فی بوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی بوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

ویژگی های ذاتی، حمایت اجتماعی و نشانه های آسیب در میان بیماران مبتلا به ایدز و درد مزمن

اختصاصی از فی بوو ویژگی های ذاتی، حمایت اجتماعی و نشانه های آسیب در میان بیماران مبتلا به ایدز و درد مزمن دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

موضوع فارسی:  ویژگی های ذاتی، حمایت اجتماعی و نشانه های آسیب در میان بیماران مبتلا به ایدز و درد مزمن

موضوع انگلیسی: Temperament traits, social support, and trauma symptoms among HIV/AIDS and chronic pain patients

تعداد صفحه: 10

فرمت فایل: PDF

سال انتشار: 2016

زبان مقاله:‌ انگلیسی

 

 

چکیده: هدف اصلی ما از این مطالعه بررسی و مقایسه رابطه بین صفات و خوی فرض بر اساس تئوری تنظیم کننده خلق و خو (RTT) و ابعاد حمایت اجتماعی با سطح علائم تروما، به عنوان در اختلال استرس پس از سانحه (PTSD) به نظر می رسد، در یک HIV بود / AIDS نمونه بیمار [HIV + (N = 182) و ایدز (N = 128)] و در بیماران مبتلا به درد مزمن (آرتریت روماتوئید؛ 150 نفر). سطح علائم تروما با موجودی PTSD عاملی نسخه (PTSD-F) مورد بررسی قرار گرفت، خلق و خو با ویژگی رسمی پرسشنامه رفتار-خو (FCB-TI) اندازه گیری شد، و حمایت اجتماعی با برلین حمایت اجتماعی برج میزان (BSSS مورد آزمایش قرار گرفت ). پیش بینی قابل توجهی از علائم تروما در میان شرکت کنندگان صفات و خوی (واکنش عاطفی، تداوم، و حساسیت حسی) و ابعاد حمایت اجتماعی بود (پشتیبانی درک شده، نیاز به حمایت، پشتیبانی جویی، و در واقع حمایت دریافت). ما همچنین متوجه تفاوت معنی داری بین سطوح علائم تروما، خلق و خو، و حمایت اجتماعی بین HIV / AIDS و بیماران درد مزمن. اهمیت علائم تروما، و همچنین به عنوان صفات خلق و خو و حمایت اجتماعی، باید به حساب در برنامه ریزی اشکال حمایت روانی است که باید دارو درمانی برای HIV / AIDS و بیماران درد مزمن همراه گرفته شده است.


دانلود با لینک مستقیم


ویژگی های ذاتی، حمایت اجتماعی و نشانه های آسیب در میان بیماران مبتلا به ایدز و درد مزمن

پایان نامه بررسی رابطه میان طبقات اجتماعی و نوع اعتیاد

اختصاصی از فی بوو پایان نامه بررسی رابطه میان طبقات اجتماعی و نوع اعتیاد دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

پایان نامه بررسی رابطه میان طبقات اجتماعی و نوع اعتیاد


پایان نامه بررسی رابطه میان طبقات اجتماعی و نوع اعتیاد

 

این فایل در قالب ورد و قابل ویرایش در 140 صفحه می باشد.

 

فهرست
مقدمه ۱
الف- بیان مسئله: ۲
ب- طرح مسئله: ۷
آمار معتادین در ایران: ۱۲
ت- سؤالات پژوهش: ۱۳
ث- اهداف تحقیق: ۱۴
ج- اهمیت موضوع: ۱۵
اهمیت کاربردی: ۱۶
تعاریف و مفاهیم ۱۹
الف- دارو (drug) ۲۰
ب- وابستگی (Dependence) ۲۱
پ- اجتماعی (Social) ۲۱
ت- بی تفاوتی (Tolerance) ۲۱
تعریف اعتیاد: ۲۱
معتاد: ۲۴
تعریف طبقه ی اجتماعی: ۲۷
مقدمه ۳۰
انتخاب طرح تحقیق ۳۱
الف- روش تحقیق ۳۵
ب: تکنیکهای مورد استفاده در تحقیق: ۳۷
ب- ۱: مشاهده ۳۷
روش های مشاهده ۳۹
راهنمای تهیه گزارش از مشاهده ۴۲
ب- ۲: روش مصاحبه ۴۳
مصاحبه چیست؟ ۴۳
چگونگی آغاز مصاحبه ۴۷
نقاط قوت مصاحبه: ۵۰
نقاط ضعف مصاحبه: ۵۱
بایدها و نبایدها در مصاحبه ۵۲
ب- ۳: روش مشارکت در تحقیق: ۵۷
ب- ۴: بررسی اسناد: ۶۰
پ- جامعه آماری: ۶۲
ج- حجم نمونه: ۶۳
د- روش نمونه گیری: ۶۴
تعریف مفاهیم اصلی تحقیق: ۶۴
فصل چهارم ۷۰
داده های تحقیقنتایج حاصل از پرسشنامه: ۷۰
مقدمه ۷۱
جداول فراوانی متغیرهای اصلی تحقیق: ۷۴
فصل پنجم ۱۳۰
نتیجه گیری وپیشنهادات ۱۳۰
الف – نتیجه گیری: ۱۳۱
ب- تاکتیک های مؤثر پیشنهادی: ۱۳۴
منابع ۱۳۷

 


تعریف اعتیاد:
برای دستیابی به مفهوم و معنی ماده مخدر باید به تعریف اعتیاد نیز توجه داشت.
در طول قرن هجدهم اعتیاد به مواد مخدر را یک نوع مسمومیت تدریجی می دانستند[۱] با این وجود موضوع همچنان از نظر نحوه ی تشخیص و هم از جهت چگونگی درمان موضوع تحقیقات مختلف بوده و هست.
آنچه که در طول این سالهای دراز از کنکاش و بررسیها بدست آمده این است که اعتیاد به مواد مخدر جنبه های مختلف دارد و بطور کلی اعتیاد یک امر مطلوب نیست.
آنچه که محققین را به این طرز فکر کشانیده و دنیای اعتیاد را این چنین وسیع جلوه گر ساخته چند جنبه بودن اعتیاد است که در اینجا به اهم آنها اشاره می شود.
الف: اعتیاد یک بیماری است.
ب: معتاد مجرم است.
ج: اعتیاد یک مسمومیت است.
د: اعتیاد یک بیماری اجتماعی است.
هـ: اعتیاد یک بیماری روانی است.
و: اعتیاد بی تفاوتی در مقابل دارو است.
ز: اعتیاد یک بیماری مسری است.
ح: اعتیاد وابستگی جسمانی به مواد مخدر است.
ی: اعتیاد وابستگی روانی به مواد مخدر است.
و…….
تا اینکه در سال ۱۹۳۰ سازمان ملل متحد برای دستیابی به تعریفی همه جانبه تر، کمسیونی از متخصصین کشورهای مختلف تحت عنوان کارشناسان تشخیص داروهای اعتیادآور، که هم اکنون شعبه ای از سازمان بهداشت جهانی است، تشکیل داد و این کارشناسان سرانجام در سال ۱۹۵۰ با تعریف زیر برای اعتیاد به مواد مخدر موافقت کردند:
«اعتیاد به مواد مخدر عبارتست از مسمومیت تدریجی یا حادی که به علت استعمال مداوم یک دارو اعم از طبیعی یا ترکیبی ایجاد می شود، و به حال شخص و اجتماع زیان بخش است».
خصوصیات اعتیاد از این قرار است:
۱- وجود تمایل شدید و مقاومت ناپذیر، یا احتیاج و یا اضطرار به استعمال دارو بدست آوردن آن، از هر راهی که امکان دارد.
۲- وجود گرایش به ازدیاد میزان دارو.
۳- وجود وابستگی و روانی و جسمانی به آثار دارو[۲].
آخرین تعریفی که در مورد مفهوم ا عتیاد در اینجا بیان می شود تعریف دکتر نگل[۳] محقق آمریکایی است که می گوید: «اعتیاد حالت فردی است که در اثر مداومت در استعمال یک داروی خاص، خویشتن داری[۴] خود را از دست داده است و در نتیجه استعمال داروی مذکور آنقدر افراط می کند که این کار به حال او و اجتماع مضر واقع می شود[۵].
معتاد:
معتاد به انسانی اطلاق می شود که از چهار طریق خوردن و تزریق، دود کشیدن و یا تنفس و بالاخره از راه مقعد یک یا چند ماده مخدر را بطور مداوم مصرف کند و در صورت قطع این عمل با مشکلات تنی- روانی روبرو گردد.
در واقع می توان گفت معتاد کسی است که در اثر مصرف مکرر و مداوم، متکی به ماده مخدر یا دارو شده باشد و یا به عبارت دیگر قربانی هر نوع وابستگی دارویی یا روانی مواد مخدر باشد معتاد شناخته می شود. و در صورتی که دارو به بدن نرسد اختلالات روانی و فیزیکی موسوم به سندرم محرومیت ایجاد می شود.
حال که ما در اینجا مفاهیم را بررسی کردیم لازم است به بررسی اثرات اعتیاد بپردازیم:
در ایران چه می گذرد …..
به گزارش مهر، ایران به لحاظ جغرافیایی همسایه بزرگترین کشور تولید کننده خشخاش و مخدرهای طبیعی است که به طور متوسط سالانه حدود ۳ هزار تن مواد مخدر تولید می کند و در سال جاری نیز بنابر اطلاعات دریافتی، با کمک و همکاری بیشتر کشورهای مستقر در افغانستان، کشاورزان خشخاش کار توانستند این میزان را به ۵ هزار تن برسانند.
با توجه به فرهنگ اعتقادی اسلامی ایرانیان و ناهنجار شناختن مصرف مواد مخدر، جامعه ایران در بعد مبارزه با عرضه و تقاضا هر ساله هزینه های هنگفتی صرف می کند. به طوری که طی این سالها سهم ایران از این مبادلات به شهادت رسیدن ۳ هزار و ۵۰۰ نفر از بهترین جوانان این مرز و بوم در راه مبارزه با باندهای قاچاق مواد مخدر بوده است.
وجود دو میلیون معتاد رسمی و تفننی، سیصد هزار معتاد تزریقی، ارتباط مستقیم ۶۰ درصد طلاق های کشور با اعتیاد، وارد آمدن سالانه بین ۴ تا ۵ هزار میلیارد تومان خسارت مالی از این طریق به کشور و مرگ روزانه ۱۰ تا ۱۲ معتاد و صدها معضل و مشکل دیگر از پیامدهای شوم اعتیاد است.
بر اساس آمار موجود طی ۵/۱۱ سال گذشته ۲۱ هزار و ۶۷۰ معتاد به دلیل سوء مصرف مواد مخدر در کشور فوت کرده اند و این در حالی است که بر اساس آخرین آمار، در سال ۸۳ روزانه یک هزار نیروی مولد به دلیل دستگیر شدن در زمینه مواد مخدر از چرخه ی اقتصادی خارج شده و به آن لطمه زده اند که این تحلیل نیروهای انسانی مولد، افزایش بیکاری و …. را به دنبال داشته است[۶].
انحرافات اجتماعی: طرحهای غیرعادی و ناسالم تشکیلات و روشهای فکری و رفتاری یک اجتماع و اوضاع اجتماعی بدی است که سبب بروز اختلالهای رفتاری فردی می شوند. در تعریف دیگر می توان گفت: کنار گذاشتن هنجارهای رایج جامعه انحرافات اجتماعی نامیده می شود.
کنترل اجتماعی: به مکانیسم هایی اطلاق می شود که جامعه برای واداشتن اعضایش به سازگاری و در واقع جلوگیری از ناسازگاری به کار می برد.
قاچاق: کاری بر خلاف قانون است و به طور پنهان انجام می شود مثل کشت و خرید و فروش مواد مخدر و یا مشروبات الکلی از این جمله است.
قاچاقچی: شخص یا گروهی است که به کار قاچاق مواد مخدر مبادرت می کند.
علت اعتیاد: منظور علتی است که فرد معتاد به دلیل آن علت، برای اولین بار به مواد مخدر روی آورد.
مدت اعتیاد: عبارت است از زمانی که فرد معتاد مجبور به استفاده از یک یا چند داروی مخدر شده است و به عبارت دیگر مدت اعتیاد، پاسخ خود به خودی یک شخص در وضع معین است که تکرار می شود.
مدت ترک: جمع مدت زمانی است که یک معتاد از هر بار ترک اعتیاد خود به مواد مخدر را داشته است.
تعریف طبقه ی اجتماعی:[۷]
به مجموعه کسانی اطلاق می شود که در پیوستاری اقتصادی دارای موقعیت مشترکی هستند اگر چه مقصود از طبقه بیان موقعیت افراد در بازار است- به عقیده وبر- ، ولی «طبقه ی اجتماعی» بیشتر بر مواردی چون حیثیت، سبک زندگی تأکید دارد.
یان رابرتسون در تعریف طبقه ی اجتماعی می گوید: «دسته ای از مردم که در جامعه ی نابرابر دارای پایگاههای کاملاً برابر و هم وزن می باشند[۸].
در تعریف دیگری طبقه ی اجتماعی اینگونه آمده است:
«طبقه ی اجتماعی، به بخشی از اعضای جامعه اطلاق می شود که از نظر ارزش های مشترک، حیثیت، فعالیتهای اجتماعی، میزان ثروت و سطح درآمد و امکانات مالی و نیز قدرت در جامعه (ویژگی شغلی) و همچنین نوع آداب معاشرت آنان در یک گروه قرار می گیرد[۹].

مقدمه
در این فصل ابتدا روش پیمایش و روش توصیفی توضیح داده خواهد شد سپس می خواهیم توضیح دهیم که ما در این روش تحقیق چه کرده ایم.
بعد تکنیکهای مورد استفاده د راین تحقیق که شامل روش مشاهده، مصاحبه روش مشارکت در گروه و مطالعه اسناد می باشد بررسی گردیده است. در مرحله بعد جامعه آماری مورد بررسی توضیح داده شده است. همچنین حجم نمونه و روش نمونه گیری هم بدنبال آن طرح شده است و سپس مفاهیم مهم و اساسی که در تحقیق مورد استفاده قرار گرفته است را ملاحظه می نمائید.
در پایان مصاحبه نامه تدوین شده نیز کدگذاری آن را قرار داده ایم.
در این تحقیق از ترکیبی از روش توصیفی و پیمایش استفاده شد، بدین منظور ابتدا با کمک مشاهده و مشارکت در گروههای ترک اعتیاد و نیز گروههای درمانی سازمانهای غیردولتی برجسته سعی کردیم تا فضای کلی معتادان درگیر در ترک را بشناسیم پس، از مصاحبه ای اکتشافی و آزاد استفاده شد تا مصاحبه نامه نهایی تدوین گردید. جهت مطالعه دقیق تر شرایط زندگی معتادان و نیز گردآوری اطلاعات اولیه جهت شناخت طبقه اجتماعی در ایران نیازمند مطالعات عمیق تر بودیم که از روش توصیفی استفاده شد. و در پایان برای مطالعه رابطه میان طبقه اجتماعی و نوع ماده مخدر اولیه مصرفی نیازمند گردآوری اطلاعات کمّی دقیق بودیم که از روش پیمایش استفاده شد و از همان افراد مصاحبه شونده اولیه، سؤالات بسته و دقیق تری مجدداً انجام شد.
در اینجا ابتدا به بررسی روش توصیفی و کاربرد آن در تحقیق می پردازیم و سپس روش پیمایش و کاربرد آن را در این تحقیق ملاحظه می کنید.
انتخاب طرح تحقیق
در این قسمت تحقیق توصیفی مورد بررسی قرار می گیرد. در مورد این طرح به مواردی نظیر: تعریف و هدف هر طرح، ویژگیهای برجسته و کلیدی، نقاط قوت و محدودیت های این طرح پرداخته می شود:
الف- ۱: تحقیق توصیفی
تعریف و مقصود: به طور کلی هدف برخی از تحقیقها، توصیف جز به جزء یک موقعیت یا یک رشته شرایط است. غرض از این گونه تحقیق، پاسخگویی به پرسشهایی مانند «چقدر؟» ، «چه کسی؟» و «چه اتفاقی دارد می افتد؟» است . «تحقیق توصیفی، آنچه را که هست توصیف و تفسیر می کند و به شرایط یا روابط موجود، عقاید متداول، فرآیندهای جاری، آثار مشهود یا روندهای در حال گسترش توجه دارد. توجه آن در درجه اول به زمان حال است، هر چند غالباً رویدادها و آثار گذشته را نیز که به شرایط موجود مربوط می شوند مورد بررسی قرار می دهد (جان بست، ۱۳۷۱، ۱۲۵).
تحقیق توصیفی شامل جمع آوری اطلاعات برای آزمون فرضیه یا پاسخ به سؤالات مربوط به وضعیت فعلی موضوع مطالعه می شود. یک مطالعه ی توصیفی چگونگی وضع موجود را تعیین و گزارش می کند. یک نمونه متعارف تحقیق توصیفی شامل ارزیابی نگرش ها یا عقاید نسبت به افراد، سازمان ها، رویدادها یا رویه ها می گردد. نظرسنجی های سیاسی پیش از انتخابات و تحقیقات بازار، نمونه هایی از این نوع تحقیق توصیفی اند. اطلاعات توصیفی معمولاً از طریق پرسشنامه، مصاحبه، یا مشاهده جمع آوری می شوند.
در واقع مقصود اصلی از تحقیق توصیفی، ارائه ی تصویری از یک پدیده است، آن گونه که در واقع روی می دهد و البته مقصود از این نوع تحقیق، بررسی آثار آن پدیده ها یا بررسی آثار حاصل از دخالت دادن آنها نیست. تحقیق توصیفی را می توان برای پاسخگویی به پرسشهای مستقل، هنجاری یا همبستگی طراحی کرد (به عبارت دیگر توصیف فقط یک متغیر، مقایسه ی متغیر با یک استاندارد خاص، یا خلاصه سازی ارتباط بین دو یا بیش از دو متغیر). بنابراین یک پژوهش توصیفی به طور مثال می تواند میزان مصرف کوکائین میان نوجوانان ۱۲ تا ۱۷ ساله ی ایالت میسوری (یک پرسش کاملاً توصیفی) را ارزیابی می کند، یا به تعیین این موضوع بپردازد که آیا آگاهی این گروه از مواد مخدر، ما را به آزمایش آنها در این زمینه مجاز می کند؟ (پرسش هنجاری) یا مشخص می سازد که آیا ارتباطی بین سن نوجوانان با آگاهی و مصرف مواد مخدر وجود دارد؟ (پرسش همبستگی).
ویژگی برجسته: قلمرو تحقیق توصیفی گسترده است و انواع مختلف طرحها را شامل می شود. بنابراین برای تمیز آن از دیگر انواع تحقیق، بهتر است مشخص کنیم که چه مواردی جزو هدفهای این نوع تحقیق قرار نمی گیرد. (به عنوان مثال تحقیق توصیفی برای بررسی و شرح روابط عملی طراحی نمی شود).
البته با وجود این ویژگی باز هم طیفی گسترده از انواع تحقیق باقی می ماند و متأسفانه تعاریف دیگری نیز که در مورد این نوع تحقیق ارائه شده است، موجب کم ارزش به نظر رسیدن آن تحقیق شده است. اگر چه انجام بعضی تحقیقات توصیفی در مقایسه با اثر سنجش، آسانتر است اما در این نوع تحقیق بر حداکثر سازی اعتبار، مفید بودن و عملی بودن تحقیق تأکید بسیاری می شود. اگرچه توجه به اعتبار درونی در این نوع تحقیقات ضروری نیست اما به علت ماهیت این نوع تحقیقات، اعتبار بیرونی از جایگاه خاص برخوردار می باشد. بنابراین ویژگی اصلی طرح تحقیق توصیفی، نمونه گیری بدون انحراف است. اگرچه بسیاری از تحقیقات توصیفی در مقایسه با تحقیقات میدانی کم هزینه هستند، اما برخی از این نوع تحقیقات به منابع بسیاری نیاز دارند. (تحقیق کاربردی صفحه ۶۰ و ۶۱).
نقاط قوت: از جمله نقاط قوت تحقیقهای توصیفی، به ویژه مطالعات اکتشافی، می توان به: هزینه های پائین، سهولت نسبی اجرا و قابلیت تولید و ارائه ی نتایج در دوره زمانی نسبتاً کوتاه اشاره کرد، اما چنین تحقیقاتی گاهی نیازمند منابع تحقیق گران و فعالیتهای اندازه گیری و کمی گسترده هستند. هزینه ها به عواملی نظیر اندازه ی نمونه، ماهیت منابع اطلاعات و پیچیدگی روشهای جمع آوری وابستگی دارد.
در بسیاری از موارد، نتایج به دست آمده از طرحهای تحقیق، نسبتاً به آسانی تجزیه و تحلیل می شوند و به آسانی می توان آنها را به گروهی از مخاطبان انتقال داد.
از آنجا که بسیاری از تحقیقات توصیفی با تأکید بر تعریف خصوصیات جمعیت های خاص انجام می شود، از جهت اعتبار بیرونی قوی هستند. (تحقیق کاربردی صفحه ۶۲).
محدودیتها: تحقیق توصیفی برای پاسخگویی به پرسشهایی با ماهیت علی، طراحی نمی شود. مشکلات عمده وقتی بروز می کنند که نتایج توصیفی مطالعات به شکلی نامناسب برای نتیجه گیری های علی مورد استفاده واقع شوند، موضوعی که استفاده کنندگان از داده های همبستگی را وسوسه می کند.
اگرچه افزایش حجم داده های توصیفی احتمال ا ستفاده ی ناصحیح از آنها را افزایش می دهد، اما افزایش آگاهی و پختگی استفاده کننده از نتایج تحقیق و رسانه ها، مانع از بروز این انحراف می شود[۱۰]. (تحقیق کاربردی صفحه ۶۵).
الف- روش تحقیق
الف- ۲: روش پیمایش
پیمایش روشی در تحقیق اجتماعی است که فراتر از یک تکنیک خاص در گردآوری اطلاعات است هر چند عمدتاً از پرسشنامه استفاده می شود اما فنون دیگری از قبیل مصاحبه عمیق، مصاحبه ساختمند، مشاهده، تحلیل محتوا و جزء اینها هم بکار می روند. ویژگیهای بارز پیمایش عبارت است از: شیوه گردآوری داده و روش تحلیل آنها.
شیوه گردآوری داده ها: مشخصه پیمایش، مجموعه ساختمند یا منطقی از داده هاست که آنرا ماتریس متغیر بر حسب داده های موردی می نامند. در این ماتریس صفت یا ویژگی هر مورد را بر حسب متغیر گردآوری می کنیم و با کنار هم گذاشتن این اطلاعات به مجموعه ساختمند یا مستطیل از داده ها می رسیم.
روش های تحلیل: یکی از وظایف تحلیل پیمایش توصیف خصوصیات مجموعه ای از موردهاست پس اگر مثلاً ما بخواهیم در پی توصیف نحوه رأی دهی گروهی از مردم برآئیم لازم است بدانیم هر فرد در آن گروه چگونه رأی می دهد.
گذشته از این محققان در پی علل پدیده ها هم هستند و تحلیل گر پیمایش با مقایسه موردها در پی پیدا کردن علل برمی آید.
به عبارت دیگر محقق پیمایش با بررسی تغییرات بر حسب مورد ها و جستجو ویژگی های دیگر که به طور منظم با آن پیوند دارد در پی شناخت علل پدیده ها (مثلاً آراء انتخابی) برمی آید. بدین ترتیب هدف تحقیق پیمایشی آن است که با مقایسه دقیق ویژگی های مختلف موردها به استنباط علی (مثلاً تأثیر طبقه بر رأی دهی) نایل آید.
همچنین لازم به ذکر است روش تجربی نیز مشابه روش پیمایشی است، چون داده ها به شکل ماتریس متغیرها بر حسب مورد جمع آوری می شوند، ولی از آنجا که تمیز خصوصیات افراد با دخالت آزمایشگر صورت می گیرد پس تفاوت اساسی با آن دارد[۱۱].
یافته های آماری که به صورت کلی ارائه شده است فراهم می آورد.
در این تحقیق با توجه به اینکه محققان دوران کارورزی خود را در مورد موضوع اعتیاد، در انجمنهای غیرانتفاعی (Na) گذرانده اند و بر روی موضوع اعتیاد پژوهشهایی انجام داده اند بنابراین مشارکت محققان در مورد این موضوع کاملاً آشکار به چشم می خورد.
ب: تکنیکهای مورد استفاده در تحقیق:
در این تحقیق از مصاحبه، مشاهده، مشارکت و بررسی اسناد استفاده شده است که در اینجا می خواهیم هر یک از این تکنیکها را شرح دهیم:
ب- ۱: مشاهده
مشاهده در مددکاری از اصول بسیار مهم و اساسی به شمار می رود. از آغاز برخورد با مراجعه کننده همانطوری که لازم است به صورت بسیار دقیق به سخنان او گوش دهیم (و گوش دادن را یک هنر می دانیم) مشاهده کردن هم هنر است، هنری آمیخته با علم. مشاهده شاید برای بعضی ها با نگاه کردن معمولی تفاوتی نداشته باشد بسیار دیده شده است که وقتی از فردی عادی سئوال می شود در بازدید از مؤسسه، به چه نکاتی برخورد کردید؟ و چه مسائلی را دیدید؟ ملاحظه می شود فقط به مسائل سطحی و ظاهری یک مؤسسه توجه داشته است. در حالیکه برای یک مددکار حرفه ای دیدن به معنای واقعی کلمه یعنی پی بردن به آنچه که باید با دید بصیرت به آن نگاه کرد. بسیارند چیزهایی که از نظر ظاهر حتی زیبا و بدون نقصند ولی از نظر کیفیت و درون بسیار متفاوت و خارج از نُرمی هستند که در مشاهدات باید به همان قسمتها توجه کرد. در مشاهدة، فردی که به عنوان مددجو به مددکار مراجعه کرده است، باید از وضعیت ظاهری، چگونگی نگاه کردن، طرز رفتار، طرز برخورد، وضعیت فکری، چگونگی صحبت کردن و شروع به حرف زدن، آرام بودن او، پر تحرک بودن او به مواردی دسترسی پیدا کرد که حتی گاهی برای خود مراجعه کننده مجهول بوده است. پس می توان مشاهده را از اساسی ترین و معتبرترین روشهایی دانست که از آغاز کار مصاحبه مورد استفاده قرار می گیرد. مشاهده باید دارای هدف مشخصی باشد و نوع مشاهده و موارد مورد مشاهده بر اساس هدفی که مددکار در تشخیص و یا ارزیابی- از افراد دارد گوناگون است.
روش های مشاهده
الف: مشاهده گر در جلسه حضور دارد و مشاهده شونده نیز از حضور او اطلاع دارد این نوعی از مشاهده است که یک مددکار یا روانپزشک از فردی که به وی مراجعه می کند به عمل می آورد.
ب: مشاهده گر در جلسه حضور دارد اما خود را به عنوان جزیی از موقعیتی که مشاهده شونده در آن حضور دارد معرفی می کند، به طوری که مشاهده شونده نمی داند که مورد مطالعه قرار گرفته است. این شیوة مشاهده را بیشتر در مواردی می بینیم که مشاهده گر به گفتگو و شرکت در فعالیتها و تبادلات اجتماعی با مشاهده شونده می پردازد. مشاهدة یک مددکار گروهی را در ارتباط با افراد گروه یا کودکی که مورد مشاهدة مددکار یا روانشناس خود قرار گرفته را می توان از نوع مشاهدة غیرمستقیم دانست.
مشاهده شونده به هیچ وجه نمی داند که کلیه رفتار و حرکات و حتی صحبت کردن او از طریق مددکار مورد مشاهده قرار گرفته است. البته در این نوع مشاهده هرگونه حرکت مشاهده شونده برای مشاهده کنندة معنای خاصی دارد و در ارزیابی از اینگونه مشاهدات استفاده می کند.
ج: در این روش مشاهده شونده می داند که مورد مشاهده است ولی زمان آن را نمی داند و به این مسأله آگاهی دارد که هر لحظه مورد مشاهده قرار دارد. مثالی در این زمینه دانشجویان عزیز را روشنتر کند، دانشجویان که در دوره های کارآموزی شرکت دارند می دانند که مورد مطالعه هستند، اما نمی دانند به وسیله چه کسی و به چه صورتی این مشاهده صورت می گیرد، و یا محصلین مدرسه ای که همگی می دانند در زنگ تفریح توسط مدیر مدرسه تحت کنترل و مشاهده کامل هستند.
۵: در یک نوع مشاهده، مشاهده گر به طور رسمی در جلسه حضور پیدا نمی کند و مشاهده شونده هم نمی داند مورد مطالعه قرار گرفته است. معمولاً در بعضی از مصاحبه ها از آینه های یک طرفه استفاده می کنند که به طور یک طرفه مشاهده گر مصاحبه را کنترل می کند و به نکات ضعف یا قوت مصاحبه توجه کامل می کنند. در روانپزشکی و روانشناسی و مددکاری برای آموزش دانشجویان به کار گرفته می شود.
۶: البته نوع دیگری مشاهده وجود دارد که به صورت ویدیویی، فیلم از مصاحبه تهیه و به معرض نمایش مجدد گذاشته شده و سرپرست و یا مشاهده کننده می تواند مورد مشاهده را ارزیابی کند.
۷: نوع دیگری از مشاهده در فروشگاههای بزرگ و یا بعضی از اماکن مخصوص وجود دارد که به وسیله دوربین فرد یا افرادی را به جهات خاصی مورد مشاهده قرار می دهند که در اصول مددکاری و یا روانشناسی اینگونه مشاهده ها صورت نمی گیرد.
قصد این جانب از بیان این مطلب این است که با انواع مشاهده آشنا شویم و بیشتر به تفاوت مشاهده ها و محتوای مشاهده و آنچه را در مددکاری به آن توجه داریم نگرشی داشته باشیم. بنابراین توجه به اهداف مشاهده و اطلاعات به دست آمده در شیوه های گوناگون، هر گروهی از مشاهده منظور خود را دنبال می کند. مثلاً در مشاهده روانشناسی باید به هنگام گزارش به نکاتی که در ذیل می آید توجه کافی داشت: درک و فهم بیمار در چه حدی است و تطابق و سازگاری او با محیط چگونه است؟ همکاری، قدرت کلامی، توجه و دقت، اعتماد به نفس، انگیزه، کوشش، پافشاری و جدیت در انجام تکالیف، ا نعطاف پذیری، و واکنش در برابر شکست، برداشت و ارزیابی از خود را چگونه گزارش می دهد؟
در جامعه شناسی مفهوم مشاهده بیشتر روی نکات مهمی از جامعه، فرهنگ، طرز تلقی مردم از مسایل اجتماعی، مسایل مذهبی، گرایشها، چگونگی گذراندن اوقات و بسیاری از مسایل که نشان دهنده، طرز فکر مردم آن ناحیه است و از روی آنها می توان پی به درون جامعه برد که در چه شرایطی زندگی می کنند.


دانلود با لینک مستقیم


پایان نامه بررسی رابطه میان طبقات اجتماعی و نوع اعتیاد

دانلود مقاله بررسی ارتباط میان سطح رشد سازمان و اثربخشی نظام انگیزشی

اختصاصی از فی بوو دانلود مقاله بررسی ارتباط میان سطح رشد سازمان و اثربخشی نظام انگیزشی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

بررسی ارتباط میان سطح رشد سازمان و اثربخشی نظام انگیزشی :
پیشگفتار :
انگیزش با حیات انسان و چگونگی تحقق اهداف زندگی سروکار دارد . اگر در جایی می بینیم که انسانها در تکاپو و تلاش هستند و با شادی و امید مشغول کار می باشند ، دلیل بر آن است که افراد احساس زنده بودن و زندگی کردن دارند و بین کار و فعالیتهای خود و زندگیشان رابطه معنی داری می یابد .

 

مقدمه :
انگیزش یکی از موضوعات اساسی آموزش و پرورش است که همه فعالیتهای دانش آموزان , معلمان و کارکنان را تحت تأثیر خود قرار می دهد . بدون تردید هر مدیری می خواهد در حوزه فعالیت خود همه با میل و علاقه مشغول بکار باشند و معلمان با شوق و احساس مسئولیت به کار دانش آموزان رسیدگی کنند , مشکلات آنها را حل کنند ، با آنها مهربان باشند و در صورت لزوم حتی وقت بیشتری را برای انجام وظایف خود در نظر بگیرند و به طور کلی با جدیت هدفهای سازمان را تعقیب کنند .
کلید واژه :
انگیزش ، بهره وری ، سازمان

 

 

 

 

 

 

 

فصل اول
کلیات تحقیق

 

 

 

 

 

بیان مسئله :
در این پروژه بررسی ارتباط میان سطح رشد سازمان و اثر بخشی نظام انگیزشی مورد بررسی و کنکاش قرار خواهد گرفت انگیزش با حیات انسان و چگونگی تحقق اهداف زندگی سروکار دارد . اگر در جایی می بینیم که انسانها در تکاپو و تلاش هستند و با شادی و امید مشغول کار می باشند ، دلیل بر آن است که افراد احساس زنده بودن و زندگی کردن دارند و بین کار و فعالیتهای خود و زندگیشان رابطه معنی داری می یابد . آنها کارکردن در محیط مدرسه یا سازمان آموزشی را وسیله اصلی ادامه زندگی می دانند و حتی در شرایط بهتر آن را عین زندگی خود می بینند .

 

اهمیت و ضرورت تحقیق :
انگیزش قبل از هر چیز با مفاهیمی چون نیاز ، میل ، علاقه ، رغبت ، سائق و محرک ارتباط دارد و بر حسب علاقه ، فرهنگ یا موقعیت افراد از همه آنها استفاده می کنند . اما از نظر عملی ، مفاهیم نیاز ، انگیزه و محرک کاربرد بیشتری دارند . نیاز ماده یا عنصری است که جزئی از ترکیب وجودی انسان است و برای ادامه حیات و سالم بودن جسمی یا روانی وجودش ضروری است . مثلاً آب ، کلسیم ، هوا و نظایر آن از نظر سلامتی جسم لازم هستند و جزء وجود انسان می باشند . انگیزه نیرویی است که بر اثر کمبود یکی از مواد ، یعنی نیازها در فرد به وجود ِمی آید و او را وادار به حرکت می کند تا نیازش را تأمین کند . محرک عامل یا ماده ای است که در بیرون از وجود انسان وجود دارد و مابه ازای نیاز فرد . نام دیگر محرک ، هدف است . هدف چیزی است که فرد می خواهد به آن برسد .
هدفهای کلی تحقیق :
اگر به نیازهای خاص یک فرد در یک موقعیت معین توجه کنیم ، انگیزش جنبه فردی و شخصی پیدا می کند . افراد ممکن است از نظر سطح نیازها در سطوح مختلف باشند . در عین حال عادات و روش های خاص یک فرد بر تأمین نیازهایش تأثیر دارد . انگیزش ممکن است از زاویه مراحل ارضای نیازها و همچنین تأثیر رفتارها و تجربیات گذشته مورد توجه قرار گیرد . به عنوان مثال ، تجربه های افراد از چگونگی دادن پاداش به کارکنان ممکن است سبب کاهش یا افزایش علاقه به کار یا فعالیت شود . از جهت دیگر ، نوع شناخت و انتظارات فرد از سازمان نیز ممکن است در انگیزش اثر بگذارد . جنبه دیگر مطالعه انگیزش ، توجه به روش های برانگیختن افراد است که به مدیریت برمی گردد . اینکه چگونه ، با چه وسایلی و از چه راههایی افراد را برانگیخته کنیم تا با انرژی و علاقه زیادتری به تحقق اهداف و افزایش بهره وری بیانجامد ، موضوع انگیزش می باشد .
انگیزش در مدیریت ایجاد میل ، اشتیاق و علاقه به انجام دادن کار ، تشویق ، جلب رضایت و خشنودی کارکنان از طریق ارضای نیازهای منطقی مادی ، اجتماعی و روانی آنها است .
در این راه معلمان ، دانش آموزان و کارکنان با پی بردن به نیازها و استعدادهای نهفته و بالقوه خود ، رفتار و شخصیت خود را به سوی کمال مطلوب هدایت می کنند و آنها را بارور و شکوفا می سازند . در این راستا ، مدیریت پس از شناخت نیازها ، زمینه های تأمین آنرا فراهم می سازد و دانش آموزان ، معلمان و کارکنان نیز با شوق و جدیت از انرژی های خود در راه رشد و کمال خود و دستیابی به اهداف سازمان بهره می گیرند .

 

فرضیه ها :
فرضیه اصلی تحقیق :
میان سطح رشد سازمانی و اثر بخشی نظام انگیزشی در سازمان رابطه معنی داری وجود دارد .
فرضیه فرعی :
میان سطح رشد سازمانی و اثر بخشی نظام انگیزشی در سازمان رابطه معنی داری وجود ندارد

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

فصل دوم
ادبیات و پیشینه تحقیق

 

 

 

 

 

رابطه انگیزش با مدیریت
انگیزش یکی از موضوعات مهم و پایه ای در مدیریت آموزشی است موفقیت مدیریت سازمان و افراد آن تا حدود زیاد به انگیزش نیروهای انسانی بستگی دارد . اهمیت انگیزش آنقدر زیاد است که چهار موضوع اساسی آموزش و پرورش یعنی یادگیری ، رشد ، شخصیت و هیجان تحت تأثیر انگیزش قرار دارد .

 

۱) انگیزش و یادگیری :
نتایج پژوهش های گوناگون و نظر صاحب نظران نشان می دهد که قسمت بزرگی از یادگیری مربوط به علائق و نیازهای دانش آموزان است . چنانچه مدیر و معلمان مواد درسی و مطالب خود را براساس نیازهای دانش آموزان انتخاب کنند و آنها را با روشهای جالب و جاذب ارائه دهند ، دانش آموزان با حداکثر علاقه مطالب را یاد می گیرند . مشارکت دانش آموزان در امر یادگیری از طریق کارکردن با ابزارها و دیدن فیلم ها و وسایل کمک آموزشی در مقایسه با تدریس هایی که از این عوامل بهره نمی گیرند سبب اثربخش بودن یادگیری خواهد شد . در چنین حالتی تغییر رفتار که هدف اصلی یادگیری است بهتر تحقق می یابد .

 


۲) انگیزش و رشد :
اگر بخواهیم به طور کلی و به زبان ساده تعریفی از رشد ارائه دهیم باید بگوییم که رشد حاصل تکرار تأمین نیازهای منطقی افراد است . این بدان معنی است که فرد با تغذیه مداوم از نظر جسمی رشد می کند . به همین ترتیب اگر در سازمان آموزشی به نیازهای اجتماعی و روانی فرد توجه شود و زمینه های تأمین آنها فراهم شود ، رشد اجتماعی و روانی حاصل می شود پس در حقیقت انگیزش که موضوع اصلی آن تأمین نیازهاست عامل اصلی رشد به حساب می آید . از طریق برانگیختن افراد در سازمانهای آموزشی می توانیم رشد افراد را در زمینه های متفاوت تأمین کنیم .

 

۳) انگیزش و شخصیت :
در پژوهش هایی که توسط روانشناسان روی شخصیت به عمل آمده است یادگیری و تجربه های گذشته از عوامل اساسی شخصیت به حساب می آید . اینکه فرد در سالهای اول زندگی اش در چه خانواده ای و با چه ارزش ها و روش های تربیتی پرورش می یابد ، از اهمیت زیادی برخوردار است . در عین حال مدرسه نیز از عوامل مهم تأثیر گذار می باشد .
انتظارات مدرسه ، فرصت هایی که مدرسه برای فرد به وجود می آورد ، روش های نظارت و کنترل ، رفتار و روابط با فرد ، الگوهای تشویق و تنبیه و تجربه های موفقیت یا شکست همه دست به دست هم دهند و به فرد شیوه های خاصی از فکر کردن و رفتارها می آموزند که در سرتاسر زندگی او به عنوان یک الگوی غالب و قابل شناسایی باقی می ماند .
شخصیت رابطه تنگاتنگی با تأمین نیازهای انسان و انگیزش دارد . مزلو در مطالعات گسترده و مستمر خود به این نتیجه رسید که روش های تأمین نیازها ، سطح نیازها و اینکه فرد در رابطه با تأمین نیازهایش به چه اعتقادی در باره خود و دیگران می رسد و چه تجربیاتی کسب می کند ، تأثیر بسزایی در شکل گیری شخصیت او دارد . اگر افراد از نیازهای حیوانی و سطوح پایین تر آزاد شوند و به سطوح بالاتر نیازهای انسانی دست یابند همین تجربیات سبب پیدایش نگرش برتر و بالاتر نسبت به خود و توانایی های خود می شود . فردی که به عنوان یک اجیر در بیشتر زندگیش در جهت تأمین نیازهای اولیه اش مانند تهیه غذا و زنده ماندن تلاش کرده است و هرگز تجربه ای از دوستی ، محبت و احترام نداشته است ، بدون تردید از شخصیتی واکنشی و همراه با فعال بودن مکانیزم های دفاعی برخوردار می باشد . او هرگز آرامش نخواهد داشت به دیگران اعتماد نمی کند و بالاخره به احتمال زیاد اعتماد به نفس ضعیفی دارد .
کسی که در محیط خانواده ، مدرسه یا جامعه مورد احترام بوده است و به سادگی به علت فراهم بودن وسایل و تأمین نیازهای اولیه اش توانسته است تجربیات مستمری از احترام قدر و منزلت داشته باشد ، به تدریج به این نیاز و با این رفتارها خو می گیرد و به عنوان یک الگوی پایدار در شخصیت او باقی می ماند . پس اگر انگیزش به بررسی روش ها و راه های تامین نیازها بپردازد و بتواند در یک حالت پایدار زمینه های تأمین نیازهای سطوح بالاتر معلمان دانش آموزان و کارکنان را فراهم کند در شکل گیری شخصیت آنها تأثیر به سزایی خواهد گذاشت .

 


۴)انگیزش و هیجان :
هیجان که به آن واکنش انطباقی نیز گفته می شود واکنش غیر عینی در مقابل محیط می باشد که با پاسخ های عصبی و هورمونی همراه است . هیجانها بر رفتار فرد تأثیر می گذارد و در او حالت خوشایند یا ناخوشایند بوجود می آورد . هیجان ها نمادهایی چون ترس ، خشم، اضطراب ،پرخاشگری ، افسردگی و ناکامی دارند . این حالات معمولاً موقعی در افراد به وجود می آید که نوعی شرایط بی اطمینانی نسبت به توان تأمین نیازها وجود موانع بر سر راه تأمین نیازها و بالاخره عدم موفقیت در راه تأمین نیازها در فرد بوجود می آید . هیجان ها ریشه های فراوان جسمی ، هورمونی ، اجتماعی و روانی دارند .
محیط های آموزشی که همراه با فشار روانی ناشی از فشار کار ، عدم مهر و محبت ، وجود تهدید ، تنبیه و محرومیت و نظایر آن باشد ، سبب پیدایش هیجان می شود . مدیران و معلمینی که با پرخاشگری و تهاجم با دانش آموزان روبرو می شوند به مرور زمان تجربه هایی از پرخاشگری را در آنها به وجود می آورند .
این پرخاشگری ، علاوه بر آنکه الگوی یادگرفته شده به حساب می آید از عدم تأمین نیازها با خطراتی که برسر راه ارضای نیاز وجود دارد ، پدید می آید . کسانی که در محیط های خشن تربیت می شوند، و هدف خشونت قرار می گیرند ، در مراحل بعدی خود دست به خشونت می زنند . کمبود محبت و رفتار از روی پرخاشگری یا بی تفاوتی نیز سبب بوجود آمدن رفتار پرخاشگرانه در فرد می گردد .
مجموعه دستاوردهای علمی نشان می‌دهد از ساده‌ترین لوازم گرفته تا پیشرفته‌ترین فناوری‌های پیچیده، محصول خلاقیت و نوآوری اندیشمندانی بوده که طی سال‌های متمادی بر اساس دانش و ارتقاء فکری انسان خلق شده است. بنابراین پایه اصلی ثروت هر کشور را منابع انسانی تشکیل می‌دهد که از آن به عنوان عامل اصلی فعال یاد می‌شود و منابع طبیعی و مادی به عنوان عوامل تبعی نامیده می‌شوند. با این شرایط، نقش منابع انسانی نه تنها در سطح سازمانی بلکه به صورت کلی از سطح یک واحد کوچک اقتصادی تا سطح ملی ارتقا و گسترش پیدا کرده است. عناصر متعددی در الگوی توسعه نقش انسان لحاظ می‌شود که جا دارد به برخی عناصر اصلی آن پرداخته شود:

 

الف: بهره‌وری
به این مفهوم که مردم باید بتوانند سقف بهره‌وری خود را ارتقا بخشیده و در فرآیند درآمدزایی، اشتغال و کسب درآمد بیشتر مشارکت فعال داشته باشند.
ب: برابری
به این معنا که مردم باید از بخت و شرایط مساوی برای دسترسی به فرصت‌ها برخوردار باشند. موانع موجود از سر راه فرصت‌ها باید به گونه‌ای برطرف شود که مجموعه اجزای نیروی انسانی از منابع آن بهره‌مند شوند.

 

ج: توانمندسازی
به این معنا که توسعه و رشد بر اساس دانش‌محوری توسط مردم در جریان فرآیند زندگی آنها شکل گیرد، به گونه‌ای که این منابع علمی برای نسل‌های بعدی هم قابل ذخیره‌سازی باشد.

 

انواع سازمان‌ها
از آنجا که نقش راهبردی نیروی انسانی در سازمان‌های گوناگون متمایز می‌باشد به منظور تبیین و تشریح این فرآیند لزوماً باید به ابعاد و یا نقش ظاهری سازمان‌ها پرداخت که در این میان سازمان‌ها را به دو دسته کلی تقسیم می‌نماییم:
الف: سازمان‌های انتفاعی و صنعتی(غیردولتی)
ب: سازمان‌های غیرانتفاعی(دولتی)
سازمان‌های انتفاعی و صنعتی به سازمان‌هایی اطلاق می‌شود که به منظور کسب درآمد بیشتر شکل گرفته‌اند و این نوع سازمان‌ها شامل کوچک‌ترین واحد اقتصادی تا شرکت‌های بزرگ و تجاری می‌باشد که راهبرد نیروی انسانی آن بر اساس تخصص‌گرایی و یا سرمایه‌گذاری شکل می‌گیرد و نیروهای انسانی اعم از مدیر تا پایین‌ترین رده اداری بر اساس یک تقسیم کار متناسب همکاری می‌نمایند.
سازمان‌های غیرانتفاعی به سازمان‌هایی اطلاق می‌شود که ساختار اداری آنها کاملاً دولتی است و تمام نیاز آنها به صورت کامل از بودجه عمومی کشور تامین می‌شود که مهم‌ترین بحث فرآیند و توسعه نیروی انسانی به این نوع سازمان‌ها برمی‌گردد.

 

انگیزش در کارکنان
افراد با انگیزه‌های مثبت (مانند کسب اعتبار و موقعیت اجتماعی،‌ تعالی و پیشرفت، همنوع دوستی) یا منفی (مانند حسادت و کینه، زیاده‌خواهی) رفتار می‌کنند. از بین بردن انگیزه‌های منفی و تقویت انگیزه‌های مثبت از سوی محیط،‌ فردا به فعالیت‌هایی مؤثر برمی‌انگیزد که خارج از تصور است و باعث رشد جامعه می‌شود.
در واحد کوچک‌تر همانند یک سازمان نیز وجود انگیزه‌های مثبت در بین کارکنان موجب رشد و پیشرفت آن سازمان است. اغلب کارکنان یک سازمان ناموفق درباره این سوال که «چرا کارکنان درست و مؤثر کار نمی‌کنند؟» در پاسخ می‌دهند: «انگیزه‌ای نداریم.»
عوامل مؤثر در انگیزش
عوامل مختلفی در ایجاد انگیزه مؤثر هستند که به تعدادی از آنها به شرح ذیل اشاره می‌کنیم.
پاداش‌های مادی
هرگاه بخش عمده‌ای از وقت یک فرد برای سازمان معینی صرف شود،‌ ضرورت‌های فیزیولوژیکی (خوراک، سرپناه و پوشاک) لازم می‌سازد که در بیشتر حالت‌ها انگیزه‌های مادی فراهم باشد. پاداش‌ها ممکن است فردی و در قبال انجام کار معین و یا پذیرفتن مسئولیت خاص باشد و یا به صورت جمعی و در قبال موفقیت و پیشبرد مناسب اهداف واحد یا کل سازمان باشد.
عوامل مادی در روزگار امروزی و تأثیری که بر زندگی افراد می‌گذارد،‌ شاید از مهم‌ترین عوامل انگیزش باشد ولی چناچه این عوامل مادی از سوی انگیزه‌های دیگر که برخی از آن‌ها در ذیل خواهد آمد یاری نشود، خود به خود فراتر از تأمین نیازهای معمولی نخواهد رفت و پاداش‌های ضعیفی خواهند بود. لذا پاداش‌های آرمانی به نام انگیزه‌های همکاری در شمار نیرومندترین و فراموش‌ نشده‌ترین عوامل به شمار می‌آیند.
مشارکت
کارکنان اگر احساس کنند مهم هستند نه تنها در سازمان بلکه در زندگی هم موفق عمل خواهند کرد. تصویر آرمانی آینده یک سازمان زمانی زنده و واضح می‌شود که هر کس به وضوح ببیند مشارکتش در امور، تفاوت ایجاد می‌کند. هرگاه کارکنان در امور و تصمیم‌گیری‌های یک سازمان یا یک واحد مشارکت داده شوند،‌ مطمئناً نسبت به تصمیمات آن خود را مسئول می‌دانند و به آن عمل می‌کنند. انزوای کارکنان و مشارکت‌ ندادن آنان در پیشبرد اهداف سازمان، می‌تواند یک فاجعه برای سازمان باشد.
چگونه بی‌انگیزه بودن کارکنان را متوقف کنیم؟
تاکنون مطالب بسیاری درباره کارکنان با انگیزه نوشته شده است. این افراد یقیناً کلید راهیابی یک سازمان به موفقیت هستند. اما بهتر است بیشتر روی متوقف نمودن و کاهش بی‌انگیزگی که اغلب بین کارکنان قدیمی کارمندی با انگیزه پایین را استخدام کند. چرا کارکنان قدیمی‌تر با بدبینی، منفی بافی و بی‌اعتنایی به کار ادامه می‌دهند؟ در حالی که آنها باید به خاطر تمام تجربیاتشان در امور مشارکت داشته باشند. آنها استعداد و قریحه افراد جوان و پر تلاش را دارند و اصلاً خودشان زمانی جوان و پر تلاش بوده‌اند. چیزی تغییر کرده است. باید بفهمیم آن چیست و متوقفش کنیم.
اما قبل از آن تاکید می‌شود که بعضی ازکارکنان و نه همه از این نکته رنج می‌برند. این امر نتیجه اجتناب ناپذیر بالارفتن سن یا تجربه نیست. برخی حتی تا زمانی که بازنشسته می‌شوند فعال باقی می‌مانند، این حقیقت که همه کارکنان بی‌انگیزه نمی‌شوند باعث امیدواری است و زمینه‌هایی را برای از بین بردن و یا حداقل کاهش این مسئله فراهم می‌سازد. بیایید در مورد یک فرد پر کار و جوان صحبت کنیم. او مشغول کار در حوزه‌ای می‌شود، چون معتقد است که استعداد انجام آن شغل خاص را دارد، به خوبی در آن کار پیشرفت خواهد کرد و ترفیع خواهد گرفت. او فکر می‌کند جایی را انتخاب کرده که ارزش کار او رامی‌دانند. چه چیزی باعث می‌شود این فرد انگیزه‌اش را از دست بدهد؟ در اینجا چند احتمال بررسی می‌شود:

 

اهمیت برای رئیس:
کارمند جدید حالتی از ترس، احترام و شگفتی نسبت به مافوقش دارد. او زیاد درباره مسئول و نحوه کارش نمی‌داند ولی ممکن است خیلی زود دریابد که رئیسش آگاهی چندانی ندارد و یا حداقل برای کاری که انجام می‌دهد مناسب نیست. او با این سوال شروع به کار می‌کند که چه چیزی برای مافوق مهم است؟ این موضوع مربوط می‌شود به ارزشیابی کار، چون مسئول بیشترین قدرت را در ارزشیابی فعالیت‌ها دارد اما در اکثر اوقات اساس و ضابطه ارزیابی را درک نمی‌کند. آیا او به لحاظ همسان بودن با مسئولان مثبت ارزیابی می‌شود و بالعکس؟ آیا 000؟ یک نکته جالب هم این است که بعضی از کارکنان ساعی وقت اضافی می‌گذراند تا امور محوله را در زمان تعیین شده به اتمام برسانند. اما کارهایشان بعد از به عنوان مثال یک هفته مروری سطحی می‌شود. به همین لحاظ آنها فکر می‌کنند اگر بناست کار را با یک هفته تأخیر آن هم به این ترتیب بررسی کنند، دفعه بعد ما هم موضوع را آسان می‌گیریم و از وقت باقی مانده استفاده می‌کنیم.

 


سیاست‌های ترفیع:
وقتی کارمند جدید به تشکیلات ملحق می‌شود به اطراف نگاه می‌کند و افراد مختلف را در موقعیت‌های متفاوت می‌بیند. همه چیز به نظر منطقی می‌آید، رئیس‌ها شبیه رئیس‌اند و روسای بالاتر مانند روسای بالاتر. او فرض می‌کند دلایل خوبی وجود دارد که چرا این افراد در آن موقعیت‌ها هستند اما همان طوری که زمان می‌گذرد، می‌بیند موقعیت افراد تغییر می‌کند. برخی از افراد جوان‌تر و کم تجربه‌تر در مقام مدیریت قرار می‌گیرند، متعجب می‌شود که به عنوان مثال چرا کارمند الف از کارمند ب که به نظر می‌رسید مشارکت بیشتری در امور دارد موقعیت بهتری را به دست آورده است. چه ضابطه‌ای برای ارتقاء و تنزل درجه وجود دارد؟ او چه شانسی برای ترفیع خواهد داشت. این فرآیند الگوی بدی است چرا که ممکن است از آن به بعد روی اموری تاکید کند که بیشتر مانع پیشرفت می‌شود.

 

 

 

 

 


فصل سوم
متدولوژی تحقیق

 

 

 

 

 

 

 

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله 22   صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله بررسی ارتباط میان سطح رشد سازمان و اثربخشی نظام انگیزشی

دانلود مقاله میان افزود ها: بدل یا معترضه؟

اختصاصی از فی بوو دانلود مقاله میان افزود ها: بدل یا معترضه؟ دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 


1. مقدمه
این مقاله از پنج بخش تشکیل شده است . پس از مقدمه ، در بخش دوم ، دو اصطلاح میان افزایی و میان افزود معرفی می شوند ؛ میان افزایی پدیده ای است که در آن میان افزود ها (بدلها و معترضه ها ) با ایجاد وقفه ای کوتاه ، در جمله جا خوش کرده و سخنگو برای لحظه ای در دنیای دیگر سیر می کند . در این بخش ، این سؤال مطرح می شود که آیا به گفتة برخی دستور نویسان صفت می تواند بدل باشد یا خیر . در بخش سوم ، معناشناسی انتساب و شالوده های آن معرفی خواهند شد یعنی : قاعدة خلق
دنیا ، قائدة استمرار دنیا ، قائدة تخصیص دنیای اشاره ای و قائدة تفسیر اشاره ای . در بخش چهارم ، شیوه های تلویجی خلق دنیای زبانی و تغیر زاویه دید معرفی می شوند ، یعنی ، زمان گردانی ، سبک گردانی ، میان افزایی ، آیرونی و تعامل های کاربرد شناختی . در بخش پنجم ، خواهیم دید می توان معیاری از درون مباحث مربوط به معنا شناسی انتساب به دست آورد تا بر اساس آن بتوان دو نوع ساخت میان افزایی ، یعنی بدل و معترضه ، را از هم تمیز داد ؛ اعمال این معیار مارا سرانجام به این نتیجه خواهند رساند که صفتی که برخی دستور نویسان نام بدل بر آن می نهند ، در واقع لفظی است معترضه .

 

2. میان افزودها
میان افزودها نامی است که ما به مجموعه ساخت های بدلی و ممعترضه داده ایم . به نظر می رسد در تعاریفی که دستور نویسان از این دو گروه ساخت دستوری ارائه می کنند ، نیز نوعی اشتراک به چشم می خورد و آن مفهوم وقفة ای است که در طرح جملة اصلی پیش می آید . فرشید ورد (1375: 229) عبارت درنگی خاصی را به کار می برد . در هنگام کاربرد ساخت های بدلی ، به این دلیل وقفه پیش می آید تا توضیحات بیشتری در بارة هسته ارائه شود ، هر چند برخی دستور نویسان از عبارت دیگری همچون توصیف اسم دیگری ، نام دیگر شخص ، شغل یا موقعیت اجتماعی وی بهره گرفته اند (باغینی پور 1376: 17) . اما جمله معترضه ، جمله ای است که در ضمن جمله اصلی می آید و مفهومی چون دعا و نفرین و تذکر و توضیح و جز آنها را می رساند ، اما در مفهوم جمله اصلی نقش ندارد ؛ از این رو حذف آن ، خللی در معنی و پیام جملة اصلی پدید نمی آورد ، مانند دو جمله روانش شاد باد و بر خلاف آن چه معروف شده در دو مثال زیر :
استادم ، روانش شاد باد ، در فلسفه و عرفان کم نظیر بود .
مزد کیان ، بر خلاف آنچه معروف شده ، زندگی زاهدانه ای داشتند . (احمدی گیوی و انوری 1374: 206)
اما احمد گیوی و انوری در دستور زبان فارسی (2) خود دو مثال دیگر هم آورده اند :
بابک ، خدا حفظش کند ، بچة مؤدبی است .
مطابق روایت مسیحیان -- و این روایت با قرآن کریم تطبیق نمی کند -- عیسی (ع) به دست مخالفان کشته شد .
ریچارد ای اسپیرز(1373: 56- 155) بین لفظ معترضه و بند معترضه فرق می گذارد و بند معترضه را نوعی مشخص از لفظ معترضه به شمار می آورد . از نظروی لفظ معترضه ساختاری است که اطلاعات اضافی یا تکمیلی ارائه می کند و این نوع لفظ را می توان بدون لطمه خوردن به دستوری بودن یا معنای بنیادی سایربخشهای جمله حذف کرد :

Granted, I was late.
I hope to be early- very early – next time.
Keeping track of our investment, as we must do from time to time, is much easier with a computer.
We all arrived on time, of course.

 

و بند معترضه بندی غیر اساسی است که اطلاعات اضافی یا تکمیلی ارائه می دهد :

 

Jim , the man you just met, is my brother .
Our cat, the one we just bought, is getting to be annoying.
My Uncle George ,who became a farmer ,just adores our cat.
We gave another one to Mellissa, the one who had the curly hair, because she looked so much like Shirley Temple.

 

مک آرتور(1992) نیز در توضیح parenthesis در فرهنگ زبان انگلیسی خود آورده است :کلمه، عبارت ، بند یا جمله ای توصیفی ،توضیحی یا بدلی که ساختار را به گونه ای با وقفه مواجه می سازد که برآن تأثیری ندارد . در مورد این که آیا صفت می تواند در نقش بدل ظاهر شود یا خیر نیز توافق چندانی بین دستور نویسان دیده نمی شود. تنها صادقی (1357) ، مشکوه الدینی (1373) و ارژنگ(1374) بر این باورند که صفت را می توان در نقش بدلی به کار برد . انوری و احمدی گیوی (1374: 128) در توضیح نقش بدلی ، تبصره ای آورده اند بدین شرح که صفت نیز می تواند نقش بدلی داشته باشد ، همان گونه که در مثال های بالا برخی از بدلها در اصل ، صفت بوده اند . از آنجا که ایشان نقش بدلی را در بخش اسم آورده اند می توان به این نتیجه رسید که این کلمات که در اصل صفت بوده اند ، اکنون اسم اند و بدل . مثالهای ایشان عبارتند از :
گاندی ، منجی و پیشوای محبوب هند ، از چهره های درخشان قرن بیستم است .
از شیراز ، شهر ادب پرور فارس ، مردان نامدار و بزرگی برخاسته اند.
دهخدا، علامه و محقق نامی ، به زبان و ادب فارسی خدمتی بزرگ کرده است .
به نظر می رسد توضیح ایشان گرهی از کار فروبستة این سؤال نمی گشاید که آیا صفت در نقش بدل بکار می رود یا خیر . کافی است مثال های ایشان را با مثال های صادقی (1375)، مشکوه الدینی (1373) و ارژنگ(1374) مقایسه کنیم ؛ ما در این جا تنها مثال ارژنگ (ص 81) را می آوریم :
دختر کوچکم بیچاره امروز بیمار شد .
نگارنده بر این باور است که مباحث مطرح شده در این مقاله می تواند گره از کار بدل واقع شدن یا بدل واقع نشدن صفت بگشاید . در واقع شاید بتوان گفت که این مقاله بر آن است که دلیل استفاده از میان افزودها (بدلها و معترضه ها ) را در زبان های بشری توضیح دهد و این خود نتایج مثبت دیگری نیز به بار خواهد آورد.

 

3. معنا شناسی انتساب
پالاکاز (1993: 77 - 239) در مقاله ای تحت عنوان معنا شناسی انتساب :دنیاهای زبانی و زاویه دید به طرح مسائلی پرداخته است که بررسی آنها می تواند دلیل استفاده از ساخت های بدلی و معترضه را در زبان های بشری شرح دهد . بخش سوم مقاله حاضر عمدتا بر اساس مقاله پالاکاز است . وی در چکیده ای که قبل از مقالةخود ارائه کرده است ضرورت پرداختن به این مسئله را شرح داده است ؛ وی بر این باور است که آن تئوری معنایی ای موفق است که در آن زاویة دید شناختی شرح داده شده باشد . در این شرح ، تمام معانی بیان شده در متن را باید به منابع شخصی یا منابع شخصی ادعایی منسوب کرد . این بدان معنی است که تئوری معنی شناسی باید کل متن را به دنیای زبانی اختصاص دهد.... با چنین دنیای زبانی این امکان فراهم می آید تا به توصیف تغییراتی در زاویه دید بپردازیم که با نقل قول غیر مستقیم اول شخص در زبان بیانی همراه اند ؛ زمان گردانی و سبک گردانی را نیز را می توان با توصیف تغییرات در زاویه دید و دنیای زبانی توصیف کرد .
می دانیم که زبان ابعاد گوناگونی دارد ، اما وجود دو بعد در آن غیر قابل انکار است : اول جنبه اطلاعاتی زبان و دوم بعد بیانی ؛ بیان حالات درونی و به ویژه بیان زاویه دید شناختی (در تمایز با زاویه دید فضایی یا بصری ) را شامل می شود .از تحقیقاتی که به بررسی قاعده مندیهایی می پردازند که شالودة استفاده از زبان بیانی و بیان زاویه دید می باشند ، کار اثرگذار کورودا (1973)در باب
زاویه دید ، شرح بنفیلد برکورودا (1982) ،کونو (1987) درباب سخن مستقیم و ابعاد مربوط به احساس همدلی و درون حسی و همچنین گافمن (1981) در باب مشاهدات اجتماعی - بلاغی را می توان نام برد .
در نگاه نخست ، زاویة دید ظاهراًهیچ ارتباطی با معنا ندارد . گافمن (1981: 128) به مواضع (سخنی که ترتیب ، وضع یا موضع، یا نگارش ، یا خود معرفی شده شرکت کننده است ) و کونو (1972) به پایگاه سخنگو اشاره داشته اند ؛ بنفیلد (1982) که به زاویه دید در ادبیات می پردازد، مطلبی پیرامون سبک گفتار و تفکر ارائه شده و کورودا (1973) مطالبی پیرامون سبک های گزارشی و غیر گزارشی نوشته اند . این سبک ها و پایگاها چه ربطی به معنی دارد ؟ در این مقاله ، ثابت خواهیم کرد که توجه به زاویة دید در سخن در واقع برای تحلیل معنایی بسیار مهم است . همان گونه که ون دایک (1977: 49-47) خاطر نشان می سازد قضایا بر واقعیات دلالت دارند ؛ قضایا وقتی به هم مربوط اند که واقعیات به هم مربوط باشند . این به نوبه خود بستگی به یکسانی زاویة دید دارد که از آن زاویة دید این واقعیات بیان شده اند .
رفتار بی ثبات پیش فرضها دلیلی دیگر بر وابستگی به زاویه دید است . گزدار (1979: 119) مدعی است که صدق جملة (1) مستلزم صدق جمله (2) است :
(1) John regrets having killed his father.
(2) John killed his father.

 

و کارتانن و پیترز (1979) مدعی اند که صدق جمله (3) پای جمله(4) را به میان می کشد. و این به نوبة خود پای جملة (5) را به میان می کشد :
(3) John forgot that it wasn’t Bill who tapped Mary’s phone.
(4) It wasn’t Bill who tapped Mary’s phone.
(5) Someone tapped Mary’s phone.

اما نادرستی این ادعاها را آمیزه بافتی مناسبی به راحتی ثابت می کند ... بنابراین ، در مثال 6 هر چند محتوی بیان شده در بخش با حروف ایتالیک چاپ شده (که هم تراز با جمله یک است ) ممکن است صحت داشته باشد ، اما محتوی بخش هم تراز با جمله 2 ، حداقل از زاویه دید سخنگو نمی تواند صحت داشته باشد :
(6) In his disturbed condition, John wallows in guilt, real and imagined. For example, John regrets having killed his father, but his father isn’t dead, I just had lunch with him.

 

در اینجا... سخنگو با موقتاً از زاویة دید شبیه سازی شدة جان سخن گفتن ، محتوی بند متممی مربوط را به جان نسبت می دهد . به همین ترتیب ، در مثال (7) در حالی که محتوی بخش با حروف ایتالیک چاپ شدة هم تراز با جمله (3) ممکن است از زاویه دید سخنگو صحت داشته باشد ، اما محتوی بخش هم تراز با جمله (5) صحت ندارد :
(7) John mistakenly believed that someone had Mary’s phone, a proposition to which he became irrevocably committed. And upon personally investigating the matter, he came to the conclusion that it couldn’t have been Bill. But sometime later, John forgot that it wasn’t Bill who tapped Mary’s phone and accused him of it to his face.
در این جا ، نیز متن این موضوع را روشن می سازد که سخنگو محتوی متمم مربوطه را به جان نسبت می دهد .در واقع ، محتوی متممهای در برگیرنده واقعیت در مثال (1) و (3) از نظر انتساب مبهم اند ، و بنابراین، این جمله اگر جزئی از یک متن نباشد ، معلوم نمی شود که قرار است از زاویه دید چه کسی محتوایش درک شود . هر چند ابعاد در بر گیرنده واقعیت مثالهای (1) و (3) براین نکته به راستی دلالت دارند که متمم هایشان را باید از نظر واقعیات به حساب آورد ، اما این نکته را روشن نمی کنند که توسط چه کسی (آیا سخن گو یا طرف دیگری ، همچون 6و 7 ) و به کدام مفهوم نگرشی (مثلاً واقعیاتی در ارتباط با باور ، واقعیاتی فرضی یا واقعیاتی تخیلی )؛.. بافت زبانی نقشی بس حیاتی در تعیین زاویه دید و روابط معنایی مربوطی دارد که ارزش گذاری صدقی بدان ها وابسته است .
عدم قطعیت متممهای در برگیرندة واقعیت در باب انتساب ، آن گاه که در جملات منفرد قرار گیرند ، معمولاً با ظرافت تمام از دام مشاهدات تیز بینانه گریخته اند و انتساب این متممها به سخنگو بدیهی فرض شده است : شاید به این دلیل که هیچ ساختار زبانی سنتی مشخصی در ورای جمله وجود ندارد تا توجه خود را به این واقعیات معطوف کند . کانون توجه تنگ نظرانة حاصل در باب جمله طبیعتاً به این نظر منتهی شده است که اولاً معنا «اطلاعاتی [در یک جمله ] است که استفاده در بافت تهی را تعیین کند » (کتز 1977: 21 ) ، ثانیاً جملات اخباری ساده همچون «برف سفید است » (همان :3) با ادعا به اشتباه برابر دانسته شده است ، گویی که ادعاها می توانند در بافت تهی واقع شوند . حال
می توان این سؤال را مطرح کرد که جمله چه وقت می تواند یک ادعا باشد ؟ جمله تنها با عمل سخنگو / شنونده است که یک ادعا می شود ؛ سخنگو به طرح پرسش هایی پیرامون مناسبت صدقی به جمله معنای ارتباطی می بخشد و خود آن بافت بی نشان را در دسترس قرار می دهد که عدم قطعیت های موجود در جمله را رفع می کند ؛ این بافت ، بافت غیابی است . شنونده به گونه ای غیر ارادی فرضیاتی غیابی را دربارة منظور پاره گفتار (فرضیاتی همچون حقیقت را گفتن ) ، دربارة طرفی که پاسخگوی معانی ابراز شده است و زمان ارجاعی برای معانی ابراز شده مطرح می کند . پس بافت غیابی را می توان چنین معنی کرد :

 

(8)بافت غیابی :
الف ) پاره گفتار بازنمودی از حقایق (جهان وافعی ) است ، یا در ارتباط با جهان
واقعی است ؛
ب)سخن گو منبع تمامی معانی ابراز شده است ؛
پ) زمان ارجاعی ، زمان سخن گفتن است ، یعنی حال .
بافت غیابی برابر است با تخصیص دادن جملات مجزا (و بنابراین محتوی این جملات ) به یک دنیای زبانی خاص که زاویه دید سخنگو را جلب می کند . به طور کلی ، دنیای زبانی ساختاری است که زاویه دیدی شناختی را جلب می کند و چنین تعریف می شود :
(9)دنیای زبانی :
گسترده ای از متن که در ارتباط است با :
الف) ذهنیتی منحصر به فرد
ب) منبعی ذی شعور و منحصر به فرد
پ) زمان ارجاعی منحصر به فرد
جمله بدون اختصاص یافتن به دنیای زبانی ، مجموعه ای پیش ارتباطی باقی می ماند که دارای روابط معنایی است که حداقل تا حدی تعیین نشده اند . پس با دو مشکل دست به گریبانیم : 1) مشکل روابط معنایی در جملات منفرد ،2) مشکل تأثیر بافت زبانی بر انتساب . در واقع معنا شناسی انتساب بر آن است تا ادراکاتی از این قبیل را شرح دهد که چه کسی پاسخگوی کدام معانی ابراز شده در یک متن است . معانی را باید به منابعشان منتسب کرد : نقل قول مستقیم را به طرفی که از وی نقل شده است ، نقل قول غیر مستقیم را به طرفی که از وی نقل قولی غیر مستقیم صورت گرفته است ، محتوی رؤیای گزارش شده یک نفر ، گفتاری طعنه آ‎میز را به شخصیت پنهانی طعنه زن ، .. ..البته انتساب سخنگو در مقام سخنگو مورد بی نشان است . سخن ، حتی گونة تک گویی آن ... ترکیبی از معانی ابراز شده از زوایای دید گوناگون تلقی می گردد .
برای رد یابی مفهوم دنیاهای زبانی می توان مستقیماً سراغ مورگان (1996، 1973) رفت ؛ در این دو اثر مفاهیم دنیاها و محمولهای خالق دنیا ، به عالم زبان شناسی عرضه شده اند . دنیاهای زبانی همچنین مفاهیم جدید تر و متفاوتی را نیز به خاطر می آورند ، مفاهیمی همچون بازنمودهای سخن درکمپ (1981) ، فایلهای مرتبط در هیم (1983) ،موقعیت ها در باروایز و پری (1983) ، فضاهای ذهنی در فوکونی یر (1985) ، قلمروهای سخن در سورن (1985) و زمینه مشترک در کارتانن و پیترز (1979) . دنیاهای زبانی همچنین در ارتباط با بافت ها و حوزه های بافتی در مک کالی (1981، 1982) می باشند .
تحلیل مبتنی بر دنیای زبانی اساساً فرضیه ای پیرامون ساختار متن ، گونه های گفتار و سبک است . دنیاهای زبانی از آن جهت از ساختارهای معنایی مبتنی بر شرط صدق متمایزند که محتوایشان بافتی است و نه صرفاً معنایی ... منظور از ساختارهای دنیای زبانی ، دستیابی به ادراکاتی از انتساب و شیوه انتساب است ، حال چه از طریق گفتاری مستقیم باشد یا غیر مستقیم یا شبه مستقیم (کونو
1987: 18-1117).
در رویکرد مبتنی بر دنیاهای زبانی ، به متن به چشم ساختاری ایده آل می نگرد که دارای دنیاهای زبانی است و نه دارای جملاتی در مقام واحدهای زبانی نهایی ؛ متن همچنین دارای بازنمودهایی از نوع دنیای زبانی است که سطح سخن ساختار زبانی را تشکیل می دهند . در این
رویکرد ، سخن خود واقعیتی ذهنی است . ساختار سخن دنیای زبانی صرفاً تأثیر کاربرد شناختی پردازش جمله ها نیست ، بلکه در مقام جزء متمایز قوةنطق است... این رویکرد ذهن گرایانه به سخن این امکان را فراهم می سازد تا پدیده های زبانی به وجود آیند ؛ این پدیده ها زبان شناختی نمی شوند مگر این که به ادراکات خاص استفاده کنندگان در زبان در باب متن... توجه شود .... هدف بررسی جوهر شناختی یا معنایی ، آن بعد غیر اطلاعاتی و بیانی زبان است. این جوهر شناختی در دنیای زبانی تجسم یافته است .

 

3-1 خلق دنیا
در رویکرد مبتنی بر دنیای زبانی به متن ، دنیای زبانی ساختاری تفسیری است که به محتوی بافتی متن هویتی انتسابی می بخشد و وجه مشخصة آن... حداقل سه پارامتر استدلالی است ، یعنی ذهنیتی منحصر به فرد ، منبع ذی شعور منحصر به فرد ، و زمان ارجاعی منحصر به فرد. دنیاهای زبانی بزرگ ترین ساختار زبانی است که در آن کل متن ... به یک یا بیش از یک دنیای زبانی تخصیص داده می شود به مثال زیر دقت کنید :

 

(10) Mary dreamed that John and her brother were being held captive in a Chinese laundry and that John was trapped in an overly starched white shirt.

 

 

 

بازنمود این مثال را پالاکاز به شکل نمودار زیر آورده است :

 


Fact, self, contemp

 

Mary i , dream j -ed k

 


Dream j , Mary i , past k

 


that John and her brother were being held captive in a Chinese laundry and that John was trapped in an overly-starched white shirt.

 

 

 

 

 

نمودار 1

 

در این نمودار ، مستطیل نقطه چین بیرونی ، دنیایی اشاره ای است ، و در این مورد دنیای زبانی مسلط بر متن است که دنیای سخن گو را نشان می دهد . دنیای زبانی وابسته ، که هم تراز با بند وابستة مربوط به گزارش رؤیاست ، مثالی است از نمونه ای آرمانی از دنیای زبانی که محمول خلق کنندة دنیا مطابق با قاعدة خلق دنیا بر پا کرده است . مستطیلهای با خط پیوسته ، دنیای زبانی را نشان می دهد :
(11) خلق دنیا :
یک محمول خلق کنندة دنیا ، دنیای زبانی وابسته ای را راه می اندازد (یا از سر
می گیرد ) که متمم محمول خلق کننده دنیا به آن دنیای زبانی وابسته تخصیص داده است . ارزش های معرف دنیای زبانی را مواردزیر تعیین می کنند :
الف) ذهنیت = وضعیت ذهنی نمایه گذاری شده که محمول خلق کننده دنیا بیان کرده است ؛
ب) منبع= منبع، عامل یا تجربه گر نمایه گذاری شدة محمول خلق کنندة دنیا ؛
پ) زمان ارجاع = زمان نمایه گذاری شدة محمول خلق کنندة دنیا (یا زمان نمایه گذاری شدة هم تراز با دیگر عوامل زمان بندی ، همچون قیدهای زمان ).
قاعدة خلق دنیا .... دنیای زبانی نمایه گذاری شدة وابسته ای ارائه می کند .... و ذهنیت ، منبع و زمان ارجاعی آن را می توان به شکل
and past k ، Mary j ، i dream

 

بازخوانی و به شکل زیر به آن ارجاع داد :
and past k) ، Maryj ، i dream LW (
3-2 استمرار دنیا
به جملة زیر دقت کنید :
(12) Mary dreamed that John and her brother were being held captive in a Chinese laundry. John was trapped in an overly starched white shirt.

 

اگر (12) را با (10) مقایسه کنیم ، می بینیم که هم معنایند و این در حالی است که در (12) دو جمله داریم . هم معنایی (12)و (10) را قاعدة استمرار دنیا شرح می دهد و جمله دوم مثال (12) را در دنیای رؤیا نشان می دهد :
(13) استمرار دنیا
دنیای زبانی به طور نامحدود در متن پیش می رود (در متن نوشتاری [در انگلیسی] به سمت چپ و با گذر از محدوده جمله ) تا این که وقفه ای در آن ایجاد کنند .
مفهوم وقفه در دنیای زبانی ، مفهومی است بس اساسی در تحلیل ساختهای میان افزود . در ساده ترین وضع ، وقفه با ارجاع صریح رو به عقب به دنیای زبانی تحقق می یابد :
Mary dreamed that she was hungry. The dream made her angry.

 

در این مثال ، وقوع پیش مرجعی the dream وقفه ای را در دنیای زبانی رؤیا باعث می شود . وقفه همچنین ممکن است در موارد مربوط به ساخت های نحوی موازی ، موقتی باشد ، همچون :
Mary dreamed that she was hungry. She also dreamed that she raided the refrigerator
و میان افزود ها معمولاً وقفه ای را در دنیای زبانی باعث می شوند :
He i was going to be nominated , Maxi thought , and would finally be able to prove himself.

 


3-3 تخصیص دنیای اشاره ای
قاعده ای دیگر ضروری است تا نمودار را کامل کند ، یعنی قاعدة تخصیص دنیای اشاره ای :
(14) تخصیص دنیای اشاره ای
ساختارهای ریشه ای (همچون جملات و جملات ناقص ) که از نظر دستوری مستقل اند ، به دنیای زبانی تخصیص می یابند (حال ، خود ، واقعیت ) ، دنیایی زبانی با ارزش های اشاره ای : الف)ذهنیت =واقعیت گونه، ب) منبع = یک خود ، پ)زمان ارجاع = حال
پس نمودار2 حاصل می آید . تخصیص دنیای اشاره ای ، زمان دومی را به (12) ربط می دهد و جمله دوم را به دنیای زبانی اشاره ای درونه ای تخصیص می دهد و همان گونه که در نمودار بالا نشان داده شده است ، اساساً بین بازنمود (10)و (12) تمایز قائل می شود.... اگر هر دنیای زبانی اشاره ای در بازنمود دنیای زبانی ، زاویه دیدی متفاوت ... را توصیف می کند ، آنگاه پیش بینی قواعدی که دو نمودار بالا را بدست می دهند این است که (12)و نه (10) را باید در مقام بیانگر تغییری در زاویه دید تعبیر کرد و دقیقاً نیز چنین است. هر چند (10)و (12) محتوای قضیه ای یکسانی دارند ، اما دارای ویژگی های انتسابی متفاوتی می باشند که به تأثیرات ادبی متفاوتی ربط دارند .

 


Fact, self, contemp

 

Mary i , dream j -ed k

 

Dream j , Mary i , past k

 

that John and her brother were being held captive in a Chinese laundry and that John was trapped in an overly-starched white shirt.

 


Fact, self, contemp

 

John was trapped in an overly-starched white shirt.

 

 

 


نمودار 2

 

در مثال (10) زاویة دید از اول تا آخر ثابت است ؛ این مثال ، دارای بند وابستة دومی است که از نظر دستوری وابسته است و سخنگو آن را از زاویة دید سخنگو ، گزارش و تفسیر می کند . اما همان بند در قالب جمله از نظر دستوری ناوابستة موجود در (12) از زاویة دید شبیه سازی شدة رؤیای مری تفسیر می شود .

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله 50   صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله میان افزود ها: بدل یا معترضه؟

دانلود مقاله بررسی مقیاس سخت کوشی در میان دختران و پسران دانشکده کشاورزی

اختصاصی از فی بوو دانلود مقاله بررسی مقیاس سخت کوشی در میان دختران و پسران دانشکده کشاورزی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

چکیده :
هدف اصلی این پژوهش ، بررسی ویژگی های روان سنجی فرم فارسی مقیاس سخت کوشی ، شامل پایایی ، روایی ، تحلیل عاملی اکتشافی مقیاس بود . 130 نفر از دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی تاکستان در دو گروه دختران ( n=70 ) و پسران ( n=60 ) با اجرای مقیاس سخت کوشی ، مقیاس سلامت روانی و مقیاس کمال گرایی مثبت و منفی در این پژوهش شرکت کردند ، پایایی باز آزمایی مقیاس سخت کوشی بر اساس نتایج دو بار اجرای آزمون در مورد دو گروه نمونه محاسبه و با ضرایب همبستگی از 77/0 تا 88/0 تایید شد .
همسانی درونی مقیاس سخت کوشی بر حسب ضرایب آلفای کرونباخ در مورد دو گروه نمونه محاسبه و یا ضرایب همبستگی از 65/0 تا 78/0 تایید شد . نتایج تحلیل عاملی اکتشافی ، علاوه بر عامل کلی سخت کوشی ، سه عامل را برای مقیاس سخت کوشی تایید کرد . روایی همزمان مقیاس سخت کوشی بر اساس ضرایب همبستگی نمره های آزمودنی ها در این مقیاس با نمره های آنها در زیر مقیاس های بهزیستی روان شناختی ، درماندگی روان شناختی ، کمال گرایی مثبت و کمال گرایی منفی بررسی و تایید شد .

 

واژگان کلیدی :
مقیاس سخت کوشی ، ویژگی های روان سنجی ، پایایی ، روایی ، تحلیل عاملی اکتشافی

 

 

 


فصل اول
طرح تحقیق

 

 

 

 

 

مقدمه
پایایی ، یکی از مشخصه های مهم ابزار اندازه گیری است . پایایی آزمون بیانگر درجه دقت اندازه گیری و ثبات اندازه گیری محاسبه شده است . به عبارت دیگر تشابه ، دقت و قابلیت اعتماد نتایج حاصل از دو بار اندازه گیری یک خصیصه با یک آزمون ( یا آزمون معادل در شرایط مشابه ، تعیین کننده پایایی آزمون است ، ضریب همبستگی ، شاخص آماری سنجش رابطه نتایج دو بار اندازه گیری بوسیله یک آزمون است و ضریب پایایی نامیده می شود ، دامنه این ضریب از صفر ( عدم رابطه ) تا 1 ( رابطه کامل ) در تغییرات است ( 11، 8 ) روایی اندازه گیری مشخص می کند که تا چه حد یک آزمون قادر به اندازه گیری خصیصه ای است که برای سنجش آن ساخته شده است . روایی ، به منزله مهم ترین خصوصیت ابزار اندازه گیری ، معادل تناسب ، معناداری و سودمندی استنباط ها و تفسیر هایی است که بر اساس نمره های آزمون به عمل می آید و بیانگر خصیصه تعمیم پذیری نمره های آزمون است . روایی ابزار اندازه گیری بر حسب محتوای پرسش های آزمون ، سنجش سازه مورد نظر و توان پیش بینی آزمون تعیین می شود ( 11 ، 8 )
کوباتسا ( 20 و 21 ) سخت کوشی را سازه ای متشکل از سه مولفه به هم وابسطه شامل تعهد ، کنترل ، مبارزه طلبی می داند که هنگام مواجهه فرد با شرایط و حوادث استرس زا بر تفسیر ها و برداشت های وی برای سازش بهتر تاثیر می گذارند . مولفه تعهد ، به باور فرد نسبت به اهمیت ، ارزش و معنی داری فعالیت های زندگی ، گفته می شود . مولفه کنترل تعیین کننده این باور است که تجربه های زندگی قابل پیش بینی و کنترل هستند . مولفه مبارزه طلبی بیانگر این باور است که تغییرات زندگی واقعیت هایی معمول و بهنجارند و فرد آنها را موقعیت ها و آوردگاه هایی برای مبارزه تلقی می کند . افراد سخت کوش نسبت به آنچه انجام می دهند ، متعهد ترند و خود را وقف هدف می کنند ، احساس می کنند بر اوضاع مسلط اند و خودشان تعیین کننده اند و تغییرات زندگی را چالش ها و فرصت هایی برای رشد و پیشرفت می دانند نه محدودیت و تهدید ( 20 ) ، مطابق این مبانی نظری ، چنین باورهایی می توانند نقش محافظتی داشته باشند ، زیرا ویژگی استرس زایی یک حادثه را کاهش می دهند و در نتیجه تاثیر عامل استرس زا بر سلامت روانی را تحلیل می برند ( 22 ) . یافته های پژوهشی نیز نشان داده اند که سخت کوشی به مثابه سپری در مقابل استرس در موقعیت های گوناگون زندگی عمل می کند ( 20 ،26 ، 33 ) بیانگر اعتماد شخص به توانایی خود در مقابله با شرایط مختلف است ( 16 ) ، حس استقلال ( 17 ) و خود پیروی ( 7 ) را افزایش می دهدو موجب ارتقای بهبود عملکرد می شود ( 3 ، 20 ، 32 )

 

 

 

بیان مسئله :
بررسی تاثیر ارزشیابی توصیفی در پیشرفت تحصیلی دانش آموزان دوره ابتدایی ، امروزه نیازمند سیستم هایی از سنجش و ارزیابی هستیم که به هر دانش آموزبه دیده ی حرمت نگاه کند. موهبت های طبیعی و انسانی او را بسیار بیشتر از آزمونهای سنتی نشان دهد.
پس آن نوع سنجش که بتواند تصویری واضح و سه بعدی از رشد مهارت ها، تواناییها و دانش و نگرش دانش آموز بدهد قابل دفاع می باشد. برخلاف ارزشیابی کمی که با داده های کمی و ریاضی و عدد و ارقام سروکار دارد و از قضاوت برخوردار است. باید دانست که کیفیت یک امر نسبی است و انعطاف پذیر می باشد و به طور کلّی می توان گفت که کیفیت مقطعی نیست بلکه اندیشه ای مستمر است و بر اساس تلاش و فعالیّت فرد انجام می گیرد.
اما باید این مطلب را مدنظر داشت که ارزشیابی کمّی برای عموم قابل فهم تر و مفیدتر است و اما ارزیابی کیفی تخصصی تر بوده و مهارت و آموزش بیشتری برای بکارگیری لازم دارد و بیشتر از مفاهیم و کلمات کلیدی، ارزش گذاری وقضاوت برخوردار است.
و همچنین این دو ارزیابی از نظر ابزارهای جمع آوری داده ها نیز با هم فرق دارند: ابزار جمع آوری داده های کمی معمولاً آزمونهای عینی یا استاندارد با پاسخ های ازقبل تعیین شده است. اما ابزار ارزیابی کیفی را می توان ابزارهای ذهنی، پرشنامه ها و نگرش سنج ها، روشهای مصاحبه ای، مشاهده ای، واقعه نگاری و گزارش های روزانه و ... می باشد.
به عنوان مثال: تعداد پرسش های فراگیران در کلاس = کمی است
اما نوع پرسش های فراگیران در کلاس= کیفی است
یا
حجم هر پرسش وپاسخ آن= کّمی است
نوع آوری و تازگی پرس= کیفی است
ارزشیابی توصیفی یا کمی را می توان آموزش بدون نمره دانست و به جای تأکید بر ارزشیابی های پایانی باید بر ارزشیابی تکوینی (مستمر) تأکید داشت در واقع ارزشیابی توصیفی به توصیف ارزشیابی های گوناگون که به شیوه های متنوع از دانش آموز به عمل آورده ایم می پردازد.

 

اهمیت و ضرورت تحقیق :
منظور از روش های توصیفی در ارزشیابی توجه به رویکردی است که در آن معلم تغییرات و تحولات ایجاد شده در دانش آموز را با فنون متفاوت بررسی کرده و به صورت مشروح بر اساس شاخصهای پیشرفت و یا اهداف از پیش تعیین شده به اطلاع دانش آموز و والدین می رساند.
بررسی نظام ارزشیابی کشورهای مختلف جهان نشان می دهد استفاده از کارنامه توصیفی امری رایج و دارای سابقه ای طولانی است. در کشور فرانسه روش نمره گذاری استفاده از طیف با عبارات توصیفی: بالاتر از استاندارد، مطابق استاندارد، ناسازگار با استاندارد و . . . می باشد. در آلمان شش مقوله و یا طیف و در ژاپن استفاده از پنج مفهوم همراه با جملات توصیفی است. خلاصه اینکه در بسیاری از کشورهای مختلف جهان، کارنامه فقط نمرات خام را شامل نگردیده و تمامی فعالیتها و مهارت ها و نگرش کودک، توصیف و ارزشیابی می شود. ارائه نمره صرف ضمن ایجاد رقابت و اضطراب، یادگیری و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان را تحت الشعاع قرارداده و با ایجاد افسردگی، بخش زیادی از منابع و استعدادهای با لقوه انسانی و اقتصادی را تلف می نماید. برخورد معلمان و والدین و ارزش بیش از حد قائل شدن به امتحان و تکرار بیهوده آن و استفاده ابزاری از آن باعث ایجاد دلسردی از تعلیم و تربیت و امتحان با این سبک و سیاق، نقطه پایان یادگیری و نوعی رهایی از درس و تحصیل محسوب می شود (محقق معین،1382).
سیاست گزاران آموزش وپرورش ایران از سالهای آخر دهه 70 شمسی تلاشهایی برای بهبود ارزشیابی تحصیلی در دوره آموزش وپرورش عمومی راآغاز کرده اند . تصویب آئین نامه امتحانات دونوبتی به جای امتحانات سه ثلثی و مقرر نمودن مصوباتی در زمینه ارزشیابی مستمر ، تصویب اجرای آزمایشی طرح ارزشیابی توصیفی و بالاخره تصویب اصول حاکم بر ارزشیابی در شورای عالی آموزش و پرورش از جملة فعالیتها یی ا ست که در سالهای اخیر انجام شده است. در این نوشته عمدتا بر طرح ارزشیابی توصیفی متمرکز شده ایم.

 

هدف های کلی تحقیق :
بدست آوردن یک رابطه معنی دار میان ارزشیابی توصیفی و پیشرفت تحصیلی در میان دانش آموزان مقطع ابتدایی شهرستان تاکستان

 

هدف های جزئی تحقیق :
بررسی میزان تاثیر پذیری پیشرفت تحصیلی دانش آموزان مقطع ابتدایی از طرح ارزشیابی توصیفی .

 

فرضیه ها :
فرضیه اول :
میان ارزشیابی توصیفی و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان در مقطع ابتدایی رابطه معنی داری وجود دارد .

 

متغییر های تحقیق :
متغییر مستقل :
ارزشیابی توصیفی

 

متغییر وابسطه :
پیشرفت تحصیلی

 

تعاریف عملیاتی متغییر ها :
ارزشیابی توصیفی :
طرح ارزشیابی توصیفی مشهور به ارزشیابی کیفی یا طرح حذف نمره ،تجربه نو آورانه ی برخاسته از عمل در مقطع ابتدایی آموزش و پرورش ایران است.این طرح به صورت پیش آزمایشی در سال تحصیلی 82-81 اجرا و ارزشیابی شد

 

 

 

تعریف نظری پیشرفت تحصیلی :
تعریف نظری پیشرفت عبارت است از معدل نمره های امتحان دانش آموزان در رسیدن به هدفهای از پیش تعیین شده درسی از وضع موجود به وضع مطلوب.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


فصل دوم
ادبیات و پیشینه تحقیق

 

 

 

 

 

پیشینه بحث :
نتایج چندین مطالعه، همبستگی شایان توجهی (۶/۰-۴/۰) بین پیشرفت تحصیلی و خودپندارهٔ توانایی را نشان داده است (بروک اور۲، ۱۹۸۱: مارش۳،۱۹۸۴؛ اسکالویک۴، ۱۹۸۶). بین پیشرفت تحصیلی و عزت نفس کلی نیز همبستگی ۳/۰ تا ۴/۰ یافته شده است (روبین۵ ۱۹۷۸؛ اسکالویک، ۱۹۸۴، ۱۹۸۶) . از طرف دیگر هانسفورد۶ (۱۹۸۲) طی تحقیق خود رابطه معناداری (همبستگی در حدود ۶/۰) بین خود پنداره توانایی و عزت نفس کلی به دست آورد (بیابانگرد، ۱۳۸۰).
بر اساس یک الگوی منطقی هر فردی می تواند چهار الگوی احتمالی علّی را مطرح کند که هر یک از آن ها را می توان به صورت نظری مورد بحث قرار داد (اینارام۷ و همکاران، ۱۹۹۰ به نقل از میرعلی یاری، ۱۳۷۹).
الف علت ب : بر اساس اصل ارزیابی انجام شده (روزنبرگ، ۱۹۷۹) فردی ممکن است
پیش بینی نماید که پیشرفت تحصیلی اش بر خودپنداره اش، از طریق ارزیابی های دیگر افراد مهم تأثیر می گذارد. شبیه همین پیش بینی ممکن است بر اساس تئوری مقایسه اجتماعی انجام شود
( فستینگر۱، ۱۹۵۴) . طبق این تئوری، پیش بینی فرد به عملکردش درگروه اجتماعی مورد مقایسه ( به ویژه در میان همکلاسان که اهمیت زیادی دارند)، بستگی دارد. (راجرز، اسمیت و کلمین، ۱۹۸۷). مطابق نظر(دیویس، ۱۹۷۸) دانش آموزان ممکن است در صورتی که خودشان را با اکثریت همکلاسی هایشان مقایسه نمایند، اشتیاق نسبتاً پایینی داشته باشند. پارکر و مارش (۱۹۸۴) نیز نظری مشابه همین نظر، از طریق فرضیه «چهارچوب داوری»۲ مطرح می نماید. مطابق این مدل، تغییر خودپنداره احتمالاً پیامد افزایش موفقیت و پیشرفت است تا این که متغیری ضروری برای پیشرفت (میرعلی یاری، ۱۳۷۹) .
۱ـ ب علت الف : بر اساس تئوری همسان سازی خویشتن (جونز، ۱۹۷۳؛ کلی ۱۹۵۴) فردی ممکن است پیش بینی کند که دانش آموزان دارای خودپنداره تحصیلی پایین، ممکن است از موقعیتهایی که در آن ها می توانند خود پنداره شان را تغییر دهند، اجتناب ورزند. از این رو سعی و تلاش کمتری را در مدرسه از خودشان نشان می دهند. همچنین بر اساس نظریهٔ خود ارزشی و زنجیره پیشرفت ـ توانایی، دانش آموزان مبتلا به انتظار پیشرفت پایین، ممکن است تدابیر اجتناب از شکست، از جمله طفره رفتن را بیشتر آموخته باشند. البته باید در نظر داشت که آسودگی موقتی که به توسط این تدابیر اجتناب از شکست حاصل شده گمراه کننده است، زیرا سرانجام به شخص آسیب خواهد رساند. بنابراین در صورتی که فرد انتظار پایینی از خودپنداره توانایی اش داشته باشد، پیشرفت تحصیلی کمتری را نیز تجربه خواهد کرد. (بیابانگرد، ۱۳۸۰).
الف و ب به یک روش تعاملی (تقابلی) بر یکدیگر تأثیر می گذارند: دو فرایندی که در بالا شرح داده شد، لزوماً باهمدیگر در تناقض نیستند.مارش (۱۹۸۴) یک مدل تعادل سازی پویا را مطرح می کند که مطابق آن پیشرفت تحصیلی، خودپنداره و اسناد به خویشتن در یک شبکه از روابط متقابل درهم تنیده شده اند. هم چنین تغییر در یکی از آنها منجر به تغییر در دیگری، به منظور برقراری مجدد تعادل می شود. بنابراین، پیشرفت تحصیلی و خودپنداره به یک روش تقابلی در یکدیگر تأثیر می گذارند (بیابانگرد، ۱۳۸۰).
۲ـ الف و ب معلول ج هستند: ماروگاما۱ و همکاران (۱۹۸۱) بیان می کنند که علت سومی (برای مثال توانایی یا حمایت اجتماعی) بر پیشرفت تحصیلی و خودپنداره مؤثر است. ممکن است خودپندارهٔ توانایی و عزت نفس (هر دو) از طریق تجارب غیر تحصیلی مرتبط با توانایی، و یا متغیر سوم دیگری، تحت تأثیر قرار گرفته باشند. بنابراین به صورت نظری الگوهای مختلف علّی را می توان مطرح کرد که واقعاً هم وجود دارند. با این حال، چندین مطالعه آزمایشی انجام شده است که روابط علّی میان پیشرفت تحصیلی و خودپنداره را مورد آزمون قرار داده است . در یک مطالعه طولی که مشتمل بر چهار گروه بود، ماروگاما و همکاران (۱۹۸۸) پیشرفت تحصیلی
دانش آموزان را در سنین ۹، ۱۲، ۱۵ سالگی و عزت نفس کلی آن ها را در سن ۱۲ سالگی مورد اندازه گیری قرار دادند. متغیرهای کنترل کننده، طبقه اجتماعی و توانایی در سن ۷سالگی مورد اندازه گیری قرار گرفت .آنها هیچ گونه مدارکی دال بر اینکه پیشرفت تحصیلی وعزت نفس رابطه علّی با یکدیگر دارند، نیافتند و متغیر سومی را ( برای مثال طبقه اجتماعی و توانایی)، به عنوان علت پیشرفت تحصیلی و عزت نفس بیان می کنند. پتیبوم۲ و همکاران (۱۹۸۶) با تجزیه و تحلیل داده های یک نمونه بزرگ از دانش آموزان دبیرستان و اندازه گیری پیشرفت تحصیلی و
عزت نفس کلی در فاصله ۲ سال دریافتند که هیچ گونه شواهدی مبنی بر اینکه عملکرد یک متغیر، نسبت به متغیرهای دیگر برجسته تر است، وجود ندارد. آن ها دو توضیح احتمالی در این مورد مطرح می کنند، عزت نفس و پیشرفت تحصیلی ممکن است معلول یک متغیر سوم باشند یا اینکه هر دو متغیر به یک سبک چرخه ای تأثیر یکسانی بر یکدیگر دارند.
در بعضی مطالعات گزارش شده که خودپنداره توانایی بر پیشرفت تحصیلی، برتری علّی دارد. در مطالعات دیگری محققان به نتیجه متضاد با این نظریه رسیده اند. خلاصه اینکه، تحقیقات آزمایشی اجازهٔ هیچ گونه نتیجه گیری با ثباتی را در مورد ترتیب علّی خودپنداره و پیشرفت تحصیلی نمی دهد. این همان نتیجه گیری است که به توسط بیرن۱ (۱۹۸۴، ۱۹۸۸) در دو مطالعه بزرگ بیان شده است. علاوه بر این، روابط بین این دو مفهوم ممکن است ناشی از مشکلات
روش شناختی، سن، تعریف خودپنداره و اندازه گیری پیشرفت تحصیلی باشد ( هانسفورد، ۱۹۸۲). بر اساس زمینه های نظری هر کدام از متغیرهای پیشرفت تحصیلی و خودپنداره توانایی بر یکدیگر تأثیر متقابل دارند.
پرسش مهم برای پژوهش عبارت از این است که آیا می توان اثرات هر یک از متغیرهای مذکور و متغیری را که بهترین پیش بینی کننده برای دیگری باشد، تعیین و شناسایی کرد؟ به دنبال این نظر، شاولسون۲ و بیرن (۱۹۸۴)، الگوی برتری علّی و ملاکهای آزمون آن را تعیین نمودند. بر اساس این الگو خودپندارهٔ افراد به تدریج تحت تأثیر اعمال، موفقیت ها و ارزشیابی ها در
موقعیت های خاص قرار گرفته، و عزت نفس کلی از خود پنداره های افراد در زمینه های مختلف تأثیر می پذیرد. بنابراین حتی اگر پیشرفت تحصیلی، خودپنداره توانایی و عزت نفس کلی بر یکدیگر تأثیر متقابل داشته باشند، جهت علّی غالب از پیشرفت در خودپندارهٔ توانایی به عزت نفس کلی است (بیابانگرد ، ۱۳۸۰).
ب : تحقیقات انجام شده
۱ـ بررسی تحقیقات انجام شده در داخل ایران:
۱ـ روحانی (۱۳۵۹) در پژوهش خود، رابطه خود پنداری و عوامل تشکیل دهنده آن (گرایش به مدرسه، گرایش به همسالان و خانواده) را با موفقیت تحصیلی مورد بررسی قرار داده است. در این تحقیق ۲۴۰ دانش آموز سوم راهنمایی مرکب از ۱۲۰ پسر و ۱۲۰ دختر شرکت داشته اند که در یک آزمون خودپنداری شرکت نمودند و معدل کل سالانه آنها به عنوان معیاری برای میزان موفقیت تحصیلی استفاده شد. نتایج به وسیلهٔ ضریب همبستگی پیرسون محاسبه و نشان داد که بین خودپنداری و پیشرفت تحصیلی رابطه مثبت وجود دارد و همبستگی به دست آمده برای گروه دختر و پسر متفاوت بود، و در مجموع برای گروه دختران میزان همبستگی بیشتری میان خودپنداری و پیشرفت تحصیلی مشاهده شد.
۲ـ نیسی (۱۳۶۴) در پایان نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «اثرات عزت نفس بر عملکرد
دانش آموزان دختر وپسر سال اول تا سوم دبیرستان» به این نتیجه دست یافت که افزایش وکاهش عزت نفس دانش آموزان دختروپسر باعث افزایش و کاهش عملکرد آن ها شده است و بین عزت نفس وعملکرد تحصیلی دانش آموزان دختر و پسر همبستگی وجود دارد.
۳ـ خیّر (۱۳۶۷) در تحقیق خود که درباره ۴۳۹ نفر از دانش آموزان دوره ابتدایی که به دو گروه موفق (۲۱۲ نفر) و ناموفق( ۲۲۷ نفر) تقسیم شده بودند، دریافت که بین خود پنداری که بین خودپنداری و گرایش شغلی دانش آموزان همبستگی معنی داری وجود دارد. بدین گونه که
دانش آموزان ناموفق در تحصیل به دلیل عدم موفقیت یک خودپنداری منفی را در خود شکل
می هند واحتمالاً به همین دلیل شغلهای «پایین تر» را انتخاب می کنند.
۴ـ پورشافعی (۱۳۷۰) در پایان نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «بررسی رابطه عزت نفس با پیشرفت تحصیلی دانش آموزان دختر و پسر سال سوم متوسطه شهرستان قاین» ۱۶۰ نفر در سه رشته تحصیلی فرهنگ و ادب، ریاضی وعلوم تجربی را به روش تصادفی طبقه ای، برگزید و از سیاههٔ عزت نفس کوپر اسمیت برای سنجش عزت نفس آزمودنی ها استفاده نمود و نیز معدل دانش آموزان به عنوان شاخص پیشرفت تحصیلی آنان درنظر گرفته شد. او با استفاده از همبستگی پیرسون به این نتایج دست یافت که بین میزان عزت نفس دانش آموزان دختر و پسر از نظر آماری تفاوت معنا داری وجود ندارد. در مورد رابطه بین عزت نفس با پیشرفت تحصیلی، با محاسبه روش همبستگی پیرسون ضریب به دست آمده برای آزمودنی های پسر ۴۶/۰ و برای دختران ۴۹/۰ بود که با مقایسه این ضریب با مقادیر بحرانی ضریب گشتاوری پیرسون، از نظر آماری، معنادار بود. همچنین نتایج آزمون خی دو، با احتمال ۰۱/۰ نیز از این فرض را تایید نمود. بنابراین نتیجه گرفته شده بیانگر این است که میان عزت نفس دانش آموزان و پیشرفت تحصیلی آنان همبستگی مثبت و معناداری وجود دارد و افرادی که عزت نفس بالاتری دارند، از نظر میزان پیشرفت در تحصیل نیز در رتبه بالاتری قرار می گیرند.
۵ـ بیابانگرد(۱۳۷۰) در پایان نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «بررسی رابطه بین مفاهیم منبع کنترل، عزت نفس و پیشرفت تحصیلی پسران سال سوم دبیرستان های تهران در سال ۷۰-۶۹» از بین دانش آموزان پسر کلاس سوم دبیرستان در سه منطقه ۴،۱۱و۱۷ آموزش و پرورش تهران و در هر منطقه نیز از هر سه رشته ریاضی فیزیک، علوم تجربی و اقتصاد، ۲۳۰ نفر را به شیوه تصادفی انتخاب نمود و از مقیاس کنترل درونی و بیرونی راتر و پرسشنامه عزت نفس کوپر اسمیت برای سنجش منبع کنترل و عزت نفس استفاده نمود و از معدل نمرات ثلث اول و دوم دانش آموزان در کلیه دروس سال تحصیلی ۷۰-۶۹ برای سنجش پیشرفت تحصیلی استفاده کرد. پس از محاسبه همبستگی پیرسون و رگرسیون چند متغیره به این نتایج دست یافت: بین منبع کنترل، عزت نفس و پیشرفت تحصیلی ازنظر آماری همبستگی مثبت و معناداری وجود دارد. بین منبع کنترل و عزت نفس از نظر آماری همبستگی مثبت و معناداری وجود دارد. بین منبع کنترل و پیشرفت تحصیلی و نیز بین عزت نفس و پیشرفت تحصیلی از نظر آماری همبستگی مثبت و معناداری بدست آمد.

 

ـ احسانی (۱۳۷۱) در پژوهشی که تحت عنوان «بررسی رابطه عزت نفس و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان» انجام داد، ملاحظه نمود که بین میزان عزت نفس دانش آموزان دختر و پسر تفاوت معناداری وجود ندارد. اما دانش آموزانی که سابقه مردودی داشتند از عزت نفس کمتری نسبت به دانش آموزانی که سابقه مردودی نداشتند، برخوردار بودند.
۷ـ در تحقیقی، فلسفی نژاد (۱۳۷۱)، نتیجه گیری کرد که تأثیر عزت نفس در سازگاری با محیط کلاس بدون توجه به جنسیت آزمودنی ها از نظر آماری معنادار است. اما هیچ گونه اثر متقابل بین عزت نفس و جنسیت مشاهده نگردید. و درضمن تفاوت معناداری بین عزت نفس پسران و دختران مشاهده نشد.
۸ـ پور الصنایع (۱۳۷۱)، به منظور بررسی و مقایسهٔ رابطهٔ عزت نفس دردانش آموزان دختر موفق و پیشرفت تحصیلی آنها در دو پایگاه اقتصادی بالا و پایین، پژوهشی را به انجام رساند و دریافت که بین عزت نفس و پیشرفت تحصیلی همبستگی معناداری وجود دارد.
۹ـ بخشی (۱۳۷۲)، با تحقیقی که تحت عنوان «بررسی ارتباط بین عزت نفس و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان دختر» به انجام رساند، نشان داد که بین نمرات عزت نفس و معدل درسی
آزمودنی ها همبستگی در حد ۲/۰ وجود دارد.
۱۰ـ ارسطویی ایرانی (۱۳۷۲) در پژوهش خود تحت عنوان «بررسی ارتباط خودپنداره با جنسیت و پیشرفت تحصیلی» به این نتیجه رسید که بین میزان خود پنداری دختران وپسران تفاوت معناداری وجود دارد و خودپنداری دانش آموزان دختر و پسر موفق بیشتر از میزان خودپنداره دانش آموزان دختر و پسر ناموفق است و بین میزان خودپنداری دانش آموزان پسر موفق و دختر موفق تفاوت معناداری وجود ندارد.
۱۱ـ ترخان (۱۳۷۲) دو گروه ۱۰۰ نفری از دانش آموزان عادی و تیز هوش پسر سال اول شهر تهران را بررسی نمود و به این نتیجه رسید که عزت نفس و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان تیزهوش بالاتر از دانش آموزان عادی است و نیز جهت پیش بینی پیشرفت تحصیلی دانش آموزان به ترتیب عزت نفس وسپس موضع نظارت اهمیت دارند.
۱۲ ـ اقدامی (۱۳۷۲) رابطه عزت نفس را با دانش آموزان ورزشکار مورد بررسی قرار داد و دریافت که دانش آموزانی که عزت نفس بالایی دارند در رشته های ورزشی مورد علاقه خود موفق ترند.
۱۳ـ افتخاری(۱۳۷۳) تحقیقی تحت عنوان «بررسی میزان همبستگی عزت نفس و عملکرد تحصیلی دانش آموزان دختر» به انجام رساند، وی از طریق محاسبه همبستگی بین نمرات عزت نفس و میانگین سه ترم تحصیلی دانش آموزان دریافت که رابطه مثبتی در حد ۳/۰ بین عزت نفس و پیشرفت تحصیلی وجود دارد.
۱۴ـ معتمدی (۱۳۷۳) در پایان نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «بررسی ومقایسه عزت نفس دانش آموزان دختر و پسر ورزشکار و غیر ورزشکار دبیرستان های قوچان» دریافت که بین عزت نفس دانش آموزان پسر ورزشکار و دختر ورزشکار تفاوت معناداری وجود دارد و نیز بین عزت نفس دانش آموزان پسر غیر ورزشکار و دختر غیر ورزشکار تفاوت معناداری وجود دارد.
۱۵ـ کلانتر (۱۳۷۳)، طی پژوهشی تحت عنوان «بررسی رابطهٔ عزت نفس و افت تحصیلی ‌ دانش آموزان» نشان داد که تفاوت معناداری بین میانگین نمرات عزت نفس دانش آموزان با سابقه مردودی ومیانگین نمرات عزت نفس دانش آموزان بدون سابقه مردودی وجود ندارد.
۱۶ـ مدیری (۱۳۷۳)، در پایان نامه خود تحت عنوان «بررسی ارتباط بین سبک اسناد، عزت نفس و وضعیت اجتماعی ـ اقتصادی با عملکرد تحصیلی دانش آموزان پسر سال سوم تجربی
دبیرستان های اهواز به صورت جداگانه و ترکیبی» دریافت که بین عزت نفس و انگیزه پیشرفت، یک رابطهٔ معناداری وجود دارد در حالی که بین عزت نفس و جنسیت دانش آموزان دبیرستانی ارتباط معناداری وجود ندارد
۱۷ـ زارع (۱۳۷۳) در پایان نامه کارشناسی ارشد تحت عنوان «بررسی رابطه بین انگیزه پیشرفت، جنسیت و عزت نفس» دریافت که بین عزت نفس و جنسیت دانش آموزان دبیرستانی ارتباط
معناداری وجود ندارد.
۱۸ـ یساول (۱۳۷۳)، پژوهش دیگری را تحت عنوان «بررسی رابطه همبستگی خطی عزت نفس با عملکرد تحصیلی دانش آموزان دختر و پسر» به انجام رساند. در این تحقیق میزان همبستگی
عزت نفس و عملکرد تحصیلی برای پسران ۵/۰ و برای دختران ۳/۰ به دست آمد.
۱۹ـ عباسی (۱۳۷۳) به بررسی تأثیر مردودی با عزت نفس دانش آموزان پرداخت و نتیجه گیری نمود که دانش آموزان با سابقه مردودی در مقایسه با ‌دانش آموزانی که سابقه مردودی نداشتند، از عزت نفس پایین تری برخوردار هستند.
۲۰ـ خادمیان (۱۳۷۳) پی برد که عزت نفس پسران بیشتر از عزت نفس دختران است.
۲۱ـ شکرکن و نیسی (۱۳۷۳) با تحقیق روی ۳۶۰ نفر دانش آموز دختر و پسر سال اول تا سوم دبیرستان به این نتایج دست یافتند که افزایش عزت نفس به افزایش عملکرد تحصیلی و کاهش عزت نفس به کاهش عملکرد تحصیلی می انجامد.
۲۲ـ عرب (۱۳۷۳) در تحقیق خود با عنوان «بررسی سبک اسناد و عزت نفس در پذیرفته شدگان و مردودین کنکور» با نمونه ای ۱۷۴ نفری به نتایج زیر دست یافت: پذیرفته شدگان کنکور از
عزت نفس بیشتری نسبت به مردودین برخوردار بودند و بیشترین عزت نفس در دختران قبول شده وپایین ترین عزت نفس در دختران مردودی مشاهده شد.
۲۳ ـ صمدی هره دشت (۱۳۷۳) در تحقیقی که در مورد عزت نفس و رابطهٔ آن با مشکلات روانی با روش نمونه گیری خوشه ای برروی ۲۲۱ نفر از دانشجویان دانشگاه و با روش آماری آزمون t و با استفاده از مقیاس عزت نفس کوپر اسمیت و سلامت روانی scl-۹۰-R انجام داد، این فرضیه را تأیید کرد که بین عزت نفس دانشجویان زن و مرد تفاوت معنی دار وجود ندارد و نیز بین
عزت نفس و پیشرفت تحصیلی همبستگی وجود ندارد اما بین عزت نفس و مشکلات روانی همبستگی منفی به دست آمد.
۲۴ـ یوسفی (۱۳۷۴) در پایان نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «مقایسه عزت نفس دو گروه دانش آموزان موفق و ناموفق دبیرستانی شهرستان اردبیل» دریافت که بین عزت نفس
دانش آموزان موفق و ناموفق، تفاوت معناداری وجود دارد ومیزان عزت نفس دانش آموزان ناموفق پسر بیش از دانش آموزان ناموفق دختر است. ولی تفاوت معناداری بین عزت نفس
دانش آموزان موفق پسر و دختر وجود ندارد. به طور کلی دانش آموزان موفق ازعزت نفس بالاتری نسبت به دانش آموزان ناموفق برخوردارند.
۲۵ـ مهدویان (۱۳۷۴) در مطالعه روی ۹۰۰ نفر از دختران و پسران سال سوم متوسطه شهر مشهد به این نتیجه دست یافت که عزت نفس در مقایسه با مرکز کنترل، ارتباط بیشتری با پیشرفت تحصیلی دارد و این ارتباط در دختران بیشتر از پسران است. همچنین پسران در مقایسه با دختران از مرکز کنترل درونی تر و عزت نفس بالاتری برخوردارند.
۲۶ـ استادی (۱۳۷۴) در تحقیق خود که بر روی ۳۰۰ دانش آموز سال چهارم دبیرستان شهر تهران با موضوع «بررسی رابطه باورهای غیر منطقی و عزت نفس» انجام داد این فرضیه به تأیید رسید که بین عزت نفس دختران و پسران تفاوت معنی دار وجود دارد.
۲۷ـ فروغی (۱۳۷۵) در تحقیق خود تحت عنوان «مقایسهٔ منبع کنترل، عزت نفس و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان ورزشکار و غیر ورزشکار پسرسال سوم دبیرستان های دولتی منطقه ۶ شهر تهران» و با استفاده از روش تحقیق توصیفی پیمایشی و از طریق انتخاب تصادفی
آزمودنی ها، تعداد ۹۶ دانش آموز ورزشکار و ۱۰۰ دانش آموز غیرورزشکار را برگزید و با استفاده از تست کوپر اسمیت و آزمون منبع کنترل درونی بیرونی راتر به ترتیب عزت نفس و منبع کنترل آزمودنی ها را سنجید و به این نتایج دست یافت که بین منبع کنترل و عزت نفس
دانش آموزان ورزشکار همبستگی معنی دار وجود دارد. بین دو متغیر منبع کنترل و پیشرفت تحصیلی و همچنین دو متغیر عزت نفس و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان ورزشکار همبستگی معنادار وجود ندارد و بین عزت نفس و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان غیر ورزشکار همبستگی معناداری وجود ندارد.

 

ـ گشتاسبی (۱۳۷۵) در پایان نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «رابطه بین عزت نفس، انگیزش و هوش با پیشرفت تحصیلی در بین دانش آموزانی که به دوره پیش دانشگاهی راه
یافته اند و مقایسه آن با دانش آموزانی که به این دوره راه نیافته اند در سال ۷۵-۷۴ در شهرستان شیراز» به این نتیجه رسید که بین عزت نفس دانش آموزانی که وارد دوره پیش دانشگاهی شده اند با دانش آموزانی که وارد این دوره نشده اند، تفاوت معناداری وجود دارد. او با استفاده از نرم افزار spss و رگرسیون چند متغیره دریافت بین متغیرهای هوش، عزت نفس، انگیزش پیشرفت با پیشرفت تحصیلی رابطهٔ مثبت وجود دارد.
۲۹ ـ برات وند (۱۳۷۶) در پایان نامه کارشناسی ارشد خود تحت عنوان «بررسی رابطه ساده و چند متغیری مقبولیت گروهی و عزت نفس با پیشرفت تحصیلی و سازگاری فردی واجتماعی بین دانش آموزان پسر پایه سوم راهنمایی شهرستان اهواز» به این یافته های پژوهشی دست یافت که رابطه مثبتی بین پیشرفت تحصیلی و عزت نفس دانش آموزان وجود دارد و نیز معلوم شد ترکیبی از دو متغیر مقبولیت گروهی و عزت نفس قادر به تبیین میزان بیشتری از تغییر پذیری پیشرفت تحصیلی است.
۳۰ ـ معرفت (۱۳۷۷) در تحقیقی به بررسی رابطه عزت نفس و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان در مقطع راهنمایی بین مدارس دولتی و نمونه مردمی پرداخت و به ارتباط مثبت بین عزت نفس و پیشرفت تحصیلی در مدارس نمونه مردمی نسبت به مدارس دولتی دست یافت.
۳۱ـ فتحی آشتیانی (۱۳۷۷) در پایان نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «بررسی ویژگی های نوجوانان و رابطه آن با موفقیت تحصیلی» بر روی یک نمونه ۱۳۱۴ نفری از میان فراگیران مقطع متوسطه مراکز آموزشی شهر تهران به این نتیجه دست یافت که خودپنداره باعزت نفس در ارتباط است و این دو عامل تأثیر مثبتی بر افزایش سطح موفقیت تحصیلی دارند. او همچنین دریافت یک رابطه منفی معنادار بین خود پنداره و عزت نفس با افسردگی وجود دارد که منجر به کاهش بازده تحصیلی می شود.
۳۲ـ میرعلی یاری (۱۳۷۹) در پژوهش خود تحت عنوان رابطه «عزت نفس با پیشرفت تحصیلی دانش آموزان دختر و پسر سال سوم ریاضی فیزیک نظام جدید» دریافت که بین پیشرفت تحصیلی و عزت نفس ارتباط معناداری وجود دارد. این فرضیه هم که بین عزت نفس و جنسیت با پیشرفت تحصیلی تفاوت معنادار وجود دارد نیز با احتمال ۹۹ درصد تأیید شد.
۳۳ ـ بلوچی (۱۳۸۰) در تحقیقی با عنوان «بررسی رابطه حضور و غیبت پدر بر پیشرفت تحصیلی، انضباط و عزت نفس دانش آموزان سال اول متوسطه» بر روی۲۰۰ دانش آموز سال اول دبیرستان که به صورت تصادفی انتخاب شده بودند، به این نتیجه رسید که حضور پدر تأثیری بر پیشرفت تحصیلی دانش آموزان نداشت. همچنین در رابطه با انضباط در مدرسه به این نتیجه دست یافت که حضور پدر بر وضعیت انضباط دانش آموزان تأثیر دارد. اما بین دختران وپسران تفاوت معنی دار مشاهده نشد. در رابطه با عزت نفس، این پژوهش نشان دادکه دانش آموزانی که پدران آن ها حضور دارند، به طور معناداری از دانش آموزانی که پدران آنها حضور ندارند، عزت نفس بالاتری داشتند. ولی بین عزت نفس دختران و پسران از لحاظ آماری تفاوت معناداری مشاهده نشد.
۳۴ـ آقاجانی (۱۳۸۱) در تحقیق خود پی برد که بین منبع کنترل درونی، انیگزش پیشرفت و پیشرفت تحصیلی بالا رابطه مثبت معناداری وجود دارد.
۳۵ـ مفتاح (۱۳۸۱) در پایان نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «رابطه کمرویی وعزت نفس با پیشرفت تحصیلی دانش آموزان دوم راهنمایی شهر تهران» پی برد که بین عزت نفس و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان رابطه معناداری وجود دارد. او همچنین دریافت از دو متغیر کمرویی و عزت نفس ، عزت نفس توان پیش بینی پیشرفت تحصیلی را دارد و بین عزت نفس در دختران و پسران تفاوت معناداری وجود ندارد.
۲ـ بررسی تحقیقات انجام شده در خارج از ایران
۱ـ مطالعات دایلر۱ (۱۹۵۴) نشان میدهد که پیشرفت تحصیلی بر سطح عزت نفس مؤثر است (به نقل از فتحی، ۱۳۸۲).
۲ـ روزنبرگ۲ (۱۹۵۶)، دریافت افرادی که عزت نفس کمی دارند، تمایل به کارهای اجتماعی و
نقش های رهبری دارند. همچنین افراد با عزت نفس بالا، احساس مسئولیت تمرکز در کار، احساس امنیت و عدم وابستگی می نمایند (استاینر۳ ۱۹۵۲؛ اسمیت ۱۹۶۷؛ هوروکس۴ وهمکاران ،۱۹۷۲ به نقل از یوسفی، ۱۳۷۴).
۳ـ بیلز۱ (۱۹۵۹) در پژوهش خود دریافت که پیشرفت تحصیلی بر سطح عزت نفس مؤثر است ( به نقل از فتحی، ۱۳۸۲) .
۴ـ کوپر اسمیت۲ (۱۹۵۹) در پژوهش خود به بررسی ارتباط بین عزت نفس و پیشرفت تحصیلی پرداخت و به این نتیجه دست یافت که عزت نفس با پیشرفت تحصیلی ارتباط مثبت دارد (به نقل از مفتاح، ۱۳۸۱).
۵ـ وگوآن (۱۹۶۰) در تحقیق خود نشان داد که دانش آموزان موفق به ویژگی های اعتماد به نفس، خود باوری و برداشت از خود آراسته اند (به نقل از یوسفی، ۱۳۷۴).
۶ـ شاو۳ (۱۹۶۱) در تحقیق خود به توصیف ویژگی های دانش آموزان موفق وناموفق اشاره دارد. او در تحقیق خود نشان داد که دانش آموزان ناموفق از خودپنداره کمتری در مقایسه با
دانش آموزان موفق برخوردارند و واجد رفتارهای نابالغانه هستند (به نقل از یوسفی، ۱۳۷۴).
۷ـ فئیک (۱۹۶۲) در تحقیق خود دریافت که دختران وپسران با درجه بالای موفقیت به طور محسوسی از خود پنداره بالاتری نسبت به دختران وپسران با درجه موفقیت پایین تر، برخوردارند (فالز، ۱۹۶۷ به نقل از یوسفی، ۱۳۷۴).
۸ـ کومبز (۱۹۶۳) دریافت، دانش آموزان ناموفق با نوعی احساس کمبود و کاستی درباره خود و دیگران مواجه هستند (به نقل از یوسفی، ۱۳۷۴).
۹ـ مطالعات نشان میدهد افرادی که دچار افت تحصیلی میشوند عموماً دارای کمبود اعتماد به نفس وبلند همتی هستند (کلدبرگ۴، ۱۹۶۰) خود را قبول ندارند (شاو و آلویس، ۱۹۶۳) و احساس فقدان شایستگی فردی می کنند (مور و اشمیتز، ۱۹۶۴ به نقل از فتحی، ۱۳۸۲).
۱۰ـ مطالعات کالتون و مور (۱۹۶۶) حاکی از آن است که پیشرفت تحصیلی بر سطح عزت نفس مؤثر است ( به نقل از فتحی ۱۳۸۲).
۱۱ـ مطالعات مورس (۱۹۶۳) ، هارر (۱۹۶۴)، وایتنبرگ۱ و کلیفورد (۱۹۶۴)، لامی (۱۹۶۵)، اسمیت (۱۹۶۹)، جونز۲ و بریگز۳ (۱۹۷۰) بیانگر آن است که عزت نفس بر عملکرد تحصیلی تأثیر می گذارد (به نقل از فتحی، ۱۳۸۲).
۱۲ـ مطالعات متعددی بیانگر وجود همبستگی مثبت بین عزت نفس و پیشرفت تحصیلی است (بروکوور۴ ، توماس و پترسون، ۱۹۶۴؛ پیرز۵ و هریس۶،۱۹۶۴ ؛ کاپلین، ۱۹۶۶؛ اروین، ۱۹۶۷؛ کمپل۷، ۱۹۶۷؛ پورکی۸، ۱۹۷۰؛ ویلیامز، ۱۹۷۳؛ بارکر، ۱۹۷۹؛ بارنر، ۱۹۷۹؛ لورنس ۱۹۸۱؛ مورتیمر و همکاران، ۱۹۸۸ به نقل از فتحی، ۱۳۸۲). اما این همبستگی رابطه علیت را بیان نمی کند و فقط تأثیر آن دو را باهم مشخص می کند.
۱۳ـ نتایج پژوهش های کوپر اسمیت (۱۹۶۶) حاکی از آن است دانش آموزانی که از عزت نفس در بالاترین سطح قرار دارند، آنهایی هستند که درمدرسه موفق می باشند ( به نقل از یوسفی، ۱۳۷۴).
۱۴ـ اروین (۱۹۶۷) در پژوهش هایی که انجام داد به این نتیجه رسید که برداشت مثبت فرد از خود به عنوان یک انسان نه تنها مهمتر از تلاش او برای کسب پیشرفت و روحیهٔ رفتن به مدرسه است، بلکه عامل اصلی در جهت کارایی تحصیل می باشد ( به نقل از یوسفی، ۱۳۷۴).
۱۵ـ پتیبوم۹ وهمکاران (۱۹۶۸) هیچ رابطه ای بین عزت نفس و پیشرفت تحصیلی نیافتند ( به نقل از بیابانگرد، ۱۳۷۴).
۱۶ـ تحقیقات کوپر اسمیت (۱۹۶۷) نشان داده است که عزت نفس در ایجاد و نوع رفتار فردی و اجتماعی نقش بسیار عمده دارد (به نقل از مفتاح، ۱۳۸۱).
۱۷ـ بروک اور (۱۹۶۷) رابطه معنادار و مثبتی بین تصور از خود در زمینه توانایی های درسی و نمرات امتحانی به دست آورد ( به نقل از میرعلی یاری، ۱۳۷۹).
۱۸ـ طبق نظر کوپر اسمیت (،۱۹۶۷ به نقل از پاملا۱ و همکاران، ۱۹۸۶) در تمرکز و توجه بر روی ارزیابی از لحاظ عزت نفس، دختران خود را پایین تر از پسرها ارزیابی می کنند. (به نقل از مفتاح، ۱۳۸۱).
۱۹ـ زیلر و آل (۱۹۶۹) دریافتند که عزت نفس بالا، بیانگر پذیرش اجتماعی و ثبات قدم بیشتر در رفتار است و نیز موفقیت بیشتر را سبب می شود. (میر علی یاری ، ۱۳۷۹).
۲۰ـ کوپر اسمیت (۱۹۶۷) در بررسی های خود در مورد افرادی که عزت نفس پایین داشته اند، علایمی چون شکایت جسمانی، افسردگی، اضطراب، کاهش سلامت عمومی بدن، بی تفاوتی، احساس تنهایی، تمایل به اسناد شکست خود به دیگران، عدم رضایت شغلی، کاهش عملکرد،
عدم موفقیت آموزشی را گزارش کرده است ( به نقل از میرعلی یاری، ۱۳۷۹).
۲۱ـ کوپر اسمیت (۱۹۶۷) در تحقیق خود به این نتیجه رسید که کودکان باعزت نفس بالا، افرادی هستند که احساس اعتماد به نفس ، استعداد ، خلاقیت و ابراز وجود می کنند وبه راحتی تحت تأثیر عوامل محیطی قرار نمی گیرند. همچنین او در تحقیقات خود دریافت که بین عزت نفس دختران و پسران تفاوت معناداری وجود ندارد (به نقل از میرعلی یاری،۱۳۷۹)
۲۲ـ جرجن و گوردون۲ (۱۹۶۸) به این نتیجه دست یافتند که عزت نفس با پیشرفت تحصیلی رابطه دارد. زیرا موفقیت به دست آمده، نتیجه مستقیم این امر است که شخص به طور مثبت مورد
ارزش یابی قرار گرفته است، نه به طور منفی (به نقل از یوسفی، ۱۳۷۴).
۲۳ـ کوبینه (۱۹۷۰) دریک مطالعه تحلیلی، رابطه بین خود پدیده ای و موفقیت تحصیلی را پیدا کرد که این رابطه نشان می داد، موفقیت در پسران بیشتر از دختران است (به نقل از یوسفی، ۱۳۷۴).
۲۴ـ طبق یافته های پورکی (۱۹۷۰) به نظر میرسد که بین مفهوم خود و پیشرفت تحصیلی پیوندی وجود دارد (به نقل از یوسفی ، ۱۳۷۴).
۲۵ـ ارونسون۱ (۱۹۷۱) درتحقیق خود دریافت انسانی که از عزت نفس پایین برخوردار است، خیلی راحت از اهداف خود چشم پوشی کرده و بسیار آسانتر در جهتی که دیگران برای او برمی گزینند، حرکت میکند ( به نقل از یوسفی، ۱۳۷۴).
۲۶ـ باکان۲ (۱۹۷۱) گزارش کرد که میان دختران کلاس چهارم تا ششم، عزت نفس به میزان زیادی بیشتر از پسران است ( به نقل از خیاطی، ۱۳۷۶).
۲۷ـ استنک۳ (۱۹۷۳) ارتباط بین عزت نفس و تصور فرد از توانایی خود را مورد بررسی قرار داد و دریافت اگر میزان عزت نفس کاهش یابد، احساس ضعف و ناتوانی درفرد به وجود می آید وبر عکس. تغبیرات مثبتی مثل افزایش پیشرفت تحصیلی، افزایش تلاش برای کسب موفقیت ، داشتن اعتماد به نفس و بلند همتی ، تمایل به داشتن سلامت بیشتر و بهتر در او به وجود می آورد (به نقل از فروغی، ۱۳۷۵).

 

ـ فیتس۴ (۱۹۷۲) بر این باور است کودکانی که نسبت به خود تصور مثبت دارند، معمولاً مطالب را راحت تر و مؤثرتر فرامی گیرند و فعالیت های دشوار و ناخوشایند و به طور کلی موقعیت های ناآشنا، تهدیدی برای آنها محسوب نمیشود. از سوی دیگر کودکانی که خود را دست کم می گیرند و تصور ضعیفی از خود دارند به دلیل ترس از یک ناکامی دیگر از انجام تکالیف می گریزند. و آن ها متقاعد شده اند که نمیتوانند تکالیف خود را انجام دهند( به نقل از یوسفی، ۱۳۷۴).
۲۹ـ وینک۵ (۱۹۷۳) با مطالعه نوجوانان مؤسسه ای، دریافت گروهی که از خود مفهوم عالی دارند، تکالیف را مؤثرتر و بهتر فرا میگیرند و اثرات شرایط تقویت منفی را بهتر تحمل می کنند . (به نقل از یوسفی، ۱۳۷۴).
۳۰ـ مطالعات کوکنز (۱۹۷۴) و کاس(۱۹۸۷) حاکی از آن است کودکان و نوجوانانی که از نظر اجتماعی وشناختی احساس شایستگی می کنند، در مقایسه با کودکان ونوجوانانی که این خصوصیت را در خود احساس نمی کنند، عزت نفس بالاتری دارند، در عملکرد درسی موفق تر هستند و از نظر رشد مهارت های اجتماعی ، پیشرفته تر هستند و سازگاری مطلوب تری با گروه همسالان دارند .( به نقل از یوسفی، ۱۳۷۴).
۳۱ـ کوکس (۱۹۷۴) و کاری (۱۹۸۷) در پژوهش خود دریافتند دانش آموزانی که از عزت نفس در بالاترین سطح قرار دارند، آن هایی هستند که در مدرسه موفق می باشند ( به نقل از یوسفی، ۱۳۷۴).
۳۲ـ ساراسون۱ گزارش می دهد کودکانی که خود را کهتر می شمارند، معمولاً مضطرب بوده و کند پیشرفت می نمایند، در تحقیقی دیگر، پیشرفت معلول کیفیات محکم و سازمان یافته ای نظیر علایق، جدیت و میل به مشارکت بود. (به نقل از یوسفی، ۱۳۷۴).
۳۳ ـ روبین۲ (۱۹۷۸) نشان داد که بین پیشرفت تحصیلی و عزت نفس کلی همبستگی مثبت (۳/۰ تا ۴/۰) وجود دارد )به نقل از یوسفی، ۱۳۷۴).
۳۴ـ هنس۳ ( ۱۹۷۹ ؛به نقل از پاملا و همکاران، ۱۹۸۶) در رابطه با جنسیت، مردها را دارای عزت نفس بالاتر نسبت به زنان بیان کرده است (به نقل از مفتاح، ۱۳۸۱).
۳۴ـ اومالی۴ و بچمن۵ (۱۹۷۹) دریافتند بین عزت نفس پایین و پیشرفت ضعیف و نمرات کمتر در مدرسه رابطه وجود دارد(به نقل از ثابت، ۱۳۷۵).
۳۶ـ کاتاش و شلیزینگر (۱۹۸۱) مطرح می سازند که اثر عزت نفس پایین به عنوان یک عامل استرس زا باید به طور جدی مورد توجه قرار گیرد. زیرا عزت نفس پایین نمایانگر تجربهٔ روزانهٔ فرد از بی ارزشی و طرد تعاملات خود با سایر اشخاص می باشد (به نقل از یوسفی، ۱۳۷۴).
۳۷ـ مک فارلین و بلاسکوویچ (۱۹۸۱) و بوم گاردنر (۱۹۹۰) در مطالعات خود دریافتند اشخاص با عزت نفس بالا خیلی با اعتمادتر از افرادی هستند که دارای عزت نفس پایین می باشند و تلاش هایشان آن ها را به سوی موفقیت سوق میدهد (به نقل از فتحی، ۱۳۸۲).
۳۸ـ مارویا و روبین (۱۹۸۱) در تحقیقات خود دریافتند دانش آموزانی که از پیشرفت تحصیلی بالاتری برخوردارند، ازعزت نفس بالایی هم برخوردارند. ( به نقل از یوسفی، ۱۳۷۴).
۳۹ـ بارنس۱ و ریچارد۲ (۱۹۸۶) در مطالعه خود دریافتند وقتی تجارب موفقیت آمیز افراد افزایش یابد، عزت نفس آن ها هم افزایش خواهد یافت ( به نقل از یوسفی، ۱۳۷۴).
۴۰ـ پاملا و همکاران (۱۹۸۶) تحقیقی در مورد عزت نفس و جنسیت و پیشرفت تحصیلی انجام
داده اند. تعداد نمونه ۱۴۰ نفر دختر وپسر با میانگین سنی ۱۳ سال بوده اند. نتایج داده های به دست آمده حاکی از آن است که پسرها تمایل داشتند که از لحاظ عزت نفس خود را بالاتر از دختران نشان بدهند . در نتیجه نمره عزت نفس پسران بیشتر از دختران بوده است (به نقل از مفتاح، ۱۳۸۱).
۴۱ـ در تحقیقی که توسط مارکولی و تفردی (۱۹۸۷) انجام شد، نتیجه چنین به دست آمد: به طور کلی مردان نسبت به زنان خود را بی نظیرتر برآورد کرده اند. بی نظیر بدون توجه به جنسیت با عزت نفس همبستگی داشت ( به نقل از یوسفی، ۱۳۷۴).
۴۲ـ استرامن و همکاران (۱۹۸۸) عنوان نمودند کسانی که از عزت نفس بالاتری برخوردارند، عملکرد بهتری در تحصیل دارند و از نظر روان شناختی بهتر سازگار می باشند و ترس کمتری از شکست تحصیلی دارند. همچنین این دانش آموزان از عملکرد تحصیلی بالاتری برخوردارند (به نقل از یوسفی، ۱۳۷۴).
۴۳ـ پپ۱ و همکاران (۱۹۸۹) تأیید نمودند که بین عزت نفس مثبت و نمرات بالا در مدارس رابطه وجود دارد (به نقل از یوسفی، ۱۳۷۴).
۴۴ـ ماروگاما۲ و همکاران (۱۹۸۸) پیشرفت تحصیلی دانش آموزان را در سنین ۹، ۱۲و ۱۴ سالگی و عزت نفس کلی آنها را در سن ۱۲ سالگی مورد اندازه گیری قرار دادند. آنها هیچ مدرکی دالّ بر این که پیشرفت تحصیلی و عزت نفس رابطه ای با یکدیگر دارند یاخیر، نیافتند. (به نقل از مفتاح، ۱۳۸۱).
۴۵ـ هامبورگ۳ و سارتوریوس۴ (۱۹۸۹) در تحقیق خود دریافتند که هر قدر دانش آموزان بیشتر در امر تحصیل موفق شوند و در کلاس درس قدرت و مقبولیت بیشتری به دست آورند، عزت نفس آنها نیز افزایش می یابد. چنین افرادی در موقعیت های جدید تلاش کرده و موفقیت های
تازه ای کسب می

دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله بررسی مقیاس سخت کوشی در میان دختران و پسران دانشکده کشاورزی