مقدمه
توسعهیافتگی و شاخصهای توسعه انسانی، اقتصادی و اجتماعی یکی از مناسبترین و فراگیرترین ملاکهای ارزیابی کارایی و تعادل ساختاری در جوامع است. به عبارتی دیگر اختلاف بین کشورهای پیشرفته و درحال توسعه از طریق شاخصهای مهم اقتصادی اندازهگیری میشود. در این میان بهرهوری یکی از مهمترین شاخصهایی است که میتواند برای توضیح سطح توسعه کشورها و تببین دلایل اختلاف در سطوح توسعه کشورها بکارگرفته شود.
بهرهوری به مفهوم ارزشی است که از طریق برقراری ارتباط بشر با منابع در اختیارش حاصل میشود و معیاری است برای اندازهگیری عملکرد فعالیتهای اقتصادی یک کشور که از میزان خروجی به ازای هر واحد از ورودی حاصل میشود. این شاخص، ابزار سنجشی است که سلامت اقتصادی را تعیین میکند. هر چقدر نرخ بهرهوری در حال رشد و ترقی باشد، به همان اندازه تولید و استانداردها و کیفیت زندگی شهروندان افزایش خواهد یافت و بر عکس اگر بهرهوری با افت مواجه شود، علاوه بر تولید، رفاه اجتماعی نیز به مخاطره خواهد افتاد. این موضوع زمانی تحقق مییابد که از تواناییها و ظرفیتهای موجود در کشور به نحو احسن بهرهگیری شود و منابع کشور برای رسیدن به مرز امکانات تولید به طور بهینه تخصیص داده شود.
نتایج و پیامدهای مصرف گرایی
کشوراگر بخواهد به بالاترین رفاه اقتصادی دست پیدا کند باید از سرمایه و جمعیت که دو عامل مهم برای تولید محصولات و خدمات به شمار میرود به نحوی مناسب و شایسته استفاده نماید. چنین نگرشی در جامعه موجب میشود که کنش تصمیمگیران و سیاستگذاران اقتصادی بر مبنای عقل و خرد تنظیم و از کردارهای احساسی که به از بین رفتن منابع در کشور منجر میشود پرهیز نمایند. درواقع رفتار سیاستگذاران و بنگاههای اقتصادی در چارچوب استفاده بهینه منابع شکل خواهد گرفت. در این جاست که میتوان از مصرف صحیح امکانات در سطوح دولت و بنگاه برای به حداکثر رسانیدن تولید کالا و خدمات در جامعه سخن به میان آورد.
زمانی که شاخصهای بهرهوری عوامل تولید در اقتصاد از وضعیت مطلوبی برخوردار نیست و سهم بهرهوری در رشد اقتصادی کشور پایین میباشد، برای رسیدن به یک میزان مشخص از کالاها و خدمات، نیروی کار و سرمایه زیادی صرف میشود که نتیجه این فرآیند مصرف بی رویه و غیر منطقی در اقتصاد است.
بهرهوری کمتر از نیم درصد نیروی کار در سالهای اخیر و بهرهوری منفی سرمایه در این سالها بیانگر این واقعیت است که از نیروی کار و سرمایه در اقتصاد، استفاده مطلوبی نمیشود. بنا به اطلاعات موجود نرخ رشد بهرهوری سرمایه روند نزولی داشته است به طوری که طی چهار دهه گذشته در ایران، نرخ رشد بهرهوری سرمایه از عدد 100 به 48 واحد کاهش یافته است. ارقام مذکور به خوبی نشاندهنده آن است که از نهاده سرمایه برای تولید به طور مناسب بهرهگیری نشده و در واقع اقتصاد کشور با یک پسرفت و عقبگرد در این خصوص مواجه بوده است. درواقع اقتصاد کشور بجای اینکه از نهادهها به نحو مطلوبتری استفاده نماید و نرخ رشد بهرهوری سرمایه ارتقاء یابد متاسفانه طی گذشت زمان بازدهی سرمایه روند نزولی را تجربه کرده است. این در حالی است که بر اساس برنامه چهارم باید حدود یک سوم رشد اقتصادی از طریق بهبود کارایی و افزایش بهرهوری حاصل شود. از سویی دیگر بطور متوسط در سطح جهان حدود 64 درصد از درآمد از طریق منابع انسانی حاصل میشود و مابقی آن یعنی حدود 34 درصد متکی به منابع طبیعی و فیزیکی است. اما در ایران وضعیت به کلی متفاوت با ارقام یاد شده است. در ایران سهم منایع انسانی در تولید 36 درصد و 64 درصد ان مربوط به سرمایههای فیزیکی است. ارقام یاد شده این موضوع را متبادر میسازد که برای تولید روشهایی بکار گرفته شده است که سرم
آثار اصلاح الگوی مصرف در پیشرفت و توسعه کشور