تدوین تاریخ و تطوّر آن در خلال قرنهاى اول هجرى
علم تاریخ را به هیچوجه نمى توان از تطوّر و بسط فرهنگ عمومى جامعه جدا کرد. به طور قطع، پیشرفت و تطوّر علم تاریخ مرحله اى از تطوّر و پیشرفت فرهنگ آن نیز محصول عوامل متعددى است که عمدتاً از تأسیس و قیام دولتى که با دولتها، فرهنگها و نهادهاى سیاسى و نظامى دیگر برخورد داشته باشد، سرچشمه مى گیرد و بدین ترتیب، عناصر اولیه تمدن آن گسترش مى یابد.
علم تاریخ با حدود، ابعاد و روشهاى تدوین آن، پس از ظهور اسلام تحقق یافته است; اما این مطلب هرگز به آن مفهوم نیست که عربها پیش از ظهور اسلام، هیچ نوع آشنایى با این علم نداشته اند، بلکه آنها پیش از ظهور اسلام، تمدنهایى، هرچند کوچک، در یمن و دیگر نقاط عرب داشتند که آثار آنها را کم و بیش نقل مى کردند. اخبار و آثار دولت حمیر، سبأ و یمن به طور شفاهى در میان آنها، نسل به نسل نقل مى گردید.
شاید تاریخ در آن عصر، دوره شَفَوى و حفظى خود را مى گذرانید; یعنى آنچه را عربها مى دانستند پیش از آنکه به نوشتن و خط متکى باشند، به حفظ و نقل شَفَوى و لسانى آن تکیه مى کردند. از این جهت، در آن دوره، در اوایل اسلام، تا مدتها پیش از اینکه خط و نوشتن شایع شود، از حافظه هاى بسیار قوى خود، بخصوص در زمینه انساب و اشعار، استفاده مى کردند.
شاید مهمترین بخش از تاریخ عرب و اسلام، که به طور حتم، تأثیر مهمى در تدوین تاریخ دوره بعد داشته، دوره «ایام العرب» (جنگها و داستانهاى دوره جاهلى) بوده و به قصه بیشتر شباهت داشته است تا تاریخ و بیشتر مورّخان و محقّقان، قصه گویان و داستان سرایان آنها را نقل مى کردند.
دوران بعثت