لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه: 30
فهرست و توضیحات:
مقدمه : دوچهره ژانوس
گفتار اول – عوامل مبارزه
1- عوامل زیستی
2- سیاست در جوامع حیوانی
3- تظریههای نژادی
گفتار دوم – عوامل مبارزه
1- عوامل روانی
2- خشونت جسمی
گفتار سوم – صورپیکار
1- سلاحهای پیکار
2- خشونت جسمی
گفتار چهارم – سخنی درباره انقلاب
1- انقلاب از نظرها ناآرنت
2- فاشیسم و انقلاب دسینی
دوچهره ژانوس :
ژانوس Janus , نخستین پادشاه افسانهای کشور لاتیوم ( در ایتالیای کنونی ) بر اساس افسانه , خداوند به این پادشاه آنچنان روشن بینی داده که هم به گذشته و هم به آینده عارف و آگاه شد.
گذشته بینی و آینده نگری وی سبب شده که با دوچهره نمایش داده شود. در پول رایج مردم رم نیز این پادشاه با دو چهره آمده است.
فرهنگ لیتره , به سال 1870 , «سیاست» را چنین تعریف کرد : « علم حکمت بر کشورها» فرهنگ روبر به سال 1962 در همین مورد میگوید : « فن و عمل حکومت بر جامع انسانی ».
سنجش این دو تعریف که در فاصله یک قرن داده شدهاند , جالب است هر دو حکومت را موضوع سیاست قرار دادهاند. ولی امروزه حکومت بر سایر جوامع انسانی را با حکومت بر کشورها نزدیک میشمارند. به این ترتیب اصطلاح «حکومت» در همه جوامع قدرت سازمان یافته و سازمانهای فرمان دهنده و احیار کننده را نشان می دهد. متخصصان در این مورد بحثها میکنند.
پارهای از آنان هنوز هم سیاست را علم کشورداری میدانند و غرض ایشان از کشور , قدرت سازمان یافته در چارچوب اجتماع ملی است , ولی بیشتر آنان , سیاست را علم قدرت سازمان یافته در کلیه جماعات میبینند.
تصویر ژانوس , خدای دوچهره , مظهر حقیقی دولت است زیرا ژانوس ژرفترین واقعیت سیاسی را بیان میکند.
دولت بصورت وسیعتر , قدرت سازمان یافته در یک جامعه , همیشه و همه جا در عین حال که ابزار تسلط برخی از طبقات زیر سلطه از آن استفاده میکنند , وسیلهای است برای تأمین نوعی نظم اجتماعی و نوعی همگونگی کلیه افراد در اجتماع در جهت مصلحت عمومی , سهم این یا آن عامل برحسب ادوار , موقعیتها و کشورها تغییر میکند , ولی همیشه این دو با یکدیگر همزیستی دارند. از سوی دیگر , روابط بین مبارزه و همگونگی روابط پیچیده است.
هر گونه معاوضهای با نظم اجتماعی موجود , تصویر و طرح تعلیم برتر و اصیلتری است. هر مبارزهای در دورن خود , یک رؤیای همگونگی نهفته دارد و کوششی است برای متجلی ساختن آن, بسیاری چنین میاندیشند که مبارزه و همگونگی دو چهره مخالف نیستند بلکه خود فرآیندی واحدند , مبارزه طبعا همگونگی به وجود میآورد و تضادها از طریق گسترش خود , به سوی نیستی خویش و پیدایش یک مدینه هماهنگ گرایش مییابند.
به گمان آزادمنشان کلاسیک , همگونگی همراه با توسعه تدریجی مبارزه پدید میآید و این دو پدیده توأمان ظاهر میشوند , رقابت موجب شدیدترین گسترش تولید و بهترین توزیع ثمرات آن میشود. رقابت در هر لحظه به بهترین اقتصاد ممکن منتج میگردد , رقابت سیاسی منجر به نتایج مشابهی میشود , در خلال رقابت , بهتران , شایسته تران و نخبگان به سود همگان حکومت میکنند. یک هماهنگی سیاسی , که فقط توسط افراد غیر عادی , تبهکاران و ناخوشان ممکن است مختل شود , شبیه و موازی با «هماهنگیهای اقتصادی» است.
عوامل مبارزه :
پیکار سیاسی در دو زمینه جریان دارد : از یک سو میان افراد , گروهها و طبقاتی که برای به دست آوردن , تقسیم کردن یا زیر نفمذ گرفتن قدر مبارزه می کنند , و از سوی دیگر میان قدرتی که فرمان میراند و شهروندانی که در برابر آن مقاومت میورزند.
درکلیه جماعات انسانی و حتی در جوامع حیوانی , قدرت برای دارندگانش مزایا و امتیازاتی از قبیل افتخارات , اعتبار , منافع و متمعات فراهم میکند.
پس قدرت موضوع نبردی بی امان است. دراین نبرد , دراین نبرد ,در آغاز افرادی در برابر هم صف آرایی میکنند که برای اشغال کرسی مجلسی , منصف استانداری , مسند وزارت , ستاره های ژنرالی وردای ارغوانی کاردینالی مبارزه میکنند.
در اجتماعات بزرگ , بر این تعارضها فردی , تعارض میان گروههایی که در درون جامعه کل تشکیل شدهاند : رقابت میان بخشها , شهرستانها , ملتها , و همچنین مبارزه های طبقاتی , نژادی , ملکی ,علاوه میشود.
شکل دیگر پیکار , شهروندان را در برابر قدرت , فرمانرویان را در برابر فروانروایان و اعضای اجتماع را در برابر دستگاه قهر اجتماعی به مخالفت وا میدارد. مسلما این مبارزه میان شهرونندان از یک سو و قدرت از سوی دیگر نیست , بلکه بین برخی از شروندان است که زمام قدرت را به دست دارند و برخی دیگر که آن را تحمل میکنند .
قدرت , همیشه به سود گروه , طایفه و یا طبقهای اعمال می شود وپیکار با یان گونه قدرت به وسیله گروهها , طایفه ها و طبقات دیگری که می خواهند جای پیشینیان را بگیرند , رهبری میگردد. با این حال در درون طبقه مسلط , دستگاه دولت در اختیار اقلیتی میماند و تعارضایی بین این اقلیت و اکثریت پدید میآید. که با تعارضهای میان طبقه مسلط و طبقه زیر سلطه متفاوت است. تضاد میان فرمانرویان و فرمانبران , میان کسانی که حکم میرانند و آنان که باید اطاعت کنند ,میان قدرت و شهروندان در کلیه جوامع بشری به چشم میخورد. به نظر مارکسیسها , تضادهای سیاسی مولد بنیانهای اقتصادی , اجتماعی میباشد.
این فقط قسمتی از متن مقاله است . جهت دریافت کل متن مقاله ، لطفا آن را خریداری نمایید
دانلود مقاله کامل درباره اصول علم سیاست و انقلاب