فی بوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی بوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود زندگی نامه شهید بهشتی

اختصاصی از فی بوو دانلود زندگی نامه شهید بهشتی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود زندگی نامه شهید بهشتی


دانلود زندگی نامه شهید بهشتی

 

مقدمه

ایثارگری، رشادت‌ها، دلاورمردی‌ها و شجاعت فرزندان سرفراز میهن عزیزمان در دوران دفاع مقدس راهکاری عملی برای ارائه‌ الگویی مناسب به جوانان و نسل‌های جدید انقلاب اسلامی است که در این مقاله سعی داریم با ارائه کاملی از زندگینامه شهید روحانی دکتر شهید بهشتی در راه شناساندن این بزرگوار به همه قدم برداریم.

در میان اقشار مختلف مردمی، روحانیون بیشترین شهید را تقدیم انقلاب کرده‌اند، نقش ارزنده‌ روحانیت در نظام مقدس جمهوری اسلامی مورد اهمیت، چراکه بدون شک حماسه روحانیون در دفاع مقدس، همواره در تاریخ این سرزمین ماندگار و پایدار خواهد ماند.

 

زندگینامه شهید بهشتی از زبان خودش

من محمد حسینی بهشتی، در دوم آبان 1307 در شهر اصفهان در محله لومبان متولد شدم. منطقه زندگی ما از مناطق بسیار قدیمی شهر است. خانواده ام یک خانواده روحانی است و پدرم هم روحانی بود. ایشان هم در هفته چند روز در شهر به کار و فعالیت می پرداخت و هفته ای یک شب به یکی از روستاهای نزدیک شهر برای امامت جماعت و کارهای مردم می رفت و سالی چند روز به یکی از روستاهای دور که نزدیک حسین آباد بود و به روستای دورتر از آن که حسن آباد نام داشت، می رفت .آمد و شد افرادی که از آن روستای دور به خانه ما می آمدند برایم بسیار خاطره انگیز است. پدرم وقتی به آن روستا می رفت، در منزل یک پنبه زن بسیار فقیر سکونت می کرد. آن پیرمرد اتاقی داشت که پدرم در آن زندگی می کرد. نام پیرمرد جمشید بود و دارای محاسن سفید، بلند و باریک، چهره روستایی و نورانی بود. پدرم می گفت: ما با جمشید نان و دوغی می خوریم و صفا می کنیم و من سفره ساده نان و دوغ این جمشید را به هر جلسه دیگری ترجیح می دهم. جمشید هر سال دوبار از روستا به شهر و به خانه ما می آمد و من بسیار به او انس داشتم .

تحصیلات

تحصیلاتم را در یک مکتب خانه در سن چهارسالگی آغاز کردم. خیلی سریع خواندن و نوشتن و خواندن قرآن را یاد گرفتم و در جمع خانواده به عنوان یک نوجوان تیزهوش شناخته شدم، و شاید سرعت پیشرفت در یادگیری این برداشت را در خانواده به وجود آورده بود. تا این که قرار شد به دبستان بروم. دبستان دولتی ثروت در آن موقع، که بعدها به نام 15 بهمن نامیده شد. وقتی آن جا رفتم از من امتحان ورودی گرفتند و گفتند که باید به کلاس ششم برود، ولی از نظر سنی نمی تواند. بنابراین در کلاس چهارم پذیرفته شدم و تحصیلات دبستانی را در همان جا به پایان رساندم. در آن سال در امتحان ششم ابتدایی شهر، نفر دوم شدم. آن موقع همه کلاسهای ششم را یکجا امتحان می کردند . از آن جا به دبیرستان سعدی رفتم. سال اول و دوم را در دبیرستان گذراندم و اوایل سال دوم بود که حوادث20 شهریور پیش آمد. با حوادث 20 شهریور علاقه و شوری در نوجوانها برای یادگیری معارف اسلامی به وجود آمده بود. دبیرستان سعدی در نزدیکی میدان شاه آن موقع و میدان امام کنونی قرار دارد و نزدیک بازار است؛ جایی که مدارس بزرگ طلاب هم همان جاست؛ مدرسه صدر، مدرسه جده و مدارس دیگر. البته به طور طبیعی بین آن جا و منزل ما حدود چهار یا پنج کیلومتر فاصله بود که معمولاً پیاده می آمدیم و برمی گشتیم. این سبب شد که با بعضی از نوجوانها که درسهای اسلامی هم می خواندند، آشنا شوم. علاوه بر این در خانواده خود ما هم طلاب فاضل جوانی بودند. همکلاسی ای داشتم، که او نیز فرزند یک روحانی بود. نوجوان بسیار تیزهوشی بود و پهلوی من می نشست. او در کلاس دوم به جای این که به درس معلم گوش کند، کتاب عربی می خواند . یادم هست و اگر حافظه ام اشتباه نکند او در آن موقع کتاب معالم الاصول می خواند که در اصول فقه است. خوب اینها بیشتر در من شوق به وجود می آورد که تحصیلات را نیمه کاره رها کنم و بروم طلبه بشوم. به این ترتیب در سال 1321 تحصیلات دبیرستانی را رها کردم و برای ادامه تحصیل به مدرسه صدر اصفهان رفتم. از سال 1321 تا 1325 در اصفهان ادبیات عرب، منطق کلام و سطوح فقه و اصول را با سرعت خواندم که این سرعت و پیشرفت موجب شده بود که حوزه آن جا با لطف فراوانی با من برخورد کند؛ بخصوص که پدرِ مادرم، مرحوم حاج میر محمد صادق مدرس خاتون آبادی از علمای برجسته بود و من یک ساله بودم که او فوت شد. به نظر اساتیدم، که شاگردهای او بودند، من یادگاری بودم از آن استادشان. در طی این مدت تدریس هم می کردم. در سال 1324 از پدر و مادرم خواستم که اجازه بدهند، شبها هم در حجره ای که در مدرسه داشتم بمانم و به تمام معنا طلبه شبانه روزی باشم. چون از یک نظر هم فاصله منزل تا مدرسه 5 ـ 4 کیلومتری می شد و به این ترتیب هر روز مقداری از وقتم از بین می رفت و هم در خانه ای که بودیم پر جمعیت بود و من اتاقی برای خودم نداشتم و نمی توانستم به کارهایم بپردازم. البته در آن موقع فقط یک خواهر داشتم ولی با عموها و مادربزرگم همه در یک خانه زندگی می کردیم .

 

فرمت فایل : word

تعداد صفحات : 21

 در صورت هرگونه سوال از قسمت تماس با ما استفاده کنید .  

 


دانلود با لینک مستقیم


دانلود زندگی نامه شهید بهشتی