فی بوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی بوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود پروژه بررسی حاشیه نشینی در تهران (اسلام شهر)

اختصاصی از فی بوو دانلود پروژه بررسی حاشیه نشینی در تهران (اسلام شهر) دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود پروژه بررسی حاشیه نشینی در تهران (اسلام شهر)


دانلود پروژه بررسی حاشیه نشینی در تهران (اسلام شهر)

چکیده پژوهش:

پژوهش انجام شده که در ارتباط با حاشیه نشینی در تهران و به مطالعه موردی منطقه اسلام شهر پرداخته ، با هدف تبیین فرایند شکل گیری ، دگرگونی و تغییرات پدیده و نیز عوامل داخلی و خارجی مؤثر بر آن و فراهم کردن بستر لازم برای ارزیابی عینی نتایج و بازخوردهای سیاست ها و روش های برخورد با پدیده صورت گرفته است.

در انجام این پژوهش از روش کتابخانه ای استفاده شده و از پژوهش هایی که در داخل کشور صورت گرفته همچنین اخذ مطالب از پژوهشهایی که در خارج ازی کشور صورت گرفته توسط اینترنت آن بر محتوا و پویایی آن افزوده شده است.

در این پژوهش فرآیند، چگونگی و عوامل مؤثر در شکل گیری و دگرگونی سکونتگاههای خودرو در ایران و منطقه کلانشهری تهران ، تبیین تفاوتها و عدم تشابه فرایند و عوامل مؤثر بر شکل گیری و دگرگونی سکونتگاههای خودرو در ایران، نقش ، عملکرد و ویژگیهای عام سکونتگاههای خودرو در ایران و منطقه شهری تهران در مراحل شکل گیری و گذار، انطباق چارچوب نظری عام پژوهش بر شرایط ایران و منطقه شهری تهران، تبیین سکونتگاهها خودروی ایران از دیدگاه کلان نظری ، مطالعات لازم انجام شده.

سپس موقعیت و وسعت استان تهران و در مراحل بعدی جمعیت و مهاجرت ، بررسی مقایسه ای برخی شاخصهای اقتصادی – اجتماعی شهرستانهای استان تهران ( در مقایسه با سطح استان و کشور) ، توزیع جغرافیایی مهاجرین در استان تهران ، سپس ویژگیهای طبیعی استان تهران شامل آب و هوا ، زمین شناسی ، وضعیت گسلها و زلزله خیزی ، ارزیابی منابع اراضی و طبقه بندی اراضی ، منابع آب سطحی و زیرزمینی ، پوشش گیاهی ، اکولوژی و محیط زیست ، کاربری اراضی ، زراعت و باغداری ، دامداری و سپس به صنایع تبدیلی ، اقتصاد کشاورزی و نظام بهره برداری و قابلیتها و محدودیتهای اصلی توسعه استان تهران شناسایی گردیده است.

بخش بعدی ابتدا تعاریف، ویژگیها و فرایند ایجاد سکونتگاه خودرو که شامل ویژگیهای فیزیکی ، اجتماعی و حقوقی (قانونی) و دیگر سکونتگاههای خودرو، تحول تاریخی واژه سکونتگاه خودرو ، فرایند ایجاد سکونتگاه خودرو، رویکردها نسبت به سکونتگاه خودرو، نقش آتی سکونتگاههای خودرو در مسکن شهری همچنین به دو مورد پژوهشها یکی در مصر و دیگری در بنگلادش پرداخته که تمامی مطالب این بخش برگرفته از اینترنت و سپس ترجمه شده است.

مرور نظریات و دیدگاهها پیرامون زمینه ها و ابعاد اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی پیدایش سکونتگاههای خودرو که در آن به تعریف، مشخصات و ویژگیهای بخش غیررسمی، اهمیت و کارکردهای بخش غیررسمی و نقش آنها در تأمین مسکن و شکل دهی سکونتگاههای خودرو و بعد مشخصات و ویژگیهای فرهنگی ، اجتماعی و اقتصادی سکونتگاههای خودرو و سپس در مرحله بعد به تجزیه و تحلیل یافته های مرتبط با وضعیت اقتصادی در شهرستان اسلام شهر پرداخته شده که در آن وضعیت هزینه (درآمد) ، قیمت واحد مسکونی ، وضعیت ترکیب شغلی ، وضعیت مکان شغل ساکنین و وضعیت تغییر (تحرک) شغلی در اسلام شهر

سپس به تحلیل یافته های مرتبط با وضعیت اجتماعی و فرهنگی در اسلام شهر که شامل ترکیب قومی و مکان سکونت قبلی ساکنین ، ارتباط ساکنین با محل تولد ، میزان ، نوع و جهت پیوندهای اجتماعی ، نوع و میزان سازمان یافتگی و تشکل پیوند اجتماعی ، نوع و نحوه نگرش ، مسائل و مشکلات ، ویژگیها و مشخصات بافت در اسلام شهر که شامل بافت روستایی ، بافت حاشیه ای و کاملاً خودرو (یک شبه ساخت) ، بافت های طراحی شده و جدید ، بافت های در حال گذار و شکل گیری در مرحله بعد نتایج تحقیقات و مطالعات سیاسی در مورد سکونتگاه اسلام شهر و نتیجه گیری در آن در بخش آخر به نقش و جایگاه منطقه ای سکونتگاه اسلام شهر طی مراحل رشد و شرکت در تقسیم کار با شهر اصلی (مادر) که در آن به میزان و جهت ارتباط سکونتگاه اسلام شهر با شهر مادر و با یکدیگر طی مراحل رشد، میزان ارتباط اقتصادی و نظام فعالیتی سکونتگاه اسلام شهر طی مراحل رشد، جایگاه منطقه ای سکونتگاه اسلام شهر طی مراحل رشد و چشم انداز آتی و سازمان سیاسی اداری سکونتگاه اسلام شهر طی مراحل رشد.

بخش نهایی که به پیشنهادها و راهکارهای مختلف در زمینه برخورد با پدیده حاشیه نشینی اختصاص یافته با تکیه بر توانهای ساکنین آنها بسامان کرد و کیفیت سکونت در آنها را ارتقاء بخشید، همچنین این مجموعه ها راه حلی جهت حل مشکل مسکن و سرپناه و تولید مسکن در مجموعه کلانشری است و بایستی با شناخت منطق شکل گیری و تحول این کانونهای حاشیه ای آنها را برنامه دار کرد.

در هر حال اما چنین نگرشی در سالهای اخیر سیاستها و راهکارهای برخورد با سکونتگاههای خودرو را بیش از سایر دیدگاهها تحت تأثیر قرار داده است به نحوی که آنها از این پس نه یک مسأله بلکه یک راه حل تلقی می شوند و اغلب پروژه های ارتقاء کیفیت سکونت و تأمین زمین و خدمات با تکیه بر راه کارهای مشارکتی متأثر از این شیوه نگرش است.

برخی حتی به مسائل بنیادی تر چون یکنواختی و عدم تنوع اجتماعی – اقتصادی در ترکیب جمعیت ساکن و محدودیت شدید نفوذ عناصر ونهادهای مدنی به این سکونتگاهها و شکل گیری حیات مدنی در این سکونتگاهها اشاره کرده و اساساً آنها را در تحلیل نهایی پدیده ای ناقص الخلقه می دانند که البته گریزی هم از آنها وجود ندارد.


فرضیات پژوهش:

سکونتگاههای خودرو طی فرایندی از شکل گیری اولیه واگذار تا دستیابی به تعادل و ثبات نسبی مراحل متفاوتی را پشت سر می گذارند. این فرایند همواره خطی و الزاماً رو به جلو نبوده و تحت تأثیر عوامل خارجی (چون طرحهای عمرانی و شهرسازی ، ضوابط و مقررات و میزان اعمال آنها، میزان و نحوه مداخله دولت (مدیریت شهری) و داخلی (چون  ترکیب و خواستگاه جمعیتی ، مشخصه های مکانی و موقعیت استقرار و مشخصه های اجتماعی و اقتصادی ساکنین ) این فرایند و مراحل آن متفاوت و محصول نهایی آن نیز الزاماً یکسان و همانند نبوده اما دارای ویژگی ها و مشخصات مشابهی در مراحل نظیر خواهد بود.

ویژگی و شرایط اقتصادی کشورهای توسعه نیافته عامل اساسی و بنیادی شکل گیری و دگرگونی سکونتگاههای خودرو است.

عوامل و زمینه های فرهنگی و اجتماعی نیز نقش مهمی در نحوه پاسخ کم درآمدهای شهری به حل مسأله مسکن و زمین دارند.


مقدمه

افزایش امکانات مادی ، کاهش زمان کار روزانه ، افزایش تعطیلات هفتگی و سالانه ، پیدایش سالهایی در دوران جوانی که فرد با فقدان و یا کمی‌مسئولیت روبروست و در مجموع توجه بشر به زمان فراغت به عنوان بخشی جدی از دوران زندگی ، این پدیده را در جایگاهی قرار داده است که بی توجهی به آن علاوه بر ایجاد ضایعات و آسیب های اجتماعی ، موجبات نارضایتی جامعه را نیز فراهم خواهد نمود . افزایش اوقات فراغت از 3 سال در جامعه کشاورزی به 12 سال در جامعه صنعتی و حتی 19 سال در جامعه فراصنعتی در طول عمر یک نسل امروزی نسبت که به سادگی بتوان از آن چشم پوشید . تأثیر بهره برداری مطلوب از این بخش از زندگی ، در پرورش انسان و رشد و شکوفایی شخصیت وی و در نهایت تکامل جامعه به حدی است که برخی تمدن جدید را « تمدن فراغت » نامیده اند . ( ساورخانی ، 1370 ، 764 )

در شهرهای بزرگ تراکم بالای ساختمان ، کمبود و قیمت بالای زمین ، مانعی بر سر راه ایجاد اماکن ورزشی ، تفریحی و گردشگری برای رفع نیاز ساکنین شهر می‌باشد . از اینرو توجه به زمینهای حاشیه شهر و حتی مناطق خوش آب و هوای حومه شهرها به عنوان روشی جایگزین ، مورد توجه قرار گرفته است . در ایران خلأ قدرت اداری موجود در این زمینه یکی از موانع اساسی پرداختن به این امر است . بدین معنی که شهرداریها خود را در چارچوب محدوده قانونی شهر موظف و مکلف به برنامه ریزی می‌بینند و فراتر از آن را در خارج از حیطه مسئولیتی خویش می‌دانند . ازدحام جمعیت در ایام تعطیل در پارکها و فضاهای تفریحی داخل شهر و نیز خروج صدها هزار نفر از ساکنین در تعطیلات پایان هفته به حومه های شهر و پناهگیری در دامان طبیعت نمودهایی است از کمبود امکانات تفریحی شهر و نیز خستگی از دغدغه های زندگی شهری که لزوم توجه به امکانات تفریحی شهری را اشعار می‌دارند .

شهر تهران به صورتی شگفت آور تمام مراحل تحول و توسعه شهری را در طول کمتر از نیم قرن از سر گذرانیده و اینک به یکی از بیست کلان شهر پر مسأله جهان تبدیل شده است .

محدوه‌ تهران قدیم تا شصت سال پیش فقط چهار درصد از سطح تهران امروزی را دارا بوده است . رشد و توسعه این شهر تا جنگ جهانی دوم بطور آرام و یکنواخت بوده اما توسعه آن بعد از جنگ سرعت بیشتری گرفته و در سال 1354 به حدود 12 برابر افزایش یافته در حالیکه توسعه آن در سراسر دوره قاجاریه فقط چهار برابر بوده است . در روند این تحول سریع و ناموزون ، چشم انداز جغرافیایی و خاستگاه طبیعی تهران با تغییرات ویرانگر و انواع عدم تعادل روبرو گردیده است . گسترش خزندة شهر به دامنه های کوهستانی البرز و دشتهای سرسبز جنوبی و ادغام صدها روستا و هکتارها باغ و مزرعه در پیکر آن ، تمام حیات شهروندان را به مخاطره افکنده است. (تصویر 1-1 و 1-2)

   فصل اول

مبانی نظری

1 ـ 1 ـ اوقات فراغت

اوقات فراعت دلپذیرترین اوقات آدمی‌است . بخشی از عمر او که از آن خود اوست . ساعاتی فارغ از کار روزانه و رنج ایام که مصرف آن چیزی می‌کند که خود می‌خواهد ، خود بر می‌گزیند و اگر عاملی بیرون از او دخالت نکند ، به رضا و رغبت دل می‌گذراند . این لحظات برای عالمان دقایق تعمق ، برای هنرمندان زمان پدید آوردن و برای بی فکران و بی هنران ملال آورترین اوقات است . از اینروست که این اوقات برای عده ای بارور و شوق انگیز و برای عده ای مفسده انگیزترین اوقات است . زمان عظیمی‌که یک سوی آن بارو کردن عمر و زندگی  و سوی  دیگر آن ضایع شدن و هدر رفتن لحظه های شیرین و زود گذر است . اوقات فراغت نزدیکترین پیوند را با زندگی معنوی و فرهنگی دارد . اوقاتی که به میل و اختیار در راه آموختن ، آفریدن ، ساختن ، پژوهش ، تربیت ، مشارکتهای داوطلبانه اجتماعی ، خدمات رایگان انسانی ، گسترش افقهای فکری و در بسیاری از عرصه های دیگر زندگی صرف می‌شود ، تبعاً ارتباط آن با حیات معنوی و فرهنگی جامع تنگاتنگ است . ( عمرانی، 1 و 3 )

تفریح مجموعة اشتغالاتی است که فرد کاملاً با رضایت خاطر برای استراحت یا کسب انرژی ، توسعة آگاهانه یا فراگیری غیر انتفاعی و مشارکت اجتماعی داوطلبانه ، بعد از رهایی از الزامات شغلی ، خانوادگی و اجتماعی به آن می‌پردازد ، اوقات فراغت مدت زمانی است که کار شخصی به عهده انسان نبوده و فرد در آن به فعالیتهای دلخواه خود می‌پردازد که این موجب پرورش  استعداد ، شکوفایی شخصیت و برآوردن نیازهای جسمی‌ و روحی و اجتماعی می‌گردد. ( شهابی، 1366، 7 و8)

  • فراغت مدت زمانی است که فرد به استراحت برای رفع خستگی ، به تفریح برای رفع کسالت و دلتنگی و به فعالیتهای انتخابی برای رشد و توسعه ظرفیتهای جسم و روح خود می‌پردازد . ( اردلان ، ؟ ، 38 )
  • فراغت زمان فروخته نشده ای است که متعلق به فرد است ، زمانیکه فرد به میل خود از آن استفاده می‌کند ؛ فراغت نوعی رهایی از وظایف اجتماعی است .
  • فراغت فضای توسعه انسانی است و به انسانی کردن کار منتهی خواهد شد . ( مارکس )

 

1-1-1- نظریات مرتبط با فراغت

به طور کلی در رابطه با پیدایش فراغت و گرایش انسان به آن سه نظریه عنوان می‌شود :

  • اولین نظریه مبانی تفریح را مذهب می‌داند . « دورکیم » و « جین هاریس » را می‌توان از طرفداران این نظریه نام برد . بطور کلی این نظریه حاکی از این است که تفریح بصورت نمایش و رقص و آواز ، از مذهب سرچشمه گرفته و نوعی رفتار اجتماعی است که در ایجاد وحدت میان اعضای یک گروه و یا قبیله نقش بزرگی را ایفا می‌کند .
  • دومین نظریه، نظریه غریزی بازی و تفریح است. از طرفداران این نظریه می‌توان « جیمز بالدوین» و « ویلیام مک دوگال » و « کارل گروس » را نام برد . گروس در کتاب « بازی و بشر » معتقد است که بازی انسان مانند بازی حیوانات از یک نیاز فطری سرچشمه می‌گیرد و وظیفة اصلی بازی در سنین کودکی آماده سازی طفل برای بزرگسالی است .
  • و بالاخره سومین نظریه ، نظریه مبنی بر استراحت و کسب لذت است . « اسپنسر » در این خصوص علت گرایش انسان به تفریح را رها شدن از نیروهای اضافی می‌داند.

« مورتین لازواروس » روانشناس آلمانی ، عامل تفریح را نیاز بشر به استراحت و جبران خستگی بیان می‌کند . لازم به ذکر است که افرادی مثل  « گروس » در مورد پیدایش تفریح و بازی نظری بینابین دارند ، یعنی ضمن قبول نظریه مربوط به غریزی بودن تفریح، فرضیه استراحت و رهایی از مسئولیت ها و کسب لذت را نیز قبول دارند. ( حیدر نتاج ، 1380 )

1-1-2- اهداف گذران فراغت

اوقات آزاد هر شخص متعلق به خود اوست و خود می‌داند که چگونه از آنها و در چه کارهایی استفاده کند . آنچه میان این اوقات مشترک است ، همین آزادی فرد در رسیدن به امور دلخواه است و بالتبع نتیجة آن راحتی خیال و امنیت ، استراحت و آرامش ، تنوع و دوری از تکرار ، خلاقیت و در مجموع فرصتی برای روح تشنة انسان است برای تفکر مجدد با نگاهی محیط بر وجود خود .

هر چه زندگی شهری ریشه دارتر باشد ، مشکلات ناشی از آن بیشتر و عمیق تر است . چنانچه کشورهای اروپایی و آمریکایی ، با این بحران از سالها قبل مواجه بوده اند و هم اکنون تفریح و آسایش شهروندان از ارکان اساسی برنامه ریزیهای  کلان آنها بشمار می‌رود .

حال اگر به انسان به دیده موجودی بنگریم که نباید زیر چرخ دنده های تمدن خرد شود، باید به تمایلات و خواسته های روحی و جسمی‌او در زمانی که فارغ از وظایف معیشتی و زیستی خود می‌باشد ، اجازه بروز داد . در حقیقت همتی که فرد در زندگی مصروف می‌دارد باید در این ساعت شکوفا شود ، تفکر با ارزش او در این زمان صورت پذیرد و بتواند به امور دلخواه خود بپردازد .

  • تفریح و وقت آزاد که دیروز امکانات یک طبقه ویژه بودند ، امروز بصورت حق همگانی درآمده است . مفهوم تفریح در اجتماعی تغییرات زیادی یافته است . تحلیل وقت آزاد با همة پیچیدگیش ما را وادار می‌کند آن را در زمینه های زیر بررسی کنیم :
  • زمان وقت آزاد
  • نوع فعالیت
  • روش تفریح

در وراء این سه حالت تفریح ، سه پدیده مشترک و هم معنی وجود دارند : تفریح ، آزادی و حق انتخاب .

انسان آگاهانه یا ناآگاهانه انتخاب می‌کند و وقت های آزاد خود را طوری معین می‌کند تا برای اعصابش که در اثر فعالیتهای اجباری زندگی روزانه ، کار ازدحام و خستگی ناشی از فشردگی بی حد محیط زندگی شهری آرامش دهنده بوده و باعث تعادل فیزیکی ـ روانی گردد . جفر دومازیه[1] سه عامل اصلی وقت آزاد را مشخص می‌کند :

  • رفع خستگی : با استراحت
  • سرگرمی‌: با تغییر
  • انبساط خاطر : با تفریح

1 ـ رفع خستگی : در وقت آزاد برای رهایی از خستگی شامل : استراحت ، سکوت ، بیکاری ، مشغولیات بدون هدف معین و اعمال بدون اجبار عینی .

2 ـ سرگرمی‌: برای رهایی از دلتنگی و برای دوری از محل کار شامل : رفتن به مسافرت، تغییر محیط، جستجو و یا حتی تصورات ذهنی .

3 ـ انبساط خاطر : برای رهایی از خستگی فکری و یکنواختی روزانه و در نتیجه پرورش جسم و روان و شکوفایی شخصیت و فرهنگ انسانی . ( کاندیلیس ، ؟ )

1-1-3- ویژگیهای فعالیتهای فراغتی

اوقات فراغت را می‌توان زمانی دانست که فرد در آن به فعالیتها و اشتغالاتی می‌پردازد که به میل خود به منظور استراحت ، تفریح ، سرگرمی‌، افزایش معلومات و یا توسعه مهارتها برگزیده است .

امروزه فراغت به  عنوان اصلی که جای مشخصی در اوقات شهروندان پیدا کرده دارای اهمیت زیادی است و دارای ویژگیهای ذیل می‌باشد :

  • رها بودن از وظایف رسمی‌
  • هدف جهت مادی نداشتن
  • نشاط و شادمانی
  • پاسخگویی به نیازهای فردی (سازمان مشاور فنی و مهندسی شهرداری تهران، …. 16 )

چهار ویژگی اصلی فراغت از نظر دو مازیه عبارتند از :

  • رهایی از وظیفه
  • جهت نگرفتن
  • سرگرم کردن
  • تأثیر شخصیت ( دومازیه ، 1352 ، 12 )‌

مقاصد فراغت را می‌توان به هفت دسته تقسم نمود :

1 ـ استراحت و تجدید قوا

2 ـ بازی و تفریح

3 ـ کسب اطلاع و تکمیل معلومات شخصی

4 ـ پرورش و شکوفایی شخصیت

5 ـ نشست و برخاست با همگنان

6 ـ کار خلاق و ایجاد آثار

7 ـ طلب رهایی از مادیات زندگی و گریز از توهم

اوقات فراغت به گفته آلتان[2] دارای کارکردهای مثبت زیر است :

  • تأمین سلامت روحی و جسمی‌افراد و جامعه
  • شناخت محیط و طبیعت و کسب تجربه های آموزشی
  • توسعه هنرهای زیبا
  • بالا بردن ظرفیت کاری افراد ، پس از یک دوره استراحت و تمدید اعصاب
  • توسعه روابط میان جوامع ( حسین زاده ، میکائیلی ، 1379 )

 

1-1-4- کار دلخواه و آزاد در وقت آزاد

کار دلخواه یعنی فعالیتی که انسان با میل شخصی و فارغ از وظایف شغلی ، تعهدات خانوادگی و نیازهای شخصی اولیه مثل : خواب ، خوراک و حمام و بطور کلی هر کاری که با آزادی درونی و میل قلبی و باطنی انجام می‌دهد . این فعالیت سطوح مختلف دارد و از آفرینشهای علمی‌و هنری تا کارهای ضد اجتماعی را در بر می‌گیرد : اوج آن فعالیت دانشمند ، هنرمند ، نویسنده و یا فیلسوفی است  که بنا بر نیاز دورنی اش به تحقیق و آفرینش دست می‌زند . پس از آن فعالیتهایی مثل کتاب خواندن ، رفتن به سینما ، تماشای فوتبال و یا بازی کردن قرار می‌گیرد و در پایین این طیف ، فراغت منفی و ناسالم است مانند تبهکاری اجتماعی ، اعتیاد ، بزهکاری و  تشکیل باندها و گروههای ضد اجتماعی .

  • فراغت ناب : آفرینش و خلاقیت هنری و فکری و جستجوگری .
  • تفریح : استراحت ، نشاط و تجدید قوا
  • سرگرمی‌: رفع ملال و گذران وقت
  • فراغت منفی : پدید های ضد اجتماعی و بزهکاری

از آنجا که گذران فراغت در فضا اتفاق می‌افتد ( خصوصاً فراغت پویا ) با برنامه ریزی فضایی ارتباطی نزدیک دارد . هر نوع فعالیت فراغتی مانند تماشای تلویزیون در خانه ، رفتن به پارک ، قدم زدن ، دوچرخه سواری و بازدید آثار تاریخی به فضا مربوط می‌شود . بنابراین یکی از معیارهای طبقه بندی فراغت، سلسله مراتب فضایی آن است . فراغت از نظر مکانی به سه بخش عمده تقسیم می‌شود:

  • گذران فراغت در محیط خانه
  • گذران فراغت در محیط شهر و روستا
  • گذران فراغت در عرصه کشور و بین المللی

گذران فراغت در خانه یا جنبه فردی دارد . مثل شنیدن موسیقی ، تماشای تلویزیون ، مطالعه و استراحت ؛ یا جنبه گروهی ، مانند دیدار و گفتگو با دوستان ، بازیهای خانوادگی ، مطالعه دسته جمعی و کار و تولید جمعی . در عرصه دوم یعنی محیط شهر ، گذران فراغت یا در فضای بسته اتفاق می‌افتد که برای فعالیت شخصی در نظر گرفته شده اند . مثل سینما ، تئاتر ، نمایشگاه ، موزه ، سالنهای ورزشی ، کتابخانه و فرهنگ سرا که بیشتر متناسب با فعالیت غیرفعال است ، یا در فضاهای باز که بیشتر با فراغت فعال سر و کار دارد مثل رفتن به پارک ، قدم زدن ، دوچرخه سواری ، ورزش در مکانهای باز، بازدید از فضاهای شهری ، حضور در هفته بازارها و غیره . سرانجام فضاهای گذران فراغت ، عرصه بیرون شهر را در بر می‌گیرد و با مفهوم دیگری به نام گردشگری یا توریسم ( داخلی و خارجی ) ارتباط می‌یابد . ( مهدی زاده ، 1379 )

  1-1-5- فراغت و تفریح در دین

« هیچوقت فارغ و بیکار منشین ، وقت خود را ضایع مساز ، وقت غنیمت است . تا وقت و فرصت باقی است آن را تلف ننموده و تکامل در تو وجود نداشته باشد ، همین که از کار فارغ شدی به کار دیگری مشغول شو و در کارها میل و رغبت و توکل تو به خداوند تعالی باشد . » [3]

پیامبر اکرم ( ص ) همواره در جهت رشد استعداد ها و پرورش جسم و روح تشویق می‌نمودند :

« تفریح کنید ، بازی کنید ، زیرا دوست ندارم در دین شما خشونتی دیده شود . »

ایشان فرموده اند : « بهترین سرگرمی‌مؤمن شناست و به فرزندان خود نیز شنا و تیراندازی بیاموزید . » همچنین هشدار داده اند که قدر نعمتهای صحت و فراغت را بدانند و در آنها کفران روا مدارند تا مغبون نگردند . از طرفی آن حضرت عنایت داشتند که برخی کارهای فراغت که هرزگی و ابتذال را به دنبال داشته باشند نه تنها موجب اسراف و تبذیر در نعمتها و کفران آن می‌گردد ، بلکه فرد را به انحرافات و بزهکاریها سوق داده باعث ایجاد مشکلات اجتماعی می‌گردد ؛ به علاوه عدم توجه به امور تربیتی و اجتماعی و سهل انگاری در چگونگی گذران اوقات فراغت مردم بویژه جوانان و نوجوانان و محرومین و معلولین ، به تحلیل تدریجی و استهلاک توان و استعداد آنها و صرف انرژی در راههای ناصواب منجر می‌شود که در صورت وجود مشکلات بیولوژیکی ، فردی ، اجتماعی ، اقتصادی و فرهنگی ممکن است به بروز معلولیتهای ثانویه ، ایجاد بی تفاویتها ، یأس  ، مرگ زودرس، ناسازگاریها ، انحرافات و بزهکاری گردد . ( شهابی ، 1366 ، 1 تا 3 )

...
 
فصل دوم مطالعات بستر فرحزاد در گذر زمان

روستای فرحزاد که نام خود را به دره و رودخانه مجاور بخشیده ، از پیشینة تاریخی نیرومندی برخوردار است . در کتاب معروف « معجم البلدان » یاقوت حموی ( قرن 7 هجری ) نام این روستا به صورت « فرازاد » به عنوان یکی از دهات ری به حساب آمده است همچنین سابقه دو بقعه امامزاده صالح و امامزاده ابوطالب که در کنار ده قرار دارند به عصر صفوی برمی‌گردد .

در اسناد قدیمی‌نام ده فرحزاد به صورتهای « فره زاد » ، « فرزاد » و « فرح زاد » آمده ولی در سالهای اخیر بیشتر به صورت « فرحزاد » شناخته شده است .

جمعیت فرحزاد در سال 1335 حدود  972 نفر و در سال 1345 حدود 1377 نفر بود و در سرشماری سال 1355 و بعد از آن جزء مناطق ادغام شده در تهران محسوب شده است جمعیت کنونی خود ده فرحزاد بیش از 10 هزار نفر است .

روستای فرحزاد به دلیل استقرار در مسیر امامزاده داوود از قدیم مورد علاقه و توجه زائران فراوان این امامزاده بوده است . علاوه بر این بقعة قدیمی‌دو زیارتگاه دیگر به نامهای « امامزاده صالح » و « امامزاده ابوطالب » در مجاورت ده فرحزاد قرار دارد که بر ارزش سیاحتی و فرهنگی این روستا افزوده است .

از سال 1371 جاده جدید ماشین رو به امامزاده داوود از طریق جاده کن ، سولقان دائر گردیده و لذا مسیر قدیمی‌فرحزاد ـ امامزاده داوود تا حدود زیادی رونق زیارتی و سیاحتی خود را از دست داده است . همچنین در نتیجه هجوم ساخت و سازهای جدید ، دو بقعة‌ امامزاده صالح و امامزاده ابوطالب نیز در موقعیت نامناسب کالبدی قرار گرفته و از نقش هویت بخش آن کاسته شده است .

با وجود همه اینها ، ده فرحزاد همچنان جاذبه و سابقة تفرجی و تفریحی خود را حفظ کرده است و هنوز به عنوان یکی از محدود گردشگاههای عمومی‌کلانشهر تهران ، دارای کارکرد شهری است ، به ویژه در ایام تابستان که با هجوم اتومبیلها و گردشگران فراوان روبرو می‌باشد .

 

2 ـ 1 ـ شناخت تاریخ منطقه
...
فصل سوم امکانات و محدودیتها
3 ـ 1 ـ امکانات و محدودیتهای طبیعی امکانات
  • سابقه گردشگاهی منطقه و دسترسی آسان و گذرا
  • امکانات ایجاد و توسعه فضاهای سبز و مسیرهای دوچرخه سواری و پیاده روی و کوهنوردی ….
  • امکان حفظ فضای سبز و باغها از طریق خرید از باغداران و اختصاص دادن آنها به کاربریهای تفریحی
  • وجود محدودیتهای طبیعی مثل گسله ها ، فرسایش شدید ، شیب زیاد ، ضریب هرز آب زیاد ، وجود عوامل تخریبی منابع طبیعی ….
  • بر هم خوردن بافت و ترکیب خاک به دلیل ریختن زباله ها و نخاله های ساختمانی و نامناسب شدن آن برای رشد گیاه
  • وجود حداقل 3 ماه کم آب تابستان و احتمال خشک شدن کامل رودخانه
محدودیتها

 


3 ـ 2 ـ  امکانات و محدودیتهای کالبدی امکانات
  • سابقه تاریخی مهم فرحزاد و راسته تجاری آن و مسیر کوهستانی امامزاده داوود و امکان احیاء آن .
  • امکان اتصال منتهی الیه روستا به مسیر کوهستانی امامزاده داوود و ایجاد یک مجموعه گردشگری با کیفیتی به مراتب بهتر از درکه یا دربند .
  • امکان استفاده از دید و منظر متنوع و جذاب و ایجاد فضاهای جمعی
  • توسعه بی رویه شهر و دست اندازی به حریم طبیعی و سیلابی رودخانه
  • فرسودگی بافت ناشی از ترک آن از سوی صاحبان قبلی و جایگزین شدن اقشار تهیدست و عدم تعلق آنها به مکان زندگی
  • فقدان هویت و پیوستگی کالبدی به دلیل وجود فضاهای تعریف نشده و رها شده ، عدم وجود تجهیزات شهری و مبلمان و علائم ، فقدان پیوستگی و سلسله مراتب شبکه ها و ….
  • فقدان شبکه های ارتباطی مناسب و تداخل وظایف سواره و پیاده
  • کمبود فضاهای آموزشی و بهداشتی و ورزشی و … برای ساکنان و فضاهای تفریحی برای گردشگران
محدویتها

 فصل چهارم اهداف کلی و اهداف عملیاتی

فصل پنجم برنامه های پیشنهادی

 

151 ص فایل Word


دانلود با لینک مستقیم


دانلود پروژه بررسی حاشیه نشینی در تهران (اسلام شهر)

تحقیق در مورد بررسی ساختار اجتماعی مناطق حاشیه نشین شهر دزفول

اختصاصی از فی بوو تحقیق در مورد بررسی ساختار اجتماعی مناطق حاشیه نشین شهر دزفول دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد بررسی ساختار اجتماعی مناطق حاشیه نشین شهر دزفول


تحقیق در مورد بررسی ساختار اجتماعی مناطق حاشیه نشین شهر دزفول

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه43

 

فهرست مطالب

 

صفحه

چکیده                                                                     

فصل اول

مقدمه                                          

بیان مسئله                                     

اهمیت وضرورت تحقیق                    

اهداف تحقیق                                

سوال پژوهشی                                

تعریف مغاهیم واصطلاحات               

فصل دوم                                      

چارچوب نظری ودیدگاهها

پیشینه تحقیق

تعاریف ومفاهیم                          

فصل سوم                                         

روش تحقیق                                      

ابزار تحقیق                                

جامعه ونمونه آماری                             

حجم نمونه                                  

شیوه نمونه گیری                            

روش تجزیه وتحلیل                      

فصل چهارم                                  

تجزیه وتحلیل دادها                             

فصل پنجم                                   

ارائه یافته های تحقیق                          

پیشنهادات                                  

منابع ومواخذ                 

 

 

 

 

                                                                    فهرست نمودارها وجداول

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

                                                                         بنام خدا

بررسی ساختار اجتماعی مناطق حاشیه نشین شهردزفول

چکیده: این بررسی به مطالعه و ارزیابی تطبیقی شاخصهای توسعه انسانی شهر- روستا در مناطق حاشیه نشین شهر در

مقایسه با میانگین این شاخصها در سطح استان و کشور در سال 1386 می پردازد.آمارهای پایه ای داده ها مربوط به سال

1385می باشد. جهت امکان مقایسه بهتر، آزمون بررسی ساختار اجتماعی- اقتصادی مناطق حاشیه نشین دزفول طراحی

وبین خانوارهای نمونه اجراء گردید. اعتبار آزمون با کمک فرمول آلفای کرونباخ 62/0: α بدست آمد. نتایج جمع آوری

اسنادی آمارهاومقایسه بانتایج آزمون حاشیه نشینی نشانگرتوسعه نیافتگی وتوزیع نابرابرهزینه- درآمد و دیگر شاخصهای

توسعه انسانی بویژه مولفه های بهداشت و درمان وآموزش است. این نتایج همسویی بالایی با چارچوب نظری پژوهش

(گیدنز، زیمل و مرتون) داشت. مهاجرت در این مناطق بیشتر در ساخت خویشاوندی وبر اثر دافعه اجتماعی- فرهنگی

روستایی بوده است نه دافعه اقتصادی روستایاجاذبه اقتصادی شهرهاآزمون فرضیات پژوهش ترسیم شیب بتای اثرگذاری

متغیرمستقل برمتغیرهای وابسته نمونه،نشانگر تاثیر بالای سواد سرپرست خانوار بیشتر بر سواد دختران و زنان این مناطق

بصورت مثبت و همسو می باشد. در مجموع این بررسی یافته های نوینی در خصوص وضعیت ساختاری مناطق حاشیه

نشین شهر دزفول ارائه داده که در پایان آن  نیز نمودارها و پیشنهاداتی آمده است.

 

واژگان کلیدی: جامعه شناسی شهری،آسیب شناسی اجتماع شهری، مناطق حاشیه نشین دزفول، آمارها وشاخصهای توسعه

پژوهشگر: غلامرضا دانشیار

 

 

 

 

 

 

 

 

 

                                                           فصل اول 

                                            مقدمه وبیان مسئله وموضوع

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

مقدمه:

حاشیه‌نشین


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد بررسی ساختار اجتماعی مناطق حاشیه نشین شهر دزفول

دانلودمقاله زمین شناسی شهر خوسف - حاشیه شرقی رودخانه شاهرود

اختصاصی از فی بوو دانلودمقاله زمین شناسی شهر خوسف - حاشیه شرقی رودخانه شاهرود دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

 

 

توپوگرافی شهر خوسف
شهر خوسف در ارتفاع 1305 متری سطح آزاد دریا قرار دارد. این شهر در حاشیه شرقی رودخانه شاهرود و به موازات آن از شمال شرقی به سمت جنوب غربی کشیده شده است و دارای شیب عمومی به سمت رودخانه می باشد. در نقاط مختلف دارای شیب های متفاوتی است. از سمت شمال شرقی (قسمت نوساز در حاشیه) دارای شیب ملایم در حدود 5/1 درصد و از سمت جنوب غربی در مجاور باغات و مشرق به شاهرود شیب زیاد می شود. در داخل بافت قدیمی که بعنوان محور اصلی شهر شناخته می شود. به موازات شاهرود. خانه ها در دو قسمت محور با شیب تند و به سمت پایین گسترش یافته اند. (توپوگرافی شهر خوسف در شکل های 1 و 2 نمایش داده شده است.)

 

وضعیت منابع آب زیر زمینی شهر خوسف
شرکت سهامی آب منطقه ای از نظر مطالعات آبی شهرستان بیرجند را به سه دشت بیرجند، سربیشه و مختاران تقسیم کرده است و خوسف جزء دشت بیرجند و در خروجی آن قرار دارد.
حوضچه دشت بیرجند در مختصات جغرافیایی بین طول های 58 درجه و 42 دقیقه تا 59 درجه و 45 دقیقه و عرض جغرافیایی33 درجه و 35 دقیقه تا 33 درجه و 7 دقیقه قرار دارد. دشت بیرجند در شمال حوضه آبریز کویر لوت واقع شده و منطقه نسبتاً مرتفعی است که توسط رودخانه شاهرود بطول 108 کیلومتر زهکشی می شود. دشت بیرجند در بخش مشرق توسط رخساره های نئوژن که بصورت تپه های باریکی به موازات ارتفاعات جنوبی را دشت متفاوت است، تقسیم گردیده است. قسمت جنوبی بیرجند و قسمت شمالی را دشت مرک گویند.
دشت بیرجند از حوالی روستای مود تا خوسف بطول 80 کیلومتر و به عرض متوسط 7 کیلومتر به سمت غرب کشیده شده و توسط رسوبات آبرفتی که حاصل فرسایش کوههای باقران است پوشیده شده، در مجاورات روستاهای خراشاد، بیجار، نوفرست و سید آباد ضخامت آبرفت حدود 100 متر می باشد ولی به علت بالا بودن سنگ کف و شیب زیاد آن لایه آبدار تشکیل نشده است. مقاومت سنگ کف در این ناحیه زیاد بوده و از آمیزه های رنگین و سنگهای و لکانیکی و توفهای پالئوژن تشکیل گردیده که در اطراف خوسف رخنمون دارد. در حاشیه ارتفاعات به علت شیب زیاد سنگ کف لایه آبدار تشکیل نگردیده، بطوری که چاههای محصوره در جنوب غربی شمس آباد در عمق کمتر از 100 متر به سنگ کف ( توف و بارشهای سبز رنگ پالئوسن) برخورد نموده با ضخامت حدود 150 متر که توسط رودخانه شاهرود و سر شاخه های آن حمل شده پوشیده شده است. در این قسمت ضخامت لایه اشباع زیاد بوده و مناسب ترین آبخون دشت را تشکیل می دهد. کل حوضه آبریز دشت بیرجند حدود 3155 کیلومتر مربع می باشد که 1045 کیلومتر آنرا دشت و 2110 کیلومتر مربع را ارتفاعات تشکیل می دهند.
حداکثر ارتفاع در کوه بندر واقع در شرق حوضه 2787 متر و حداقل آن 1370 متر در محل خروجی دشت قرار داشته و ارتفاع متوسط حوضه 1800 متر می باشد. این حوضه توسط رودخانه فصلی شاهرود زهکشی می شود.

 

منابع آب
1) آبهای سطحی
رودخانه اصلی دشت، رودخانه شاهرود است که به طول 108 کیلومتر از شرق به طرف غرب کشیده شده است، این رودخانه فصلی است در اغلب سال خشک می باشد و تنها در مواقع سیلابی که مازاد آب سر شاخه ها به آن می ریزد جریان دارد. سیلاب این رودخانه بعلت دانه درشت بودن رسوبات بستر رودخانه، نقش عمده ای در تغذیه سفره آب زیر زمینی دارد. (مقداری از ابتدای این رودخانه را رودخانه بیرجند می گویند. رودخانه شاهرود در خط حوضه آبریز دشت قرار دارد و ارتباط هیدرولیکی آن با سفره تحت الارضی بگونه ای است که سفره، رودخانه را تغذیه می کند, به این شکل که در جهت کاهش نسبت توپوگرافی از شرق به غرب ضخامت لایه اشباع کاهش می یابد و با بالا آمدن سنگ کف در محل این انهار مازاد آب زیر زمینی دشت را تخلیه و در منطقه به مصارف کشاورزی برسد.
مهمترین سر شاخه ها ئیکه از دامنه شمالی سر چشمه می گیرد رودخانه های بشگز، اسفزار، رق، مرک، رود شور ، سربند و رکات می باشد.

 

انهار پنج گانه
انهار پنج گانه خوسف بنامهای جومیان، موسیان، نزشت، کلقند و فدشک در قسمت غربی حوضه آبریز بیرجند در ناحیه خوسف و بستر طبیعی رودخانه شاهرود قرار دارد.
از نهر موسیان با حفر چاه و بوسیله موتور پمپ و خط انتقال, معادل 13 لیتر در ثانیه آب استحصال می گردد. میانگین آبدهی 5 ساله نهر جومیان 22 لیتر و نزشت 19 لیتر و فدشک 18 لیتر در ثانیه منتهی به سال 76 بوده است. در حال حاضر انهار پنجگانه بصورت دو نهر جومیان و فدشک اختصاص به روستاهای جومیان و فدشک دارد و سه نهر موسیان، نزشت، کلقند مربوط به خوسف است که کشاورزی بسیار محدودی با استفاده از آنها صورت می گیرد.
قابل به ذکر است سفره آب زیر زمینی در محل خروجی دشت، حوالی خوسف از ضخامت کم و لایه نازک اشباع برخوردار می باشد. بیرون زدگی کف در محل مقبره ابن حسام خوسفی بیانگر مطلب فوق بوده است و بطور طبیعی به شکل سد زیر زمینی عمل می نماید که به همین علت آبدهی انهار فدشک و کلقند تغییرات و کاهش زیادی نداشته و تقریباً طی چند سال گذشته آبدهی ثابتی داشته است.

 

بهره برداری از آبهای زیر زمینی
در حوضه آبریز دشت بیرجند حدود 90% آب مورد نیاز منطقه توسط چاه, چشمه، قنات، و زهکش و از ذخایر آب زیر زمینی تامین می شود. تا قبل از سال 1335 چاه نقشی در تامین آب منطقه نداشت.
بر پایه آمار برداری از منابع آب زیر زمینی دشت بیرجند در سال 1376 تعداد منابع آب زیر زمینی آن دشت 1005 عدد بوده که توسط آنها معادل 8/128 میلیون متر مکعب در سال از سفره آب زیر زمینی برداشت می گردد.. با توجه به گزارش مطالعات منابع آب زیر زمینی دشت های بیرجند، سر بیشه، مختاران، که در تیر ماه 1380 منتشر شده و توسط شرکت مهندسی مشاور طوس آب انجام گردیده نسبت به بررسی منابع آب زیر زمینی دشت بیرجند که خوسف در خروجی آن قرار دارد، می پردازیم.

 

بهره برداری توسط چاه
در دشت بیرجند غالب بهره برداری را چاهها تشکیل می دهند. از سفره آب زیر زمینی سالانه 1/69 میلیون متر مکعب توسط 278 حلقه چاه بهره برداری می شود که 53 درصد آب قابل استحصال از سفره می باشد. حفر چاههای عمیق در این دشت از سال 1378 به بعد شروع گردیده است.
عمق برخورد به آب زیر زمینی در سال 1378 در دشت بیرجند, عمق سطح آب زیر زمینی در دامنه شمال ارتفاعات کوه باقران و دشت مرک زیاد بوده و در جهت شمال و غرب دشت از عمق سطح آب کاسته می شود. حداکثر عمق آب در دشت (جنوب علی آباد – مهدی آباد) مرک حدود 185 متر و همچنین در جنوب شهر بیرجند در دامنه ارتفاعات بیشتر از 120 متر می باشد و حداقل سطح آب کمتر از 20 متر در نواحی شمالی روستاهای سیوجان مهدیه و همچنین در خروجی دشت (حوالی خوسف) مشاهده می گردد که به طوز کلی شاهد روند کاهش در امتداد شاهرود به طرف خوسف هستیم.بطور کلی سطح آب زیر زمینی در دشت بیرجند ار حداکثر 1620 تا حداقل 1260 متر متغیر است که ازشزق (حوالی نوفرست و ...) به سمت غرب _(بیرجند) سیوجان و در نهایت بطرف جنوب غربی (خوسف) یک روند کاهشی را نشان می دهد.
محل تامین آب شرب شهر خوسف
در حال حاضر آب آشامیدنی شهر خوسف از دو حلقه چاه که در فاصله 17 کیلومتری خوسف قرار دارد، تامین می شود. چاه شماره یک به شماره پروانه بهره بر داری 78/1779 با عمق 92 متر و سطح ایستایی 55 و سطح دینامیکی 68 متر با دبی بالفعل 2/6 لیتر در ثانیه و چاه شماره 2 با عمق 87 متر و سطح ایستایی 5/67 متر و سطح دینامیکی 80 متر با دبی 5 لیتر هم اکنون بصورت شبانه روزی آب شرب شهر خوسف را تامین می کند.
کیفیت آب شرب این دو حلقه چاه بر اساس مطالعاتی که شرکت مهندسی مشاور طوس آب در گزارشات مطالعات منابع آب بیرجند ( در تاریخ آذرماه 1380)انجام داده آن منطقه را به لحاظ کیفیت مناسب جهت آب شرب بیرجند اعلام نمود که این مطلب پس راه اندازی و تحویل گیری شبکه خوسف توسط آب و فاضلاب شهری توسط مردم منطقه کیفیت آب بدلیل شوری مورد اعتراض قرار گرفت. با توجه به نتایج حاصله از آزمایشات شیمیایی نمونه های آب شرب در منابع آب شاخص های سولفات کلرور و سختی کل از حد بالایی نسبت به حداکثر مجاز برخوردار می باشد که عمده دلیل طمم نامطلوب آب (بنا به اظهارات مردمی) می باشد. با توجه به افت آب در سفره زیر زمینی منطقه و نتایج تحلیلی آزمایشات حاکی از روند افزایش شاخص های مذکور می باشد که در آینده نیز با کاهش کیفیت آب روبرو خواهیم بود و همچنین کمیت آب با کاهش قابل ملاحظه ای از بدو تأسیس کنترل داشته و مرتباً در حال کاهش می باشد.
اگر از نوسانات سطح آب زیر زمینی نموداری داشته باشیم تا حدودی حالت سینوسی دارد و برای هر سال آبی ماکزیمم و مینیمم سطح آب زیر زمینی کاملاً مشخص است.
ماکزیمم سطح آب در اکثر سالها در اسفند ماه و بعضاً فروردین و مینیمم سطح آب در شهریور ماه اتفاق افتاده است. این وضعیت تابعی از بارندگی منطقه ای و بهره برداری از آب زیر زمینی می باشد و بر اساس جداول اعداد هیدروگراف دشت بیرجند متوسط افت 14 ساله برابر با 22 سانتیمتر در سال می باشد.

 

کیفیت آب شرب
در دشت بیرجند در دامنه ارتفاعات شمالی بدلایل زمین شناسی و گسترش رسوبات تبخیری نئوژن آب زیر زمینی از کیفیت خوبی برخوردار نبوده و میزان شوری و املاح موجود در آن بیشتر از حد مجاز است. در دشت مراک محدوده شمال شرق و شرقی نیز به دلیل گسترش رطوبات تبخیری نئوژن میزان شوری نسبتاً بالاست و آب زیر زمینی از با کیفیت مطلوبی به لحاظ شرب برخوردار نیست.
در غرب دشت (محدوده تقاب و خوسف) نیز بدلیل نزدیکی به خروجی دشت و همچنین دانه ریز بودن در غرب رسوبات و طی مسافت زیاد آب زیر زمینی، بهره برداری زیاد به ویژه در محدوده تقاب، میزان املاح موجود در آب زیر زمینی بالا بوده در این نواحی نیز آب زیر زمینی از کیفیت خوب به لحاظ شرب برخوردار نیست در نواحی جنوب دشت دار دامنه کوه باقران بعلت تغذیه ارتفاعات به وجود مخروط افکنه های مناسب دارای آب زیر زمینی مطلوب به لحاظ مصارف شرب می باشد.
ناحیه مطالعه شده در این نقشه در شرق ایران، استان خراسان و غرب شهرستان بیرجند واقع شده است و نقشه های مجاور آن عبارتند از قائن، بیرجند، سرچاه شور و سه چنگی به ترتیب در شمال، شرق، جنوب و غرب. این منطقه بلحاظ قرارگیری در بخش شمالی لوت مرکزی شرائط خاص آب و هوایی خشک و کویری آن ناحیه را به ارث برده است.
در این منطقه رخنمونهای گسترده سنگهای رسوبی از کرتاسه پسین تا اوائل ترشیری و نیز سنگهای آتشفشانی سئوزوئیک وجود دارد.
شهر خوسف (مرکز بخش و دارای بیشترین جمعیت) در حدود 35 کیلومتری غرب شهرستان بیرجند واقع شده و راه وصول به آن از طریق بزرگراه های تهران- مشهد و مشهد- بیرجند است. بقیه نقاط منطقه دارای جمعیتی پراکنده در معدودی روستا و دهکده کوچک است. پرورش شتر، بز و کشاورزی کوچک مقیاس، عمده اشتغال منطقه به شمار می آیند. خشکی زیاد و تغییرات شدید درجه حرارت در شبانه روز و فصول مختلف سال از مشخصات آب و هوایی منطقه است. نواحی مرتفع و رشته کوهها در بخش شمالی و شمال شرقی قرار گرفته است و دیگر نقاط، تپه و ماهورهای نامنظم و دشت های آبرفتی محصور شده بین آنها، پستی و بلندیهای منطقه را تشکیل داده اند که در میان آنها مقادیری سنگهای آتشفشانی منفرد، پراکنده و مرتفع تر ممک است دیده شوند. ارتفاع منطقه مابین 2235 متر در بلندترین قله کوه کرونک تا 1042 متر در دشتهای جنوب غربی متغیر است. رودهایی نظیر رودخانه بیرجند، شاهرود، رود شور و رودخانه گاریجگان که غالبا شور هستند تنها در مسافات کوتاهی از طول مسیرشان دارای مختصری آب دائمی در سرتاسر سال هستند.
خلاصه واحدهای سنگی
قدیمی ترین سنگهای رخنموده در این منطقه به سن پالئوزوئیک بالایی می باشد و منحصر به تکه های خرد شده و گسله ای از پلاتفرم موجود در نواحی مرکزی ایران است که به شکل یک تاقدیس در مرز شمال غربی نقشه به شرح ذیل ظاهر شده است.

 

Cs: سازند سر در (کربونیفر)
ضخامتی در حدود 30 تا40 متر از شیلهای آهکی قرمز- خاکستری با درون لایه های نازک سنگ آهک ماسه ای در شمال غرب ناحیه شناخته شده است که با سازند سر در (کربونیفر) در رشته کوههای شتری مطابقت داده شده اند. این واحد با دگرشیبی فرسایشی و توسط سازند جمال (پرمین) پوشیده است. همچنین معدودی بازپای (براکیوپود) تغییر شکل یافته غیرقابل تشخیص در طبقات آهکی مربوطه دیده شده اند.

 

Pj: سازند جمال (پرمین)
در شمال غرب نقشه رخنمونی از سنگهای شبیه به این سازند وجود دارد که به سازند جمال نسبت داده شده اند. ضخامت این واحد 150 تا 200 متر بوده و مشتمل بر سنگ آهکهای به رنگ خاکستری تیره، سنگ آهکهای رسی و مختصری درون لایه های آهکی شیلی می باشد و 60 تا 70 متر فوقانی روشن تر و دولومیتی هستند.
بعضی افقها حاوی فوزولینید، مرجان و محدودی تکه های صدف بازوپا هستند. گرچه بر حسب نمونه های مربوطه و بر اساس جنسهای فراوان موجود در آنها سن مسکوین (منتسب به بخش بالایی سازند سر در) توسط پرتوآذر تشخیص داده شده است و لیکن رخساره سنگ شناسی آنها هیچ گونه شباهتی با سازند سردر، موجود در دیگر نقاط ایران نشان نمی دهد.

 

TRs: سازند سرخ شیل (تریاس پیشین)
در شرق توالی سنگهای پالئوزوئیک، شیلهای خیلی نازک آهکی و مختصری سنگ آهک رسی نازک لایه بضخامت 100 تا 120 متر یافت شده است که شبیه به سازند سرخ شیل در رشته کوههای شتری بوده و در اینجا نیز به طور هم شیب توسط دولومیت شتری پوشیده شده اند.

 

TRsh: سازند شتری (تریاس میانی)
در شمال غرب ناحیه ضخامتی در حدود 150 تا 200 متر از دولومیتهای قهوه ای- قرمز ضخیم لایه تا توده ای منتسب به این سازند به شکل یک ساختمان مرتفع و مشخص ظاهر شده است که بر روی سازند سرخ شیل قرار گرفته و به سمت شمال تا نواحی جنوبی نقشه قائن گسترش دارند.
تاکنون در سرتاسر منطقه رسوبات جوانتر از تریاس میانی تا کرتاسه پسین و نهشته های شبیه فلیش آن که در ذیل شرح داده می شوند، مشاهده نشده است.

 

K2fl: رسوبات شبیه فلیش:
توالیهایی از رخساره شبیه فلیش مشتمل بر تناوب مارنهای سفید و سبز- خاکستری با ماسه سنگهای آهکی دارای ساختهای رسوبی اولیه ناشی از جریان آب (سوله مارک) و شیلها و ماسه سنگهای ورقه ای مربوطه در بخش شمال غربی نقشه ظاهر می گردد و گرچه کمربند باریکی از آنها در شمال شرق نقشه نیز برخورد شده است و لیکن رخنمودهای گسترده این سنگها به سمت شمال و در قسمتهای جنوبی نقشه قائن واقع شده است.
نمونه های جمع آوری شده از نقاطی چند، دارای گونه هایی از گلوبوترونکانا و اربیتوئیدس و سیدرولایتس و غیره بوده اند که دلالت بر سن کامپانین- ماستریشتین دارند.

 

K2Ps: ماسه سنگ
ضخامتی در حدود چند ده متر تا حداکثر 100-80 متر از طبقات ماسه سنگهای آهکی غالباً قرمز و گاهی مواقع سبز- خاکستری ممکن است در نقاط متعددی در قسمت بالایی واحد K2fl دیده شود. این طبقات در بعضی افقها گراوال دار و یا میکروکنگلومرائی هستند. ضخامت این واحد متغیر بوده و بطور جانبی ممکن است تبدیل به واحد K2Pl گردد. ظاهراً سنی جوانتر از کرتاسه برای قسمتهای بالایی این واحد محتمل است.

 


K2Pl: سنگ آهک
این واحد ممکن است نتیجه تغییرات جانبی قسمتهای بالایی K2fl بوده و از سنگ آهک نازک لایه تشکیل شده است. به لحاظ وجود تکه هایی از آلگ در یک نمونه از آنها که از شش کیلومتر شمال غرب بوکی تهیه گردیده، حدس زده شده است که قسمتهای فوقانی این واحد سنگی به سن پالئوسن باشد.

 

Pc: کنگلومرا
در هسته تاقدیس کوه کمر چارچینگ در حدود 18 متر از این کنگلومرا دیده می شود که دارای عناصر آتشفشانی ناچیزی بوده و با دگر شیبی فرسایشی بر روی ماسه سنگهای واحد K2Ps قرار گرفته است. مارنها و سنگ آهک های به سن پالئوسن (P1m) این کنگلومرا را می پوشانند.

 

P1m: مارن تحتانی
استثنائا در هسته ناقدیس کوه کمر چارچینگ ضخامتی در حدود 120 متر از این مارنها، به ندرت همراه با درون لایه های آهکی، در زیر سنگ آهکهای پالئوسن (Pl) تشخیص داده شده است که به روش دیرینه شناسی تعیین سن گردیده اند.

 

Pl: سنگ آهک ریفی
سنگ آهکهای تا حدودی ریفی به رنگ روشن ضخیم لایه یا توده ای شکل به سن پالئوسن در نواحی شرقی دهکده های قیصار تا مرقوک مضاعف بر چند ساختمان گنبدی شکل ریفی مشخص، ظاهر گردیده اند. بعلاوه، رخنمونهای پراکنده و منفردی از سنگ آهکهای مزبور نیز در چند نقطه دیگر با ضخامتی در حدود 70 تا 90 متر قابل مشاهده است.

 

P2m: مارن فوقانی
ضخامتی در حدود 30 متر از مارنهای سبز بر روی سنگ آهکهای بسن پالئوسن (Pl) در دو کیلومتری شرق تا جنوب شرق دهکده کرونک مشاهده شده است.
نمونه های فراوان جمع آوری شده در نقاط متعددی از رسوبات مربوط به واحدهای Pl , Pm1 دارای مجموعه های فسیلی خوب و گونه های شاخص به سن پالئوسن از قبیل دیستی کوپلاکسن، میکلانه آ، گلوبوروتالیا، داسی کلاداسه آ و غیره بوده است.

 

E1c: کنگلومرا
این واحد به ضخامت تا 30 متر دیده شده و مشتمل است بر کنگلومرای قرمز هتروژن و پلی ژن که استثنائا در چند صد متر غرب برایمان به ضخامت تا 150 متر نیز می رسد. این واحد با دگر شیبی فرسایشی، واحدهای سنگی گوناگونی از قبیل Es , PEfl , Pl , Pm2 را می پوشاند.

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله 24   صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید

 


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله زمین شناسی شهر خوسف - حاشیه شرقی رودخانه شاهرود

دانلود مقاله به حاشیه رفتن دین و نگاه ابزاری به اخلاق پیامدی جز افزایش جرم و جنایت ندارد

اختصاصی از فی بوو دانلود مقاله به حاشیه رفتن دین و نگاه ابزاری به اخلاق پیامدی جز افزایش جرم و جنایت ندارد دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

شاید نظریه ‌پردازان غربی و تئوریسینهای لیبرالیس گمان نمی‌بردند که ایدئولوژی آنها نیز مانند مارکسیسم به این زودی موزه ‌ای و کتابخانه‌ای شود. ایدئولوژی جهان سرمای ه‌داری گمان می‌کرد که با استواری بر پایه‌های اومانیسم، سکولاریسم و مدرنیسم می‌تواند سلطنت بی‌گزند و پایداری بر جوامع بشری پیدا کند. اما این خام‌اندیشی بر اثر غفلت از شناخت درست در مورد انسان، آفرینش، و خدا بوجود آمد و به جرأت می‌توان مدعی شد که اگر نوزایی معاصر در جهان اسلام نبود، می‌رفت که جهان را در ورطة هلاکت و نابودی افکند.
اکنون که مدرنیسم سکولار، درگیر چالش‌های درونی بسیار است، با طرح پروژة جهانی‌شدن سعی دارد کل جامعة بشری را هم در پارادوکسهای گرداب ‌گونة خود فرو برد. در این میان وجدان بیدار بشریت روز به روز به سمت دین و معنویت اقبال می‌کند و بعد از سرخوردگی از ایدئولوژی‌ های معوج‌ چپ و راست، اکنون پاسخ نیازهای روحی، جسمی، اجتماعی، سیاسی و فلسفی خود را از دین تمنـّا می‌کند.

 

مقدمه
مبحث چگونگی تعامل دین با تمدن جدید هنگامی مطرح می‌شود که انسان امروزی سرمست از پیشرفتهای سریع علمی و تکنولوژیک، با شتاب به سوی دنیایی که خود ترسیم کرده پیش می‌رود و در این مسیر با احساس بی نیازی به دین، اندیشه اومانیسم را محور حرکت خویش قرار داده است. با وجود این ، در گفتار حاضر اساسا قصد تخطئه علم و انکار پیشرفتهای به دست آمده از آن را نداریم. همچنین معتقدیم بشر در آینده به دست آوردهای علمی سودمند فراوانی دست خواهد یافت که امروزه تصور آن نیز برای ما ممکن نیست. بنابراین مقصود و نیت اصلی ما از ارائه بحث دین و دنیای متجدد طرح این پرسش است که اولا: بشر با این سرعت به کجا می‌رود و در این مسیر با چه چالشهایی مواجه خواهد شد و آیا علم و تکنولوژی قادر به رفع چالشهای مزبور می‌باشد؟ ثانیا: نقش دین در رفع نیازهای انسان معاصر، چیست؟ به عبارت دیگر سخن از معناداری زندگی و بررسی چالشهای دنیای متجدد و کارکردهای دین در جهان معاصر، موضوع اصلی مقاله حاضر را تشکیل می‌دهد.
الف- چالشهای دنیای متجدد
1- آینده مبهم : بحث خود را از این پرسش آغاز می‌کنیم که بشر در نهایت مسیری که قرار دارد به کجا خواهد رسید؟ شاید تاکنون برخی فیلمهای هالیوودی را که تلاش می‌کنند سرانجام بشر امروزی را نشان دهند دیده ‌اید؛ هرچند ممکن است در نگاه اول، تعدادی از آنها مضحک به نظر برسند اما تفکری در آنها نهفته است که چه بسا تهیه کنندگان این گونه فیلمها نیز به آن آگاه نباشند.
چنین برنامه‌هایی سعی دارند شوربختی بشر را در اوج پیشرفتهای علمی و تکنولوژیکی نشان دهند. انسان نوین به یک ربات با برنامه‌ای خاص تبدیل شده که هر لحظه از روح و طبیعت انسانی خود بیشتر فاصله می‌گیرد. متاسفانه با وجود پیشرفت اعجاب آور علوم، معرفت و شناخت نه تنها رشد نکرده، بلکه از هرگونه ترقی جزئی نیز باز مانده است. اومانیسم عریان جدید حتی کارکرد اصلی فلسفه را تغیییر داده و آن را به خدمت خود درآورده است. به همین دلیل دیگر قادر به درک رازهایی که در پیش و پس اعمالمان نهفته است، نیستیم و باید سوگمندانه مرگ فلسفه را باور کنیم.
وضعیت بشر امروزی مانند کسی است که بدون اطلاع از جهت حرکت رودخانه به داخل آن می‌پرد و خود را به جریان آب می‌سپارد. این گونه افراد در واقع هیچ نقشی در هدایت خود نداشته و غوطه‌ور در وضع بی ‌خبری سرانجام متوجه می‌شوند که دیگر دیر شده و در لبه پرتگاه نیستی قرار دارند. آیا تا به حال از خود سوال کرده‌ایم، چرا باید درون این رودخانه پرید و به سوی ناکجاآباد حرکت کرد؟ فرض کنید پایان حرکت بشر امروزین، دست یابی به حداکثر رفاه و قدرت است. در این بین ارائه یک نمونه بسیار راهگشا خواهد بود. از جهت پیشرفتهای دنیوی، آمریکا در مقایسه با اروپا، مانند شهری در برابر روستا است. اما در همین آمریکایی که زندگی در آن رویای بسیاری از جوانان است و برای اقامت در آنجا گاه سالها رنج و حقارت را تحمل می‌کنند، با وجود آن که کمتر از پنج درصد جمعیت جهان را در خود جای داده بیش از پنجاه درصد کوکائین جهان مصرف می‌شود. معادل ارزش بودجه دفاع ملی آمریکا که به میلیاردها دلار می‌رسد مشروبات الکلی خریداری می‌گردد. سالانه پانزده میلیون آمریکایی به افسردگی مبتلا گشته و بیش از پانصد میلیون دلار صرف خرید داروهای ضد افسردگی می‌شود. (1)
بسیاری از جوانان این کشور با احساس پوچی و بی هدفی دست به خودکشی می‌زنند. مطالعات و پژوهشهای جدید در آمریکا نشان می‌دهد که مسائل و مشکلات اصلی جامعه مانند؛ فقر، جنایت، نا‌‌امنی و خشونت با تقلیل و نزول جایگاه خانواده، انجمنهای محلی، مراکز عبادت و کلیساها و بی‌علاقگی افراد به مشارکت در این گونه اجتماعات مرتبط می‌باشد. جالب اینجاست که از خود مردم آمریکا نیز ریشه این مسایل، نه مشکلات مادی، بلکه مسایل معنوی و اخلاقی می‌باشد. (2)
اما براستی چرا پیشرفتهای بشر او را به آسودگی خاطر و فراغ خیال نرسانده و هر روز بر ترس و اضطرابش افزوده می‌شود؟ حتی شادیها و لذتهای کوتاه و ناپایدار نیز او را نسبت به سرنوشت نهایی خود نگران ‌تر ساخته است. حداقل نتیجه‌ای که از این وضعیت گرفته می‌شود این است که امروز بشر، محتاج راه جدیدی است که به نگرانیهای او پایان داده و به استمرار زندگی او معنا دهد.
2. دموکراسی بی هدف : بی‌تردید دموکراسی یکی از بنیانهای اصلی زندگی اجتماعی غرب را شکل می‌دهد. دموکراسی در یک تعریف کلی عبارت است از: حکومت مردم، توسط مردم، برای مردم، توسط همه و برای همه. (3) همچنین دموکراسی را حق برابر کلیه اعضای جامعه جهت شرکت در تصمیم ‌گیریها نیز می‌نامند(4) . دموکراسی به قدری برای غرب اهمیت دارد که برای صدور آن به سایر کشورها- که به زعم غرب فاقد دموکراسی هستند- خشونت نیز مجاز دانسته شده است. ممکن است برخی معتقد باشند، دموکراسی مقبول ‌ترین نظام حکومتی در شرایط کنونی است اما براستی دموکراسی تا چه میزان در تحقق آرمانهای خود موفق بوده است؟ آیا مدلهای مختلف دموکراسی قادر به مشارکت عموم طبقات اجتماعی در تصمیمات سیاسی، اقتصادی و.. هستند؟ آیا این اکثریت است که همواره حکومت را به دست می‌گیرد یا اقلیت نیز در شکلی از دموکراسی قادر به کسب قدرت می‌باشد؟ نمونه بارز این پرسش انتخاب جرج دبلیو بوش به ریاست جمهوری آمریکا با رای دادگاه و بدون برخورداری از اکثریت آراء مردم می‌باشد. لذا باید پذیرفت که انسانها دقیقا در جاده ‌ای خطرناک قرار دارند که فقط با یک اشتباه به دامان دیکتاتوری و یا یک نظام تمامیت خواه در خواهند غلتید(5) . حال اگر این اکثریت است که براساس دموکراسی صاحب حق می شوند، پس حق این اقلیت چگونه رعایت خواهد شد؟ آیا دموکراسی جهت تامین حقوق اقلیت ناکام فکری کرده است؟ از سوی دیگر ، تا چه میزان مردم در انتخاب خود آزاد و مستقلند؟ آیا صاحبان قدرت و ثروت با بهره برداری از امکانات تبلیغی حق یک انتخاب آزاد و مستقل را برای مردم محفوظ می‌دارند؟ چه تضمینی وجود دارد که قدرت حاکمه از صلاحیتهای کافی برای حکومت برخوردار باشد؟
نتایج یک سنجش ملی در آمریکا در سال 1996 نشان داد که فقط 35 درصد از شهروندان این کشور معتقدند که می ‌توان به افرادی غیر ازخود در جامعه اعتماد داشت(6) . آرنولد توین بی در رابطه دموکراسی و شایسته سالاری می‌گوید:« دولت قانونی، کسانی را می‌پروراند که سیاست را پیشه خود قرار داده و در هنر ترغیب رای دهندگان برای رساندن آنان به قدرت و حفظ آنان در موضع قدرت به صورت اشخاصی حرفه‌ای در می‌آیند. اِعمال این هنر حرفه‌ای، سیاستمداران را قادر می‌سازد که در انتخابات پیروز شوند… انتخاب کنندگان آنان را انتخاب می‌کنند و با این حال از آنها متنفرند. بی اعتبار شدن سیاستمداران، نظام سیاسی قانونی را بی اعتبار می‌سازد؛ نظامی را که باعث می‌شود سیاستمداران از طریق اشتباه انتخاب ‌کنندگان، به مدیریت جایگاهی که لایق آن نیستند انتخاب شوند» (7) ‌ . پرسشهای مختلف دیگری نیز درباره مشروعیت دموکراسی وجود دارد که غرب تاکنون از پاسخ به آن عاجز بوده و از این طریق چالش بزرگی در برابر دنیای متجدد ایجاد شده است. اما آیا می‌توان نظام جدیدی را جایگزین دموکراسی نمود که از عیوب آن مبرا باشد؟ به نظر ما پاسخ به این پرسش مثبت است و در بخشهای بعدی این گفتار تلاش می‌کنیم به این موضوع بپردازیم.
3- بی‌عدالتی : وجود فاصله طبقاتی و مسئله فقر از بحثهای بسیار مهم در غرب به شمار می‌رود. اعلام آمار افراد بی‌خانمان در کشورهای اروپایی حتی مناظر زیبای توریستی غرب را نیز تحت تاثیر قرار داده است. در حالی که بخش قابل توجهی از جمعیت جهان از سوء تغذیه و گرسنگی در رنج می‌باشند، سالانه چندین میلیارد دلار صرف درمان بیماری چاقی در غرب می‌شود. در هر ثانیه حدود پانزده هزار دلار جهت تولید سلاح در آمریکا خرج می‌شود و شرکتهای تولید کننده انواع سلاح از طریق جنگهای متمدنانه‌ای که اغلب، یک طرف پیدا یا پنهان آن کشورهای غربی هستند، هر روز متمولتر می‌شوند. فضای لیبرالیسم و سوسیالیسم اقتصادی در غرب معاصر، اساسا اجازه ظهور و بروز عدالت را نمی‌دهد. نظامهای تامین اجتماعی نیز عمدتا برای آرام کردن کسانی است که به وسیله سرمایه‌داران غربی از حق طبیعی خود محروم شده‌اند. نظام سرمایه داری با ترویج مصرف گرایی و تجمل طلبی، فرصت رشد اقتصادی را از اکثریت جامعه سلب می‌کند. این وضعیت مرزهای بی عدالتی را در پروژه جهانی شدن گسترش می‌دهد و در نتیجه کشورهای توسعه نیافته برای همیشه قربانی منافع پایان ناپذیر کشورهای توسعه یافته باقی خواهند ماند. گشوده شدن بازارهای داخلی به روی تولیدات جهانی و فقدان رقابت قدرت علمی و تکنولوژیکی با کالاهای غربی، بازارهای داخلی کشورهای توسعه نیافته را از کالاهای ملی تهی خواهد کرد و دیگر چیزی به نام اقتصاد ملی، خودکفایی و استقلال معنا نخواهد داشت. در چنین وضعیتی، چه در کشورهای غربی و چه در کل جهان تنها یک اقلیت خوش شانس از ثروت و قدرت برخوردار بوده و سایرین به سوی مقصدی می دوند که هیچگاه به آن نخواهند رسید. از آنجا که عدالت همواره توام با آزادی امکان تنفس می‌یابد، این مفهوم نیز در دنیای متجدد با پرسشهای بسیاری مواجهه گشته است. در سالهای اخیر محدود سازی شدید آزادی مطبوعات و رسانه‌ها و برنامه‌ ریزی به منظور جهت دهی به افکار عمومی در غرب به ویژه پس از حادثه یازده سپتامبر، استمرار تبعیضهای نژادی، قومی، مذهبی و اعمال خشونت علیه رنگین پوستان به کرات مشاهده می‌شود.
4- جرم، جنایت و فحشا: در حالی که آمار جرم، جنایت و فحشا به ویژه در میان نسل جوان در جوامع توسعه یافته، بسیار بالاست، حرکت کور انسان معاصربه سوی ناکجاآباد، افزایش آمارهای مورد اشاره را طبیعی جلوه می‌دهد. به حاشیه رفتن دین و نگاه ابزاری به اخلاق پیامدی جز افزایش جرم و جنایت ندارد. همچنین وجود فحشا را نیز باید نتیجه طبیعی نگاه اومانیستی به جهان دانست.« زندگی برای لذت بیشر» پیام اصلی دنیای متجدد است. کسب لذت بیشتر نیز با تنوع و جذابیت بخشیدن به لذایذ دنیوی حاصل می‌شود. سود سرسام آور سایتهای اینترنتی و شبکه‌های تولید و توزیع فیلمها و تصاویر مستهجن، نشان از بحرانی است که حاصلی جز سقوط و نابودی بشریت ندارد. فحشا نیز مانند مواد مخدر انسان را تنها به لذتی موقت می‌رساند که رنج پس از آن، نابسامانیهای روحی فراوانی برای انسان متجدد به بار می‌آورد. فحشا در بستر بی بندوباری و فقدان عفاف در جامعه رشد کرده و ریشه خانواده را که ستون اصلی هر جامعه‌ای است می‌خشکاند. امروزه آمار روز افزون فرزندان بی سرپرست محصول طلاق و فحشا ، شیوع بیماریهای مهلک نظیر ایدز، ناراحتیهای روانی ناشی از ارتباطات نامشروع و دهها معضل دیگر دنیای متجدد را با چالشهای جدی مواجه ساخته است.
5- خشونت و تروریسم: بی‌ترید باید پذیرفت که قرن اخیر، از جهت آمار کشتار انسانها یکی از خشن‌ ترین قرون تاریخ بوده است. بزرگ ‌ترین جنگهای قرن گذشته در غرب رخ داده و یا چنانکه گذشت یک طرف پیدا یا پنهان آن غرب بوده است. رقابت تسلیحاتی و تولید انبوه سلاحهای هسته‌ای، شیمیایی و کشتار جمعی همگی با پیشرفت علمی و با تکیه بر اندیشه دنیای متجدد انجام پذیرفته است. از سوی دیگر، باید غرب را کانون تولید و رشد تروریسم در اشکال مختلف آن دانست. رژیم صهیونیستی که کاملا مخلوق غرب شمرده می‌شود، مظهر واقعی تروریسم دولتی در جهان است و با حمایتهای بی دریغ غرب به ویژه آمریکا، به جنایات خود در سرزمین اشغالی فلسطین ادامه می‌دهد. تجاوز رژیم بعثی عراق با حمایت تبلیغی، مالی و تسلیحاتی مستقیم غرب به ایران و سپس بروز جنگهای اخیر خلیج فارس که به درستی جنگ نفت نامیده می‌شود و نیز جنگ افغانستان، همگی محصول تفکر حاکم بر دنیای متجدد است. افشای ماهیت حادثه یازده سپتامبر که هنوز در هاله‌ای از ابهام قرارد دارد و نیز فجایع به بار آمده در افغانستان و عراق نظیر اعمال شکنجه‌های وحشتناک از سوی مدعیان حفظ حقوق بشر، حیثیت غرب را به شدت مخدوش ساخته است. این نگرانی زمانی شدت خواهد یافت که پیوند پیشرفتهای کشورهای توسعه یافته به ویژه در تکنولوژی زیستی و الکترومکانیک با رشد اقتصادی، موجب تولید سلاحهای جدید کشتار جمعی و توسعه خشونت در جهان گردد.
6- محیط زیست : از چند دهه قبل، مسئله آلودگی و نابودی محیط زیست به ابعاد نگران کننده ‌ای رسیده است. هم اکنون بشر با تهدید جدیدی مواجه شده که مبنای آن حرص و طمع موجود در اندیشه‌های اومانیستی می‌باشد. باید گفت که نامهربانی با طبیعت از یک طرز تفکر ویژه سرچشمه می‌گیرد و صرفا مسئله‌ای اتفاقی نیست. آلودگیهای صنعتی و شیمیایی و نیز نابودی منابع طبیعی، خطری است که سلامتی و بقای انسان را تهدید می‌کند. به کار بردن سلاحهای کشتار جمعی جدید در برخی از مناطق جهان، علاوه بر مرگ هزاران انسان، تهدیدی جدی حیات طبیعی و سلامتی نسلهای آتی را نیز در پی خواهد داشت. وجود انبارهای عظیم سلاحهای هسته‌ای و شیمیایی در کنار آلودگی هایی که باید از آن به ثمره تکنولوژی مدرن تعبیر کرد، همگی محصول دنیای متجدد است که به صورت شرم آوری دامنگیر حیات تمام جامعه بشری شده است.
7- خروج پیشرفت علم و تکنولوژی از چارچوبهای اخلاقی: زمانی که دین و اخلاق از جوامع انسانی رخت بندد، همواره خطر سوء استفاده از علم و تکنولوژی وجود خواهد داشت. برخی پیشرفتهای تکنولوژیک که برای دهه‌های آتی پیش بینی شده‌اند قدرت متنابهی را به صاحبانشان می‌دهند که امکان هرگونه سوء استفاده از آنها متصور است. تکنولوژی زیستی به رغم فواید بسیار زیادی که برای بشر ایجاد کرده، ممکن است پیامدهای شومی را نیز در پی داشته باشد. از آن جمله می‌توان به مواردی نظیر تولید تجهیزات کشنده‌ و پیچیده‌ یا تغییر رفتار بشری از طریق مهندسی ژنتیک اشاره کرد. (8) همچنین پیش بینی می‌شود میکرو الکترومکانیک، با یک نوآوری اساسی، امکان تولید ابزار و وسایل را با بهره‌ گیری از روشهای تولید مولکولی و با تقلید از آفرینش انسان فراهم خواهد ساخت (9) . موارد فوق در عین ایجاد تحول در زندگی بشر، در صورت سوء استفاده فاجعه بار خواهند بود.
ب- کارکردهای دین در دنیای معاصر:
1- یکی از پاسخهای مهم دین به بشر، تبیین هدف زندگی می‌باشد. در طول تاریخ، آدمی همواره با پرسش از هدف زندگی مواجه بوده و پاسخ به این پرسش نقش تعیین کننده ‌ای در جهت‌ یابی زندگی فردی و اجتماعی او داشته است. در واقع می‌توان گفت مسیر دین و تجدد را همین پاسخ مهم از یکدیگر جدا ساخته است. علاوه بر این بررسی مسئله کشف هدف زندگی با رسالت انبیای الهی و غایت خلقت انسان نیز پیوند دارد. استاد شهید مطهری در این باره می‌گوید:« این مسئله به این که انسان چه موجودی است و چه استعدادهایی در او نهفته است باز می‌گردد. به عبارت دیگر، چون بحث را از جنبه اسلامی انجام می‌دهیم، نه عقلی وفلسفی، باید ببینیم اسلام چه بینشی درباره انسان دارد و انسانی که اسلام می‌شناسد، استعداد چه کمالاتی را دارد که برای آنها آفریده شده است… مطلبی که مورد اتفاق همه است این است که انبیاء برای دستگیری انسان و برای کمک به انسان آمده‌اند. در واقع یک نوع خلأ و نقص در زندگی هست که انسان فردی و حتی انسان اجتماعی با نیروی افرد عادی دیگر نمی‌تواند آن را پر کند و تنها به کمک وحی است که انسان می‌تواند به سوی یک سلسله کمالات حرکت کند» (10) . تفاوت اصلی جهان بینی اسلامی با نگرش اومانیستی در این موضوع نهفته که یکی ایمان به خدا و وحی را محور زندگی و تکامل فردی و اجتماعی قلمداد می‌کند و دیگری انسان را در جایگاه خدا می‌نشاند و نقش خالق هستی و هدایت الهی به واسطه انبیاء را نادیده می‌گیرد. از سوی یکی، سعادت انسان در اوج قدرت و لذت در دنیاست و دیگری سعادت انسان را قرار گرفتن در مسیر کمال وجودی او می‌داند. انسان متجدد، این موجود ضعیف که هنوز هزاران معمای خلقت را برای خود حل نکرده و هرچه پیش می رود بر جهل او افزوده می‌گردد، قادر به ایجاد آرامش در زندگی خود نیست، چراکه مسیر حرکت او خلاف مسیر کمال وجودی انسان است که از طریق انبیاء الهی و وحی تبیین گردیده است.
نگرش اسلامی به هستی، خلقت و انسان، یک نگرش پویا و پیش برنده است و می‌تواند زندگی انسان را در دنیا به سامان رسانده و به پرسشهای بی شمار او درباره دنیا، مرگ و زندگی پس از مرگ پاسخ دهد و او را به لذت و آرامشی پایدار برساند. ما از این نگرش به جهان بینی توحیدی تعبیر می‌کنیم که قدرت ایجاد تحول در زندگی انسان را نیز داراست. جهان بینی توحیدی یعنی درک این نکته که جهان از یک مشیت حکیمانه پدید آمده و نظام هستی براساس وجود خیر و رحمت و رسانیدن موجودات به کمالات استوار است. جهان بینی توحیدی، یعنی جهان« یک قطبی» و « تک محوری» که از ماهیت از اویی(انالله) و « به سوی اویی» ( انا الیه راجعون) برخوردار است (11‌) .

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله 25   صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله به حاشیه رفتن دین و نگاه ابزاری به اخلاق پیامدی جز افزایش جرم و جنایت ندارد

دانلود مقاله ایران در حاشیه توسعه نایافتگی و پاسخ های ایرانی

اختصاصی از فی بوو دانلود مقاله ایران در حاشیه توسعه نایافتگی و پاسخ های ایرانی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

از لابه لای این همه قیل و قال تاریخی، آن چه اهمیت فراوان دارد و نمی توان از ذکر آن پرهیز کرد، نقشی است که اسلاف لایه هایی از روشنفکران ایران (به تعبیر خودشان روشنفکران دینی) در شکست مشروطه و ابتر ماندن فرآیند توسعه و مدرنیزاسیون در ایران ایفا کردند. به باور من اهمیت این انسان های دوزیست در سترون کردن جنبش های تحول خواه و نوجوی وطنی، به مراتب از مهندسان مسلمان جوانی که نیکفر تصویر کرده است، بیشتر است ...
اخبار روز: http://www.iran-chabar.de/
سه‌شنبه ۴ بهمن ۱٣٨۴ - ۲۴ ژانویه ۲۰۰۶

 

در مفهوم توسعه
در انگاره ی سیستم ها، فرآیند توسعه با تفکیک و تمایز زیرسیستم ها و نیز خودبسندگی در آن ها تعریف و مشخص می شود. به عبارت دیگر، توسعه فرآیندی است که چنانچه در تقدیر تاریخی جامعه ای بگنجد، می تواند به تفکیک و تمایز پهنه های مختلف جامعه (هم چون پهنه ی قدرت، فرهنگ، هنر، ورزش، اقتصاد، دین، دانش، ... و دست آخر پهنه ی زندگی فردی) و نیز استقلال آن ها بینجامد. در این چشم انداز، توسعه مفهومی مثبت و مدرن است که از طریق تولید و انباشت اطلاعات (عقلانیت تکنولوژیک و عقلانیت دمکراتیک) عمل می کند و می تواند از طریق تحول در سیستم (ارگانیزه شدن، خودبسندگی و مینیاتوریزه شدن)، به پیشرفت و کارآمدتر شدن آن کمک کند.
برخی توسعه را به درون زا و برون زا تقسیم کرده اند و به نظر، منظورشان این است که در توسعه ی درون زا فرآیند توسعه در و از درون خود جامعه شروع می شود، و چنان چه غیر از این باشد، توسعه برون زا خواهد بود. در تکمیل این ادعا به مدل هایی هم چون کره ی جنوبی، تایوان و هنگ کنگ به عنوان نمونه هایی از فرآیند توسعه ی برون زا و به مدل هایی چون امریکا، انگلیس و هند به عنوان نمونه هایی از توسعه ی درون زا اشاره می شود.
اما در عین حال می توانیم توسعه را به توسعه ی فعال یا پیشرو و توسعه ی غیر فعال یا پس رو نیز تقسیم کنیم. در این ترمینولوژی، منظورمان از توسعه ی پیشرو آن است که فرآیند توسعه بدون وجود یک، یا چند "دیگری" توسعه یافته (الگو) در حال تجربه است، در حالی که در توسعه ی پس رو، یک یا چند دیگری توسعه یافته وجود دارد. مدل هایی چون امریکا و اروپا نمونه های از توسعه ی پیش رو هستند و مدل هایی چون کره ی جنوبی و هند نمونه های از توسعه ی پس رو.
با این دو تعریف و به کمک انگاره ی سیستم ها، فرآیندهای توسعه را در پهنه های مختلف می توان به ۴ دسته ی متمایز تقسیم و تفکیک کرد:
۱- فرآیندهای توسعه ی درون زا و پیش رو.
۲- فرآیندهای توسعه ی درون زا و پس رو.
۳- فرآیندهای توسعه ی برون زا و پیش رو.
۴- فرآیندهای توسعه ی برون زا و پس رو.
از این منظر به باور من، کشورهای (سیستم ها) مختلف در پهنه ها (زیرسیستم ها) ی مختلف از مدل های توسعه ای متفاوتی ممکن است برخوردار باشند. برای مثال و به طور مشخص پهنه ی ورزش ? به ویژه فوتبال- در کشورهای در حال توسعه یا توسعه نایافته - و حتی بسیار فقیر ? ممکن است از شرایط بسیار متفاوتی نسبت به دیگر پهنه ها برخوردار باشد، که یکی از دلایل آن به احتمال، می تواند امکان بیشتر و آسان تر اعمال استاندارهای جهانی بر این پهنه ها باشد. در مقایسه با زیر سیستم ورزش، زیر سیستم های دیگر، به علت نبود استانداردهای جهانی (زیر سیستم دین و زیر سیستم آموزش و پرورش)، یا کمبود این استانداردها (زیر سیستم قدرت)، یا وجود مشکلات فراوان برای اعمال آن ها (زیر سیستم حقوق و زیر سیستم قدرت) از توسعه کمتری برخورداند(۱).

توسعه در ایران
به باور من، روند مدرنیزاسیون و فرآیندهای توسعه ای که ایران تا کنون در پهنه های مختلف تجربه کرده است، با وجود قیل و قال ها خسته کننده و حتی خودستایی های تهوع آوری که برخی ملی گراها و سنتی ها در پی آنند، توسعه ای برون زا و پس رو بوده است. به عبارت دیگر، ایران در فرآیند توسعه جهانی، کشوری حاشیه ای به حساب می آید، از این رو، مدرنیزاسیون و توسعه، در پهنه های مختلف، همواره به طور مستقیم یا غیر مستقیم در سایه و پیرو گفتمان های مسلط مرکز شکل گرفته است. این گزاره هم در مورد جریان های چپ و لیبرال ایرانی صادق است، که به طور مستقیم اما با تاخیری قابل درک انعکاس گفتمان غالب مرکز بوده اند، و هم در مورد جریان های مذهبی و ملی گرا، که واکنشی انفعالی بوده اند به آن چه در مرکز می گذرد و از این نظر باید آن ها را انعکاس غیر مستقیم گفتمان مرکز به حساب آورد. از این رو، اگر بخواهیم شروع مدرنیزاسیون و توسعه را در ایران به لحاظ تاریخی رصد کنیم، لاجرم باید از زمانی بیاغازیم که من ایرانی نطفه بست و کم کم به خودآگاهی رسید و توانست برای خودش دیگری ای را تعریف کند. به عبارت دیگر، ما وقتی توانستیم به عنوان یک ایرانی خودمان را تعریف کنیم، که احساس کردیم دیگری ای وجود دارد، دیگری هم چون روس، عثمانی، انگلیس، آلمان، امریکا و ..
چنین اتفاقی در واقع زمانی افتاد که رشد رسانه ها به واسطه ی توسعه ی جهانی به حدی رسید که بتواند تصویر دیگری را برای جمعیت قابل ملاحظه ای از ایرانیان قابل تصور کند. بنابر این می توان به گسترش آموزش، گسترش راههای ارتباطی، گسترش ارتباط با کشورهای دیگر برای تجارت، کار، تحصیل و سیاحت، گسترش رسانه ها جمعی و ... اشاره کرد.
به نظر می رسد تاریخ ایران با ورود اسلام به ایران از متن و مرکز جهان به حاشیه ی منتقل شد (ایران در حاشیه ی جهان اسلام) و نیز به نظر می رسد این تقدیر تیره با شروع تجربه مدرنیته در غرب تیره تر شد و ایران در آینه ی دیگری قدرتمند تازه ای به عنوان یک کشور حاشیه ای تثبیت شد. به باور من تحلیل راه هایی که ایران پس از ورد اسلام به ایران پیمود، راه هایی که با ورود جهان به مدرنیته در ایران تجربه شد و راه هایی که ایران می بایست در آینده طی کند و به ناچار طی نیز خواهد کرد، همه و همه در گرو درک دقیق و شفاف این موقعیت حاشیه ای است. موقعیتی که روانشناسی ویژه ای نیز برای ایرانیان رقم زدهاست. ترکیبی دردناک از احساس حقارت و گرایشات نارسیستیک که اوج آن را در بنیادگراها و ناسیونالیست های وطنی می توان دید.
این که ما چه بوده ایم؟ و چرا؟ یا این که دیگری ما که بود ؟ و چرا؟ تقدیر ما - به مفهوم عمیق کلمه ? است! اگر منظورمان از این سوال ها این باشد که چه عواملی یا دلایلی در این سرنوشت دخالت داشته اند و چگونه؟ البته همیشه امکان گفت و گو وجود دارد و این گفت و گوها نتایج میمونی هم در برخواهد داشت. اما اگر منظورمان این باشد که چه کسی مقصر است؟ به بی راهه رفته ایم، هرچند، ممکن است این سوال ها به بگو مگوهای بسیاری بینجامد.

آسیب شناسی توسعه در ایران
به باور من کلید توسعه زمانی در کشور ما زده شد که ایرانی ها توانستند خود را با چندین دیگری توسعه یافته تعریف کنند. به همین دلیل ساده موانع توسعه در ایران هم عام بوده است و هم خاص. موانع عام توسعه، همان موانعی هستند که هر فرآیند توسعه ای به ناچار با آن ها روبه رو خواهد شد، مثل تقابل نهادهای سنتی و مدرن یا تقابل نسل ها. اما موانع خاص توسعه، موانعی هستند که برحسب شرایط ممکن است بر یک فرآیند توسعه عارض شوند، مثل بحران هویت، غرب گرایی یا غرب ستیزی، که ویژه ی جامعه هایی است که توسعه را به صورت پس رو تجربه می کنند.
در آسیب شناسی توسعه نایافتگی در جوامعی مثل ایران به چند نکته ی کلیدی باید اشاره داشت:
یکم: در آسیب شناسی توسعه نایافتگی، انگشت اتهام می تواند از بالا تا پایین هرم اجتماعی (یا هرم دانش که معادل آن است) حرکت کند. زیرا در این چشم انداز، هم در برش های بالایی هرم (تولید کنندگان اطلاعات) ، هم در برش های میانی (تبدیل کنندگان اطلاعات به کالا) و هم در برش های پایینی آن ( مصرف کنندگان کالا) مشکلات جدی متعددی قابل ردیابی و وارسی است، هرچند که سهم لایه های فوقانی هرم اجتماعی در کشوری مثل ایران که همواره توسعه را به اکراه و از سرناچاری و گونه ی پس روانه تجربه کرده است، بسیار بیشتر به نظر می رسد. به عنوان مثال می توان به جنبش مشروطه اشاره کرد، جنبشی که برای برپایی عدالت خانه، برچیدن نابرابری ها و ممتازیت ها شروع شد و با مجاهدت های بسیاری همراه بود، و جان ها ی پاک و بی قرار بسیاری را به قربانی برد، اما سرانجام همه چیز با گنجاندن اصل دوم در متمم قانون اساسی که موسوم به اصل تراز بود، به باد رفت و ممتازیت ها و نابرابری ها از دری دیگر وارد شدند و ملی شدن قانون را ابتر و بی نتیجه کردند(۲). و فراموش نباید کرد که این خطای شناخت شناسانه خبرگان مشروطه بود! همچنین می توان به جنبش ملی کردن صنعت نفت اشاره کرد که در اساس پدیده ای ملی و افتخارآفرین بود و می توانست به عنوان فرصت و اهرمی برای توسعه بکار رود، در حالی با که ندانم کاری خبرگان ملت به تهدیدی آشکار برای توسعه تبدیل شد. زیرا رویای شیرین ملی کردن صنعت نفت به کابوس تلخ دولتی شدن صنعت نفت انجامید و به این ترتیب یکی موانع مهم توسعه در ایران رقم خورد. و نیز به عنوان مثال دیگر، می توان به انقلاب بهمن ۵۷ اشاره کرد که با طراحی یک قانون اساسی ناپخته و عجیب توسط نخبگان انقلاب رویاهای این مردم بر باد رفت(۳)!
دوم: نقد دیگری که در آسیب شناسی توسعه در ایران وارد است، زیر عنوان توسعه نامتوازن قابل طرح است. در این رویکرد نیز سهم برش های بالایی هرم اجتماعی به مراتب بیشتر از دیگران است. برای مثال روشن فکران ما در پهنه ی سکس و گفتمان سکسوالیته به شدت محافظه کارند و تلاش می کنند که تا آن جا که ممکن است از این پهنه نگذرند، یا اگر گذشتند پاک دامن بگذرند. این در حالی است که از یک طرف سکسولایزم (در کنار اومانیزم و سکولاریزم) یکی از ارکان مهم مدرنیته است و از طرف دیگر یکی از اصلی ترین خاک ریزهای سنت در این پهنه برپا شده است و این پهنه قربان گاه جان های بسیاری است. به نظر می رسد هرگاه چالش و جدال سنت و مدرنیته به لحظه های حساس و سرنوشت ساز خود نزدیک می شود، سنت گراها و کهنه خوها به درایت و تجربه دریافته اند که باید نبرد را به سنگر آخر که مزیت نسبی فراوانی برای آن ها دارد بکشانند. ادبیات روشنفکری ما سرشار از ایما و اشاره در نقد استبداد سیاسی است در حالی که استبداد اجتماعی، فرهنگی و دینی اکثریت و نیز استبداد درون که بازتاب درونی شده ی استبدادهای بیرونی است به حال خود رها شده اند. از همین روست که درمذهب، اخلاق، عرفان و ادبیات ما خودفرمانفرمایی به شدت مورد نکوهش قرار می گیرد و به این ترتیب آدمیان برای قرار گرفتن در چمبره ی استبداد بیرون، آماده و پروار می شوند. به عبارت دیگر آنچه در بیرون می گذرد ادامه ی همان چیزی است که در درون آدمیان می گذرد.
بسیاری از روشن فکران ما انگار روشن فکری را فقط در در افتادن با نظام حاکم معادل می دانند و این گرایش آن چنان قوی و شدید بوده است که حتی در جدال نظام به نسبت مترقی حاکم با جریان های سنتی و ماقبل مدرن به سمت دفاع از جریان های ماقبل مدرن گرایش داشتند. بررسی ادبیات داستانی ایران در دهه های گذشته و نیز عملکرد روشن فکران در انقلاب بهمن ۵۷ به روشنی این ادعا را تایید می کند(۴).
درک مدرنیته در قاموس بنیان گذاران بنام آن در غرب (مارکس، فروید، داروین، نیچه و اینشتین) به روشنی نشان می دهد که هیچ یک در پهنه ی قدرت و سیاست فعال نبوده اند، بلکه همه تلاششان رهایی آدمیان از چنگ استبدادهای درون و استبدادهای اجتماعی، فرهنگی و دینی اکثریت است. به تعبیر دقیق کلمه، توسعه در پهنه ی قدرت و توزیع آزادی برای کشورهایی که توسعه را درون زا و پیش رو تجربه کرده اند، همواره به گونه ای پس روانه و به دنبال انباشت کافی "سرمایه های اجتماعی" تجربه شده است.
سوم: به نظر می رسد، به دلایل روشن تاریخی که از عوامل گریزناپذیر جامعه شناختی تغذیه می شوند، جامعه های مثل ایران که از بضایت و امکانات لازم برای توسعه ی درون زا و پیش رو بی بهره اند، یعنی سرمایه اجتماعی و فرهنگی لازم برای چنین تحولاتی را ندارند، چنانچه بخواهند - که به اجبار می خواهند ? توسعه را تجربه کنند، لابد باید از مدل های توسعه برون زا پیروی کنند و مشکل هم به طور دقیق همین جاست. زیرا برش های بالایی هرم دانش، که از توان لازم برای تولید اطلاعات محروم و بی بهره است، حاضر نیست به این بی بهره گی و ناکارآمدی اعتراف کند و آن را و "دیگری" خود را شجاعانه بپذیرد. این اندیشمندان، که بیشتر کسانی را شامل می شود که به صورت مستقیم یا غیرمستقیم از منابع سنتی تغذیه می شوند و از احساس حقارتی عمیق رنج می برند(۵) به صورت جبرانی و تدافعی به گفت و گوهای فرسایشی و طولانی در برابر دیگری خود- که تولید کنندگان اطلاعات در کشورهای توسعه یافته اند - دست می زنند و هم چون سد محکمی در برابر اندیشمندانی صف آرایی می کنند که این حقیقت تاریخی را کشف و متواضعانه، واقع بینانه، هوشیارانه و بزرگوارانه به آن اعتراف داشته اند. این گفت و گوهای انتهاری به شهادت تاریخ بسیار پرهزینه و بی حاصل بوده است، هرچند برای تعمید خود از واژه هایی بسیار صمیمی اما پوچ، چون بازگشت به خویش، احیاگری، اصلاح گری، نواندیشی، بومی گرایی، ملی گرایی و ... گشاده دستانه استفاده برده است.
به طور معمول، همواره برش های زیرین هرم اجتماعی در ابتدای کار با این جریان هم سو و هم دل بوده است، اما خیلی زود از این گفت و گوهای بی حاصل و عصبیت های قومی خسته شده و به متقاضیان گریبان چاک محصولات مدرن تبدیل می شود. کافی است سری به بازارهای ایران و سوپرمارکت های فرهنگی و هنری بزنید، تا مبهوت شوید! به ویژه، اگر بتوانید این اقبال خیره کننده را با توصیه ها فرهنگی و نسخه های تاریخی جریان مخالف مقایسه کنید، آن گاه می توانید دریابید عمق کینه ی جریان های سنتی از فرآیندهای توسعه و مدرنیزاسیون تا کجاست. آن چه به واقع و در عمل توانسته است این مقاومت مازوخیستی در برابر توسعه را بشکند و جریان های سنتی، گذشته گرا و کهنه خو را به ناچار و به گونه ی انفعالی و پس روانه به سمت توسعه و آشتی ریاکارانه با محصولات مدرن بکشاند، همین اقبال خرد کننده ی برش های زیرین اجتماعی است که عرصه را برای اندیشمندان کهنه خو و تنگ نظر، تنگ کرده و ادامه چانه زنی را برایشان غیرممکن ساخته است. به نظر می رسد این پذیرش، باکمال تاسف از سر اکراه، ریاکارانه و انفعالی است و از همین جاست که راز یکصد سال در جازنی و ایستایی خواست ها، شعارها و رویاهای مردم ایران قابل درک می شود.
واقعیت آن است که جدال بین نو و کهنه - به طور عام - یکی از جدال های عمیق و همیشه زنده ی اجتماعی است، از این منظر جامعه های مختلف روی طیفی قرار می گیرند که در یک سویه، نیم عمر اطلاعات به شدت بالاست (به علت انفجار اطلاعات، که نیم عمر اطلاعات را به کسری از ثانیه تبدیل کرده است) و در دیگر سو، نیم عمر اطلاعات بسیار پایین است. به جامعه هایی که در سویه ای از این طیف قرار دارند که نیم عمر اطلاعات بالاست، یعنی غلبه با کهنگی و کهنه خویی است می توان جامعه های سنتی گفت و به صورت وارونه، به جامعه هایی که در دیگر سوی قرار دارند و در آن ها غلبه با تازه گی و نوجویی است، می توان جامعه های مدرن گفت(۶). به طور خاص از وقتی که جدال بین نو و کهنه در اروپا و با ظهور اندیشه ها و فلسفه های تازه به فرآیند صنعتی شدن انجامید، جدال سنت و مدرنیته کلید خورد. با فرآیند صنعتی شدن و تولید انبوه، انگاره ی پیشرفت قوت گرفت، امکان سهیم شدن بیش تر و گسترده تر لایه های زیرین اجتماع از تحولات مدرن فراهم آمد و به این ترتیب انرژی لازم برای ادامه ی این فرآیند و امیدواری به آینده روز به روز بیشتر و بیشتر شد. جدال بین نو و کهنه اما برای ما که در حاشیه قرار داریم و توسعه ای انفعالی و تبعی را دنبال می کنیم، به عبارت دقیق کلمه قوز بالا قوز است! یعنی ما برای نوشدن هم باید بهای مقاومت کهنه را بپردازیم هم بهای مقابله با احساس حقارت ناشی از حضور دیگری را. به عبارت دیگر سنت گرایی در جامعه هایی چون ما این فرصت را پیدا می کند که در خاک ریزهای متعدد و خطوط چند لایه، در برابر جریان های نو و مدرن صف آرایی کند، که عدم توجه به آن می تواند رصدهای تاریخی و اندیشگی ما را آشفته و کم مایه سازد.
اولین خاک ریز همان چالش نو و کهنه است و این که آدمیان میان مایه و نیز کسانی که از وضعیت موجود سود می برند، میل به سکون و سکوت دارند و از پرداختن هزینه های لازم برای ماجراجویی و تحول بیمناکند. دومین خاک ریز می تواند این باشد که این میل خود را با پوشش های قدسی بیاراید و به این ترتیب امکان چون چرا کردن در مورد خود را پر هزینه تر کند. این خاک ریزها به صورت کم و زیاد در تمامی جامعه های انسانی قابل مشاهده اند، در حالی که در جامعه های حاشیه ای، یعنی جامعه هایی که مدرنیته یا توسعه را به صورت تبعی و انفعالی تجربه می کنند، جبهه ی سنت از خاک ریزهای ستبر دیگری نیز بهره می برد که آن را می توان در عنوان کلی "دیگرستیزی" نشان داد. دیگرستیزان به واسطه ی بودن در حاشیه، از احساس حقارتی عمیق رنج می برند و به همین دلیل نه تنها به دیگرستیزی می رسند، بلکه به جهت عمق کینه و حقارتی که تجربه می کنند به غرب ستیزی، نوستیزی و حتی علم ستیزی نیز ممکن است کشیده شوند.
از این رو به باور من، مساله ارتجاع در ایران جدی تر از آن است که بتوانیم همچون محمد رضا نیکفر جریان های کهنه خو و سرگردان در دوگانه ی بنیادگرایی ? آنارشیسم را به صرف استفاده از تکنیک ها و ابزارهای مدرن، مدرن تلقی کنیم(۷). اینکه جریان های اسلام گرای معطوف به قدرت را به واسطه ی تلاششان برای مسلح شدن به تسلیحات اتمی و در خدمت گرفتن سلاح های کشتار جمعی مدرن بنامیم، همان قدر غیر قابل فهم است که بخواهیم آیت الله ها را به واسطه ی استفاده از ماشین حساب و کامپیوتر در حساب رسی به وجوهات دریافتی شان، یا جریان طالبان در افغانستان را به خاطر استفاده از ماشین های کولردار مدل روز، مدرن تلقی کنیم. لابد همین تلقی است که برخی از سیاست گزاران حوزه ی علمیه ی قم را تشویق کرده است تا محیط های آموزشی و درسی طلبه ها را که هنوز در چمبره ی گزاره های ارسطویی و افلاطونی گرفتارند، لبریز از سخت افزارها و نرم افزارهای رنگارنگ مد روز کنند و رویاهای پر طمطراقی هم چون "جنبش نرم افزاری" را بپزند.

 


موانع توسعه و نقش اسلام گراها
نه تنها با مدرن تلقی کردن سویه ی راست مذهبی، مشکل تحلیل فرآیندهای اجتماعی، فرهنگی و سیاسی در جوامعی مثل جامعه ی ایران حل نخواهد شد، بلکه به طور وارونه، اگر بتوانیم از بالماسکه ی زبانی ای که سویه ی چپ مذهبی به راه انداخته است در گذریم و آن ها را هم مثل نیایشان سنتی و ماقبل مدرن به حساب آوریم، آن وقت می توانیم به راز درجازنی ایرانیان در شعارها و خواست هایشان پی ببریم. به باور من مذهبی ها هر خوانشی که از مذهب داشته باشند بدیل یکدیگر نیستند، بلکه ادامه ی یکدیگرند، به عبارت دیگر مذهبی ها مثل جعبه ابزاریند که متناسب با شرایط، چینش و ترکیب خاصی را به میدان می فرستند. این تاکتیک که به صورت ناخودآگاه و گاهی نیز خودآگاه دنبال می شود، با ردیابی بازی های آن ها در قرن گذشته در کشور و سنت دینی ای که متعلق به ماست و نیز در در دیگر کشورها و سنت ها، به خوبی قابل مطالعه و درک است.
با ورود هر جبهه ی تازه ای از مدرنیته، اسلام گراها جاروجنجال به پا می کنند. با این تفاوت که اول منتها علیه سمت راست پا به میدان می گذارد و دست آخر منتها علیه سمت چپ. ماقبل مدرنترین جریان ها معرکه گیری را با این شعار می آغازند که: این محصولات با اسلام ناسازگار است. این چیزها دین، ناموس و همه ی داشته های ما را به باد خواهد داد. ما به این چیزها احتیاج نداریم. اسلام دین کاملی است و هیچ کمبودی ندارد و...
اگر این تاکتیک موثر باشد که به طور معمول نیست (زیرا تاریخ به جلو می رود و زمان از حرکت باز نمی ایستد)، آن هنگام آرام آرام و گام به گام نیروهای کمتر ماقبل مدرن به معرکه می رسند و همان حرف ها را، البته با ادبیاتی دیگر سرمی دهند: اسلام دین کاملی است. این چیزها در اسلام بوده است و فقط مسلمان ها کوتاهی کرده اند و به آن ها توجه نکرده اند و ...

 

راز این که این جریان ها دوسوی یک طیفند و دغدغه ی مشترکی دارند و همچون دو لبه ی یک انبر عمل می کنند، به خوبی از فحوای کلام آن ها پیداست. تفاوت خیلی اندک است. سرتا سر این طیف به صورت پیشینی ایمان دارد که اسلام کامل است، ناچار هر چه خطا و ناصواب به نظر برسد، نباید در اسلام باشد و باید از تاریخ و متن خارج شود. تفاوت برش های مختلف این طیف در داشته های دیگر آن هاست. برای مثال اگر فقیهی پیدا شود که به دانش روانشناسی هم چنان که روانشناسان می اندیشند و باور دارند، آشنا شود، خیلی راحت می توان انتظار داشت که خوانش این فقیه از دین به گونه ای باشد که قصاص و اعدام را برنتابد. روشن است مشکل دین داری نیست، مشکل بی دانشی و فقر اندیشه است، اما واقعیت آن است که دیندارها، به ویژه، در تارک هرم اجتماعی، زمینه ها و انگاره های لازم برای نهادینه کردن این بی دانشی را فراهم می آورند. به طور اخص مشکل کسانی اند که قادر نیستند به درک چرایی و چگونگی گسست سنت از مدرنیته پی ببرند. زیرا به نظر می رسد در جوامعی که توسعه را به صورت برون زا و پس رو تجربه می کنند به ناچار بین سنت و مدرنیته گسست حاکم است. این ناتوانی در کنار رویای شیرین کودکی و ایمان پیشینی ای که مذهبی ها دارند، مذهبی ها را در بازی با کلمات و مونتاژ تاریخ چیره دست و ورزیده ساخته است، به گونه ای که خیلی راحت می توانند هر پدیده ای را ضد دین و یا عین دین تلقی کنند. مذهبی ها کافی است پدیده ای را خوب و صواب بداند، در آن صورت آن چیز به طور خودکار دینی خواهد بود، و به طور وارونه، چنانچه چیزی را ناصواب تشخیص دهند، آن پدیده به طور خودکار غیردینی تلقی خواهد شد(۸). در این صورت تنها یک مشکل کوچک وجود دارد! چه میزان زمان باید صرف شود، چه جان های پاکی باید قربانی شوند و چه هزینه هایی باید پرداخته شود تا مذهبی درک کنند چه چیزی خوب است و چه چیزی بد؟!
تازه اگر از این گردنه بتوانیم عبور کنیم در آن صورت با این ادعای اسلام گراهای نو و کهنه چه باید بکنیم که - با اشاره به برخی از آیات قرآن که مسلمانان را به جمع آوری نیرو و دستیابی به قدرت فراخوانده است - تلاش دارند اسلام را در اساس پدیده ای مدرن به حساب بیاورند!
اگر کسی در دام چاله های زبانی گرفتار شده باشد یا به خطا کردن در بازی های زبانی خو کرده باشد، خیلی راحت می تواند ادعا کند که بله، به واقع هم الگوی اسلام نسبت به الگوهای پیش از خود مدرن بوده است! اما روشن است که منظور ما از مدرن، آن چیزی نیست که از واژه ی مدرن به مدد فقه لغت و گرایشات ذات گرایانه استنباط می شود، بلکه منظور، تعریفی است که به صورت قراردادی و البته با نیم نگاهی به تاریخ شکل گرفته است. تاریخی که در پهنه ی اقتصاد با مارکس، در پهنه ی زیست شناسی با داروین، در پهنه ی روانشناسی با فروید، در پهنه ی فیزیک با انیشتین و در پهنه ی فلسفه با نیچه شروع شده است. با چنین تلقی از مدرن، روشن است که اسلام گراها را- به واسطه ی سابقه ی طولانی مخالفتی که با تک تک این قله های مرتفع دانش بشری داشته اند ? نمی توان با هیچ چسبی به تاریخ مدرن وصله کرد.
در این تلقی سنتی کسی است که در جدال نو و کهنه دل در گرو کهنگی نهاده است و حاضر است با چنگ و دندان از مرده ریک های سنت محافظت کند. مهم نیست از چه ابزاری استفاده می کند، مهم نیست به چه سطحی از عقلانیت ابزاری رسیده است. مهم آن است که آرمان و رویای سنتی ها در گذشته قرار دارد و آن ها حاضرند برای بازگشت به گذشته ی رمانتیک خود حتی به جنگ دانش بروند.

 

و نباید فراموش کرد که درک این که محصولات مدرن کدام یک ابزار هستند و کدام یک غیرابزار، در جوامع غیر مدرن بسیار سخت و پرهزینه است و به همین لحاظ اگر در جامعه ای پذیرش ابزارهای تازه پرهزینه و دیرهنگام باشد، می توان آن جوامع را سنتی تلقی کرد. و نباید فراموش کرد که استقبال از کلیه ابزارهای مدرنی که در جوامع سنتی جا افتاده اند، در ابتدای ورودشان به بازار بسیار اندک و ناامید کننده بوده است، همچنان که امروز نیز استقبال از ابزارهای تازه ای هم چون کلونیگ، دمکراسی، حقوق بشر و ... در جوامع سنتی و ذهن های کهنه خو بسیار اندک و ناامید کننده است(۹).
مثل همیشه مخالفین مدرنیسم و ابزارهای تازه، در سنگر نخست، اگر بتوانند تلاش می کنند که شان ابزاری ابزار های تازه را به چالش بکشند. یعنی تلاش می کنند که بگویند: اشتباه نکنید، اینها تنها ابزار نیستند، بلکه در واقع نوعی ایدیولوژی و جهان بینی نیز هستند(۱۰). پس این محصولات جدید برای جامعه ی ما خطرناکند، زیرا با ایدیولوژی و جهان بینی ما تعارض دارند. در سنگر بعدی مخالفین محصولات تازه ادعا خواهند کرد که در اساس پذیرش این محصولات تازه با دین، اخلاق و آرمان های انسانی منافات دارد. وقتی با وجود مخالفت کهنه خوها تاریخ به جلو حرکت کرد و محصولات تازه مزیت نسبی خود را در سوپرمارکت اجتماع در مقایسه با محصولات قدیمی به رخ کشید و تقاضای برای کالاهای جدید رو به فزونی گرفت، نسل دیگری از لشکر کهنه خوها پا به میدان می گذارد و سنگر تازه ای برپا می گردد. این نسل هر آرمانی که داشته باشد پیشوند یا پسوند نواندیش را با خود یدک می کشد، تنها به این دلیل ساده که تلاش دارد اتفاقی را که افتاده (مدرنیته) به نوعی توجیه کند. اینها این گونه استدلال می کنند که: نسل پیشین اشتباه می کرد، می توان از دین، جهان بینی و ایدیولوژی خویش خوانشی داشت که با پذیرش آن ابزارها منافاتی نداشته باشد. البته گاهی ممکن است کمی هم از طمع دهنده های آشنایی چون بومی کردن، ملی کردن، دینی کردن و ... استفاده شود، اما در همان حال این نسل به ظاهر نواندیش و در باطن کهنه خو، باز هم در برابر مدرنیسم و محصولات تازه تر (اتفاقی که در شرف وقوع است) ایستادگی خواهد کرد و اما و اگر می آورد. یک نگاه کوتا به تاریخ یکصد سال اخیر ایران به روشنی ادعای ما را تایید خواهد کرد و نشان خواهد داد که این گرو هیچ گاه نتوانسته است یا نخواسته است گامی خلاقانه و پیش روانه بردارد.

نقش اسلام گراها در سترون کردن جنبش مشروطه
برای نمونه باز هم باید به جنبش مشروطه بر گردیم و از گام بلندی که می رفت برداشه شود تا بستر لازم برای رویش مدرنیته در ایران فراهم شود یاد کنیم. این گام بلند، تحولی بود که با برپایی مجلس شورای ملی به ناچار باید در پهنه ی فقه و قانون پدید می آمد.

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  42  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله ایران در حاشیه توسعه نایافتگی و پاسخ های ایرانی