فی بوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی بوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلودمقاله پیوند عضو پس از قصاص

اختصاصی از فی بوو دانلودمقاله پیوند عضو پس از قصاص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

مساله‏ء پیوند عضوى که به حکم قصاص قطع شده باشد، از دیرباز میان فقها مورد بحث و اختلاف نظر بوده است. طرح مساله بدین صورت بوده که اگر کسى گوش دیگرى را قطع کند سپس گوش جانى را به قصاص قطع کنند، آن گاه یکى از آن دو، گوش بریده‏ء خودرا دو باره پیوند بزند، آیا دیگرى حق دارد آن را براى بار دوم قطع کند یا چنین حقى ندارد؟ در تفسیر روایتى که در این باره آمده است اختلاف وجود دارد، برخى آن را در باره‏ء مجنى علیه مى دانند و برخى دیگر در باره‏ء جانى. این اختلاف در تفسیر روایت، منشا اختلاف آراء در مساله‏ء مذکور شده است. در کتاب مقنعه آمده است: اگر مردى نرمى گوش مرد دیگرى را برید و گوش جانى را نیز به قصاص بریدند، سپس مجنى علیه گوش خود را معالجه کرده و قسمت بریده شده را دوباره پیوند زد، شخص قصاص شده حق دارد همان قسمت از گوش او را دوباره قطع کند تا به حالت قبل از قصاص برگردد. در هریک از اعضا و جوارح که مورد قصاص قرار گیرد و سپس معالجه شده و خوب شود، همین حکم جارى است و اختصاص به نرمى گوش ندارد. حاکم مى بایست مهلت دهد تا شخص مجروح خود را معالجه کند و بهبود یابد، اگر با معالجه خوب شد جانى را قصاص نکند ولى او را به پرداخت ارش محکوم کند، اما اگر شخص مجروح علاج نشد، جانى را به قصاص محکوم کند.
این عبارت به صراحت مى رساند که بعد از قصاص جانى، اگر مجنى علیه عضو قطع شده‏ء خود را پیوند زد جانى حق دارد دوباره آن را قطع کند و این حکم، اختصاص به گوش ندارد و همه‏ء اعضا را در بر مى گیرد. درکافى ابوالصلاح حلبى آمده است: درمورد هیچ زخم یا قطع عضو یا شکستگى یا در رفتگى تا یاس از بهبود آن حاصل نشود نمى توان حکم به قصاص کرد بنا بر این اگر درمورد جراحتى حکم به قصاص شود ولى مجروح و جانى هر دوخوب شوند یا هردو خوب نشوند، هیچ کدام حقى بر دیگرى ندارد. اما اگر یکى از آن دو خوب شود و زخمش التیام پیدا کند، قصاص درمورد دیگرى تکرار مى شود. این در فرضى است که قصاص به اذن شخص اول انجام گرفته باشد ولى اگر قصاص به اذن او انجام نگرفته باشد، شخص قصاص شده باید به کسى که قصاص به اذن او انجام گرفته رجوع کند نه به مجنى علیه.
شیخ طوسى در نهایه مى گوید: اگر کسى نرمى گوش انسانى را قطع کند و او خواهان قصاص شود و او را قصاص کنند، آن گاه شخص مجنى علیه گوش خود را معالجه کرده و قسمت بریده شده را پیوند بزند شخص قصاص شده حق دارد دو باره نرمى گوش اورا قطع کند و به حالت قبل از اجراى قصاص برگرداند. در دیگر اعضا و جوارح نیز همین حکم جارى است. درکتاب خلاف نیز آمده است: اگرکسى گوش دیگرى را قطع کند، گوش او قطع خواهد شد. اگر جانى گوش خود را پیوند بزند، مجنى علیه حق دارد خواستار قطع دو باره‏ء آن شود و آن را جدا کند. شافعى مى گوید: خود مجنى علیه نمى تواند این کار را انجام دهد ولى حاکم باید جانى را مجبو ربه قطع گوش پیوند زده کند زیرا او حامل نجاست است چون گوش جدا شده‏ء او تبدیل به مردار شده است، از این رو نجس بوده و نماز با آن درست نیست.دلیل ما اجماع شیعه و اخبار ایشان است.
این عبارت مربوط به موردى است که جانى گوش خود را که به حکم قصاص قطع شده بود پیوند بزند و حکم عکس آن که مجنى علیه گوش خود را پیوند بزند بیان نشده است. درکتاب مبسوط هر دو فرض بیان شده است: هرگاه گوش کسى را بریده و جدا کنند، سپس مجنى علیه فورا گوش بریده‏ء خود را پیوند زده و به حال اول برگرداند با این حال باید جانى قصاص شود زیرا او به سبب جدا کردن گوش، محکوم به قصاص شده بود و جدا شدن نیز تحقق یافت. اگر جانى بگوید: گوش او را جدا کنید سپس مرا قصاص کنید، برخى گفته اند: باید جدا شود زیرا او تکه اى مردار را به بدن خود پیوند زده است و جدا کردن آن به عهده‏ء حاکم و امام است. اگر این کار انجام گرفت و گوش جانى را نیز به عوض آن بریدند ولى جانى گوش خود را پیوند زد، در این صورت اجراى قصاص به جا بوده است زیرا منشا حکم قصاص، جدا شدن گوش مجنى علیه بود و این کار صورت گرفته بود. اگر مجنى علیه بگوید: گوش او را قطع کنید زیرا او گوش خود را بعد از آنکه به حکم قصاص جدا شده بود پیوند زده است فقهاى ما گفته اند: گوش او (جانى) جدا مى‏شود ولى علت این حکم را بیان نکرده اند. کسانى گفته اند: گوش پیوند زده بنا به امر به معروف و نهى از منکر جدا مى شود و این راى با مذهب ما سازگار است. نزد فقهاى عامه نماز با این گوش پیوند زده، صحیح نیست زیرا این شخص شى نجسى را بى آنکه ضرورتى در میان باشد با خود حمل مى کند از این رو نماز با این گوش صحیح نیست. مقتضاى مذهب ما نیز همین است. فقهاى عامه همچنین گفته اند: هر گاه کسى استخوان شکسته‏ء خود را با استخوان مرده اى ترمیم کند اگر بیم تلف او نرود باید آن استخوان را جدا کند و گرنه نماز او صحیح نخواهد بود ولى اگر بیم تلف او در میان باشد استخوان مزبور جزء بدن او مى شود و حکم نجاست آن از میان مى رود. اما برمذهب ما نماز او صحیح است زیرا نزد ما استخوان مرده نجس نیست مگر استخوان حیوان نجس العین مانند سگ و خوک.
در کتاب جواهر الفقه آمده است: مساله : هرگاه مردى گوش مرد دیگرى را قطع کند و مجنى علیه فورا گوش خود را پیوند بزند و گوش نیز به جاى خود پیوند بخورد آیا با این حال مجنى علیه حق قصاص دارد؟ جواب: آرى حق قصاص دارد زیرا با جدا شدن گوش، قصاص واجب مى شود و جدا شدن گوش تحقق یافته بود و پیوند آن تاثیرى در اسقاط حق قصاص ندارد زیرا این کار، چسباندن تکه اى مردار به بدن است و برطرف کردن آن از بدن واجب است. ما این مساله را در مسائل مربوط به نماز آوردیم. مساله: در همان فرض مساله‏ء پیشین، جانى مى گوید: اگر مى خواهید مرا قصاص کنید، آن قطعه اى را که او پیوند زده است جدا کنید. آیا جانى حق چنین درخواستى را دارد و آیا مى تواند تا عملى شدن درخواست خود از اجراى قصاص جلوگیرى کند؟ جواب: گفتیم که جدا کردن این قطعه قهرا واجب است چه جانى خواستار آن شده باشد چه نشده باشد. اما اینکه او حق جلوگیرى از قصاص را به جهت انجام این کار داشته باشد، درست نیست زیرا گفتیم که آنچه موجب قصاص است جدا شدن گوش است و جدا شدن تحقق یافته بود.
در این دو مساله به این نکته پرداخته شده است که در صورت پیوند گوش مجنى علیه، حق قصاص او از جانى ساقط نخواهد شد ولى در هر صورت جدا کردن گوش پیوندى واجب خواهد بود چون مردار است. در مهذب ابن براج آمده است: اگر کسى گوش دیگرى را ببرد و جدا کند سپس مجنى علیه فورا آن را پیوند بزند، باز قصاص جانى واجب خواهد بود زیرا با جدا شدن گوش، قصاص واجب خواهد شد. پس اگر جانى بگوید: گوش او را قطع کنید سپس مرا قصاص کنید حق خواهد داشت زیرا مجنى علیه تکه‏ء مردارى را به خود پیوند زده است. اگر چنین کردند و پس از آن جانى گوش خود را پیوند زد، قصاص به جاى خود واقع شده و تمام است. اگر مجنى علیه بگوید: جانى گوش جدا شده‏ء خود را پیوند زد، گوش او را جدا کنید، واجب خواهد بود گوش اورا جدا کنند. هر گاه کسى با گوش پیوند زده‏ء خود نماز بخواند، نماز او درست نخواهد بود زیرا او بى آنکه ضرورتى باشد حامل نجاست خارجى است. اما اگر کسى استخوان شکسته‏ء خود را با استخوان مردارى ترمیم کند، درمذهب ما نماز او با آن استخوان درست خواهد بود زیرا استخوان مرده چون حیات در آن حلول نکرده بود نجس نیست. مردار از آن جهت مردار است که حیات آن از میان رفته است و همان گونه که گفتیم در استخوان حیاتى وجود نداشته تا از میان برود.

 

مولف در این عبارات، به هردو مطلب پرداخته است و این نکته را نیز افزوده است که هر یک از دو طرف، حق دارند خواهان جدا کردن گوش پیوند زده‏ء دیگرى شوند وى علت این حکم را مردار بودن گوش پیوندى ذکر کرده است. درکتاب غنیه آمده است: هرگاه کسى را به سبب ایراد جرح یا شکستن یا قطع‏عضو دیگرى قبل از اینکه امید بهبود و ترمیم آن از بین برود، قصاص کنند سپس یکى از آن دو بهبود یابد و نقصش برطرف شود ولى دیگرى بهبود نیابد، قصاص در مورد شخص بهبود یافته تکرار مى شود. این حکم در صورتى است که قصاص اول به اذن مجنى علیه اجرا شده باشد اما اگر قصاص بدون اذن او اجرا شده باشد، شخص قصاص شده به کسى که سبب قصاص او شده بود رجوع مى کند نه به مجنى علیه.
درکتاب اصباح الشریعه نیزعبارتى به همین معنا آمده است.ظاهرعبارت غنیه ازآن جهت که شامل هردوفرض مى شود،مانندعبارت کافى ابوالصلاح است. درکتاب سرائر این گونه آمده است: اگر کسى نرمى گوش انسانى را قطع کند، سپس او را به تقاضاى مجنى علیه قصاص کنند، آن گاه جانى گوش خود را معالجه کرده و قسمت بریده شده را به جاى خود پیوند بزند شخص قصاص کننده حق دارد همان قسمت پیوندى را دو باره قطع کند و به حالت قبل از قصاص برگرداند. مجنى علیه نیز همین حکم را دارد چه ظالم باشد چه مظلوم، چه خود نیز جنایت کرده چه فقط مورد جنایت واقع شده باشد. دلیل این حکم آن است که چنین شخصى حامل نجاست است ووظیفه همه ‏مردم است که این کار را منکر دانسته و خواستار قطع آن شوند و اختصاصى به یکى از دو طرف جنایت یا هر دو طرف آن ندارد. همچنین این حکم اختصاص به گوش ندارد و در مورد دیگر اعضا نیز صادق است، به شرط آنکه بیم تلف شدن انسان یا بخش عظیمى از بدن او نرود. جدا کردن عضو پیوندى برحاکم نیز واجب است زیرا حامل آن حامل نجاست بوده و با این حال نماز او صحیح نخواهد بود.
سخن ابن ادریس نیز هردو فرض را در بر مى گیرد با این تعلیل که چون عضو قطع شده مردار است، پیوند آن جایز نیست. در شرایع آمده است: اگر گوش انسانى قطع شود و جانى نیز قصاص شود، سپس مجنى علیه گوش خود را پیوند بزند، جانى حق دارد آن را جدا کند تا مماثله تحقق یابدبرخى گفته اند: براى اینکه گوش قطع شده مردار است. اگر قسمتى از گوش انسان قطع شود نیز همین حکم را دارد. در مختصر النافع نیز مى گوید: اگر نرمى گوش قطع شود و جانى هم قصاص شود، آن گاه مجنى علیه گوش خود را پیوند بزند، جانى حق دارد آن را جدا کند تا هردو در عیب مساوى باشند.
سخن محقق در هردو کتاب یاد شده، اختصاص به موردى دارد که مجنى علیه بعد از قصاص جانى، گوش خود را پیوند بزند و در این صورت جانى حق خواهد داشت آن را جدا کند. در قواعد آمده است: اگر گوش قطع شود و تا گرم است مجنى علیه آن را پیوند بزند، باز قصاص جانى واجب است. جدا کردن یا نکردن گوش پیوندى مجنى علیه، به اختیار حاکم است. اگر بیم هلاک او نرود. جدا کردن آن واجب است و گرنه واجب نیست. همچنین اگر جانى بعد از قصاص، گوش خود را پیوند بزند مجنى علیه حق اعتراض ندارد. اگر قسمتى از گوش بریده شود ولى جدا نشود، در صورتى که مماثله در قصاص ممکن باشد، قصاص واجب خواهد بودو گرنه واجب نیست و اگرمجنى علیه آن را پیوند بزند، امر به جدا کردن آن نمى شود و همچنان حق قصاص دارد. اگر شخص دیگرى گوش او را بعد از پیوند، قطع کند یا جاى زخم را بعداز التیام آن دوباره زخم کند باید قصاص شود و این حکم به واقع نزدیکتر است.
علامه در این عبارت متعرض این نکته شده است که با پیوند خوردن گوش مجنى علیه، حق او براى قصاص ساقط نمى شود اما جدا کردن دوباره‏ء آن به اختیار حاکم است. در ارشاد الاذهان آمده است: برخلاف گوش، اگر دندان جانى بعد از قصاص دوباره بروید، مجنى علیه حق بیرون آوردن آن را ندارد. ظاهر این عبارت آن است که اگر جانى گوش خود را بعد از قصاص پیوند بزند مجنى علیه حق دارد دو باره آن را جدا کند. چنانچه صریح عبارت مذکور آن است که اگر دندان جانى بعد از قصاص، دوباره بروید، مجنى علیه حق بیرون آوردن آن را ندارد. شاید علت این تفاوت آن باشد که‏دندان جدید عین دندان سابق نیست بلکه دندان دیگرى است برخلاف گوش که همان گوش سابق پیوند زده مى شود. در کتاب مختلف آمده است: ابن جنید گفته است: اگر مردى گوش مرد دیگرى را قطع کرد و قصاص شد، سپس گوش خود را پیوند زد، مجنى علیه حق دارد آن را دوباره قطع کند. اگر مجنى علیه قبل از قصاص، گوش خود را پیوند بزند، حق ندارد تقاضاى قصاص کند. درست آن است که او حق قصاص دارد، زیرا پیوند گوش جدا شده از نظر شارع استقرار ندارد بلکه جدا کردن آن واجب است. بنا بر این، چیزى که از نظر شارع استقرار ندارد حق قصاص را ساقط نمى کند. ظاهر سخن علامه آن است که اگر پیوند به گونه اى باشد که‏استقرار پیدا کند چنانکه در معالجات امروز چنین است وجهى دارد که سبب سقوط قصاص شود. در ریاض آمده است: اگر شخصى نرمى گوش شخص دیگرى را قطع کند و پس از آن قصاص شود، آن گاه مجنى علیه نرمى گوش خود را پیوند بزند جانى حق خواهد داشت آن را جدا کند و آن گونه که در کتاب تنقیح بدان تصریح شده هیچ اختلافى در این حکم نیست. مولف تنقیح مى گوید:فقط در علت این حکم اختلاف هست برخى گفته اند: علت این حکم آن است که دو طرف در نقص عضو، با هم مساوى شوند چنانکه راى مصنف همین است و برخى دیگر گفته اند: علت این حکم آن است که قطعه‏ء پیوند زده شده، مردار است و نمازبا آن صحیح نیست. نتیجه‏ء این اختلاف راى آن است که اگر جانى بدین پیوند رضایت دهد و آن را جدا نکند بنا بر قول دوم، حاکم موظف است آن را جدا کند زیرا صاحب گوش پیوندى حامل نجاستى است که نماز با آن صحیح‏نیست. راى نخست، نظر شیخ طوسى در دو کتاب خلاف و مبسوط است، وى در کتاب اول صراحتا و در کتاب دوم ظاهرا ادعاى اجماع کرده‏است. به نظر من راى شیخ، حجت است و نص روایتى که ریشه‏ء این مساله است پشتیبان آن است. روایت این است:
ان رجلا قطع من اذن الرجل شیئا، فرفع ذلک الى على (ع) فاقاده، فاخذ الاخر ما قطع من اذنه فرده على اذنه فالتحمت و برئت، فعاد الاخر الى على (ع) فاستقاده، فامر بها فقطعت ثانیه فامر بها فدفنت و قال(ع): انما یکون القصاص من اجل الشین. مردى قسمتى از گوش مرد دیگرى را قطع کرد مرافعه نزد على علیه السلام برده شد، اورا قصاص کرد. آن دیگرى، تکه‏ء بریده شده‏ء گوش خود را برداشت و به گوش خود پیوند زد و خوب شد. مرد دیگر نزد على علیه السلام برگشت و تقاضاى قصاص کرد. امام (ع) فرمان داد آن را دو باره قطع کرده و دفن کنند و فرمود: قصاص به جهت عیب و نقص است. نارسایى سند این روایت یا ضعف آن، با عمل اصحاب جبران مى شود. راى دوم، نظرابن ادریس در سرائر و علامه در تحریر و قواعد و شهید ثانى در مسالک است این راى نیز بعید نیست. آنچه به ذهن من مى رسد آن است که ممکن است هردو تعلیل درست باشد زیرا منافاتى با هم ندارند و بر هردو نیز دلیل هست. براین اساس، حکم جدا کردن گوش پس از پیوند آن، دو سبب دارد یکى قصاص و دیگرى صحیح نبودن نماز با آن. هر گاه سبب اول، مثلا به واسطه‏ء عفو، منتفى شد، سبب دوم به قوت خود باقى است چنانکه در عبارت تنقیح مثال زده شد. هرگاه سبب دوم منتفى شد چنانکه در مثال آمد، سبب اول به قوت خود باقى است. اگر جدا کردن گوش پیوندى، موجب ضرر باشد در این صورت زدودن نجاست به حکم شرع واجب نیست. سخن صاحب ریاض نیز در فرضى است که مجنى علیه بعد از قصاص جانى، عضو بریده شده‏ء خود را پیوند زده باشد. به نظر وى، در این فرض، جانى حق خواهد داشت دوباره آن را جدا کند و در این هیچ اختلافى نیست وى مراد روایت را همین حکم دانسته است. درسخن صاحب ریاض به عکس این فرض اشاره نشده است. درمبانى تکمله المنهاج آمده است: اگر کسى عضو شخصى مانند گوش اورا قطع کند و مجنى علیه اورا قصاص کند، سپس مجنى علیه عضو قطع شده را به جاى خود پیوند بزند و خوب شود جانى مى تواند آن را جدا کند. عکس این فرض نیز همین گونه است.
درمساله اى دیگر از همین کتاب آمده است: اگر گوش کسى قطع شودسپس مجنى علیه قبل از قصاص جانى گوش خود را پیوند بزند آیا با این پیوند، حق قصاص ساقط مى شود؟ راى مشهور عدم سقوط حق قصاص است ولى راى روشن تر، سقوط حق قصاص و تبدیل آن به دیه است.
در تحریر الوسیله آمده است: اگر گوش کسى قطع شود و آن را پیوند بزند ظاهر، عدم سقوط حق قصاص است. اما اگر جانى پس از قصاص، گوش خود را پیوند بزند در روایتى آمده که باید دو باره قطع شود تا نقص و عیب آن باقى بماند و گفته شده که باید حاکم دستور دهد آن را جدا کنند زیرا مردار و نجس است. روایت مزبور ضعیف است. اگر با پیوند عضو، حیات در آن مانند سایر اعضا جریان پیدا کند دیگر مردار و نجس نیست و نماز با آن صحیح است و نه حاکم و نه شخص دیگرى حق ندارد آن را جدا کند بلکه اگر کسى با علم و عمد آن را جدا کند محکوم به قصاص و اگر بدون علم و عمد آن را جدا کند محکوم به دیه مى شود. اگر کسى بخشى از گوش دیگرى را ببرد ولى آن را جدا نکند، چنانچه مماثله در قصاص آن ممکن باشد، قصاص مى شود حتى اگر مجنى علیه آن را پیوند بزند بازهم حق قصاص دارد اما اگر مماثله ممکن نباشد قصاص نمى شود.
تا اینجا مهمترین آراء فقهاى شیعه را که بدان دست یافتیم، دراین مساله نقل کردیم. روایتى که به آن استناد شده همان موثقه‏ء اسحاق بن عمار است که متن آن گذشت. اگر چه این روایت درمورد قطع گوش وارد شده است اما به اعتبار تعلیل عامى که در پایان آن آمده و ظهور این تعلیل در بیان ملاک کلى، حکم آن عام بوده و همه‏ء موارد قصاص اعضا را در بر مى گیرد. ما بحث خود را دراین مساله در دو جهت پى مى گیریم: جهت نخست: عضوى که پس از قطع شدن پیوند زده شود، از نظر تکلیفى چه حکمى دارد؟ آیا مردار و نجس است و نماز با آن صحیح نبوده و باید جدا شود یا چنین نیست؟ جهت دوم: پیوند عضو قطع شده چه تاثیرى بر حکم قصاص دارد؟
جهت نخست قطعه اى که پیوند زده مى شود، دو حالت ممکن است پیدا کند: حالت اول آنکه قطعه‏ء پیوندى بابدن جوش مى خورد و جزءبدن مى شود و مانند سایر اجزاى بدن، حیات در آن جریان مى یابد. حالت دوم آنکه قطعه‏ء مزبور مانند اعضاى مصنوعى فقط در ظاهر به بدن متصل مى شود و حیات در آن جریان نمى یابد مثل آنکه پاره اى از استخوان انسان یا دندان یا ناخن او را بردارند و به بدن وصل کنند این گونه پیوندها معمولا فقط درموارد اجزایى که حیات در آنها جریان ندارد، صورت مى گیرد. در حالت اول، صحیح آن است که قطعه‏ء پیوندى جزء زنده اى از بدن انسان مى شود و نه مردار است و نه نجس. در این مقام، تمسک به اخبارى که قطعه‏ء جدا شده از بدن زنده را مردار و نجس مى دانند، نادرست است زیرا این اخبار از فرض مورد بحث یعنى پیوند قطعه‏ء جدا شده قبل از سردشدن آن و استمرار حیات دوباره درآن، منصرف است. این اخبار ناظر به قطعه اى است که جدا شده باشد و به واسطه‏ء جدا شدن مرده باشد.
چنین قطعه اى حقیقتا و عرفا مردار است. ممکن است به استصحاب نجاست تمسک شود به این بیان که نجاست قطعه‏ء جدا شده به محض جدا شدن و پیش از پیوند، ثابت است پس از پیوند نیز همین نجاست استصحاب مى شود. تمسک به استصحاب نجاست نیز بى مورد است زیرا اولا، دراینجا نجاست حالت سابقه معلوم نیست چرا که بنا بر استظهار گذشته، اخبار مربوط به قطعه‏ء جدا شده اگر هم دلالتى برنجاست قطعه از حین جدا شدن آن داشته باشند، این نجاست مشروط به سردشدن قطعه و عدم استمرار حیات تازه در آن بعداز پیوند است. در این صورت است که از اول حکم به نجاست آن مى شود نه در صورتى که قطعه‏ء جدا شده، پیوند خورده و حیات در آن جریان یافته باشد. بنا براین درفرض مورد بحث، حالت سابقه براى نجاست محرز نیست. ثانیا، برفرض که ثبوت نجاست قطعه‏ء جدا شده را از حین جدا شدن آن بپذیریم، باز نمى توان استصحاب نجاست را جارى کرد زیرا قطعه‏ء جدا شده فقط به عنوان مردار و به عنوان اینکه قطعه اى جدا شده از بدن زنده است و حیات در آن جریان ندارد، نجس است. حیثیت مرده بودن و حیات حیوانى نداشتن یا حیثیت جدا بودن، در نظر عرف، حیثیت تقییدیه براى موضوع نجاست است نه حیثیت تعلیلیه و با این حال ، اجراى استحصاب نجاست، بعد از پیوند این قطعه و جزء بدن شدن و حیات یافتن آن، ممکن نیست زیرا موضوع عرفا تغییر یافته و متعدد شده است. درجاى خود اثبات شده است که در جریان استصحاب، احراز و حدت موضوع حکم مستصحب و بقاء آن در دوحالت سابق ولاحق، شرط است. امادر حالت دوم، یعنى آنکه قطعه‏ء جدا شده، بعد از پیوند، حیات نداشته باشد، بى هیچ اشکالى این قطعه، مردار است و همچنان قطعه اى جداى از بدن به شمار مى‏آید ولى اگر از اجزایى باشد که حیات در آنها جریان ندارد مثل استخوان و دندان و ناخن و مو، نجس نیست و دلیلى وجود ندارد که حمل آن در حال نماز ممنوع باشد. بنا بر این آنچه فقهاى عامه گفته اند که حاکم یا شخص دیگرى ملزم به جدا کردن چنین قطعه اى است، بى وجه است.

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  21  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله پیوند عضو پس از قصاص

تحقیق پیوند ناگسستنی حماسه حسینی و انقلاب اسلامی

اختصاصی از فی بوو تحقیق پیوند ناگسستنی حماسه حسینی و انقلاب اسلامی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق پیوند ناگسستنی حماسه حسینی و انقلاب اسلامی


تحقیق پیوند ناگسستنی حماسه حسینی و انقلاب اسلامی

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)


تعداد صفحه:2

فهرست مطالب ندارد 

 

پیوند ناگسستنی حماسه حسینی و انقلاب اسلامی

حماسه عاشورا از جمله حرکت های ماندگار درتاریخ است که تاثیر بسزایی بر جنبش های اجتماعی و سیاسی پس از خود در جهان اسلام گذاشت. در واقع قیام عاشورا طرحی نو در تاریخ در افکند. همین طرح تازه بود که همواره بر جان و دل مردم اثر گذاربوده است.

بدون شک در تاریخ اسلام، قیام امام حسین (ع) از مهم‌ترین وقایع تاریخی بشمار می‌آید. پیام انقلابی گری و شهادت طلبی این واقعه عظیم،قرنها الهام بخش اندیشمندان و مبارزان ضد ظلم واستبداد بوده است. مسلمانان این این قیام را، نه تنها موجب پیروزی نهایی و تحقق آرمانهای اسلام راستین در این جهان می‌شمارند بلکه آن رامایه رستگاری دوستداران امام حسین (ع) در جهان دیگر می‌دانند.

در تاریخ معاصر ایران، قیام حسینی همواره الهام بخش جنبش های سیاسی و اجتماعی بوده است این عصر در واقع با نگرش جدید به "فرهنک عاشورا"آغاز شد.رد پای این دیدگاه را می‌توان در تاریخ نگاری عاشورا نیز دنبال کرد.

این قسم نگرش نوین به واقعه عاشورا در آثار اندیشمندان برجسته ای چون استادشهید"مرتضی مطهری " نیز تداوم یافت و در مکتوبات دکتر علی شریعتی در قالب مفاهیم و تعابیر فرهنک سیاسی جدید صورتی ایدئولوژیک و رادیکال پیدا کرد و سرانجام توسط رهبر فقید انقلاب اسلامی امام خمینی (ره ) با ضرورت های حاد عملی در عرصه سیاست، پیوند ناگسستنی یافت.

شعار "خون بر شمشیر پیروز است " از شعارهای اصلی انقلاب اسلامی ایران است که نشان‌دهنده الگوبرداری انقلاب ایران از " نهضت عاشورای حسینی " است.

تکیه بر مکتب تشیع و اندیشه های رهایی بخش اسلام، احیاء حقوق محرومان، مظلومان و مستضعفان و کاشتن بذر امید در دل آزادگان جهان از آرمان های بلند انقلاب اسلامی ایران است.

واقعه عاشورا با وجود گذشت ‪ ۱۴۰۰از آن، هنوز رنک کهنگی و غبار نگرفته است وهر چه که زمان بیشتر می‌گذرد به نظر می‌رسد بردرخشش آن افزوده می شود و دلدادگان بیشتری می‌یابد .

راز جاودانگی این حرکت این است که همواره به صورت یک الگو"عدالت خواهی" و "آزادگی " جلوه کرده است. پرتو "آزادگی " و"عدالت خواهی "این واقعه چنان عمیق است که همه انسان های آزاده رادرهر عصر وزمانی به خودجذب می کند.

در دوران معاصر هم، مصادف شدن حرکت انقلابی امام خمینی (ره) با سال روز عزاداری امام حسین (ع) یاد آور واقعه خونین کربلا شد.

امام (ره ) در یکی از سخنرانی های خود در دهه چهل، رژیم پهلوی را به بنی امیه تشبیه کردند. معمولا رهبران انقلاب هنگامی در پیشبرد اهداف انقلابی موفق می‌شوند که بتوانند نسبت میان تاریخ و سنت خود را با حرکتی که آغاز کرده اند، تبیین کنند.راز حرکت موثر امام خرداد سال ‪ ۴۲دقیقا همین نکته بوده است.

امسال تقارن دهه فجر انقلاب اسلامی با ماه محرم،یاد و خاطره این واقعه بزرگ را پرشورتر از هرسال دیگر در اذهان زنده کرد و ضرورت بازگویی و روایت روزهای به یادماندنی پیروزی انقلاب را بیش از گذشته آشکار ساخت.

انقلاب اسلامی ایران همچون نهضت امام حسین (ع) عظیم و همه جانبه بود. در واقع این تحول تاریخی را می‌توان تداوم نهضت عاشورا و احیاء اسلام راستین وانقلابی پس از چهارده قرن حاکمیت زر وزور و تزویر تلقی کرد.

همانطور که نهضت امام حسین (ع) به عنوان یک حرکت فرهنگی ابتدا انسانها را از درون متحول کرد و پس از آن منجر به تحولات بیرونی شد،انقلاب اسلامی ایران نیز ابتدا اندیشه‌ها و ذهن‌ها را متحول و سپس نظام سیاسی کشور را دست خوش تحول ساخت و مردم را از استبداد رهانید.

"واقعه کربلا" گرچه از نظر زمانی کوتاه بود و تنها یک روز از صبح تا عصر به طول انجامیداما لحظه لحظه آن درس شهامت، ایثار و فداکاری،ایمان،اعتقاد و اخلاص بود. واقعه کربلا دانشگاهی است که از طفل شیرخوار تا پیرمردسپید مویش به بشریت درس آزادگی و حریت می‌آموزد.خون مطهر امام حسین (ع ) و یارانش به اسلام حیات تازه بخشیدو تاهمیشه تاریخ الهام بخش آزادگان جهان خواهدبود.

به گفته "دکتر علی شریعتی "، "شهید، قلب تاریخ است هم چنان که قلب به رگ های خشک اندام، خون، حیات و زندگی می‌دهد،جامعه ای که رو به مردن می‌رود جامعه ای که فرزندانش ایمان خویش را به خویش از دست داده‌اند و جامعه ای که به مرک تدریجی گرفتار است، جامعه ای که تسلیم را تمکین کرده است، جامعه ای که احساس مسئولیت را از یاد برده است و جامعه ای که اعتقاد به انسان بودن را در خود باخته است و تاریخی که از حیات و جنبش و حرکت و زایش بازمانده است، شهید همچون قلبی، به اندامهای خشک، مرده وبی رمق این جامعه، خون خویش را می‌رساند و بزرگترین معجزه شهادتش این است که به یک نسل،ایمان جدید به خویشتن را می‌بخشد. شهید حاضر است و همیشه جاوید، کی غائب است ؟"
واز همین رو بود که با الهام از یاد و خاطره شهدای گرانقدر کربلا،مردم مسلمان و شیفته خاندان عصمت و طهارت با دست خالی به مبارزه با رژیم مستبد پهلوی پرداختند.

و به یاد آوریم تظاهرات پرشور مردمی در اعتراض به رژیم پهلوی را در محرم سال ‪۵۷و در روز عاشورای حسینی که با الهام از حماسه عظیم حسینی صورت گرفت.

به حق می‌توان گفت مفاهیمی که در حماسه حسینی و واقعه کربلا وجود داشت در واپسین ماهها و روزهای سال ‪۵۷از تاثیرگذارترین مفاهیمی بود که تنور مبارزه با رژیم پهلوی را بیش از هر چیز دیگری گرمی و حرارت بخشید و زمینه ساز سرنگونی دودمان پهلوی را فراهم آورد.

 

 


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق پیوند ناگسستنی حماسه حسینی و انقلاب اسلامی

مقاله الگوهای پیوند گرای استدلال اجتماعی و رفتار اجتماعی

اختصاصی از فی بوو مقاله الگوهای پیوند گرای استدلال اجتماعی و رفتار اجتماعی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله الگوهای پیوند گرای استدلال اجتماعی و رفتار اجتماعی


مقاله الگوهای پیوند گرای استدلال اجتماعی و رفتار اجتماعی

مدل های شبکة عصبی که مدل های پیوند گرا نیز نامیده می شوند به نظر می رسد که نشان دهندة یک تغییر الگویی در روانشناسی شناختی، علم شناخت و هوش مصنوعی می باشند. این مدل ها ایدة ما را که تصور می کنیم ذهن همانند یکگ کامپیوتر عمل می کند به کل تغییر می دهد و در عوض مدل های مغزی بسیاری در زمینة عملکرد ذهن در اختیار ما قرار می دهد که این مدل ها نشان می دهند که احتمالاً می توان مدل‌های بسیار خوبی از عملکرد شناختی را از طریق عصب های ساده نظیر واحدهای عصبی تهیه نمود. این بدان معنا می باشد که ما می توانیم مدل هایی از ذهن را که از واحدهای عملکردی مشابه به واحدهای فیزیکی تشکیل شده است تهیه نمائیم که نشان دهندة یک مغز واقعی می باشد.

این دیدگاه سبب به وجود آمدن یک بینش جدید در زمینة عملکرد ذهن و عملکرد متقابل آن در برابر محیط گردید.

جای بسی تعجب است که با وجود اهمیت این مدل ها تا همین اواخر هم روانشناسان علوم اجتماعی توجه بسیار کمی به آنها مبذول داشته اند. این مدل ها به طور مستقیم به ویژگیهای اساسی درک اجتماعی و عملکردهای متقابل اجتماعی می پردازند:

انسجام همزمان موارد اطلاعاتی چندگانه و قالب زمانی کاملاً کوتاهی که این عملکردهای در درون آن شکل می گیرند. هر عملکرد دنیوی درک اجتماعی حاصل از عملکرد متقابل و همزمان موارد اطلاعاتی چند گانه می باشد. که این بدان معنا می‌باشد که هر یک از موارد اطلاعاتی به طور متقابل بر روی شکل گیری و معنای سایر موارد اطلاعاتی تأثیر گذار می باشد. علاوه بر این و این عملکرد متقابل در چنان چهارچوب زمانی کوتاهی رخ می دهد که بسیار کوتاهتر از هر چهار چوب زمانی موجود در عملکردهای متقابل منطقی می باشد. بنابراین اکثر درک اجتماعی باید به صورت مشابه رخ دهد و هر دفعه این موارد از ویژگیهای اساسی مدل های شبکة عصبی می باشند.

روانشناسان اجتماعی که این مدل ها را نادیده گرفته اند به دلیل دیگری متعجب می باشند. همانطور که Read, Vanman & Miller در سال 1997 نشان دادند تشابهات بسیار مهمی میان ویژگیهای این صله ها و اصول Gestalt وجود دارند، اصولی که پایة تئوری بسیاری از روانشناسی های اجتماعی جدید را شکل می دهند. با وجود این اخیراً به نظر می رسد که علاقة بیشتری به استفاده از این مدل های پدیدة اجتماعی نشان داده شده است. این کتاب کلیة مطالب موجود در این زمینه را دور هم گرد آورده است. این کار به خوانندگان کمک می کند تا با شکل گیری این دیدگاههای جدید آشنا شوند و تئوریهای بسیاری از این مدل ها را دریابند. هریک از فصل های این کتاب به بررسی یک مدل پیوندگرا از یک مشکل اصلی در زمینة روانشناسی اجتماعی می پردازد. از آنجائیکه اکثر مؤلفان از یک سیستم مهندسی استاندارد استفاده می کنند می توانند برای مولد خود از یک برنامة کامپیوتری خاص و یا سیستم های موجود و در دسترس عموم استفاده نمایند تا خوانندگان مشتاق با کمترین کار به مدل های مورد نظر خود دسترسی پیدا کنند. مؤلفان در این زمینه تعدادی از مطلب اساسی روانشناسی اجتماعی را مد نظر قرار داده و نشان می دهند که چگونه این مدل ها سبب شکل گیری یک درک و بینش جدید از برخی مسائل اصلی می گردند. علاوه بر این بسیاری از فصل های این کتاب سرنخ هایی را بدست می دهد که این دیدگاه بذرهای شکل گیری یک تئوری جدید را بوجود می آورند که سالهاست در این زمینه مورد غفلت قرار گرفته است.

Smith & decoster و Woolcock & kashima و king مدل هایی از یادگیری و کاربرد مقوله های اجتماعی و تصورات قالبی بوجود آوردند. Thagard &kunda، van qureall & Miller و van rooy مدل هایی از منطق، استدلال، پدیده های اجتماعی و درک شخصی را مورد توصیف قرار دادند. شودا و میشل مدلی از شخصیت و رفتار اجتماعی ارائه نمودند. شالتز و لیچر نشان داد که چگونه یک مدل شبکة عصبی می تواند پدیده های ناهماهنگ را در برگیرد.

در نهایت Nowak &vallacher، Eiser، claessen و loose نشان دادند که اینها تنها مدل هایی از شناخت فردی نیستند بلکه همچنین می توانند جنبه های بسیار مهم نفوذ اجتماعی و عملکردهای مقابل گروهی را نیز در بر گیرند.

مدل های پیوندگرا

در زیر ما به شرح مختصری از مدل های پیوندگرا می پردازیم. ما یک محدودة وسیعتر را در نظر گرفته بودیم با وجود این مقدمه های بسیار خوبی در دسترس می باشند که برخی روانشناسی های شناختی را در بر می گیرند و دو مقدمة شکل گرفته اخیر روانشناسی های اجتماعی را مورد توجه قرار داده اند. بنابراین تکرار آنچه که قبلاً گفته شده است و به صورت معضل در جایی دیگر شرح داده شده است بی مورد می‌باشد.

به نظر می رسد که هنوز هم به جز دو نسخة چاپ شده توسط Rumelhart& Ncclelland و گروه تحقیقی PDP مقدمة بهتری در زمینة مدل های شبکة عصبی و کاربردهای روانشناسی آنها به چشم نمی خورد. سایر منابع بسیار خوب برای روانشناسی اجتماعی شامل موارد زیر می باشند:

کتاب چاپ شدة Anderson که چندی پیش منتشر گردید، کتاب های Bechtel و Abrahamsen که در کنار مطالب چاپ شدة گروه تحقیق PPP در بازار موجود می باشند. اخیراً نیز Vanman & Miller, Smith & Read بر روی کاربردهای چنین مدل‌هایی برابی مشکلات موجود در روانشناسی اجتماعی متمرکز شده اند.

علاوه بر این رید، ون من و میلر به بحث در زمینة اصولی پرداخته اند که پایه های تئوری بسیاری از اصول روانشناسی اجتماعی جدید را تشکیل داده اند.

 

 

 

 

 

 

این مقاله به صورت  ورد (docx ) می باشد و تعداد صفحات آن 31صفحه  آماده پرینت می باشد

چیزی که این مقالات را متمایز کرده است آماده پرینت بودن مقالات می باشد تا خریدار از خرید خود راضی باشد

مقالات را با ورژن  office2010  به بالا بازکنید


دانلود با لینک مستقیم


مقاله الگوهای پیوند گرای استدلال اجتماعی و رفتار اجتماعی

فیلم آموزشی تکنیکهای پیوند زنی درختان میوه،گلها وگیاهان

اختصاصی از فی بوو فیلم آموزشی تکنیکهای پیوند زنی درختان میوه،گلها وگیاهان دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

فیلم آموزشی تکنیکهای پیوند زنی درختان میوه،گلها وگیاهان


فیلم آموزشی تکنیکهای پیوند زنی درختان میوه،گلها وگیاهان

این فیلم آموزشی به تکنیکهای پیوند زنی درختان میوه،گلها وگیاهان می پردازد که با آموزش دیدن این تکنیکها می توانیم از یک درخت، گل یا گیاه چندین نوع محصول به  بار آورد.شما میتوانید فقط با پرداخت مبلغ 2000 تومان این فیلم آموزشی را دریافت کنید


دانلود با لینک مستقیم


فیلم آموزشی تکنیکهای پیوند زنی درختان میوه،گلها وگیاهان