در حدود دو هزار سال قبل، در منطقه فلسطین دینى ظهور کرد که بعدها به بزرگترین دین جهان تبدیل شد. درباره پیدایش مسیحیت چند بحث اهمیت دارد:
الف) بستر پیدایش مسیحیت
بىتردید در مطالعه بستر پیدایش یک دین باید به مسائلى از قبیل جغرافیاى طبیعى، سیاسى و اجتماعى منطقه، اوضاع فرهنگى منطقه به طور عام و نیز اوضاع دینى آن به طور خاص، توجه کرد تا عوامل شکلگیرى و گسترش آن را شناخت.
1. وضعیت جغرافیایى
مسیحیت در منطقه فلسطین در حوزه دریاى مدیترانه که منطقهاى سرسبز و بارانى است و همیشه از رونق و تراکم جمعیت برخوردار بوده، به ظهور رسید. سرزمین فلسطین که در واقع همان سرزمین موعود بنىاسرائیل بود.
و خداوند وعدهاش را به ابراهیم و انبیاى پس از او داده بود و حضرت موسى بنىاسرائیل را به امید رسیدن به آن از مصر حرکت داد، پس از حضرت موسى به دست بنىاسرائیل افتاد و آنان به رهبرى مردان مقتدرى چون داود و سلیمان آن را به مملکتآباد و قدرتمندى تبدیل کردند. مدت زمانى بیش از یک هزاره این قوم، ساکنِ آن سرزمین بودند و هر چند در مقطعى از آن سرزمین تبعید شدند، اما در تمام این دوران ساکنان اصلى آن بودند. در این دوره هزار ساله بنىاسرائیل گاه داراى حکومتى مستقل بودند و گاه تحت سلطه حاکمان بیگانه، یعنى ایرانیان، یونانیان و رومیان قرار داشتند. به هر حال توجه قدرتهاى سیاسى و امپراتورىها به این منطقه اهمیت بیش از حد آن را نشان مىدهد. منطقه فلسطین در سال 63 قبل از میلاد تحت سلطه امپراتورى قدرتمند روم درآمد. بنابراین در زمان ظهور مسیحیت به یکى از استانهاى یک امپراتورى آباد و پهناور تبدیل شده بود. امپراتورى روم هم از نظر آبادانى و هم ساختار مدنى و حقوقى از وضعیت بسیار مطلوبى برخوردار بود. دورترین نقطه کشور پهناور از امکانات بسیارى برخوردار بود و راهها و پلها و کشتىها مسافرت را در این امپراتورى آسان مىکرد.
این امر باعث شد که رسولان مسیحى به راحتى به دورترین نقطه امپراتورى سفر کرده، آیین خود را تبلیغ کنند. از سوى دیگر این امپراتورى از قوانین حقوقى و مدنى خاصى برخوردار بود و هر چند در این نظام بین رومیان و دیگران تبعیض بود، اما دیگران نیز از حقوقى برخوردار بودند و به هر حال نظم و قانون در سراسر کشور حکم مىراند. این امر باعث شد که سفیران مسیحى بتوانند در همه جا به ترویج دین خود بپردازند و مخالفان، بهویژه یهودیان، نتوانند از کار آنان جلوگیرى کنند. بدینرو اقتدار امپراتورى، از جهاتى به سود مسیحیت بود؛ اما نکتهاى که از این جهت قابل توجه است، این است که مؤسسان دو دین همخانواده مسیحیت، یعنى یهودیت و اسلام، بهراحتى حکومتى تشکیل داده، اداره امت خود را برعهده گرفتند. اما براى مؤسس مسیحیت هرگز چنین کارى ممکن نبود، چرا که در زیر سایه یک امپراتورى بسیار قدرتمند قرار داشت. بنابراین از اینکه حضرت عیسى علیهالسلام حکومتى تشکیل نداد، نمىتوان نتیجه گرفت که جزو برنامه او نبوده است.
2. وضعیت فرهنگى
هر چند به لحاظ سیاسى، امپراتورى روم حاکم بر سراسر حوزه دریاى مدیترانه بود، اما به لحاظ فرهنگى، از چند قرن قبل از میلاد و در زمان امپراتورى بزرگ یونان، فرهنگ یونانى در سراسر منطقه نفوذ کرده بود.
موشکافىهاى فلسفى و عقلانى چنان در آن منطقه نفوذ داشت که هیچ فرهیختهاى از آن بیگانه نبود. ردپاى ادبیات و طرز اندیشه یونانى در بسیارى از نوشتههاى اولیه مسیحى به خوبى مشهود است. همچنین زبان یونانى به صورت زبان علمى و رسمى سراسر منطقه درآمده بود. همین زبان مشترک، نقش مهمى در گسترش مسیحیت ایفا کرد؛ چرا که سبب شد رسولان مسیحى بهراحتى بتوانند با اقوام مختلف ارتباط برقرار کرده، پیام دین جدید خود را به آنان منتقل کنند. پس از این، خواهیم دید که متن مقدس اصلى مسیحیت، یعنى عهد جدید، در اصل به زبان یونانى، و نه زبان مادرى حضرت عیسى و حواریان او ـ که زبان عبرى با لهجه آرامى بودـ نوشته شده است.
3. وضعیت مذهبى
به لحاظ مذهبى، امپراتورى روم در عصر ظهور مسیحیت را باید به دو بخش تقسیم کرد: یکى منطقه فلسطین که یهودیان ساکنان اصلى آن را تشکیل مىدادند، و دیگرى سایر مناطق امپراتورى که ساکنان آن عمدتا پیرو ادیان متنوع و شرکآلود یونانى ـ رومى بودند.
از اناجیل، که تنها منبع سخنان و اعمال حضرت عیسى هستند، برمىآید که مخاطبان اولیه مسیح علیهالسلام، یهودیان بوده و آن حضرت با عالمان یهود بحثهاى فراوانى داشته که گاه به تندى مىگراییده است. اگر یهودیت زمان ظهور مسیحیت از جهتى به انحراف کشیده شده باشد، قاعدتا حضرت عیسى بر همان جنبه تأکید بیشترى کرده است. از اناجیل (براى نمونه، انجیل متى، باب 23) برمىآید که عالمان یهودى بر ظاهر شریعت تأکید مىکرده و محبت و عدالت را که روح و اصل شریعت است، فراموش کرده بودند. بنابراین حضرت عیسى بر محبت و عدالت و رحمت تأکید بسیار مىورزد و البته خود آن حضرت تذکر مىدهد که مقصود او نفى شریعت و ظواهر دینى نیست، بلکه مقصود آن است که اصل دین، امورى از قبیل محبت، عدالت و ایمان است.
البته تأکید بسیار بر امورى مانند محبت، این خطر را پدید آورد که کسانى گمان کنند که در تعالیم او تنها محبت اهمیت دارد و امور دیگر از جایگاه و اهمیت چندانى برخوردار نیستند. یهودیت از جهاتى به مسیحیت کمک و بستر رشد آن را فراهم کرد. کنیسههاى یهودى که در روزهاى خاصى مردم در آنها جمع مىشدند، محل مناسبى براى ترویج و تبلیغ آیین جدید بود و عیسى و شاگردان او در موارد متعددى از این ابزار بهخوبى استفاده کردند. یهودیت از جهت دیگرى نیز زمینه ظهور مسیحیت را فراهم کرد: اعتقاد یهودیان به مسیح که انتظار آمدنش را مىکشیدند، بستر عقیدتى ظهور مسیحیت را فراهم کرد؛ چرا که یهودیانى که به عیسى ایمان مىآوردند، اعتقادشان این بود که او همان مسیح موعود عهد قدیم است.
مؤسس مسیحیت
مؤسس مسیحیت، شخصیتى بهنام عیسى استکه از اناجیل برمىآید که همان مسیح منتظَر عهد قدیم و یهودیان است. زندگى حضرت عیسى در چهار کتاب از مجموعه عهد جدید، یعنى اناجیل چهارگانه متى، مرقس، لوقا و یوحنا آمده است. در رابطه با زندگى حضرت عیسى چند نکته قابل توجه است:
شامل 328 صفحه فایل word قابل ویرایش
دانلود تحقیق آشنایی وبررسی مسیحیت