دیگر، برای بیان اهانتی از طرف عرب ها نسبت به کسانی بوده است که از سخن گفتن به زبان عربی عاجز و ناتوان بودند، و این زبان درنظر ایشان غنی ترین و زیباترین و کامل ترین زبان در سراسر عالم بود. ناتوانی در سخن گفتن به این زبان، به نظر ایشان هم سنگ با لال و گنگ به دنیا آمدن است.
همین ایستار بی ارزش شمردن مردمی که از سخن گفتن به زبان عربی ناتوان هستند، سبب پیدایش واژه تقلید صوتی طمطم در زبان عربی شده است؛ یعنی سیاهان گنگ.
مایه شگفتی است که در بحبوبه چنین جهاتی قرآن نسبت به این مسئله، ایستاری منصفانه و بی طرفانه اختیار کرده است. در آن هیچ دلیلی بر برتری طبیعی زبان عربی بر زبان های غیر عربی مشاهده نمی شود. البته این درست است که با ظهور اسلام وضع واقعاً یگانه و ممتازی برای زبان عربی به عنوان زبان وحی به وجود آمد، اما هیچ قصدی برای برتری دادن زبان عربی وجود نداشته است ؛ و نیز در قرآن هیچ اشاره به برتری نژاد عرب نسبت به دیگر نژادها نشده است؛ چه، قرآن برتری امت را به تقوا و عمل به اعتدال و وسط بودن امر به معروف ونهی از منکر کردن می داند . بنابراین هیچ اشاره ای به برتری عرب یا جامعه عربی نسبت به دیگر مردمان نمی کند؛ اگر برتری باشد به جهت عمل به تقوا و اموری است که ذکر شد و همین تنها موجب برتری اهل قرآن بر اهل کتاب های دیگر آسمانی است.
نظر قرآن درباره این مسئله مبتنی بر این خودآگاهی فرهنگی آشکار است که هر ملت زبان ویژه به خود دارد و عربی زبان اعراب است و از این لحاظ یکی از چندین زبان است مانند عبری و آرامی و مانند آنها. اگر خدا این زبان را برگزیده، به خاطر ارزش درونی و ذاتی آن به عنوان یک زبان نبوده بلکه تنها برای سودمندی آن بوده است؛ یعنی بدان سبب زبان را عربی برگزید که پیام در درجه اول خطاب به مردمانی بود که به زبان عربی سخن می گفتند. مکرر در قرآن با آیاتی رو به رو می شویم که بنابر آن ها معلوم می شود که کتاب خدا از آن جهت به زبان عربی فرود آمد که فهم آن برای عرب ها آسان تر باشد: «از آن جهت قرآن را به زبان عربی فرو فرستادیم که شما بتوانید آن را بفهمید
و این ناظر به نظریه کلی تر اسلام نسبت به مسئله اختلاف نژادی است که در آیه 13 سوره حجرات به صراحت بیان شده است.
این نظریه قرآن، نشان می دهد که در آخرین تحلیل، عرب ها چیزی جز یک ملت و قوم در میان قوم ها و ملت های دیگر نبودند و زبان عربی نیز یکی از چندین زبان متفاوت دیگر بود. بدین ترتیب دیده می شود که چرا قرآن علی رغم تاکیدی که درباره عربی بودن خود می کند، خود را به عنوان اعلامیه ای از برتری این زبان درنظر نمی گیرد. هر جامعه و امتی زبان ویژه به خود را دارد. به همین جهت هنگامی که خدا وحی خود را به شکل تورات به اسرائیلیان فرو فرستاد، زبان عبری را وسیله انتقال پیام خود قرار داد؛ و این بدان جهت بود که آن قوم به زبان عبری سخن می گفت. همین مطلب در مورد وحی های دیگر فرستاده شده به اقوام دیگر نیز صحت دارد: هر قوم اهل کتاب دارای کتابی به زبان جامعه آن قوم است. به همین ترتیب، همه پیامبرانی که پیش از حضرت محمد (ص) مبعوث شدند، هر یک پیام خود را با زبان قوم خویش ابلاغ کردند. پس قرآن از آن جایی که پیامبرش عرب بود به زبان عربی نازل شد تا برای قوم عرب قابل فهم باشد؛ سپس این وحی و قرآن برای هر کس که برسد حجت است. (انعام /19)
بنابراین نمی توان دلیلی اقامه کرد که چرا زبان عربی برای دین اسلام و وحی و قرآن از میان دیگر زبان ها برگزیده شده بود، جز آن که پیامبر آن، عرب زبان بود و این طبیعی است. این اندیشه مرکزی قرآن کاملاً موافق با جهان بینی گسترده است که قرآن آن را بیان می دارد، بنابراین زبان، قداست خاصی ندارد.

l l


 


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد رابطه دین و قرآن جدید

تحقیق در مورد دین و سیاست

اختصاصی از فی بوو تحقیق در مورد دین و سیاست دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد دین و سیاست


 تحقیق در مورد دین و سیاست

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)


تعداد صفحه:13

فهرست:ندارد 

 

دین و سیاست

کتاب: مبانى اندیشه سیاسى در اسلام، صفحه 55

نویسنده: عباسعلى عمید زنجانى

دین را مى‏توان به مجموعه به هم پیوسته‏اى از باورها و اندیشه‏هاى برگرفته از وحى الهى در رابطه با جهان، انسان، جامعه و جهان پس از مرگ تعریف کرد که هدف آن، هدایت انسان به سوى روش بهتر زیستن و کاملتر شدن است.

این تعریف منطبق با تفسیرى است که در برخى از روایات و کتابهاى کلامى در مورد ایمان آمده است: (اعتقاد بالجنان عمل بالارکان و اقرار باللسان) که تعاریف جامعه شناسانه از دین که برخى جامعه شناسان ارائه داده‏اند نیز مى‏تواند در راستاى این تعریف جامع باشد .

جامعه شناسانى چون: نیل اسملسر  و فلورانس کلاکون  و فرد استرادیت بک دین را از مقوله جهت گیرى ارزشى دانسته‏اند و آن را عبارت از اصول پیچیده و در عین حال کاملا منظم و مرتب شده‏اى شمرده‏اند که به جریان سیال اعمال و اندیشه‏هاى انسانى در ارتباط با حل مسائل مشترک انسانى، نظم و جهت مى‏دهد. با این توضیح که جهت گیرى ارزشى در دین به صورت چارچوبهاى مافوق طبیعى و مقدس ترسیم مى‏شود و در اندیشه‏هایى چون اومانیزم به شکلى فاقد قداست ارائه مى‏گردد.

دو فصل عمده دین؛ یعنى عقاید و جهان‏بینى، مقررات و احکام و اخلاق و سیر تکامل انسان است.

قرآن بصراحت، شریعت را جزء جدا نشدنى دین در همه آیینهاى آسمانى مى‏شمارد (4) و اعتقاد مجرد را در صورتى که همراه با عمل به احکام و مقررات وحى نباشد ـ هر چند که درست باشد ـ دیندارى تلقى نمى‏کند. (5) شاخص همیشگى و ماهوى دین، اندیشه‏اى نظام یافته در زمینه جهان بینى و شریعت است و هدف غایى آن چیزى جز رشد و تعالى انسان در زندگى این دنیا و فرجام آن نیست.

بى شک، بخشى از انسان، زندگى جمعى اوست و بخشى از جامعه نیز سیاست و حکومت است. دین با چنین تعریف و شاخص و هدفى چگونه مى‏تواند از این بخش مهم از زندگى انسان غافل باشد و مدعى هدایت وى به سرنوشتى بهتر در دنیا و آخرت باشد؟ همه کسانى که به نحوى به تعریف دین پرداخته‏اند، به این حقیقت اذعان نموده‏اند که هدف دین، سامان بخشیدن به زندگى انسان است.

ب ـ تعریف سیاست

گرچه ارائه تعریفى جامع و مانع از سیاست ـ همچون همزادش دین دشوار و در حقیقت سهل و ممتنع است، اما همان گونه که در جاى دیگر از این نوشتار آورده‏ایم، سیاست به معنى مدیریت کلان دولت و راهبرد امور عمومى در جهت مصلحت جمعى و انتخاب روشهاى بهتر در اداره شئون کشور، یا علم اداره یک جامعه متشکل، و یا هنر مشیت امور مردم در رابطه با دولت، همواره در ارتباط با بخشى از زندگى انسان مطرح است و چون به عمل انسان مربوط مى‏شود، ناگزیر با دین که متکفل بیان شیوه‏هاى زیستن است، تماس پیدا مى‏کند؛ و از این رو یا در تضاد با آن و یا هم سوى آن عمل مى‏کند. در هر دو حال، دین به سیاست نظر دارد و سیاست نیز به نوبه خود در قلمرو دین عمل مى‏کند.

اکنون با توجه به مفهوم دین و سیاست، بخوبى مى‏توان دریافت که قضیه منطقى «دین از سیاست جدا نیست» از مصادیق روشن قاعده منطقى و فلسفى «قضایا قیاساتها معها» مى‏باشد. (6)

ج ـ ماهیت رابطه دین و سیاست در اسلام

صرف نظر از تلازم مفهومى دو مقوله دین و سیاست، اصولا توجه به سه بخش اصولى تعالى اسلام : ایدئولوژى، شریعت و اخلاق، خود مبین این رابطه عمیق، اصولى و جدایى ناپذیر میان آن دو است و با توجه به محتوا و مسائل ماهوى دین و سیاست، جایى براى تردید باقى نمى‏ماند که در اسلام رابطه دین و سیاست یک رابطه منطقى و ماهوى است و این دو، لازم و ملزوم یکدیگرند و جدایى ناپذیر، و به عبارت دیگر این رابطه به عنوان یک اصل و یک مبناى کلى و زیربنایى در تفکر اسلامى غیر قابل انکار مى‏باشد.

صورت مسئله و ماهیت این رابطه منطقى را مى‏توان به صورتها و شیوه‏هاى مختلف طرح کرد :

.1 در عرصه سیاست و قلمرو دین مشترکاتى وجود دارد که این دو را در هدف و یک سلسله مسائل مهم زندگى اجتماعى، به هم مربوط مى‏سازد. ولى در عین حال، هرکدام از آن دو، ممیزات و ویژگیهاى اختصاصى خود را دارند و به همین دلیل در شرایط خاص ناگزیر از یکدیگر جدا مى‏شوند . مثلا در شرایط فساد دولت و اقتدار سیاسى حاکم که راه هر نوع اصلاح و دگرگونى بسته مى‏شود، دین راه انزوا پیش مى‏گیرد و پیروانش را به کناره‏گیرى از ورطه سیاست فرا مى‏خواند، چنانکه سیاست و سیاستمداران نیز در شرایط استبداد دینى و فساد اقتدار دینداران، ممکن است که دین را از صحنه خارج کنند، گرچه خود دیندار هم باشند.

به همین دلیل جمعى در بررسى اندیشه‏هاى سیاسى اسلام، رابطه دین و سیاست را در حد همان مرز مشترک دو مقوله پذیرا هستند و التزام به این رابطه را به صورت مشروط مى‏پذیرند و جدایى نسبى را اجتناب ناپذیر مى‏دانند.

به نظر مى‏رسد که این گونه برداشت از ارتباط دین و سیاست، از آنجا ناشى مى‏شود که اینان دین و سیاست را به مفهوم عینى آن دو لحاظ کرده‏اند، که در این صورت مى‏توان فرض کرد که یکى از آن دو یا هردو از مسیر و هدف خود، خارج و دچار تباهى شود. در حالى که پیش فرض آن است که در صورت مسئله، دین و سیاست به مفهوم درست آن دو تفسیر شود که در این صورت فرض جدایى، امکان پذیر نخواهد بود.

.2 بخش عظیمى از مسائل دین در قلمرو عملکرد سیاسى، است در حالى که متقابلا در عرصه سیاست نیز بسیارى از مسائل، مربوط به قلمروهاى دینى است. به عبارت دیگر، چه از بعد نظرى و چه از بعد اجرایى، هر کدام از آن دو ناگزیر به قلمرو دیگرى کشیده مى‏شود و بدین جهت سیاست، دین را مى‏طلبد و دین نیز سیاست را.

در این برداشت نیز مى‏توان مناقشه کرد. چه قلمرو دین با جامعیتى که دارد، همواره همه عرصه‏هاى سیاست را فرا مى‏گیرد و هیچ نظر یا عمل سیاسى نیست که دین در آن نظر یا عملى را عرضه نکند، حتى در مواردى که نص شرعى وجود ندارد (یعنى در قلمرو مباحات که دین در آنجا الزامى ندارد) دین، انسان را مکلف به عمل به مقتضاى عقل نموده است و مى‏توان گفت که این موارد نیز از قلمرو دین جدا نیست.

.3 برخى نیز رابطه دین و سیاست را این گونه تفسیر مى‏کنند که در یک جامعه دینى خواه ناخواه همه چیز و از آن جمله سیاست نیز دینى مى‏شود، و این نوع تلازم یک امر طبیعى و نوعى جبر است. هنگامى که مردم در یک جامعه سیاسى دیندار هستند، سیاست هم دینى مى‏شود و این خصیصه، مدام که مردم ملتزم به دیانتند، اجتناب ناپذیر است، و براى جدا کردن سیاست از دین، باید ابتدا مردم را از دین جدا نمود، و آن گاه که جامعه بى دین شد، سیاست هم غیر دینى مى‏شود.

بى‏گمان چنین تفسیرى از رابطه دین و سیاست، به معنى ارتباط ماهوى میان آن دو نمى‏تواند باشد و این رابطه بیشتر به راه و رسم دیندارى جامعه، بستگى خواهد داشت تا مقتضاى خود دین، به طورى که اگر فرض کنیم که جامعه دیندار نخواست دین را در سیاست دخالت دهد، سیاست در این صورت غیر دینى خواهد شد. همچنین اگر چنین فرضى امکان پذیر باشد که جامعه بى دین بخواهد به دین عمل کند، سیاست دینى خواهد بود. به تعبیر روشنتر با چنین تفسیرى، در حقیقت، این دین و سیاست نیست که متلازمند، بلکه این اراده مردم است که جهت سیاست را تعیین مى‏کند .

براى توجیه این نظر و تفسیر باید نکته‏اى را بر آن افزود که اگر میان دین و سیاست تلازم ماهوى وجود نداشت و دین، سیاست را به دنبال نمى‏کشید، هرگز دیندار بر آن نمى‏شد که سیاستش دینى باشد. اگر دیندارى جامعه، سیاست را دینى مى‏کند، به خاطر آن است که دین چنین اقتضایى را دارد و دیندار و جامعه دینى از آن گریزى ندارد.

مبحث چهارم: اهداف سیاسى دین و رسالت انبیا

در تاریخ اندیشه‏هاى سیاسى، فرازى برجسته و فصلى روشن در رابطه با اندیشه سیاسى انبیا به چشم مى‏خورد که از عوامل مهم و سرنوشت ساز تاریخ سیاسى جهان محسوب مى‏شود. چنانکه در تاریخ نظامهاى سیاسى جهان نیز فراز مربوط به نظامهاى سیاسى مبتنى بر مکتب انبیا و دین، جایى براى تأمل و بررسى دارد. گرچه نویسندگان تاریخ اندیشه‏هاى سیاسى در غرب، سعى کرده‏اند که علم سیاست و اندیشه‏هاى سیاسى را از اندیشه‏هاى ادیان پالایش کنند و بدین لحاظ در تاریخ، دست به یک جداسازى خیانت بار زده‏اند که هرگز نه بلحاظ دین و نه به لحاظ علم، قابل گذشت نیست.

در تاریخ اندیشه‏هاى سیاسى، همواره از هومر، سقراط، افلاطون، ارسطو، سیسرون، تا قرن پنجم میلادى و بعد از اگوستین تا قرن بیستم سخن گفته مى‏شود. ولى ـ همان گونه که پیشتر گفته شد ـ در هیچ کجاى این تاریخ گسترده سیاسى، فصلى به عنوان اندیشه‏هاى سیاسى ادیان و انبیا دیده نمى‏شود و على رغم نقش تاریخ سازى که تفکر دینى انبیا داشته است، نه در تاریخ نظامهاى سیاسى و نه در تاریخ اندیشه‏هاى سیاسى، نامى از آنان برده نشده است.

عملکرد حضرت موسى (ع) به عنوان نجات بخش قومى تحت شکنجه، حتى جداى از اندیشه و عملکرد یک نبى و یک پیامبر و یک فرستاده خدا، خود یک عمل سیاسى بوده است و پشتوانه آن حرکت عظیم، بى شک یک اندیشه سیاسى و یک مکتب عمیق بوده است که در تاریخ اندیشه سیاسى غرب، هرگز از آن نامى برده نشده است.

حضرت ابراهیم (ع) بنیانگذار بزرگ مکتب توحید در سیاست، بیست قرن قبل از میلاد مسیح با ایجاد بنیادى نیرومند و مکتبى بس عمیق در سیاست، با جریان و قدرت سیاسى حاکم زمان خود درگیر شد و در تاریخ اندیشه‏هاى سیاسى جهان ورقهاى نورانى و حرکت زایى را به وجود آورد او نه تنها بر اساس آن بر قدرت حاکم زمانش فایق آمد و ملتش را نجات بخشید، بلکه راه مبارزه توحیدى را به ملتها آموخت و راه نجات را فرا روى آنها گشود.

حضرت موسى (ع) پیامبر مبارز و نستوه، بیش از دوازده قرن، قبل از میلاد مسیح، یک بار دیگر مبارزه با یکى از قدرتمندترین حاکمان تاریخ را آغاز نمود و جریان و اندیشه سیاسى حاکم را سرنگون کرد و ملتش را بر اساس اصول سیاسى مبتنى بر توحید رهبرى کرد و به پیروزى رساند و یک بار دیگر اندیشه سیاسى توحیدى را براى تبیین پیروزیها و شکستها ترسیم کرد .

پیامبران بعد از حضرت موسى (ع) تا ظهور حضرت عیسى (ع) راه او را دنبال کردند و اندیشه سیاسى مبتنى بر مکتب توحیدى او، قرنها راهنماى عمل سیاسى گشت و پس از ظهور حضرت عیسى (ع) نیز این مبارزه اصولى و خستگى ناپذیر تا به بالاى دار رفتن این رهبر نستوه الهى ادامه یافت. این توالى تاریخى سنت الهى تا بعثت پیامبر اسلام (ص) و سپس تا به امروز در طول این تاریخ ممتد، بزرگترین حوادث سیاسى تاریخ را بوجود آورد و اندیشه سیاسى تابناکى را رقم زد.

اما آن هنگام که قلم تاریخنگارى به دست غرب مى‏افتد، تنها به آنچه که مربوط به اوست، آن هم در بعد مادى تاریخ بسنده مى‏کند و تاریخ سیاسى انبیا و تاریخ اندیشه‏هاى توحیدى را از صحنه‏هاى تاریخ سیاسى و تاریخ علم مى‏زداید و تفکر سکولاریزم را که چند صباحى بیش نیست که در غرب پا گرفته است، به همه زمانها و قرنهاى گذشته تسرى مى‏دهد و همه آثار با شکوه این بعد از تاریخ انسانها و اندیشه‏هاى ناشى از آن را به فراموشى مى‏سپارد.

در تاریخ اندیشه سیاسى غرب بلکه در تاریخ علوم به طور عام، از تاریخ انبیا صحبتى به میان نیامده است. منظور از تاریخ اندیشه سیاسى غرب، حوزه فکرى غرب است، نه جغرافیاى مکانى غرب. تکنولوژى، حاصل زحمات مردمان و جمعیت جغرافیاى مکانى غرب نیست، بلکه حاصل اندیشه بشریت در کل تاریخ است: «علم میراث مشترک بشریت است» .

امروز نامى از افریقا در تاریخ برده نمى‏شود، ولى آن به این دلیل نیست که هیچ نقشى هم نداشته باشد. علم نه ملى است نه جغرافیایى. زیرا تمامى زحمات و تلاش بشر در تمامى مناطق جغرافیایى علم را تکامل مى‏بخشد. بنابراین، علم تابع جغرافیا و ملیت و قومیت نمى‏تواند باشد. تکامل علم، حلقه‏هاى متصل به هم است. علم با تمامى این حلقه‏ها ارتباط تفکیک ناپذیر دارد.

منظور از اهداف سیاسى انبیا، هدفهاى از پیش تعیین شده‏اى است که پیامبران بر اساس وحى الهى براى رسیدن به آن اهداف، تمامى توان خویش را به کار گرفتند و در این راه از هیچ گونه تلاش و ایثار و فداکارى فرو گذار ننمودند. این اهداف در حقیقت، مبین اندیشه‏هاى ادیان بزرگ و مطرح در تاریخ است که عامل تحولات وسیع در تاریخ بوده‏اند و مبانى فکرى و عملکردشان در تاریخ تمدن و فرهنگ جهان، نقش مؤثرى داشته است و تاریخ ساز بوده است .

بررسى اهداف سیاسى انبیا، در تجزیه و تحلیل مبانى اندیشه سیاسى اسلام، مى‏تواند از مهمترین مباحث باشد و همچنین در تبیین رابطه دین و سیاست نیز نتیجه‏ساز تلقى گردد.

ادیان الهى عمدتا داراى سه هدف مهم بوده‏اند:

اول: اقامه قسط و حق و هدایت جوامع بشرى به سمت عدالت.

دوم: دعوت به سوى حق و ایجاد ارتباط سازنده میان انسان و خدا.

سوم: پیشرفت در مسیر تکامل.

«لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط.» (7)

«هر آینه پیامبرانمان را با حجتهاى روشن فرستادیم و با ایشان کتاب و ترازو فرو فرستادیم تا مردم به داد و انصاف برخیزند.»

هر یک از این سه هدف والاى دین و انبیا، ارتباط تنگاتنگ با مسائل سیاست دارد و بدون یک اندیشه سیاسى منسجم و سازمان یافته و فلسفه سیاسى روشن قابل تحقق نمى‏باشد. این سؤال همواره در رابطه با اهداف انبیا مطرح مى‏شود که اگر هدف تمام انبیا و اولیاى خدا، اقامه قسط و ایجاد عدالت در جامعه است، بنابراین چگونه ممکن است که تفکر و عملکرد انبیا جداى از سیاست باشد؟

بى شک اقامه قسط و عدل، قانون مى‏طلبد و قانون نیز به نوبه خود، بدون نظام حقوقى روشن شکل نمى‏گیرد و بدون یک نظام سیاسى اجرا نمى‏شود؛ و نیز بدون یک اندیشه سیاسى، دولت و نظام سیاسى تحقق نمى‏یابد و بدون این سلسله مراتب، دستیابى به حق و قسط امکان پذیر نمى‏شود.

بارزترین بخش تعالیم انبیا، شریعت است که مبین یک نظام حقوقى مشخص و متمایز مى‏باشد . یک نظام حقوقى، از یک سو زمینه ساز مجموعه قوانین و مقررات حاکم و از سوى دیگر خواهان یک قدرت سیاسى و حکومتى است که ضمانت اجراى آن قوانین را بر عهده بگیرد.

هدف دوم رسالت انبیا، دعوت بشر به سوى خدا و هدایت معنوى انسانها و فراهم کردن راه و زمینه رشد و تعالى انسانهاست، که جز در چارچوب یک عمل سیاسى و یک حکومت بشرى امکان پذیر نیست. اولین کار حضرت ابراهیم (ع) دعوت مردم به سوى خداست و اولین برخوردش با نمرود است که سدى آهنین در مقابل او قرار داده است و اولین اقدامش، یک مبارزه همه جانبه با این برخورد است. اساس این مبارزه، یک تفکر سیاسى است. دعوت، نیاز به برنامه‏ریزى و تشکل دارد. هر نوع تشکل و شکل دادن و برنامه‏ریزى، یک عمل سیاسى است. هدایت به معناى راهبرى، به مفهوم رساندن جمعى به یک ایدئولوژى و اهداف از پیش تعیین شده است، که دقیقا یک اصطلاح سیاسى است. بنابراین هدایت انبیا؛ یعنى رهبرى، یک عمل سیاسى است.

هدف سوم ادیان، آزاد سازى انسان از قیودى است که او را از تکامل باز مى‏دارد و راههاى رسیدن به قرب الهى را به روى او مى‏بندد که چنین هدفى نمى‏تواند مجرد از یک عمل و جریان و مبارزه ممتد سیاسى براى نیل به آزادى در ابعاد مختلف فردى، اجتماعى و بین المللى باشد .

آزادى در منطق دین عبودیت خدا و رستن از عبودیت غیر خدا است:

«و لقد بعثنا فى کل امة رسولا أن اعبدوا الله و اجتنبوا الطاغوت فمنهم من هدى الله و منهم من حقت علیه الضلالة»

«بتحقیق در میان هر امتى رسولى از میانشان برانگیختیم تا (مردم را بخواند به اینکه) پروردگار را بپرستند و از پرستش طاغوت بپرهیزند. از میان این مردمان کسانى هستند که ره یافتند و به هدایت رسیدند، و از میان اینها بعضى هستند که به ضلالت و گمراهى کشانده شدند.»

عبودیت در مفهوم دینى، چیزى نیست جز به معناى آزادى مطلق از همه عوامل غیر خدا و رهایى از همه موانع رشد و تکامل، و نیز آزادى از بند اسارت تمایلات نفسانى و غیر عقلانى. بى شک آزادى با این مفهوم گسترده، از یک بینش عمیق فلسفى و سیاسى برخوردار است که پیوند دین و سیاست را دو چندان مى‏نمایاند.

تعالیم دین در زمینه موضعگیرى انسان در برابر خدا و شیطان، در حقیقت، ترسیم کننده خط آزادى یا اسارت انسان است که از یک سو:

«من یطع الرسول فقد اطاع الله»

«کسى که اطاعت رسول را کند، بتحقیق پروردگار را اطاعت کرده است.»

و از سوى دیگر هرگونه تبعیت و قبول حاکمیت غیر خدایى حرکتى است شیطانى:

«و قالوا ربنا انا اطعنا سادتنا و کبرائنا فأضلونا السبیلا»

«و مى‏گویند: پروردگارا بدرستى که ما از بزرگان و رهبران خود اطاعت کردیم، پس به گمراهى رسیدیم.»

در منطق دین وابسته بودن به دنیا و تمایلات غیر خدایى، وابستگى به پایگاه قدرت طاغوت است و فرعونها براى استیلایشان، نیاز به پایگاهى در درون انسانهاى در بند دارند و این پایگاه در میان همان نیازها و وابستگیهاى مردم دربند و اسیر شهوات است.

فرعونها خود از درون وابسته به دنیا و دربند عطش قدرتند و به همین دلیل، نابود شدنى هستند. اما از سوى دیگر متکى به پایگاهى پایدارند که جا در درون انسانهاى دربند دارد، و به همین دلیل است که مى‏مانند و بر میزان قدرت و سلطه‏شان نیز مى‏افزایند.

امروز مهمترین پایگاه قدرت شیطانى امریکا، همان وابستگیهاى مهار نشده ملتهاى مستضعف به نیازهاى مادى و تمایلات پست و زیانبار و رفاه‏زدگى است. و تنها راه رهایى و تخریب پایگاه استبداد داخلى و استکبار خارجى دستیابى به آزادى به مفهومى است که در هدف دین و رسالت انبیا نهفته است. بى‏گمان ارائه راه مبارزه با استبداد و استکبار، یک اندیشه سیاسى است، هرچند که نفى استبداد و ضدیت با استکبار، در حقیقت یک خصلت اخلاقى ناشى از خود سازى است و طبعا مى‏تواند یک حرکت اخلاقى تلقى شود، اما این خاصیت ذاتى دین است که مسائل زندگى را از یکدیگر جدا نمى‏کند و همه را به همدیگر پیوند مى‏زند و از حاصل آن در مسیر تکامل انسان سود مى‏برد.

از این رو است که بخش قابل توجهى از مسائل و اندیشه‏هاى ناب سیاسى اسلام، در لابلاى مباحث اخلاقى مطرح شده‏اند و بیشترین رهبران نهضتها و حرکتهاى انقلابى ما در تاریخ اسلام همان عرفا بوده‏اند.

علماى اخلاق، ایجاد رعب و ترس در دیگران را از صفات رذیله و در زمره گناهان کبیره یاد کرده‏اند و به استناد روایات گفته‏اند: کسى که بى گناهى را بترساند، گناهش در حدى است که به هنگام حشر بر پیشانى وى نوشته مى‏شود: آیس من رحمة الله؛ یعنى «مأیوس از رحمت الهى» . مفاد این حدیث و این گفتار اخلاقى تنها یک مسئله کاملا سیاسى است که اهمیت و موقعیت امنیت را در جامعه به وضوح بیان کرده است.

پیشواى آزادگان، امام حسین (ع) نیز مى‏فرماید: «اگر معتقد به دین نیستید و بر اساس دین عمل نمى‏کنید، شیوه آزادگان را داشته باشید» ؛ یعنى اگر دین ندارید، راه آزادگان را بروید؛ یعنى عاقلانه اندیشیدن و آزاد فکر کردن؛ یعنى بر اساس عقل اندیشیدن و حرکت کردن .

مبحث پنجم: سیاست از دیدگاه دین هدف است یا وسیله

زمانى در مقابل شعار مارکسیستها که اقتصاد را زیر بنا مى‏نامیدند و مقوله‏هاى دیگر را رو بنا، نویسندگان اسلامى بر آن بودند که اقتصاد را از دیدگاه اسلام، امرى رو بنایى معرفى نمایند و منظور آنان از رو بنا بودن اقتصاد، آن بود که اصل در اسلام، اندیشه توحیدى است و اندیشه اقتصادى از اندیشه توحیدى نشأت مى‏گیرد. و معنى و مفهوم این اصل آن نبود که از تأثیر اقتصاد به عنوان یک عامل نیرومند اجتماعى که در بیشترین مسائل جامعه، نقش تعیین کننده دارد، چیزى بکاهند.

مشابه این بحث را مى‏توان در مورد سیاست از دیدگاه اسلام نیز مطرح کرد و آن اینکه آیا سیاست از دیدگاه دین یک وسیله است یا هدف؟ ، اصل است یا فرع؟ ، زیر بناست یا رو بنا؟ یکى از بارزترین نمودهاى سیاست، قدرت است؛ آیا قدرت، هدف است یا وسیله؟

بسیارى از اندیشمندان، معتقدند که در تفکر دینى، قدرت سیاسى تنها یک وسیله براى استقرار حق و اجراى عدالت است. قدرت بدان جهت مطلوب است که در خدمت به خلق به کار آید و گرنه قدرت طلبى خود ضد ارزش است. نهج البلاغه آکنده از تعبیرات مختلفى در این زمینه است که بخشى از آن را در فصل مربوط به اندیشه سیاسى در نهج البلاغه خواهیم خواند.

برخى از متفکران اسلامى قدرت را هدف دانسته‏اند و استقرار حاکمیت دین را منوط به تحصیل آن کرده‏اند و در نتیجه آن را از واجبات دینى شمرده‏اند. قدرت به عنوان یک صفت الهى و مقدس، از اصول اعتقادى اسلام است و قدرتمند بودن یک ارزش است از این رو مشاهده مى‏کنیم که گاه در روایات، از انسان ضعیف ـ هر چند که مؤمن هم باشد ـ شدیدا انتقاد و نکوهش شده است

اما اینکه امام (ع) در نهج البلاغه، یک جا از بى اعتبارى دولت و بى‏ارزشى قدرت، سخن مى‏گوید: «و الله لاسلمنه ما سلمت امور المسلمین» ، و در جاى دیگر از تفویض قدرت به معارضان حکومتش؛ یعنى قاسطین، ناکثین و مارقین سخت خوددارى مى‏کند و بشدت در مقابل آنها مى‏ایستد، بدان خاطر است که گاه مورد سوء استفاده قرار مى‏گیرد و در جهت منفى به کار گرفته مى‏شود، و روشن است که امکان این نوع سوء استفاده، هرگز دلیل بر منفى بودن ارزش قدرت نیست. چرا که همه ارزشهاى والا حتى علم، حیات و دیگر فضایل، در معرض سوء استفاده هستند.

چنین به نظر مى‏رسد که هر دو سخن قابل توجه‏اند و از نظر منطق دین، پذیرفته شده مى‏باشند . این مطلب در مورد اقتصاد هم صادق است. بعلاوه حتى بنابر فرض اول نیز مى‏توان گفت که وسیله بودن سیاست از دیدگاه شریعت، چیزى از اهمیت سیاست از دیدگاه دینى نمى‏کاهد، و چنین نیست که هرچه وسیله تلقى شد، فرع است و کم اعتبار، بلکه این وسیله‏ها هستند که نخستین اهداف هر امرى را تشکیل مى‏دهند.

بنابراین، سیاست به عنوان یک عنصر اصلى در زندگى، و شأنى همیشه همراه با انسان بوده است و همچنین عمل سیاسى و پالایش صحنه‏هاى سیاست، همواره از اهداف مهم دین بوده‏اند . این اصل را مى‏توان با مطالعه اهداف انبیا، بروشنى به دست آورد.

 


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد دین و سیاست