مشخصات فایل:
نوع فایل: word
روایی و اعتبار: دارد
شیوه نمره گذاری: دارد
گارانتی بازگشت وجه: دارد ( کیفیت این فایل تضمین شده است درصورت هرگونه مشکل یا نارضایتی احتمالی مبلغ شما بازگردانده می شود)
پرسشنامه تفکرات غیرمنطقی A.T.I.B
مشخصات فایل:
نوع فایل: word
روایی و اعتبار: دارد
شیوه نمره گذاری: دارد
گارانتی بازگشت وجه: دارد ( کیفیت این فایل تضمین شده است درصورت هرگونه مشکل یا نارضایتی احتمالی مبلغ شما بازگردانده می شود)
مشخصات این فایل
عنوان: شعرای اپیکور چه کسانی هستند و تفکرات آنها چیست؟
فرمت فایل :word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات : 39
این مقاله در مورد شعرای اپیکور چه کسانی هستند و تفکرات آنها چیست؟ می باشد.
فردوسی یک نوع عدم تعلق به دنیا و نوعی فلسفه اپیکوری متعالی دارد که به «پندهای سلیمان» میماند و ارزشهای جاودانی شاعر، که همراه با عواطف انساندوستانه و نرمی طبع خاص و با ترکیبی زیبا و جالب در شاهنامه به چشم میخورند، آثار متفکران بزرگ هند را به یاد میآورد. علاقه آرنولد به شاهنامه ، و به ویژه به داستان رستم و سهراب، ناشی از شرحی بود که سنت بوو بر ترجمة ژول مول از شاهنامه نوشت. در اینجا، اشاره به برخی دیگر از مترجمان اروپایی شاهنامه بیفایده نیست. سرویلیام جونزازاولین شرقشناسانی بود که به ترجمة داستان رستم وسهراب به سبک تراژدیهای یونانی روی آورد. اندکی بعد جوزف چمپیون (Joseph Champion) بخشهایی از آغاز شاهنامه را به شعر ترجمه کرد و به سال 1875 در کلکته به چاپ رسانید. سبک شعری او بیشتر تقلیدی بود از شاعر بزرگ انگلیس الکساندر پوپ که ایلیاد هومر را به انگلیسی به نظم درآورده بود. از مترجمان دیگر شاهنامه باید به جیمز اتکینسن اشاره کرد که بیشتر از چمپیون با ادبیات فارسی آشنایی داشت. او در سال 1814 داستان «رستم و سهراب» را به انگلیسی به نظم درآورد و در 1832 نیز خلاصهای از شاهنامه را در ترکیبی از نظم و نثر به همان زبان ترجمه کرد. اتکینسن همانند بسیاری از علاقهمندان به ادبیات شرق معتقد بود که «آثار بزرگ شرقی قابل توجه و از جهات گوناگون نظیر آثار کلاسیک غرباند.».....
خیام و حافظ و اپیکوریسم:
نظر به این که در عصر ما اپیکوریسم به مفهوم عامیانه و مبتذلش عملاً رایج شده بود، عده ای می خواستند برخی بزرگان اندیشه و فلسفه و عرفان را منسوب به این مکتب نمایند؛ مثلاً خیام و یا حافظ را. مدعی هستند که خیام و حتی حافظ، مردانی لذت پرست، دَم غنیمت شمار و لاابالی بوده اند. مخصوصادرباره خیام عقیده بسیاری همین است. آنچه مسلم است، این است که خیام ریاضیدانِ فیلسوف چنین نبوده و چنین نمی اندیشیده است.
از ظاهر اشعار منسوب به خیام همان مطلب پیدا شده است، ولی از نظر محققان جای بسی تردید است که اشعار معروف، متعلق به خیام ریاضیدان فیلسوف باشد.
به فرض هم این اشعار از او باشد، هرگز از زبان شعر نمی توان نظریه فلسفی شاعر را دریافت. خصوصا که اخیرا رساله هایی از خیام بدست آمده و چاپ شده است که اتفاقا همان موضوعات را طرح کرده است که در اشعار منسوب به او مطرح است، ولی آن ها را آن گونه حل می کند و پاسخ می گوید که به قول خودش، استادش بوعلی حل کرده است. درباره حافظ، مطلب از این هم واضح تر است. آشنایی مختصر با زبان حافظ و یک مراجعه کامل به تمام دیوان حافظ و مقایسه اشعار او با یکدیگر که برخی مفسر دیگرند، مطلب را کاملاً روشن می کند........
یزیدی گری همان اپیکوریسم :
اگر این جور حافظ را تفسیر بکنیم، برای حافظ به جز همان هنر شاعری هیچ باقی نمی ماند؛ یعنی انعکاس یک انحطاط اخلاقی و روحی در منتهی درجه، به اضافه هنر فوق العاده شعری.
این جا ممکن است کسی بگوید که چه مانعی دارد، مگر ما قول داده ایم که حافظ این جور نباشد؟ ما باید ببینیم حافظ در واقع چگونه بوده است؟ سخن ما هم همین است، همین است که حافظ در واقع چگونه بوده است.
طرز تفکری این چنین مادی برای یک شاعر و یک هنرمند در جهان اسلام، بی سابقه نیست و بوده اند شعرایی که شعرشان و ادبشان و حرفشان در همین زمینه ها بوده است و بی پرده و مکشوف، این مدعای خودشان را گفته اند و بیان کرده اند.
فرنگی ها این جور افراد را اپیکوری می نامند. البته باز خودشان می گویند که این یک نسبت غلط است که به اپیکور می دهند و گرنه خودِ اپیکور هم به این معنا، لذت پرست نبوده است.
در جهان اسلام اول کسی که مفاهیم معنوی و مذهبی و اخلاقی را به مسخره گرفت و بی پرده دم از لذت و عیش و شراب و شاهد زد و مقصود او هم جز همین می و معشوق ظاهری چیزی نبود، یزیدبن معاویه است. آنچه که اروپایی ها آن را اپیکوریست می نامند، مسلمین باید آن را یزیدی گری بنامند. چون اول کسی که در جهان اسلام بدین نحو سخن گفت، یزید بود. البته می دانید که یزید شاعری فوق العاده زبردست بوده و خیلی شعرش بلیغ بوده است. دیوانش را هم من ندیده ام، ولی شنیده ام چاپ شده است........
فلسفهی اپیکوری و رواقی :
(به نقل از دویچه وله - بهرام محیی)
کشورگشاییهای اسکندر مقدونی، مرزهای جغرافیای سیاسی دنیای کهن را در هم ریخت و گسترش حیات معنوی و فرهنگی یونان باستان را در بخش عمدهای از جهان آن روز به دنبال آورد. صورتهای اندیشه، دانش و هنر، آنگونه که در دنیای یونانی و در میان اقوام گوناگون آن تکوین و تکامل یافته بود، تدریجا" اهمیت و ارزش «ملی» خود را در محدودهی یک تمدن شکوفا از دست داد.
دورهی تازهای آغاز شد که در آن، تبدیل ارزشهای ویژهی فکری ـ فرهنگی یونانی، به ارزشهای عمومی انسانی در گسترهای پهناور، جایگاه پر اهمیتی داشت. آیینهای کشورداری و نظامهای سیاسی آزموده شدهی یونانی، در مقابل صورتهای حکمرانی تازه که میبایست به نیازهای غایتمندتر ادارهی سیاسی جامعه در پهنهای عظیم و بیرون از محدودهی دولتشهرها پاسخ مناسب دهند، رنگ باخت. از این دورهی جدید در تاریخ اندیشه، به عنوان عصر یونانیمآبی (هلنیسم) یاد میکنند.......
خیام: کافر یا حکیم
فکر برای شناخت خود، این فکر تنها مربوط به فلاسفه نیست، بلکه هر انسان متفکری، چه فیلسوف، چه عارف و چه عالم علم شریعت، پیوسته به این مطلب اندیشیدهاند که انسان کیست؟ کجایی است؟ از کجا آمده است؟ برای چه آمده است؟ در این جهان چه میکند؟ راه سعادت و شقاوت او چیست؟ که مجموعه این پرسشها انسان را به شناخت خود و به تَبَع آن به شناخت خدا میرساند.
این پرسشها را نه تنها غزالی، در کیمیای سعادت (خدیوجم، 1383/15) مطرح میکند که خواجه عبدالله انصاری ـ عارف برجسته قرن پنجم ـ نیز ضمن مطرح کردن این سؤالات ـ همانند خیام ـ ناآمدن را بهتر میداند:
دی آمدم وز من نیامد کاری
و امروز ز من گرم نشد بازاری
فردا بروم، بیخبر از اسراری
نا آمده به ؟؟ از این بسیاری
رسائل جامع/ 157
و این همان مطلبی است که خیام نیز آن را مرتب در ذهن و زبان خود تکرار میکند که:
از آمدنم نبود گردون را سود
وز رفتن من جاه و جلالش نفزود
وز هیچ کس تیز دو گوشم بشنود
کاین آمدن و رفتنم از بهر چه بود؟ .......
-1مقدمه
سلامت روانی با طبیعی بودن به طور مترادفی بکار برده می شود که در مورد هیچکدام توافق کاملی وجود ندارد(حسینی،1363)
مدت زمان طولانی است که سلامت روان به عنوان یک فاکتور بسیار مهم از کل سلامت مورد توجه قرار گرفته است. بطور کلی سلامت روان نوعی از سلامت است که به قسمت خاصی از انسان مثل هوش، ذهن، حال ،روان و از این مقولات اشاره دارد. سلامت روان تأثیر مستقیم روی کل سلامت دارد و مدتهاست که ارتباط مستقیم آن با سلامت فیزیکی شناخته شده است.
در نظر گرفتن انحصاری ملاکهای اجتماعی به عنوان طبیعی بودن، مانع اعتراض، پیشرفت و خلاقیت می شود و در حقیقت رفتار اکثر افرادی که تحولات علمی، اجتماعی در جوامع بشری ایجاد کرده اند. در جهت مسیر اکثریت نبوده و گرفتن مغایرت با آن داشته است. لذا توماس و هانری به متابعت از کینگ معتقدند که بعضی از این اشکالات را می توان با برداشتی تحت عنوان معیارهای نمونه از بین برد و به مواردی برچسب طبیعی بودن زد که مطابق زمینه استعدادهای ذاتی خویش عمل
می نمایند(حسینی، 1363)
همه ما از استعدادهای عظیم و کشف نشده ای برای کمال و دگرگونی توانای یافتن معنایی ژرفتر و دست یافتن به توفیق بیشتر در زندگی بهره مندیم. سطح مطلوب کمال و رشد شخصیت فراسوی بهنجاری است و تلاش برای حصول سطح پیشرفته کمال برای تحقق بخشیدن یا از قوه به فعل رساندن تمامی استعدادهای بالقوه آدمی ضروری است(شولتس،1977)
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه: 39
فهرست
خیام نیشابوری :
اندیشههای فلسفی حکیم عمر خیام و فلسفه معروف او (اپیکوری):
خیام و حافظ و اپیکوریسم:
خیام: کافر شرابخوار یا...؟
رباعیات خیام :
بررسی اندیشههای خیام:
فلسفه خیام هیچوقت تازگی خود را از دست نخواهد :
یزیدی گری همان اپیکوریسم :
درنگی دیگر بر اندیشه فیلسوفانه خیام :
فلسفهی اپیکوری و رواقی :
رواقیان و مفهوم حق طبیعی :
خیام: کافر یا حکیم
تسلیتی که اپیکور دربار غوغای سرانجام به پیروانش می داد : غوغای مرگ و غائل پس از مرگ :
منابع و مآخذ :
مقدمه
فردوسی یک نوع عدم تعلق به دنیا و نوعی فلسفه اپیکوری متعالی دارد که به «پندهای سلیمان» میماند و ارزشهای جاودانی شاعر، که همراه با عواطف انساندوستانه و نرمی طبع خاص و با ترکیبی زیبا و جالب در شاهنامه به چشم میخورند، آثار متفکران بزرگ هند را به یاد میآورد. علاقه آرنولد به شاهنامه ، و به ویژه به داستان رستم و سهراب، ناشی از شرحی بود که سنت بوو بر ترجمة ژول مول از شاهنامه نوشت. در اینجا، اشاره به برخی دیگر از مترجمان اروپایی شاهنامه بیفایده نیست. سرویلیام جونزازاولین شرقشناسانی بود که به ترجمة داستان رستم وسهراب به سبک تراژدیهای یونانی روی آورد. اندکی بعد جوزف چمپیون (Joseph Champion) بخشهایی از آغاز
شاهنامه را به شعر ترجمه کرد و به سال 1875 در کلکته به چاپ رسانید. سبک شعری او بیشتر تقلیدی بود از شاعر بزرگ انگلیس الکساندر پوپ که ایلیاد هومر را به انگلیسی به نظم درآورده بود. از مترجمان دیگر شاهنامه باید به جیمز اتکینسن اشاره کرد که بیشتر از چمپیون با ادبیات فارسی آشنایی
داشت. او در سال 1814 داستان «رستم و سهراب» را به انگلیسی به نظم درآورد و در 1832 نیز خلاصهای از شاهنامه را در ترکیبی از نظم و نثر به همان زبان ترجمه کرد. اتکینسن همانند بسیاری از علاقهمندان به ادبیات شرق معتقد بود که «آثار بزرگ شرقی قابل توجه و از جهات گوناگون نظیر آثار کلاسیک غرباند.» از همین رو، وی به یافتن وجوه تشابه بین شاهنامه و نوشتهها و سرودههای کلاسیک اروپایی پرداخت. به عنوان نمونه، ابیات زیر از شاهنامه را در وصف زیبایی تهمینه ترجمه کرده و همراه با شرح گستردهای دربارة آثار مشابه شاعرانی چون هومر، ویرژیل، آناکرئون و شکسپیر انتشار دادهاست
قابلیت ویرایش : دارد
تعداد صفحات اسلاید : 16
برای خرید برید پایین!
درخواست یا سفارش پاورپوینت : تلگرام یا پیامک : 09392481506