فی بوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی بوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود مقاله میان افزود ها: بدل یا معترضه؟

اختصاصی از فی بوو دانلود مقاله میان افزود ها: بدل یا معترضه؟ دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 


1. مقدمه
این مقاله از پنج بخش تشکیل شده است . پس از مقدمه ، در بخش دوم ، دو اصطلاح میان افزایی و میان افزود معرفی می شوند ؛ میان افزایی پدیده ای است که در آن میان افزود ها (بدلها و معترضه ها ) با ایجاد وقفه ای کوتاه ، در جمله جا خوش کرده و سخنگو برای لحظه ای در دنیای دیگر سیر می کند . در این بخش ، این سؤال مطرح می شود که آیا به گفتة برخی دستور نویسان صفت می تواند بدل باشد یا خیر . در بخش سوم ، معناشناسی انتساب و شالوده های آن معرفی خواهند شد یعنی : قاعدة خلق
دنیا ، قائدة استمرار دنیا ، قائدة تخصیص دنیای اشاره ای و قائدة تفسیر اشاره ای . در بخش چهارم ، شیوه های تلویجی خلق دنیای زبانی و تغیر زاویه دید معرفی می شوند ، یعنی ، زمان گردانی ، سبک گردانی ، میان افزایی ، آیرونی و تعامل های کاربرد شناختی . در بخش پنجم ، خواهیم دید می توان معیاری از درون مباحث مربوط به معنا شناسی انتساب به دست آورد تا بر اساس آن بتوان دو نوع ساخت میان افزایی ، یعنی بدل و معترضه ، را از هم تمیز داد ؛ اعمال این معیار مارا سرانجام به این نتیجه خواهند رساند که صفتی که برخی دستور نویسان نام بدل بر آن می نهند ، در واقع لفظی است معترضه .

 

2. میان افزودها
میان افزودها نامی است که ما به مجموعه ساخت های بدلی و ممعترضه داده ایم . به نظر می رسد در تعاریفی که دستور نویسان از این دو گروه ساخت دستوری ارائه می کنند ، نیز نوعی اشتراک به چشم می خورد و آن مفهوم وقفة ای است که در طرح جملة اصلی پیش می آید . فرشید ورد (1375: 229) عبارت درنگی خاصی را به کار می برد . در هنگام کاربرد ساخت های بدلی ، به این دلیل وقفه پیش می آید تا توضیحات بیشتری در بارة هسته ارائه شود ، هر چند برخی دستور نویسان از عبارت دیگری همچون توصیف اسم دیگری ، نام دیگر شخص ، شغل یا موقعیت اجتماعی وی بهره گرفته اند (باغینی پور 1376: 17) . اما جمله معترضه ، جمله ای است که در ضمن جمله اصلی می آید و مفهومی چون دعا و نفرین و تذکر و توضیح و جز آنها را می رساند ، اما در مفهوم جمله اصلی نقش ندارد ؛ از این رو حذف آن ، خللی در معنی و پیام جملة اصلی پدید نمی آورد ، مانند دو جمله روانش شاد باد و بر خلاف آن چه معروف شده در دو مثال زیر :
استادم ، روانش شاد باد ، در فلسفه و عرفان کم نظیر بود .
مزد کیان ، بر خلاف آنچه معروف شده ، زندگی زاهدانه ای داشتند . (احمدی گیوی و انوری 1374: 206)
اما احمد گیوی و انوری در دستور زبان فارسی (2) خود دو مثال دیگر هم آورده اند :
بابک ، خدا حفظش کند ، بچة مؤدبی است .
مطابق روایت مسیحیان -- و این روایت با قرآن کریم تطبیق نمی کند -- عیسی (ع) به دست مخالفان کشته شد .
ریچارد ای اسپیرز(1373: 56- 155) بین لفظ معترضه و بند معترضه فرق می گذارد و بند معترضه را نوعی مشخص از لفظ معترضه به شمار می آورد . از نظروی لفظ معترضه ساختاری است که اطلاعات اضافی یا تکمیلی ارائه می کند و این نوع لفظ را می توان بدون لطمه خوردن به دستوری بودن یا معنای بنیادی سایربخشهای جمله حذف کرد :

Granted, I was late.
I hope to be early- very early – next time.
Keeping track of our investment, as we must do from time to time, is much easier with a computer.
We all arrived on time, of course.

 

و بند معترضه بندی غیر اساسی است که اطلاعات اضافی یا تکمیلی ارائه می دهد :

 

Jim , the man you just met, is my brother .
Our cat, the one we just bought, is getting to be annoying.
My Uncle George ,who became a farmer ,just adores our cat.
We gave another one to Mellissa, the one who had the curly hair, because she looked so much like Shirley Temple.

 

مک آرتور(1992) نیز در توضیح parenthesis در فرهنگ زبان انگلیسی خود آورده است :کلمه، عبارت ، بند یا جمله ای توصیفی ،توضیحی یا بدلی که ساختار را به گونه ای با وقفه مواجه می سازد که برآن تأثیری ندارد . در مورد این که آیا صفت می تواند در نقش بدل ظاهر شود یا خیر نیز توافق چندانی بین دستور نویسان دیده نمی شود. تنها صادقی (1357) ، مشکوه الدینی (1373) و ارژنگ(1374) بر این باورند که صفت را می توان در نقش بدلی به کار برد . انوری و احمدی گیوی (1374: 128) در توضیح نقش بدلی ، تبصره ای آورده اند بدین شرح که صفت نیز می تواند نقش بدلی داشته باشد ، همان گونه که در مثال های بالا برخی از بدلها در اصل ، صفت بوده اند . از آنجا که ایشان نقش بدلی را در بخش اسم آورده اند می توان به این نتیجه رسید که این کلمات که در اصل صفت بوده اند ، اکنون اسم اند و بدل . مثالهای ایشان عبارتند از :
گاندی ، منجی و پیشوای محبوب هند ، از چهره های درخشان قرن بیستم است .
از شیراز ، شهر ادب پرور فارس ، مردان نامدار و بزرگی برخاسته اند.
دهخدا، علامه و محقق نامی ، به زبان و ادب فارسی خدمتی بزرگ کرده است .
به نظر می رسد توضیح ایشان گرهی از کار فروبستة این سؤال نمی گشاید که آیا صفت در نقش بدل بکار می رود یا خیر . کافی است مثال های ایشان را با مثال های صادقی (1375)، مشکوه الدینی (1373) و ارژنگ(1374) مقایسه کنیم ؛ ما در این جا تنها مثال ارژنگ (ص 81) را می آوریم :
دختر کوچکم بیچاره امروز بیمار شد .
نگارنده بر این باور است که مباحث مطرح شده در این مقاله می تواند گره از کار بدل واقع شدن یا بدل واقع نشدن صفت بگشاید . در واقع شاید بتوان گفت که این مقاله بر آن است که دلیل استفاده از میان افزودها (بدلها و معترضه ها ) را در زبان های بشری توضیح دهد و این خود نتایج مثبت دیگری نیز به بار خواهد آورد.

 

3. معنا شناسی انتساب
پالاکاز (1993: 77 - 239) در مقاله ای تحت عنوان معنا شناسی انتساب :دنیاهای زبانی و زاویه دید به طرح مسائلی پرداخته است که بررسی آنها می تواند دلیل استفاده از ساخت های بدلی و معترضه را در زبان های بشری شرح دهد . بخش سوم مقاله حاضر عمدتا بر اساس مقاله پالاکاز است . وی در چکیده ای که قبل از مقالةخود ارائه کرده است ضرورت پرداختن به این مسئله را شرح داده است ؛ وی بر این باور است که آن تئوری معنایی ای موفق است که در آن زاویة دید شناختی شرح داده شده باشد . در این شرح ، تمام معانی بیان شده در متن را باید به منابع شخصی یا منابع شخصی ادعایی منسوب کرد . این بدان معنی است که تئوری معنی شناسی باید کل متن را به دنیای زبانی اختصاص دهد.... با چنین دنیای زبانی این امکان فراهم می آید تا به توصیف تغییراتی در زاویه دید بپردازیم که با نقل قول غیر مستقیم اول شخص در زبان بیانی همراه اند ؛ زمان گردانی و سبک گردانی را نیز را می توان با توصیف تغییرات در زاویه دید و دنیای زبانی توصیف کرد .
می دانیم که زبان ابعاد گوناگونی دارد ، اما وجود دو بعد در آن غیر قابل انکار است : اول جنبه اطلاعاتی زبان و دوم بعد بیانی ؛ بیان حالات درونی و به ویژه بیان زاویه دید شناختی (در تمایز با زاویه دید فضایی یا بصری ) را شامل می شود .از تحقیقاتی که به بررسی قاعده مندیهایی می پردازند که شالودة استفاده از زبان بیانی و بیان زاویه دید می باشند ، کار اثرگذار کورودا (1973)در باب
زاویه دید ، شرح بنفیلد برکورودا (1982) ،کونو (1987) درباب سخن مستقیم و ابعاد مربوط به احساس همدلی و درون حسی و همچنین گافمن (1981) در باب مشاهدات اجتماعی - بلاغی را می توان نام برد .
در نگاه نخست ، زاویة دید ظاهراًهیچ ارتباطی با معنا ندارد . گافمن (1981: 128) به مواضع (سخنی که ترتیب ، وضع یا موضع، یا نگارش ، یا خود معرفی شده شرکت کننده است ) و کونو (1972) به پایگاه سخنگو اشاره داشته اند ؛ بنفیلد (1982) که به زاویه دید در ادبیات می پردازد، مطلبی پیرامون سبک گفتار و تفکر ارائه شده و کورودا (1973) مطالبی پیرامون سبک های گزارشی و غیر گزارشی نوشته اند . این سبک ها و پایگاها چه ربطی به معنی دارد ؟ در این مقاله ، ثابت خواهیم کرد که توجه به زاویة دید در سخن در واقع برای تحلیل معنایی بسیار مهم است . همان گونه که ون دایک (1977: 49-47) خاطر نشان می سازد قضایا بر واقعیات دلالت دارند ؛ قضایا وقتی به هم مربوط اند که واقعیات به هم مربوط باشند . این به نوبه خود بستگی به یکسانی زاویة دید دارد که از آن زاویة دید این واقعیات بیان شده اند .
رفتار بی ثبات پیش فرضها دلیلی دیگر بر وابستگی به زاویه دید است . گزدار (1979: 119) مدعی است که صدق جملة (1) مستلزم صدق جمله (2) است :
(1) John regrets having killed his father.
(2) John killed his father.

 

و کارتانن و پیترز (1979) مدعی اند که صدق جمله (3) پای جمله(4) را به میان می کشد. و این به نوبة خود پای جملة (5) را به میان می کشد :
(3) John forgot that it wasn’t Bill who tapped Mary’s phone.
(4) It wasn’t Bill who tapped Mary’s phone.
(5) Someone tapped Mary’s phone.

اما نادرستی این ادعاها را آمیزه بافتی مناسبی به راحتی ثابت می کند ... بنابراین ، در مثال 6 هر چند محتوی بیان شده در بخش با حروف ایتالیک چاپ شده (که هم تراز با جمله یک است ) ممکن است صحت داشته باشد ، اما محتوی بخش هم تراز با جمله 2 ، حداقل از زاویه دید سخنگو نمی تواند صحت داشته باشد :
(6) In his disturbed condition, John wallows in guilt, real and imagined. For example, John regrets having killed his father, but his father isn’t dead, I just had lunch with him.

 

در اینجا... سخنگو با موقتاً از زاویة دید شبیه سازی شدة جان سخن گفتن ، محتوی بند متممی مربوط را به جان نسبت می دهد . به همین ترتیب ، در مثال (7) در حالی که محتوی بخش با حروف ایتالیک چاپ شدة هم تراز با جمله (3) ممکن است از زاویه دید سخنگو صحت داشته باشد ، اما محتوی بخش هم تراز با جمله (5) صحت ندارد :
(7) John mistakenly believed that someone had Mary’s phone, a proposition to which he became irrevocably committed. And upon personally investigating the matter, he came to the conclusion that it couldn’t have been Bill. But sometime later, John forgot that it wasn’t Bill who tapped Mary’s phone and accused him of it to his face.
در این جا ، نیز متن این موضوع را روشن می سازد که سخنگو محتوی متمم مربوطه را به جان نسبت می دهد .در واقع ، محتوی متممهای در برگیرنده واقعیت در مثال (1) و (3) از نظر انتساب مبهم اند ، و بنابراین، این جمله اگر جزئی از یک متن نباشد ، معلوم نمی شود که قرار است از زاویه دید چه کسی محتوایش درک شود . هر چند ابعاد در بر گیرنده واقعیت مثالهای (1) و (3) براین نکته به راستی دلالت دارند که متمم هایشان را باید از نظر واقعیات به حساب آورد ، اما این نکته را روشن نمی کنند که توسط چه کسی (آیا سخن گو یا طرف دیگری ، همچون 6و 7 ) و به کدام مفهوم نگرشی (مثلاً واقعیاتی در ارتباط با باور ، واقعیاتی فرضی یا واقعیاتی تخیلی )؛.. بافت زبانی نقشی بس حیاتی در تعیین زاویه دید و روابط معنایی مربوطی دارد که ارزش گذاری صدقی بدان ها وابسته است .
عدم قطعیت متممهای در برگیرندة واقعیت در باب انتساب ، آن گاه که در جملات منفرد قرار گیرند ، معمولاً با ظرافت تمام از دام مشاهدات تیز بینانه گریخته اند و انتساب این متممها به سخنگو بدیهی فرض شده است : شاید به این دلیل که هیچ ساختار زبانی سنتی مشخصی در ورای جمله وجود ندارد تا توجه خود را به این واقعیات معطوف کند . کانون توجه تنگ نظرانة حاصل در باب جمله طبیعتاً به این نظر منتهی شده است که اولاً معنا «اطلاعاتی [در یک جمله ] است که استفاده در بافت تهی را تعیین کند » (کتز 1977: 21 ) ، ثانیاً جملات اخباری ساده همچون «برف سفید است » (همان :3) با ادعا به اشتباه برابر دانسته شده است ، گویی که ادعاها می توانند در بافت تهی واقع شوند . حال
می توان این سؤال را مطرح کرد که جمله چه وقت می تواند یک ادعا باشد ؟ جمله تنها با عمل سخنگو / شنونده است که یک ادعا می شود ؛ سخنگو به طرح پرسش هایی پیرامون مناسبت صدقی به جمله معنای ارتباطی می بخشد و خود آن بافت بی نشان را در دسترس قرار می دهد که عدم قطعیت های موجود در جمله را رفع می کند ؛ این بافت ، بافت غیابی است . شنونده به گونه ای غیر ارادی فرضیاتی غیابی را دربارة منظور پاره گفتار (فرضیاتی همچون حقیقت را گفتن ) ، دربارة طرفی که پاسخگوی معانی ابراز شده است و زمان ارجاعی برای معانی ابراز شده مطرح می کند . پس بافت غیابی را می توان چنین معنی کرد :

 

(8)بافت غیابی :
الف ) پاره گفتار بازنمودی از حقایق (جهان وافعی ) است ، یا در ارتباط با جهان
واقعی است ؛
ب)سخن گو منبع تمامی معانی ابراز شده است ؛
پ) زمان ارجاعی ، زمان سخن گفتن است ، یعنی حال .
بافت غیابی برابر است با تخصیص دادن جملات مجزا (و بنابراین محتوی این جملات ) به یک دنیای زبانی خاص که زاویه دید سخنگو را جلب می کند . به طور کلی ، دنیای زبانی ساختاری است که زاویه دیدی شناختی را جلب می کند و چنین تعریف می شود :
(9)دنیای زبانی :
گسترده ای از متن که در ارتباط است با :
الف) ذهنیتی منحصر به فرد
ب) منبعی ذی شعور و منحصر به فرد
پ) زمان ارجاعی منحصر به فرد
جمله بدون اختصاص یافتن به دنیای زبانی ، مجموعه ای پیش ارتباطی باقی می ماند که دارای روابط معنایی است که حداقل تا حدی تعیین نشده اند . پس با دو مشکل دست به گریبانیم : 1) مشکل روابط معنایی در جملات منفرد ،2) مشکل تأثیر بافت زبانی بر انتساب . در واقع معنا شناسی انتساب بر آن است تا ادراکاتی از این قبیل را شرح دهد که چه کسی پاسخگوی کدام معانی ابراز شده در یک متن است . معانی را باید به منابعشان منتسب کرد : نقل قول مستقیم را به طرفی که از وی نقل شده است ، نقل قول غیر مستقیم را به طرفی که از وی نقل قولی غیر مستقیم صورت گرفته است ، محتوی رؤیای گزارش شده یک نفر ، گفتاری طعنه آ‎میز را به شخصیت پنهانی طعنه زن ، .. ..البته انتساب سخنگو در مقام سخنگو مورد بی نشان است . سخن ، حتی گونة تک گویی آن ... ترکیبی از معانی ابراز شده از زوایای دید گوناگون تلقی می گردد .
برای رد یابی مفهوم دنیاهای زبانی می توان مستقیماً سراغ مورگان (1996، 1973) رفت ؛ در این دو اثر مفاهیم دنیاها و محمولهای خالق دنیا ، به عالم زبان شناسی عرضه شده اند . دنیاهای زبانی همچنین مفاهیم جدید تر و متفاوتی را نیز به خاطر می آورند ، مفاهیمی همچون بازنمودهای سخن درکمپ (1981) ، فایلهای مرتبط در هیم (1983) ،موقعیت ها در باروایز و پری (1983) ، فضاهای ذهنی در فوکونی یر (1985) ، قلمروهای سخن در سورن (1985) و زمینه مشترک در کارتانن و پیترز (1979) . دنیاهای زبانی همچنین در ارتباط با بافت ها و حوزه های بافتی در مک کالی (1981، 1982) می باشند .
تحلیل مبتنی بر دنیای زبانی اساساً فرضیه ای پیرامون ساختار متن ، گونه های گفتار و سبک است . دنیاهای زبانی از آن جهت از ساختارهای معنایی مبتنی بر شرط صدق متمایزند که محتوایشان بافتی است و نه صرفاً معنایی ... منظور از ساختارهای دنیای زبانی ، دستیابی به ادراکاتی از انتساب و شیوه انتساب است ، حال چه از طریق گفتاری مستقیم باشد یا غیر مستقیم یا شبه مستقیم (کونو
1987: 18-1117).
در رویکرد مبتنی بر دنیاهای زبانی ، به متن به چشم ساختاری ایده آل می نگرد که دارای دنیاهای زبانی است و نه دارای جملاتی در مقام واحدهای زبانی نهایی ؛ متن همچنین دارای بازنمودهایی از نوع دنیای زبانی است که سطح سخن ساختار زبانی را تشکیل می دهند . در این
رویکرد ، سخن خود واقعیتی ذهنی است . ساختار سخن دنیای زبانی صرفاً تأثیر کاربرد شناختی پردازش جمله ها نیست ، بلکه در مقام جزء متمایز قوةنطق است... این رویکرد ذهن گرایانه به سخن این امکان را فراهم می سازد تا پدیده های زبانی به وجود آیند ؛ این پدیده ها زبان شناختی نمی شوند مگر این که به ادراکات خاص استفاده کنندگان در زبان در باب متن... توجه شود .... هدف بررسی جوهر شناختی یا معنایی ، آن بعد غیر اطلاعاتی و بیانی زبان است. این جوهر شناختی در دنیای زبانی تجسم یافته است .

 

3-1 خلق دنیا
در رویکرد مبتنی بر دنیای زبانی به متن ، دنیای زبانی ساختاری تفسیری است که به محتوی بافتی متن هویتی انتسابی می بخشد و وجه مشخصة آن... حداقل سه پارامتر استدلالی است ، یعنی ذهنیتی منحصر به فرد ، منبع ذی شعور منحصر به فرد ، و زمان ارجاعی منحصر به فرد. دنیاهای زبانی بزرگ ترین ساختار زبانی است که در آن کل متن ... به یک یا بیش از یک دنیای زبانی تخصیص داده می شود به مثال زیر دقت کنید :

 

(10) Mary dreamed that John and her brother were being held captive in a Chinese laundry and that John was trapped in an overly starched white shirt.

 

 

 

بازنمود این مثال را پالاکاز به شکل نمودار زیر آورده است :

 


Fact, self, contemp

 

Mary i , dream j -ed k

 


Dream j , Mary i , past k

 


that John and her brother were being held captive in a Chinese laundry and that John was trapped in an overly-starched white shirt.

 

 

 

 

 

نمودار 1

 

در این نمودار ، مستطیل نقطه چین بیرونی ، دنیایی اشاره ای است ، و در این مورد دنیای زبانی مسلط بر متن است که دنیای سخن گو را نشان می دهد . دنیای زبانی وابسته ، که هم تراز با بند وابستة مربوط به گزارش رؤیاست ، مثالی است از نمونه ای آرمانی از دنیای زبانی که محمول خلق کنندة دنیا مطابق با قاعدة خلق دنیا بر پا کرده است . مستطیلهای با خط پیوسته ، دنیای زبانی را نشان می دهد :
(11) خلق دنیا :
یک محمول خلق کنندة دنیا ، دنیای زبانی وابسته ای را راه می اندازد (یا از سر
می گیرد ) که متمم محمول خلق کننده دنیا به آن دنیای زبانی وابسته تخصیص داده است . ارزش های معرف دنیای زبانی را مواردزیر تعیین می کنند :
الف) ذهنیت = وضعیت ذهنی نمایه گذاری شده که محمول خلق کننده دنیا بیان کرده است ؛
ب) منبع= منبع، عامل یا تجربه گر نمایه گذاری شدة محمول خلق کنندة دنیا ؛
پ) زمان ارجاع = زمان نمایه گذاری شدة محمول خلق کنندة دنیا (یا زمان نمایه گذاری شدة هم تراز با دیگر عوامل زمان بندی ، همچون قیدهای زمان ).
قاعدة خلق دنیا .... دنیای زبانی نمایه گذاری شدة وابسته ای ارائه می کند .... و ذهنیت ، منبع و زمان ارجاعی آن را می توان به شکل
and past k ، Mary j ، i dream

 

بازخوانی و به شکل زیر به آن ارجاع داد :
and past k) ، Maryj ، i dream LW (
3-2 استمرار دنیا
به جملة زیر دقت کنید :
(12) Mary dreamed that John and her brother were being held captive in a Chinese laundry. John was trapped in an overly starched white shirt.

 

اگر (12) را با (10) مقایسه کنیم ، می بینیم که هم معنایند و این در حالی است که در (12) دو جمله داریم . هم معنایی (12)و (10) را قاعدة استمرار دنیا شرح می دهد و جمله دوم مثال (12) را در دنیای رؤیا نشان می دهد :
(13) استمرار دنیا
دنیای زبانی به طور نامحدود در متن پیش می رود (در متن نوشتاری [در انگلیسی] به سمت چپ و با گذر از محدوده جمله ) تا این که وقفه ای در آن ایجاد کنند .
مفهوم وقفه در دنیای زبانی ، مفهومی است بس اساسی در تحلیل ساختهای میان افزود . در ساده ترین وضع ، وقفه با ارجاع صریح رو به عقب به دنیای زبانی تحقق می یابد :
Mary dreamed that she was hungry. The dream made her angry.

 

در این مثال ، وقوع پیش مرجعی the dream وقفه ای را در دنیای زبانی رؤیا باعث می شود . وقفه همچنین ممکن است در موارد مربوط به ساخت های نحوی موازی ، موقتی باشد ، همچون :
Mary dreamed that she was hungry. She also dreamed that she raided the refrigerator
و میان افزود ها معمولاً وقفه ای را در دنیای زبانی باعث می شوند :
He i was going to be nominated , Maxi thought , and would finally be able to prove himself.

 


3-3 تخصیص دنیای اشاره ای
قاعده ای دیگر ضروری است تا نمودار را کامل کند ، یعنی قاعدة تخصیص دنیای اشاره ای :
(14) تخصیص دنیای اشاره ای
ساختارهای ریشه ای (همچون جملات و جملات ناقص ) که از نظر دستوری مستقل اند ، به دنیای زبانی تخصیص می یابند (حال ، خود ، واقعیت ) ، دنیایی زبانی با ارزش های اشاره ای : الف)ذهنیت =واقعیت گونه، ب) منبع = یک خود ، پ)زمان ارجاع = حال
پس نمودار2 حاصل می آید . تخصیص دنیای اشاره ای ، زمان دومی را به (12) ربط می دهد و جمله دوم را به دنیای زبانی اشاره ای درونه ای تخصیص می دهد و همان گونه که در نمودار بالا نشان داده شده است ، اساساً بین بازنمود (10)و (12) تمایز قائل می شود.... اگر هر دنیای زبانی اشاره ای در بازنمود دنیای زبانی ، زاویه دیدی متفاوت ... را توصیف می کند ، آنگاه پیش بینی قواعدی که دو نمودار بالا را بدست می دهند این است که (12)و نه (10) را باید در مقام بیانگر تغییری در زاویه دید تعبیر کرد و دقیقاً نیز چنین است. هر چند (10)و (12) محتوای قضیه ای یکسانی دارند ، اما دارای ویژگی های انتسابی متفاوتی می باشند که به تأثیرات ادبی متفاوتی ربط دارند .

 


Fact, self, contemp

 

Mary i , dream j -ed k

 

Dream j , Mary i , past k

 

that John and her brother were being held captive in a Chinese laundry and that John was trapped in an overly-starched white shirt.

 


Fact, self, contemp

 

John was trapped in an overly-starched white shirt.

 

 

 


نمودار 2

 

در مثال (10) زاویة دید از اول تا آخر ثابت است ؛ این مثال ، دارای بند وابستة دومی است که از نظر دستوری وابسته است و سخنگو آن را از زاویة دید سخنگو ، گزارش و تفسیر می کند . اما همان بند در قالب جمله از نظر دستوری ناوابستة موجود در (12) از زاویة دید شبیه سازی شدة رؤیای مری تفسیر می شود .

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله 50   صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله میان افزود ها: بدل یا معترضه؟

دانلود مقاله میان افزود ها: بدل یا معترضه؟

اختصاصی از فی بوو دانلود مقاله میان افزود ها: بدل یا معترضه؟ دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

1. مقدمه
این مقاله از پنج بخش تشکیل شده است . پس از مقدمه ، در بخش دوم ، دو اصطلاح میان افزایی و میان افزود معرفی می شوند ؛ میان افزایی پدیده ای است که در آن میان افزود ها (بدلها و معترضه ها ) با ایجاد وقفه ای کوتاه ، در جمله جا خوش کرده و سخنگو برای لحظه ای در دنیای دیگر سیر می کند . در این بخش ، این سؤال مطرح می شود که آیا به گفتة برخی دستور نویسان صفت می تواند بدل باشد یا خیر . در بخش سوم ، معناشناسی انتساب و شالوده های آن معرفی خواهند شد یعنی : قاعدة خلق
دنیا ، قائدة استمرار دنیا ، قائدة تخصیص دنیای اشاره ای و قائدة تفسیر اشاره ای . در بخش چهارم ، شیوه های تلویجی خلق دنیای زبانی و تغیر زاویه دید معرفی می شوند ، یعنی ، زمان گردانی ، سبک گردانی ، میان افزایی ، آیرونی و تعامل های کاربرد شناختی . در بخش پنجم ، خواهیم دید می توان معیاری از درون مباحث مربوط به معنا شناسی انتساب به دست آورد تا بر اساس آن بتوان دو نوع ساخت میان افزایی ، یعنی بدل و معترضه ، را از هم تمیز داد ؛ اعمال این معیار مارا سرانجام به این نتیجه خواهند رساند که صفتی که برخی دستور نویسان نام بدل بر آن می نهند ، در واقع لفظی است معترضه .

 

2. میان افزودها
میان افزودها نامی است که ما به مجموعه ساخت های بدلی و ممعترضه داده ایم . به نظر می رسد در تعاریفی که دستور نویسان از این دو گروه ساخت دستوری ارائه می کنند ، نیز نوعی اشتراک به چشم می خورد و آن مفهوم وقفة ای است که در طرح جملة اصلی پیش می آید . فرشید ورد (1375: 229) عبارت درنگی خاصی را به کار می برد . در هنگام کاربرد ساخت های بدلی ، به این دلیل وقفه پیش می آید تا توضیحات بیشتری در بارة هسته ارائه شود ، هر چند برخی دستور نویسان از عبارت دیگری همچون توصیف اسم دیگری ، نام دیگر شخص ، شغل یا موقعیت اجتماعی وی بهره گرفته اند (باغینی پور 1376: 17) . اما جمله معترضه ، جمله ای است که در ضمن جمله اصلی می آید و مفهومی چون دعا و نفرین و تذکر و توضیح و جز آنها را می رساند ، اما در مفهوم جمله اصلی نقش ندارد ؛ از این رو حذف آن ، خللی در معنی و پیام جملة اصلی پدید نمی آورد ، مانند دو جمله روانش شاد باد و بر خلاف آن چه معروف شده در دو مثال زیر :
استادم ، روانش شاد باد ، در فلسفه و عرفان کم نظیر بود .
مزد کیان ، بر خلاف آنچه معروف شده ، زندگی زاهدانه ای داشتند . (احمدی گیوی و انوری 1374: 206)
اما احمد گیوی و انوری در دستور زبان فارسی (2) خود دو مثال دیگر هم آورده اند :
بابک ، خدا حفظش کند ، بچة مؤدبی است .
مطابق روایت مسیحیان -- و این روایت با قرآن کریم تطبیق نمی کند -- عیسی (ع) به دست مخالفان کشته شد .
ریچارد ای اسپیرز(1373: 56- 155) بین لفظ معترضه و بند معترضه فرق می گذارد و بند معترضه را نوعی مشخص از لفظ معترضه به شمار می آورد . از نظروی لفظ معترضه ساختاری است که اطلاعات اضافی یا تکمیلی ارائه می کند و این نوع لفظ را می توان بدون لطمه خوردن به دستوری بودن یا معنای بنیادی سایربخشهای جمله حذف کرد :

Granted, I was late.
I hope to be early- very early – next time.
Keeping track of our investment, as we must do from time to time, is much easier with a computer.
We all arrived on time, of course.

 

و بند معترضه بندی غیر اساسی است که اطلاعات اضافی یا تکمیلی ارائه می دهد :

 

Jim , the man you just met, is my brother .
Our cat, the one we just bought, is getting to be annoying.
My Uncle George ,who became a farmer ,just adores our cat.
We gave another one to Mellissa, the one who had the curly hair, because she looked so much like Shirley Temple.

 

مک آرتور(1992) نیز در توضیح parenthesis در فرهنگ زبان انگلیسی خود آورده است :کلمه، عبارت ، بند یا جمله ای توصیفی ،توضیحی یا بدلی که ساختار را به گونه ای با وقفه مواجه می سازد که برآن تأثیری ندارد . در مورد این که آیا صفت می تواند در نقش بدل ظاهر شود یا خیر نیز توافق چندانی بین دستور نویسان دیده نمی شود. تنها صادقی (1357) ، مشکوه الدینی (1373) و ارژنگ(1374) بر این باورند که صفت را می توان در نقش بدلی به کار برد . انوری و احمدی گیوی (1374: 128) در توضیح نقش بدلی ، تبصره ای آورده اند بدین شرح که صفت نیز می تواند نقش بدلی داشته باشد ، همان گونه که در مثال های بالا برخی از بدلها در اصل ، صفت بوده اند . از آنجا که ایشان نقش بدلی را در بخش اسم آورده اند می توان به این نتیجه رسید که این کلمات که در اصل صفت بوده اند ، اکنون اسم اند و بدل . مثالهای ایشان عبارتند از :
گاندی ، منجی و پیشوای محبوب هند ، از چهره های درخشان قرن بیستم است .
از شیراز ، شهر ادب پرور فارس ، مردان نامدار و بزرگی برخاسته اند.
دهخدا، علامه و محقق نامی ، به زبان و ادب فارسی خدمتی بزرگ کرده است .
به نظر می رسد توضیح ایشان گرهی از کار فروبستة این سؤال نمی گشاید که آیا صفت در نقش بدل بکار می رود یا خیر . کافی است مثال های ایشان را با مثال های صادقی (1375)، مشکوه الدینی (1373) و ارژنگ(1374) مقایسه کنیم ؛ ما در این جا تنها مثال ارژنگ (ص 81) را می آوریم :
دختر کوچکم بیچاره امروز بیمار شد .
نگارنده بر این باور است که مباحث مطرح شده در این مقاله می تواند گره از کار بدل واقع شدن یا بدل واقع نشدن صفت بگشاید . در واقع شاید بتوان گفت که این مقاله بر آن است که دلیل استفاده از میان افزودها (بدلها و معترضه ها ) را در زبان های بشری توضیح دهد و این خود نتایج مثبت دیگری نیز به بار خواهد آورد.

 

3. معنا شناسی انتساب
پالاکاز (1993: 77 - 239) در مقاله ای تحت عنوان معنا شناسی انتساب :دنیاهای زبانی و زاویه دید به طرح مسائلی پرداخته است که بررسی آنها می تواند دلیل استفاده از ساخت های بدلی و معترضه را در زبان های بشری شرح دهد . بخش سوم مقاله حاضر عمدتا بر اساس مقاله پالاکاز است . وی در چکیده ای که قبل از مقالةخود ارائه کرده است ضرورت پرداختن به این مسئله را شرح داده است ؛ وی بر این باور است که آن تئوری معنایی ای موفق است که در آن زاویة دید شناختی شرح داده شده باشد . در این شرح ، تمام معانی بیان شده در متن را باید به منابع شخصی یا منابع شخصی ادعایی منسوب کرد . این بدان معنی است که تئوری معنی شناسی باید کل متن را به دنیای زبانی اختصاص دهد.... با چنین دنیای زبانی این امکان فراهم می آید تا به توصیف تغییراتی در زاویه دید بپردازیم که با نقل قول غیر مستقیم اول شخص در زبان بیانی همراه اند ؛ زمان گردانی و سبک گردانی را نیز را می توان با توصیف تغییرات در زاویه دید و دنیای زبانی توصیف کرد .
می دانیم که زبان ابعاد گوناگونی دارد ، اما وجود دو بعد در آن غیر قابل انکار است : اول جنبه اطلاعاتی زبان و دوم بعد بیانی ؛ بیان حالات درونی و به ویژه بیان زاویه دید شناختی (در تمایز با زاویه دید فضایی یا بصری ) را شامل می شود .از تحقیقاتی که به بررسی قاعده مندیهایی می پردازند که شالودة استفاده از زبان بیانی و بیان زاویه دید می باشند ، کار اثرگذار کورودا (1973)در باب
زاویه دید ، شرح بنفیلد برکورودا (1982) ،کونو (1987) درباب سخن مستقیم و ابعاد مربوط به احساس همدلی و درون حسی و همچنین گافمن (1981) در باب مشاهدات اجتماعی - بلاغی را می توان نام برد .
در نگاه نخست ، زاویة دید ظاهراًهیچ ارتباطی با معنا ندارد . گافمن (1981: 128) به مواضع (سخنی که ترتیب ، وضع یا موضع، یا نگارش ، یا خود معرفی شده شرکت کننده است ) و کونو (1972) به پایگاه سخنگو اشاره داشته اند ؛ بنفیلد (1982) که به زاویه دید در ادبیات می پردازد، مطلبی پیرامون سبک گفتار و تفکر ارائه شده و کورودا (1973) مطالبی پیرامون سبک های گزارشی و غیر گزارشی نوشته اند . این سبک ها و پایگاها چه ربطی به معنی دارد ؟ در این مقاله ، ثابت خواهیم کرد که توجه به زاویة دید در سخن در واقع برای تحلیل معنایی بسیار مهم است . همان گونه که ون دایک (1977: 49-47) خاطر نشان می سازد قضایا بر واقعیات دلالت دارند ؛ قضایا وقتی به هم مربوط اند که واقعیات به هم مربوط باشند . این به نوبه خود بستگی به یکسانی زاویة دید دارد که از آن زاویة دید این واقعیات بیان شده اند .
رفتار بی ثبات پیش فرضها دلیلی دیگر بر وابستگی به زاویه دید است . گزدار (1979: 119) مدعی است که صدق جملة (1) مستلزم صدق جمله (2) است :
(1) John regrets having killed his father.
(2) John killed his father.

 

و کارتانن و پیترز (1979) مدعی اند که صدق جمله (3) پای جمله(4) را به میان می کشد. و این به نوبة خود پای جملة (5) را به میان می کشد :
(3) John forgot that it wasn’t Bill who tapped Mary’s phone.
(4) It wasn’t Bill who tapped Mary’s phone.
(5) Someone tapped Mary’s phone.

اما نادرستی این ادعاها را آمیزه بافتی مناسبی به راحتی ثابت می کند ... بنابراین ، در مثال 6 هر چند محتوی بیان شده در بخش با حروف ایتالیک چاپ شده (که هم تراز با جمله یک است ) ممکن است صحت داشته باشد ، اما محتوی بخش هم تراز با جمله 2 ، حداقل از زاویه دید سخنگو نمی تواند صحت داشته باشد :
(6) In his disturbed condition, John wallows in guilt, real and imagined. For example, John regrets having killed his father, but his father isn’t dead, I just had lunch with him.

 

در اینجا... سخنگو با موقتاً از زاویة دید شبیه سازی شدة جان سخن گفتن ، محتوی بند متممی مربوط را به جان نسبت می دهد . به همین ترتیب ، در مثال (7) در حالی که محتوی بخش با حروف ایتالیک چاپ شدة هم تراز با جمله (3) ممکن است از زاویه دید سخنگو صحت داشته باشد ، اما محتوی بخش هم تراز با جمله (5) صحت ندارد :
(7) John mistakenly believed that someone had Mary’s phone, a proposition to which he became irrevocably committed. And upon personally investigating the matter, he came to the conclusion that it couldn’t have been Bill. But sometime later, John forgot that it wasn’t Bill who tapped Mary’s phone and accused him of it to his face.
در این جا ، نیز متن این موضوع را روشن می سازد که سخنگو محتوی متمم مربوطه را به جان نسبت می دهد .در واقع ، محتوی متممهای در برگیرنده واقعیت در مثال (1) و (3) از نظر انتساب مبهم اند ، و بنابراین، این جمله اگر جزئی از یک متن نباشد ، معلوم نمی شود که قرار است از زاویه دید چه کسی محتوایش درک شود . هر چند ابعاد در بر گیرنده واقعیت مثالهای (1) و (3) براین نکته به راستی دلالت دارند که متمم هایشان را باید از نظر واقعیات به حساب آورد ، اما این نکته را روشن نمی کنند که توسط چه کسی (آیا سخن گو یا طرف دیگری ، همچون 6و 7 ) و به کدام مفهوم نگرشی (مثلاً واقعیاتی در ارتباط با باور ، واقعیاتی فرضی یا واقعیاتی تخیلی )؛.. بافت زبانی نقشی بس حیاتی در تعیین زاویه دید و روابط معنایی مربوطی دارد که ارزش گذاری صدقی بدان ها وابسته است .
عدم قطعیت متممهای در برگیرندة واقعیت در باب انتساب ، آن گاه که در جملات منفرد قرار گیرند ، معمولاً با ظرافت تمام از دام مشاهدات تیز بینانه گریخته اند و انتساب این متممها به سخنگو بدیهی فرض شده است : شاید به این دلیل که هیچ ساختار زبانی سنتی مشخصی در ورای جمله وجود ندارد تا توجه خود را به این واقعیات معطوف کند . کانون توجه تنگ نظرانة حاصل در باب جمله طبیعتاً به این نظر منتهی شده است که اولاً معنا «اطلاعاتی [در یک جمله ] است که استفاده در بافت تهی را تعیین کند » (کتز 1977: 21 ) ، ثانیاً جملات اخباری ساده همچون «برف سفید است » (همان :3) با ادعا به اشتباه برابر دانسته شده است ، گویی که ادعاها می توانند در بافت تهی واقع شوند . حال
می توان این سؤال را مطرح کرد که جمله چه وقت می تواند یک ادعا باشد ؟ جمله تنها با عمل سخنگو / شنونده است که یک ادعا می شود ؛ سخنگو به طرح پرسش هایی پیرامون مناسبت صدقی به جمله معنای ارتباطی می بخشد و خود آن بافت بی نشان را در دسترس قرار می دهد که عدم قطعیت های موجود در جمله را رفع می کند ؛ این بافت ، بافت غیابی است . شنونده به گونه ای غیر ارادی فرضیاتی غیابی را دربارة منظور پاره گفتار (فرضیاتی همچون حقیقت را گفتن ) ، دربارة طرفی که پاسخگوی معانی ابراز شده است و زمان ارجاعی برای معانی ابراز شده مطرح می کند . پس بافت غیابی را می توان چنین معنی کرد :

 

(8)بافت غیابی :
الف ) پاره گفتار بازنمودی از حقایق (جهان وافعی ) است ، یا در ارتباط با جهان
واقعی است ؛
ب)سخن گو منبع تمامی معانی ابراز شده است ؛
پ) زمان ارجاعی ، زمان سخن گفتن است ، یعنی حال .
بافت غیابی برابر است با تخصیص دادن جملات مجزا (و بنابراین محتوی این جملات ) به یک دنیای زبانی خاص که زاویه دید سخنگو را جلب می کند . به طور کلی ، دنیای زبانی ساختاری است که زاویه دیدی شناختی را جلب می کند و چنین تعریف می شود :
(9)دنیای زبانی :
گسترده ای از متن که در ارتباط است با :
الف) ذهنیتی منحصر به فرد
ب) منبعی ذی شعور و منحصر به فرد
پ) زمان ارجاعی منحصر به فرد
جمله بدون اختصاص یافتن به دنیای زبانی ، مجموعه ای پیش ارتباطی باقی می ماند که دارای روابط معنایی است که حداقل تا حدی تعیین نشده اند . پس با دو مشکل دست به گریبانیم : 1) مشکل روابط معنایی در جملات منفرد ،2) مشکل تأثیر بافت زبانی بر انتساب . در واقع معنا شناسی انتساب بر آن است تا ادراکاتی از این قبیل را شرح دهد که چه کسی پاسخگوی کدام معانی ابراز شده در یک متن است . معانی را باید به منابعشان منتسب کرد : نقل قول مستقیم را به طرفی که از وی نقل شده است ، نقل قول غیر مستقیم را به طرفی که از وی نقل قولی غیر مستقیم صورت گرفته است ، محتوی رؤیای گزارش شده یک نفر ، گفتاری طعنه آ‎میز را به شخصیت پنهانی طعنه زن ، .. ..البته انتساب سخنگو در مقام سخنگو مورد بی نشان است . سخن ، حتی گونة تک گویی آن ... ترکیبی از معانی ابراز شده از زوایای دید گوناگون تلقی می گردد .
برای رد یابی مفهوم دنیاهای زبانی می توان مستقیماً سراغ مورگان (1996، 1973) رفت ؛ در این دو اثر مفاهیم دنیاها و محمولهای خالق دنیا ، به عالم زبان شناسی عرضه شده اند . دنیاهای زبانی همچنین مفاهیم جدید تر و متفاوتی را نیز به خاطر می آورند ، مفاهیمی همچون بازنمودهای سخن درکمپ (1981) ، فایلهای مرتبط در هیم (1983) ،موقعیت ها در باروایز و پری (1983) ، فضاهای ذهنی در فوکونی یر (1985) ، قلمروهای سخن در سورن (1985) و زمینه مشترک در کارتانن و پیترز (1979) . دنیاهای زبانی همچنین در ارتباط با بافت ها و حوزه های بافتی در مک کالی (1981، 1982) می باشند .
تحلیل مبتنی بر دنیای زبانی اساساً فرضیه ای پیرامون ساختار متن ، گونه های گفتار و سبک است . دنیاهای زبانی از آن جهت از ساختارهای معنایی مبتنی بر شرط صدق متمایزند که محتوایشان بافتی است و نه صرفاً معنایی ... منظور از ساختارهای دنیای زبانی ، دستیابی به ادراکاتی از انتساب و شیوه انتساب است ، حال چه از طریق گفتاری مستقیم باشد یا غیر مستقیم یا شبه مستقیم (کونو
1987: 18-1117).
در رویکرد مبتنی بر دنیاهای زبانی ، به متن به چشم ساختاری ایده آل می نگرد که دارای دنیاهای زبانی است و نه دارای جملاتی در مقام واحدهای زبانی نهایی ؛ متن همچنین دارای بازنمودهایی از نوع دنیای زبانی است که سطح سخن ساختار زبانی را تشکیل می دهند . در این
رویکرد ، سخن خود واقعیتی ذهنی است . ساختار سخن دنیای زبانی صرفاً تأثیر کاربرد شناختی پردازش جمله ها نیست ، بلکه در مقام جزء متمایز قوةنطق است... این رویکرد ذهن گرایانه به سخن این امکان را فراهم می سازد تا پدیده های زبانی به وجود آیند ؛ این پدیده ها زبان شناختی نمی شوند مگر این که به ادراکات خاص استفاده کنندگان در زبان در باب متن... توجه شود .... هدف بررسی جوهر شناختی یا معنایی ، آن بعد غیر اطلاعاتی و بیانی زبان است. این جوهر شناختی در دنیای زبانی تجسم یافته است .

 

3-1 خلق دنیا
در رویکرد مبتنی بر دنیای زبانی به متن ، دنیای زبانی ساختاری تفسیری است که به محتوی بافتی متن هویتی انتسابی می بخشد و وجه مشخصة آن... حداقل سه پارامتر استدلالی است ، یعنی ذهنیتی منحصر به فرد ، منبع ذی شعور منحصر به فرد ، و زمان ارجاعی منحصر به فرد. دنیاهای زبانی بزرگ ترین ساختار زبانی است که در آن کل متن ... به یک یا بیش از یک دنیای زبانی تخصیص داده می شود به مثال زیر دقت کنید :

 

(10) Mary dreamed that John and her brother were being held captive in a Chinese laundry and that John was trapped in an overly starched white shirt.

 

 

 

بازنمود این مثال را پالاکاز به شکل نمودار زیر آورده است :

 


Fact, self, contemp

 

Mary i , dream j -ed k

 


Dream j , Mary i , past k

 


that John and her brother were being held captive in a Chinese laundry and that John was trapped in an overly-starched white shirt.

 

 

 

 

 

نمودار 1

 

در این نمودار ، مستطیل نقطه چین بیرونی ، دنیایی اشاره ای است ، و در این مورد دنیای زبانی مسلط بر متن است که دنیای سخن گو را نشان می دهد . دنیای زبانی وابسته ، که هم تراز با بند وابستة مربوط به گزارش رؤیاست ، مثالی است از نمونه ای آرمانی از دنیای زبانی که محمول خلق کنندة دنیا مطابق با قاعدة خلق دنیا بر پا کرده است . مستطیلهای با خط پیوسته ، دنیای زبانی را نشان می دهد :
(11) خلق دنیا :
یک محمول خلق کنندة دنیا ، دنیای زبانی وابسته ای را راه می اندازد (یا از سر
می گیرد ) که متمم محمول خلق کننده دنیا به آن دنیای زبانی وابسته تخصیص داده است . ارزش های معرف دنیای زبانی را مواردزیر تعیین می کنند :
الف) ذهنیت = وضعیت ذهنی نمایه گذاری شده که محمول خلق کننده دنیا بیان کرده است ؛
ب) منبع= منبع، عامل یا تجربه گر نمایه گذاری شدة محمول خلق کنندة دنیا ؛
پ) زمان ارجاع = زمان نمایه گذاری شدة محمول خلق کنندة دنیا (یا زمان نمایه گذاری شدة هم تراز با دیگر عوامل زمان بندی ، همچون قیدهای زمان ).
قاعدة خلق دنیا .... دنیای زبانی نمایه گذاری شدة وابسته ای ارائه می کند .... و ذهنیت ، منبع و زمان ارجاعی آن را می توان به شکل
and past k ، Mary j ، i dream

 

بازخوانی و به شکل زیر به آن ارجاع داد :
and past k) ، Maryj ، i dream LW (
3-2 استمرار دنیا
به جملة زیر دقت کنید :
(12) Mary dreamed that John and her brother were being held captive in a Chinese laundry. John was trapped in an overly starched white shirt.

 

اگر (12) را با (10) مقایسه کنیم ، می بینیم که هم معنایند و این در حالی است که در (12) دو جمله داریم . هم معنایی (12)و (10) را قاعدة استمرار دنیا شرح می دهد و جمله دوم مثال (12) را در دنیای رؤیا نشان می دهد :
(13) استمرار دنیا
دنیای زبانی به طور نامحدود در متن پیش می رود (در متن نوشتاری [در انگلیسی] به سمت چپ و با گذر از محدوده جمله ) تا این که وقفه ای در آن ایجاد کنند .
مفهوم وقفه در دنیای زبانی ، مفهومی است بس اساسی در تحلیل ساختهای میان افزود . در ساده ترین وضع ، وقفه با ارجاع صریح رو به عقب به دنیای زبانی تحقق می یابد :
Mary dreamed that she was hungry. The dream made her angry.

 

در این مثال ، وقوع پیش مرجعی the dream وقفه ای را در دنیای زبانی رؤیا باعث می شود . وقفه همچنین ممکن است در موارد مربوط به ساخت های نحوی موازی ، موقتی باشد ، همچون :
Mary dreamed that she was hungry. She also dreamed that she raided the refrigerator
و میان افزود ها معمولاً وقفه ای را در دنیای زبانی باعث می شوند :
He i was going to be nominated , Maxi thought , and would finally be able to prove himself.

 


3-3 تخصیص دنیای اشاره ای
قاعده ای دیگر ضروری است تا نمودار را کامل کند ، یعنی قاعدة تخصیص دنیای اشاره ای :
(14) تخصیص دنیای اشاره ای
ساختارهای ریشه ای (همچون جملات و جملات ناقص ) که از نظر دستوری مستقل اند ، به دنیای زبانی تخصیص می یابند (حال ، خود ، واقعیت ) ، دنیایی زبانی با ارزش های اشاره ای : الف)ذهنیت =واقعیت گونه، ب) منبع = یک خود ، پ)زمان ارجاع = حال
پس نمودار2 حاصل می آید . تخصیص دنیای اشاره ای ، زمان دومی را به (12) ربط می دهد و جمله دوم را به دنیای زبانی اشاره ای درونه ای تخصیص می دهد و همان گونه که در نمودار بالا نشان داده شده است ، اساساً بین بازنمود (10)و (12) تمایز قائل می شود.... اگر هر دنیای زبانی اشاره ای در بازنمود دنیای زبانی ، زاویه دیدی متفاوت ... را توصیف می کند ، آنگاه پیش بینی قواعدی که دو نمودار بالا را بدست می دهند این است که (12)و نه (10) را باید در مقام بیانگر تغییری در زاویه دید تعبیر کرد و دقیقاً نیز چنین است. هر چند (10)و (12) محتوای قضیه ای یکسانی دارند ، اما دارای ویژگی های انتسابی متفاوتی می باشند که به تأثیرات ادبی متفاوتی ربط دارند .

 


Fact, self, contemp

 

Mary i , dream j -ed k

 

Dream j , Mary i , past k

 

that John and her brother were being held captive in a Chinese laundry and that John was trapped in an overly-starched white shirt.

 


Fact, self, contemp

 

John was trapped in an overly-starched white shirt.

 

 

 


نمودار 2

 

در مثال (10) زاویة دید از اول تا آخر ثابت است ؛ این مثال ، دارای بند وابستة دومی است که از نظر دستوری وابسته است و سخنگو آن را از زاویة دید سخنگو ، گزارش و تفسیر می کند . اما همان بند در قالب جمله از نظر دستوری ناوابستة موجود در (12) از زاویة دید شبیه سازی شدة رؤیای مری تفسیر می شود .
این تغییر در زاویه دید را … این ادراک تأیید می کند که محتوای افزوده شده در (15) صرفاً از زاویة دید سخنگو نیست ، بلکه از زاویة دید شبیه سازی شدة رؤیای مری است :

(15) Mary dreamed that John and her brother were brother was being held captive in a Chinese laundry. John was miserably trapped in an overly starched white shirt. What a mess! How would he ever escape?

 

(16) Mary dreamed that John and her brother were being held captive in a Chinese laundry, that John was miserably trapped in an overly starched white shirt. *(that) what a mess, and *(that) how would he ever escape.

 


3-4 تفسیر اشاره ای
ادعاهای تلویحی دو نمودار را قاعدة تفسیر اشاره ای تکمیل می کند ؛ این قاعده با ارزش های معرف دنیاهای زبانی اشاره ای ، هویت های ارجاعی می بخشد و زوایای دید دقیقی را مطرح می سازد که دست اندرکارند :
(17) تفسیر اشاره ای
ارزش های دنیای زبانی اشاره ای ، واقعیت گونه ، خود و حال ، با منبع و زمان ارجاعی دنیاهای زبانی یکی هستند .

 

هنگامی که هیچ دنیای زبانی موجود نباشد ، ارزشهای غیابی را پیامد کار برد شناختی به تفسیر اشاره ای تخصیص می دهند :

 

(18) تفسیر اشاره ای : پیامد کاربرد شناختی
در غیاب دنیای زبانی ، پای ارزش هایی به میان کشیده می شود که از نظر کاربرد شناختی تعیین می شوند ؛ این ارزشها طبیعتاً واقعیت گونه ، سخنگو و حال می باشند .

 


قاعده تفسیر اشاره ای آن گاه که به دنیای زبانی اشاره ای درونه ای درنمودار 2 اعمال گردد ، این ادعا را به وضوح مطرح می سازد که بند ناوابسته و زنجیره های آن را باید به خودی جز خود سخنگو منتسب کرد و Mary i را آن خود می شناسد .

 

نمای کلی تاثیرات تفسیر اشاره ای در نمودار 3 آمده است. در این نمودار ، فلشها بر این امر دلالت دارند که اصطلاحات اشاره ای چگونه تفسیر می شوند. با قبول قاعدة خلق دنیا ، قاعدة استمرار دنیا ، قاعدة تخصیصی دنیای اشاره ای و با توجه به نسبی بودن خود ، زمان ارجاع و ذهنیت در تفسیر
اشاره ای ، شالوده های معنا شناسی انتساب گذاشته شده است .

 

4. شیوه های تلویحی خلق دنیای زبانی و تغییر زوایه دید
پالاکاز چهار شیوه را نام می برد که به گونه ای تلویحی دنیای زبانی خلق می شود و زاویة دید تغییر می کند ؛ وی عنوان بحث خود را خلق دنیای تعمیم یافته گذاشته است . این چهار شیوه عبارتند از : 1) زمان گردانی ، 2) سبک گردانی ، 3)میان افزایی ، 4)آیرونی و تعامل های کاربرد شناختی . موارد اول و دوم و چهارم را به اختصار و مورد سوم را نسبتاً به تفصیل بحث خواهیم کرد .

 

 

 


Pragmatic context: FACTUAL SPEAKER PRESENT

 


Fact, self , contemp

 


Dream j , Mary i , past k

 

 

 


Fact, self , contemp

 

 

 

 

 

نمودار 3

 

 

 

4-1 زمان گردانی
اولین نوع خلق دنیای تلویحی ، تغییر در موضوع زمان ، یا زمان گردانی است . در مثال زیر که بر گرفته از مقاله ای به قلم دل در باب زندگینامه خود است ، زمان گردانی خلق یا بازسازی زاویه دیدی متفاوت با زوایه دید مؤلف را نشان می دهد . دل (1933، 1983) در به تصویر کشاندن درک بچه گانه خود از فقر خانواده اش، این امکان را فراهم می آورد تا بتوانیم احساسات بچگانه او را از زاویة دید (بازسازی شدة ) خود در مقام یک بچه ، احساس کنیم . در قطعه برگزیده زیر ، تلفیقی از صدای مؤلف با صدایی از دوران کودکی وی را درک می کنیم :
(19) “We’re poor”. There in bed in the dark, I whispered it over and over again to myself. I was making myself get used to it … It wasn’t so bad, now that I knew. I just hadn’t known! I had thought all sorts of things : that I was going to Ann Arbor-going to be a lawyer-going to give speeches in the square, going to be president . Now I knew better. (p.164)
[تأکید از پالاکاز است ]

 

در نمودار 4 ، بازنمود این زمان گردانی ارائه شده است . این بازنمود از قاعدة تعمیم خلق دنیای زیر ناشی می شود :
(20) خلق دنیای زمانی
تغییر در ارجاع زمانی (که با استفاده از قیود زمان حال با افعال زمان گذشته ، یا با استفاده از شیوة به بحث گذاشته نشدة تغییر زمانی از حال به گذشته نشان داده
می شود ) نشان دهندة گزاره خلق دنیای تلویحی است ؛ این گزاره بر دنیای زبانی تابع نمایه گزاری شده ای حکم می راند که تنها عضو آن دنیای زبانی اشاره ای است ؛ دنیای زبانی اشاره ای بندی دارد که در آن زمان گردانی رخ می دهد . ارزش های متعلق به پارامترهای معرف دنیای زبانی تابع نمایه گذاری شده به این ترتیب تعیین می شوند :
الف)ذهنیت = باور /گفته
ب)منبع = کانون همدلی و درون حسی
پ)زمان ارجاعی =گذشته (زمان گذشته خاصی که بخش تغییر یافته در آن درون گیری شده است ).

 


Fact, self, contemp

 

“We’re poor,we’re poor”. There in bed in the dark, I whisper - ed i it over and over again to myself. I was (past i ) making myself get used to it …

 

BELIEVE - j

 


Belief j , self , past

 


act, self , contemp

 


It wasn’t too bad, now that I knew. I just hadn’t known! I had thought all sorts of things: that I was going to Ann Arbor- going to be a lawyer-going to give speeches in the square, going to br president. Now I know better.

 

 

 

 

 

نمودار 4

 

4-2 سبک گردانی
نوع دوم خلق دنیای تلویحی سبک گردانی است ، یعنی تغییر در گونة کاربردی ، لهجه، یا زبان . تغییر در سبک به منزله تغییر در دنیا است ، یا تغییر به صدایی به جزء صدای سخنگو در مقام سخنگو . به مثال زیر توجه کنید :
(21) Bill became sleepy after supper and disappeared to catch him a little shuteye before the meeting.

 

در این مثال catch him a little shuteye تغییر سبکی است از سبک معیار رسمی به سبک غیر رسمی خاص یک لهجه . بازنمود این سبک گردانی در نمودار 5 ارائه شده است . این بازنمود از قاعدة خلق دنیای سبکی ناشی می شود :
(22)خلق دنیای سبکی
تغییر در سبک بر وجود گزارة خلق دنیای تلویحی دلالت دارد ؛ این گزاره بر دنیای زبانی تابع و نمایه گذاری شده ای حکم می راند که تنها عضوش ، دنیای زبانی اشاره ای است . بخش تغییر یافته متن ، محتوی دنیای زبانی اشاره ای را تشکیل می دهد . ارزش های متعلق به پارامترهای معرف دنیای زبانی نمایه گزاری شده به قرار زیرند :
الف) ذهنیت = گفته
ب)منبع= کانون همدلی و درون حسی
پ) زمان ارجاع= زمان فعل اصلی در بند

 

Fact, self, contemp

 

Bill i became sleepy after supper and disappear - ed j

 

SAY k

 


Say k , Bill I , past j

 


Fact, self, contemp

 


To catch him a little shuteye

 

 

 


نمودار 5

 

 

 


4-3 میان افزایی
ساختهای میان افزود ، از جمله بدلها و عبارات ربطی بدلی ، به گونه ای غیر معمول خلق کنندة دنیا می باشند ... و شواهدی دال بر وجود مرتبة دومی از ظرفیت زبانی و ذهنی ، یعنی مرتبة دومی از آگاهی را ارائه می دهند: سطح خردورزی یا تعمق .
مک کاولی (1982) ثابت کرده است که محتوی میان افزوده ها ، سازه هایی از واحدی نحوی نیستند که در آنها وقفه ایجاد کرده اند . مثال وی چنین است :

(23) Alice put the violin, which a collector wants to buy, in the hall closet, which George would never have . (p.97)

 

در این مثال ،مرجع ضمیر ربطی دوم (یعنی دومین which ) میان افزود را شامل نمی شود ؛ دومین which به put the violin in the hall closetبر می گردد و نه به
put the violin , which a collector wants to buy , in the hall closet .
پس میان افزوده ها ، عضو دنیایی خرد ورزانه اند که دنیایی اشاره ای است و از نظر ساختار مستقل . مثال های پالاکاز عبارتند از :

 

(24) John has , unfortunately , decided not to become a linguist.
(25) John , not my brother but Sally’ s friend, has decided to become a linguist.

 


و بازنمود آن در دو بازنمود (6) و(7) . با اعمال قاعدةخلق دنیای خردورزانه ، این دنیای خردورزانه بر فراز جمله ای قرار می گیرد که در آن جا خوش کرده است و جایگاه برتر خویش را در مقام موردی از خردورزی به دست می آورد :

 

(26) قاعدة خلق دنیای خردورزانه
یک ساختار میان افزود به دنیای زبانی اشاره ای تخصیص می یابدکه ترفیع یافته
است .

 

 

 

 

 

Fact, self, contemp

 

 

 

Fact, self , contemp

 


Unfortunately

 

 

 


John has ___________ decided not to become a linguist.

 

 

 

نمودار 6

 

 

 


Fact, self, contemp

 

 

 

Fact , self, contemp

 


Not my brother but sally’s friend

 

 

 


John _________________ has decided not to become a linguist.

 

 

 

نمودار 7

 


اما پالاکاز با ارائه مثال زیر ادعای دیگری را نیز مطرح می کند :
(27) Bruno is, I believe, a true art critic.

 


و باز نمود آن را در نمودار 8 می آورد:

 

Fact, self, contemp

 


Fact, self, contemp

 


I believe

 

Bruno is ___________ a true art critic.

 


نمودار 8

 

این میان افزود ، یعنی I believe ، در خود گزارة خلق دنیایی دارد و بنابراین خلق دنیای بیشتری
دارد ، زیرا این تأثیر را دارد که دنیایی را تنزل درجه دهد که خود در آن جا خوش کرده است ....، یعنی تنزل درجة آن به مقام متمم معنایی خود .
ترفیع میان افزودها ظاهراً بیشتر به دنیای زبانی در سطح سخن مربوط می شود تا به سطح جمله . جملة زیر را در نظر بگیرید :
(28) Trent dreamed that his mother , an ex- beauty queen ,had not aged since her youth.

 


این جمله، در سطح جمله مبهم نیست ولی در سطح سخن مبهم است و سه تعبیر دارد . در تعبیر اول ، ابراز بدل به سخنگو داده می شود (نمودار 9).

 

ولی در تعبیر دوم (نمودار 10) ، ابراز بدل به رؤیای ترنت نسبت داده می شود و در تعبیر سوم
(نمودار 11) ، ابراز بدل به خود ترنت نسبت داده می شود :

 

 

 

 

 


Fact, self, contemp

 

Trent i dream j -ed k

 


Fact, self, contemp

 

An ex-beauty queen

 

 

 


Dream j , Trent i , past k

 

That his mother , _______ , had not aged since her youth.

 

 

 


نمودار 9

 


Fact, self, contemp

 

Trent i dream j -ed k

 

Dream j , Trent i , past k
Fact, self, contemp

 

An ex-beauty queen

 

 

 

 

 

 

 

That his mother, ____, had not aged since her youth.

 


نمودار 10

 

 

 

Fact, self, contemp

 

Trent i dream j -ed k
Fact, self, contemp

 

SAY/THINK l

 

Fact, self, contemp

 


An ex-beauty queen
Say/think l , Trent I , past k

 

 

 

Dream j , Trent i , past k

 


That his mother , ___________, had not aged since her youth.

 

 

 


نمودار 11

 

اما جمله زیر را در نظر بگیرید :

 

(29) Trent dreamed that his mother, who was a beauty queen twenty years ago, had not aged since her youth.

 

در این بافت ، انتساب بدل تنها به سخنگو محدود شده است و این درسایة ترتیب افعال است . در واقع، ترفیع میان افزودها پدیده ای است در سطح سخن . به مثال زیر دقت کنید :

 

(30) Trent told me that he had been preoccupied with the physical appearance of the members of his family. He had thought he should invest in a toupee for his brother and a face lift for his sister. He had even dreamed that his mother, an ex-beauty queen, had not aged since her youth.

 

دراین مثال an ex-beauty queen میان افزودی است که در جملة سوم بکار رفته است . این
میان افزود را می توان به سه مورد منتسب کرد :1)دنیای زبانی رؤیا، 2) دنیای گزارش ترنت ،
3) گوینده . طبیعی ترین خوانش ها در این مورد ، موردی نیست که باید به دنیای زبانی رؤیای ارائه شده در جمله سوم منتسب کرد ؛ اما انتساب میان افزود به دنیای گزارش ترنت و گوینده طبیعی است .

 

در هر دو مورد ، میان افزود به جایی پیشتر در جمله ای ترفیع نمی یابد که میان افزود در آن جا خوش کرده است ، بلکه 1) میان افزود به دنیای زبانی (Trenti , sayj , pastk) ترفیع یافته است (نمودار 12) و 2) میان افزود به دنیای زبانی در بر گیرندة سخن ترفیع یافته است .

 

لذا ترفیع میان افزودها در سطح سخن مطرح است و نه جمله . پالاکاز همچنین اقلام واژگانی چون صفات سنجشی ، القاب و اصطلاحات خویشاوندی را از مقولة میان افزودها می داند و آنها را میان افزود گونه ها می نامد :

 

(31) Myrna dreamed that her poor uncle lost his last ounce of dignity.

 


و بازنمودآن را در نمودار 13 می آورد . مثال وی برای القاب چنین است :

 


(32) The butcher ravaged Kuwait.

 


و بازنمود آن در نمودار 14.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Fact, self, contemp

 

 

 

Trent i , tol j -ed k , me

 

Trent i , say j , past k

 

That he had been preoccupied with the physical appearance of the members of his family.

 


Fact, self, contemp

 

An ex-beauty queen

 

Fact, self, contemp

 


He had thought that he should invest in a toupee for his brother and a face lift for his sister. He i had l even dream m -ed

 


Dream j , Trent I , past l

 


That his mother, ________, had not aged since her youth.

 

 

 

 

 

 

 

نمودار 12

 

 

 

 

 

Fact, self, contemp

 

Myria I dream j -ed k

 


Fact, self, contemp

 

poor

 


Dream j , Myrna I , past k

 

That her ______________ lost his last ounce of dignity.

 

 

 

 

 


نمودار 13

 

 

 

Fact, self, contemp

 

Fact, self, contemp

 

butcher

 

The ________ ravaged Kuwait.

 

 

 

نمودار 14

 

 

 

4-4 آیرونی و تعامل های کاربرد شناختی

 

در جمله زیر آیرونی بکار رفته است :
(33) This corpse is alive!

 

می توان گفت که تخطی از قانون ثبات دنیای زبانی به خلق دنیای آیرونیک منجر می شود که در آن :
الف) ذهنیت = ضد واقعیت گونه
ب) منبع= کانون همدلی و درون حسی
پ) زمان ارجاع = زمان ساخت
و نمودار جملة (33) ، نمودار 15 خواهد بود .

 


Fact, self, contemp

 


Fact, self, contemp

 


ANTI-FACTUAL LOGOPHOR j
Fact, self, contemp

 

Corpse i
Anti-fact j , self , contemp

 

 

 


This ___________ i is alive.

 


نمودار 15

 

مثال زیر یک مورد تعامل کاربرد شناختی است :

 

(34) After a most brutal exam , a cluster of apprehensive friends in the hallway await the last member of their academically non-stellar clique to emerge from the classroom . The classmate, for whom the exam was, in fact no snap, emerges, saunters to word them with an overly broad smile and a good deal of body action , and says
casually , “that was a snap.” The group all laugh, knowingly.

 

 

 

 

 

و باز نمود آن به این صورت است :

 

Pragmatically available speaker belief:

 

THAT WAS NOT A SNAP.

 

Fact, self, contemp

 

ANTI-FACTUAL LOGOPHOR l

 

Anti-fact i , self , contemp

 


Fact, self, contemp

 


That was a snap.

 

 

 


نمودار 16

 


5. بدل یا معترضه

همان گونه که در بخش قبل دیدیم ، جملة زیر مبهم است و سه تعبیر دارد :
(35) Trent dreamed that his mother, and ex- beauty queen, had not aged since her youth.
البته همانجا هم اشاره کردیم که در سطح سخن است که جمله سه تعبیر دارد و الا در سطح جمله ، مبهم نیست . در تعبیر اول ، ابراز بدل به سخنگو نسبت داده می شود و در تعبیر دوم به رؤیای ترنت و در تعبیر سوم به خود ترنت . به نظر می رسد که حضور میان افزود د

دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله میان افزود ها: بدل یا معترضه؟